لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
در مهرماه سال 1385 با بازگشایی مدارس در یکی از روستاهای شهرستان خمین مشغول به خدمت شدم. بعد از آشنایی با دانش آموزان و معرفی خودم به عنوان دبیر ادبیات فارسی و با ذکر و یاد خداوند عزوجل در آن مدرسه شروع به تدریس نمودم. در اولین جلسه ی درس انشاء، اصول انشاء نویسی را برای دانش آموزان کلاس سوم راهنمایی بیان کردم و به آنها تاکید نمودم که اگر بخواهند انشای خوبی بنویسند و نویسنده ی خوبی بشوند حتما باید این نکات را به خاطر بسپارند و به کار ببرند. بعد از گذشت چند روزی، با دانش آموزان کلاس سوم درس انشاء داشتم، و از چند تن از دانش آموزان برای قرائت انشاء دعوت نمودم نام یکی از شاگردانم را خواندم. با اکراه پای تابلو آمد. دیدم ساکت مانده، گفتم انشایت را بخوان. کمی مکث کرد و جلو آمد و با گرفتگی زبان(لکنت زبان) گفت آقا می شود خودتان انشای مرا بخوانید. من زبانم می گیرد و بچه ها مسخره ام می کنند و در سالهای قبل هم معلمها انشای مرا می خواندند. کمی ناراحت شدم و احساس خود را کنترل کردم و با جدیت از او خواستم انشایش را بخواند. کاملا مراقب اوضاع بودم و کلاس را کاملا آرام نگه داشتم و یا کوچکترین حرکتی، چه زبانی چه بدنی به نحو قاطع برخورد می کردم برخی شیطنت کردند اما با برخورد جدی روبرو شدند و تا آخر انشای آن دانش آموز تحمل کردند. آن طور که من استنباط کرده بودم گرفتگی زبان آن شاگرد زیاد نبود و با کمی صبر و حوصله می توانست انشایش را بخواند ولی متاسفانه به ایشان فرصت کافی داده نشده بود آن هم با دقت کافی و محصل کم کم در مدارس روستایی وجود دارد و به مرور این دانش آموز دچار حقارت و خودخوری شده بود و خود را کمتر از دیگران می دید.
بعد از خواندن انشا از دانش آموزان خواستم که با ذکر صلوات دوستشان را تشویق کنند صدای صلوات در فضای کلاس پیچید و بعد و همه ساکت مانده بودند و چون از قاطعیت و جدی بودن من تا حدودی مطلع شده بودند دیگر هیچ حرکت ناشایستی انجام نمی دادند به آن دانش آموز گفتم دیدی چه طور راحت خواندی و می توان خوب بخوانی و کمی او را دلجویی کردم و احساس کردم که ایشان بسیار خوشحال و شادمان شده اند بعد از همه شاگردان خواستم که به حرفهای من کاملا گوش فرا دهند و سخنان خود را با آیه ای از قرآن کریم آغاز نمودم.
ای اهل ایمان هرگز نباید قومی از شما قومی دیگر را مسخره و استهزا کند شاید آن قوم که مسخره می کنید از شما با ایمان تر باشند و یکدیگر را به نام و لقبهای زشت نخوانید و هرگز از یکدیگر عیب جویی مکنید.
حجرات آیه 11
و از آنها خواستم خوب به لباس من(کت و شلوار) نگاه کنند. گفتم عیب و اشکالی در آن می بینند؟ کسی جواب نداد. ادامه دادم اگر عیبی می بینید مقصر من نیستم. مقصر خیاط است که لباس مرا دوخته است و اگر به لباس می خندید باید به خیاط بخندید. حالا آنکه خالق همه جهان و آدمیان خداوند حکیم می باشد و در آفرینش او سر سوزن نقص و عیبی وجود ندارد(برطبق آیات 3و4 سوره ملک) و آیات زیر را تلاوت نمودم:
«ای مردم ما همه ی شما را از مرد و زن آفریدیم و آنگاه شما را در شعبه های مختلف و رنگهای متفاوت و فرق مختلف قرار داده ایم تا یکدیگر را بشناسید و بزرگوارترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست»
حجرات آیه 13
ویل لکل حمزه لمزه(وای بر هر عیب جوی هرزه زبان)(همزاه آیه 1)
کوتاه و بلند، زشت و زیبا و سالم و ناقص بودن حکمت و مشیت خداوندی است و درّ بی عیب خداست.
و این سخن مولا را ذکر کردم. امیر بیان می فرماید:
چه بسیار صورتهای زیبا می بینید که از خوی زیبا بی بهره است و احیانا نابخرد و کودن افتند و بالا بلندان را چندان همت والا نباشد و باید که سیمای زشت دارند اما نیکو کردار و پسندیده خویند و کوتاه قامتند ولی باریک بین و باریک آزمایند.
وقتی وارد باغ می شوید در باغ هم گل هست هم خار- درخت میوه است درخت بی میوه هم هست درخت بلند هست کوتاه هم هست و آفرینش خداوندی و حکمت باری تعالی هر جانداری را به شکل و هیئت خاصی خود آفریده است به جای اینکه به دوست خود فرصت حرف زدن بدهید و با او مدارا کنیم او را مسخره می کنید. امام صادق(ع) می فرماید هر کس کسی را به خاطر کاری سرزنش و مسخره کند نمیرد تا خود به آن کار سرزنش شود. همیشه شاکر خدا باشید که شما چنین مشکلی ندارید اگر خوا شنوایی، بینایی- سخن گفتن را از شما بگیرد چه کسی قادر است این توانایی ها را به شما باز گرداند و بعد داستانی از گلستان را نقل کردم. پادشاهی که سه پسر داشت یکی کوتاه و زشت بود و... که به جهت اطالع ی کدام از ذکر آن خودداری می کنیم.
دانش آموزان با دقت به حرفهایم گوش می کردند و هیچ حرکتی نمی کردند زنگ تفریح آنها را نیز گرفتم. به قول قدیمی ها جسلات درسی خود به این دانش آموز پروبال دادم و در روخوانی های متون فارسی از ایشان مانند سایر دانش آموزان می خواستم که بخوانند و ایشان هم بدون اینکه کم ترین مشکل(مثل احساس خجالت و کم رویی) داشته باشد درسها را قرائت می کرد.
و در طول سال متوجه شدم که بحث آن روی من در زنگ انشا نمره داده و همه دانش آموزان به نحوی تحت تاثیر قرار گرفته بودند و با رفتار خود این را نشان می دادند و آن دانش آموز هم سعی می کرد با رفتار و گفتار خود به نوعی از من تشکر کند.
والسلام علی من اتبع الهدی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چکیده ای از زندگی
معلم شهید دکتر علی شریعتی
استاد :
دکتر خستو
تهیه کننده :
رمضان رودکی
زمستان 84
معلم شهید د کتر علی شریعتی
انسان حق طلب و آزاد اندیش و متعهدی که انگار نیم قرن زودتر از موعد مقرر پا بدین سرانهاده بود !
روح والایی که کمتر کسی نائل به درک آن شد .
همانگونه که خود در « هبوط در کویرش » می گوید : مرا کسی نساخت . خدا ساخت. نه آنچنان که کسی می خواست .
که من کسی نداشتم ، کسم خدا بود ، کس بی کسان . او بود که مرا ساخت آنچنان که خودش خواست . نه از من پرسید و نه از آن « منِ دیگرم »
وقتی می خواستند کار دل را در سینه ام ، آغاز کنند . آشنائی دلسوز و دلشناس نداشتم تا برود و بگردد و از خزانة دل های خوب ، بهترین را برگزیند .
آری .......
علی شریعتی با اسامی مستعار علی مزنیانی ، علی علوی ، متفّکر و اندیشمند و ادیبی که اجدادش همه عالمان دین و حکمت بودند .
در آذرماه 1312 از پدری دانشمند و مادری روستایی وابسته به خاندادی نیمه مالک نیمه عالم به دنیا آمد . اهل مزینان سبزوار ،
جدّ بزرگش ، آخوند حکیم ، در فلسفه از اصحاب حاجی ملاهادی اسرار فیلسوف معروف بود و فلسفه را نزد دائیش علامة بهمن آبادی که به خواهش ناصر الدین شاه قاجار در مدرسة سپهسالار حوزة فسلفة قدیم را اداره می کرد فرا گرفته بود و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی - صاحب کفایه و پیشوای معروف انقلاب مشروطیت - حکمت را در سفرعتبات از وی آموخته بود .
وی مبنای فکری ، اخلاقی خویش را در مکتب پدرش گرفته بود .
استاد محمد تقی شریعتی مفسّر و سخنور دانشمند اسلامی ، یکی از رهبران متفکر و روش بین معاصر است که در راه آزادی و بیداری و رهبری فکری نسل جدید و بخصوص شناساندن حقایق درخشان اسلام و مبارزه با خرافات و ارتجاع که با مذهب در آمیخته است در سی سال اخیر کوشش هایی پر ثمر و خستگی ناپذیر داشته با تأسیس « کانون نشر حقایق اسلامی » پس از شهریور سیصد و بیست در ارشاد فکری و ایمانیِ روشنفکران مذهبی و تحصیل کرده های اجتماع ما آثار عمیق به جای نهاده است .
دکتر علی شریعتی تحصیلات خود را در مشهد طی کرده است .
در سال 1331« انجمن اسلامی دانش آموزان و دانشجویان »را تأسیس کرد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
بزرگداشت معلم
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد.
انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.
غدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...
مفهوم علم
ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.
1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» «آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.» (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضیات، فقه، دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه Knowledge در انگلیسی و Connaissance در فرانسه معادل این معنا علم اند.
2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.
دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی «خلق الانسان علمه البیان» (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.
معنای عالم با توجه به دو تعریف از علم
ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور «قال یا آدم اننبئهم باسمائهم» (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی روشن است که: «ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه» (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت می رسد «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند (جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق، تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط پیامبر (ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا که «وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است بخاطر آنکه او اول بار کتب حکمت یونانی را که ارسطو و غیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
در مهرماه سال 1385 با بازگشایی مدارس در یکی از روستاهای شهرستان خمین مشغول به خدمت شدم. بعد از آشنایی با دانش آموزان و معرفی خودم به عنوان دبیر ادبیات فارسی و با ذکر و یاد خداوند عزوجل در آن مدرسه شروع به تدریس نمودم. در اولین جلسه ی درس انشاء، اصول انشاء نویسی را برای دانش آموزان کلاس سوم راهنمایی بیان کردم و به آنها تاکید نمودم که اگر بخواهند انشای خوبی بنویسند و نویسنده ی خوبی بشوند حتما باید این نکات را به خاطر بسپارند و به کار ببرند. بعد از گذشت چند روزی، با دانش آموزان کلاس سوم درس انشاء داشتم، و از چند تن از دانش آموزان برای قرائت انشاء دعوت نمودم نام یکی از شاگردانم را خواندم. با اکراه پای تابلو آمد. دیدم ساکت مانده، گفتم انشایت را بخوان. کمی مکث کرد و جلو آمد و با گرفتگی زبان(لکنت زبان) گفت آقا می شود خودتان انشای مرا بخوانید. من زبانم می گیرد و بچه ها مسخره ام می کنند و در سالهای قبل هم معلمها انشای مرا می خواندند. کمی ناراحت شدم و احساس خود را کنترل کردم و با جدیت از او خواستم انشایش را بخواند. کاملا مراقب اوضاع بودم و کلاس را کاملا آرام نگه داشتم و یا کوچکترین حرکتی، چه زبانی چه بدنی به نحو قاطع برخورد می کردم برخی شیطنت کردند اما با برخورد جدی روبرو شدند و تا آخر انشای آن دانش آموز تحمل کردند. آن طور که من استنباط کرده بودم گرفتگی زبان آن شاگرد زیاد نبود و با کمی صبر و حوصله می توانست انشایش را بخواند ولی متاسفانه به ایشان فرصت کافی داده نشده بود آن هم با دقت کافی و محصل کم کم در مدارس روستایی وجود دارد و به مرور این دانش آموز دچار حقارت و خودخوری شده بود و خود را کمتر از دیگران می دید.
بعد از خواندن انشا از دانش آموزان خواستم که با ذکر صلوات دوستشان را تشویق کنند صدای صلوات در فضای کلاس پیچید و بعد و همه ساکت مانده بودند و چون از قاطعیت و جدی بودن من تا حدودی مطلع شده بودند دیگر هیچ حرکت ناشایستی انجام نمی دادند به آن دانش آموز گفتم دیدی چه طور راحت خواندی و می توان خوب بخوانی و کمی او را دلجویی کردم و احساس کردم که ایشان بسیار خوشحال و شادمان شده اند بعد از همه شاگردان خواستم که به حرفهای من کاملا گوش فرا دهند و سخنان خود را با آیه ای از قرآن کریم آغاز نمودم.
ای اهل ایمان هرگز نباید قومی از شما قومی دیگر را مسخره و استهزا کند شاید آن قوم که مسخره می کنید از شما با ایمان تر باشند و یکدیگر را به نام و لقبهای زشت نخوانید و هرگز از یکدیگر عیب جویی مکنید.
حجرات آیه 11
و از آنها خواستم خوب به لباس من(کت و شلوار) نگاه کنند. گفتم عیب و اشکالی در آن می بینند؟ کسی جواب نداد. ادامه دادم اگر عیبی می بینید مقصر من نیستم. مقصر خیاط است که لباس مرا دوخته است و اگر به لباس می خندید باید به خیاط بخندید. حالا آنکه خالق همه جهان و آدمیان خداوند حکیم می باشد و در آفرینش او سر سوزن نقص و عیبی وجود ندارد(برطبق آیات 3و4 سوره ملک) و آیات زیر را تلاوت نمودم:
«ای مردم ما همه ی شما را از مرد و زن آفریدیم و آنگاه شما را در شعبه های مختلف و رنگهای متفاوت و فرق مختلف قرار داده ایم تا یکدیگر را بشناسید و بزرگوارترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست»
حجرات آیه 13
ویل لکل حمزه لمزه(وای بر هر عیب جوی هرزه زبان)(همزاه آیه 1)
کوتاه و بلند، زشت و زیبا و سالم و ناقص بودن حکمت و مشیت خداوندی است و درّ بی عیب خداست.
و این سخن مولا را ذکر کردم. امیر بیان می فرماید:
چه بسیار صورتهای زیبا می بینید که از خوی زیبا بی بهره است و احیانا نابخرد و کودن افتند و بالا بلندان را چندان همت والا نباشد و باید که سیمای زشت دارند اما نیکو کردار و پسندیده خویند و کوتاه قامتند ولی باریک بین و باریک آزمایند.
وقتی وارد باغ می شوید در باغ هم گل هست هم خار- درخت میوه است درخت بی میوه هم هست درخت بلند هست کوتاه هم هست و آفرینش خداوندی و حکمت باری تعالی هر جانداری را به شکل و هیئت خاصی خود آفریده است به جای اینکه به دوست خود فرصت حرف زدن بدهید و با او مدارا کنیم او را مسخره می کنید. امام صادق(ع) می فرماید هر کس کسی را به خاطر کاری سرزنش و مسخره کند نمیرد تا خود به آن کار سرزنش شود. همیشه شاکر خدا باشید که شما چنین مشکلی ندارید اگر خوا شنوایی، بینایی- سخن گفتن را از شما بگیرد چه کسی قادر است این توانایی ها را به شما باز گرداند و بعد داستانی از گلستان را نقل کردم. پادشاهی که سه پسر داشت یکی کوتاه و زشت بود و... که به جهت اطالع ی کدام از ذکر آن خودداری می کنیم.
دانش آموزان با دقت به حرفهایم گوش می کردند و هیچ حرکتی نمی کردند زنگ تفریح آنها را نیز گرفتم. به قول قدیمی ها جسلات درسی خود به این دانش آموز پروبال دادم و در روخوانی های متون فارسی از ایشان مانند سایر دانش آموزان می خواستم که بخوانند و ایشان هم بدون اینکه کم ترین مشکل(مثل احساس خجالت و کم رویی) داشته باشد درسها را قرائت می کرد.
و در طول سال متوجه شدم که بحث آن روی من در زنگ انشا نمره داده و همه دانش آموزان به نحوی تحت تاثیر قرار گرفته بودند و با رفتار خود این را نشان می دادند و آن دانش آموز هم سعی می کرد با رفتار و گفتار خود به نوعی از من تشکر کند.
والسلام علی من اتبع الهدی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آموزش اثر بخش معلم از نظر گوردون
در حالت نخست،معلم رفتار دانش آموز را می پذیردو مانعی در برآورده کردن نیازهای دانش آموزتوسط معلم به وجود نمی آید.در اینجا هدف معلم عبارت است از کمک به دانش آموز.در حالت دوم رفتار دانش آموز برای معلم قابل قبول نیست؛ زیرا عملا در برآورده سازی نیازهای دا نش آموز مانع به وجود می آورد. در این حال معلم تنها می تواند به خودش کمک کند. در هر مورد باید مهارت خاصی داشت.آموزش اثر بخش معلم دارای الگویی است که به کمک آن می توان مشخص کرد که در هر مورد از چه شیوه ای استفاده شود.کتاب گوردون با عنوان آموزش اثربخش معلم راهنمای خوبی است
زمینه آموزش اثربخش معلم
خواننده نباید از مفهوم «آموزش اثربخش» معنایی کلی بر داشت کند.و یا هر معنایی را برای آن در نظر بگیرد ،بلکه این اصطلاح اشاره به خصوصیت ویژه الگویی ارتباطی دارد که توسط«توماس گوردون» طرح ریزی شد. الگوی او نمونه ا ی ا ز ا یدئولوژی ا نسان گرایانه است که به صورت مهارتهای عملی بیان شده است.
این الگو ابتدا در کتاب گوردون تحت عنوان «آموزش اثر بخش والدین»(1970)مطرح شد.سپس نام آن به «آموزش اثربخش معلم »تغییر یافت (1947)و اخیرا نیز«آموزش اثربخش رهبر»نام گرفته است (1977). کاربرد عمومی این الگوناشی از شباهتهایی است که در روابط بین انسانها دیده می شودونیز مهارتهایی که لازمه این ارتباط است. این الگوی آموزشی توصیف کننده فرایند ارتباط میان دو دسته از مردم است ،خواه این رابطه به صورت مادر –کودک،معلم-دانش آموزباشد وخواه مدیر-کارمند
الگوی آموزش اثربخش
این الگو را به بهترین وجه می توان از نگاه یا دید کسی که به رفتارهای همه مردم توجه می کند، نشان داد.از این دیدگاه،می توان رفتارهای قابل قبول را در قسمت بالای آن و رفتارهای غیر قابل قبول را در قسمت پایین نمایش داد. ا ین اولین تصمیم است که فرد استفاده کننده ا ز الگو باید بگیرد.آیارفتاردیگران«قابل قبول»یا«غیر قابل قبول»است؟
بر اساس نظریه گوردون«رفتار قابل قبول »رفتاری است که دیگران باانجام آن،در برآورده کردن نیازهای شما مانعی ایجاد نمی کنند. این نکته به این معنا نیست که شما دوست داریدچنین رفتاری ادامه یابد.«رفتار غیر قابل قبول» به این معنا است که دیگران با انجام آن در روند برآورده سازی نیازهای شما ایجاد مزاحمت می کنند.این هم به آن معنا نیست که رفتار آنان غیر اخلاقی است ، بلکه شما فقط دوست دارید این رفتار متوقف شود
ما برای شناخت نمونه های این دو گروه رفتار کمی مشکل داریم. خط مرز طبقه «قابل قبول» شناور،و به بالا و پایین در حال نو سان است.خود فرد،دیگران و محیط بر این نوسان تاثیر دارند. بعضی روزها شما احساس خوبی داریدوبنا براین همه چیزبه خوبی پیش می رود .بسیاری از رفتارهای دیگران نِز به عنوان «قابل قبول »توصیف می شود .بعضی روزها هم بنا به هر دلیلی شما احساس خوبی نداریدبنا بر این «خط افتراقی»بالا می رود. رفتارهای بسیار کمی «قابل قبول»تلقی می شود وبیشتر رفتارها«غیرقابل قبول»هستند.
گفتیم «دیگران»نیز در این نوسان دخالت دارند.از نظربعضی از معلمان ،دانش آموزان بخش زیادی از این عوامل ،یعنی «دیگران»را تشکیل می دهند و عده ایدیگر معتقدند که این طور نیست و دانش آموزان تاثیر کمی بر این عامل دارند.البنه پذیرش این ساده است. طرز لباس پوشیدن دانش آموزان ،رفتار آنان در کلاس و توجهشان به وضعیت بهداشت فردی باعث می شود که آنها سهم بیشتر یا کمتری در این موضوع داشته باشند و رفتار آنها نیز کمتریا بیشتر برای معلم قابل قبول باشد. ما نمی توانیم به طور یکسان در همه اوقات ،همه رفتارهای دانش آموزان خود را قابل قبول بدانیم؛ زیرا این امر از قدرت انسان خارج است.
محیط نیز در این نوسانات نقش دارد؛زیرا در محیط است که رفتار ها انجام می گیرد ،خواه رفتاری قابل قبول باشد یانباشد،مثلا"رفتار «قابل قبول» یک دانش آموز که با نبودن مدیر بالا ی سر او انجام پذیرد ،ممکن است با ورود ناگهانی مدیربه داخل کلاس «غیرقابل قبول»تلقی شود.
از این جهت بسیار مهم است که با استفاده از این الگو، فرد تصمیم بگیرد که آیا رفتار دیگران برایش قابل قبول است یا نه.گوردون شیوه ای را برای حالت نخست و شیوه ای دیگر برای حالت دوم در نظر می گیرد.این شیوه ها که همان مهارت های پاسخی هستند،باید با تصمیم اولیه فرد«قابل قبول»یا «غیرقابل قبول» همخوانی داشته باشند.
تفاوت بین نقش یک معلم اثر بخش و ناکارا درایفای نقش خود به عنوان تسهیل کننده یادگیری در کلاس درس
معلمان اثر بخش :
1-کارهایشان بخوبی سازمان یافته و آماده است ؛ یعنی از وقت و زمان خود بخوبی استفاده می کنند و می کوشند تا برنامه خود را از قبل تنظیم و از لحظه لحظه کلاس برای یادگیری استفاده کنند .
معلمان اثر بخش :
2-برای عوض کردن موضوع بحث و گفتگو از لحظه ها استفاده می کنند ؛یعنی در کلاس فعالیتهای متنوعی را باعث می شوند و هر حادثه یادگیری مقدمه و بهانه ای برای حادثه یادگیری دیگر می شود .
معلمان اثر بخش :
3-از برنامه یا جدول یادگیری سریع استفاده مناسب می کنند ؛ یعنی کلاس را به صورت زنده و شاد و فعال اداره می کنند و در عین حال ، بردانش آموزان فشاری بیش از حد ظرفیت آنان وارد نمی آورند .
معلمان اثر بخش :
4دانش آموزان را برای یادگیری انگیخته نگه می دارند ؛ یعنی آنچنان فضای روانی را ایجاد می کنند که دانش آموزان نسبت به یادگیری مطالب کنجکاو و انگیخته باقی می مانند .