لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
جایی که اکنون اصفهان نامیده میشود از نخستین کانون های زندگی قوم یهود در ایران بوده است و تاریخ ورودشان به حدود 7 قرن پیش از میلاد برمیگردد. از عهد بسیار قدیم، یهودیان اصفهان می گفته اند این شهر را اسرای یهود که «بخت النصر» از کشور یهودیه به بابل کوچ داده بود و پس از وی به ایران مهاجرت کرده اند، تأسیس نموده اند. و این مسئله در «دایرة المعارف یهود» نیز مورد تاکید قرار گرفته است. نیاکان آنان هنگامی که به ناحیه «جبال» ایران رانده شدند، در مسیر خود، هیچ منطقه ای را شبیه تر از اصفهان به بیت المقدس نیافتند و در این شهر ساکن شدند. طبق نوشت جغرافی دانان و تاریخ نگارانی همچون «ابنفقیه»، «استخری»، «ابن حوقل»، «مقدسی»، ... و «ابنخلدون» یهودیان چون به اصفهان رسیدند در مکانی که ترجمه عبری آن «اردو زدن» معنی میدهد («اشکهان»: در اینجا مینشینم) منزل کردند. و آب و خاک آن را هم وزن با آب و خاکی که از اورشلیم همراه خویش آورده بودند، یافتند. همچنین در جلد سوم کتاب «اوصر نگینوت اسرائیل»، لغت اصفهان را عبری دانسته اند و آن را مشتق از «سپان» به معنی پناهگاه میدانند.
ولی به نظر میرسد این تعابیر نادرستند و اصفهان امروزی همان شهری است که در زمان ساسانیان «سپاهان» نامیده میشد و پیش از آن نیز در تاریخ با نامهای «شهرستان» و «گی» (جی) شناخته میگردید. یک سند بسیار روشن و در برابر دیدگان شهروندان اصفهانی، «مادی»های کنده شده در سطح شهر هستند که دیرینگی آن را به سلسله ماد میرساند. در ایران باستان برای رساندن آب روی زمین، جوی میکندند که در پارهای از آنها هنوز آب روان است مانند مادیهای اصفهان که باید زمان مادها کنده شده باشند. میرزا حسن خان در صفحه 37 «جغرافیای اصفهان» مینویسد: مادی به لفظ فرس قدیم، ممر و مجرای آبها را گویند که از رودخانه کوچکتر و از نهر بزرگتر است.
استقرار یهودیان در اصفهان را بایستی به کوروش بزرگ یا داریوش یکم نسبت دهیم. بدین ترتیب که، آن عده از اسرای یهودی که به سمت جنوب «کلده» کوچانیده شده بودند، پس از آن که به دست هخامنشیان آزاد گردیدند در اوایل این سلسله از طریق بصره کنونی به اطراف کارون – خصوصاً شوش – و بعدها «استخر» و «پازارگاد» مهاجرت نمودند و سپس تا اصفهان و ناحیه لنجان پیش رفتند دستهای از یهودیان نیز در سال 79 میلادی به سبب حمله تیتوس، امپراتور روم، از طریق شوش و ایلام وارد ایران شده در اطراف اصفهان آرام گرفتند. اصفهان و مناطق گسترده ای پیرامون آن به جایگاه سکونت یهودیان تبدیل گشته بود، چنان که از «گز» در شمال شرقی اصفهان تا آبادیهای «پریشان»، «خیزان» و «بنه اصفهان» در غرب آن و از منطقه «زفره» در جنوب شرقی تا «لنجان» در جنوب غربی اصفهان یادگارهایی از این قوم برجای مانده است. برای نمونه در پیربکران، در فاصله 30 کیلومتری جنوب غربی اصفهان، قبرستان وسیع و باستانی یهودیان اصفهان قرار دارد که مقبره «استر خاتون» و یا به قول خود کلیمیها «سارَح بَت آشِر» در آن است. قدیمیترین سنگ نوشته یهودیان اصفهان، به طول 95 و عرض 75 سانتیمتر، در سال 1323 در آنجا یافت شد و اکنون بر دیوار یکی از تاق نماهای داخل کنیسه نصب شده است. کتیبه این لوح به خط عبری برجسته مشتمل بر آیاتی از تورات بوده و تاریخ آن مربوط به عصر اشکانیان، از اوایل قرن دوم مسیحی، متعلق به شخصی به نام «داود بن یعقوب» می باشد.
یهود اصفهانی در سلسله ساسانی
دانستیم که پیشینه زندگی یهودیان در اصفهان تا دوره هخامنشیان نیز به عقب باز میگردد و همچنین بنابر مستندات تاریخی، ورود آنان با فواصل زمانی، گاه طولانی و از مکانهایی گوناگون صورت گرفته است. چنان که «هرتسفلد» ورود یهودیان به ایران و به ویژه همدان و اصفهان را به اوایل سده چهارم میلادی، مقارن با پادشاهی یزدگرد یکم ساسانی (399-421 م.)، نسبت میدهد. و یا «سیلوستر دوساسی» برقراری یهودیان در شهر اصفهان را مربوط به زمانی می داند که شاپور ارمنستان را فتح کرد.
این مسئله روشن است که در آن عصر، یهودیان اصفهان محله ای مخصوص خود داشته اند که پاره ای از نویسندگان، ایجاد آن را به سفارش «شوشندخت» (سوسندخت)، ملکه یهودی یزدگرد یکم و مادر «پیروز» ساسانی، مربوط میدانند. شهرک یهود را ساسانیان «جهودانک» (یهودیه) مینامیدند که در عین حال کانون فعالیتهای بازرگانی آنان بود و جماعت یهود و کنیسههای آن تابع «راس الجالوت» بین النهرین بودند. نام دیگر این محل «کوجهودان» یعنی محله یهود بود. ولی به نظر میرسد در آن دوره این محله رشد فراوانی داشته است. «حسین بن محمد العلومی»، مورخ اصفهانی سده چهاردهم میلادی در کتاب «احوال اصفهان» پیرامون این موضوع می نویسد: شهر «جی» دوره ساسانیان مانند همه شهرهای ساسانی ساخته شده بود و چهار دروازه داشت که یکی از آنها به «دروازه جهودان» معروف بود که در آنجا جماعتی از قوم یهود سکونت گزیده بودند.
متأسفانه اسناد قابل توجهی از چگونگی اوضاع اجتماعی یهودیان آن عصر در اصفهان در دسترس نیست و تنها میتوان به یافته های پراکنده ای اشاره کرد که شاید بتوان با پیوند آنها به دورنمایی از واقعیت پی برد.
قدر مسلم آن است که شاپور دوم یهودیه را گسترش داد و برخی از مورخین معتقدند پیش از سالهای 364 یا 365 میلادی گروهی از یهودیان ساکن در ارمنستان توسط این پادشاه ساسانی به اصفهان منتقل شدند. در این دوره یهودیان در آسایش میزیستند و از امنیتی که حکومت نیرومند ساسانی فراهم کرده بود برخوردار بودند، هرچند سندهایی باقیمانده که به رفتارهای نامنظم و نهادی نشده ولی خشن بر ضد آنان مبتنی است. برای نمونه سرکوب بیرحمانه «پیروز» در سالهای 457-458 میلادی، یهودیان اصفهان را ناچار به ترک وطن نمود. و یا گفته اند در زمان خسرو پرویز، جامعه یهودی به قتل دو نفر از مغان متهم شدند و در نتیجه پادشاه دستور کشتن نیمی از یهودیان را صادر کرد.
خاندان های پیش از صفویه و یهودیان اصفهان پس از اسلام
بنابر آنچه در «فتوحالبلدان» بلاذری آمده است، «یهودیه» نیز همچون جی در حدود سال 23 هـ . ق با انعقاد قرارداد صلح تسلیم اعراب شد. برای یهود اصفهان به جز ابتدای خلافت عمر و یکی دو مورد طی حکومت عباسیان، محدودیت خاصی ایجاد نشد. در آن دوره بین دو محله مسلماننشین «شهرستان» (جی) و یهودینشین «یهودیه» دیوار کشیده شد، تا آن که سه سده پس از آن در زمان رکنالدوله دیلمی هر دو محله یکی شدند. نکته جالب توجه این است که با گذشت زمان، اندک اندک از بزرگی بخش کهن «جی» کاسته گردید و یهودیه بزرگتر شد چنان که ابن حوقل بغدادی در 941 میلادی مینویسد: «میان دو بخش اصفهان دو میل فاصله است. این دو بخش متباین هر کدام منبری دارد و یهودیه حدود دو برابر بزرگتر از شهرستان است». و مقدسی با تکرار همین موضوع اشاره میکند که «یهودیه نه تنها با همدان همسری میکند بلکه بزرگترین شهر ایالت «جبال» است» و «ایوب بن زیلا» مساحت آن را هفتصد جریب میداند و مینویسد: «مردم آن همه یهودی هستند و به کارهای... خود مانند حجامت، دباغی، گازری (رختشویی)، قصابی و .... مشغول بودند».
این وضعیت ادامه داشت و ظاهراً برای نخستین بار «حافظ ابونعیم» در «ذکر اخبار اصفهان» در سده چهارم هجری به جای یهودیه از «جوباره» نام میبرد: «کوی جهودان» ساسانیان همان جایی است که امروزه جوباره نام دارد و کانون قسمت یهودینشین اصفهان است. بخش یهودینشین شهر و تعداد یهودیان به تدریج کمتر میشود تا آنجا که «ناصر خسرو قبادیانی بلخی» در 444 هـ .ق. (1052 م.) هنگام دیدار از اصفهان شمار یهودیان آنجا را 15000 نفر مینویسد. صد سال بعد در سال 547 خورشیدی (1168 م.) همین تعداد از سوی «ربی بنیامین میتودیلا (تودولایی)»، جهانگرد و تاریخنویس یهودی اسپانیایی، برای جمعیت یهودی اصفهان ذکر میشود. در عصر سلاجقه، یهودیان اصفهان کم و بیش از آزادی بیشتری برخوردار بودند، ولی با پیدایش فرقه اسماعیلیه نهضت جدیدی علیه یهود آغاز گردید.
استیلای تازیان و تسلط ترکان اگر چه پدیدههایی خوشایند نبودند، اما به ویرانی و کشتار مناطق یهودینشین و جمعیت آن نیز منجر نشدند. اتفاق دهشتبار با هجوم چنگیز و تیمور، و اساساً تجاوز مغولان، رخ داد. میگویند پس از حملة تیمور به اصفهان، آنگاه که شهر آرام شد، در روز «روزه بزرگ یهود» در سال 1387 م. وی سوار بر اسب از محله یهودیان میگذشت، زمان نماز بوده و یهود «جمله توحید» را با صدای بلند می خوانند که موجب وحشت ناگهانی اسبها میگردد، تیمور به زمین میخورد، پایش لنگ میشود و حکم به قتلعام آنها و تبدیل کنیسه به مسجد میدهد. عده تلفات یهود به قدری زیاد بود که یهودیه به خرابه و ماتمکده مبدل گشت، که برای آگاهی از فراوانی شمار یهودیان اصفهان باید به چهار گورستان بزرگ یهود این شهر توجه کرد... . همچنین گفته شده است برخی اماکن مقدس یهودیان شهر اصفهان، از آن تاریخ به حکم تیمور، تغییر وضع یافتند. اگر بخشی از خرابی وارد بر ناحیه «لنجان» و پیربکران یا «صفه سید مشر»، واقع در محل «سارح بت آشر» را در زمان استیلای فرزندان چنگیز بدانیم، قطعاً ویرانی تام و تمام و عدم سکونت یهودیان در آن به عصر تیمور برمیگردد. سنگهای مزار آن محل تا حمله مغول تاریخ دارد ولی غفلتاً قطع گردیده و مدت چند قرن مردهای را در آنجا به خاک نسپرده اند و این خود بزرگترین سند است که مغولها یهودیان آن ناحیه را قتلعام نموده اند، بعدها بار دیگر اموات را از اصفهان به آن محل میبرند.
اصفهان، یهود و صفویان
دوره صفویه نیز برای یهودیان چندان خجسته نبود. پیش از ورود به شرح مطلب، چند نکته جالب که در خلال مطالعات برای پژوهشگر آشکار شد جهت آگاهی بیشتر ذکر میگردد. «هاروتون درهوهانیان» مورخ ارمنی سده نوزدهم میلادی، آن گاه که به کوچ اجباری قوم خویش از ارمنستان به اصفهان میپردازد، به این مطلب مهم اشاره دارد که در میان 20 هزار مهاجر ارمنی، تعدادی یهودی و زرتشتی نیز بودند. البته این یهودیان، بیشتر در کاشان مستقر شدند. اما به گزارش کاتف، جهانگرد روسی، که در سال 1633 م. به اصفهان آمده بود تعدادی کلیمی هم در جلفا به سر میبردند، که به نظر میرسد با توجه به حضور یهودیان اصفهان در جوباره، این دسته از همان مهاجران ارمنستان بوده اند. ضمن اینکه هنگام بازدید از گورستان ارامنه در جلفا دست کم یک گور با آرم «ستاره داوود» (صیونیت)، ویژه یهودیان، مشاهده گردید که میتواند متعلق به یکی از این کلیمیان جدا افتاده باشد. از سوی دیگر «ژان باتیست تاورنیه»، سیاح فرانسوی متولد 1655 م. که 9 بار به ایران سفر کرده بود، می نویسد: کشیشان سلسله «اکوستان» و «کارم» در میدان کهنهآباد خانه دارند، یهودیها نیز در همان حول و حوش هستند. چنین بود که به پرسش پژوهشگر برای چرایی به خاک سپردن یک مسیحی خارجی در شمال شرق اصفهان پاسخ داده شد. پرسش از اینجا آغاز شد که یک پیشداوری و باور عام از بد بودن ارتباط یهودیان و مسیحیان اصفهان با یکدیگر گفتگو میکند و عدم نزدیکی سکونتگاه آنها در شهر نیز مزید بر علت میگشت. از سوی دیگر تنها 4 نفر از 219 خارجی که در اصفهان دفن شدهاند در منطقهای غیر از گورستان ارامنه و یا دو کانون دیگر مسیحیان به خاک سپرده شدهاند و از این چهار نفر دو تن در کنار پل خواجو، به سفارش خود، و یک نفر در آرامگاه تخت پولاد، به سبب مسلمان شدن، خفتهاند و چهارمین تن در سال 1696 میلادی در حوالی مسجد جامع دفن گردیده است. یعنی آن مسیحی از فرقهای متفاوت با ارامنه جلفا بوده و در ضمن برای تبلیغ دینی به این بخش از شهر آمده است. فرجامین نکته هم به پایان دوره صفویه و حمله افاغنه میپردازد. آن جا که دکتر حبیب لوی مینویسد: یهودیان در سختی هولناک واقع شدند و عدهای از آنان نیز در جلفا بودند که «میناس» ارمنی به آنها کمک میکرد.یادآوری این نکته ها ژرفای بیشتر به بینش ما میدهد تا به دور از عقاید قالبی خویش مطلب را دنبال نماییم. در آغاز پادشاهی شاه عباس صفوی، که قـــزوین پایتخت بود، اتفاق برجــستهای علیه یهودیان رخ نداد. اما پس از انتقال پایتخت به اصفهان، مامورین اروپایی به بیدار کردن نفرت ضد یهود ادامه دادند و در نتیجه انزجار نسبت به یهود سراسر کشور و دربار را گرفت و کار و کسب آنان محدود گشت. محمود دانشور در صفحه 138 کتاب «دیدنیها و شنیدنیهای ایران» از زیارتگاههایی در اصفهان یاد می کند که سابق از اماکن مقدس یهودیان بوده است و در دوران صفویه و پس از آن، به ویژه، در زمان سلطنت ایران بر باد ده ناصرالدین شاه و زعامت آقا نجفی در اصفهان رنگ امامزاده به خود گرفتهاند. «بابایی بن لطف کاشانی» که از سرایندگان یهودی ایران است شعری در شرح آزار یهودیان اصفهان و مسلمان نمودن اجباری آنان در زمان شاه عباس دوم سروده است. یهودیان که حدود دو هزار سال در اصفهان تمرکز بیش
از پیش رو به وخامت نهاد تا جایی که آنان اغلب به کارهایی متوسل میشدند که مورد رغبت دیگر ایرانیان نبود. معذلک کار عده معدودی از آنها رونق داشت، مثلاً گروهی از راه طبابت یا طلافروشی به رفاه رسیدند ولی اکثراَ به خیاطی، بافندگی، رنگرزی، پیلهوری، نوازندگی،... و دلالی آنتیک (عتیقه) رو آوردند. تاورنیه در همین زمینه مینویسد: عده یهودیان اصفهان زیاد نیست و آن طور که در انظار ذلیل و مفلوک بر قلم رفته اند، نیستند، بلکه به اقتضای طبیعت و عادت فطری در اغلب کارها دسیسهکاری میکنند. اگر کسی بخواهد جواهر قیمتی بفروشد یا بخرد همین که به آنها اظهار کند کافی است. یک گزارش دیگر از آن عصر، هم تاییدکننده گفته تاورنیه است و هم روشنگر اوضاع کلیمیان در دوره صفویه؛ آنجا که تاریخنگار یهودی، دکتر حبیب لوی، مینویسد: هنگامی که خنجر شاه گم شد چون یک یهودی آن را خریده بود[!؟] اعتمادالدوله تصمیم به اخراج یهودیان از اصفهان گرفت. نزدیک کوه کلاه قاضی زمینی به آنها نشان داد که نه آب داشت نه گیاه، در جواب اعتراض یهودیان، آنها را به تخت پولاد راهنمایی کرد، در محله زرتشتیان نیز آنها را راه ندادند و در پاسخ بلاتکلیفیشان، وزیر به آنها گفت: «به جهنم بروید»، ناچار برای ادامه سکونت در اصفهان متوسل به دادن رشوه شدند.
در مجموع میتوان سلسله صفوی را دورهای تاریک برای یهودیان اصفهان دانست که در سرتاسر آن تحت فشار بودند، به ویژه در زمان شاه عباس دوم (1038-1077 هـ . ق) که تجاوزات و ظلم شاه و صدراعظم کینهجوی وی، محمدبیک، موجب گردید جمعیت یهودیان اصفهان که روزی دارالیهود نامیده میشد بر اثر قتل، گرایش به اسلام و یا ترک دیار به 600 نفر برسد. شادرن مینویسد در زمان صفویه یهود مجبور بودند علامتی به لباس خود الصاق کنند تا از مسلمانان بازشناخته شوند. کلاه آنان با کلاه مســـلمانان فرق داشــت و اجــازه نداشتند جوراب پارچهای به پا کنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
معماری بناهای آموزشی اصفهان در دوران معاصر
سیر تحول بناهای آموزشی از گذشته تا امروز
شهر اصفهان در طول تاریخ ، پیوسته از مراکز بزرگ فرهنگی ایران بوده است . در گذشته ای نه چندان دور ، در این شهر مراکز آموزشی بزرگی وجود داشته اند که در زمان خود بی شباهت به دانشگاه ها و مراکز آموزشی عالی امروزی نبوده اند . در این زمان ، مکاتب ، مساجد و مدارس ، مراکزآموزشی شهر اصفهان را تشکیل می داده اند .
شهرت و عظمت علمی شهر اصفهان از قزن چهارم هجری قمری آغاز گردید و این شهر در تاریخ فرهنگ وتمدن ایران از چنان شهرت والایی برخوردار گردید که به نام دارالعلمرق معروفشد . وجود مدارس بزرگی همچون مدرسه ی نظامیه در این شهر شاهدی بر این مدعاست . در عصر صفویه ، اصفهان به عنوان یکی از مرازک علمی مهم جهان اسلام مطرح گردید و محلزندگی دوستداران علم و دانش شد و دانش پژوهان رابه سوی خود فراخواند .
از جمله مدارس مهم عصر صفویه ، مدرسه چهار باغ اصفهان را می توان نام برد . شاردن فرانسوی مطالب جالبی از مدارس و مکتب خانه های ایران عصر صفویه در سیاحت نامه ی خویش آورده است . او مدارس ایران ، و به ویژه اصفهان را معادل دانشکده در فرانسه دانسته و از 57 مدرسه در شهر اصفهان سخن گفته است . پی از دوره ای افول در مراکز علمی اصفهان به علت حمله ی افاغنه و نا آرامی های موجود ، باز در قرن سیزدهم قمری و در عصر قاجاریه ، اصفهان به عنوان یکی از مراکز مهم علوم معقول و منقول ایران مطرح شد و در همین دوره ، مدرسه ی صدر که به منزله ی دانشکاهی برای ندریس فلسفه ومنطق ، حکمت ، ریاضی ، طب و سایر علوم بود تاسیس گردید .
شیوه ی تدریس در مکتب به شیوه ی سنتی بود و شاگردان از بزرگ تا کوچک دورتادور اتاقی نشسته وخواندن قرآن وادعیه و گلستان و غزلیات حافظ و اصول و فروع دین را می آموختند. مکتب خانه ها در محلات به صورت دکه ها و حجره هایی در بازار و گذرهای اصلی و گاه در مساجد محله ای و یا منازل مسکونی اداره کنندگلن آن تشکیل می یافت و در مدارس نیز که در قلب محلات و راسته های بازار اصلی شهر جای داشتند ، به تعلیم علوم دینی و فقهی می پرداختند و معماری آنها به صورت سنتی و به شیوه ی حیاط مرکزی و دورنگرا بود . در واقع مدارس اسلامی هم مکتببود و هممحل زندگی طالب مدرسه به دلیل شرایط کسانی که در آنجا به تحصیل می پرداختند ، فضا های مختلفی داشت . داخل مدرسه حیاطی سر سبز با حجره های و ایوان هایی در اطراف قرار داشت و جای سیمنارها در ایوان های مدارس بوده و بحث های دو نفری نیز در پیشخان ها انجام می شده است .
ایوانچه های جلویحجره ها نیز محل بحث بوده است .
عناصر فضایی – کارکردی مدارس شامل حجره مدرس ، کتابخانه ، مسجد ، اتاق های خادم و چراغدار و آبکش و سرویس های بهداشتی بود . این عناصر اغلب در چهار جهت پیرامون حیاط مرکزی قرار می گرفته اند . شکل حیاط نیز به صورت مستطیل کشیده یا نزدیک به مربع( با گوشه های قائم یا پخ) بوده است . ورودی مدرسه در یک سوی محوری که از وسط دو ضلع ومرکزمستطیل می گذشته ، قرار داشته است . فضایی که در دو سوی دیگر محور مذکور قرار می گرفته ، به کارکردی غیر از حجره مانند گنبد خانه ، مسجد مدرسه ، مدرس ، کتابخانه یا ایوان بزرگی کهب ه عنوان مسجد یا مدرس مورد استفاده قرار می گرفته ، اختصاص یافته است و ایوان نیز در دو سوی محوری عمود بر محور پیشین که از مرکز حیاط عبور میکرده جای دو ایوان ، دارای دو فضای متمایز شده با دهانه ای بزرگ تر نسبت به حجره های واقع در دو سوی خود بوده اند . فضا های مذکور – که گاه ایوان هم داشته اند – اغلب به کلاس درس (مدرس ) یا کتابخانه و گاهی به مسجد اختصاص می یافته اند . سرویس های بهداشتی همه ی مدارس در محلط دور از دید و پشت حجره های قرار داده می شده اند و دسترسی به آنها اغلب از راهروها یا حیاط های کوچکی در گوشه های حیاط اصلی تامین می شده است . دسترسی به طبقه ی بالا در مدارس دو طبقه با پله هایی صورت می پذیرفته که در چهار گوشه ی حیاط یا در دو سوی ایوان قرار داشته اند .
در اواخر دوره ی قاجار ، اکثر مدارس اصفهان به همان سبک مدارس قدیمی و به شیوه ی حیاط مرکزی و درونگرا ساخته می شدند . از جمله این مدارس ، می توان مدرسه های قدسیه ، نوریه و ....... را نام برد . در این زمان ، گسترش روابط اقتصادی – سیاسی ایران با کشور های اروپایی ،موجب آشمایی ایرانیان با برخی از جنبه های تمدن و فرهنگ اروپا مانند تاسیس مدارس جدید انتشار نشریه و برخی از اقدامات فرهنگی دیگر گردید . بروز این موج نوگرایی در تاریخ معاصر ایران، پیدایش مدارسی به شیوه اروپایی در کشور موجب گردید واصفهان یکی از نخستین شهر هایی بود که مدرسه هایی از این دست در آن به وجود آمدند و این مدارس در دوران مشروطیت جلوه ای دیگر یافتند و شیوه ی نوین آموزشی به آنها راه پیدا کرد . در این مدارس ، شیوه های آموزشی و اهداف رورشی با مکتب خانه های مدارس قدیمی اختلاف داشت و شیوه ی آموزشی آنها از شیوه ی سنتی به مدرن تغییر یافت . اولین مدارس اصفهان قدیمی اختلاف داشت و شیوه ی آموزشی آنها از شیوه ی سنتی به مدرن تغییر یافت . اولین مدارس اصفهان با این مشخصات ، در خارج از بافت اصلی شهر و در محله ی مسیحی نشین جلفا به وجود آمد . بانیان آن نیز میسیونر های مذهبی اروپایی بودند که برای تبلیغات دینی به احداث مدرسه اقدام نمودند . این مدارس چون از طرف ایوپاییان ایجاد می شدند . طبیعتاٌ با همان شیوه ی مدارس اروپایی اداره می شدند . در واقع اولین مدارس مسلمانان به سیک جدید در اصفهان از یک سو تحت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
شهر اصفهان :
شهر اصفهان در جنوب شرقی تهران و حاشیه کویر لوت قرار دارد. طول جغرافیایی آن از رصد خانه گرینویچ 51 درجه و 35 دقیقه شرقی و عرض جغرافیای آن از استوا 32 درجه و 40 دقیقه شمالی است. از دوران قدیم به سبب حاصلخیزی اراضی خود که از آب فراوان زاینده رود سیراب می گردید، نقطه مهمی بوده است.
در قرون وسطی محلات مسکونی شهر فقط در ساحل شمالی یعنی قسمت چپ زاینده رود واقع بود. در این قسمت دو شهر کنار هم قرار داشتند: « جی » و « الیهودیه » وجه تسمیه الیهودیه آن بود که در زمان بخت نصر، یهودیان را از بابل کوچ داده و در این مکان ساکن کرده بودند. نام قدیمی اصفهان اسپادانا بوده سپس به سپاهان نامیده شد .
بعد از ورود اسلام، نام شهر معرب شده به نام اصفهان خوانده شد پیش از حمله اسکندر مرکز یکی از ایالات ایرانی بود. در سال 21 هجری و در دوران خلافت عمر فتح شد. در جریان مغول، مورد حمله تیمور قرار گرفت و مردمانش قتل عام شدند.در عصر صفویه پایتخت ایران بود. (قرن 17 میلادی) و در دوران شاه عباس اول، به اوج عظمت خود رسید. اما بر اثر تهاجم افغانها در سال 1722 میلادی از رونق کاسته شد و سپس در دوران قاجاریه، پایتخت ایران به تهران متصل شد .
نژاد مردم اصفهان :
استان اصفهان بر پایهی پژوهشهای باستانشناختی و کاوشهای علمی که در نقاط گوناگون آن ، از جمله تپههای سیلک ، در 4 کیلومتری باختر شهر کاشان انجام شده است ، یکی از نخستین مراکز فرهنگی و محل زیست انسان پیش از تاریخ است . پیش از ورود آریاها به این منطقه ، از هزارهی پنجم پیش از میلاد مسیح ، مردمی غیر آریایی در استان اصفهان میزیستهاند و بیگمان بعدها در ساختار اجتماعی ، فرهنگی و حتی ترکیب نژادی مهاجران آریایی تاثیر زیادی داشتهاند . ورود آریاها ، که تیرهای از مردم سفیدپوست هند و اروپایی هستند ، به فلات ایرانی ، از نیمهی هزارهی دوم پیش از میلاد مسیح آغاز گردیده و در نواحی گوناگون میهن جدید خود ، دست به پراکنش و گسترش زدهاند .
نژاد ایرانی
بیشتر مردم این تیره مسلمان میباشند و شماری زرتشتی نیز در میانشان زندگی میکنند . نیاکان آنان آرایینژاد بودهاند ، که در گذشتههای دور از دامنهی کوهستان قفقاز عبور کرده به سوی ایران و هندوستان ، از جمله استان اصفهان سرازیر شدهاند . بعضی از پژوهشگران بر این باورند که نسبت این تیره به منوچهر ، پادشاه پیشدادی ایران میرسد و فرهنگ این مردم ، بین سدههای 8 و 14 پ . م ، پیدا و گسترش یافته است .
با این حال بایستی گفت که این تیره در گذر زمان با مردمانی ، چون عرب ، ترک ، مغول ، ... آمیزش کرده و نژاد خالصی ندارند ، ولی ایرانیانی که به آیین زرتشت ماندهاند ، از این آمیختگی به دور بودهاند .
شماری خانوار از نژاد ایرانیان پیشین ، در داران و پیرامون آن سکونت دارند . مردم این تیره بیشتر آداب و رسوم زرتشتیان را نگاهداشتهاند ، حتی پارهای از واژگان آنان ، همانند واژگان پیشین فارسی دری است .
گروهی نیز در روستای مشهد کاوه ، جمالو ، اورگان و بردشاه زندگی میکنند و خود را اولاد کاوه آهنگر میدانند . آرامگاهی هم در روستای مشهد کاوه ، در جنوب داران برپاست ، که مردم محل ، آن را آرامگاه کاوهی آهنگر میپندارند . دژ خرابهای ، در نزدیکی آبادی جمالو به نام مزدکیان وجود دارد ، که مردم ، این محل را زادگاه مزدک ، همدورهی قباد ، پدر انوشیروان و بنیانگذار آیین مزدکی میدانند . نژاد گرجستانی
مردم این تیره ، در زمان پادشاهی شاه عباس بزرگ به ایران آمدهاند . زبان آنان گرجی است و در فریدن ، فریدونشهر ( آخوره ) ، ... پراکندهاند . بخشی از آنان مسلمان و بخشی هم مسیحی هستند .
نژاد ارمنی
مردم این تیره ، در ارمنستان و دامنهی کوهستانهای گرجستان زندگی میکردهاند . شاه عباس صفوی پس از گشودن آن منطقه ، ارمنیها را به منظور بازرگانی و رواج آن در ایران ، به ایران کوچانید و حدود یک هزار و 800 خانوار ارمنی را به اصفهان فرستاد و در جلفا جلفا ، در جنوب زاینده رود اسکان داد .
نژاد عرب
عربها به فرمان نادرشاه افشار از خراسان به این منطقه کوچانده شدند . شماری از آنان به فریدن آمدند و در روستاهای درهبید ، دامنه و اشکرد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
تاریخچه مسجد جمعة اصفهان
قدیم ترین تاریخی که تاکنون در یکی از بناهای تاریخی شهر اصفهان مشکوف گردیده است (481 هجری ـ 9ـ1088 میلادی) میباشد. تاریخ مزبور در انتهای کتیبه مدوری که قاعده گنبد کوچکتر عهد سلجوقی مسجد جمعه را زینت می دهد دیده می شود .
گنبد دیگری که شبستان محراب اصلی مسجد را می پوشاند تاریخ ندارد، لکن اسم پادشاهی که این گنبد در زمان سلطنت وی ساخته شده یعنی معزالدنیا والدین ابوالفتح ملکشاه ابن محمد بن داوود که از سال 465 تا 485 هجری (1092ـ1072) میلادی پادشاهی نموده و همچنین نام وزیرش حسن بن علی بن اسحق نظام الملک در اینجا ثبت است.
با توجه به این نکته که قدیم ترین(بخش) مسجد معمولاً شبستان محراب اصلی آن است از یک طرف و از طرف دیگر روایتی که در اصفهان محفوظ مانده و مطابق آن روایت ساختمان مسجد جامع را صراحتاُ به ملکشاه نسبت می دهند چنین به نظر می رسد که بدون احتمال خبط بزرگ بتوان برای سلطان سلجوقی فوق الذکر افتخار ساختمان معروفترین بنای دورة اسلامی ایران را قائل شد.
با وجود مراتب فوق تصورات عامة مردم دربارة این مسجد نیز مانند اغلب ابنیة مهم کشور تأثیراتی داشته است.
شاردن می گوید « ایرانیان این بنا را خیلی قدیمی حساب می کنند زیرا بر طبق روایت ایشان امام رضا(ع) که یکی از امام های دوازده گانه بوده و در قرن چهارم هجری می زیسته معمولاً عبادت های خود را زیر طاقی که نام شرقی دارد بجای میاورده . قدماء اصفهان تعریف می کنند که سلطان ملکشاه که در سال 400 هجری میزیسته بانی این طاق بوده است لکن پادشاه مزبور تعمیر کننده ای بیش نبوده زیرا گنبد شمالی بنام سلطان منصور و گنبد جنوبی بنام سلطان یوسف که خیلی پیشتر زندگی می کرده مرقوم است.
در دو کتیبه فوق الذکر نیز مشهود می گردد اسمی نه از سلطان منصور و نه از سلطان یوسف در کار است و گمان می رود امام هشتم (ع) که بر خلاف گفتة شاردن در قرن چهارم هجری نمی زیسته بلکه در قرن دوم از سال 148 یا 153 تا 203 هجری زندگانی می کرده به چندین علت نمی توانسته است عبادات خود را در زیر سقف شرقی مسجد بجای آورد : یکی از علل آنکه اساساً گنبد شرقی در مسجد جامع وجود ندارد و اگر مقصود از گفتة شاردن ایوان شرقی باشد ایوان مزبور نیز پیش از ابتدای قرن ششم هجری ساخته نشده بوده است.
هرچند نویسندگان مشهور صحبت های بی اساس سابق الذکر را جدی تلقی کرده و تکرار نموده باشند با وجود این بطور قطع نمی توان تصور کرد که افسانة عباسی الاصل بودن مسجد جامع تا امروز دنباله پیدا کند مگر اینکه در بنیاد این اشتباه حقیقتی یا بطریقی اولی شبه حقیقتی موجود بوده باشد.
ابن حوقل ، مقدسی ، ناصر خسرو ، مافروخی ، ابن اثیر و یاقوت همگی خصوصاً چهار نفر اول شرح مسجد جمعة یهودیه را برای العین می دهند که مسجد جمعة فعلی اصفهان جانشین آن گردیده است. نویسندگان مزبور دربارة این موضوع مجموعة کاملی از اطلاعات ذیقیمت فرا آورده اند که تاریخ مسجد جامع از آن اقتباس شده و قسمت اعظم تاریخچة مسجد ایرانی نیز از آن بدست آمده است ، لکن متأسفانه این نویسندگان از بنائی صحبت می دارند که مسجد جمعة اصفهان نیست. ایشان شرح مسجد نمونة عربی را می دهند که فعلاً وجود ندارد و مطلقاً اثری از آن باقی نمانده و می گویند آنرا با خشت خام ساخته بودند و بعداً بجای آن بنای فعلی به طرز ایرانی «تماماً از آجرهای خوب که در کوره پخته شده» احداث گردیده و با بنای پیشین ارتباطی ندارد الا اینکه روی همان زمین ساخته شده و هنوز هم گاهگاهی جامع عتیق خوانده می شود . بنای مسجد قدیم که ستون هائی در برداشته با حیاط چهار ایوانی مدرسة نمونة ایرانی که در اطرافش حجراتی بوده «ترکیب» یا «آلوده» نشده است .
مسجد جمعة فعلی اصفهان که در روز اول مشتمل بر بنای گنبدی شکلی به اسم ملکشاه بوده عبارت از «مخلوط اختصاصاً خوش آیندی » از عناصر ایرانی و عرب نمی باشد بلکه یک بنای خالص ایرانی است.
مسجد دورة عباسی
قدیمترین توصیفی که از مسجد دورة عباسیان در دسترس ماست شرحی است که در رسالة محاسن اصفهان یافت می شود . کتاب مزبور بعقیدة براوان آنطور که در چاپ تهران آن مذکور می باشد در زمان سلطنت ملکشاه گرد نیامده بلکه در 421 هجری (1030) میلادی به وسیلة یکنفر اصفهانی موسوم به مضل ابن سعد این الحسین المافروخی جمع آوری شده است .
در آن هنگام اصفهان دو مسجد جامع داشت « مسجد بزرگ که قدیمی بوده و مسجد جدید که زیباتر می باشد » مسجد بزرگ مسجد جمعة یهودیه بوده است. «مسجد مذکور بتوسط اعراب دهکده طیران که از قبیلة تیم بودند بنا گردید . بعداً که اصفهان در اثر الحاق پانزده پارچه آبادی وسعت پیداکرد الخصیب پسر مسلم بقعه ای در آن شهر احداث نمود که بقعة خصیب آباد نامیده می شد. در سال 226 در زمان خلافت معتصم مسجد از نو ساخته شد ، سپس ابوعلی پسر رستم در زمان خلافت المقتدر آنرا بزرگ کرد. در آنوقت مسجد شامل چهار دستگاه ساختمان بود ، این چهار دستگاه را نباید با رواقهای مسجد در چهار طرف صحن اشتباه نمود زیرا ما فروخی بعداً تصریح می کند که «به هریک از این چهار دستگاه ساختمان رواقی متصل بوده ، هریک از این رواقها به وسیلة درهائی که در دیوار دالانها و کوچه های فرعی گشوده می شد ، به بازار باز می شد. » چهار دستگاه ساختمان را خانقاه ها و مدارس و متعلقات دیگری که معمول مساجد جامع بزرگ آن زمان است اشغال می کرده . نقشة بنا در آن موقع باید تقریباً همانطوری باشد که طرح ضمیمه بطور غیر دقیقی آنرا نشان می دهد . در طرح مزبور قسمتهای مخطط چهار دستگاه ساختمان را نشان می دهد ، رواقهای مجاور آنها بوسیلة ستون هایشان معین گردیده . این ستونها همان جرزهای مدوری هستند که مقدسی اشاره بوجود آنها در مسجد جمعة یهودیة نموده است. بالای این ستونهای رومی بوده که بر آنها طاقهای ضربی زده شده و یا اینکه تیرهای پشت بام روی آن قرارداشته زیرا یاقوت و ابن اثیر در ضمن ذکر محاصرة اصفهان بدست طغرل بیک در 3ـ422 هجری (1ـ1050) حکایت می کنند. که هیزم به اندازه أی نایاب بود که به مسجد جامع خرابی وارد آوردند برای اینکه تیرهایش . را بردارند و البته تصور نمیرود مقصود از تیرهای مزبور چوبهای قسمت اصلی مسجد باشد بلکه در این مورد غرض از جامع باید آنچه را که مافروخی شرح می دهد در نظر گرفت ، همچنان چهار دستگاه ساختمان و خانقاها و کاروانسراها و متعلقات مختلف که چون شبستانها جای عبادت جزء مسجد محسوب می شده ، علاوه بر آن ناصر خسرو که اصفهان را در صفر 444 هجری (ژوئن 1052) یعنی یکسال بعد از تصرف شهر بدست طغرل صریحاً ذکر می نماید که مسجد آدینة باشکوهی در مرکز شهر موجود است و در چند سطر بعد اشاره می کند که درون شهر منظرة بسیار آبادی داشته و بنای مخروبه مطلقاً در آن دیده نمی شد. از اینقرار معلوم می شود که خرابیهای مورد اشارة یاقوت و ابن اثیر چندان قابل ملاحظه نبوده و تقریباً می توان پی برد قسمتهائی از بنا که با پشت بامهای مسطح پوشیده می گشته ، یعنی سقف تیری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
دانشگاه آزاد اسلامی – واحد سما نیشابور
عنوان :
مسجد جامع اصفهان
استاد ارجمند :
سرکار خانم عماری
تهیه و تنظیم :
سید علیرضا مهدی زاده
زمستان 86
مسجد جامع اصفهان
مسجد جامع اصفهان خرقهای است هزارگون به ارث رسیده از گذشتگان که در طول 12 قرن هر وارثی نقشی بر اندام آن انداخته، از معماری ساده قرن دوم ه.ق تا آجرکاریهای سلجوقی و نقوش کاشیکاری صفوی به قول دکتر «حسین یقینی» پژوهشگر تاریخ و معماری آلبومی از هنر معماری ایرانی.
انعقاد نطفه اصفهان بزرگ را باید همزمان با بنیاد مسجد جامع اصفهان در محل فعلی آن در سال 156 ه.ق دانست. بنای اولیه مسجد را طایفه بنی تمیم روی تپه یهودیه بنا کردند و بعدها ثروتمندان زمینهای اطراف منتهیالیه شمال غربی مسجد را به آن اضافه کرده و کم کم بنای فعلی مسجد جامع امروزین را شکل دادند.
گرچه اعتقادی میان مردم اصفهان رواج دارد که معتقدند مسجد جامع اصفهان در محلی بنا شده که پیش از اسلام آتشکده بوده است اما این نظریه همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده در حالی که علت این ادعا را وجود یک «پی» دوره ساسانی در زمین محل گنبد خواجه نظام الملک میدانند اما دکتر «یقینی» با قاطعیت میگوید که بر اساس شواهد تاریخی این جا زمین بکری بوده که از ابتدا برای ساخت مسجد اختصاص داده شده است.
به هر روی مسجد سادهای که قبیله بنی تمیم بنا کردند کم کم با گسترش جمعیت اصفهان در قرن سوم هجری و نیاز به فضایی وسیعتر در زمان خلیفه عباسی «المستعصم» در سال 226 ه. وارد دومین مرحله تحول اساسی خود شد، مسجد اولیه تخریب و مسجدی عظیم با وسعتی چند برابر مسجد اولیه جایگزین آن شد که به شکل مساجد جامع سایر شهرهای اسلامی همزمان خود بود شبستان این مسجد و جبهه جنوبی به سمت قبله دارای شش دهانه، شمال چهار دهانه و شرق و غرب دو دهانه داشت و دیواری خشتی مسجد را در برگرفته بود. نمای خارجی مسجد نیز با طاقههایی از کاهگل سرخ رنگ تزئین شده بود.
مرحله سوم تحولات مسجد جامع اصفهان را باید در قرن چهاردهم ه.ق و اوج جنبشهای ملی و تشیع و به دنبال آن ظهور سلسله آل بویه مشاهده کرد.
انتخاب اصفهان به عنوان یکی از مراکز عمده فرمانروایی این خاندان مسجد جامع را دور از تحولات نگه نمیدارد و در این مرحله علاوه بر الحاقاتی که در جهت توسعه مسجد صورت میگیرد یک مرمت کلی نیز در آن انجام میشود که با کم کردن از فضای باز صحن مسجد یک دهانه با ستونهای آجری نقش هندسی به شبستانهای سرپوشیده دور آن اضافه میشود ولی این قدم در طرح اساسی مسجد جامع تغییر عمدهای وارد نمیسازد..
اما شاید بزرگترین تحولاتی که به نوعی به مسجد جامع امروزین منجر شده است را باید در مرحله چهارم تغییرات یا به نوعی در دوره سلسله سلجوقیان دنبال کرد. مسجد بزرگترین تغییرات را از نقطه نظر کالبد داخلی و خارجی در قرون پنج و شش ه.ق به خود دید و بزرگترین تحول معماری ایران اسلامی در این دوره تاریخی ایجاد شد، درآمدن از پوسته مسجد ساده شبستانی به شکل مساجد چهار ایوانی که ویژه مساجد ایرانی است احتمالا از قرن پنج ه.ق به بعد و با مسجد جامع اصفهان آغاز شد. با ساختن گنبد خواجه نظامالملک در جنوب و گنبد تاجالملک در شمال مسجد و ایجاد چهار ایوان، مسجد از حالت شبستانی ساده درآمد. از این پس معماری مساجد چهار ایوانی ویژگی بارز معماری مساجد ایران میشود.
اصفهان از این زمان در فاصله قرون 7 تا 11 ه.ق که توسط صفویان به پایتختی برگزیده میشود دچار نوسانات شدید اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میشود و به تبع آن تغییراتی در دوره ایلخانان، آل مظفر، تیموریان و ترکمنان آق قویونلو و... در مسجد جامع به وجود میآید که این تغییرات بیشتر در سطوح خارجی به خصوص نماهای داخلی مسجد، ایوانها و تغییراتی در استخوانبندی بخشهایی از مسجد است.
تغییرات مسجد جامع از زمان سلجوقیه به بعد
جالبترین آثار مسجد جامع در طی 60 سال حکومت سلجوقیان در فضای 22 هزار متر مربعی مسجد به وجود میاید در زمان سلطنت چهار پادشاه سلجوقی، ملکشاه، برکیارق، محمدبن ملکشاه و محمودبن محمد بن ملکشاه.
از آثار این دوره میتوان به ایجاد گنبد خواجه نظام الملک در جنوب مسجد توسط خود او و کتبیه کوفی آن به نام پادشاه وقت اشاره کرد، همچنین گنبد شمالی (تاج الملک) که نزد مردم به گنبد خاکی شهرت دارد و به دستور ترکان خاتون ملکه سلجوقی بنا شد، این گنبد از نظر معماری و هنری زیباترین اثر معماری جهان نام گرفته است.
در همین جا ذکر این نکته جالب است که مسجد جامع اصفهان تنها مسجدی است که دو گنبدخانه دارد و نمونه آن را ما در هیچ مسجدی سراغ نداریم.
بخش دیگر مسجد جامع که در دوره سلجوقی ساخته شده چهلستون (ستونهای آجری) و شبستانهای شمال و جنوب مسجد با طاقنماهای آجری متنوع است که در حال حاضر جلب توجه میکند. در دو ضلع شرقی و غربی مسجد نیز آثاری وجود داشته شامل صومعه و کتابخانه که در آتشسوزی سال 514 یا 515 ه.ق از بین رفته است. در زمان سلطان محمود سلجوقی اسماعیلیان به مسجد حمله میکنند و کتابخانه نفیس آن را آتش میزنند گفته میشود فهرست کتابهای کتابخانه در سه جلد قطور تنظیم شده بوده است. کتیبهای در شمال شرق مسجد و اطراف قدیمیترین سردر از این حریق حکایت میکند.
ضلع جنوبی مسجد
گنبد خواجه نظامالملک از جمله مهمترین و شاخصترین بنای ضلع جنوبی مسجد و از زیباترین آثار دوره سلجوقی با تزیینات گچی و آجری است که از سال 465 تا 485 (اوایل قرن ششم) اساس ساختمان آن بنا شد سقف آن مقرنس است و در اواخر قرن نهم هجری به امر حسن بیک آق قویونلو