لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
مسئلة ارتباط علم و دین در جهان اسلام
در جهان اسلام راه حلهای بسیار متفاوتی نسبت به مسئلة ارتباط علم و دین مطرح شده است. این مقاله، برخی از دیدگاههای مطرح در میان متفکران مسلمان را بیان کرده و به ارزیابی آنها پرداخته است. برخی از این راه حلها عبارتاند از: استخراجپذیری علوم از نصوص دینی، تفکیک بُعد ازلی و بُعد روحی، تقدم یقینی بر ظنّی، تفسیرپذیری مطلق نصوص دینی، ابزارانگاری. نگارنده به ارزیابی این راهحلها پرداخته است و اعتقاد دارد که برای حل این مسئله هم باید نظریة پرتوانی درباب فهم نصوص دینی و هم علمشناسی و معرفتشناسی علم منقح در دست داشت. از این گذشته، نگارنده معتقد است که نظریههای علمی را نباید توصیف تحتاللفظی عالم واقع دانست.
دانشمندان اسلام و مفسران بزرگ قرآن راههای متفاوتی در حل تعارض علم و دین طی کردهاند، امّا مبانی معرفتشناختی آن را هنوز منقح نکردهاند. این نکته همواره در ذهن آنان در جولان بوده که علم (حقیقی) هیچگاه با دین تعارض نخواهد داشت. ولی هیچگاه دقیقاً روشن نساختهاند که در موارد بروز تعارض چه راهی را باید دقیقاً طی کرد. رشید رضا در تفسیر المنار این نکته را مطرح میکند که برخی از دشمنان اسلام گمان کردهاند که علوم و فنون عصری ـ از قبیل علوم طبیعی، فلکی، تاریخی ـ موضوع برخی از آیات را نقض کرده است و در پاسخ آنها میگوید:
اننا قد اطلعنا علی اقوالهم فی ذلک فألفینا ان بعضها جاء من سوء فهمهم او فهم بعضی المفسرین، و من جمود الفقهاء المقلدین، و بعضها من التحریف و التضلیل و قد رددنا نحن و غیرنا ما وقفنا علیه منها. (رشید رضا، بیتا: 9 ـ 208)
رشید رضا گرچه این قبیل موارد را ناشی از سوءفهم یا جمود فکری مقلّدین و یا تحریف میداند، ولی مکانیسم معرفتشناختی و یا مبانی فکری برای حلّ تعارضهای مطرح شده را بیان نمیدارد. همچنین، نامبرده مانند بسیاری از مفسران یکی از وجوه اعجاز قرآن را در این حقیقت میداند که این کتاب آسمانی بسیاری از حقایق علمی را پیش از کشف آنها بیان کرده است. مثلاً آیة شریفة "و ارسلنا الریاح لواقح" به این حقیقت علمی اشاره دارد که برخی از ابرها باردارند و در آن باردار بودن ابرها به تلقیح حیوانات تشبیه شده است. این حقیقت را دانشمندان قرنها بعد کشف کردهاند.
بسیاری از متفکران بر این نکته تأکید کردهاند میان علم حقیقی و دین تعارضی در کار نیست. این سخن گرچه راست است، ولی در مسئله تعارض علم و دین سودی نمیبخشد؛ چرا که این پرسش مطرح میشود که علم حقیقی چیست؟ آیا جز این است که قوانین حقیقی عالم که از خطا مصوناند علم حقیقی شمرده میشوند. سخن در مسئله مورد نظر هیچگاه از علم حقیقی نیست، بلکه سخن از این است که پارهای از نظریههای موفق در تاریخ علم ظهور کردهاند که به ظاهر با نصوص دینی ناسازگارند. این نظریهها مشکلات علمی مختلفی را حل کردهاند و قدرت پیشبینی و حلّ مسئله دارند. اکنون دربارة این نظریهها و ناسازگاری آنها با پارهای از موارد چه باید گفت؟ آیا نصوص دینی را باید به نحوی دیگر فهمید یا باید آن نظریهها را نادرست دانست؟ یا نه، راه حل دیگری در کلمه است؟ بنابراین، همین علمی که بشر بدان دست یافته و توفیقاتی را که به کمک آن بهدست آورده مورد بحث است. آیا این علم واقعنما نیست؟ اگر واقعنما است و درنتیجه علم حقیقی است، پس چگونه با نصوص دینی ناسازگار میافتد؟ و اگر واقعنما نیست چگونه توفیقاتی را نصیب بشر ساخته و توانسته مسایلی را حل کند و پیشبینیهایی را امکانپذیر سازد؟ خلاصه آنکه، رفتن به سراغ علم حقیقی در برابر علم فعلی مشکلی را حل نمیکند. مشکل اصلی به علم نوین و رایج و تعیین نسبت آن با دین مربوط میشود. این راه حل، درحقیقت، به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک میکند.
گاهی هم برخی این ادعا را مطرح کردهاند که تمام علوم جدید را میتوان از آیات قرآن و روایات استخراج کرد. بنابراین، علوم جدید کاملاً با اسلام توافق دارند. طرفداران این نظر میکوشند هر یافتة جدید علمی را از آیات استنباط کنند. برخی از آنها گفتهاند که در قرآن 61 آیه در علم ریاضی و 64 آیه در علم فیزیک و 5 آیه در فیزیک هستهای و 63 آیه دربارة نظریه نسبیت و 20 آیه در علم زمینشناسی و غیره آمده است. (صادق العظم، 1997: 35) بدون تردید، ممکن است ما در پارهای موارد موّیدات و سازگاریهایی میان برخی از آیات و یافتههای علمی جدید بیابیم، امّا نظریه استخراج علوم جدید از قرآن و سنت با مشکلاتی روبرو میشد. اوّلاً، تنها سخنی که در اینباره میتوان گفت، این است که ما فقط در پارهای موارد تناسب و یا تأییدی میان دستاوردها و نظریههای علمی جدید و نصوص دینی را مییابیم، امّا هیچگاه چنین توانایی را نداریم که همة حقایق علمی را از نصوص دینی بیرون بکشیم. بر فرض هم چنین چیزی ممکن باشد، ما آدمیان غیرمعصوم چنین توانایی نداریم. ثانیاً، سخن بر سر این است که برخی نظریههای علمی با ظاهر نصوص متعارضاند در این موارد چه باید گفت؟ این موارد نهتنها از نصوص دینی به دست نمیآید بلکه با آنها ناسازگارند.
راهحل دیگری را هم برخی از روشنفکران عرب مطرح کردهاند. آنها میان بُعد زمانی دین و بُعد ازلی و یا روحی آن فرق گذشتهاند و گفتهاند، که هرچه در نصوص دینی دربارة طبیعت و تاریخ و غیره آمده است در ذیل بُعد زمانی دین میگنجد و میتوان همة آنها را به علم سپرد، امّا بُعد ازلی یا روحی دین ربطی به علم ندارد. بُعد ازلی مجال و قلمرو حقایق ازلی و امور غیبی و ایمان و تجربة عرفانی است. طرفداران این نظر میگویند که روش علمی و نیز معرفت علمی از محدودة طبیعت تجاوز نمیکنند و از اینرو، ممکن نیست در دین که با ایمان مربوط است نه علم، از آنها بحث شود. به عبارت دیگر، آنها قایلاند که معرفت دینی با معرفت علمی از لحاظ نوع اختلاف دارند و درنتیجه، هرگاه میخواهیم معرفت علمی را بر دین تطبیق کنیم با تعارضهایی روبهرو میشویم. معرفت دینی از تجربه عرفانی ناشی میشود و با معرفت علمی که از تجربه و مشاهده علمی به دست میآید متفاوت است. معرفت علمی دو نوع معرفتاند که از مجاری متفاوتی بهدست میآیند. گفتهاند: این دیدگاه را نخستین بار علی عبدالرزاق در کتاب "الاسلام و اصول الحکم" مطرح کرده است. (همان: 47)
تفکیک بعد زمانی دین از بُعد ازلی و روحی آن نیز راه حلّ قانعکنندهای نیست. در نصوص دینی میبینیم که دربارة عالم طبیعت و تاریخ نیز مطالبی آمده است. آیا این مطالب نادرستاند؟ اگر نادرستاند چگونه در سخنان خدا یا پیامبر(ص) مثلاً راه یافتهاند؟ تفکیک مذکور به این ادعا میانجامد که گزارههایی از دین راجع به امور مذکور را باید نادرست دانست و مسئله را صرفاً به علوم تجربی و غیره احاله داد. درحقیقت، راهحل مذکور وجود تعارض را میپذیرد و عملاً گزارههای مورد نظر از دین را حذف میکنند. از این گذشته، گوهر دین را نمیتوان تجربه عرفانی دانست؛ دین را نمیتوان صرفاً در حالات و تجارب عرفانی خاصی خلاصه کرد. بهنظر میرسد که طرفداران این نظر نه تصویر درستی از علم و معرفت علمی دارند و نه دقیقاً به سرشت دین و معرفت دینی پی بردهاند.
برخی دیگر در حل تعارض گفتهاند که در مواردی از قبیل تعارض مسئله خلقت با داروینیسم و غیره، امری قطعی با نظریهای ظنی تعارض دارد. آیاتی که در اینباره مثلاً آمدهاند قطعیاند و جای چون و چرا کردن در آنها و یا تأویل آنها وجود ندارد امّا نظریههای علمی از قبیل نظریه داروین ظنیاند؛ قطعی و یقینی نیستند و در جایی که قطعی و ظنی در تعارض باشند، قطعی و یقینی بر ظنی مقدم میشود. این راهحل را که میتوان راهحل "تقدم قطعی بر ظنی" نامید هم ناتمام است. این سخن درست است که در پارهای از موارد ما با آیاتی سروکار داریم که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
ترویج فرهنگ ایثار
مفهوم ایثار یکی از مفاهیم بنیادین علوم انسانی، بویژه فلسفه اخلاق است که می توان رویکردهای متفاوتی به آن داشت. هم رویکرد معرفت شناسانه و هم رویکرد ایدئولوژیک و دینی. در نگاه معرفت شناختی می توان ایثار را یک مفهوم نظری (theoric Term) دانست که عام و جهانشمول بوده و اختصاص به فرقه یا اجتماع خاصی نداشته و در باب همه جوامع ساری و جاری است.
کتر سید عبدالحمید ضیایی دکترای فلسفه غرب از دانشگاه سوربن پاریس، دارنده مدال طلایی المپیاد ادبی ۱۳۷۴ و فارغ التحصیل حقوق قضایی و ادبیات از دانشگاه تهران و علامه طباطبایی است. ارائه مقالات متعدد پژوهشی و علمی در جلسات، کنفرانس ها وهمایش های خارجی و داخلی، تاکنون چند عنوان کتاب از دکتر ضیایی منتشر شده که از آن جمله می توان به کتاب های در غیاب تبار شناسی اندیشه های الحادی در عصر مدرنیته، جامعه شناسی تحریفات عاشورا، نگرش انتقادی به ادبیات عاشورا و ... اشاره کرد.
گفت وگو با دکتر سید عبدالحمید ضیایی
●ایثار از منظر شما چه تعریفی دارد؟
مفهوم ایثار یکی از مفاهیم بنیادین علوم انسانی، بویژه فلسفه اخلاق است که می توان رویکردهای متفاوتی به آن داشت. هم رویکرد معرفت شناسانه و هم رویکرد ایدئولوژیک و دینی. در نگاه معرفت شناختی می توان ایثار را یک مفهوم نظری (theoric Term) دانست که عام و جهانشمول بوده و اختصاص به فرقه یا اجتماع خاصی نداشته و در باب همه جوامع ساری و جاری است. به طور کلی می توان ایثار را نوعی کنش دیگر خواهانه (اعم از دینی، انسانی یا ملی) و عبور از منافع شخصی به خاطر حفظ مصالح دیگری/ دیگران قلمدادکرد. مهمترین خصیصه مفهوم ایثار، باور معطوف به عمل است. یعنی ابتدا در ساخت آگاهی فرد ـ اجتماع نوعی دگرگونی استعلایی پدید می آید و سپس این تحول به عرصه فعل و عمل فردی، جمعی راه یافته و در آن نهادینه می شود.
● ایثارگران چه کسانی هستند؟
اگر ایثار را همان عمل دیگر خواهانه بدانیم دایره شمول ایثارگران نیز بسیار گسترده خواهد بود به عبارت دیگر، حتی تحول سوبژکتیو و ذهنی فرد نسبت به ترجیح شیئی یا فرد یا عقیده ای بر خود نیز عملی ایثار گرانه خواهد بود، ولو این که تحقق عینی پیدا نکند. اما در رویکرد ایدئولوژیک که نسبت آن با نگاه کلان معرفت شناختی و وجود شناختی، عموم و خصوص مطلق است ایثارگر به کسی اطلاق می شود که به خاطر باور یا عقیده ای خاص (که بیشتر صبغه دینی و متافیزیکی دارد.) از جان و منافع خود صرف نظر وعبور کند. دایره شمول ایثار گری در کشور ما نیز با توجه به وقایع اتفاقیه در صدر انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی تعریف و تبیین می شود.
●اگر روحیه ایثارگری در یک جامعه حذف شود چه اتفاقی می افتد؟
پاسخ به این پرسش، با توجه به تیپولوژی جوامع سنتی/ صنعتی متفاوت خواهد بود. به عنوان نمونه در جامعه ای که شیوه حاکمیت و اقتصاد، آن سرمایه داری متأخر و لیبرالیستی است مفهوم ایثار چندان جایگاهی ندارد و البته این مسأله مشکل چندانی را هم ایجاد نمی کند. نظام سرمایه داری در ذات خود مستلزم و متضمن نوعی فردگرایی است که نقطه مقابل مفهوم ایثار است. امروزه شتاب جامعه ما در حرکت به سوی سرمایه داری نیز در تضعیف روحیه ایثار تأثیر گذار است.
●چگونه می توانیم این روحیه را در جامعه تقویت کنیم؟
تقویت روحیه ایثار در جامعه نیازمند توجه به عوامل ایجابی و موانع سلبی است. با وجود سیاست تعدیل و تثبیت اقتصادی پاره ای از دولت ها و ترویج مصرف گرایی در رسانه های جمعی (اعم از دیداری و شنیداری و مکتوب)، نمی توان چشم امیدی به بقای روحیه ایثار در جامعه داشت اما به نظر می رسد که ایثار و ایثارگران نیازمند تکریم هستند.
●تکریم در جوامع مختلف چگونه انجام می شود؟
به نظر می رسد که بهتر باشد به جای شعار دادن و اعتنا و اتکا به تبلیغات و کنفرانس ها و سمینارهای بی نتیجه، مطالعه دقیقی در کیفیت خدمات رسانی سایر دولت ها و سازمان های بین المللی به خانواده های قربانیان و بازماندگان جنگ ها انجام شود.
قطعاً تبیین وتعبیه یک نظام و سیستم خدمات رسانی عملگرا (practice) و کارآمد، مستلزم تأمل در تجارب دیگران و عبرت آموزی از حسنات و امتیازات آنان خواهد بود.
به عقیده اینجانب، میزان خدمات رسانی به خانواده های قربانیان جنگ در سایر کشورها بسیار چشمگیر و شگفتی آور است. عرضه خدمات در بعضی از کشورها به تمام امور و حوائج انسانی تسری داده شده است و این کشورها در تجلیل مادی و معنوی از خانواده های قربانیان و بازماندگان جنگ در حوزه هایی مثل مسکن، مسائل درمانی، آموزشی، اشتغال و کاریابی، حقوق و مزایا، تعاون و امور اجتماعی، پرورش و فوق برنامه و ... سنگ تمام گذاشته اند. در کشور هایی مثل فرانسه، هند، کانادا، پاکستان و کره جنوبی به خانواده های مزبور، واحدهای مسکونی به طور رایگان واگذار می شود. خدمات رسانی به معلولان جنگی و خانواده های قربانیان جنگ نیز در کشورهایی مانند فرانسه، کانادا و کوبا کاملاً رایگان است. در حوزه اشتغال و کاریابی نیز به عنوان نمونه معادن روباز و سطحی در کشور کانادا به معلولان و خانواده های قربانیان جنگ واگذار می شود. در هند، جهت کار و تولید در بخش کشاورزی به آنها زمین واگذار می شود و در کره جنوبی، دوایر تابعه دولت موظف اند ۲۰ درصد از نیروی انسانی مورد نیاز خود را از ایثارگران ملی و خانواده های آنان انتخاب کنند.
وام خرید زمین کشاورزی با بازپرداخت ۱۰ ساله و بهره ۵ درصد یا بعضاً بدون بهره، وام بازرگانی با پرداخت ۷ ساله و وام حوادث مترقبه با پرداخت سه ساله بدون بهره واگذار می شود.
در خصوص حقوق و مستمری به عنوان نمونه می توان به کشور فرانسه اشاره کرد. به همسران، فرزندان و فرزند خواندگان و والدین قربانیان جنگ، حقوق و مستمری تعلق می گیرد. بازنشستگان جنگ نیز مشمول این قاعده اند. نظامیان معلول و خانواده های قربانیان غیرنظامی نیز در این کشور مورد تکریم و پرداخت مستمری قرار می گیرند.
●بعضاً افراد ایثارگر یا خانواده های آنها به سبب تکریم و حمایتی که از آنان می شود، دچار مشکل شده یا به عبارت دیگر تکریم این افراد باعث ایجاد تنش بین آنان با سایر قشرها می شود. به نظر شما علت این تنش چیست و چگونه باید آن را برطرف کرد؟
برای پاسخ به این پرسش، لازم است یک توضیح روانشناسانه داده شود. از دیدگاه روانشناسان، آدمیان دوگونه نیاز دارند. نیازهای ابتدایی و نیازهای متعالی. نیازهای ابتدایی یا بدیهی شامل نیاز به شغل، امنیت، مسکن، توالد و تناسل و... را شامل می شود و نیازهای متعالی مشتمل بر نیاز به اخلاق و عشق و پرستش و ایثار و... است. به اجماع روانشناسان، آدمی، بدون عبور از نیازهای ابتدایی، به هیچ وجه نمی تواند به ساحت نیازهای متعالی گام بنهد. به عبارت ساده تر، انسان هایی که سخن گفتن از اخلاق و مفاهیم والای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
روزه در ادیان جهان
روزه گرفتن یکی از واجبات مسلم دین مبین اسلام است و در قرآن کریم به صراحت می فرماید :
» یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تنفون«
ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شد آن چنان که برکسانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود ، باشد که پرهیزگار شوید .»
کلمه ی کتابت معنایش معروف است ولی گاهی کنایه از واجب شدن عملی و یا تصمیم برانجام یک نوع عمل اطلاق می شود . و صوم در لغت خودداری است و از همین رو است که به صمت (سکوت) نیز صوم می گویند؛ زیرا ؛ آن هم خود داری از سخن گفتن است ، اصل صوم در لغت به معنی امساک و خودداری است ولی در شرع عبارت است از این که کسانی که دارای شرایط خاصی هستند باید از چیزهای مخصوص در زمان معینی خودداری نمایندو منظور از « ان الذین من قبلکم» امت های گذشته و پیش از ظهور اسلام است ؛ « امت های انبیای پیشین چون امت موسی و عیسی و غیر ایشان است . »
اما از این آیه ی شریفه می توان این طور استنباط کرد که روزه بر امت های پیش از مسلمانان واجب بوده است و لزومی ندارد که روزه ی وضع شده برای پیشینیان شبیه روزه ی مسلمانان باشد ؛ به بیان دیگر در نحوة روزه گرفتن و مدت آن و اقسام در میان ادیان ، تفاوت هایی مشاهده می شود.
درحال حاضر آن شیوه ی روزه داری که مورد نظر قرآن کریم است در متون دینی ادیان دیگر نیامده است و این موضوع از نظر مسلمانان دلیلی بر تحریف کتب دینی آن ها است . با این وجود در تورات و انجیل نشانه هایی ازوجود روزه در میان یهودیان و مسیحیان اولیه به چشم می خورد و یهودیان و مسیحیان تا عصر حاضر نیز در سال ، چند روز به روش های مختلف روزه می گیرند واز خوردن گوشت ، شیر و حتی از مطلق خوردن و نوشیدن خودداری می کنند ؛ در قرآن مجید نیز داستان روزه ی ذکریا و قصه ی روزه ی مریم از سخن گفتن آمده است .
« من برای خدای رحمان روزه گرفته ام و با احدی امروز سخن نمی گویم » و «گفت پروردگارا برای من نشانه ای قرار ده ، خداوند گفت : (نشانه آن است که ) با مردم سه روز و سه شب سخن نگویی » آیه ای اخیر به فرمان خدا به حضرت ذکریا (ع) مبنی بر روزه ی سکوت گرفتن ، به عنوان نشانه ای برای اطمینان قلب آن حضرت اشاره دارد. مسلم است که این نوع روزه با روزه ی تصریح شده در اسلام تفاوت داردم با مطالعه در منابع ادیان جهان مشخص می شود ، که روزه به صورت های مختلف در میان ایرانیان وجود داشته است که می توان به موارد ذیل به عنوان نمونه اشاره کرد :
در دین یهود ، موسی نخستین و بزرگ ترین روزه دار خوانده شده است ، در تورات آمده است : وقتی که ایشان برای دریافت کلام خداوند عازم کوه می شوند به مدت چهل شبانه روز از خوردن آب و نان پرهیز می کنند و سخنان خداوند یاه « ده فرمان» را که بر او نازل می شود و بر روی الواح سنگی می نویسد. در آیین یهود روزه جزئی از مجموعه ی اعمالی است که فرد یهودی برای ذیل ساختن تن و رنجور کردن آن ، انجام می دهد ؛ به این نوع عملکرد در اصطلاح (innah ncgcch) گفته می شود.
از همین رو است که علمای یهود از روزگاران کهن در تفسیر آیه ی 29 از باب 16 سفر لاویان گفته اند : این برای شما فریضه ی دایمی باشدکه در روز دهم از ماه هفتم جان های خود را ذلیل سازید و … نه تنها روزه داشتن بلکه پرهیز از استحمام ، پوشیدن کفش ، استفاده از روغن برای مو و … را لازم می دانسته اند.
در عهد قدیم از روزه داشتن افرادی هم چون داوود ، الیاس ، دانیال و جمعی بسیار ، سخن رفته است ، که بیان گر یک سنت دینی مرسوم برای رسیدن به هدف مورد نظر در میان یهودیان بوده است ازجمله :
…. پس داوود برای سلامت طفل از خدا استدعا کرد ، روزه گرفت و تمامی شب را بر روی زمین خوابید ، مشایخ خانه اش براو برخاستند تا او را از زمین برخیزانند اما قبول نکرد و با ایشان نان نخورد .
… پس روی خود را به سوی خداوند متوجه ساختم تا بادعا و تضرعات و روزه و پلاس و خاکستر ، مسالت نمایم .
و در روز بیست و چهارم این ماه بنی اسرائیل روزه دار و پلاس در بر و خاک بر سرجمع شدند و « (بنی اسرائیل) آن روز را درآن جا روزه داشته ، گفتند که برخداوند گناه کرده ایم و شموئیل بنی اسرائیل را درمصفه داوری نمود.
علاوه بر این ها در تلمود که کتاب میشنا (روایات یهودیان ) جزئی از آن است ، به موضوع روزه اشاره شده و احکام و قواعد روزه بیان گردیده است .
این مطالب دلیلی بر وجوب روزه در میان یهودیان به شمار نمی رود ولی رواج روزه گرفتن در بین آنان را می نمایاند ؛ در ماه های چهارم و پنجم ، هفتم و دهم هر سال به روزه داری دست می یازدیدند و روزه ی آن ها همراه با ندبه و زاری بود.
یهودیان به دلایل مختلف روزه می گرفتند :
الف) برسر لطف آوردن خداوند به منظور پیش گیری یا پایان بخشیدن به یک مصیبت الهی
ب) هنگامی که یک تهدید یا حمله از سوی دشمنان و یامصیبت طبیعی متوجه آن ها می شد به روزه عمومی توجه می کردند.
ج) روزه داشتن به منظور کسب آمادگی برای قبول امر خطیر ملاقات با ارواح مردگان .
از جمله می توان از این حوادث نام برد : در کتاب سوری آمده است وقتی فرزند داوود پس از تولد بیمار می شود وی برای سلامتی طفل دعا می کند و روزه می گیرد و گریه می کند و …
و زمانی یونس برای هدایت مردم گمراه وارد شهر نینوا شد و هشدار داد که اگر ایمان نیاوردند چهل روز دیگر شهر سرنگون خواهد شد ، مردم ایمان می آورند و از ظلم و ستم دست می کشند و برای پیش گیری از نزول بلا روزه می گیرند و به عزاداری می پردازند و حتی حیوانات را هم از خوردن و چریدن باز می دارند و بالاخره خدا از نزول بلا منصرف شد.
یک بار نیز شاه هخامنشی با توطئه ی هامان یکی از شاه زادگان قصد کشتن یهودیان را در سراسر ایران می کند و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
خلقت جهان از کجا و چگونه آغاز شد؟
و او همان است که آسمان ها و زمین را در حالی که تخت [سلطنت] او بر آب بود در شش روز بیافرید... هود:7
عرش به معنای سقف و کنایه از قدرت و سلطنت است؛ و منظور از شش روز شش دوره است که هر دوره ممکن است میلیون ها و یا میلیاردها سال باشد؛ و شاید این شیوة خلقتْ علم و حکمت و قدرت و عظمت پروردگار را بهتر بنمایاند. دربارة خلقت عالم چند مطلب مهم از قرآن فهمیده می شود:
1) منشأ آفرینش آب بوده است. اما باقر علیه السلام می فرماید: «همه چیز آب بود و عرش خدا بر آب بود. پس خداوند به آب فرمان داد، آتشی شعله ور شد. سپس آتش خاموش شد و از آن دودی برخاست؛ و آسمان ها را از آن دود آفرید وزمین را از خاکستر آن آتش خلق کرد.»
2) خداوند عالم را به نیکوترین وجه و صورت آفریده است.
3) توحید در خالقیت یعنی این که خدای تعالی به هیچ سبب در آفرینش موجودات نیازمند نبوده است. البته این مطلبی است که حتی مشرکان هم غالباً به آن معترف اند؛ چنان که قرآن می فرماید: «اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است؟ می گویند: اَلله.»
4) خداوند خالق و حافظ همه چیز و ناظر بر همة اشیاست: «اَللهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ و هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ وَکیل.»
5) خلقت خداوند دایم و مستمر است؛ و لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیة خداوند به ممکنات می رسد و اگر یک دم رابطة ما با او قطع شود، همه نابود می شویم، مانند خورشیدی که آفتابش دایماً فیض بخش است و اگر لحظه ای قطع شود، عالم ظلمانی می شود. پس نه تنها در اصل وجود به او محتاجیم، بلکه در بقا نیز متکی به اوییم.
جهان به کجا می رود؟
ملکیت حقیقی و مالکیت آسمان ها و زمین از آنِ اوست؛ و همة کارها [ی هستی و سلسلة معلولات] به سوی او [که علّه العلل است] بازگردانده می شود.
جملة «وَ اِلی اللهِ تُرجَعُ الاُمورُ» شش بار در قرآن آمده است؛ و معنای آن این است که همة موجودات در مسیر تکامل اند: ابتدا از نیستی و عدم به هستی آمدند و حال به سوی بی نهایت، که ذات پاک ربوبی است، در حرکت اند؛ و این سیر تکاملی هرگز متوقف نمی شود و با مرگ و ورود به عالم برزخ، ادامه پیدا می کند تا این که در رستاخیز به حیاتی عالی و دایمی برسد.
استفاده از تعبیر«امور» ،که صیغة جمع است، بیانگر این است که نه تنها انسان، بلکه سایر موجودات نیز همین حرکت کمالی را بی وقفه طی می کنند؛ و حقاً نیز باید چنین باشد؛ زیرا او خود خالق و رازق و مالک و حاکم و مدبر است و در هر حال و هر مکان با ماست و بازگشت همة ما و همة کارها و همة موجودات نیز جز به سوی او نیست.
این اصل مهم حرکت عالم به سوی خداوند در ده ها آیة قرآن با عبارات «اِنَّ اِلی رَبِّکَ الرُّجْعی» و «اِنّا اِلَیْهِ راجِعونَ» و «اَنَّ اِلی رَبِّکَ المُنْتَهی» و مانند آن ها آمده است.
پس آفرینش هدف دار است
و ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دو است بیهوده [و بی هدف] نیافریده ایم. ما آن دو را جز به حق [و برای هدفی والا و عقلانی] نیافریده ایم... دخان: 38-39
حق در لغت یعنی ثابت، مطابقت و موافقت، وقوع شیء در محل خویش؛ وضدِ حق باطل است. در قرآن، گاهی حق دربارة خدا به کار رفته و گاهی منظور از آن اعتقادِ حق است و گاهی کلام حق و گاهی وعدة حق و درست است و در برخی موارد، منظور حقوقی است که برای کسانی در اجتماع ثابت می شود.
در این آیة شریفه، منظور از حق این است که این کار، یعنی خلقت، هدف صحیحی دارد. در قرآن، در مقابلِ حق، چند واژه به کار رفته است که عبارت است از:
1) باطل، که درست در مقابلِ حق است؛
2) عَبَث، کار بی هدف و بیهوده؛
3) لَعْب، کاری که منظم و هدف دار باشد، اما هدف آن خیالی باشد نه واقعی و عقلی، مثل بازی بچه ها؛
4) لَهْو، به معنای سرگرمی و از آن جهت به آن لهو گفته شده است که انسان را از کارِ شایسته تر باز می دارد.
اساساً یکی از اسمهای الهی حکیم است که 97 بار در قرآن بر آن تأکید شده است؛ یعنی تمام افعال خدا حکیمانه است و غرضِ عقل پسند و هدف صحیح دارد.
همه کاره اوست. کجا می روید؟
همانا خداوند شکافند، دانه و هسته است. زنده را از مرده بیرون می آورد و بیرون آورندة مرده از زنده است. این است خداوند [توانای دانا]. پس به کجا و چگونه [از حق] بازگردانده می شوید؟ انعام: 95
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
« بسمه تعالی »
از خطبه های آن حضرت است
« یذکر فیها ابتداء خلق السماء و الرض و خلق آدم » : که در آن آغاز آفرینش آسمان و زمین و آدم را بیان فرماید .
سپاس خدای را که سخنوان در یتودن او بمانند و شما گران شمردن نعمتهای ، او ندانند و کوشندگان حق او را گزاردن نتوانند . خدایی که پای ، اندیشه تیز گام در راه شناسی او لنگ است ، و سر فکرت ژرف و به دریای ، معرفتش بر سنگ . صفتهای او تعریف ناشدنی است و به وصه در نیا مدنی ، و در دقت نت گنجیدنی ، و به زمانی مخصوص نابودی ، به قدرتش خلایق را درست شناختن او ، باور داشتن او ، و درست باور داشتن او ، یگانه انگاشتن او ؛ و یگانه انگاشتن ، او را به سزا اطاعت نمودن ، و بسزا اطاعت نمودن او ، صفتها را از او زدودن ، چه هر صفتی گواه است که با موصوف دوستانت و هر موصوف نشان دهد که از صفت جدا است ، پس هر که پاک خدای را با صفق همراه داند او را با قرینی پیوسته ، و آن که با قرینش پیوندد ، دوتایش دانسته ، و آن که دوتایش خواند ، جزء جزءاش داند ؛ و آن که او را جزء جزءاش داند ، او را نداند ؛ و آن که او را نداند در جهتش نشاند ؛ و آن که در جهتش نشاند ، محدودش انگارد ؛ و آن که محدودش انگارد ، معدودش شمارد . و آن که گوید در کجاست ؟ در چیزیشدر آرد ؛ و آن که گوید فرراز چه چیزی است ؟ دیگر جاها را از او خالی دارد . بوده و هست ، از نیست به هستی در نیامده است . یا هر چیز است ، و همنشین و یار آن نیست ، و چیزی نیست که از او تهی است . هر جه خواهد پدید آرد ، و نیازی به جنبش و وسیلت ندارد . زا ازل بیناست و تا به ابد یکتاست ، دمسازی نداشته است تا زا آن جدا افتد و بترسد که تنهاست .
آفرینش را آغاز کرد و آفریدگان را به یکبار پدید آورد ، بی آنکه اندیشهای بکار برد ، یا از آزمایشی سود بردارد ، یا جنبشی پدید آرد یا ؟؟تیارهای را به خدمت گمارد . از هر چیز به هنگام پرداخت ، و جزای مخالف را با هم سزاوار ساخت ، و هر طبیعت را اثری بدارد و آن اثر را در ذات آن نهاند . از آن پیش که بیافریند به آفریدگان دانا بود ، و به آغاز و آنجامشان بینا ، و با سرشت و چگونگی آنان آشنا .
پس خدای پاک فضاهای شکافته و کرانههای کافته و هوای به آسمان و زمین راه یافته را پدید آورد ، و در آن آبی روان کرد . آبی که موجهای آن هم دیگر رامی شکست ، و هر یک بر دیگری مینشست . آب را بر پشت بادی نهاد سخت و رنده و هر پایداری را هم در هم شکننده . باد را بفرمود تا آب را باز دارد و فرسو آمدنش نگذارد و در آن مرز بماند . هوای شکافته در زیر باد به جریان ، و آب جهنده بر بالای آن روان . پس بادی نازا آفرید تا پیاپای و سخت بورزید ، ار بر خاستنگاهی دور و ناپدید . باد را بفرمود تا آب خروشنده را بگرداند و موج دریا را بر انگیزاند . باد چنانکه گویی مشکی را میجنباند یا در فضای تهی میراند ، سر آب را به پایان آن برد و جنبنده آن را به آرام آن رساند تا آنکه کوها از بُر ، و کفها بر سر آورد ، پس ؟؟ آن کف را در فراخ هوا و گستردن فضا بالا کرد ، و از آن هفت آسمان بر آورد . ؟؟وردین آسمان موجی از سیلان باز داشته ، زَبرین سقفی محفوظ ، بلند و افراشته ، بی هیچ ستنون بالا رفته و بر پا ، و بی میخ و طناب استوار و بر جا . پس آسمانها را به ستارههای رخشان و کوههای تابان بسیار است ، و بفرمود تا خورشید فروزان و ماه تابان ، رد چرخ گردان و طلارم سبک ؟؟ و آسمان پر ستاره روان ، به گردش برخواست .
سپس میان آسمانهای زبرین رابگشود و از گونه گون فرشتگان پر نمود :
گروهی از آنان در سجدهاند و رکوع نمیگذارند ، و گروهی در رکوعند و یارار ایستادن ندارند . گروهی ایستاده و صف ناگسسته ، و گروهی بی هیچ ملالت لب از تسبیح نابسته . نه خواب دارند و نه بیهوش ، نه سست گردیدند و نه فراموشی ، و گروهی از آنان امنیان وحی اویند ، که کلام خدا را به پیامبرانش میرسانند ، و فضاهای الاهی را به مردمان میرانند ؛ و گروهی نگهبان بندگان اویند و دربانان درهای جنبان او ؛ و گروهی از آنان پایهاشن پایدار در زمین است ، و گردنشان بر گذشته از آسمان برین . تنومندی و ستبری شان از حد برون است ، و دوشهاشان برای برداشتن عرشی متناسب و موذون . دیدها از هیبت بر هم و پرها به خود فراهم . در پس حجاب عزت و پردههای قردت مستور . نه برای پروردگار در وهم خود صورتی انگارند ، و نه صفاتی او را چون آفریدگان پندارند ، نه او را در مکانی دانند ، و نه وی را همانندی شناسند و بدان اشرات رانند .
صفت آفرینش آدم ( ع ) :
پس پاک خدای با ؟؟ ، از زمین گونه گون طبیعت حاکی فراهم کرد ، از زمین نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار . بر آن خاک ، آب ریخت تا پاک شد ، و باتری محبتاش بیامیخت تا چسبناک شد . پس صورتی از آن پدید آورد ،با اندامهای با بسته ، و عضوهای جدا و به ؟؟ پیوسته .
آن را بخشکانید تا یک لخت شد و زمانیاش بداشت تا سخت شد ، چنانکه اگر بادی بدان می ورزید بانگش به گوش می رسید . پس از دم خود در آن دمید تا به یک صورت انسای گردید: خداوند ذهنها ، که آن ذهنها را به کار گیرد ، و اندیشهای ، که تصرف او را پذیرد . با دست و پایی در حدمت او و اعضایی در اختیار و قدرت او . با دانشی حق را از باطل جدا کردن داند ، مزه ها و بویها و رنگها و دیگر چیزها را شناختن تواند با طبیعتهای متضاد و سر کش و سرشتهای با هم خوش ، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته . پس ، از فرشتگن خواست تا آنچه در در عهده دارند ادا کنند و عهدهی را که پذیرفتهاند وفا کنند . سجده او را از بن دندان بپذیرند ، خود را خوار و او را بزرگ گیرند ؛ و فرمود « آدم را سجده کنید ای فرشتگان ؟؟ فرشتگان به سجده افتادند جز شیطان » که دیده معرفتش از رکش تیره شد و بدبختی بر او چیره ، خلقت آتش را ارجمند شمرد و بزرگ مقدار و آفریده از خاک را پست و خوار ، پس خدایش مهلت بخشید که خشم را سزوار بود ، و کامل شدن بلا و آزمایش را در خوو و بکار ، و وفای به وعده را و پرودگار فرمود : « همانا از واپس افکندگانی که تا رسیدن رستا خیز بمانی . »
پس خدای سبحان آدم را در خانهای آرام داد ، جایگاهی در امان و بی بیم ، با زندگی فراخ و پر نعیم . و او را از شیطان ترسانید .
که دشمن است لئیم . اما دشمن او بر نمیتافت که آدم با نیکوکاران در بهست به سر برد ، کوشید تا او را از راه به در برد . او را بفریفت تا یقین را به گمان فروخت و آتش دو دلی ؟؟ بار عزم او را بسوخت .