دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درباره قیام 15 خرداد به روایت اسناد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

قیام 15 خرداد به روایت اسناد

نویسنده: محمدرضا تمری

چکیده: امام خمینی در عصر عاشورا سخنرانی شدیدالحن خود را ایراد نمود و در آن دستگاه حاکمه و رژیم صهیونیستی را زیر سؤال برد و آنها را به به نحوی غارت کننده و مفتخور قلمداد نمود و اعمال و رفتار شاه را ناشی از وابستگی وی ‌دانست.به دنبال سخنرانی شدید و تند امام علیه شاه و اسرائیل در جمع هزاران نفر در مدرسه فیضیه، بامداد 15 خرداد و نیروهای رژیم شاه به منزل ایشان در قم حمله بردند و بعد از دستگیری ، ایشان را به تهران منتقل نمودند. همزمان با دستگیری امام علمای ویژی از شهرهای مختلف همچون آیت‌الله بهاءالدین محلاتی و آیت‌الله حسن قمی دستگیر شدند.در پی بازداشت امام در قم و تهران و سایر شهرها درگیری و تظاهرات برپا شد و رژیم با شقاوت هر چه تمام به سرکوب مردم پرداخت و مبارزه مردم در روزهای بعد ادامه داشت و قیام 15 خرداد با شدت سرکوب شد.

مقدمه:

شکل‌گیری نهضت امام خمینی حاصل تلاش‌های نظری و عملی است که در پی آن نظام اسلامی جایگزین رژیم وابسته پهلوی شد.قیام 15 خرداد را نمی توان یک حادثه و اتفاق تصور نمود ، بلکه باید ریشه آن را در جریان‌های قبل از سال 1342 مورد بررسی قرار داد.

از سال 1332 که آمریکا با کودتای 28 مرداد ماه در صحنه سیاسی ایران صاحب نفوذ شده بود تصور نمی‌کردند که ظرف 10 سال با جریانی مواجه شود که رژیم وابسته به آنان را در سراشیبی سقوط قرار دهد و منافع آنان را به خطر اندازد، در واقع نهضت امام مسیر خود را با مخالفت با اجرای سیاست‌های جدید آمریکایی در ایران آغاز نمود. و با پیروزی انقلاب اسلامی به سیطره سیاسی، نظامی ـ اقتصادی ـ آنان خاتمه داد.

نگاهی کوتاه به جریان دستگیری امام:

ماه محرم از راه رسید و رژیم ترسید و تردید نداشت که در این ماه سخنرانان مذهبی که طرفدار امام خمینی هستند از جنایات دستگاه حاکمه و سلطنت سخن خواهند راند، لذا برای پیشگیری ـ از آنچه که در وقوعش شکی نداشتند ـ جمعی از سخنرانان و وعاظ مذهبی را احضار و با تهدید و ارعاب به آنان اعلام کرد که سه مطلب را رعایت کنند:

الف: بر ضد شخص اول مملکت مطلبی نگویید

ب: از اسرائیل و آنچه مربوط به اسرائیل است حرفی نزنید

ج: اینقدر نگویید اسلام در خطر است(1).

امام بعد از اطلاع از این امر، اقدام به صدور بیانیه‌ای نمودند که در آن خطاب به وعاظ و گویندگان دینی چنین هشدار دادند که این التزامات ارزش قانونی ندارد و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد و در ضمن التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند .... سکوت در ای ایام، تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است. (2)

امام خمینی در عصر عاشورا سخنرانی پر نور و شدیدالحن خود را ایراد نمود و در آن دستگاه حاکمه و رژیم صهیونیستی را زیر سؤال برد و آنها را به به نحوی غارت کننده و مفتخور قلمداد می‌کنند ، و اعمال و رفتار شاه را ناشی از عدم تفکر و وابستگی وی می‌دانست و در مورد درخواست‌های رژیم چنین می‌‌گویند: «اگر به این سه تا امر کار نداشته باشیم، دیگر چه بگوییم، ما هر چه گرفتاری داریم از سه تاست ...»(3).

به دنبال سخنرانی شدید و تند امام علیه شاه و اسرائیل در جمع هزاران نفر در مدرسه فیضیه، بامداد 15 خرداد و نیروهای رژیم شاه به منزل ایشان در قم حمله بردند و بعد از دستگیری ، ایشان را به تهران منتقل نمودند. همزمان با دستگیری امام علمای ویژی از شهرهای مختلف همچون آیت‌الله بهاءالدین محلاتی و آیت‌الله حسن قمی دستگیر شدند، (4) در پی بازداشت امام در قم و تهران و سایر شهرها درگیری و تظاهرات برپا شد و رژیم با شقاوت هر چه تمام به سرکوب مردم پرداخت و مبارزه مردم در روزهای بعد ادامه داشت و قیام 15 خرداد با شدت سرکوب شد.(5)

روایت دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی از قیام 15 خرداد:

چهار روز قبل از شکل‌گیری قیام 15 خرداد 1342 ساواک در خصوص شایعات راجع به تصمیم طرفداران روحانیون و مخالفین دولت به برگزاری تظاهرات در تهران در روز عاشورا چنین اعلام می‌کند: «بطوری که شایع است طرفداران روحانیت و مخالفین دولت در نظر دارند روز عاشورا ... وقایع 30 تیر را به وجود آورند.(6)

ساواک جهت جلوگیری از قیام مساجد و کلیه بازارها را ـ که این محل ما محل اجرای مراسم‌های عزاداری هستند و دسته‌های سینه‌زنی و سوگواری راه می‌اندازند ـ تحت کنترل و مراقبت شدید قرار داد.(7) به طوری که در گزارشی از حرکت عده‌ای از عزاداران تظاهرات کننده که از کوچه آبشار به سمت شمال تهران در حرکت هستند چنین آمده است:

«هم اکنون دسته‌ای در قسمت شامل باار کفاش‌ها هستند و نوحه زیر را می‌خوانند، قم کشته کربلا ... فیضیه مثل قتل‌گاه است .... مولایم خمینی ، صاحب‌الاعصر .

جمعیت آنان حدود 5000 نفر اعلام می‌دارد و پلاکاردی به همراه خود حرکت می‌دهند که بر روی آن نوشته شده اگر دین‌داری آزاده باشید». (8)

پلیس تهران به واحدهای زیر امر کلانتری‌های مربوطه اعلام می‌دارد که از ساعت 20 روز 13/3/42 ... کلانتری‌ها مخصوصا کلانتری‌هایی که برنامه بیشتری داشته‌اند و با ابوالجمعی خود وعده اینکه از کلانتری‌ها کمک گرفته‌اند تا پایان برنامه عزاداری و مراسم سوگواری در مساجد و تکایا مراقبت لازمه را با توجه به دستورات صادره معمول در تمام مدت با هوشیاری کامل مراقب حفظ انتظامات و بخش مربوطه خود باشند».‌(9)

سازمان اطلاعات و امنیت کشور در خصوص حرکت دسته عزاداران مسجد ابوالفتح به طرف دانشگاه تهران و سردادن شعار در حمایت امام خمینی و شایعه حرکت عده‌ای از تظاهرات کنندگان به سمت بازار و کاخ گلستان چنین گزارش می‌دهد : «از این ساعت دسته عزاداری مسجد جامع ابوالفتح که عده آنان به 5000 بالغ گردیده به چهار راه کالج (میدان فردوسی) رسیده و هدف آنان عزیمت به طرف دانشگاه تهران است و شعارهای آنان ، شعارهایی است که قبلا به عرض رسیده است. (10)

در گزارشی دیگر تظاهرات کنندگان که از مسجد ابوالفتح به طرف سرچشمه حرکت نموده ... به میدان بهارستان رسیده و به علت ازدیاد جمعیت وبسته شدن راه وضع عبور و مرور را مختل کرده و با شعارهایی عابرین را دعوت به پیوستن به خود می‌کنند. (11)

ساواک در گزارش‌هایی از سخنرانی یک فرد ناشناس که در جلوی دانشگاه تهران که عملکرد عاملان اسرائیل را در ایران محکوم نموده و نیز حمله به فیضیه و حرکت تظاهرات کنندگان و تصمیم آنان مبنی بر ورود به کاخ سلطنتی اعلام می‌دارد : «سخنرانی جلوی دانشگاهتهرا ندرباره عمال اسرائیل در ایران و ابراز تنفر از موضوع مدرسه فیضیه و حمایت از آیت‌آلله خمینی بوده است، دسته دیگر جلوی دانشگاه تهران مدرسه فیضیه و حمایت از آیت‌آلله خمینی بوده است، دسته دیگر جلوی دانشگاهتهران بود بعد از نوحه‌×وانی از طرف باغ شاه ، چهار راه پهلوی .... به طرف کاخ آمدند و قصد ورود به کاخ داشتند ...(12)

در جریان قیام 15 خرداد رژیم حتی به دانش‌آموزان و محصلین کم سن و سال رحم نکرد و اقدام به بازداشت و زندانی کردن آنان می‌نمود (13)

مردم در روز 14 خرداد 1342 به مبارزه خود ادامه دادند به طوری که گزارشی جریان واقعه را اینچنین بازگو می‌کند: «ساعت 11 روز 14/3/1342 اطلاع دادند که عده‌ای به وزارت صنایع و معادن حمله کردند (14)...»

در جریان مبارزه مردم پیرو دستور شماره 9، تمام واحدهای زیر امر پلیس کماکان تا اطلاع ثانوی در حال آماده باش بودند.(15) .

خبر واقعه 15 خرداد به سرعت به شهرهای دیگر ایران سرایت نمود و به طوری که در جریان مسافرت به تهران و بازگشت آنان به شهر خود جریان و ماجرای 15 خرداد را به شهر خود انتقال می‌دادند به طوری که بر اساس گزارش ساواک نهاوند زد و خورد بین مأمورین و مردم تهران، سخن روز مردم شده است. و مسافرانی که از تهران مراجعت می‌کنند اظهار می‌دارند که اکثر بازارها تعطیل است و از اعلامیه‌هایی که در تهران منتشر شده به همراه خود به شهرهای خود می‌آورند. (16)

در گزارش مختلف ساواک اشاراتی به درگیری بین پلیس و مردم شد که در این درگیری‌ها مردم به وسیله چوب و سنگ به مبارزه می‌پردازد و حضور دانشجویان نیز مشهود است و شعار تظاهرات کنندگان یا مرگ یا خمینی است. (17)

ساواک شهرهای دیگر نیز از جریان قیام 15 خرداد در شهر خود گزارش می‌دهند به نحوی می‌توان گفت بسیاری از شهرهای ایران متأثر از قیام 15 خرداد بوده‌اند. و آماده حرکت به سمت تهران شدند به عنوان مثال: در گزارشی که از کاشان رسیده اعلام داشته که: «طبق اطلاع واصله از کاشان ساعت 10:45 روز 15 خرداد جاری جمعیت قصد حمله به شهربانی داشته‌اند و یک ژاندارم از طرف جمعیت تیر خورده و مأمورین به جمعیت مسلح به چوب و سنگ حمله و دو نفر مجروح شده‌اند. (18)

و در جریان مبارزه بین انقلابیون و پلیس بسیاری از اتومبیل‌های پلیس از بین رفتند . (19)

سرانجام فرمانداری نظامی تهران در خصوص ممنوعیت عبور و مرور در شهر از ساعت 22 تا 5 بامداد ، ممنوعیت تشکیل اجتماعات ، ... اعلامیه 7 ماده ای به شرح ذیل اعلام نمود :

چون به موجب تصویب نامه هیأت وزیران به منظور حفظ آرامش و امنیت عمومی اهالی محترم پایتخت و حومه و جلوگیری از اعمال سوء و اخلالگری عناصر مفسده جو مقرر است حکومت نظامی تهران و حومه برقرار می گردد و متن تصویب نامه دولت از رادیو به استحضار رسیده است ... انتظار دارد که در حفظ نظم و آرامش با مأمورین انتظامی درجه همکاری فرمایند :

1- از این تاریخ تا صدور اعلامیه ثانوی از ساعت 22 تا 5 صبح عبور و مرور در شهر و حومه مطلقا ممنوع است چنانکه به دستور توقف مأمورین انتظامی توجه ننمایند ، به سوی آنان تیراندازی خواهد شد .

2- اجتماعات به کلی قدغن است و افراد و اشخاص حق توقف و اجتماع در معابر ندارند و با اولین اخطار مأمورین انتظامی باید فورا متفرق شوند .

3- افرادی که شغل و کار آنان ایجاب می کند هنگام شب از خانه خارج شوند از قبیل اطباء ، داروسازان و غیره باید اجازه مخصوص از فرمانداری تحصیل نمایند . ُ

4- اشخاصی که عملا بر ضد دولت مشروطه و امنیت آسایش عمومی اقدام و خیانت آنها مدلل شده باشد محکوم به قتل خواهند شد .

5- اشخاصی که سوء ظن مخالفت با دولت مشروطه و امنیت و انتظام عمومی در حق آنان بشود قوه مجریه حق توقف آنان را خواهد داشت و پس از توقف به استنطاق آنان شروع خواهد شد .

6- مأمورینی که تأمین شهر به عهده آنان واگذار است در صورت سوء ظن حق دخول به منازل و اجرای تحقیقات را خواهند داشت و در صورت مخالفت و مقاومت جبرا می توانند داخل شوند .....

7- اجتماعات انجمن ها در مدت حکومت نظامی باید به کلی موقوف و متروک گردد. (20)

در جریان قیام 15 خرداد 1342 جمعیت کثیری از مردم شهید شدند و رژیم با خشونت به سرکوب تظاهرات کنندگان پرداخت و آمار دقیقی از تعداد مقتولین را اعلام نکرده است و در یکی از گزارش ها فهرستی از 186 نفر از شهداء این جریان را اعلام کرده است (21) ، حال آنکه که اگر تمام گزارش موجود بود – آن وقت می توانستیم بیشتر به جنایات و کشتار رژیم در جریان قیام 15 خرداد پی ببریم . رژیم پهلوی آنقدر احساس ترس و هراس شده بود که تا 50 روز بعد از قیام بر اساس تصویب هیأت وزیران در تهران و حومه حکومت نظام اعلام نمود.

نتیجه :

از مظالم اسناد فوق نکات زیر قابل توجه است

1- وقایع عاشورای سال 42 همانند وقایع 30 تیر به رهبری آیت الله کاشانی را در ذهن رژیم تداعی می نمود به طوری که در سندی به صراحت به آن اشاره نموده اند .

2- مسجد به عنوان پایگاهی جهت سازماندهی مبارزه علیه رژیم.

3- مبارزه با نفوذ عمال اسرائیل .

4- مردمی بودن و حضور فعال اقشار مختلف آنان در این قیام .

5- اسلامی بودن قیام .

6- عدم وابستگی قیام 15 خرداد به حزب و گروه خاص .

7- ارتباط نزدیک بین روحانیت و مردم ، حمایت مردم از روحانیت در جریان قیام به طوری که در شعارهای آنان این مسأله نمایان است .

8- عدم اتکای قیام کنندگان به بیگانگان .

9- قیام 15 خرداد تنها مختص به قم و تهران نبود بلکه به شهرهای دیگر نیز سرایت نمود و به نحوی فراگیر بود .



خرید و دانلود تحقیق درباره قیام 15 خرداد به روایت اسناد


تحقیق درباره قیام 15 خرداد؛ نقطه عطف

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

قیام 15 خرداد؛ نقطه عطف

نویسنده:مظفر شاهدی

پیروزی انقلاب پر فراز و نشیب مشروطیت ایران در سال 1285 ش / 1906 م و تشکیل نظام سیاسی پارلمانی برغم تمام فداکاری‌ها، جانفشانی‌ها و زحماتی که اقشار وسیعی از مردم کشور متحمل شدند و نیز علی‌رغم تدابیر و ایده‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نوین و مترقیانه‌ای که برای آن اندیشیده شده بود، به دلایل عدیده داخلی و خارجی نتوانست بر خواسته‌ها و آرزوهای تاریخی ـ اجتماعی مغفول مانده جامعه ایرانی پاسخی در خور و تعیین کننده بدهد.

این روند با قدرت‌یابی و سپس سلطنت دیکتاتور مآبانه رضاخان که تفکرات و دستاوردهای مشروطیت ایران را تقریباً به هیچ گرفت، بیش از پیش به چالش طلبیده شده و نادیده انگاشته شد. دوران دوازده ساله نخست سلطنت محمد‌رضا شاه پهلوی هم با تمام تکاپوها و تلاش‌های صورت گرفته از سوی احزاب، تشکل‌ها و گروههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی و نیز همراهی اقشار وسیعی از مردم باز هم به دلایل متعدد داخلی و مداخلات و تجاوزکاری‌های خارجی خیلی زود به پایان بدفرجامی انجامید و به تبع کودتای تأسفبار 28 مرداد 1332 نظام سیاسی حاکم بر کشور اساساً با اتکای به پشتیبانی حامیان خارجی خود (آمریکا و در درجه بعدی انگلستان) آشکارا و به طور فزاینده در روش استبدادی و خلاف قاعده حکومت‌داری گام نهاد و هر آنچه توانست در تضییع حقوق اساسی ملت ایران و نقض قانون اساسی مشروطیت کوشید و با سرکوب قهر‌آمیز مخالفان و منتقدان سیاسی و مجموعه کسانی که به ساختن فردایی بهتر برای کشور می‌اندیشیدند، گستاخانه در برابر خواسته‌های مردم ایران موضع مخالف و در واقع دشمنانه گرفت. با این احوال و برغم تمام حق‌کشی‌ها و تضییع حقوقی که صورت می‌گرفت، هنوز اقشاری از مردم و گروهها و احزاب سیاسی، اجتماعی و نیز علما و روحانیون امیدوار بودند جهت نجات دستاوردهای چندین ده ساله مردم ایران در زمینه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی روش‌های مسالمت‌آمیز‌تر و در واقع کم هزینه‌تر جستجو شود اما حکومت با تداوم سرکوب‌ها و سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تر پیام می‌داد که نمی‌خواهد در راه ناصوابی که در پیش گرفته است، تجدید نظر کرده و احیاناً خواسته‌ها و توصیه‌های مخالفان را مورد عنایت و توجه قرار د هد.

با این احوال عمدتاً بخاطر بحران‌های زودهنگام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در اواخر دهه 1330 دامنگیر حکومت شده و بالاخص موجبات رنجش و نگرانی حامیان خارجی آن ( به ویژه آمریکائیان) را فراهم آورده بالاجبار نوعی فضای باز سیاسی در عرصه کشور ظاهر شد که البته بسیار کوتاه مدت بوده و به دلایل عدیده داخلی و خارجی به سرعت از میان رفت. در چنین فضایی بود که حکومت تحت فشار آمریکائیان طرح‌های اصلاحی چندی در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی (جهت نجات از بحران گرفتار آمده) مورد توجه قرار داد که برخی از این موارد اصلاحی با قانون اساسی مشروطیت ایران در تناقض و تعارض بود. این طرح‌های پیشنهادی آمریکاییان که رژیم خیلی زود مدعی شد خارجیان در طرح آن نقشی نداشته‌اند و شخص شاه مبتکر آن بوده است، نام انقلاب سفید به خود گرفت و اجرای جدی‌تر آن با انتصاب اسدالله علم به نخست‌وزیری (در 27 تیر 1341) آغاز شد. رژیم امیدوار بود بدون برخورد با مانعی جدی آن را به مورد اجرا گذارد و با جلب رضایت خاطر آمریکائیان در راستای تحکیم موقعیت خود در رأس حاکمیت بکوشد. این در حالی بود که از اوایل سال 1340 مجلس شورای ملی منحل شده و دیگر وجود خارجی نداشت و اینک دولت وقت در چارچوب لوایحی که خود تدوین کرده و مورد تأیید شاه هم قرار گرفته بود، بر آن شده بود بدون جلب نظر مخالفان و نیز تأیید مجلس فرمایشی‌ای که آن هم در آن مقطع وجود نداشت، مقدمات اجرایش را فراهم آورد. اما بر خلاف انتظار حکومت ایران طرح‌های اصلاحی از سوی اقشار وسیعی از مخالفان سیاسی و مذهبی که علما و روحانیون در رأس آن قرار داشتند، با مخالفت جدی روبروشد. در این میان به ویژه آیت‌الله امام خمینی رهبر و پیشرو مخالفان حکومت و دولت وقت را به درستی مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌داد که با طرح این به اصطلاح اصلاحات آشکارا در راستای نقض قانون اساسی مشروطیت گام بر می‌دارد و در شرایط تعطیلی مجلسین شورای ملی و سنا اقداماتی غیر قانونی و خلاف مصالح و منافع ملی و اسلامی مردم کشور از اقشار مختلف مرتکب می‌شود.

بدین ترتیب در همان مراحل نخست مخالفت‌ها، برغم تمام اعمال فشارها و تدابیر امنیتی‌ـ انتظامی حکومت، آنچنان شدید و تعیین کننده بود که حکومت ودولت وقت (با تمام حمایت‌هایی که از سوی حامیان خایجی از آن شده و اساساًً مقید به اجرای اصلاحات پیشنهادی شده بودند) بناچار ولو موقتاً عقب‌نشینی کرده و جهت آرام کردن فضای ملتهب سیاسی ـ اجتماعی کشور اعلام کرد که از اجرای اصلاحات مورد نظر چشم پوشی می‌کند. اما بزودی آشکار شد که حکومت درصدد است با ترفندی دیگر و این بار با توسل به آرای عمومی برای اجرای اصلاحات مورد نظر خود محمل و دستاویزی پذیرفتنی و به اصلاح قانونمندتر پیدا کند. بدین ترتیب و در حالی که فشار پیدا و پنهان دستگاه‌های اطلاعاتی و انتظامی بر مجموعه مخالفان سیاسی و مذهبی در تهران، قم و دیگر شهرها و مناطق مستعد مخالفت افزایش چشمگیری یافته بود، حکومت پیرامون برنامه‌های اصلاحی موسوم به انقلاب سفید و ضرورت شرکت گسترده مردم در رفراندوم و سرزنش مخالفان سیاسی و مذهبی خود تبلیغات گسترده و آزار دهنده‌‌ای به راه انداخت. این در حالی بود که برغم تمام فشارها، روحانیون و علما و اسلامگرایان تحت رهبری‌های فکری ـ ایدئولوژیکی و سیاسی امام خمینی بار دیگر بر حملات و انتقادات صریح و آشکار خود از حکومت و دولت شدت بخشیدند. به همین دلیل حکومت که مصمم بود به هر طریق ممکن رفراندوم مورد نظر را در موعد تعیین شده (6 بهمن 1341) برگزار کند بر شدت برخورد قهر‌آمیز با مخالفان افزود و در آستانه برگزاری رفراندوم تعداد کثیری از مخالفان را دستگیر و روانه زندان ساخت. با این احوال علما و روحانیون از تداوم مخالفت پیگیر با طرح‌های موسوم به انقلاب سفید و سیاست‌های خشن و سرکوبگرانه عوامل حکومت باز نایستادند و بدین ترتیب برغم برگزاری رفراندوم و رضایت خاطری که حکومت از این منظر برای خود احساس می‌کرد، مخالفت‌ها تداوم یافت و شواهد و قراین موجود هم نشان می‌داد که در آینده‌ای نه چندان دور حکومت ناگزیر از برخوردی خشن و سرکوبگرانه‌تر به ویژه با علما، روحانیون تحت رهبری‌ امام خمینی است.

مقارن شدن سالروز شهادت امام جعفر صادق با دومین روز فروردین سال 1342 و اعلامیه امام خمینی مبنی بر این که مسلمانان در نوروز سال جدید عید نخواهند داشت و به ویژه همراهی‌های گسترده‌ مردم با امام تصادف میان طرفین را تقریباً چاره‌ناپذیر کرد و بدین ترتیب در روز 2 فروردین 1342 نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی و انتظامی حکومتی طی برنامه‌ای حساب شده و از پیش تعیین شده طلاب، علما و روحانیونی را که در مدرسه فیضیه قم گرد آمده بودند، مورد تهاجم قرار داده، تعداد کثیری را مجروح و مصدوم و مقتول ساختند و به تبع آن رعب و وحشت در شهرهای قم، تهران و چند شهر بزرگ دیگر کشور حکمفرما شد.

علما و روحانیون مخالف تحت فشار قرار گرفتند و تعداد قابل توجه دیگری از آنان دستگیر و راهی زندان شدند. این سیاست سرکوبگرانه، مخالفان را بر این باور نزدیک ‌کرد که دیگر رژیم قصد ندارد جهت عدول از روش غیراصولی و ناصوابی که در عرصه سیاسی در پیش گرفته است، گامی مساعد بردارد و بر آن است از هر راه ممکن مخالفانش را با بهره‌گیری از قوه قهر‌آمیز و سرکوبگرانه از میان بردارد. بر همین اساس آگاهان به امور پیش‌بینی می‌کردند که تقابل حکومت با مخالفان به نتیجه مسالمت آمیز و ‌آشتی‌جویانه‌ای منجر نخواهد شد و بنابراین برخوردهای باز هم خشن‌تر و سرکوبگرانه‌تری از ناحیه حکومت صورت خواهد گرفت. در شرایطی که تعداد قابل توجهی از رهبران و اعضای برجسته گروههای سیاسی‌ و تعداد کثیری از دانشجویان دانشگاهها در زندان به سر می‌بردند و در واقع هم در آن مقطع حکومت خطر چندانی از ناحیه این احزاب و گروهها احساس نمی‌کرد، شواهد موجود نشان می‌داد که مرکز ثقل مخالفت‌ها کماکان در میان علما و روحانیون تحت رهبری امام خمینی در شهر قم قرار دارد. حکومت نشانه‌های آشکاری از تندتر شدن مخالفت‌ها در میان روحانیون و طلاب با حکومت برغم حمله سبعانه به مدرسه فیضیه در شهر قم (2 فروردین 1342) در دست داشت. به همین دلیل تمهیدات امنیتی و انتظامی در قم، تهران و برخی دیگر از شهرهای کشور گسترش چشمگیری پیدا کرد و ساواک و دیگر دستگاههای امنیتی ـ انتظامی طرح‌های مراقبتی و کنترلی متعددی را جهت جلوگیری از گسترش بحران به مورد اجرا گذشتند. اما گذشت زمان نشان داد که مخالفان حکومت در میان علما و اسلامگرایان کماکان مصمم به تداوم مخالفت صریح و آشکار با آن بوده به ویژه امام خمینی طی سخنرانی‌ها و پیام‌های متعدد خود بر ضرورت مبارزه و برخود با اقدامات خلاف قاعده رژیم پهلوی تأکید داشت.

نزدیکتر شدن روزهای منتهی به محرم‌الحرام 1383 / خرداد 1342 بیانگر گسترش مخالفت‌ها با حکومت و نگرانی شدید رژیم پهلوی از تبعات سوء فراگیر‌تر شدن دامنه مخالفت‌ها در میان مردم ایران در اقصی نقاط کشور بود. به ویژه این که خبر می‌رسید، علما، طلاب، وعاظ و سخنرانان مذهبی بسیاری خود را برای ابراز مخالفت سیاسی با رژیم پهلوی در ماه محرم آماده می‌کنند.

در 28 اردیبهشت 1342 امام خمینی به روحانیون و وعاظ تکلیف کرد بدون واهمه از تهدیدات «دستگاه جبار» ماه محرم را به فرصتی جدی برای افشای مظالم حکومت تبدیل کنند. در واکنش به این موضعگیری تند و صریح، شاه در 6 خرداد 1342 طی سخنانی شدید‌ اللحنی روحانیون و مخالفان حکومتش را مورد انتقاد قرار داد و به دنبال آن در 13 خرداد 1342 امام خمینی آن سخنرانی سراسر نکوهش آمیز و سرزنش کننده‌اش برضد شاه را ایراد کرد که طی آن متذکر شده بود:

«... آقا من به شما نصیحت می‌کنم. ای آقای شاه، ای جناب شاه، من به تو نصیحت می‌کنم. دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند می‌کنند تو را، من میل ندارم که یک روز اگربخواهند تو بروی همه شکر بکنند. آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوان نجس هستند؟ در نظر ملت اینها حیوان نجس هستند که تو می‌گویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می‌بوسند، دست حیوان نجس را می‌بوسند...؟ آقا ما حیوان نجس هستیم،‌ خدا کندکه مرادت این نباشد، خدا کند مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند، مرادت علما نباشند و الا تکلیف ما مشکل می‌شود و تکلیف تو مشکل می‌شود، نمی‌توانی زندگی کنی، ملت نمی‌گذارد زندگی کنی، نکن این کار را نصیحت مرا بشنو... آقا نکن اینطور، بشنو از من، بشنو از روحانیون... اینها صلاح ملت را می‌خواهند اینها صلاح مملکت را می‌خواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام ارتجاع است؟ آن هم ارتجاع سیاه است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟ شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب را کردی آقا؟ چرا مردم را اغفال می‌کنید؟ چرا نشر اکاذیب می‌کنید، چرا اغفال می‌کنی ملت را؟ والله اسرائیل به درد تو نمی‌خورد، قرآن به درد تو می‌خورد.»

این اظهارات صریح و تحقیر کننده‌، سخت خشم شاه را برانگیخت و به دنبال آن نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در شا مگاه روز 14 خرداد 1342 امام خمینی را دستگیر و به تهران منتقل کردند و در حالی که نیروهای امنیتی و انتظامی شهر قم را تحت مراقبت شدید قرار داده بودند، مردم قم و به ویژه علما و روحانیون و طلاب و نیز خیل عظیمی که از ایشان پیروی و تبعیت می‌کردند از صبح روز 15خرداد به خیابان‌ها ریختند و در اطراف و اکناف منازل امام خمینی و دیگر علما و نیز مدرسه فیضیه و حرم مطهر به اجتماع اعتراض آمیزی همت گماشتند. ضمن این که در همان روز شهر تهران و بسیاری از مناطق اطراف آن نیز در اعتراض به دستگیری امام خمینی به خیابان‌ها ریخته و با نیروهای امنیتی و انتظامی درگیر شدند.

بدین ترتیب بود که آن قیام معروف و سرنوشت ساز که به نقطه عطفی مهم و تعیین کننده در تاریخ مبارزات مردم ایران بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شد‌، به وقوع پیوست و آمار شهدا و مجروحان قیام از مرز چند صد تن فراتر رفت. با این توضیح که مجموعه حکومت بر این تصور باطل قرار گرفت که با سرکوب (علی‌الظاهر) قیام 15خرداد برای همیشه مخالفان و منتقدان خود در میان علما و روحانیون، طلاب و اسلامگرایان را از میان برداشته است. اما شواهد وقراین موجود نشان می‌داد که مبارزه سازش‌ناپذیر مخالفان و منتقدان با حکومت پهلوی که دیگر آشکارا فقط حربه زورو زبان اسلحه را برای برخورد با مخالفان و معارضان خود برگزیده بود، در مقیاسی بسیار وسیع‌تر و سازمان یافته تر در شرف آغازی دوباره است.

قیام 15 خرداد نقطه عطفی بدون بدیل در مبارزه با رژیم پهلوی شد. از این مقطع دیگر کاملاً آشکار شد که حکومت بنا ندارد هیچ‌گونه حق انتقاد و اعتراضی را برای منتقدان و مخالفانش به رسمیت بشناسد. بنابراین تنها به از میان برداشتن و سرکوب قهر‌آمیز و بدون انعطاف مخالفان روش استبدادی و خودکامانه حکومتش می‌اندیشید. و بدین ترتیب امید کسانی از مخالفان را که هنوز تصور می‌کردند برای به سر عقل آوردن حکومت می‌شود از روش‌های مسالمت‌آمیز و آشتی‌جویانه‌تر بهره برد. به یأس مبدل ساخت و آشکار شد که جز به سقوط کشانیدن و از بین برداشتن قطعی و نهایی رژیم حاکم بر کشور تقریباً هیچگونه راه کم‌هزینه‌تر دیگری برای به سامان آوردن امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور

ازجمله پیامدهای قیام 15 خرداد 1342 رشد و گسترش چشمگیر و فزاینده مبارزه روحانیون، علما و اسلامگرایان تحت رهبری امام خمینی علیه رژیم شاه بود. آنان برغم اعمال فشارها و سرکوبگری‌های تمام ناشدنی نیروهای امنیتی و انتظامی کماکان در صف مخالفت با رژیم پهلوی پایدارتر از سابق ظاهر شدند و این روند نهایتاً موجبات تبعید امام خمینی از کشور را (در 13 آبان 1343) فراهم آورد. مخالفان بویژه روحانیون با سازماندهی و انسجام درونی بیشتر و ارتباطات تنگاتنگ پیدا و پنهانی که با آیت‌الله امام خمینی در تبعید برقرار نمودند، به مبارزه پایان ناپذیر با حکومت، جانی تازه و دوباره بخشیدند و اساساً هم همین جریان بود که در نیمه دهه 1350 از فرصت بهره برد و با متشکل کردن گسترده طرفداران خود که در اقصی نقاط کشور به صدها هزار تن بالغ می‌شدند، تحرک تعیین کننده و سرنوشت سازی را رقم زد تحرکی که حاصل نهایی آن سقوط قطعی رژیم پهلوی و بنیان یافتن نظمی نوین در عرصه سیاسی، اجتماعی ایران زمین بود.

منابع و مآخذ

ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تهران،‌رسا، 1360.

ـ جواد منصوری، قیام 15 خرداد به روایت اسناد،‌تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.

ـ ‌قیام 15خرداد به روایت اسناد ساواک، 4 جلد، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378 ـ 1379.

ـ رحیم روح‌بخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

ـ‌انقلاب اسلامی به روایت خاطره، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.

ـ عباس خلجی، اصلاحات آمریکایی، 1339 ـ 1342 و قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

ـ فریبا جعفری، نقش روحانیت در قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.

ـ مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول، اسدالله علم و سلطنت محمد‌رضا پهلوی، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386.

ـ مظفر شاهدی، ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335 ـ 1357) چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386.

ـ حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، دارالفکر و دارالعلم، 1356.

ـ امام خمینی، کوثر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371 ـ 1373.

ـ امام خمینی، صحیفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361.

ـ اسناد انقلاب اسلامی، جلد 1 ـ 4، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

ـ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، 11 جلد، بی‌جا، بنیاد فرهنگی امام رضا، بی‌تا.

ـ مهدی بازرگان‌، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تهران، رسا، 1375.

ـ عمادالدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، قم، نشر تفکر، 1373.

ـ حمید روحانی، نهضت امام خمینی، جلد دوم، تهران، بنیاد شهید، 1364.

ـ حمید روحانی، نهضت امام خمینی، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

ـ اسدالله علم، یادداشتهای علم، جلد 1 ـ 5، تهران، کتابسرا، 1371 ـ 1382.

ـ عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تهران، نشر کتاب سیاسی، 1367.



خرید و دانلود تحقیق درباره قیام 15 خرداد؛ نقطه عطف


تحقیق درباره فرمایشات امام خمینی (ره) درباره 15 خرداد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

فرمایشات امام خمینی (ره) درباره 15 خرداد

پانزده خرداد یک نقطه عطفی است در تاریخ کشور ما که از همان وقت، شروع به فعالیت سیاسی شد و روحانیون از همان وقت خودشان را مجهز کردند.

پانزده خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، لکن مبدأ جنبش بود.

پانزده خرداد در عین حالی که مصیبت بود لکن مبارک بود برای ملت که منتهی شد به یک امر بزرگی و آن استقلال کشور و ازادی برای همه مملکت.

پانزده خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائیت اسلام و راهنمایی روحانیت.

در حقیقت دستاورد نهضت پانزده خرداد 42 پیروزی بیست و دوم بهمن 57 بود.

قیام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسانه‏ها و افسون‏ها را باطل کرد.

اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای پانزده خرداد رقم خورد.

با فرا رسیدن پانزده خرداد خاطره غم‏انگیز و حماسه آفرین این روز تاریخی تجدید می‏شود... من روز پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‏کنم.

ملت بزرگ ایران، سالروز پانزده خرداد را که یوم اللّه است زنده نگه می‏دارد.

پانزده خرداد مبدأ نهضت اسلامی ایران است.

درود بر عاشورا، درود بر «پانزده خرداد» و «بیست و دوم بهمن» درود بر ایام اللّه و بر ملت شریف و ارزشمند ایران.

پیامهایی در ارتباط با قیام خونین پانزده خرداد

خروش تاریخی

15 خرداد 42، اوّلین خروش تاریخی و تاریخ ساز مردم مبارز و مسلمانی بود که در اعتراضی آگاهان، مخالفت با سیاستها و برخوردهای ظالمانه و جبارانه حکومت شاهنشاهی را بنیان گذاشتند.

تجلی آرمان ها

موج خرداد هیچگاه از جوش، و خروش نمی‏افتد و هیچ زمانی شعله‏های سرکش این حرکت انقلابی فرو نخواهد نشست زیرا آرمانهای یک ملت بزرگ و شجاع در این روز و در قالب یک اجتماع حقیقت طلبانه متجلّی شد.

قیام حماسه انگیز

آنچه در قیام حماسه‏انگیز خرداد 42 از اهمیّت و اعتبار به سزایی برخوردار است حفظ وحدت کلمه یکپارچگی و بیداری ملّتی بود که علیرغم خفقانها، با اراده‏ای مصمّم به مقابله با حکومت ظلم و جور برخاست.

روز سرنوشت

قیام 15 خرداد 42، گویای این واقعیت بود که اگر ملّتی مورد تجاوز و زورگویی‏های عده‏ای قدرت طلب دیکتاتور مآب قرار گیرد؛ تنها اراده آن ملت است که می‏تواند در مقابله با ظلمها و ستمها ایستادگی کند و سرنوشت خود را رقم زند و 15 خرداد، روز ورق خوردن سرنوشت مبارکی بود که اگر چه با خون‏های جوانان پاک این سرزمین آغشته شد؛ اما مبدأء تحول بزرگ در عرصه حیات سیاسی و اجتماعی جامعه بود.

شکستن هیبت شاهنشاهی

آنچه در قیام تاریخی 15 خرداد 42 حائز اهمیت است، شکستن هیبت پوسیده و پوشالی رژیم شاهنشاهی بود که با توهّمات و خیالهای خام، خود را قیّم مردم می‏پنداشتند اما با یک حرکت هماهنگ و با یک وحدت و وفاق ملّی، همه شکوه و اقتدار نظام ستمشاهی به یکباره فرو ریخت و سرنگون شد.

خون شهیدان، بیمه کننده انقلاب

اگر نبود خونهای پاک جوانان و جوانمردان مسلمان و خداجوی ایران، امروز اثری از اصل اسلام و نظام اسلامی نبود. خون شهیدان 15 خرداد 42 بیمه کننده انقلاب و تضمین کننده حیات سبز و شکوهمند این نظام اسلامی و الهی بود.

پیام 15 خرداد

قیام انقلابی و مردمی 15 خرداد 42، دارای یک پیام بزرگ برای همه نظامهای سیاسی بود و آن اینکه الملک یبقی مع‏الکفر و لا یبقی مع الظلم، هیچ حکومتی با ظلم نمی‏ماند، اگر چه با کفر شاید ماندنی باشد و این بیانگر آن است که نظام ستمشاهی، نظامی ظالمانه بود که سرانجام طومار حیاتش درهم پیچیده شد.

غیرت دینی

دین خدا و حکم خدا نه فراموش شدنی است و نه خاموش شدنی، اگر چه دژخیمان رژیم ستمشاهی با یورش به خانه گلین و بی آلایش امام(ره)، ایشان را دستگیر کردند تا فریاد حق‏طلبی و مخالفت او با رژیم ستمشاهی را خاموش کنند اما چون هدف او الهی بود و راه او حقیقی، مردم با غیرت دینی خود، به نشانه اعتراض، به کوچه و خیابانها ریختند و آزادی رهبرشان را خواستار شدند.

زمینه سقوط

ایادی شاه که گمان می‏کردند با کشتار و گلوله می‏توان در مقابل موج عظیم مردم معترض به دستگیری امام در 15 خرداد 42، ایستادگی کنند، با پاره کردن قلبها و سینه‏های جوانان و مردان آزاده و سرافراز ایران اسلامی، زمینه سقوط خود را فراهم آوردند زیرا در برابر اراده الهی مردم، راهی جز تسلیم وجود نداشت.

حرکتی الهی

قیام پانزده خرداد، حرکتی الهی بود از سوی مردم موحد و خدا جو و در کجا می‏توان چنین حرکت نمادینی را سراغ گرفت که جامعه‏ای در اعتراض بر دستگیری رهبر و مقتدای خود، اینچنین از جان و هستی خود دست شسته و در برابر آماجِ رگبار رژیم ستمشاهی سینه سپر کند.

یک تاریخ

15 خرداد یک روز نیست، یک تاریخ است، یک تاریخ سراسر شکوهمند که برای همیشه باید جاودانه نگهداشته شود.

رستخیز فرهنگی

15 خرداد گذشته از حماسه آفرینی یک رستخیز فرهنگی بود. رستخیزی برخاسته از بلوغ شعور و ادراک مردمِ بیداری که دیگر جور و ظلم رژیم را تحمّل نمی‏کرد و نمی‏خواست در یوغ ظلم و ستم گرفتار باشد.

پانزده خرداد مبدا نهضت اسلامی

نهضت از حوزه علمیه قم مرکز فقاهت راستین برخاست و برق آسا در سایر حوزه‏های علمیه و دانشگاه‏ها و در تهران و سایر شهرها قشرهای عظیم ملت را فرا گرفت و همه را به میدان مبارزه کشید و در سال‏های اخیر که حوادث به دنبال حوادث به وجود آمد و ملت‏بزرگ با شعار اسلام و فریاد الله اکبر و نور ایمان و وحدت کلمه بنیاد پهلوی را از بن کند و ملت ما این روز را عزیز می‏شمارد و من روز پانزدهم خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‏کنم . (12/3/58)



خرید و دانلود تحقیق درباره فرمایشات امام خمینی (ره) درباره 15 خرداد


دانلود مقاله درباره زندگی نامه امام موسی صدر 16ص (علوم انسانی)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود.

امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند.

امام موسی صدر دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف فرا گرفت.وستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشکیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران آیت الله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز ، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل  سابق حزب الله است. 

امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت. 

 

امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و  با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود: 

بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی  شیعیان لبنان

امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود که از اواسط سال 1339 و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر



خرید و دانلود دانلود مقاله درباره زندگی نامه امام موسی صدر 16ص (علوم انسانی)


مقاله درباره ابن خرداد به

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

ابن خرداد

اِبْن‌ِ خُرْدادْبِه‌ْ، ابوالقاسم‌ عُبَیدالله‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ خردادبه‌ (د ح‌ 300ق‌/913م‌). مؤلفان‌ نام‌ و نام‌ پدر او را به‌ گونه‌های‌ متفاوت‌ آورده‌اند: مسعودی‌ (1/22) نام‌ او را عبیدالله‌ بن‌ عبدالله‌ به‌ خرداذبه‌ و ابن‌ ندیم‌ (ص‌ 165) عبدالله‌ بن‌ احمد خرداذبه‌ و ابن‌ حجر عسقلانى‌ (4/96) عبیدالله‌ بن‌ احمد آورده‌ است‌، ولى‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ نام‌ وی‌ عبیدالله‌ و نام‌ پدرش‌ عبدالله‌ بوده‌ است‌. محمد بن‌ جریر طبری‌ (225-310ق‌/840 -922م‌) که‌ در زمان‌ حیات‌ ابن‌ خردادبه‌ مى‌زیسته‌، نام‌ پدر او را عبدالله‌ ابن‌ خرداذبه‌ نوشته‌ است‌ (8/556) و گمان‌ نمى‌رود که‌ نام‌ پدرش‌ احمد بوده‌ باشد. نام‌ جدّ او را به‌ صورت‌ خرداذبه‌ (خردادبه‌) آورده‌اند. خرداذبه‌ یا خُرَّداذبه‌ ظاهراً به‌ معنای‌ «دادة نیک‌ خورشید» یا «آفریدة خورشید نیک‌» است‌ ( 2 EI). کراچکوفسکى‌ بر پایة تحقیقات‌ آماری‌1، نالینو2 و اسکیاپارِللى‌3 پیرامون‌ نوشتة ابوعبدالله‌ محمد بن‌ محمد ادریسى‌ این‌ نام‌ را به‌ همین‌ صورت‌ پذیرفته‌ است‌ )، IV/283) اما در نسخه‌ای‌ منحصر به‌ فرد از مختار من‌ کتاب‌ اللّهو و الملاهى‌ ابن‌ خردادبه‌ که‌ اغناطیوس‌ عبده‌ خلیفه‌، روحانى‌ یسوعى‌ و مدیر مجلة المشرق‌ آن‌ را در 1961م‌ در بیروت‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌، این‌ نام‌ به‌ شکل‌ خُرزادبِه‌ْ نیز آمده‌ است‌ (محمد، 316). نام‌ خرزاد در نوشته‌های‌ کهن‌ پارسى‌ مسبوق‌ به‌ سابقه‌ است‌. یزدگرد سوم‌ آخرین‌ پادشاه‌ ساسانى‌ خرزاد پسر هرمزد را در جلولا جانشین‌ خویش‌ کرد (مقدسى‌، البده‌، 5/177). یکى‌ از فرمانروایان‌ ایرانى‌ یمن‌ نیز خرزاد نام‌ داشت‌ که‌ 6 ماه‌ در آن‌ سرزمین‌ پادشاهى‌ کرد (مسعودی‌، 2/63). محمد محمدی‌ دربارة نام‌ جدّ این‌ جغرافى‌نگار تردید روا داشته‌ است‌ (ص‌، 316-317)، ولى‌ سایر مؤلفان‌ او را خردادبه‌ نامیده‌اند. به‌ هر تقدیر این‌ نام‌ چه‌ خردادبه‌ بوده‌ باشد و چه‌ خُرزادبه‌، گفته‌ شده‌ که‌ خردادبه‌ ایرانى‌ و نخست‌ به‌ آیین‌ زرتشت‌ بوده‌ و از سوی‌ برمکیان‌ دین‌ اسلام‌ را پذیرفته‌ است‌ (ابن‌ ندیم‌، 165). از پدر ابن‌ خردادبه‌، عبدالله‌ آگاهى‌ اندکى‌ بر جای‌ مانده‌ و آن‌ نوشتة طبری‌ پیرامون‌ حوادث‌ سال‌ 201ق‌/816م‌ است‌ که‌ گوید وی‌ در این‌ سال‌ والى‌ طبرستان‌ بود، دو ناحیه‌ از ولایت‌ دیلم‌ را گشود و آن‌ را به‌ ولایات‌ اسلامى‌ افزود. وی‌ جبال‌ طبرستان‌ را نیز فتح‌ کرد و شهریار پسر شروین‌ را از تخت‌ شاهى‌ طبرستان‌ فرود آورد. عبدالله‌ بن‌ خردادبه‌، مازیار پسر قارن‌ را نزد مأمون‌ فرستاد و ابولیلى‌ شاه‌ دیلم‌ را بى‌پیمان‌ به‌ اسیری‌ گرفت‌ (8/556). شاعری‌ به‌ نام‌ سلاّم‌ خاسر، عبدالله‌ بن‌ خردادبه‌ را مردی‌ امین‌ و استوار نامیده‌ است‌ (همانجا). از اسلام‌ آوردن‌ خردادبه‌ که‌ به‌ دست‌ برمکیان‌ صورت‌ پذیرفته‌، چنین‌ برمى‌آید که‌ وی‌ از مردم‌ خراسان‌ بوده‌ است‌. عبیدالله‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ خردادبه‌ نیز در خراسان‌ و در خاندانى‌ ایرانى‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود. در مورد سال‌ ولادت‌ و مرگ‌ او اختلاف‌ است‌. مؤلفان‌ دو تاریخ‌، سال‌ 205ق‌/820م‌ (زرکلى‌، 4/343) و سال‌ 211ق‌/826م‌ (محمدی‌، 317) را به‌ عنوان‌ زمان‌ ولادت‌ ابن‌ خردادبه‌ ذکر کرده‌اند. وی‌ در اوایل‌ زندگى‌ به‌ بغداد رفت‌ و در سایة توجه‌ و مراقبت‌ پدر به‌ تحصیل‌ دانش‌ پرداخت‌ و مدتى‌ نیز نزد اسحاق‌ موصلى‌ موسیقى‌دان‌ بزرگ‌ و مشهور آن‌ عصر به‌ فراگرفتن‌ هنر موسیقى‌ اشتغال‌ ورزید (کراچکوفسکى‌، .(IV/146 چنین‌ به‌ نظر مى‌رسد که‌ ابن‌ خردادبه‌ در روزگار خلافت‌ الواثق‌ بالله‌ (227-232ق‌/842 -847م‌) از امکانات‌ پرورشى‌ و مطالعاتى‌ گسترده‌ای‌ برخوردار بوده‌ و مدتى‌ در بخشى‌ از سرزمین‌ ماد قدیم‌ که‌ جغرافى‌نویسان‌ آن‌ را جبال‌ مى‌نامیدند، «صاحب‌ البرید و الخبر» یعنى‌ رئیس‌ پُست‌ و اطلاعات‌ بود. گمان‌ مى‌رود وضع‌ دربار عباسیان‌ موجب‌ انتصاب‌ وی‌ به‌ مقام‌ صاحب‌ البرید شده‌ باشد و شاید همین‌ شغل‌ سبب‌ تألیف‌ اثر جغرافیایى‌ او پیرامون‌ راهها و کشورها بوده‌ است‌. جبال‌ یا جبل‌ شامل‌ منطقة وسیعى‌ از ماد کهن‌ بود که‌ محتمل‌ است‌ جایگزین‌ نام‌ ماد غربى‌ شده‌ باشد، زیرا در بیشتر نوشته‌ها نام‌ جبال‌ در کنار آذربایجان‌ آمده‌ است‌. در روزگار جانشینان‌ مأمون‌ که‌ همزمان‌ با دوران‌ زندگى‌ ابن‌ خردادبه‌ بوده‌، امارت‌ ولایت‌ جبل‌ همره‌ با آذربایجان‌ بوده‌ است‌ (حمزه‌ اصفهانى‌، 146). سالهای‌ خدمت‌ و زمان‌ انتصاب‌ ابن‌ خردادبه‌ در سمت‌ «صاحب‌ البرید و الخبر» دقیقاً مشخص‌ نیست‌ (کراچکوفسکى‌، )، IV/148 ولى‌ جای‌ تردید نیست‌ که‌ وی‌ در عهد خلافت‌ معتمد خلیفة عباسى‌ (256- 279ق‌/870 -892م‌) مدتى‌ این‌ سمت‌ را داشته‌ است‌ (ابن‌ حجر، 4/96). چنین‌ به‌ نظر مى‌رسد که‌ این‌ شغل‌ موجب‌ آگاهى‌ وسیع‌ ابن‌ خردادبه‌ پیرامون‌ وضع‌ راهها، میزان‌ خراج‌ و اوضاع‌ جغرافیایى‌ و اداری‌ ایران‌ و سرزمینهای‌ اسلامى‌ و غیراسلامى‌ و نیز سبب‌ تألیف‌ کتاب‌ شده‌ باشد. او یکى‌ از ندیمان‌ و خاصّان‌ِ با نفوذ معتمد خلیفة عباسى‌ به‌ شمار مى‌رفت‌ (ابن‌ ندیم‌، 165؛ کراچکوفسکى‌، همانجا). مقدسى‌ مى‌نویسد که‌ ابن‌ خردادبه‌ «وزیر خلیفه‌ بود و به‌ دانشهای‌ انباشته‌ در گنجینه‌های‌ امیرالمؤمنین‌ دست‌ داشت‌» ( احسن‌ التقاسیم‌، 362). بى‌گمان‌ نزدیکى‌ او با خلیفه‌ و شرکت‌ در خوشگذرانیها و سرگرمیهای‌ ادبى‌ و هنری‌ سبب‌ شد که‌ ابن‌ خردادبه‌ جز از رشتة جغرافیا به‌ مطالعه‌ و نوشتن‌ آثاری‌ در زمینه‌های‌ ادب‌، موسیقى‌، طباخى‌، و غیره‌ نیز بپردازد. این‌ نکته‌ را از نامهای‌ نوشته‌های‌ او مى‌توان‌ یافت‌. تاکنون‌ 10 اثر از ابن‌ خردادبه‌ شناخته‌ شده‌ است‌ که‌ 8 اثر آن‌ با نامهای‌: کتاب‌ ادب‌ السّماع‌، کتاب‌ جمهرة انساب‌ الفرس‌ و النّوافل‌ (یا النّواقل‌)، کتاب‌ المسالک‌ و الممالک‌، کتاب‌ الطبیخ‌، کتاب‌ اللّهو و الملاهى‌، کتاب‌ الشراب‌، کتاب‌ الانواء، کتاب‌ الندام‌ و الجلساء (یا النّدماء و...) در الفهرست‌ ابن‌ ندیم‌ آمده‌ است‌ (ص‌ 165). نام‌ دو کتاب‌ دیگر ابن‌ خردادبه‌ را ابن‌ ندیم‌ ذکر نکرده‌ است‌، ولى‌ در نوشته‌های‌ مسعودی‌ و گردیزی‌ نام‌ آنها آمده‌ است‌. مسعودی‌ در شرح‌ ملاحت‌ تصنیف‌ و چیره‌دستى‌ ابن‌ خردادبه‌ در کار تألیف‌ و پیروی‌ مؤلفان‌ معتبر از او، از اثر وی‌ به‌ نام‌ کتاب‌ الکبیر فى‌ التاریخ‌ یاد کرده‌ است‌ (1/22). گردیزی‌ در شرح‌ احوال‌ و انساب‌ ترکان‌ از کتاب‌ اخبار نوشتة ابن‌ خردادبه‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورده‌ است‌ (ص‌ 545). آنچه‌ گردیزی‌ بدان‌ اشاره‌ مى‌کند، در کتاب‌ المسالک‌ و الممالک‌ و رسالة مختار من‌ کتاب‌ اللهو و الملاهى‌ نیست‌. به‌ نظر عبدالحى‌ حبیبى‌، گردیزی‌ مطالب‌ خود را از کتاب‌ جمهرة انساب‌ الفرس‌ او گرفته‌ است‌ (حبیبى‌، 7). اما آنچه‌ محتمل‌ به‌ نظر مى‌رسد این‌ است‌ که‌ منظور کتاب‌ اخبار در تاریخ‌ گردیزی‌ همان‌ کتاب‌ الکبیر فى‌ التاریخ‌ باشد. از مجموع‌ آثار ابن‌ خردادبه‌ متأسفانه‌ جز دو اثر المسالک‌ و الممالک‌ و مختار من‌ کتاب‌ اللهو و الملاهى‌ بقیه‌ از بین‌ رفته‌ است‌. مؤلفان‌ قدیم‌ غالباً به‌ آثار ابن‌ خردادبه‌ اشاره‌ مى‌کنند و گاهى‌ منقولاتى‌ از آنها را به‌ دست‌ مى‌دهند. مسعودی‌ دربارة کتاب‌ الکبیر او چنین‌ مى‌نویسد: «مؤلفان‌ معتبر پیرو او شدند و از او اقتباس‌ کردند و به‌ راه‌ وی‌ رفتند و اگر خواهى‌ صحت‌ این‌ گفتار بدانى‌ کتاب‌ الکبیر فى‌ التاریخ‌ او را بنگر که‌ از همة کتابها جامع‌تر و منظم‌تر و پرمایه‌تر است‌ و اخبار بیشتری‌ دربارة اقوام‌ و سرگذشت‌ ملوک‌ عجم‌ و دیگران‌ دارد. از جملة کتابهای‌ گرانقدر وی‌ المسالک‌ و کتابهای‌ دیگر است‌ که‌ اگر بجویى‌ توانى‌ یافت‌» (1/22). از نوشتة مسعودی‌ چنین‌ برمى‌آید که‌ این‌ اثر ابن‌ خردادبه‌ عمدتاً به‌ تاریخ‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ اختصاص‌ داشته‌ است‌. گویا شخصیتى‌ از عباسیان‌ در تألیف‌ کتاب‌ المسالک‌ مشوق‌ ابن‌ خردادبه‌ بوده‌ است‌ (کراچکوفسکى‌، همانجا) و تنى‌ چند از جغرافى‌نگاران‌ عهد اسلامى‌ آثار خود را زیر عنوان‌ المسالک‌ و الممالک‌ نوشته‌اند. ابن‌ ندیم‌، ابوالعباس‌ جعفر بن‌ احمد مروزی‌ را نخستین‌ نویسندة کتاب‌ المسالک‌ دانسته‌ و نوشته‌ است‌ که‌ اثر او پایان‌ نپذیرفت‌ و خود او در اهواز درگذشت‌، کتاب‌ وی‌ را به‌ بغداد بردند و به‌ سال‌ 274ق‌/887م‌ در آنجا فروختند (ص‌ 167). از نوشتة ابن‌ ندیم‌ مى‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ نگارش‌



خرید و دانلود مقاله درباره ابن خرداد به