لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایران بودند. نه می توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می شود به شریعتی بی اعتنا بود. این دو (در کنار دیگر بزرگان) بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر گذاری شریعتی در نسل جوان بیشتر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش (که مارکسیسیت ها را یکضرب شیعه می کرد!) اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی واسطه فهمید. اینگونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنانکه در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی(1). دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید " فاعتبروا یا اولی الابصار.... "
حسینیه ارشاد موسسه ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثرا به عهده ی مطهری بود (2) سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام "محمد خاتم پیامبران" منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می کند تا مقاله ای برای این نشریه بفرستد و در نامه ای به دکتر می نویسد: "برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می ورزم..."(3) دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱- هجرت تا وفات ۲- سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می پسندد چاپ کند." مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آنرا سه بار به طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد"(4)
با انتشار این دو مقاله سیل انتقادات و حمله ها از روحانیون سنتی شروع شد. "چرا جلوی اسم محمد "حضرت" و "ص" نگذاشته ؟(5) مطهری در مقابل این حملات ایستاد و از شریعتی دفاع کرد. درباره ی شریعتی گفته بود:" چون رشته او جامعه شناسی است و خوب هم درس خوانده و کاملا بر اعصابش مسلط است در بیان الفاظ معرکه است. چون جوانها از فکلی ها کمتر بحث های دینی شنیده اند و او هم به زبان جوان ها صحبت می کند اینست که بیشتر از ما طالب دارد."(6)
شریعتی از سال ۴۵ با سخنرانی "مخروط جامعه شناسی" همکاری خود را با ارشاد آغاز می کند. تا جایی که به قول خود شریعتی حسینیه با خون و فکر و شخصیتش عجین می شود(7)
رضا داوری در بیان خاطره ای از دیدار با مرحوم مطهری می گوید:" ایشان (مطهری) زبان به ستایش شریعتی گشودند و گفتند: بعضی از مقالات دکتر شریعتی و از جمله زن در چشم و دل محمد را هیچ یک از ما نمی توانستیم بگوییم.
با آمدن شریعتی و استقبال شدید دانشجویان رفته رفته مرحوم مطهری نسبت به شریعتی بدبین می شود. جای تمجید ها, تنقید ها نشست و جای تکریم ها ,تعذیب ها. اطرافیان نیز به این اختلاف دامن می زدند.
پرویز خرسند می گوید: "روزی برای برداشتن وسایل مورد نیاز به حسینیه آمدم. در گوشه ی سالن آقای ... را دیدم که با مرحوم مطهری گفتگو می کرد. از کنارشان که گذشتم اسم شریعتی را شنیدم و اینکه چه کسی باید برود و چه کسی باید بماند. کنجکاو شدم وایستادم. آقای ... به مرحوم مطهری می گفتند: "بین شما و دکتر شریعتی فقط یکی باید اینجا بماند و تصمیم قطعی است. مرحوم مطهری گفتند حالا چه کسی قرار است بماند؟ آقای ... پاسخ داد: چون جوان ها استقبال بیشتری از دکتر شریعتی دارند قرار است ایشان بماند. مرحوم مطهری خیلی ناراحت شد". من تصور کردم که این تصمیم هیئت مدیره است و خود دکتر هم قضیه را می داند. بلافاصله به آپارتمان برگشتم و داستان را برای شریعتی گفتم. متوجه شدم او کاملا بی خبر است. وقتی حرفهایم را شنید با عصبانیت گفت:"این احمقانه ترین کاری بود که می توانستند انجام دهند.این ها نمی فهمند که نه حضور مطهری عرصه را بر من تنگ می کند و نه حضور من مانع کار اوست. او استاد فلسفه وحکمت است و من جامعه شناسی درس می دهم و این هر دو برای جامعه ی جوان ها مفید است"(8)
با روشن شدن افکار شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت و انتقاد به مجلسی و خواجه نصیر ,مطهری که زمانی دائما از شریعتی و افکارش و زبانش تعریف می کرد کم کم شروع به موضع گیری در مقابل شریعتی نمود. البته باید گفت که خود مرحوم مطهری به انتقاد از روحانیون اعتقاد داشت اما می گفت این ما هستیم که باید خودمان را نقد کنیم و دخالت کردن غیر روحانیون در مباحث دینی را بر نمی تابید. به همین دلیل مرحوم مطهری جلسه ای را تشکیل داد تا برای سخنرانان ضوابط و معیار هایی در نظر گرفته شود. شاید بیشتر این ضوابط به خاطر این بود که شریعتی از حسینیه کنارگذاشته شود.(9) در این تبصره ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود. به قول محمد همایون صاحب حسینیه: "پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد! (اشاره به اینکه همه ی این ضوابط به خاطر حذف شریعتی است) اما چگونه می شد شریعتی را حذف کرد؟ شریعتی ای که شهرت حسینیه مدیون او بود. ناصر میناچی می گوید: "حسینیه ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپهای بعدی رسید به خاطر دو مقاله شریعتی بود, چگونه با حذف شریعتی حسینیه می تواند به کار خود و رسیدن به سطح عالی ادامه دهد؟"(10)
با مخالفت همایون و میناچی با طرح حذف دکتر , مرحوم مطهری استعفای خود را تقدیم حسینیه کردند. شریعتی هم که ۷ ماه از ارشاد کنار کشیده بود بار دیگر بازگشت.
و اما واکنش شریعتی به این ماجراها چه بود؟ محمد مهدی جعفری در کتاب"بار دیگر شریعتی" می نویسد:" یکبار شریعتی را دیدم و به او گفتم امشب فلان مجلس دعوت داریم. شما هم بیایید. در ضمن آقای مطهری هم هستند. شریعتی گفت: اتفاقا چه بهتر. خوشحال می شوم که بیایم. طوری می گویید که من اگر مطهری بیاید ناراحت می شوم. اگر اختلافی هم هست میان من و ایشان اختلاف جزئی است. وگرنه ما همه مان در یک صف واحد می جنگیم.
پرویز خرسند می گوید: "نشنیدم شریعتی یکبار کلمه ای علیه مطهری بگوید(11)
جعفری می گوید:"خدایی اش من هرگز از دکتر شریعتی بدگویی نسبت به شهید مطهری نشنیدم.(12)
جعفری همچنین نقل می کند روزی در منزل دکتر نکوفر بودیم. مرحوم مطهری را دیدم. مرا خواست. گفت: دیدی رفیقت چه تیشه ای به ریشه ی اسلام می زند؟ گفتم چه کسی؟ گفت شریعتی. گفتم برای چه؟ گفت: این مقالاتی که در کیهان می نویسد تیشه به ریشه دین می زند. گفتم مگر جریان را نمی دانید؟ دکتر رفته اصفهان یک سخنرانی کرده. سخنرانی از نوار پیاده می شود و بوسیله ی دانشجویان چاپ می گردد. در صحافی بوسیله ی ساواک توقیف می شود ساواک این ها را می دهد به کیهان. مطهری گفت : نه اینطور نیست. گفتم خود شریعتی این را به من گفت. مرحوم مطهری گفت:دروغ می گوید. پدرش هم دروغ می گوید!(13)
پاره ای از سخنان پراکنده آیت الله مطهری در مورد دکتر شریعتی
"صرف نظر از افکار نادرست و غرور و اشتباهاتش ضربه ی جبران ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل کرده زده و آنها را سخت نسبت به روحانیون بد گمان کرده است".(استاد شهید به روایت اسناد - ص ۲۱۷)
"اوضاع آبستن حادثه ی قرن ۱۳ هجری است (اشاره به فرقه سازی بابیه). در نوشته های مرحوم (شریعتی) بذر این انشعاب شوم وجود دارد"( سیری در زندگانی استاد ص ۱۲۷)
"این جزوه (اشاره به اسلام شناسی ارشاد) مانند غالب نوشته های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است, از نظر علمی متوسط است, از نظر فلسفی کمتر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است!"(استاد مطهری و روشنفکران ص ۳۴)
"به نظر من این جزوه (اسلام شناسی ارشاد) چیزی که نیست اسلام شناسی است. حداکثر بگوییم اسلام سرایی یا اسلام شاعری است. نویسنده جزوه نظر به غرور بی حد و نهایتش همان طور که خاصیت هر مغروری است ,عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد".(مطهری و روشنفکران ص ۴۲)
"این جزوه (حسین وارث آدم) نوعی روضه ی مارکسیستی است که تازگی دارد."(یادداشت های مطهری ص ۲۱۸)
"من دو سفر با شریعتی به حج رفتم هرگز یکبار ندیدم سر او به مهر برسد"(اشاره به اینکه شریعتی نماز نمی خوانده) (طرحی از یک زندگی ج ۲ نقل از علی ابادی. یکی از ۳ نفر اعضای موسسین ارشاد)
اینکه چرا مطهری با آن همه سابقه و مبارزه و کار فرهنگی دست به چنین اظهار نظرهایی زد دقیقا معلوم نیست اما می شود با نگاهی به سیر زندگی مرحوم به نکاتی دست یافت. حامد الگار نویسنده و مترجم مسلمان آمریکایی می گوید: "پیش از به صحنه آمدن شریعتی مرحوم مطهری مشهور ترین و محبوب ترین سخنران دانشجویان دانشگاه بود اما با آمدن شریعتی مستمعان او به سرعت رو به کاهش نهادند چرا که شریعتی هر روز افراد بیشتری را به سوی خود جذب می کرد. نتیجه اینکه به هر حال بشر بشر است این موضوع منجر به رنجش آیت الله مطهری شد"(14)
شاید مطهری که خود جزو موسسین حسینیه ارشاد بود و در آنجا سالها درس داده بود و در میان قشر دانشجو و روشنفکر مقام بالایی داشت نمی توانست ببیند که از حسینیه کنار رفته و به جایش کسی آمده که پای هر درسش ۵۰۰۰ نفر جوان می نشستند و او مجبور بود در مسجد الجواد حرفهایش را برای ۲۰..۳۰ نفر بزند که تازه اکثر آنها پیرمرد بودند.
پس از شهادت
باشهادت دکتر شریعتی محبوبیتی فوق العاده برای او ایجاد شد. همه او را معلم شهید و معلم انقلاب نامیدند. در این جو هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف شریعتی از مطهری را نداشت. مطهری ای که یک عمر در راه اسلام تلاش کرده بود به یکباره با اظهار نظرهایش در میان جوانان از عرش به فرش آمد. بطوریکه در مراسم چهلم شریعتی در مشهد که بازرگان در دفاع از مطهری سخنرانی کرد حاضران در مراسم اعتراض کردند و استاد محمد تقی شریعتی به نشانه ی ناراحتی جلسه را ترک کرد. با انتشار نامه ی بازرگان و مطهری علیه شریعتی این ضدیت ها و دشمنی ها به اوج رسید. گرچه بازرگان نامه ی دیگری نوشت و از بعضی کلمات تبری جست. ماجرای این نامه را به زمان دیگر موکول می کنیم. دانشجویان مسلمان درآمریکا ضمن نامه ای شدیدا به این دو حمله کردند و شریعتی را بالاتر از آن دانستند که با انتقاد و دشمنی این و آن کوچک شود. آنها نوشتند:
" نسل جوان مسلمان امثال آقای مطهری را که مسائل مردم برایشان مسئله ای نیست و از جیب ملت ارتزاق می کنند و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بی تفاوت است کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمان وار نشسته اند و دم از علی می زنند ,جزو علمای راستین نمی دانیم که خود را مسئول شنیدن حرفهایشان کنیم.."(15)
. مطهری بعد از انقلاب نیز در نامه ای به آیت الله خمینی چنین نوشت:
" اخیرا می بینیم گروهی که به اسلام عقیده و علاقه درستی ندارند سعی می کنند از او (شریعتی) بتی بسازند. تحت این عنوان که سید جمال و اقبال و بیش از آنها این شخص(شریعتی) اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته و همه باید به افکار او بچسبیم..."(16)
در همان نامه سفر منجر به شهادت دکتر را ناشی از توطئه و ماموریتی می داند که دکتر می خواست دنبال کند:" و خدا می داند اگر خداوند از باب مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر اسلام و روحانیت می آورد"(17)
شریعتی یک سیر مستقیم را در زندگی پی گرفت و جانش را در این راه نهاد. مطهری نیز از درخشان ترین چهره های تاریخ اسلام است. کسی بود که در اوج انحطاط مسلمین گرد تخدیر از چهره ی دین زدود و وارد عرصه ی کارزار شد. کتاب هایش مثل تمام عیار روشنفکری دینی بوده و هست اما در انسان شناسی و قضاوت در مورد انسان ها نسبی گرایی یک اصل است. به قول شاعر:
کوه با آن عظمت آن طرفش صحرا بود
دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود
پ.ن :
1- روشنفکر دینی به معنی واقعی کلمه. هر که مسلمان بود و با یک سری از احکام دین مخالف بود اسمش را نمی شود گذاشت روشنفکر دینی. روشنفکر دینی روشنفکری است آگاه, متعهد, مسئول و انسان که در مقابل جامعه اش مسئولیت احساس کند و برخیزد. اینهایی که امروز ادعای روشنفکری دینی میکنند دیندار هم نیستند, روشنفکر پیشکش!
2- خاطرات ناصر میناچی,نشریه داخلی حسینیه ارشاد 6/2/1378 ص5
3- متن این نامه را می توانید در کتاب طرحی از یک زندگی جلد دوم ص 280 بخوانید.
4- "مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد,علی رهنما 331
5- شریعتی در جمعی گفت: وقتی در این مملکت بالاتر از حضرت که اعلیحضرت باشد داریم,همان نام مبارک محمد زیباترین و خدایی ترین نامی است که می شود در این کشور و در هر مقاله و اثری به جای گذاشت.
6- خاطرات من از شهید مطهری,علی دوانی ص 48
7- مجموعه آثار 1. ص143
8- شریعتی در آیینه ی خاطرات. ش لامعی ص 46
9- پوران شریعت رضوی طرحی از یک زندگی ج 2ص 229
10- نشریه ارشاد شماره 15 ص 107
11- یاس نو. 2 تیر 1382
12- شریعتی آنگونه که من شناختم ص72
13- همان
14- انقلاب اسلامی در ایران ص 115و116
15- طرحی از یک زندگی ص 301
16- سیری در زندگانی استاد مطهری ص 82
17- طرحی از یک زندگی ج2 ص313
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایران بودند. نه می توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می شود به شریعتی بی اعتنا بود. این دو (در کنار دیگر بزرگان) بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر گذاری شریعتی در نسل جوان بیشتر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش (که مارکسیسیت ها را یکضرب شیعه می کرد!) اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی واسطه فهمید. اینگونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنانکه در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی(1). دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید " فاعتبروا یا اولی الابصار.... "
حسینیه ارشاد موسسه ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثرا به عهده ی مطهری بود (2) سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام "محمد خاتم پیامبران" منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می کند تا مقاله ای برای این نشریه بفرستد و در نامه ای به دکتر می نویسد: "برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می ورزم..."(3) دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱- هجرت تا وفات ۲- سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می پسندد چاپ کند." مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آنرا سه بار به طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد"(4)
با انتشار این دو مقاله سیل انتقادات و حمله ها از روحانیون سنتی شروع شد. "چرا جلوی اسم محمد "حضرت" و "ص" نگذاشته ؟(5) مطهری در مقابل این حملات ایستاد و از شریعتی دفاع کرد. درباره ی شریعتی گفته بود:" چون رشته او جامعه شناسی است و خوب هم درس خوانده و کاملا بر اعصابش مسلط است در بیان الفاظ معرکه است. چون جوانها از فکلی ها کمتر بحث های دینی شنیده اند و او هم به زبان جوان ها صحبت می کند اینست که بیشتر از ما طالب دارد."(6)
شریعتی از سال ۴۵ با سخنرانی "مخروط جامعه شناسی" همکاری خود را با ارشاد آغاز می کند. تا جایی که به قول خود شریعتی حسینیه با خون و فکر و شخصیتش عجین می شود(7)
رضا داوری در بیان خاطره ای از دیدار با مرحوم مطهری می گوید:" ایشان (مطهری) زبان به ستایش شریعتی گشودند و گفتند: بعضی از مقالات دکتر شریعتی و از جمله زن در چشم و دل محمد را هیچ یک از ما نمی توانستیم بگوییم.
با آمدن شریعتی و استقبال شدید دانشجویان رفته رفته مرحوم مطهری نسبت به شریعتی بدبین می شود. جای تمجید ها, تنقید ها نشست و جای تکریم ها ,تعذیب ها. اطرافیان نیز به این اختلاف دامن می زدند.
پرویز خرسند می گوید: "روزی برای برداشتن وسایل مورد نیاز به حسینیه آمدم. در گوشه ی سالن آقای ... را دیدم که با مرحوم مطهری گفتگو می کرد. از کنارشان که گذشتم اسم شریعتی را شنیدم و اینکه چه کسی باید برود و چه کسی باید بماند. کنجکاو شدم وایستادم. آقای ... به مرحوم مطهری می گفتند: "بین شما و دکتر شریعتی فقط یکی باید اینجا بماند و تصمیم قطعی است. مرحوم مطهری گفتند حالا چه کسی قرار است بماند؟ آقای ... پاسخ داد: چون جوان ها استقبال بیشتری از دکتر شریعتی دارند قرار است ایشان بماند. مرحوم مطهری خیلی ناراحت شد". من تصور کردم که این تصمیم هیئت مدیره است و خود دکتر هم قضیه را می داند. بلافاصله به آپارتمان برگشتم و داستان را برای شریعتی گفتم. متوجه شدم او کاملا بی خبر است. وقتی حرفهایم را شنید با عصبانیت گفت:"این احمقانه ترین کاری بود که می توانستند انجام دهند.این ها نمی فهمند که نه حضور مطهری عرصه را بر من تنگ می کند و نه حضور من مانع کار اوست. او استاد فلسفه وحکمت است و من جامعه شناسی درس می دهم و این هر دو برای جامعه ی جوان ها مفید است"(8)
با روشن شدن افکار شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت و انتقاد به مجلسی و خواجه نصیر ,مطهری که زمانی دائما از شریعتی و افکارش و زبانش تعریف می کرد کم کم شروع به موضع گیری در مقابل شریعتی نمود. البته باید گفت که خود مرحوم مطهری به انتقاد از روحانیون اعتقاد داشت اما می گفت این ما هستیم که باید خودمان را نقد کنیم و دخالت کردن غیر روحانیون در مباحث دینی را بر نمی تابید. به همین دلیل مرحوم مطهری جلسه ای را تشکیل داد تا برای سخنرانان ضوابط و معیار هایی در نظر گرفته شود. شاید بیشتر این ضوابط به خاطر این بود که شریعتی از حسینیه کنارگذاشته شود.(9) در این تبصره ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود. به قول محمد همایون صاحب حسینیه: "پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد! (اشاره به اینکه همه ی این ضوابط به خاطر حذف شریعتی است) اما چگونه می شد شریعتی را حذف کرد؟ شریعتی ای که شهرت حسینیه مدیون او بود. ناصر میناچی می گوید: "حسینیه ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپهای بعدی رسید به خاطر دو مقاله شریعتی بود, چگونه با حذف شریعتی حسینیه می تواند به کار خود و رسیدن به سطح عالی ادامه دهد؟"(10)
با مخالفت همایون و میناچی با طرح حذف دکتر , مرحوم مطهری استعفای خود را تقدیم حسینیه کردند. شریعتی هم که ۷ ماه از ارشاد کنار کشیده بود بار دیگر بازگشت.
و اما واکنش شریعتی به این ماجراها چه بود؟ محمد مهدی جعفری در کتاب"بار دیگر شریعتی" می نویسد:" یکبار شریعتی را دیدم و به او گفتم امشب فلان مجلس دعوت داریم. شما هم بیایید. در ضمن آقای مطهری هم هستند. شریعتی گفت: اتفاقا چه بهتر. خوشحال می شوم که بیایم. طوری می گویید که من اگر مطهری بیاید ناراحت می شوم. اگر اختلافی هم هست میان من و ایشان اختلاف جزئی است. وگرنه ما همه مان در یک صف واحد می جنگیم.
پرویز خرسند می گوید: "نشنیدم شریعتی یکبار کلمه ای علیه مطهری بگوید(11)
جعفری می گوید:"خدایی اش من هرگز از دکتر شریعتی بدگویی نسبت به شهید مطهری نشنیدم.(12)
جعفری همچنین نقل می کند روزی در منزل دکتر نکوفر بودیم. مرحوم مطهری را دیدم. مرا خواست. گفت: دیدی رفیقت چه تیشه ای به ریشه ی اسلام می زند؟ گفتم چه کسی؟ گفت شریعتی. گفتم برای چه؟ گفت: این مقالاتی که در کیهان می نویسد تیشه به ریشه دین می زند. گفتم مگر جریان را نمی دانید؟ دکتر رفته اصفهان یک سخنرانی کرده. سخنرانی از نوار پیاده می شود و بوسیله ی دانشجویان چاپ می گردد. در صحافی بوسیله ی ساواک توقیف می شود ساواک این ها را می دهد به کیهان. مطهری گفت : نه اینطور نیست. گفتم خود شریعتی این را به من گفت. مرحوم مطهری گفت:دروغ می گوید. پدرش هم دروغ می گوید!(13)
پاره ای از سخنان پراکنده آیت الله مطهری در مورد دکتر شریعتی
"صرف نظر از افکار نادرست و غرور و اشتباهاتش ضربه ی جبران ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل کرده زده و آنها را سخت نسبت به روحانیون بد گمان کرده است".(استاد شهید به روایت اسناد - ص ۲۱۷)
"اوضاع آبستن حادثه ی قرن ۱۳ هجری است (اشاره به فرقه سازی بابیه). در نوشته های مرحوم (شریعتی) بذر این انشعاب شوم وجود دارد"( سیری در زندگانی استاد ص ۱۲۷)
"این جزوه (اشاره به اسلام شناسی ارشاد) مانند غالب نوشته های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است, از نظر علمی متوسط است, از نظر فلسفی کمتر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است!"(استاد مطهری و روشنفکران ص ۳۴)
"به نظر من این جزوه (اسلام شناسی ارشاد) چیزی که نیست اسلام شناسی است. حداکثر بگوییم اسلام سرایی یا اسلام شاعری است. نویسنده جزوه نظر به غرور بی حد و نهایتش همان طور که خاصیت هر مغروری است ,عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد".(مطهری و روشنفکران ص ۴۲)
"این جزوه (حسین وارث آدم) نوعی روضه ی مارکسیستی است که تازگی دارد."(یادداشت های مطهری ص ۲۱۸)
"من دو سفر با شریعتی به حج رفتم هرگز یکبار ندیدم سر او به مهر برسد"(اشاره به اینکه شریعتی نماز نمی خوانده) (طرحی از یک زندگی ج ۲ نقل از علی ابادی. یکی از ۳ نفر اعضای موسسین ارشاد)
اینکه چرا مطهری با آن همه سابقه و مبارزه و کار فرهنگی دست به چنین اظهار نظرهایی زد دقیقا معلوم نیست اما می شود با نگاهی به سیر زندگی مرحوم به نکاتی دست یافت. حامد الگار نویسنده و مترجم مسلمان آمریکایی می گوید: "پیش از به صحنه آمدن شریعتی مرحوم مطهری مشهور ترین و محبوب ترین سخنران دانشجویان دانشگاه بود اما با آمدن شریعتی مستمعان او به سرعت رو به کاهش نهادند چرا که شریعتی هر روز افراد بیشتری را به سوی خود جذب می کرد. نتیجه اینکه به هر حال بشر بشر است این موضوع منجر به رنجش آیت الله مطهری شد"(14)
شاید مطهری که خود جزو موسسین حسینیه ارشاد بود و در آنجا سالها درس داده بود و در میان قشر دانشجو و روشنفکر مقام بالایی داشت نمی توانست ببیند که از حسینیه کنار رفته و به جایش کسی آمده که پای هر درسش ۵۰۰۰ نفر جوان می نشستند و او مجبور بود در مسجد الجواد حرفهایش را برای ۲۰..۳۰ نفر بزند که تازه اکثر آنها پیرمرد بودند.
پس از شهادت
باشهادت دکتر شریعتی محبوبیتی فوق العاده برای او ایجاد شد. همه او را معلم شهید و معلم انقلاب نامیدند. در این جو هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف شریعتی از مطهری را نداشت. مطهری ای که یک عمر در راه اسلام تلاش کرده بود به یکباره با اظهار نظرهایش در میان جوانان از عرش به فرش آمد. بطوریکه در مراسم چهلم شریعتی در مشهد که بازرگان در دفاع از مطهری سخنرانی کرد حاضران در مراسم اعتراض کردند و استاد محمد تقی شریعتی به نشانه ی ناراحتی جلسه را ترک کرد. با انتشار نامه ی بازرگان و مطهری علیه شریعتی این ضدیت ها و دشمنی ها به اوج رسید. گرچه بازرگان نامه ی دیگری نوشت و از بعضی کلمات تبری جست. ماجرای این نامه را به زمان دیگر موکول می کنیم. دانشجویان مسلمان درآمریکا ضمن نامه ای شدیدا به این دو حمله کردند و شریعتی را بالاتر از آن دانستند که با انتقاد و دشمنی این و آن کوچک شود. آنها نوشتند:
" نسل جوان مسلمان امثال آقای مطهری را که مسائل مردم برایشان مسئله ای نیست و از جیب ملت ارتزاق می کنند و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بی تفاوت است کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمان وار نشسته اند و دم از علی می زنند ,جزو علمای راستین نمی دانیم که خود را مسئول شنیدن حرفهایشان کنیم.."(15)
. مطهری بعد از انقلاب نیز در نامه ای به آیت الله خمینی چنین نوشت:
" اخیرا می بینیم گروهی که به اسلام عقیده و علاقه درستی ندارند سعی می کنند از او (شریعتی) بتی بسازند. تحت این عنوان که سید جمال و اقبال و بیش از آنها این شخص(شریعتی) اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته و همه باید به افکار او بچسبیم..."(16)
در همان نامه سفر منجر به شهادت دکتر را ناشی از توطئه و ماموریتی می داند که دکتر می خواست دنبال کند:" و خدا می داند اگر خداوند از باب مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر اسلام و روحانیت می آورد"(17)
شریعتی یک سیر مستقیم را در زندگی پی گرفت و جانش را در این راه نهاد. مطهری نیز از درخشان ترین چهره های تاریخ اسلام است. کسی بود که در اوج انحطاط مسلمین گرد تخدیر از چهره ی دین زدود و وارد عرصه ی کارزار شد. کتاب هایش مثل تمام عیار روشنفکری دینی بوده و هست اما در انسان شناسی و قضاوت در مورد انسان ها نسبی گرایی یک اصل است. به قول شاعر:
کوه با آن عظمت آن طرفش صحرا بود
دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود
پ.ن :
1- روشنفکر دینی به معنی واقعی کلمه. هر که مسلمان بود و با یک سری از احکام دین مخالف بود اسمش را نمی شود گذاشت روشنفکر دینی. روشنفکر دینی روشنفکری است آگاه, متعهد, مسئول و انسان که در مقابل جامعه اش مسئولیت احساس کند و برخیزد. اینهایی که امروز ادعای روشنفکری دینی میکنند دیندار هم نیستند, روشنفکر پیشکش!
2- خاطرات ناصر میناچی,نشریه داخلی حسینیه ارشاد 6/2/1378 ص5
3- متن این نامه را می توانید در کتاب طرحی از یک زندگی جلد دوم ص 280 بخوانید.
4- "مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد,علی رهنما 331
5- شریعتی در جمعی گفت: وقتی در این مملکت بالاتر از حضرت که اعلیحضرت باشد داریم,همان نام مبارک محمد زیباترین و خدایی ترین نامی است که می شود در این کشور و در هر مقاله و اثری به جای گذاشت.
6- خاطرات من از شهید مطهری,علی دوانی ص 48
7- مجموعه آثار 1. ص143
8- شریعتی در آیینه ی خاطرات. ش لامعی ص 46
9- پوران شریعت رضوی طرحی از یک زندگی ج 2ص 229
10- نشریه ارشاد شماره 15 ص 107
11- یاس نو. 2 تیر 1382
12- شریعتی آنگونه که من شناختم ص72
13- همان
14- انقلاب اسلامی در ایران ص 115و116
15- طرحی از یک زندگی ص 301
16- سیری در زندگانی استاد مطهری ص 82
17- طرحی از یک زندگی ج2 ص313
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مقدمه
هدف از انجام این پروژه بررسی سطح نمرات فیزیک دو کلاس تجربی در یک دبیرستان است می خواهیم بدانیم سطح نمرات کدام کلاس بالاتر بوده برای این کار ابتدا لیست نمرات فیزیک را از دبیر مربوطه تهیه کرده و بعد از انجام عملیات آماری لازم شامل :
الف – کشیدن جدول فراوانی :
ب- رسم نمودارها (میله ای – مستطیلی – چند بر – دایره ای – ساقه وبرگ و جعبه ای )
ج- شاخص های مرکزی (مد ،میانه ، میانگین وزن دار، میانگین جدول فراوانی ، واریانس ، انحراف معیار و ضریب تغییرات)
به بررسی سطح نمرات دو کلاس پرداختیم.
در اینجا، جا دارد از استاد فیزیک سرکار خانم الهامی کمال تشکر را داشته باشیم که بدون همکاری ایشان به پایان رساندن این پروژه میسر نبود.
الف- جدول فراوانی :
برای کشیدن جدول فراوانی جمعاً 24 نفر را از هر دو کلاس به طور تصادفی انتخاب کرده و آن را در سه دسته طبقه بندی نموده و عملیات آماری لازم را انجام دادیم :
دادهای کلاس سوم تجربی (1)
11-14-14-14-16-17-17-17-18-18-18-19
داده های کلاس سوم تجربی (2)
9-9-10-11-12-15-16-16-16-17-18-18
جدول فراوانی 1=
به پایین جدول مراجعه شده
فراوانی تجمعی
درصد فراوانی نسبی
فراوانی نسبی
مرکز دسته
فراوانی مطلق
خط ونشان
دسته ها
1
1
1
4
3
111
12
8
1111
111
12
جمع کل
لطفاً این مورد را به بالای جدول اضافه کنید
کوچکترین
دامنه تغییرات
بزرگترین داده ها
تعداد طبقات
طول دسته
دسته ما :
برای چگونگی دسته بندی باید ابتدا از فرمول استفاده کرده و دامنه تغییرات را بدست آوریم بعد از بدست آوردن دامنه ی تغییرات باید بفهمیم که داده ها یمان را در چند دسته طبقه بندی کرده و طول طبقات را چگونه بدست آوریم برای پیدا کردن طول طبقات از فرمول استفاده کرد طول طبقات به ما نشان می دهد که هر دسته باید چند تا چند تا بالا رود . تعداد دسته ها را هم همان طور که قبلاً ذکر شده در نظر گرفتیم .
خط و نشان :
خط و نشان در جدول فراوانی نشان دهنده میزان داده های آن دسته در کل داده هاست که با خطوطی مشخص می شود در کشیدن خط و نشان برای هر عدد یک خط گذاشته می شود تنها موردی که قابل تذکر است در عدد پنج خط پنجم چهار خط اولیه را قطع می کند (1111) این علامت عدد 5 را نشان می دهد)
فراوانی مطلق : فراوانی مطلق در واقع همان خط و نشان است که میزان فراوانی داده های دسته ی مورد نظر را در کل داده ها به ما نشان می دهد با این تفاوت که در فراوانی مطلق میزان با عدد مشخص می شود.
مرکز دسته :
برای بدست آوردن مرکز دسته از فرمول استفاده می کنیم طریقه ی استفاده کرده به این صورتی است که کران بالایی و پایینی هر دسته را باهم جمع و بر دو تقسیم می کنیم .
فراوانی نسبی و درصد آن برای بدست آوردن فراوانی نسبی از فرمول استفاده می کنیم همان طور که فرمول نشان می دهد باید فراوانی مطلق را به کل فراوانی ها ( جمع همه فراوانی یا میزان کل داده ها) تقسیم نموده و برای بدست آوردن درصد آن کافی است عدد به دست آمده از فراوانی نسبی × 100 کنیم
فراونی تجمعی :
فراوانی تجمعی
درصد فراوانی نسبی
فراوانی نسبی
مرکز دسته
فراوانی مطلق
خط ونشان
دسته ها
4
4
1111
5
1
1
12
7
1111
11
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
ضرورت و منطق نیاز به مطالعات تاریخ اسلام دو چیز است:
1- هویت فردی و اجتماعی امروز هر یک از ما به عنوان مسلمان، ریشه در سنت و تاریخ گذشته دارد و ما برای شناخت هویت اسلامی خود به شناخت تاریخ و گذشته مسلمانان نیاز مبرم داریم.
2- از آن رهگذر که بسیاری از سنت های حاکم بر تاریخ ثابت و پایداراند، شناخت آینده در بسیاری از موارد، با شناخت گذشته تحلیل و تفسیر می شود.
بنابراین تاریخ همچون آینده ای است که در گذشته اتفاق افتاده و می تواند درس آموز حال حاضر زندگی انسان باشد. تاریخ به تنهایی منبع مستقلی برای عبرت آموزی و انتخاب صحیح راه زندگی و تحصیل سعادت فردی و اجتماعی است.
در تاریخ و پیشینه زندگی انسان همه راه ها تجربه شده است و برآیند نیک و بد هر انتخابی به خوبی نمایان است، بنابراین آموزه های تاریخی می تواند مانند مکتب کاملی هدایت گر انسان به سوی خیر و نیکبختی باشند.
به طور کلی فایده مهمی که سیر مطالعات تاریخی برای ما دارد، آشنایی با دیدگاه ها، درس آموزی از پیروزی ها و عبرت آموزی از ناکامی های گذشتگان است تا آن را فرا راه زندگی حال و آینده خود سازیم، آزموده را دوباره نیازماییم، خطای گذشتگان را تکرار نکنیم و بهتر از گذشتگان انتخاب نماییم.
پیدایشو سرگذشت انسان ، حکومت ها ، جوامع ، امت ها ، ادیان ، اندیشه ها، علوم و سیره اخلاقی و عملی بزرگان، شاخه های مختلف مطالعات تاریخی هستند که از این میان، مقصود از سیر مطالعات تاریخ اسلام، تنها مطالعه در تاریخ پیدایش اسلام، سیر تطور، حوادث و پیشامدها و زندگی رهبران آن است.
تاریخ اسلام در حقیقت، تاریخ تطور ایمان امت اسلامی است. اینکه چگونه نیروی ایمان، امت محمد (ص) را در مسیر خدایی شدن، به پیش برده است و چه قدرت شگرفی در تمدن و فرهنگ پیروان خود ایجاد کرده است.
به صورت دقیق تر می توان گفت: تحولات حیات بشری، حیات عقلانی و حیات عرفانی مسلمانان و سیر تطور زندگی آنان، مهمترین موضوعی است که باید از تاریخ بیاموزیم و در آن مطالعه کنیم.
عرصه مطالعات تاریخ اسلام:
1. تاریخ اسلام
2. تاریخ تمدن اسلامی.
3. تاریخ زندگی پیامبر(ص).
4. سیره عملی پیامبر(ص).
1- معارف تاریخى و نقش آن در زندگى بشر:انسانى را در نظر بگیرید که در گذرگاه پرپیچ و خم و تاریک مجبور به پیشروى مى باشد. لکن باو گفته و آموخته اند که در جاى جاى این گذرگاه خطرناک کلیدهایى وجود دارد که او مى تواند با شناسائى و کنترل و فشار دادن آنها چراغهاى متعددى را روشن ساخته و به آسانى راه مقصود را در پیش بگیرد واز خطرات احتمالى این راه پر پیچ و تاریک خود را نجات دهد. واگراین کار را انجام ندهد نه تنها موفقیت در پیشروى خود را تضمین نکرده بلکه به یقین در یکى از همین پیچ و خمها سقوط کرده و به هلاکت خواهد رسید.آیااگراین شخص از کوشش براى کشف و شناسائى کلیداین چراغها خوددارى کرده و در تاریکى کامل راه پیمائى کند خردمندان به او چه خواهند گفت ؟ آیااو را یک فرد نادان بیمار و بى بهره از خرد و شعور معرفى نخواهند کرد؟ بدیهى است بطور مسلم چنین خواهد بود که همگان کاراو را تقبیح خواهند کرد.رابطه جوامع بشرى با[ تاریخ] نیز بطور دقیق همینگونه است . مسیرى که بشرالزاما در گذشته هاى دور در تجریه زندگى فردى واجتماعى خود پیموده و در حال حاضر و آینده هاى دور و نزدیک نیز مجبوربه پیمودن آن مى باشد در مجموع [تاریخ] نام دارد که به مثابه یک رودخانه مهار نشدنى در بستر زمان جارى است و یا همچون یک گذرگاه پیچ و خمدار و تاریک در جارى زمان گسترده است . عابر این رودخانه و گذرگاه تاریک انسان و جوامع بشرى است . چراغهائى که در جاى جاى این گذرگاه خطرناک نصب شده است همان قوانین و سنتهاى الهى است که تاریخ براساس آنها شکل مى گیرد و حرکت مى کند. کلیدهاى ناشناخته این چراغها نیز همانا[ علم تاریخ] و یا به تعبیر بهتر و گویاتر[ معارف و علوم تاریخى] است . بشرامروز در طى مسیر زندگى فردى واجتماعى خود باید به جوامع پیشین تاریخ توجه کند و زندگى آنها و علل و عوامل رشد وانحطاطشان را بشناسد. واز مجموع این مسائل در زندگى امروز خود بهره بردارى کند و یا به تعبیر زیباى خداوند در قرآن مجید[ از آنها عبرت بگیرد]. 1 و در سمایه بیاندوزد تا تجربه هاى آنان را تکرار نکند و در پرتگاههائى که برخى از آن جوامع گناهکار و منحرف در آن سقوط کرده و نابود شدند نه غلتد که سرانجام چنین کارى دچار شدن به[ عذاب و یاس] الهى و گرفتارى در زیر تازیانه هاى[ تدمیر]اوست. 2 .خداوند در قرآن مجید درباره ارزش توجه به تاریخ و سرگذشت ملتهاى پیشین و پند و عبرتى که مى توان از آنها در زندگى امروز گرفت چنین فرموده است :ولقد جالهم من الانباء ما فیه مزد جر حکمه بالفه. فما تغن النذر فتول عنهم ... 3[در قران ازاخبار و تاریخ پیشینیان گزارشهاى زیادى آمده است که اگر معاندین پندپذیر بودند براى بازداشتشان از گناه و گمراهى کافى بود اخبار قرآن حکمت رسا و درس آموزنده اى است لکن معاندین لجوج از سرگذشت واخبار گذشتگان عبرت نمى گیرند و گوش به هشدارها وانذارها فرا نمى دهند. تواى پیغمبر!ازاین گروه خود سر و تربیت ناپذیر اعراض کن.]خداوند بزرگ در جاى دیگر قرآن مى فرماید: [اولم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم کانواشد منهم قوه واثاروالارض و عمروهااکثر مما عمروها وجائتهم رسلهم بالبینات فما کان الل لیظلمهم ولکن کانوانفسهم یظلمون] . 74 [چرا مردم در روى زمین گشت و تفحص نمى کنند و در تاریخ ملتهاى پیشین بدقت نمى نگرند تا دریابند چگونه شد سرانجام کار آنانکه پیش از آنها بودند و بمراتب توان و نیروى بیشتراز آنها داشتند آنان چهره زمین را دگرسان ساخته و آن را بسى آباد نمودند بیش از آنچه که نسلهاى بعدى آباد کردند لکن وقتى پیامبران خدا با حجتها و براهین قطعى بسوى آنان مبعوث شدند آنان به خویشتن خویش ستم روا داشته و به راهنمائیهاى پیامبران اعتناء نکردند پس خدا نابودشان کرد خداوند به آنها ظلم نکرد آنان به خود ستم کردند ]امیرالمومنین على (ع) نیز خطاب به فرزندش حسن (ع) مى فرماید:[براى امور واقع نشده با آنچه واقع شده است استدلال کن و با مطالعه قضایاى تحقق یافته حوادث یافت نشده را پیش بینى کن زیرا امور جارى جهان همانند یکدیگرند.از آن اشخاص نباشد که موعظه سودش ندهد مگر توام با آزار و رنج باشد زیراانسان عاقل بایداز راه اندیشه و آموزش پند پذیرد این بهائم و چار پایان هستند که جز با کتک تربیت نمى شوند]. 5آن بزرگ مرد تاریخ باز هم در جاى دیگرى ازاین وصیتنامه درباره اهمیت وارزشمندى آگاهى از تاریخ امتهاى پیشین و کارآئى آن در حل مشکلات کنونى چنین فرموده است : [ اى فرزند من ! گر چه عمر من همزمان با عمر گذشتگان نبوده است ولى در کارهاى آنان نظرافکنده و در تاریخ شان بدقت اندیشیده ام و در آثارشان سیر و تفحص نموده ام تا جائیه از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
چکیده
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر دو نوع برنامه گرم کردن منتخب 10 و 15 دقیقه ای بر غلظت اسید لاکتیک خون آزمودنی ها به دنبال یک فعالیت شدید بیشینه بود. به همین منظور، تعداد 252 نفر از دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی و علوم ورزش دانشگاه تهران از بین دانشجویان دانشکده مذکور با استفاده از آزمون بروس انتخاب و سپس به طور تصادفی به گروه 11 نفره تقسیم شدند. برنامه گرم کردن 10 دقیقه و گرم کردن 15 دقیقه ای بود. فعالیت شدید بیشینه نیز یک فعالیت شدید کوتاه مدت با نام آزمون کاتینگهام و فالکنر بود. تواتر قلبی و غلظت اسیدلاکتیک خون آزمودنی های دو گروه به وسیله دستگاه لاکتومتر دستی از انگشت اشاره دست و دستگاه پالس متر در سه مرحله استراحت، بعد از گرم کردن و بعد از فعالیت شدید بیشینه اندازه گیری و ثبت می شود. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیه های تحقیق از آمار توصیفی و استنباطی و آزمون تی استودنت گروه های همبسته و غیر همبسته استفاده گردید. (P-Value کمتر از 5%) تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد تفاوت معنی داری در غلظت اسید لاکتیک خون آزمودنی ها پس از دو برنامه گرم کردن مشاهده نشد (193/0 = P ) ، متعاقب یک فعالیت شدید بیشینه تفاوت معنی داری در غلظت اسید لاکتیک خون دو گروه مشاهده نشد، اما یک برنامه منتخب 10 دقیقه ای هم چنین یک برنامه گرم کردن 15 دقیقه ای باعث افزایش معنی داری در غلظت اسید لاکتیک متعاقب یک فعالیت شدید در مقایسه با پس از گرم کردن در آزمون های دو گروه مشاهده نشد (00/0 = p ) . دو برنامه گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای باعث افزایش معنی دار تواتر قلبی آزمودنی ها نسبت به حالت استراحت شدند (00/0 = p ) ، تفاوتی بین تواتر قلبی دو گروه پس از گرم کردن و بعد از فعالیت شدید مشاهده نگردید. (83/0 = p و 146/0 = p)
کلید واژه : گرم کردن – اسید لاکتیک – فعالیت شدید بیشینه.
مقدمه
فرآیند آمادگی جسمانی روانی برای یک مسابقه و یا تمرین ، از موارد مهمی است که دانشمندان علوم ورزشی زیاد به آن پرداخته اند. گرچه مدت مدیدی است که ورزشکاران توصیه می شود قبل شروع یک جلسه تمرین سنگین و یا مسابقه دقایقی را به تمرینات مقدماتی یا گرم کردن بپردازند، ولی نتایج برخی از تحقیقات که تفاوتی در عملکرد ورزشکاران بعد از گرم کردن نشان نداده اند، باعث شده در مورد ضرورت شدت و مدت فعالیتها مقدماتی اتفاق نظر کلی وجود داشته باشد(1) . اما با توجه به اتفاق نظر در مورد آثار مثبت گرم کردن، امروزه تقریباً ورزشکاران گرم کردن را بخشی از تمرین و یا مسابقه قرار داده اند و مربیان نیز نسبت به این مسئله تأکید بسیار دارند. آثار مثبت گرم کردن می تواند شامل بهبود عملکرد ورزشکار، پیشگیری از آسیب های ناشی از فعالیت، تأثیرات فیزیولوژیک و آثار روانی باشد. گرم کردن نه تنها به اجرای فعالیت آنها کمک می کند بلکه از آسیب دیدگی حین فعالیت جلوگیری می کند. نکته دیگر متغیرهائی هستند که گرم کردن را تحت تأثیر قرار می دهند. مدت زمان گرم کردن شدت گرم کردن، محتوای برنامه، فاصله زمانی آن تا فعالیت اصلی، متغیرهایی هستند که می توانند با توجه به ویژگی های ورزشکا، نوع و ماهیت رشته ورزشی مورد نظر، شرایط آب و هوائی، درجه حرارت محیط و هدف های جلسه تمرین یا مسابقه تغییر کنند.(3) در رابطه با مدت و شدت گرم کردن که تحقیق حاضر با تأکید بر آن صورت گرفته است گفته شده، تمرینات گرم کردن باید در حدی باشد که درجه حرارت عمقی و عمومی بافت ها و عضلات را افزایش دهند، مشروط بر این که موجب خستگی ورزشکار نشود. زیرا هدف از تمرینات مقدماتی، آماده کردن ورزشکار برای اجرای فعالیت ورزشی شدیدتر و سنگین تنر است. شدت و مدت گرم کردن باید نسبت به نوع رشته ورزشی و سطح آمادگی ورزشکار تنظیم شود. به عبارت دیگر، شدت و مدت گرم کردن متناسب با اینکه فعالیت ورزشی کدام سیستم تأمین انرژی را بیشتر درگیر خواهد کرد، تنظیم می گردد.
گروه بزرگی از فعالیت های ورزشی فعالیت های هستند که در کوتاه مدت و یا حداکثر شدت انجام می شوند. طبق تعریف تأمین انرژی در این دسته از طریق گلیکولیز بی هوازی می باشد که در آن اسید لاکتیک تولید می شود. اسید لاکتیک حاصل تجزیه شده و تبدیل به لاکتات می شود. تجزیه اسید لاکتیک موجب تجمع یونهای هیدروژن در سلولهای عضلانی می شود. تجمع یونهای هیدروژن موجب اسید شدن عضله و ایجاد حالتی به نام اسیدوز می شود. اخیراً رابطه ای بین تجمع اسید لاکتیک درون عضله و نزول اوج تنش مورد تأیید قرار گرفته است.
این تأثیر مربوط به افزایش اسید لاکتیک و متعاقب آن تراکم یون هیدروژن و کاهش (PH) می باشد. از این رو افزایش تراکم هیدروژن مرحله اتصال القائی را با کاهش مقدار (Ca++ - ترپونین) آزاد شده از شبکه سارکوپلاسمی و مداخله در ظرفیت بهم پیوستگی (a++ ) – ترپونین) به تعویق می اندازد. از سوی دیگر، افزایش در تراکم