لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
دانشکده علوم اداری و اقتصاد
عنوان:
رابطه هوش عاطفی مدیران با سبک رهبری تحول بخش
استاد محترم:
جناب آقای دکتر سعید مرتضوی
گردآورنده:
فرزانه حشمتی
بهار87فهرست
فصل اول :
کلیات تحقیق
مقدمه 2
بیان مسئله 3
اهمیت تحقیق 5
اهداف تحقیق 8
چار چوب نظری تحقیق 8
فرضیات تحقیق 10
تعریف واژه ها 10
فصل دوم :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق 13
ابعاد هوش از دیدگاه اسپیرمن 16
نواع هوش از دیدگاه اشترن برگ 17
اهمیت هوش عاطفی 18
هوش هیجانی از دیدگاه مایر و سالووی 19
هوش هیجانی از دیدگاه بار – آن 20
مؤلفه های هوش عاطفی مایر ، سالووی و کارسو : 24
مدل ابعاد هوش عاطفی در محیط کار : 27
هوش عاطفی از دیدگاه دانیل گلمن 27
تعاریف هوش عاطفی 28
اهمیت رهبری تحول بخش 32
دیدگاههای صاحبنظران گوناگون در زمینه
رهبری تحول بخش 34
منابع 38
فصل اول :
کلیات تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
اصول مدیریت و رهبری ، و بررسی آن در کارکردهای انسانی و در محیطهای صنعتی ، آموزشی و اداری است ؛ و آنچه که در این میان قابل توجه بوده و هست ، عدم توجه ریشه ای به امر مدیریت ، تغییرات مکرر مدیران و مسئولان ، خالی بودن مقوله آموزش و علوم و فنون جدید در بین مدیران ، برخوردهای ناروا و غیر مناسب با زیردستان توسط مدیریتها ، عدم وجود جایگاه مناسب برای فکر و اندیشه و خلاقیت زیر دستان ، اجرای روشهای سنتی اداره و رهبری ، عدم وجود کنترل و دریافت بازخوردهای مفید و در نهایت عدم برنامه ریزی ، سازماندهی و هدایت سازمان و مجموعه های مورد مطالعه می باشد . وقتی قدری به عناوین مواردی که ذکر نمودم ، دقیق شویم ، متوجه خواهیم شد در واقع آنچه که در مجموعه های اجرایی و اداری ما ، کمترین بها را دارد ، همان اصول مدیریت و رهبری است .
بیماریهای مرگبار مدیریت !
با استفاده از سخنرانی پروفسور ادواردز دمینگ
در جهان امروز ، مدیریت و بویژه مدیریت کشورها و موسسات بزرگ ، چه می کند ، چه راهی در پیش دارد ، به کجا می رود و به کجا باید برود ؟ می توان این پرسش را از یک دیدگاه مشخص تر بدین گونه مطرح کرد : در شرکت ها و واحدها و موسسات مختلف که به اقتضای نوع کار و فعالیت خود تاثیر مهم و تعیین کننده ای در سرنوشت ملت ها دارند ، مدیریت در چه اوضاع و شرایطی به سر می برد ، و هریک از گونه های مختلف آن در میسر خود چه نقشی را ایفاء میکند ؟
این یک مبحث طولانی و پردامنه است که در دنیای امروز ، اعم از شرق و غرب جهان و کشورهای پیشرفته و در حال توسعه و توسعه نیافته ، بحث های گسترده و عمیق و دقیقی را برانگیخته است. مخصوصاً این مسائل از آنجا توجیه انگیزتر می شود و بررسی های بیشتری را الزامی می کند که هریک از انواع مدیریت هایی که در جهان امروز اعمال می شود ، یک سلسله نقاط مثبت و منفی را ، به طور توام ، در کنار خود دارد . بدین معنی که هرکدام از روشهای مدیریت رایج در جهان ، همانطور که از امتیازات و خصوصیات مثبت و سازنده برخوردار است ، از نقاط ضعف و اشکالات و موانعی هم که موجب اخلال در کار می شود ، برکنار نمانده است.
اما به طور کلی ، موانع و مشکلاتی را که در مدیریت های مختلف جهانی نقش ویرانگر و حتی مرگباری دارند ، می توان در چند گروه مشخص دسته بندی کرد و برای مداوای آنها راه حلهای منطقی و قابل قبولی یافت. در این ضمیمه ، همین مبحث مورد بررسی قرار گرفته است. مطلب را از ماهنامه صنعت بهتر انتخاب کرده ایم.
لزوم تجدید نظر در سیستم های مدیریت
هنگامی که راجعه به انواع سیستم های مدیریت رایج در جهان بحث می شود ن مسائل مختلفی خودنمایی می کند که هریک از دیدگاه خاصی قابل بررسی است. شاید بعضی تصور کنند که امروزه در بسیاری از کشورها و یا حداقل در هریک از کشورهای پیشرفته و صنعتی ، نوعی از انواع سیستم های مدیریت را به صورتی قاطع و تردید ناپذیر انتخاب کرده اند و با خیال آسوده در حال اجرای آن هستند و دیگر هیچ مشکلی از این بابت ندارند.
اما این ، تصور درستی نیست. چرا که هم اکنون در هر گوشه دنیا پیرامون مدیریت و اصول و مسائل آن و نیز دربارة موارد و مصادیق مختلف آن تجزیه و تحلیل ها و بحث و بررسی هایی پیگیر و دامنه داری مطرح است . زیرا در اغلب کشورهای پیشرفته نیز این حقیقت آشکار شده است که : در دنیای دائماً رو به تحول ما ، که هر روز در زمینه های مختلف دگرگونی های بزرگی پدید می آید و همه چیز در آن رو به تکامل می رود ، لازم است که در سیستم های مدیریت نیز تجدید نظر شود و با توجه به مقتضیات جهانی و نیازهای داخلی هر کشور ، در انواع مدیریت های رایج بازسازی و نوسازی صورت گیرد. قصد این کشورها نیز آن است که با توجه به شرایط و امکانات منطقه ای و آداب و رسوم و روحیات و خلف و خوی مردم ، روشی از روشهای مدیریت را انتخاب و تثبیت کنند که با توانایی های بالقوه و بالفعل آنها بیشتر سازگاری و تناسب داشته باشد.
مسائل کلی و بنیادی
چنانکه گفته شد ، در این باره بحث های طولانی و فراوانی مطرح است . اما آنچه بیش از هر مساله ای مورد توجه و تحقیق قرار گرفته ، بررسی و بازشناسی مسائلی است که در تمامی انواع روش های مدیریت ، در هر نقطة جهان ، به عنوان مسائل کلی و بنیادی وجود دارد. مسائلی که در تمام کشورهای جهان ، صرفنظر از اختلاف شرایط و امکانات ، به مثابه اصول اولیه و مبانی اساسی وجود دارد و به طور یکسان در همه جای دنیا می تواند و باید رعایت و اجرا شود.
یکی از این مسائل کلی و بنیادی که هم اکنون کارشناسان و صاحب نظران جهانی مدیریت توجه و تاکید خاصی بر آن دارند ، بررسی و شناسایی مواردی است که در زبان اهل فن «بیماریهای مرگبار مدیریت » نام گرفته است. عقیدة کارشناسان بر این است که تا زمانی که این بیماری ها مداوا نشده اند ، هرگز نمی توان مدیریت صحیح و سالمی را پی ریزی و اجرا کرد. و از سوی دیگر ، مادامی که این امراض مورد شناسایی و تجزیه و تحلیل قرار نگرفته اند ، راه درمان و سوزاندن ریشه های آنها در پیکر مدیریت ، پیدا نخواهد شد.
نظر یک کارشناس جهانی
یکی از متخصصان و کارشناسان جهانی مدیریت و مسائل آن که در این خصوص قریب نیم قرن مطالعه و تحقیق و تجربه دارد و نظریات و روش های پیشنهادی اش تا کنون ثمرات ارزنده ای در عرصة مدیریت های جهانی به بار آورده ، در این باره می گوید : بسیاری از صاحبنظران ، در این باره با من هم عقیده اند که بیماری های مرگبار مدیریت ، در تمام دنیا اشکال مشابهی دارند ، به یک صورت بر پیکر انواع روشهای مدیریت هجوم می آورند و به یک نحو فساد و فاجعه می آفرینند. از این رو برای مداوای آنها نیز می توان نسخة تقریباً یکسانی نوشت و روش های درمانی مشابهی را پیشنهاد و ارائه کرد.
وی اضافه می کند : نیم قرن تجربه و تحقیق برای من ثابت کرده است که امراض مهلک مدیریت ، اگرچه حوزه و جنبه های مختلف و متعددی پیدا می کنند ، اما سرچشمه مجموع آنها را می توان در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
"بسم الله الرحمن الرحیم"
«دانشگاه آزاد اسلامی واحد بافق»
موضوع تحقیق:
وظایف و اختیارات رهبری
«در مقایسه با وظایف و اختیارات عالیترین مقامات در سه کشور امریکا، فرانسه و انگلستان»
استاد راهنما :
جناب آقای اقبال
تهیه و تنظیم :
سیده الهام طباطبایی
بهار 87
چکیده
در این مقاله، نخست نگاهى به نحوه و سیر تاریخى تدوین قانون اساسى در کشور ما و سه کشور امریکا، فرانسه و انگلیس افکنده مىشود. هدف عمده در این بررسى و پژوهش این است که میزان مشارکت و حضور مردم و نحوه تبلور مردمسالارى و دمکراسى در نظام حکومتى کشورهاى مزبور تبیین گردد. خواننده در این مقاله به وضوح مىبیند که نظام جمهورى اسلامى ایران و ولایت فقیه، در مقایسه با کشورهاى مدعى دمکراسى و مردمسالار، دمکراتیکتر و مردم سالارتر است.
قانون اساسى و تعریف آن: عبارت «قانون اساسى» ترجمه انگلیسى، (CONSTITUTIONAL LAW) است. این معادل در آغاز انقلاب مشروطیتبه وسیله رهبران مشروطه عرضه شد و در زبان فارسى رایج گردید. در طول قرن بیستم، اغلب کشورهاى آسیایى در اثر تحولات داخلى، از نظام حکومت استبدادى به حکومت پارلمانى و نظام قانونى روى آوردند. همه این کشورها عبارت، (CONSTITUTIONAL) را به زبانهاى ملى خود ترجمه کرده، بر روى مهمترین قانون بنیادى کشور خود گذاردند. قانون اساسى، همانطور که از نام آن پیداست، جاى بیان اصول کلى حکومت و طرحریزى تشکیلات اساسى کشور است. بنابراین، در متن قانون اساسى هر کشور معمولا شکل حکومت، شکل پارلمان (این که یک یا دو مجلس تشکیل شود)، حدود اختیارات و تکالیف هر یک از سه قوه حکومتى (مقننه، مجریه، قضاییه)، حقوق و تکالیف شهروندان در مقابل حکومت، نحوه انتخاب یا انتصاب رؤساى سه قوه و امثال این مسائل کلى درج مىگردد. بدین ترتیب، قانون اساسى هر کشور مهمترین قانون مملکتى است. قانون اساسى چهارچوب حقوقى و سیاسى حکومت را معین و در داخل کشور نوعى نظم حقوقى برقرار مىکند که این نظم حقوقى قطعات مختلف کشور را متحد و در کنار هم نگه مىدارد. (1)
نگاهى به قوانین اساسى کشورهاى ایران، فرانسه، انگلیس و امریکا
قانون اساسى ایران
تجربه ایران در مورد قانون اساسى، قریب نود سال مىباشد. پیش از آن، در دورانى طولانى حکومت ایران در اختیار شاهان مستبد بود و اداره مملکتبا روش دیکتاتورى انجام مىگرفت. چون مذهب در میان مردم ریشهاى عمیق داشت، شاه براى تسلط بیشتر و موجه بودن در نزد مردم، به خود لقب ظلالله (سایه خدا) مىداد و همه چیز در اختیار او و دیگر شاهزادگان و امیران و سرداران ظالم و ستمکار بود و در واقع آنان مالک مملکت و مردم بودند. تا اینکه در زمان حکومت قاجاریه با مبارزات و روشنگرىهاى علما و تلاش مردم، اختیارات شاهان محدود شد و پیشنهاد برقرارى نظام و حکومت قانون مطرح گردید. ابتدا کمیسیونى از علما، اعیان، اشراف و تجار و وزرا معین شد تا نظامنامه انتخابات مجلس را بنویسند. این مهم در 19 رجب 1324 قمرى انجام گرفت و به امضاى مظفرالدین شاه رسید. پس از انتخابات نمایندگان تهران، طبق نظامنامه، در 18 شعبان همانسال مجلس شوراى ملى در عمارت گلستان افتتاح شد. سپس این مجلس هیاتى را مامور تدوین قانون اساسى نمود و براى اولین بار در ایران در سال 1285 شمسى (1324 ق.) یعنى شش ماه پس از شکست استبداد، قانون اساسى تدوین شد و به امضاى شاه رسید، در این قانون اساسى، سلطنتشاهان نفى نگردید، بلکه تثبیتشد ولى مشروط به رعایت قانون گردید.
قانون اساسى مشروطیتبارها مورد تغییر و تبدیل و اصلاح قرار گرفت و آخرین تغییرات اولین قانون اساسى در سال 1346 شمسى در زمان سلطنت پهلوى دوم صورت گرفت و مادر ولیعهد، در قانون اساسى، عنوان نایب السلطنه پیدا کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
امام خمینی(ره) ؛ الگوی رهبری در جهان اسلام
دکتر سید سلمان صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن در یادداشت ذیل به بررسی جایگاه پنج رهبر قدرتمند جهان طی سه دهه آخر قرن بیستم در منطقه استراتژیک خاورمیانه پرداخته و شخصیت و منش امام خمینی(ره) را در میان آنها بررسی کرده است.
دکتر سید سلمان صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن در یادداشت ذیل به بررسی جایگاه پنج رهبر قدرتمند جهان طی سه دهه آخر قرن بیستم در منطقه استراتژیک خاورمیانه پرداخته و شخصیت و منش امام خمینی(ره) را در میان آنها بررسی کرده است.
در سه دهه آخر قرن بیستم در منطقه استراتژیک خاورمیانه پنج رهبر قدرتمند آمدند و رفتند. شاه در ایران ، انورسادات در مصر، حافظ اسد در سوریه ، صدام حسین درعراق و امام خمینی در ایران. سبک آمدن و رفتن آنها عبرتی است برای همه رهبران سیاسی جهان. شاه توسط انگلیسیها در ایران منصوب شد و با نوکری انگلیسیها و سپس آمریکائیها شاهی نمود و آن وقت که ملت ایران قیام کرد واو را اخراج نمود، اربابان آمریکائی و انگلیسی او هیچ کاری برای دوام قدرت او نتوانستند انجام دهند و شاه آواره جهان شد و آمریکائیها حتی برای معالجه آن بدبخت با وی همکاری ننمودند، زیرا تاریخ مصرف شاه تمام شده بود .
شاه بییاری ملت با قدرت اجنبی، بر قدرت نشست و با قیام ملت از سریرقدرت پائین کشیده شد و ذلیلانه از ایران اخراج شد . میلیونها ایرانی اخراج شاه را بدرقه کردند و در فرار او شادمانی کردند. سادات پس از مرگ جمالعبدالناصر به حکومت، در غیاب رأی ملت رسید و سپس برای استمرار حکومت خود با دشمنان ملت مصر و اسلام، اسرائیل و آمریکا سازش کرد و اسرائیل را بدون اجازهٔ ملت بزرگ مصر به رسمیت شناخت، در نتیجه نماینده ملت غیور مسلمان مصر او را هلاک کرد.
ملت مصر با گلوله قهرآمیز خود، سادات را بدرقه نمودند ، "ولکل فرعون موسی" . حافظ اسد در سوریه با کودتا آمد اما به آرمانهای ضد صهیونیستی ملت عرب وفادار ماند و لذا با عزّت رفت. صدام حسین با تکیه بر حزب بعث و ارتش سرکوبگر بعثی و شبکه جاسوسی مخوف بعث، سالها بر ملت عراق حکومت کرد و به نمایندگی آمریکا و رژیمهای ارتجاعی عرب به انقلاب اسلامی ایران حمله نمود. وی در نوکری قدرتهای جهانی و ارتجاع منطقه وحشیگریهای بیشمار نمود. امّا، سرانجام او را از سوراخی بیرون کشیدند و ملت عراق او را اعدام نمود.
امّا، امام خمینی پس ازسالها تبعید با استقبال میلیونها ایرانی به آغوش وطن و ملت، قهرمانانه بازگشت در حالیکه هنوز رژیم شاه پابرجا بود و هایزر و آمریکائیها در ایران بودند.امّا ده روز پس از آمدن او که به دعوت ملت ایران بود رژیم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بدست خلق قهرمان در ایران سرنگون شد.
"جاءالحق و ذهقالباطل" امام خمینی ده سال در ایران رهبری نمود او سلطنت نکرد بلکه خادمی ملت را نمود. او بردستکارگران، بسیجیها و طبقات رنجبر و مستضعف ایران بوسه زد و ملت ایران را احیاء نمود. او در زمان حکومت رژیم شاه گفت که، خمینی با کمک ملت ایران حکومت تعیین میکند . او گفت: که ملت در رأس امور است .
او نگفت که من سلطانم ، او نگفت که من سایه خدا هستم .او نگفت که من نماینده خدا بر زمینم . او نگفت که من منصوب خدا و امام زمان هستم . او گفت : من خادم ملت ایران هستم. او حکومت کرد بر قلب میلیونها ایرانی ، علیرغم توطئهها و کودتاها و طرحهای براندازی همه قدرتهای جهانی، با تکیه بر ملت ایران، انقلاب اسلامی ایران را رهبری نمود. او با استقبال میلیونها ایرانی به مام وطن بازگشت و با بدرقه و آه و اشک و عزای عمومی میلیونها ایرانی که چندین برابر جمعیت استقبال کننده بودند به ملکوت اعلی پرواز کرد. چون او از ملت بود و با ملت بود و برای ملت بود .
منبع قدرت او، قدرتهای جهانی ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت نبود ، بلکه اراده و خواست ملت ایران بود . "فاعنبرو ا یا اولی الابصار". او با خدا و ملت ایران بیعت نمود . دستی در دست خدا و دستی در دست عیالالله نه دستی در دست قدرتهای اجنبی. لذا با افتخار و سربلندی آمد و با شکوه و عظمت بیشتر رفت. او در تاریخ اسلام و ایران ماندگارشد. وستارهای شد درخشان بر تارک افتخارات اسلام عزیز و ایران سربلند .
بیشک تا ابد نام امام خمینی به نیکی و بزرگی درقلبهای ملت ایران زنده است. یادش و راهش همیشه مستدام باد. زندهباد ایران اسلامی ، پاینده باد نام امام خمینی.
سخنان برگزیده امام
از سخنان امام(ع)در مورد آفرینش آسمان و زمین و آدم که در آن ذکر حج نیزآمده است.
«در این خطبه از ستایش خداوند،آفرینش جهان،فرشتگان،و گزینش انبیاء،بعثتپیامبر(ص) و از قرآن و احکام شرع سخن به میان آمده است».
هرگز کنه ذاتش درک نشود:
ستایش مخصوص خداوندى است که ستایشگران از مدحش عاجزند[1]و حسابگرانزبردست نعمتهایش را احصاء نتوانند کرد،و کوشش کنندگان هر چند خویش را خستهکنند حقش را ادا نتوانند نمود،هم او است که افکار بلند ژرف اندیش،کنه ذاتش رادرک نکنند[2].و غواصان دریاى علوم و دانشها،دستشان را از پى بردن به کمال هستیشکوتاه گردد،یعنى آنکس که براى صفاتش حدى نیست و اوصاف کمالش را توصیفنتوان کرد،و براى ذاتش وقتى معین،و سرآمدى مشخص نتوان تعیین نمود،مخلوقاترا با قدرتش آفرید،بادها را با رحمتش به حرکت آورد،و اضطراب و لرزش زمینرا به وسیله کوهها،آرامش بخشید.[3]و[4]
نخستشناسائى خدا:
سرآغاز دین معرفت او است،[5]و کمال معرفتش تصدیق ذات او،و کمال تصدیقذاتش توحید و شهادت بر یگانگى او است،و کمال توحید و شهادت بر یگانگیش اخلاصاست،و کمال اخلاصش آن است که وى را از صفات ممکنات پیراسته دارند،چه اینکههر صفتى گواهى مىدهد که غیر از صفت موصوف است و هر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
ضرورت و مشروعیت رهبرى از دیدگاه امام على(ع)
سیداحمد خاتمى
«رهبرى» جایگاه برجسته اى در کلام امام على(ع) دارد و ابعاد مختلف این مسأله، در کلمات دُرَربار ایشان، تبیین شده است.
ضرورت رهبرى
اساسِ بحث از جایگاه رهبرى، ضرورت رهبرى براى جامعه است. بداهت این مسأله، آنچنان است که تشکیک در آن، تشکیک در امر بدیهى است. عقل و شرع، اتّفاق دارند که هرج و مرج، محکوم است و سامان جامعه، تنها در سایه حکومت و رهبرى است.
مرحوم آیت الله نائینى، عدم رضاى شارع به اختلال نظام را، دلیل ثبوت نیابت فقها در عصر غیبت مى داند. او گفته است:
از جمله قطعیات مذهب ما طائفه امامیه، این است که در این عصر غیبت، على مغیبه السلام، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضاى شارع مقدس به اهمال آن، حتى در این زمینه معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهاى عصر غیبت را در آن، قدر متیقن و ثابت دانستیم، حتى با عدم ثبوت نیابت عامّه در جمیع مناصب، و چون عدم رضاى شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام، بلکه اهمیت وظایفِ راجعه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه، از اوضح قطعیّات است، لهذا ثبوت نیابت فقها و نوّاب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره، از قطعیات مذهب خواهد بود.[1]
در این کلام، این فقیه بزرگ، با ارتکازى دانستن عدم رضاى شارع به اختلال نظام ـ که همان هرج و مرج است ـ ولایت فقیه را در عصر غیبت ثابت مى داند.
در عصر امام على(ع) خوارج نهروان، با برداشت نادرست از توحید، در صدد نفى حاکمیت امام على(ع) برآمدند، آنان، به استناد اینکه ولایت و حاکمیت، اختصاص به خدا دارد (لا حکم إلاّ لله) گفتند، امام، حقِّ حاکمیت ندارد. حضرت، در برابر این انحراف گفت:
کلمةُ حقٍّ یراد بها باطلٌ! نعم إنَّهُ لا حکم إلاّ لله و لکن هؤلاء یقولون لا إمْرَةَ و إنَّهُ لابُدَّ للناس من أمیرٍ بّرٍ أوْ فاجرٍ یعمل فی إمرتِهِ المؤمن و یستمتع فیها الکافرُ و یُبَلَّغُ اللهُ فیها الأجل و یُجْمَعُ به الفَى ءُ و یقاتَل به العدُّو و تأمَنُ به السبلُ و یُؤْخَذُ بها للضعیفِ من القویّ، حتّى یستریح بّرٌ و یُستَراحُ من فاجرٍ.[2]
[این] سخنِ حقّى است که از آن، اراده باطل شده است! آرى، حکم جز از آنِ خدا نیست، ولى این گروه مى گویند: «اِمارت و حکومت، ویژه خداوند است و بس»، و حال آنکه مردم، نیازمند امیر و حاکمى هستند، خواه نیکوکار یا بدکار، تا مؤمن، در سایه حکومت او به کار خویش پردازد و کافر، از زندگى خود بهره گیرد تا زمان هر یک به سر آید، و حقِّ بیت المالِ مسلمانان به دست او گرد آورده شود و به کمک او، با دشمنان مبارزه شده و جاده ها امن گردد و حقِّ ضعیف را از قوى بستاند، تا نیکوکار بیاساید و از شر بدکار آسوده ماند.
پاسخ مولا(ع) به شبهه خوارج، استدلال به فطرت است، زیرا ضرورت نیاز جامعه به نظام، امر بدیهى است و این، جز با رهبرى، امکان پذیر نیست.
امام(ع) در این سخن، در صدد تبیین ضرورت رهبرى است، نه مشروعیت بخشیدن به حکومتِ فاجر، امام علیه السلام در این صدد است که حتى حاکمیت جائر، بر هرج و مرج، ترجیح دارد! آن حضرت، در سخنى دیگر، گفته است:
والٍ ظلومٌ غشومٌ خیرٌ من فتنة تدوم؛[3]
حاکم ستمگرِ بیدادگر، بهتر است از فتنه اى که ادامه یابد.
نیز گفته اند:
أسدٌ حطومٌ خیرٌ من سلطانٍ ظلومٍ و سلطانٌ ظلومٌ خیرٌ من فتن تدوم؛[4]
شیر درنده، بهتر از حاکمِ ستمگر است و حاکم ستمگر، بهتر از فتنه هایى است که ادامه یابد.
برخى به انگیزه تشکیک در ولایت فقیه، اصل ضرورت ولایت و رهبرى را زیر سؤال برده و مى گویند: «ولایت، مخصوص محجورانى مانند صغار و مجانین است و عقلا، نیاز به ولىّ ندارند»!
در این شبهه، ولایت کلامى با ولایت فقهى، خَلط شده است. آرى، ولایتى که در فقه مطرح است، اختصاص به کسانى دارد که به جهت نقصان و ناتوانى عقلى، حقِّ تصرف ندارند، اما ولایتى که در بحث امامت مطرح است، ولایت کلامى است. این ولایت، نه تنها اختصاص به محجوران ندارد بلکه مورد نیاز کامل عقلا است، همانند ولایت خداوند. در سایه ولایت خداوند و آنان که برگزیده او هستند، عقلِ انسان رشد یافته و راه سعادت خود را مى یابد.
مبناى مشروعیّت رهبرى