دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد زندگی نامه امام موسی صدر 16ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود.

امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند.

امام موسی صدر دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف فرا گرفت.وستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشکیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران آیت الله شیخ یوسف صانعی از مراجع معظم امروز ، و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل  سابق حزب الله است. 

امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت. 

 

امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و  با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود: 

بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی  شیعیان لبنان

امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود که از اواسط سال 1339 و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر



خرید و دانلود تحقیق در مورد زندگی نامه امام موسی صدر 16ص


تحقیق درباره روند، بازتاب و نتایج قیام 15 خرداد 42

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

روند، بازتاب و نتایج قیام 15 خرداد 42

نویسنده:عبدالوهاب فراتی

درآمد:

تعیین مبدأ تاریخ انقلاب اسلامى و نیز تبیین علل و عوامل پیدایش آن، بسته به منظرى دارد که پژوهشگر در تحلیل رخدادهاى پیش از انقلاب، برمی‌گزیند. در یک منظر، امام خمینی رهبر نهضت اسلامى به عنوان رکنى از ارکان نهضت قلمداد می‌گردد و پژوهشگر با غیریت سازى از جایگاهى درباره این پدیده سخن می‌گوید تا قادر به فهم کلیت و اجزاء آن در عداد رخدادهاى قبل و بعد از آن باشد، از منظرى دیگر، پژوهشگر می‌کوشد تا تاریخ و علل و عوامل چنین رخدادى را نه از منظر خود بلکه از منظر رهبر انقلاب که عملِ «انقلاب» مخلوق و محصول درایت و مدیریت اوست، ردیابى نماید.

بنابر منظر اخیر، قیام پانزده خرداد 1342 نقطه آغاز انقلاب است که امام خمینى نیز در نامه‌اى به سید حمید روحانى مؤلف «تحلیلى بر نهضت امام خمینی» بدان صراحت کرده است. در حالیکه بنابر منظر نخست، قیام مذکور نه نقطه آغاز بلکه نقطه عطف انقلاب اسلامى به حساب می‌اید واحتمالاً جغرافیاى زمانى انقلاب در محدوده مبدأ آن به حوادثى همچون، کودتاى 28 مرداد 1332، شهریور 1320، کودتاى اسفند 1299، نهضت مشروطیت 1285 و حتى هنگامى که مدرنیته در اواسط دوره قاجاریه به ایران آمده است باز می‌گردد. طبیعتاً عقب و جلو رفتن مبدأ انقلاب اسلامى در تبیین علل و عوامل وقوع این انقلاب تأثیر زیادى خواهد گذاشت و تحلیل‌گر را با فرضیه‌هاى متنوعى روبرو خواهد ساخت. این نوشتار می‌کوشد تا با بازخوانى مجدد قیام پانزده خرداد چهل و دو از منظر دوم به تحلیل این حادثه و تأثیرات آن بر نهضت اسلامى دست یابد.

الف- روند حوادث

قیام پانزدهم خرداد 1342 ریشه درحوادثى دارد که متعاقب تصویب لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى در مهرماه 1341 به وقوع پیوسته‌اند. ناگفته نماند این لایحه نیز، خود روایت و بخش دیگرى از اصلاحات مورد نظر امریکا در اواخر دهه سى بود که به علت مخالفت ایت‌الله بروجردى با اصلاحات ارضى به تعویق افتاده بود. ایت‌الله بروجردى در پاسخ به فرستاده شاه که گفته بود: ما مجبور به انجام اصلاحات ارضى هستیم و کشورهاى همسایه نیز دست به چنین اصلاحاتى زده‌اند، گفته بود: کشورهاى همسایه، اول جمهورى شده بعد چنین اصلاحاتى را انجام داده‌اند اینجا که هنوز سلطنتى است.

اما با رحلت معظم له در فروردین 1340، مرجعیت یک دست و مطلق شیعیان بویژه ایرانیان، از میان رفت و بتدریج مقام مرجعیت یا به نجف اشرف منتقل و یا در بین تعدادى از مراجع قم از جمله امام خمینى تقسیم گردید. شاه نیز که اصلاحات مذکور را تا زمان حیات ایت‌الله بروجردى به تعویق انداخته بود، بلافاصله پس از رحلت ایشان، با انتصاب دکتر على امینى به نخست‌وزیرى در اردیبهشت ماه 1340 درصدد اجراى آنها برآمد. امینى براى آسوده شدن از مخالفت‌هاى احتمالى علماى قم علیه اصلاحات به قم رفت و با مراجع آن شهر دیدار و به طور خصوصى گفت‌و‌گو کرد: به هر ترتیبى که بود اصلاحات ارضى در بیستم دى ماه همان سال به تصویب رسید و به اجرا درآمد، امام خمینى که از یک سو ابعاد و نتایج اصلاحات را در هاله‌اى از ابهام می‌دید و از سوى دیگر از متهم شدن به طرفدارى از زمین‌داران می‌هراسید، مخالفتى علنى با اصلاحات نکرد و به انتظار تحولات بعدى نشست. با این همه شاه که از افزایش قدرت على امینى و نیز اعتماد کامل آمریکا به او در انجام اصلاحات، نگران به نظر می‌رسید به تکاپو افتاد و در سفرى به امریکا به دولت مردان آن کشور قول داد که حاضر است خودش اصلاحات را انجام دهد. بدین ترتیب امینى در 27 تیرماه 1341 استعفا داد و اسدالله عَلَم به جایش نشست. عَلَم تحصیلات عالیه نداشت و در میان مردم و مخالفان سیاسى چهره خوش‌نامى نبود، با این وجود، نفوذ بی‌نظیرى در امور کشور داشت و از نزدیکترین و مورد اعتمادترین دوستان شاه به شمار می‌رفت، او که مأمور اجراى اصلاحات شده بود در 16 مهر 1341، لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى را به تصویب رساند. در این طرح حق رأى بانوان در انجمن‌ها تصریح گردید، قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شد و در مراسم سوگند انتخاب شوندگان، ذکر «کتاب آسمانی» به جاى «قرآن»، کافى دانسته شد.

امام خمینی، در این مرحله به واکنشى سریع و قاطع اقدام نمود و با دعوت ایات عظام _شریعتمداری، گلپایگانی، مرعشی _به منزل مرحوم ایت‌الله حائری، موضوع را به بحث و تصمیم‌گیرى گذاشت. او در این جلسه، دورنماى نقشه‌هاى رژیم شاه را خانمانسوز و مأموریت او را پاسدارى از منافع استعمار و امپریالیسم که با نابودى اسلام و ملت مسلمان همراه است قلمداد نمود. و چنین تصمیم گرفته شد که علاوه بر تلگرام ابراز مخالفت با شاه، علماى تهران و شهرستان‌ها را در جریان امر قرار داده و دعوت به مقابله با دولت نمایند. شاه در پاسخ، خود را تبرئه و مسأله را به دولت احاله می‌نماید، امام خمینى در اعتراض به «عَلَم»، بدون آنکه القابى براى او ذکر کند، با لحنى شدید به نصیحت او پرداخته و ضمن رو در رو قرار دادن ملت و دولت، اعتراضات را فراتر از تصویبنامه یاد شده می‌برد. سرانجام با پافشارى امام خمینى و اعتراضات مستمر که در دیدار با مردم و مکاتبه با برخى از علما ابراز می‌شد، علم در تلگرافى به سه تن از مراجع-غیر از امام خمینی- با خواست‌هاى آنان موافقت می‌نماید. امام خمینى با کافى نشمردن این واکنش و ضرورى دانستن لغو طرح مزبور در هیأت وزیران، موضوع جدید «خطر صهیونیسم» ‌را به میان می‌کشد که به تعبیر ایشان در ایران در شکل «حزب بهایی» ظهور نموده است و از «عدم آزادى مطبوعات» و «نابسامانى زندگى مردم» سخن به میان می‌آورد. سرانجام، با عقب‌نشینى کامل دولت و لغو رسمى تصویبنامه در آذرماه، دامنه نزاع در این مرحله فروکش می‌کند.

در دى ماه همین سال، شاه اعلام می‌کند که قصد دارد اصول ششگانه‌اى را که بعداً از آن با عنوان «انقلاب سفید» یاد کرد، به رفراندوم بگذارد؛ الغاى رژیم ارباب رعیتی، ملى کردن جنگل‌ها، فروش سهام کارخانجات دولتی، سهمیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌هاى تولیدى و صنعتى و اصلاح قانون انتخابات، مفاد اصول یاد شده بود. به رغم تلاشهایى که شاه در دعوت مراجع و جلب نظر آنها در عدم مخالفت و ابراز حمایت از حرکت مزبور نمود، در پى توجه شاه به ابعاد سیاسى طرح و اظهار اینکه ناگزیر از اجراى رفرمهاى یاد شده است، امام خمینى به عنوان مخالفى سرسخت، دست به واکنش می‌زند. ششم بهمن 1341، به عنوان روز رفراندوم یا به تعبیر شاه «تصویب ملی» اعلام می‌شود و در مقابل امام خمینی، در پاسخ به استفتاى جمعی، بنا به اشکالاتى که برمی‌شمارد- نظیر پیش‌بینى نشدن آن در قانون، روشن نبودن مقام صالحه اجرای آن در قانون، کم بودن مهلت بررسی، کافى نبود معلومات رأى‌دهندگان براى بررسى و وجود جو زور و فشار – آن را تحریم می‌کند. به دنبال انتشار اعلامیه امام خمینى و دیگر مراجع،پاره‌اى اغتشاشات و تظاهرات در تهران و قم رخ می‌دهدو شاه درصدد برمی‌اید با سفر به قم در جهت کنترل اوضاع اقدام نماید. ولى در سفر خود به قم با عدم استقبال و بی‌اعتنایى مواجه می‌شود و در واکنش بدین وضع، طى یک سخنرانى روحانیت را با تعابیر موهن «ارتجاع سیاه» و بدتر از «ارتجاع سرخ» مورد حمله قرار می‌دهد. سرانجام در 6 بهمن، رفراندوم انجام گردیده و اعلام می‌شود که اصول پیشنهادى شاهنشاه به تصویب ملت رسید.

کندى رئیس جمهور وقت آمریکا پیروزى شاه را تبریک می‌گوید و سفیر انگلیس رضایت ملکه انگلیس را به عَلَم اعلام می‌نماید و رادیو مسکو برنامه اصلاحى شاه را می‌ستاید. امام خمینى به علما و مراجع پیشنهاد می‌کند در ماه رمضان – که از 8 بهمن آغاز می‌شد- از شرکت در نماز جماعت و سخنرانى خوددارى نموده، همه مساجد کشور تعطیل گردد و دلایل آن نیز به دنیاى اسلام اعلام شود. به دنبال این حرکت وضعیت فوق‌العاده‌اى در کشور پدید آمده و مساجد در پاره‌اى از شهر‌ها تعطیل مى‌گردد و ماه رمضان در هاله‌اى از تردید و سکوت آغاز می‌گردد. در عید فطر همان ماه -7 اسفند- امام خمینى با صدور اعلامیه‌اى نوروز 1342 را عزاى عمومى اعلام مى‌کند و در جلسه‌اى با مراجع و علماى قم از آنها نیز درخواست می‌نماید چنین اقدام کنند که برخى با این اقدام مخالفت می‌نمایند، ولى مألاً ایات عظام میلانی، شریعتمداری، روحانى و بهبهانى در اعلامیه‌هاى جداگانه و چهل و شش نفر از علماى سرشناس تهران در اعلامیه مشترک، عید نوروز را عزاى عمومى اعلام می‌کنند. این واکنش وضعیت ویژه‌اى را در کشور پدید می‌آورد و سرآغاز دور تازه‌اى در مسیر تحولات این مقطع می‌گردد.

عصر دوم فروردین، هنگام برگزارى مجلس سرگوارى امام صادق(علیه السلام) از طرف ایت‌الله گلپایگانی، نیروهاى شاه به مدرسه فیضیه هجوم می‌برند و با حمله به طلاب و به گلوله بستن مدرسه، اثاثیه حجره‌ها را در وسط مدرسه به آتش می‌کشند. در این حادثه عده‌اى از طلاب کشته و زخمى شدند. در همین روز حمله مشابهى نیز به مدرسه طالبیه تبریز صورت می‌گیرد.

این واقعه طنین خود را در کشور بازیافت؛ نماز جماعت مساجد تهران و پاره‌اى دیگر از شهرها تا یک هفته تعطیل شدعلماى نجف، کربلا و مشهد با صدور تلگرام‌هایى واکنش نشان دادند و ایت‌الله خویى و شیرازی، شاه را عامل این جنایت تلقى نمودند و ایت‌الله حکیم تقاضاى مهاجرت مراجع ایران به نجف به عنوان اعتراض به شاه را نمود. رژیم شاه تلاش نمود واقعه را درگیرى میان مردم و دهقانان از یک سو و روحانیان از سوى دیگر، بر مسر مسأله اصلاحات ارضى و حق رأى بانوان معرفى نماید. شاه براى تحقیر روحانیان، دستور داد آنها به خدمت وظیفه اعزام شوند.در مقابل، امام خمینى از این امر استقبال نمود و طلاب را دعوت به فراگیرى خوب تعلیمات نظامى کرد.

امام خمینى به مناسبت چهلم حادثه فیضیه دعوت به برگزارى مجلس ختم نمود و روز بعد در بیانات آغاز درس حوزه، دولت را مورد حمله قرار داد. وى در همین زمان علماى نجف و قم را نیز مورد عتاب قرار می‌دهد. مذمت دولت در رابطه با حمایت از فرقه بهایى و یادآورى خطر نزدیکى ایران به اسرائیل از مضامین مورد تأکید امام خمینى در اظهارات خود بود، و لحن کلام او آشتی‌ناپذیر و حملات او بی‌امان می‌نمود و هیچ‌گونه طریق مصالحه‌اى را نمی‌پذیرفت. ایشان پیش از آغاز محرم، وعاظ را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست سیاست‌هاى ضد اسلامى شاه و همدستى او با اسرائیل را مورد انتقاد قرار دهند. ساواک نیز متقابلاً عده‌اى از وعاظ را احضار نمود و از آنان خواست به سه مطلب اشاره نکنند؛ 1. بر ضد اعلى حضرت سخنى نگویند. 2. بر علیه اسرائیل مطلبى نگویند. 3. نگویند اسلام و قرآن در خطر است. امام خمینى بار دیگر این حرکت را مورد حمله قرار می‌دهد و بر همان مطلب، بیش از پیش تأکید می‌ورزد.

امام خمینى از آغاز محرم در منزل خود مجلس روضه‌خوانى منعقد می‌کند و هر شب نیز به یکى از مجالس سوگوارى محله‌هاى قم سر می‌زند. پیشتر به مراجع و علماى قم نیز پیشنهاد کرده بود تا در روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانى نموده و از مظالم رژیم سخن گویند. در این زمان، غلیان و التهابى در شهر پدید آمده و بسیارى نیز از دیگر شهرها به قم آمدند. بعد از ظهر عاشورا – 13 خرداد- امام خمینى به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد. جمعیت بسیارى در

اطراف فیضیه و در صحن حرم تجمع نمودند. اکنون این امام بود که واکنشهاى او امواج اجتماعى را به حرکت در می‌آورد؛ وى در سخنرانى کوبنده خود، حادثه حمله به فیضیه را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد، به اسرائیل و نقش او در سیاست ایران حمله می‌کند، و به نصیحت شاه می‌پردازد.صبح این روز در تهران نیز مردم به خیابان‌ها ریخته و در میدان بهارستان و دانشگاه تهران تجمع می‌کنند. روز بعد نیز تظاهرات و حرکت‌هاى خیابانى ادامه می‌یابد. این حرکت‌ها در قم در شکل دسته‌هاى عزادارى تا پاسى از شب ادامه یافت. شاه دیگر دریافته بود که موج‌هاى خروشان در دستان امام قرار گرفته و بدینسان تصمیم می‌گیرد با حذف او از صحنه، به هر شکل ممکن، به کنترل امور بپردازد. در نیمه شب 12 محرم-15 خرداد- مأموران نظامى به منزل امام هجوم آورده، او را دستگیر نموده، به باشگاه افسران تهران و از آنجا به پادگان قصر منتقل می‌نمایند، ولى این حرکت خود منشأ انفجارهاى بعدى می‌گردد؛ در روز 15 خرداد با رسیدن خبر دستگیرى امام، مردم در شهر به حرکت در می‌ایند، تظاهرات تبدیل به شورش گسترده خیابانى می‌شود و دستجات مردم بی‌مهابا در مواجهه با نظامیان مستقر در شهر قرار می‌گیرند. اکنون شهرهاى دیگرى غیر از قم و تهران نیز شاهد حرکت مردم بودند. در خیابان‌هاى مرکزى قم و تهران سیل جمعیت غیرقابل کنترل می‌شود. به تعبیر حسین فردوست از آنجا که تظاهرات 15 خرداد امرى سازمان نیافته و غیرقابل پیش‌بینى بود، تا یک روز پیش از آن نیز ساواک و شهربانى از آن بی‌اطلاع ماند و از این رو ساواک و نیروهاى انتطامى و نظامى سخت غافلگیر شدند و شاه شدیداً به وحشت افتاد؛بدینسان دستور آتش و کشتار خونین تنها راهى بود که شاه در مواجهه با این وضع پیش روى خود می‌دید. آتش گلوله و رگبار نظامیان در میادین و خیابان‌هاى اصلى تهران و قم و قتل عام کفن‌پوشانى که از ورامین به سمت تهران می‌آمدند، آخرین تلاشهاى رژیم در فرونشاندن بحران بود. در عین حال، سرکوب گسترده حرف آخر شد و «جنبش» مهار گردید. گرچه این جنبش با فرو خزیدن به درون لایه‌هاى اجتماعى در سال‌هاى بعد لبه‌هاى تیزتر خود را در سطوحى گسترده‌تر نمایان ساخت.



خرید و دانلود تحقیق درباره روند، بازتاب و نتایج قیام 15 خرداد 42


تحقیق درباره تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب

یکی دیگر از مسایلی که در اوایل دهه 1340 اتفاق افتاد و در ارزیابی گروههای مبارز و مخالف رژیم، بخصوص جریان فکری اسلام فقاهتی - ولایتی تاثیر گذاشت، قیام 15 خرداد و سرکوب بی‏رحمانه آن از سوی رژیم شاه بود.در طول تاریخ ایران، روحانیت همواره به عنوان حافظ احکام الهی در صحنه جامعه حضور داشته و دولتها نیز سعی می‏کرده‏اند حرمت‏حضور و نفوذ آنها را نگه دارند و به طور علنی به اسلام تعرضی نکنند.در واقع، حضور و وجود روحانیت‏به عنوان اولین و مهمترین گروه ذی نفوذ، برای شاه نیز پذیرفته شده بود و شاه همیشه سعی داشت که خاطر آنها را بجوید و خود را طرفدار اسلام، مرجعیت و روحانیت معرفی کند.

بدین لحاظ، برای حفظ ظاهر، هیچ تمایلی به برخورد مستقیم و خشونت‏آمیز با روحانیت نداشت و بیشتر سعی می‏کرد با جلب نظر و حمایت آنها، برنامه‏های خود را جامه عمل بپوشاند.در جریان اصلاحات اجتماعی نیز که یک طرح امریکایی بود، شاه امیدوار بود که از حمایت روحانیت‏برخوردار شود.به همین دلیل بود که بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم میل باطنیش، امینی را برای جلب نظر روحانیت مخصوصا حضرت امام قدس سره به قم فرستاد. (1)

در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی هم پس از چند تلگراف از امام قدس سره و سایر مراجع، دولت تسلیم نظر علما شد و لایحه را رسما لغو کرد.

با وجود این، موج احیای اسلام که از دهه 1330 شروع شده و به اوج خود رسیده بود، مایه نگرانی شاه بود و او نمی‏خواست (و حتی نمی‏توانست) به روحانیت امتیاز بدهد.از سوی دیگر، همان گونه که دیدیم، حضور و استقرار امام خمینی قدس سره در جایگاه مرجعیت، تحولی اساسی در برخورد روحانیت‏با رژیم بوجود آورد و هر نوع محافظه‏کاری و پرهیز از سیاست را در حوزه‏ها منتفی ساخت.امام خمینی قدس سره که در ملاقات با امینی به نصیحت و پند و اندرز اکتفا کرده بود، در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی موضع خود را شدت بخشید و دولت علم را در تلگرافهای خود حتی‏تهدید کرد (2) و با فشار افکار عمومی علما و روحانیت و مردم، هدف الغای لایحه را تحقق بخشید.

پس از ختم غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، امام لحن بیانیه‏ها و سخنرانیهای خود را تندتر کرد و در قضیه مربوط به تصویبنامه ملی و رفراندم عمومی (بهمن 1341)، طی پیامی که به ملت ایران فرستاد، از تجاوز دستگاه حاکمه به احکام مقدس اسلام و قرآن، و قصد دولت‏برای نابودی اسلام و روحانیت پرده برداشت و ضمن «اعلام خطر نسبت‏به دستگاه جابره‏» ، دولت را استیضاح کرد و به طور صریح نوشت:

من چاره در این می‏بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پای‏بند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. (3)

پس از این موضع‏گیری قاطع و روشن امام خمینی قدس سره، برای اولین بار یک اعلامیه مشترک از سوی نه تن از مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم در محکومیت تصویب نامه صادر شد (4) و مخالفت ملت‏با آن اعلام گردید.پس از آن امام قدس سره مستقیما مردم و روحانیت را به مقاومت در برابر سر نیزه‏های زنگ زده و پوسیده و مقابله رو در رو با رژیم فرا خواند (5) و از علما خواست که عید نوروز 1342 را به عنوان مبارزه منفی علیه رژیم، تحریم کنند. (6)

مجموعه برخوردهای امام و روحانیت‏با رژیم از رحلت آیة الله بروجردی تا اوایل سال 1342، رژیم شاه را به این نتیجه قطعی رساند که نباید هیچ امیدی به مصالحه و سازش با امام داشته باشد.بدین لحاظ، شاه کم کم ماهیت اصلی خود را آشکار کرد و به گستاخی علیه مذهب و روحانیت پرداخت و آنها را مرتجع، «صد برابر خائن‏تر از حزب توده‏» ، و همدست کمونیستها معرفی کرد. (7)

امریکایی‏ها نیز رفراندوم انقلاب سفید شاه را یک انقلاب بزرگ اجتماعی قلمداد کردند که «مرتجعین و محافظه‏کاران و سنت‏گرایان‏» ، را ازصحنه بیرون رانده و شاه را مستقیما در ارتباط با مردم قرار داده است. (8)

شاه با این ارزیابی جدید، اولین ضرب شصت‏خود را به روحانیت نشان داد و در دوم فروردین ماه 1342 (مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام) فاجعه کشتار فیضیه را به وجود آورد (9) و طرفداری ظاهری خود را از دیانت و روحانیت قطع کرد.امام قدس سره پس از این فاجعه عظیم، رژیم را (بدتر از مغول) توصیف کرد و مبارزه را یک گام اساسی دیگر پیش برد. (10)

این بار امام قدس سره، مخاطب اصلی خود را شاه، امریکا و اسرائیل دانست و در اعلامیه و سخنرانیهای خود آنها را مستقیما مورد حمله قرار داد و بدین ترتیب، بر خلاف همه سیاستمداران و مبارزان سیاسی، شاه و دربار را عامل اصلی مشکلات معرفی کرد. (11)

امام خمینی قدس سره پس از فاجعه فیضیه، ضمن حمله مستقیم به شاه، تقیه را که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دست آویز سازشکاران بود، حرام کرد و راه مبارزه را گشود:

...شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش; شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏های اسلام، محو آثار اسلامیت; شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم; شاه‏دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ‏» . (12)

امام در پیام خود به علمای تهران پس از فاجعه فیضیه، ضمن استیضاح دولت علم از طرف ملت ایران، به طور صریح به دولت اعلام کرد که «من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‏های مامورین شما حاضر کردم ولی قبول زورگوییها، و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم کرد» . (13)

این در واقع اعلام مبارزه رو در رو با رژیم بود و امام در جواب تلگراف آیت الله حکیم که از ایشان خواسته بود به نجف مهاجرت کند، نوشت: با هجرت مراجع و علما از قم به نجف، مرکز بزرگ تشیع به دامن کفر و زندقه خواهد افتادو بدین لحاظ «ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع می‏کنیم‏» . (14)

بر همین اساس، امام خمینی در پیامهای خود بعد از فاجعه فیضیه، همواره به شاه، اسرائیل و امریکا حمله می‏کرد و در آستانه محرم سال 1383 (خرداد 1342) در پیام خود به وعاظ و گویندگان دینی و هیاتهای مذهبی، وظایف تبلیغی آنها را کاملا مشخص کرد و تصریح نمود که باید «مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی‏» دستگاه حاکمه جابر را بیان و مخصوصا خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند. (15)

در بیاناتی هم که خود ایشان در عصر عاشورا داشتند، اولین و مهمترین موضوعی که مطرح کردند، اسرائیل بود که به همراه شاه، اساس گرفتاری ایران را تشکیل می‏داد. (16)

امام با تشبیه دستگاه حاکمه ایران به دستگاه جبار بنی امیه، شدیدترین حمله خود را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد و شاه که مصمم به برخورد قاطع بود، امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد.

مردم در اعتراض به این عمل شاه در قم و تهران و شهرهای بزرگ دست‏به تظاهرات عظیمی در 15 خرداد 1342 زدند که با عکس العمل شدید رژیم مواجه شد.در این سرکوب خشونت آمیز و قتل عام بی‏رحمانه به اعتراف حامیان شاه، چندین هزار نفر کشته شدند. (17)

کشتار وسیع مردم در واقع، آخرین ضرب شصت رژیم به مخالفان بود و از تصمیم قاطعانه رژیم برای سرکوبی هر نوع مخالفتی حکایت می‏کرد.

شاه با اینکه توانست‏با این جنایت هولناک نهضتی را که پایه‏های سلطنت را به لرزه انداخته بود، سرکوب کند، ولی هیچ گاه مساله را تمام شده و خاتمه یافته ندانست و معتقد بود که باز هم «باید تصمیم قاطع گرفت‏» تا کشور از دست نرود. (18)

از این نظر، شاه هیچ شکی نداشت که باید کوچکترین مخالفت را با سنگین‏ترین عقوبت پاسخ دهد و این نتیجه‏ای بود که شاه به آن رسیده بود.بدین لحاظ، از ماههای بعد از قیام 15 خرداد، رفتار رژیم نسبت‏به مخالفین و بخصوص علما و روحانیون، خشونت و شدت بیشتری یافت و بسیاری از علماء، وعاظ و شخصیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی، بازداشت‏شدند و حتی جمعی از تجار و کسبه و چهره‏های مبارز به اتهام تحریک در قیام 15 خرداد، در معرض اعدام قرار گرفتند و برای اولین بار شایعه محاکمه و اعدام امام قدس سره در کشور پخش شد. (19)

تحت فشار مردم و علما، امام قدس سره پس از چند ماه از زندان آزاد شد که رژیم با یک کار تبلیغی و سیاسی این کار را کرد.

در آستانه آزادی ایشان از زندان، روزنامه دولتی اطلاعات در سر مقاله خود با عنوان «اتحاد مقدس‏» ، مدعی شد که با روحانیت تفاهم شده و در برنامه‏های اصلاحی، بین رژیم و روحانیت هیچ گونه اختلافی وجود ندارد. (20)

شاه با طرح این مساله می‏خواست امام قدس سره را از مبارزه منصرف کند، ولی امام پس از اطلاع از موضوع با اشاره به مطلب «روزنامه کثیف اطلاعات‏» با صراحت گفت:

کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟ آقایان که در دانشگاه هستید برسانید به همه که وحانیت‏با این انقلاب [انقلاب سفید شاه و ملت] موافق نیست.

در بخش دیگری از سخنان خود باز هم تکرار کردند که: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد» . (21)

امام قدس سره پس از آزادی از زندان، رویه سرسختانه خود را در مخالفت‏با رژیم و نفوذ اسراییل در کشور ادامه داد و در ماجرای کاپیتولاسیون امریکا را هم آماج حمله خود قرار داد.حمله مستقیم به امریکا و قدرتهای خارجی در شرایطی که همه انقلابیون و مبارزین جهان سوم، تحت‏حمایت‏یک قدرت خارجی قرار می‏گرفتند، یک کار حساب شده و شجاعانه بود که راه نفوذ و امید بیگانگان را در میوه‏چینی انقلاب بست.سرانجام رژیم شاه، برای اینکه یکباره همه چیز را به تصور خود تمام کند، تصمیم به تبعید امام گرفت.

اما این دوره، دوره شکوفایی و باروری انقلاب اسلامی است و امام خمینی تا قبل از تبعید شدن در آبان ماه 1343، چند اقدام اساسی انجام داده بودند که موجب تحرک و پویایی نهضت و تعمق اندیشه انقلاب اسلامی، گردید. (22)

1. با کشاندن مبارزه به کانون اصلی فعالیتهای مذهبی، برای همیشه خط بطلانی بر ایده جدایی دین از سیاست کشید و سنت دیرینه حاکم بر حوزه را شکست.

2. با تحریم تقیه که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دستاویز سازشکاران بود، مهمترین مانع را از سر راه برداشت.

3. با متوجه کردن لبه تیز حمله خود به کانون اصلی فساد (سلطنت و شخص شاه) به شیوه محافظه کارانه قبلی در مبارزه پایان داد. تداوم این روند، در ساختن بنیادهای اندیشه انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی داشت و در واقع، تکوین جنبه سلبی مکتب فکری انقلاب اسلامی بود. قبل از آن، حتی مبارزین مذهبی هم سعی می‏کردند که از حمله مستقیم به شاه و سلطنت‏خودداری کرده، اطرافیان او را مورد حمله قرار دهند، ولی امام (قدس سره) با زیر سؤال بردن شاه و سلطنت، محور مبارزه را به مت‏شخص شاه کشانید و به دیگران هم جرات داد.

4. حمله مستقیم امام به امریکا و قدرتهای خارجی، هرگونه محافظه‏کاری سیاسی را مطرود کرد و راه نفوذ و امید آنها را برای دزدیدن نتایج مبارزه بست.

بدین لحاظ، همان گونه که کشتار 15 خرداد و قلع و قمع‏های بعد از آن حاکی از تصمیم قاطع رژیم در سرکوب مخالفین بود، مخالفان رژیم را نیز به این نتیجه‏گیری سوق داد که شیوه مبارزه خود را تغییر دهند. (23)

در این میان، جریان فکری اسلامی فقاهتی - ولایتی هم به ارزیابی جدیدی دست‏یافت که به مدد آن توانست اندیشه انقلاب اسلامی را بسازد و این همان چیزی است که فرضیه ما را تشکیل می‏دهد، یعنی حرکت‏به سمت نفی سلطنت‏برای اولین بار در طول تاریخ قدیم و جدید ایران، کسب قدرت و در نهایت تاسیس یک نظام سیاسی جایگزین تحت عنوان «ولایت فقیه‏» .

پی نوشت ها:

1.محمد حسن رجبی، پیشین، ص 184.

2.صحیفه نور، ج 1، ص 43، تلگراف امام به اسد الله علم، مورخ 15/8/1341.

3.صحیفه نور، ج 1، صص 54- 53، پیام اسفند 1341.

4.همان، صص 58- 55، اسفند 1341.

5.همان، ص 59، سخنرانی مورخ 7/12/1341.

6.همان، ص 61، پیام 22/12/1341.

<.1341/11/4 goک× ,ظآ ok وdz یغcpـiv ,263 -264 ¦¤ ,1 u ,فی،یj ,یغddقo.7

8.باری روبین، پیشین، ص 96.

9.ر.ک به: روحانی، پیشین، ج 1، صص 349- 337.

10.صحیفه نور، ج 1، صص 74- 65، سخنرانی و پیام، 10 و 13/1/1342.

11.رجبی، پیشین، 262.

12.صحیفه نور، ج 1، ص 74، پیام به علمای تهران در مورخ 13/1/1342.

13.همان.

14.همان، ص 78، تلگراف مورخ 23/1/1342.

15.صحیفه نور، ج 1، صص 90- 89.

16.همان، صص 4- 91، سخنرانی 13/3/1342.

17.باری روبین، پیشین، ص 95.

18.رجبی، ص 219، به نقل از: مذاکرات هیات دولت پس از قیام 15 خرداد.

19.سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 25، مقاله هاشمی رفسنجانی.

20.اطلاعات، 18 و 19 فروردین ماه 43، به نقل از: رجبی، پیشین، صص 229- 228.

21.صحیفه نور، ج 1، ص 99، سخنرانی 23/1/1343.

22. ر.ک به: محمدی، پیشین، صص 100- 98.



خرید و دانلود تحقیق درباره تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب


تحقیق درباره تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب

یکی دیگر از مسایلی که در اوایل دهه 1340 اتفاق افتاد و در ارزیابی گروههای مبارز و مخالف رژیم، بخصوص جریان فکری اسلام فقاهتی - ولایتی تاثیر گذاشت، قیام 15 خرداد و سرکوب بی‏رحمانه آن از سوی رژیم شاه بود.در طول تاریخ ایران، روحانیت همواره به عنوان حافظ احکام الهی در صحنه جامعه حضور داشته و دولتها نیز سعی می‏کرده‏اند حرمت‏حضور و نفوذ آنها را نگه دارند و به طور علنی به اسلام تعرضی نکنند.در واقع، حضور و وجود روحانیت‏به عنوان اولین و مهمترین گروه ذی نفوذ، برای شاه نیز پذیرفته شده بود و شاه همیشه سعی داشت که خاطر آنها را بجوید و خود را طرفدار اسلام، مرجعیت و روحانیت معرفی کند.

بدین لحاظ، برای حفظ ظاهر، هیچ تمایلی به برخورد مستقیم و خشونت‏آمیز با روحانیت نداشت و بیشتر سعی می‏کرد با جلب نظر و حمایت آنها، برنامه‏های خود را جامه عمل بپوشاند.در جریان اصلاحات اجتماعی نیز که یک طرح امریکایی بود، شاه امیدوار بود که از حمایت روحانیت‏برخوردار شود.به همین دلیل بود که بعد از رحلت آیت الله بروجردی، علی رغم میل باطنیش، امینی را برای جلب نظر روحانیت مخصوصا حضرت امام قدس سره به قم فرستاد. (1)

در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی هم پس از چند تلگراف از امام قدس سره و سایر مراجع، دولت تسلیم نظر علما شد و لایحه را رسما لغو کرد.

با وجود این، موج احیای اسلام که از دهه 1330 شروع شده و به اوج خود رسیده بود، مایه نگرانی شاه بود و او نمی‏خواست (و حتی نمی‏توانست) به روحانیت امتیاز بدهد.از سوی دیگر، همان گونه که دیدیم، حضور و استقرار امام خمینی قدس سره در جایگاه مرجعیت، تحولی اساسی در برخورد روحانیت‏با رژیم بوجود آورد و هر نوع محافظه‏کاری و پرهیز از سیاست را در حوزه‏ها منتفی ساخت.امام خمینی قدس سره که در ملاقات با امینی به نصیحت و پند و اندرز اکتفا کرده بود، در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی موضع خود را شدت بخشید و دولت علم را در تلگرافهای خود حتی‏تهدید کرد (2) و با فشار افکار عمومی علما و روحانیت و مردم، هدف الغای لایحه را تحقق بخشید.

پس از ختم غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، امام لحن بیانیه‏ها و سخنرانیهای خود را تندتر کرد و در قضیه مربوط به تصویبنامه ملی و رفراندم عمومی (بهمن 1341)، طی پیامی که به ملت ایران فرستاد، از تجاوز دستگاه حاکمه به احکام مقدس اسلام و قرآن، و قصد دولت‏برای نابودی اسلام و روحانیت پرده برداشت و ضمن «اعلام خطر نسبت‏به دستگاه جابره‏» ، دولت را استیضاح کرد و به طور صریح نوشت:

من چاره در این می‏بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پای‏بند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. (3)

پس از این موضع‏گیری قاطع و روشن امام خمینی قدس سره، برای اولین بار یک اعلامیه مشترک از سوی نه تن از مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم در محکومیت تصویب نامه صادر شد (4) و مخالفت ملت‏با آن اعلام گردید.پس از آن امام قدس سره مستقیما مردم و روحانیت را به مقاومت در برابر سر نیزه‏های زنگ زده و پوسیده و مقابله رو در رو با رژیم فرا خواند (5) و از علما خواست که عید نوروز 1342 را به عنوان مبارزه منفی علیه رژیم، تحریم کنند. (6)

مجموعه برخوردهای امام و روحانیت‏با رژیم از رحلت آیة الله بروجردی تا اوایل سال 1342، رژیم شاه را به این نتیجه قطعی رساند که نباید هیچ امیدی به مصالحه و سازش با امام داشته باشد.بدین لحاظ، شاه کم کم ماهیت اصلی خود را آشکار کرد و به گستاخی علیه مذهب و روحانیت پرداخت و آنها را مرتجع، «صد برابر خائن‏تر از حزب توده‏» ، و همدست کمونیستها معرفی کرد. (7)

امریکایی‏ها نیز رفراندوم انقلاب سفید شاه را یک انقلاب بزرگ اجتماعی قلمداد کردند که «مرتجعین و محافظه‏کاران و سنت‏گرایان‏» ، را ازصحنه بیرون رانده و شاه را مستقیما در ارتباط با مردم قرار داده است. (8)

شاه با این ارزیابی جدید، اولین ضرب شصت‏خود را به روحانیت نشان داد و در دوم فروردین ماه 1342 (مصادف با شهادت امام صادق علیه السلام) فاجعه کشتار فیضیه را به وجود آورد (9) و طرفداری ظاهری خود را از دیانت و روحانیت قطع کرد.امام قدس سره پس از این فاجعه عظیم، رژیم را (بدتر از مغول) توصیف کرد و مبارزه را یک گام اساسی دیگر پیش برد. (10)

این بار امام قدس سره، مخاطب اصلی خود را شاه، امریکا و اسرائیل دانست و در اعلامیه و سخنرانیهای خود آنها را مستقیما مورد حمله قرار داد و بدین ترتیب، بر خلاف همه سیاستمداران و مبارزان سیاسی، شاه و دربار را عامل اصلی مشکلات معرفی کرد. (11)

امام خمینی قدس سره پس از فاجعه فیضیه، ضمن حمله مستقیم به شاه، تقیه را که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دست آویز سازشکاران بود، حرام کرد و راه مبارزه را گشود:

...شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش; شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏های اسلام، محو آثار اسلامیت; شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم; شاه‏دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ‏» . (12)

امام در پیام خود به علمای تهران پس از فاجعه فیضیه، ضمن استیضاح دولت علم از طرف ملت ایران، به طور صریح به دولت اعلام کرد که «من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‏های مامورین شما حاضر کردم ولی قبول زورگوییها، و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم کرد» . (13)

این در واقع اعلام مبارزه رو در رو با رژیم بود و امام در جواب تلگراف آیت الله حکیم که از ایشان خواسته بود به نجف مهاجرت کند، نوشت: با هجرت مراجع و علما از قم به نجف، مرکز بزرگ تشیع به دامن کفر و زندقه خواهد افتادو بدین لحاظ «ما عجالتا در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع می‏کنیم‏» . (14)

بر همین اساس، امام خمینی در پیامهای خود بعد از فاجعه فیضیه، همواره به شاه، اسرائیل و امریکا حمله می‏کرد و در آستانه محرم سال 1383 (خرداد 1342) در پیام خود به وعاظ و گویندگان دینی و هیاتهای مذهبی، وظایف تبلیغی آنها را کاملا مشخص کرد و تصریح نمود که باید «مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی‏» دستگاه حاکمه جابر را بیان و مخصوصا خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنند. (15)

در بیاناتی هم که خود ایشان در عصر عاشورا داشتند، اولین و مهمترین موضوعی که مطرح کردند، اسرائیل بود که به همراه شاه، اساس گرفتاری ایران را تشکیل می‏داد. (16)

امام با تشبیه دستگاه حاکمه ایران به دستگاه جبار بنی امیه، شدیدترین حمله خود را متوجه شخص شاه و حامیان خارجی وی کرد و شاه که مصمم به برخورد قاطع بود، امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد.

مردم در اعتراض به این عمل شاه در قم و تهران و شهرهای بزرگ دست‏به تظاهرات عظیمی در 15 خرداد 1342 زدند که با عکس العمل شدید رژیم مواجه شد.در این سرکوب خشونت آمیز و قتل عام بی‏رحمانه به اعتراف حامیان شاه، چندین هزار نفر کشته شدند. (17)

کشتار وسیع مردم در واقع، آخرین ضرب شصت رژیم به مخالفان بود و از تصمیم قاطعانه رژیم برای سرکوبی هر نوع مخالفتی حکایت می‏کرد.

شاه با اینکه توانست‏با این جنایت هولناک نهضتی را که پایه‏های سلطنت را به لرزه انداخته بود، سرکوب کند، ولی هیچ گاه مساله را تمام شده و خاتمه یافته ندانست و معتقد بود که باز هم «باید تصمیم قاطع گرفت‏» تا کشور از دست نرود. (18)

از این نظر، شاه هیچ شکی نداشت که باید کوچکترین مخالفت را با سنگین‏ترین عقوبت پاسخ دهد و این نتیجه‏ای بود که شاه به آن رسیده بود.بدین لحاظ، از ماههای بعد از قیام 15 خرداد، رفتار رژیم نسبت‏به مخالفین و بخصوص علما و روحانیون، خشونت و شدت بیشتری یافت و بسیاری از علماء، وعاظ و شخصیتهای علمی، سیاسی و اجتماعی، بازداشت‏شدند و حتی جمعی از تجار و کسبه و چهره‏های مبارز به اتهام تحریک در قیام 15 خرداد، در معرض اعدام قرار گرفتند و برای اولین بار شایعه محاکمه و اعدام امام قدس سره در کشور پخش شد. (19)

تحت فشار مردم و علما، امام قدس سره پس از چند ماه از زندان آزاد شد که رژیم با یک کار تبلیغی و سیاسی این کار را کرد.

در آستانه آزادی ایشان از زندان، روزنامه دولتی اطلاعات در سر مقاله خود با عنوان «اتحاد مقدس‏» ، مدعی شد که با روحانیت تفاهم شده و در برنامه‏های اصلاحی، بین رژیم و روحانیت هیچ گونه اختلافی وجود ندارد. (20)

شاه با طرح این مساله می‏خواست امام قدس سره را از مبارزه منصرف کند، ولی امام پس از اطلاع از موضوع با اشاره به مطلب «روزنامه کثیف اطلاعات‏» با صراحت گفت:

کدام انقلاب؟ کدام ملت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟ آقایان که در دانشگاه هستید برسانید به همه که وحانیت‏با این انقلاب [انقلاب سفید شاه و ملت] موافق نیست.

در بخش دیگری از سخنان خود باز هم تکرار کردند که: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد» . (21)

امام قدس سره پس از آزادی از زندان، رویه سرسختانه خود را در مخالفت‏با رژیم و نفوذ اسراییل در کشور ادامه داد و در ماجرای کاپیتولاسیون امریکا را هم آماج حمله خود قرار داد.حمله مستقیم به امریکا و قدرتهای خارجی در شرایطی که همه انقلابیون و مبارزین جهان سوم، تحت‏حمایت‏یک قدرت خارجی قرار می‏گرفتند، یک کار حساب شده و شجاعانه بود که راه نفوذ و امید بیگانگان را در میوه‏چینی انقلاب بست.سرانجام رژیم شاه، برای اینکه یکباره همه چیز را به تصور خود تمام کند، تصمیم به تبعید امام گرفت.

اما این دوره، دوره شکوفایی و باروری انقلاب اسلامی است و امام خمینی تا قبل از تبعید شدن در آبان ماه 1343، چند اقدام اساسی انجام داده بودند که موجب تحرک و پویایی نهضت و تعمق اندیشه انقلاب اسلامی، گردید. (22)

1. با کشاندن مبارزه به کانون اصلی فعالیتهای مذهبی، برای همیشه خط بطلانی بر ایده جدایی دین از سیاست کشید و سنت دیرینه حاکم بر حوزه را شکست.

2. با تحریم تقیه که مانع مبارزه مستقیم و در عین حال دستاویز سازشکاران بود، مهمترین مانع را از سر راه برداشت.

3. با متوجه کردن لبه تیز حمله خود به کانون اصلی فساد (سلطنت و شخص شاه) به شیوه محافظه کارانه قبلی در مبارزه پایان داد. تداوم این روند، در ساختن بنیادهای اندیشه انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی داشت و در واقع، تکوین جنبه سلبی مکتب فکری انقلاب اسلامی بود. قبل از آن، حتی مبارزین مذهبی هم سعی می‏کردند که از حمله مستقیم به شاه و سلطنت‏خودداری کرده، اطرافیان او را مورد حمله قرار دهند، ولی امام (قدس سره) با زیر سؤال بردن شاه و سلطنت، محور مبارزه را به مت‏شخص شاه کشانید و به دیگران هم جرات داد.

4. حمله مستقیم امام به امریکا و قدرتهای خارجی، هرگونه محافظه‏کاری سیاسی را مطرود کرد و راه نفوذ و امید آنها را برای دزدیدن نتایج مبارزه بست.

بدین لحاظ، همان گونه که کشتار 15 خرداد و قلع و قمع‏های بعد از آن حاکی از تصمیم قاطع رژیم در سرکوب مخالفین بود، مخالفان رژیم را نیز به این نتیجه‏گیری سوق داد که شیوه مبارزه خود را تغییر دهند. (23)

در این میان، جریان فکری اسلامی فقاهتی - ولایتی هم به ارزیابی جدیدی دست‏یافت که به مدد آن توانست اندیشه انقلاب اسلامی را بسازد و این همان چیزی است که فرضیه ما را تشکیل می‏دهد، یعنی حرکت‏به سمت نفی سلطنت‏برای اولین بار در طول تاریخ قدیم و جدید ایران، کسب قدرت و در نهایت تاسیس یک نظام سیاسی جایگزین تحت عنوان «ولایت فقیه‏» .

پی نوشت ها:

1.محمد حسن رجبی، پیشین، ص 184.

2.صحیفه نور، ج 1، ص 43، تلگراف امام به اسد الله علم، مورخ 15/8/1341.

3.صحیفه نور، ج 1، صص 54- 53، پیام اسفند 1341.

4.همان، صص 58- 55، اسفند 1341.

5.همان، ص 59، سخنرانی مورخ 7/12/1341.

6.همان، ص 61، پیام 22/12/1341.

<.1341/11/4 goک× ,ظآ ok وdz یغcpـiv ,263 -264 ¦¤ ,1 u ,فی،یj ,یغddقo.7

8.باری روبین، پیشین، ص 96.

9.ر.ک به: روحانی، پیشین، ج 1، صص 349- 337.

10.صحیفه نور، ج 1، صص 74- 65، سخنرانی و پیام، 10 و 13/1/1342.

11.رجبی، پیشین، 262.

12.صحیفه نور، ج 1، ص 74، پیام به علمای تهران در مورخ 13/1/1342.

13.همان.

14.همان، ص 78، تلگراف مورخ 23/1/1342.

15.صحیفه نور، ج 1، صص 90- 89.

16.همان، صص 4- 91، سخنرانی 13/3/1342.

17.باری روبین، پیشین، ص 95.

18.رجبی، ص 219، به نقل از: مذاکرات هیات دولت پس از قیام 15 خرداد.

19.سیری در زندگانی استاد مطهری، ص 25، مقاله هاشمی رفسنجانی.

20.اطلاعات، 18 و 19 فروردین ماه 43، به نقل از: رجبی، پیشین، صص 229- 228.

21.صحیفه نور، ج 1، ص 99، سخنرانی 23/1/1343.

22. ر.ک به: محمدی، پیشین، صص 100- 98.



خرید و دانلود تحقیق درباره تاثیر قیام 15 خرداد بر روند انقلاب


تحقیق درباره انقلاب خرداد 1284 مرداد 1285

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 61

 

انقلاب (خرداد 1284- مرداد 1285 / ژوئن 1905- اگوست 1906)

در نتیجة بحران اقتصادی اوایل سال 1284/ 1905 ضربة نهایی وارد شد. برداشت بد محصول در سراسر کشور و افول ناگهانی تجارت در مناطق شمالی به دلیل شیوع وبا، جنگ روس و ژاپن و پس از آن انقلاب روسیه، به افزایش سریع قیمت مواد غذایی در ایران منجر شد. در سه ماهة اول 1284/1905 ، قیمت قند و شکر 33 درصد و گندم 90 درصد در تهران، تبریز، رشت و مشهد بالا رفت. در این هنگام که درآمدهای حاصل از گمرکات در حال کاهش و قیمت مواد غذایی در حال افزایش بود و درخواست وامهای جدید رد‌ می شد، دولت تعرفه های وضع شده بر تجار داخلی را افزایش داد و بازپرداخت وام اعتباردهندگان محلی را به تعویق انداخت. این بحران اقتصادی بلافاصله موجب سه اعتراض عمومی شد که هر یک شدیدتر از دیگری بود و سرانجام به انقلاب مرداد 1285/ اگوست 1906 منجر شد.

نخستین اعتراض به صورت یک راهپیمایی آرام در جریان مراسم عزاداری ماه محرم بود. حدود دویست تن از مغازه داران و وام دهندگان، خواستار عزل مسئول گمرکات، مسیو نوز بلژیکی و بازپرداخت وامهایی که دولت از آنها گرفته بود، شدند. راهپیمایان که پاسخی دریافت نکرده بودند، مغازه ها را بستند، با توزیع عکس مسیو نوز در حالت رقص با لباس روحانی، احساسات مذهبی را برانگیختند و به رهبری یکی از شالفروشان معتبر به سوی حرم حضرت عبدالعظیم راه افتادند. سخنگوی گروه در گفتگویی با خبرنگار حبل المتین، خواسته های اصلی را این گونه خلاصه می‌کند: «دولت باید سیاست کنونی کمک به روسها را که به ضرر تجار، اعتبار دهندگان و تولید کنندگان ایرانی است، عوض کند. دولت باید از تجار حمایت کند هر چند که محصولات آنها هنوز به خوبی محصولات شرکتهای خارجی نیست. اگر سیاست کنونی ادامه یابد کل اقتصاد ما نابود خواهد شد. پس از دو هفته گفتگو، مظفرالدین شاه که برای سفر به اروپا بی تابی می کرد و از اعلامیه های شدید الحن و تحریک کنندة انقلابیون هراسان بود، قول داد که در بازگشت، نوز را برکنار کند، بدهی ها را بپردازد و کمیته ای متشکل از تجار در وزارت تجارت تاسیس کند. اما این وعده ها هرگز عملی نشد. کمیته فقط یک مرجع مشورتی بود؛ بدهی ها به همان حال باقی ماند؛ و روس ها تهدید کردند که اگر ادارة گمرکات دستهای «مورد اعتماد» را در کند به «اقدامات مقتضی» دست خواهند زد.

اعتراض دوم، در آذرماه و هنگامی که حاکم تهران می کوشید با به فلک بستن دو تن از تجار سرشناس شکر قیمت شکر را پایین آورد، روی داد. یکی از این افراد، تاجر هفتاد و نه سالة بسیار محترمی بود که هزینة تعمیر بازار مرکزی و احداث سه مسجد را در تهران پرداخت کرده بود. وی مدعی بود که دلیل افزایش قیمتها نه احتکار بلکه اغتشاشات روسیه است. براساس گفتة یکی از شاهدان عینی، خبر به فلک بستن تجار مثل برق در سراسر بازار پیچید. مغازه ها و کارگاهها بسته شد؛ جمعیت در مسجد بازارگرد آمدند؛ و دو هزار تن از تجار و طلاب به رهبری طباطبایی و بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. این گروه از همانجا چهار خواستة اصلی خود را به دولت اعلام کردند: برکناری حاکم تهران؛ عزل نوز؛ اجرای شریعت؛ و تاسیس عدالتخانه. معترضان، موضوع تاسیس عدالتخانه را مبهم گذاشتند تا در مذاکرات بعدی دستشان باز باشد. دولت، نخست با چنین نهادهایی به دلیل اینکه همة شئونات و امتیازات را- «حتی میان شاهزادگان و بقالان معمولی»- از بین می‎برد، مخالفت ورزید و به معترضان اعلام کرد که اگر ایران را دوست ندارند می‎توانند به آلمان «دموکراتیک» بروند. اما پس از یک ماه تلاش ناموفق برای درهم شکستن اعتصاب عمومی در تهران، سرانجام تسلیم شد. معترضان پیروز در بازگشت به شهر با استقبال جمعیت پرشماری که فریاد «زنده باد ملت ایران» سر داده بودند، روبرو شدند. ناظم الاسلام کرمانی در خاطرات خود می نویسد که عبارت «ملت ایران» تا آن هنگام هرگز در خیابانهای تهران شنیده نشده بود.



خرید و دانلود تحقیق درباره انقلاب خرداد 1284  مرداد 1285