لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
قیام 15 خرداد ، زمینهساز انقلاب اسلامی
نویسنده:عباس خلجی
مقدمه
قیام، بروز امواج نارضایتی در میان یک قشر یا قشرهای مختلف جامعه، بر علیه نظام حاکم است که منجر به طغیان ناگهانی آنها میشود و موجب تغییراتی در برنامهها، سیاستها، رهبری و مدیریت و یا نهادهای سیاسی جامعه میگردد. ولی ساختار و ارزشهای مسلط سیاسی و اجتماعی را دگرگون نمیسازد. زیرا هدف آن تنها نفس تغییر است; بدون آنکه جایگزینی در نظر داشته باشد. به عبارت دیگر، یک قیام اجتماعی، اگر چه با بسیج مردمی همراه است; اما طرح و برنامهای مشخص، برای تغییر نهادهای اجتماعی و سیاسی ندارد. از این رو، تفاوت اساسی قیام و انقلاب، در ایدئولوژی و معنا و جایگاه تاریخی آنهاست.
بدین ترتیب که، هدف قیام اجتماعی برخلاف انقلاب، تخریب و بازسازی سیاسی و اجتماعی یک جامعه نیست; بلکه به صورت غیر مستقیم بر نهادهای سیاسی و اجتماعی تاثیر میگذارد و به طور اساسی، به معنی اعتراض خشونتآمیز به وضعیت موجود است. (1) با این حال قیام پانزده خرداد 1342، تغییرات بنیادینی در ساختار سیاسی - اجتماعی ایران ایجاد کرد و زمینههای پیروزی انقلاب اسلامی 1357 را آماده ساخت.
پس از تعریف قیام، بایستی به شرایط تاریخی دورهای که به قیام پانزده خرداد 1342 منجر شد، پرداخت و سپس خاستگاه، انگیزهها و اهداف، ماهیت ، فرایند و نتایج و پیامدهای این قیام خونین را تبیین کرد. زیرا قیام پانزده خرداد تاثیرات عمیقی بر ساختار سیاسی - اجتماعی و فکری - فرهنگی ایران گذاشت و به تعبیر امام خمینی (ره) "قیام 15 خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسانهها و افسونها راباطل کرد. " (2)
پس از کودتای 28 مرداد 1332 و استقرار دوباره رژیم شاه، رفته رفته حکومت مطلقه و استبدادی شاه تحکیم و تثبیتشد. در این رابطه، حمایتهای بیدریغ آمریکا از سیاستهای ضد مردمی شاه و فشار و اختناق حاکم بر جامعه که به وسیله ساواک صورت میگرفت، نقش اساسی داشت. اما در سال 1339، همزمان با تحولاتی که در صحنه سیاستبینالملل رخ داد، رژیم شاه ناچار به تغییر صوری سیاستهای خود گردید و برخلاف میل باطنی خویش و فقط برای تظاهر به دمکراسی، نظام فرمایشی دو حزب دولتی موافق و مخالف، یعنی "ملیون" و "مردم" را راه انداخت. با پیروزی جان اف. کندی، نامزد حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، سیاستهای داخلی و خارجی آن کشور، در آستانه دگرگونی خاصی قرار گرفت. زیرا کندی در پی آن بود که برای جلوگیری از قیامهای مردمی در کشورهای جهان سوم که احتمال سرنگونی رژیمهای وابسته به بلوک غرب، بویژه آمریکا را به دنبال داشت، رهبران این کشورها را به اجرای برنامههای اصلاحی خود، تشویق و ترغیب نماید. دکترین " انقلاب از بالا"ی روستو، معاون امنیت ملی کندی، شالوده این اصلاحات را تشکیل میداد.
همگام با کشورهای دیگر جهان سوم، این اصلاحات در قالب"فضای باز سیاسی کندی"! "اصلاحات ارضی"، "لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی" و "انقلاب سفید"! در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی - حقوقی و اجتماعی، در ایران اجرا شد. اوج این برنامههای بنیان برافکن در "انقلاب سفید" که "انقلاب شاه و مردم"! نیز نام گرفت، تجلی یافت. این برنامه به اصطلاح انقلابی، در صدد تخریب بنیانهای فرهنگی - اجتماعی ایران و مبارزه با فرهنگ مذهبی مردم ایران و به بیان دقیقتر، "اسلامزدایی" بود. اما این برنامهها که با شرایط داخلی ایران سازگاری نداشت، موج بیثباتی، نا آرامی و اعتراض مردم مسلمان ایران به رهبری نیروهای مذهبی که در راس آنها امام خمینی (ره) قرار داشت را برانگیخت. این نا آرامی و اعتراض، در نهایت منجر به قیام پانزده خرداد، در شهرهای بزرگ کشور، بویژه تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، و . . . شد. اگرچه این قیام از نقطه نظر نظامی بشدت سرکوب شد; لکن زمینههای فکری - فرهنگی انقلاب اسلامی 1357 را فراهم نمود. (3)
1- خاستگاه قیام پانزده خرداد 1342
خاستگاه قیام از نقش و جایگاه روحانیتشیعه در جامعه ایران و پیروی مردم از آنها ناشی میشود. زیرا در طول یکصد سال اخیر تاریخ معاصر، روحانیت مبارز انقلابی به دلیل سیاستها و و برنامههای ضد اسلامی سلسله قاجار و خاندان پهلوی، تودههای مردم مسلمان ایران را برعلیه آنها بسیج کردهاند. در طول این یکصدسال، درک شیعه از مسایل سیاسی بتدریج دچار تحول شد و با سیاسی شدن افکار عمومی مردم، روحیه مبارزهجویی با نظامهای طاغوتی در سرلوحه حرکتهای آنها قرار گرفت. ابتدا قیام تنباکو بر علیه تسلط اقتصادی بیگانگان (انگلستان) شکل گرفت. سپس افکار عدالت جویانه و قانون خواهی در انقلاب مشروطیت و قانون اساسی مشروطه تبلور یافت. جنبش ملی شدن نفت نیز یک مبارزه ضد بریتانیایی بود که حیطه وسیعتری نسبتبه قیام تنباکو داشت. بالاخره نهضت پانزده خرداد 1342، در کوران اقدامات تسلط جویانه آمریکا که در پوشش یک سری اصلاحات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی - حقوقی و اجتماعی انجام میشد، به وقوع پیوست و پایههای رژیم سلطنتی پهلوی را متزلزل کرد. در همه این جنبشهای سیاسی - اجتماعی روحانیت مبارز شیعه نقش اصلی را برعهده داشت و قیام اخیر، با تلاشهای مجدانه امام خمینی روی داد. (4)
امام خمینی (ره) به عنوان یک مرجع و رهبر روشن ضمیر، تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان اسلام را در موارد گوناگون بخوبی دریافته بود و سعی در زدودن آثار آن داشت: آسیبهایی که ناشی از تبلیغات فرهنگی رژیم شاه بود و جدایی دین از سیاست، کوبیدن اسلام، ارائه مکتبهای پوشالی، انحرافی و فریبنده و دعوت مردم به آنها، ایجاد خودباختگی فرهنگی و ناامیدی از فرهنگ اسلامی، محو معنویت جامعه، ایجاد سلطه فرهنگی و اشاعه برتری باورهای غربی، ایجاد و گسترش روشنفکری غرب زده، پاشیدن بذر نفاق بین مسلمین، ایجاد شکاف و تفرقه بین حوزه و دانشگاه، ترویج فساد اخلاقی و . . . را در بر میگرفت. سلطه عوامل استعمار و دولتهای وابسته، ضربات جبران ناپذیری بر فرهنگ کشور وارد میساخت که حضرت امام، آنها را در دو مقوله "تلاش برای حذف اسلام و اسلام شناسان از سر راه منافع استعمار" و "ایجاد نظام آموزش استعماری" دسته بندی نموده است. (5)
2 - انگیزهها و اهداف قیام پانزده خرداد
همان گونه که گفته شد، منشا و خاستگاه قیام پانزده خرداد اندیشههای روحانیت مبارز شیعه، به رهبری حضرت امام خمینی (ره) بود. در اندیشهها و تفکر آن حضرت، تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام جایگاه خاصی داشت. بر این اساس، پیاده شدن قوانین اسلام در حوزههای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از انگیزههای اصولی نیروهای مذهبی محسوب میشد. اما با توجه به تخطی رژیم شاه از حدود الهی و عدم اجرای احکام اسلام، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از سنتها و ارزشهای اسلامی، مقابله با برنامههای استعماری آمریکا و اسرائیل، مبارزه با حاکمیت و گسترش فرهنگ غربی که منافی با معیارهای فرهنگ اسلام ناب محمدی بود، از انگیزههای نسل جدید روحانیت، برای ورود به عرصه سیاسی کشور و وقوع قیام پانزده خرداد به شمار میرفت. (6)
امام خمینی در مرحله اول مبارزه خود، درصدد پیشگیری و کنترل حرکتهای ضد مذهبی رژیم شاه برآمد. اما هنگامی که این رژیم تهاجم همه جانبه خود را بر علیه حضرت امام و پیروانش آغاز کرد، شیوه دیگری برای مبارزه برگزیده شد که همانا رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی بود.
انگیزه دیگر امام، مبارزه با صهیونیسم جهانی و عوامل داخلی آنها و صیانت از احکام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال کشور و جلوگیری از نفوذ بیشتر اعضای فرقه ضاله بهائیت که به عنوان ستون پنجم اسرائیل در ایران عمل میکردند ، بود. رژیم شاه در سال 1328، به طور غیر رسمی (دفاکتور) اسرائیل را به سمیتشناخته بود و زمینه نفوذ عوامل صهیونیسم را در ایران فراهم ساخته بود. (7) امام خمینی در پاسخ به تلگراف علمای همدان، در تاریخ 16 اردیبهشت 1342، در این باره فرمودند:
". . . خطر اسرائیل و عمال ننگین آن اسلام و ایران را تهدید به زوال میکند. من برای چند روز زندگی با عار و ننگ ارزشی قائل نیستم و از علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعی قرآن و اسلام را از خطری که در پیش است نجات دهند. . . " (8)
بنابراین، نیروهای مذهبی که از امام خمینی پیروی میکردند، با انگیزه اولیه مخالفتبا دستگیری امام خمینی و انگیزههای اصلی دفاع از دین اسلام و ارزشها و احکام آن، در قیام پانزده خرداد شرکت کردند و اهداف رهبری نهضت را که در طول دو سال مبارزه (1342 - 1341) بیان شده بود، پیگیری کردند. اهداف اصلی امام خمینی (ره) حاکمیت قوانین اسلام و اجرای شریعت اسلامی و قطع زنجیرهای وابستگی کشور از کشورهای استعمارگر و استکباری آمریکا و اسرائیل و. . . بود. خلع ایادی داخلی آنها و براندازی اصل نظام شاهنشاهی و جایگزینی حکومت اسلامی برای جامه عمل پوشاندن به اهداف نهضت ضروری بود که امام خمینی تلاش برای تحقق آنها را پیشه خود ساخته بود.
3- ماهیت قیام پانزده خرداد 1342
با توجه به اینکه، ماهیت اصلی سیاستها و برنامههای رژیم شاه، مبارزه با فرهنگ مذهبی مردم ایران بود (9) و این مساله با روحیه مذهبی مردم سازگار نبود، به طور طبیعی، قیام پانزده خرداد دارای ماهیت اصیل دینی و مذهبی بود. زیرا این قیام برای دفاع از فرهنگ اسلامی و ارزشها و هنجارهای مذهبی مردم ایران به وقوع میپیوست. در بررسی پدیدههای اجتماعی، توجه به عناصر آن بسیار مهمند. عناصر اصلی این قیام شامل نیروهای قیام و به بیان دیگر، رهبری قیام و مردم است که توسط ایدئولوژی و اندیشه نهضتبه همدیگر پیوند خوردهاند. ایدئولوژی و تفکر قیام، همانا اندیشههای ناب مذهبی بود. در واقع، اندیشهها و افکار، انگیزهها و اهداف و آرمانها و آرزوهای مردم ایران، از زبان رهبر نهضت، یعنی امام خمینی بیان میشد. (10)
امام خمینی با نفی تز استعماری"جدایی دین از سیاست" و تاکید بر نظریه مرحوم سید حسن مدرس مبنی بر "دیانت ما عین سیاست ما، و سیاست ما عین دیانت ماست"، و با صدور فرمان تحریم تقیه نقطه عطفی در فرهنگ سیاسی کشور ایجاد کرد که پایان دوران از خودبیگانگی را بشارت میداد. (11) آن حضرت با ذکر عبارات "تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ) " (12) ، به مثابه پیشوای روحانی و سیاسی مردم ایران، "تقیه" را که موجب خمودگی و افسردگی سیاسی مردم شده بود، مطرود دانسته و نظرات سیاسی - مذهبی خود را بیان کرد و بدینسان، عنوان بزرگترین مصلح تاریخ ایران و اسلام را به خود اختصاص داد. زیرا این عمل به منزله اصلاح طرز تفکر و روحیه مردم ایران بود. بدین ترتیب، رژیم شاه را بر سر دو راهی خطرناکی قرار داد. چون از یک سو، رهبری مذهبی شیعه، سیاستهای استبدادی شاه را به طور علنی و رسمی مورد حمله قرار میداد و از سوی دیگر، دولت از رویارویی علنی با مذهب بیمناک بود.
بنابراین، قیام پانزده خرداد 1342، دارای ویژگیهایی بود که هیچ یک از جنبشهای سیاسی - اجتماعی پیشین ایران، واجد همه این خصوصیات نبودند. این مساله، قیام پانزده خرداد را یک حرکتسیاسی - اجتماعی و فکری - فرهنگی منحصر به فرد میسازد که نقطه عطفی در سیر تحولات سیاسی - اجتماعی ایران پدید آورد و سمت و سوی مذهبی بدان بخشید.
ویژگی اصلی قیام پانزده خرداد، جنبه مذهبی آن بود که با حضور رهبران مذهبی و روحانیت معظم شیعه، تودههای مختلف مردم ایران نیز در آن مشارکت جستند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
قیام 15 خرداد؛ نقطه عطف
نویسنده:مظفر شاهدی
پیروزی انقلاب پر فراز و نشیب مشروطیت ایران در سال 1285 ش / 1906 م و تشکیل نظام سیاسی پارلمانی برغم تمام فداکاریها، جانفشانیها و زحماتی که اقشار وسیعی از مردم کشور متحمل شدند و نیز علیرغم تدابیر و ایدههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نوین و مترقیانهای که برای آن اندیشیده شده بود، به دلایل عدیده داخلی و خارجی نتوانست بر خواستهها و آرزوهای تاریخی ـ اجتماعی مغفول مانده جامعه ایرانی پاسخی در خور و تعیین کننده بدهد.
این روند با قدرتیابی و سپس سلطنت دیکتاتور مآبانه رضاخان که تفکرات و دستاوردهای مشروطیت ایران را تقریباً به هیچ گرفت، بیش از پیش به چالش طلبیده شده و نادیده انگاشته شد. دوران دوازده ساله نخست سلطنت محمدرضا شاه پهلوی هم با تمام تکاپوها و تلاشهای صورت گرفته از سوی احزاب، تشکلها و گروههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی و نیز همراهی اقشار وسیعی از مردم باز هم به دلایل متعدد داخلی و مداخلات و تجاوزکاریهای خارجی خیلی زود به پایان بدفرجامی انجامید و به تبع کودتای تأسفبار 28 مرداد 1332 نظام سیاسی حاکم بر کشور اساساً با اتکای به پشتیبانی حامیان خارجی خود (آمریکا و در درجه بعدی انگلستان) آشکارا و به طور فزاینده در روش استبدادی و خلاف قاعده حکومتداری گام نهاد و هر آنچه توانست در تضییع حقوق اساسی ملت ایران و نقض قانون اساسی مشروطیت کوشید و با سرکوب قهرآمیز مخالفان و منتقدان سیاسی و مجموعه کسانی که به ساختن فردایی بهتر برای کشور میاندیشیدند، گستاخانه در برابر خواستههای مردم ایران موضع مخالف و در واقع دشمنانه گرفت. با این احوال و برغم تمام حقکشیها و تضییع حقوقی که صورت میگرفت، هنوز اقشاری از مردم و گروهها و احزاب سیاسی، اجتماعی و نیز علما و روحانیون امیدوار بودند جهت نجات دستاوردهای چندین ده ساله مردم ایران در زمینههای مختلف سیاسی و اجتماعی روشهای مسالمتآمیزتر و در واقع کم هزینهتر جستجو شود اما حکومت با تداوم سرکوبها و سیاستهای سختگیرانهتر پیام میداد که نمیخواهد در راه ناصوابی که در پیش گرفته است، تجدید نظر کرده و احیاناً خواستهها و توصیههای مخالفان را مورد عنایت و توجه قرار د هد.
با این احوال عمدتاً بخاطر بحرانهای زودهنگام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که در اواخر دهه 1330 دامنگیر حکومت شده و بالاخص موجبات رنجش و نگرانی حامیان خارجی آن ( به ویژه آمریکائیان) را فراهم آورده بالاجبار نوعی فضای باز سیاسی در عرصه کشور ظاهر شد که البته بسیار کوتاه مدت بوده و به دلایل عدیده داخلی و خارجی به سرعت از میان رفت. در چنین فضایی بود که حکومت تحت فشار آمریکائیان طرحهای اصلاحی چندی در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی (جهت نجات از بحران گرفتار آمده) مورد توجه قرار داد که برخی از این موارد اصلاحی با قانون اساسی مشروطیت ایران در تناقض و تعارض بود. این طرحهای پیشنهادی آمریکاییان که رژیم خیلی زود مدعی شد خارجیان در طرح آن نقشی نداشتهاند و شخص شاه مبتکر آن بوده است، نام انقلاب سفید به خود گرفت و اجرای جدیتر آن با انتصاب اسدالله علم به نخستوزیری (در 27 تیر 1341) آغاز شد. رژیم امیدوار بود بدون برخورد با مانعی جدی آن را به مورد اجرا گذارد و با جلب رضایت خاطر آمریکائیان در راستای تحکیم موقعیت خود در رأس حاکمیت بکوشد. این در حالی بود که از اوایل سال 1340 مجلس شورای ملی منحل شده و دیگر وجود خارجی نداشت و اینک دولت وقت در چارچوب لوایحی که خود تدوین کرده و مورد تأیید شاه هم قرار گرفته بود، بر آن شده بود بدون جلب نظر مخالفان و نیز تأیید مجلس فرمایشیای که آن هم در آن مقطع وجود نداشت، مقدمات اجرایش را فراهم آورد. اما بر خلاف انتظار حکومت ایران طرحهای اصلاحی از سوی اقشار وسیعی از مخالفان سیاسی و مذهبی که علما و روحانیون در رأس آن قرار داشتند، با مخالفت جدی روبروشد. در این میان به ویژه آیتالله امام خمینی رهبر و پیشرو مخالفان حکومت و دولت وقت را به درستی مورد انتقاد و سرزنش قرار میداد که با طرح این به اصطلاح اصلاحات آشکارا در راستای نقض قانون اساسی مشروطیت گام بر میدارد و در شرایط تعطیلی مجلسین شورای ملی و سنا اقداماتی غیر قانونی و خلاف مصالح و منافع ملی و اسلامی مردم کشور از اقشار مختلف مرتکب میشود.
بدین ترتیب در همان مراحل نخست مخالفتها، برغم تمام اعمال فشارها و تدابیر امنیتیـ انتظامی حکومت، آنچنان شدید و تعیین کننده بود که حکومت ودولت وقت (با تمام حمایتهایی که از سوی حامیان خایجی از آن شده و اساساًً مقید به اجرای اصلاحات پیشنهادی شده بودند) بناچار ولو موقتاً عقبنشینی کرده و جهت آرام کردن فضای ملتهب سیاسی ـ اجتماعی کشور اعلام کرد که از اجرای اصلاحات مورد نظر چشم پوشی میکند. اما بزودی آشکار شد که حکومت درصدد است با ترفندی دیگر و این بار با توسل به آرای عمومی برای اجرای اصلاحات مورد نظر خود محمل و دستاویزی پذیرفتنی و به اصلاح قانونمندتر پیدا کند. بدین ترتیب و در حالی که فشار پیدا و پنهان دستگاههای اطلاعاتی و انتظامی بر مجموعه مخالفان سیاسی و مذهبی در تهران، قم و دیگر شهرها و مناطق مستعد مخالفت افزایش چشمگیری یافته بود، حکومت پیرامون برنامههای اصلاحی موسوم به انقلاب سفید و ضرورت شرکت گسترده مردم در رفراندوم و سرزنش مخالفان سیاسی و مذهبی خود تبلیغات گسترده و آزار دهندهای به راه انداخت. این در حالی بود که برغم تمام فشارها، روحانیون و علما و اسلامگرایان تحت رهبریهای فکری ـ ایدئولوژیکی و سیاسی امام خمینی بار دیگر بر حملات و انتقادات صریح و آشکار خود از حکومت و دولت شدت بخشیدند. به همین دلیل حکومت که مصمم بود به هر طریق ممکن رفراندوم مورد نظر را در موعد تعیین شده (6 بهمن 1341) برگزار کند بر شدت برخورد قهرآمیز با مخالفان افزود و در آستانه برگزاری رفراندوم تعداد کثیری از مخالفان را دستگیر و روانه زندان ساخت. با این احوال علما و روحانیون از تداوم مخالفت پیگیر با طرحهای موسوم به انقلاب سفید و سیاستهای خشن و سرکوبگرانه عوامل حکومت باز نایستادند و بدین ترتیب برغم برگزاری رفراندوم و رضایت خاطری که حکومت از این منظر برای خود احساس میکرد، مخالفتها تداوم یافت و شواهد و قراین موجود هم نشان میداد که در آیندهای نه چندان دور حکومت ناگزیر از برخوردی خشن و سرکوبگرانهتر به ویژه با علما، روحانیون تحت رهبری امام خمینی است.
مقارن شدن سالروز شهادت امام جعفر صادق با دومین روز فروردین سال 1342 و اعلامیه امام خمینی مبنی بر این که مسلمانان در نوروز سال جدید عید نخواهند داشت و به ویژه همراهیهای گسترده مردم با امام تصادف میان طرفین را تقریباً چارهناپذیر کرد و بدین ترتیب در روز 2 فروردین 1342 نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی و انتظامی حکومتی طی برنامهای حساب شده و از پیش تعیین شده طلاب، علما و روحانیونی را که در مدرسه فیضیه قم گرد آمده بودند، مورد تهاجم قرار داده، تعداد کثیری را مجروح و مصدوم و مقتول ساختند و به تبع آن رعب و وحشت در شهرهای قم، تهران و چند شهر بزرگ دیگر کشور حکمفرما شد.
علما و روحانیون مخالف تحت فشار قرار گرفتند و تعداد قابل توجه دیگری از آنان دستگیر و راهی زندان شدند. این سیاست سرکوبگرانه، مخالفان را بر این باور نزدیک کرد که دیگر رژیم قصد ندارد جهت عدول از روش غیراصولی و ناصوابی که در عرصه سیاسی در پیش گرفته است، گامی مساعد بردارد و بر آن است از هر راه ممکن مخالفانش را با بهرهگیری از قوه قهرآمیز و سرکوبگرانه از میان بردارد. بر همین اساس آگاهان به امور پیشبینی میکردند که تقابل حکومت با مخالفان به نتیجه مسالمت آمیز و آشتیجویانهای منجر نخواهد شد و بنابراین برخوردهای باز هم خشنتر و سرکوبگرانهتری از ناحیه حکومت صورت خواهد گرفت. در شرایطی که تعداد قابل توجهی از رهبران و اعضای برجسته گروههای سیاسی و تعداد کثیری از دانشجویان دانشگاهها در زندان به سر میبردند و در واقع هم در آن مقطع حکومت خطر چندانی از ناحیه این احزاب و گروهها احساس نمیکرد، شواهد موجود نشان میداد که مرکز ثقل مخالفتها کماکان در میان علما و روحانیون تحت رهبری امام خمینی در شهر قم قرار دارد. حکومت نشانههای آشکاری از تندتر شدن مخالفتها در میان روحانیون و طلاب با حکومت برغم حمله سبعانه به مدرسه فیضیه در شهر قم (2 فروردین 1342) در دست داشت. به همین دلیل تمهیدات امنیتی و انتظامی در قم، تهران و برخی دیگر از شهرهای کشور گسترش چشمگیری پیدا کرد و ساواک و دیگر دستگاههای امنیتی ـ انتظامی طرحهای مراقبتی و کنترلی متعددی را جهت جلوگیری از گسترش بحران به مورد اجرا گذشتند. اما گذشت زمان نشان داد که مخالفان حکومت در میان علما و اسلامگرایان کماکان مصمم به تداوم مخالفت صریح و آشکار با آن بوده به ویژه امام خمینی طی سخنرانیها و پیامهای متعدد خود بر ضرورت مبارزه و برخود با اقدامات خلاف قاعده رژیم پهلوی تأکید داشت.
نزدیکتر شدن روزهای منتهی به محرمالحرام 1383 / خرداد 1342 بیانگر گسترش مخالفتها با حکومت و نگرانی شدید رژیم پهلوی از تبعات سوء فراگیرتر شدن دامنه مخالفتها در میان مردم ایران در اقصی نقاط کشور بود. به ویژه این که خبر میرسید، علما، طلاب، وعاظ و سخنرانان مذهبی بسیاری خود را برای ابراز مخالفت سیاسی با رژیم پهلوی در ماه محرم آماده میکنند.
در 28 اردیبهشت 1342 امام خمینی به روحانیون و وعاظ تکلیف کرد بدون واهمه از تهدیدات «دستگاه جبار» ماه محرم را به فرصتی جدی برای افشای مظالم حکومت تبدیل کنند. در واکنش به این موضعگیری تند و صریح، شاه در 6 خرداد 1342 طی سخنانی شدید اللحنی روحانیون و مخالفان حکومتش را مورد انتقاد قرار داد و به دنبال آن در 13 خرداد 1342 امام خمینی آن سخنرانی سراسر نکوهش آمیز و سرزنش کنندهاش برضد شاه را ایراد کرد که طی آن متذکر شده بود:
«... آقا من به شما نصیحت میکنم. ای آقای شاه، ای جناب شاه، من به تو نصیحت میکنم. دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند میکنند تو را، من میل ندارم که یک روز اگربخواهند تو بروی همه شکر بکنند. آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوان نجس هستند؟ در نظر ملت اینها حیوان نجس هستند که تو میگویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را میبوسند، دست حیوان نجس را میبوسند...؟ آقا ما حیوان نجس هستیم، خدا کندکه مرادت این نباشد، خدا کند مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند، مرادت علما نباشند و الا تکلیف ما مشکل میشود و تکلیف تو مشکل میشود، نمیتوانی زندگی کنی، ملت نمیگذارد زندگی کنی، نکن این کار را نصیحت مرا بشنو... آقا نکن اینطور، بشنو از من، بشنو از روحانیون... اینها صلاح ملت را میخواهند اینها صلاح مملکت را میخواهند. ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام ارتجاع است؟ آن هم ارتجاع سیاه است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟ شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب را کردی آقا؟ چرا مردم را اغفال میکنید؟ چرا نشر اکاذیب میکنید، چرا اغفال میکنی ملت را؟ والله اسرائیل به درد تو نمیخورد، قرآن به درد تو میخورد.»
این اظهارات صریح و تحقیر کننده، سخت خشم شاه را برانگیخت و به دنبال آن نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در شا مگاه روز 14 خرداد 1342 امام خمینی را دستگیر و به تهران منتقل کردند و در حالی که نیروهای امنیتی و انتظامی شهر قم را تحت مراقبت شدید قرار داده بودند، مردم قم و به ویژه علما و روحانیون و طلاب و نیز خیل عظیمی که از ایشان پیروی و تبعیت میکردند از صبح روز 15خرداد به خیابانها ریختند و در اطراف و اکناف منازل امام خمینی و دیگر علما و نیز مدرسه فیضیه و حرم مطهر به اجتماع اعتراض آمیزی همت گماشتند. ضمن این که در همان روز شهر تهران و بسیاری از مناطق اطراف آن نیز در اعتراض به دستگیری امام خمینی به خیابانها ریخته و با نیروهای امنیتی و انتظامی درگیر شدند.
بدین ترتیب بود که آن قیام معروف و سرنوشت ساز که به نقطه عطفی مهم و تعیین کننده در تاریخ مبارزات مردم ایران بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شد، به وقوع پیوست و آمار شهدا و مجروحان قیام از مرز چند صد تن فراتر رفت. با این توضیح که مجموعه حکومت بر این تصور باطل قرار گرفت که با سرکوب (علیالظاهر) قیام 15خرداد برای همیشه مخالفان و منتقدان خود در میان علما و روحانیون، طلاب و اسلامگرایان را از میان برداشته است. اما شواهد وقراین موجود نشان میداد که مبارزه سازشناپذیر مخالفان و منتقدان با حکومت پهلوی که دیگر آشکارا فقط حربه زورو زبان اسلحه را برای برخورد با مخالفان و معارضان خود برگزیده بود، در مقیاسی بسیار وسیعتر و سازمان یافته تر در شرف آغازی دوباره است.
قیام 15 خرداد نقطه عطفی بدون بدیل در مبارزه با رژیم پهلوی شد. از این مقطع دیگر کاملاً آشکار شد که حکومت بنا ندارد هیچگونه حق انتقاد و اعتراضی را برای منتقدان و مخالفانش به رسمیت بشناسد. بنابراین تنها به از میان برداشتن و سرکوب قهرآمیز و بدون انعطاف مخالفان روش استبدادی و خودکامانه حکومتش میاندیشید. و بدین ترتیب امید کسانی از مخالفان را که هنوز تصور میکردند برای به سر عقل آوردن حکومت میشود از روشهای مسالمتآمیز و آشتیجویانهتر بهره برد. به یأس مبدل ساخت و آشکار شد که جز به سقوط کشانیدن و از بین برداشتن قطعی و نهایی رژیم حاکم بر کشور تقریباً هیچگونه راه کمهزینهتر دیگری برای به سامان آوردن امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور
ازجمله پیامدهای قیام 15 خرداد 1342 رشد و گسترش چشمگیر و فزاینده مبارزه روحانیون، علما و اسلامگرایان تحت رهبری امام خمینی علیه رژیم شاه بود. آنان برغم اعمال فشارها و سرکوبگریهای تمام ناشدنی نیروهای امنیتی و انتظامی کماکان در صف مخالفت با رژیم پهلوی پایدارتر از سابق ظاهر شدند و این روند نهایتاً موجبات تبعید امام خمینی از کشور را (در 13 آبان 1343) فراهم آورد. مخالفان بویژه روحانیون با سازماندهی و انسجام درونی بیشتر و ارتباطات تنگاتنگ پیدا و پنهانی که با آیتالله امام خمینی در تبعید برقرار نمودند، به مبارزه پایان ناپذیر با حکومت، جانی تازه و دوباره بخشیدند و اساساً هم همین جریان بود که در نیمه دهه 1350 از فرصت بهره برد و با متشکل کردن گسترده طرفداران خود که در اقصی نقاط کشور به صدها هزار تن بالغ میشدند، تحرک تعیین کننده و سرنوشت سازی را رقم زد تحرکی که حاصل نهایی آن سقوط قطعی رژیم پهلوی و بنیان یافتن نظمی نوین در عرصه سیاسی، اجتماعی ایران زمین بود.
منابع و مآخذ
ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تهران،رسا، 1360.
ـ جواد منصوری، قیام 15 خرداد به روایت اسناد،تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
ـ قیام 15خرداد به روایت اسناد ساواک، 4 جلد، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378 ـ 1379.
ـ رحیم روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
ـانقلاب اسلامی به روایت خاطره، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
ـ عباس خلجی، اصلاحات آمریکایی، 1339 ـ 1342 و قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
ـ فریبا جعفری، نقش روحانیت در قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.
ـ مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول، اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386.
ـ مظفر شاهدی، ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335 ـ 1357) چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386.
ـ حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، دارالفکر و دارالعلم، 1356.
ـ امام خمینی، کوثر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371 ـ 1373.
ـ امام خمینی، صحیفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361.
ـ اسناد انقلاب اسلامی، جلد 1 ـ 4، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.
ـ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، 11 جلد، بیجا، بنیاد فرهنگی امام رضا، بیتا.
ـ مهدی بازرگان، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تهران، رسا، 1375.
ـ عمادالدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، قم، نشر تفکر، 1373.
ـ حمید روحانی، نهضت امام خمینی، جلد دوم، تهران، بنیاد شهید، 1364.
ـ حمید روحانی، نهضت امام خمینی، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.
ـ اسدالله علم، یادداشتهای علم، جلد 1 ـ 5، تهران، کتابسرا، 1371 ـ 1382.
ـ عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، نشر کتاب سیاسی، 1367.