دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مظاهر غفلت در انسان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

مظاهر غفلت در انسان

قال الله تبارک و تعالى فى کتابه:

«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا الله‏ان الله خبیر بما تعملون و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون‏».

ملاک ارزش اعمال انسان ارزش انسان به آگاهى اوست، هر قدر کارهاى انسان‏آگاهانه‏تر باشد، و انسان نسبت‏به کار خود توجه بیش‏تر و شناخت‏بیش‏تر داشته باشدآن کار انسانى‏تر است و هر اندازه کار به انگیزه غرایز و امیال حیوانى که‏طبعا در آن‏ها شناخت و آگاهى هم کم‏تر است انجام گیرد آن کار حیوانى‏تر هست وانسان را به حیوانیت نزدیک مى‏کند. شاید همین باشد سر این که در آن آیه شریفه‏مى‏فرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون‏».

کسانى که از حیوانات پست‏ترند اهل غفلت‏اند و آگاهى ندارند. پس غفلت و ناآگاهى‏انسان را آن‏قدر تنزل مى‏دهد و پست مى‏کند که از حد چهارپایان هم فروتر مى‏رود.

مظاهر غفلت (اشباع غرائز حیوانى) مظاهر غفلت و ناآگاهى در زندگى انسان فراوان‏است و هر اندازه انسان در فکر اشباع غرایز حیوانى باشد از آگاهى انسانى دورترمى‏شود، تا آن جا که خدا را فراموش مى‏کند، خدا هم به واسطه کفران این نعمت وعقوبت این گناه خودش را از یاد خودش مى‏برد; یعنى انسان از خودش هم غافل مى‏شود.

و دیگر توجه ندارد که کى هست و کجا هست و از کجا آمده و کجا خواهد رفت. عینامثل حیوانى که فقط چشمش به علف و همش پر کردن شکم و توابع و لوازمش است. این‏هم به همین نحوه مى‏شود که این نسیان نفس به دنبال نسیان خدا «نسوا الله‏فانسیهم انفسهم‏» از مظاهر بزرگ این غفلت و ناآگاهى انسان است.

معناى آیه شریفه «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله ولتنظر...» خداوند متعال‏در آیه شریفه‏اى که در ابتدا آوردیم مى‏فرماید: از خدا بترسید و بیندیشید که‏براى فرداى خود چه پیش فرستاده‏اید:

«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله‏» بعد مى‏فرماید: «ولتنظر نفس ما قدمت‏لغد» نمى‏فرماید: وانظروا ماذا قدمتم لغد شاید اشاره باشد به این که کم هستندکسانى که در این باره بیندیشند یک کسى هم بیندیشد، فکر کند، ببیند، که براى‏فرداى خود چه فرستاده است.

همان طور که غفلت انسان را از سرحد انسانیت تنزل مى‏دهد، توجه و آگاهى به خود،جهان و خدا، انسان را از یوانیت‏بالا مى‏برد. هر قدر انسان از نعمت‏هایى که خدابه او داده بیش‏تر بهره بردارى کند و چشم و گوش و دل و قلب و وسائل ادراک و فکرخود را در راه حقیقت‏به کار بیاندازد به مرز انسانیت نزدیک‏تر مى‏شود. این یکى‏از مهم‏ترین مسائلى است که انبیا و اولیاى خدا و مصلحانى که از طرف خدا براى‏اصلاح جامعه‏ها مى‏آمده‏اند بر آن تکیه داشتند.

عروض نسیان و غفلت از یاد خدا در حین انجام عمل:

البته ما معتقدیم که آخرتى هست و باید براى آخرت فکرى کرد و چه بسا کارى رابه خاطر هدف اخروى شروع کنیم، و انگیزه ما در شروع آن کار هم خدا و رسیدن به‏پاداش الهى باشد ولى موقعى که به کار مشغول مى‏شویم و توجه ما به مقدمات آن کارمعطوف مى‏شود کم کم غفلت عارض ما مى‏شود; مثلا به فکر مى‏افتیم امروز از فامیل‏مریضى عیادت کنیم، در بین راه قدم به قدم عواملى انسان را از خدا غافل مى‏کند:

مناظرى که مى‏بیند چیزهایى که مى‏شنود و بالاخره اگر از همه این‏ها گذشتیم و سالم‏رسیدیم بدون این که شیطان ما را به طرف خودش بکشاند، در صحبت‏ها مسائلى پیش‏مى‏آید که کم کم انسان را غافل مى‏کند. غافل مى‏کند از این که اصلا براى چى آمده‏بود این جا، گاهى گله از این و آن، یا فرض کنید رفتار بد بعضى نسبت‏به دیگرى وخلاصه غیبت و تهمت و کم کم افترا و چیزهاى دیگر. براى آن کار واجب یا مستحبى که‏آمده بودیم کم کم خود ما هم کشیده مى‏شویم به اینها و به جاى این که در این راه‏تقربى به خدا پیدا کرده باشیم و بنده‏اى از بندگان خدا را به خدا نزدیک کرده‏باشیم نه تنها او را نجاتش نمى‏دهیم از آن غفلتى که دارد خود بلکه ما هم غافل‏مى‏شویم که اصلا آمده بودیم این جا چه کار داشتیم. آن کارى که به قصد خدا شروع‏کرده بودیم به کجا رسید تازه وقتى رسیدیم به موقع عمل هدف فراموش مى‏شود، مى‏افتیم توى امور دنیا و حتى گاهى به حرام هم کشیده مى‏شویم.

این است که در دعاى ابوحمزه عرض مى‏کند که خدایا پناه مى‏برم از آن کارى که‏براى تو آن کار را شروع کردم و بعد عارض شد براى من چیزى که من را از آن راه‏حق و هدف صحیح منحرف و منصرف کرد.

لذا انسان باید توجه داشته باشد که صرف نیت اولیه براى یک کار کافى نیست که‏آن کار سالم انجام بگیرد و به نفع انسان تمام شود، بلکه باید تا آخر کار، اخلاص‏داشته باشد و غافل نشود.

یکى از نمونه‏هاى بزرگ این مساله، که سختى‏هاى بیشترى دارد، کارهاى اجتماعى‏است. کارى که سال‏ها باید فرد یا افرادى به کمک افراد دیگر انجام دهند.

بسیار پیچیده‏تر و مشکل‏تر از کار یک ساعتى و زودگذر است، براى یک کار یک ساعتى‏آن‏قدر باید انسان خودش را مواظبت کند که شیطان گولش نزند، در بین راه از هدف‏خارج نشود، هدف را فراموش نکند، که بتواند کار خود را درست انجام دهد. اما یک‏کارى که چند سال باید دنبالش را گرفت، روز و شب را باید وقت صرف کرد،بى‏خوابى‏ها کشید، خطرها را تحمل کرد، پول‏ها خرج کرد. هر لحظه‏اش با خطر غفلت وشیطان روبه رو است.

اگر مقدارى در کارهایى که کم و بیش کرده‏ایم تامل کنیم، متوجه مى‏شویم که کم‏کارى هست که بتوانیم حسابش را درست پس بدهیم. تمام کارهایى را که در روز، ماه،سال و سال‏ها کرده‏ایم آیا براى خدا بوده است؟

در بین این راه از مسیر منحرف نشده‏ایم؟ هدف را فراموش نکرده‏ایم، یا نه؟ خیلى‏وقت‏ها به جایى رسیدیم که فراموش کرده‏ایم که اصلا براى چه حرکت کرده بودیم گاهى‏کارى را شروع کردیم و بعد فهمیدیم که یک گروه دیگرى هم هستند که همین کار رامى‏خواهند انجام دهند; مثلا کلاس یا درس خاصى را شروع مى‏کنیم بعد متوجه مى‏شویم که‏دوست و یا همکاران ما هم درس مشابه‏اى را دارند.



خرید و دانلود  مظاهر غفلت در انسان


مرگ چیستی ؟ 20ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

4- ابعاد وجود انسان در قرآن

ثم جعلنا فی قرار مکین . ثم خلقنا النطفه علقه العلقه مضغه فخلقنا المضعه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقنا اخر فتبارک الله احسن الخالقین . « سپس او را به صورت نطفه ای در جیاگاهی استوار قرار دادیم . آنگاهنطفه را [ به صورت ] علقه درآوردیم . سپ آن علقه را [ به صورت ] مضغه گردانیدم و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم .بعد استخوان ها را با گوشتی پوشاندیم »

شرح و تفسیر

همان طور که ملاحظه می شود در آیه اول واژ هایی به کار رفته است که خبر از ساختار جسمانی انسان و مراحل پیدایش آن می دهد . مراحل ساخت این پیکره در قطعات زمان پخش است و در هر مرحله ساختار ابتدایی و ساده تر آن به گونه ای تدریجی به سوی ترکیبات پیچیده و پیچیده تر پیش می رود .

5- چیستی مرگ

تفسیر مرگ هر چه باشد وابسته به تفسیر زندگی است .زندگی بشر از چشم انداز علوم زیستی تفسیر شود ،مرگ او هم بر این اساستبیین می شود از منظر فلسفه الهی بدان بنگریم ،که زندگی مستند به ماورای طبیعت ،مرگ نیز چنین است.با توجه به دید گاههای مختلف درباره حقیقت انسان ،تلاش بشر در منطقه فلسفه به تفسیر های مختلفی از مرگ انجامیده است برخی از آنها بدین شرحند:

وجه مشترک دو دیدگاه اخیر این است که مسیر زندگی شخص انسانی در نقطه مرگ قطع نمی گردد ،و هر دو به نوعی مرگ را عبور از یک وضعیت وجودی به وضعیت وجودی دیگر می شناسانند. پاره ای از طرفداران دیدگاه سوم در تفسیر و تبیین مرگ می گویند :

موجودات امکانی به دو قسم مادی و مجرد یا ناقص و کامل تقسیم می شوند . موجود مجرد محکوم به حرکت و تغییر نیست و همواره به بقای علت فاعلی خود باقی است . اما موجودات مادی یا مرتبط با ماده ذاتاً در حرکت و تبدیل و به سوی غایت خویش رهسپارند . تعبیر دیگر ، حرکت انسان از مادیت محض به سوی تجرد و ماورای طبیعت است و مرگ ، انهدام و نابودی شخص انسانی نیست ؛ بلکه انتقال وی از یک عالم وجودی به عالمی دیگر یا تحول انسان از نقصان به درجه ای از کمال است .

این تفسیر از حقیقت مرگ ، روشن می سازد که مرگ بخشی از حقیقت وجود انسان بلکه مقوّم او است ،نه نابودگر هستی وی . آدمی هر دم مرگ و حیاتی دارد . از این رو در جهان کامل و بر قرار ( جهان آخرت ) که جهان فعلیت و کمال است ،مرگ خواهد مُِرد .

6- مرگ از منظر قرآن و روایات

آیاتی از این دست ، بعُد دیگری از مرگ را که بسی عمیق تر است ،بیان می کند . روز مرگ ، روز بازگشت به خدا و روز شتافتن به سوی اوست و خداوند صاحب هستی است . هنگام مرگ ،روح به اذن خداوند عالم طبیعت را پشت سر گذارده ،رو به جهان دیگری می کند .مرگ ، حجاب ها را از دیدگان آدمی فرو می افکند . حقیقت هستی را به او باز می نمایاند ، نتیجه آنکه ،مرگ گذرگاهی است که با عبور از آن از یک سوی وجود ( آشکار ) وجود نهان سفر می کنیم .

ماکان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا مؤجلا ... .

می راندن همچون زنده کردن هر دو به دست توانای الهی صورت می گیرد. نه کسی خود زنده می گردد و نه کسی خود می میرد .فاعل احیا و می راندن انسان نیست؛چون مرگ و زندگی از اختیار او بیرون است .

روح یا نفس تا مدت یا مهلت معینی امکان عبور به عالم دیگر را ندارد؛ همانطور که امکان ورود به این عالم را نداشت .

کل نفس ذائقة الموت «هر نفسی چشنده[طعم ] مرگ است».

قانون کلی مرگ بر اشخاص انسانی بدون استثنا نگاشته شده است در داخل طبیعت،قانونی که حاکم بر قانون مرگ باشد و بر آن فائق آید وجود ندارد.سبقت از هر قانون طبیعی ، جز از راه توسّل به قانون دیگری در خود طبیعت ممکن نیست قانونی که بتواند او را از مرگ برهاند در طبیعت وجود ندارد زیرا مرگ از مقتضیات وجودی ما است ،نه بیرون از حقیقت ما ، تا بتوان خود را از آن در پناه گاهی نفوذ ناپذیر پنهان کرد .

اینما تکونوا یدرککم الموت ولوکنتم فی بروج مشیدة.«هر کجا باشید مرگ شما را درمی یابد ؛هر چند در برج های استوار باشید .».

7- ترس از مرگ

از عمومی ترین احساسات حاکم بر ما ترس است ؛اما از میان عوامل گوناگونی که موجب ترس و وحشت انسان می شود ،شاید هیچ یک به اندازه مرگ آدمی را نمی هراساند . نام مرگ قلب ها را می لرزاند و عیش ها را مکدر می کند .

پاره ای از عوامل ترس از مرگ بدین قرار است :

مرگ ،زندگی را به هلاکت و نیستی تبدیل می کند.

مرگ اجتناب ناپذیر است ،وقت آن معلوم نیست .

مرگ امری ناشناخته است و ما تجربه ای از آن نداریم .

هر انسانی باید به تنهایی با مرگ مواجه شود .

با رسیدن مرگ،همه امید ها و آرزو های آدمی از دست می رود .

میان متفکرانی که می خواهند با اثبات جاودانگی شخصی بر ترس از مرگ غالب شوندو آن دسته که می کوشند با فانی دانستن انسان و معرفی مرگ به عنوان نقطه پایانی زندگی ،این ترس را تسکین دهند،فاصله بسیاری است.

اما ماده گرایانی چون اپیکوریان می خواهند با نفی زندگی پس از مرگ و معرفی مرگ به عنوان پایان آگاهی و بیدردی کامل،هراس از مرگ را از میان ببرند.غافل از اینکه وحشت نوع بشر از مرگ نه بدان رواست که مرگ را درد ناک می داند.



خرید و دانلود  مرگ چیستی ؟ 20ص


کمال انسان از نظر دین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان تحقیق:

کمال انسان از نظر دین

تهیه کننده:

طاهره فتاحی

استاد مربوطه:

استاد قنبری

کمال انسان از نظر دین

کتاب: مبادى اخلاق در قرآن، ص 51

نویسنده: آیت الله جوادى آملى

خداى سبحان کمال محض و کمال‏آفرین است؛ هر چه از او ظهور کند کامل است. عالم و آدم از او ظهور کرده و هر دو از مظاهر کمال حقند، هم کمال نفسى دارند و هم از کمال نسبى برخوردارند : «ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور» (1) همه ذرات عالم هستى به سوى کمال در حرکتند و مسیر امر الهى را طى مى‏کنند، خداى سبحان به آسمانها و زمین فرمود: خواسته یا ناخواسته به سوى من بیایید، گفتند ما خواهانیم و با طوع و رغبت مى‏آییم: «فقال لها وللأرض اتیا طوعا أو کرها قالتا أتینا طائعین» (2) . انسان نیز تافته‏اى جدا بافته از جهان خلقت نیست، از این رو سعى مى‏کند با رسیدن به کمال مطلوب خود را با سایر مخلوقات وفق دهد وبا مجموعه جهان آفرینش هماهنگ سازد، راه هماهنگ شدن با نظام پیوسته جهان، در سیر به سوى کمال مطلوب، کسب فضایل اخلاقى است. اخلاق این توانایى را دارد که انسان متخلق را در این مسیر با این مجموعه هماهنگ کند، انسان نیز به طور طبیعى پذیراى چنین هماهنگى است و در مسیر کمال مطلق در حرکت است.

کمال در چیست؟

صاحبان علوم گوناگون، تفسیرهاى متنوع و متفاوتى از کمال انسان دارند. هر کسى کمال را در رشته علمى خاص خود مى‏داند؛ ولى آخرین سخن را کمال‏آفرین جهان هستى، خداى سبحان، مى‏گوید و چه کسى راستگوتر از اوست؟:

«و من أصدق من الله قیلا» (3) .

در علوم اعتبارى و قراردادى، صاحبان علوم ادبى، کسى را که در علوم‏ادبى‏جامع باشد، «کامل» مى‏نامند. آنان به کسى که لغت شناس ماهرودرفن لغت سرآمد باشد، «لغوى» و به کسى که در علم «اعراب» سرآمدباشد «نحوى» و به کسى که در فن شعر و قافیه و وزن شناسى ماهر باشد، «عروضى» و به کسى که جامع بین این رشته‏ها شده «ادیب کامل» مى‏گویند.

در علوم استدلالى، به کسى که در هندسه، ریاضیات و علوم تجربى، طبیعى و منطق سرآمد و ماهر باشد و با جمع این سه رشته بتواند در معارف الهیه، حقایق را به خوبى استنباط کند، «فیلسوف کامل» و «حکیم» مى‏گویند؛ ولى در علوم حقیقى و نزد اهل معرفت، کمال به معناى دیگرى تفسیر شده است. مرحوم سید حیدر آملى، که از عرفاى بنام امامیه و از معتقدان به ولاى اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‏السلام) است مى‏گوید: به کسى که در علم شریعت، سرآمد و در علم طریقت، داراى کارآیى لازم و در علم حقیقت، صاحب بصر باشد، «شیخ» مى‏گویند. بنابراین، شیخ، انسان کاملى است که داراى این ویژگیهاى یاد شده باشد.

البته هر کدام از این علوم، اصطلاح خاص خود را داراست؛ در روایات معصومین (علیهم‏السلام) نیز آمده است که همه کمال، در امورى، مانند «تفقه در دین» است:

«الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و..» . (4) .

تفقه در دین، عبارت از دین شناسى و دین باورى است. کسى که دین شناس نیست یا دین شناس است ولى دین باور نیست، فقیه نیست. «تفقه» در دین به معناى ماهر و ممحض بودن در دین است.

پایه علوم

دین، سلسله‏اى از مسائل نظرى و مسائل عملى است و کسى متفقه در دین است که در آنها سر آمد باشد. دین، هم دستور علم و هم دستور استغفار مى‏دهد. ذات اقدس اله به پیغمبر مى‏فرماید : «قل رب زدنى علما» (5) یعنى، به خدا بگو که بر علم من بیفزا. نیز خداوند در قرآن، بیان مى‏کند که پیغمبر چه علمى را از خدا طلب کند.

همه علومى که در تأمین سعادت و رفع نیازهاى بشرى سهم مؤثرى دارند از یک نظر، صبغه اسلامى و دینى دارند؛ چون فراهم کردن و فراگیرى آنها و نیز استفاده از آنها در رفع نیاز جامعه اسلامى واجب عینى یا کفایى است و علوم از این جهت «اسلامى» مى‏شود (البته براى اسلامى بودن علوم انسانى در رتبه اول و علوم تجربى در رتبه دوم معناى دقیقى است که خارج از بحث کنونى است) ؛ ولى قرآن کریم، علمى را که اساس و پایه همه علوم است که اگر باشد، علوم دیگر فراهم و به جا مصرف مى‏شود و اگر نباشد، علوم دیگر یا تحصیل نمى‏شود یا اگر تحصیل شود، به جا صرف نمى‏شود، به پیغمبر آموخت و فرمود:

«فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک» (6)

و آن، علم «توحید» است.

اگر کسى بداند در کل جهان، خالق، مدبر و مربى عالم و آدم، خداست و همه کمالها و جمالها را او آفریده و زمام آنها به دست اوست، قهرا در فراگیرى کمال از خدا غفلت نمى‏کند و اگر کامل شد، در نشر آن هم براى رضا خدا مى‏کوشد و قصور و دریغى نمى‏ورزد. این علم، علمى استدلالى است. عالم شدن به وحدانیت حق، کار آسانى نیست. ممکن است کسى بر اساس همان تفکر سنتى و عادى بگوید: «لا اله الا الله» اما، در برنامه‏هاى عملى او توحید ظهور نکند .

نشانه توحید عملى

توحید در برنامه‏هاى عملى آنگاه ظهور مى‏کند که انسان در آغاز و پایان هر کارى «خدا» بگوید:



خرید و دانلود  کمال انسان از نظر دین


فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن 23ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».

 

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».

قرآن مجید کتاب زندگی و نسخه‏تکامل و سعادت آدمی است؛(۱) بنابراین به جا و ضروری است سؤال‏های اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یکی از سؤال‏های مهمی که همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است که یک سؤال ریشه‏دار و اساسی است و بشر همواره می‏خواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟

وقتی به قرآن مجید مراجعه می‏کنیم چند دسته از آیات پاسخ سؤال ما هستند که به طور کلی به سه دسته می‏توانیم تقسیم نماییم.

الف) عبادت‏

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن». این آیه‏مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان می‏کند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر می‏کند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفی می‏باشد که این ساختار در ادبیات عربی مفید حصر است و اختصاص را می‏رساند؛ یعنی علت آفر ینش جن و انس، فقط عبادت می‏باشد. عبادت چیست؟

«یعبدون» از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در کتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛(۲) در کتاب شریف التحقیق فی کلمات القرآن المجید می‏خوانیم: اصل در ماده‏آن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت می‏باشد؛(۳) بنابراین نتیجه می‏گیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است.

عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان برای تکامل و نزدیکی به خدای متعال که کمال مطلق است می‏باشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است. برای رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایی و غایهٔ الغایات باشد بلکه هدف مقدّمی است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکی است و آن ه مان خط مستقیم است لذا فرمود فقط برای عبادت خلق کردم(۴) و در سوره «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛(۵) راه فقط یکی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست.

● غفلت اکثریت‏

در سوره‏اعراف می‏فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَالإِْنس» سؤال می‏شود چرا اکثر جن و انس به جهنّم می روند؟ چرا اکثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است که خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی است. کما این‏که می‏فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛(۶) پس رو سوی دین حق کن در حالی که ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی‏نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‏دانند

جواب: حرکت در مسیر کمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ امّا چون اکثریت کمال حقیقی را نمی‏شناسند و لذت رسیدن به آن را درک نمی‏کنند؛ لذا در صدد آن بر نمی‏آیند. هر چند یک امر فطری است؛ امّا نیاز به بیداری و توجّه دارد و در اکثر مردم نیازم ند راهنمایی و بیدار کردن است کما این‏که یکی از وظایف انبیاء الهی(ع) بیدار کردن فطرت آدمی است: «تا این‏که بخواهند عهد فطری او را ادا کنند و نعمت فراموش شده او را بیادشان آورند.»(۷)

به قول حضرت امام(ره) گرچه نقشِ انسانی مفطور به توحید است امّا در اول و شروع زندگی با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو می‏کند و اگر انسان خود را تربیت نکند غرق در حیوانیت شده و هیچ یک از معارف الهیه در او بروز نمی‏کند و انوار فطری خاموش می‏شود.( ۸)

بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل می‏نماید و اثر این غفلت راه جهنّم را می‏پیماید. حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی قرار داده است، بطوری که اکثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟

در جواب به این سؤال توجّه به دو نکته در مورد کمال انسان لازم می‏باشد؛

۱) یکی این‏که ارزش کمال انسان به اختیاری بودن آن است و سرِّ این که می‏تواند از ملائکه سبقت گیرد همین مختار بودن در طی مسیر کمال است و لازمه‏اختیار و انتخاب، وجود راهها، کششها و انگیزه‏ها ی مختلف است و اگر آدمی فقط یک گرایش می‏داشت و آن هم کشش به سوی خدای متعال، دیگر نمی‏توانست انتخابگر باشد و حال آن‏که خصیصه و امتیاز اصلی انسان اختیار اوست؛ بنابراین ضرورت دارد تا کششهایی در جهت مخالف عبادت و بندگی هم در او باشد تا خود یک طرف را انتخاب ن موده و حرکت نماید.



خرید و دانلود  فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن 23ص


طبقه بندی غذاهای اصلی انسان در قرآن 32 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

طبقه بندی غذاهای اصلی انسان در قرآن

فلینظر الانسان الی طعامه ـ انا صببنا الماء صبا * ثم شققنا الارض شقا * فأنبتنا فیها حبا * و عنبا و قضبا * و زیتونا و نخلا * و حدائق غلبا * و فاکهة و ابا * متاعا لکم و لانعامکم. ( عبس 24 ـ 32)

پس انسان باید به خوراک خود بنگرد * که ما آب را به صورت بارشی فرو ریختیم * آنگاه زمین را شکافتیم * و در آن، دانه رویانیدیم * و انگور و سبزی * و زیتون و درخت خرما * و باغ های انبوه * و میوه و علف * [ تا وسیله ] استفاده شما و دام هایتان باشد.

در قرآن چهار مرتبه کلمه فلینظر بیان شده که دو مورد آن ( سوره کهف، آیه 19 * سوره عبس، آیه 14 ) درباره غذای انسان، یک مورد درباره عمل انسان ( سوره حج، آیه 15 ) و مورد دیگر آن ( سوره طارق، آیه 5 ) درباره چگونگی خلقت وی است.

در سوره عبس، ابتدا خداوند متعال انسان را متوجه غذای او می کند که از چه موادی تشکیل شده است و کدام یک در اولویت قرار دارد.

این مطلب را همیشه مد نظر قرار دهید که « و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبی»( سوره انعام، آیه 59 )

( و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ ثبت ] است)

یعنی خداوند در کتاب خود همه مطالبی که مورد نیاز انسان بوده، بیان کرده است. در این آیات نیازمندی های بدن انسان به مواد غذایی به ترتیب اولویت آمده که جای بسی شگفتی است.

در مرحله اول به پروتئینها ( دانه های گیاهان ) «حبّا» اشاره می شود خصوصا پروتئینهای گیاهی، مورد تأکید است. پروتئین های گیاهی بیشترین مواد تشکیل دهنده بدن انسان است همه پروتئین های گیاهی ضد سرطان هستند.

در مرحله دوم قندها ( انگور و ... ) و «عنبا و قضبا» توصیه می شود. نیاز انسان به مواد قندی نسبت به سایر مواد کمتر است ولی بخاطر اهمیت فوق العاده این مواد که زمینه ساز فعالیتهای فیزیکی و فکری می باشد در مرحله دوم ذکر شده اند.

در مرحله سوم چربی ها ( زیتون و ... ) و « زیتونا و نخل»ا تجویز می شود. چربیها از اهمیت خاصی برخوردارند. زیرا غشاء سلولهای بدن از این مواد تشکیل شده است و نیز اکثر هرمونهای بدن از مواد چربی ساخته می شوند.

در مرحله چهارم ویتامینها ذکر می شود که به وفور در سبزیجات و میوه جات یافت می شود اگر دقت کنید به این مطلب پی خواهید برد که قرآن تمامی انواع غذاها را با مثالهایی از گیاهان بیان کرده که اهمیت غذاهای گیاهی را می رساند.

در آزمایشگاه های تشخیص طبی برای کشت انواع میکروب و پارازیت ها از پنج ماده استفاده می شود که عبارتند از: 1) آبگوشت 2) خون 3) آگار« دو نوع جلبک سبز و قرمز که از آبهای گرم گرفته می شود و نیز نوعی ژله که در قنادی ها استفاده می شود» 4) بلاد آگار 5) شکلات

نکته بسیار جالب اینکه در این آیات هیچ نامی از این مواد که عامل رشد میکروب هستند و غذای اکثریت مردم را همین گونه غذاها تشکیل می دهند نیامده است.

اعجاز در گیاهان

و در روى زمین قطعه زمینهائى در کنار هم قرار دارد،در حالی کهدر آنها باغهای انگور، کشت و درخت های خرما ا نوع  صنو و غـیر صن وجود دارد، که همه با یک آب آبیاری میشوند ولی از نظر غذائی آنها را بر یکدیگر برتری میدهیم! دراین موارد برای کسانیکه فکر میکنند نشانه هائی وجود دارد ". ـ جدارهاى کوچک کنار هم ناهمگون هستند:در زمان محمد انسان می دانست که خاکهای زمین با هم فرق میکنند، ولی اینکه خاک دو مزرعه کوچک چسـبیده به هم نیز دقـیـقـاً یکی نیستند، از عـلـم امـروزی بشر است که با امکانات پیچیده علمی امروزی آنرا بدست آورده استــصفات و خصوصیات میان درختان به صِنو و غیر صِـنـو بودن آنها بستگی دارد. صفات و خصوصیات میان درختان به صنو و غیر صنو بودن آنها بستگی دارد:درختی که از درخت دیگر روئیده باشد صِـنـْـو نامیده می شود و درختی که از بذر روئیده باشد غیر صنو نامیده می شود. آیه صفات و خصوصیات درختان را به صنو و غیر صنو بودن آنها مربوط می داند. واقعیت هـم همین است. درخت صِنو (یعنی درختیکه از درخت دیگری روئیده باشد) تمامی صفات و خصوصیاتوراثتی درخت مادر خود را دربـردارد. یعنی از نظر رنگ، طـعـم، مـزه و غــیـره دقـیـقـاً مانـنـد درخـت مـادر است. ولی درخـتی که از بذر روئیده باشد، صفات و خصوصیات آن ترکیبی است از صفات و خصوصیات درخت مادر بعلاوه صـفـات و خصوصیات درخت پدر (که به درخت مادر تـلـقـیح شده است ـ در

 

 دروقت ریختن باران بعضى از بکتریا قوت زیاد در خود می آبد

موارد مزبور نشانه هائی وجود دارد:{وفی الأرض قطعٌ متجاورات وجنّاتٌ من أعنابٍ وزرعٌ ونخیلٌ صنوانٌ وغیر صنوان یسقى بماء واحد ونفصّل بعضها على بعض فی الأکل إنّ فی ذلک لآیات لقوم یعقلون} [ سوره رعد] آیه 4 (منظور از وجود "نشانه ها"، وجود هدایت خداوندی است). آیه این موضوع را مطرح می کند که در صورت نبودن هدایت پشت پدیده ها اگر بنا می بود چیزی بروید، در یک خاک و از یک آب منطقاً می بایست فقط یک نوع گیاه می رویید، نه اینکه مثلاً درخت خرما در انواع خاکها بروید.چنانکه می دانیم در موجودات زنده از جمله گیاهان عنصری وجود دارد که گیاه را هدایت می کند. این عنصر که ژن نامیده می شود اطلاعاتی از ویژگیهای پدیده خود را با خود دارد که بنابر آن اطلاعات، پدیده خود را هدایت می کند.خداوند در سوره انعام مى فرماید: " و این اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع رستنیها را در میآوریم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوریم، که با آن ماده سبز دانه های خوشه ای درست میکنیم، و از تاره های نـخل پَـنگهای خـوردنی درست می کنیم، و باغهای انگور و زیتون و انار که ترکیبات مشترک زیادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند را درست می کنیم" مفهوم آیه: همه گیاهان ماده سبز درست می کنند که آن بنوبه خود دانه و ثمر درست می کـند:در سلول گیاهی کیسه های



خرید و دانلود  طبقه بندی غذاهای اصلی انسان در قرآن  32 ص