لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
ادبیات و پیشینه تحقیق
امروزه درمانهایی که بر اساس فرمولبندی های روانشناختی صورت میگیرد، احتمال میزان موفقیت را افزایش میدهد.
بنابراین باتعیین فرمولبندی مشکلات و انتخاب الگوی صحیح و روش مناسب و توصیف فرایند تغییر، بصورت سازمان یافته ضریب اطمینان در درمان افزایش مییابد
در شناخت درمانی، شیوه رواندرمانی مبتنی بر نظریه اختلالات هیجانی و فهم باورهای تحریف شده( بک 1967 – 1991 ) مطالعات بالینی و تجربی کواکس ( 1978) و بلک برن(1988) و نیز تکنیکهای درمانی مشخصی است.
این شیوه درمانی شکل سازمان یافته ای از روان درمانی است که برای کمک به بیماران برای یادگیری روش های موثر به منظور مواجه با مشکلاتی که سبب ناراحتی او میشوند طراحی شده است.
- میرافضلی آرانی، فاطمه، علل ترس در کودکان، مرکز تحقیقات نظام وفا شهرستان شهرستان ایذه ،83 ـ 1382
ترس از بزرگترین دشمنانی میباشد که بشر مجبور است با آن روبرو شود ترس دربارة آسیبپذیری خودمان و ترس برای بقای خود
2- عکاشه گودرز"بررسی عملکرد تحصیلی وعلل ترس در دانش آموزان" شورای تحقیقات اداره آموزش و پرورش شهرستان ایذه 1381در این تحقیق سنین نوجوانی یعنی سالهای بین 12 تا 18 سال را دوره ناکامل نامیدهاند زیرا نوجوان عالم کودکی را پشت سر گذاشته و به دوره کامل بزرگسالی نیز نرسیده است در نتیجه احساس نوعی ناامنی و عدم اطمینان و اعتماد به خود و نقش اجتماعی خود دارد. دوره ای که در طول عمر انسان ؛تنشهای هیجانی؛در حد اعلای خود می رسد دوره نوجوانی است .در این دوره علاوه بر رشد و تغییرات بدنی و ترشحات غدد داخلی که تا حدی موجبات ترس و تنش را در نوجوانان پدید می آورد،عوامل محیطی و اجتماعی یکی از عوامل اصلی وجود تنشها در این دوره می باشد.
شناخت درمانی بک ابتدا در مورد افسردگی و ترس به کار رفته است ( 1967) ولی امروزه مطالعات و تحقیقات بیشتر در شناخت درمانی نشان میدهد برای بسیاری از اختلالات روانشناختی از جمله ترس ، وسواس و … نیز قابل استفاده است.
در ارزیابی تحریف های شناختی که افراد مضطرب تجربه میکنند فریمن و دیگران ( 1990) متوجه شدند که تحریفهایی همچون فاجعه آمیز دانستن، شخصی سازی تعمیم و مبالغه آمیز،… ( 1990) دیده میشود و هم چنین کاربرد مثلث شناختن و نقش آن در درمان ترس توسط گرینبرگ ( 1985) مورد بحث قرار گرفته است.
شناخت درمانگران معتقدند تجارب کودکی میتواند باعث شکلگیری طر حوارهها و باورهای اساسی و باورهای شرطی گردند، در هنگام وجود یک محرک به عنوان موقعیت، فعال کننده ترس، میتواند بر طرحوارها و باورهای اساسی و باورهای شرطی اثر کرده و بصورت یک فرآیند شناختی، پیامدهای شناختی از
جمله افکار اتوماتیک را فعال نموده و رفتارها و هیجانات و پاسخهای فیزیولوژیک انسان را تحت تاثیر قرار دهد.
نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (6/0-4/0) بین عملکرد تحصیلی و ترس دانشجویان و توانایی را نشان داده است (بروک اور2، 1981: مارش3،1984؛ اسکالویک4، 1986). بین عملکرد تحصیلی و ترس کلی نیز همبستگی 3/0 تا 4/0 یافته شده است (روبین5 1978؛ اسکالویک، 1984، 1986) . از طرف دیگر هانسفورد6 (1982) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی در حدود 6/0) بین خود پنداره توانایی و ترس کلی به دست آورد (بیابانگرد، 1380).
بر اساس یک الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح کند که هر یک از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام7 و همکاران، 1990 به نقل از میرعلی یاری، 1379).
الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، 1979) فردی ممکن است پیش بینی نماید که عملکرد تحصیلی اش بر عملکرد اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممکن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود( فستینگر1، 1954) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملکردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همکلاسان که اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و کلمین، 1987). مطابق نظر(دیویس، 1978) دانشجویان ممکن است در صورتی که خودشان را با اکثریت همکلاسی هایشان مقایسه نمایند(بویژه دانشجویان دختر)، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پارکر و مارش (1984) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»2 مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر عملکرد احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و عملکرد است تا این که متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، 1379) .
1ـ ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، 1973؛ کلی 1954) فردی ممکن است پیش بینی کند که دانش آموزان دارای عملکرد تحصیلی پایین، ممکن است از موقعیتهایی که در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش کمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریة خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممکن است تدابیر اجتناب از شکست، از جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت که آسودگی موقتی که به توسط این تدابیر اجتناب از شکست حاصل شده گمراه کننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی که فرد انتظار پایینی از عملکرد توانایی اش داشته باشد، پیشرفت تحصیلی کمتری را نیز تجربه خواهد کرد. (بیابانگرد، 1380).
در بعضی مطالعات گزارش شده که عملکرد توانایی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان در مقطعه های مختلف تحصیلی ، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینکه، تحقیقات آزمایشی اجازة هیچ گونه نتیجه گیری با ثباتی را در مورد ترتیب علّی عملکرد و رضایت مندی دانشجو نمی دهد. این همان نتیجه گیری است که به توسط بیرن1 (1984، 1988) در دو مطالعه بزرگ بیان شده است. علاوه بر این، روابط بین این دو مفهوم ممکن است ناشی از مشکلات روش شناختی، سن، تعریف عملکرد و اندازه گیری رضایت مندی دانشجو باشد ( هانسفورد، 1982). بر اساس زمینه های نظری هر کدام از متغیرهای رضایت مندی و عملکرد توانایی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
پرسش مهم برای پژوهش عبارت از این است که آیا می توان اثرات هر یک از متغیرهای مذکور و متغیری را که بهترین پیش بینی کننده برای دیگری باشد، تعیین و شناسایی کرد؟ به دنبال این نظر، شاولسون2 و بیرن (1984)، الگوی برتری علّی و ملاکهای آزمون آن را تعیین نمودند. بر اساس این الگو خودپندارة افراد به تدریج تحت تأثیر اعمال، موفقیت ها و ارزشیابی ها در موقعیت های خاص قرار گرفته، و عزت نفس و رضایت مندی کلی از خود پنداره های افراد در زمینه های مختلف تأثیر می پذیرد. بنابراین حتی اگر پیشرفت تحصیلی، عملکرد توانایی و رضایت مندی کلی بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته باشند، جهت علّی غالب از پیشرفت در خودپندارة توانایی به عزت نفس کلی است (بیابانگرد ، 1380).
14ـ اروین (1967) در پژوهش هایی که انجام داد به این نتیجه رسید که برداشت مثبت فرد از خود به عنوان یک انسان نه تنها مهمتر از تلاش او برای کسب پیشرفت و روحیة رفتن به مدرسه است، بلکه عامل اصلی در جهت کارایی تحصیل می باشد و ترس عامل باز دارنده دانشجو . ( به نقل از یوسفی، 1374).
15ـ پتیبوم9 وهمکاران (1968) هیچ رابطه ای بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی نیافتند ( به نقل از بیابانگرد، 1374).
16ـ تحقیقات کوپر اسمیت (1967) نشان داده است که عزت نفس در ایجاد و نوع رفتار فردی وترس و اجتماعی نقش بسیار عمده دارد (به نقل از مفتاح، 1381).
«دوگلاس»1 دریافت که علاقه والدین و تشویق آنان در جریان رشد سن کودکان بطور فزاینده ای در کسب موفقیت تحصیلی اهمیت می یابد. وی همچنین برای سالهای اولیه تحصیلی کودک اهمیت قائل است زیرا در بسیاری موارد، عملکرد سالهای نخستین تحصیل در سراسر دوره