دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد شبیه‌سازی حرارتی 22 ص با فرمت ورد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

به نام خدا

موضوع:

Simulated Annealing

شبیه‌سازی حرارتی

نام استاد:

جناب آقای دکتر حمیدزاده

نام درس:

شیوه ارائه مطالب علمی و فنی

نام دانشجو:

حسین حقیقت

پاییز 1386

چکیده

در این تحقیق ما به بررسی یکی از روش‌های بهینه‌سازی حل مسئله به نامSimulated Annealing می‌پردازیم. SA در واقع الهام گرفته شده از فرآیند ذوب و دوباره سرد کردن مواد و به همین دلیل به شبیه‌سازی حرارتی شهرت یافته است. در این تحقیق ادعا نشده است که SA لزوماً بهترین جواب را ارائه می‌کند. بلکه SA به دنبال یک جواب خوب که می‌تواند بهینه هم باشد می‌گردد. SA در حل بسیاری از مسائل بخصوص مسائل Np-Complete کاربرد دارد. در پایان روش حل مسئله‌ی فروشنده‌ی دوره گرد در SA بطور مختصر آورده شده است.

فهرست مطالب

عنوان شماره صفحه

1- مقدمه 3

2. SA چیست؟ 5

3- مقایسه SA با تپه‌نوردی 8

4- معیار پذیرش (یک حرکت) 9

5- رابطه‌ی بین SA و حرارت فیزیکی 11

6- اجرای SA 11

7- برنامه سرد کردن 12

1-7. درجه حرارت آغازین 13

2-7. درجه حرارت پایانی 14

3-7. کاهش درجه حرارت در هر مرحله 14

4-7. تکرار در هر دما 14

8- تابع هزینه 14

9- همسایگی 15

10- روش حل TSP با SA 15

11- نتیجه‌گیری 19

منابع 20

1- مقدمه

سیستم‌های پیچیده اجتماعی تعداد زیادی از مسائل دارای طبیعت ترکیباتی را پیش روی ما قرار می‌دهند. مسیر کامیون‌های حمل و نقل باید تعیین شود، انبارها یا نقاط فروش محصولات باید جایابی شوند، شبکه‌های ارتباطی باید طراحی شوند، کانتینرها باید بارگیری شوند، رابط‌های رادیویی می‌بایست دارای فرکانس مناسب باشند، مواد اولیه چوب، فلز، شیشه و چرم باید به اندازه‌های لازم بریده شوند؛ از این دست مسائل بی‌شمارند. تئوری پیچیدگی به ما می‌گوید که مسائل ترکیباتی اغلب پلی‌نومیال نیستند. این مسائل در اندازه‌های کاربردی و عملی خود به قدری بزرگ هستند که نمی‌توان جواب بهینه آنها را در مدت زمان قابل پذیرش به دست آورد. با این وجود، این مسائل باید حل شوند و بنابراین چاره‌ای نیست که به جواب‌های زیر بهینه بسنده نمود به گونه‌ای که دارای کیفیت قابل پذیرش بوده و در مدت زمان قابل پذیرش به دست آیند.

چندین رویکرد برای طراحی جواب‌های با کیفیت قابل پذیرش تحت محدودیت زمانی قابل پذیرش پیشنهاد شده است. الگوریتم‌هایی هستند که می‌توانند یافتن جواب‌های خوب در فاصله مشخصی از جواب بهینه را تضمین کنند که به آن‌ها الگوریتم‌های تقریبی می‌گویند. الگوریتم‌های دیگری نیز هستند که تضمین می‌دهند با احتمال بالا جواب نزدیک بهینه تولید کنند که به آن‌ها الگوریتم‌های احتمالی گفته می‌شود. جدای از این دو دسته، می‌توان الگوریتم‌هایی را پذیرفت که هیچ تضمینی در ارائه جواب ندارند اما براساس شواهد و سوابق نتایج آن‌ها، به طور متوسط بهترین تقابل کیفیت و زمان حل برای مسئله مورد بررسی را به همراه داشته‌اند. به این الگوریتم‌ها، الگوریتم‌های هیوریستیک گفته می‌شود.

هیوریستیک‌ها عبارتند از معیارها، روش‌ها یا اصولی برای تصمیم‌گیری بین چند گزینه خط‌مشی و انتخاب اثربخش‌ترین برای دستیابی به اهداف مورد نظر. هیوریستیک‌ها نتیجه برقراری اعتدال بین دو نیاز هستند: نیاز به ساخت معیار‌های ساده و در همان زمان توانایی تمایز درست بین انتخاب‌های خوب و بد. برای بهبود این الگوریتم‌ها از اواسط دهه هفتاد، موج تازه‌ای از رویکردها آغاز گردید. این رویکردها شامل الگوریتم‌هایی است که صریحاً یا به صورت ضمنی تقابل بین ایجاد تنوع جستجو (وقتی علائمی وجود دارد که جستجو به سمت مناطق بد فضای جستجو می‌رود) و تشدید جستجو (با این هدف که بهترین جواب در منطقه مورد بررسی را پیدا کند) را مدیریت می‌کنند. این الگوریتم‌ها متاهیوریستیک نامیده می‌شوند. از بین این الگوریتم‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

بازپخت شبیه‌سازی شده

جستجوی ممنوع



خرید و دانلود تحقیق در مورد شبیه‌سازی حرارتی 22 ص با فرمت ورد


مالیات بر درآمد2

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

به نام خدا

از نظر قانون مالیات به دو دسته تقسیم می شود:

1. مالیات بر دارایی

2. مالیات بر درآمد

در صورتی که اشخاصی از نظر قانون مشمول مالیات شوند در بر گیرنده عموم افرادی است که چه از دارایی های خود درآمد بدست می آورند و چه از درآمدهای خود و چه مقیم ایرام باشند و چه مقیم خارج نهایت اینکه از نظر قانون طوری پیش بینی شده است که جائی خالی و سوال که دارای اشکال باشد وجود ندارد. بدین لحاظ ابتدا اشخاص مشمول مالیات را ماده یک قانون مالیاتهای مستقیم در بند 5 به شرح ذیل مشخص نموده:

1. کلیه مالکین اعم از اشخاص حقیقی یا حقوقی نسبت به اموال یا املاک خود واقع در ایران طبق مقررات باب دوم که باب دوم مربوط به مالیات بر دارایی می باشد که در صفحات آینده بررسی خواهد شد.

2. هر شخص حقیقی ایرانی مقیم ایران نسبت به کلیه درآمدهایی که در ایران یا خارج از ایران تحصیل می نماید

3. هر شخص حقیقی ایرانی مقیم خارج از ایران نسبت هب کلیه درآمدهایی که در ایران تحصیل می کند.

4. هر شخص حقیقی ایرانی نسبت به کلیه درآمدهایی که در ایران یا خارج از ایران تحصیل می نماید و...

بنابراین قانون از دو منبع مالیات اخذ می نماید.

1. از داراییهایی که افراد دارند یا برای آنها بوجود می آید.

2. از درآمدهایی که اشخاص به مناسبت شغل خود تحصیل می نماید که هر منبع دارای مالیات جداگانه ای است که ذیلاً ذکر می شود.

مالیات مستغلات مسکونی خالی

طبق قانون افرادی که دارای چند واحد مسکونی باشند و این واحد ها در مراکز استانها و شهرستانهایی که جمعیت آنها بیش از یکصدهزار نفر بوده است قرار گرفته باشند و آماده برای اجاره دادن به اشخاص بوده ولی بدون داشتن موانع قانونی بیش از شش ماه متوالی خالی و بلااستفاده نگهداشته شوند مشمول مالیات بر مستغلات مسکونی خالی هستند. طبق این فصل قانون به ارزش معاملاتی واحدهای مسکونی توجه نموده تا بر مبنای آن مالیات وصول نماید. نحوه محاسبه مالیات بدین شکل است که تا شش ماه بنابر توضیح بالا مشمول مالیات نخئواهد بود و بعد از مدت شش ماه تا یک سال معادل دو در هزار ارزش معاملاتی مستغل به ازای هر ماه مازاد بر یکسال به عنوان مثال اگر یک واحد مسکونی یک سال خالی نگه داشته شود و ارزش آن واحد بر اساس قیمت منطقه ای ( ارزش معاملاتی) دویست هزار تومان برآورد ده باشد مالک بر ان واحد باید مبلغ (4000 تومان) مالیاتمستغل خود را بپردازد و چنانچه از یک سال تجاوز نماید مثلاً دو سال خالی نگه داشته شود نسبت به یک سال اضافی باید چهار در هزار(4/0) محاسبه و پرداخت شود در نتیجه این صورت مبلغ مالیات واحد مسکونی برای دو سال 12000 هزار تومان خواهد شد. یعنی مبلغ 4000تومان برای سال اول و مبلغ8000 تومان برای سال دوم مودیان این فصل اگر صرفاً محل سکونت خود را خالی نگه دارند و یا خالی نگه داشتن مستغلات خود خارج از اختیارشان باشد مشمول پرداخت موضوع این فصل نمی شود. و همچنین به موجب این ماده11 قانون م م مکلفند برای مستغلات مسکونی خود مانند فصل قبل اظهار نامه مالیاتی که توسط وزارت دارایی تهیه و در دسترس آنها قرار داده می شود تنظیم و تا آخر اردیبهشت سال بعد به حوزه مالیاتی که مستغل خالی در آنجا واقع است تسلیم و مالیات خود را پرداخت نمایند و اگر دو یا چند مستغل خالی در یک حوزه مالیاتی مودی می تواند برای تمام آنها یک اظهار نامه مالیاتی تسلیم نماید و چنانچه مالک یا همان مودی از تسلیم اظهار نامه خودداری نماید ممیز مالیاتی مکلف است که نسبت به شناسایی و تشخیص و مطالبه ملیات مستغل اقدام کند. تفاوت این فصل با فصل قبل از نقطه نظر تسلیم اظهار نامه مالیاتی این است که در این جا اظهار نامه مالیاتی باید به حوزه مالیاتی که مستغل در آنجا واقع است داده شود اما در فصل قبل می بایست به حوزه مالیاتی که مالک در آنجا سکونت یا اقامتگاه دارد تسلیم می شد اما آنچه مسلم است این است که افراد رأساً خودشان نه این قبیل اظهار نامه ها را می دهند و نه حاظر هستند که مالیاتشان را بپردازند و این تکلیف بر عهده حوزه های مالیاتی می باشد که وفق قانون نسبت به شناسایی و مطالبه مالیات مستغل اقدام نماید و اغلب این موارد هم به ندرت مشاهده می شود که کسی محل مسکونی خود را خالی نگه دارد و از درآمد آن که ناشی از اجاره می باشد استفاده نماید.

مالیات بر درآمد کشاورزی:

از جمله درآمدهایی که افراد از پرداخت مالیات معاف می باشند در امد حاصل از فعالیتهای کشاورزی و فعالیتهایی است که ارتباط با فعالیت کشاورزی دارد و ماده 81 قانون مم فهرست این نوع فعالیتها را بدین شرح ذکر نموده: کشاورزی، دامپروری، دامداری، پرورش ماهی و زنبور عسل و پرورش طیور و صیادی و ماهیگیری، نوغان داری، احیاء مراتع و جنگلها، باغات، اشجار از هر قبیل و نخلیات از پرداخت مالیات معاف می باشد.

طبق این دستور قانون کسانی که در موارد ذکر شده بالا فعالیت بنمایند کل درآمد آنها زا مالیات معاف می باشد. و در جهت نیل به این اهداف قانون دولت را مکلف نموده که مطالعات و بررسی های لازمرا در زمینه کلیه فعالیتهای کشاورزی و رشته فعالیتهایی که ادامه فعالیت کار آنها ضروری استفاده از معافیت را می نماید به عمل آورده و لایحه مربوط را تهیه و به موقع به مجلس شورای اسلامی جهت تصویب ارائه دهد.

مالیات بر درآمد مشاغل:

یکی از پر درآمدترین منابع مالیاتی ملیات بر درامد مشاغل است که دولت از ان استفاده می کند و همچنین اغلب مردم هم که شغل آزاد دارند و دارای کسبی می باشند می دانند که در



خرید و دانلود  مالیات بر درآمد2


تحقیق درباره؛ بهسازی زمینهای آبرفتی به روش تزریق سیمان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 120

 

به نام خدا

بهسازی زمینهای آبرفتی

به روش تزریق سیمان

فهرست مطالب

فصل اول : تاریخچه

فصل دوم : اهداف ، مزایا و معایب تزریق سیمان

فصل سوم : زمین‌های قابل تزریق سیمان

فصل چهارم : عمل تزریق سیمان

فصل پنجم : نحوه کنترل دوغاب و عملیات تزریق سیمان

فصل ششم : ماشین آلات مورد نیاز در یک طرح تزریق سیمان

منابع و مراجع

فصل اول

تاریخچه

تکنولوژی تزریق بعنوان یک راه حل مهندسی ، یک تکنیک کهن در بسیاری زمین است که درحدود دو قرن قدمت دارد. تزریق در زمین برای نخستین بار توسط شخصی بنام Berigny در سال 1802 انجام شد و لکن این تکنیک ، تنها در چند دهه اخیر پیشرفت نموده و اکنون بعنوان یک تکنیک برتر شناخته شده است .

از آنجا که کیفیت این تکنیک در بهسازی زمین در رابطه با اجرای انواع سازه‌های بزرگ و مهم در اکثر کشورهای صنعتی پیشرفته به عنوان یک راه حل مفید و موثر کاملا ً مورد قبول متخصصین است ، در نتیجه وجود مشکلات و موانع خاصی نظیر مسائل مکانیک خاک منطقه عمل اعم از پائین بودن مقاومت زمین ، پائین بودن پی سنگ ، تخلخل زیاد ، احتمال نشست یا مشکلات زمین شناسی همانند وجود شکستگی‌های زیاد در منطقه ، تکتونیزه بودن محل ،‌وجود غارهای زیرزمینی ، بالا بودن سطح آبهای زیرزمینی ، هوا زدگی لایه‌ها ، تشکیلات مختلف زمین شناسی از لحاظ جنس ، شیب و ضخامت لایه‌ها ، یا نفوذ پذیری زمین منطقه عملیاتی ، مشکلات خاکبرداری ،‌مشکلات ناشی از فرار آب ،‌وجود باتلاش و لجن زار و ... اجرای هیچ پروژه مهم و ضروری را تحت الشعاع قرار نمی دهد . چرا که تزریق بعنوان موثرترین و اغلب اقتصادی ترین راه حل بوده که برطرف کننده و یا کاهش دهنده اکثریت موانع و مشکلات طبیعی و حتی مصنوعی منطقه مورد نظر می‌تواند باشد ،‌که البته این تکنیک حتی در برطرف کردن مشکلات سازه‌های اجراء شده نیز کاربرد شایانی دارد ( بلند کردن ساختمانهای نشست کرده ، جلوگیری از ریزش تونلها در مناطق سنگریزه‌ای ، جلوگیری از تراوش آب در انواع سدهای ساخته شده در گذشته و.....)

برجسته‌ترین موفقیت در تزریق مربوط به زمانیست که از تزریق در معادن استفاده شد . آن زمان باز کردن معبرها بوسیله تزریق به آسانی انجام می گرفت .



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ بهسازی زمینهای آبرفتی به روش تزریق سیمان


دانلود تخقیق در مورد نام زبان ما به انگلیسی چیست (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

نام زبان ما به انگلیسی چیست: فارسی (Farsi) یا پرژن (Persian)؟

نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پِرژِن (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید اما در سالهای اخیر در زبان انگلیسی به گونه ای روز افزون به جای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده می گردد. در این گفتار کوتاه، می خواهم توضیح دهم که چرا چنین جایگزینی صورت می گیرد، چه کسانی آن را انجام می دهند، و سرانجام اینکه زیان های این جایگزینی کدام است. پیش از این دیگران در این باره نکاتی را مطرح کرده اند و بحث های بسیاری هم صورت گرفته اما بنظر می رسد که مسئله هنوز حل نگردیده است و هر روز هم جدی تر می شود. قرن هاست که در غرب از واژه پرژن (Persian) استفاده می کنند که اصل آن به واژه های پارس و پارسی بر می گردد. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند پارس و زبان آنها نیز پارسی شناخته شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد زنده بوده)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده نهم پس از میلاد رایج بوده)، و پارسی نو که دیگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی موسوم شد – بوده است.چرا که در زبان حاکمان جدید صدای "پ" وجود نداشت. اگر این صدا وجود داشت و یا اگر ایرانیان پشتکار بیشتری در نگهداری نام واقعی آن می کردند، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما یقینا ساده تر می بود. ولی ایرانیان از فرم عربی این واژه که همان "فارسی" است برای نامیدن زبان خود استفاده کردند. اما در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان پرژن (Persian) - یا با تلفظی شبیه به آن بسته بهنوع زبان اروپایی خوانده شد. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و در کنار عربی به یک زبان جهانی بویژه در فلات ایران، در آسیای میانه، و تا همین سده های اخیر بعنوان یک زبان رسمی در هند تبدیل گردید. در این دوران حجم بزرگی از آثار تاریخی، شعری، و ادبی، اجتماعی، و علمی به فارسی نوشته شد. امروزه نیز فارسی همچنان نه تنها زبان رسمی ایران بلکه یکی از زبانهای رسمی افغانستان و جمهوری تاجیکستان و هنوز هم زبان مردم بسیاری در سایر نقاط آسیای میانه است. اما سخن اصلی ما بر سر نام این زبان در زبان انگلیسی است نه تاریخچه آن. مسئله این است که چرا ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بجای نام انگلیسی (Persian) یا فرانسوی (Persane)، یا آلمانی ( Persisch) آن، واژه "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در ایران یا کشورهای فارسی زبان است بکار برده می شود و چه کسانی به این کار دامن می زنند ؟ اشکال آن چیست؟برای کسانی که به روزنانه ها، کتابها، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دوره های پیش از دهه هشتاد میلادی (و چاپ خارج از ایران) دسترسی دارند و یا برای کسانی که آن سالها را بیاد می آورند، روشن است که این زبان در آن روزگار در انگلیسی بطور عمده پرژن (Persian) خوانده می شد و نه فارسی (Farsi). اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال 1358 بود که بگونه ای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی بعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. پیش از آن به ندرت و در موارد خاصی این واژه به چشم می خورد و قطعا مردم عادی غرب (بجز عده ای جهانگرد یا فرستاده های سیاسی و آنهم بخاطر بی اطلاعی دوستان بومی اشان) از آن بی اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان های غربی وجود داشت. انقلاب ایران در بسیاری زمینه ها بویژه در رابطه با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن، تولید ایدولوژی و ارتقاء آن، تولید هنر و تبلیغ آن، و نیز در زمینه چگونگی عرضه داشت هویت ایرانی رابه طور اساسی در جامعه دگرگون کرد. در سطح عمومی، دیگر این گونه تولیدات در انحصار یک گروه برگزیده اجتماعی نبود بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به این گونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثال های موفقیت آمیز آن شرکت انبوه بیشماری از زنان ایرانی در فعالیت های ادبی، سینمایی، و نقاشی است. مسئله ارتقای گفتمان حکومتی بعنوان یک سیاست رسمی در سطح داخلی و بین المللی همچنان بعنوان یک ضرورت باقی ماند اما دیگر بجای ستایش نظام ایران باستان، دولت به ستایش سنت های دینی پرداخت که از آن رهگذر تا اندازه ای هر آنچه که باستانی، غربی، یا بطور کلی غیر اسلامی بود نفی می گردید. همزمان، انقلاب باعث تبعید، کوچ اجباری، یا کوچ آزادانه بسیاری از ایرانیان با زمینه های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب شد. همه این دگرگونی ها به نوعی در بازعرضه داشت هویت ایرانی که پیش از این بیشتر در رابطه با ایران تاریخی بود تاثیر گذاشت. از نتایج این دگرگونی های گفتمانی یکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بعنوان نمام این زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا این را باید روش کرد که این کسانی که به رایج کردن این واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بودند و از کدام خواستگاه دست به این کار زدند. در این رابطه به چند گروه می توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگیزه یا دلایل مختلفی به این کار اقدام کرده باشند. نخستین گروه مدیران کشوری پس از انقلاب بودند که در اخبار انگلیسی و دیگر زبان های خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلامیه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. این البته به این معنا نیست که در رژیم پیشین هیچکس هیچگاه از نام بومی این زبان در زبان های خارجی استفاده نمی کرد. بودند تعدادی که این کار را می کردند. اما با انقلاب 1979، و سپس با حادثه گروگانگیری، ایران نا گهان در مرکز توجه قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولین انقلابی ایران چه می گفتند. اینان گاه از سر بی توجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند و گاه نیز انگیزه های ایدولوژیک آنان را به این کار وا می داشت.البته برخی از مخالفان فرهنگ غربی می دانستند که زبان ما برای مثال در انگلیسی پرژن (Persian) خوانده می شد و نیز می دانستند که عربها آن را الفارسی می خوانند و نیز تا حدی به رابطه واژه پرژن (Persian) با تاریخ ایران باستان آگاهی داشتند بنابراین نمی توان گفت که تمام حرکات آنها نا آگاهانه بوده است. رواج واژه فارسی (Farsi) برای این گروه نه تنها عملی در مخالفت با غرب بود بلکه از نظر ایدئولوژی نیز باعث ایجاد فاصله هر چه بیشتر با فرهنگ ایران باستان می گردید، درست بر خلاف کاری که برخی از مسولین رژیم پیشین در صدد آن بودند، یعنی اغراق در مورد ایران باستان و اهمیت آن در زندگی روزمره مردم دوران ما. شاید هم اینان صادقانه باور داشتند که باید این نام را تغییر داد که در این صورت درست این بود که دلایل این باور خود رابه بحث عمومی قرار می گذاشتند. برای مثال حتا امروز نیز دریک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد بنام فارسی سرویسس (Farsi Services): هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را فارسی بخواند، طبعا بسیاری از وابسته های سیاسی کشور های دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام می خوانند بویژه اگر آنها از کشورهایی باشند که در آنجا به زبان ما فارسی می گویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه، و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی زبان ما راFarsi می نامند. گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه گزارش به ایران سفر می کردند. با توجه به زمان محدودی که ایشان در آنجا می گذراندند، تعجب آور نبود که تنها کلمه ای را که حتما یاد می گرفتند همین واژه فارسی بود بویژه که از مسئولین هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان، کلمه پرژن را نمی شنیدند. این خبرنگاران پس از بازگشت از همه معلومات تازه خود را، از جمله نام زبان کشور ایران، در نوشته هایشان استفاده می کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثیر قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به این کار ادامه می دهند و از بکار بردن نام درست این زبان در زبان خود اجتناب می ورزند. روشن است که رفتار مقامات ایرانی با نام بین المللی زبان خود نیز در مورد رفتار خبرنگاران نیز بی تاثیر نبوده است. بالاخره آنها گزارشگرند و هر چه را بشنوند تکرار می کنند. گروه بعدی که از واژه فارسی (Farsi) برای نامیدن این زبان در انگلیسی استفاده می کنند برخی از زبان شناسان هستند. این ها معتقدند که برای تشخیص زبان هایی که در ایران، افغانستان، و تاجیکستان رایج است بهتراست که زبان ایران را فارسی (Farsi)، زبان افعانستان را دری (Dari)، و زبان تاجیکستان را تاجیک (Tajik) بنامند چرا که اطلاق واژه پرژن (Persian) به همه آنها درست نیست. و این اعتقاد بر این اساس استوار است که این ها سه زبان مختلف، یا بر طبق نظرات برخی دیگر از آنان دست کم سه گویش گوناگون، هستند. در این مورد در واقع اغراق می شود، به همانگونه که برخی از زبان شناسان در تفاوت بین فارسی نوشتاری و گفتاری چنان اغراق می کنند که گویی در باره تفاوت بین عربی استاندارد و فصیح سخن می گویند. پس در اینکه اینها سه زبان مختلف هستند جای بحث فراوان وجود دارد. اما ممکن است بگوئیم که این گونه نام گزاری کار این گروه از پژوهشگران را کمی آسان می کند ولی این کار باعث ایجاد سردرگمی در بین غیر متخصصان می گردد. از آن گذشته دلایل بسیاری نیز برای رد این نظریه زبان شناسانه وجود دارد. برای مثال زبان انگلیسی در انگلستان و انگلیسی در آمریکا با یکدیگر تفاوت هایی دارند (اگر چه به نسبت بسیار کمتری) اما این دو گونه را دو زبان مختلف به نامهای انگلیسی و امریکایی نمی خوانیم بلکه در صورت لزوم به آنها انگلیسی (English) و انگلیسی امریکایی (American English) اطلاق می کنند. به همین روال فرانسوی فرانسه و فرانسوی کبک (در کانادا) با یکدیگر تفاوت های فاحشی دارند اما هر دو فرانسوی هستند: French و Canadian French. از اینها گذشته اگر قرار باشد این منطق زبان شناسانه را به مقوله نام گذاری تعمیم دهیم، باید برای تمام لهجه های فارسی در ایران و افغانستان و تاجیکستان یک نام ویژه پیدا کنیم که در این صورت ما صاحب "زبانهایی" خواهیم شد از قبیل اصفهانی و شیرازی که برای فارسی زبانان بسیار آسانند و به فارسی تهرانی نزدیک و "زبانهایی" همچون سیاه کوهی و اردکانی که فهم آنها برای تهرانی ها کمی مشکل تر است. بنابراین چرا برای مثال از این نام گذاری استفاده نمی کنند: Persian و Dari Persian و Tajik Persian. این گونه واژه گذاری بخوبی این سه گونه مختلف زبان فارسی از هم جدا میکنند. برای اطمینان خاطر این را هم اضافه کنم که حتی در خود زبان فارسی و در تاجکیستان، ادیبانی مانند محمد جان شکوری از واژه فارسی تاجیکی برای نامیدن این زبان استفاده می کنند. واقعیت دیگر هم این است که در سطح ادبی نیز این سه کشور دارای میراث ادبی (Persian literature) مشترکی هستند که به ما اجازه نام گذاری های دلبخواهی زبان ها را نمی دهد. چنانچه همه ایرانیان و ایرانشناسان سه واژه Persian و Dari Persian و Tajik Persian را به رسمیت بشناسند، ادارات دولتی و بویژه ادارات مهاجرت نیز بتدریج آن را پذیرفته و در اسناد خود آن را منعکس خواهند کرد و بدین ترتیب یک امر فرهنگی طولانی مدت فدای منافع کوتاه مدت چندین مترجمی که برای این ادارات کار می کنند نخواهد شد. جالب است که یک نویسنده افغانی در کتاب تازه خود می گوید داشتن دو نام برای یک زبان در دو کشور ایران و افغانستان برای فرهنگ و ادبیات مشترک دو کشور مضر بوده است. وی در این پژوهش خود نشان می دهد که هیچگاه ضرورت تاریخی برای کاربرد واژه های "دری" و "فارسی" وجود نداشته است و از این راه این باور را که زبان مردم افغانستان دری و زبان مردم ایران فارسی است، مورد تردید قرار می دهد. افراد دیگری که از این و اژه ه برای نامیدن این زبان در زبانهای دیگر تا حدی بطور طبیعی استفاده می کنندعبارتند از کسانی که نام این زبان در زبان مادریشان نیز فارسی است. اینها شامل هندی ها، پاکستانی ها، عرب ها، ترکها، پنجابی ها، و غیره هستند که در هنگام مکالمه به انگلیسی تمایل دارند که از همان واژه آشناتر در زبان خود استفاده کنند. این عمل نشانه بی احترامی آنها نسبت به این زبان نیست. بلکه آنهادر مواردی با این کار انگار که می خواهند احساس نزدیکی خود را به فرهنگ ایرانی نشان دهند. کسانی که در دانشگاه ها به آموزش فارسی می پردازند حتماً به اینگونه دانشجویان برخورد کرده اند. اما جالب این است که با یکبار یاد آوری، این دانشجویان از واژه پرژن (Persian) استفاده می کنند. گاه سازمان های دولتی و ارتشی در کشورهای غربی و بویژه در آمریکا نیز به خاطر مشخص کردن نواحی مورد نظرشان از واژه فارسی (Farsi) در متن انگلیسی استفاده می کنند. این کاربرد بویژه پس از حملات 11 سپتامبر افزایش یافته است اما اثر فرهنگی آن هنوز بسیار نا شناخته مانده است. امید می رود که با درست شدن اوضاع سیاسی در خاورمیانه، دیگر نیازی به این گونه فعالیت های امنیتی دست کم در مورد ایران وجود نداشته باشد. اما جالب است بدانیم که در آگهی های استخدام این سازمانها، برای گزینش متخصصین مورد نظر خود در افغانستان هم، کماکان از واژه فارسی (Farsi) استفاده می کنند. به عبارتی، عدم استفاده از واژه پرژن (Persian) لزوما به تفکیک بین فارسی ایران و فارسی دری نمی انجامد. گروه بعدی و بنظر من عامل عمده رواج واژه فارسی (Farsi)، مهاجران و پناهندگان سیاسی / اقتصادی پس از انقلاب هستند. این گروه از همه بزرگتر بوده و دسترسی به آنان برای بحث در مورد نام زبان فارسی در زبان های خارجی نیز از همه سخت تر است. بیشتر این افراد به هنگام ورود به غرب به هیچ زبانی به جز فارسی تسلط نداشته اند و برخی از آنان هنوز هم زبان کشور میزبان را بخوبی فرا نگرفته اند. آنها هنگام پر کردن درخواست نامه های اداره مهاجرت در امریکا و کانادا و در برابر پرسش "زبان مادری شما چیست؟" می نوشتند فارسی (Farsi) و نمی دانستند یا هنوز هم نمی دانند که نام زبان آنها در انگلیسی یا دیگر زبان های اروپایی فارسی (Farsi) نیست. نتیجه اینکه که در سالهای اخیر ما شاهد ظهور این واژه در اسناد و ادبیات اداره مهاجرت کشورهای غربی بوده ایم. این هموطنان حتا اگر بر حسب اتفاق با نام زبان خود در انگلیسی آشنا باشند، آن را ممکن است به اشتباه پرشیین یا پرشیان تلفظ کنند و هنگامی که مخاطب آنها از وجود چنین زبانی به خاطر تلفظ نا جور آن اظهار بی اطلاعی می کند، آنها ترجیح می دهند به کاربرد همان واژه فارسی اکتفا کنند اگر چه مخاطب آنها از وجود همچون زبانی هم بی اطلاع باشد. بر اساس تحقیقی محدودی که در دوران دانشجویی ام در بین عده ای از ایرانیان و آمریکائیان مقیم میشگان انجام دادم (سی نفر ایرانی و بیست نفر آمریکایی)، از هر ده نفر ایرانی که در در امریکا تحصیلات دانشگاهی نداشتند، شش نفر معتقد بودند که فارسی (Farsi) نام زبان کنونی ماست و پرژن (Persian) یا نام نژاد یا نام زبان ایران باستان بوده است. جالب اینکه هیچکدام هیچگونه دلیلی هم برای این اظهار نظر نداشتند. کسانی که در دانشگاه امریکایی، بویژه دانشگاه های بزرگ و دست اول حضور یافته باشند، به احتمال زیاد با واژه پرژن (Persian) برخورد داشته اند. بر اساس همین تحقیق، از ده نفر آمریکایی، همگی واژه پرژن (Persian) را می شناختند ولی تنها یکنفر از آنها می دانست فارسی (Farsi) چیست و بنابراین برای این گروه در کل تفکیک بین این دو نام مطرح نبود. اگر چه اکثر ممکن است کسانی که واژه فارسی (Farsi) را بکار می برند با توضیح کوتاهی به کنه مطلب پی ببرند اما برخی از افراد این گروه نسبتا تازه وارد به جهان غرب- در مورد کاربرد واژه فارسی متعصب باقی می مانند. آنها بر این باورند که با بکار بردن واژه فارسی (Farsi) هنگام حرف زدن به زبان انگلیسی کاری وطن پرستانه می کنند.بنابر این انتظار دارند که غربیها با بکار بردن کلمه فارسی سعی کنند بهتر فرهنگ ایرانی را به رسمیت بشناسند. آنها گاه به تئوری توطئه نیز متوسل می گردند و می گویند که خارجی ها ما را مجبور کرده اند که نام زبان خود را عوض کنیم. اینها غافل از این هستند که با این کار خود مانع بزرگی در راه ارتقاء فرهنگ خود ایجاد می کنند که بدان خواهیم پرداخت. در اینجا تنها این را اضافه کنم که همانطور که اشاره شد، خود واژه فارسی (Farsi) عربی شده واژه پارسی (Parsi) است که این دومی در حقیقت به (Persian) از نظر صدا و صوت و شکل به همان اندازه نزدیک است که کلمه اولی. بنابراین این ادعای ناسیونالیستی هم که ما باید نام بومی زبان خود را که همانا فارسی است به این خارجیها وبه جامعه بین المللی تحمیل کنیم نیز بر ناآگاهی استوار است. جالب است که این دسته از افراد آگاهی بسیار نا چیزی از فرهنگ ایران، بویژه فرهنگ باستانی ایران، نکات ضعف آن، و سایر مشکلات سنتی رایج در جامعه دارند و در این رابطه هم فکر می کنند تمامی عقب ماندگی ایران ناشی از تبانی های غربی هاست. گروه بعد و در ادامه گروه قبلی، ایرانیان نسل دوم هستند. اینها از پدر و مادر خود شنیده اند که نام زبان مادریشان فارسی (Farsi) است و این احتمالا همان چیزی است که در مدارس آخر هفته که بعضا برای فراگیری زبان فارسی در آن شرکت می کنند نیز بدانها آموزش داده شده است که همه اینها البته طبیعی است چون این روند فراگیری نام زبان تماما بزبان فارسی صورت گرفته است. اما از آنجایی که بسیاری از جوانان نسل دومی مطالعه چندانی در باره زبان و فرهنگ خود بزبان انگلیسی ندارند، هیچگاه این فرصت را نیافته اند که نام زبان خود را در کشور دومشان کشف کنند. اینها هنگامی که وارد دانشگاه می شوند و از روی علاقه، نیاز، یا کنجاوی بدنبال درس های زبان یا ادبیات فارسی می گردند و آنها را نمی یابند بسیار نا امید میشوند غافل از اینکه این دروس در دانشگاهای عمده امریکا بطور مرتب تحت عنوان Persian Language ویا



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد نام زبان ما به انگلیسی چیست (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد ناصر خسرو 9 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

ناصر خسروقبادیانی

حیات

ابو معین ناصربن خسروقبادیانی بلخی مروزی از شاعران و نویسندگان بزرگ و سخن گستر سده پنجم هجری است . درباره او هر چند پژوهش های نسبتاً تازه هم شده ، ولی هنوز تحقیقات علامه سید حسن تقی زاده تازگی خود را از دست نداده است . کنیه او ابومعین و لقب و تخلص او ((حجت)) است . در ماه ذوالقعده 394 هجری قمری مطابق با تیرماه 382 هجری شمسی در قادیان از نواحی باخ چشم به جهان گشوده و پس از سال 460 و به روایت درست تر در سال 481 هجری قمری در یمگان از اعمال بدخشان وفات یافته است .

از آغاز زندگانی او اینقدر می دانیم که از ابتدای جوانی در تحصیل علوم و فنون و آلسنه و ادیبات رنج فراوان برده است . از آن جمله قرآن مجید را بسیار خوانده و حفظ کرده است :

خواندن قرآن و زهد و علم و عمل مونس جان اند هر چهار مرا

یا اینکه می گوید :

مقرم به مرگ و به حشر و حساب کتابت زبر زبر دارم اندر ضمیر

گذشته از این ، تقریباً در همه دانش های عقلی و نقلی متداول عصر ، و مخصوصاً در علوم یونانی همچون ریاضی – از قبیل مجلسی بطلمیوس و هندسه اقلیدس – و طب بقراط و جالینوس ، و نجوم ، و فلسفه ( حکمت فلسفی ) ، و کلام ( حکمت دینی)تبحر یافته است . از مطالعه آثارش بر می آید که از ملل و نحل و ادیان و مذاهب نیز اطلاعات نسبتاً وسیعی کسب کرده بوده است .

اشعار عربی و حتی دیوان عربی هم داشته است . اما از دیوان تازی او چیزی به دست ما نرسیده است و نیز شبه نیست که پیش از سفر مصر شعر می سروده است ، اما غالب و بلکه همه اشعار او که در دست است ظاهراً پس از این سفر انشاء شده است . خود وی در آغاز سفرنامه و هم در دیوان خود به شعر گفتن پیش از سفر اشاره می کند ، و در بازگشت از سفر و وصول به بلخ هم چند بیت گفته که در سفرنامه درج است و در دیوان او نیست .

این حکیم حقیقت جوی که ذهن وقاد و خاطر تیز او به اصول عقلی و نقلی زمان خود که اذهان متوسط را تسکین می داد قناعت نمی کرده ، به واسطه خوابی که در ماه جمادی الاخره 437 در جوزجانان دید از شراب خوردن توبه کرد ، و به قصد وصول به حقیقت به سفر قبله عازم شد ، و در این راه با بردار کوچکتر خود ابوسعید و یک غلام هندی روانه حجاز شد . این مسافرت که 7 سال طول کشیده و با بازگشت به بلخ در جمادی الاخره سال 444 هجری قمری و دیدار برادر دیگر خود خواجه ابوالفتح عبدالجلیل خاتمه یافته ، مبدا یک دوره جدید از زندگانی اوست . در این سفر ، چهار بار حج کرده ، و شمال شرقی و غربی و جنوب غربی و مرکز ایران و بلاد ارمنستان و آسیای صغیر و حلب و طرابلس و شام و سوریه و فلسطین و جزیرالعرب ، مصر – که قریب سه سال آنجا بود ، و قیروان (درتونس) و نوبه و سودان را سیاحت کرده و پس از آنکه اغلب ایام خود را در پایتخت خلفای فاطمی یعنی مصر سپری کرده و در آنجا داخل مذهب اسماعیلیه و طریقه فاطمیان شده ، به قصد ترویج آن مذهب و نشر دعوت فاطمی در خراسان به وطن خویش بازگشته است . ناصر در این سه سال ، درجات سیر باطنیان را طی کرده و از مراتب ((مستجیب)) و ((مأذون)) و ((داعی)) بالاتر رفته به مقام ((حجتی)) رسیده ، و یکی از ((حجت)) های دوازدگانه فاطمیان در دوازده جزیر نشر دعوت شده . و از طرف امام فاطمی آن زمان یعنی ابوتمیم معد بن علی المستنصر با ا... ، تعیین شده ، و به ماموریت ، یعنی دعوت مردم به طریقه اسماعیلیان و بیعت فاطمیان در ممالک خراسان و سرپرستی شیعیان آن سامان و به قول خودش ((شبانی رمه متابعان دین حق )) به ایران بازگشت . و به این فقرات در اشعار خود اشارات بیشمار دارد ، و برخی از آنها را در همین متن مطالعه خواهید کرد .

در وقت بازگشت از مصر و حجاز به وطن خود بلخ ، پنجاه سال قمری از عمر او گذشته بود . فرار او از بلخ به هر حال پیش از سال 453 هجری قمری که تاریخ تالیف زادالمسافرین است واقع شده است ، چه در آن کتاب از بیرون رانده شدن خود از بلخ سخن می گوید . و چون هم غالب قصاید و اشعار او که در دست است ، و هم اغلب مصنفات او ، بعد از هجرت از بلخ نوشته شده ، از کار او در بلخ پس از بازگشت از سفر مصر ، اطلاعی نداریم . اما شکی نیست که در آنجا شوق و همت خود را صرف ترویج مذهب اسماعیلیان کرده است . ناصر به سبب شهرت یافتن در شاعری و حکمت و قدرت بسیاری که در فن مناظره کتبی و شفاهی داشته ، و نیز به سبب خصومت عالمان و غوغای جاهلان دشمنان زیادی پیدا کرد و خصوصاً دعوت صریح او به سمت خلیفه فاطمی – که همیشه در اشعار و آثار او خود ، او را ((میانجی)) ، ((امام)) و ((خداوند زمان)) و ((امیرالمومنین)) و خود را ((بنده)) و ((مامور)) و ((امین)) و ((مختار)) و ((سفیر)) او می خواند ، و مکرر در دیوان خود نام او را می برد – موجب تحریک غضب علمای خراسان و مخصوصاً بلخ ، و شورش عامه ، و خشم سلطان یا امیر سلجوقی ، و شاید تکفیر خلیفه بغداد شده ، و تهمت ((بد دینی)) و ((قرمطی)) و ((ملحد)) و ((رافضی)) بودن را برای او به ارمغان آورده و او مجبور به فرار گشته است ، و چندی در نهان می زیسته است و از همین جاست که در وجه دین می گوید (( حجت ها از انظار پوشیده باشند)) . وی پس از مدتی بر اثر فشار بیشتر مجبور به ترک بلخ شده ، و لهذا به مازندران پناه برده ، و شاید به مناسبت اینکه امرای گرگان و اسپهدان طبرستان شیعی مذهب بوده اند به حمایت بزرگان آن سامان روی آورده است .

معلوم نیست که ناصر چه مدتی در طبرستان بوده ، و قبل از آن و بعد از آن ، تا رسیدن به بدخشان کجاها بوده است . ولی به هر حال ، ممکن است میل به نزدیکی به خراسان او را به قصبه یا قلعه یمگان در اقصای خاک بدخشان کشیده ، و از قرار معلوم ، تا آخر عمر در این قصبه اقامت داشته و به اداره کار دعوت فاطمی در خراسان مستقر بوده است . اخراج ناصر از زادگاه خود و سخت گیری و تهدید و نفرین و طعن و هرگونه آزاری که به او وارد می آمده ، او را سخت متاثر ساخته ، و از این ستم ها و مظلومیت و بیچارگی و آوارگی و محبوسی خود در تنگنای دره یمگان اغلب می نالد ، و از جفای روزگار و بد حالی و سختی زندگانی و تنهایی و بی خانمانی خود در آن زندان و مخصوصاً از غربت شکایت دلسوز جانگذاز سر می دهد ، ولی در این حال به جبر و بی اختیاری نمی گراید و همه جا می گوید : این مصائب و سختی ها اختیاری است و در راه دین و عقیده خود آن همه را بر می تابد و اگر پای بندی به عقیده و اندیشه خود نمی داشت از تحصیل عز و جاه عاجز نبود ، و اگر اکنون نیز از راه و عقیده و شیوه خود برگردد و آن را فرو گذارد همه گونه جاه و جلال صوری نزد امیران و خلفا و سلاطین تواند یافت .



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد ناصر خسرو 9 ص (با فرمت word)