لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
طرح درس روزانه: 2 ماده ی درسی: عربی مقطع تحصیلی : متوسطه مدت جلسه:90 دقیقه دبیرستان حضرت زینب
شماره ی کتاب : 1/224 موضوع درس :معلوم و مجهول پایه تحصیلی: دوم تجربی تهیه کننده : اربابی
اهداف
مراحل تدریس و تنظیم محتوا منابع و روش ها
زمان
1- هدف کلی: یادگیری فعل مجهول
مراحل تدریس و تنظیم محتوا : معارفه، حضور و غیاب و بررسی تکالیف
5 دقیقه
ارزشیابی پیش از تدریس ( اجرای آزمون از درس گذشته – اجرای آزمون رفتار ورودی – اجرای پیش آزمون)
5 دقیقه
2- هدفهای جزئی: دانش آموزان در پایان تدریس
1- بتوانند جمله را مجهول کنند .
2- بتوانند جمله را معلوم کنند .
ایجاد آمادگی: ( فعالیت های لازم در پشت برگه نوشته شود )
10 دقیقه
معرفی درس جدید و بیان هدف های رفتاری درس:
5 دقیقه
ارائه درس: مجهول کردن یک جمله فارسی و مرحله بندی کارهای انجام شده .
3- عینا همان مراحل را در مورد یک جمله عربی پیاده کردن .
4- مقایسه فاعل و نایب فاعل و انواع آن.
گفتن احکام نایب فاعل با مثالهای فراوان .
40 دقیقه
5- هدف های رفتاری: دانش آموزان در پایان و ضمن تدریس
1- فعل مجهول را تشخیص دهند .
6- فعل معلوم را به مجهول و بالعکس تبدیل کنند.
7- احکام نایب فاعل را بدانند .
جمع بندی:
5 دقیقه
ارزشیابی پایانی درس: ( اجرای پس آموز ) – سوالات مربوط در پشت برگه نوشته شود .
15 دقیقه
تعیین تکلیف: در کلاس:
در منزل :
5 دقیقه
8- رفتار ورودی: دانش آموزان قبل از تدریس:
موضوع جدید است و دانش آموزان هیچ اطلاعی از آن ندارند .
منابع و روش ها:
1- روش های تدریس :پرسش و پاسخ ، سخنرانی
2- وسایل کمک آموزشی:تخته ، گچ در رنگهای مختلف
3- فعالیت های فراگیران:پرسش و پاسخ و حل سوال در خلال درس
آزمــــــــون از درس گذشــــته
آزمــــــــون رفتار ورودی
پیـــــــــش آزمـــــون
پــــــــس آزمــــــــون
تفاوت این جمله ها در چیست؟
کتب التلمیذُ الدرسَ .
کتب الدرسُ .
1- فعلهای زیر را مجهول کنید .
أرسَلَ ، نزَّلَ ، یحتَرِمْنَ ، یُعلِّمُ
2- جمله های زیر را مجهول کنید .
یرزُقُ اللهُ الشهیدَ عنده .
شربتْ الطفلهُ الماءَ .
فعالیت های لازم جهت (ایجاد انگیزه) در دانش آموزان:
نوشتن یک جمله معلوم و مجهول فارسی و مقایسه آنها .
تــــــــذکـــــــر:
2- در هنگامی که درس گذشته همان رفتار ورودی می باشد امکان ادغام در آزمون اول وجود دارد .
2- آزمون های 1و2و3 را می توان به طور همزمان اجرا نمود تحلیل هر دسته از سوالات این آزمون ها لازم است به طور جداگانه باشد.
3- در مواردی که مفاهیم درس از پیچیدگی بیشتری برخوردار است می توان از پیش آزمون نیز به جای پس آزمون استفاده کرد .
تـــوجــه: جهت هر یک از آزمون های زیر با توجه به نوع آن باید تعدادی سوال تهیه شود . دبیرستــــان دخترانه ریحانه النبــــی (س)
طرح درسروزانه: 1 ماده ی درسی:عربی مقطع تحصیلی : متوسطه مدت جلسه:90دقیقه دبیرستان ریحانه النبی( س )
شماره ی کتاب: 1/224 موضوع درس :معلوم و مجهول پایه تحصیلی: دومتجربی تهیهکننده : ستایش
اهداف
مراحل تدریس و تنظیم محتوا منابع و روشها
زمان
1-هدف کلی:یادگیریفعل مجهول
مراحل تدریس و تنظیم محتوا : معارفه،حضور و غیاب و بررسی تکالیف
5دقیقه
ارزشیابی پیش از تدریس ( اجرای آزموناز درس گذشته–اجرای آزمونرفتار ورودی–اجرای پیشآزمون)
5دقیقه
2-هدفهای جزئی: دانش آموزان در پایانتدریس
1-بتوانندجمله را مجهول کنند.
2-بتوانندجمله را معلوم کنند.
ایجاد آمادگی: ( فعالیت های لازم درپشت برگه نوشته شود )
10دقیقه
معرفی درس جدید و بیان هدف های رفتاریدرس:
5دقیقه
ارائه درس:مجهولکردن یک جمله فارسی و مرحله بندی کارهای انجام شده.
3- عیناهمان مراحل را در مورد یک جمله عربی پیاده کردن .
4- مقایسهفاعل و نایب فاعل و انواع آن.
گفتناحکام نایب فاعل با مثالهای فراوان.
40دقیقه
5-هدف های رفتاری: دانش آموزان در پایانو ضمن تدریس
1-فعلمجهول را تشخیص دهند.
6-فعلمعلوم را به مجهول و بالعکس تبدیلکنند.
7-احکامنایب فاعل را بدانند.
جمع بندی:
5دقیقه
ارزشیابی پایانی درس: ( اجرای پس آموز)–سوالات مربوط درپشت برگه نوشته شود .
15دقیقه
تعیین تکلیف: درکلاس:
در منزل:
5دقیقه
8-رفتار ورودی: دانش آموزان قبل ازتدریس:
موضوع جدید است و دانش آموزان هیچاطلاعی از آن ندارند .
منابع و روش ها:
1-روش های تدریس :پرسش وپاسخ ، سخنرانی
2-وسایل کمک آموزشی:تخته ،گچ در رنگهای مختلف
3- فعالیت های فراگیران:پرسش وپاسخ و حل سوال در خلال درس
تـــوجــه: جهت هر یک از آزمون های زیربا توجه به نوع آن باید تعدادی سوال تهیه شود . دبیرستــــان دخترانه ریحانهالنبــــی (س)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 66
بسم اللّه الرحمن الرحیم
أثر الاسلام و المسلمین فی الأندلس
استاد مربوطه:
الدکتور ابویسانی
محقق:
زینب صمیمی
عام 88-1387
الحضاره الاسلامیه تغزو اوربا و توقظها
انتقلت الحضاره الاسلامیه الی أوربا، وأیقظتها من سباتها، سواء فی ذلک الحضارهالفّریه أو الحضاره العمرانیه، و تم نقل هذه الحضاره بطریق الطلاب الأوربیین الذین التحقوابالجامعات الاسلامیه فی قرطبه و اشبیلیه و مالقه و غرناطه ثم عادوا الی بلادهم یحملونأفانین من العلم و المعرفه و الحکمه، أو عن طریق المحجنین و هم المسلمون الذین کانوابعیشون فی کنف الممالک المسیحیه قبل سقوط غرناطه، أو عن طریق المستعربین و همالمسیحیون الذین کانوا یعیشون فی کنف الحکم السلامی، و ظلوا هم و أولادهم مصابیحهدی لأوربا بعد انتهاؤ ملک المسلمین، و کذلک عن طریق الموریسکیین و هم المسلمونالذین أرغموا علی ترک الاسلام أو علی الأقل التظاهر بذلک بعد سقوط غرناطه.
و سنذکر فیما یلی نماذج من المعارف التی نقلت من الحضاره الاسلامیه لأوربا، وأغلب ما نذکره مقتبس من کتاب «الفکر الاسلامی: منابعه و آثاره» الذی قمت بترجمته منالانجلیزیه و به تفصیل کاف عن هدا الموضوع فلیرجع الیه من یشاء.
من الفکر الاسلامی للفکر الغربی فی الفلک:
هناک مؤلفات أربعه لأبی معشر، و کذلک الجدول الفلکی الذی صنعه الخوارزمی، و قدترجمها کلها للغه اللاتینیه أدلارد الباثی و یوحنا الاشبیلی أما الجدول الفلکی الذی صنعهالبتانی، فقد ترجمه الی اللاتینیه، ثم أعاد ترجمته بعد ذلک ألفنسو العاشر و ترجم جراردالکرمونی کتاب الهیئعه لابن جابر و قد نشرت هذه الترجمه سنه 1534، و قد سجل هذاالکتاب تقدما واضحا و أدخل تحسینات کبیره علی أبحاث بطلیموس، و قد ترجمت الیاللاتینیه أبحاث أخری کثیره فی الفلک کتبها البحاثه المسلمون أمثال أبی بکر و القابسی والبتانی و الفرغانی و غیرهم، و قد کان لهذه الأبحاث أثر واضح فی تقدم هدا العلم بأوربا،فمن المسلم به أن الجداول الفلکیه التی وضعها و أکملها العاشر لم تکن الاتجدیدا للفکرالاسلامی فی علم الفلک و مثل ذلک یقال عن جداول التی اتخذت أساسا لها ما کتبه المسلمونو بخاصه ما کتبه الزرقالی، و کذلک مؤلفات التی کانت فی الحقیقه اقتباسا من جداولالزرقانی، و قد حلت الجداول الفلکیه التی صنعها المسلمون محل جداول الیونان و الهنود وأغنت عنها، و قد شاع استعمالها حتی وصلت الصین، و انتقع بثقافه الفلکیین المسلمین بدلیلأنه أورد فی کتابه اقتباسات من الزرقانی و البتانی. و بجانب هذا نجد اللغات الأوربیهتستعمل بعض الألفاظ الفلکیه العربیه مثل المأخوذه من السموت و المأخوذه من کلمه ناظرمما یؤکد تراثا اسلامیا ضخما تسرب الی أوربا المسیحیه.
من الفکر الاسلامی للفکر الغربی فی الریاضه:
و قد الی معاهد المسلمین بأسبانیا کثیر من التلامیذ الذین أصبحوا فیما بعد أساتذه وقاده فی الدراسات الریاضیه و الطبیه، و من بین هؤلاءأدلارد الباثی و مورلی النور فلکی. وکان هؤلاء یعودون الی بلادهم لیعلموا أقوامهم ما تلقوه من أساتذتهم المسلمین، کما کانوایترجمون أهم ما کتبه الباحثون المسلمون، فقد ترجم أدلارد سالف الذکر کتاب الخوارزمیعن النظریه الهندیه فی الحساب و الاحصاء، و قد حملت هذه الترجمه للغرب - بجانب هذهالنظریه - الأرقام التی سمیت فی الغرب بالأرقام العربیه، أما الأرقام الغباریه فقذ قلت الیالغرب بواسطه جربرت الذی تلقی ثقافته فی أسبانیا أیضا قبل أن یحتل منصب البابویهباسم سلفوستر الثانی (999-1003 م) و لم تستعمل هذه الأرقام فی الغرب قبل منتصفالقرن الثالث عشر، و کان استعمالها علی ید لونردوفیبانوسی، و قد تلقی هذا دراسته أیضاعلی ید مدرس مسلم، و مؤلفات لونردو کانت حجر الأساس فی الریاضه عند الأوربیین، وقد حوت هذه المؤلفات النسب المثلثیه السته التی وضعها الریاضیون المسلمون، و مثل هذایقال عن مؤلفات التی کان واضحا أنها کررت ما قدمه العرب من دراساه فی الریاضه. أماالمؤلفات الریاضیه التی کتبها أستاذ الریاضیات فی فینا فی القرن الخامس عشر فقد اعتدمتأکثر الاعتماد علی أبحاث الزرقالی، ولجورج هذا تلمیذ اسمه أصبح فیما بعد أستاذا فی ولهبحث فی الریاضیات نشر أکثر من مره خلال القرن السادس عشر، و یعتبر أول بحث
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
[الحدیقه الأولی معنی النحو فی الاصل وحدة اصطلاحأ]
الحدیقة الاولی: فیما اردت تقدیمه.
ص: غرّة: النحو علم بقوانین الفاظ العَرب، من حیث الاعراب و البناء و فائدته حفظ اللسان عن الخطأ فی المقال، و موضوعه: الکلمة و الکلام.
فالکلمة: لفظ موضوع مفرد: و هی اسم و فعل و حرف.
والکلام: لفظ مفید بالسناد، و لایتأتّی الاّ فی اسمین، او فعل و اسم.
المعلوم علی الوجه الأکمل، ینبغی له أن یتصوّرَ أوّلاً حقیقةَ ذلک العلم بحدّه لیحصلَ له الإحاطةُ الوحدة التی باعتبارها جُعلت المسائلُ الکثیرةُ علماً واحداً، فیمامِن فواتِ ما یَعینه والاشتغالُ بما لایعینه، و إن یعرف فائدتَه و غایتَه لیصون سعیَه عن العبث و إنْ یعرفْ موضوعَه الذّی به یُعَدّ لیکون علی زیادة بصیرة فی طلبه.
فبیّنَ ذلک کلّه مقدّماً له فقال: غُرةً أی هذه غرّة، بضمٌ الغین المعجمة و تشدید الراءِ المهملةِ، و هی بیاضٌ فی جبهة الفرسِ فوقَ الدرهمِ، والغرّةُ من الشهر لیلةُ استهلالِ القمر. و فی الصحاح، غرّةُ کلِّ شیءٍ أولُه و أکرمُه. فعلی النفسیرین الأوّلینِ یکون فیه استعارة مطلقة النحو. قال ابوالفتح بن جنّی فی الخصائص: هو فی الأصل مصدرٌ شایعٌ، أی نحوتُ نحواً، کقصدتُ قصداً، ثُمَّ خصّ به انتحاء هذا القبیل من العلم. کما أنَّ الفقهَ فی الاُصل مصدرُ فقهتُ الشیءَ أی عرفتُه، ثُمَّ خَصّ به علمَ الشریعةِ من التحلیل و التحریم وذکر له نظائر فی قصر ما کان شایعاً فی جنسه علی أحدّ انواعه.
قال: و قد استعملته العرب شرفاً، أنْشَدَ أبوالحسن1:[من الرجز]
7- یَحْدُوبها کُلُّ فتًی هَیَّاتِ و هُنَّ نحوَ البیتِ عامدات2
انتهی.
قبل و إنّما سُمّی هذا العلمَ به لأنّ أمیرَ المُومنینَ(ع) لمّا أمْلَی أصُولَه عَلَی
أَبی الأَسود- کما تَقَدَّمَ- قال له: انْحُ هذا النحوَ یا أبا الأَسود، فَسُمّی به تبرّکاً بلفظه3 الشریف، و اصطلاحاً علمٌ و هو کالجنس یدخلُ فیه جمیعُ العلومِ علی تفاوت معانیها.
«بقوانین ألفاظ العرب»: القوانینُ جمعُ قانونٍ، و هو فی الأَصل لفظٌ یونانی أو سریانیٌ موضوعٌ لمسطر4 الکتابة، و فی الاصطلاح قضیّة کلیّة یتعرّفُ منها أحکامُ جزئیاتِ موضوعِها کقولنا: کلُّ فاعلٍ یجبُ رفعُه، و کلُّ مفعولٍ یجبُ نصبُه5، و کلُّ مضافٍ إلیه یجبُ جرُّه.
و تُرادفُه القاعدةُ والأصلُ و الضابطُ. و هذا افصلٌ أخرج به مالیس بقوانین ألفاظ العرب و علم اللغة، فإنَّه لیسَ بقواعد کلّیّه بل بجرئیّات، و قولُه من حیث الإعراب و البناء أخْرَجَ به ماعدا العلمَ المقصودَ، فانطبق التعریفُ علیه جامعاً مانعأ.
واعلم أنّ هذا الحدَّ جارٍ عَلی عُرفِ الناس اِلآنَ من جعلِ علم التصریفِ قسماً برأسه غیرَ داخلٍ فی علم النحو، والمتعارفُ قدیماً شمولُ علم النحوِلَهُ، و کثیراً ما ینجرّ مسائل من أحد الفنّین إلی الآخَر لِمَا بینَهما من شدّة الارتباط، و لم یکن السلف کسیبویهِ فمَن بعده یُفردون أحدهما عن الآخر بالتضنیف إلّا ما کان عن ابی عثمان المازنی1 و تلاه أبوالفتح بن جنّی و الزمخشرتی و ابن الحاجت و ابن هشام و غیرهم کالمصنف هنا، و فی التهذیب و ممن سلک عُرفَ المتقدّمین مِن المتأخرین.
جمال الدّین ابن مالک و ناظر الجیش2 و الوحّیان و علیه فیقال عوضاً من قولهم من حیثُ الإعرابِ و البناءِ، مِن حیثُ الإفرادِ و الترکیب.
[فائدة علم النحو و موضوعه و تعریف الکلمة و اللفظ]
« و فائدِتُه حفظُ اللسانِ عن الخطاءِ فی المقال» أی فی الکلام و الاستعانةُ علی فهم کتاب الله تعالی و السّنه و مسائلِ الفقه و مخاطبةِ العرب بعضِهم بعضاً. قیلَ و مِن ثَمَّ کانت معرفتُه واجبةً، لأن تعلّمَ الشرایع الواردة بلغة العرب لایَتِمّ إلّا به، و کلُّ ما لایَتِمُّ الواجبُ المطلقُ إلّا به فهو واجبٌ.
ثُمَّ الحنُ مِن أقبح الأشیاء فی الانسان، قال بعضُهم:« لَإن أقْرأ فاسقطْ أحبّ الّی من ان أقرا فالحن» و کتبَ کاتبٌ لأبی موسی الأشعری3، إلی عمر من ابو موسی الأشعری، فکتب الیه عمرُ: عزمت علیک لما قنعت کاتبک سَوطاً. و ذکر ابو عبیدة1 أنَّ هذا الکاتب هو حصین بن أبی الحرّ العنبریّ و أولاده یُنکرون ذلکَ أشدَ الانکار.
و قال رجلٌ لِبَنیه: یا بَنیَّ أصْلِحوا من ألسنتکم، فإنَّ الرجلَ تَنُوُبُه النائبةُ فیجبُ أنْ یتجمّلَ فیها فیستعیر من أخیه دابته و ثوبه، و لا یجدُ مَن یعیرهُ لسانَه ولله درُّ مَنْ قالَ:[من الکامل]
8- النحوُ یبسطُ من لسان الألکن والمرءُ یکرمه إذا لم یلحن
فإذا اطلبتَ من العلوم أجلَّها فأجلُّها منه مُقیمُ الألسنِ2
« و موضوعُه» موضوُع کلِّ علمٍ، ما یبحثُ فی ذلک العلم عن عوارضه الذاتیة و هی اللاحقةُ له أو لجزئَه أو لغرض یساوی ذاته کالتعّجب اللاحق للذات لابواسطة و کالحرکة الإرادیة اللاحقة لِلْإنسان بواسطة أنَّه حیوانٌ و لاشکَ أنّه جزءُ الإنسان و کالضحک العارض لِلْإنسان بواسطة التعجّب.
«الکلمة والکلام» هذا أحَدُ الأقوال الثلاثه فی موضوع علم النحو فقد قیل إنَّ موضوعَه الکلمةُ فَقَط، لأنّه إنّما یُبحَثُ فیه عن الإعراب و البناء و ما یتعلّق بهما، و لاریبَ أنَّ ذلکَ مِن الأحوالِ اللاحقةِ للکلمة و أمّا الحکمُ علی بعض الجمل بالعراب المحلیّ فلتنزیلها منزلة المفرد و وقوعِها موقعَه و قیل إنَّ موضوعَه الکلام فقط لأنّ الکلمة لعدم استقلالها وحدها و عدم حسن السکوت علیها لاتقعُ فی المحاورات إلّا فی ضمن الکلام بل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
قرآن و زبان عربی
برای وحی، می توان به دو جنبه متمایز اشاره کرد که اهمیتی برابر دارند. جنبه نخست آن جنبه کلامی و مربوط به سخن و کلام بودن وحی است و دومین جنبه آن، جنبه زبانی وحی است که به زبان وحی نازل شده است.
این هردو جنبه وحی تأثیر فرهنگی شدید در تاریخ اندیشه اسلامی از خود به جا گذاشته است.وحی در اسلام از بنیادی ترین، مهم ترین و محوری ترین جایگاه برخوردار است؛ مفهوم وحی در اسلام این است که خدا با انسان سخن می گوید و خود را به میانجیگری زبانی که قابل فهم انسان و بشر است، آشکار می سازد: «ان الله تجلی لخلقه فی کلامه (بحار، 89/107) خداوند بر خلقش در کلامش تجلی کرد». این مهم ترین و اصلی ترین واقعیت است. بدون صورت گرفتن این فعل اصلی و ابتدایی از جانب خدا هیچ دینی واقعی نمی توانسته است در زمین پیدا شود.پس مایه شگفتی نیست که از همان آغاز به مسئله زبان توجه شود. قرآن و اسلام آن زمان ظهور کرد که خدا سخن گفت. وحی امری اسرارآمیز است و وجه مشترکی با رفتار زبان شناختی آدمی ندارد و تا آن جا که به کلام بودن آن ارتباط دارد، می بایستی همه خصوصیات اساسی کلام آدمی را داشته باشد. حقیقت آن است که قرآن به این دو بعد وحی اشاره دارد. پس هرچند که وحی نمودی است که ماورای هر مقایسه قرار دارد و تجزیه و تحلیل نمی پذیرد، باوجود این سیمایی از آن هست که می توانیم به صورت تحلیلی به آن نزدیک شویم و بکوشیم که ساخت اساسی مفهوم و تصور آن را ازطریق ملاحظه کردن آن هم چون یک حالت نهایی یا استثنایی رفتار زبان شناختی مشترک میان همه موجوداتی که سخن می گویند اکتشاف نماییم.وحی قرآنی، مربوط به دستگاه علامتی است که درآن خدا خود به زبان عربی با انسان سخن می گوید. در حقیقت خدا خود زبان عربی را هم چون یک دستگاه علامتی مشترکی میان خود و انسان برگزیده است.می دانیم برای ایجاد ارتباط کلامی میان دو شخص (خدا و انسان) به چیزی نیاز است که دستگاه علامتی مشترک نامیده می شود؛ و این چیزی جز زبان (لسان) نیست. به عبارت دیگر، برای آن که ارتباط زبان شناختی مؤثری وجود داشته باشد، شخص گوینده باید به زبانی سخن بگوید که برای شنونده مفهوم باشد. درحالات متعارف، گوینده و شنونده هردو به یک جامعه زبانی تعلق دارند، و اگر چنین نباشد لازم است که گوینده به زبان شنونده سخن گوید یا لااقل از یک زبان و دستگاه علامتی مشترک بهره گیرند که هردو آن را بدانند.در وحی قرآنی خدا با فرستاده اش محمد(ص) به زبان عربی سخن می گوید و در حقیقت به زبان شنونده سخن می گوید. هرچند ازنظر وجود شناختی ناهمترازی میان گوینده و شنونده است که مسأله ای است که بحث جداگانه ای می طلبد ولی ما در این دو بعد زبان شناختی وحی بحث داریم بنابراین از آن صرف نظر می کنیم.زبان، چنان چه گفته شد، دستگاهی از علامات شفاهی است که با توافق اجماعی به عنوان وسیله ارتباط میان افراد متعلق به یک جامعه به کار می رود، از این لحاظ یک پدیده و واقعیت اجتماعی است.زبان، دستگاه نمادی متعلق به یک جامعه است که هر یک از افراد آن در سخن گفتن با دیگران، اگر می خواهد سخنش مفهوم باشد و شنونده آن را درک کند، باید از این دستگاه بهره برداری کند. بنابراین ارتباط زبان شناختی پدید نخواهد آمد مگر زمانی که دو شخص که می خواهند با هم سخن بگویند، از نظام واحدی از علامت ها بهره گیرند.قرآن آگاهی روشنی از این واقعیت اجتماعی نشان می دهد و به صورتی بسیار آشکار، مفهوم و تصور زبان را به معنایی که گفته شد، بیان می دارد، قرآن طرف تصور خود را از وحی و پیامبری بر روی همین اندیشه بنیاد می نهد، از توجه به این واقعیت آغاز می کند که هر قوم و جامعه ای از اجتماعات بشری، دارای زبانی ویژه به خویش است؛ و برای این امر از لحاظ ارتباط آن با نمود رسالت اهمیت فراوان قایل می شود؛ از این رو می فرماید: «هیچ فرستاده ای را جز به زبان قومش نفرستادیم تا چنان باشد که پیامش را آشکار بیان کند.»(ابراهیم/4)و همان گونه که اقوام جهان از لحاظ رنگ با یک دیگر تفاوت دارند، در زبان نیز با یکدیگر متفاوت هستند. «و از آیات او آفرینش آسمان ها و زمین، و تفاوت زبان ها و رنگ های شماست».(روم/22)و تفاهم کامل و ارتباط در آن جا که زبان مشترکی نباشد وجود پیدا نمی کند: «و هم چنان به راه خود ادامه داد تا به میان دو کوه رسید؛ و در کنار آن دو کوه قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند (و زبانشان ویژه خودشان بود.)» (کهف/ 93)از همین رو قرآن بیان می دارد که چرا پیامبر سخنگوی، به زبان عربی با یک وحی عربی برای اعراب مبعوث شد: «انا انزلنه قرءناً عربیاً لعلکم تعقلون؛ از این جهت آن را به صورت قرآن عربی فرو فرستادیم که شما بتوانید آن را بفهمید.»(یوسف/2)و نیز می فرماید: «به راستی این وحی، فرو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
«فرهنگها و واژهنامههای عربی به عربی»
چکیده:
این مقاله، نگاهی اجمالی دارد به سیر تدوین معاجم و واژهنامههای عربی به عربی از قبل از اسلام تاکنون. قبل از اسلام در بین اعراب، فرهنگهای شفاهی رایج بود ولی کمکم با ظهور و گسترش اسلام، لزوم تدوین فرهنگها و معاجم لغوی به صورت مکتوب احساس گردید. لذا پایههای تدوین واژهنامهها با اتخاذ یکی از چهار شیوة معجمنویسی بنا نهاده شد. معاجم و کتب لغت فراوانی در این رابطه تالیف شدند وبا گذشت زمان بر غنای مجموعه افزوده شد.
از جمله این کتب لغات، کتابهای «العین»، «التهذیب اللغه»، «المحیط»، «البارع فی اللغه»، «المحکم»، «الجمهره اللغه»، «المقاییس»، «مجملاللغه»، «الصحاح»، «العباب»، «لسانالعرب»، «قاموسالمحیط»، «تاجالعروس»، «اساس البلاغه»، «محیطالمحیط»، «اقرب الموارد»، «المنجد فیاللغه»، «معجمالوسیط» میباشند.
کلید واژهها:
لغت، معجم، واژهنامههای عربی، حروف الفباء، نظام الفبائی، تبویب.
مقدمه:
قبل از اسلام، اعراب توجه چندانی به تحصیل علم از جمله علم صرف و نحو نداشته و تحصیل آن را جزو صنایع و حرف میدانستند و سرودن اشعارشان صرفاً براساس شرایط آب و هوائی و نژاد و فطرتشان بود. ولی به دلیل رفت و آمد عربها با بیگانگان و انحراف تدریجی در لغت زبان عربی و از طرفی گسترش اسلام در بین مردم غیرعرب، فراگیری زبان عربی به عنوان زبان دین لازم شناخته شد تا مردم تازه مسلمان در فهم معانی قرآن و احادیث دچار اشتباه نشوند و یا قرآن دستخوش تحریف نگردد. در نتیجه کمکم لغتشناسی و فرهنگنویسی و تدوین لغتنامهها مورد توجه قرار گرفت.(1)
روشهای تدوین معاجم:
تنظیم کلمات و مفردات برحسب معانی و موضوعات وتدوین رسالههای کوچک فراوان در این رابطه، به تدریج راه را برای ظهور معاجم هموار کرد و بعدها برای تدوین معاجم نیز طرق مختلفی بکار گرفته شد. از جمله:
1) روش اول: