لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
شناسنامة جزوه
( عنوان:
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
( استاد:
حجت الاسلام والمسلمین آقای یثربی
( دبیر کرسی:
حجت الاسلام والمسلمین آقای ایزدپناه
( نوع فعالیت:
کرسی آزاداندیشی و نظریه پردازی5
( زمان برگزاری:
26/10/84
( مکان برگزاری:
سالن همایش ساختمان شماره 2
( تعداد صفحات:
40
( کد رایانه:
841150/ ن ج
«فهرست مطالب»
مقدمه 3
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی 4
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب 7
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام 9
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام 10
جهاد، عقلانیترین ریاضت 11
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی 12
پرسش و پاسخ 13
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز 13
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه 14
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت 16
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان 19
انگیزههای روآوردن به عرفان 21
1ـ سرگرمی رازجویانه 21
2ـ انگیزة سیاسی 22
3ـ عوام فریبی 23
4ـ مصلحت نظام 23
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی 25
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان 27
ملامتیگری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی 28
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه 31
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین 32
عرفان، از ادعا تا عمل 34
ضعیف السند بودن روایات عرفانی 35
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» 37
مقدمه
آقای ایزدپناه: مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت، مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع میشود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت میشود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمیآید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
شناسنامة جزوه
( عنوان:
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
( استاد:
حجت الاسلام والمسلمین آقای یثربی
( دبیر کرسی:
حجت الاسلام والمسلمین آقای ایزدپناه
( نوع فعالیت:
کرسی آزاداندیشی و نظریه پردازی5
( زمان برگزاری:
26/10/84
( مکان برگزاری:
سالن همایش ساختمان شماره 2
( تعداد صفحات:
40
( کد رایانه:
841150/ ن ج
«فهرست مطالب»
مقدمه 3
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی 4
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب 7
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام 9
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام 10
جهاد، عقلانیترین ریاضت 11
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی 12
پرسش و پاسخ 13
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز 13
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه 14
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت 16
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان 19
انگیزههای روآوردن به عرفان 21
1ـ سرگرمی رازجویانه 21
2ـ انگیزة سیاسی 22
3ـ عوام فریبی 23
4ـ مصلحت نظام 23
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی 25
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان 27
ملامتیگری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی 28
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه 31
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین 32
عرفان، از ادعا تا عمل 34
ضعیف السند بودن روایات عرفانی 35
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» 37
مقدمه
آقای ایزدپناه: مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت، مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع میشود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت میشود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمیآید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
شناسنامة جزوه
( عنوان:
«عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز»
( استاد:
حجت الاسلام والمسلمین آقای یثربی
( دبیر کرسی:
حجت الاسلام والمسلمین آقای ایزدپناه
( نوع فعالیت:
کرسی آزاداندیشی و نظریه پردازی5
( زمان برگزاری:
26/10/84
( مکان برگزاری:
سالن همایش ساختمان شماره 2
( تعداد صفحات:
40
( کد رایانه:
841150/ ن ج
«فهرست مطالب»
مقدمه 3
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی 4
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب 7
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام 9
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام 10
جهاد، عقلانیترین ریاضت 11
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی 12
پرسش و پاسخ 13
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز 13
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه 14
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت 16
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان 19
انگیزههای روآوردن به عرفان 21
1ـ سرگرمی رازجویانه 21
2ـ انگیزة سیاسی 22
3ـ عوام فریبی 23
4ـ مصلحت نظام 23
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی 25
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان 27
ملامتیگری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی 28
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه 31
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین 32
عرفان، از ادعا تا عمل 34
ضعیف السند بودن روایات عرفانی 35
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» 37
مقدمه
آقای ایزدپناه: مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت، مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع میشود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت میشود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمیآید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان»
«فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعواالیهم». (1) به طورى کلى براى هر انسانى لازم است که داراى فکر نقادى باشد. قوهنقادى و انتقادکردن به معناى عیبگرفتن نیست. معناى انتقاد، یک شىء رادر محک قرار دادن و به وسیله محکزدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیصدادن است. مثلا انتقاد از یک کتاب معنایش این نیست که حتما باید معایبآن کتاب نمودار بشود بلکه باید هر چه از معایب و محاسن داشته باشدآشکار بشود. انسان باید در هر چیزى که از دیگران مىشنود نقاد باشد یعنىآن را بررسى و تجزیه و تحلیل بکند. صرف اینکه یک حرفى در میان مردمشهرت پیدا مىکند خصوصا که با یک بیان زبیا و قشنگ باشد دلیل بر ایننیست که انسان حتما باید آن را بپذیرد و قبول بکند. به ویژه در امر دین وآنچه که مربوط به دین است، انسان باید نقاد باشد آنچه که در شبهاى گذشته راجع به احادیث بحث مىکردیم که پیغمبر فرمودآنچه را که از من مىشنوید به قرآن عرضه بدارید اگر موافق است بپذیرید واگر مخالف است نه، خود نوعى نقادى است. حدیثى است که من عینعبارات آن یادم نیست ولى مضمون آن یادم است که ائمه ما آن را از حضرتعیسى مسیح نقل کردهاند. تقریبا مضمونش اینست: شما که علم را فرا مىگیرید،اساس کار اینست که نقاد باشید یعنى قدرت انتقاد در شما باشد، کورکورانهتسلیم نشوید، خواه گوینده صالح باشد و خواه ناصالح در بین حدیث دارد: «کونوا نقادا». حدیث دیگر که فىالجمله از آن یادم هست راجع به اصحابکهف است که داستان آنها در قرآن آمده است: «انهم فتیة ءامنوا بربهم و زدناهمهدى و ربطنا على قلوبهم» (2) ... معروف است که اینها صراف بودهاند،صیرفى بودهاند. این سخن را به این معنى گرفتهاند که کار آنها صرافى بودهاست. ائمه ما فرمودهاند که در این نسبت که گفتهاند اینها صراف طلا و نقرهبودهاند، اشتباه شده است. نه، «کانوا صیارفة الکلام» صراف سخن بودند نهصراف طلا و نقره، یعنى مردمان حکیمى بودهاند، مردمان دانائى بودهاند وچون حکیم بودهاند وقتى حرفى به آنها عرضه مىشد، آن حرف رامىسنجیدند. تفقه در دین که در این آیه ذکر شده است:«فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین»مستلزم این است که انسان واقعا نقاد باشد و کار نقادى او به آنجا کشیده شودکه هر چیزى را که گفته مىشود و با امر دین تماس دارد بتواند تجزیه وتحلیل بکند. همین جملهاى که من دیشب نقل کردم و گفتم اخیرا معروفشده است و به حضرت امیرالمؤمنین نسبت دادهاند: «لا تؤدبوا اولادکم...» ازباب تعبیر لفظى خیلى زیبا و قشنگ است، خیلى سازگار است روى همینجهت مىبینید یک مقبولیتى در میان افراد پیدا کرده است و هر کس در هرجائى این جمله را مىگوید. الآن حکایتى یادم آمد: من در سنین چهاردهپانزده سالگى بودم که مقدمات کمى از عربى خوانده بودم بعد از واقعهمعروف خراسان بود و حوزه علمیه مشهد به کلى از بین رفته بود و هر کسآن وضع را مىدید مىگفت دیگر اساسا از روحانیتخبرى نخواهد بود.جریانى پیش آمده بود که احتیاج به نویسندگى داشت از من دعوت کردهبودند. مقالهاى را من نوشتم. مردى بود که در آن محل ریاست مهمى داشت.وقتى آن مقاله را دید، یک نگاهى به سر و وضع من انداخت، حیفش آمد،دید که من هنوز پابند عالم آخوندى هستم شرحى گفت، نصیحت کرد کهدیگر گذشت آن موقعى که مردم به نجف یا قم مىرفتند و به مقامات عالیهمىرسیدند. آن دوره از بین رفت، حضرت امیر فرموده است بچهتان رامطابق زمان تربیت کنید. و بعد گفت آیا دیگران که پشت این میزها نشستهاندشش تا انگشت دارند؟ و حرفهائى زد که من آن فکرها را از مغزم بیرونمىکنم. البته من به حرف او گوش نکردم. بعد رفتم به قم و مدت اقامتم در قمپانزده سال طول کشید. بعد که به تهران آمدم، اولین اثر علمىاى که منتشرکردم کتاباصول فلسفه بود. آن شخص هم بعد به نمایندگى مجلس رسید و مردى باهوش و چیزفهم بود و در سنین جوانى احوال خوبى نداشت ولى بعد تغییرحالى در او پیدا شد. تقریبا در حدود هجده سال از آن قضیه گذشته بود کهاصول فلسفه منتشر شد و یک نسخه از آن به دستش رسید و او یادش رفتهبود که قبلا مرا نصیحت کرده بود که دنبال این حرفها نرو. بعد شنیدم که هرجا نشسته بود به یک طرز مبالغهآمیزى تعریف کرده بود. حتى یکبار درحضور خودم گفت که شما چنینید، چنانید. همانجا در دلم خطور کرد که توهمان کسى هستى که هجده سال پیش مرا نصیحت مىکردى که دنبال اینحرفها نرو. من اگر آن موقع حرف ترا گوش مىکردم الآن یک میرزابنویسىپشت میز ادارهاى بودم در حالى که تو الآن اینقدر تعریف مىکنى. غرض اینجهت است که یک جملههائى است که به ذائقهها شیرین مىآید و مانندبرق رواج پیدا مىکند. اصلا همان طورى که بعضیها به وسائل مختلفبرایشان پیش آمدهاى خوبى بروز مىکند و بعضیها هم بدشانس و بدبختمىباشند، اگر ملاحظه کرده باشید جملهها هم اینطور است. بعضى جملههایک جملات خوششانسى هستند. این جملات بدون اینکه ارزش داشتهباشند مثل برق در میان مردم رواج پیدا مىکنند و حال آنکه جملههائىهست صد درجه از اینها باارزشتر، و حسن شهرت پیدا نمىکنند. این جمله«لا تؤدبوا اولادکم باخلاقکم» جزء جملات خوششانس دنیا است و شانسبیخودى پیدا کرده است. در مراد این جمله من دیشب اینطور عرض کردم:گو اینکه این جمله به اینمعنى و مفهومى که امروزیها استعمال مىکنند غلط است ولى یک معنا ومفهوم صحیحى مىتواند داشته باشد که غیر از چیزى است که امروزیها ازآن قصد مىکنند، و فرقى گذاشتم میان آداب و اخلاق که آداب غیر از اخلاقاست. آن وقت آداب را دو گونه ذکر کردیم. ممکن است مقصود از آدابامورى باشد که در واقع امروز به آنها فنون مىگویند. علاوه بر اخلاق، علاوهبر صفات خاص روحى، علاوه بر نظمى که انسان باید به قواى روحى هرکس لازم و واجب است که یک سلسله فنون را یاد بگیرد، البته آنهم اندازهدارد یعنى فنى را باید بیاموزد که از آن فن یک اثر براى بشریت در جهتخیربرخیزد و ضمنا زندگى او را هم اداره بکند. در فنون است که انسان باید تابعزمان باشد. اگر «لا تؤدبوا اولادکم بآدابکم» بگوئیم درست است، یا «لا تؤدبوا اولادکم بفنونکم» حرف درستى است چون زندگى متغیر است،انسان نباید در اینجور چیزها جمود به خرج بدهد و همیشه بخواهد به اولادخودش آن فنى را بیاموزد که خودش داشته است در صورتى که ممکن استهمان فن به شکل بهتر و کاملتر در زمان جدید پدید آمده باشد. مسالهدیگرى که گفتم و بعد، از سؤالات آقایان معلوم شد که احتیاج به توضیحبیشترى دارد مساله آداب و رسوم است. آداب و رسوم هم بر دو قسم است.بعضى از آنها از نظر شرعى سنن نامیده مىشود یعنى شارع روى آنها نظردارد. شارع، آن آداب را به صورت یک مستحب توضیح داده است و نظر به اینکه اسلامهیچ دستورى را گزاف نمىدهد، امورى را که اسلام سنت کرده است ما بایدبه صورت یک اصل حفظ کنیم. مثلا دیشب در جواب سؤال یکى از آقایانعرض کردم اسلام براى غذاخوردن آدابى ذکر کرده است اسلام دینتشریفاتى نیست بلکه اگر آدابى را ذکر کرده، حساب نموده است. مثلا اگرمىگوید مستحب است «اطالة الجلوس عند المائدة» یعنى طولدادن نشستنبر سر سفره، مستحب است انسان غذا را زیاد بجود مستحب است بسم اللهبگوید، مستحب است الحمدلله بگوید، مستحب است دست را قبل و بعداز غذا بشوید،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
نام دانشکده:
آموزشکده عالی سما
وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی کرج
عنوان مقاله:
تعریف قطعات مورد نیاز یک PC و مدل پیشنهادی برای این قطعات
نام استاد:
آقای خان محمدی
نام و نام خانوادگی تهیه کننده( دانشجو): رضا خطابی
عنوان درس:
شیوة ارائه گفتاری و نوشتاری
تاریخ تحویل: 10/4/1385
فهرست مطالب
صفحه
مقدمه
قطعات سیستم
مادربورد
مدل پیشنهادی مادربورد
پردازشگر
پردازنده های اینتل
پردازنده های AMD
مدل پیشنهادی پردازشگر
حافظه
مدل پیشنهادی حافظه
کیس
مدل پیشنهادی کیس
منبع تغذیه
مدل پیشنهادی منبع تغذیه
دیسکت ران یا دیسک ران فلاپی
مدل پیشنهادی دیسک ران فلاپی
دیسک سخت
مدل پیشنهادی دیسک سخت
سی دی رام و دی و دی وی درام
مدل پیشنهادی سی دی رام و دی وی درام صفحه کلید
مدل پیشنهادی صفحه کلید
ماوس
مدل پیشنهادی ماوس
کارت گرافیک
مدل پیشنهادی کارت گرافیک
صفحه نمایش
مدل پیشنهادی صفحه نمایش
کارت صدا
مدل پیشنهادی کارت صدا
بلندگوها
مدل پیشنهادی بلندگوها
نتیجه گیری
1
2
3و4
4
5
5و6
6
6و7
7و8
8
9
9و10
10و11
11
11
11
13
13
13و14
14
14
15
15
15
15و16
16
16و17
17
17
18
18
18
19
مقدمه
کامپیوتر و اصول ابتدائی آن هنگامی پایه گذاری شد که خوارزمی ریاضیدان بزرگ ایرانی، برای سهولت در انجام محاسبات، الگوریتم را بوجود آورد. با پیشرفت علم و فنآوری ماشین حساب، ابرکامپیوترها ونسل بعدی کامپیوترهای شخصی(PC ) ساخته شد و سپس با ورود کامپیوترهای پیشرفته ومدل های مختلف آن تحولی شگرف در صنعت و تکنولوژی بوجود آمد. پیشرفت روز افزون علم کامپیوتر و توسعه سریع آن،جوامع بشر را مجذوب خود کرده و چنان دامنة نفوذ خود را گسترده کرد که می توان گفت زندگی بدون آن مشکل است. نفوذ سریع و گستردة این علم در تمامی عرصه ها از جمله علوم پزشکی، هنری، نظامی، صنعتی و .... باعث وابستگی این علوم به علم کامپیوتر است. زیرا این علم باعث دقت و سرعت در انجام کارهاست که این خود یک فاکتور ویژه درپیشرفت علوم است. امروزه از کامپیوتر در پروژه های فضائی گرفته تا مایکروفرهای درو ن آشپزخانه استفاده می شود و بدون اغراق می توان گفت، اگر روزی حتی یک ساعت تمام سیستممهای کامپیوتر دنیا مختل شود، دنیا به اندازه ای عقب می ماند که به عبارتی می توان گفت فلج خواهد شد.
قطعات سیستم