لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
معاد در نگاه خیام و حافظ
مهناز صفایی هوادرق
چکیده
حکیم عمر خیام نیشابوری در یکی از سالهای نیمه اول سدة پنجم هجری به دنیا آمده و در حوالی سال 520 ه. از دنیا رفته است، این سالها مطابق با دورانی است که متشرعان و دکان داران مذهب با طرز فکر خشک و انعطاف ناپذیر خود آراء مخالف خود را بر نمی تابیدند و با برچسب تکفیر مخالفان خود را از سر راه بر می داشتند، خیام یکی از بزرگان تاریخ ادبیات فارسی است که از تهمت الحاد در امان نمانده است. اما آیا به درستی خیام ملحد بوده است یا اینکه افکار او نگاه هنرمندانه و معترض به عالم هستی است که درشعر دیگر هنرمندان و شاعرانی که به مسلمانی و خوش مذهبی معروفند نیز وجود دارد. برای نمونه حافظ که قرآن را با چارده روایت می خوانده است دربسیاری از مضامین با خیام هم داستان است اما زبان و نحوه ی بیان این دو فرق دارد؛ در این مقاله از چندین مضمون مشترک شعر حافظ و خیام (آفرینش ، خدا، جبر و اختیار، قضا و قدر، مرگ) تنها به مسئلة روح و معاد پرداخته شده است.
واژگان کلیدی:
خیام، حافظ، معاد، فلسفه
برای خیام ماورای ماده چیزی نیست. دنیا در اثر اجتماع ذرات بوجود آمده که بر حسب اتفاق کار می کنند. این جریان دائمی و ابدی است . و ذرات پی در پی در اشکال و انواع، داخل می شوند و روی می گردانند. از این رو انسان هیچ بیم و امیدی ندارد و در نتیجه ترکیب ذرات و چهار عنصر و تأثیر هفت کوکب بوجود آمده و روح او مانند کالبد مادی است و پس از مرگ نمی ماند:
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی و ز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار باره بیشت گفتم باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بی مونس و بی رفیق و بی یاور وجفت
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
اما خیام به همین اکتفا نمی کند و ذرات بدن را تا آخرین مرحله نشئاتش دنبال می نماید و بازگشت آنها را شرح می دهد. در موضوع بقای روح معتقد به گردش و استحاله ذرات بدن پس از مرگ می شود. زیرا آنچه محسوس است و به تمیز در می آید این است که ذرات بدن در اجسام دیگر دوباره زندگی و یا جریان پیدا می کنند. ولی روح مستقلی که بعد از مرگ زندگی جداگانه ای داشته باشد نیست. اگر خوشبخت باشیم، ذرات تن ما خم باده می شوند و پیوسته مست خواهند بود، و زندگی مرموز و بی اراده ای را تعقیب می کنند.
محمدتقی جعفری در توضیح رباعی فوق (=می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت) چنین می نویسد: «پس از توصیه به میگساری، به اصطلاح یک راز مگو را با همه آدمیان در میان می نهند و می گوید: «هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت»! این راز مگو که در نظر گوینده انقلابی در فکر بشری ایجاد خواهد کرد! این است که : بروید در بهاران قدمی چند در گلستان بزنید، گلهایی را خوهید دید که بسیار زیبا و با طراوت و شکوفایی عطر افشانی می کنند و در پاییز و زمستان سراغ همان گلستان را بگیرید و بروید خواهید دید همة آنها پژمرده و از بین رفته اند و دیگر نخواهند رویید، حال وضع آدمیزادگان هم چنین است که وقتی خزان اجل بر آنان وزیدن گرفت و به زیر خاک تیره شان کشید، دیگر زنده نخواهند گشت.
از آن جا که خیام شاعر و فیلسوف مادی است فکر او در محور نیستی با تفکر و فلسفه الهیون کاملاً مغایر است. مثلاً افلاطون که بزرگترین نماینده و معرف این مکتب است اعتقاد داشت که بعداز مرگ، روح باقی می ماندو به حیات دیگر که جاودان است، در قلمرو عقول و مثل عروج می کند. ازاین رو جسم به مثابه زندان و قفس روح است، هر چه زودتر این قفس بشکند، روح زودتر می رهد. اما مساله به این شکل برای خیام مطرح نیست، چرا که او اساساً به روح اعتقاد ندارد . پس فقط می ماند جسم و استحالةذرات مادی. دستی که امروز بر گردن یاری پریچهر و سیه چشم و مشکین مو حلقه شده است، فردا دستة کوزه می شود. حال روح به کجا می رود، اساسا وجود دارد یا نه برای خیام خالی از اعتبار است . برای او در همه حال تحول مادی، گردش ذرات و بینش مادی اهمیت دارد و در ورای ماده جز خلاء و نیستی ، هیچ چیز متصور نیست. همین جاست که نقطة عزیمت و آغاز یأس خیام است، چرا که اگر او به جهانی دیگر اعتقاد داشت، این یأس لازم نمی آمد و می توانست با رغبت، مرگ تن را تحمل کند و به سرای باقی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
استدلالهاى قرآن بر امکان معاد
گرچه از آن نظر که ایمان و اعتقاد ما به قیامت از ایمان به قرآنو گفتار پیامبران سرچشمه مىگیرد لزومى ندارد که درباره قیامت به ذکر برهان و استدلال بپردازیم و یا شواهد و قرائنعلمى بیاوریم، ولى نظر به اینکه خود قرآن کریم - لااقل براى نزدیک کردن مطلب به اذهان - به ذکر یک سلسلهاستدلالها پرداخته است و خواسته است افکار ما از راه استدلال و به طور مستقیم هم باجریان قیامت آشنا شود، ما به طور اختصار آن استدلالها را ذکر مىکنیم.
استدلالهاى قرآن یک سلسله جوابهاست به منکرانقیامت.این جوابها برخى در مقام بیان این است که مانعى در راه قیامت نیست و در حقیقت پاسخى است به کسانى کهقیامت را امر ناشدنى فرض مىکردند، برخى آیات دیگر یک درجه جلوتر رفته و مىگوید در همین جهان چیزهایى شبیه به قیامتوجود داشته و دارد و با دیدن چنین چیزها جاى انکار و استبعاد نیست، برخى آیات از این هم یک درجه جلوتر رفته و وجودقیامت را یک امر ضرورى و لازم و نتیجه قطعى خلقتحکیمانه جهان دانسته است.بنابر این مجموع آیاتى که در آنها درباره قیامت استدلال شده استسه گروه
صفحه : 526
است و به ترتیب ذکر مىکنیم.
1.در سوره یس آیه 78 مىگوید: و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من یحیى العظامو هى رمیم قل یحییها الذى انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم.
براى ما مثلى آورد و خلقتخود را فراموش کرد، گفت این استخوانهاىپوسیده را کى زنده مىکند؟بگو همان کس که اولین بار آن را ابداع کرد و او به هر مخلوقى آگاه است.
این آیه پاسخ به مردى از کافران است که استخوانپوسیدهاى را در دست گرفته، آمد و آن استخوان را با دستخود نرم کرد و به صورت پودر در آورد و سپس آن را در هوامتفرق ساخت، آنگاه گفت چه کسى مىتواند این ذرات پراکنده را زنده کند؟ قرآن جواب مىدهد همان کس که اولین بار او را آفرید.
انسان گاهى با مقیاس قدرت و توانایى خود، امور را به شدنى وناشدنى تقسیم مىکند، وقتى چیزى را ماوراء قدرت و تصور خود دید گمان مىبرد آن چیز در ذات خود ناشدنىاست.قرآن مىگوید با قیاس به توانایى بشر البته این امر ناشدنى است، ولى با مقایسه با قدرتى که اولین بار حیاترا در جسم مرده آفرید چطور؟با قیاس به آن قدرت امرى است ممکن و قابل انجام.
آیات زیادى در قرآن کریم آمده که در همه آنها با تکیه به قدرت الهىدرباره قیامت بحث مىکند.مفاد همه این آیات این است که مشیتخداى عادل حکیم چنین اقتضا داردکه قیامت وجود داشته باشد و هیچ مانعى در راه این مشیت نیست.همان طور که اولین بار معجزه حیات و خلقت از این مشیتسرزد و جهان را و انسان را و حیات را آفرید، بار دیگر در قیامت انسان را زنده مىکند.
2.گروه دوم آیاتى است که بهذکر نمونه مىپردازد.این گروه به نوبه خود به دو دسته تقسیم مىشود: الف.آیاتى که جریان خاصى را در گذشته شرحمىدهد که مردهاى از نو زنده شده است، مانند آیاتى که در داستان حضرت ابراهیم آمده است که به خداوند گفت:
صفحه : 527
پروردگارا!به من چگونگى زنده کردن مردگان را بنمایان.درپاسخ او گفته شد: مگر به آن ایمان ندارى؟او گفت: چرا، این تقاضا براى این است که قلبم مطمئن گردد.به او گفتهشد: چهار مرغ را بگیر و سرهاى آنها را ببر و بدنهاى اینها را تکه تکه بکن و هر قسمتى را بر کوهى قرار بده و سپس آنمرغها را بخوان، خواهى دید به امر خدا آن مرغها زنده خواهند شد و به سوى تو خواهند آمد.
ب.آیاتى که به یک امر خارق العاده و استثنائى مانندداستان ابراهیم استناد نکرده است، بلکه نظام موجود و مشهود را که همواره زمین و گیاهان در فصل پاییز و زمستانمىمیرند و سپس در بهار زنده مىگردند مورد استناد قرار مىدهد، مىگوید همان طور که مکرر در طول عمر خود مشاهدهمىکنید که زمین پس از طراوت و حیات و شادابى به سوى مردگى و افسردگى مىرود و بار دیگر با تغییر فصل شرایطعوض مىشود و زمین و درختان و گیاهان حیات خود را از سر مىگیرند، در نظام کل جهان، جهان رو به خاموشى و سردىو افسردگى خواهد رفت، خورشید و ستارگان همه متلاشى و پراکنده خواهند شد، تمام جهان یکسره مىمیرد، اما این مردن همیشگىنیست، بار دیگر همه موجودات جهان زندگى را در وضعى دیگر و با کیفیتى دیگر از سر مىگیرند.
توضیح آنکه ما انسانها اکنون در روى زمینىزندگى مىکنیم که در ظرف سیصد و شصت و پنج روز یک دوره موت و حیات را طى مىکند و چون عمر ما معمولا پنجاه و شصت واحیانا تا صد سال و یا بیشتر ادامه مىیابد، دهها بار این نظام موت و حیات را مشاهده مىکنیم و از این رو از اینکه زمینمىمیرد و حیات خویش را از سر مىگیرد تعجب نمىکنیم، اما اگر فرض کنیم که عمر ما انسانها برابر بود فقط با چند ماه -آنچنانکه بعضى حشرات چنیناند - و فرض کنیم که سواد و خواندن هم نمىدانستیم و از طریق نوشته به تاریخ زمینو گردشهاى سالانهاش آگاه نبودیم، در آن صورت چون خود ما شاهد و ناظر موت زمین و تجدید حیات آن نبودیم هرگز باور نمىکردیمکه زمین مرده بار دیگر زنده شود.مسلما براى یک پشه که در بهار پدید مىآید ودر پاییز و زمستان مىمیرد تصور تجدید حیات یک باغ غیر قابل تصور است.
آیا کرمى که در یک درخت و پشهاى که در یک باغ زندگى مىکندکه همه دنیاى او همان درخت و همان باغ است، مىتواند تصور کند که این درخت و یا این باغ جزء وتابع یک نظام عظیمتر است به نام مزرعه و سرنوشتش بسته به سرنوشت آن مزرعه
صفحه : 528
است و باز آن مزرعه به نوبه خود تابع یک نظام دیگراست به نام شهرستان و آن، جزء و تابع نظامى دیگر به نام استان و نظام استان تابع نظام کشور ونظام کشور تابع نظام کلى زمین و نظام زمین تابع نظام خورشیدى؟ ما چه مىدانیم، شاید همه منظومه خورشیدىما و همه ستارگان و کهکشانها و هر چه ما آن را به نام نظام طبیعت مىشناسیم تابع یک نظام کلىتر باشد و همه میلیونهاو میلیاردها سالى که از جریان طبیعتسراغ داریم به منزله قسمتى از یک فصل و یا به منزله یک روز از یک فصل از یکگردش کلىتر باشد و این فصل که فعلا فصل حیات و زندگى است تبدیل به فصلى دیگر خواهد شد که فصل خاموشى و افسردگىاست و باز آن نظام کلىتر که همه منظومه شمسى ما و ستارگان و کهکشانهاجزئى از آن استحیات و زندگى را به شکلى دیگر از سر خواهد گرفت.
صفحه : 529
در بهاران سرها پیدا شود هر چه خورده است این زمین رسوا شود بر دمد آن از دهان و از لبش تا پدید آید ضمیر و مذهبش رازها را مىکند حق آشکار چون بخواهد رست تخم بد مکار.
و هم او در دیوان شمس مىگوید: فرو شدن چو بدیدى بر آمدن بنگر غروب، شمس و قمر را چرا زیان باشد کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست چرا به دانه انسانت این گمان باشد.
آیاتى که به نظام موجودو مشهود موت و حیات استناد کرده زیاد است، از آن جمله: و الله الذى ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناهالى بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور (1) .
خداست آنکه بادها را فرستاد، پس ابرى را پراکنده و دگرگون کرد،سپس آن ابر را به سوى سرزمین مردهاى را ندیم، و آنگاه زمین را که مرده بود زنده کردیم، زنده شدن در قیامت نیز چنین است.
و نیز در سوره حج آیات 5 - 7 مىفرماید: و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت وانبتت من کل زوج بهیج.ذلک بان الله هو الحق و انه یحیى الموتى و انه على کل شیءقدیر.و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور.
زمین را مىبینیم در حالى که افسرده و مرده و ساکناست، اما همینکه باران بر آن فرود آوردیم، به جنبش آید و بر آید و از هر نوع گیاه بهجت افزا برویاند.آن بدان جهتاست که منحصرا ذات خدا حق است و او مردهها را زنده مىکند و او بر همه چیز تواناست و قیامت آمدنىاست بدون شک، و خداوند آنان را که در قبرها خوابیدهاند بر مىانگیزاند.
.............................................................. 1.فاطر/9.
صفحه : 530
آیات دیگر از این قبیل که قیامت را خارج از نظام موت و حیاتعالم هستى که نمونه کوچکش را در زمین مىبینیم، نمىداند فراوان است و ما به همین دو آیه قناعت مىکنیم.
تفاوتاین گروه آیات با گروه اول در این است که تنها به قادر بودن خداوندتکیه نمىکند، بلکه نمونه مشابه مىآورد که در جهان محسوس، قدرت خداوند به همین صورت تجلى کرده و عمل نموده است.
استاد شهید مرتضى مطهرى
اثبات روح و تاریخچه عقیده به آن از دیدگاه عقل و فلسفه
حسین حقانى زنجانى
اولین مساله زیربنایى در علمالنفس، اثبات موجودیت مستقل مجرداز ماده براى نفس است زیرا این مساله، محور تمام مسائلعلمالنفس از دیدگاه اسلامى مىباشد و این بحث محورى در همهمسائل قواى مورد بحث در علمالنفس تاثیر کلى دارد و به مسائل،جهت مىبخشد و آثار و احکام گوناگون، نتیجه مىدهد.
طبعا در رابطه نزدیک با این مساله، چند مهم زیر لازم است موردبحث و بررسى قرار گیرد:
1 - ذکر اجمالى از عقیده مادیون درباره نفس و روح و تذکرچند جملهاز متون معتبر آنها بهعنوان شاهد بهطور اجمال و گذرا.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
کتاب معادشناسی/ جلد اول/ قسمت اول: مقام انسان در میان موجودات، پست ترین عوالم، فرق مومن و کافر، آخرت باطن دنیا است، آسانی
بسـم الله الـرّحمن الـرّحیم
سپاس و حمد بیاندازه و قیاس از ویژگیهای حضرت ربّ ودود ذوالجلال و الاءکرام، خدای منّان است که بشر را بعد از آفرینش و هدایت تکوینیّه به خلعت حرکت بسوی کمال به هدایت تشریعیّه راهنمائی و مخلَّع فرمود؛ اللَهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَـ'تِ إِلَی النُّورِ. [1]
و پاکترین درود و تحیّت و اکرام بر پیامبران و برگزیدگان راه خدا و طریق هدایت بسوی معارف حقّة او باد، که با ارشاد خود بشر را از ظلمتکدة جهل به وادی ایمن انوار علم و دانش الهیّه رهبری نمودند، و از جمود و رکود به مقام سعة اطلاق و گشایش حقائق و واقعیّات به پرواز درآوردند.
خاصّه خاتم پیمبران حضرت سیّدالمرسلین محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه وآله وسلّم و جانشینان او حضرت سیّد الوصیّین، أمیرالمؤمنین علیّ بن أبیطالب و یازده فرزند امجد او که یکی پس از دیگری عالم را به نور وجود خود منوّر، و با تحمّل أعباء خلافت و امانت الهی کاروان بشریّت را به میقات خدا و لقاء او رهنمون شدند، و صدای پر طنین جرس قافله را به گوش جهانیان رساندند.
در دلهای مردم از نفحات قدسیّه، نور و سرور و حبور وارد کرده، و آن دلها را به مقام عزّ خدا پیوستند. و راه عبور از عقبات مخوفه و کریوههای مهولة نفس را به راستی و درستی نشان داده، به مراحل و منازل واقعة در طیّ طریق آشنا نمودند. و انسان را به آخرین منزل خود که مقام مقرَّبین و صدّیقین و مخلَصین است به حرم امن و امان حضرت پروردگار جمیل و جلیل رهبری کردند؛ فَلِلّهِ دَرُّهُم و علَیه أجرُهم و سلامُه علَیهم أجمَعین. از آنجائی که توفیق الهی شامل حال این بندة ناچیز شد، تا در روزهای ماه مبارک رمضان از سنة 1396 و در شبهای این ماه از سنة 1399 هجریّة قمریّه با بسیاری از برادران ایمانی و اخلاّء روحانی بحث معاد که از جمله شریفترین و زیباترین بحثهای اعتقادی است مرتّباً و مسلسلاً بازگو شود؛ خداوند رحمن و رحیم را سپاسگزارم که با تأییدات بینهایت و تسدیدات بیدریغ خود باز بذل مرحمت و عنایت نمود تا مذاکرات را به رشتة تحریر آورده و به صورت مجالسی تدوین شود، و بالنّتیجه برای خود حقیر و برادران ایمانی عزیز و ارجمند موجب یادآوری گردد.
این مجالس که در حدود شصت و اندی خواهد بود، کیفیّت سیر و حرکت انسان را در دنیا و عالم غرور و اعتبار، و نحوة تبدّل نشأة غرور را به عالم حقائق و واقعیّات، و ارتحال او را بسوی خدا و غایة الغایات نشان میدهد؛ و در ابحاثی مرتّباً از عالم صورت و برزخ و نحوة ارتباط ارواح در آنجا با این عالم، و کیفیّت خلقت فرشتگان و وظائف آنها، و نفخ صور و مردن تمام موجودات و سپس زنده شدن همة آنها و قیام انسان در پیشگاه حضرت احدیّت، و عالم حشر و نشر و حساب و کتاب و جزاء و عرض و سؤال و میزان و صراط و شفاعت و أعراف و بهشت و دوزخ بحث مینماید. از آیات قرآن و اخبار معصومین و ادلّة عقلیّه و فلسفیّه و مطالب ذوقیّه و عرفانیّه به نحو أوفی و اوفر آمده، و از ذکر اخلاقیّات و مواعظ نیز در حدود امکان کوتاهی نشده است.
این مباحث در حدود ده مجلّد خواهد شد که قسمت «معادشناسی» از دورة علوم و معارف اسلام را تشکیل میدهد.
این دوره در سلسلة عقائد شامل سه دورة «الله شناسی» و «امامشناسی» و «معاد شناسی» است؛ و در قسمت احکام و مسائل شامل بحثهائی در پیرامون قرآن کریم و مسجد و دعا و نماز و روزه و اخلاق و برخی از مسائل دیگر است که به حول و قوّة الهی امید است به تدریج مورد استفادة عموم قرار گیرد.
وَ مَا تَوْفِیقِی´ إِلاَّ بِاللَهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ.[2]
رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ. [3]
و هُوَ المُستَعانُ و علَیهِ التُّکْلانُ
سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی
بازگشت به فهرست
مجلس أوّل
حـقـائـق و اعـتـبـاریّـات
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِـسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَـنِ الـرَّحـیم
الْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ و الصَّلَوةُ و السَّلامُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ و ءَالِهِ الطّاهِرینَ
و لَعْنَةُ اللَهِ عَلَی أعْدا´ئِهِمْ أجْمَعینَ مِنَ الاْ´نَ إلَی قیامِ یَوْمِ الدّینِ
و لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ الْعَلیِّ الْعَظیم[4]
قال اللهُ الحکیمُ فی کتابِه الکریم:
بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَـ'نِ الرَّحِیمِ * وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ * وَ طُورِ سِینِینَ * وَ هَـ'ذَا الْبَلَدِ الاْمِینِ * لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءنسَـ'نَ فِی´ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَـ'هُ أَسْفَلَ سَـ'فِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّـ'لِحَـ'تِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ * فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ * أَلَیْسَ اللَهُ بِأَحْکَمِ الْحَـ'کِمِینَ. خداوند در این سوره که نود و پنجمین سوره از قرآن کریم است سوگند یاد میکند به انجیر و زیتون که مراد[5] همان دو میوة معروف است، یا به دو درخت آنها، یا به کوه تین که شهر دمشق در دامنة آن واقع شده و کوه زیتون که شهر بیت المَقْدِس در دامنة آن است و محلّ پیدایش انبیاء و مرسلین میباشد؛ و سوگند یاد میکند به طور سینا که محلّ مناجات حضرت موسی کلیم الله علَی نبیِّنا وآله و علیهالسّلام بوده است، و به شهر مکّة مکرّمه که شهر امن و امان بوده م و خداوند آنرا مأمن قرار داده است که:
انسان را در بهترین [6] قوام وجودی و ماهُوِی و عالیترین طینت و سرشت و نیکوترین بنیاد و سازمان آفریدیم، و سپس او را به پائینترین درجه و منزله فرود آوردیم؛ مگر آن کسانیکه ایمان به خدا آورده و به کردار شایسته مشغول شوند، که برای آنها البتّه مزد و ثواب مستمرّ و همیشگی خواهد بود.
پس بنابراین روز جزا حقّ است و قابل تکذیب نیست، زیرا که بر اساس اختلاف حالات و درجات مردم، خداوند حاکم به حقّ که حکمش استوار و قائم به اصول متینه است بین آنها در روز بازپسین حکم خواهد فرمود.
به خواست خداوند متعال چنانچه توفیقات حضرتش شامل شود، در نظر آمد که یک دوره بحث معاد که متّخذ از آیات شریفة قرآن و أخبار ائمّة أهل البیت علیهم السّلام باشد بیان شود، و از خصوصیّاتی که انسان در حال سکرات مرگ پیدا میکند و کیفیّت عالم برزخ و انتقال از آن به قیامت کبری و اجتماع خلائق در حشر و نشر و سؤال و میزان و عرض و صراط و شفاعت و أعراف و کوثر و بهشت و دوزخ، بقدر وسع و گنجایش به ترتیب مفصّلاً ذکر شود.
در سورة مبارکة والتّین که در مطلع گفتار قرائت شد، خداوند موقعیّت انسان را از عالم بالا به عالم طبع و مادّه و حیات دنیا و منطق احساس بیان میفرماید که: ما او را در بهترین سرشت و قوام آفریدیم و سپس او را به پائینترین مرتبه از حدود و قیود و گرفتاری در ظلمات عالم حسّ و دور بودن از عالم اُنس و جمعیّت و معرفت نزول دادیم، تا خود به پای خود برگردد و با اختیار و اراده به اعلا درجات برسد، و بر ذروة عالی از مدارج و معارج مقام انسانیّت نائل آید؛ در این صورت در نزد خدای خود مقیم بوده و به اجر و پاداش غیر مقطوع خواهد رسید.
بازگشت به فهرست
مقام انسان در میان موجودات
در میان تمام موجودات از جماد و نبات و حیوان، انسان دارای یک شرافت و دارای یک خاصّهای است که او را از بقیّه متمایز نموده و در صفّ خاصّی قرار داده است؛ و آن همان قوای عاقله و ادراک کلّیّات و امکان عروج و صعود به عوالم اعلا و مجرّدات از نفوس قدسیّه عقلانیّه است.
گرچه علوم تجربی هنوز نتوانسته است برای جمیع موجودات حتّی نباتات و جمادات، اثبات شعور و قدرت بنماید ولی در فلسفة کلّیّة الهیّه به مرحلة ثبوت و برهان رسیده است که هر موجودی که بر آن نام موجود بتوان گذاشت حتّی یک پر کاه و یک ذرّة نامرئی، همه از نعمت حیات و علم و قدرت بهرمندند و «وجود» ملازم با این سه خاصیّت است؛ غایة الامر هر موجودی به حسب گنجایش ظرف وجودی خود دارای همان درجه از حیات و علم و قدرت است؛ موجودات مادّیّه بقدر گنجایش خود، نباتات و حیوانات بقدر توسعة ظروف وجودی آنها، انسان و ملائکه نیز بحسب قابلیّت خود دارای این خواصّ میباشند.
انسان در میان همة موجودات دارای قوای متضادّه و غرائز مختلفه و در گیر و قوسِ کشمکش امیال نفسانیّه و شهوات از طرفی و قوای عاقله و مجرّده از سوی دیگر است.
دائرة فعّالیّت حیوانات محدود، و اختیار و اراده و شعور آنها محدود است. و برای جلب منافع و دفع مضارّ خود بحرکت در میآیند؛ پرندگان در فضا به پرواز آمده، و حیوانات بحری در دریا برای طعمه و صید حرکت میکنند، و وحوش و جانوران برّی جز تمتّع حسّ و تولید مثل و إعمال غرائز محدود و بسیط خود قدمی فراتر نمینهند.
آنها غیر از یک طریق مشی محدود هیچ آرزو و هدفی ندارند، لذا اجتماع آنها بسیط و محدود است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
معاد شناسى
1-انسان از روح و بدن مرکب است.
2- بحث در حقیقت روح از نظر دیگر .
3- مرگ از نظر اسلام
4- برزخ
5-روز قیامت - رستاخیز
6- بیانى دیگر
7- استمرار و توالى آفرینش .
1-انسان از روح و بدن مرکب است .
کسانیکه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند میدانند که در خلال بیانات کتاب و سنت سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار بمیان میآید و یا اینکه تصور جسم و بدن که بکمک حس درک میشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پیچیدگى نیست. اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنى در حقیقت روح نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر میباشند .
بدن بواسطه مرگ خواص حیات را از دست میدهد و تدریجا متلاشى میشود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نیز از وى کسب حیات میکند و هنگامیکه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید ( مرگ ) بدن از کار میافتد و روح همچنان بحیات خود ادامه میدهد .آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت (ع ) بدست میآید اینست که روح انسانى پدیده ایست غیر عادى که با پدیده بدن یک نوع همبستگى و یگانگى دارد .
خداى متعال در کتاب خود میفرماید ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلناه نطفة فى قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آیه 12-14 ( تحقیقا ما انسان را از خلاصه که از گل گرفته شده بود آفریدیم .سپس او را نطفه اى قرار دادیم در جایگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته کردیم پس خون بسته را گوشتى جویده شده کردیم سپس گوشت جویده شده را استخوانهائى کردیم پس استخوانها را گوشت پوشانیدیم پس از آن او را آفریده دیگرى بیسابقه قرار دادیم. ) از سیاق آیات روشن است که صدر آیات , آفرینش تدریجى مادى را وصف میکند ودر ذیل که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره میکند آفرینش دیگرى را بیان میکند که با نوع آفرینش قبلى مغایر است .و در جاى دیگر در پاسخ استبعاد منکرین معاد باین مضمون که انسان پس از مرگ و متلاشى شدن بدن و گم شدن او در میان اجزاء زمین چگونه آفرینش تازه اى پیدا کرده انسان نخستین میشود , میفرماید ( بگو فرشته مرگ شما را از ابدانتان میگیرد پس از آن بسوى خداى خودتان برمیگردید یعنى آنچه پس از مرگ متلاشى گشته و در میان اجزاء زمین گم میشود بدنهاى شما است ولى خودتان ارواح بدست فرشته مرگ از بدنهایتان گرفته شده اید و پیش ما محفوظید ) سوره سجده آیه 11
گذشته از اینگونه آیات قرآن کریم با بیانى جامع مطلق روح را غیر مادى معرفى میکند چنانکه میفرماید ( از تو حقیقت روح را میپرسند بگو روح از سنخ امر خداى من است ) سوره اسرى آیه 85 , و در جاى دیگر در معرفى امر خود میگوید ( امرخدا وقتى که چیزى را خواست این است و بس که بفرماید بشو آن چیز بیتوقف میشودو ملکوت هر شئى همین است ) سوره یس آیه 83 و مقتضاى این آیات آنستکه فرمان خدا در آفرینش اشیاء تدریجى نیست و در تحت تسخیر زمان و مکان نمیباشد پس روح که حقیقتى جز فرمان خداوند ندارد مادى نیست .و در وجود خود خاصیت مادیت را که تدریج و زمان و مکان است ندارد .
2-بحث در حقیقت روح از نظر دیگر
کنجکاوى عقلى نیز نظریه قرآن کریم را درباره روح تأ یید میکند .هر یک از ما افراد انسان از خود حقیقتى را درک مینماید که از آن ( من ) تعبیر میکند و این درک پیوسته در انسان موجود است حتى گاهى سر و دست و پا و سایر اعضاء حتى همه بدن خود را فراموش میکند ولى تا خود هست خود ( من ) از درک او بیرون نمیرود این ( مشهود ) چنانکه مشهود است قابل انقسام و تجزى نیست و با اینکه بدن انسان پیوسته در تغییر و تبدیل است و امکنه مختلف براى خود اتخاذ میکند و زمانهاى گوناگون بروى میگذرد حقیقت نامبرده ( من ) ثابت است ودر واقعیت خود تغییر و تبدیل نمیپذیرد و روشن است که اگر مادى بود خواص مادیت را انقسام و تغییر زمان و مکان میباشد میپذیرفت .نیز نسبت داده آرى بدن همه این خواص را میپذیرد و بواسطه ارتباط و تعلق روحى این خواص بروح میشود ولى با کمترین توجهى براى انسان آفتابى میشود که ایندم و آندم و اینجا و آنجا و این شکل و آن شکل و این سوى و آن سوى همه از خواص بدن میباشد و روح از این خواص منزه است و هر یک از این پیرایه ها از راه بدن بوى میرسد .نظیر این بیان در خاصه درک و شعور ( علم ) که از خواص روح است جارى میباشدو بدیهى است اگر علم خاصه مادى بود بتبع ماده انقسام و تجزى و زمان و مکان را میپذیرفت .البته این بحث عقلى دامنه دراز و پرسشها و پاسخهاى بسیارى بدنبال خود دارد که از گنجایش این کتاب بیرون است و این مقدار از آن بحث در اینجا بعنوان اشاره گذاشته شد و براى استقصاء بحث به کتب فلسفى اسلامى باید مراجعه نمود .
3-مرگ از نظر اسلام
در عین اینکه نظر سطحى , مرگ انسان را نابودى وى فرض میکند و زندگى انسان را تنها همین زندگى چند روزه که در میان زایش و درگذشت محدود میباشد , میپندارد , اسلام مرگ را انتقال انسان از یک مرحله زندگى به مرحله دیگرى تفسیر مینماید .بنظر اسلام انسان زندگانى جاویدانى دارد که پایانى براى آن نیست و مرگ که جدائى روح از بدن میباشد وى را وارد مرحله دیگرى از حیات میکند که کامروائى و ناکامى در آن بر پایه نیکوکارى و بدکارى در مرحله زندگى پیش از مرگ استوار میباشد .پیغمبر اکرم (ص ) میفرماید ( گمان مبرید که با مردن نابود میشوید بلکه ازخانه اى به خانه دیگرى منتقل میشوید ( .
4- برزخ
طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده میشود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیزعمومى یک زندگانى محدود و موقتى دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است .انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتى که داشته و اعمال نیک و بدى که در این دنیا انجام داده مورد بازپرسى خصوصى قرار میگیرد و پس از محاسبه اجمالى طبق نتیجه اى که گرفته شد بیک زندگى شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده با همان زندگى در انتظار روز رستاخیز عمومى بسر میبرد .حال انسان در زندگى برزخى بسیار شبیه است بحال کسیکه براى رسیدگى اعمالى که ازوى سرزده بیک سازمان قضائى احضار شود و مورد بازجوئى و بازپرسى قرار گرفته بتنظیم و تکمیل پرونده اش بپردازند آنگاه در انتظار محاکمه در بازداشت بسر برد .روح انسان در برزخ , بصورتى که در دنیا زندگى میکرد , بسر میبرد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار میشود و اگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال میگذراند. خداى متعال در وصف حال گروهى از اهل سعادت میفرماید : ( و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون , فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من بعدهم ان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون یستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجر المؤمنین ( سوره آل عمران آیه .169
) البته گمان مبر اى پیغمبر کسانى که در راه خدا کشته شده اند , مرده اند بلکه زنده اندو پیش خداى خودشان در مقام قرب روزى داده میشوند از آنچه خدا از فضل خود بایشان داده شاد هستند و به کسانى از مؤمنین که بدنبالشان میباشند و هنوز بایشان نرسیده اند مژده میدهندکه هیچگونه ترس و اندوهى برایشان نیست .مژده میدهند با نعمت و فضل وصف نشدنى خدا و اینکه خدا مزد و پاداش مؤمنان را ضایع و تباه نمیکند ) .و در وصف حال گروهى دیگر که در زندگى دنیا از مال و ثروت خود استفاده مشروع نمیکنند , میفرماید ( حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون ) سوره مؤمنون آیه 99-100 ( تا آندم که بیکى از آنان مرگ میرسد میگوید خدایا مرا ( بدنیا ) برگردانید شاید در ترکه خود کار نیکى انجام دهم نه هرگز این سخنى است که او میگوید بسخنش گوش داده نمیشود و در پیششان برزخى است که تا روز رستاخیز ادامه دارد )
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
ظهور و سقوط فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس¤ بهروز دانشورتاریخ آموزه های بسیاری دارد. به تعبیر حضرت امام خمینی تاریخ معلم انسانهاست از این رو خداوند در قرآن مجید به دفعات از شرح احوال گذشتگان به منظور عبرت آموزی و هدایت انسانها سخن به میان آورده است. از جمله در سوره آل عمران آیه 137 آمده است: «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین» پیش از شما سنت هایی وجود داشت که هر قوم طبق اعمال خود سرنوشت هایی داشتند که شما نیز همانند آن را دارید پس در روی زمین گردش کنید و مشاهده کنید عاقبت تکذیب کنندگان آیات خداوند چگونه بود.بر مسلمانان است که از تاریخ گذشته خود پند بگیرند و از آن عبرت بیاموزند تا دوباره به سرنوشت گذشتگان دچار نشوند. از این جهت تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی اندلس بسیار خواندنی ومفید است. در نوشتار حاضر ضمن بررسی ابعاد گوناگون فرهنگ وتمدن اسلامی اندلس آسیب شناسی و علل افول خورشید تابناک آن تمدن نیز مطرح خواهدشد.موقعیت جغرافیایی اسپانیااسپانیا یکی از مراکز مهم انتقال تمدن اسلامی به اروپا و همچنین پل ارتباطی میان شرق و غرب در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در طول مدت 800 سال بوده است. این کشور در جنوب غرب اروپا با کشور دیگر یعنی پرتغال شبه جزیره ایبری را تشکیل می دهند.ورود مسلمانان به اندلسدرسال 89 هـ.ق ولیدابن عبدالملک خلیفه اموی موسی ابن نصیر را به حکومت آفریقیه (شمال آفریقا) منصوب کرد.در ادامه فتوحات مسلمانان در قرن هفتم و هشتم میلادی در شمال آفریقا با توجه به زمینه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی و از جمله کاهش بارندگی و خشکسالی و نیز اختلافات داخلی بربرهای تازه مسلمان شده آن منطقه در صدد برآمدند با کشف مناطق جدید و تصرف آن مشکلات خود را تا حدودی حل نمایند. درهمین ایام اطلاعات و گزارشاتی از ثروت و اقتصاد اسپانیا و خاک حاصلخیز آن به دست مسلمانان رسید و آنان وادار به تسخیر اسپانیا شدند.اوضاع داخلی اسپانیا از جمله بی عدالتی های اجتماعی و فاصله طبقاتی که در یک طبقه عده ای از ویزیگوتها و اشراف محلی و کشیشان کلیسا در رفاه و آسایش کامل بوده و طبقه دیگر یعنی کشاورزان وابسته به زمین و غلامان و بردگان در رنج و مشقت بودند زمینه را برای دخالت یک نیروی خارجی فراهم ساخت. با توجه به زمینه های یادشده درسال 92هـ.ق در زمان خلافت ولید اول سپاهی مرکب از عربها و بربرها به قصد فتح اسپانیا اعزام شدند. طارق سپاهیان خود را که از تنگه میان مراکش و اسپانیا عبور داد و از آن تاریخ به بعد این تنگه به نام جبل الطارق نامیده شد.طارق هنگامی که وارد اسپانیا شد که «رودریک» یا «آذرنیوگ» پادشاه آن سرزمین مشغول فرونشاندن شورش های داخلی کشور خود بود. رودریک با شنیدن خبر حمله مسلمانان به پایتخت بازگشت و به جنگ با مسلمانان پرداخت اما لشکر رودریک شکست خورد و خود نیز به روایتی کشته شد.تاریخ اسپانیای اسلامی در این زمان یعنی از ورود طارق ابن زیاد به اندلس درسال92هـ.ق تا 897هـ.ق که آخرین بازمانده های مسلمانان از اسپانیا اخراج شدند به طور خلاصه به چند دوره به شرح زیر تقسیم می شود.1-ازسال 92 تا 138هـ.ق فتح اسپانیا توسط طارق ابن زیاد تا روی کارآمدن امویان اندلس2- ازسال 138 تا 422هـ.ق حکومت امویان اندلس3- ازسال 422تا 479 دوره ملوک الطوایفی4- ازسال 479تا 543دوره حکومت مرابطون5- ازسال 543 تا 632 دوره حکومت موحدون6- از سال 632 تا 897 حکومت خاندان بنی نصر یعنی ازسقوط موحدون تا حاکمیت مسیحیان بر کل اسپانیاشکوه تمدن اسلامی اندلساسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور آن تمدن اروپا را نورانی ساخته بوده علم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپای رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضی- فلکی- گیاه شناسی - تاریخ- فلسفه و قانونگذاری در اسپانیای اسلامی تکمیل شد و به بار نشست.جالب است بدانیم که این تحول وپیشرفت زمانی بود که اروپا گرفتار دوره رکود علمی قرون وسطی بود و از نادانی و جهالت رنج می برد.دراین هشت قرن با برنامه ریزی و ساماندهی در زمینه های مختلف مسلمین به پیشرفتهایی عظیم دست یافتند. از جمله با ایجاد مدارس رایگان، همگانی کردن آموزش و ترویج فرهنگ و علم دوستی و دانش پژوهی در اندلس بزرگانی در میدان علم و اختراع قدم نهادند و تازه هایی را به جهان بشریت عرضه کردند.در پزشکی با ظهور افرادی مانند علی ابن عباس، زهراوی، باهلی، ابن زهره بدان پایه از تخصص علمی رسیدند که جراحیهای دقیق چشم را انجام می دادند.معماری و شهرسازیدر زمینه معماری و شهرسازی مطابق با اصول فنی و مهندسی، مهندسان مسلمان در معماری به قله های رفیع این دانش دست یافتند و چنان آثار ماندگاری از خود به جای گذاشتند که امروزه بیش از 45میلیون نفر جهانگرد سالانه از این آثار بازدید می کنند.(1)از جمله آثار معماری اندلس که می توان به آن اشاره کرد مسجد جامع شهر قرطبه است که از شاهکارهای معماری جهان است. مسجدی با 4868مترمربع فضای سرپوشیده و باز با 1293عدد ستون که ارتفاع آنها گاهی به 9متر می رسد و در همان حال قطر ستونها حدود 25سانتیمتر است. در حالیکه در همان زمان ماهرترین مهندسان برای پیشگیری از سقوط احتمالی چنین سقف های بلندی، قطر پایه های سنگی ساختمان را کمتر از چهارمتر قرارنمی دادند.(2)این موضوع حکایت از توانمندیهای فنی و مهندسی معماران وقت دارد.در توصیف شهر قرطبه سیاحان و جهانگردان مطالب متنوعی مطرح نمودند از جمله جان دراپر در توصیف شهرسازی و زیباسازی شهر قرطبه پایتخت اندلس می نویسد هفتصد سال بعد از این تاریخ یعنی بعد از شکوه اندلس حتی یک چراغ در راههای عمومی لندن و پاریس وجود نداشت و قرنها بعد از آن تاریخ افراد پیاده در شهرهای لندن و پاریس تا قوزک پا در گل فرومی رفتند.(3)تألیفات در زمینه کشاورزیدر نهضت ترجمه تعداد رسالاتی از دیوکریتوس، ارسطو و... در زمینه کشاورزی به عربی ترجمه شد. نخستین تألیفات کشاورزی جهان اسلام توسط یوحنا ابن ماسویه- حنین ابن اسحاق و جابرابن حیان صورت گرفت. در اوایل قرن چهارم هجری کتاب الفلاحه النبظیه توسط ابن وحشیه تألیف شد.در قرن چهارم و پنجم رسالات زیادی توسط علما و دانشمندان اندلس تألیف شد:از جمله کتاب الانوارء تألیف ابواسحاق قرطبی- کتاب الفلاحه نوشته ابوالقاسم زهرای جراح و پزشک معروف- کتاب المقنع از ابوبکر عمرابن حجاج اشبیلی- دیوان الفلاحه و کتاب القصد و البیان از عبداله ابن بصالکتاب دیگر المغنی فی الادویه المفرده و الجامع لمفردات الادویه والاغذیه نوشته ابوعبداله احمد ابن بیطار متولد شهر مالقه اندلس، لازم به یادآوری است شهرت ابوعبداله احمد ابن بیطار بیشتر به داروشناسی می باشد.(4)به طور کلی توجه و عنایت امویان اندلس به کشاورزی آن چنان زیاد بود که تقویم خاصی برای آن ترتیب داده بودند و به تقویم قرطبی معروف شد. این تقویم طریقه و موسم کشت گیاهان مختلف را شرح داده بود به نظر برخی از محققین، ملتهای دیگر نیز تقویم زراعی را به تقلید از امویان اندلس فراهم کردند.(5) موضوعی که در دنیای امروز با عنوان سال زراعی از آن یاد می شود.مسلمانان اسپانیا علاوه بر تجارب شخصی خویش در باب کشاورزی مانند سایر علوم از تجربیات علمی و عملی چند صدساله مالک شرقی بهره فراوانی بردند آنها فن و روش آبیاری مرسوم در سرزمین های خلاف شرقی را در سیستم آبیاری خود به کار گرفتند. حفر قنوات، ایجاد ناعور و استفاده از دولاب از جمله روش های معمول در مصر و شام و ایران برای بیرون آوردن آبهای نهفته در زیر زمین بود که مورد استفاده مسلمین اندلس در آبیاری زمین های کشاورزی و مصارف شهری قرارگرفت.(6)استفاده از روشهای فوق زمانی بود که کشاورزی در اندلس قبل از ورود مسلمانان به آن ناحیه به صورت ابتدایی و دیمی انجام می گرفت. نظام حاکم بر زراعت آن سرزمین هم نظام فئودالی بود و کشاورز کمتر از آن دسترنج خود استفاده می کرد.اما با آمدن مسلمانان سیستم فئودالی که خاص جوامع غربی بود برداشته شد و شیوه زمین داری شرقی رایج شد و در زمینه کشت گیاهان و آبیاری زمین ها تغییر و تحول عمیقی صورت گرفت.مهار آبها و سدسازیسدسازی که از جمله روش های تهیه آب برای مصارف خانگی و کشاورزی در ممالک شرقی بود به وسیله مسلمانان اسپانیا در شبه جزیره ایبریا اقتباس شد.بهترین سندی که می توان درمرد تاثیر روشهای آبیاری مسلمانان مشرق زمین درنوع آبیاری اسپانیا ارائه داد تعداد زیادی از لغات اسپانیایی در فن آبیاری است که مشتق از زبان عربی است.(7)صنایعقبل از ورود مسلمانان به اسپانیا تا دوره امویان اندلس این کشور از رشد چندانی برخوردار نبود. تثبیت حکومت امویان اندلس و حمایت آنها از صنعتگران و هنرمندان مسلمان از یک سو و داد وستد مردم آن کشور با مسلمانان شمال آفریقا از سوی دیگر تحولی عظیم در صنعت اندلس ایجاد کرد و باعث شکوفایی اقتصاد اندلس شد. به نحوی که اثرات آن از مرز اسپانیا گذشت و به دیگر مناطق اروپا راه یافت.دراینجا برخی صنایع مسلمان اندلس را معرفی می نماییم.الف: صنعت شیشه:دراکثر شهرهای اندلس شیشه تولید می شد، اما این صنعت درشهر بالغه به مراتب از رشد بیشتری برخوردار بود، از دانشمندان معروف آن عصر عباس ابن فرناس بود که اختراعات بسیار زیادی را به ویژه در زمینه شیشه سازی به وی نسبت می دهند. می گویند وی نخستین کسی بود که ساخت شیشه را از سنگ اختراع کرد. (8)ب: سفال گری و کاشیکاری:ازدیگر صنایع که در اندلس اسلامی رایج بود صنعت سفالگری و کاشیکاری است. این صنعت در اسپانیای اسلامی از چنان اهمیتی برخوردار بود که توجه ابن بطوطه را به خود جلب کرد.ابن بطوطه که قرن هشتم هجری مصادف با چهاردهم میلادی صنایع مسلمانان اندلس را دیده است می گوید: درشهر مالقه ظرفهای چینی، مذهب« زرنگاری» بسیار عالی می سازند و آنها را به کشورهای دور دست صادر می نمایند.(9)پ:نساجی و پارچه بافی:مسلمانان اندلس در امر صنعت نساجی و پارچه بافی به پیشرفتهای زیادی نائل آمدند به طوری که فیلیپ حتی به ستایش و تمجید آنها در صنعت نساجی می پردازد و می گوید:مسلمان اندلس در قرون وسطی علمداران صنعت پارچه و حریرجهان به شمار می آمدند. (10)دو مسئله عمده سبب رونق نساجی و پارچه بافی در اندلس شد: 1-بالا رفتن رفاه و آسایش عمومی مردم اندلس 2- گسترش تجارت و بازرگانی این کشور با اقصی نقاط عالم، این دو موضوع باعث گردید تا کمیت و کیفیت محصولات نساجی پیشرفت کند.از مراکز مهم پارچه بافی اندلس شهر قرطبه پایتخت آن کشور بود که حدود 1300 بافنده داشت و در اواسط قرن چهارم هجری بیش از دویست کارگاه ریسندگی و بافندگی دراطراف این شهر مشغول فعالیت بودند.ت: صنعت کاغذبا عنایت به اهمیت تاریخی صنعت کاغذ و به دلیل ارتباط نزدیک آن با هرنوع تحقیق و پژوهش نگاهی گذرا به جایگاه این صنعت درتمدن اسلامی و سیر مراحل تاریخی آن می اندازیم:درحقیقت باید گفت اختراع کاغذ یکی از پدیده های مهم جهان بشریت بود که تحول و جهش عظیمی در مسیر تاریخ انسان ایجاد کرد و موجبات پیشرفت جامعه را فراهم نمود. نقش کاغذ درتکامل فرهنگ یک جامعه امری مسلم و روشن است.ویل دورانت اختراع کاغذ را یکی از ارکان تمدن دانسته است. (11)ظاهراً نخستین قومی که کاغذ را اختراع کردند چینی ها بودند و درسال 134هجری قمری جنگ سختی بین چینی ها و مسلمانان خراسان روی داد که مسلمانان پیروز شدند بعد از این پیروزی مسلمانان را طریق صنعتگران چینی با این صنعت آشنا شدند.ابن ندیم در این باره می نویسد:«گویند کارگران چینی کاغذ را درخراسان همانند کاغذ چینی می ساختند.»او همچنین از شش نوع کاغذ که در قرن چهارم هجری که در اقصی نقاط امپراطوری اسلامی تولید می شد سخن می گوید و اسامی آنها را چنین ذکر می کند:کاغذ خراسانی، دیلمانی، طحی، نوحی، جعفری، فرعونی و طاهری (12)مسلمانان اندلس درفن کاغذ سازی نیز همچون صنایع دیگر مهارت خوبی پیدا کردند.آنها از اسلاف خود درسرزمین مشرق فنون تهیه و تکثیر انواع کاغذها را آموخته و در منطقه خویش رایج کردند.منابع اسلامی معروف ترین مرکز کاغذ سازی اندلس را در شهر شاطبه دانسته اند.ادریس درباره نوع کاغذ این شهر گفته است که: درشهر شاطبه اندلس بهترین کاغذ عالم را می ساختند و به شرق و غرب برده می شد. (13)بعد از اینکه این صنعت دراندلس رونق گرفت از طریق همین کشور به اروپا نیز سرایت کرد و در آنجا هم به تقلید از مسلمانان اندلس کارخانه های کاغذ سازی تاسیس شد.فیلیپ حتی در مورد نقش مسلمانان مالک اسلامی بویژه مسلمین اندلس در توسعه و تکامل صنعت کاغذ و نتایج آن در اروپا می گوید:«اگر کاغذسازی یعنی سودمندترین چیزی که مسلمانان به اروپا داده اند در اندلس نبود جمع آوری کتاب میسر نمی شد، اگر کاغذ نبود چاپ با حروف جدا میسر نمی شد و اگر کاغذ و چاپ نبود تعلیمات عمومی