لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
تأثیر ویژگیهای فردی منابع انسانی بر اثربخشی مدارس غیرانتفاعی
چکیده
نیروی انسانی نقش سازنده و کلیدی در پیشبرد ماموریتها، هدفها، سیاستها، خط مشی ها و استراتژیهای سازمان داراست و از ارکان رشد و بقای سازمان محسوب میگردد .در هر سازمانی به منظور اثربخش نمودن امور و نیل به هدفهای سازمانی از معیارهایی استفاده میکنند. اهم این معیارها عبارتند از جذب، آموزش و حفظ نیروی انسانی کارآمد و متخصص. از آنجا که ویژگیهای فردی منابع انسانی با اثربخشی سازمانی رابطه دارد، در این راستا محققین برای دستیابی به نتایج مطلوب هدفهای علمی و کاربردی را مدنظر قرار دادهاند. بدین منظور قصد بررسی و پاسخگویی به این سوالات را دارند: (1) آیا بین سابقه کاری منابع انسانی واثر بخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجوددارد؟ (2) آیا بین تحصیلات منابع انسانی و اثر بخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجود دارد؟ (3) آیا بین شخصیت منابع انسانی و اثربخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجود دارد؟ در این تحقیق، سابقه کار، تحصیلات و شخصیت متغیر مستقل و اثربخشی متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. با توجه به سوالات تحقیق سه فرضیه برای آن تدوین گردید که برای تجزیه و تحلیل فرضیه ها پرسشنامه 47 سوالی طراحی، توزیع و جمع آوری شد. پس از بررسی و تحلیل سوالات و آزمون فرضیه ها به روش «کای دو» مشخص گردید که بین سابقه کاری منابع انسانی و اثربخشی (فرضیه اول ) رابطه معنی داری وجود ندارد ولی بین تحصیلات و شخصیت منابع انسانی و اثربخشی سازمانی (فرضیه دوم و سوم ) رابطه معنی داری وجود دارد.
توضیح : این مقاله در ماهنامه مدیریت مدرسه منتشر خواهد شد.
کلیدواژه : اثربخشی؛ Effectiveness؛ شخصیت؛ Personality؛ تجربه کاری؛ Experience؛ تحصیلات؛ Education؛ منابع انسانی؛ Human Resources
1- مقدمه
از زمانی که علم مدیریت و سازمان در اوائل سال 1900 به سرعت بسط یافت، تکاملی درباره ماهیت و وظیفه سازمانها و معیار اثربخشی سازمانی پدیدار گشت. این مفاهیم در تعامل پویا و همگام با موسسات و کمپانی های بزرگ جوامع جهانی رو به رشد، رشد نموده و تکامل یافت. در طول تاریخ یک صد ساله نیز مفاهیم ناب و اصلی در باره افراد، سازمانها، کارگران، مدیران، سیستمها و شبکه ها رشد پیدا نموده و باعث شکل دهی به اندیشه و رفتار مدیران، کارکنان و سیاستگذاران گردید (بیکر و برنچ 2002). دنیای امروز دنیای سازمانهاست و نیروی انسانی به عنوان با ارزش ترین منابع سازمانی، متولیان آن محسوب میشوند.
امروزه بیش از هر زمان مشخص شده است که رشد و توسعه سازمانها و در پی آن جوامع در گرو استفاده صحیح از نیروی انسانی است (رحمانپور ص3). در حال حاضر سازمان بشری مانند گذشته نیست به ویژه نیروی کار به طور قابل توجهی در حال تغییر است. از این رو لازم است مدیران خود را با الگوها و گرایشات مختلف افراد هماهنگ نموده و آماده باشند تا آنها را برهم منطبق نمایند (سیدجوادین 1383، 19). بی شک در جهان پر شتاب و سرشار از تحول و رقابت امروز آنچه موجبات تحقق مزیت رقابتی سازمانها را تضمین میکند، نیروی انسانی با کیفیت، خلاق و پویاست. ازاین روست که در عصر حاضر منابع انسانی بنای اصلی فرآیند افزایش کارائی و اثربخشی و با ارزشترین سرمایه و کلید طلایی رقابت قلمداد شده است (تیموری نژاد). بدین سبب مدیریت منابع انسانی که عهده دار بخشی از وظائف اصلی مدیریت بود و بعنوان رویکردی جامع به مدیریت استراتژیک قلمداد میشد، ظهور پیدا نمود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
آموزش حجاب در مدارس آموزش و پرورش
مقدمه :
دین اسلام در مسایل اجتماعی ، همواره برنامه هایی را ارائه می دهد که منش و شیوه زندگی اجتماعی درست را تامین کند و به ارائه روشهایی مبادرت می ورزد که موجب تحکیم روابط اجتماعی و آرامش روانی افراد در رابطه با یکدیگر می گردد. (حسینیان 75 )
یکی از این برنامه ها و روشها ، مسئله حجاب زن است . حجاب صدفی است که مروارید و گوهر وجودی زن را در درون خود حفظ می کند . زن مسلمان ، مربی ، انسان ساز و صد البته جامعه ساز است ، چنانکه امام رحمته الله علیه فرمودند : (( زن مربی جامعه است . از دامن زن انسانها پیدا می شوند . مرحله اول مرد و زن صحیح از دامن زن است . مربی انسانها زن است . سعادت و شقاوت کشور ها وابسته به وجود زن است . زن با تربیت خودش انسان درست می کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند . مبدا همه سعادتها از دامن زن بلند می شود . زن مبدا همه سعادتها باید باشد . )) ( در جستجوی راه از کلام امام )
اولین مرکز و ملجا تربیت زن ، خانه و اولین معلم ، مادر است . لذا دخترانمان باید تحت نظر مادران با ایمان تربیت شوند ، تا بتوانند مادران انسان ساز و جامعه ساز باشند .آن شخصیتی که باید سالم بماند و نسل سالم تربیت کنند ، در پوشش حجاب است که سالم مانده و از دیدگان آلوده به گناه تاثیر نپذیرفته و در چنگال بیماردلان نمی افتد و کیان خانواده را حفظ می کند . همانطور که قرآن می فرمایید : این پوشش نزدیک تر است که زنان به حیا و عفاف شناخته شوند و مورد اذیت نا اهلان واقع نشوند .
بدین سان با قاطعیت تمام معتقد هستیم که پوشش ، امنیت زن را در جامعه فراهم می سازد و در حریم پوشش است که می توان با خیالی آسوده به جامعه آمد و به فعالیت پرداخت و در سنگر حجاب ، حضور عینی خود را در ابعاد مختلف اجتماع ، تحقق بخشید . ( فتاحی زاده – 85 )
لذا بعد از خانه و خانواده ، آموزش و پرورش از مهد کودک ، پیش دبستانی ، ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان همه وظیفه اصلیشان تربیت ، و وسیله اصلی تربیت آموزش است . به همین جهت از نظام آموزش و پرورش باید در راستای آموزش حجاب و تربیت دختران محجب و عفیف استفاده و بعد از خانواده مدرسه محل امن و مناسب تربیت اسلامی برای آنان باشد . باید یر روی نظام تعلیم وتربیت سرمایه گذاری شود و یکی از این سرمایه گذاریها ، آموزش و تربیت صحیح معلمان و مجهز کردن آنها به اصول و روشهای تریبت اسلامی است . در این مقاله کوشیده ایم تا اصول و روشهای تربیت اسلامی تبین و در چهارچوب آنها به بیان اصول و روشهای آموزش حجاب پرداخته شود .
در این بخش به بیان14 اصل تربیتی اسلام با استناد به قرآن و روایات پرداخته و روشهای تحقق هر اصل را نیز با عنایت به آیات و روایات توضیح و به مسئله آموزش حجاب ربط می دهیم :
اصل اول : تغییر ظاهر
یکی از اصول و قواعدی که باید در تربیت انسان به کار بست ظاهر سازی است . ظاهر سازی که متوجه به درون و مایه تحول باطن خواهد بود . اساسا از لحاظ تقدم و تاخر در طول زندگی آدمی ابتدا ظاهر سازی مورد توجه قرار می گیرد و والدین ، ظواهر کودک را به گونه ای مطلوب تدبیر می کنند که این امر در نهایت به تشکل باطن منجر می شود . (باقری – 1370 )
طبق این اصل ، ابتدا باید کودکانمان را با شکل ظاهری حجاب آشنا کنیم . در این خصوص از روشهای زیر استفاده می کنیم :
روش تلقبن به نفس : مراد از تلقین فعلی است که با آشکار ساختن عملی در اعضاء و جوارح سایه و طنین آن عمل را به درون بیفکنیم مثلا خداوند در قرآن می فرمایند (( و لا تمش فی الارض مرحا )) منظور خضوع است و تسلیم در مقابل حق تعالی که باید در راه رفتن این را نشان داد تا در دل نیز خاضع شد و یا منظور از حجاب عفاف است . زن از پرتو عملی حجاب است که به عفاف درون و باطن میرسد . لذا باید پوشش مناسب رعایت شود تا در باطن نیز عفیف شد .چنانکه در سوره نور آیه 60 خداوند متعالی بعد از بیان حجاب میفرمایند (( و ان یستعففن خیر لهن )) یعنی اگر حجاب را رعایت کردید به عفت نایل می شوید .
روش تحمیل به نفس : تحمیل زمانی بکار می رود که کراهت در مقابل رغبت باشد . عملی مورد رضایت دل نیست اما با تحمیل آن به مرور آن عمل رضای دل می شود . البته تحمیل در عمل بکار می رود نه در ایمان چرا که قران می فرماید (( لا اکراه فی الدین )) . لذا باید آموزش حجاب را از قبل ازاتمام هفت سال اول به دختر بچه ها الزام کرد . یعنی از دوره کودکستان و پیش دبستانی به تدریج آن را آموزش داد. چرا که تحمیل حجاب موجب عادت در دختران میشود تا در سنین بالاتر براحتی تن به پوشش بدهند و در حین آن از طریق آگاه سازی در خانه و مدرسه به شناخت لزوم حجاب دست یابد و آن را از حالتی ظاهری به امری درونی و تثبیت شده تبدیل کند .
اصل دوم : تحول باطن
طبق این اصل آنچه در باطن آدمی است ، در ظاهر ، نقش می آفرینند . این مصداق ..رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون است . همینطور است که می شود گفت عفت زن با حجاب وی مشخص می شود . این اصل با اصل قبلی متضاد نیست بلکه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
مقایسه اثربخشی مدارس دولتی با مدارس غیر انتفاعی
در مورد نکات مثبت ومحاسن مدارس غیر انتفاعی درکشور ما به خصوص در وضعیت فعلی کشور می توان موارد زیر را مد نظر قرار داد:
1- این مدارس در شرایط فعلی کشور ما ودر زمان تصویب قانون تأسیس مدارس غیرانتفاعی یعنی سال 67 بـه علت محدودیت منابع مالی آموزش وپرورش که ناشی از افزایش جمعیت دانشآموزان، تورم ناشی از هشت سال جنگ تحمیلی وکاهش درآمد دولت، بر پا شده راهی بـرای جلب منابع مالی از جانب مردم می باشد، گرچه جلب منابع مالی برای آموزش وپرورش میتواند راههای دیگـری هم داشته باشد ولــی مدارس غیــرانتفـاعی نیــز خــود یک راه حل علمی وممکن است.
2- مدارس غیرانتفاعی با پذیرش مسئوولیت آموزش وپرورش فرزندان خانوادههای مرفه به هزینه خود آنان، منابع مالی جامعه را درجهت رسیدگی وتوجه هرچه بیشتربه فرزندان خانوادههای غیرمرفه آزاد می کنند بنا بر این به موازات فراهمآوردن امکانات بهتر برای فرزندان خانوادههای مرفه به هزینه خود آنان، دولت می تواند امکانات مالی آزاد شده را در خدمت آموزش وپرورش دانشآموزان غیرمرفه بکارگیرد واز این طریق سطح آموزش وپرورش کل فرزندان کشور را در شرایط ناگوار بالا ببرد.
3- مدارس غیرانتفاعی به خاظر کسب منابع مالی مورد نیازفعالیتهای آموزش وپرورش طبق تقاضای والدین ودانشآموزان میتوانند خدمات متنوعی ارائه دهند. به عبارت دیگر این مدارس می توانند درصورت درخواست والدین ودانشآموزان ونیز تامین منابع مالی لازم، خدمات مـورد نیـاز مـراحل مختلف رشد دانشآموزان را اعم از خدمات آموزشی وپرورشی ارائه نمایند.
4-از مدارس غیرانتفاعی میتوان جهت بنای الگوی تغییرات مناسب برای شکستن روال عادی وسنتی نامطلوب موجود در مدارس مطابق اهداف تعلیم وتربیت جدید، اعمال مدیریت آموزشی مناسب برای ارزشیابی وسنجش رشد دانشآموزان، اجرای روشهای جدید مناسب تدریس وهمیاری، جهت ارتقاء سطح علمی وآموزشی دانشآموزان وهدایت تحصیلی وشغلی مناسب استفاده کرد.ـ مدارس غیــرانتفاعی بــا انتقادهای مختلف از جانب والــدین، مربیان ومعلمان مختلف مواجه میباشد که بعضی از آنها بیانگر نکات جدی وحساس نیز هستند که از جمله آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- مدارس غیرانتفاعی از آن جهت که نمیتوانند در دسترس همه دانشآموزان کشور وحتی همه دانشآموزان خانوادههای مرفه قرار گیرد، زیرا که تاسیس این مدارس بستگی به میزان تقاضای موجود داشته وبه همبن جهت در روستاها وشهرهای کوچک وحتی درمناطقی از شهــرهای بــزرگ هم تاسیس نشـدهانـد. مفاهیـم «آمـوزش رایـگان» و«آمـوزش همگانی» و«آموزش اجباری» واز آنها مهمتر«فرصت آموزش یکسان» یعنی همان مفاهیمی را که سالها مورد تبلیغ مربیان واندیشمندان بوده است بر هم میزند وهمه کودکان کشور نمیتوانند از فرصت یکسان وبرابر برخوردار باشند درسطح کلان جامعه، ناقض عدالت اجتماعی است ودرسطح خرد یعنی جمعیت دانش آموزی موجب توزیع نابرابر خدمات آموزشی وتربیتی میباشند.
2- حضور وفعالیت ایــن مدارس در جوار مدارس دولتی، عملاً میتواند موجب دستهبندی دانشآموزان به دو قشر غنی وفقیر باشد، دانشآموزان این مدارس نیز درطول دوران تحصیل خود بتدریج به این موضوع ونیز به دوستان خود که از اقشار مرفه جامعه هستند عادت کرده، از اقشار غیرمرفه غافل شده وحتی آنان را نادیده میگیرند این دانشآموزان تمایل خواهد داشت که دربزرگسالی نیز دوستان وهمکاران خود را از همین دانش آموزان یا همکلاسهای خود که آشنایی وشناخت بیشتری از همدیگر دارند انتخاب نمایند. در این صورت شکاف طبقاتی در جامعه، گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد یعنی این مدارس در ایجاد وتقویت فاصله طبقاتی، سهم مؤثری خواهند داشت.
3- از آنجایی که پیشرفت تحصیلی دانشآموزان با وضعیت اقتصادی، فرهنگی وجمعیت خانواده ونیز با میزان سواد والدین یعنی عواملی که عموماً در خانوادههای مرفه نسبت به خانوادههای غیرمرفه مساعدتر است دانشآموزان مرفه علاوه برآمادگی خانوادگی برای موفقیت تحصیلی بیشتر، از امکانات تحصیلی بیشتر درمدارس غیرانتفاعی برخوردار شده از نظر تحصیلی بردانشآموزان دیگر پیشی خواهند گرفت بدین ترتیب این دانشآموزان از امکان قبولی بیشتر در آزمون ورودی دانشگاه وتصدی مشاغل مهم وکلیدی برخوردار خواهند شد که دراین بین نقش خانواده واقتصاد خانواده نقش موثرتری به جای عواملی نظیر تلاش وکوشش، استعداد، توانایی، پشتکار، هوش وغیره خواهد داشت.
4- مدارس غیر انتفاعی به جهت پرداخت دستمزد بیشتر به معلمان خود، معلمان موفقتر را به خدمت میگیرند وبدینترتیب ضمن تضعیف مدارس دولتی از جهت داشتن معلمان اثربخش، دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی را دروضعیت تحصیلی مساعدتری قرار می دهند، علاوه بر آن این امکان را فراهم میآورند که معلمان، دوره کم تجربگی وناپختگی خود را در کلاسهای پرجمعیت مدارس دولتی گذرانده وبا احراز اشتهار سخت کوشی، جدیت، علاقهمندی ونظایر آن ، روانه مدارس غیرانتفاعی شوند وخدمات آموزشی خود را درکلاسهای کمجمعیت آنجا پیبگیرند.
همچنان که این روند درمدارس روستا نسبت به مدارس شهری صادق است این معلمان ممکن است نه تنها فقط به خاطر پرداخت اضافه دستمزد بلکه حتی به خاطر داشتن آزادی عمل بیشتر برای نشان دادن تواناییهای بالقوه خود ونیز به دلایل دیگر نظیر انگیزه کسب موفقیت وشایستگی که امکان ارضاء آنها ونیز قدردانی وبه رسمیت شناخته شدن آنها درمدارس غیرانتفاعی بیشتر است، جلب این مدارس شوند، در هر حال زمانی که«انتخاب» وجود دارد چه از جانب مدارس غیرانتفاعی برای انتخاب معلمان وچه از جانب معلمین برای انتخاب مدارس احتمال جذب وجلب معلمان موفقتر هم وجود دارد.
بدینترتیب مدارس خصوصی به طور کلی ومدارس غیرانتفاعی در کشور ما به طور اخص دارای معایب ومحاسن متعددی بوده وتماماً عیب ویا سراپا حسن نمیباشند ونمی توان بدون توجه به نکات مثبت ومنفی این مدارس ونتایج تحقیقات علمی، صرفاً با تکیه بر یک یا چند دلیل نظری واحتمالاً عاطفی آنهم بدون توجه به شرایط مشخص در کشور ما نتیجهگیری کرد، به عنوان مثال آنچه که بیش از هر چیزی نگرانی عدهای را در مورد مدارس غیرانتفاعی موجب شده وآنان را در ردیف منتقدین قرار میدهد عبارت از برهم زدن عدالت اجتماعی وگسترش شکاف طبقاتی ازطریق امکان آموزش بهتر بهفرزندان اقشار مرفه می باشد. این نگرانی گرچه خیلی هم بیمورد نیست ولی ازتوجه زیادی هم برخوردار نمیباشد زیرا که به فرض نامطلوب بودن فاصله طبقاتی وگسترش آن توسط مدارس غیرانتفاعی عوامل پرقدرت تر دیگری نظیر سیاستهای اقتصادی درکشور، وجود دارد که نقش آنها درایجاد فاصله طبقاتی به مراتب بیشتر ازمدارس غیرانتفاعی میباشد. همچنانکه وجود مدارس استعدادهای درخشان ویا مدارس نمونه دولتی ونمونه مردمی که دردستهبندی دانشآموزان ونخبهگرای از توان بالقوه بیشتری برخوردار بوده ونقش مدارس دولتی با مقایسه با آنها کمرنگتر است ویا آموزش عالی رایگان که هزینه آن دراغلب کشورها عمـوماً تا بیست برابر هــزینه آمـوزش ابتدایی ومتــوسطه است که ازمحل درآمدهای دولت متعلق به همه اقشار مردم صرف تحصیل فرزندان خانواده های مرفه ودانشگاهها میگردد زیرا درصد بیشتری ازپذیرفتهشدگان دانشگاهها رافرزندان خانوادهمرفه وشهریتشکیلمیدهندتااقشارکمدرآمد وروستایی.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مشارکت خانواده در برنامههای آموزشی و تربیتی مدارس
مقدمه:
در نظام جمهوری اسلامی جایگاه خانواده نشأت گرفته از جهان بینی و تعالیم عملی اسلام است و از آن به عنوان کانون اصلی رشد و تعالی انسان و ارتقای ارزش های فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و عامل حفظ و صیانت ارزشهای انسانی، هویت فرهنگی، دینی و ملی یاد می شود. قانون اساسی ما خانواده را واحد بنیادین جامعه معرفی کرده و معتقد است که تشکیل خانواده زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابندهی انسان است. توافق عقیدتی و آرمانی اصلی اساسی بوده و فراهم کردن امکانات برای نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است.
وزارت آموزش و پرورش در نظام جمهوری اسلامی از جمله دستگاههائی است که بیشترین ارتباط را با خانوادهها داشته و تقریباً میتوان گفت تنها دستگاهی است که با تمام خانواده ها در کشور ارتباط مستقیم روزمره دارد.
مسؤولیتی که نهاد آموزش و پرورش در انتقال ارزشها و باورهای اعتقادی، ملی و فرهنگی و آماده سازی نسل آینده برای پذیرش مسؤولیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی بر عهده دارد، این نهاد را ملزم میکند که به موضوع خانواده توجه جدیتری داشته باشد. چون خانه و مدرسه در ایفای این وظیفه نقش مکمل یکدیگر را دارند.
نقش خانه و مدرسه در فرهنگ سازی، حفاظت و صیانت از فرهنگ اسلامی و ملی و مقابله با فرهنگ مهاجم بیگانه بر کسی پوشیده نیست.
جهت ثبات سیاسی، اعتلای فرهنگی و توسعه و سازندگی انکار ناپذیر است. مفاهیمی همچون عدالت، شجاعت و نیکوکاری، اعتماد متقابل، احترام، محبت، همکاری، ایثار، انتقاد پذیری، عفو و اغماض، انضباط و رعایت حقوق و حدود را فرزندان برای نخستین بار در محیط خانواده تجربه میکنند و سپس در مدرسه به آموزش و تمرین آن می پردازند.
خوشبختانه آموزش و پرورش در چند سال اخیر در کنار آموزش و ارتقای دانش و آگاهی معلمان و فرهنگیان، به آموزش خانواده ها نیز همت گمارده است؛ زیرا بر این اعتقاد است که خانواده زمانی به ایفای مسؤولیتهای خود به نحو مطلوب اقدام میکند که آگاهی لازم را داشته باشد. توانایی در گرو دانایی است. برای داشتن یک زندگی مطلوب که اعضای آن بتوانند وظایف خود را به نحو 0شایسته انجام دهند، کسب دانایی و آگاهی لازم است و این مطلوب با افزایش راههای توسعهی مشارکت خانه و مدرسه امکان پذیر می باشد.
دلایل ضرورت آموزش خانواده:
در خانواده والدین در موضعی هستند که می توانند به گونهای رفتار کنند که نتیجهی آن هدایت رفتار کودک باشد. بنابراین هنگامی که کودک رفتار نامطلوب در منزل نشان می دهد دلیل آن می تواند واکنش های نامناسب و ناهمسان والدین باشد. در واقع والدین ممکن است نادانسته رفتار نامناسب فرزند خود را تقویت کنند. از این رو اصلاح رفتاری والدین، پیش نیازی است بر اصلاح رفتار کودک . دلیل دیگر برای آموزش اولیاء به جای کار با کودک این است که والدین بیشترین وقت خود را با فرزند خود سپری می کنند. از این رو تأثیروالدین روی رفتار کودک به مراتب بیشتر از تأثیر روابط درمانگر بر کودک است. که البته این امر دربارهی مربیان و معلمان مدارس نیز صدق میکند. یکی از هدف های مهم آموزش اولیاء ایجاد تغییرات مناسب در رفتار آنها در زمینهی ارتباط اولیاء با فرزندانشان می باشد. اکثر تظاهرات عاطفی را فرزند از والدین فرا می گیرد.
الگوهای متفاوت در رفتار والدین به واکنشها و عکس العملهای مختلف فرزندان که گاه سازگارانه و گاه ناسازگارانه است میانجامد. در آموزش اولیاء عقیدهی اصلی بر آن است که والدین در هر سنی میتوانند فراگیرند و به توسعهی مهارت های خود بپردازند. (کانتور، 1995)
اصولی که کانتور درزمینهی آموزش اولیاء ارائه مینماید نه تنها مؤید این نوع آموزشهاست، بلکه میزان علاقهمندی و تمایل والدین را به لحاظ حضوری در این آموزشها روشن می سازد. کانتور در اصل اول آموزش اولیاء می گوید: والدین قدرت فراگیری دارند، چون در جلسات آموزش گروهی والدین، اطلاعات گوناگون در زمینههای متعدد بین والدین رد و بدل می شود که موجب توسعه و گسترش دانش و بینش آنها میگردد. به علاوه از طریق مشارکت در کلاسها، والدین با عقاید و تجربیات مختلف و افکار جدید آشنا می شوند و کاربردهای هر روش را فرا میگیرند.
اصل دوم کانتور میگوید: والدین علاقهمند به فراگیری هستند. اگر آنها در رابطه با فرزند خود با مشکلی روبرو شوند، چون می خواهند فرزندانشان در آینده فردی موفق و خوشبخت باشند، لذا میخواهند به هر ترتیبی راهحل مناسبی برای مشکل پیدا کنند.
حتی اگر والدین به تنهایی قادر به یافتن راه حلی نباشند، از دیگران کمک خواهند گرفت. بدین جهت چون والدین دوست دارند و میخواهند روشهای مبارزه با مشکلات و رفتارهای مناسب کودک را فراگیرند، باید امکاناتی برای یادگیری آنها به وجود آید.
یکی از امکاناتی که یادگیری آنها را می افزاید، شرکت در کلاس های آموزش اولیاء است. کانتور در اصل سوم اعتقاد دارد، اولیاء آن چیزی را یاد میگیرند که دوست دارند. با پیروی از این اصل مهم موضوع بحث در کلاسهای آموزشی باید برای همهی شرکت کنندگان جالب باشد و سرانجام در اصل چهارم
آموزش اولیاء آمده است: « والدین زمانی چیزی را یاد می گیرند که به تجربهی روابط آن ها با فرزندانشان مربوط باشد ».
به جز خواصی که بر آموزش اولیاء به لحاظ ارتباط و رفتار آنها با فرزندانشان مترتب می باشد، آگاهی والدین از نحوهی رفتار آن ها با هم دیگر بر خوشایندی زندگی و استحکام و دوام خانواده خواهد افزود، و با آرامش و نشاط بخشیدن به جو خانواده و بهبود شرایط عاطفی، بر میزان خلاقیت فرزندان و آرامش روحی و روانی آن ها افزوده خواهد شد. در آموزش های اولیاء اطلاعات و آگاهی های تربیتی در زمینهی سلامتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
تأثیر ویژگیهای فردی منابع انسانی بر اثربخشی مدارس غیرانتفاعی
چکیده
نیروی انسانی نقش سازنده و کلیدی در پیشبرد ماموریتها، هدفها، سیاستها، خط مشی ها و استراتژیهای سازمان داراست و از ارکان رشد و بقای سازمان محسوب میگردد .در هر سازمانی به منظور اثربخش نمودن امور و نیل به هدفهای سازمانی از معیارهایی استفاده میکنند. اهم این معیارها عبارتند از جذب، آموزش و حفظ نیروی انسانی کارآمد و متخصص. از آنجا که ویژگیهای فردی منابع انسانی با اثربخشی سازمانی رابطه دارد، در این راستا محققین برای دستیابی به نتایج مطلوب هدفهای علمی و کاربردی را مدنظر قرار دادهاند. بدین منظور قصد بررسی و پاسخگویی به این سوالات را دارند: (1) آیا بین سابقه کاری منابع انسانی واثر بخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجوددارد؟ (2) آیا بین تحصیلات منابع انسانی و اثر بخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجود دارد؟ (3) آیا بین شخصیت منابع انسانی و اثربخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجود دارد؟ در این تحقیق، سابقه کار، تحصیلات و شخصیت متغیر مستقل و اثربخشی متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. با توجه به سوالات تحقیق سه فرضیه برای آن تدوین گردید که برای تجزیه و تحلیل فرضیه ها پرسشنامه 47 سوالی طراحی، توزیع و جمع آوری شد. پس از بررسی و تحلیل سوالات و آزمون فرضیه ها به روش «کای دو» مشخص گردید که بین سابقه کاری منابع انسانی و اثربخشی (فرضیه اول ) رابطه معنی داری وجود ندارد ولی بین تحصیلات و شخصیت منابع انسانی و اثربخشی سازمانی (فرضیه دوم و سوم ) رابطه معنی داری وجود دارد.
توضیح : این مقاله در ماهنامه مدیریت مدرسه منتشر خواهد شد.
کلیدواژه : اثربخشی؛ Effectiveness؛ شخصیت؛ Personality؛ تجربه کاری؛ Experience؛ تحصیلات؛ Education؛ منابع انسانی؛ Human Resources
1- مقدمه
از زمانی که علم مدیریت و سازمان در اوائل سال 1900 به سرعت بسط یافت، تکاملی درباره ماهیت و وظیفه سازمانها و معیار اثربخشی سازمانی پدیدار گشت. این مفاهیم در تعامل پویا و همگام با موسسات و کمپانی های بزرگ جوامع جهانی رو به رشد، رشد نموده و تکامل یافت. در طول تاریخ یک صد ساله نیز مفاهیم ناب و اصلی در باره افراد، سازمانها، کارگران، مدیران، سیستمها و شبکه ها رشد پیدا نموده و باعث شکل دهی به اندیشه و رفتار مدیران، کارکنان و سیاستگذاران گردید (بیکر و برنچ 2002). دنیای امروز دنیای سازمانهاست و نیروی انسانی به عنوان با ارزش ترین منابع سازمانی، متولیان آن محسوب میشوند.
امروزه بیش از هر زمان مشخص شده است که رشد و توسعه سازمانها و در پی آن جوامع در گرو استفاده صحیح از نیروی انسانی است (رحمانپور ص3). در حال حاضر سازمان بشری مانند گذشته نیست به ویژه نیروی کار به طور قابل توجهی در حال تغییر است. از این رو لازم است مدیران خود را با الگوها و گرایشات مختلف افراد هماهنگ نموده و آماده باشند تا آنها را برهم منطبق نمایند (سیدجوادین 1383، 19). بی شک در جهان پر شتاب و سرشار از تحول و رقابت امروز آنچه موجبات تحقق مزیت رقابتی سازمانها را تضمین میکند، نیروی انسانی با کیفیت، خلاق و پویاست. ازاین روست که در عصر حاضر منابع انسانی بنای اصلی فرآیند افزایش کارائی و اثربخشی و با ارزشترین سرمایه و کلید طلایی رقابت قلمداد شده است (تیموری نژاد). بدین سبب مدیریت منابع انسانی که عهده دار بخشی از وظائف اصلی مدیریت بود و بعنوان رویکردی جامع به مدیریت استراتژیک قلمداد میشد، ظهور پیدا نمود.