لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
ادبیات و پیشینه تحقیق
امروزه درمانهایی که بر اساس فرمولبندی های روانشناختی صورت میگیرد، احتمال میزان موفقیت را افزایش میدهد.
بنابراین باتعیین فرمولبندی مشکلات و انتخاب الگوی صحیح و روش مناسب و توصیف فرایند تغییر، بصورت سازمان یافته ضریب اطمینان در درمان افزایش مییابد
در شناخت درمانی، شیوه رواندرمانی مبتنی بر نظریه اختلالات هیجانی و فهم باورهای تحریف شده( بک 1967 – 1991 ) مطالعات بالینی و تجربی کواکس ( 1978) و بلک برن(1988) و نیز تکنیکهای درمانی مشخصی است.
این شیوه درمانی شکل سازمان یافته ای از روان درمانی است که برای کمک به بیماران برای یادگیری روش های موثر به منظور مواجه با مشکلاتی که سبب ناراحتی او میشوند طراحی شده است.
- میرافضلی آرانی، فاطمه، علل ترس در کودکان، مرکز تحقیقات نظام وفا شهرستان شهرستان ایذه ،83 ـ 1382
ترس از بزرگترین دشمنانی میباشد که بشر مجبور است با آن روبرو شود ترس دربارة آسیبپذیری خودمان و ترس برای بقای خود
2- عکاشه گودرز"بررسی عملکرد تحصیلی وعلل ترس در دانش آموزان" شورای تحقیقات اداره آموزش و پرورش شهرستان ایذه 1381در این تحقیق سنین نوجوانی یعنی سالهای بین 12 تا 18 سال را دوره ناکامل نامیدهاند زیرا نوجوان عالم کودکی را پشت سر گذاشته و به دوره کامل بزرگسالی نیز نرسیده است در نتیجه احساس نوعی ناامنی و عدم اطمینان و اعتماد به خود و نقش اجتماعی خود دارد. دوره ای که در طول عمر انسان ؛تنشهای هیجانی؛در حد اعلای خود می رسد دوره نوجوانی است .در این دوره علاوه بر رشد و تغییرات بدنی و ترشحات غدد داخلی که تا حدی موجبات ترس و تنش را در نوجوانان پدید می آورد،عوامل محیطی و اجتماعی یکی از عوامل اصلی وجود تنشها در این دوره می باشد.
شناخت درمانی بک ابتدا در مورد افسردگی و ترس به کار رفته است ( 1967) ولی امروزه مطالعات و تحقیقات بیشتر در شناخت درمانی نشان میدهد برای بسیاری از اختلالات روانشناختی از جمله ترس ، وسواس و … نیز قابل استفاده است.
در ارزیابی تحریف های شناختی که افراد مضطرب تجربه میکنند فریمن و دیگران ( 1990) متوجه شدند که تحریفهایی همچون فاجعه آمیز دانستن، شخصی سازی تعمیم و مبالغه آمیز،… ( 1990) دیده میشود و هم چنین کاربرد مثلث شناختن و نقش آن در درمان ترس توسط گرینبرگ ( 1985) مورد بحث قرار گرفته است.
شناخت درمانگران معتقدند تجارب کودکی میتواند باعث شکلگیری طر حوارهها و باورهای اساسی و باورهای شرطی گردند، در هنگام وجود یک محرک به عنوان موقعیت، فعال کننده ترس، میتواند بر طرحوارها و باورهای اساسی و باورهای شرطی اثر کرده و بصورت یک فرآیند شناختی، پیامدهای شناختی از
جمله افکار اتوماتیک را فعال نموده و رفتارها و هیجانات و پاسخهای فیزیولوژیک انسان را تحت تاثیر قرار دهد.
نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (6/0-4/0) بین عملکرد تحصیلی و ترس دانشجویان و توانایی را نشان داده است (بروک اور2، 1981: مارش3،1984؛ اسکالویک4، 1986). بین عملکرد تحصیلی و ترس کلی نیز همبستگی 3/0 تا 4/0 یافته شده است (روبین5 1978؛ اسکالویک، 1984، 1986) . از طرف دیگر هانسفورد6 (1982) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی در حدود 6/0) بین خود پنداره توانایی و ترس کلی به دست آورد (بیابانگرد، 1380).
بر اساس یک الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح کند که هر یک از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام7 و همکاران، 1990 به نقل از میرعلی یاری، 1379).
الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، 1979) فردی ممکن است پیش بینی نماید که عملکرد تحصیلی اش بر عملکرد اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممکن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود( فستینگر1، 1954) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملکردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همکلاسان که اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و کلمین، 1987). مطابق نظر(دیویس، 1978) دانشجویان ممکن است در صورتی که خودشان را با اکثریت همکلاسی هایشان مقایسه نمایند(بویژه دانشجویان دختر)، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پارکر و مارش (1984) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»2 مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر عملکرد احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و عملکرد است تا این که متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، 1379) .
1ـ ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، 1973؛ کلی 1954) فردی ممکن است پیش بینی کند که دانش آموزان دارای عملکرد تحصیلی پایین، ممکن است از موقعیتهایی که در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش کمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریة خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممکن است تدابیر اجتناب از شکست، از جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت که آسودگی موقتی که به توسط این تدابیر اجتناب از شکست حاصل شده گمراه کننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی که فرد انتظار پایینی از عملکرد توانایی اش داشته باشد، پیشرفت تحصیلی کمتری را نیز تجربه خواهد کرد. (بیابانگرد، 1380).
در بعضی مطالعات گزارش شده که عملکرد توانایی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان در مقطعه های مختلف تحصیلی ، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینکه، تحقیقات آزمایشی اجازة هیچ گونه نتیجه گیری با ثباتی را در مورد ترتیب علّی عملکرد و رضایت مندی دانشجو نمی دهد. این همان نتیجه گیری است که به توسط بیرن1 (1984، 1988) در دو مطالعه بزرگ بیان شده است. علاوه بر این، روابط بین این دو مفهوم ممکن است ناشی از مشکلات روش شناختی، سن، تعریف عملکرد و اندازه گیری رضایت مندی دانشجو باشد ( هانسفورد، 1982). بر اساس زمینه های نظری هر کدام از متغیرهای رضایت مندی و عملکرد توانایی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
پرسش مهم برای پژوهش عبارت از این است که آیا می توان اثرات هر یک از متغیرهای مذکور و متغیری را که بهترین پیش بینی کننده برای دیگری باشد، تعیین و شناسایی کرد؟ به دنبال این نظر، شاولسون2 و بیرن (1984)، الگوی برتری علّی و ملاکهای آزمون آن را تعیین نمودند. بر اساس این الگو خودپندارة افراد به تدریج تحت تأثیر اعمال، موفقیت ها و ارزشیابی ها در موقعیت های خاص قرار گرفته، و عزت نفس و رضایت مندی کلی از خود پنداره های افراد در زمینه های مختلف تأثیر می پذیرد. بنابراین حتی اگر پیشرفت تحصیلی، عملکرد توانایی و رضایت مندی کلی بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته باشند، جهت علّی غالب از پیشرفت در خودپندارة توانایی به عزت نفس کلی است (بیابانگرد ، 1380).
14ـ اروین (1967) در پژوهش هایی که انجام داد به این نتیجه رسید که برداشت مثبت فرد از خود به عنوان یک انسان نه تنها مهمتر از تلاش او برای کسب پیشرفت و روحیة رفتن به مدرسه است، بلکه عامل اصلی در جهت کارایی تحصیل می باشد و ترس عامل باز دارنده دانشجو . ( به نقل از یوسفی، 1374).
15ـ پتیبوم9 وهمکاران (1968) هیچ رابطه ای بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی نیافتند ( به نقل از بیابانگرد، 1374).
16ـ تحقیقات کوپر اسمیت (1967) نشان داده است که عزت نفس در ایجاد و نوع رفتار فردی وترس و اجتماعی نقش بسیار عمده دارد (به نقل از مفتاح، 1381).
«دوگلاس»1 دریافت که علاقه والدین و تشویق آنان در جریان رشد سن کودکان بطور فزاینده ای در کسب موفقیت تحصیلی اهمیت می یابد. وی همچنین برای سالهای اولیه تحصیلی کودک اهمیت قائل است زیرا در بسیاری موارد، عملکرد سالهای نخستین تحصیل در سراسر دوره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
پیشینه تحقیق
در دنیای صنعتی امروز،سلامت جامعه بخصوص سلامت دختران از اهمیت زیادی برخوردار است.آنها در مسیر رشدوتکامل خود بعد از گذر از دوران کودکی،دوران های مختلفی را تجربه می کنند و نسلهای آینده در دامن آنها رشد میکنند،بنابراین مادران سالم هستند که با پرورش نسلهای سالم،جامعه توسعه یافته را پایه گذاری میکنند(اوجی،1382). اما هنوز هم در برخی از جوامع دخترها قربانی انبوهی از سنتهای غلط حاکم برخانواده خود هستند.به طوری که به بهداشت،تغذیه و آموزش آنها در مقایسه با پسرها توجه کمتری میشود.بدیهی است این امرتهدیدی جدی در جهت سلامت مادران آینده بشمار میآید(نیکو بخت،1380).
2-2 .نظریات قشربندی اجتماعی
مطالعه و بررسی تطبیقی آراء عمدة جامعهشناسان در زمینة قشربندی اجتماعی ما را به یک رهیافت کلی رهنمون میکند که آنرا به عنوان چارچوب نظری تحقیق درنظر گرفتهایم.
جوامع بشری از گروههای وسیعی ساخته شدهاند که نسبت به یکدیگر روابط مبتنی بر سلسله مراتب دارند و این جوامع تنها زمانی از ثبات و تداوم برخوردارند که قشرهای گوناگون ترکیب کنندة آن در هماهنگی به سر برند.
2-2-1.نظریه کارل مارکس
به اعتقاد مارکس طبقه عبارت است از گروهی از مردم که در رابطة مشترکی با وسایل تولید قرار دارند. اوبراساس این معیار جوامع را به دو گروه مالکان وسایل تولید و افرادی که به تولید محصول اشتغال دارند تقسیم مینماید. به نظر او رابطة بین این دو طبقه بصورت بهرهکشی است. که جمعیت خانواده بر میزان درآمد روزانه همان خانواده رابطه نزدیکی دارند. مفهوم کلیدی و اساسی در نظریات مارکس برای قشربندی اجتماعی مبتنی بر مالکیت است و علاوه بر این مفهوم کلیدی،او سه مفهوم دیگر را نیز در نظریات خود ارائه میکند که عبارتند از آگاهی طبقاتی، همبستگی طبقاتی و ستیزه طبقاتی(کاظمی پور ـ 1378).
2-2-2 .نظریه ماکس وبر
ماکس وبر که نظرات عمدهای درمورد قشربندی ابراز نموده تحت تأثیر مارکس بعد اقتصادی و درآمد خانواده و جامعه قشربندی را درنظریهاش محور قرار داد و علاوه برآن حیثیت یا منزلت و قدرت را نیز به عنوان معیارهای اساسی تعیین طبقه درنظر گرفته است. اساس تعریف وبر از طبقة اجتماعی مبتنی بر وضعیت اقتصادی است.او معقتد است افراد از نظر خانواده، شغل، سرمایه و منطقه سکونت یا هر نوع عامل تعیین کنندهای شانسهای نامساوی در تملک اموال اقتصادی دارند (کاظمی پور ـ 1378).
طبقه در تعریف و بر یک مفهوم جامعهشناختی نیست و به قول خود او طبقات جماعات حقیقی نیستند. طبقات فقط بنیاد ممکنی برای عمل مشترکاند و این وضعیت مشترک باعث خود آگاهی بین آنها نیز میشود. به نظر وبر وضعیت طبقاتی وضعیتی است که نسبت به بازار موجودیت پیدا میکند.
از دید وبر آحاد جامعه را میتوان از حیث شانسهای اقتصادی، شیوة زندگی و یا جایشان در نظم سیاسی(قدرت) طبقهبندی نمود. ولی این سه نوع طبقهبندی را نمیتوان به یک نوع واحد برگرداند. به عنوان مثال دربعضی از جوامع معیارهای اقتصادی، برخی سیاسی و در بعضی دیگر حیثیت اجتماعی نقش مهمتری دارند( فرد رو،1378).
2-2-3 .نظریه هالبواکس
جامعهشناس دیگری که به میزان زیادی به بحثهای طبقات اجتماعی پرداخته موریس هالبواکس است. به اعتقاد او طبقات اجتماعی بر مبنای آگاهی طبقاتی بوجود میآیند. وی میگوید که طبقات در پرتو حافظه جمعی خاص خود باقی میمانند. تجلی اساسی آگاهی طبقاتی از دید هالبواکس « روانشناسی نیازهای یک طبقه » است. دومین نکتة اساسی از دید هالبواکس وجود نوعی سلسله مراتب در بین طبقات اجتماعی است و میگوید که طبقه فقط در جامعة دارای سلسله مراتب وجود دارد. از دید هالبواکس آگاهی طبقاتی عبارتست از اینکه طبقه بداند که در چه سطحی از جامعه قرار دارد و این طبقه در جامعه نسبت به چه چیز، چه حقوق و چه امتیازاتی اندازهگیری میشود. نکته مهم در نظریات هالبواکس اینست که او طبقات سیاسی، طبقات حقوقی و طبقات اقتصادی را از طبقات اجتماعی تفکیک نموده و میگوید که در میان طبقهبندیهای فوق، فقط طبقات اجتماعی دارای سلسله مراتب هستند و بنیان سلسله مراتب طبقات اجتماعی نیز بر « تصورات جمعی » و « قضاوتهای ارزشی » قرار دارد(نوغانی،1380).
هالبواکس اصل حقیقی جدائی طبقات را بر مبنای حرفه یا ثروت و نوع اشتغال و درآمد نمیداند و تأکید اساسی او بر شیوه ارضاء کامل نیازهای گوناگون افراد و سلسله مراتب نیازها در داخل هریک از طبقات است و عامل تعیین کننده طبقات را در همین زمینه نیازها جستجو میکند(منصوری،1386).
2-2-4 . نظریه سوروکین
آراء سوروکین درمورد قشربندی اجتماعی به میزان زیادی متأثر از نظریات ماکس وبر است و او نیز سه معیاراقتصادی، سیاسی و شغلی را جهت تعیین طبقات اجتماعی درنظر میگیرد، و معتقد است که جوامع از نظرمعیارهای فوق تفاوت دارند. اگر موقعیت اقتصادی افراد جامعه نابرابر باشد یعنی درمیان آنان ثروتمند و فقیر یافت شود، جامعه از نظر معیار اقتصادی قشربندی شده است. اگر مراتب اجتماعی براساس اقتدار و وجهه اجتماعی و افتخارات و عناوین افراد در سلسله مراتب اجتماعی قرار گرفته شود و فرمانروایان و فرمانبران در جامعه وجود داشته باشند جامعه از نظر سیاسی قشربندی شده و سرانجام اگر افراد یک جامعه در گروههای شغلی متفاوت قرار گرفته باشند و برخی مشاغل دارای افتخار بیشتری از دیگران باشند این جامعه از نظر قشربندی تقسیمبندی شده است(نوغانی،1380).
سوروکین در تعاریف خود کمتر از کلمه طبقه استفاده میکند و بیشتر بطور جداگانه از قشرهای اقتصادی، سیاسی و شغلی نام میبرد. از دید سوروکین طبقة اجتماعی، مجموعهای از مردم است که دارای موقعیت همسانی از نظر شغلی یا اقتصادی یا سیاسی هستند. او مانند هالبواکس تعداد زیادی از ملاکها را برای تعریف طبقه و تحدید مرزی آنها با هم تلفیق میکند. بنیان عینی طبقه اجتماعی از دید سوروکین در « حرفه »، در « وضعیت اقتصادی » و « وضعیت حقوقی » است(کاظمیپور ـ 1378).
درمورد ساختار طبقاتی جامعه ایران باید گفت که اولاً این جامعه دارای نوعی طبقهبندی اقتصادی است یعنی در جامعه ما همیشه اقشارثروتمند و فقیر، دارا و ندار وجود داشته و دارند. در ضمن همواره یک نوع طبقهبندی سیاسی وجود داشته، عدة کمی بنام حکام، دولتمردان وکارگزاران حکومت بر سریر قدرت بوده و بقیه افراد بنام مردم دراین جامعه به سر میبردند. البته ضوابط تعیین قدرت در اعصار مختلف متفاوت بوده است. از دید اجتماعی نیز همواره آحاد جامعه از نظر شغل و منزلت شغلی به طبقات مختلف تقسیم میشوند و مشاغلی در جامعه از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردارند. در ایران نیز نمیتوان یکی از این ملاکها را به عنوان تنها معیار و ملاک تشخیص طبقات در نظر گرفت و چون معمولاً معیار سنجش جامعه از نظر ملاکهای سیاسی مشکل است. به همین جهت معمولاً در بسیاری از بررسیها برای تعیین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
بررسی تحقیقات انجام شده در خارج از کشور ۱ .تلادو۱ و همکاران ۱۹۷۴ دریافتند که توانایی بیشتر در حل مسأله با افزایش عزت نفس و پایگاه درونی رابطه دارد. به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹ ۲. نتایج پژوهشی که اثر آموزش مهارت های زندگی را در زمینه خودآگاهی بررسی نمود، نشان داد که به دنبال این آموزش، دانش آموزان صداقت بیشتر، نوعدوستی بیشتر و پرخاشگری کمتر نشان می دهند. ویک لانگ۲، ۱۹۷۹ به نقل از نوری و محمد خانی، ۱۳۷۹۳.بوتوین و همکاران ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۵ ده مقاله مستقل را در مورد تأثیر برنامه آموزش مهارت های زندگی بر کاهش سوء مصرف سیگار، الکل و مواد مخدر در دبیرستان های امریکا انجام دادند، نتایج نشان داد که اجرای این برنامه یک کاهش۴۰ تا۸۰ درصدی را در مصرف سیگار، مواد مخدر و الکل بوجود آورده بودبه نقل از خاکپور، ۱۳۸۰۴) .بوتوین و همکاران(۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ اثر برنامه آموزش مهارت های زندگی را بر مصرف الکل، سیگار و دارو بررسی نمودند. این برنامه شامل آموزش مهارت های ارتباطی، تصمیم گیری، اضطراب و استرس بود. نتایج نشان داد که آموزش ها در کاهش مصرف سیگار، الکل و دارو مؤثر بوده اند. به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹۵. در بسیاری از بررسی های انجام شده، در زمینه اثر مهارت های زندگی بر عملکرد تحصیلی، از طرح های غیر تجربی استفاده شده است. مثلاً در برنامه آموزش مهارت های لایونز کوئست دو تغییر چشم گیر به دست آمد: ۱ افزایش اعتماد به نفس کودکان ۲ بهبود رابطه معلمان و شاگردان. تمام معلمان و شاگردان شرکت کننده در این طرح از برنامه رضایت داشتندکوئست زیر چاپ، به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹. ۶. در مطالعه پارسونز و همکاران ۱۹۸۸ در مورد مهارت های زندگی، رابطه معلمان و شاگردان بهتر و رفتار شاگردان در کلاس سازگارانه تر شد. ۷ .مطالعه دیگری در پرتوریکو نشان داد که پس از اجرای برنامه مهارت های زندگی، غیبت شاگردان از مدرسه کاهش یافت کوئست چاپ نشده. همچنین بررسی های دیگر نشان داده اند که به دنبال اجرای چنین برنامه هایی، حضور دانش آموزان در مدارس و میانگین نمرات کلاسی آنان افزایش و بدرفتاری آنان کاهش چشمگیری یافت. نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹. ۸. در پژوهش مهم دیگری که بر روی ۹۰۰ دانش آموز در ونزوئلا صورت گرفت، مهارت فکرکردن به کودکان گروه آزمایشی،آموزش داده شد و سپس این افراد با یک گروه کنترل همتا مقایسه شدند.هر دو گروه،در ابتدا و انتهای بررسی،آزمون های هوشی وآزمون های تحصیلی را تکمیل نمودند. نتایج نشان داد که هوش گروه آزمایش،بطور معنادار و رضایت بخشی افزایش یافت، نگرش معلمان نسبت به فرایند آموزش تغییر نمود و علاقه بیشتری به شاگردان نشان دادند. ۹ . پژوهش وسیع تری که روی یک نمونه ۲۴۰۰۰ نفری صورت گرفت نیز چنین تغییرات معناداری را پس ازاجرای آموزش نشان داد. گونزالس۱،۱۹۹۰به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹۱۰ .نتایج پژوهشی نشان داد که پس از آموزش مهارتهای حل مسأله به گروه آزمایشی، اکتساب این مهارت نسبت به گروه کنترل افزایش یافت تلادو و همکاران، ۱۹۸۴؛ کاپلان۲ و همکاران، ۱۹۹۲ به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹۱۱. آموزش مهارت های زندگی، در برنامه های گوناگون مؤثر و مفید بوده است. مثل برنامه های پیشگیری از سوء مصرف دارو بوتوین و همکاران، ۱۹۸۴ و ۱۹۸۰؛ پنتر۳، 1983؛ بارداری نوجوانانزابین و همکاران، ۱۹۸۶؛ شینک۵،۱۹۸۶؛ارتقای هوشگونزالس، ۱۹۹۰؛ پیشگیری از بی بند و باری جنسی اولویس۶، ۱۹۹۰؛ پیشگیری از ایدز سازمان جهانی بهداشت،۱۹۹۴؛ آموزش صلح پراتزمن۷ و همکاران، ۱۹۸۸ و ارتقای اعتماد به نفس تکید۸، ۱۹۹۰ به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹. ۱۲. مطالعاتی در زمینه آموزش مهارت های زندگی در مقاطع راهنمایی و متوسطه انجام شد، که نتایج تمامی آن ها حاکی از کاهش میزان مصرف سیگار،الکل و مواد مخدر، افزایش نگرش منفی نسبت به سوء مصرف مواد و افزایش عزت نفس در مهارت های اجتماعی بوده است پنتر۹ و همکاران، ۱۹۸۸؛ انیسکویچ۱۰ و همکاران، ۱۹۹۰؛ کروتر۱۱ و همکاران، ۱۹۹۱؛ ایگرت و همکاران، ۱۹۹۴؛ باکر۲ و همکاران، ۱۹۹۵؛ تامپسون و همکاران، ۱۹۸۸ علاوه بر این، برنامه آموزش مهارت های زندگی برای پیشگیری از خودکشی، خشونت و رفتارهای منفی و کاهش افت تحصیلی نیز مورد استفاده قرار گرفته که نتایج حاکی از کاهش میزان اقدام به خودکشی، خشونت و رفتارهای منفی و افت تحصیلی بوده است الیاس و همکاران، ۱۹۹۱؛ گینر۳ و همکاران، ۱۹۹۳؛ لافروم بواز۴، ۱۹۹۴؛ ایگرت و همکاران، ۱۹۹۴؛ تامپسون و همکاران، ۱۹۹۸؛ پنتر و همکاران، ۱۹۹۸ به نقل از خاکپور، ۱۳۸۰ ۱۳. یکی از اهداف اصلی برنامه مهارت های زندگی، ارتقاء بهداشت روانی کودکان و نوجوانان است. مطالعات بسیاری در مورد تأثیر برنامه آموزش مهارت های زندگی بر ابعاد مختلف سلامت روان انجام گرفته و نتایج نشان داده است که آموزش این مهارت ها سبب افزایش عزت نفس، بهبود مهارت های اجتماعی و ارتباطات بین فردی، افزایش رفتارهای مثبت اجتماعی و سازگاری اجتماعی، افزایش رضایت سیستم خانوادگی و سازگاری با خانواده، افزایش مهارت حل مسائل شخصی و بین فردی و افزایش مهارت های مقابله ای شده است شور۵، ۱۹۸۲؛ بوتوین، ۱۹۸۲؛ پارت۶، ۱۹۸۵؛ کروتر، ۱۹۹۱؛ الیاس و همکاران، ۱۹۹۱؛ لارسون۷، ۱۹۹۲؛ گیلبرت۸، ۱۹۹۶ به نقل از خاکپور، ۱۳۸۰۱۴ .برنامه های پیشگیری مبتنی بر آموزش مهارت های زندگی، بر اساس مطالعات انجام شده بسیار مؤثرتر از گرایش های سنتی است. مثلاً پری۹ و کلدر۱۰ ۱۹۹۲دریافتند که گرایش های جامع در پیشگیری از سوء مصرف مواد شامل آموزش مهارت های زندگی برای ارتقای توانائیهای اجتماعی در به تعویق انداختن شروع مصرف الکل و ماری جوانا بسیار مؤثرتر از گرایش های مبتنی بر ارائه دانش و اطلاعات و گرایش های مبتنی بر رهبری همسالان بوده اند. همچنین گلین ۱۹۸۹در مروی بر گرایش های مؤثر در پیشگیری از مصرف سیگار به این نتیجه رسید که آموزش مهارت ها، جزء ضروری برنامه های موفق و مؤثر است( به نقل از نوری و محمدخانی،۱۳۷۹ ).
15.پژوهش کنترل شده وسیعی درباره پیشگیری از سوء مصرف مواد بر روی جمعیت ۶۷۸ نفری از دانش آموزان کلاس پنجم صورت گرفت. مقایسه پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که مهارت های مقابله گروه آزمایشی در مقابل افراد گروه کنترل، افزایش چشمگیری یافت. (انیسکویچ ـ وایسونگ۱، ۱۹۹۰ به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹) 16.متیک۲ و همکاران( ۱۹۸۷) بر اساس پژوهشی بر روی ۱۶۸۴ دانش آموز گزارش دادند که سوء مصرف دارو با استرس ارتباط دارد. پژوهش دیگری د رمورد عوامل زمینه ساز مصرف سیگار بر روی ۸۱۰ دانش آموز نشان داد که همرنگی با جماعت۳ و فشار ناشی از همسالان از عوامل میانجی اساسی است که رابطه استرس و پاسخ های مقابله ای ناسازگارانه را تحت تأثیر قرار می دهد
17.کاسترو و همکاران، ۱۹۸۷و ماگودی۵ و ناستازی۶ ۱۹۸۸ دریافتند اعتیاد به مواد مخدر در مراحل ابتدایی، با ناتوانی در برقراری ارتباط با والدین و همسالان رابطه دارد . به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹18. کاپلان و همکاران ۱۹۹۲آموزش هایی را در زمینه های اختصاصی و پیشگیری از مصرف مواد الکلی ارائه دادند. نتایج نشان داد که آموزش ها در پیشگیری از مصرف مواد مؤثر است و تمایل به استفاده از مواد الکلی را کاهش می دهد
. همچنین یافته ها، به اثرات مثبت این آموزش بر مهارت دانش آموزان در حل مشکلات بین فردی و مقابله با اضطراب دلالت دارند. به دنبال چنین آموزش هایی، شرکت کنندگان قادر می شوند تا تعارض های خود را با همسالان به نحو سازنده ای حل نمایند و محبوبیت بین فردی بیشتری می یابند. این پژوهش مؤثربودن آموزش مهارت های زندگی را در ارتقای سطح بهداشت روان و پیشگیری اولیه نیز نشان می دهد. یافته ها تأثیر آموزش مهارت های زندگی را در پیشگیری از خودکشی نشان داده اند.(منابع موجود در دفتر بهداشت و تغذیه وزارت آموزش و پرورش. ) 19.پژوهش ها حاکی از آنند که عزت نفس ضعیف با موارد زیر ارتباط دارد:
**سوء مصرف الکل و دارو: کامفر و ترنر،( ۱۹۹۰) ؛ سینگ و مصطفی (۱۹۹۴)؛ بزهکاری دوکز و لورچ، (۱۹۸۹) پژوهش در زمینه سوء مصرف مواد نشان داده است که سه عامل مهم با سوء مصرف مواد رابطه دارند که عبارتند از: عزت نفس ضعیف، ناتوانی در بیان احساسات و فقدان مهارت های ارتباطی مک دانالد و همکاران، ۱۹۹۱) به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹ (**بی بند و باری جنسی کدی، (۱۹۹۲)؛ پلات نیک (، ۱۹۹۲)؛ افکار مربوط به خودکشی چوکت و همکاران (، ۱۹۹۳)،( به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹)
20.برنامه آموزش مهارت های زندگی برای پیشگیری از خودکشی، خشونت و رفتارهای منفی و افت تحصیلی نیز مورد استفاده قرار گرفته که نتایج حاکی از کاهش میزان اقدام به خودکشی، خشونت و رفتارهای منفی و کاهش افت تحصیلی بوده است) الیاس و همکاران، ۱۹۹۱؛ گینر و همکاران، ۱۹۹۳؛ ایگرت و همکاران، ۱۹۹۴؛ تامپسون و همکاران، ۱۹۹۸؛ پنتر و همکاران، ۱۹۹۸ ،به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹( 21.پژوهش( ارکارت و همکاران،۱۹۹۱ ) که به صورت پژوهش تجربی و کنترل شده اجرا شد، ۲۵۳۰ دانش آموز در گروه کنترل و ۲۵۳۰ دانش آموز در گروه آزمایشی را مورد بررسی قرار داد. گروه آزمایشی در مورد مهارت های ارتباطی، تصمیم گیری و مراحل حل مسأله آموزش داده شدند. نتایج نشان داد که در گروه آزمایشی، مصرف سیگار، الکل و سایر مواد مخدر کاهش چشمگیری یافت( منابع موجود در دفتر بهداشت و تغذیه وزارت آموزش و پرورش) چنین برنامه ای در فنلاند، بر روی ۴۵۲۳ دانش آموز اجرا شد و نتایج مشابهی به دست داد(وارتیانین و همکاران، ۱۹۸۶)
22.آموزش مهارت های زندگی در پیشگیری از خشونت و بزهکاری نیز کارایی داشته است. در یک برنامه پیشگیری از خشونت، به ۱۳۵ دانش آموز مهارت حل مسأله آموزش داده شد. نتایج نشان داد که افراد شرکت کننده در برنامه، در مقایسه با گروه کنترل با مشکلات اجتماعی کمتری روبرو بوده و کمتر به راه حل های خشونت آمیز متوسل شده اند و عواقب منفی بیشتری برای خشونت مطرح کرده اند. (گی نر و همکاران، ۱۹۹۳ به نقل از نوری و محمدخانی، ۱۳۷۹)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
پیشینه تحقیق
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد/ دوره 9، شماره 2/ تابستان 1386/ 19-14 تأثیر ورزشهای هوازی با شدت پایین بر فشارخون سید محسن حسینی بروجنی
1، زیبا فراهانی**، حسین شیری**، دکتر ژیلا عابد سعیدی***، دکتر حمید علوی مجد†، سعید حمیدی زاده†† *مربی گروه پرستاری- دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، ** مربی گروه پرستاری – دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، *** استادیار گروه پرستاری – دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، †استادیار گروه آمار زیستی – دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، ††کارشناس ارشد پرستاری – دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد.
کاهش فعالیتهای جسمی (کم تحرکی) و پرفشاری خون هر دو از عوامل خطر در ایجاد بیماریهای قلبی و عروقی و سکته های مغزی می باشند. کنترل فشارخون در محدوده طبیعی می تواند از ایجاد این عوارض پیشگیری کند یا آنها را به تعویق اندازد. استفاده از روشهای غیر دارویی یکی از اقدامات مهم در کنترل فشارخون می باشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر ورزش پیاده روی با شدت پایین بر فشارخون کارمندان مبتلا به پرفشاری خون اولیه، انجام شد. روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است که در آن 36 کارمند مبتلا به پرفشاری خون اولیه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر بروجن در یک برنامه ورزشی پیاده روی با شدت پایین به مدت 4 هفته، هر هفته 3 بار و هر بار به مدت 30-20 دقیقه شرکت کردند. سرعت پیاده روی در حدی تعیین شد که ضربان قلب در محدوده 60-50 درصد حداکثر ضربان قلب باشد. قبل از ورود به برنامه ورزشی، بلافاصله بعد از آن و یک هفته بعد متغیرهای پژوهش (فشارخون، نبض، وزن و شاخص توده بدنی) مورد اندازه گیری قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمونهای آماری t زوجی و آنالیز واریانس با اندازه گیریهای مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: میانگین سنی واحدهای مورد پژوهش 5±13/46 سال بود. قبل و پس از مداخله به ترتیب میانگین فشارخون سیستولیک 12±04/150 و 11±5/149 (05/0p>)، فشارخون دیاستولیک 6±6/88 و 5±6/84 (001/0p<) و فشارخون متوسط شریانی 6±4/109 و 6±3/106 (01/0p<) میلی متر جیوه به دست آمد. همچنین قبل و پس از مداخله در تعداد ضربان قلب، وزن و شاخص توده بدنی تفاوت معنیداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه پیاده روی با شدت پایین می تواند اقدام مؤثری در کنترل بیماری فشارخون باشد. واژه های کلیدی: فشارخون، پیاده روی، کارمند، ورزش هوازی. مقدمه: شهرنشینی و زندگی صنعتی باعث ایجاد تغییراتی در سبک زندگی امروزی گردیده که بسیاری از این دگرگونی رفتار، تأثیرات منفی بر روی بهداشت و سلامت فرد دارد. نداشتن برنامه ورزشی منظم و کم تحرکی یکی از این پیامدها می باشد (1). در بــررسی شهـر تهــران، 80 درصــد مــردان و 85 درصد زنان هیچگونه فعالیت بدنی در خارج از محیط کار یا منزل حتی به صورت قدم زدن منظم را ذکر نکردند (2). کم تحرکی در بالغین به عنوان یک عامل خطر برای بروز بیماری دیابت نوع 2 و در دوران کودکی باعث افزایش شیوع چاقی می شود (3،4). در شخص کم تحرک غلظت کلسترول LDL و تری گلیسریدها افزایش و کلسترول HDL کاهش پیدا میکند (1). فعالیت فیزیکی باعث کاهش خطر تبدیل اختلال تحمل گلـــوکز به دیـــابت، افزایش برداشت گلوکز توسط سلول های عضلانی و بــافت چربی، حساسیت به انســـولین و ذخیره گلوکز توســط کبـــد (3،4). پیشگیری یا تأخیر در شروع اختلالات شناختی مرتبط با سن یا دمانس (5) افزایش ذخیره جریان خون کرونری در بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر (6) کاهش هایپرتروفی بطن چپ، بهبود کیفیت زندگی و کاهش فشارخون در بیماران مبتلا به پرفشـــاری خون میشود (4، 10-7). پرفشاری خون نیز یک عامل خطر برای بروز بیماریهای قلبی عروقی بوده و می تواند منجر به فیبریلاسیون دهلیزی، نارسایی احتقانی قلبی و سکته مغزی و نارسایی کلیوی شود. همچنین پرفشاری خون یک جزء مهم سندرم متابولیک می باشد (4). بر اساس آخرین تعریف، پرفشاری خون فشار سیستولیک بیشتر از 140 میلیمتر جیوه و فشار دیاستولیک مساوی یا بیشتر از 90 میلیمتر جیوه در یک دوره مداوم و حداقل در 2 اندازه گیری جداگانه می باشد (11). حفظ فشارخون سیستولیک در حد 140 میلی متر جیوه بسته به سن بیمار، منجر به کاهش 44-28 درصدی سکته مغزی و 35-20 درصدی بیماری ایسکمیک قلبی می شود (4). تعدیل در سبک زندگی شامل ورزش، کاهش وزن و محدود کردن سدیم دریافتی نقش مهمی در کنترل فشارخون ایفا میکند (9). ورزش هــوازی با شدت متوسط (70%-40% حداکثر اکسیژن مصرفی) باعث کاهش معنیدار فشارخون در بیماران مبتلا به پر فشاری خون و همچنین در افراد دارای فشارخون طبیعی دارای اضافه وزن یا وزن طبیعی می شود (4). ورزشهای منظم هوازی از درمانهای غیر دارویی در کنترل فشارخون میباشند. ورزش منظم هوازی باعث کاهش فشارخون سیستولیک به میزان 11 میلیمتر جیوه و کاهش فشارخون دیاستولیک به میزان 8 میلیمتر جیوه میشود. یک برنامه فعالیت فیزیکی منظم باید به تدریج شروع شود و به مدت 45-30 دقیقه در اغلب روزهای هفته تداوم پیدا کند. این سطح از فعالیت میتواند فشارخون را بدون درمان دارویی کنترل کند (12). با توجه به اینکه تأثیر ورزشهای هوازی بر فشارخون عموماً در برنامه های ورزشی طولانی مدت (حداقل 3 ماه) و شدت بالا (70%-60% حداکثر سرعت قلب) و تعداد جلسات زیاد در هفته (5 روز در هفته) مورد بررسی قرار گرفته است (14،13) و از آنجا که افزایش تعداد جلسات ورزشی در هفته و بالا بودن شدت ورزش در افرادی که وقت کافی برای انجام برنامه های ورزشی ندارند (به علت مشغله کاری) یا از نظر جسمی قادر به انجام ورزش با شدت بالا نیستند ممکن است مانعی در شرکت در این گونه برنامه های ورزشی شود، این مطالعه با هدف بررسی تأثیرات یک برنامه ورزشی با شدت پایین و حداقل جلسات توصیه شده (از نظر فرکانس و طول مدت ورزش) بر فشارخون کارمندان مبتلا به پرفشاری خون اولیه انجام گرفت. عدم مشاهده تفاوت معنی دار بین دو گروه سنی ممکن است ناشی از کم بودن تعداد نمونه و کوتاهتر بودن طول مدت برنامه ورزشی در این پژوهش باشد. از نگاه دیگر می توان به این نتیجه رسید که ورزش در هر دو گروه سنی مفید بوده و اختصاص به گروه سنی خاصی ندارد. در این مطالعه داشتن سابقه فامیلی پر فشاری خون یا فقدان آن پاسخ فیزیولوژیک به برنامه ورزشی را تغییر نداد. اما در مطالعه دیگری مشاهده شد در افرادی که سابقه فامیلی پر فشاری خون دارند، کاهش فشارخون ناشی از ورزش به مراتب کمتر از افرادی می باشد که این سابقه را در اقوام خود نداشتند (17). متا آنالیزی نشان داد که در 76 درصد مطالعات انجام شده کاهش معنیداری در فشارخون بعد از ورزش مشاهده شده است. این کاهش در مورد فشارخون سیستولیک حدود 10 میلیمتر جیوه و در مورد فشارخون دیاستولیک حدود 8 میلی متر جیوه بوده است. این متاآنالیز نشان داد کاهش فشارخون در بین هفته های یک تا ده اتفاق افتاده است. به عبارت دیگر زمان زیادی برای مشاهده اثرات مفید ورزش در پرفشاری خون لازم نیست. همچنین کاهش فشارخون سیستولیک در افراد میانسال نسبت به افراد مسن تر یا جوانتر بیشتر است اما کاهش فشار خون دیاستولیک در تمام سنین مشابه می باشد (18). به نظر می رسد تفاوت های موجود بین نتایج این پژوهش با دیگر مطالعات در ارتباط با تفاوت های نژادی، جنسی و معیارهای انتخاب واحدهای مورد پژوهش، روشهای اندازهگیری فشارخون، شدت و طول مدت برنامه ورزشی باشد. به هر حال با توجه به عدم وجود گروه کنترل و محدودیت های نسبتاً زیاد در این پژوهش، پیشنهاد می گردد مطالعات با تعداد نمونه بیشتر و گروه کنترل انجام شده و تأثیر آن در کیفیت زندگی بیماران مورد ارزیابی قرار گیرد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه پیاده روی با شدت پایین می تواند اقدام مؤثری در کنترل هر چه بیشتر بیماری فشارخون باشد. تشکر و قدر دانی: در پایان از زحمات پرسنل محترم شبکه بهداشت درمان شهرستان بروجن کمال تقدیر و تشکر داشته و آرزوی سلامت و موفقیت برای این عزیزان دارم. منابع: Hambrecht R, Gielen S. Essay: h
نتیجه گیری
یک مشکل جهانی برای سلامت جامعه است. زندگی بی تحرک علت عمده مرگ و میر،بیماری و ناتوانی میباشد.حدود 2 میلیون مرگ هر سال به علت عدم فعالیت بدنی اتفاق می افتد و یافته های اولیه از تحقیق سازمان بهداشت جهانی حاکی از آنست که زندگی بی تحرک یکی از 10 علت عمده مرگ و میر در جهان می باشد.عدم فعالیت بدنی باعث افزایش تمام انواع مرگ ومیر،دو برابر شدن خطر بیماریهای قلبی عروقی،نوع 2 دیابت و چاقی میشود.همچنین خطر سرطان روده و پستان،بالا رفتن فشار خون،اختلالات چربی،استئوپروز،افسردگی و اضطراب را افزایش میدهد.میزان بی تحرکی در تمام کشورهای توسعه یافته ودر حال توسعه بالاست.در کشورهای توسعه یافته بیش از نیمی از بالغین به اندازه کافی تحرک ندارند.
این مسأله در شهرهای بزرگ کشورهای توسعه یافته که به سرعت هم رشد می کنند مشکل عمده تری میباشد.شلوغی،فقر،جنایت،ترافیک،آلودگی هوا و فقدان پارک و امکانات ورزشی و تفریحی و پیاده رو،انتخاب فعالیت بدنی را مشکل میسازد. برای مثال در سائوپائولوی برزیل70 درصد جمعیت غیر فعال هستند.حتی در مناطق روستایی کشورهای در حال توسعه وقت گذرانی غیر فعال مثل تماشای تلویزیون در حال افزایش است.نتیجه این تغییرات در زندگی افزایش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
عزت نفس
در بررسی عزت نفس، اولین کار توسط ویلیام جیمز انجام شده است. او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تعاملات اجتماعی ، یعنی از زمانی که متولد شده و مورد شناسایی دیگران قرار می گیرد، شکل می گیرد.
الف : مبانی نظری
مربیان، والدین، رهبران تجاری و دولتی همگی بر این امر اتفاق نظر دارند که ما نیاز به پرورش اشخاصی با عزت نفس سالم و بالا داریم. افرادی که با خصوصیات مدارا و احترام قائل بودن برای دیگران مشخص می گردند و افرادی که مسئولیت اعمالشان را می پذیرند، دارای انسجام هستند، به موفقیت های خود مباهات می کنند، خود انگیخته اند، تمایل به ریسک کردن دارند،انتقادپذیر هستند، قادر به دوست داشتن و دوست داشته شدن اند، جویای چالش و برانگیزش ناشی از پیگیری اهداف ارزنده و دشوارند و بر زندگیشان احاطه و کنترل دارند. به عبارت دیگر ما نیازمندیم تا به رشد اشخاصی که واجد عزت نفس سالم و اصیل هستند، کمک نماییم، چرا که آن ها کسانی هستند که به وجود خود به عنوان یک تأیید کنندهٔ زندگی، فردی سازنده ، مسئول و مطمئن اعتماد می کنند (رابرت ریزنر، به نقل از محمودی،۱۳۸۲).
تعاریف متعددی از جانب محققین در مورد عزت نفس صورت گرفته است که جهت روشن شدن مفهوم آن لازم است تعدادی از آن ها را ذکر کنیم تا نتیجه مناسبی حاصل گردد. کوپر اسمیت عزت نفس را یک قضاوت شخصی در مورد ارزش و مقبولیت خود می داند که در نگرش او ظاهر می شود (قلی،۱۳۷۵).
سیف (۱۳۶۸) در تعریف عزت نفس چنین آورده است: «نیاز به احترام به خود، به عبارت دیگر عزت نفس عبارت است از نیاز به کسب موفقیت و تأیید یا نیاز به ایجاد تصور مثبت درباره خود و دیگران و اینکه دیگران او را فردی قابل احترام بدانند.»
عزت نفس از نظر راجرز۱ (۱۹۵۹) عبارت است از ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خود یا قضاوت شخص نسبت به ارزشمندی وجود خود می باشد که این صفت عمومیت داشته و درهمه مردم وجود دارد و حالتی است ثابت و دائمی ( به نقل از قلی، ۱۳۷۵). ویلیام جیمز۲ (۱۹۸۰)، عزت نفس را تابع کسری از موفقیت ها بر انتظارات خود می داند، به طوری که هر چه موفقیت های شخص بیشتر از انتظاراتش باشد، عزت نفس او نیز بیشتر خواهد بود و در صورتی که عکس آن صادق باشد، عزت نفس کمتری خواهد داشت (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).
والد۳ و برکلر عزت نفس را داشتن احساس خوب نسبت به خود، دوست داشتن خود و دوست داشته شدن و رفتار مناسب دیگران نسبت به او، احساس راحتی، احساس توانایی و موفقیت در رهبری می دانند (ستوده، ۱۳۷۳). عزت نفس می تواند به عنوان احساس یک فرد درباره شایستگی و ارزشمندی خود تعریف شود. شایستگی بر اساس تعریف هایی که به وسیله ویلیام سوان۱ ارائه شده عبارت است از: احساس عمومی فرد درباره لیاقت و توانایی خود. به بیان ساده، شایستگی عبارت است از داشتن اعتماد به نفسی که فرد عموماً قادر است با تکیه بر آن نتایج مورد انتظار را به دست آورد (فیبل وهال،۱۹۷۸ ، به نقل از فتحی،۱۳۸۲). داگلاس۲ (۱۹۹۴) عزت نفس را دسته ای از اعتقادات می داند که بر پذیرش یا عدم پذیرش خود فرد دلالت می کند. منصور (۱۳۶۸) عزت نفس را چگونگی رضایت فرد از اعمال خود می داند . اسلامی نسب (۱۳۷۳) عزت نفس را درکی می داند که فرد از خودش دارد و این درک، با قضاوت های ارزشی همراه بوده و میزانی از خویشتن پذیری و حرمت نفس را در بر میگیرد. او قضاوت های ارزشی فرد را همیشه مثبت
نمی داند.
شاملو (۱۳۶۹) معتقد است عزت نفس ارزیابی مداوم و قضاوت او نسبت به ارزشمندی وجودی خود می باشد. مزلو۳ از عزت نفس به عنوان یکی از نیازهای اساسی انسان یاد میکند، او در سلسله مراتب نیازهای خود، عزت نفس را پس از نیاز به عشق و تعلق قرار داده است و اعتقاد دارد که برای رسیدن به مراحل بعدی نیازها، لازم است تا نیاز به عزت نفس فرد ارضا شود. از نظر او هر فرد نیاز دارد که مورد احترام خود و دیگران واقع شود (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).
ناتانیل براندن۴ در کتاب «قدرت عزت نفس»، عزت نفس را ارج نهادن ارزش و اهمیت خویش، مسئول خود بودن و در برابر دیگران مسئولانه رفتار کردن ، می داند (نقل از محمودی،۱۳۸۲).
به طور کلی از تعاریف فوق نتیجه می شود که عزت نفس یکی از ویژگی های شخصیت فرد است که بر ارزشیابی و قضاوت نسبتاً پایدار فرد (مثبت یا منفی) نسبت به خود دلالت می کند.
باید توجه داشت که عزت نفس با وجود شباهت هایی که با مفاهیمی چون خودپنداره۱ و اعتماد به نفس۲ دارد، با آن ها کاملاً یکسان نبوده و تفاوت هایی باهم دارند. برای روشن شدن مطلب در این بخش، این مفاهیم مورد بررسی قرار خواهندگرفت.
خودپنداره به صورت مجموعه باورهایی که شخص درباره خود دارد، تعریف می شود. به عبارتی هرفردی، باورهای خود درباره خودش را، خودش فراهم می آورد که اصطلاحاً خودپنداره نامیده می شود. در شکل گیری خودپنداره منابع زیادی وارد عمل می شود: واکنش های دیگران، مشاهده رفتار های خود، مقایسه خود با اشخاصی که به او شباهت دارند و در همان محیط زندگی می کنند. در حالی که عزت نفس عبارت از ارزیابی شخص از ویژگی های خاص خود است. بنابراین، خیلی ساده می توان گفت که عزت نفس یعنی احساسی که فرد نسبت به خود دارد (گنجی، ۱۳۸۱).
● از نظر شاملو (۱۳۶۸)،
بیابانگرد (۱۳۸۰) در کتاب «روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان» می گوید:
به عقیده فرانکن۱ (۱۹۹۴)، خود پنداره با عزت نفس ارتباط دارد. او در کتاب خود می گوید:
● اعتماد به نفس :
با وجود این که اعتماد به نفس می تواند در عزت نفس شرکت داشته باشد اما این دو با یکدیگر مترادف نیستند، بلکه عزت نفس ، اشاره به قضاوت ارزشی فرد نسبت به خود دارد در حالی که اعتماد به نفس به اثربخشی (خودکارآیی) و اطمینان نسبت به عملکرد خود مربوط می شود (برنار۲، ولز۳ و پیترسون۴، ۱۳۷۳). بین این دو رابطه مستقیمی وجود دارد به طوری که اگر در