لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 75
خلاصه:
در کشورهای در حال توسعه, آلودگی مواد غذائی و بیماربهای ناشی از آن همواره به عنوان یکی از مهمترین مشکلات در سیستم بهداشت مواد غذائی بشمار می آید.
اگرچه در کشور ما ارتقاء سطح بهداشت عمومی در نتیجه بهبود نظام عرضه خدمات بهداشتی باعث کاهش میزان مرگ و میر در سالهای اخیر شده است, با این وجود پی آمدهای نامطلوب تغذیه ای و بهداشتی ناشی از آلودگی مواد غذائی با عواقب زیانبار اقتصادی همراه می باشد.
علت مهم ایجاد مسمومیت و بیماریهای روده ای, مواد غذائی می باشد, یکی از این مواد غذائی که از نظر آلودگی اهمیت به سزائی دارد, شیر و فراورده های آن نظیر بستنی است. بستنی بخصوص در فصول گرم دارای مصرف کننده بسیاری می باشد و در مورد این ماده غذائی باید از نظر بهداشتی نظارت کامل صورت گیرد. به منظور بررسی آلودگی باکتریائی در بستنی های سنتی ومیوه ای( غیر پاستوریزه) و بستنی های پاستوریزه, تعداد 100 نمونه بستنی غیرپاستوریزه و 30 نمونه بستنی پاستوریزه از قسمتهای مختلف شهر تهران بصورت Random Systematic Samplingجمع آوری شد که پس از انجام آزمایشات در آزمایشگاه کنترل کیفی مواد غذائی, آرایشی و بهداشتی واقع در مرکز تحقیقات علوم پزشکی ایران, 87 درصد از نمونه های غیر پاستوریزه فیرقابل مصرف و باکتریهای موخود در آنها به ترتیب فراوانی عبارت بودند از:
استافیلوکوک اورئوس(74%), گونه های کلبسیلا(40%), گونه های انتروباکتر(37%), اشریشیا کلی(24%),سودوموناس آئروجینوزا(19%),گونه های پروتئوس(13%), گونه های اسینتوباکتر(11%), هافنیا(6%), گونه های آلکالی ژنز(4%), گونه های سراتیا(3%),گونه های سیتروباکتر و ادواردسیلا(2%) و گونه های پروویدنسیا(1%).
و در بستنی های پاستوریزه, 30 درصد از نمونه ها غیر قابل مصرف بودند و باکتریهای موجود در آنها به ترتیب فراوانی عبارت بودند از:
اشریشیا کلی(4/13%), استافیلوکوک اورئوس(7/6%), کلبسیلا نومونیه(7/6%), سودوموناس آئروجینوزا, پروتئوس ولگاریس, انتروباکتر کلواکه و اسینتوباکتر بامانی(3%).
برای بررسی لیستریا و یرسینیا از محیط های اختصاصی Palcam , CiN و غنی سازی در سرما(Cold enrichment ( استفاده شد ولی علی رغم تلاشهای بسیار موفق به جداسازی نشدیم.
مقدمه:
صنایع غذایی همگام با صنایع و تکنولوژی جدید هر روز به صورت چشمیگری گسترش می یابد. ولی با وجود این پیشرفت سریع در صنایع غذایی و کنترل بهداشتی آن شاهد موارد متعددی مسمومیت ناشی از مواد غذایی هستیم. مسمومیت های غذایی و عوارض آن یکی از مشکلات اساسی تمام جوامع می باشد. این موضوع حتی در کشورهای پیشرفته دنیا نیز به میزان زیادی دیده می شود.
از این رو افزایش بیماریهای ناشی از مواد غذایی بسیار نگران کننده تلقی می شود و علیرغم تلاش و پیگیری های دست اندرکاران هنوز میزان اندکی از بیماریهای حاصله از آلودگی غذاشناسایی شده اند. عوامل مهم درآلودگی مواد غذایی نوع غذا و اجزای متشکله آن می باشد. بدین صورت که هر چه ارزش غذایی مواد خوراکی بیشتر باشد و یا نگهداری آن شرایط ویژه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 80
چکیده
و ما اصابکم من مصیبه فبما کسب ایدیکم و بعفو عن کثیر (1)
«هر بلایی که به شما می رسد به سبب آنچه است که به دست خود کرده اید و حال آنکه خدا از بسیاری از کرده های شما در می گذرد.»
در بهار سال 1980، پزشکان و اپیدمیولوژیست های مراکز پزشکی در لوس آنجلس، سانفرانسیسکو، و نیویورک به مرکز کنترل بیماریهای (CDS) در آتلانتا 26 مورد سارکوم کاپوسی و 15 مورد پنومونی پنومویستین کارینی را در مردان هموسکشوئل جوانی که قبلا سالم بوده اند گزارش نمودند. از نقطه مطالعات ایمونولوژیک. کلیه بیماران اختلال عمیق در انفوسیت های وابسته به تیفوس را نشان می دادند پس از تشخیص بیماری اولیه در این مبتلایان عفونت های شدید فرصت طلب دیگری نیز به طور مکرر مشاهده گردید.
بروز سارکوم کاپوسی، پنومونی پنومویستین کارینی و دیگر عفونت های سخت فرصت طلب در مردان هموکسکوئل جوان که یک رویداد غیرمعمول تلقی گردید، دست یابی به پاسخ فوری را برای ضعف سلامت عمومی طلب نمود. گزارشات اولیه از این موارد در ماه ژوئن و جولای 1981 انتشار یافت.
مقدمه
بیماری « نارسایی سیستم مصونیت بدن در مقابل میکروبها» را در زبان انگلیسی به طور
خلاصه ایدز می گویند.
اما فرانسویها «سیدا» می خوانند و در آفریقا «بیماری لاغر کننده» و مرکز پیشگیری و کنترل بیماریها در امریکا در انگلستان بیماری «ایدز» را چنین تعریف می کنند:
سندرم نقصان اکتسابی «ایدز»
اکتسابی = یعنی مادرزادی نیست
ایمنی = نظام ایمنی بدنی
نقص = به خوبی کار نمی کند
عوارض= مجموعه علائم و عوارض
ایدز به عنوان یک بیماری کشنده با مختل ساختن سیستم دفاعی بدن آدمی را در رویارویی با انواع عفونت ها و سرطانها به آسانی به کام مرگ می کشاند. عامل این بیماری ویروس به نام (H.I.V) است و در واقع ایدز را با مرحله نهایی آلودگی به این ویروس یعنی هنگامی که نظام دفاعی بدن به اندازه ای ضعیف شود که شخص به عفونت های فرصت طلب و یا سرطانهای مختلف مبتلا شود در هنگام ورود ویروس مورد اشاره تا ظهور نشانی های بیماری ایدز ممکن است در این مدت عامل انتقال بیماری به دیگران باشد. عوارض و عواقب این ویروس مخرب و مهلک به همین جا ختم نمیشود: او بشریت و جامعه بشری را به دو پاره کرده است و از هر دو پاره قربانی می گیرد، 1- مبتلایان 2- کسانی که هنوز مبتلا نشده اند. ترس از «ایدز» در میان مردم به ویژه آمریکا ارتباطات مردم را به هم ریخته آنها می ترسند با یکدیگر دست بدهند. یا از لیوان هم آب بخورند، یا با خیال راحت به رستوران بروند یا به دندان پزشک مراجعه کنند. دندان پزشک ها هم می ترسند. مبتلایان مطرود شده اند. هر جا که ظاهر بشوند وحشت و اضطراب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
رویکردهای مختلف در مفهوم سازی اخلاق با تاکید بر کاربرد آنها در پرورش اخلاقی
نویسنده:
دکتر اکبر رهنما
استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه شاهد
چکیده:
در این مقاله سه رویکرد اساسی در مفهوم سازی اخلاقی شامل «رویکرد توافق ذهنی»،«رویکرد پیامدگرایی»و«رویکرد اخلاق مبتنی بر مراقبت» از نظر کاربرد آنها در پرورش اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است.
تقسیم بندی سه گانه فوق که توسط هاینز (1998) مطرح گردیده می تواند به عنوان جمع بندی دیدگاه های مختلف در مفهوم سازی اخلاقی تلقی گردد که پیش تر تحت عناوین اخلاق «ذهنی» در مقابل اخلاق «عینی» یا اخلاق «صفات» در مقابل اخلاق «اصول» مطرح شده بود. دیدگاه تقسیم بندی سه گانه هاینز دارای ویژگی خاصی است که در آن، این سه دیدگاه علیرغم تفاوتهای مفهومی در موضوع «پرورش اخلاقی» با یکدیگر همپوشانی زیادی دارند. موضوعی که محور مقاله حاضر را تشکیل داده و طی آن استلزامات مربوط به پرورش اخلاقی این دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته و در پایان نتیجه گیری شده است که «اخلاق فضیلت مدار» با «اخلاق اصول» در پرورش اخلاقی تعارض ذاتی ندارد و این اخلاق «پیامد مدار» است که به نوعی در مقابل اخلاق «اصول» و «قاعده مدار» قرار دارد.
واژه های کلیدی: رویکرد، مفهوم سازی، اخلاق، تربیت اخلاقی
مقدمه :
تربیت اخلاقی از دیرباز مورد توجه فیلسوفان ، معلمین و والدین قرار داشته است هدف پرورش اخلاقی بار آوردن شهروندانی است که علاوه بر برخورداری از هوش و ذکاوت ، افرادی با فضیلت و آراسته به خصائل نیکوی انسانی باشند . اهمیت این موضوع تا آن پایه است که برخی از صاحبنظران تعلیم و تربیت را اقدامی اخلاقی دانسته و هدف آن را فراهم آوردن شرایطی جهت بهزیستی و خوشبختی نسل های آینده می دانند . (نلر ،1971).[1]
برخی دیگر از صاحبنظران نیز اظهار نظر می کنند که مربیان به صورت اجتباب ناپذیر با امر تربیت و پرورش اخلاقی روبرو می گردند ، بویژه اگر به طبیعت برنامه های آموزش اخلاقی توجه شود ، که عمدتاً به صورت ناگفته ، و « ناخواسته » و پنهان عمل می نماید (اسناری ، 1992 ). [2]
از طرف دیگر شیوه ها و روش های پرورش اخلاقی نیز مطلبی است که هنوز در میان مربیان و دانشمندان علوم تربیتی و اجتماعی به صورت « مناقشه بر انگیز » مانده و اجماع نظر قطعی پیرامون آن بوجود نیامده است چنین وضعیتی عمدتاً به دلیل ظرافت و حساسیت امر آموزش اخلاق است که دست اند ر کاران و مربیان را به وادی احتیاط می کشاند .
در این مقاله سعی شده است که بعد از بیان مفاهیم کلی مربوط به اخلاق و پرورش اخلاق سه رویکرد عمده در پرورش اخلاقی ، شامل رویکرد « توافق ذهنی » ، رویکرد « پیامد گرایی » و رویکرد « مراقبت » به عنوان سه رویکرد نظری اساسی در وضعیت حاضر با توجه به خاستکاه های ریشه های آن و استلزامات تربیتی هریک مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و در پایان به جمع بندی و نتیجه گیری از این رویکردها به ویژه از منظر تربیت اخلاقی « قاعده مدار » و «فضیلت مدار » و امکان آشتی و توافق این دو رویکرد پرداخته است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
رابطه بین سبکهای مختلف دلبستگی با رضایتمندی زناشویی
The Relationship between Attachment Styles
and Marital Satisfaction
دکتر علیرضا رجایی
دانشگاه آزاداسلامی تربتجام
مهدی نیّری
دانشگاه آزاداسلامی تربت جام
شیرین صداقتی
کارشناس ارشد روانشناسی
چکیده
سبکهای دلبستگی که در چهارچوب رابطه کودک- مادر، استقرار مییابند، روابط هیجانی فرد دربزرگسالی راتحت تأثیر قرار میدهند. هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه سبکهای مختلف دلبستگی با رضایتمندی- زناشویی بود.نمونه آماری شامل 159دبیر متاهل (81 زن و 78 مرد)،در مقاطع راهنمایی ومتوسطه شهر تایباد ، باروش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند.آزمودنیها،پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان کولینزورید (1990) ،پرسشنامه دلبستگی به مادر(صداقتی 1385) و پرسشنامه رضایتمندی زناشویی انریچ ( سلیمانیان ، 1373) راتکمیل کردند. برای تحلیل فرضیههای پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون ، رگرسیون چند متغیری، آزمون توکی و t گروههای مستقل استفاده شد. یافته های تحقیق نشان دادکه بین رضایت زناشویی با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت معنا دار(53/0) و با سبکهای دلبستگی اجتنابی ودوسواگرا رابطه منفی معنادار(28/0- و 38/0 - ) وجود دارد .همچنین سبکهای دلبستگی می تواند واریانس زناشویی را بطور معناداری تبیین کند . در مورد رابطه سبکهای دلبستگی به مادر و رضایت زناشویی نیز نتایج نسبتا" مشابهی به دست آمد . میزان رضایتمندی زناشویی بین زنان و مردان در سبکهای دلبستگی ایمن و اجتنابی تفاوت معنادار نداشت ، ولی در سبک دلبستگی دوسوگرا بین دو جنس تفاوت معنادار به دست آمد. در نهایت بین زنان و مردان از نظر رضایتمندی زناشویی تفاوت معنادار وجود نداشت.
واژههای کلیدی: سبکهای دلبستگی (ایمن، اجتنابی و دوسوگرا)، رضایتمندی زناشویی.
Ali Reza Rajaei, ph.D.
Islamic Azad University Torbat Jam Branch
Mehdi nayyeri
Islamic Azad University Torbat Jam Branch
Shirin sedaghati
M. A . in Psychology
Abstract
Attachment styles that estabilished in chid- mother relationships influences the emotional relationships in adulthood. The main purpose of this research, was study of relationship between attachment styles and marital satisfaction in married teachers. The statistical sample of this research contained of 159 married teachers (78 men and 81 women) in high and guidance schools of taybad city, That were determined through random selection.The Relationhips Adult Attachment Scale(RAAS)(Collins & Read, 1990)ENRICH Marital Satisfaction (Olson et al ., 1978, 1987) andAttachment to Mother Questionnaires (AMQ)( Sedaghati ,1385) were administered to all the subjects. For analyzing research hypothesis, we have used pearson correlation, multiple regression, Tukey's HSD test and t- independent groups.The results of this research showed that there are a positive relationship between marital satisfaction and secure attachment(0/53) , and negative relationship with avoidant and ambivalent attachment styles (-0/28 , -0/38). Attachment styles can significantly predicted marital staisfaction. Secure people have more marital satisfaction than avoidant and ambivalent. The difference of marital satisfaction between men and women in secure and avoidant attachment patterns was not significant. But it was significant in ambivalent attachment pattern. In general there is no significant difference between men and women marital satisfactory.
Key words: attachment styles (secure, avoidant and ambivalent), marital satisfaction.
مقدمه
دلبستگی پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم ودائم با آنهاست ، ایجاد میشود (پاپالیا، 2002). فروید براین باور بود که دلبستگی نوزاد به مادر به خاطر تغذیه و رفع نیاز فیزیولوژیکی است (سانتراک، 2002). هارلو و زیمرمن(1959؛ نقل از لسترام،1384/2002) فرضیه فروید را نقض کردند و بیان داشتند در ایجاد و تقویت دلبستگی کودک به مادر، تماس بدنی در مقایسه با تغذیه، عامل مهمتری است. سپس بالبی (1969، 1973، 1980 نقل از کرین،1384) مفهوم دلبستگی را از دیدگاه تحولی مورد ارزیابی قرار داد و نظریهاش را براین اساس بناکرد که احساسها و رفتارهای دلبستگی، از قبیل گریه، خنده، مکیدن و چنگزدن، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور میسازند، و جدایی از مادر، اضطراب و درماندگی کودک را برمیانگیزد. تجربههای واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخگو بودن، حضور فعال مراقب همچنین خلق و خوی کودک و هماهنگی روابط والد- کودک، اساس شکلدهی به سبکهای مختلف دلبستگی (ایمن، اجتنابی و دوسوگرا)، در خلال سالهای نوزادی و کودکی است (کاپلان، 1383/2000). تجربه هایی که نوزاد با مراقبش دارد در الگوهای روابط وی با دیگران درونی سازی میشوند و این الگوی عملی درونی شده، تعیین کننده چگونگی مفهوم نوزاد از خود و دیگران است ،مفهومی که بعدها در روابط با دیگران تعمیم می یابد (پینز، 2005).
تداوم الگوهای دلبستگی تا بزرگسالی و تأثیر آن بر روابط بین فردی افراد، در آینده و بزرگسالی،به پژوهشهای متعددی منجر شد که از آن میان می توان به پژوهش شارف وبارتو لومیو (1994)درباره ثبات و اعتبار الگوی درونی دلبستگی بزرگسال به وسیله مقیاس پیوسته و رتبهای در سه روش خودگزارش دهی، مصاحبه نیمهساخت یافته و گزارش همسرانشان، که ثبات متوسطی را نشان داد،اشاره کرد. بکویت،کوهنوهامیلتون،1999؛ وینفلد،اسروفواگلوند،2000(نقل از استنبرگ،2002) بیان داشتند که الگوهای دلبستگی افراد، در صورتی که واقعه مهمی مانند طلاق یا از دست دادن والدین رخ ندهد ، ثابت باقی می مانند.
از مشهورترین پژوهشها در این زمینه پژوهشهای هازن و شیور،1987؛اینزورث،1991(نقل از پینز،2005)هستند که با الهام از، نظریه بالبی (1969)، در مورد ماهیت پیوندهای عاطفی، نقش دلبستگیهای متقابل بزرگسالان را در روابط زوجین بررسی کردند. نتایج نشان داند که مشخصههای پیوند عاطفی بین زوجین با مشخصههای پیوندهای عاطفی کودک-مادر قابل مقایسه است و سبکهای شناخته شده دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا، افکار، احساسها و رفتار زوجین را در روابط زناشویی تحت تأثیر قرار میدهند.
از جمله تحقیقات انجام شده در این زمینه میتوان به پژوهشهای (بشارت، 1380؛ بشارت، شریفی و ایروانی، 1380؛ بشارت، گلینژاد و احمدی، 1381؛ اصغری نژاد و دانش، 1384) اشاره کرد که همگی بیانگر این مطلب هستندکه آزمودنیها با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی کمتر، مشکلات بین شخصی کمتر و سطح شادکامی بیشتری نسبت به آزمودنیها واجد سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، برخوردارند. نتایج پژوهش(فینی،1999 ؛ داویلا ، برادبوری و فینجام ، 1998)در زمینه ارتباط سبک دلبستگی بزرگسالان با میزان مهار احساسات وعواطف ، این نکته را برجسته کردند که افراد دلبسته نا ایمن ( آرامش کم ، عدم ارتباط نزدیک وافزایش اضطراب در ارتباطها ) در مقایسه با افراد ایمن در روابط خود با دیگران ، بیشتر متمایل به مهار عواطف و احساسهای مثبت خود هستند . همچنین کسب ، داویلا و براد بوری ( 2001 ) ، نشان دادند که درک مثبت از همسران که از ویژگیهای افراد با سبک دلبستگی ایمن است رفتارهای حمایتی و رضایتمندی زناشویی در زوجین را پیش بینی می کند.
در پژوهش جالبی که توسط مکیولانسر و فلورین (2003) انجام گرفت ، نقش بیماری ، سبک دلبستگی و رضایت زناشویی در مادران نوزادان مبتلا به بیماریCHD ( بیماری قلبی مادرزادی ) بررسی شد . بدین صورت که سبک دلبستگی مادران 85 نوزاد متولد شده با بیماری CHD ، 2 هفته بعد از تشخیص بیماری در نوزادانشان ، تعیین شد . سپس یک سال بعدهم مادران از نظر رضایت زناشویی و روشهای مقابله با مشکل، بررسی شدند که نتایج ، نشان دادند ، میزان رضایتمندی زناشویی در مادران با سبک دلبسته اضطرابی واجتنابی ، به گونه ای چشمگیری ، کاهش یافت. هرچند بیماری واضطراب ناشی از آن به طور مستقیم برکاهش رضایتمندی زناشویی تأثیر داشت ، اما پیامد منفی دلبستگی اجتنابی و اضطرابی در دوره های درمان و آموزش روشهای مقابله با مشکل ، متمرکز شده بود. یافته های کاچادورین ، فینجام و داویلا ( 2004 ) ، روشن کرد که تمایل به گذشت در روابط ، با دلبستگی ایمن و رضایتمندی بین متأهلین مرتبط است . همچنین ( بانس ، 2004 ؛ الیوزوکاستا ، 2000 ) بدین نتایج دست یافتند که دلبستگی ایمن با افزایش رضایتمندی زناشویی ودلبستگی ناایمن با کاهش رضایتمندی زناشویی ارتباط دارد.
نستا و گیبل ( 2005 ) ، در مقایسه فراوانی شدت هیجانهای افراد با سبکهای مختلف دلبستگی در موقعیتهای تحریک پذیر ، نتیجه گرفتندکه آزمودنیها با سبک دلبستگی اجتنابی ، بعد از بروز خطا از طرف همسرشان ، عکس العمل منفی بیشتری در مقایسه با گروههای دیگر ، نشان می دهند . نجم ( 2005 ) نیز با هدف بررسی رابطه سبک دلبستگی، هوش هیجانی و رضایت زناشویی ، تحقیقی بین مردان و زنان پاکستانی انجام داد . و نتیجه گرفت که افراد باهوش هیجانی بالا ، به طور معنادار ، رضایت زناشویی بیشتری را گزارش دادند.مولر، وانگ وویکبرگ (2006)، رابطه سبک دلبستگی وروابط زوجین را بعد از والد شدن ، بررسی کردند . نمونه شامل 128 مادر و123 پدر بود که از یک مرکز مراقبت از سلامت فرزندان در جنوب سوئد ، انتخاب شدند . نتایج تحقیق نشان داد ، مادران و پدرانی که دلبستگی اضطرابی بیشتری گزارش داده بودند در روابط زناشویشان نیز رضایت کمتری داشتند. بنابراین ، سبک دلبستگی اضطرابی می تواند ، عدم رضایتمندی زناشویی را در روابط زناشویی پدران ومادران بعد از والدشدن به طور معناداری پیش بینی کند.
کافیتوس و سایدرایدز(2006) نیز رابطه بین دلبستگی ، حمایت و رفاه اجتماعی را در جوانی و بزرگسالی بررسی کردند و به این نتیجه رسیدندکه بین دلبستگی اضطرابی و رفاه اجتماعی رابطه معکوس وجود دارد واین ارتباط معکوس درگروه جوانان نسبت به بزرگسالان قوی تراست. رابطه دلبستگی اجتنابی با رضایتمندی و حمایت اجتماعی در گروه بزرگسالان نیز منفی بود. از تحقیقات اخیر در این زمینه می توان به پژوهش طولی سامسون ، کولینز ، ترن وهایدن ( 2007 ) اشاره کرد که به بررسی رابطه تظاهرات هیجانی و ارتباطهای عاطفی بزرگسالی باتجربه های دلبستگی در مراحل اولیه تحول اجتماعی پرداختند . این پژوهش در نمونه ای متشکل از 78 شرکت کننده در چهار دوره از زندگیشان ( نوزادی ، اواسط کودکی ، نوجوانی و اوایل بزرگسالی ) انجام گرفت و 25 سال طول کشید . نتایج این تحقیق نشان دادند ، شرکت کننده هایی که در دوران نوزادی دلبسته ایمن ، شناخته شدند در اواسط کودکی از لیاقت و کفایت اجتماعی بیشتری در بین همسالان برخوردار بودند .همچنین در نوجوانی واوایل بزرگسالی در روابط نزدیک خود با دوستان و شریکان زندگی تظاهرات هیجانی وعاطفی مناسب تری نشان دادند .
شایان ذکر است، اکثر محققان داخل و خارج از کشور که در زمینه دلبستگی فعالیت داشتهاند، از طریق ارزیابی مهارتهای ایجاد ارتباط با دیگران به تعیین سبک دلبستگی آزمودنیها پرداختهاند. در حالی که تأکید بالبی، بنیانگذاراین نظریه، بیشتر بر اهمیت روابط مادر – کودک در سالهای نخستین زندگی بوده است. بدین منظور در این تحقیق پرسشنامهای طراحی شدتاروابط مادر-کودک را به منظور تعیین سبک دلبستگی افراد مورد بررسی قرار دهد.
در این راستا،فرضیه های زیر بررسی شدند.
1.بین سبکهای دلبستگی ومیزان رضایتمندی زناشویی رابطه وجود دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
رویکردهای مختلف در مفهوم سازی اخلاق با تاکید بر کاربرد آنها در پرورش اخلاقی
نویسنده:
دکتر اکبر رهنما
استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه شاهد
چکیده:
در این مقاله سه رویکرد اساسی در مفهوم سازی اخلاقی شامل «رویکرد توافق ذهنی»،«رویکرد پیامدگرایی»و«رویکرد اخلاق مبتنی بر مراقبت» از نظر کاربرد آنها در پرورش اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است.
تقسیم بندی سه گانه فوق که توسط هاینز (1998) مطرح گردیده می تواند به عنوان جمع بندی دیدگاه های مختلف در مفهوم سازی اخلاقی تلقی گردد که پیش تر تحت عناوین اخلاق «ذهنی» در مقابل اخلاق «عینی» یا اخلاق «صفات» در مقابل اخلاق «اصول» مطرح شده بود. دیدگاه تقسیم بندی سه گانه هاینز دارای ویژگی خاصی است که در آن، این سه دیدگاه علیرغم تفاوتهای مفهومی در موضوع «پرورش اخلاقی» با یکدیگر همپوشانی زیادی دارند. موضوعی که محور مقاله حاضر را تشکیل داده و طی آن استلزامات مربوط به پرورش اخلاقی این دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته و در پایان نتیجه گیری شده است که «اخلاق فضیلت مدار» با «اخلاق اصول» در پرورش اخلاقی تعارض ذاتی ندارد و این اخلاق «پیامد مدار» است که به نوعی در مقابل اخلاق «اصول» و «قاعده مدار» قرار دارد.
واژه های کلیدی: رویکرد، مفهوم سازی، اخلاق، تربیت اخلاقی
مقدمه :
تربیت اخلاقی از دیرباز مورد توجه فیلسوفان ، معلمین و والدین قرار داشته است هدف پرورش اخلاقی بار آوردن شهروندانی است که علاوه بر برخورداری از هوش و ذکاوت ، افرادی با فضیلت و آراسته به خصائل نیکوی انسانی باشند . اهمیت این موضوع تا آن پایه است که برخی از صاحبنظران تعلیم و تربیت را اقدامی اخلاقی دانسته و هدف آن را فراهم آوردن شرایطی جهت بهزیستی و خوشبختی نسل های آینده می دانند . (نلر ،1971).[1]
برخی دیگر از صاحبنظران نیز اظهار نظر می کنند که مربیان به صورت اجتباب ناپذیر با امر تربیت و پرورش اخلاقی روبرو می گردند ، بویژه اگر به طبیعت برنامه های آموزش اخلاقی توجه شود ، که عمدتاً به صورت ناگفته ، و « ناخواسته » و پنهان عمل می نماید (اسناری ، 1992 ). [2]
از طرف دیگر شیوه ها و روش های پرورش اخلاقی نیز مطلبی است که هنوز در میان مربیان و دانشمندان علوم تربیتی و اجتماعی به صورت « مناقشه بر انگیز » مانده و اجماع نظر قطعی پیرامون آن بوجود نیامده است چنین وضعیتی عمدتاً به دلیل ظرافت و حساسیت امر آموزش اخلاق است که دست اند ر کاران و مربیان را به وادی احتیاط می کشاند .
در این مقاله سعی شده است که بعد از بیان مفاهیم کلی مربوط به اخلاق و پرورش اخلاق سه رویکرد عمده در پرورش اخلاقی ، شامل رویکرد « توافق ذهنی » ، رویکرد « پیامد گرایی » و رویکرد « مراقبت » به عنوان سه رویکرد نظری اساسی در وضعیت حاضر با توجه به خاستکاه های ریشه های آن و استلزامات تربیتی هریک مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و در پایان به جمع بندی و نتیجه گیری از این رویکردها به ویژه از منظر تربیت اخلاقی « قاعده مدار » و «فضیلت مدار » و امکان آشتی و توافق این دو رویکرد پرداخته است .