لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
طلاق از منظر دین
و
حقوق زن در خانواده
کاری از : عالی پور و نجف نیا
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
و
دادگستری کرج
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین.
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد.
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است؟
آیا طلاق در اسلام جایز است؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است؟
وظیفه زن ومرد در مدت عدّه چیست؟ بعد از اتمام عدّه چطور؟
با توجهه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی < قانون حمورابی> استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به < آرخون > مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت < آرخون > طلاق زن صورت می گرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد < آرخون > اعلام می شد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد.
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.
در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات 16:18) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات 15:31) انجیل متی که می گوید: < هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.>
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
چکیده با توجه به فزونی نرم افزار در سیستم های کامپیوتری از یک طرف و توانایی کنترل کپی های غیرمجاز ( از دیدگاه اقتصادی آن ) از طرفی دیگر دلیلی محکم جهت بررسی این شاخه از مهندسی نرم افزار می باشد. از آنجا که متاسفانه قانون Copyright در تمام جهان بجز ایران و چند کشور دیگر اجرا می گردد, بحث کنترل کپی های غیرمجاز حساس تر می شود. در این مقاله سعی بر این است تا علاوه بر آشنایی با انواع قفل های نرم افزاری و اختلاف آن ها با قفل های سخت افزاری, بتوانیم به عنوان طراح یک قفل نرم افزاری از محصولات نرم افزاری خودمان حمایت کنیم. ضمنا علاوه بر آشنایی با مفاهیم فوق, نوشتن روتین های ضد دیباگ و همچنین نحوه کد کردن اطلات نیز لحاظ شده است.
مقدمه
از آنجا که زمان زیادی تا سال 2000 باقی نمانده, اما هنوز در کشور ما ایران, نرم افزار جای خود را به عنوان یک محصول صادراتی پیدا نکرده چرا که یکی از دلایل اصلی آن عدم توجه جدی به حمایت از تولید کنندگان نرم افزار می باشد. به هر حال قصد اینجانب از ارائه مقاله, بررسی کم و کاستی های نرم افزار در ایران نیست بلکه طریقه حل مشکل موجود در این بازار نابسامان می باشد. با توجه به کپی های غیرمجازی که روزانه بصورت کاملا عادی و بدون اطلاع سازنده آن صورت می گیرد, جلوگیری از این عمل و کنترل جدی آن امری ضروری و واجب بنظر می رسد.
آشنایی با قفل های نرم افزاری و سخت افزاری تعریف قفل های نرم افزاری: به هر برنامه ای که کنترل کپی آن فقط از طریق نرم افزار و بدون نیاز به سخت افزار اضافی قابل انجام باشد, گویند. تعریف قفل های سخت افزاری: به هر برنامه ای که کنترل کپی آن از طریق سخت افزار اضافی قابل انجام باشد, گویند. با توجه به تعاریف فوق می توان به تفاوت قفل های سخت افزاری و نرم افزاری پی برد. قفل های سخت افزاری با توجه به اضافه کردن یک سخت افزار جدید به کامپیوتر ( اغلب از طریق ارتباط با پورت چاپگر ) برنامه خود را کنترل می کنند. برنامه قبل از اجرا ابتدا با توجه به مراجعه به آدرس سخت افزار نصب شده ( اضافه شده با استفاده از دستور Port) به سخت افزار مورد نظر خود مراجعه کرده و در صورت یافتن آن, تست های مختلف اعم از تست رمز, خواندن اطلاعات و ... می تواند تصمیم گیری نماید. اما در قفل های نرم افزاری برنامه بدون نیاز به سخت افزار اضافی و با کنترل رسانه ذخیره سازی می تواند تصمیم گیری کند. ضمنا لازم به توضیح است که هدف از طراحی قفل های نرم افزاری/ سخت افزاری این نیست که هیچکس توانایی شکستن ( باز کردن ) آنرا ندارد بلکه مقصود بالا بردن سطح کنترل کپی های غیر مجاز تا حد ممکن می باشد. ( چرا که می دانیم اطلاعات همه در یک سطح نیست)طریقه استفاده از قفل نرم افزاری در برنامه مورد نظر
با توجه به نوع کاربرد برنامه ( کوچک وقابل کپی بر روی یک دیسکت, تحت شبکه و ... ) می توانیم از انواع روش هایی که جهت حفاظت از نرم افزار در نظر داریم ( و متعاقبا توضیح داده خواهد شد ) استفاده کنیم. اما مساله قابل بحث این است که چگونه از یک قفل منتخب استفاده نمائیم؟ جواب این سوال متغییر و وابسته به شرایط زیر می باشد: الف: اعتقاد طراح نرم افزار به اینکه کاربر حتما باید آنرا خریداری نماید تا از امکانات آن مطلع گردد. در این حالت قفل نرم افزاری در ابتدای شروع به کار برنامه کنترل می گردد حتی طراح می تواند در مواقع حساس نیز قفل را مجددا کنترل کند و یا در حالتی که طراح واقعا سخت گیر باشد, می تواند در زمان های مشخصی از وجود قفل اطمینان حاصل نماید ( مثلا هر 4 ثانیه ). البته در این حالت طراح باید روشی را که جهت کنترل قفل استفاده می کند, نیز در نظر بگیرد. ب: اعتقاد طراح نرم افزار به این که کاربر می تواند از نرم افزار به عنوان نسخه نمایشی نیز استفاده کند. طراح در این حالت می بایست در مکان های خاصی از برنامه, قفل را کنترل کند. مثلا در یک برنامه حسابداری می توان تمام بخش های سیستم را آزاد گذاشته ( یعنی برنامه نیازی به قفل نداشته باشد ) اما در صورتی که کاربر مایل به استفاده از امکانات گزارشگیری سیستم باشد, قفل نرم افزاری در خواست گردد. مزیت این روش بر روش قبلی این است که دیگر نیاز به طراحی نسخه نمایشی جهت مشاهده کاربران وجود ندارد. آشنایی با نحوه قفل گذاری بر روی یک برنامه
الف: طراح به سورس برنامه دسترسی دارد. در این حالت طراح پس از انتخاب روش قفل گذاری, کافیست آنرا به زبان مورد نظر خود پیاده سازی نموده و در برنامه خود بگنجاند. ( که مکان های قرار دادن قفل در عنوان قبلی توضیح داده شد) .ب: طراح ( مجری پروژه ) به سورس برنامه دسترسی ندارد. گاهی اوقات به یکسری برنامه های ارزشمندی برخورد می کنیم که فاقد قفل هستند, بنابراین نیاز به قفل گذاری وجود دارد. ( البته این حالت بیشتر در کشور ما و چند کشور دیگر که در آن ها قانون Copyright معنی ندارد, کاربرد دارد. ) جهت تزریق قفل به این گونه برنامه ها, نیاز به آشنایی کامل به ساختار فایل های اجرایی (EXE, COM, SYS, …) وجود دارد چرا که باید برنامه ای طراحی کنیم تا همانند یک ویروس کامپیوتری به فایل اجرایی مشخصی بچسبد. البته جهت اینکار بهترین زبان برنامه نویسی, اسمبلی می باشد. ( بدلیل توانایی دخالت در روند اجرای برنامه ) البته در رابطه با نحوه نوشتن این گونه برنامه ها, روش های زیادی وجود دارد که خود بحثی مجزا را می طلبد و از حوصله این مقاله خارج است. ضمنا برای بالا بردن سطح امنیت برنامه لازم است تا یکسری کد های ضد دیباگ در برنامه گنجانده شوند. کدهای ضد دیباگ, دستوراتی به زبان اسمبلی هستند که در حالت اجرای عادی برنامه, هیچ تغییری در روند اجرای نمی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
مولانا از بلخ تا قونیه: جلالالدین محمد بلخی ـ مولوی ـ هشتصد سال پیش در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیدهبود که پدرش ـ بهاءالدین الولد سلطان العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچهاش را گرفت و از بلخ خارج شد.
جلالالدین محمد بلخی ـ مولوی ـ (1) هشتصد سال پیش(2) در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیدهبود که پدرش ـ بهاءالدین الولد سلطان العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچهاش را گرفت و از بلخ خارج شد.(3) بین راه، در گذر از نیشابور به ملاقات شیخ فریدالدین عطار رفتند. گفتهشده که عطار با یک نگاه به مولوی پی به استعدادهای نهفته در وی برد: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.» و حتی کتاب اسرارنامهی خود را هم به وی هدیه دادپس از ترک نیشابور و زیارت مکه، بهاءالدین و خانوادهاش در قونیه ساکن شدند.(3) میگویند بهاءالدین تا آخر عمر در قونیه ماند و به ارشاد خلق پرداخت و سالها بعد که از دنیا رفت، پسرش جلالالدین ـ که حالا جوان 24 سالهای بود ـ کار پدر را ادامه داد و مدتی هم فقه و سایر علوم دین را درس میداد. بنا به روایاتی پیش از آن، جلالالدین در هجده سالگی ـ در همان سالی که مادرش را از دست داد ـ در شهر لارنده به فرمان پدرش با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کردهبود. سال 642 هجری بود که تحول بزرگ زندگی مولوی رخ داد. جلالالدین هنوز چهل سال نداشت که شمس تبریزی(4) وارد قونیه شد. آمدهاست که شمس بر سر راه مولانا رفت و از وی پرسید: «محمد(ص) بزرگتر است یا بایزید بسطامی؟» مولانا سخت برآشفت و فریاد برآورد که محمد والاترین است و بایزید را با خاتم انبیا چه کار. شمس پرسید: «پس چرا محمد گفت "ما عرفناک حق معرفتک" و بایزید گفت "سبحانی ما اعظم شانی"؟» این سوال مولوی را چنان به خود مشغول کرد که باعث شد شش ماه با شمس در حجرهی شیخ صلاحالدین زرینکوب خلوت گزیند و به بحث بنشیند. در این مدت جز شیخ صلاحالدین هیچکس اجازهی ورود به خلوت آندو را نداشت. مولوی که تا پیش از ملاقات شمس مردی زاهد و معتبد بود و کارش تفسیر و توضیح اصول و فروع دین بود، پس از پایان این شش ماه دین و وعظ و منبر را کنار گذاشت و صوفی شد و به مسلک عشق و شعر و شاعری روی آورد:مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدمدولت عشق آمد و من دولت پاینده شدمگفت که سرمست نیی، رو که از این دست نییرفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدمگفت که تو شمع شدی، قبلهی این جمع شدی جمع نیم، شمع نیم، دود پراکنده شدمگفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبریشیخ نیم، پیش نیم، امر تو را بنده شدمگفتهاند که افادات معنوی شمس بود که اینگونه در مولوی اثر کرد و او را شیفته و مفتون کرد و باعث خلق شورانگیزترین اشعار مولوی شد. روح وی از مدتها پیش خواستار حقیقتی دیگر بود و مولانا آن را تسلیم تعلیمات وعظ و مدرسه کردهبود. مناظره با شمس تنها آتش زیر خاکستر دل جلالالدین را برافروخت.در هر حال، مولوی مردی شدهبود بیگانه برای مردمان قونیه. شاگردان و مریدان وی که همه چیز را از چشم شمس میدیدند و او را به دیدهی ساحر و حتی مرد منحرفی مینگریستند که استاد فاضلاشان را از آنان گرفتهاست، به آزار و اذیت او پرداختند و حتی جاناش را تهدید کردند. همین شد که شمس سه سال بیشتر در قونیه نماند و شبانه شهر را ترک کرد.(5) از کسانی که روز بعد مولوی را دیدند نقل شدهاست که وی حال خیلی بدی داشت و هرگز دیدهنشدهبود مولانا چنان پریشان باشد. در روایات دیگر نیز نقل شده که مردم کوتهنظر قونیه شبانه شمس را به هلاکت رساندند.مولوی مدتی را در فراق شمس در غم و بیتابی سپری کرد و حتی مدتی هم پای پیاده در کوی و برزن به دنبال او رهسپار شد؛زاهـــد بودم تـرانهگویـــم کردیسر دفتر بزم و بادهجویم کردیسجـــادهنشین با وقـــاری بـــودم بــازیچهی کودکـــان کویــم کـردیبالاخره وقتی امید از بازگشت شمس برید، دل به مرد دیگری به نام حسام الدین چلبی ـ از مریداناش ـ سپرد. پیش از چلبی مولانا اشعار بسیاری را نیز به نام همان صلاحالدین زرینکوب ـ که مردی عامی و سادهدل بود ـ سرودهبود. هم چلبی بود که مولوی را تشویق به سرودن اشعار «مثنوی معنوی» کرد. حتی آمدهاست که مولوی اشعاری را که به وی الهام میشده بلند میخوانده و حسامالدین تند و تند مینوشته و اینگونه مثنوی مولوی را گرد آورده.مولوی سر انجام در اوایل سال 672 هجری قمری(6) در شصت و هشت سالگی به دیار باقی شتافت. خرد و کلان مردم قونیه حتی مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ وی زاری و شیون کردند. او را در مقبرهی خانوادگی در کنار پدرش به خاک سپردند. بر سر تربت او بارگاهی است که به «قبهخضراء» شهرت دارد.سالشمار مهمترین وقایع زندگی "جلال الدین محمد بلخی رومی"
تولد ربیع الاول 5 سالگی: ترک بلخ به قصد بغداد ـ احتمالا 610 ه.ق 8سالگی: ترک بغداد به سوی مکه و از آنجا به دمشق و سر آخر به منطقه ای در جنوب رود فرات در ترکیه18 یا 19 سالگی: ازدواج با گوهر خاتون 38 سالگی: ملاقات با شمس تبریزی ـ احتمالا در روز شنبه یی جمادی الآخر ییی ه.ق وفات: غروب روز یجمادی الاخر یییه.ق در سن یی سالگی، قونیهمعروفترین کتابهای مولانا: مثنوی معنوی، دیوان شمس، فیه ما فیهآثار بهجا ماندهی دیگر:مجالس سبعه، مکتوبات______پینوشت: (1) دوستان و یاران او را مولانا میخواندند. از وی با عناوین «رومی» و «مولای روم» هم یاد میشود. اما لقب «مولوی» در زمان خود وی شهرت نداشت و احتمالا این لقب از روی عنوان دیگر وی یعنی «مولانای روم» برگرفته شدهاست.(2) تاریخ قمریاش میشود ششم ربیعالاول سال 604(3) بعضی جاها علت مهاجرت بهاءالدین ترس از حملهی مغول ذکر شدهاست.(4) شمسالدین محمد بن علی بن ملک(5) قبل از این واقعه، شمس یک بار دیگر هم به قهر به دمشق رفته بود که مولوی آنقدر برایش پیغام و پسغام و غزل فرستاده و عدهای را هم برای بازگرداندناش روانه کردهبود تا شمس را بازگرداندهبود.(6) روز یکشنبه پنجم جمادی آلاخر سال 672 هـ.ق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
شلال دوزی، همیشه یکی از عمومی ترین اشکال سوزن دوزی بوده که اخیرا سود طلبی از آن بر دیگر مصارف فراوان آن غالب آمده است.
علاقه مندی اخیر به موج دار شدن شلاله وامدار این حقیقت است که تکنیک شلال دوزی از آسان به مشکل در حال پیشرفت است که نتایج عجیبی هم به همراه دارد. از طریق کسب مهارت در سوزن دوزی می توان قدم های اولیه در یادگیری شلال دوزی را برداشت. شلال دوزی به شما این امکان را می دهد که از اوقات متناوب روز حتی چند دقیقه، بازدهی شگفت انگیزی بصورت یک قطعه تمام شده در وقت کم بدست آورید. رنگها نقش عمده ای در تعیین زیبایی یک سوزن دوزی ایفا می کنند.
بنابراین بخش های این مقاله به منظور بهبود نتیجه نهایی حتی برای مبتدیان (توجه زیادی به انتخاب نخ ها در هر نقش شده است) توسط رنگها تقسیم بندی شده است. الهام گیری از رنگها ابزار کاملی برای شلال دوزی است و افراد از الهام گیری در طرح های نو، می توانند برای سالها استفاده نمایند.
هماهنگی رنگها در نخ های زمینه
بطور سنتی، رنگ سفید از خانواده رنگ های کتانی است. رنگ همیشه در درخشندگی و روح دادن به دکور خانه مورد استفاده بوده است. اغلب رنگ نقش هدایت کننده ای در شلال دوزی بازی می کند. شلال دوزی تکنیکی است که در عمومی ترین و وسیع ترین سطح در قرن گذشته، در سوزن دوزی استفاده شده است. در سال 1804 درآلمان مورد استفاده قرار می گرفته و در بیشتر شکل های قابل توجه مثل نیم دوزی، چادر دوزی و شلال دوزی محلی رواج داشته است.
امروزه شلال دوزی یک تفریح لذت بخش جدید عمومی است. بنابراین شلال دوزی اشتیاق عمومی به هنرهای سنتی را در قرن اخیر تقویت و احیا نموده است. دلایل این اشتیاق شاید در عملیات ساده روی پارچه، زیبایی و گره زدنهای فشرده آن نهفته باشد. انجام شلال دوزی آسانتر از صحبت درباره آن است. از مشخصه های شلال، نظم و ابعاد هندسی، دسترسی آسان و استفاده از شمارش حیرت آور مواد می باشد. نظیر کرباس که روی آن نقاشی می شود.
بافت شلال با دستورالعمل های دوگانه عملی می شود، یک بافت روی یک بافت دیگر.
بدلیل ساخت اولیه و طرح های شلال که معمولاً روی کاغذ شطرنجی کشیده می شود ( هر خانه مربع نمایش یک گره است) اغلب بافت مربعی نامیده می شود. خلق اشکال، صورتها و طرح های اساسی ساده به دقت و ظرافت زیاد در این هنر بستگی دارد با رنگ و ریتم رنگها امکان خلق طرح های روشن و سه بعدی مانند پارچه های پرده ای نقش دار برجسته وجود دارد.
در قرون 17 و 18 سایه روشن در رنگها حرف اول را در سوزن دوزی میجزد و بیشتر اثرگذار بود. در این زمان دوره سایه روشن ها به پایان نرسید ولی در عوض انتشار رنگ های روشن، هماهنگی و اثر بخشی سایه رنگ ها را در فهم جدیدی از دکوراسیون ها نمایان می سازد.
در قرن 19 خصوصاً در نیمه دوم آن، کشف رنگ رزی که مورد استفاده صنایع بافندگی در جهان بود طیف وسیعی از سایه رنگهایی را که تُن غنی داشتند بوجود آورد. این هنر از رنگها استفاده قوی تری کرد و این تضاد از قرن گذشته کاملاً مشهود است.
امروز پیشرفت علم شیمی به همراه طبیعت، رنگ آمیزی نامحدود از الیاف را با رنگها و سایه رنگهای متناوب برای ما فراهم کرده است. اکنون طیف وسیعی از رنگها تقریبا هر ممکنی را بوجود می آورند تعدادی از رنگ های اصلی رنگهای متنوعی از یک رنگ می سازند یا در یک روش ممکن متمم یک گروه هستند. پس زمینه های رنگ می تواند مورد استفاده سایر رنگها یا اثر مخصوصی به یک قسمت از سوزن دوزی باشد.
این کتاب تِم نخ های رنگی را از تیره به روشن انتخاب کرده است. از قرمز تیره به سبز، از زرد به آبی، از قرمز به بنفش و ... ترتیب قرارگیری هزاران ایده و پیشنهاد به ذهن عرضه می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
در قرن 19 ابتدا یوهان دوبراینر خواص مجموعه ای از عناصر را به صورت 3 تایی مورد بررسی قرار داد.سپس جان نیولندز قانون 8 تایی خود را تنظیم و ارائه کرد.طبقه بندی نوین تناوبی عناصر از کایولیوس لوتامیر به ویژه مندلیف نشات میگیرد.هنری موزلی توانست بر پایه طیف خطی پرتو ایکس هر عنصر عدد اتمی صحیح آن را تعیین کند.بنا بر این توانست مشکل عناصری را که بر اساس وزن اتمی در جای درست خود قرار نمیگرفتند حل کند
تاریخ ها نیز برای سالی هستند که جدول خودشون رو ارائه کردند .
لاووازیه ۱۷۸۹
برزیلیوس ۱۸۰۸
دوبرامیز ۱۸۱۷
لوشان کورتوا ۱۸۶۲
نیولندر ۱۸۶۳
ادلینگ ۱۸۶۴
مندلیف ۱۸۶۹ : (جدول)
لوتارمیر ۱۸۷۰
بوهر ؟ : (جدول)
و اینم یه جدولی هست که نمی دونم که کی اون رو درست کرده :
در سال ۱۸۷۱ دیمتری ایثوانوویچ مندلیف (۱۹۰۷- ۱۸۳۴) دانشمند نابغه روسی طرح جدول تناوبی خود را مطرح نمود.جدول تناوبی مندلیف بر پایه ویژگی های شیمیایی و فیزیکی ۶۳ عنصر کشف شده تا آن زمان استوار بود. قبل از مندلیف دانشمندانی چون دوبرنیر، نیولندز و می یر نیز سعی کرده بودند تا عنصرهای کشف شده را به صورتی طبقه بندی نمایند که از روی موقعیت آنها در جدول تناوبی بتوان خواص شان را پیشگویی نمود. اما دسته بندی مندلیف به دلیل ابتکاراتی که مندلیف در تهیه آن بکار برده بود بسیار موفق تر از سایر دسته بندی ها بود.
مندلیف با بررسی عناصر مختلف متوجه شد که یک نظام و الگوی مشخص در تکرار تناوبی خواص عناصر وجود دارد. این نظام که بر پایه آن گفته می شد، هرگاه عنصرها را بر اساس افزایش جرم اتمی مرتب نماییم، خواص شیمیایی و فیزیکی آن ها به طور تناوبی تکرار می شود، اساس طبقه بندی مندلیف گردید.
مندلیف در تنظیم جدول خود از دو اصل زیر استفاده نمود:
۱- عنصرها برحسب افزایش تدریجی جرم اتمی آن ها در ردیف هایی کنار یکدیگر قرار می گیرند.
۲- عنصرهایی که در یک گروه قرار می گیرند، باید خواص مشابهی داشته باشند.
وی در مواردی مجبور شد برخی از خانه های جدول تناوبی خود را خالی بگذارد، تا سایر عناصر با خواص مشابه در یک گروه قرار بگیرند. در توجیه این مسئله مندلیف معتقد بود که هنوز تعدادی از عناصر کشف نشده اند. او خواص این عناصر را پیش از کشف آنها پیش بینی نمود و همین مسئله سایر دانشمندان را در کشف این عناصر مشتاق کرد. از جمله عناصری که مندلیف جای آنها را خالی گذاشت می توان به عناصری با عدد جرمی ۴۴، ۶۸و ۷۲ اشاره کرد، که بعدها این عناصر کشف شده و باعث شهرت و اعتبار هرچه بیشتر مندلیف شدند.
علاوه بر سه عنصر فوق مندلیف خواص ۷ عنصر دیگر را نیز به همین ترتیب پیشگویی کرده بود که بعدها یکی پس از دیگری کشف شده و باعث شهرت یافتن جدول تناوبی مندلیف شدند.
از دیگر خلاقیت هایی که مندلیف در تنظیم جدول خود بکار برد می توان به ترجیح دادن شباهت خواص عناصر یک گروه بر افزایش تدریجی جرم اتمی اشاره نمود. وی در مورد عناصری مانند تلور با عدد جرمی ۱۲۷.۶۰ و ید با عدد جرمی ۱۲۶.۹ با اینکه می بایست ید را را در گروه ششم و قبل از تلور قرار می داد با توجه به خواص آنها برعکس عمل نموده و ید را علیرغم کم بودن جرم اتمی آن بعد از تلور در گروه هفتم قرارا داد. او در مورد کبالت(۵۸.۹۳) و نیکل (۵۸.۶۹) و همچنین آرگون (۳۹.۹۵) و پتاسیم ( ۳۹.۱) نیز اصل شباهت خواص را بر افزایش جرم اتمی ترجیح داد تا اینکه عناصر دارای خواص شیمیایی و فیزیکی مشابه در یک گروه قرار بگیرند.