دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد داستان خانم هاشمی (2) (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

هوا گرم بود و من بدون توجه به این همه گرما خودکار را در دست گرفته بودم و مدام زیر مطالب مهم کتاب خط می کشیدم تنها امیدم این بود که بتوانم در کنکور رتبه ی خوبی به دست بیاورم و بعد هم در بهترین دانشگاه درس بخوانم و همیشه به این حرف مادرم که می گفت تو آینده ی روشنی را در پیش داری دلگرم می شدم درخت گردو با سخاوت سایه اش را به رو سرم انداخته بود من روی تخت چوبی که با هر حرکت جیرجیرش درآمد و تمرکزم را به هم می زد نشسته بودم این امکان روزی محل بازی های کودکانه ام بود ولی هم اکنون جایی بود برای پیدایش آینده ای زیبا . آخرین صفحه از عربی را هم به پایان رسانیدم و دراز کشیدم تمام کتاب ها را حداقل دو سه بار دوره کرده بودم و هنوز یک هفته ی دیگر تا کنکور مانده بود تصمیم گرفتم دو روز استراحت کنم و بقیه ی ایام را به دوره ی جزوه های زبان اختصاص دهم هر وقت بیکار بودم در ذهنم برنامه ریزی می کردم و از این خصلت خودم خیلی خوشم می آمد چون با این کار هیچ مشکلی برایم به وجود نمی آمد . حس کردم قلبم مرا به یاد آوری کسی می خواند . آری، او نیز با چشمان از حدقه درآمده منتظر بود که ببیند آیا من قله های رفیع پیروزی را فتح خواهم کرد احسان را می گویم ، پسر خاله اعظم ، همیشه در دروس با من رقابت می کرد و کافی بود که معدل من از او کمتر شود تمام دنیا را خبردار می کرد و به همه شیرینی می داد . در همین افکار بودم که مادرم صدایم زد از تخت چوبی پایین آمدم موهایم را از روی پیشانی به کناری زدم و دمپایی هایم را به پا کردم و به طرف صدا رفتم مادرم دستکش هایش را به دست کرده بود و مشغول درست کردن باغچة قدیمی بود دیشب گفته بود که می خواهد کمی سبزی خوردن بکارد تا مجبور نباشد برای یک کیلو سبزی تازه تمام بازار را زیر پا بگذارد . نگاهی به سر تا پایم انداخت و گفت : درس می خواندی؟

گفتم : بله مگر در این چند وقت کار دیگه ای هم دارم فقط درس کارم داشتی ؟

مادرم پوزخندی زد و گفت : به به عجب دختری برو حمام یک دوش بگیر شب میهمان داریم گفتند : درس و دانشگاه نه اینکه . . . و بعد سرش را با تأسف تکان داد . بدون اینکه بپرسم چه کسانی هستند با غرولند گفتم : هزار بار تأکید کرده ام من درس دارم و به این جور میهمانی ها نمی رسم فقط چند روز دیگر تحمل می کردید و کسی را دعوت نمی

کردید و بعد هم پاهایم را با عصبانیت به زمین کوبیدم و به طرف درب ورودی حال رفتم به اطاقم سرکی کشیدم تمیز و مرتب مادرم دکراسیون اتاق را عوض کرده بود پرده های رنگ و رو رفته جای خود را به حریرهای سبز رنگی داده بودند میز کامپیوتر و در کنار کتابخانه قرار داده شده بود و تمام عروسک هایم از سقف آویزان بود فقط یکی از آنها که لباس سبز فسفری داشت رومیزی تلفن گذاشته شده بود میز آرایش پر از عطر و ادکلن با مارک های مختلف بود روی تختی هم عوض شده بود نمی دانم مقصود مادرم از این تغییر و تحول ناگهانی چه بود شاید می خواسته روحیه ی مرا عوض کنه خودم را به خاطر عکس العملی که در مقابل میهمان دعوت کردن مادر انجام داده بودم سرزنش کردم و از آینه نگاهی به خودم انداختم . موهای بلند و مشکی ام پر از خاک و برگ درخت گردو شده بود رنگم پریده بود و چشمانم به خاطر نخوابیدن پف کرده بود یک مقدار از غذای ظهر هم روی لباسم ریخته بود ناخن هایم بلند و زیرشان کثیف بود از خودم بدم آمد اگر میهمان ها می آمدند و مرا با این وضع می دیدند . . . چه افتضاحی باید از نگاه های تمسخر آمیز مادرم می فهیدم بدوم معطلی یک دامن هشت ترک آبی و یک بلوز فیروزه ای برداشتم و راهی حمام شدم بعد از آن هم مادرم برایم یک لیوان شیر و کیک آورد آن وقت بود که فهمیدم آه از نهاد معده ام برآمد . ناخن هایم را گرفتم و سوهان کشیدم به اتاقم رفتم و دوباره به خودم نگاهی کردم من واقعا زیبا بودم موهای مشکی و بلندی که تا کمر می رسید با هر لبخندی رو گونه ام چال می رفت ابروهای پر و چشم هایی که مژه های بلند و فر آنها را در بر می گرفت همچون جاده ای رؤیایی که توسط درختان احاطه گشته کمی رژ صورتی روی لب هایم زدم و جلوی موهایم را توسط دو سنجاق آبی که پر از اکلیل بود بالا بردم و پشت موهایم را شانه زدم وقتی از اتاق بیرون آمدم مادرم لبخندی زد و گفت حالا شدی یک دانشجوی تمیز و مرتب راستی نمی خواهی بپرسی کی مهمونمونه ؟ کنترل تلویزیون را برداشتم و همانطور که خودم را رو مبل رها می کردم گفتم من قدرت حدس زنی ام زیاد جالب نیست خودت بگو ؟

مادرم : خوب خاله اعظم

من : اَه کی حوصله ی خاله اعظم را دارد الان از سفرهای اروپائی اش می گوید تا دوران طفولیت .

مادرم پشت چشمی نازک کرد و گفت : دستت درد نکنه ، خوب هر کس یک اخلاقی داره .

وقتی دلخوری او را دیدم بوسه ای بر روی گونه هایش نهادم و گفتم : ببخشید منظوری نداشتم حالا چکار داری کمکت انجام بدم ؟

مادر : بی زحمت تو برنج را درست کن .

بلند شدم و به طرف آشپزخانه رفتم و گفتم : چند تا پیمانه خیس کنم ؟

مادرم خیلی آهسته با انگشتان پیر و فرسوده اش شمارش می کرد : اعظم ، مرتضی ، احسان ، صفورا نمی دانم که چرا یکبار دلم فرو ریخت نهیبی به خودم زدم : خوب به تو چه که احسان هم می آید فورا بلند شدم و از روی تخت چوبی داخل حیاط کتاب هایم را جمع کردم و آنها را زیر تخت گذاشتم از فضولی هایش خوشم نمی آمد مدام می گفت اگر کمکی لازم داری به من بگو . دلم نمی خواست او به من کمک کند من همیشه روی پاهای خودم ایستاده بودم صدای اذان در دل شهر پیچید نیمی از کارها را انجام داده بود وضو گرفتم و نماز خواندم و از خداوند کمک خواستم و برای همه دعا کردم بعد هم به آشپزخانه برگشتم مادرم داشت سبزی پاک می کرد به من هم اشاره کرد که میوه ها را بشویم و داخل ظرف بچینم چند تا چاقاله داشتم و لا به لای میوه ها گذاشتم زنگ زدند ناقوس قلبم لرزید و نوید داد مجید برادر کوچکم پرید جلوی آیفن و در را باز کرد و فریاد زد مامان اومدند روسری ام را مرتب کردم خاله اعظم همراه با احسان و صفورا به داخل آمدند .

صفورا جلو آمد و با من روبوسی کرد و گفت : مینو چقدر خوشگل شدی ؟

دستانش را فشردم و گفتم : چه عجب یادی از ما کردی .

در همین لحظه خاله اعظم هم مرا بوسید و گفت : مینو جان ما که همیشه مزاحم شما هستیم مگر نه آقا مرتضی ؟

آقا مرتضی : نه خانم چرا دروغ می گویی ما الان چند وقت است که به خانه ی خواهرت نیامده ایم امشب هم معجزه و ما به ضیافت آمدیم .

هر چیزی را بهانه می کردند و با آن می خندیدند تنها کسی که چیزی نمی گفت احسان بود چقدر تغییر کرده بود تنها 3 ماه بود که او را ندیده بودم بلوز سفید با شلوار مشکی

پوشیده بود موهای براقش را نیز با ژل حالت داده بود . لیوان های شربت را داخل سینی نقره ای رنگ گذاشتم سرم پایین بود و به شربت ها نگاه می کردم یک آن چشمانم را به طرف احسان هدایت کردم او سراسیمه نگاهش را از من دزدید و با مجید مشغول بازی شد سینی را به طرفش گرفتم او بدون اینکه تشکر کند لیوان را برداشت و روی عسلی گذاشت یک صندلی بین احسان و صفورا خالی بود با جسارت رفتم و روی آن نشستم و با صفورا مشغول صحبت شدم : صفورا جون دعا کن من موفق بشم حالا که دارم حسابی می خونم . نمی دانم مادرم چطور در آن بین صحبت های ما را شنیده بود که گفت : راستی مینو جان چند وقت پیش روی یکی از مسائل آمار مشکل داشتم خوب از احسان بپرس . هر چه چشم غره می رفتم لبم را گاز می گرفتم فایده نداشت همانطور به حرف هایش ادامه می داد . احسان به طرف من برگشت و گفت : مینو خانم من که گفتم خوشحال می شم از اینکه بتونم کمکتون کنم . نمی دانم چرا نتوانستم چیزی بگویم بلند شدم و داخل حیاط روی تخت چوبی نشستم داشتم دنبال دفتر آمار می گشتم که صدای کشیده شدن پای یک نفر روی زمین توی دلم را خالی کرد می خواستم جیغ بکشم که چهره ی احسان در تاریک روشن مهتاب معلوم شد .

احسان گفت : نترسید مینو خانم .

چرا می گفت خانم ؟ همیشه اسم مرا مسخره می کرد مثلا می گفت آیدین یا مشکلات آرام روی تخت نشست پاهایش را جمع کرد و به ماه خیر شد .

من : آقا احسان بریم تو من دفتر را برداشتم .

فرزاد نیم نگاهی به من انداخت دلم فرو ریخت چقدر نیم رخش در آن شب مهتابی پیدا بود خیلی آهسته گفت : نظر من هم همین بود ولی مامان و خاله گفتند مجید اذیت می کنه و اجازه غیر شما درست اشکالتون رو بفهمید دست هایش را به هم مالید و ادامه داد از کجا شروع کنیم ؟

من با عصبانیت گفتم : من خیلی وقته شروع کردم فقط یک مسأله ی کوچک بود دفتر را از دستم گرفت من هم با انگشت مسأله ی مورد نظر را نشانش دادم

با دقت و آرام و شمرده برایم توضیح می داد به دور از هرگونه حسادت و غرور می توانم بگویم او از معلم ها هم قشنگ تر مسائل را شرح می داد دفتر را بست و گفت همین بود



خرید و دانلود تحقیق در مورد داستان خانم هاشمی (2) (با فرمت word)


تحقیق درمورد تأثیر هیدروکلوئیدها و امولسیفایرها روی خصوصیات رئولوژیکی کیک بدون تخم¬مرغ 27 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین – دانشکده کشاورزی

گروه علوم و صنایع غذایی

عنوان:

تأثیر هیدروکلوئیدها و امولسیفایرها روی خصوصیات رئولوژیکی کیک بدون تخممرغ

استاد راهنما

جناب دکتر خورشیدپور

ارائه دهنده

مونا نصیری

دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی علوم و صنایع غذایی

 

بهار 1388

چکیده

تأثیر هیدروکلوئیدهایی مانند صمغ عربی (AR)، گوار(CR)، زانتان(XN)، کاراگینان(CG) و هیدروکسی پروپیل متیل سلولز(HPMC) در ترکیب با مواد امولسیون کننده مانند گلیسرول مونوسیترات GMS، سدیم استرول دولاکتیلات SSL، بر روی خصوصیات رئولوژیکی، ریزساختاری و کیفیتی کیک بدون تخممرغ مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. اضافه کردن GR به آرد گندم در حضور SSL پیک ویسکوزیته (نقطهی اوج ویسکوزیته) را افزایش داد. در حالی که در حضور GMS همهی هیدروکلوئیدها به غیر از XN پیک وسیکوزیته را افزایش دادند. مقدار معکوس با اضافه کردن هیدروکلوئیدها کاهش پیدا کرد. در بین هیدروکلوئیدهای استفاده شده، تنها HPMC خصوصیات ترکیبی کیک بدون تخممرغ تولید شده از آرد گندم را بهبود بخشید. اضافه کردن تمام هیدروکلوئیدها کیفیت کلی کیک بدون تخممرغ را به همراه SSL افزایش میدهد و بالاترین بهبود کیفیت را میتوان با HPMC به دست آورد. مطالعه ریزساختاری خردههای کیک بدون تخممرغ به همراه هیدروکلوئیدها نشان داد که دانههای نشاسته توسط XN و HPMC پوشیده شدهاند. در کیک بدون تخممرغ که در آن از ترکیب HPMC و SSL استفاده شده است ماتریکس پروتئینی یکنواختتر است.

مقدمه

در درست کردن کیک، آرد گندم، تخممرغ، چربی و شکر از اجزای اصلی هستند. در بین اجزاء مختلف استفاده شده در پخت کیک تخممرغها گرانترین جزء و مهمترین منبع کلسترول هستند. استفاده از پروتئینهای گیاهی برای جایگزینی جزئی یا کلی آنها به جای تخممرغ در فرمولاسیون کیک موضوع جالبی به نظر میرسد. مخصوصاً برای افرادی با رژیم ویژه یا محدودیتهای غذایی (گیاه خواران، افرادی با کلسترول بالا، و غیره). خصوصیات وویژگیهای تقریباً منحصر به فرد پروتئین تخممرغ در کف کردن، امولسیون کردن و انعقاد در برابر گرما به آن نقش کاربردی در تعیین ویژگیهای کیک، مثل حجم یا بافت آن، اعطا کرده است. این موضوع جایگزینی موفقیتآمیز تخممرغ را با منابع دیگر پروتئین حتی با اضافه کردن انوع مختلف افزودنیها مثل هیدروکلوئیدها را درکیک بسیار مشکل کرده است.

جانسون، هاول، هاسنی (1979) گزارش دادند که پلاسمای تازه و پردازش شدهی گاو در جایگزینی با سفیدهی تخممرغ یا کل تخممرغ با درصد بالایی در کیکهای چند لایه مؤثر بوده است.

لی، جانسون، لاو و جانسون (1991) در مطالعاتشان بیان کردند که استفادهی پلاسمای گاوی به صورت تازه، منجمد و یا خشک شده میتواند با درصد بالایی جایگزین قسمت سفیده تخممرغ شود و در کیکها حجم و ترکیب و ظاهر مشابه را نتیجه دهد. جایگزینی 1 قسمت از پروتئین سفیدهی تخم مرغ با 9/9 قسمت از پروتئین پلاسما نتیجه و کیفیت برابر خواهد داشت. مخلوطی از پلاسمای هیدرولیزه شده و مایهی گوشت را میتوان جایگزین 50% تخممرغ در کیک شکلاتی تلخ کرد بدون اینکه در تناسب و تخلخل آن تأثیر بگذارد و تنها کاهش کمی در حجم خواهیم داشت. آرد سویا برای جایگزینی جزئی از تخممرغ در کلوچههای شکری، انواع مافین، کیک شکلاتی و پنکیکها استفاده شده است.

آروزارنا (2001) امکان جایگزینی کامل تخممرغ در کیکهای زرد را با خمیرمایه (خمیر ترش)، امولوسیون کنندهها، و صمغ زانتان که در این سیستم برابری میکنند و هم سطح هستند



خرید و دانلود تحقیق درمورد تأثیر هیدروکلوئیدها و امولسیفایرها روی خصوصیات رئولوژیکی کیک بدون تخم¬مرغ  27 ص


احتراق در موتورهای اشتعال – جرقه ای ( بدون شکل ) 55 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 54

 

احتراق در موتورهای اشتعال – جرقه ای

موتورهای اشتعال ( احتراق ) جرقه ای یا اتو

اصول کارکرد

این سیستم ، یک موتور احتراقی می باشد که با استفاده از اشتعال بیرونی ، انرژی موجود در سوخت ( بنزین ) را به انرژی جنبشی ( سینتیک ) تبدیل می کند .

این نوع موتورها برای کارکرد خود از یک مخلوط سوخت – هوا ( بر پایه بنزین یا گاز ) استفاده می کنند .

هنگامی که پیستون در داخل سیلندر به سمت پایین حرکت می کند مخلوط سوخت هوا به داخل سیلندر کشیده شده و هنگامی که پیستون به سمت بالا حرکت می کند این مخلوط به صورت متراکم در می آید.

این مخلوط ، سپس در فواصل زمانی معین و توسط شمع ها ، جهت احتراق آماده می شود . گرمایی که در طی مرحله احتراق حاصل می شود باعث بالا رفتن فشار سیلندر گردیده و سپس پیستون باعث به حرکت درآمدن میل لنگ شده و در نتیجه این فعل و انفعال ، انرژی مکانیکی ( قدرت ) حاصل می گردد .

پس از هر مرحله احتراق کامل ، گازهای موجود از سیلندر خارج شده و مخلوط تازه ای از سوخت – هوا به داخل سیلندر کشیده ( وارد )می شود . در موتوراتومبیلها تبدیل گازها ( جابه جایی گازهای موجود ) بر اساس اصول چهار مرحله آغاز احتراق ( چهار حالت موتور ) و نیز حرکت میل لنگ که برای هر احتراق کاملی مورد نیاز می باشد ، صورت می گیرد . ( شکل 1 )

اصول کارکرد موتورهای چهار زمانه ای

موتورهای احتراقی چهار زمانه ای از سوپاپهایی جهت کنترل جریان گاز بهره می گیرند .

چهار حالت موتور عبارتند از :

حالت تنفس

حالت تراکم و جرقه

حالت انفجار

حالت تخلیه

-حالت تنفس

سوپاپ هوا ( ورودی ) : باز

سوپاپ دود ( خروجی ) : بسته

حرکت پیستون : به سمت پایین

احتراق : وجود ندارد .

حرکت رو به پایین پیستون باعث افزایش حجم مفید داخل سیلندر شده و بدین طریق مخلوط سوخت – هوای تازه از داخل سوپاپ ورودی ، وارد سیلندر می شود .

حالت تراکم و جرقه

سوپاپ هوا( ورودی ) : بسته

سوپاپ دود ( خروجی ) : بسته

حرکت پیستون : به سمت بالا

احتراق : فاز اشتعال اولیه

هنگامی که پیستون به سمت بالا حرکت می کند باعث کاهش حجم مفید سیلندر شده و مخلوط سوخت – هوا را متراکم می کند .

درست چند لحظه قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا شمع بالای سیلندر جرقه زده و باعث احتراق مخلوط سوخت – هوا می شود .

نسبت تراکم توسط مقدار حجم سیلندر و حجم تراکم مطابق ذیل محاسبه می شود:

ε=( V n + Vc ) Vc

نسبت تراکم در خودروهای مختلف بستگی به طراحی موتور دارد .

افزایش نسبت تراکم در موتورهای احتراق داخلی ، باعث افزایش بازده گرمایی و مصرف سوخت می گردد .

به طور مثال افزایش نسبت تراکم از 6:1 به 8:1 باعث زیاد شدن بازده گرمایی به مقدار 12 درصد می گردد .

آزادی عمل در افزایش نسبت تراکم ، توسط عامل به نام « ضربه » ( یا پیش اشتعال ) محدود می شود . « ضربه » بر اثر فشار ناخواسته و احتراق کنترل نشده به وجود می آید . این عامل باعث به وجود آمدن خساراتی به موتور می شود .

سوختهای نامناسب و نیز شکل نامناسب محفظه احتراق باعث بوجود آمدن این پدیده در نسبت تراکم های بالاتر می شود .

-مرحله قدرت

سوپاپ هوا ( ورودی ) : بسته

سوپاپ دود ( خروجی ) : بسته

حرکت پیستون : به سمت بالا

احتراق : به صورت کامل انجام گرفته است .



خرید و دانلود  احتراق در موتورهای اشتعال – جرقه ای  ( بدون شکل ) 55 ص


تحقیق در مورد داستان خانم هاشمی (2) (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

هوا گرم بود و من بدون توجه به این همه گرما خودکار را در دست گرفته بودم و مدام زیر مطالب مهم کتاب خط می کشیدم تنها امیدم این بود که بتوانم در کنکور رتبه ی خوبی به دست بیاورم و بعد هم در بهترین دانشگاه درس بخوانم و همیشه به این حرف مادرم که می گفت تو آینده ی روشنی را در پیش داری دلگرم می شدم درخت گردو با سخاوت سایه اش را به رو سرم انداخته بود من روی تخت چوبی که با هر حرکت جیرجیرش درآمد و تمرکزم را به هم می زد نشسته بودم این امکان روزی محل بازی های کودکانه ام بود ولی هم اکنون جایی بود برای پیدایش آینده ای زیبا . آخرین صفحه از عربی را هم به پایان رسانیدم و دراز کشیدم تمام کتاب ها را حداقل دو سه بار دوره کرده بودم و هنوز یک هفته ی دیگر تا کنکور مانده بود تصمیم گرفتم دو روز استراحت کنم و بقیه ی ایام را به دوره ی جزوه های زبان اختصاص دهم هر وقت بیکار بودم در ذهنم برنامه ریزی می کردم و از این خصلت خودم خیلی خوشم می آمد چون با این کار هیچ مشکلی برایم به وجود نمی آمد . حس کردم قلبم مرا به یاد آوری کسی می خواند . آری، او نیز با چشمان از حدقه درآمده منتظر بود که ببیند آیا من قله های رفیع پیروزی را فتح خواهم کرد احسان را می گویم ، پسر خاله اعظم ، همیشه در دروس با من رقابت می کرد و کافی بود که معدل من از او کمتر شود تمام دنیا را خبردار می کرد و به همه شیرینی می داد . در همین افکار بودم که مادرم صدایم زد از تخت چوبی پایین آمدم موهایم را از روی پیشانی به کناری زدم و دمپایی هایم را به پا کردم و به طرف صدا رفتم مادرم دستکش هایش را به دست کرده بود و مشغول درست کردن باغچة قدیمی بود دیشب گفته بود که می خواهد کمی سبزی خوردن بکارد تا مجبور نباشد برای یک کیلو سبزی تازه تمام بازار را زیر پا بگذارد . نگاهی به سر تا پایم انداخت و گفت : درس می خواندی؟

گفتم : بله مگر در این چند وقت کار دیگه ای هم دارم فقط درس کارم داشتی ؟

مادرم پوزخندی زد و گفت : به به عجب دختری برو حمام یک دوش بگیر شب میهمان داریم گفتند : درس و دانشگاه نه اینکه . . . و بعد سرش را با تأسف تکان داد . بدون اینکه بپرسم چه کسانی هستند با غرولند گفتم : هزار بار تأکید کرده ام من درس دارم و به این جور میهمانی ها نمی رسم فقط چند روز دیگر تحمل می کردید و کسی را دعوت نمی

کردید و بعد هم پاهایم را با عصبانیت به زمین کوبیدم و به طرف درب ورودی حال رفتم به اطاقم سرکی کشیدم تمیز و مرتب مادرم دکراسیون اتاق را عوض کرده بود پرده های رنگ و رو رفته جای خود را به حریرهای سبز رنگی داده بودند میز کامپیوتر و در کنار کتابخانه قرار داده شده بود و تمام عروسک هایم از سقف آویزان بود فقط یکی از آنها که لباس سبز فسفری داشت رومیزی تلفن گذاشته شده بود میز آرایش پر از عطر و ادکلن با مارک های مختلف بود روی تختی هم عوض شده بود نمی دانم مقصود مادرم از این تغییر و تحول ناگهانی چه بود شاید می خواسته روحیه ی مرا عوض کنه خودم را به خاطر عکس العملی که در مقابل میهمان دعوت کردن مادر انجام داده بودم سرزنش کردم و از آینه نگاهی به خودم انداختم . موهای بلند و مشکی ام پر از خاک و برگ درخت گردو شده بود رنگم پریده بود و چشمانم به خاطر نخوابیدن پف کرده بود یک مقدار از غذای ظهر هم روی لباسم ریخته بود ناخن هایم بلند و زیرشان کثیف بود از خودم بدم آمد اگر میهمان ها می آمدند و مرا با این وضع می دیدند . . . چه افتضاحی باید از نگاه های تمسخر آمیز مادرم می فهیدم بدوم معطلی یک دامن هشت ترک آبی و یک بلوز فیروزه ای برداشتم و راهی حمام شدم بعد از آن هم مادرم برایم یک لیوان شیر و کیک آورد آن وقت بود که فهمیدم آه از نهاد معده ام برآمد . ناخن هایم را گرفتم و سوهان کشیدم به اتاقم رفتم و دوباره به خودم نگاهی کردم من واقعا زیبا بودم موهای مشکی و بلندی که تا کمر می رسید با هر لبخندی رو گونه ام چال می رفت ابروهای پر و چشم هایی که مژه های بلند و فر آنها را در بر می گرفت همچون جاده ای رؤیایی که توسط درختان احاطه گشته کمی رژ صورتی روی لب هایم زدم و جلوی موهایم را توسط دو سنجاق آبی که پر از اکلیل بود بالا بردم و پشت موهایم را شانه زدم وقتی از اتاق بیرون آمدم مادرم لبخندی زد و گفت حالا شدی یک دانشجوی تمیز و مرتب راستی نمی خواهی بپرسی کی مهمونمونه ؟ کنترل تلویزیون را برداشتم و همانطور که خودم را رو مبل رها می کردم گفتم من قدرت حدس زنی ام زیاد جالب نیست خودت بگو ؟

مادرم : خوب خاله اعظم

من : اَه کی حوصله ی خاله اعظم را دارد الان از سفرهای اروپائی اش می گوید تا دوران طفولیت .

مادرم پشت چشمی نازک کرد و گفت : دستت درد نکنه ، خوب هر کس یک اخلاقی داره .

وقتی دلخوری او را دیدم بوسه ای بر روی گونه هایش نهادم و گفتم : ببخشید منظوری نداشتم حالا چکار داری کمکت انجام بدم ؟

مادر : بی زحمت تو برنج را درست کن .

بلند شدم و به طرف آشپزخانه رفتم و گفتم : چند تا پیمانه خیس کنم ؟

مادرم خیلی آهسته با انگشتان پیر و فرسوده اش شمارش می کرد : اعظم ، مرتضی ، احسان ، صفورا نمی دانم که چرا یکبار دلم فرو ریخت نهیبی به خودم زدم : خوب به تو چه که احسان هم می آید فورا بلند شدم و از روی تخت چوبی داخل حیاط کتاب هایم را جمع کردم و آنها را زیر تخت گذاشتم از فضولی هایش خوشم نمی آمد مدام می گفت اگر کمکی لازم داری به من بگو . دلم نمی خواست او به من کمک کند من همیشه روی پاهای خودم ایستاده بودم صدای اذان در دل شهر پیچید نیمی از کارها را انجام داده بود وضو گرفتم و نماز خواندم و از خداوند کمک خواستم و برای همه دعا کردم بعد هم به آشپزخانه برگشتم مادرم داشت سبزی پاک می کرد به من هم اشاره کرد که میوه ها را بشویم و داخل ظرف بچینم چند تا چاقاله داشتم و لا به لای میوه ها گذاشتم زنگ زدند ناقوس قلبم لرزید و نوید داد مجید برادر کوچکم پرید جلوی آیفن و در را باز کرد و فریاد زد مامان اومدند روسری ام را مرتب کردم خاله اعظم همراه با احسان و صفورا به داخل آمدند .

صفورا جلو آمد و با من روبوسی کرد و گفت : مینو چقدر خوشگل شدی ؟

دستانش را فشردم و گفتم : چه عجب یادی از ما کردی .

در همین لحظه خاله اعظم هم مرا بوسید و گفت : مینو جان ما که همیشه مزاحم شما هستیم مگر نه آقا مرتضی ؟

آقا مرتضی : نه خانم چرا دروغ می گویی ما الان چند وقت است که به خانه ی خواهرت نیامده ایم امشب هم معجزه و ما به ضیافت آمدیم .

هر چیزی را بهانه می کردند و با آن می خندیدند تنها کسی که چیزی نمی گفت احسان بود چقدر تغییر کرده بود تنها 3 ماه بود که او را ندیده بودم بلوز سفید با شلوار مشکی

پوشیده بود موهای براقش را نیز با ژل حالت داده بود . لیوان های شربت را داخل سینی نقره ای رنگ گذاشتم سرم پایین بود و به شربت ها نگاه می کردم یک آن چشمانم را به طرف احسان هدایت کردم او سراسیمه نگاهش را از من دزدید و با مجید مشغول بازی شد سینی را به طرفش گرفتم او بدون اینکه تشکر کند لیوان را برداشت و روی عسلی گذاشت یک صندلی بین احسان و صفورا خالی بود با جسارت رفتم و روی آن نشستم و با صفورا مشغول صحبت شدم : صفورا جون دعا کن من موفق بشم حالا که دارم حسابی می خونم . نمی دانم مادرم چطور در آن بین صحبت های ما را شنیده بود که گفت : راستی مینو جان چند وقت پیش روی یکی از مسائل آمار مشکل داشتم خوب از احسان بپرس . هر چه چشم غره می رفتم لبم را گاز می گرفتم فایده نداشت همانطور به حرف هایش ادامه می داد . احسان به طرف من برگشت و گفت : مینو خانم من که گفتم خوشحال می شم از اینکه بتونم کمکتون کنم . نمی دانم چرا نتوانستم چیزی بگویم بلند شدم و داخل حیاط روی تخت چوبی نشستم داشتم دنبال دفتر آمار می گشتم که صدای کشیده شدن پای یک نفر روی زمین توی دلم را خالی کرد می خواستم جیغ بکشم که چهره ی احسان در تاریک روشن مهتاب معلوم شد .

احسان گفت : نترسید مینو خانم .

چرا می گفت خانم ؟ همیشه اسم مرا مسخره می کرد مثلا می گفت آیدین یا مشکلات آرام روی تخت نشست پاهایش را جمع کرد و به ماه خیر شد .

من : آقا احسان بریم تو من دفتر را برداشتم .

فرزاد نیم نگاهی به من انداخت دلم فرو ریخت چقدر نیم رخش در آن شب مهتابی پیدا بود خیلی آهسته گفت : نظر من هم همین بود ولی مامان و خاله گفتند مجید اذیت می کنه و اجازه غیر شما درست اشکالتون رو بفهمید دست هایش را به هم مالید و ادامه داد از کجا شروع کنیم ؟

من با عصبانیت گفتم : من خیلی وقته شروع کردم فقط یک مسأله ی کوچک بود دفتر را از دستم گرفت من هم با انگشت مسأله ی مورد نظر را نشانش دادم

با دقت و آرام و شمرده برایم توضیح می داد به دور از هرگونه حسادت و غرور می توانم بگویم او از معلم ها هم قشنگ تر مسائل را شرح می داد دفتر را بست و گفت همین بود



خرید و دانلود تحقیق در مورد داستان خانم هاشمی (2) (word)


تحقیق درباره بررسی حقوقی، چارچوب قانون عملیات بانکی بدون ربا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

بررسی حقوقی، چارچوب قانون عملیات بانکی بدون ربا

دیباچه

با گذشت نزدیک به سه سده از پیدایش موسسات مالی و بانکی، امروزه بانک ها از سودمندترین نهادهای حقوقی و مالی در همه جامعه های بشری شناخته شده اند، نقش مهم بانکها در تنظیم بازارهای پولی و روند اقتصادی هر کشوری کاملا روشن است، این موسسات پولی، در روابط خود با مردم چه در زمینه پذیرش و گردآوری سپرده ها و چه در زمینه دادن وام به اشخاص و موسسات تولیدی و صنعتی دارای نقش ارزشمندی هستند.

در قرن نوزدهم، شکوفائی صنعت، بهره برداری از معادن، احداث راه آهن ،گسترش دریا نوردی از طریق توسل به سرمایه های خصوصی امکان پذیر گردید. عامل کلیدی در گردآوری سرمایه های کوچک و تبدیل آنها به سرمایه های بزرگ، بانکها بوده اند. این موسسات هنگامی می توانند به هدفهای خود برسند که از قوانین و مقررات روشن، معقول و با ثبات برخوردار باشند. به ویژه در روابطی که بانکها با سپرده گذاران یا وام گیرندگان برقرار می کنند.حقوق و تعهدات طرفین باید از پیش روشن و مدون باشد تا از هرگونه ستمگری زیاده روی و سوء استفاده از اقتدارات مالی بانکها جلوگیری به عمل ِآید. دستابی به این هدفها مستلزم این است که مقررات بانکی در همه زمینه ها جامعیت داشته و همه نیازهای قراردادی را به گونه روشن و بی ابهام پیش بینی کنند قوانین بانکی و مقررات پولی که در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند می بایست بر پایه قانون پولی و بانکی کشور مصوب سال 1351 که از قوانین پیشرفته برگرفته شده است. استوار گردد و هیچ چیزی در این زمینه حساس نمی تواند به تعبیر و تفسیرهای شخصی، آیئن نامه های خلق الساعه عملی مسئولین بانکها و یا به دستگاههای شبه قضایی چون « تعزیرات حکومتی » و غیر آنها واگذار شود.

قوانین بانکی ایران و تاسیس بانکها در کشور ما، برپایه سیستم بانکی بین اللملی استوارشده بود و امکان پیشرفت و هماهنگی با دستاوردهای تازه نظام بانکی جهانی را در اختیار داشت. این قوانین در خلال سالهای طولانی که از تصویب آنها می گذشت کارائی خود را نشان داده و مسائل سپرده گذاری و پرداخت وامهای بانکی با بهره های معتدل به مردم و موسسات تولیدی را سامان بخشیده و تا حدود زیادی باعث برچیده شدن بازارهای مالی غیر بانکی که در آنها بهره های سنگین و ظالمانه به وام گیرندگان تحمیل می شد گردیده بود . با وجود دگرگونیهای سیاسی ناشی از انقلاب ،این سیستم مالی، حقوق می توانست بی هیچ اشکالی به کار خود ادامه دهد واز دستکاری های نسنجیده در امان بماند، با این حال به دلیل تصوراتی که از نظر مذهبی در زمینه حرمت ربا در اذهان عمومی وجود داشت و طبعا پس از پیروزی انقلاب به اینگونه افکار دامن زده می شد تصویب یک قانون جدید در این زمینه مطرح گردید . چنین قانونی در شهریور ماه سال 1362 به تصویب مجلس و شورای نگهبان رسید و از آغار سال 1363 به مورد اجرا گذارده شد نویسندگان این قانون از سابقه تاریخی عملیات بانکی و قواعد نوین حاکم بر آن و دگرگونی ژرف اندیشه های اجتماعی در زمینه ربا و بهره و بحث های فراوانی که در طول قرنها در این مورد به وجود آمده است غفلت کرده و با یک برخورد ایده آلیستی وبی توجه به نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه امروزی در صدد حذف عنوان ربا و بهره از سیستم بانکی جامعه ما برآمدند.

به هنگام تصویب این قانون، یک نظر خواهی گسترده از حقوقدانان کشور انجام نشد و تا این تاریخ نیز هیچگاه یک بررسی حقوقی از چارچوب و شیوه های به کار گرفته شده در اجرای این قانون صورت نپذیرفته است. اینک هشتمین سمیناری که برای بررسی پی آمدها و دستاودهای این قانون برگزار می شود فرصت مناسبی است که بررسی حقوقی این قانون در دستورکار این سمینار قرار می گیرد. یک پژوهش حقوقی باید همراه با بیطرفی و برپایه موازین و قواعد حقوقی معتبر در کشود ما باشد و هدف از آن این است که نظام بانکی عادلانه و متکی به روشهای پذیرفته شده جهانی که در آن حقوق سپرده گذاران ، بانکها و وام گیرندگان حفظ شود در میهن ما برپا گردد.مسائل حقوق سپرده گذاران بانکی را برپایه مندرجات فصل دوم قانون مورد



خرید و دانلود تحقیق درباره بررسی حقوقی، چارچوب قانون عملیات بانکی بدون ربا