دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درمورد هرمنوتیک و قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

هرمنوتیک و قرآن

نکته‌ای را که پیش از ورود در این بحث باید اشاره کنم، این است که، بحث هرمنوتیک‎، یک بحث کاملاً تخصصی و در یک حوزه‎ی بسیار خاص از مباحث فلسفی و تفسیر متون است که متأسفانه این بحث از ابتدای طرحش در کشور ما، در مجلات غیر تخصصی و در قالب‎های غیر تخصصی مطرح شد و اطلاعات ناقص و احیاناً اشتباه درباره‌ی این بحث، آن‌هم در جایگاه‎های نامناسب عرضه شد و در نتیجه، این دانش در کشور ما، نه از پیشینه‎ی استواری برخوردار است و نه در جایگاه خودش طرح شده است و در همان جایگاه رشد کرده است. به هر حال، این بحث به ساحت مباحث عمومی‎ و فرهنگی عامه کشیده شده است و ما هم ناگزیریم به این بحث بپردازیم.

هرچند که من از عرضه‎ی این بحث در جایگاه‎های غیر تخصصی به شدت ابا دارم؛ اما برای شناخت و فهم بحث‎های هرمنوتیک، دست‌کم به اندازه‌ای که بتوانیم تصوری نسبتاً درست از بحث‎های هرمنوتیک به شکل کلی داشته باشیم، ناچاریم مروری بر تاریخچه‎ی بحث‎های هرمنوتیکی بکنیم، هرچند آنچه را که در ساحت فرهنگی ما مطرح شده است، بخشی از این بحث‎هاست. و این مباحث بیش‌تر به یک نحله و مکتب خاص در هرمنوتیک ناظر است، که در ادامه‎ی سخن به آن خواهیم پرداخت.

همان‌طور که اشاره شد، شلایر ماخر، بنیانگذار هرمنوتیک مطرح شده است. البته باید توجه داشت که شلایر ماخر یک مطلع مسیحی و به اصطلاح، یک متکلم مسیحی است که آراء هرمنوتیکی او در زمان حیاتش، جالب توجه قرار نگرفت. بحث‎های شلایر ماخر در باب هرمنوتیک، پس از مرگ او به دستِ شخصیت دیگری، که در تاریخ هرمنوتیک او نیز نقش بسزایی دارد؛ یعنی "دیلتای"، به جهانِ علم عرضه شد و شلایر ماخر در زمان خودش، مُبدِع هرمنوتیک مطرح نشد. در واقع آنچه شلایر ماخر برای گشودن باب این دانش، در هرمنوتیک خودش مطرح کرد، جست‌وجویی از قواعد عمومی ‎تفسیر متن بود. در فضای فکری شلایر ماخر که دورانی است، اندیشه‎ی کانت در آلمان به شدت رواج دارد و کانت به قواعد عمومی ‎اندیشه در آثار خودش پرداخته است، شلایر ماخر تحتِ تأثیر این نوع نگرش کانتی، به دنبال قواعد عمومی‎تفسیر برآمد.

مقصود او تفسیر متن بود و به صورت خاص، توجه او به متون مقدس مسیحی بود. وقتی شلایر ماخر با این مشکل مواجه شد که مفسران متون مقدس مسیحی تفسیرهای گوناگونی از این متون عرضه می‎کنند، در واقع این بحث را مطرح کرد که آیا ما معیارها و قواعد و ضوابطی برای تفسیر متن، فارغ از متنی که آن را تفسیر می‎کنیم، داریم یا نه؟ و با این پرسش اساسی، بحث خودش را آغاز کرد.

بنابراین هرمنوتیک شلایر ماخر، اولاً، هرمنوتیک متن است. ثانیاً، هرمنوتیک شلایر ماخر، قواعد عمومی‎تفسیر متن است. البته حاصل بحث‎های شلایر ماخر در این زمینه، چندان با هدفی که او در آغاز مطرح کرد، سازگاری نداشت؛ یعنی نتیجه‎ی بحث‎های شلایر ماخر، تنها تفکیک بعضی از اقسام تفسیر و بیان ویژگی‎های این اقسام بود. شلایر ماخر در آثار خودش دو نوع تفسیر را مطرح می‎کند:

یک نوع، که از آن به تفسیر دستوری، یعنی دستور زبانی یا گراماتیکال یاد می‎کند و نوع دوم، تفسیری که از آن به تفسیر فنی یا تکنیکال یاد می‎کند.

مقصود شلایر ماخر از تفسیر دستوری، یعنی تفسیر متن بر اساس قواعدی که در دستور ‎یک زبان؛ مانند صرف و نحو و معانی و بیان آمده است.

من برای این‌که این بحث‎ها به بحث خودمان نزدیک بشود، سعی می‎کنم که مثال‎ها را از مثال‎های فرهنگ خودمان انتخاب کنم. البته در این جهت باید احتیاط و دقت بیش‌تری کرد؛ چون بعضی وقت‎ها، این مثال‎ها، کاملاً منطبق با این بحث‎ها نیست. به این دلیل که، این بحث‎ها در یک بستر دیگری مطرح شده است. و در یک فضای غیراسلامی‎ و مسیحی مطرح شده است و زمینه‎هایش دقیقاً با بحث‎های ما در فرهنگ اسلامی، ‎منطبق نیست. اما من سعی می‎کنم، مثال‎ها را از مواضعی انتخاب بکنم که در بحث‎های ما است و شبیه‌تر نیز است و این‌ها می‎تواند مثال‎های مناسب‌تری برای بحثمان باشد؛ مثلا اگر تفسیر کشّافِ زمخشری را در نظر بگیرید، این تفسیر از نظر شلایر ماخر نمونه‌ای از یک تفسیر دستوری است که، در آن، مفسّر بر اساس قواعد زبان عربی، صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع، سعی می‎کند تا به تفسیر آیات قرآن کریم بپردازد.

نوع دیگری از تفسیر که شلایر ماخر مطرح می‎کند، تفسیر فنّی یا تفسیر تکنیکال است. به اعتقاد شلایر ماخر، تفسیر فنی بر ویژگی‎های خاص بیانی نویسنده‎ و گوینده‎ی متن، استوار است و در واقع به سبک خاص نویسنده و نحوه‌ای که در بیان و عرضه‎ی مطالب داشته است، توجه می‎کند.

در واقع این دو گونه تفسیری که شلایر ماخر مطرح می‎کند، به تعبیر خودش، دو جهت متفاوت دارند: تفسیر دستوری، که مبتنی بر جنبه‎های مشترک زبان است؛ یعنی، قواعد عمومی مثل صرف و نحو، معانی و بیان، که در زبان عربی مشترک‌اند. هر کسی که بخواهد به زبان عربی سخنی بگوید و یا هر متنی که، به عربی نوشته شده باشد، اگر ما بخواهیم با این قواعد تفسیر کنیم، در واقع به جنبه‌ی مشترک زبان توجه کرده ایم؛ اما وقتی ما به تفسیر فنی می‎پردازیم، در واقع جنبه‎ی اختصاصی آن گوینده و متن را در نظر می‎گیریم: یعنی چیزهایی که او را از سایر گویندگان و متون متمایز می‎کند؛ مثلا، وقتی که ما قرآن کریم را تنها از دید ادبی تفسیر می‎کنیم، برخورد ما با قرآن، با این کتاب آسمانی، برخورد با یک متن عربی است و در واقع ما جنبه‎ی مشترکی را که میان این کتاب و سایر کتاب‌ها و متون عربی وجود دارد، در نظر گرفته‌ایم؛ اما اگر ما بخواهیم قرآن را به تعبیر شلایر ماخر تفسیر فنی کنیم، باید به جنبه‎های خاص بیانی قرآن و به شیوه‎هایی که قرآن برای عرضه‎ی پیام و مفاهیم خودش دارد که اختصاص به قرآن نیز دارند و ادبیات خاص قرآن به شمار می‌روند، توجه کنیم؛ به ویژه، در آثار تفسیری ما، نمونه‌ای که بیش‌تر به این جنبه توجه دارد؛ از جمله، تفسیر المیزان علامه‎ طباطبایی ـ رضوان الله علیه ـ است، که بیش‌تر به جنبه‎های خاص بیانی قرآن توجه دارد و اگر به دنبال فهم معانی آیات است، می‎خواهد از سایر آیات برای فهم آنها کمک بگیرد.

شلایر ماخر معتقد است که، این دو گرایش تفسیری یا دو شیوه‌ی تفسیری در جهت عکس هم هستند. هم‌چنان که اشاره کردم، تفسیر دستوری بر جنبه‎های مشترک متن با سایر متون مشابه، تاکید دارد؛ در حالی که، تفسیر فنی بر جنبه‎های اختصاصی متن توجه و تأکید می‎کند؛ به همین دلیل، شلایر ماخر معتقد است، هر اندازه که ما به تفسیر دستوری نزدیک می‎شویم، از تفسیر فنی فاصله می‎گیریم و هر اندازه به تفسیر فنی نزدیک می‎شویم، از تفسیر دستوری فاصله می‎گیریم.

بحث‎های شلایر ماخر، تقریباً در همین اندازه، متوقف می‎شود. یعنی او پس از معرفی این دو گونه تفسیر و بیان ویژگی‎هایشان، چیزی فراتر از این پیش نمی‎رود. البته شلایر ماخر مطالب بسیار زیادی را در توضیح این دو گونه‎ی تفسیر و بیان ویژگی‎های آنها گفته است؛ اما حاصل کار شلایر ماخر، هم‌چنان که اشاره کردم، یک قواعد خاصی را به دست مفسر نمی‎دهد، که آن مفسر بتواند بر اساس آن قواعد، به تفسیر متن بپردازد. "دیلتای" کسی است که اندیشه‎ی شلایر ماخر را در زمینه هرمنوتیک به جهان معرفی کرد و در واقع شلایر ماخر را در کتابی که درباره‌ی زندگی او نوشت، پدر هرمنوتیک معاصر مطرح کرد. دیلتای انگیزه‎ی دیگری در جست‌وجوی هرمنوتیک دارد. هدف او دستیابی به قواعدی برای تفسیر متن نیست. مشکلی که دیلتای در روزگار خودش با آن مواجه است، مشکلی است که پزیتیویست‎ها در آن دوران مطرح کردند و دیلتای در قبال آن جریان پزیتیویستی می‎خواهد از آن چیزی که پزیتیویست‎ها به آن حمله کرده اند، دفاع کند. پزیتیویست‎ها که تأکیدشان بر آزمون‌پذیری گزاره‎ها است و هرگونه گزاره‎ی غیر قابل آزمون را فاقد معنا معرفی می‎کنند، علوم انسانی، به اصطلاح امروز ما، که در زمان دیلتای این اصطلاح وجود نداشته است و دیلتای خودش اصطلاح دیگری را جعل کرده است، تحت عنوان "علوم معنوی" که مقصودش همین علوم انسانی است. پزیتیویست‎ها حمله‎ی گسترده‌ای را بر علوم انسانی آغاز کرده اند و آنان اعلام کرده اند که، همه‌ی گزاره‎های مربوط به علوم انسانی، فاقد معنا است؛ چراکه این‎ها آزمون‌پذیر نیستند. البته در آن زمان بسیاری از شاخه‎های علوم انسانی نیز شناخته‌شده نبود و تنها برخی از زمینه‎های علوم انسانی مطرح بود. یکی از آن زمینه‎ها که در آن زمان جالب توجه پزیتیویست‎ها بود و دیلتای هم بسیار به این زمینه توجه داشت، تاریخ بود. از دید پزیتیویست‎ها، تاریخ گزاره‎های معنادار نداشت؛ به این دلیل که، گزاره‎های تاریخی، قابل آزمون تجربی نبودند. این امکان وجود ندارد، که ما یک حادثه‎ی تاریخی را که در یک ظرف خاص زمانی و موقعیت خاص مکانی اتفاق افتاده است، آن را در فضای دیگری بیازماییم. دوباره آن موقعیت را ایجاد کنیم تا ببینیم آیا همان حادثه با همان ویژگی‎ها رخ خواهد داد یا نه؟ بنابراین، آزمون تجربی در گزاره‎های تاریخی امکان‌پذیر نیست. پزیتیویست‎ها می‎گفتند: "این گونه گزاره‎ها فاقد معنا هستند و معنای محصلی ندارند." دیلتای در روزگاری زندگی می‎کرد که، تاریخ برای آلمانی‎ها اهمیت ویژه‌ای یافته بود. هویت آلمانی کم‌کم داشت در اروپا به صورت هویت مهمی مطرح می‎شد و در واقع زمینه‎ی جنبشی که بعدها به ناسیونال سوسیالیسم، یعنی جنبش نازیسم منتهی شد، آن زمینه فراهم می‎شد. در این فضای تاریخی خاص برای دیلتای بسیار



خرید و دانلود تحقیق درمورد هرمنوتیک و قرآن


تحقیق/ شناخت خدا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

این واقعیت را قرآن به آشکار ترین وجه بیان فرموده است:

(ولئن سئلتهم من خلق السموات والارض لیقولن الله ( (الزمر:38)

(واگر از آنان سوال کنی که چه کسی آسمانها وزمین را آفریده است به تاکید درجواب گویند:خدا)

واگر چه در آن هنگام عده کمی از ملحدان ومنکران وجود خدا ،وجود داشتند اما چون با فطرت وبداهت وحس ومشاهده در نزاع بئدند قرآن ارزش واعتباری برای آنان قائل نبود وخطاب وگفتگویش بیشتر با کسانی بود که برای خدا شریک قرار می دادند.

به این خاطر اولین رکن وابتدائی ترین پایه در رسالت اسلام به این صورت بنا نهاده شد:

(... واعبدوالله ولا تشرکوابه شیئاً( - (النساء: 36)

(وخدا را پرستش کنید وهیچ چیز را برایش شریک قرار ندهید).

ودعوت حضرت رسول ( از شاهان و طاغوتیان وسرکشان در این آیه نمایان می شد :

(تعالوا الی کلمة سوا بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضاً ارباباً من دون الله(-آل عمران :64

بیایید به سوی کلمه ای که میان ما وشما یکسان است وآن اینکه نپرستیم بجز خدا را وچیزی را با او شریک قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را –بجای خدا – پروردگار وصاحب نگیریم.

سبب بروز الحاد در اروپا

در قرن نوزدهم میلادی وقبل از آن ظروف وشرایط خاصی بر اروپای مسیحی گذشت که بسیاری از روشنفکران آنجا را دچار کفر و الحاد نمود وبه انکار خدا ویا شک در وجود او مبتلایشان ساخت هر چند در واقع آنان به دین راستین وخدای حق کفر نورزیدندبلکه فقط به کلیسای غرب ودین آن کافر شدند.

موضع کلیسا در اروپا این بود که تاریکی را تایید می کرد وبا روشنایی در جنگ بود از جهل پشتیبانی می نمود وبا علم می جنگید نظام اقطاعی وتیولی را مورد تایید قرار می داد وبا عدل دعوی می کرد با شاهان همکار وبا ملتها در کارزار بود پشتیبا افسانه و موهوم پرستی بود ودشمن فکر واندیشه و...

پس آنگاه که شورشهای آزادیخواهانه ومساوات طلب زبانه کشید شعار شورشیبان عبارت بود از :

(اشنقواآخرملک بامعاء آخر قسیس(

(آخرین پادشاه را با روده آخرین کشیش به دار بیاویزید)

آن روز کلیسا دستور دادتا هزاران دانشمندواندیشمند را اعدام کرده ،جسدهایشان را با میخ سوراخ سوراخ نمایند بلکه لاشه هایشان را بعد از مرگ هم مورد محاکمه قرار دا وتمامی این جنایت ها را به نام دین وخدا وبه نام عیسی علیه السلام انجام داد.

پس هنگامی که آزاد اندیشان وعلمدوستان وضع را چنین دیدند،نسبت به خدائی که کلیسا و مردان آن معرفی می کردند کافر شده و به علمی که با خود داشتند ایمان آوردند.

بزرگترین عاملی که مردم را به ترک دین واداشت فسادکاری داعیان دین و انحراف و کجروی کسانی بود که دین را اختیار کرده بودند، بویژه دینی که مردم را جز از راه طبقه کاهنان موسوم به ( رجالدین) از شناختن خدا و رسیدن به او منع می کرد. به این علت بود که در اروپا مذاهبی با فلسفه های مبتنی بر حسیات و مادیگری و انکار غیبیات از قبیل خدا ، وحی، ملائکه، آخرت، بهشت، و دوزخ بر پا شد.

انکار و الحاد در «ماکسیسم» به اوج خود رسید . مارکسیسمی که گمان «نیچه» را که گفته « دین افیون ملت ها» قبول کرده و همچنین گمان ملحد دیگری را نیز پذیرفته که گفته است:« دین جز حیله اختراع شده سرمایه داران برای سرگرم کردن ضعیفان و فقرا و امیدوار کردن آنان به نعمت های آخرت تا این که دارائی های دنیا را به خود اختصاص دهند، چیز دیگری نیست» و کارل مارکس در این باره گفته «خدا انسان را نیافریده بلکه صحیح این است که بگوییم انسان خدا را آفریده است».

باران خفیفی از کفر به شرق می رسد

هنگامی که تهاجم فکری به سوی دیار عرب و اسلام، پیشروی کرد باران خفیفی از موج کفر و الحاد به جهان اسلام منتقل گردید و از مسلمانان کسانی پیدا شدند که یا در وجود خدا به شک افتادند و یا در آن به مجادله و کشمش پرداختند، که بعضی از آنان را فارغ التحصیلان دانشگاه های غربی و تحصیل کرده ها و تعلیم شدگان دست استادان این دانشگاه ها تشکیل می دادد و بعضی هم کسانی بودند که اخیرا تحت تاثیر تبلیغات مارکسیسم- کمونیسم واقع شده بودند که هر دو دسته { با وجود فرق و امتیاز آشکاری که میان اسلام در شرق و مسیحیت در غرب} آنچه را غربیها ، آنجا علیه دیانت مسیحیت می گفتند در بلاد اسلامی تبلیغ کردند.

اینان گمان می بردند که متجدد و نو اندیشند ولی در واقع دنباله رو بوده و با مغز غربی ها فکر می کنند وافکار واندیشه دسته ای را که با مرور زمان از بین رفته ویکی دو قرن بر آنان گذشته است تکرار می نمایند وبا وجود اینکه مشمول ای آیه شریفه هستند که می فرماید :

(و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی ولا کتاب منیر ا((الحج:8)

(وگروهی از مردم در باره خداوندگار بدون هیچ دانشی و رهنمودی و کتاب روشنگری به مجادله می پردازند).

دلائل وجود خدا

کسانی که درباره عقاید اسلامی می نویسند از باب تنزل و کوتاه آمدن با شک داران و جدال بازان ناچارند به اقامه دلایل بر وجود خدا بپردازند تا ایمان بر یک اساس عقلی محکم و ثابت ، بر قرار گردد با اینکه وجود خدا ساده تر و آشکار تر از آن است که نیازمند به دلیل باشد . همچنانکه شاعر گفته است :

((ولیس یصح فی الاذهان شی اذا احتاج النهار الی دلیل ))

اگر اثبات روز محتاج به دلیل باشد هیچ چیز در اذهان صحت ندارد . حال ببینیم مومنان چه دلایلی را جهت اثبات وجود خدا برای شک کنندگان و ملحدان ارائه می دهند؟

دلالت فطرت

اولین دلیل بر وجود خدا چیزی است که از خود انسان خارج نیست و آن فطرتی است که خدا انسان را بر آن آفریده است .

همانا آن دلیل احساسی است طبیعی بینا و فراوان به اینکه بالاتر از این کاینات محدود و متناهی موجودی هست غیر محدود و نامتناهی که نگهبان ونگهدارنده همه چیز بوده و هر کاری را روبراه می کند جای امید و بیم ومورد تعظیم و قصد واراده است .

احساسی است که از ژرفای نهاد انسان بر خواسته ونه فقط از عقل و وجدان بلکه از تمام وجودش ناشی می شود .



خرید و دانلود تحقیق/ شناخت خدا


تحقیق در مورد زن و سیاست در قرآن (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

زن و سیاست در قرآن

چکیده:

نوشتار حاضر از ضرورت زندگى اجتماعى و طرح مساله ساماندهى و سازماندهى مناسب، که وجود نهادهاى اجتماعى و سیاسى را مى‏طلبد، آغاز مى‏گردد و پس از آن به تعریف تحلیلى سیاست پرداخته، به نوعى چشم انداز سیاست دینى نزدیک مى‏شود . سپس نقش زنان و مردان را در هرم سه وجهى قدرت سیاسى مورد بحث قرار داده، آنگاه به دیدگاههاى مختلف تاریخى، علمى و فرهنگى در مورد زنان و روبرداشتى سیاسى از آن و به حقوق زنان از دیدگاه اسلام و قرآن مى‏پردازد . پس از آن خود را به آیات مربوط به زنان، در ارتباط با فعالیت‏سیاسى نزدیک کرده، بعد از تفاسیر و نظریات، مساله راس هرم قدرت و قاعده آن را در آیات باز شناخته و شواهدى تاریخى را ارائه مى‏کند; همچون اشاره قرآن به داستان ملکه سبا، بیعت زنان با پیامبر و هجرت و جهاد زنان . در پایان پس از بررسى نهایى نتیجه‏گیرى را به بخش نخست‏بحث کشانده و تردید خود را در مورد ابهام تاریخى - فرهنگى مربوط به زنان، تصریح مى‏کند .

کلیدواژه‏ها:

قرآن، سیاست، زن، حقوق زنان

نوع انسان را که اشرف موجودات عالم است‏به معنویت دیگر انواع و معاونت نوع خود حاجت است; هم در بقاى شخص و هم در بقاى نوع . . . و چون وجود نوع، بى معاونت صورت نمى‏بندد و معاونت‏بى اجتماع محال است، پس

نوع انسان بالطبع محتاج بود به اجتماع . (1)

زندگى، پویش هماره در فرآیند تاثیرگذارى و تاثیرپذیرى بر جهان پیرامون، و عمل مدام بر آنها و در یک عبارت حساسیت‏به رویدادهاى دنیاى پیرامونى، چه خاص و چه عام، مى‏باشد . این امر در جهان حیوانى تحت تاثیر "پیش ساختگى‏" است و برنامه‏ریزى کنونى کمتر در آن مداخله دارد و در دنیاى انسانى، نسبت‏به دنیاى حیوانى، برنامه‏ریزى از پیش تعیین شده، محدودتر یا جزیى‏تر است . اجتماعى بودن انسان علاوه بر اینکه اساس زیستى دارد، نیازى آگاهانه است . حقیقت این است که آدمى براى رفع نیازهاى خود - حتى نیازهاى جسمى - نیازمند نوعى برنامه‏ریزى است . گرچه قصد آن نداریم که به کوچکترین واحد اجتماعى یعنى خانواده از دیدگاه جامعه‏شناسى بپردازیم، ولى تاملى کوتاه در آن نمایانگر نیاز به برنامه‏ریزى و کوشش سازمان یافته براى بقا، تحول و امنیت‏خانواده است . انسان براى رفع نیازهاى خود، ایجاد امنیت و مقابله با پرخاشگرى طبیعت غیرحیوانى و حیوانى، و پرخاشگرى انسانى، نیازمند ابزارهایى است . اگرچه این ابزارها توانست انسانهاى اولیه را از برخى پرخاشگریها در حد بسیار محدود، محافظت نماید، اما ناکارامدى آن و نیاز به پناه جستن در یک شرایط خاص، اجتماع انسانى را بوجود آورده است .

اسپریگنز (1370) معتقد است که هیچ یک از نیازهاى انسانى، به صرف آرزو برآورده نمى‏شوند . بشر در بهشت عدن زندگى نمى‏کند که طبیعت تمام خواسته‏هایش را برآورده کند [ بلکه حتى با پرخاشگرى همیشگى او نیز روبروست] ; بقا و پیشرفت‏بشر به کار و کوشش او بستگى دارد [ . این است ] که انسانها باید به یارى مغزها و دستهاى خویش نهادهایى بنا کنند که در رفع نیازهاى متعدد فیزیولوژیک و روان‏شناختى، به آنها یارى رسانند . (2)

بنابراین نهادهاى اجتماعى و نظام اجتماعى بوجود آمد; نهادهایى که در واقع، بنیان یک "جامعه سیاسى‏" را رقم زده‏اند . یک جامعه سیاسى چارچوبى است‏براى روابط نظام یافته که در آن افراد با هم روزگار مى‏گذارنند و خواسته‏ها و نیازهاى اجتماعى‏شان را برآورده مى‏کنند . بطور خلاصه جامعه سیاسى یک تکاپوى انسانى پرمعناست و تنها یک رویداد نیست . جامعه سیاسى مخلوق تعمدى بشر است که به منظور به انجام رساندن اهداف مهم و عملى، تشکیل شده، و اداره مى‏شود . (3)

بشر براى سامان دادن به زندگى به نهادهاى پیچیده سیاسى نیاز دارد . در واقع در یک نظام اجتماعى از افراد محافظت و امنیت آنها تامین مى‏شود و فرد ثمره تلاش خود را بدست مى‏آورد .

از طرفى وجود نهادهاى اقتصادى، آموزشى و . . . نیز در جامعه‏ها ضرورت یافته است . تشکیل و تنظیم چنین نهادهایى از وظایف سیاسى است .

با تکیه بر گستره عمومى سخنانى که ذکر شد، درمى‏یابیم که حیوانات نیز نیازمند نوعى سیاست هستند; گرچه این امر از پیش تعیین شده باشد . هرچه از سطح زندگى ساده‏تر به زندگى پیچیده‏تر در حیوانات متکامل‏تر قدم مى‏گذاریم، به نوعى زندگى سیاسى، یا نیمه سیاسى نزدیک مى‏شویم .

سیاست‏بخش مهمى از زندگى انسان را تشکیل مى‏دهد . و از طرفى آدمى، نه به شکل از پیش تعیین شده، که بر اساس آگاهى، با محیط خود رابطه برقرار ساخته است و این امر مى‏رساند که تا چه حد نیاز به ساختارهاى عمدى در نظام اجتماعى انسان ملحوظ است . این ساختار معلول اندیشه و ضرورت زندگى اجتماعى است .

سیاست چیست؟

در واژه‏شناسى، سیاست، معناى حکم‏راندن بر رعیت و اداره کشور، حکومت و ریاست کردن، داورى، جزاء و تنبیه، صیانت‏حدود و ملک، اداره امور داخلى و خارجى کشور است . (4)

اما براى شناخت دقیق‏تر سیاست‏بجاست‏به علمى که بررسى سیاست موضوع آنست، رجوع نماییم . بخش عمده مطالعه علم سیاست مساله قدرت و نفوذ است . دوورژه (1358) نیز در مورد جامعه‏شناسى سیاسى معتقد است که از میان دو مفهوم دولت و قدرت، مفهوم دوم از اولى مشهورتر و اجرایى‏تر است . (5) گرچه نمى‏توان گفت که سیاست تنها در مبارزه براى کسب قدرت خلاصه مى‏شود و به نوعى تصمیم‏گیرى سیاسى در اجتماع نیز باز مى‏گردد .

عده‏اى معتقدند که محور بررسى علم سیاست، دولت‏یا حکومت و یا ترکیبى از این دو است . اما امروزه این تعریف را سنتى مى‏دانند . به عنوان نمونه هارولد لاسول (6) در عین تاکید بر پویایى سیاست، معتقد است که قدرت، مفهوم اساسى سیاست است . به‏نظر عالم (1373)، سیاست، رهبرى صلح‏آمیز یا غیر صلح‏آمیز روابط میان افراد، گروهها و احزاب (نیروهاى اجتماعى) و کارهاى حکومتى در داخل یک کشور، و روابط میان یک دولت‏با دولت‏هاى دیگر در عرصه جهانى است .

بطور کلى سیاست‏به هر نوع‏تدبیر، فعالیت، تعمق، تفکر و اقدام فردى و جمعى در جهت کسب قدرت، و به عهده گرفتن اداره امور کشور به نحوى که جامعه و افراد آن در مسیر تحقق آمال و خواسته‏هاى خویش قرار گیرند، اطلاق مى‏شود . این تعریف، عناصر متعددى را مشخص مى‏سازد:

1- تلاش، تعمق وتعقل در سیاست:

بیانگر یک نوع فعال بودن همراه با اندیشه و دور نگرى است . اما آیا براستى همیشه سیاست چنین ویژگیهایى دارد؟ یعنى یا باید بپذیریم که هیچ سیاستى که با تدبیر، تعمق و تفکر همراه نباشد وجود ندارد یا اینکه اگر باشد نمى‏توان نام سیاست‏بر آن نهاد; پس این بعد تعریف تا حدى مى‏باید با دقت و تردید نگریسته شود .

2- لزوم اجتماع:

زیرا بدون اجتماع، فعالیت‏سیاسى بى معناست و سیاست نیازمند قلمرو است .

3- در جهت احراز حاکمیت:

فعالیت‏سیاسى در جهت‏بدست گرفتن حاکمیت و قدرت اداره امور کشور مى‏باشد .

به عبارت دیگر سیاست توام با راه‏یابى به زمامدارى است . هیچ جامعه‏اى بدون قدرت برتر قابلیت عنوان کشور را ندارد; بنابراین هر تدبیر و اندیشه‏اى و عملى سیاسى نیست، مگر وقتى که در جهت دست‏یابى به قدرت برتر باشد . تعلیم و تعلم بدون هدف دستیابى به قدرت، فعالیتى صرفا آموزشى است; اما همین فعالیت آموزشى اگر با قصد دست‏یابى به قدرت و مشارکت در حاکمیت انجام بگیرد فعالیت‏سیاسى است; بنابراین در مشخصات سیاست انگیزه دست‏یابى به قدرت نهفته است . به‏عقیده مورگانتا انگیزه داشتن براى قدرت در سه جهت و عنوان یا در سه نمونه و الگو خلاصه مى‏شود:

الف) حفظ قدرت

ب) افزایش قدرت

ج) نمایش قدرت



خرید و دانلود تحقیق در مورد زن و سیاست در قرآن (word)


تحقیق در مورد رزمـنـده مـسـلمان از دیدگاه قرآن (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

رزمـنـده مـسـلمان از دیدگاه قرآن ، واجد ویژگى هاى است که او راز دیگران ممتاز مى گرداند در ایـن فـصـل ، ایـن ویـژگى هاى را در سه بخش ، ویژگى هاى عمومى ، فرماندهان و فرمانبران ارائه مى دهیم .

قرآن مجید به رزمندگان که با جان و مال با دشمنان حق نبرد مى کنند و آنان را مى کشند و یا در ایـن راه بـه شـهـادت مـى رسـنـد، بـشـارت داده کـه خـداونـد خـریـدار جـان و مـال آنـان اسـت و بـه بـهـاى آن ، بـهـشت جاودان را مى دهد. از امام صادق (ع ) سؤ ال شـد کـه آیـا ایـن وعـده قـرآن یـک وعـده عـمـومـى اسـت و هـر رزمـنـده اى را شـامـل مـى شـود یـا وعده اى است براى رزمندگانى با ویژگى هاى شخص ؟ امام (ع ) در پاسخ فرمود:وقـتـى ایـن آیـه نـازل شـده ، عـدهـّاى از اصـحـاب پـیـامـبـر(ص ) هـمـیـن سـؤ ال را از آن حـضـرت کـردنـد و ایـشـان جـوابـى بـه آنـان نـداد تـا ایـنـکـه خـداونـد بـه دنبال آن ، این آیه شریفه را نازل فرمود:((اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاکِعُونَ السّاجِدُونَ الاَّْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودَ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ)) خـداونـد (بـا ایـن آیـه ) صـفـات مـؤ مـنـانـى را کـه جـان و مـالشـان را (در قبال بهشت ) خریدار است ، آشکار ساخت . پس هر کس طالب بهشت است ، باید (با اتصاف ) به ایـن شـرایـط در راه خدا جهاد کند و گرنه از جمله کسانى خواهد بود که پیامبر(ص ) در حق آنان فـرمـود: ((خـداونـد ایـن دیـن را بـه وسیله کسانى یارى مى کند که خود، هیچ بهره اى از کوشش خویش ندارند.))ایـنـک بـا تـوجـه به آیه مزبور و آیاتى از این قبیل به توضیح مختصر ویژگى هاى عمومى مجاهدان مسلمان مى پردازیم :1ـ تـوبـه : بازگشت از هر چه غیر خداست . به پیشگاه حق تعالى ، و طلب آمرزش پى در پى بـراى لغـزشـها، خطاها و ندانم کارى ها و سعى و کوشش در جبران وظایفى که از او فوت شده است .2ـ عـبـادت : تـنـهـا خـداوند را معبود گرفتن و با همه وجود به عبادت و بندگى او روى آوردن و اطاعت محض از خدا و سر بر تافتن از غیر خدا.3ـ ستایش خدا: خداوند را با اسماى حسنى او اوصاف جمیلش خواندن و ستودن .4ـ آمد و شد به مساجد: رفتن به عبادتگاه ها و پرستش نمودن خداوند در آنها.5ـ خضوع و رکوع : در برابر اوامر الهى خاضع بودن و سر تسلیم فرود آوردن .6ـ سـجـده و اظـهـار ذلّت : در پـیشگاه حق پیشانى بندگى را بر خاک ساییدن و اظهار خاکسارى کردن .7ـ امر به معروف : ایجاد زمینه و ترویج خوبى ها و آگاه نمودن بندگان ناآگاه خدا.8ـ نهى از منکر: از بین بدن زمینه و ریشه کن کردن بدى ها و باز داشتن از آنها.9ـ حفظ حدود الهى : جلوگیرى از تعدى و تجاوز به حریم حق .عـلاّمـه طـبـاطـبـایـى (ره ) شـش ویژگى اول را خصوصیات فردى مجاهدان و دو ویژگى امر به مـعـروف و نـهـى از مـنـکـر را خـصـوصـیت جمعى آنان و حفاظت از حدود الهى را مشترکاً مربوط به خـصـوصـیات فردى و جمعى مجاهدان مى داند؛ یعنى هم در مورد خویش و هم در مورد اجتماع توجه دارند که حدود الهى رعایت گردد. 10ـ توکل و تضرّع : مجاهدان مسلمان براى رضاى خدا و ریشه کن کردن ظلم و شرک مى جنگند و در ایـن نـبـرد تنها تکیه گاه گاهشان خداست و به نصرت و یارى خدا باور دارند و معتقدند که خـداونـد از آنـجا که مولاى مؤ منان است ، از یاوران دین خود دفاع مى کند. به همین جـهـت مـجـاهـدان ، بـر خـداوند توکل مى کنند و با توجه به همین اعتقاد، در تمامى صـحـنـه هـاى زنـدگـى و از جـمـله در مـیـدان هـاى نـبـرد ، خـاضـعـانـه و مـتـواضـعـانـه بـه خـدا متوسل شده به قوت ، قدرت ، نصرت و غلبه را از او مى خواهند:((رَبَّنـا اَفـْرِغْ عـَلَیـْنـا صـَبـْرا وَ ثـَبِّتْ اَقـْدامـَنـا وَ انـْصـُرْنـا عـَلَى الْقـَوْمـِ الْکافِرینَ)) پـروردگـارا! پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز و قدمهاى ما را ثابت بدار و ما را بر جمعیت کافران ، پیروز بگردان !11ـ ترجیح آخرت بر دنیا: از دیگر ویژگهاى رزمندگان اسلام ، برگزیدن آخرت بر دنیاست . قرآن مجید در این باره مى فرماید:((فَلْیُقاتِلْ فى سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یَشْرُونَ الْحَیوةَ الدُّنْیا بِالاْخِرَةِ...)) کسانى که زندگى دنیا را به آخرت فروخته اند، باید در راه خدا پیکار کنند!ایـن آیـه شـریـفـه دلالت دارد بـر ایـنـکـه تـا انـسـان در انـتـخـاب دنـیا و آخرت ، سراى دنیا را بـرگـزیـند و به دنیا و آنچه در او هست تعلق داشته باشد، نمى تواند در جرگه مجاهدان راه خـدا قـرار گـیـرد. البـتـه روشـن اسـت کـه مـراد از ایـن سـخـن ، دل کـنـدن از دنـیـاسـت ، نـه تـرک ظـاهـرى آن و تـرک اسـتـفـاده از وسایل مورد نیاز زندگى .12ـ تـحـمـل سـخـتـى هـاى مـبـارزه : از ویـژگـى هـاى بـارز مـجـاهـدان ، تـحـمـل و بـردبـارى سـرشـار آنـان در قـبـال سـخـتـى هـاى جـهـاد اسـت در قـرآن بـه تـفـصـیـل آمـده اسـت کـه طـالوت بـراى امـتـحـان نـیـروهـایـش بـه مـنـظـور تحمل سختى ها چنین اعلام داشت :((اِنَّ اللّهَ مُبْتَلیکُمْ بَنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنّى وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمَهُ فَاِنَّهُ مِنى اِلاّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ)) خـداونـد، شـمـا را بـه وسـیـله یـک نـهـرِ آب ، آزمـایش مى کند؛ آنها (که به هنگام تشنگى ) از آن بنوشند، از من نیستند؛ و آنها که از آن نخورند، از من هستند؛ مگر کسى که تنها کف دستى بردارد.طـالوت مـطـرح مـى کند که شما در مسیر جهاد به یک رود برخورد مى کنید؛ گر چه سختى راه و سـنـگـینى سلاح و گرمى آفتاب شما را سخت تشنه مى کند، ولى باید مقاومت کنید. هر کس مقاومت نـورزد و از آن بـنـوشـد، تـا سـیـراب شـود، نـمـى تـوانـد بـه عـنـوان یـک مـجـاهـد قابل مطرح باشد و هر کس طعم آن آب را نچشد، این مجاهد واقعى و از یاوران من است . و اما طایفه سـومـى کـه نـمـى نـوشـنـد، بلکه با برداشتن کفى از آن آب ، شدت تشنگى خود را از بین مى برند، این اگر چه مجاهد واقعى محسوب نمى شوند، اما مردود هم نیستند. مـجـاهـدان صـدر اسـلام نـیـز بـه شـهـادت تـاریـخ ، صـبـر و تـحـمـل ورزیـده در بـسـیـارى از مـوارد دشـوارى هـاى نـبرد را بر خود هموار مى ساختند. یکى از بـارزتـریـن ایـن گـونـه تـحـمّل ها، در جنگ تبوک بود. زمان حرکت به سوى جبهه در این جنگ ، فصل تابستان و شدت گرما بود و مسلمانان امکانات و تجهیزات کافى در اختیار نداشتند و بنا بـر روایـات ، تـعـداد دشـمـن بـسـیـار زیـاد و قـدرت و شوکت آنان فراوان بود. راه نیز بسیار طـولانـى و بیابانهاى وسیع و بدون آب و آبادى نیز زیاد بود... با این وجود، مؤ منان مجاهد از انـصـار و مـهـاجـر بـه فـرمـان پـیـامـبـر(ص ) عـلائم بـسـیـج شـدنـد و بـا تـحـمـّل سـخـت تـریـن شـرایـط بـه دسـت دشـمـن حـرکـت کـردنـد. بـه هـمـیـن سـبـب خـداونـد متعال رحمت خود را مشمول آنان گردانید و درباره ایشان فرمود :((لَقـَدْ تـابَ اللّهُ عـَلَى النَّبـِىَّ وَ الْمـُهـاجـِریـنَ وَ الاَْنـْصـارِ الَّذیـنَ اتَّبـَعُوهُ فى ساعَةِ الْعُسْرَةِ ...)) بـدون شـک ، خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار نمود، که در زمان عسرت و شدت ( در جنگ تبوک ) از او پیروى کردند.13- شجاعت : از ویژگى هاى بارز رزمندگان اسلام ، شجاعت کم نظیر یا بى نظیر آنان است . آنان صفات زشت بیم و هراس ، تردید و دودلى ، دلهره و اضطراب و سردرگمى و بى هدفى را از وجـود خـود دور کـرده و بـه اطـمـینان ، آرامش ، پایدارى و وقار و در یک کلمه به صلابت و شـجـاعـت رسـیـده انـد. آنـهـا خـدا را تـنـهـا مـنـبـع قـدرت مـى دانـنـد و بـه قـدرت لایزال الهى تکیه مى کنند از این رو، نیرو و قدرتى زاید الوصف رسیده اند.14- تـواضـع در برابر مؤ منان و سرسختى در برابر کافران : مجاهدان در برابر یکدیگر مـتـواضـع و نـرمـخـو هـسـتـنـد و در بـرابر کافران سخت و استوارند. قرآن مجید در این باره مى فرماید :(( ... اَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فى سَبیلِ اللّهِ)) در بـرابـر مـؤ منان ، متواضع ، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند، آنها در راه خدا جهاد مى کنند.این ویژگى همان ویژگى پیامبراکرم (ص ) و یاران اوست که قرآن در وصف آنان فرموده است :((مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ...)) مـحـمـد(ص ) فـرسـتاده خداست ؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.مـؤ مـنـان در بـرابر یکدیگر با گذشت رفتار کنند؛ امّا در برابر دشمنان باید به گونه اى رفـتـار کـنـنـد کـه نه تنها دشمنان بتوانند در آنها طمع کنند و از اخلاق نیکویشان سوء استفاده نـمـایند، بلکه حتى خشونتى در آنان ببینند که دشمنان را به ترس و هراس وادارد و به تعبیر آیه شریفه :((وَلْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً)) آنها باید در شما شدّت و خشونت احساس کنند.بـرخـورد و راه رفـتـن مـتکبرانه که در برخورد با مؤ منان جایز نیست ، در مواقع رویارویى با دشـمـنـان جـایـز شـمـرده شـده اسـت ؛ چـنانکه وقتى یکى از سرداران اسلام به نام ابودجانه در برابر دشمن ، متکبرانه قدم مى زد، پیامبر اکرم (ص ) فرمود : ((خداوند چنین راه رفتنى را دشمن مى دارد، مگر در این موقعیت ))

      ویژگى هاى فرماندهان

فـرمـانـدهـان نـظـامـى لشـکـر اسلام نه تنها باید در ویژگى هاى عمومى ذکر شده از دیگران افضل باشند، که حتى باید ویژگى هاى دیگرى نیز داشته باشند، از جمله :1- دانـش و تـوان کـافـى : بـه عهده گرفتن فرماندهى از دیدگاه رزمندگان اسلام ، یک وظیفه اسـت . نـه یـک مـقـام و منصب و فرماندهى به کسى پیشنهاد مى شود که علم ، تدبر و توان لازم بـراى تـحـمـّل ایـن مـسـؤ ولیـت مـهـم را داشته باشد. البته براى هر مرحله از فرماندهى علم و تـدبـیـر مـتناسب با آن مرحله لازم است . ولى در هر حال این یک ضابطه کلى است . وقتى پیامبر بنى اسرائیل ، طاغوت را براى فرماندهان تعیین کرد، گروهى ظاهربین و سست ایمان ، صلاحیت طالوت را به خاطر نداشتن مال و مکنت زیر سؤ ال بردند. پیامبرشان در جواب فرمود :((اِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ)) خدا او را بر شما برگزیده و دانش و توان بدنى او را وسعت بخشیده است .این بسط علمى و جسمى همان توان جسمى و تدبیر نظامى است که باید به عنوان یک ویژگى در فرماندهان سپاه توحید وجود داشته باشد.2- پیشگامى در میدان :فرمانده مسلمان در تحمل سختى ها و مشکلات میدان نبرد پیشگام است . قرآن مـجـیـد شـخـص پیامبر را موظف مى کند که اگر موقعیتى پیش آمد، حتى یک تنه با دشمن بجنگد و دیگران را به این اقدام خداپسندانه تشویق و ترغیب نماید:((فَقاتِلْ فى سَبیلِ اللّهِ لا تُکَلَّفُ اِلاّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ)) در راه خدا پیکار کن ! تنها مسؤ ول وظیفه خود هستى ! و مؤ منان را (بر این کار) تشویق کن .وقـتـى مـیـدان نـبـرد گـرم و شـدیـد مـى شـد و دو گـروه بـا هـم درمـى آویـخـتـنـد، مـا بـه رسـول خـدا(ص ) پـنـاه مـى بـردیم و ایشان سپر ما بود و هیچ کس از ما به دشمن نزدیک تر از ایشان نبوده . فـرماندهان شجاع جبهه اسلام نیز این ویژگى را از پیامبر خویش به ارث برده خود پیشاپیش دیـگـر رزمـنـدگـان بـه اسـتـقـبـال خـطـر مـى رونـد و سـیـنـه را در مقابل تیرهاى دشمن سپر مى کنند.3- رحـمـت و عـطـوفـت : عطوفت ، رحمت و محبت به زیر دستان ، ویژگى لازم فرماندهى است . در جـبـهه اسلام این ویژگى نیز در فرماندهان بروز و ظهور دارد. فرمانده با داشتن این ویژگى در بین زیر دستان ، محبوب است و آنان با میل و رغبت ، دستورهایش را اجرا مى کنند.خداوند در ادامه آیات مربوط به جهاد به پیامبرش مى فرماید:((فـَبـِمـا رَحـْمـَةٍ مـِنَ اللّهِ لِنـْتَ لَهـُمْ وَ لَوْ کـُنـْتَ فـَظـاً غـَلیـظَ الْقـَلْبِ لاَنـْفـَضُّوا مـِنـْ حَوْلِکَ)) بـــه (بـــرکـت ) رحـمـت الهـى ، در بـرابـر آنـان ( مـردم ) نـرم ( و مهربان ) شدى ؛ و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو پراکنده مى شدند.4- عـفو و گذشت :افراد زیر دست ممکن است در اثر جهالت یا غفلت ، مرتکب خطایى شوند؛ گر چه تذکر، توبیخ و تنبیه لازم است ولى ویژگى عفو و گذشت از ضروریات فرماندهى است .یـک رزمـنده شجاع را نباید به خاطر یک تخلّف یا تخطّى از خود رانده و طرد نمود، بلکه باید بـعـد از تـوبـیـخ لازم ، چـشـم پـوشـى نـمـود و به او میدان داد که توانایى هایش را به ظهور برساند قرآن مجید به پیامبرش مى فرماید :((فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ)) پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب و در کارها، با آنان مشورت کن !ایـن آیـه نـاظـر بـه تـخـلّف رزمـنـدگـان اسلام در جنگ احد است . خداوند به پیامبرش به عنوان فرمانده نظامى خطاب مى کند که از خطاى آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش کن و با مشورت طلبى از آنان ، به آنها بها بده و از توانایى شان بهره گیر!فرمانده به طرف شور قرار دادن زیر دستان ، به خصوص بعد از عفو و گذشت از خطایشان ، آنـان را بـه فـداکـارى ، مـقاومت و جانبازى تشویق کرده و در پیروزیهاى و شکست سهیم نموده و احساس تعهّد و مسؤ ولیتشان را زیادتر مى کند.5- قـدرت تـصـمـیـم گـیـرى :عزم و اراده تصمیم گیرى به ویژه در میدان نبرد، باید به عهده فرمانده باشد.((فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ))امـّا هـنـگـامـى کـه تـصـمـیـم گـرفـتـى ، (قـاطـع بـاش و) بـر خـدا توکل کن !بـنـابـرایـن ، فـرمـانده باید از قدرت و توان تصمیم گیرى بالایى برخوردار باشد تا در مـواقـع لازم ، بـه خـصـوص در شرایط حساس و بحرانى ، بهترین تقسیم را بگیرد، نه اینکه تردید و دو دلى باعث از دست رفتن فرصت و موقعیت مناسب او شود.

      ویژگى هاى فرمانده از نگاه حضرت على (ع )

در عهدنامه على (ع ) به مالک اشتر شرایطى براى فرمانده مشخص شده است که عبارتند از :الف ـ فرمانده باید نسبت به خدا، پیامبر و امام ، از همه خیرخواه تر باشد.ب ـ قلبش پاکتر و سینه اش صافتر از همه باشد.ج ـ بردبار تر از همه باشد.د ـ دیر خشم باشد.هـ ـ نسبت به ضعیفان رئوف باشد.و ـ نسبت به زورمندان (و طغیانگران ) سختگیر و گردن فراز باشد.ز ـ حوادث سخت و مشکل او را متزلزل نسازد.ح ـ ضعف (نیرو و پشتیبانى ) او را به زانو در نیاورد. ایـنـهـا از مـهـمـتـریـن ویـژگـى هـاى لازم بـراى فـرمـانـدهـان سـپـاه اسـلام اسـت و در طـول تـاریـخ اسلام ، فرماندهانى وجود داشته اند که واجد این صفات متعالى بوده اند. از جمله در دوران دفـاع مقدس هشت ساله کشور نیز شاهد فرماندهان گرانقدرى بودیم که ویژگى هاى مزبور در آنان نمود فراوان داشت .

      ویژگى هاى فرمانبران

رزمـنـدگـان تـحـت امـر فـرماندهان ـ علاوه بر لزوم ویژگى هاى عمومى ـ وظایفى نیز نسبت به فرماندهان خود بر عهده دارند که ایفاى آن وظایف مستلزم داشتن ویژگى هاى خاصى است . در این جا به تعدادى از آن ویژگى ها اشاره مى کنیم :1- اطـاعـت و فـرمـانـبـرى : از آن جـا کـه در جـبـهـه اسـلام ، فـرمـانـدهـى کـل در اخـتـیـار پـیـامـبـر(ص ) یـا امـام مـعـصـوم (ع ) یا نائبان خاص یا عام ایشان مى باشد، همه نیروهاى تحت امر، اطاعت و فرمانبرى از فرمانده را وظیفه شرعى خود دانسته و بدین منظور هیچ گـونـه کـوتـاهى روا نمى دارند. اینان اطاعت از فرماندهان را عبادت محسوب مى کنند و به همین دلیل در فرمانبرى بیشتر از هم سبقت مى گیرند.قرآن مجید، اطاعت از فرماندهى را از خصوصیات مؤ منان واقعى دانسته مى فرماید :((اِنَّمـَا الْمـُؤْمـِنـُونَ الَّذیـنَ امـَنـُوا بـِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِذا کانُوا مَعَهُ عَلى اَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتّى یَسْتَاءْذِنُوهُ...)) مـؤ منان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند و هنگامى که در کار مهّمى با او باشند، بى اجازه او جایى نمى روند.ایـن آیـه شـریـفـه دربـاره جـنـگ نـازل شـده و مـنـظـور از ((امـر جـامـع )) نـیـز جـبـهـه و جـنگ است مـؤ مـنـان خـالص در صدر اسلام به این ویژگى آراسته شده و اطاعت بى قید و شرط خود را نسبت به پیامبر(ص ) ابراز مى کردند. سعد بن معاذ پس از نظرخواهى پیامبر(ص ) از اصـحـاب در مـورد و یارویى با کفار در جنگ بدر، عرضه داشت : ((اى پیامبر خدا، قسم به خـدایـى کـه تو را مبعوث نموده است ، اگر به دریا وارد شوى ما نیز به همراه تو به آن وارد مى شویم .)) نمونه دیگر از این مردان الهى ، حجر بن عدى بود که به فرمانده اش ، امیرمؤ منان (ع ) عرض کرد،مـا فـرزنـدان جـنگیم . تجربه جنگى فراوان داریم و نیز قوم و عشیره اى داریم که همه گوش بـه فـرمـان شـمـا هـسـتـنـد. اگـر به شرق یا غرب بروى ، در پى تو مى آییم و در اجراى هر دستور شما آماده ایم .)) هـر چـنـد در بـیـن نـیـروهاى نظامى غیرمسلمان نیز اطاعت از فرماندهى وجود دارد، امّا تفاوت آن با نـیـروهـاى اسـلام در ایـن اسـت کـه در ارتـش اسـلام ، ایـن عـمـل بـه قـصد عبادت و اخلاص انجام مگیرد، در حالى که در آن ارتشها، چنین انگیزه و نیّتى در کار نبوده و معمولا" انگیزه ملى یا شغلى و با جبر حاکم آنها را مجبور به اطاعت از فرماندهى مى کند.2- عشق به فرمانده : نیروهاى مسلمان ، علاوه بر اطاعت ، نسبت به فرماندهان خود عشق مى ورزند و ایـشـان را از صـمـیـم دل دوسـت مـى دارنـد. در مـسـائل فردى و آن جا که وظیفه اى بر دوش این فـرمـانـبـران نیست ، باز ایثار نموده و علاقه و محبتشان سبب مى شود که صحنه هاى زیبایى از صفا و صمیمیت و عشق به فرمانده از خود بر جاى مى گذارند. به عنوان نمونه :هـنـگـامـى کـه لشـکـر اسـلام بـه سـوى مـنـطـقـه تبوک پیش مى رفت ، ابوذر سه روز از یاران پیامبر(ص ) عقب ماند و در این سه روز، کسى از وى خبر نداشت ؛ تا اینکه روز سوم ، هنگام ظهر، لشـکـریـان اسـلام ، از دور مرد پیاده اى را دیدند که با قامتى خمیده و خسته افتان و خیزان به سـوى آنـهـا مـى آیـد . پـیـامـبـر(ص ) فـرمـود : این باید ابوذر باشد. حدس پیامبر درست بود. لحـظاتى بعد ابوذر نمودار شد. پیامبر(ص ) فرمود: او را سیراب کنید که تشنه است . ابوذر مـشـک خـویـش را کـه آب زلال و گـوارایـى در آن بـود خدمت پیامبر آورد تا از آن بنوشد. حضرت پـرسـید : تو که آب داشتى ، چرا تشنه ماندى ؟ ابوذر پاسخ داد : وقتى از شما عقب ماندم ، در بیابان به سنگى رسیدم که آب خنگ و گوارایى در آن گرد آمده بود، آن را در مشک ریختم و با خـود عـهـد کـردم که از آن ننوشم تا محبوبم پیامبر خدا(ص ) از آن بنوشد. حضرت در حق او دعا کرد. در صـحـنـه عـاشـورا نـیـز نـمـونـه بـارز آن ، نـخـوردن آب و تـحـمـل تـشـنـگـى حـضـرت ابـوالفـضـل (ع ) در کـنار شط فرات بود، به طورى که با وجود دسـتـرسـى بـه آب و عـطش فراوان به دلیل تشنگى امام و فرزندان آن حضرت از نوشیدن آب صرف نظر کرد.



خرید و دانلود تحقیق در مورد رزمـنـده مـسـلمان از دیدگاه قرآن (word)


تحقیق در مورد دین پژوهی در پرتو قرآن «پیامبری» (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

دین پژوهی در پرتو قرآن «پیامبری»

مقدمه و طرح بحث1. «دین پژوهی در پرتو قرآن» سلسله مباحثی است که به مطالعه، بحث و تحقیق درباره مهمترین مفاهیم و تعالیم دینی در پرتو نخستین منبع اسلام یعنی قرآن کریم می‌‌پردازد و می‌‌کوشد از منظر “درون دینی” به اهم پرسشهای جدید دربارة‌ دین پاسخ دهد و سیمای ایجابی و اثباتی از اندیشة اسلامی در این زمانه ارائه دهد. مخاطب اصلی این مباحث دینداران هستند و هدف از آن تعمیق و ارتقای معرفت دینی است.2. در دین پژوهی، از «دین» سه مراد می‌توان داشت: مراد اول دین در متون اصلی آن یعنی کتاب خدا و سنت پیامبر است. مراد دوم: فهم عالمان دین و مفسران تعالیم دینی و عرف دین‌شناسان است و مراد سوم: دین در سنت و سیرة عملی دینداران می‌‌باشد. واضح است که زندگی دینداران منبع مطمئنی برای ارزیابی دین نیست، هر چند غفلت از این زاویة جامعه شناختی نیز پذیرفته نیست. فهم عالمان دین نیز رنگ و بوی مقتضیات زمانه آنها دارد و به هر حال امری بشری و تاریخی است. مراجعه به سطح اول در این زمانه نیز به هر حال تفسیری دیگر از متن دین است و در زمره دین در مراد دوم آن قرار می‌گیرد. آنچه از “دین‌پژوهی در پرتو قرآن” اراده کرده‌ایم. پژوهشی در چارچوب مسایل این زمان و درگیر کردن آیات قرآن کریم با مباحث زندگی امروز است. 3. تعالیم قرآنی همانند دیگر گزاره‌های دینی از سه ویژگی برخوردار است: اول سازگاری درونی. نمی‌توان به یک مجموعه ناسازگار ایمان داشت. دوم عادلانه بودن. نمی‌توان گزاره‌ای را ظالمانه و غیر عادلانه دانست و در عین حال آن را دینی شمرد. سوم برخلاف عقل نباشد. واضح است که فوق عقل بودن بامنافی عقل بودن متفاوت است. معیارهای این سه ویژگی در طول زمان چه بسا دچار تحول و تغییر گردد. برای قبول و باور هر گزارة دینی در این زمان چاره‌ای جز جریان این سه ضابطه مطابق فهم و درک همین زمان نداریم. هر گزارة دینی امروز نیز می‌باید در نظر دیندار عادلانه، عقلایی و سازگار با مجموعه تعالیم دینی باشد. در غیر این صورت گزارة فاقد چنین ضوابطی، گزارة فرازمانی دینی محسوب نمی‌‌شود بلکه از تعالیم زمان‌مند و موقت دینی به حساب می‌آید که دوران اعتبار آن به سر رسیده است. تفکیک گزاره‌های فرازمانی از گزاره‌های زمان‌‌مند و مناسب با مقتضیات زمان و مکان نزول از لوازم دین‌پژوهی پویا و زنده است. مگر ممکن است دینی از حل مسایل خاص عصر نزول غفلت کرده باشد؟! در «دین پژوهی در پرتو قرآن» متکای بحث گزاره‌های فرازمانی دینی است که در قرآن بیش از سنت یافت می‌شود. چنین گزاره‌هایی ذاتیات دین را تشکیل می‌دهند. یعنی اموری که دین بدون آنها دین نمی‌شود. معنای این سخن آن است که در این مجموعه عرضیات نیز یافت می‌شود که نبود آنها در بعضی زمانها خللی به اصل دین نمی‌زند و تفکیک بین ذاتیات و عرضیات دین همانند تفکیک بین گزاره‌های فرازمانی و زمان بند دینی کاری دشوار و حساس و در عین حال لازم و ضروری است و بدون چنین تفکیکی کار سترگ دین پژوهی به سامان نمی‌‌رسد. 4. در نخستین دورة‌ سلسله مباحث «دین پژوهی در پرتو قرآن» ایمان دینی مورد مطالعه قرار گرفت و اینک همزمان با عید سعید مبعث که جشن تولد اسلام است دومین دورة ‌این مباحث را حول محور «پیامبری‌» آغاز می‌کنیم. پیامبری نیز همانند ایمان از ذاتیات دین است و سؤالات فراوان مرتبط با آن باعث تقدم مطالعة‌ آن نسبت به دیگر مفاهیم بنیادی دین شده است. پیامبری یا نبوت پس از توحید و معاد مهمترین اصل اعتقادی اسلام و دیگر ادیان الهی و از اهم مباحث قرآنی می‌باشد. 5. بحث نبوت یا پیامبری در چند علم قابل پیگیری است. علم کلام یا الهیات بیشترین بحث را از این اصل اعتقادی ارائه کرده است. در علم کلام نبوت عامه و نبوت به نبوت خاصه تقسیم شده است. نبوت عامه متکفل مباحث عام پیامبری بدون اختصاص به پیامبر دین خاص است و در نبوت خاصه مباحث مرتبط با پیامبر اسلام مورد تحقیق و مطالعه قرار می‌گیرد. مسأله نبوت در تفسیر موضوعی قرآن کریم (و به شکل پراکنده در تفسیر ترتیبی قرآن کریم نیز)، کتب روایی و شرح احادیث به صورت نقلی مورد بحث واقع شده است. در کتب تاریخ پدیدة‌ نبوت از زاویة خاص تاریخی مطالعه شده است. عرفان نیز از منظر ویژة خود از پیامبری سخن گفته است. اخیرآً نیز در فلسفه دین برخی مباحث مرتبط با پیامبری مطرح شده است. 6. در بحث سنتی از نبوت مسایل ذیل به عنوان سؤالات اصلی نبوت مورد مطالعه قرار گرفته است: یک: ضرورت دین و وجه نیاز به انبیاء. دو: نحوة‌ ارتباط پیامبر با خداوند یا مسأله وحی. سه: دلیل و نشانة پیامبری یا مسأله معجزه. چهار: مهمترین صفت پیامبران و یا مسأله عصمت. پنج: مهمترین ویژگی پیامبر اسلام یا مسأله خاتمیت و بالاخره ششم: صفات معجزة پیامبر خاتم یعنی قرآن ومسأله تحدی.بسیاری از این مسایل هنوز به قوت خود باقی‌اند، هر چند برخی راه‌حلهای پیشین قابل تأمل و تجدید نظر است. اما در این حوزه مسایل تازه‌ای نیز مطرح است. از جمله: آیا وحی و متن کتاب همان تجربة نبوی پیامبر است؟ آیا پیامبر تابع وحی است یا وحی تابع پیامبر؟ آیا سیاست و زمامداری یا بطور کلی تدبیر دنیا و سامان جامعه از لوازم و ذاتیات پیامبری است؟ تعالیم پیامبر با مقتضیات زمانی و مکانی عصر نزول چه نسبتی دارد؟ پیامبری و دین با عقل و علم چه نسبتی دارد؟ تبعیت و پیروی از پیامبر یعنی چه و دیندار مسلمان کیست؟ تفاوت پیامبران در چیست و راز تنوع ادیان کدام است؟ اقامة دین یعنی چه؟ در این سلسله مباحث می‌‌کوشیم پاسخ قرآن کریم را به پرسشهای فوق استخراج نماییم. به نظر می‌رسد تلقی از پیامبری در شکل دادن به زندگی دیندار درهر عصر نهایت تأثیر را دارد، چرا که روش و منش پیامبر برای هر دیندار الگوی مطلوب واسوة محبوب است و نهایت دینداری وصول به چنان شرایطی است. لذا واضح است که ارائه تصویری صحیح از پیامبری از مهمترین راهکارهای اصلاح اندیشه و عمل دینی خواهد بود.



خرید و دانلود تحقیق در مورد دین پژوهی در پرتو قرآن «پیامبری» (word)