لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
قرآن و علم الهی
قالَ رَبّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّماء ِوَ الأَرْضِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ.
"گفت پروردگارم میداند سخن را، در آسمان و زمین ، و او شنوا و داناست."
قرآن کریم ـ سوره ۲۱ آیه ۴
عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ.
"او از غیب و شهود آگاه و بزرگ و متعالی است"
قرآن کریم ـ سوره ۱۳ آیه ۹
قرآن کریم به ما میگوید که علم خداوند، لایتناهی بوده و از کوچکترین ذره تا به کهکشانها در زمین و آسمان را فرا گرفته است.
عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلّا فِی کِتابٍ مُبیـنٍ.
" خداوندی که از غیب آگاه است. و به اندازه سنگینی ذره ای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند. نیز چیزى کوچکتر از این و نه بزرگتر نیست مگر آنکه در کتابی آشکار ثبت است." قرآن کریم ـ سوره 34 آیه ۳
خداوند در سوره بقره آیات 29 تا 33 میفرماید که علم الهی در انسان مستتر میباشد و خداوند آدم را جانشین خود در روی زمین قرار داده و به او علم اسماء را آموخت:
هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا ثم استوى الى السماء فسواهن سبع سماوات و هو بکل شیء علیم (29)
و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة قالوا ا تجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون (30)
و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم على الملائکة فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین (31)
قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم (32)
قال یا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال ا لم اقل لکم انی اعلم غیب السماوات و الارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون (33).
"او خدایی است که همه آنچه را در زمین وجود دارد برای شما آفرید، سپس به آسمان پرداخت و آن را به صورت هفت آسمان برافراشت و اوست به هر چیز دانا.
و هنگامی که گفت پروردگار تو به فرشتگان که خواهم قرار داد در زمین جانشینی، گفتند آیا قرار میدهی در زمین آن را که فساد جوید در آن و خون ریزد، حالی که ما ستایش و سپاس تو گوییم و تو را تقدیس کنیم؟ گفت من می دانم آنچه را که نمیدانید
و آموخت به آدم نامها را همگی. سپس عرضشان کرد بر ملائکه و گفت خبر دهید مرا از نامهای اینان اگر هستید راستگویان.
گفتند منزهی تو، نیست ما را دانشی جز آنچه تو به ما آموختی، همانا تویی دانشمند حکیم.
گفت ای آدم. آگهیشان ده به نامهای آنان. و گاهی که آگهیشان داد به نامهای آنان، گفت آیا نگفتم شما را که من میدانم غیب آسمانها و زمین را و من میدانم آنچه را که فاش و پنهان سازید."
در قرآن کریم آیات بسیاری نمایانگر این امر است که خداوند چگونه بندگان خود را هدایت نموده و علم الهی را برآنها آشکار میسازد. این آیات اصولاً بیّنه و نشانههایی هستند که اسرار هستی را برملا مینمایند. علم و اسرار مستتر در آیات قرآن کریم بر کسانی که دلهای آنان به نور علم روشن شده است فاش میگردد. خداوند در قرآن کریم سوره ۴۲ آیات 51 تا 52 میفرماید:
و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم (51)
و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الى صراط مستقیم (52)
"و نبوده است بشری را که سخن گویدش خدا مگر به وحی یا از پشت پرده و یا فرستد رسولی پس وحی کند به دستورش آنچه خواهد، همانا اوست فرازنده حکیم. و بدینسان وحى فرستادیم بسوى تو روحى را از امر ما، نبودی بدانی چیست کتاب و ایمان. ولیکن ما آن را نوری قرار دادیم که رهبری کنیم با آن، هر که را خواهیم از بندگان خود، و همانا تو هدایت کنی به سوی راهی راست"
سوره ۴۲ آیات 51 تا 52
در سراسر قرآن کریم خداوند انسان را به کشف علم ازلی مستتر در خویش که در ماوراء محدودههای موجودیت فیزیکی او میسر میباشد فرا میخواند.
مولانا صلاح الدّین علی نادر عنقا، پیر کنونی مکتب طریقت اویسی شاه مقصودی میفرماید: «کشف واقعیت دین بر اساس شهود و یقین است و یقین زمانی حاصل میشود که مبتنی بر دریافت علم باشد که موهبتی از جانب خداوند است و لاغیر. علم است که به یقین منتهی میشود.»1 مشاهده حقیقت، یقین و آرامش را در زندگی به ارمغان میآورد. در مکتب عرفان، کشف "واقعیت" دین از طریق دریافت نور الهی در کنه موجودیت خویش مورد نظر میباشد.
نشانه قدرت الهی درعرصه آفاق
قرآن سندی آسمانی و استوارنامه ای ملکوتی است که پیامبر اکرم ص آن را برای اثبات رسالت خویش در برابر جهانیان گشوده است، ولی باید توجه داشت معجزه بودن قرآن برای همیشه و همه نژادها، خود نوعی اعجاز است.
زیرا این کتاب باید از آغاز نبوت آن بزرگوار تا پایان جهان همچنان به صورت سندی زنده و دلیلی غیر قابل انکار بر صدق ادعای وی و سفارت آسمانی آن حضرت باقی باشد. در حالی که انسان ها از آن تاریخ تا عصر ما دوران مختلفی را پشت سر گذاشته اند و تکامل های دیگری را نیز در پیش دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
قرآن، کتاب آسمانی اسلام، بزرگ ترین سرمشق و راه گشای زندگی انسان ها در همه شوون و امور، تا روز قیامت است. در این کتاب بزرگ و بی نقص- که کلام خالق انسان و تمام هستی می باشد- آیاتی وجود دارد که به گونه ای بر اهمیت ورزش و نیرومند سازی جسم در کنار تقویت روح و بعد عملی دلالت دارد. ما در این جا به برخی از این آیات- در حد وسع کتاب- اشاره می کنیم، باشد که راه گشای ورزش کاران، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه مومن و مسلمان ما باشد، ان شاء الله.طالوت و نیرومندی جسمانیاز جمله مواردی که نیرومندی جسمانی به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده، داستان طالوت و قوم بنی اسرائیل است. قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان، ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری های خردمندانه حضرت موسی علیه السلام از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت وعظمت رسیدند، ولی پس از مدتی دچار غرور شده و دست به قانون شکنی زدند، و به همین جهت، سرانجام از قوم “جالوت”- که در ساحل دریای روم، بین فلسطین و مصر می زیستند- شکست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نیز به اسارت جالوتیان در آمدند.
این وضع، چندین سال ادامه داشت، تا آن که خداوند پیامبری به نام “اشموئیل” را برای نجات و ارشاد آن ها برانگیخت. بنی اسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیری برای آن ها انتخاب کند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را باز یابند.
اشموئیل به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیّت عرضه داشت، به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم:
“وَ قالَ لَهُم نَبِِِیِهُم اِنَّ اللهَ قََََد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً؛
و پیامبرشان به آن ها گفت: خداوند، طالوت را برای زمام داری شما مبعوث [و انتخاب] کرده است.”
از آن جا که طالوت مردی کشاورز بوده و توانایی مالی چندانی نداشت، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند:
“قالُوا اَنّی یکُونُ لَهُ المُلکُ عَلُینا وَ نَحن اَحَقُّ بِِالمُلکِ مِنُه وَ لَم یُوتَ سَعَةً مِنَ المالِ؛
گفتند: چگونه او برما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایسته تریم؟ و او ثروت زیادی ندارد.”
او نه ثروت و قدرت مالی دارد و نه موقعیت اجتماعی و خانوادگی، زیرا از خاندان نبوت و پیامبری نبوده و از خاندان پادشاهی نیز نیست. اشموئیل در پاسخ گفت:
“اِنَّ اللهَ اصطَفیهُ عَلیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ
خداوند او را بر شما بر گزیده و علم و [قدرت] جسم او را وسعت بخشیده است.”
چنان که ملاحظه می شود، اشموئیل پیامبر دو خصلت “گسترش علمی و توانایی جسمی” را بر دو خصوصیت دیگر، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نسبی، فضیلت و ترجیح می دهد و دارنده این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایسته تر می داند، در این جا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است. هنگامی اهمیت این مقایسه روشن می شود که با اهمیت علم از دیدگاه
اسلام آشنا شویم. در قرآن می خوانیم:
“اِنََّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَموُا؛
در جمع بندگان الهی، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند دارند [و حس تقوا و پرهیزگاری در دل آن ها راه دارد].”
“مَن یُوتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیراً کَثیراً؛
کسی که از حکمت [و دانش و استحکام در اندیشه و گفتار و رفتار] برخوردار گردد، به خیر و برکت فراوانی دست یافته است.”
خداوند در مقام بیان منزلت والای حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:
“وَاتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً؛
ما به یحیی علیه السلام، آنگاه که کودکی بیش نبود، حکم و داوری متین و رای و اندیشه ای استوار ارزانی داشتیم. و در کودکی به او دانایی عطا کردیم.”
“یَرفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنکُم وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلمَ دَرَجات؛
خداوند آن هایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند، به درجاتی بر افرازد.”
در احادیث نبوی نیز در این خصوص چنین آمده است:
“مِدادُ العُلَماءِ اَفضَلُ مِن دِماء الشُّهَداء؛
مرکّب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است.”
اِنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ اجنِحَتَها لِطالِبِ العِلم ِرضیً بِما یَِضنَعُ؛
فرشتگان آسمانی برای ابراز رضایت و شادمانی نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پرو بال خویش را فرو می نهند.”
“اُطُلُبوا العِلمَ وَلَو بِالصّین؛
جویای دانش و علم باشید، هر چند آن را در چین [و نقاط بسیار دور دست] سراغ گرفته باشید.”
“فَقیهَُ اَشَدّ عَلَی الشّیاطینِ مِن اَلفِ عابِد؛
وجود یک فقیه و فردا واجد بینش و بصیرت دینی، از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان، طاقت فرساتر و تحمّل ناپذیرتر از وجود هفتاد عابد است.”
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 76
قرآن بیان کننده حقوق خالق و مخلوق
دفاع کننده از حقوق واقعی و عادلانه بشر
و نشان دهنده راه سعادت و رستگاری انسان ها
از مطالب مورد اشاره در این جزوه: پاسخ قرآن به بعضی شبهات :
جرائمی که مجازات دنیائی آن ها در قرآن مشخص گردیده است
حقوق زن، بعضی اهداف حجاب و فلسفه تعدد زوجات
موارد تجویز جنگ در اسلام
بعضی رفتارهای شرک آمیز
ضرورت اصلاح قوانین و تبلیغات خلاف قرآن
راه وحدت و پیشرفت مسلمانان و ....
بسم الله الرحمـن الرحیـم
« ... الحمدُ لِلّهِ و سلامٌ علی عباده الذینَ اصطفی »
با سلام و اداء احترام – بمنظور تضارب آراء، شکوفایی اندیشه ها و اصلاح امور در جهت خشنودی پروردگار متعال به استحضار می رسانم :
1- پیشگفتار :
در صورتیکه عقاید، اعمال و قوآنین خویش را به آیات روشن و محکم قرآن منطبق نمائیم علاوه بر آنکه موجبات رستگاری اخروی خود را مهیا می کنیم دامنه عدالت، آزادی، رفاه، امنیت و سایر نیکویی ها را در دنیا گسترش خواهیم داد:
بعضی قول و حدیث ها حق را به باطل پوشانده و شرک و خرافه را به توحید و یگانه پرستی آمیخته و تفرقه و فساد را افزایش داده اند و به بیان قرآن که می فرماید: « ... لِمَ تَلْبِسونَ الْحَقَّ بِالباطلِ ... چرا حق را به باطل می پوشآنید ...( 71 آل عمرآن) وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ... – و از مردمان کسانی( هستند که) بدون دانش، خریدار روایاتی بیهوده اند تا( خود و دیگران را) از راه خدا گم نمایند ...
«6 لقمان)» برخی از ما انسان ها ندانسته به تعدادی از احادیث نادرست گرایش پیدا کرده و بعضی از اعتقادات و اعمال خود را بر اساس آن ها شکل داده ایم ، در حالیکه طبق بعضی بررسی ها و به تصریح آیاتی که نمونه هایی از آن ها ذیلاً بیان می شود قرآن کریم بهترین حدیث، کتاب هدایت خدا، نور، قانونی کامل و نعمتی تمام، فرقان و میزان سنجش حق و باطل، رحمت و بیان کننده همه حقایق مورد نیاز برای هدایت و کمال و رستگاری بشر میباشد، و حضرت محمد(ص) نیز رسول خدا و ابلاغ کننده قرآن، امام و رحمت و در متابعت از قرآن و درعمل به دستورات آن سرمشقی نیکو برای جهانیان بوده ، آن حضرت و سایر انسان ها مخصوصاً مسلمانان به تمسک به قرآن و اجرای دستورات آن موظف گردیده و از تفرقه و داشتن عقیده و عمل خلاف قرآن ممنوع شده اند.
البته بعضی روایات دارای مفاهیمی حکیمانه، پندآموز و در جهت تبیین و تفسیر مطالب مندرج در کتاب های الهی می باشند، ولی آنچه مسلم است، آنستکه ما انسان ها با شنیدن یا دیدن چیزی نمی توآنی تمام قسمت ها و جوانب آن را به ذهن خود بسپاریم و بازگو کنندگان حدیث و خبر به فرض این که راستگو و بی غرض بوده باشند، هر یک از آنان برداشت و نظر خود را بیان کرده اند و معمولاً کمبود اطلاع و اشتباه و فراموشی موجب تغییری موثر در عبارات و مفاهیم حدیث و خبر می باشد و علاوه بر تغییر غیر عمد اکثر عبارات و مفاهیم روایات، چون در طول تاریخ حدیث، روایاتی نیز تسط افراد بی تقوا، جعل و تحریف گردیده و بسیاری از آن ها و خیلی از احادیثی که بغیر عمد تغییر یافته است به رسولان و اولیاء دین خدا استناد و نسبت داده شده و در اثر اغواگری ها، کم تقوایی، جعل و تغییر روایات و به سبب وجود رویاهای شیطانی که تایید کننده عقاید باطلند، خیلی از آثار رسالت انبیاء خدا از میان رفته و ایمان واعمال اکثر افراد خداپرست به شرک و خرافه پرستی گرائیده است. لذا می باید بیش از پیش به قرآن اهمیت و بها بدهیم و با مطالعه دقیق و مداوم آن، به زبان و مفاهیم این کتاب عظیم آشنا و مانوس شویم و در مقام تفسیر هر آیه آن، بدون پیش داوری و حب و بغض، ضمن در نظر داشتن اهداف کلی نزول قرآن به توضیحات و اشاراتی که در سایر آیه های قرآن و با جمع بندی کلیه آیه های مربوط به موضوع آیه مورد نظر، تفسیر آن آیه را مشخص نمائیم و نه تنها نظر خود یا بعضی روایات مورد نظر خود را به قرآن تحمیل نکنیم، بلکه به وسیله قرآن اعتبار و ارزش روایت ها را بسنجیم و روایاتی که با آیات محکم قرآن هم خوانی و هماهنگی ندارند به کنار بگذاریم و بیشترین جهاد و تلاش ما بر آن باشد که با افزایش دانش و بهره گیری هر چه بهتر از خرد خویش همه اعتقادات و اعمال خود را قرآنی نمائیم، تا با متابعت از خشنودی خداوند مهربان در دنیا و آخرت سعادتمند و رستگار باشیم.
نمونه آیات مورد استناد:
1/1- قرآن از هر حدیثی بهتر است
آیه 23سوره زمر:« اللهُ نَزَّلَ اَحْسَنَ الحَدیث ... – خداوند قرآن را که بهترین حدیث است نازل کرد (تا هر که بخواهد هدایت شود به وسیله آن او را هدایت نماید) ...»
2/1 – قرآن کتاب هدایت خداوند است:
آیه 9 سوره اسراء :« ان هذا القرآن یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقْوَمُ ... – این قرآن به درستی و به آنچه راست تر و پایدارتر است هدایت می نماید ...»
3/1- قرآن نور است :
آیه 174 سوره نساء : « یا ایها الناسُ قَدْ جاءَکم بُرهان مِنْ رَبِکُمْ وَ انزَلنا الیکم نوراً مُبینا – ای مردم( برای هدایت شما) از جانب پروردگارتان حجت حق( و دلیلی آشکار) آمد و به سوی شما نوری تابان نازل کرده ایم »
4/1- قرآن قانونی کامل و نعمتی تمام است:
آیه 3 سوره مائده:« ... اَکْمَلْتُ لَکُم دینکم وَ اَتْمَمْتُ علیکم نِعْمَتی ... – (قانون) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم .»
5/1- قرآن فرقان و جداکننده حق از باطل است:
آیه 1 سوره فرقان :« تَبارکَ الذی نَزَّلَ الفُرقان عَلی عَبده لیکونَ لِلعالمینَ نَذیراً – خجسته و پر برکت است آن که فرقان( جدا کننده حق از باطل) را بر بنده اش نازل کرد تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد» .
6/1- قرآن میزان سنجش حق و باطل است:
آیه 17 سوره شورا:« الله الذی انزَلَ الکتابَ بالحقِ وَ المیزان ... – خدا کسی است که کتاب را به حق و میزان نازل کرد ...»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
قرآن نازله ای عربی
(بررسی دیدگاه جناب آقای دکتر سروش درباره جایگاه زبانی قرآن)
سیدمحمدعلی ایازی
پرسشهای خبرگزاری فارس
درباره وحی آیا نکته جدیدی دیده می شود؟
درآغاز لازم می دانم به چند نکته اشاره کنم :
الف: آنچه از ایشان دربرخی سایت ها، نقل شده، نمی دانم دقیقًا همان چیزی است که ایشان گفته وترجمه کرده اند . درصورتی که انتساب درست باشد، ازنظر اینجانب چند قسمت از این سخنان جای تأمل دارد و نیازمند بررسی است:
ب: ازآنجا که اخیراً چندو چون درباره وحیانی بودن الفاظ قرآن بسیار شده، حتی جناب آقای شبستری درمجله مدرسه، شماره شش، مطالبی مطرح کردند - که سوکمندانه به دلیل تعطیل کردن این مجله، فرصت گفتگو و نقد را که از سنت های حسنه دینی است، محروم کردند- ضرورت ایجاب می کرد که این موضوع دنبال شود.
ج: مباحثی که درباره نازله عربی جای بحث و بررسی دارد، دراین فرصت کوتاه میسر نیست.، بویژه آنکه ایشان دراین مقام استدلالی ذکر نکرده اند. به هرحال درپاسخ این پرسش این نکات ازنظراینجانب باتکیه برمحوریت خود قرآن مطرح است:
یکم: هرچند درباره وحی نبوی درسنت اسلامی، برخی سخنان شاذ گفته شده، تا جایی که ماتریدی (م323) درتفسیر: تأویلات اهل السنه از باطنیه نقل می کند، که قرآن را خداوند گویی برخیال پیامبر نازل کرد و موصوف به زبان نبود و این پیامبر بود که آن را به زبان عربی مبین ادا کرد.و این سخن پیشینه درازی دربرخی جریان ها دارد، اما نظریه عمومی قرآن پژوهان و محققان اسلامی براساس خود آیات قرآن، این است که این کتاب وحی عربی و ارتباط باطنی و علمی مخصوصی است که میان پیامبر و جهان غیب برقرار گردیده و از جانب خداوند بر پیامبر این گونه القا و افاضه شده است. زیرا در نظر آنان است که کلمات قرآن چه از نظر لفظ و چه از نظر معنا، به انتخاب پیامبر نبوده است و هر دو به خدا نسبت داده مى شود.
ازنظر این قرآن پژوهان، فرق میان حدیث نبوى، حدیث قدسى و آیات قرآنى - که همه آنها با زبان پیامبر نقل شده - این است که حدیث قدسى معنا از خداوند است، اما لفظ آن از سوى پیامبر است. در صورتى که حدیث نبوى لفظ و معنا از پیامبر است. اما آیات قرآنى هم لفظ و هم معنا از سوى خداوند است.
این خداوند است که با پیامبر خود سخن مى گوید و به پیامبر کلمات و معانى القا مى کند و لذا پیامبر به هنگام دریافت آن نگران فراموش کردن و از دست دادن آن الفاظ را داشته و خدا به پیامبر تسلی می دهد که نگران نباش فراموش نمی کنی، شتاب مکن ، زبانت را تکان نده، ما برایت نگه داری می کنیم. (اعلی /6؛ طه / 114، قیامة / 16 ـ 17).
دوم: برخى گمان کرده اند: اگر درباره وحى قرآنى نسبت به پیامبر بگویند: معانى از خداوند است و الفاظ از پیامبر، مشکل ارتباط وحى خدا با انسان و تأثیر شرایط تاریخى و جغرافیایى را در ذکر مثال هاى مناسب با عصر و طرح مسائل و موضوعات فرهنگ زمانه و استفاده اى مناسب عصر از واژه ها را حل کرده اند، در حالى که فرق بین معانى و الفاظ درحل مشکل نیست.
اگر قرار است که خدا با مردم سخن بگوید و ارتباط زبانی برقرار کند و پیام خود را برای دیگران قابل فهم کند، فرقی میان این دو نیست. می تواند حتی درصورت نظریه وحیانی بودن زبان قرآن هم چنین ارتباطی باشد. وحى دریافت و شهود سخن خداست. اگر تجربه شهودى و کشف و القاى معانى از سوى خداوند در قلب، نیازمند واسطه هایى است، در الفاظ نیز این واسطه ها وجود دارند و عمل مى کنند. اگر از درخت صدایى بلند مى شود و خداوند با موسى توسط درخت سخن می گوید و با صدا و حروف و کلمات سخن مى گوید، چنانکه قرآن بیان مى کند: «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِىءِ الْوَادِی الاَْیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنْ الشَّجَرَةِ أَنْ یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ». در غیر درخت نیز واسطه هایى وجود دارد و مى تواند با الفاظ عربی باشد. اگر خدا می خواست با موسی بدون کلمات سخن بگوید ، دیگر نیازی به انتخاب درخت نبود.
بنابراین، سخن گفتن خدا از زبان انسان که مى تواند کلماتى را ادا کند، راحت تر و درک آن بدون مشکل تر است.
سوم: دراین باره که قرآن کلمات آن قدسی و الهی و بیرون از شخصیت پیامبر و مستقل از او، وفروفرستاده از سوی خداوند برقلب پیامبرو به زبان عربی است، قرآن اصرار دارد و آیات بسیاری هم دلالت دارد. ازقبیل : وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ.(شعراء/195) . إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ(یوسف/2). این سخن به صراحت این نظریه را که پیامبرخود این الفاظ را گزینش کرده، رد می کند، چون نزول و فروفرستادن با وصف زبان عربی یادشده است. وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً .(طه/ 113.). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.( فصلت/ 3 ). کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.(زمر/ 3 ). وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.( شوری/ 7). إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.( زخرف/ 3 ). وآیات دیگری که همین معنا را دلالت دارد.
استقلال شخصیت پیامبر ازشخصیت قرآن
گفته اند: شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا میکند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکیاش و حتی احوالات روحیاش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس میکنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام اینها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشتهاند. این، آن جبنهی کاملاً بشری وحی است.
باید پرسید آیا ممکن نیست توصیفات این حالات درباره شخص پیامبر و دربرخورد با واقعیات عصر، توسط وحی انجام گرفته باشد. مثلاً آنجا که قرآن با پیامبراین گونه سخن می گوید: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ.(الضحی/6-10). ناظربه شرایط روحی و برای تسلی او بیان شده باشد. خدا که با او ارتباط برقرار می کند ، مناسب با حالات طربناک، یا پرملال او سخن می گوید، نه اینکه شخصیت او نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا میکند. مگر منظور این باشد که شخصیت او مانند عصر زندگی او، تأثیر گذار در چگونگی زبان این متن داشته است، درآن صورت قابل قبول و غیرقابل انکاراست، اما این مطالب از غررآیات نیست.
به هرحال، دلایل فراوانی وجود دارد که شخصیت پیامبر، مستقل ازشخصیت قرآن و بیانهای آن بوده است:
1- اگر کسی اندک تأملی درمجموع قرآن داشته باشد، به وضوح جدایی میان شخصیت پیامبررا با قرآن در می یابد. پیامبر گرامى پس از سنین 40 ـ 43 به رسالت مبعوث شده و سخنانى به عنوان وحى قرآنى ابراز داشته و این کلمات در آغاز درجمله هاى کوتاه و مُقَطَع (بریده بریده ) و در سوره هاى کوچک خوانده شده و رفته رفته و آرام آرام، این کلمات و سوره ها طولانى شده و زمان وحى و مدت ارتباط و اتصال بیشتر گردیده است. لذا اگرحضرت بروز و ظهورى پیش از بعثت در این میدان داشته، مى باید هویدا مى شده و مى توانسته در ادامه آن سبک و سیاق سخن بگوید، یا آیات بزرگتر و سوره هاى طولانى تر را تحمل کند و این خود دلیل بر این است که تجربه وحى قرآنى جداى از شخصیت پیامبر و امرى جدید، جداى از هویت، استعداد، اطلاعات و دریافت هاى شخصى او مى باشد.
2 ـ وقتى پیامبر با وحى برخورد مى کند، اولین خطاب به او با: (اقْرَأْ) آغاز مى گردد. گویى آنکه پیامبر را آماده شنیدن و گفتن و تحمل سخنانى جدید و کلماتی با وصف خواندن - و نه شنیدن ودریافتن- مى کند و لذا در تاریخ آمده است: این کلمه سه بار تکرار مى شود،تا جایى که حضرت آمادگى پیدا مى کند و مى تواند بخواند و از آن به بعد این خواندن وحى که با لفظ است، تکرار مى گردد. در حالى که پیش از این پیامبر حتى نمى توانسته بخواند و نه سابقه داشته که به این شیوه سخن بگوید. قرآن به این حقیقت امّى بودن، در دو آیه تصریح مى کند: « الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الاُْمِّىَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ» (اعراف/ 157). « فَآمِنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللهِ وَکَلِمَاتِهِ» (اعراف/ 158). خصوصاً که مقصود از این امى بودن را نسبت به گذشتگان، یعنى کسانى که آشنایى با کتاب و علم نداشته اند را بیان کرده است. به این جهت مبدء شناخت وحى قرآن از اوان رسالت و سرفصل آن، خواندن مردم به توحید و حقایق معنوى با کلمات والفاظ خاص و متمایزاز قریحه و ادبیات و گفتمان پیامبر است.
3ـ پس از آغاز دعوت پیامبر، این تمایز سخنان براى حضرت و خانواده و اطرافیانش مشخص بوده است. وقتى پیامبر پس از نخستین وحى، خانواده خود را ملاقات مى کند و آیات وحى شده را مى خواند، خبر مى دهد که چه چیزى دریافت کرده است. این کلمات باهمان الفاظ، هم براى خودش تمایز داشته و هم براى خانواده، چیزى که تا پایان حیات و رسالت کلمات قرآنى معلوم بوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
قرآن
یک جلد از قدیمیترین نسخههای موجود از کتاب قرآن که به خط کوفی نگاشته شده است. این کتاب هماینک در گنجینه موزه بریتانیا قرار دارد.تصویر سوره فاتحه. خطاط حتات عزیز افندی (درگشتهٔ ۱۹۳۴)قرآن (نام پارسی: نِبی[۱])، کتاب دینی اسلام و یکی از ثقلین است. قرآن که از ریشهٔ «قرء» گرفته شدهاست، معنی لغوی آن «جمع نمودن، فراهم آوردن، سال و همچنین خواندن» است. در سوره علق به این معنی اشاره میشود.در باور مسلمانان، این کتاب در یک دورهٔ ۲۳ ساله از جانب خدا و از طریق فرشتهٔ وحی جبرئیل بر پیامبر خدا حضرت محمد، که آخرین پیامبر میخوانندش، فروفرستاده شدهاست. مجموع این فروفرستادهها (وحی) به گونهٔ کتابی گردآوری شده که قرآن نام دارد. قرآن دارای ۳۰ جزء، ۱۱۴ سوره و ۶۲۳۶(عدد کوفی)=۶۲۲۶(عدد شامی)=۶۲۱۴(عدد مدنی)=۶۲۰۴(عدد بصری) آیه است.مسلمانان قرآن را کتاب مقدس دین خود میدانند و از آن با القابی چون «کریم» و «مجید» یاد میکنند. برای ایشان، این کتاب بازآفرینی زمینی از مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلی هستند. قرآن خود را به عنوان «لوح حفاظتشده» («اللَوح المحفوظ»، ۸۵:۲۲) میخواند.[۱]
ساختار
آیه
نوشتار اصلی: آیه
آیه در واژه به معنی نشانهاست و در اصطلاح کوچکترین واحد تقسیم قرآن است. این کلمه در قرآن به همین معنای خاص نیز به کار رفتهاست. یک آیه میتواند چند حرف، چند کلمه، یک یا چند جمله و یا یک یا چند بند (پاراگراف) باشد. طبق محاسبهٔ کامپیوتری تعداد کل آیات قرآن ۶۲۳۶عدد است. (رامیار، تاریخ قرآن:۵۷۰) برخی آیات نظیر آیهٔ نور (نور، ۳۵)، آیه الکرسی (بقره، ۲۵۵)، آیهٔ تطهیر (احزاب، ۳۳) و آیهٔ حجاب (نور، ۳۰ و ۳۱) با نامهای خاصی مشهورند.مسلمانان باور دارند ترتیب آیات قرآن توسط محمد طبق وحی تنظیم شدهاست.[نیازمند منبع] عدهای از دانشمندان مسلمان معتقدند که برخی آیات نظیر آیهٔ «اکمال دین» (مائده، ۳) به هنگام گردآوری و تدوین از جای اصلی خود خارج شدهاند.[۲][۳][۴] متن قرآن به ظاهر فاقد آغاز، میانه و پایان است. ساختار آن غیرخطی و مانند یک تار عنکبوت است.[۲] شماری از منتقدین همچنین به موارد حشو، فقدان پیشزمینه و استمرار در آیههای قرآن اشاره کردهاند.[۵][۶]
سوره
نوشتار اصلی: سوره
سوره در لغت به معنای «بُریده شده» است و در اصطلاح واحدی است دربرگیرندهٔ گروهی مستقل از آیات قرآن که مَطلَع «بسم الله الرحمن الرحیم» و مقطعی دارد. به اعتقاد شیعیان هر سورهٔ قرآن - جز سورهٔ توبه - با آیه «به نام خداوند بخشندهٔ مهربان» آغاز میشود. و اهل سنت «بسم الله» را جزء سوره نمیدانند. در قرآن کلمهٔ «سوره» به همین معنا به کار رفتهاست؛ مثلاً در آیهٔ تحدی (مبازره طلبی) (بقره، ۲۳).قرآن ۱۱۴ سوره دارد. هر سوره یک یا دو نام دارد، که معمولاً از کلمهای از آن سوره گرفته شدهاست. برخی معتقدند ترتیب سورهها توسط پیامبر تعیین شده و برخی بر این باورند که آنها به هنگام گردآوری در زمان عثمان کما بیش به ترتیب طول مرتب شدهاند. سورههای قرآن به دو دستهٔ مکی (فروفرستاده شده در مکه) و مدنی (فروفرستاده شده در مدینه) تقسیم میشوند. سورهها لزوماً وحدت موضوعی ندارند. نام رایج و تعداد آیات هر یک در انتهای این مقاله آمدهاست. برای مشاهده فهرست نام سورهها و تعداد آیات آنها به مقاله سوره رجوع کنید.
دیگر تقسیمبندیها
قرآن به ۳۰ بخش تقریباً مساوی به نام جزء تقسیم شدهاست. هر جزء از دو قسمت مساوی به نام حزب تشکیل شدهاست و احزاب به نصف و ربع حزب تقسیم میشوند (برخی نیز هر جزء را به چهار حزب تقسیم میکنند و در این صورت ۱۲۰ حزب داریم).فارسیزبانان یک ربع از قرآن را هفتک و یکهفتم آن را هفتیک مینامیدند.[۷] در برخی مکتبهای قدیم، کودکان نخست هفتک (از ۱ تا ۷) قرآن را بدون دانستن معنی حفظ میکردند و بعد به بقیه امور حفظی و معانی میرسیدند.[۸]
سبک
سبک آیات قرآن با زمان پیدایش و نیز محتوای آنها متناسب است. سورههای مکی از سورههای مدنی مسجعترند. همچنین آیاتی که به حوادث قیامت و بیم و امیدِ آن میپردازند، بیشتر احساسات خوانده را منقلب میسازند و آیاتی نظیر آیات احکام به گونهای است که خرد خواننده را مخاطب قرار میدهد.مسالهٔ دیگر تفاوت آشکار سبک قرآن با سایر سخنان روایت شده از پیامبر اسلام و نیز سخنان چون علی بن ابیطالب است.
متن پاشان
اسلوب متعارف نگارش اغلب کتابها، روایت خطی است؛ یعنی از یک نقطه به عنوان مقدمه آغاز و پس از بیان مستندات و استدلالات به نتایجی میرسد. اما قرآن بدین معنا آغاز و پایانی ندارد و میتوان آن را از هر قسمتی آغاز نمود، بی آنکه نیاز باشد بیش از چند آیه به عقب بازگشت. به بیان دیگر هر رکوع مستقل از باقی متن گویاست، جز در مواردی معدود نظیر سوره یوسف که تمام آن وحدت موضوع و مضمون دارد.
دیدگاه اسلامشناسان اروپایی
نولدکه میگوید قرآن ناپیوسته و پاشان است. ریچارد بل این را از بیدقتی مولفان میداند.
پیدایش
مسلمانان همگی قرآن را وحی و الفاظ آن را عیناً و دقیقاً از جانب خدا میدانند، که توسط روح الامین (جبرئیل) بر محمد نازل شدهاست.برخی غیر مسلمانان قرآن را متنی میدانند، که محمد خود آن را بیان کردهاست. برخی از ایشان نیز معتقدند قرآن یک کار گروهی و نوشته شده توسط اشخاص مشخصی است که محمد تنها یکی از آنها بودهاست.
گردآوری
متن قرآن در سه مرحله گردآوری شد، تا نهایتاً به صورت امروزین یا اصطلاحاً «مصحف» درآمد. نخست زمان محمد. سپس زمان ابوبکر و در آخر زمان عثمان. در دورههای بعدی رسم الخط آن اصلاح شد.
زمان محمد
در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان میخواند. برخی آن را حفظ میکردند و برخی بر تکههای چرم، استخوانهای شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگهای صاف و صیقلی و گاه کاغذ مینوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی میشد و متن آن ناقص بود، امکان «کتاب ساختن» آن وجود نداشت. «جمع قرآن در زمان رسول خدا را اصطلاحاً تألیف گویند.» [۹]در زمان حیات پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند. (رامیار، تاریخ قرآن:۲۵۵) و تعداد کاتبان وحی که برای خود نسخهای برمیگرفتند به بیش از پنجاه نفر میرسیدهاست.[۱۰]
زمان ابوبکر
در این زمان جنگهای ردّه بین مسلمانان و از دین برگشتگان و متنبّیان رخ داد، که در آن تعدادی از حافظان قرآن کشته شدند. به پیشنهاد عمر و به دستور ابوبکر «زید بن ثابت» که از کاتبان وحی و حافظ قرآن بود، مأمور جمع آوری قرآن شد. «زید همه نوشتههای قرآنی را ولو آنکه دهها حافظ و دهها نوشته مطابق آن بود، با اخذ حداقل دو شاهد یکی از کتابت و یکی از حفظ میپذیرفت.»[۲] قرآن توسط زید طی ۱۴ ماه و تا زمان فوت ابوبکر در سال ۱۳ هجری به صورت مجموعهای از صحیفهها جمع آوری شد و طبق وصیت ابوبکر در اختیار عمر و سپس دخترش «حَفصه» قرار گرفت.
زمان عثمان
در زمان عثمان با توجه به گسترش سرزمین مسلمانان تا ایران، شام و مصر نیاز بود به سرعت متن واحدی از قرآن در تمام سرزمینهای مسلمان منتشر شود. همچنین به علت فوت یا کشته شدن تعدادی از حافظان و نویسندگان وحی بیم تفرقه در متن قرآن وجود داشت. از این رو، خلیفه عثمان با جمعآوری نسخههای مختلف دست به یکسانسازی قرآن زد. وی انجمنی متشکل از «زید بن ثابت»، «سعید بن عاص»، «عبدالله بن زبیر» و «عبدالرحمن بن حارث» تشکیل داد. این گروه با همکاری دوازده نفر