لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
در حدود نود و هشت درصد از ما مردم ایران مسلمانیم. ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست ایمان و اعتقاد داریم و به ایران به حکم اینکه میهن ماست مهر می ورزیم. از اینرو سخت علاقه مندیم که مسائلی را که از یک طرف با آنچه به آن ایمان و اعتقاد داریم و از طرف دیگر با آنچه به آن مهر می ورزیم پیوند دارد روشن درک کنیم و تکلیف خود را در آن مسائل بدانیم. عمده این مسائل در سه پرسش ذیل خلاصه می شود:
1- ما هم احساسات مذهبی اسلامی داریم و هم احساسات میهنی ایرانی، آیا دارای دو نوع احساس متضاد می باشیم، یا هیچگونه تضاد و تناقضی میان احساسات مذهبی ما و احساسات ملی ما وجود ندارد؟
2- دین ما اسلام آنگاه که در چهارده قرن پیش به میهن ما ایران وارد شد چه تحولات و دگرگونیها در میهن ما به وجود آورد؟ آن دگرگونیها در چه جهتی بود؟ از ایران چه گرفت و به ایران چه داد؟ آیا ورود اسلام به ایران برای ایران موهبت بود یا فاجعه؟
3- ملل بسیاری به اسلام گرویدند و در خدمت این دین درآمدند و در راه نشر و بسط تعالیم آن کوشیدند و با تشریک مساعی با یکدیگر تمدنی عظیم و باشکوه به نام تمدن اسلامی به وجود آوردند. سهم ما ایرانیان در این خدمات چه بوده است؟ ایران چه مقامی از این جهت دارد؟ آیا مقام اول را حیازت کرده است یا خیر؟ بعلاوه انگیزه ایرانی در این خدمات بالا چه بوده است؟
از نظر ما سه پرسش بالا عمده ترین پرسشها در باب مسائل مشترک اسلام و ایران است.
نظر به اینکه غالبا کسانی که در مسائل مشترک اسلام و ایران قلمفرسایی کرده اند یا اطلاع کافی نداشته اند یا انگیزه ای غیر از تحقیق محرک آنها بوده است، این مسائل با همه ی زمینه ی روشنی که دارد درست طرح نشده است. ما هرچه بیشتر در این زمینه مطالعه کردیم بیشتر به این نکته برخوردیم که مسائل مشترک اسلام و ایران هم برای اسلام افتخارآمیز است، هم برای ایران. برای اسلام به عنوان یک دین که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته ی خویش ساخته است و برای ایران به عنوان یک ملت که بحکم روح حقیقت خواه و بی تعصب فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است.
ما و اسلام
به طوری که تاریخ شهادت می دهد، ما ایرانیان در طول زندگانی چندین هزارساله ی خود با اقوام و ملل گوناگون عالم، به اقتضای عوامل تاریخی، گاهی روابط دوستانه و گاهی روابط خصمانه داشته ایم. یک سلسله افکار و عقاید در اثر این روابط از دیگران به ما رسیده است، همچنانکه ما نیز به نوبه ی خود در افکار و عقاید دیگران تأثیر کرده ایم. هرجا که پای قومیت و ملیت دیگران به میان آمده مقاومت کرده و در ملیت دیگران هضم نشده ایم، و در عین اینکه به ملیت خود علاقه مند بوده ایم این علاقه مندی زیاد تعصب آمیز و کورکورانه نبوده و سبب کورباطنی ما نگشته است تا ما را از حقیقت دور نگاه دارد و قوه ی تمیز را از ما بگیرد و در ما عناد و دشمنی نسبت به حقایق به وجود آورد.
از ابتدای دوره ی هخامنشی که تمام ایران کنونی به اضافه ی قسمتهایی از کشورهای همسایه، تحت یک فرمان درآمد تقریباً دوهزار و پانصدسال می گذرد. از این بیست و پنج قرن، نزدیک چهارده قرن آن را، ما با اسلام به سر برده ایم و این دین در متن زندگی ما وارد و جزء زندگی ما بوده است، با آداب این دین کام اطفال خود را برداشته ایم، با آداب این دین زندگی کرده ایم، با آداب این دین خدای یگانه را پرستیده ایم، با آداب این دین مرده های خود را به خاک سپرده ایم. تاریخ ما، ادبیات ما، سیاست ما، قضاوت و دادگستری ما، فرهنگ و تمدن ما، شؤون اجتماعی ما، و بالاخره همه چیز ما با این دین توأم بوده است نیز به اعتراف همه ی مطلعین، ما در این مدت، خدمات ارزنده و فوق العاده و غیرقابل توصیفی به تمدن اسلامی نموده ایم و در ترقی و تعالی این دین و نشر آن در میان سایر مردم جهان از سایر ملل مسلمان –حتی خود اعراب- بیشتر کوشیده ایم. هیچ ملتی به اندازة ما در نشر و اشاعه و ترویج و تبلیغ این دین فعالیت نداشته است.
آغاز اسلام ایرانیان
طبق گواهی تاریخ، پیغمبر اکرم در زمان حیات خودشان پس از چند سالی که از هجرت گذشت نامه هایی به سران کشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را بدین اسلام دعوت کردند. یکی از آن نامه ها نامه ای بود که به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند، ولی چنانکه همه شنیده ایم خسرو پرویز تنها کسی بود که نسبت به نامه ی آن حضرت اهانت کرد و آنرا درید.
این خود نشانه ی فسادی بود که در اخلاق دستگاه حکومتی ایران راه یافته بود، هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حکام و امپراطوران چنین کاری نکرد، بعضی از آنان جواب نامه را با احترام و توأم با هدایایی فرستادند.
خسرو به پادشاه یمن که دست نشانده ی حکومت ایران بود دستور داد که درباره ی این مرد مدعی پیغمبری که به خود جرئت داده که به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد تحقیق کند و عنداللزوم او را نزد خسرو بفرستد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 101
در حدود 14% تمام آسیبهای ورزشی کشیدگی های مچ پا هستند، و این نشانه یک آسیب مچ در طول هر فصل ورزشی از هر 17 ورزشکار است. در ورزشهای پرریسک مثل پریدن و دویدن این آمار بالاتر است تا 25% تمام آسیبهایی که زمان وقوعشان مشخص نیست. (Reid 1992) پیچ خوردگی مچ در پای غالب 4/2 برابر شایع تر است و شیوع تکرار بالایی (%5/73) دارد. (Yeenget al. 1994).
مکانیک مفاصل مچ و پا در فصل 9 توصیف شده اند. مفصل مچ سطح مفصلی بین سطح قرقره ای استخوان تالوس و انتهای تحتانی دو استخوان تیبیا و فیبولا. فیبولا در حدود 20-15% وزن بدن را تحمل میکند (Lambert , 1971)، همچنین به سمت پایین و خارج در فاز stance راه رفتن حرکت میکند تا دهانه گاز انبری مفصل مچ را عمیق تر کرده و ثبات آن را افزایش دهد. این حرکت فیبولا در غشا بین استخوانی و لیگامان tibio- fibular کششی ایجاد میکند تا شوک را تقلیل دهد. نبود این مکانیسم بین تیبیا و فیبولا موجب اثرات بزرگی روی مفصل مچ پا می شود، با جابجایی mm2-1 فیبولا به سمت خارج نیروهای وارده بر مفصل را تا حدود 40% کاهش میدهد (Reid , 1992).
مچ پا نیروهای فشاری قابل توجهی را حین ورزش متحمل میشود.
نیروهای فشاری تا 5 برابر وزن بدن در طول راه رفتن و تا 13 برابر وزن حین دویدن محاسبه شده اند (Burdett , 1982).
مفصل با لیگامانهای متنوعی تقویت می شود، لیگامانهای طرفی از دیدگاه آسیبها مهم ترین به شمار می روند. هر دو لیگامان طرفی داخلی و خارجی از قوزکها شروع شده و باندهایی دارند که به استخوانهای پاشنه و تالوس می چسبند.
لیگامان داخلی (دلتوئید) شکل سه ضلعی دارد. بخش عمیقی آن ممکن است به دو باند tibio- talar قدامی و خلفی تقسیم شود. بخش سطحی تر به دو قسمت tibiocalcaneal , tibionavicular تقسیم میشود که به لیگامان spring چسبندگی دارند. لیگامان خارجی از سه قسمت مجزا تشکیل شده است و از همتای داخلی خود کمی ضعیف تر است. لیگامان talofibular قدامی (ATF) باند پهنی به ضخامت mm5-2 و طول mm 12-10 است که از نوک قدامی قوزک خارجی تا گردن استخوان تالوس کشیده شده است و ممکن است به عنوان اولین ثبات دهنده مفصل مچ پا مطرح شود . (Palastanga- field- Soams , 1989).
لیگامان talofibular خلفی (PTF) از حفره ای زیر قوزک خارجی تا سطح خلفی استخوان تالوس، غالباً به شکل عرضی کشیده شده است. در میان دو لیگامان ATF , PTF لیگامان calaneo fibular قرار دارد، از قدام قوزک خارجی شروع شده و به سمت پایین و عقب جهت چسبیدن به سطح خارجی پاشنه کشیده شده است. نقش لیگامانهای طرفی در حفظ ثبات ساق و تالوس در جدول 1-13 خلاصه شده است.
جدول 1-13. نقش لیگامانهای طرفی در ثبات مچ پا
نوع حرکت
کنترل شده توسط
abd. تالوس
add. تالوس
plantar flex
Dorsi flex
Ext. Rot. تالوس
Ext. Rot. تالوس
باندهای Tibionavicular , Tibiocalcaneal
لیگامان calcaneo fibular
لیگامان ATF و باند tibiotalar قدامی
لیگامان PTF و باند tibiotalar خلفی
باندهای tibiotalar قدامی و tibionavicelar
لیگامان ATF و باندهای فوق الذکر
Palastanga , field & Soams (1989)
مهمترین آسیب به مفصل مچ صدمه به لیگامان ATF ، همراه یا بدون درگیری عضله Proneus brevis است. سطح
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 157
قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣/٦/١٣٦١
قصاص کیفری است که جانی به آن محکوم میشود و باید با جنایت او برابر باشد. قصاص دو قسم است قصاص نفس و قصاص عضو.
قسم اول قصاص نفس و احکام آن
فصل اول
ماده ١- قتل عمد برابر مواد این فصل موجب قصاص است و اولیاء دم میتوانند با اذن ولی مسلمین تا نماینده او قاتل را با رعایت شرایطی که خواهد آمد به قتل برسانند.
ماده ٢- قتل در موارد زیر عمدی است:
الف ـ مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن کسی را دارد خواه آن کار نوعأ کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود.
ب ـ مواردی که قاتل عمدأ کاری را انجام دهد که نوعأ کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.
ج ـ مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری راکه انجام میدهد نوعأ کشتن نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعأ کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.
ماده ٣ - قتل نفس سه نوع است: عمدـ شبه عمدـ خطاء که احکام دو نوع اخیر در فصل دیات خواهد آمد.
(اکراه در قتل)
ماده ٤- اکراه مجوز قتل نیست بنا براین اگر کسی را وادار به قتل کنند نباید مرتکب شود اگر مرتکب شد قصاص میشود و اکراه کننده به حبس ابد محکوم میگردد.
تبصره ١ـ اگر اکراه شونده طفل غیر ممیز باشد نباید قصاص شود بلکه باید عاقله او دیه قتل را بپردازند و اکراه کننده نیز به حبس ابد محکوم است.
ماده ٥
هرگاه مسلمانی کشته شود قاتل قصاص میشود.
ماده ٦
هرگاه مرد مسلمانی عمدأ زن مسلمانی را بکشد محکوم به قصاص است لیکن باید ولی زن قبل از قصاص قاتل نصف دیه مرد را به او بپردازد.
ماده ٧
هرگاه کافر ذمی عمدأ کافر ذمی دیگری را بکشد قصاص میشود گرچه پیرو دو دین مختلف باشند و اگر مقتول زن ذمی باشد باید ولی او قبل از قصاص نصف دیه مرد ذمی را به قاتل بپردازد.
(شرکت در قتل)
ماده ٨ - هرگاه دو یا چند مرد مسلمان مشترکأ مرد مسلمانی را بکشند ولی دم میتواند با اذن حاکم شرع همه آنها را قصاص کند لیکن در صورتیکه قاتل دو نفر باشند باید به هر کدام از آنها نصف دیه و اگر سه نفر باشند باید به هر کدام از آنها دو ثلث دیه و اگر چهار نفر باشند باید به هرکدام از آنها سه ربع دیه را بپردازند و به همین نسبت در افراد بیشتر.
تبصره ١- ولی دم میتواند برخی از شرکای در قتل را با پرداخت دیه مذکور در ماده ٨ قصاص نماید و از بقیه شرکاء نسبت به سهم دیه اخذ نماید.
تبصره ٢ در صورتیکه قاتلان و مقتول همه کفار ذمی باشند همین حکم جاری است.
ماده ٩
هرگاه دو یا چند نفر جراحتی بر کسی وارد سازند که موجب قتل او شود چه در یک زمان و چه در زمانهای متفاوت چنانچه قتل مستند به جنایت همگی باشد همه آنها قاتل محسوب میشوند و کیفر آنان باید طبق مواد دیگر این قانون با رعایت شرایط تعیین شود.
ماده ١٠
شرکت در قتل زمانی تحقق پیدا میکند که کسی در اثر ضرب و جرح عده ای کشته شود و مرگ او مستند به عمل همه آنها باشد خواه عمل هر یک به تنهائی برای قتل کافی باشد خواه نباشد و خواه اثر کار آنها مساوی باشد خواه متفاوت.
ماده ١١ - هرگاه کسی جراحتی به شخصی وارد کند و بعد از آن دیگری او را به قتل برساند قاتل همان دومی است اگر چه جراحت سابق به تنهائی موجب مرگ میگردید و اولی فقط محکوم به قصاص طرف یا دیه جراحتی است که وارد کرده مگر مواردیکه در قصاص جراحت خطر مرگ باشد که در این صورت فقط محکوم به دیه میباشد.
ماده ١٢ -هرگاه جراحتی که نفر اول وارد کرده مجروح را در حکم مرده قرار داده و تنها آخرین رمق حیات در او باقی بماند و در این حال دیگری کاری را انجام دهد که به حیات او پایان بخشد اولی قصاص میشود و دومی تنها دیه جنایت بر مرده را میپردازد.
ماده ١٣ -هرگاه ایراد جرح هم موجب نقص عضو شود و هم موجب قتل، چنانچه با یک ضربت باشد قصاص قتل کافی است و نسبت به نقص عضو قصاص یا دیه نیست.
ماده ١٤ـ در هر مورد که باید مقداری از دیه را به قاتل بدهند و قصاص کنند باید پرداخت دیه قبل از قصاص باشد.
فصل دوم
شرایط قصاص
ماده ١٥ـ کسیکه محکوم به قصاص است باید با اذن ولی دم او را کشت، پس اگر کسی بدون اذن ولی دم او را بکشد مرتکب قتلی شده که موجب قصاص است.
ماده ١٦ـ پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد فقط به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول محکوم و تعزیر میشود.
ماده ١٧ـ هرگاه دیوانه یا نابالغی عمدأ کسی را بکشد خطا محسوب و قصاص نمیشود بلکه باید عاقله آنها دیه قتل خطا را به ورثه مقتول بدهند.
ماده ١٨ـ هرگاه عاقل دیوانه ای را بکشد قصاص نمیشود بلکه باید دیه قتل را به ورثه مقتول بدهند.
ماده ١٩ـ هرگاه بالغ نابالغی را بکشد قصاص میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
فیثاغورث در حدود سال 580 پیش از میلاد، در جزیره ساموس متولد شد. اقامت در مصر اثر فوق العاده ای در پیشرفت فیثاغورث داشت.
فیثاغورث در نخستین دوره شکوفایی خود در کروتون (مستعمره یونانی در جنوب ایتالیا) زندگی می کرد. او در همین جا مکتب فیثاغورثی را بنیان گذاشت که در پیشرفت ریاضیات یونانی اثر فوقالعاده داشت.
فیثاغورث اساس ساختمانی جهان هستی را عدد (و به تعبیر امروز عدد طبیعی) می دانست. علاقه فیثاغورث و مکتب او به خاصیت عددها را باید سرچشمه بوجود آمدن رشته ای از ریاضیات دانست که بعدها نام نظریه عددها را به خود گرفت. یادگیری از این موضوع در نام جدول فیثاغورث باقی مانده است.
فیثاغورث درباره رابطه های عددی که در ساختمانهای هندسی وجود دارد ، تحقیق می کرد. او مثلث معروف به مثلث مصری را ، که ضعلهای آن با عددهای 5،4،3 بیان می شود ، می شناخت. مصریها می دانستند که چنین مثلثی قائم الزاویه است و از آن برای تعیین زاویه های قائمه در تجدید تقسیم بندی زمینهای اطراف نیل ، که هر سال بر اثر طغیان آب شسته می شد، استفاده می کردند.
فیثاغورث رابطه بین ضلعهای مثلث مصری را پیدا کرد که با رابطه بیان می شود. فیثاغورث نشان داد که این رابطه برای هر مثلث قائم الزاویه با ضلعهای c,b,a به صورت درست است و رابطه هایی برای این ضلعها پیدا کرد که به زبان امروزی چنین اند:
امروز مثلثهای قائم الزاویه ای که ضلعهای آنها با عددهای طبیعی بیان شوند ، مثلثهای فیثاغورثی نامیده می شوند.
این قضیه را متعلق به فیثاغورث می دانند که در هر مثلث قائم الزاویه ، مربعی که روی وتر ساخته شود برابر است با مجموع مربعهایی که روی دو ضلع دیگر ساخته شده است. این قضیه را هم قضیه فیثاغورث می نامند.
ابتدا گمان می کردند که ضلعهای هر مثلث قائم الزاویه را می توان با عددهای طبیعی بیان کرد ، ولی بررسیهای ریاضیدانهای نمتب فیثاغورثی نشان داده است که این تصور درست نیست.
مثلاً مثلث قائم الزاویه متساویالساقین یک مثلث فیثاغورثی نیست، زیرا نمی توان عددهایی پیدا کرد که در رابطه زیر صدق کنند:
این کشف برای فیثاغورثیها کصیبت بار بود ، زیرا این اعتقاد آنها را که همه پدیده ها با عددهای طبیعی قابل بیان هستند ، دچار شکست کرد.
کشف این مطلب که دنیای عددها با دنیای ساختمانهای هندسی متناقض است ، چنان اثر بزرگی داشت که دانشمندان مکتب فیثاغورثی آنرا به عنوان رازی مخفی کردند و بررسیهای هندسی را بطور کلی از حساب جدا کردند.
این مطلب بطور جدی مانع پیشرفت حساب در یونان شد ، در حالی که هندسه را بنحو سریعی سریعی تکامل داد.
پیشرفت رشته های مختلف علوم دقیقه در یونان باستان تا حدی عجیب است. هندسه ، که تکامل آنرا مدیون نامهای بزرگ اقلیدس ، ارشمیدس و آپولونیوس (سده های چهارم ، سوم و دوم پیش از میلاد) هستیم ، فوق العاده پیشرفت کرد. سپس در سده دوم میلادی و بخاطر موفقیتهایی که بطلمیوس بدست آورد ، نجوم به حد شکفتگی رسید. بالاخره در سده سوم میلادی دیوفانت اساسی حساب را منظم کرد.
افتخار تفکر ریاضی فیثاغورثی
مشهورترین قضیه فیثاغورث اینست: مربعی که روی وتر مثلث قائم الزاویه ساخته شود برابر است با مجموع مربعهایی که روی ضلعهای مجاور به زاویه قائمه ساخته می شود.
عکس این قضیه هم صحیح است: اگر ضلعهای c,b,a از مثلثی در شرط فیثاغورثی
صدق کنند ، در اینصورت مثلث مفروض قائوالزاویه است و زاویه قائمه آن روبروی ضلع c است.
بخصوص مثلثی جالب است که سه ضلع آن با عددهای صحیح بیان شود وشرط فیثاغورثی در مورد آنها برقرار باشد.
مثلاً مثلث با ضلعهای 5.4.3 شرط فیثاغورثی را قبول دارد:
و این ساده ترین مثلث فیثاغورثی است.
در اینجا چند مثلث فیثاغورثی آورده ایم:
5 c =
4 b =
3a =
13 c =
12 b =
5 a =
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
فریدالدین عطار نیشابوری در حدود سال 540 ه.ق. در نیشابور متولد شد . پدر و مادرش تا پایان جوانی وی زیسته اند و هر دو تا حدی اهل زهد وپارسایی بوده اند . خود وی ، ظاهراً مثل پدرش ، پیشه عطاری داشته و در داروخانه خویش طبابت می کرده است و چون از ثروت بهره ای داشته ، مثل دیگر شاعران هرگز ناچار نشده است که شعرا را وسیله ای برای کسب روزی کند . در کودکی و جوانی با علم و ادب آشنا شده است و نشانه های آگاهی از قرآن و حدیث و فقه و تفسیر و طب و نجوم و کلام و ادب در آثار وی به چشم می خورد .
نمی توان فهرست دقیقی از تمام آثار واقعی و موثق او به دست داد . در آثار منسوب به او چندان اختلاف و تنوع هست که همه آنها را نمی توان از یک گوینده دانست . از آن میان ، منطق الطیر ، الهی نامه ، مصیبت نامه و اسرارنامه از هماهنگی برخوردارند و گوینده آنها بی شک عطار است . پندنامه را نیز بیش و کم می توان به همین گوینده منسوب داشت ؛ هرچند که بار دیگر آثار او متفاوت است . خسرونامه ، اشترنامه و جوهرالذات هم از جهت مضمون و هم از لحاظ شیوه بیان به سخن گوینده الهی نامه و منطق الطیر نمی ماند و در صحت انتساب آنها به عطار جای سخن هست . چنانکه مظهرالعجایب ، لسان الغیب ، کنزالاسرار ، مفتاح الفتوح و وصیت نامه بی شک مدت ها بعد از روزگار عطار به وجود آمده اند و آثاری مانند هیلاج نامه ، منصورنامه ، خیاط نامه ، وصلت نامه و بی سرنامه نیز گمان مجعول است و نمی توان آنها را در شمار سخن عطار آورد . بعضی از این آثار را یک شاعر شیعی مذهب ، به نام عطار تونی - که در قرن نهم تجری می زیسته است - ساخته و شاید بعضی هم از آثار عطارهای دیگر باشد .
غیر از این مثنویها ، عطار آثار دیگری نیز دارد . از جمله آن جمله است تذکره الاولیاء که مجموعه ای است که از احوال و اقوال بزرگان صوفیه به نثر نویسنده در تالیف آن از کتابهایی چون کشف المحجوب هجویری ، طبقات الصوفیه سلمی ، رساله قشریه و سایر آثار صوفیه سودها برده است .
مثنویهای عطار پر از قصه ها و حکایات فرعی است و پیداست که قالب قصه و حکایت در نزد شاعر برای بیان مقاصد عرفانی بسیار مورد توجه بوده است . بعضی از این قصه ها ریشه های کهن نیز دارد و نظیر آنها در قصه های نویسندگان و شاعران دیگر هم آمده است .
مهمترین و مشهورترین مثنوی عطار منطق الطیر است که هم از جهت شیوه تلفیق داستان اهمیت خاص دارد و هم از لحاظ نتیجه ای که از آن بدست می آید . منطق الطیر ر واقع یک نوع حماسه عرفانی است شامل ذکر مخاطر و مهالک روح سالک که به رسم قدما از آن به «طیر» تعبیر شده . این مهالک و مخاطر در طی مراحل هفت گانه سلوک که بی شباهت به «هفت خوان» رستم و اسفندیار نیست پیش می آید . منتها این هفت خوان روحانی فقط گذرگاه یک قهرمان بی همانند نیست . روح های مختلفی که به تقریب مناسبات اخلاقی به صورت موسیچه و طوطی و کبک و باز و دراج و عندلیب و طاووس و تذرو و قمری و فاخته و چرخ ومرغ زرین آمده اند ، همه این هفت خوان را در پیش دارند و بدین گونه منطق الطیر حماسه مرغان روح ، حماسه ارواح خداجوی ، و حماسه طالبان معرفت است که مصایب و بلایای آنها در طی این سیر وسفر روحانی خویش ، از آنچه برای جویندگان جاه ، جویندگان زر و زور ، جویندگان نام و آوازه پیش می آید کمتر نیست .
*
تاثیر عطار در سخن سرایان پسین ، بیش از همه در مولانا جلال الدین مشهود است که بسیاری از استانهای او را در مثنوی بازآفرینی کرده و غزلیات زیادی به اقتفای او سروده . شیخ محمود شبستری گلشن راز را - که عمیقترین منظومه عرفان نظری به زبان پارسی است - شمه ای از دکان عطار معرفی کرده است ، هر چند که افزوده که سخن او استراق از کلام عطار نیست. دیگر سخنسرایان پارسی گو نیز کم و بیش با آثار عطار آشنایی داشته و از خوان ذوق و معرفت او بهره برده اند . به خصوص غزلیات وی گاه گاه مورد اقتفای سعدی و امیرخسرو و مولانا و حافظ بوده است . جامی نیز به آثار عطار بسیار نظر داشته و علاوه بر اقتفای غزلیات و قصاید عطار و بهره گیری اطز تذکره الاولیاء ، در تدوین نفحات الانس یکی از قصاید معروف او را شرح کرده است .
*
باما منطق الطیر به اتفاق اهل نظر از برترین مثنویهای عطار است که می توان آن را پیشرو مثنوی جلال الدین رومی و سرچشمه الهام او دانست .
اصل داستان منطق الطیر و بنیان تمثیلی آن که مرغان رارمزی از اصناف آدمیان گرفته و از جان جهان به مرغی بی نشان چون سیمرغ و عنقا تعبیر کرده است ، از ابداعات عطار نیست بلکه ابن سینا و احمد غزالی در این باب بر عطار سبقت دارند و نیز در افسانه های کهن هندوان و ملل دیگر نظایر