لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
علوم قرآنى و سیر تاریخى نگارشهاى آن
علوم قرآنى، به مجموعهاى از علوم اطلاق مىگردد که براى فهم و درک قرآن مجید به عنوان مقدمه فراگرفته مىشوند. به بیان دیگر، مباحثى که قبل از تفسیر قرآن و فهم آیات الهى، آشنایى با آنها براى هر مفسر و محققى لازم است، مجموعه مباحث علوم قرآنى را تشکیل مىدهند. زرقانى در تعریف آن مىگوید:
مباحثى است متعلق به «قرآن» از جهت نزول قرآن، ترتیب، جمع، کتابت، قراءت، تفسیر، ناسخ و منسوخ و نظایر اینها (1)
روشن است که چنین تعریفى از علوم قرآنى حد و مرز مشخصى را براى مسائل قابل طرح در این علم بیان نمىکند و از این روست که بعضى، شمار انواع این علوم را پنجاه، برخى هشتاد و عدهاى چهارصد و یا حتى بیشتر از آن ذکر نمودهاند (2) . در حقیقت، دلیل عمده این اختلاف، نحوه نگرش آنان به قرآن از جوانب مختلف و شیوه تقسیمبندى مباحث آن به صورتهاى متفاوت بوده است. به عنوان مثال، بدرالدین محمدبنعبدالله زرکشى در البرهان فى علوم القرآن فهرست انواع علوم قرآنى را در 47 قسمت تنظیم نموده (3) ; در حالى که جلال الدین سیوطى نیز، که به پیروى از زرکشى تقسیمات خود را به «نوع» تعبیر نموده، رقم انواع را به هشتاد رسانیده است. (4)
اهتمام و عنایت مسلمانان از صدر اسلام و اشتیاق شدید آنان به قرآن به عنوان وحى آسمانى و معجزه جاودانى باعثشد تا از همان قرن نخست بزرگانى از صحابه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از آنان علما و دانشمندان اسلامى در زمینههاى مختلف تفسیر و مسائل مربوط به قرآن توجه ویژهاى را نشان دهند.
به اعتقاد دانشمندان علوم قرآنى، در میان صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله على بن ابىطالب علیهما السلام از پیشگامان و طلایهداران تفسیر و علوم قرآنى بوده و حتى شخصیتى چون ابن عباس تفسیر قرآن را از ایشان آموخته است. (5)
جلال الدین سیوطى مىگوید:
در میان خلفا کسى که بیشترین مطلب را در زمینه علوم قرآنى روایت کرده، على بن ابىطالب است. (6)
عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود و ابى بن کعب بن قیس نیز از جمله کسانى هستند که جایگاه رفیع در تفسیر و قراءت قرآن داشتهاند و دیگران قرآن را از آنان فرامىگرفتند.
دوره تدوین تفسیر و مباحث قرآنى از قرن دوم آغاز مىگردد و از این زمان بهبعد دانشمندان فراوانى در خدمت تالیفات قرآنى قرار مىگیرند. ما در این مختصر، ابتدا بهذکر نام برخى از نویسندگان علوم قرآنى که هر یک در تدوینعلمى از علوم قرآنى پیشگام بودهاند، پرداخته آنگاه سیرى اجمالى در نگارشهاى علوم قرآنى خواهیمداشت.
پیشگامان تدوین علوم قرآنى
یحیى بن یعمر (م89ق.) کتابى در قراءت نگاشته است. (7)
حسن بصرى (م110ق.) نویسنده نزول القرآن و عدد آى القرآن.
عبد الله بن عامر یحصبى (م118ق.) نویسنده کتب اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و العراق و المقطوع و الموصول.
عطاء بن ابىمسلم میسرة الخراسانى (م135ق.) اولین نویسنده در ناسخ و منسوخ.
محمد بن سائب کلبى (م146ق.) آغازگر تدوین احکام القرآن. (8)
ابان بن تغلب(م141ق.)نخستین مؤلف در علم قراءت، معانى قرآن و غریب القرآن.
خلیل بن احمد فراهیدى (م170ق.) مبتکر و مؤلف در نقط و رسم. (9)
على بن عبدالله سعدى در تالیف اسباب النزول و محمد بن جنید (م281ق.) در امثال القرآن گوى سبقت را از دیگران ربودهاند. (10)
محمد بن یزید واسطى (م306 یا 309ق.) پیشقدم در تدوین کتابى با عنوان اعجاز قرآن بوده که امروزه از میان رفته است. (11)
برخى از قرآنشناسان، على بن مدینى و ابوعبید قاسم بن سلام را، که هر دو از دانشمندان قرن سومند، به ترتیب، پیشگام در تدوین اسباب النزول و ناسخ و منسوخ دانستهاند. (12)
مطالعه آزاد
سیر تاریخى نگارشها در سدههاى مختلف
قرن اول:
یحیى بن یعمر (م 89ق.) به او کتابى در قراءت را نسبت دادهاند.
قرن دوم:
حسن بصرى (م 110ق.)، عبدالله بن عامر یحصبى (م 118ق.)، عطاء بن ابىمسلم میسرة الخراسانى (م 135ق.)، ابان بن تغلب (م 141ق.)، محمد بن سائب کلبى (م 146ق.)، حسین بن واقدى مروزى (م151ق.)، خلیل بن احمد (م170ق.).
قرن سوم:
یحیى بن زیاد، معروف به فراء (م 207ق.) مؤلف معانى القرآن و کتب دیگر، محمدبنجنید (م 281ق.) صاحب امثال القرآن، محمد بن مسعود عیاشى داراى تالیفات بسیار و از جمله، تفسیرى معروف به نام خودش، قاسم بن سلام (م 224ق.) مؤلف الناسخ و المنسوخ، القراءات و فضائل القرآن.
قرن چهارم:
محمدبن یزید واسطى (م 306 یا 309ق.) مؤلف اعجاز قرآن، ابوعلى کوفى (م346ق.) صاحب فضائل القرآن، ابن جریر طبرى (م 310ق.) صاحب تفسیر معروف، ابوبکر بن قاسم انبارى (م 328ق.) نویسنده عجائب علومالقرآن، سید شریف رضى (م 406ق.) نویسنده تلخیص البیان فى مجازات القرآن.
ابنندیم در کتاب الفهرستخویش نام بسیارى از دانشمندان و کتب آنان را که تازمان او، یعنى قرنچهارم، در زمینههاى قرآنى وجود داشته است، ذکر نموده که خود گویاى کثرت تالیفات در زمینههاى مختلف است و ما تنها بهذکر ارقام و اعداد آن اکتفا مىکنیم.
تفسیر، حدود 45 کتاب .
معانى القرآن، بیش از 20 کتاب.
لغات القرآن، 6 کتاب.
قراءات، بیش از 20 کتاب.
النقط و الشکل للقرآن، 6 کتاب.
متشابه القرآن، 10 کتاب.
ناسخ القرآن و منسوخه، 18 کتاب. (13)
از قرن پنجم به بعد مباحث قرآنى به صورت گستردهتر مورد عنایت دانشمندان قرار گرفت و تالیفات قرآنى رو به افزایش نهاد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
رهیافتهاى تاریخى در اندیشه امام خمینى(ره) سیدحسین فلاحزاده اشاره : در این مقاله، رویکرد امام خمینىرض به تاریخ و عنصر عبرت تاریخى، بررسى شده کهچگونه ایشان همواره چشمى به تاریخ اسلام، تاریخ ایران قبل و پس از اسلام و نیز تاریخمبارزات معاصر ایران از جنبش تنباکو، مشروطیت، کودتاى رضاخان و نهضت نفت داشتهاند. مىتوان گفت که علم تاریخ را تاریخى طولانى است. زیرا این پرسش که گذشته و بخصوص گذشته بشرىچگونه بوده است؟ همواره بعنوان یک سؤال بزرگ فرا روى انسان هر عصرى قرار داشته است. حاکمى کهمىکوشید با پدید آوردن یک سنگنوشته بر دامنه کوهى یا تهیه لوحى زرین و یا نگارش ختم نامهاى، خاطرهخویش را جاودانه سازد، شبیه آنچه کسانى چون آریا مانند و آرشام یا داریوش و اردشیر و شاهپور در تاریخایران باستان کردهاند، گامى در اینجهت مىنهاد. همچنین مورخ و نویسندهاى که هر چند خود در پیدایشحوادث عصرش نقش چندانى نداشت، اما با ثبت اخبار آن حوادث، در جهت جاودانگى آن مىکوشید (1). ن.آ.یروفهیف ظهور علم تاریخ را در حدود سدههاى هفتم و هشتم پیش از میلاد در یونان مىداند (2) هرودوت )425 - 484 ق.م) که بعنوان پدر علم تاریخ شناخته شده استبه همان عصر طلایى یونان باستانتعلق دارد. که کتاب او نیز خوشبختانه باقى است (3). گزنفون مورخ برجسته یونان باستان و صاحب آثارى چونآناباسیس و کوروپدى از شاگردان سقراط بود و در کنار کسانى چون افلاطون در محضر آن استاد بزرگفلسفه یونان تلمذ مىکرد و به همین جهت در کنار آثار فلسفى و تاریخى خویش کتاب خاطرات سقراطى رانیز به پاس حرمت استاد خویش نگاشت (4). علاوه بر تمدن یونان، در تمدنهاى روم ایران باستان، مصر، چین،هند و غیره نیز علم تاریخ همواره شکوفا بوده و بزرگانى را بر سر سفره خود داشته است (5). مخالفتبا تاریخ معذلک کسانى حتى با علم تاریخ مخالفت کردهاند. ابن اثیر در آغاز کتاب الکامل فى التاریخ مىگوید: من کسانى را دیدهام که خود را دانا و هوشیار مىدانند و در دانش فرهیخته، اما با این وجود، تاریخ را موردتحقیر و تمسخر قرار مىدهند و از خواندن آن دورى مىکنند و آن را لغو مىشمارند و تصور مىکنند کهتنها سود تاریخ در اختیار گذاردن مقدارى قصه و خبر است و آگاه شدن به حدیثها و افسانهها، حد نهایىآشنایى با تاریخ است (6) . سپس خود در صدد پاسخگویى به این سخنان برآمده است: اما اینان که چنین مىاندیشند مغز را رها کرده و به پوست چسبیدهاندو گوهر را خرمهره مىدانند. ولىکسى که خداوند به او طبعى سالم داده است و به راه راست هدایتشده است، مىداند که تاریخ سود بسیاردارد و منافع دنیایى و آخرتى آن بىاندازه مىباشد (7).بىتردید برخى از همین مخالفتها بود که سخاوى (902 - 831 ه) را به تالیف کتاب الاعلان بالتوبیخلمن ذم اهل التاریخ وادار کرد (8). تاریخ و اندیشمندان اما از این مخالفان اندک که بگذریم شمار اندیشمندان و عالمانى که علاوه بر رشته علمى خویش به تاریخنیز توجه کردهاند، کم نمىباشند. تقریبا بیشتر محققان شاخههاى مختلف علوم اجتماعى و انسانى به تاریخرویکرد داشتهاند. تعبیرات بلند مرحوم مدرس را بیاد آوریم که: تاریخنویسان ما باید همه امکانات را داشته باشند که کولهپشتى خود را بردارند و در تمام دنیا بگردند وملل موفق و ناموفق را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند. نقاط قوت و ضعف آنان را دریابند و بیاورند و باوضعیات ملت و ملکتخودشان مقایسه کنند و بگویند و بنویسند (9) .، تاریخ اسلام مخصوصا تاریخاسلام در ایران باید با همت علماى مملکت ما بازنویسى شود. هزینه یک کرور یا صد کرور هم مصرف گرددمفید فایده و مؤثر است (10(. ، تاریخ ما آورندگان عقاید دهرى و بلشویکى را از درون مرزهاى شمالى ما،مجاهدین و آزادى خواهان و یاوران جان نثار مشروطه خواندند که با دست و دلبازى خانه و زندگىشان راگذاشته و براى آزادى ملت ایران آمدند. چون از این دوره تاریخ ما کلمههاى تعقلون، تعلمون، تفعلونیا اولوالالباب با سرانگشتبه زبان زده اساتید فن پاک شده بود، نتوانستیم بفهمیم که این دایههاىدلسوزتر از مادر چه نوزاد شرورى را آورده و در میان نواحى شمال و شمالغربى ما ول کرده است (11 .( آیتا... مدرس حاضر شد روزانه هشتساعتبراى بازرگانى در نجف کار کند تا او در ازاى آن، در ساعتکتاب سفرنامه شاردن را که هنوز به فارسى و عربى ترجمه نشده بود برایش بخواند (12. (آن مجاهدخستگىناپذیر که به اهمیت دانش تاریخ در بالا بردن سطح آگاهى متفکران و عالمان پى برده بود، مىکوشیدتا درس تاریخ را در ردیف دروس اصلى حوزههاى علمیه بگنجاند هر چند موفق نگردید: با این عقیده به اساتید حوزههاى نجف خیلى اصرار و استدلال کردم که تاریخ را یکى از درسهاىحوزههاى علمى در بخش دروس خارج قرار دهند ولى قبول نکردند و اشتباه کردند (13) . مرحوم دکتر شریعتى نیز که بخش بزرگ و اساسى اندیشه خود را مدیون دانش تاریخ بود و در تمامى آثارو نوشتهها از این سرچشمه غنى سیراب مىگشت. با توجه به شناخت تاریخى گستردهاى که نسبتبه تاریختمدن غرب داشت و از طرفى نیز آشناى با تمدن اسلامى بود، در مقام مقایسه آندو و بخصوص علل انحطاطمسلمین و بر آمدن غرب نوشتههاى سودمندى دارد. او بر روش روشنفکران ترجمهاى شرق در تبعیت محضاز تحولات قرون جدید مغرب زمین، وارد مىسازد: این است که مبارزه روشنفکر - در قرون 16 و 17 - علیه مذهب موجود و حاکم در قرون وسطى، بطورموقت و در زمان خودش، مبارزهاى مترقى است. اما تکرار آن حرفها بوسیله روشنفکرها - از لحاظ اینکهآن عقاید با تجربه اجتماعى محیطش وابستگى ندارد و مذهبش بىشباهتبه مذهب اروپایى است وتضادهاى طبقاتى و بطور کلى وضع اجتماعى خاص خودش را دارد. نقش منفى مىیابد و هیچ تحرکراستینى را ایجاد نمىکند (14(. امام خمینى(ره(و رویکرد تاریخى تاریخ در اندیشه والاى امام خمینى(ره) بعنوان یک مجتهد علوم دینى و فیلسوف و عارف و از طرفىشخصیتى برجسته و انقلابى و مصلح چه جایگاهى را دارا بوده است؟ آیا امام رویکردى به تاریخ داشتهاند؟! درچه سطح و به کدامین عصر و دوره تاریخى؟ آیا تنها به تاریخ اسلام نظر داشته استیا تاریخ ایران، جهان وکشورهاى اسلامى هم مورد توجه او قرار مىگرفته است؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه :
حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد : یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک ، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحه اش یا بی نظیراست و یا کم نظیر . اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی نظیر و یا کم نظیر می بینیم . یک وقت حساب کردم و ظاهرا در حدود بیست و یک نوع پستی ولئامت در این جنایت دیدم و خیال هم نمی کنم در دنیا چنین جنایتی پیدات بشود که تا این اندازه تنوع داشته باشد . البته در تاریخچه جنگهای صلیبی ، جنایتهای اروپاییها خیلی عجیب است و اینکه جرات نمی کنم که بگویم حادثه کربلا از نظر زیادی جنایت نظیر ندارد چون توجه من یکی به جنگهای صلیبی و جنایتهایی است که مسیحیها در ان مرتکب شدند وی کی هم به جنایتهایی است که همین اروپاییها در اندلس اسلامی مرتکب شدند که آن هم عجیب است . به هر حال این صد هزار نفر را کشتند و سربریدند .
معنی تحریف :
اما بحث اول درباره معنی تحریف که تحریف یعنی چه ؟ تحریف که از ماده « حرف» در زبان عربی است ، یعنی متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلی و وضعه اصلی که داشته است یا باید داشته باشد . به عبارت دیگر ، تحریف نوعی تغییر و تبدیل است ، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است که کلمه «تغییر» و «تبدیل» نیست . شما اگر کاری بکنید که یک جمله ای ، یک نامه ای ، یک شعری ، یک عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند نفهماند ، یک مقصود دیگری را بفهماند ، اینجا می گویند شما این عبارت را تحریف کرده اید . مثلا شما گاهی یک مطلبی را به یک نفر می گویید بعد آن شخص سخن شما را در جای دیگری نقل می کند ، بعد کسی به شما می گوید که فلانی از قول تو چنین چیزی نقل کرد ؛ شما می بینید که آنچه که شما گفته اید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است او در سخنهای شما کم وزیاد کرده است قسمتی از گفته های شما را که مفید مقصود شما بوده حذف کرده است و یک قسمتهایی از خودش بر آنها افزوده است . و درنتیجه سخن شما مسخ شده و چیز دیگری از آب در آمده است . آن وقت شما می گویید : خیر ، من گفته ام ، اما این آدم حرف مرا تحریف کرده است . مخصوصا اگر کسی در سندهای رسمی قلم ببرد ، دست ببرد ، می گویند که تحریف کرده است . کلمه «تحریف» بیش از این احتیاج به توضیح ندارد.
انواع تحریف :
تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است که تحریف یا لفظی است و یا معنوی . تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند مثلا شخصی سخنی به شما گفته است ، شما یک چیزی از گفته او کم کنید ، یا یک چیزی روی گفته او بگذارید ، و یا جمله های او را پس و پیش کنید که معنی اش فرق کند . بالاخره گفته او بگذارید ، و یا جمله های او را پس و پیش کنید ؛ این را می گویند « تحریف لفظی ».
اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید ، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است و طور دیگری می توان معنی کرد که خلافق مقصد و مقصود گوینده است . وقتی که می خواهید این کلام را برای او شرح دهید آن را طوری معنی کنید که مطابق مقصود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده . این را می گویند «تحریف معنوی ».
عوامل تحریف :
اغراض دشمنان
تمایل بشر به اسطوره سازی
عامل خصوصی .
معنی «تحریف معنوی » :
تحریف معنوی یعنی چه ؟ مثلا در یک جمله ممکن است ما از لفظ نه کم کنیم و نه زیاد ، ولی آنجا که می خواهیم توجیه و تفسیر کنیم طوری آن را توجیه و تفسیر کنیم که درست برخلاف و برضد معنی واقعی این جمله باشد .
اگر بخواهیم حوادث و قضایا را تحریف معنوی کنیم چگونه تحریف می کنیم ؟ حوادث و قضایای تاریخی از یک طرف علل و انگیزه ها دارد ، از طرف دیگر منظور و هدفها دارد . تحریف یک حادثه تاریخی به این است که یا علل و انگیزه های آن حادثه را چیزی بگوییم غیر از آنچه که بوده است و یاهدف و منظور را طوری تفسیر کنیم غیر از آنچه که بوده است . باز یک مثال کوچک : شما به منزل کسی می روید به عنوان اینکه از مکه آمده است . انگیزه شما این است که زیارت کردن حاجی مستحب است . فردی می گوید میدانی فلان کس چرا به خانه فلان شخص رفت ؟ می گوییم چرا ؟ می گوید او فلان منظور را دارد ؛ می خواهد دختر او را برای پسرش خواستگاری کند یا می خواهد دخترش را به بال پسر فلان کس بچسباند . موضوع مکه را بهانه کرده است . این طور منظور شما را تحریف می کنند. این را می گویند تحریف معنوی .
درحادثه تاریخی عاشورا که از یک طرف علل و انگیزه هایی دارد و از طرف دیگر هدفها و منظورهای عالی ما مسلمانها ، ما شیعیان حسین بن علی تحریف کردیم ، همان طور که معاویه بن ابی سفیان جمله پیغمبر را که درباره عمار فرمود : « تقتلک الفئه الباغیه » تحریف کرد ؛ یعنی حسین یک انگیزه ای داشت ، ما چیز دیگری برایش تراشیدیم ؛ حسین هدف و منظور خاصی داشت ، ما یک هدف و منظور دیگری برای او تراشیدیم . اباعبدالله نهضتی کرده است فوق العاده باعظمت و مقدسم . تمام شرایط تقدس یک نهضت اباعبدالله هست که نظیرش در دنیا وجود ندارد . آن شرایط چیست ؟
شرایط تقدس یک نهضت :
اولین شرط تقدس یک نهضت این است که منظور و هدف آن نهضت ، شخصی و فردی نباشد ، بلکه کلی ، نوعی ، انسانی باشد . یک وقت یک کسی نهضت می کند به خاطر شخص خودش . یک وقت کسی نهضت می کند به خاطر اجتماع . به خاطر انسانیت به خاطر حقیقت ، به خاطر حق ، به خاطر توحید ، به خاطر عدالت و مساوات ، نه به خاطر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 117 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه :
سپاس پروردگار را که انسان را از خاک بی جان آفرید و به او نطق و بیان عطا فرمود – به انسان نوشتن آموخت تا او بتواند میوه بستان اندیشه های خود را به کام مشتاقانش بچپشاند و نغمه های جانبخش وجود را به گوش ایندگان برساند .
سرزمین قزوین با پیشینه ای در عرصه های علم ، فرهنگ ، اندیشه و دارای قدمتی دیرینه است و نشانه های تمدن 9000 سال پیش از میلاد درادر خود نهان دارد که با پیدایش اسلام در ایران موقعیت و اهمیت بسزادی یافت و مهد پرورش علوم اسلامی از جمله حدیث ، تغییر فلسفه ، عرفان ، کلام فقه ، نجوم و ادب قرار گرفت و تا عصر حاضر این روند ادامه یافت .
ظهور چهره های نامداری همچون میرزا حسین خان سهپسالار قزوینی «صدراعظم» یسد اشراف الدین حسینی قزیوینی « نسیم شمال » عارف قزوینی ، علی اکبر دهمزا ، علامه محمد قزوینی . حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترایی ، شهیدان محمد علی رجایی و عباس بابایی و .. در این خطه به چشم میخورد که از تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی حکایت میکند .
یورش بی امان تمدن بی پروا غروبوزرق و برق ظاهر فریب ابزار و وسایل و تکنولوژی جدید ، موجب جلب توجه اذهان و افکار کسانی خواهد شد که بیشتر به گذراندن زندگی مشغولند و کمتر به حقیقت آن میاندیشند در پی این هیاهو و جنجال تبلیغاتی ، فرهنگ بی ریشه و دنیا گرامی غربی به شیوه های نوین و جذابیتی کاذب جای فرهنگ مذهبی ملی مردم را میگیرد که از پیشینه درخشان و هدفدار پدران خویش آگاهی میداشتند . شاید با درایت و شکیبایی هنرمندان این هیاهوی بی معنا را به هیچ میانگاشتند و صراحت حیات را میپیمودند و پرچم پر افتخار پدرشان را دست به دست تا بی نهایت زندگی ، دلیل راهشان میکردند – بی شک اثر ملتی بدانند که اجدادشان طالایه دار فرهنگ انسانی و پیش قرلولان تمدنی سالم و صالح بودند – با نازدنگی و بالندگی دیگری به زندگی و دنیا مینگریستند و البته که خفتگان ظلمت شب رهروان طلیعه را صواب را نمی یابند .
نسل جدید ، نسلی که نتواند فرزندان کیستند و خود را و فرهنگ خود را نشناسند بی گمان به ورطة گرامی فرهنگی نزدیتکرند – ما بر سران نیستیم که تعجب جاهلی آباء و اجدادی را نده کنیم که هرگز چنین مباد بلکه منادب آینم که وظیفة همة کسانی که آیندة فرجام و تمدن بیگانه را میدانند و میشناسند یک دل و صادقانه از هر آنچه هدایتی نباید – رسالتی بر دوش دارند و هم امروز ها جلو این شبیخون بی هویتی و واماندگی را گرفت که فردا دیر است .
قال رسوالله … قزوین با ء من ابواب الحبه .
محودة جغرافیایی قزوین پنه ایست طویل که فاصلة بین 57/36 درجة سانتی گراد تا 38/35 درجة سانتی گراد عرض شمالی و 01/51 درجة سانتی گراد تا 18/48 درجة سانتی گراد طول شرقی گسترده شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1298 متر است و با توجه به موقعیت ویژة جغرافیایی در مرکز یکی از مهمترین گروههای ارتباطی شبکه راههای اصلی ایران و از جمله جادة ابریشم بوده و فراز و نشیب تلخ و شیرین را پشت سر نهاده است . شمال ان را سلسله جبال سر به فلک کشیدة البرز از شمال شرقی به طرف جنوب غربی در بر گرغفته متعلق به دوران سوم زمین شناسی و در دل خود معادنی دیقیمتی را نهان داشته است و نواحی اساطیری الموت و رودبار در آنجا واقع هستند قلعة قدیمی آتش نشان «درخک» با 2770 متر و « تخت سلیمان با بلندی » با بلندی 4400 متر سر به آسمان میسایند و با عبور از گردنه های « سلمبار » و « آلو چشمه » میتوان به شهرهای تن کابن ، لنگرود و رشت سر ازیر شد – و با به هم پیوستن رودهای «طالقان» و «الموت » و « شاهرود» و « یفسد رود » در لابلای فراز و نشیب البرز غربی میخزد و آبادانی به ارمغان میآید که با احداث
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
سابقه تاریخی کاروانسراها
از جمله یادگارهای پر ارزش معماری ایران کاروانسراهاست که از روزگار کهن به دلایل گوناگون و ارتباطی چون جریان اقتصادی ، نظامی جغرافیایی و مذهبی بنیاد گردیده و در ادوار مختلف بتدریج توسعه و گسترش یافته است
عملکرد های گوناگون که کاروانسراها در گذشته بعمده داشته اند باعث شده است نامهائی ما نند کاربات – رباط – ساباط – خان –در فرهنگ لغات داده شود که در اصل دارای وظایف مشابهی مانند کاروانسرا ها بوده ولی از نظر خصوصیات و معماری هر یک دارای ویژگی های متفاوت بوده اند . با توجه به کار برد – توسعه گسترش کاروانسراها در ایران میتوان علل پیرایش کاروانسرا ها را نیاز اساسی و حمایت کاروانیان دانست بنابراین بناهای مشابهی که با نامهای مختلف احداث گردیده به احتمال زیاد بهمین منظور و هدف بوده است . کلمه کاروانسرا مشتق از کاروان – کاربان بعضی گروه مسافران (قافله ) که دسته جمعی مسافرت می کنند و سرای به معنی خانه و مکان است.
. چنانه در فرهنگ لغات و سایر منابع ادبی نامهای کاروان خانه – کاروان گاه کاروان گه بعضی کاروانسرا مورد استفاده قرار گرفته است . (3)
بنابراین میتوان احداث کاروانسراها بناهای مشابه را به هر دلیلی که در مسیر جادها ساخته شده اند محلی برای استراحت و حمایت کاروانیان دانست برطبق تاریخی بنیاد کاروانسراها در ایران از زمان هخامنشی آغاز می شود : هر دوت مورخ یونانی در کتاب پنجم خود از ساختمانهایی گفتگو می کند که توسط هخامنشیان بین شوش و سارد ساخته شده بود ، هر دوت از یکصد و یازده بنای شبیه کاروانسرا (چاپارخانه) نام می برد که در فاصله حدود 2500 کبلومتر بین پایتخت هخامنشی و سارد بنا گردیده بود و کاروانیان این فاصله را در طی سه ماه طی می کردند .ازدیاد توقفگاه ها یا کاروانسراها در گذشته برای راههای ارتباطی ، جریان اقتصادی کشور که مورد توجه و علاقه حکومت بوده می باشد . مطالعه راههای ارتباطی و جاده های بازرگانی و نظامی و نتایج تحقیقات و کاوشهای باستان شناسی معلوم می دارد که از گذشته دور نیاز وافری به ایستگاه های بین راه و امنیت و رفاه کاروانیان احساس می شده است.
گرچه ساختمان یا بنای ساخته شده ای از این گونه کاروانیان از عهد هخامنشی بجای نمانده، ولی کاوشهای علمی در آینده اینگونه مراکز و ایستگاه های ارتباطی شناخته و نحوه معماری آن را روشن خواهد ساخت .
در دوره طولانی سلسله اشکانیان در ایران و حوزه نفوذ و اقتدارشان یعنی از دادگاه آنان در شرق تا منطقه تحت نفوذ آنان در غرب یعنی بین النهرین ایستگاه های ارتباطی و کاروانسرا هائی وجود داشته است . همانطور یکه میدانیم هنر و معماری عهد اشکانیان کاملا شناسائی و تحقیق نگردیده و بخصوص ویژگی های معماری و تزئینات معماری آن ناشناخته مانده و بنابراین نمی توان در حال حاضر از نحوه معماری یا توسعه کاروانسرای عهد پارتی نظریه ای را ارئه داد . ولی با مقایسه قلاع و شهرهای اشکانی که اخیرا در دشت گرگان شناخته شده میتوان گفت احتمالا کاروانسراهای آن زمان از خشت و آجر بوده و بصورت مربع و مستطیل بنا گردیده و بر طبق شیوه معماری آن زمان دارای ایوانی بوده که محور اصلی بنا است و از پشت ایوان قضای باز حیاطی شکل وجود داشته و اطاقها واطراق گاه در اطراف حیاط ساخته می شده است .
در دوره ساسانی اهمیت زیادی به ایجاد راهها و همچنین امنیت جاده ها داده شده ، از جمله این کاروانسراها می توان کاروانسرای دروازه گچ ، کنار سیاه در استان فارس ، دیر گچین و رباط انوشیروانی را در امتداد جاده ابریشم نام برد.
در دوره اسلامی تحولات چشمگیری در احداث کاروانسراها بوجود آمد و همانطور یکه قبلا گفته شد در ارتباط با مسائل اقتصادی . مذهبی و نظامی احداث اینگونه بناها وارد مرحله جدیدی شد و شکل تازه ای بخود گرفت
متاسفانه اطلاعات ما درباره کاروانسرا های اوایل اسلام چندان زیاد نیست چون کاروانسرا هائی از این زمان بجای نمانده تا بتوان خصوصیات معماری آن را توصیف کرد .
منابع تاریخ و سفر نامه ها آگاهی مختصری در مورد کاروانسراهای اویل اسلام بدست می دهد . از جمله در سفر نامه ناصر خسرومی خوانیم : به هنگام اقامت او در اصفهان در یک کوی شهر 200 صرافی و 50 کاروانسرا بوده است ابن حوقل درباره نیشابور می نویسد : در این شهر کاروانسرا های زیادی وجود دارد که در آن همه گونه مال التجاره یاقت می شود. اهمیت کاروانسرا ها در آن زمان بسیار زیاد بوده تا جائیکه ناصر خسرو بهنگام مسافرت از نائین به