دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درباره پیامبر اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مکه، واقع در منطقه حجاز، در شبه جزیره عربستان متولد شدند. زمان ولادت ایشان مقارن با دوران جاهلیت بود.

ولادت پیامبر {ص}

دوران جاهلیت

تقریباً از 200 سال قبل از بعثت، تا زمان بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوران جاهلی می‌گویند؛ و منظور از جاهلیت انجام هر عمل خلاف و نادرست است که از روی جهل باشد. عرب صحرانشین به صورت جدی پایبند به دین خاصی نبوده و ظاهربین و مادی بوده است. اعراب شهرنشین هم معمولاً بت‌پرست بوده و بتهایی از سنگ و چوب و خرما را می‌پرستیدند، که گاهی در هنگام فقر همین بتها را آرد کرده و می‌خوردند. رسم دخترکشی در میان آنها امری عادی بوده و جنگ و نزاع میان قبایل به صورت یک سنت معمول درآمده بود. اعتقاد به ارواح در میان آنها رواج داشته و توهم و خرافات در زندگی آنها تأثیر گذاشته بود. ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بت پرستی را برانداخت و زندگی عرب را که یکسره غرور و تعصب بود، جاهلیت خواند و محکوم کرد. آزادیهای بی‌حد آنها را با گسترش اخلاق و عفت محدود کرد و از آنها که همیشه با هم نزاع می‌کردند، مردمی متحد پدید آورد.

قبیله قریش و نیاکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):

قبیله قریش که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان آنها بپاخاست، یکی از بانفوذترین قبایل عرب بوده و بعد از اسلام نیز تا قرنها بر جهان اسلام حکومت کرده است. بیشتر شهرت قریش مربوط به "قصی بن کلاب" جد چهارم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. "عبدمناف" فرزند قصی، جد سوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نجابت و خوشرفتاری خاصی با مردم برخوردار بود. "هاشم" جد دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو چهره‌های درخشان قریش بود، و فرزند او "عبدالمطلب"، جد اول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نامی‌ترین و عاقل‌ترین افراد عرب در زمان خود به شمار می‌رفت. او بود که چاه زمزم را که پر شده بود حفر کرد و وظیفه آب دادن به حاجیان و رسیدگی و پذیرایی از آنها به او رسید. نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت اسماعیل‌ (علیه السلام) رسیده که همه آنها حنیف یعنی یکتاپرست بوده‌اند.

عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکترین پسر عبدالمطلب، در میان قریش از لحاظ زیبایی و حجب و حیا مشهور بود. او با آمنه (سلام الله علیها) دختر وهب که به پاکی و عفت معروف بود ازدواج کرد. عبدالله برای تجارت به شام رفت و در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه بستری گردید. او در سن 25 سالگی در مدینه وفات یافت.

بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفدهم ربیع الاول عام الفیل (مطابق سال 580 میلادی) در شهر مکه متولد گردید. عام الفیل، یعنی سالی که فردی به نام ابرهه به دستور پادشاه حبشه (نجاشی) با سپاه زیادی تصمیم به ویران کردن خانه خدا گرفت. ولی قبل از انجام این عمل دسته‌ای از پرندگان که با منقار و پاهای خود، سنگهایی را حمل می‌کردند در بالای سر سپاه ظاهر شدند و این سنگها را روی سر سپاهیان ریختند که باعث از بین رفتن سپاه شد.

در روزی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمدند، گفته‌اند که:

1-      تمام بتها به رو، بر زمین افتادند.

2-      ایوان کسری در آن شب به لرزه درآمد و چهارده کنگره آن ریخت.

3-      دریاچه ساوه که سالها آن را می‌پرستیدند خشک شد.

4-      در بیابان سماوه که سالها کسی در آن آب ندیده بود، آب جاری شد.

5-      آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد.

6-      تختهای پادشاهان جهان سرنگون شد.

7-      در همان شب، نوری از سرزمین حجاز تابید و تا مشرق ادامه پیدا کرد و ...

 آمنه (سلام الله علیها) در زمان بارداری می‌گفت که هرگز احساس نکرده که باردار شده و هیچگاه باری سنگین همچون زنان دیگر را در خود نیافته است. گفته‌اند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام متولد شدن پاکیزه و تمیز بود و خون و چیزهای دیگر به همراه او از شکم مادر خارج نشد. همینطور می‌گویند زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد سر به سوی آسمان بلند کرد و سپس برای خداوند تبارک و تعالی سجده نمود.

آمنه (سلام الله علیها) می‌گوید در هنگام ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، کسی به او گفته بود که او سرور آدمیان را به دنیا آورده است، پس او را "محمّد" بنامد. وقتی عبدالمطلب از این جریان اطلاع یافت، گوسفندی را کشت و گروهی از بزرگان قریش را دعوت کرد و در آن جشن نام پیامبر را محمد یعنی ستوده شده قرار داد.

ادامه مطالب در مورد زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قسمتهای بعدی ادامه خواهد یافت.

جوانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم(

چکیده:

این مطلب که در ادامه مقاله "ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)" ارائه می‌گردد، فصلی دیگر از کتاب زندگی ارزشمند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را ورق زده و به وقایع و مراحل مهمی از آن اشاره می‌کند.

این موارد به ترتیب زیر بررسی خواهند شد:

دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دوران نوجوانی، سفر به سوی شام و دیدار با دانشمند مسیحی، پیمان جوانمردان، مختصری از زندگی و خصایل نیکوی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) - بانوی گرامی اسلام- و ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ایشان، ماجرای نصب حجر الاسود و در آخر فرازهایی از خصوصیات اخلاقی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران جوانی.

باشد که با مطالعه این مقاله با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر آشنا شده و بتوانیم که در راه ایشان قدم برداریم.



خرید و دانلود تحقیق درباره پیامبر اسلام


قضاوت د ر اسلام 13ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

قضاوت د ر اسلام

مقدمه:

موضوع قضا از موضوعات بسیار مهم و حساسی است که در حقوق اسلام از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده وبه همین دلیل فقهای اسلامی پیرامون آن قلمفرسایی ها داشته و سعی نموده اند تا ناگفته ها به حداقل برسد و در این راستا از منظرهای گوناکون به موضوع قضا پرداخت شده در مقاله حاضر سعی میشود این امر مهم را با عنایت به نامگذاری سال جاری به اسم مبارک پیامبر گرامی اسلام با تلفیقی از شئون پیامبر عظیم الشان اسلام یعنی شان قضاوت حضرتش به رشته تحریر در آوریم باشد که مورد استفاده علاقمندان و مورد رضایت حضرتش قرار گیرد .

تعریف قضا :

قضا در لغت برمعانی بسیاری اطلاق شده است :

1- به معنی حکم و فرمان : شاهد قرانی ‹‹ الله یقضی بالحق ›› سوره غافر آیه 20

خداوند به حق حکم می کند .

2- به معنی خلق و پدید آوردن : شاهد قرآنی ‹‹ فقضیهن سبع سماوات ›› سوره فصلت آیه 12

خداوند آن آسمانها را بصورت هفت طبقه آفرید .

3- به معنی امر : شاهد قرآنی ‹‹ و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه ›› سوره اسرا ایه 23

وخدایت چنین امر نموده که جز او را نپرستید .

4- به معنی اراده : شاهد قرآنی ‹‹ اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون ›› سوره آل عمران آیه 47

و زمانی که خدا کاری را اراده کند تنها می گوید که باش و آن ایجاد خواهد شد .

برای لفظ قضا معانی دیگری نیز هست ولی چون مبنای مقالات بر اختصار است لذا از ذکر آنان صرف نظر نموده و به معنای مربوط به موضوع و مبحث قضا قناعت می نماییم. همانطوریکه مشخص است اولین معنی بهترین معنی برای قضا می باشد که مورد تایید صاحب قاموس نیز می باشد .صاحب قاموس می گوید " قضا بر وزن سما به معنی حکم و فرمان و فصل خصومت است "

قضا دراصطلاح شرع :

فقهای اسلام در مقام تعریف قضا تعبیر های مختلفی دارند که به بعضی از آن تعریفات ، اشکال گردیده ، به نظر می رسد تعریف کم اشکال تر این است که گفته شود " قضا اعمال ولایت شرعی است در جهت حکم بین مردم هنگام نزاع و خصومت و فیصله دادن بین آنان و همچنین حکم نمودن در مصالح عمومی با شروط مقرره است "

بنا براین تعریف ، صرف حکم نمودن بین مردم و رفع خصومت در عرف متشرعه قضا نامیده نمی شود چنانکه صرف ولایت شرعیه نیز قضا خوانده نمی شد بلکه حقیت قضا ترکیبی است از اعمال ولایت مذکوره در طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات و حکم در مصالح عمومی با شروط و قیود مربوط .

قضا به همین معنی است که موردتجلیل و تکریم در قرآن کریم و روایات گردیده و از مناصب و مواهب الهی به پیامبران صلوات الله علیهم به حساب آمده است ، در آیه 26 از سوره مبارکه ص چنین می خوانیم :

‹‹ یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ››

یعنی ای داوود در روی زمین تورا خلیفه الله و جانشین قرار دادیم پس بین مردمان حکم به حق نما

با اندک توجهی در آیه شریفه روشن می گردد که منصب حکم و قضاوت به حق بین مردم یک شاخه از شاخه های شجره مبارکه خلیفه اللهی است زیرا جمله ‹‹ فاحکم بین الناس بالحق ›› متفرع بر ‹‹ جعلناک خلیفة ›› شده و ظاهرا حدیث معروف از امیر المومنین (ع) در باب عظمت منصب قضا که به شریح فرمودند

‹‹ قد جلست مجلسا لا یجلسه الا نبی او وصی او شقی ››

یعنی بر مقامی جلوس کرده ای که جلوس نمی کند در چنین مقامی مگر پیامبر یا وصی او یا کسی که بد بخت و تابع هوی است . از همین آیه کریمه اتخاذ و استنباط شده است .

تفاوت قضا از سایر احکام شرعیه :

دادرسی را نمی توان مانند سایر احکام شرعیه مانند امر به معروف و نهی از منکر ، حکمی شرعی و در شمار احکام شرعی دانست چه قضا چنانکه از حدیثی که ابی خدیجه از حضرت صادق (ع) نقل نموده ، به معنی ولایت و امارت می باشد .

امام (ع) می فرماید : ‹‹ فانی قد جعلته حاکما فتحاکموا الیه ››

من اورا حاکم بر شما قرار دادم لذا ترافع به نزد وی برید.

و بدین جهت قضا آن سلطه و ولایت و قدرتی است که از طرف امام و اولی الامر به دادرسان اعطا و واگذار شده است . ولایتی که در تعریف قضا ذکر شده است عمومیت دارد یعنی شامل ولایت پیامبر (ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین و کسانی که از طرف ایشان منصوبند می باشد .

شئون پیامبر(ص) :

پیامبر گرامی اسلام دارای سه شان اساسی بود:

1- شان رسالت 2- شان قضاوت 3- شان حکومت

شانی از شئون پیامبر گرامی اسلام که با بحث ما مرتبط است شان قضاوت آن حضرت است که در اینجا به تشریح آن می پردازیم .

پیامبر گرامی اسلام علاوه بر مقام رسالت وحکومت مقام دیگری نیز دارد که آن مقام ، مقام قضاوت و داوری بین مردم است. قضاوت‏هم مقامى است که باید از ناحیه خدا به کسى داده شود که بتواند در میان‏مردم داورى بکند. داورى یعنى مردم از لحاظ حقوق اجتماعى اختلاف پیدامى‏کنند، مقامى باید در اجتماع باشد که احقاق حق بکند، یعنى به آن‏موضوع رسیدگى بکند و طبق قانون خاصى راى و حکم بدهد. پیغمبر ازناحیه خدا، تنها پیغمبر نبود، بلکه قاضى هم بود. هم پیغمبر بود و هم‏قاضى. اینها فى حد ذاته قابل تفکیک است. قضاوت هم خود یک مقام‏مقدس دیگرى است. قاضى را هم باید خدا تعیین کرده باشد. این آیه‏اى که‏در قرآن است:

«فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم‏حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما» سوره نسا آیه 65

نه چنین است ؛ به پرودگارت سوگند، که ایمان (واقعى ) نمى آورند مگر زمانى که در مشاجرات و نزاع هاى خود، تو را داور قرار دهند، ودر دل خود هیچ گونه احساس ناراحتى از قضاوت تو نداشته باشند (و در برابر داورى تو) کاملاً تسلیم باشند.

مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبرى او. معناى آیه‏اینست که مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند یعنى اینجور نباشندکه وقتى نزد تو مى‏آیند توقع داشته باشند که تو جانب آنان را بگیرى. مثلا دونفر هر دو مسلمان، اما یک نفر مسلمان با سابقه، مسلمان مهاجر، مسلمانى که‏مال و زن و بچه خودش را گذاشته و آمده، و یک نفر که تازه اسلام آورده، دریک موضوع اختلاف دارند، مى‏آیند نزد تو. احتمالا آن مسلمانى که سابقه‏زیادى دارد توقع دارد که پیغمبر جانب او را بگیرد. یا یک نفر مسلمان و یک‏نفر غیرمسلمان که در پناه مسلمین است و با مسلمین پیمان دارد، در یک‏موضوع مالى اختلاف پیدا مى‏کنند، خدمت پیغمبر مى‏آیند. یک وقت ممکن‏است این مسلمان توقع داشته باشد که پیغمبر جانب او را بگیرد. نه، این‏ایمان نیست. ایمان آن وقتى ایمان است که وقتى پیغمبر را حکم قرار دادند،داور و قاضى قرار دادند، در مقابل حکم او تسلیم بشوند.

شان نزول آیه :



خرید و دانلود  قضاوت د ر اسلام 13ص


قرآن 22 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

قرآن، کتاب آسمانی اسلام، بزرگ ترین سرمشق و راه گشای زندگی انسان ها در همه شوون و امور، تا روز قیامت است. در این کتاب بزرگ و بی نقص- که کلام خالق انسان و تمام هستی می باشد- آیاتی وجود دارد که به گونه ای بر اهمیت ورزش و نیرومند سازی جسم در کنار تقویت روح و بعد عملی دلالت دارد. ما در این جا به برخی از این آیات- در حد وسع کتاب- اشاره می کنیم، باشد که راه گشای ورزش کاران، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه مومن و مسلمان ما باشد، ان شاء الله.طالوت و نیرومندی جسمانیاز جمله مواردی که نیرومندی جسمانی به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده، داستان طالوت و قوم بنی اسرائیل است. قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان، ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری های خردمندانه حضرت موسی علیه السلام از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت وعظمت رسیدند، ولی پس از مدتی دچار غرور شده و دست به قانون شکنی زدند، و به همین جهت، سرانجام از قوم “جالوت”- که در ساحل دریای روم، بین فلسطین و مصر می زیستند- شکست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نیز به اسارت جالوتیان در آمدند.

این وضع، چندین سال ادامه داشت، تا آن که خداوند پیامبری به نام “اشموئیل” را برای نجات و ارشاد آن ها برانگیخت. بنی اسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیری برای آن ها انتخاب کند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را باز یابند.

اشموئیل به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیّت عرضه داشت، به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم:

“وَ قالَ لَهُم نَبِِِیِهُم اِنَّ اللهَ قََََد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً؛

و پیامبرشان به آن ها گفت: خداوند، طالوت را برای زمام داری شما مبعوث [و انتخاب] کرده است.”

از آن جا که طالوت مردی کشاورز بوده و توانایی مالی چندانی نداشت، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند:

“قالُوا اَنّی یکُونُ لَهُ المُلکُ عَلُینا وَ نَحن اَحَقُّ بِِالمُلکِ مِنُه وَ لَم یُوتَ سَعَةً مِنَ المالِ؛

گفتند: چگونه او برما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایسته تریم؟ و او ثروت زیادی ندارد.”

او نه ثروت و قدرت مالی دارد و نه موقعیت اجتماعی و خانوادگی، زیرا از خاندان نبوت و پیامبری نبوده و از خاندان پادشاهی نیز نیست. اشموئیل در پاسخ گفت:

“اِنَّ اللهَ اصطَفیهُ عَلیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ

خداوند او را بر شما بر گزیده و علم و [قدرت] جسم او را وسعت بخشیده است.”

چنان که ملاحظه می شود، اشموئیل پیامبر دو خصلت “گسترش علمی و توانایی جسمی” را بر دو خصوصیت دیگر، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نسبی، فضیلت و ترجیح می دهد و دارنده این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایسته تر می داند، در این جا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است. هنگامی اهمیت این مقایسه روشن می شود که با اهمیت علم از دیدگاه

اسلام آشنا شویم. در قرآن می خوانیم:

“اِنََّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَموُا؛

در جمع بندگان الهی، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند دارند [و حس تقوا و پرهیزگاری در دل آن ها راه دارد].”

“مَن یُوتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیراً کَثیراً؛

کسی که از حکمت [و دانش و استحکام در اندیشه و گفتار و رفتار] برخوردار گردد، به خیر و برکت فراوانی دست یافته است.”

خداوند در مقام بیان منزلت والای حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:

“وَاتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً؛

ما به یحیی علیه السلام، آنگاه که کودکی بیش نبود، حکم و داوری متین و رای و اندیشه ای استوار ارزانی داشتیم. و در کودکی به او دانایی عطا کردیم.”

“یَرفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنکُم وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلمَ دَرَجات؛

خداوند آن هایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند، به درجاتی بر افرازد.”

در احادیث نبوی نیز در این خصوص چنین آمده است:

“مِدادُ العُلَماءِ اَفضَلُ مِن دِماء الشُّهَداء؛

مرکّب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است.”

اِنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ اجنِحَتَها لِطالِبِ العِلم ِرضیً بِما یَِضنَعُ؛

فرشتگان آسمانی برای ابراز رضایت و شادمانی نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پرو بال خویش را فرو می نهند.”

“اُطُلُبوا العِلمَ وَلَو بِالصّین؛

جویای دانش و علم باشید، هر چند آن را در چین [و نقاط بسیار دور دست] سراغ گرفته باشید.”

“فَقیهَُ اَشَدّ عَلَی الشّیاطینِ مِن اَلفِ عابِد؛

وجود یک فقیه و فردا واجد بینش و بصیرت دینی، از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان، طاقت فرساتر و تحمّل ناپذیرتر از وجود هفتاد عابد است.”



خرید و دانلود  قرآن 22 ص


دانلود تخقیق در مورد مکتب تربیتی امام خمینی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 50

 

دبستان پسرانه پرتو اسلام

موضوع:

مکتب تربیتی امام خمینی (ره)

تهیه و تنظیم:

فاطمه دشتی رحمت آبادی

سال تحصیلی 87-86

مقدمه

هر یک از مکاتب تربیتی بر نگرشی خاص از هستی و انسان مبتنی هستند و وجوه امتیاز هر یک از این مکاتب را باید در تفاوت نگرش آنها به هستی و انسان جستجو کرد. با رجوع به اندیشه هایی که با عنوان مکتب تربیتی در روزگاری شهرت داشته اند، اهمیت و جایگاه دیدگاه های هستی شناختی و انسان شناختی نمایان می شود. در سایه آگاهی از دیدگاه مبنایی این مکاتب، درمی یابیم که داوری ادیان الهی به ویژه اسلام درباره انسان منشأ وجود تفاوت هایی در مکتب های تربیتی دینی نسبت به دیگر مکاتب بشری است. دانشمندان مسلمان، اعم از فیلسوفان و عارفان و متکلمان و اخلاقیون، در مواضع گوناگونی آرای خویش درباره هستی و انسان را ابزار داشته اند و همواره به سبب ایمان به اسلام کوشیده اند که در نظریات خود از تعارض با آموزه های قرآنی و روایی بپرهیزند.

این اندیشمندان،‌ در عین پویش و کوشش عقلانی برای دستیابی به آرایی استوار. از منبع وحی و متون دینی نیز الهام گرفته اند و بی شک، تعالیم دینی در بنیان و پیکره نظام اندیشه ایشان جایگاهی اساسی داشته است.

در میان دیدگاه های عالمان مسلمان می توان آرایی کم و بیش مشابه و حتی یکسان را درباره جهان و انسان سراغ گرفت. مبدأ این شباهت و هماهنگی، تفکر دینی و تأثیر پذیری قرآنی ایشان است. البته گاه آرایی متفاوت و تصاویری به کلی ناهمسان از هستی و انسان نیز در میان این آراء دیده می شود. نکته شایان توجه این است که اگر به تصویری کلی و جامع از نظام های فکری رایج میان عالمان مسلمان نظر کنیم، درخواهیم یافت که بسیاری از امور مشابه در حقیقت تفاوتی بنیادین با یکدیگر دارند. این تفاوت تا بدان جاست که حتی توحید- یعنی سنگ بنای دین و دین باوری- نیز در نزد ایشان تفسیری واحد ندارد، اگر چه همه موحدند. توحید یک عارف با توحید یک متکلم تفاوت بسیار دارد و حتی توحید فیلسوفان نیز با هم یکی نیست. فلاسفه مشایی و حکیمان متأله، به خدا و انسان و جهان یکسان نمی نگرند. این نکته درخور توجه، ما را به یک روش در شناخت آرا و تفکرات رهنمون می سازد و آن نگاهی جامع به نظریات اندیشمندان مختلف است.

برای دستیابی به دیدگاه تربیتی یک عالم، نمی توان به بررسی سخنان صریح او در وادی تربیت بسنده کرد، زیرا بسا مواردی که معنای حقیقی آثار تربیتی تنها با شناخت بنیان های فکری او دریافتنی باشد. تلاش برای شناخت مکتب تربیتی امام خمینی (ره) نیز اگر بخواهد قرین توفیق باشد، باید از کاوش در مبانی انسان شناختی و جهان شناختی ایشان آغاز گردد. با آگاهی از این مبانی، جایگاه و اهمیت دیدگاه ها و توصیه های اخلاقی و تربیتی ایشان آشکار می شود.

پیش از ورود به بررسی دیدگاه های مبنایی امام خمینی (ره)، ذکر چند نکته لازم به نظر می‌آید.

1- در میان علمای مسلمان، فیلسوف تربیتی و مربی در اصطلاحی که امروز رایج است وجود ندارد، در نتیجه نمی توان در ترسیم مکتب تربیتی هر یک از ایشان، به پاسخ هایی صریح درباره همه مسائل مطرح در تعلیم و تربیت دست یافت. به این تربیت باید کوشید پس از شناخت مبانی فکری آنها، با بررسی نظر تربیتی خاصی که در برخی مواضع ابزار داشته‌اند، به استنباط نظریات آنها در دیگر موارد پرداخت، تا از این رهگذر به تصویری نسبتاً جامع از مکتب تربیتی اندیشمند موردنظر دست یافت. طبیعی است که این کوشش در تحقیقات مختلف، نتایجی کاملاً یکسان به بار نمی آورد.

2- دیدگاه های عالمان مسلمان درباره هستی و انسان را می توان به مکاتب کلامی، فلسفی، عرفانی و مکتب محدثین تقسیم کرد. در هر یک از این شاخه ها وجوه اشتراک فراوانی را در میان اندیشمندان می توان یافت، ولی این حقیقت مانع از آن نیست که هر اندیشمند، در عین حال دیدگاهی خاص خود داشته باشد و یا اینکه در مواردی نظر او مشابه اندیشمندان حوزه ای دیگر باشد؛ مثلاً یک فیلسوف از جهاتی همچون عارفان بیندیشد و یا متکلمی از مرزهای فلسفه عبور کند.

3- با توجه به مطالب گذشته، محصور داشتن مکتب فردی امام خمینی (ره) در یکی از شاخه‌های فلسفی، عرفانی و یا فقهی دشوار است و اساساً شاید ویژگی مهم ایشان جمع سازوار و هوشمندانه ای است که میان عناصری از فقه، فلسفه و عرفان پدید آورنده اند. عناصر اندیشه ایشان را می توان مورد بررسی تاریخی قرار داد و مبدأ و منشأ هر یک را شناسایی نمود، لکن نوشته حاضر در پی تحقیق تاریخی درباره این آرا و نظریات نیست؛ ولی در یک قضاوت کلی می توان دیدگاه های انسان شناختی و هستی شناختی ایشان را عرفانی



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد مکتب تربیتی امام خمینی  (با فرمت word)


تحقیق در مورد جهاد در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 39 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

تحقیقات دانشجویان

تحقیقات ارائه شده به استاد محمد علی محسن زاده

جهاددر اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم « قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله‏و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن‏ یدوهم صاغرون ». ( سوره توبه آیه 29 )

جنگ با اهل کتاب

این آیه که تلاوت شد در مورد اهل کتاب است . اهل کتاب یعنی غیر مسلمانانیکه بیکی از کتب آسمانی انتساب دارند مانند یهودیها و نصاری ( مسیحیها ) و شاید مجوسیها . این آیه ، آیه جنگ با اهل کتاب است و در عین حال نمیگویند که با اهل‏ کتاب بجنگید ، میگویند با آنانکه بخدا ایمان ندارند ، باخرت هم ایمان‏ ندارند ، بحرام و حلال خدا وقعی نمیگذارند ( یعنی حرام خدا را حلال میکنند ) و به دین حق متدین نیستند ، با آنانکه اینچنین و آنچنانند از اهل کتاب‏بجنگید ، تا سر حد جزیه دادن ، یعنی اگر حاضر شدند جزیه بدهند و خاضع‏ شدند در مقابل شما ، دیگر بعد از این نجنگیدراجع بمفاد این آیه سؤالاتی است که جوابش را باید با کمک آیات دیگر قرآن در مورد جهاد پیدا بکنیم و بگوئیم .

1-- جنگ با اهل کتاب مطلق است یا مقید ؟

نخستین سؤال مربوط باین آیه این مطلب است که اینجا که میگویند : « قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله ». مقصود چیست ؟ آیا مقصود این است که‏ ابتداء با آنها بجنگید یا در وقتیکه از ناحیه آنها تجاوزی بروز کرد آنوقت بجنگید و باصطلاح اصولین این آیه مطلق است ، آیا آیات دیگری‏ داریم که آن آیات مقید باشند و لازم باشد که مطلق را بر مقید حمل بکنیم‏ یا نه ؟

قاعده مطلق و مقید

این اصطلاح را باید برای شما توضیح بدهم که اگر توضیح ندهیم بمفهوم‏آیات کاملا آشنا نمی‏شویم . یک فرمان و یک قانون ( و لو قوانین بشری از طرف یک آمر بشری ) ممکن است در یکجا مطلق بیان شود ولی در جای دیگر همین فرمان و همین قانون مقید بیان بشود و ما میدانیم که صادر کننده این‏ فرمان یا جاعل این قانون از هر دو تا یک مقصود دارد . حالا آیا باید آن‏ مطلق را بگیریم و بعد بگوئیم این مقید که ذکر شده بیک علت خاصی بوده‏ است یا اینکه آن مطلق را حمل بر این مقید بکنیم یعنی مقید را بگیریم . مثال خیلی ساده‏ای عرض میکنم ، یک صاحب فرمانی که شما فرمان او را محترم می‏شمارید اگر یک فرمان را در دو وقت با دو تعبیر ذکر کرد ، در یک تعبیر به شما گفت فلانی را احترام کن ، این مطلق است یعنی هیچ قیدی‏ ذکر نشده . گفته فلانی را احترام کن ، بار دیگر همان صاحب فرمان همان‏ فرمان را باین شکل بشما میگوید ، اگر فلانی چنین کاری کرد مثلا اگر در جلسه ما شرکت کرد احترامش‏ کن این جا یک " اگر " ذکر میکند ، بطور مطلق نمیگوید احترام کن ، میگوید اگر چنین کرد احترام کن . تعبیر اول مطلق است ، بطور مطلق گفته‏ احترام کن اگر ما باشیم معنایش این است که چه در این جلسه شرکت بکند و چه از شرکت در این جلسه امتناع ورزد من باید احترامش کنم اما اگر تعبیر دوم را بگیریم معنایش این است اگر باین جلسه آمد احترام کن و اگر نیامد نه . میگویند قاعده اقتضا میکند که مطلق را حمل بر مقید بکنیم یعنی بگوئیم‏ آنجا هم که مطلق را ذکر کرده مقصود همین مقید بوده است .

مطلق و مقید در آیات جهاد

حالا از جمله مطلق و مقیدها این است که در قرآن یکجا داریم مثل اینجا : « قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر ». این مردمیکه بخدا و بقیامت و بهیچ دین حقی ایمان ندارند و هیچ حرام خدا را حرام نمی شمارند با اینها بجنگید ولی در آیه دیگر داریم که : « قاتلوا فی سبیل الله الذین‏ یقاتلونکم »( بقره - آیه 190 ) با آنان که با شما می‏جنگند بجنگید . آیا مقصود این است که در این جا هم که گفته بجنگید یعنی در وقتیکه آنها در صدد جنگ با شما هستند یا نه ، در اینجا مطلق است چه بخواهند با شما بجنگند چه نخواهند بجنگند و چه تجاوزی بر شما وارد کنند چه وارد نکنند ، بجنگید . اینجا ممکن است دو نظر بدهیم ، یک نظر این است که بگوئیم مقصود مطلق‏ است چون اهل کتاب مسلمان نیستند ما مجازیمکه با آنها بجنگیم ، با هر کسیکه مسلمان نیست ما مجازیم بجنگیم تا آنجا که آنها را خاضع کنیم اگر غیر مسلمان اهل کتاب نیست باید با او بجنگیم‏ تا مسلمان شود یا کشته گردد و اگر اهل کتاب است باید بجنگیم تا مسلمان‏ بشوند یا مسلمان نشوند و در برابر ما تسلیم بشوند و جزیه بپردازند . آنهائیکه میگویند باید مطلق را بگیریم ( یعنی اگر کسی بگوید مطلق را باید گرفت ) اینجور میگوید . ولی اگر کسی بگوید مطلق را باید حمل بر مقید کرد ، میگوید نه ، با کمک‏



خرید و دانلود تحقیق در مورد جهاد در اسلام