لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
معاد در ادیان دیگر
ادیان بزرگ از سعادت انسان در دنیا و آخرت صحبت می کنند. اما معاد پرستان حکومتی که عموما خود بدون هیچگونه پای بندی اخلاقی از موقعیت اجتماعی شان بهره های مادی میگیرند، برای مردم آخرت را اصل دانسته، بهره گیری از فضائل دنیا را حقیر جلوه می دهند. آنها مردم را به ظهور امام غایب، معاد، رستاخیز و بهشت رجوع می دهند. به مردم می گویند اگر فقر، بیکاری، فساد، بی امنیتی، فقدان آزادی ها و همه گونه خطر را تحمل کنید به بهشت می روید و رستگار خواهید شد.
اسلام، مسیحیت و یهودیت از سعادت انسان در دنیا و آخرت صحبت می کنند. انسان هائی که در دنیا نیکوکارند به بهشت بشارت داده میشوند: "آنانکه ایمان آوردند و نیکو کار شدند بزودی در بهشتی در آوریم که نهرها از زیر آن جاریست و در آن زندگانی جاوید کنند و بر آنها در بهشت، جفت های پاکیزه است و آنان را بسایه رحمت ابدی خود در آوریم"(قران النسا 57)(1). دنیائی که مملو از نیکو کاری باشد مسلما بهتر و انسانی تر است. در هیچ یک از ادیان سختی کشیدن در دنیا برای رسیدن به سعادت آینده توصیه نمیشود. در این ادیان روز معاد یا قیامت، مردگان به پا می خیزند و اعمال نیک و بد هرکدام به حساب می آید. انسان های خوب به بهشت میروند و آخرتی خوب دارند و دیگران راهی جهنم شده به آخرتی بد می رسند. اما در ادیان نامبرده مبحثی وجود دارد که اشاتولوگی (Eshatology) یا علم المعاد نام دارد. میتوان آن را فرجام شناسی(2) یا معاد شناسی ترجمه کرد. معاد شناسی مبحث "آخرین چیزها ،مرگ، رستاخیز، دوزخ و بهشت" است(3). موضوع آن بررسی معاد، مرز میان دنیا و آخرت است. معاد شناسی در ادیان مختلف معنای یکسانی ندارد. اسلام، مسیحیت و یهودیت هرکدام معاد شناسی خود را دارند.
در معاد شناسی زندگی در دنیا فرع و معاد یا آخرت که زمان آن معلوم نیست اصل است. عمده فعالیت های انسان برای سعادت در آینده است. بهره گیری از فضائل زندگی، لذت بردن و گاهی حتی بر آورده نمودن امیال و غرائز طبیعی انسانی دل بستن به مسائل حقیر به شمار میرود. رسیدن به بهشت موعود هدف زندگی انسان است.
در دین زرتشت انسان آزاد است که از خوبی که دائما با بدی در حال مبارزه است پشتیبانی کند. اما این دین معتقد به دوگرائی، ثنویت، یا دوآلیسم، خوبی یا بدی، سفیدی یا سیاهی پدیده ها است، مقوله ای که میتواند انسان را در این دنیای پیچیده و رنگارنگ به نتایج غلطی برساند.مبحث مکاشفه یوحنا بخشی از معاد شناسی تفکری را در بر می گیرد که "مکاشفه یوحنا" (apocalypse) نام گرفته است(5). یوحنا یکی از نام های خدا در انجیل، جان در انگلیسی، ژان در فرانسه، یوهانس در آلمانی ، نام یکی از مقدسین در کلیسای کاتولیک و ارتدکس و همچنین نامی است که اغلب پاپ های کاتولیک برای خود انتخاب می کنند. مبحث مکاشفه یوحنا در آغاز مسیحیت به وجود آمد. تصاویری از نبرد عیسی مسیح به نمایندگی خداوند از یکطرف و شیطان با طرفدارانش در روز معاد نقش شده است که مراحل پیروزی عیسی مسیح بر شیطان را نشان میدهند. این تصاویر در ضمن نشان می دهند که چگونه طی این نبرد جهان کنونی که یکی از صفات مشخصه آن کفر و مرکز فساد است (در آن زمان مسیحیان محل کفار یا مرکز فساد را بابل اطلاق می کردند)، بطور وحشتناکی از بین میرود و جهانی که حکومت خدا، کمال خلقت و مظهر عدل و داد است، جای آن را میگیرد. گفته میشود که ایده جنگ خوبی علیه بدی، نور علیه ظلمت و خدا علیه اهریمن از دین زرتشت به ادیان دیگر راه پیدا کرده است(5).چون در رابطه با مبحث مکاشفه یوحنا به کلیسا انتقادات زیادی شد، امروز کلیسا از آن فاصله می گیرد. در مبحث نامبرده دنیای ناقص و فاسد امروز در پی جنگ عیسی مسیح علیه شیطان در یک فاصله زمانی کوتاه (لحظه) به دنیائی کامل تبدیل میشود. اما کلیسا امروز معتقد است که رسیدن به آخرت در یک لحظه نیست و طی یک روند یا پروسه صورت میگیرد. حاکمیت خداوند با خلقت عیسی مسیح و در قسمت هائی از زمین (کلیسا) شروع شده و طی روندی همه جهان را در بر خواهد گرفت(5).
مارتین بوبر فیلسوف یهودی الاصل آلمانی می نویسد(7): "دو نوع معاد شناسی وجود دارد. یکی پیامبرانه که در آن هموار کردن راه نجات ابدی، در هر لحظه تا حد غیر قابل تعیینی در اختیار خود انسان است". برای مثال از نظر دین، انسان در اثر کارهای نیک که انجام و یا عدم انجام آن در گرو تصمیم و خواست خود او است یا به آخرت خوب یا به آخرت بد یعنی جهنم و نیستی کامل می رسد. او ادامه می دهد: "نوع دیگر، نوع مربوط به مکاشفه یوحنا (یا آپوکالیپتیک apocalyptic) است که در آن پروسه رهائی انسان با تمام جزئیاتش از آغاز جهان مشخص شده و برای اجرای آن از انسان ها فقط به عنوان ابزار استفاده میشود. به آنها حد اقل این حق داده میشود که آنچه بطور تغییر ناپذیر از قبل آنچه تعیین شده است را بشناسند، از آن آگاهی یابند و در مورد نقش خود از آن اطلاع حاصل کنند". به گفته زیگموند هورویتس (8): "یک فرد معتقد به مکاشفه یوحنا (Apokalyptiker) در واقع در لحظه حاضر که او آن را می گذراند زندگی نمی کند بلکه به خاطر آینده بهتری زنده است که با چشم خود آن را مشاهده نموده است". ژاکوب تاوبس(9) مینویسد: مبحث نامبرده برمبنای این تصور قرار دارد که "آنچه تصویر گردیده است بعلت ضرورت های درونی باید تحقق یابد. وظیفه بیننده فقط آنست که پرده از این ضرورت بگیرد و آنرا آشکار کند".
بنیاد گرائی اسلامی و معاد پرستی
بنیاد گرایان اسلامی از مکاشفه یوحنا باز هم فراتر می روند. آنها نه تنها دنیا را گذرا، بی ارزش و معاد را هدف غائی می دانند و رسیدن هرچه زودتر آن را خواهانند، بلکه علاوه بر این به نوعی معاد را می پرستند و معتقدند باید بطور فعال به فرا رسیدن آن سرعت بخشید. راه این سرعت بخشیدن را هم نابودی انسان ها و جهان خاکی می دانند. منطق بنیاد گرایان معاد پرست منطقی ساده، ابتدائی و جنایتکارانه است: مرگ و نابودی انسان ها را به آخرت می رساند. اگر مقتولی بی گناه باشد به بهشت می رود و اگر گناهکار باشد کشتن او به طریق اولی جائز بوده است. بنابراین نظر، کشتار هرچه وسیعتر باشد ثواب بنیادگرا نیز بیشتر است. با شناختن این سیستم فکری، جنایات مسلمانان افراطی در 11 سپتامبر در آمریکا، در الجزیره که بنیادگرایان مردم دهات را گروه گروه (حدود پنجاه تا صد نفر) سر می بریدند و نیز در عراق و سایر نقاط دنیا لااقل تا حدی قابل درک میشود.
هدف تبلیغات معاد پرستان چه کسانی هستند؟
برای جامعه شناسان روشن است که فقر، سرکوب، تحقیر و نداشتن امید به آینده زمینه مناسبی برای رشد این طرز فکر بخصوص در جوانان است. پس باید میان قربانیانی که از نا امیدی و فشار زندگی جذب تفکر بنیاد گرائی میشوند و آن هائی که مروجین اصلی این تفکر هستند، تفاوت قائل شد. غالب انسان هائی که جذب این تفکر میشوند، به تصور خود چیزی برای از دست دادن ندارند. عموما از وضع موجود ناراضی اند و شانسی هم برای تغییر نمی بینند. همراه با تفکر معاد پرستی آنها قبول می کنند که راه حل مشکلات آنها و سایر انسان ها سرعت بخشیدن به فرا رسیدن معاد می باشد. اما این که مبلغین اصلی معاد پرستی چه کسانی هستند را کمی پائین تر مورد بررسی قرار می دهیم.
مبارزه با تفکر معاد شناسی
مبارزه با تفکر معاد شناسی و مقاومت در برابر آن شاید سنتی کمتر از خود این طرز فکر ندارد. در قرآن آمده است: "ای کسانی که ایمان آورده اید، جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه دین بی درنگ خارج شوید بخاک زمین دل بسته اید؟ آیا راضی به زندگی دنیا عوض حیات ابدی آخرت شدید؟ متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک و ناچیز است"(التوبه 38).حکیم عمر خیام در یکی از زیباترین رباعیات خود میگوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
وانجا می ناب و انگبین خواهد بود
گرما می ناب و معشوق پرستیم رواست
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 66
پیامبر خاتم از نگاه ادیان
مقـدمه
پیامبر اعظم (ص) درجامعه ای به رسالت برانگیخته شد که مردم به لحاظ فرهنگی و تمدنی ، بسیار ابتدایی ، بسیط ، غریزه محور ، خودبنیاد ، مردسالار ، متعصب و خرافه پرست و به لحاظ اجتماعی دارای ساختاری از هم گسیخته بودند که هیچ گونه همگرایی اجتماعی میانشان به چشم نمی خورد . اداره جامعه به صورت عشیره ای و قبیله ای بود ، و هر قبیله متناسب با خلق و خو و آداب رئیس عشیره ، دارای فهم ، رفتار و منش خاصی می توانست باشد . در جامعه ای که خصلتهای غریزه محور و خرافه پرستی وجه غالب آن بود ، و مردمی که اگر گاو ماده آب نمی خورد ، گاو نر را می زدند ؛ و شتر سالم را داغ می زدند تا شتر بیمار معالجه شود و اگر بزرگی فوت می کرد ، شتری در کنار قبرش در میان گودالی حبس می کردند و آب و علف به آن نمی دادند تا بمیرد و متوفا در روز رستاخیز بر آن سوار شود و پیاده محشور نگردد ! و در طبابت و معالجه بیمار از روشهای خاصی بهره می جستند ... در این شرایط فرهنگی ـ اجتماعی و اعتقادی ، پیامبری برگزیده شد که هدف او پیریزی جامعه ای متمدن ، و تکامل بینش ، دانش و اخلاق مردم بود : « انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » .
برای این جامعه شب زده و عقب مانده ، پیامبری برانگیخته شده بود که آموزههایش بسیار عمیق تر از بینش و رفتار آن عصر بود ؛ جامعه ای که آستانه تحمل و ظرفیت پذیرش آن بسیار اندک و حقیر بود و این مبانی ، هاضمه فرهنگیاش را به شدت به هم می ریخت . در این شرایط سخت و نفسگیر ، پیامبر (ص) مبعوث شد و به ابلاغ رسالت خویش پرداخت و گرانبارترین معانی را با ظریف ترین شکل طرح نمود .
در این فرآیند که با فراز و فرودهای پرشماری همراه بود و رنجها ، دردها و مصیبتهای بی شماری را بر پیامبر (ص) و همراهان آن بزرگوار تحمیل کرد ، جامعه ای تولید و تولد یافت که پایهگذار تمدنی جهانگستر شد .
جامعه سازی پیامبر (ص) شکل گرفت و ساختار اجتماعی مورد نظر به سرعت فراگیر شد و فضای عشیره ای و قومی و تعارضها ، تضادها و خشونتها ، جای خود را به رهبری واحد داد و همگرایی ، مهرورزی ، عزت مداری و کرامت مندی ، فضای جامعه را در بر گرفت .
جامعه به سمت عقلانی شدن حرکت کرد و رفتارها و مناسبات مبتنی بر اصول عقلی قابل دفاع و منطقی ، پیریزی شد .
عدالت در شؤون و ساحتهای مختلف آن ـ اعم از عدالت سیاسی ، عدالت اقتصادی ، عدالت توزیعی ، عدالت اجتماعی و ... نضج گرفت و جامعهی قائم بالقسط پایهگذاری شد .
در مهندسی اجتماعی پیامبر (ص) احقاق حق ، حقوق شهروندی ، حقوق اقلیتها و ... به شایستگی نهادینه شد .
و در این مسیر ، « خانواده » به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی ، مکانت ویژه ای یافت و شخصیت و شأنیت « زن » به عنوان مؤثرترین عضو خانواده احیا شد .
نسبت حاکمیت و مدیریت جامعه با مردم بر پایهای بسیار پیشرو بنیان نهاده شد . در این ساختار آنچه بسیار حایز اهمیت است و تبیین شایسته ای از آن صورت نگرفته ، این است که پیامبر (ص) بر ارتقای ذهنی و بینشی جامعه بسیار تأکید داشتند .
نگاه و اهتمام پیامبر (ص) در تربیت عقلانی جامعه و انسان رشید ، کمال یافته که نگاه او به مسایل و هستی دارای عمق و ژرفای بیشتری باشد ، از مسایلی است که باید از سوی اندیشمندان مورد بازکاوی قرار گیرد.
آنچه مهم می نماید آن است که ما نیاز داریم تا به بازخوانی جامعه مطلوب پیامبر (ص) بپردازیم ؛ جامعه ای که زیرساختهای فکری و معرفتی آن بر محوریت اندیشه و رفتار پیامبر (ص) باشد و در این میان نخبگان دینی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سازمان روحانیت ، نهادهای فرهنگی ، مطبوعات ، صدا و سیما ، هنرمندان ، نهاد سیاست و حکومت ، و گروههای مرجع که می توانند بر بخش و یا بخشهایی از جامعه اثرگذار باشند ، نقش ویژه ای را بر عهده خواهند داشت .
ضروری است در سالی که از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام « پیامبر اعظم (ص) » نامگذاری شده است ، تلاش ویژه ای در بازخوانی و ارایه شایسته سیره و رفتار رسول اکرم (ص) در عرصه ها و قلمروهای مختلف زندگی آن بزرگوار به عمل آید .
بازخوانی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) می تواند ما را در وضعیتی شایسته و ممتاز قرار دهد و جامعه را از بسیاری آسیبها ، ناراستیها و کژیها برهاند ؛ آسیبهایی همچون : به هم خوردن تعادل اخلاقی و روانی جامعه ، از میان رفتن حریمهای اخلاقی و انسانی ، عبور از هنجارها ، نیازآفرینی های کاذب ، تزلزل در حوزه اعتماد عمومی جامعه ، آسیب پذیری نهاد خانواده ، حذف پیامهای انسانی از فضای عمومی جامعه و بسیاری از آسیبهایی که جامعه ما و جهان امروز را به شدت دچار بحران کرده است .
با رهایی از این آسیبها از طریق بازفهمی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) ، جامعه ای پویا ، اخلاق مدار ، انسانی و سرشار از امید و پویش ، فرارویمان قرار خواهد گرفت و جامعه به سمت سلامت نفس و روان ، اعتمادسازی ، عدالت گرایی ، پاکدامنی ، رعایت حدود و تکالیف الهی ، همبستگی و امنیت ، هدایت خواهد شد .
خوانش اندیشمندانه سیره و سنت پیامبر (ص) و رجوع اندیشه ورزانه به قرآن و عترت، می تواند راهبردی کامل و جامع در تنظیم مناسبات و تعاملات ، ساخت و مهندسی اجتماعی مطلوب باشد و ما را به حیات طیبه نبوی و جامعه ای اعتلایافته ، رشید و برومند ، بانشاط و سالم ، پویا و تمدن ساز رهنمون شود .
پیامبـر (ص) در آیینـه ادیان الهی
اشاره
در منابع کلامی و فلسفی و اعتقادی دلایل فراوانی برای نبوت رسول اکرم (ص) ذکر شده است . یکی از مهمترین استدلالهای دانشمندان مسلمان ، گواهی پیامبران پیشین و نخبگان امتهای گذشته و علمای اهل کتاب به رسالت و نبوت آن حضرت می باشد . در این نوشتار سعی شده به گفتار برخی از انبیاء و علمای امتهای پیشین در مورد پیامبر اعظم (ص) نگاهی کوتاه داشته باشیم .
پیمان ازلی
قرآن در این رابطه می فرماید : « همانها که از فرستاده خدا پیامبر امی پیروی می کنند ، پیامبری که صفاتش را ، در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند . » 1
از منظر قرآن کریم تمام اقوام پیشین و پیامبران گذشته موظف بوده اند به رسالت خاتم الانبیاء (ص) ایمان بیاورند، زیرا خداوند از همه آنان در این رابطه پیمان گرفته و آنها اعتراف کرده بودند که اگر بعد از تولد و ظهور حضرت محمد (ص) زنده بودند، به آیین اسلام ایمان بیاورند .2 قرآن در مورد پیمان پیامبران می فرماید : « هنگامی که خداوند از پیامبران پیشین پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم ، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه به شما کتاب و حکمتی دادم ، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست، تصدیق کرد ، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریاش کنید . آنگاه فرمود : آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟ گفتند : آری ، اقرار کردیم . فرمود : پس گواه باشیدو من هم با شما از گواهانم .» 3
بر اساس این آیات ، تمام انبیای الهی ، حضرت محمد (ص) را می شناختند و موظف بودند از آن حضرت پیروی کرده و به آیین پاکش ایمان بیاورند ، رسول خدا (ص) در حقیقت خاتم پیامبران و برترین و افضل آنان است و در آخرت هم همه امتهای گذشته به همراه پیامبرانشان زیر پرچم اسلام و تابع پیامبر خاتم (ص) خواهند بود .
امام علی (ع) می فرماید : « خداوند هیچ پیامبری را از حضرت آدم تا پیامبران بعدی مبعوثنکرد ، مگر اینکه از آنان عهد و پیمان گرفت که خود و پیروانشان در صورت درک عصر حضرت خاتم الانبیاء (ص) به او ایمان آورده و یاریش کنند .» 4
پیامبر در صحف ابراهیم (ص)
حضرت ابراهیم (ع) پیامبر بزرگ الهی وقتی خانه کعبه را در مکه بنا کرد، دست به دعا برداشته و در مورد حضرت محمد (ص) چنین گفت : پروردگارا ! در این منطقه پیامبری مبعوث فرما که اهل اینجا باشد و آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و آنان را از آلودگی ها و گناهان پاکیزه گرداند . 5
« کعب بن غالب » از دانشمندان برجسته اهل کتاب و از اندیشمندان آیین توحیدی حضرت ابراهیم (ع) قبل از پیامبر اعظم (ص) بود . او ویژگیهای حضرت محمد (ص) را در صحف حضرت ابراهیم خوانده و به او ایمان آورده بود .6
پیامبر خاتم از منظر یهـود
روزی پیامبر اعظم (ص) به همراه عده ای از یارانش در مدینه به عبادتگاه یهودیان رفت و مشاهده کرد که آنان به قرائت تورات حضرت موسی (ع) مشغولند . وقتی پیامبر اعظم (ص) را دیدند سکوت کرده و از ادامه قرائت تورات خودداری نمودند. پیامبر (ص) از آنان پرسید : چرا تلاوت تورات را قطع کردید !؟ همه سکوت کردند و پاسخی به پیامبر (ص) ندادند .
در گوشه ای از کنیسه یهودیان مرد بیماری دراز کشیده بود . وقتی سکوت همکیشان خود را مشاهده کرد از بستر بیماری برخاسته وگفت : ای محمد ! آنان به اوصاف و ویژگیهای تو در تورات رسیده بودند . وقتی تو را دیدند نخواستند در حضور تو و یارانت فضایل و امتیازات تو را بازگو کنند که نوعی تأیید آیین تو هم بود . سپس از بستر بیماری برخاست و با تلاش زیاد تورات را در د ست گرفته و تمام مطالب مربوط به فضایل و مناقب حضرت محمد (ص) را در آنجا قرائت کرد و گفت : ای محمد ! این اوصاف توست و ویژگیهای آیین و امت تو ، من همین جا گواهی می دهم که خدا یکی است و تو فرستاده خدای یگانه هستی ! آنگاه لحظاتی سکوت کردو نفسهایش به شماره افتاد و از دنیا رفت . حضرت دستور داد تا آن یهودی روشن ضمیر و خوش عاقبت را به روش اسلامی غسل داده و پس از نماز دفن کنند .
عبدا... بن عمر گفته است ، به خدا سوگند ویژگیهای حضرت رسول (ص) در تورات حضرت موسی (ع) همان گونه است که خداوند در قرآن توصیف کرده و فرمود : « ای پیامبر ! ما ترا فرستادیم تا گواه نوید بخش و هشداردهنده باشی ! » 7
در تورات موسی (ع) افزون بر صفات والای نبوی (ص) آمده است : تو استوانه استواری برای مکه بوده و بنده و فرستاده منی ، تو را متوکل نامیدم ، تو تندخو و سخت دل نیستی و در مجامع عمومی فریاد نمی کشی . تو بدی را با بدی پاداش نمی دهی ، عفو و گذشت عادت توست .
در ادامه آیات تورات ، رسول خدا (ص) این گونه ستوده می شود : خداوند متعال او را قبض روح نخواهد کرد تا این که ملت عقب مانده و کح فهم را به راه راست هدایت نموده و آنان را با ندای توحیدی « لااله الاا... » آشنا سازد ، او چشمان نابینا را روشن ساخته دلهای زنگ زده و بیمار را جلا می بخشد و گوشهای ناشنوای از حق را برای شنیدن سخن حق آماده می سازد . 8
پیامبر (ص) در صحف ادریس
سیدبن طاووس در کتاب « سعدالسعود » می نویسد : در صحف ادریس اوصاف پیامبر خاتم (ص) به شایسته ترین وجهی بیان شده و در بخشی از آن آمده است : من برای بندگان صالح ، مخلص و باتقوایم مصطفی (ص) را پیامبر و مرتضی (ع) را امین گردانیدم . محمد (ص) پیامبر و رسول امت و مؤمنان باتقوا یاران او از میان امتش هستند . خداوند متعال به حضرت آدم (ع) خطاب کرد : ای آدم به ذریهات بنگر و حضرت آدم در میان ذریهاش گروهی را دید که نور آنان همه جای آفاق را فرا گرفته و درخشش ویژه ای دارند ، حضرت آدم پرسید : پروردگارا ! اینان کیانند ؟ خداوند فرمود : اینها پیامبران از نسل تو هستند ... حضرت آدم گفت : خدایا چرا نور آخرین نفر از سلسله انبیا از همه درخشنده تر و تابناکتر است ؟ خداوند فرمود: به خاطر برتری او بر همه انبیا و اولیا . پرسید : این پیامبر کیست و نامش چیست ؟ خداوند فرمود : این محمد ، پیامبر فرستاده مورد اعتماد ، نجیب ، محرم اسرار ، برگزیده ، پاک ، خالص ، حبیب ، دوست ، گرامی ترین مخلوق در پیشگاه من است و محبوبترین ، نزدیکترین ، شناخته ترین مخلوقاتم می باشد. او از نظر علم ، حلم ، ایمان ، یقین ، صداقت ، نیکوکاری ، پاکدامنی ، تواضع و فروتنی ، پارسایی ، فرمانبری بر همه آنان برتری دارد .
عرشم و سایر آفریده ها در آسمانها و زمین پیمان گرفته ام که به او ایمان آورده و به نبوتش اقرار کنند . ای آدم ، به او ایمان بیاور که در نزد من مقام و منزلت ، فضل و وقارت فزونی یابد . حضرت آدم (ع) گفت : به خدا و پیامبرش محمد (ص) ایمان آوردم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
روزه در ادیان جهان
روزه گرفتن یکی از واجبات مسلم دین مبین اسلام است و در قرآن کریم به صراحت می فرماید :
» یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تنفون«
ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شد آن چنان که برکسانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود ، باشد که پرهیزگار شوید .»
کلمه ی کتابت معنایش معروف است ولی گاهی کنایه از واجب شدن عملی و یا تصمیم برانجام یک نوع عمل اطلاق می شود . و صوم در لغت خودداری است و از همین رو است که به صمت (سکوت) نیز صوم می گویند؛ زیرا ؛ آن هم خود داری از سخن گفتن است ، اصل صوم در لغت به معنی امساک و خودداری است ولی در شرع عبارت است از این که کسانی که دارای شرایط خاصی هستند باید از چیزهای مخصوص در زمان معینی خودداری نمایندو منظور از « ان الذین من قبلکم» امت های گذشته و پیش از ظهور اسلام است ؛ « امت های انبیای پیشین چون امت موسی و عیسی و غیر ایشان است . »
اما از این آیه ی شریفه می توان این طور استنباط کرد که روزه بر امت های پیش از مسلمانان واجب بوده است و لزومی ندارد که روزه ی وضع شده برای پیشینیان شبیه روزه ی مسلمانان باشد ؛ به بیان دیگر در نحوة روزه گرفتن و مدت آن و اقسام در میان ادیان ، تفاوت هایی مشاهده می شود.
درحال حاضر آن شیوه ی روزه داری که مورد نظر قرآن کریم است در متون دینی ادیان دیگر نیامده است و این موضوع از نظر مسلمانان دلیلی بر تحریف کتب دینی آن ها است . با این وجود در تورات و انجیل نشانه هایی ازوجود روزه در میان یهودیان و مسیحیان اولیه به چشم می خورد و یهودیان و مسیحیان تا عصر حاضر نیز در سال ، چند روز به روش های مختلف روزه می گیرند واز خوردن گوشت ، شیر و حتی از مطلق خوردن و نوشیدن خودداری می کنند ؛ در قرآن مجید نیز داستان روزه ی ذکریا و قصه ی روزه ی مریم از سخن گفتن آمده است .
« من برای خدای رحمان روزه گرفته ام و با احدی امروز سخن نمی گویم » و «گفت پروردگارا برای من نشانه ای قرار ده ، خداوند گفت : (نشانه آن است که ) با مردم سه روز و سه شب سخن نگویی » آیه ای اخیر به فرمان خدا به حضرت ذکریا (ع) مبنی بر روزه ی سکوت گرفتن ، به عنوان نشانه ای برای اطمینان قلب آن حضرت اشاره دارد. مسلم است که این نوع روزه با روزه ی تصریح شده در اسلام تفاوت داردم با مطالعه در منابع ادیان جهان مشخص می شود ، که روزه به صورت های مختلف در میان ایرانیان وجود داشته است که می توان به موارد ذیل به عنوان نمونه اشاره کرد :
در دین یهود ، موسی نخستین و بزرگ ترین روزه دار خوانده شده است ، در تورات آمده است : وقتی که ایشان برای دریافت کلام خداوند عازم کوه می شوند به مدت چهل شبانه روز از خوردن آب و نان پرهیز می کنند و سخنان خداوند یاه « ده فرمان» را که بر او نازل می شود و بر روی الواح سنگی می نویسد. در آیین یهود روزه جزئی از مجموعه ی اعمالی است که فرد یهودی برای ذیل ساختن تن و رنجور کردن آن ، انجام می دهد ؛ به این نوع عملکرد در اصطلاح (innah ncgcch) گفته می شود.
از همین رو است که علمای یهود از روزگاران کهن در تفسیر آیه ی 29 از باب 16 سفر لاویان گفته اند : این برای شما فریضه ی دایمی باشدکه در روز دهم از ماه هفتم جان های خود را ذلیل سازید و … نه تنها روزه داشتن بلکه پرهیز از استحمام ، پوشیدن کفش ، استفاده از روغن برای مو و … را لازم می دانسته اند.
در عهد قدیم از روزه داشتن افرادی هم چون داوود ، الیاس ، دانیال و جمعی بسیار ، سخن رفته است ، که بیان گر یک سنت دینی مرسوم برای رسیدن به هدف مورد نظر در میان یهودیان بوده است ازجمله :
…. پس داوود برای سلامت طفل از خدا استدعا کرد ، روزه گرفت و تمامی شب را بر روی زمین خوابید ، مشایخ خانه اش براو برخاستند تا او را از زمین برخیزانند اما قبول نکرد و با ایشان نان نخورد .
… پس روی خود را به سوی خداوند متوجه ساختم تا بادعا و تضرعات و روزه و پلاس و خاکستر ، مسالت نمایم .
و در روز بیست و چهارم این ماه بنی اسرائیل روزه دار و پلاس در بر و خاک بر سرجمع شدند و « (بنی اسرائیل) آن روز را درآن جا روزه داشته ، گفتند که برخداوند گناه کرده ایم و شموئیل بنی اسرائیل را درمصفه داوری نمود.
علاوه بر این ها در تلمود که کتاب میشنا (روایات یهودیان ) جزئی از آن است ، به موضوع روزه اشاره شده و احکام و قواعد روزه بیان گردیده است .
این مطالب دلیلی بر وجوب روزه در میان یهودیان به شمار نمی رود ولی رواج روزه گرفتن در بین آنان را می نمایاند ؛ در ماه های چهارم و پنجم ، هفتم و دهم هر سال به روزه داری دست می یازدیدند و روزه ی آن ها همراه با ندبه و زاری بود.
یهودیان به دلایل مختلف روزه می گرفتند :
الف) برسر لطف آوردن خداوند به منظور پیش گیری یا پایان بخشیدن به یک مصیبت الهی
ب) هنگامی که یک تهدید یا حمله از سوی دشمنان و یامصیبت طبیعی متوجه آن ها می شد به روزه عمومی توجه می کردند.
ج) روزه داشتن به منظور کسب آمادگی برای قبول امر خطیر ملاقات با ارواح مردگان .
از جمله می توان از این حوادث نام برد : در کتاب سوری آمده است وقتی فرزند داوود پس از تولد بیمار می شود وی برای سلامتی طفل دعا می کند و روزه می گیرد و گریه می کند و …
و زمانی یونس برای هدایت مردم گمراه وارد شهر نینوا شد و هشدار داد که اگر ایمان نیاوردند چهل روز دیگر شهر سرنگون خواهد شد ، مردم ایمان می آورند و از ظلم و ستم دست می کشند و برای پیش گیری از نزول بلا روزه می گیرند و به عزاداری می پردازند و حتی حیوانات را هم از خوردن و چریدن باز می دارند و بالاخره خدا از نزول بلا منصرف شد.
یک بار نیز شاه هخامنشی با توطئه ی هامان یکی از شاه زادگان قصد کشتن یهودیان را در سراسر ایران می کند و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
ادیان
تشکیلات مذهبى و حوزههاى دینى هر یک از ادیان در برمه، اکثراً در همان مکانهاى عبادتی، زیارتی، معابد و مساجد دایر مىباشد، رهبران مذهبى در قسمتى از این مکانها به رتق و فتق امور پیروان خود مىپردازند،و در موقع لزوم فعالیتهاى تبلیغى جهت ترویج ادیان خود را انجام مىدهند. البته به غیر از بودائیانى که خود داراى تشکیلات عظیم تعلیم و تربیت در گوشه و کنار این کشور مىباشند. ذیلاً عبادتگاههاى ادیان مهم در کشور برمه، جهت آگاهى خوانندگان به استثناء معابد بودائى درج مىگردد.
۱. کلیساى آگوستین (St. Augustine's Church) مخصوص مسیحیان پیرو رُمن کاتولیک - Roman Catholic
۲. کلیساى صلیت مقدس - Church of the Holy cross مخصوص مسیحیان آنگلیکن (Anglican) و همچنین مدرسه کلیسا (School Church (children)) براى کودکان و کلیساى مقدس سهگانه کاتدرال - Cathedral of the Holy Trinity Church
۳. کلیساى انگلیسى متودیست - Methodist - English Church و مدرسه همین کلیسا که براى پیروان مسیحى مِتودیست و فرزندان آنها بنا گردیده.
۴. براى مسیحیان پیرو فرقه باپ تیست (Baptist) کلیساى امانوئل - Immanuel Church
۵. براى ارمنیان (Armenian) مسیحى کلیساى ارامنه - Armanian - church
۶. براى یهودیان پرستشگاه یهود - Jewish Synagogue که سفارت اسرائیل (Israeli Embassy) نامیده مىشود
۷. براى هندوها معابد سرى سرى شیواکریشنا - Sristi shiva krishna و سرى سرى دورگا - Sristi Durga، معبد بزرگ هندو - Hindu Temple و براى سیکها (Sikh Temple) معبد سیک بنا گردیده، که هر یک کلیه امور مربوط به پیروان خود را بر عهده دارند.
حجاب در ادیان الهی
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است. داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطری بودن پوشش را اثبات میکند. در تورات کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدّس است، میخوانیم: و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوشنما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوهاش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد*آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریاناند؛ پس برگهای انجیر بههم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند. .
فطری بودن پوشش حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصّی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است. داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطری بودن پوشش را اثبات میکند. در تورات کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدّس است، میخوانیم: و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوشنما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوهاش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خوردآنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریاناند؛ پس برگهای انجیر بههم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند. . بعد ادامه میدهد: و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است و خداوندْ خدا رختها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید. بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریاناند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسی از پوست بدیشان ارزانی داشت. در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است: فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَهَٔ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّهِٔ؛آنگاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده عورتشان آشکار گردید. و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند. طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بودهاند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه بر اثر اغوای شیطان لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم دارای لباس بودهاند بلافاصله خود را با برگهای درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی، حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگها ولو به طور موقت، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکّر هر یک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت میکند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدنها ایجاد نشده است؛ بلکه انسانهای نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسانها، به طور فطری بدان گرایش داشتهاند. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملتها و آیینهای جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه بهطور کامل از بین نرفته است. اگر به لباس ملّی کشورهای جهان بنگریم، به خوبی حجاب و پوشش زن را در آن میبینیم. دقّت در لباس ملی کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخی برای یافتن ملل و اقوامی که زنان آنها دارای حجاب بودهاند، بینیاز میسازد و به خوبی اثبات میکند که حجاب در میان اکثر ملتهای جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصی نداشته است. تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کردهاند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتابهای مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست. حجاب در شریعت زرتشت اَشو زرتشت با توصیهها و اندرزهای خود، کوشیده است تا پایههای حجابی را که زنان ایرانی به عنوان یک فرهنگ ملّی در ظاهر عرف خود رعایت میکنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجرای قانون حجاب را در آینده نیز تأمین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحرافهای اخلاقی پنهان، بیمه کند. قسمتی از پند و اندرزهایی که اَشو زرتشت به پیروان خود توصیه نموده را نقل میکنیم، تا این اقدام مهم اشو زرتشت بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالی و آموزش ریشههای حفظ حجاب» و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهری با عفّت باطن، روشنتر شود. او میفرماید: ای نوعروسان و دامادان روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پی زندگانی پاک مَنشی برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی، بر دیگری پیشدستی جوید تا آن زندگانی مقدس زناشویی، با خوشی و خرّمی همراه باشد. ای مردان و زنان! راه راست را دریابید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
مقدمه :
یهود یا جهود یکی از ادیان الهی است که بنیان گذار آن حضرت ابراهیم (ع) است . اما چون حضرت موسی صاحب شریعت بود وقوم بنی اسراییل را از مصر نجات داد , این دین به نام وی شهرت یافت . واژه یهودی که خود منسوب است به ((یهودا)) یکی از فرزندان حضرت یعقوب , بعد از حضرت سلیمان و تجزیه بنی اسراییل متداول شد زیرا لقب حضرت یعقوب اسراییل بود و فرزندان او را هم بنی اسراییل می گفتند ونه یهود .گاهی هم در اصطلاح به آنها کلیمی می گویند که این واژه منصوب است به (کلیم الله)که از القاب حضرت موسی است . قدیمی ترین واژهای که این قوم بدان نامیده شده اند , کلمه عبری است .زیرا یهودیان عبری نژادند که آن شاخه ای از نژاد سامی می باشد .
چادر نشینان عبرانی در حدود هزارو چهارصد سال قبل از میلاد از رود اردون گذشته وارد سرزمین فلسطین شدند .
معنای واژه عبری بعضی گفته اند به معنی عبور از رود فرات یا اردون است . اما تحقیقات دانشمندان بیانگر آن است که (عبری) از یک ریشه بوده و به معنی ((بدوی))و ((بیانگرد))است, وچون در اصل عبرانیها از بیابانهای عربستان به سرزمین فلسطین هجوم آوردند , آنهارا عبرانی یعنی بدوی گفتند. قوم عبرانی قبل از حضرت ابراهیم (ع) موحد نبوده وبه خدایان گوناگون که از آن تعبیر به ((الوهیم) یا ((الیم)) یعنی خدایان می کردند اعتقاد داشتند .
از جمله کوههای آتشفشان نیمه خاموش که در آن سرزمین وجود داشت برای آنها مقدس بوده است و گاهی قربانی های خونین خود را بر روی صخرههای این کوهها انجام می دادند .کلمه ((بعل)) را هم که به معنی خداوند ومالک زمین است از کنعانیان اقتباس کردند وآن را خدای حاصلخیزی وخیر و برکت شمردند . درباره زندگی پس از مرگ معتقد بودند که مردگان گودالی تاریک به نام ((شه عول ))بی آنکه پاداش ویا سزایی باشد در بدبختی بسر مبردند .
نخستین پیشوای توحید :
در بین قرون 19-16پیش از میلادحضرت ابراهیم که به عبری او را ((ابرام )) میخوانند و به معنی (پدر عالیقدر) است ظهور کرد وقوم خود را به سوی خداوند یکتا دعوت نمود .حضرت ابراهیم در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان بسیار مقدس است .و از آنجا که وی در همه انبیاء بنی اسراییل و نیز از نیای بزرگ حضرت محمد(ص) است ,به ( (شیخ الانبیا)) معروف است . بنا به مقتضیات اوضاع اجتماعی , حضرت ابراهیم (ع) با زنش سارا و برادرزاده اش لوط وهمراه با عشیره خود از شهر ((اور)) واقع در جنوب بین النهرین , رهسپار حران شد . مطابق روایت تورات مهاجرت حضرت ابراهیم از شهر (اور ) به کنعان در زمان ((امرافل))پادشاه شنعار که ظاهرا"همان حامورابی پادشاه بابل است , انجام گرفت . هنگامی که حضرت ابراهیم نود ونه ساله بود , خداوند بر او ظاهر شد وگفت:(من هستم خدای قادر مطلق, پیش روی من بخرام وکامل شو ,و عهد خویش را در میان خود تو خواهم بست , وتو را کثیر خواهیم گردانید , تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم . اما تو عهد مرا نگهدار , و بعد از تو هر ذکوری از شما باید ختنه شود و...) واز آن تاریخ (ختان)بین یهودیان وسپس مسلمانان معمول شد , اما مسیحیان از آن عدول کردند .
حضرت ابراهیم پس از چندی با همسر خود رهسپار مصر شد . ابراهیم به سبب نازا بودن زنش سارا , با کنیزی از اهالی مصر به نام هاجر ازدواج کرد وصاحب فرزندی به نام اسماعیل شد . در یکصد سالگی ساره آبستن شده و اسحاق فرزند دومش به دنیا آمد .اسحاق به کنعان می آید و در آنجا سکونت اختیار می کند . وی دارای دو فرزند پسر است نخستین آن ((عیسو )) نام دارد ,اسحاق مایل است که وی را وارث عهد خود گرداند . لیکن زنش گرایش به یعقوب فرزند دیگر دارد . به همین جهت زوجه اسحاق , پوست بزغاله بر تن یعقوب کرده وآن را نزد اسحاق که در آن هنگام به کم بینایی مبتلا شده بود میبرند . اسحاق ندانسته برای یعقوب دعا کرده و او را به جای (عیسو )برکت می دهد .بعد که متوجه می شود دیگر کار از کار کذشته است .یعقوب جانشین اسحاق میشود , وی در یک شب تا صبح با خداوند کشتی میگیرد . اما چون خداوند حریف یعقوب نمی شد , خداوند یعقوب را به ((اسراییل ))به معنی پهلوان خدا ملقب فرمود . در همین زمان حضرت موسی بن عمران در یک خانواده ای از از سبط(لاوی)متولد شد .مادرش پس از مدتی از بیم فرعون او را در سبد قرار داد و به نیل انداخت . دختر یا همسر فرعون آن سبد را بر نیل دید وآن را گرفت , چون چشم او بر طفل افتاد دلش به حال او سوخت و در جستجوی دایه ای بر آمد , بر حسب اتفاق مادر موسی به عنوان دایه برگزیده شد و فرز ند خود را موسی نامید . که به زبان مصری به معنی بر گرفته از آب است. بدین ترتیب موسی در دربار فرعون بزرگ شد . موسی روزی مردی قبطی (مصری )را دید که مردی از بنی اسراییل را میزند ,به کمک آن مرد آمد و قبطی را کشت . روز دیگر موسی از ترس بگریخت و به شبه جزیره سینا رفت و در مدین به حضور حضرت شعیب رسید و مدتی به گوسفندان شعیب مشغول بود . در همین زمان روزی در صحرای سینا به کوه(( حریب))یا((جبل الله))رسیدآتشی دید که درمیان درختی که از آن ندایی برخاست و می گفت :((ای موسی ,به پیش آی ونعلین خیش را از پای بی رون کن زیرا مکانی که در آن ایستاده ای , زمین مقدس است . ومن یهوه هستم خدای پدرانت )) .پس او را امر فرمود که به مصر رود , وقوم بنی اسراییل را از بندگی نجات دهد .بنابراین بعثت حضرت موسی از این جا آغاز گردید .
احکام عشره(فرمان های دهگانه) :
پس از آنکه موسی قوم خود را از دست لشکریان فرعون نجات داد وارد صحرای سینا شد . در همین ایام ((یهوه)) خدای بنی اسراییل , موسی را به بالای کوه طور فرا خواند و اصول دین یهود را به وی وحی فرمود . احکام عشره که در واقع اصول دین یهود است, به این قرار است :
1)من ((یهوه))خدای تو هستم که تو را ا زکشور مصر و سزمین بندگی واسارت بیرون آوردم .جزٍمن خدای دیگر نخواهی داشت .
2)من برای تو نه بتی ونه تصویر ی از آنچه در بالای آسمان ها وبر روی زمین ودر آبهای زیر زمین قرار نمی دهم . زیرا که من ((یهوه))خدای تو میباشم,خدای غیوری هستم .
3)تونباید نام مرا به باطل ببری زیرا مرتکب چنین گناهی در خور مجازات خواهد بود .