دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود تخقیق در مورد زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (969 تا 1110 ه. ش)

حبیب الله مشهدی (978 ه. ش)

لطف الله (967 ه. ش )

رضا عباسی (آقارضا )

علیرضا عباسی

آقا رضا جهانگیری

محمد شفیع عباسی

افضل الحسینی ( یا افضل حسینی)

معین مصور

محمد علی (1044 0 1020 ه. ق )

محمد یوسف

محمد قاسم (حدود 1078)

حبیب الله مشهدی (978 ه. ش): بررسی آثار حبیب الله مشهدی نشان می دهد که او ابتدا در هرات کار می کرد و بعداً توسط حسین خان شاملو دولت مرد قمی او را به دربار شاه عباس معرفی کرد. او به اصفهان آمد و در دربار به کارش ادامه داد و از اعتبار بسیاری برخوردار شد. طراحی های او نشان می دهد که در ایجاد خطوط ظریف ، محکم و روان از مهارت و استادی کم نظیری برخوردار بوده است و چنان استنباط می شود که آثارش اندکی در طراحی به کارهای رضا عباسی نزدیک بوده و تحت تاثیر هنرمندان پایتخت قرار گرفته است.

لطف الله (967 ه. ش ):یکی از مینیاتوریست ها و طراحان دوران صفوی است. وی در سال 997 ه. ش وفات یافته است.

رضا عباسی (آقارضا): بیش از هر کس دیگر در نقاشی سده ی یازدهم هجری ایران تاثیر گذار بوده است. "قاضی احمد" مورخ هنری اوایل سده ی یازدهم در مورد وی می نویسد: « آقا رضا نقاش زیبایی ها، پسر مولانا علی اصغر کاشی، شخصیتی است که دنیای حاضر باید به وجود او افتخار کند. زیرا او در عنفوان جوانی کارهای قلمگیری، صورت سازی و شبیه سازی را به درجه ای رساند که اگر مانی و بهزاد، امروز زنده بودند،  روزی صد بار دست و قلم قوی او را ستایش می کردند. در این زمان هیچ استاد نقاش و هنرمندی نیست که کار او را کامل نداند.»

آقا رضا مورد لطف خاص شاه عباس بود؛ به طوری که از سالهای 1008 به بعد عنوان عباسی را از وی دریافت کرد. آقا رضا معاصر شیخ محمد شیراز و صادق بیک افشار بود. زندگی این هنرمند، زمانی مانند اشراف دربار شاهی بود و گاهی سخت و ناامید کننده؛ به طوری که نمی توانست نقش هنرمندان سنتی دربار را ایفا کند.

اسکندر منشی نویسنده تاریخ عالم آرای عباسی، درباره ی وی می نویسد:«رضا، علی رغم ظرافت های هنری تا آن حد بی فرهنگ بود که مرتباً به کارهای پهلوانی و کشتی اشتغال داشت و به این عادت علاقه مند شده بود. او از معاشرت با مردان بزرگ و با استعداد اجتناب می کرد.»

نقل است که رضا در اوایل سده ی یازدهم حرفه ی خود را رها کرده و هم نشین اشخاص بیچاره و ولگرد شد؛ ولی دوباره به طور فعال به کارگاه سلطنتی باز گشت و مشغول نقاشی شد. در اواخر عمر، طراحی های او تحت تاثیر تجارب و شاید گذشت عمر، خشن تر شد.

کارهای آخر عمر او نه تنها از ظرافت کمی برخوردار است؛ بلکه صداقت و خلوص نیز دیگر در آثارش وجود ندارد.

او موضوع آثارش را از طبقات پایین انتخاب می کرده و در کارهایی که برای دربار انجام می داد، آدمها را تقریبا چاق نشان می داده است.

رضا عباسی طراحی با قلم را که از قرن نهم هجری شروع شده بود، تکامل بخشید. خطوط او در این قلمگیری ها ویژگی خاصی دارد. وی در کشیدن لباسها نهایت استادی را به خرج داده و تاخوردگی های ملایم و لبه های شیب دار را با سهولت تمام ترسیم کرده است. خطوط بریده و منحنی های ساده با هم مخلوط شده اند و حجم های طبیعی و ابریشم های روشن لباس را به وجود آورده اند. این خطوط هرگز از قوام وشکل طرح جدا نمی شوند و جزئیات قابل مشاهده هرگز ناهماهنگ نیست. طراحی هایی که از این استاد به نام آقا رضا و رضا رقم زده شده است، به جزطرح شماره 45 همه فاقد تاریخ هستند.

طراحی های شماره 31 تا 34

کارهای دوران جوانی رضا عباسی است (آقا رضا ). ولی طراحی هایی که به امضای رضا عباسی رقم زده شده است ، از تاریخ (1011 الی 1044 ه. ق ) شاملطرح های شماره 35و36است. تعدادی طراحی هم بعد از سال 1044 به شیوه ی استاد ، کار شده که آن ها را هم  به استاد نسبت می دهند.

علیرضا عباسی:این هنرمند اولین بار هنگامی که مسجد جامع قزوین را با چندین کتیبه تزئین کرد ، به شهرت رسید. وی در شروع سلطنت شاه عباس در خدمت سردار مهم شاه ، فرهاد خان بود. ولی شاه پس از آگاهی استعداد او به سردار خود دستور داد که این خوشنویس را به دربارش بفرستد.

وی بعد از آن خوشنویسی را در دربار شروع کرد و تا بعد از مرگ شاه در دربار ماند. علیرضا مرد بلند همتی بود. ابتدا رئیس خوشنویسان شد و بعد از آن مدتی رئیس کتابخانه ی سلطنتی شد.



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (با فرمت word)


باغهای تاریخی اصفهان 26 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

باغهای تاریخی اصفهان

با توجه به موقعیت جغرافیایی اصفهان در مرکز فلات ایران و داشتن رودخانه‌ای مانند زاینده ‌رود ومادیهای منشعب از آن که سراسر خاک حاصلخیز این شهر را مشروب می‌کند بی‌جهت نبوده است که اصفهان در فلات خشک و کم آب ایران از دورترین ازمنه تاریخی تا این زمان به طراوت و سرسبزی و داشتن باغهای گسترده مشهور بوده است. ایجاد این باغها مخصوصاً در دوره‌هایی که اصفهان پایتخت بوده است بیشتر مورد توجه قرار گرفته و نویسندگان تاریخ اصفهان از قرن سوم هجری به بعد همواره به این باغها اشاراتی داشته‌اند و از آن جمله است : باغ عیسی بن ایوب بین محله خُشینان (حوالی امامزاده اسماعیل امروز) و یهودیه (جوباره امروز) از قرن چهارم هجری و باغ عبدالعزیز از دوره فرمانروایی علاءالدوله دیلمی کاکویه که در داخل حصار اصفهان قرار داشته است.

در دوره سلاجقه که اصفهان به پایتختی ملکشاه سلجوقی انتخاب شده است احداث چند باغ وسیع، اصفهان را به صورت باغی بزرگ و پهناور جلوه می‌داده‌ است. نام این باغها عبارت بوده است از : باغ بکر، باغ فلاسان، باغ احمدسیاه، باغ کاران، باغ دشت گور و بیت‌الماء اما مهمترین این باغها، باغ کاران بوده که منطقه وسیعی را در شمال بستر زاینده‌رود در بر می‌گرفته و خیابان کمال اسماعیل وفردوسی و منوچهری و مجمر و چهارباغ صدر و مشتاق و محله بزرگ خواجو (طرازآباد دوره دیالمه و سلاجقه) در محوطه این باغ قرار داشته است و هم اکنون یکی از محلات خواجو « باغ کاران» نام دارد. این باغ تا قرن هشتم هجری نیز برقرار بوده و حافظ شاعر مشهور ایران در یکی از غزلهای خود به این باغ اشارتی دارد که می‌گوید:

گرچه صد رود است در چشمم مدام زنده ‌رود و باغ‌ کاران یاد باد

از قرن هشتم تا آغاز عصر صفویه عد م مراقبت و ویرانی در این باغها راه می ‌یابد تا آنجا که جز نام آنها چیزی باقی نمی ‌ماند. شاه اسماعیل اول صفوی در محل فعلی میدان بزرگ اصفهان باغ وسیعی به نام « نقش جهان» احداث می‌کند و برای سکونت خود که معمولاً برای شکار به اطراف این شهر می ‌آمده است د ستور بنای ساختمانی را به نام « عمارت مهدی» می‌دهد. در زمان شاه عباس اول که پایتخت ایران از قزوین به اصفهان انتقال می یابد قسمتهایی از آن باغ به میدان تبد یل می‌شود و همراه با توسعه شهر و کاخها و پلها و مساجد و میاد ین و خیابانها، احداث باغهای بزرگ هم، شهر اصفهان را به صورت یک باغ سراسری در می‌آورد. فهرست این باغها که از آغاز انتخاب اصفهان به پایتختی صفویه در سال 1000 هجری تا افول ستاره اقبال این سلسله در سال 1135 هجری به وجود آمده و هر یک از آنها دهها جریب وسعت داشته به شرح زیر است : باغ بادامستان، باغ جزایرخانه، باغ فراشخانه ، باغ خرگاه یا خیمه ‌گاه، باغ نارنجستان و عمارتی که داشته است، باغ خیاط خانه، باغ خلیل‌ خانه و توحید خانه، باغ کجاوه‌ خانه جنب بازار رنگرزان، باغ تخت در ضلع غربی چهارباغ، باغ ماما سلطان، باغ کاج، باغ باباامیر، باغ مستمند، باغ توپخانه و باغ عسکر، باغ نسترن در ساحل رودخانه، باغ طاووس خانه، باغ پهلوان حسین که مادی نیاصرم از وسط آن می گذشته است، باغ سیف‌الدوله مشهور به باغ آلبالو، باغ عموطاهر، باغ زین‌ خانه و فتح‌آباد، باغ گلدسته، باغ شیرخانه در ضلع شرقی چهارباغ، باغ صالح آباد و باغ نظر وباغ قراخان در ساحل شمالی زاینده ‌رود، باغ بزرگ عباس آباد در ضلع غربی چهارباغ، باغ سلطانعلــی خان ، باغ فیل خانه ، باغ چیـنی خانه در حوالی چهارباغ، باغ زرشک، باغ قورچی‌ باشی علیا و سفلی، باغ ایشیک آقاسی باشی، باغ قرچقای ‌خان، باغ توشمال ‌باشی، باغ داروغه، باغ رضاقلی خان ، باغ تفنگچی آقاسی، باغ چرخاب، باغ داروغه دفتر، باغ وقایع ‌نویس، باغ دیوان ‌بیگی، باغ قوشچیان وغلامان مطبخ، باغ اعتماد‌الدوله، باغ میرآخور، باغ مهردار، باغ جلودار، باغ هزارجریب که از همه باغهای دیگر وسیع‌ تر و زیباتر بوه و در دامنه شمالی کوه صفه و در محل فعلی دانشگاه اصفهان و شرق و شمال آن گسترده بوده است و سیاحان خارجی عصر صفویه و از آن جمله توماس هربرت و ژان شاردن به تفصیل از آن سخن گفته‌اند و توماس هربرت این باغ را در سفرنامه خود « بهشت شاه‌عباس» و نیز باغ عباس‌آباد که به شخص شاه عباس اول انتساب دارد نام داده است. باغ کلاه‌ شاه، باغ جون ‌کمر، باغ سپهسالار، باغ محمود، باغ برج و باغ حاج صالح درضلع شرقی چهارباغ نو ( مقصود چهارباغ خواجو است)، باغ جنت در شمال بستر زاینده‌ رود، باغ نگارستان در حوالی چهارباغ، باغ چهلستون، باغ هشت بهشت یا باغ بلبل که کاخ سکونت شاه سلیمان صفوی در این باغ قرار داشته است، باغ قوشخانه در محله قد یمی طوقچی که مرکز تربیت قوشهای شکاری و محل استقبال شاهان صفوی از مهمانهای خود بوده است، باغ کومه و باغ وحش در لنجان اصفهان که شکارگاه و محل نگهداری حیوانات وحشی بوده است و بالاخره باغ جشاران یا جوشاران ( گشاران)، باغ فرنگ، باغ ارم، باغ صفی‌آباد، باغ قورچی ‌ها و باغ انارستان و سقاخانه که در حال حاضر به استثنای باغ چهلستون و باغ هشت بهشت و چهار باغ اثر دیگری از باغهای مشهور آن زمان باقی نمانده است.

اصفهان در سال 1006 هجرى رسماً به پایختى شاه عباس اول انتخاب شده است  و از این سال به بعد فعالیت قابل ملاحظه‏اى براى ساختن قصرها و پلها و مساجد تاریخى به منظور تزیین پایتخت به عمل آمده است. فکر ایجاد گردشگاهى مانند چهارباغ هم در همین سال براى پادشاه صفوى پیدا شده و دستور داده شده از محل دروازه دولت (مقابل کاخ فعلى شهردارى) تا دامنه کوه صفه (دروازه شیراز) خیابان طویل و عریضى مشجر احداث شود. در حقیقت چهارباغ بیشتر براى این که باغ باشد ساخته شده نه خیابان خاصه که این اسلوب خیابانسازى براى عبور و مرور آن زمان مورد احتیاج نبوده است و از حیث هئیت و ترکیب طورى است که بیشتر براى محل گردش و تفرج بوده تا براى رفت و آمد شهر به علاوه این خیابان در حاشیه شهر طرحریزى شده و بیشتر مخصوص گردش خانواده سلطنتى و درباریان بوده است. از جمله تفریحات زنان حرمخانه شاهى و دیگر زنان شهر یکى این بود که روزهاى چهارشنبه در چهار باغ اصفهان و پل سى و سه چشمه با روى گشاده و بى نقاب مى‏گشتند و تا مدتى از شب درپرتو مشعلها و شمعها در آنجا به سر مى‏بردند و به شادى و خنده و خوردن و نوشیدن مى‏گذراندند. در این روز تمام چهارباغ (قرق) مى‏شد در اطراف آن خواجه سرایان و ماموران خاصى از عبور مردان شهر به سختى جلوگیرى مى ‏کردند و در این روز فروشندگان چهارباغ همه زن بودند گردش اختصاصى زنان اصفهان در چهارباغ از روز چهارشنبه بیست و سوم ماه صفر سال 1018 هجرى آغاز شده است.

 پى یترودولاواله‏سیاح معروف ایتالیایى که هر وقت صحبت از اصفهان زمان شاه عباس مى ‏شود نام او هم به میان مى ‏آید مى ‏نویسد: چهارباغ بعضى روزها مخصوص گردش بانوان بوده و مسلماً براى یک جاده و معبر عمومى نمى‏توان چنین اختصاصى را قابل شد. طول این خیابان سه میل و پهناى آن دو برابر خیابان رم است ابتداى این خیابان در جانب شهر اصفهان عمارت کوچکى است که به شکل کلاه فرنگى ساخته‏اند و اطرافش تمام ایوان و پنجره است. این عمارت با نقاشى و تزیینات بسیار دیگرى آراسته شده و براى آن بنا شده است که بتوان خیابان را از آن مکان بلند تماشا نمود و طول آنرا تشخیص داد. دو دیوار به ارتفاع مساوى در دو سمت خیابان است و پشت این دیوارها تا حدود نصف خیابان باغهایى است که به شاه تعلق دارد. مردم اجازه دادند داخل این باغها شده گردش کنند و حتى از میوه‏هاى بیشمار آنجا در مقابل اندک انسانیت و تعارفى نسبت به باغبان استفاده نمایند. در طرفین خیابان در فاصله‏هاى مساوى درهاى این باغها دیده مى‏شود که رو به روى یکدیگر قرار گرفته و هر کدام آنها عمارت کوچک زیبایى است که فقط براى تفریح کسانى ساخته شده است که بخواهند در آنجا غذایى بخورند و یا ساعتى را تفریح نمایند. شماره این عمارتها بى اندازه و زیاد و نماى آنها خیلى آراسته و دلربا است و طورى با هم قرینه و جور و متناسب است که نمى‏توان تصور کرد چیزى دلپذیرتر از آن وجود داشته باشد. درختهاى فراوان در هر سو چه در خیابان و چه داخل باغ در دو سمت دیوارها دیده مى‏شود که ردیف هم بیک اندازه در فواصل مساوى کاشته شده و چنان سبز و خرم است که هر اندازه تصور کنید این نقطه با طراوات و دلگشا است. علاوه بر اینها گوشه به گوشه در فاصله‏ هاى معین مقابل بناهاى بسیار زیبا در وسط خیابان حوضهاى بزرگ آب با تناسب صحیح و اشکال مختلف بدون لبه دیده مى‏شود. آب در کف سنگفرش خیابان موج مى‏زند و راه نسبتاً عریضى در دو طرف براى عبور پیاده و سواره ساخته‏اند. نهر آب بزرگى که در وسط خیابان جاریست در جویبارى که از سنگ ساخته شده جریان دارد و به آبنماها مى‏ریزد در چندین حوض فواره‏هاى بسیار زیبایى دیه مى‏شود و در بعضى از آنها نیز به وسیله احداث پاره‏اى سراشیبها آبشارهایى که در دنیا نظیر آن به این دلپسندى وجود ندارد درست کرده‏اند. قسمت وسط خیابان و پاى دیوارها با سنگهاى کوچکى فرس شد که براى مردم و اسبها راحت نیست لکن این طرف و آن طرف خیابان دو نقطه‏اى که خاک خوبى دارد جا گذاشته و گلهاى رنگارنگى نشانده‏اند. یقیناً این گلها در موسم خود از عطر و منظره زیباى خویش دل و مشام جان را محظوظ و سرشار مى ‏نمایند.  در سال 1025 هجرى گردشگاه چهارباغ به طوریکه شاه عباس کبیر انتظار داشته آراسته شده بوده است. اسکندر بیک ترکمان مولف تاریخ عالم آراى عباسى در این باره چنین نوشته است:

 القصه هر کسى از امرا و اعیان و سرکاران عمارات و به وقوف معماران و مهندسان شروع در کار کرده و در انجام ان ساعى گشتند و از ان تاریخ تا حال که سنه هجرى به خمس و عشرین و الف (1025 هجرى) رسیده و این شگرفنامه تحریر مى‏یابد عمارات باصفا و باغات دلگشا به نوعى که طرج کارخانه ابداع در عرصه ضمیرمبارک اشرف طرح افکنده بود به حیز ظهور امده در کمال لطافت و نهایت خوبى اتمام یافت. درختان سر به فلک افراشته و اشجار میوه دارش گویى به طوبى جنان پیوند دارد. الحاصل هر باغى از آن رشگ جنان و عمارات رفیعش که به نقوش بدیع مذهب و مزین و به صور مصوران نادره کار آراستگى دارد گویى سدیر و خور نق از آن نشانى است بلکه در عرصه گیتنى نظیر وى و عدیل آن محض خیال و گمانى.

 عرصه گیتى نظیر وى وعدیل آن محض خیال و گمانى         عجب چارباغى است بهجت فزا

 گرش تاریخ آن دل طلب کرد گفتم         نهالش به کام دل شه برآید

 شادرن سیاح فرانسوى که در دوره پادشاهى شاه عباس دوم و شاه سلیمان مدتى در اصفهان به سر برده است راجع به خیابان چهارباغ در سفرنامه خود نوشته است: »این خیابان زیباترین معبرى است که تاکون دیده و یا شنیده‏ام، ولى امروز منظره خیابان چهارباغ به کلى تغییر یافته است. نهر سنگى وسط پیاده رو را پر کرده و خیابان را تسطیح نموده‏اند. باغچه‏هاى گلگارى طرفین پیاده رو براى سواره رو اختصاص داده شده. مغازه‏هاى درجه اول شهر در طرفین پیاده روهاى دو جانب خیابان متمرکز شده‏اند. سینماها و تئاترها و پاساژها و مهمانخانه‏هاى جدید جاى سردر باغات سابق را گرفته و از آنهمه گلهاى فراوان که در وصف آنها گفته شده:

 دست نگارین چو به گل مى ‏رسید         حرف نچین تا سر پل مى ‏رسید

 و از چنارهاى تنومند و شاداب آن دیگرى اثر نیست  

در زمان صفویه شهر اصفهان گشترس پیدا کرد و محله هایى تازه بنا نهاده شد. در این محله‏هاى جدید بسیارى از هنرمندان و بازرگانان که اغلب از جلفا و تبریز واقع در آذربایجان کوچ داده شده بودند، ساکن شدند. در همین زمان در اطراف میدان نقش جهان که تنها عمارت آن بنایى باقى مانده از زمان امیر تیمور بود و در محل کنونى عمارت عالى قاپو قرار داشت، بناهایى ساخته شده که هر یک از نظر معمارى از بهترین آثار هنرى و ارزنده این سرزمین به حساب مى‏آید. در حد فاصل عمارتها و محله‏هاى جدید و شهر قدیم اصفهان خیابان بزرگى به صورت تفرجگاهى ساخته شد که آن را چهارباغ نامیدند. سال احداث خیابان چهار باغ به استناد تاریخ عالم آراى عباسى سال 1006 هجرى قمرى است. هر یک از باغهاى اطراف چهارباغ نامى مخصوص داشته است که مشهورترینشان بنا به نوشته شاردن جهانگرد فرانسوى، عبارت بوده‏اند از: باغ تخت، باغ چهلستون، باغ کاج، باغ باامیر،باغ توپخانه، باغ نسترن، باغ فتح آباد، باغ پهلوان حسین، باغ بلبل،باغ مرغداران، باغ خانه شیران، باغ هزار جریب، باغ داوریش حیدرى و باغ دراویش نعمت اللهى.

 با گذشت زمان در محل باغهاى اطراف چهارباغ، بناهاى مسکونى و تجارى ساختند و به تدریج به دلیل ماشینى شدن زندگى و نیاز به عبور و مرور اتومبیلها، حوضها و جوى وسط خیابان از بین رفت و به همین منظور آسفالت شدند. نهالهاى تازه‏اى نیز جایگزین درختان کهنسال خیابان شدند. در بخش شمالى چهارباغ نیز خیابان همانند آن ساخته شد که مجموعاً طول این دو به 6 کیلومتر مى‏رسد. هنگامى که جهانگرد مشهور ایتالیایى، پیترودولاواله در سال 1025 هجرى قمرى از اصفهان دیدن مى‏کرده است، هنوز محله‏هاى جدید و قدیم با هم مرتبط نبوده‏اند ؛از این رو این جهانگرد چنین نوشته است:



خرید و دانلود  باغهای تاریخی اصفهان 26  ص


تحقیق در مورد زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (969 تا 1110 ه. ش)

حبیب الله مشهدی (978 ه. ش)

لطف الله (967 ه. ش )

رضا عباسی (آقارضا )

علیرضا عباسی

آقا رضا جهانگیری

محمد شفیع عباسی

افضل الحسینی ( یا افضل حسینی)

معین مصور

محمد علی (1044 0 1020 ه. ق )

محمد یوسف

محمد قاسم (حدود 1078)

حبیب الله مشهدی (978 ه. ش): بررسی آثار حبیب الله مشهدی نشان می دهد که او ابتدا در هرات کار می کرد و بعداً توسط حسین خان شاملو دولت مرد قمی او را به دربار شاه عباس معرفی کرد. او به اصفهان آمد و در دربار به کارش ادامه داد و از اعتبار بسیاری برخوردار شد. طراحی های او نشان می دهد که در ایجاد خطوط ظریف ، محکم و روان از مهارت و استادی کم نظیری برخوردار بوده است و چنان استنباط می شود که آثارش اندکی در طراحی به کارهای رضا عباسی نزدیک بوده و تحت تاثیر هنرمندان پایتخت قرار گرفته است.

لطف الله (967 ه. ش ):یکی از مینیاتوریست ها و طراحان دوران صفوی است. وی در سال 997 ه. ش وفات یافته است.

رضا عباسی (آقارضا): بیش از هر کس دیگر در نقاشی سده ی یازدهم هجری ایران تاثیر گذار بوده است. "قاضی احمد" مورخ هنری اوایل سده ی یازدهم در مورد وی می نویسد: « آقا رضا نقاش زیبایی ها، پسر مولانا علی اصغر کاشی، شخصیتی است که دنیای حاضر باید به وجود او افتخار کند. زیرا او در عنفوان جوانی کارهای قلمگیری، صورت سازی و شبیه سازی را به درجه ای رساند که اگر مانی و بهزاد، امروز زنده بودند،  روزی صد بار دست و قلم قوی او را ستایش می کردند. در این زمان هیچ استاد نقاش و هنرمندی نیست که کار او را کامل نداند.»

آقا رضا مورد لطف خاص شاه عباس بود؛ به طوری که از سالهای 1008 به بعد عنوان عباسی را از وی دریافت کرد. آقا رضا معاصر شیخ محمد شیراز و صادق بیک افشار بود. زندگی این هنرمند، زمانی مانند اشراف دربار شاهی بود و گاهی سخت و ناامید کننده؛ به طوری که نمی توانست نقش هنرمندان سنتی دربار را ایفا کند.

اسکندر منشی نویسنده تاریخ عالم آرای عباسی، درباره ی وی می نویسد:«رضا، علی رغم ظرافت های هنری تا آن حد بی فرهنگ بود که مرتباً به کارهای پهلوانی و کشتی اشتغال داشت و به این عادت علاقه مند شده بود. او از معاشرت با مردان بزرگ و با استعداد اجتناب می کرد.»

نقل است که رضا در اوایل سده ی یازدهم حرفه ی خود را رها کرده و هم نشین اشخاص بیچاره و ولگرد شد؛ ولی دوباره به طور فعال به کارگاه سلطنتی باز گشت و مشغول نقاشی شد. در اواخر عمر، طراحی های او تحت تاثیر تجارب و شاید گذشت عمر، خشن تر شد.

کارهای آخر عمر او نه تنها از ظرافت کمی برخوردار است؛ بلکه صداقت و خلوص نیز دیگر در آثارش وجود ندارد.

او موضوع آثارش را از طبقات پایین انتخاب می کرده و در کارهایی که برای دربار انجام می داد، آدمها را تقریبا چاق نشان می داده است.

رضا عباسی طراحی با قلم را که از قرن نهم هجری شروع شده بود، تکامل بخشید. خطوط او در این قلمگیری ها ویژگی خاصی دارد. وی در کشیدن لباسها نهایت استادی را به خرج داده و تاخوردگی های ملایم و لبه های شیب دار را با سهولت تمام ترسیم کرده است. خطوط بریده و منحنی های ساده با هم مخلوط شده اند و حجم های طبیعی و ابریشم های روشن لباس را به وجود آورده اند. این خطوط هرگز از قوام وشکل طرح جدا نمی شوند و جزئیات قابل مشاهده هرگز ناهماهنگ نیست. طراحی هایی که از این استاد به نام آقا رضا و رضا رقم زده شده است، به جزطرح شماره 45 همه فاقد تاریخ هستند.

طراحی های شماره 31 تا 34

کارهای دوران جوانی رضا عباسی است (آقا رضا ). ولی طراحی هایی که به امضای رضا عباسی رقم زده شده است ، از تاریخ (1011 الی 1044 ه. ق ) شاملطرح های شماره 35و36است. تعدادی طراحی هم بعد از سال 1044 به شیوه ی استاد ، کار شده که آن ها را هم  به استاد نسبت می دهند.

علیرضا عباسی:این هنرمند اولین بار هنگامی که مسجد جامع قزوین را با چندین کتیبه تزئین کرد ، به شهرت رسید. وی در شروع سلطنت شاه عباس در خدمت سردار مهم شاه ، فرهاد خان بود. ولی شاه پس از آگاهی استعداد او به سردار خود دستور داد که این خوشنویس را به دربارش بفرستد.

وی بعد از آن خوشنویسی را در دربار شروع کرد و تا بعد از مرگ شاه در دربار ماند. علیرضا مرد بلند همتی بود. ابتدا رئیس خوشنویسان شد و بعد از آن مدتی رئیس کتابخانه ی سلطنتی شد.



خرید و دانلود تحقیق در مورد زندگی نامه هنرمندان مکتب اصفهان (با فرمت word)


اماکن دیدنی اصفهان 7ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

 

سلطانیه

گوهر شاد

مسجد جامع اصفهان

مسجد شیخ لطف الله



خرید و دانلود  اماکن دیدنی اصفهان 7ص


تحقیق در مورد مسجد جمعة اصفهان 17 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 17 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

تاریخچه مسجد جمعة اصفهان

قدیم ترین تاریخی که تاکنون در یکی از بناهای تاریخی شهر اصفهان مشکوف گردیده است (481 هجری ـ 9ـ1088 میلادی) میباشد. تاریخ مزبور در انتهای کتیبه مدوری که قاعده گنبد کوچکتر عهد سلجوقی مسجد جمعه را زینت می دهد دیده می شود .

گنبد دیگری که شبستان محراب اصلی مسجد را می پوشاند تاریخ ندارد، لکن اسم پادشاهی که این گنبد در زمان سلطنت وی ساخته شده یعنی معزالدنیا والدین ابوالفتح ملکشاه ابن محمد بن داوود که از سال 465 تا 485 هجری (1092ـ1072) میلادی پادشاهی نموده و همچنین نام وزیرش حسن بن علی بن اسحق نظام الملک در اینجا ثبت است.

با توجه به این نکته که قدیم ترین(بخش) مسجد معمولاً شبستان محراب اصلی آن است از یک طرف و از طرف دیگر روایتی که در اصفهان محفوظ مانده و مطابق آن روایت ساختمان مسجد جامع را صراحتاُ به ملکشاه نسبت می دهند چنین به نظر می رسد که بدون احتمال خبط بزرگ بتوان برای سلطان سلجوقی فوق الذکر افتخار ساختمان معروفترین بنای دورة اسلامی ایران را قائل شد.

با وجود مراتب فوق تصورات عامة مردم دربارة این مسجد نیز مانند اغلب ابنیة مهم کشور تأثیراتی داشته است.

شاردن می گوید « ایرانیان این بنا را خیلی قدیمی حساب می کنند زیرا بر طبق روایت ایشان امام رضا(ع) که یکی از امام های دوازده گانه بوده و در قرن چهارم هجری می زیسته معمولاً عبادت های خود را زیر طاقی که نام شرقی دارد بجای میاورده . قدماء اصفهان تعریف می کنند که سلطان ملکشاه که در سال 400 هجری میزیسته بانی این طاق بوده است لکن پادشاه مزبور تعمیر کننده ای بیش نبوده زیرا گنبد شمالی بنام سلطان منصور و گنبد جنوبی بنام سلطان یوسف که خیلی پیشتر زندگی می کرده مرقوم است.

در دو کتیبه فوق الذکر نیز مشهود می گردد اسمی نه از سلطان منصور و نه از سلطان یوسف در کار است و گمان می رود امام هشتم (ع) که بر خلاف گفتة شاردن در قرن چهارم هجری نمی زیسته بلکه در قرن دوم از سال 148 یا 153 تا 203 هجری زندگانی می کرده به چندین علت نمی توانسته است عبادات خود را در زیر سقف شرقی مسجد بجای آورد : یکی از علل آنکه اساساً گنبد شرقی در مسجد جامع وجود ندارد و اگر مقصود از گفتة شاردن ایوان شرقی باشد ایوان مزبور نیز پیش از ابتدای قرن ششم هجری ساخته نشده بوده است.

هرچند نویسندگان مشهور صحبت های بی اساس سابق الذکر را جدی تلقی کرده و تکرار نموده باشند با وجود این بطور قطع نمی توان تصور کرد که افسانة عباسی الاصل بودن مسجد جامع تا امروز دنباله پیدا کند مگر اینکه در بنیاد این اشتباه حقیقتی یا بطریقی اولی شبه حقیقتی موجود بوده باشد.

ابن حوقل ، مقدسی ، ناصر خسرو ، مافروخی ، ابن اثیر و یاقوت همگی خصوصاً چهار نفر اول شرح مسجد جمعة یهودیه را برای العین می دهند که مسجد جمعة فعلی اصفهان جانشین آن گردیده است. نویسندگان مزبور دربارة این موضوع مجموعة کاملی از اطلاعات ذیقیمت فرا آورده اند که تاریخ مسجد جامع از آن اقتباس شده و قسمت اعظم تاریخچة مسجد ایرانی نیز از آن بدست آمده است ، لکن متأسفانه این نویسندگان از بنائی صحبت می دارند که مسجد جمعة اصفهان نیست. ایشان شرح مسجد نمونة عربی را می دهند که فعلاً وجود ندارد و مطلقاً اثری از آن باقی نمانده و می گویند آنرا با خشت خام ساخته بودند و بعداً بجای آن بنای فعلی به طرز ایرانی «تماماً از آجرهای خوب که در کوره پخته شده» احداث گردیده و با بنای پیشین ارتباطی ندارد الا اینکه روی همان زمین ساخته شده و هنوز هم گاهگاهی جامع عتیق خوانده می شود . بنای مسجد قدیم که ستون هائی در برداشته با حیاط چهار ایوانی مدرسة نمونة ایرانی که در اطرافش حجراتی بوده «ترکیب» یا «آلوده» نشده است .

مسجد جمعة فعلی اصفهان که در روز اول مشتمل بر بنای گنبدی شکلی به اسم ملکشاه بوده عبارت از «مخلوط اختصاصاً خوش آیندی » از عناصر ایرانی و عرب نمی باشد بلکه یک بنای خالص ایرانی است.

مسجد دورة عباسی

قدیمترین توصیفی که از مسجد دورة عباسیان در دسترس ماست شرحی است که در رسالة محاسن اصفهان یافت می شود . کتاب مزبور بعقیدة براوان آنطور که در چاپ تهران آن مذکور می باشد در زمان سلطنت ملکشاه گرد نیامده بلکه در 421 هجری (1030) میلادی به وسیلة یکنفر اصفهانی موسوم به مضل ابن سعد این الحسین المافروخی جمع آوری شده است .

در آن هنگام اصفهان دو مسجد جامع داشت « مسجد بزرگ که قدیمی بوده و مسجد جدید که زیباتر می باشد » مسجد بزرگ مسجد جمعة یهودیه بوده است. «مسجد مذکور بتوسط اعراب دهکده طیران که از قبیلة تیم بودند بنا گردید . بعداً که اصفهان در اثر الحاق پانزده پارچه آبادی وسعت پیداکرد الخصیب پسر مسلم بقعه ای در آن شهر احداث نمود که بقعة خصیب آباد نامیده می شد. در سال 226 در زمان خلافت معتصم مسجد از نو ساخته شد ، سپس ابوعلی پسر رستم در زمان خلافت المقتدر آنرا بزرگ کرد. در آنوقت مسجد شامل چهار دستگاه ساختمان بود ، این چهار دستگاه را نباید با رواقهای مسجد در چهار طرف صحن اشتباه نمود زیرا ما فروخی بعداً تصریح می کند که «به هریک از این چهار دستگاه ساختمان رواقی متصل بوده ، هریک از این رواقها به وسیلة درهائی که در دیوار دالانها و کوچه های فرعی گشوده می شد ، به بازار باز می شد. » چهار دستگاه ساختمان را خانقاه ها و مدارس و متعلقات دیگری که معمول مساجد جامع بزرگ آن زمان است اشغال می کرده . نقشة بنا در آن موقع باید تقریباً همانطوری باشد که طرح ضمیمه بطور غیر دقیقی آنرا نشان می دهد . در طرح مزبور قسمتهای مخطط چهار دستگاه ساختمان را نشان می دهد ، رواقهای مجاور آنها بوسیلة ستون هایشان معین گردیده . این ستونها همان جرزهای مدوری هستند که مقدسی اشاره بوجود آنها در مسجد جمعة یهودیة نموده است. بالای این ستونهای رومی بوده که بر آنها طاقهای ضربی زده شده و یا اینکه تیرهای پشت بام روی آن قرارداشته زیرا یاقوت و ابن اثیر در ضمن ذکر محاصرة اصفهان بدست طغرل بیک در 3ـ422 هجری (1ـ1050) حکایت می کنند. که هیزم به اندازه أی نایاب بود که به مسجد جامع خرابی وارد آوردند برای اینکه تیرهایش . را بردارند و البته تصور نمیرود مقصود از تیرهای مزبور چوبهای قسمت اصلی مسجد باشد بلکه در این مورد غرض از جامع باید آنچه را که مافروخی شرح می دهد در نظر گرفت ، همچنان چهار دستگاه ساختمان و خانقاها و کاروانسراها و متعلقات مختلف که چون شبستانها جای عبادت جزء مسجد محسوب می شده ، علاوه بر آن ناصر خسرو که اصفهان را در صفر 444 هجری (ژوئن 1052) یعنی یکسال بعد از تصرف شهر بدست طغرل صریحاً ذکر می نماید که مسجد آدینة باشکوهی در مرکز شهر موجود است و در چند سطر بعد اشاره می کند که درون شهر منظرة بسیار آبادی داشته و بنای مخروبه مطلقاً در آن دیده نمی شد. از اینقرار معلوم می شود که خرابیهای مورد اشارة یاقوت و ابن اثیر چندان قابل ملاحظه نبوده و تقریباً می توان پی برد قسمتهائی از بنا که با پشت بامهای مسطح پوشیده می گشته ، یعنی سقف تیری



خرید و دانلود تحقیق در مورد مسجد جمعة اصفهان 17 ص