لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
1 بیان ساده شده نظریه نیمرسانا
نیمرسانا ماده ای است که مقاومت ویژه آن خیلی کمتر از مقاومت ویژه عایق و در عین حال خیلی بیشتر از مقاومت ویژه رساناست، و مقاومت ویژه اش با افزایش دما کاستی می پذیرد. مثلا، مقاومت ویژه مس 8-10اهم - متر کوا رتز1012 اهم - متر، و مقاومت ویژه مواد نیمرسانای، یعنی سیلیسیم 5/ . اهم- متر و از آن ژرمانیم 2300 اهم -متر در دمای c27 است. برای درک عملکرد نیمرسانا ها و ابزار نیمرسانا، قدری آشنایی با مفاهیم اساسی ساختار اتمی ماده ضروری است.
2 دیودهای نیمرسانا
ساختمان
دیود نیمرسانا وسیله ای است که در مقابل عبور جریان، در یک جهت مقاومت زیاد و در جهت دیگر مقاومت کمی برو ز می دهد. دیود را به طور گستردهای و برای اهداف گوناگون در مدارهای الکترونیکی به کار می گیرند و اساساً شامل یک پیوند p-n است که از بلور سیلیسیوم و یا ژرمانیم تشکیل می شود. (شکل ب) نماد دیود نیمرسانا در شکل الف نموده شده است.
جهتی که دیود در مقابل عبور جریان مخالفت کمی بروز می دهد با سر پیکان نشان داده شده است.
دیود نیمر سانا نسبت به دیود گرما یونی از مزایای زیادی برخوردار است، این دیود به منبع گرم کن نیاز ندارد، بسیار کوچک تر و سبک تر است ، و قابلیت اطمینان بسیار بیشتری دارد.
ژرمانیم یا سیلیسیمی که در ساخت دیود نیمرسانا به کار می رود باید ابتدا تا رسیدن به غلظت نا خالصی کمتر از یک جزء در 10 10 جزء پالوده شود. سپس اتمهای ناخالصی مطلوب، بخشنده ها یا پذیرنده ها، به مقادیر مورد لزوم اضافه شده و ماده به شکل یک تک بلور ساخته می شود.
برای ساختن پولک ژرمانیم نوع n مقداری ژرمانیم ذاتی را با کمی ناخالصی در یک بوته ودر خلأ ذوب می کنند، ویک بلور هسته را تا عمق چند میلیمتری در مذاب فرو می برند. دمای ژرمانیم مذاب درست بالای نقطه ذوب بلور هسته قرار دارد، و چند میلیمتری از هسته غوطه ور در مذاب نیز ذوب می شود. این هسته با سرعت ثابتی چرخانده می شود و همزمان به آرامی از مذاب بیرون کشیده می شود، بدین سان یک بلور نوع n تشکیل شده است. با کنترل دقیق این فرایند می توان به غلظت نا خالصی مورد نیاز دست یافت.
قرصی از ایندیم در یک پولک ژرمانیم قرار می دهند و به آن دمای با لاتر از نقطه ذوب ایندیم ولی پایین تراز نقطه ذوب ژرمانیم حرارت داده می شود. ایندیم ذوب می شود و ژرمانیم را حل می کند تا اینکه محلول اشباح شده از ژرمانیم در ایندیم به دست آید. سپس پولک به آرامی سرد می شود و در خلال سرد شدن یک ناحیه ژرمانیم نوع p در پولک تولید شده و آلیاژی از ژرمانیم و ایندیم (عمدتاً ایندیم) در پولک ته نشین می شود. پیوند p-n آلیاژ سیلیسیم را نیز می توان با همین روش و با بکارگیری آلومینیوم به عنوان پذیرنده، تشکیل داد.
ژرمانیم نوع p تا دمای خیلی نزدیک به نقطه ذوب ژرمانیم گرم می شود، و پیرامون آن را عنصر بخشنده آنتیموان که گازی شکل است فرا می گیرد. اتم های آنتیموان در ژرمانیم پخش می شود تا یک ناحیه نوع nرا تولید کند. اگر از یک بلور نوع n استفاده شود، گالیوم گازی شکل به عنوان عنصر پذیرنده برای تهیه ناحیه نوع p در بلور بکار می رود. وقتی قرار است وسیله ای سیلیسیمی ساخته شود، از بور به عنوان عنصر پذیرنده و از فسفر به عنوان عنصر بخشنده استفاده می شود.
دیود پیوندی شامل بلوری است که هم دارای ناحیه نوع p و هم ناحیه نوع n است. دیود های پیوندی یا از ژرمانیم ساخته می شود و یا از سیلیسیم، اولی دارای مزیت مقاومت مستقیم کمتر و دومی از مزیت داشتن ولتاژ شکست بیشتر و جریان اشباع معکوس کمتر برخوردار است. اتصال به پیوند با سیمهایی که به هر یک از این دو ناحیه وصل شده، برقرار می شود. معمولاً برای جلوگیری از نفوذ رطوبت کل وسیله را در محفظه ای بسته قرار می دهند.
دیودهای اتصال- نقطه ای
اصولاً دیود اتصال- نقطه ای از یک قرص ژرمانیم نوع n که نوک یا سبیلهایش، از سیم تنگستنی است و بر رویه آن فشرده می شود، تشکیل یافته است. اتصال به سبیل از طریق دو سیم مسی انجام می شود در خلال ساخت دیود اتصال- نقطه ای، یک تپ جریان از دیود عبور می کند و باعث می شود که در مساحتی از قرص و درست در مجاورت نوک سبیل یک ناحیه نوع p تشکیل شود. در این حالت پیوند n-p که ظرفیت در قرص ایجاد شده است.
انواع دیودها و کاربرد آن ها
پارامترهای مهم دیودهای نیمرسانا عبارتند از :
1- مقاومت های a.c. مستقیم و معکوس.
2- جریان مستقیم حداکثر.
3- ظرفیت پیوند.
4- فعالیت در ناحیه شکست.
انواع اصلی دیود که در مدارهای الکترونیکی جدید بکار می روند، عبارتند از :
1- دیودهای سیگنالی.
2- دیودهای توان.
3- دیودهای زنر.
4- دیودهای با طرفیت متغیر (ورکتور).
1. دیودهای سیگنالی
اصطلاح دیود سیگنالی تمامی دیودهایی را در بر می گیرد که در مدارهایی که مقادیر اسمی زیاد جریان یا ولتاژ نیاز نیست بکار می روند. شرایط معمولی عبارتند از نسبت بزرگ مقاومت معکوس به مقاومت مستقیم و حداقل ظرفیت پیوند. برخی دیودهای موجود در بازار از انواعی هستند که کاربردهای آن دارند، دیودهای دیگری از این نوع یافت می شوند که کاربردهای مداری خاص، مثلاً، آشکار ساز، امواج رادیویی، یا کلیدالکترونیکی در مدارهای منطقی بسیار مناسبند. حداکثر ولتاژ معکوس، یا ولتاژ معکوس قله، که معمولاً از دیود انتظار ارائه آن می رود معمولاً خیلی بالا نیست، حداکثر جریان مستقیم هم بالا نیست. بیشتر انواع دیود سیگنالی دارای ولتاژ معکوس قله ای در گستره v30 تا v 150 و حداکثر جریان مستقیم در حدود بین 40 وmA250 است. ولی اخیراً می توان به مقادیر بالاتری دست یافت.
2. دیودهای توان
دیودهای توان را غالباً برای تبدیل جریان متفاوب به جریان مستقیم، مانند یک سوسازها، بکار می برند. پارامترهای مهم دیود توان عبارتد از ولتاژ معکوس قله، حداکثر جریان مستقیم و نسبت مقاومت. ولتاژ معکوس قله احتمالاً دست در گستره V50 تا V1000 است با حداکثر جریان مستقیم که شاید A30 است. مقاومت مستقیم باید تا حد امکان پایین باشد تا از افت چشمگیری در ولتاژ دو سر دیود وقتی که جریان مستقیم زیادی جریان دارد جلوگیری می کند؛ معمولاً این مقاومت خیلی بیشتر از یک یا دو اهم نیست.
3. دیودهای زنر
جریان معکوس بزرگی که در هنکام در گذشتن ولتاژ دو سر دیود از ولتاژ شکست دیود، جاری می شود لزوماً نباید باعث آسیب رساندن به وسیله شود.
دیود زنر چنان ساخته شده است که به آن امکان می دهد در بدون خراب شدن، در ناحیه شکست کار کند، به شرط آن که جریان از طریق مقاومت خارجی به یک مقدار مجاز محدود شود. جریان زیاد در ولتاژ شکست یا دو عامل، به نام اثر زنر و اثر بهمنی، فراهم می آید در ولتاژهایی تا حدود V5 میدان الکتریکی نزدیک به پیوند چندان شدید است که می تواند الکترونها را از پیوند کوالانسی که اتم ها را کنار هم نگاه می دارد بیرون بکشد. زوجهای حفره- الکترونهای اضافی تولید می شوند و این زوج ها برای افزودن جریان معکوس در دسترسند. این اثر ر ا اثر زنر می نامند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
این نوشته بیان کوچکی برای انسانی بزرگ است و این انسان بزرگ کسی نیست جز لئوناردو داوینچی . کسی که تنها در زمانه و دوران خود نزیست و افق ذهن او بسیار بلندتر از دورانی به شکوه رنسانس بود.
نام لئوناردو در کتب هنر و در کنار نام استادان و بزرگان هنر و علم نامی پر تلألو است در طی مراحل مختلفی که مشغول به گرد آوری مطالب جهت این بیان بودم، بارها و بارها به واژگانی چون : خلاقیت، علم و هنر، نبوغ، کنجکاوی، ذهن بارور، دقت و شناخت و از این قبیل بسیار برخورد کردم.
من لئوناردو را انسانی باهوش و خلاق یافتم که دیگران بیشتر به او نیازمند بودند تا او بدانها دربررسی مطالب و نوشته ها آنچه جلب توجه می کرد، شخصیت کنجکاو و اسرارآمیز او بود.
در حقیقت او دوست داشت دیگران را به فکر کردن وا دارد. شناخت او با داشتن اندیشه های نامحدود و تا حد زیادی پوشیده در لایه های رمزآمیز حیاتش کاری سخت و دشوار است.
با نگاه به زندگی و آثار جاودانش آنچه که برایم بسیار کمرنگ جلوه کرد، شایعات و اتهاماتی بود که هیچ گاه تاکنون سندیت و دلیل روشنی بر آنها یافت نشد و آنچه برایم بسیار با ارزش بود تفکر نوگرا و شناخت او از هنر گذشته و حال خویش بود به گونه ای که این شناخت تأثیرات شگرفی در هنر دوره های پس از او داشت.
برای آشنایی بیشتر با این نابغه چپ دست ابتدا بر آن شدم تا هرچند مختصر به دوره ای که او در آن می زیست بپردازم. امید است این مطالب تکرار مکررات نبوده و سهمی هرچند کوچک در دفتر دانسته هاتان داشته باشد.
امین جهانگرد
زمستان 86
تعیین تاریخ دقیقی برای آغاز نهضت رنسانس کاری بس قابل تأمل و بحث انگیز است.
مورخان برای سهولت پژوهش به یک اعتبار سال 1453 (سال پیروزی سلطان محمد فاتح بر دولت بیزانس و همچنین زمان به آخر رسیدن شیوع بیماری طاعون در سراسر اروپا) را و به اعتبار دیگر بر اساس پیشرفتهای دریانوردی و محاسبات معماری، کشف قاره آمریکا (1492) و ظهور و تحولات ادبی و هنری حدود 1500 میلادی را آغاز این دوره می دانند.
در ایتالیای اواخر سده سیزدهم روح تازه ای در هنر دمیده می شود. این روح دوره رنسانس نوخاسته است. آنچه در ایتالیای سده سیزدهم به ظهور می رسد، الزاماً سرآغاز عصری نو می شود. عصری که تا چند سدة بعد و به بیانی درست تر تا زمان ما به شکل قابل شناختی ادامه خواهد یافت.
هنر ایتالیا در اواخر سده سیزدهم و سده چهاردهم را به عنوان رنسانس آغازین مشخص ساخته ایم. در ایتالیا هنر دورة رنسانس از حمایت طبقات مرفه بازرگانی برخوردار بود که پس از خلع سیاسی اشراف بر شهرها حاکم شده بودند. بازسازی و اشاعه فرهنگ شهری روز به روز موانع فئودالی و کهنة بیشتری را فرو ریخته و امکانات پیشرفت انسانهای مستعد و بلند پرواز متعلق به طبقات گوناگون را فراهم آورده بود. رنسانس با معنا و محتوای تولد دوباره و یا احیای سنتهای ادبی و هنری روم و یونان باستان بود. این واژه ابتدا در زبانهای اروپایی و سپس یک واژه بین المللی شد.
در آن زمان امکان مبارزه جویی در برابر اندیشه ها و نهادهای کهن و تا حدودی بی اعتبار کردنشان فراهم آمده بود و در همان حال انسانهای مستعد در این عصر، پترارک و جوتو می توانستند دریابند که زمانه، در پیش گرفتن راههای تازه را تشویق می کند. در واقع تحولات و تغییرات در جهت آزاد اندیشی و انسانگرایی و اهمیت فردی بود.
روش کار هنرمند در دورة رنسانس آغازین جنبه آزمایشی دارد. او دربارة همه چیز تردید دارد و مسیر او در جهت کشف کردن است.
هنرمندان فیلسوف نیستند هرچند در دورة رنسانس وجوه مشترک فراوان با فیلسوفان پیدا می کنند یکی از تغییرات اساسی این دوره تحولی درخشان همراه با نبوغی نوآفرین در معماری بود که خصلت اصلی آن اهتمام و تلاش در افزون کمال و شکوهمندی با نگاه به روم باستان بود.
در حدود 1400 میلادی تعدادی از پیکره های باستانی یونان و روم از دل خاک بیرون می آید که در میان هنر پژوهان غوغای ستایش انداخت. با این کشف و شناخت پیکره ها،پیکرتراشی در دورة رنسانس از صورت نقشی بر دیوار یا ابزاری در اختیار معمار درآمد.
اکنون در عالم پیکر تراشی، رب النوع شراب (باکوس) و داود نبی در کنار هم به وجود می آمدند. و یا در نقش برجسته کاری، صحنه داوری پاریس که از مضامین اساطیری یونان است. با مجلس سوگواری مریم برجسد مسیح همتا و همانند است.
جوتو در اواخر دوران گوتیک فضا را وارد نقاشی کرد. و مازاتچو در آستانة قرن پانزدهم هیکلهای خود را با حجمی سه بعدی و دارای عمق مجسم می سازد. در قرن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
فصل در بیان ملکه قناعت
قناعت سرافرازد ای مرد هوش سریر طمع بر نیاید ز دوش
ضد صفت حرص ملکه ی قناعت است و این حالتی است از برای نفس که باعث اکتفا کردن آدمی است بقدر حاجت و ضرورت و زحمت نکشیدن در تحصیل فضول از مال و این از جمله ی صفات فاضله و اخلاق حسنه است و همه ی فضائل به آن منوط بلکه راحت در دنیا و آخرت به آن مربوط است وصفت قناعت مرکبی است که آدمی را به مقصد می رساند و وسیله ایست که سعادت ابدی را به جانب آدمی می کشاند زیرا که هر که بقدر ضرورت قناعت نمود و دل را مشغول قدر زیاد نکرد همیشه فارغ البال و مطمئن خاطر است و حواس او جمع و تحصیل آخرت بر او سهل و آسان می گردد و هر که از این صفت محروم و آلوده حرص و طمع و طول امل گشت به دنیا فرو می رود و خاطر او پریشان و کار او متفرق می گردد و با وجود این چگونه می تواند تحصیل آخرت نماید و به درجات اخیار و ابرار رسد.
از حضرت رسول (ص) مرویست که فرمود خوشا به حال کسی که هدایت به دین اسلام یابد و بقدر کفاف به او برسد و قناعت کند و فرمود ای مردمان چندان سعی در طلب دنیا نمی رود مگر اینکه روزی که از برای او مقدر است به وی رسد و در حدیث قدسی وارد است که ای فرزند آدم اگر همه ی دنیا از تو باشد زیاده از قوت تو عاید تو نخواهد شد پس هرگاه من بقدر قوت تو به تو برسانم و حساب او را از دیگری جویم به تو احسان کرده خواهم بود- مرویست که موسی از حق تعالی سئوال کرد که کدام یک از بندگان غنی ترند فرمود هرکدام قانع ترند- حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود که ای فرزند آدم اگر از دنیا آنقدر می خواهی که کفایت تراکند اندک چیز از آن ترا سیر می کندو اگر زیادتر از کفایت می طلبی تمام آنچه در دنیا هست تو را سیر نخواهد کرد و کفایت ترا نخواهد نمود.
کاسه چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد
(حضرت امام محمد باقر(ع) فرمود که زنهار چشم نینداز به بالاتر از خود و نگاه به آن مکن و به معیشت پیغمبر خدا نظر کن که خوراک او جو بود و شیرینی او تمر بود و هیزم او پوست درخت خرما اگر به دست او می آمد- و از آن حضرت مرویست که هر که قناعت کند به آنچه خدا به او می دهد غنی ترین مردم است- و حضرت امام جعفرصادق(ع) فرمود که هر که از خدا به اندک معیشتی راضی شود خدا نیز به اندک عملی از او راضی می شود- و از آن حضرت مرویست که خدای تعالی می فرماید من چون بر بنده ی مؤمن تنگ می گیرم محزون می شود و حال اینکه او را به من نزدیکتر می کند و هرگاه او را معیشت می دهم فرحناک می گردد و حال اینکه آن او را از من دورتر می کند فرمود هر چه ایمان بنده زیادتر می شود تنگی معاش او بیشتر می گردد و اخباری که در فضیلت قناعت رسیده است از حد حصر متجاوز و همین خبر مشهور کافی است که عز من قنع و ذل من طمع هر که قانع شد بر مسند عزت پا نهاد و هر که را خار طمع در دامن آویخت به چاه مذلت افتاد.
فصل در معالجه ی حرص
طریقه ی معالجه حرص تحصیل صفت قناعت و ازاله ی مرض حرص است و تحصیل صفت قناعت آن است که ابتدا تأمل کند در زحمت جمع مال و تصدیع آن و آفات دنیویه که از برای مال است و حوادثی که در پی دارد.
و ببیند که زیادتر از قدر ضرورت دنیا را چه ثمر و چه فایده است اگر از برای اولاد ذخیره می کنی بدان که خدای تو اولاد یکی است آنکه روزی به تو داد به او نیز خواهد داد تو غم فرزندی را می خوری که از نطفه ی تو حاصل شده چگونه آنکه او را آفریده غم او را نمی خورد بعزت خودش قسم که او از تو مهربان تر است و قدرت او بیشتر و اگر فرزند تو کسی است که باید به تنگی بگذراند اگر عالم را از برای او ذخیره بگذاری از دست او بیرون می رود جان من احتیاج فرزند به مال در وقت حیات اوست تو که چاره ی عمر او را نتوانی کرد و قدر زندگانی از برای او نتوانی نهاد چرا در فکر روزی زحمت می کشی.
نگارنده ی کودک اندر شکم نگارنده ی عمر و روزیست هم
خداوندگاریکه عبدی خرید بدارد فکیف آنکه عبد آفرید
ترا نیست آن تکیه بر کردگار که مملوک را بر خداوندگار
ساعتی سر به زانوی تفکر نه و به اطراف ولایات نظری کن دور و نزدیک را سیری نما و ببین کسانی که در عهد تو هستند چقدر کسانی هستند صاحب ثروت و جاه و حشمتند و پدر ایشان از برای ایشان ذخیره نگذاشت و چه اشخاص یافت می شوند که به فقر و فاقه مبتلا و اموال بسیار از پدر ایشان مانده بود بسی پدران خانه در شهری ساختند و اولاد ایشان در ولایتی دیگر در خرابه مردند و بسا ده و مزرعه و کشوری از برای ایشان گذاردند و ایشان به جهت قرص نانی در کشوری دیگر جان دادند تو را از حوادث روزگار چه خبر و از گردش افلاک چه اطلاع چه می دانی که تا چند روز دیگر عالم چه وضع خواهد بود و اگر از برای خود جمع مال می کنی تو اول قدر عمر خود را معین کن و به اندازه ی آن جمع کن تو چه می دانی که نام تو در سال دیگر در دفتر مردگان ثبت خواهد بود یا در صحیفه ی زندگانی و چون قوت سال خود را داری کفایت کن و حساب خود را زیاده مکن علاوه بر اینها آنکه تأملی کن و ببین وقتی هست که سیر شوی و دیگر در صدد جمع مال نباشی و هرچه اندوزی باز در فکر زیادتر خود را می سوزی پس یک مرتبه قانع شو و از همه زحمت ها فارغ شو.
آن شنیدستی که وقتی تاجری در بیابانی بیفتاد از ستور
گفت چشم مرد دینا دار را یا قناعت پر کند یا خاک گور
و چون در اینها تأمل نمودی دیده بگشا و در احوال مردمان نظری کن و ببین در سیرت و طریقه ی اعاظم افراد بنی آدم واعزه ی مخلوقات عالم از پیغمبران مرسل و اولیای کمل و محرمان حرم عزت و بار یافتگان خلوت قرب رب العزه که چگونه به قلیلی از دنیا اکتفا نمودند و به قناعت گذرانیدند و زاید از قدر ضرورت را نگاه نداشتند و نگاه کن به شیوه ی مشترکین و کفار از هنود و یهود و نصاری و اراذل افراد بشر که چگونه در صدد جمع مال و تنعم التذاذ و زیاد کردن مایه و املاک و ضیاع و عقارند می دانم که شک نخواهی کرد در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
بیان مالکیت در زبان انگلیسی و تفاوت آن با فارسی
در زبان فارسی چنانچه دو اسم بی هیچ فاصله ای در کنار هم قرار بگیرند تشکیل یک ترکیب اضافی می دهند. این ترکیب می تواند برای بیان روابطی از نوع توضیح، جنس، بنوت، مالکیت و غیره باشد. نکته قابل توجه این است که در زبان انگلیسی ترتیب استفاده از کلمات تشکیل دهنده ترکیب بر عکس زبان فارسی می باشد. برای مثال برای بیان ترکیب " کتاب تاریخ " از " History Book " استفاده می گردد. همانطور که مشاهده می شود ترتیب کاررفت واژه های معادل تغییر کرده است.
یکی از انواع ترکیب های اضافی اضافه ملکی است که در زبان فارسی بصورت زیر تولید می گردد:
اسم + e (کسره) + اسم
مانند: کتاب ِ پروین / کتاب ِ من / درب ِ اتومبیل و ...
در زبان فارسی دو ترکیب نخست را " اضافه ملکی " و ترکیب سوم را " اضافه تخصیصی " می نامند. در زبان انگلیسی برای بیان هر یک از ترکیب های یاد شده از ساختار متفاوتی استفاده می شود. این ساختار ها در جدول زیر می آید:
ترکیب فارسی
ترکیب انگلیسی
کتاب ِ پروین
Parvin’s book
کتاب ِ من
my book
درب ِ اتومبیل
the door of the car
نکته:
1- چنانچه نام فرد دارنده ذکر شود برای ایجاد رابطه ملکیت از علامت " ‘s " استفاده می شود که در این صورت ذکر وسیله متعلّقه اختیاری است. به همین دلیل هر دو جمله زیر صحیح هستند:
It is Parvain’s book
It is Parvin’s.
2- چنانچه نخواهیم نام دارنده را ذکر کنیم می باید یا از صفت ملکی( my-your-hers … ) یا از ضمیر ملکی ( mine- yours- hers … ) استفاده کنیم. در صورت استفاده از ضمیر ملکی نیاید نام وسیله متعلّقه نوشته شود. جملات زیر مقایسه شوند:
It is her book
It is hers.
3- در تولید ترکیب هایی که زبان فارسی آنها را بعنوان اضافه تخصیصی می شناسد از of استفاده می گردد. البته این امکان نیز وجود دارد که با جابجایی دو اسم مورد استفاده of را حذف کرد:
Look at the door of the car!
Look at the car door!
نام زبان و الفبای خط ایرانیان به انگلیسی چیست؟
فارسی یا پرشین
گروه دانشگاه -نام زبان ما به انگلیسی چیست: فارسی(Farsi) یا پرشین(Persian)؟نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پرشین(Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید اما در سالهای اخیر در زبان انگلیسی به گونه ای روز افزون به جای واژه پرشین(Persian)، از واژه فارسی(Farsi) استفاده می گردد. قرن هاست که در غرب از واژه پرشین(Persian) استفاده می کنند که اصل آن به واژه های پارس و پارسی بر می گردد. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند پارس و زبان آنها نیز پارسی شناخته شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه آن پدیداری پارسی کهن(که تا سه سده پیش از میلاد زنده بوده)، پارسی میانه یا پهلوی(که تا سده نهم پس از میلاد رایج بوده)، و پارسی نو که دیگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی موسوم شده بوده است.چرا که در زبان حاکمان جدید صدای "پ" وجود نداشت. اگر این صدا وجود داشت و یا اگر ایرانیان پشتکار بیشتری در نگهداری نام واقعی آن می کردند، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما یقینا ساده تر می بود. ولی ایرانیان از فرم عربی این واژه که همان "فارسی" است برای نامیدن زبان خود استفاده کردند. اما در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان پرشین(Persian) - یا با تلفظی شبیه به آن بسته به نوع زبان اروپایی خوانده شد. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و در کنار عربی به یک زبان جهانی بویژه در فلات ایران، در آسیای میانه، و تا همین سده های اخیر بعنوان یک زبان رسمی در هند تبدیل گردید. اما سخن اصلی ما بر سر نام این زبان در زبان انگلیسی است نه تاریخچه آن. مسئله این است که چرا ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بجای نام انگلیسی(Persian) یا فرانسوی(Persane)، یا آلمانی ( Persisch) آن، واژه "فارسی"(Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در ایران یا کشورهای فارسی زبان است بکار برده می شود و چه کسانی به این کار دامن می زنند؟ اشکال آن چیست؟برای کسانی که به روزنامه ها، کتابها، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دوره های پیش از دهه هشتاد میلادی دسترسی دارند و یا برای کسانی که آن سالها را بیاد می آورند، روشن است که این زبان در آن روزگار در انگلیسی بطور عمده پرشین(Persian) خوانده می شد و نه فارسی(Farsi). اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال 1358 بود که بگونه ای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی بعنوان فارسی(Farsi) نام برده شد. پیش از آن به ندرت و در موارد خاصی این واژه به چشم می خورد و قطعا مردم عادی غرب از آن بی اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی(Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان های غربی وجود داشت. انقلاب ایران در بسیاری زمینه ها بویژه در رابطه با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن، تولید ایدولوژی و ارتقا» آن، تولید هنر و تبلیغ آن، و نیز در زمینه چگونگی عرضه داشت هویت ایرانی رابه طور اساسی در جامعه دگرگون کرد. در سطح عمومی، دیگر این گونه تولیدات در انحصار یک گروه برگزیده اجتماعی نبود بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به این گونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثال های موفقیت آمیز آن شرکت انبوه بیشماری از زنان ایرانی در فعالیت های ادبی، سینمایی، و نقاشی است. کوچ بسیاری از ایرانیان با زمینه های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب پیش از این بیشتر در رابطه با ایران تاریخی بود تاثیر گذاشت. از نتایج این دگرگونی های گفتمانی یکی هم رواج واژه فارسی(Farsi) بعنوان تمام این زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا این را باید روشن کرد که کسانی که به رایج کردن این واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بودند و از کدام خواستگاه دست به این کار زدند. در این رابطه به چند گروه می توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگیزه یا دلایل مختلفی به این کار اقدام کرده باشند. نخستین گروه مدیران کشوری بودند که در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
فصل در بیان ملکه قناعت
قناعت سرافرازد ای مرد هوش سریر طمع بر نیاید ز دوش
ضد صفت حرص ملکه ی قناعت است و این حالتی است از برای نفس که باعث اکتفا کردن آدمی است بقدر حاجت و ضرورت و زحمت نکشیدن در تحصیل فضول از مال و این از جمله ی صفات فاضله و اخلاق حسنه است و همه ی فضائل به آن منوط بلکه راحت در دنیا و آخرت به آن مربوط است وصفت قناعت مرکبی است که آدمی را به مقصد می رساند و وسیله ایست که سعادت ابدی را به جانب آدمی می کشاند زیرا که هر که بقدر ضرورت قناعت نمود و دل را مشغول قدر زیاد نکرد همیشه فارغ البال و مطمئن خاطر است و حواس او جمع و تحصیل آخرت بر او سهل و آسان می گردد و هر که از این صفت محروم و آلوده حرص و طمع و طول امل گشت به دنیا فرو می رود و خاطر او پریشان و کار او متفرق می گردد و با وجود این چگونه می تواند تحصیل آخرت نماید و به درجات اخیار و ابرار رسد.
از حضرت رسول (ص) مرویست که فرمود خوشا به حال کسی که هدایت به دین اسلام یابد و بقدر کفاف به او برسد و قناعت کند و فرمود ای مردمان چندان سعی در طلب دنیا نمی رود مگر اینکه روزی که از برای او مقدر است به وی رسد و در حدیث قدسی وارد است که ای فرزند آدم اگر همه ی دنیا از تو باشد زیاده از قوت تو عاید تو نخواهد شد پس هرگاه من بقدر قوت تو به تو برسانم و حساب او را از دیگری جویم به تو احسان کرده خواهم بود- مرویست که موسی از حق تعالی سئوال کرد که کدام یک از بندگان غنی ترند فرمود هرکدام قانع ترند- حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود که ای فرزند آدم اگر از دنیا آنقدر می خواهی که کفایت تراکند اندک چیز از آن ترا سیر می کندو اگر زیادتر از کفایت می طلبی تمام آنچه در دنیا هست تو را سیر نخواهد کرد و کفایت ترا نخواهد نمود.
کاسه چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد
(حضرت امام محمد باقر(ع) فرمود که زنهار چشم نینداز به بالاتر از خود و نگاه به آن مکن و به معیشت پیغمبر خدا نظر کن که خوراک او جو بود و شیرینی او تمر بود و هیزم او پوست درخت خرما اگر به دست او می آمد- و از آن حضرت مرویست که هر که قناعت کند به آنچه خدا به او می دهد غنی ترین مردم است- و حضرت امام جعفرصادق(ع) فرمود که هر که از خدا به اندک معیشتی راضی شود خدا نیز به اندک عملی از او راضی می شود- و از آن حضرت مرویست که خدای تعالی می فرماید من چون بر بنده ی مؤمن تنگ می گیرم محزون می شود و حال اینکه او را به من نزدیکتر می کند و هرگاه او را معیشت می دهم فرحناک می گردد و حال اینکه آن او را از من دورتر می کند فرمود هر چه ایمان بنده زیادتر می شود تنگی معاش او بیشتر می گردد و اخباری که در فضیلت قناعت رسیده است از حد حصر متجاوز و همین خبر مشهور کافی است که عز من قنع و ذل من طمع هر که قانع شد بر مسند عزت پا نهاد و هر که را خار طمع در دامن آویخت به چاه مذلت افتاد.
فصل در معالجه ی حرص
طریقه ی معالجه حرص تحصیل صفت قناعت و ازاله ی مرض حرص است و تحصیل صفت قناعت آن است که ابتدا تأمل کند در زحمت جمع مال و تصدیع آن و آفات دنیویه که از برای مال است و حوادثی که در پی دارد.
و ببیند که زیادتر از قدر ضرورت دنیا را چه ثمر و چه فایده است اگر از برای اولاد ذخیره می کنی بدان که خدای تو اولاد یکی است آنکه روزی به تو داد به او نیز خواهد داد تو غم فرزندی را می خوری که از نطفه ی تو حاصل شده چگونه آنکه او را آفریده غم او را نمی خورد بعزت خودش قسم که او از تو مهربان تر است و قدرت او بیشتر و اگر فرزند تو کسی است که باید به تنگی بگذراند اگر عالم را از برای او ذخیره بگذاری از دست او بیرون می رود جان من احتیاج فرزند به مال در وقت حیات اوست تو که چاره ی عمر او را نتوانی کرد و قدر زندگانی از برای او نتوانی نهاد چرا در فکر روزی زحمت می کشی.
نگارنده ی کودک اندر شکم نگارنده ی عمر و روزیست هم
خداوندگاریکه عبدی خرید بدارد فکیف آنکه عبد آفرید
ترا نیست آن تکیه بر کردگار که مملوک را بر خداوندگار
ساعتی سر به زانوی تفکر نه و به اطراف ولایات نظری کن دور و نزدیک را سیری نما و ببین کسانی که در عهد تو هستند چقدر کسانی هستند صاحب ثروت و جاه و حشمتند و پدر ایشان از برای ایشان ذخیره نگذاشت و چه اشخاص یافت می شوند که به فقر و فاقه مبتلا و اموال بسیار از پدر ایشان مانده بود بسی پدران خانه در شهری ساختند و اولاد ایشان در ولایتی دیگر در خرابه مردند و بسا ده و مزرعه و کشوری از برای ایشان گذاردند و ایشان به جهت قرص نانی در کشوری دیگر جان دادند تو را از حوادث روزگار چه خبر و از گردش افلاک چه اطلاع چه می دانی که تا چند روز دیگر عالم چه وضع خواهد بود و اگر از برای خود جمع مال می کنی تو اول قدر عمر خود را معین کن و به اندازه ی آن جمع کن تو چه می دانی که نام تو در سال دیگر در دفتر مردگان ثبت خواهد بود یا در صحیفه ی زندگانی و چون قوت سال خود را داری کفایت کن و حساب خود را زیاده مکن علاوه بر اینها آنکه تأملی کن و ببین وقتی هست که سیر شوی و دیگر در صدد جمع مال نباشی و هرچه اندوزی باز در فکر زیادتر خود را می سوزی پس یک مرتبه قانع شو و از همه زحمت ها فارغ شو.
آن شنیدستی که وقتی تاجری در بیابانی بیفتاد از ستور
گفت چشم مرد دینا دار را یا قناعت پر کند یا خاک گور
و چون در اینها تأمل نمودی دیده بگشا و در احوال مردمان نظری کن و ببین در سیرت و طریقه ی اعاظم افراد بنی آدم واعزه ی مخلوقات عالم از پیغمبران مرسل و اولیای کمل و محرمان حرم عزت و بار یافتگان خلوت قرب رب العزه که چگونه به قلیلی از دنیا اکتفا نمودند و به قناعت گذرانیدند و زاید از قدر ضرورت را نگاه نداشتند و نگاه کن به شیوه ی مشترکین و کفار از هنود و یهود و نصاری و اراذل افراد بشر که چگونه در صدد جمع مال و تنعم التذاذ و زیاد کردن مایه و املاک و ضیاع و عقارند می دانم که شک نخواهی کرد در