لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مقدمه
هدف از ارائه این مطالب درواقع تهیه جایکاهی برای اصول اخلاقی می باشد که مسئولیت های حرفه ای پرفسورهای دانشگاه را در نقش آنها به عنوان یک معلم بیان می کند.
اصول اخلاقی که در این جا تصویر شده است درواقع همان خطوط هدایتی می باشند . آرمانها یا نوکه باید به حساب آورده شوند و سایر شرایط و چگونگی هایی که درطراحی آنالیز تدریس دانشگاهی باید در نظر گرفته شود هدف از ارائه این مطالب تهیه یک لیست از قوانین سخت و مشکل و یا یک کد اصولی رفتاری نمی باشد . و یا تعیین جریمه و کینو برای متخلفین مورد نظر نیست و و یا اینکه به طور اتوماتیک با تمام وضعیت ها موافقت کند و تمام احتمالات را کنترل کند.
و یا هدف مخالفت کلی با آزادی آکادمیک نمی باشد . اما ترجیحاً راههایی را که با در نظر گرفتن آزادی آکادمیک در یک طریق معتبر می تواند به کار گرفته شود را توصیف می کند.
و در نهایت این متن تنها یک ارزشیابی و تخمین نخستین و اولیه می باشد و یا می توان از آن به عنوان یک ایده خوب نام برد که در واقع نمی تواند از یک نتیجه گیری نهایی لازم باشد . یک نتیجه گیری نهایی که از طریق مذاکره و بحث و رسیدگی درمورد نیازهای لازم مورد قبول واقع شده باشد .
در واقع علم اخلاق در تدریس دانشگاهی به وسیله انجمن تدریس و فراگیری در تعلیم برتر گسترش و توسعه یافته است که به رسید بزرگان جایزه تدریس ملی 3M که اسامی آنان در صفحه اول نام برده شده بنیان گذاری شده است . این متن به وسیله فعالیت های شغلی در تدریس دانشگاهی مورد بحث قرار گرفته است و برای پروفسور های دانشگاه در سراسر کانادا ارسال گردیده است .
انجمن تدریس و یادگیری تعلیم برتر مقصد است که اجرای این فن اخلاقی آنچنانکه توصیف شد می توان برای مدرسان دانشگاهی سودمند واقع شود. برای رفع ابهاماتی که درمورد مسئولیت ها می تواند وجود داشته باشد و این همکاری می تواند به معنی بهبود درتدریس واقع شود.
و به خطار دلایل ذکر شده STLHE توصیه خواهد شد که این مبحث به طور کامل دانشگاههای کانادا مورد بحث و گفتگو قرار گیرد .
با کمک نیروی پروفسورها ، دانشجویان و مدیران همچنین رسیدگی دانشگاهها و قبول وا نجام اصول اخلاقی مشابه مبحثی که در این جا شرح داده خواهد شد .
اصل اخلاقی 1
میزان صلاحیت آموزشی
یک استاد دانشگاه دارای درجه بالایی از تسلط بردانش مورد نظر می باشد و می تواند ما را مطمئن سازد که مندرجات آموزشی رایج دقیق مربوط به موضوع بحث و درخور و مطابق با برنامه های آموزشی دانشجویان در طول مدت تحصیل آنان می باشد . این اصل اخلاقی به این معنی است که یک استاد درمورد نگهداری موضوعاتی که ارائه می دهد مطابق و هم جهت با هدف که و مباحث علمی آموزشی می باشد .
به طوریکه تناسب مندرجات آموزشی براین روست که مطالبی که در مندرجات آموزشی می باشد با هدف های آموزشی و کلیت آن مطابقت دارد و ؟؟؟ جویان را به میزان کافی برای مطالب آموزشی آماده می سازد جاییکه درس فصلی پیش نیازی برای مطالب آموزشی که در قسمت بعد ارائه می شود.
در واقع مباحث آموزشی شامل موضوعاتی می باشد که فرضیه ها و مفاد گوناگون و متفاوت را در بر می گیرد .
موضوعاتی که حاکی از نظریات ، تصدیق شده و لحظاتی که از قبل جای گرفته اند می باشد . موفقیت در کفایت آموزشی مستلزم این می باشد که اساتید گامهای ؟؟؟؟ درمورد آکاهی از دانش روز مطابق با جایگاه آموزشی که دارند بردارند.
به این صورت از مطالب آموزشی لازم ودانشی که استاد در این مقام لازم است تا برخوردار باشد آگاهی داشته باشد تا به اندازه کافی آمادگی ارائه موضوعات مهم ونکت مورد نظر را داشته باشد . موارد خاص درمورد قصور در انجام دادن صلاحیت های اخلاقی زمانی رخ می دهد که یک استاد موضوعاتی را تدریس می کند که آموزش بنیادی نارسایی درمورد آن دارد ویا زمانی که اصل علمی را به غلط تفهیم می کند از یک سیاست اجتماعی و یاتئوری حمایت می کند.
و یا هنگامی که یک آموزشیار درمورد موضوعات آموزشی که در آن علاقه شخصی دخالت دارد احساس مسئولیت می کند .
اصل اخلاقی 2
میزان صلاحیت در امر تعلیم
یک استاد لایق و شایسته مطابق فن تعلیم در مورد هدفهای آموزشی با دانشجویان گفتگو می کند واین مسئله آنها را از روش ها و استراتژی های آموزشی پیشنهادی آگاه می کند . روشهایی از اموزش را انتخاب می کند که مطابق با ملاک های پژوهشی ( مسائل پژوهشهای شخصی یا وابسته به طرز فکر خودی ) می باشد . که درکمک دانشجویان برای نایل شدن به هدفهای آموزشی موثر می باشد .
این اصل اخلاقی برافزایش دانش در این موضوع مهم دلالت دارد یک استاد مهارت و تلاش تعلیم را به قدر کافی دارد . که شامل گفتگو درجامعه هدف ها و انتخاب روشها آموزشی مفید ، تهیه تمرینات و به دست آوردن مجدد مطالب و همسازی و مطابقت با تفاوت های دانشجویان .
اگر سلطه بر یک مهارت مطمئن قسمتی از هدفهای آموزشی است و در ارزیابی و درجه بندی دانشجویان به آن رسیدگی خواهد شد ، استاد در طول یک فرصت کافی دانشجویان را در تمرین و بازیهای مهارت آبی لازم در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 62
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
مقدمه
در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزههای علمی و ادبی و پاره ای از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده ای از فاضلان و عالمان و شاعران میبینیم نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر اسلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.
از این بحث چنین نتیجه میگیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از نویسندگان و شاعران بزرگ پیشین، ایران در اوایل این عهد از وجود چند تن از بزرگترین شاعران و نویسندگان برخوردار بود و بعد از آن شاعران و نویسندگان متوسطی در ایران به سر میبردند که از میان آنان حافظ بطور استثنا در زمره شعرای درجه اول ایران و از نوابغ بزرگ شعر است که در آخر این عهد میزیست.
پس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن با همه مصائبی که بر ایران وارد شد بد نبود زیرا در آغاز آن دوره دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی و در آخر آن عهد شمس الدین حافظ ظهورکردند. از حیث باقی ماندن کتب متعدد هم این دوره را باید دوره ممتاز قابل توجهی شمرد.
ج
نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم
جنثر فارسی در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت. از علل عمده این امر آنست که در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت و بغداد مرکزیت بزرگ علمی و ادبی و دینی و سیاسی خود را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی که غالباً زبان عربی را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع شد و دیگر جز کسانی که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
فهرست مطالب:
1.تعریف اقتصاد و ارکان مربوط به آن 3
2.هزینه فرصت و منحنی امکانات تولیدکالاهای رایگان 3
3.نظامهای اقتصادی 4
4.تقاضاعرضه و قیمتهای نسبی و مطلق 4
5.منحنی تقاضا و سایر عوامل در آن 4
6.کالاهای جانشین ومکمل 5
7.عرضه و نظام قیمتها 5
8.کششها حساسیت عرضه و تقاضاونمونه های مربوط به آن 8
9.هزینه ها وقانون بازده نزولی 9
10.منحنی های بی تفاوتی و انواع مطلوبیت و نمونه های خاص حساسیت تقاضا 11
11.تار عنکبوت 15
12.تعیین قیمت در شرایط رقابت کامل 15
13.انحصارات و تعیین قیمت در شرایط انحصاری 17
14.مزد و بهره 19
تعریف اقتصاد:یک علم اجتماعی است که بررسی می کند رفتار انسانها و خاصه شیوه ای را که افراد و جوامع از میان روشهای مختلف از منابع کمیاب برمی گزینند.
اقتصاد دو نوع است:خردوکلان
اقتصاد خرد:شاخه ای از اقتصاد است که به بررسی رفتار فردی مصرف کننده قیمت عرضه کالا و تقاضای فرد می پردازد.
اقتصاد کلان:به بررسی مفاهیم اقتصادی تورم نابرابری بین عرضه و تقاضا،عرضه کل،درآمد ملی،بی کاری و... می پردازد.
هزینه فرصت منحنی امکانات تولید کالاهای رایگان:
هزینه فرصت:هزینه فرصت چیزی است که ما برای استفاده از کالایی از آن محروم می شویم و آن منافع حاصل از کالای دیگر است آن کالایی که به خاطر یک کالا از دست می دهیم بحث فرصت است.
منحنی امکانات تولید:به آن منحنی گفته می شود که ترکیبات مختلفی را از تولید دو کالا ارائه دهد به نحوی که از تمامی امکانات تولیدی جامعه استفاده شود.
کالاهای رایگان:کالایی که به طور طبیعی در طبیعت وجود دارد و ما برای استفاده از آنها هیچ بهایی را پرداخت نمی کنیم.
کالای اقتصادی چیست؟کالاهایی که با استفاده از عوامل تولید تولید می شود و در اختیاربشر قرار می گیرد هر کالا یا خدمتی که از منابع کمیاب تولید شود خود نیز کمیاب است وکالای اقتصادی نام دارد.
رسم منحنی امکانات تولید:
اقتصادهای اثباتی و هنجاری:
اقتصاد اثباتی:صحبت از قوانین معمول می کند مثلا اگر قیمتها افزایش پیدا کند کمبود منابع را داریم اقتصاد اثباتی آنچه هست نشان می دهد.
اقتصاد هنجاری:این که چه چیز و چه مقدار تولید شود توسط دولت پاسخ داده می شود تمام تصمیمات در خصوص تولید و مصرف با یک برنامه ریزی دولتی اتخاذ می شود و سپس در اختیار مردم قرار می گیرد.
تفاوت اساسی علم اقتصاد وعلوم طبیعی در چیست؟موضوع مطالعه
اقتصادی که نظریه های آن بر پایه قضاوتهای ارزشی و اصول اخلاقی باشد چه می نامند؟اقتصاد هنجاری
کمیابترین عامل تولید در اقتصاد شامل کدام یک از منابع است؟منابع طبیعی
نظامهای اقتصادی:
اقتصاد بازار آزاد:اعتقاد بر این است که دولت نباید در اقتصاد کشور دخالت کند.
اقتصاد دولتی یا برنامه ای:این اقتصاد از قبل نوشته شده در اختیار دولت است و شامل کشورهای کمونیستی می شود.
سیستم اقتصادی مختلط:اقتصادی که از دو اقتصاد آزاد و برنامه ای استفاده شده است.
ویژگی نظام اقتصادی سرمایه داری:1.مالکیت خصوصی:داشتن ابزار و وسایل تولید در سیطره انسانی،نظام سرمایه داری نظامی در دست شرکتهای خصوصی است.2.آزادی انتخاب و فعالیت اقتصادی در آن وجود دارد.3.رقابت:یک کالا را تولید کنیم و در بازار به قیمت ارزان بفروشیم و تبلیغاتی را در پیش بگیریم تا برتر باشیم تعداد شرکت کنندگان در این موارد نامحدود است و ورود و خروج افراد در این بازار راحتتر است.4.پیگیری یا دنبال کردن منابع شخصی:بیشتر به دنبال منافع شخصی است به طوری که با توجه به امکاناتی که دارد سود خود را بالا ببرد.5.نظام تعیین قیمت خود شخص نیست بلکه توسط بازار انجام می پذیرد:مکانیزم قیمت به وسیله نمودار عرضه و تقاضا تعیین می شود.6.نقش دولت محدود است:نظام اقتصادی کنترل شده:مالکیت ابزار تولید در دست دولت است دولت است که تعیین می کند چه کالایی تولید شود چگونه تولید شود و چه مقدار تولید شود آزادی انتخاب وجود ندارد.نظام کمونیستی با سوسیالیستی یکی نیستند در نظام سوسیالیستی مالکیت خصوصی وجود ندارد و در اختیار دولت است اما حق مالکیت کالای مصرفی را دارند من به عنوان سرمایه دار نمی توانم کارخانه داشته باشم مالکیت ابزار تولید وجود ندارد مثل کشور آلبانی.ولی نظام کمونیستی یک نظام اقتصادی است که مالکیت مشترک در قبال یک فرض است که آقای کارل مارکسی واژه مالکیت مشترک مخصوص نظام کمونیستی و آرمانی است.
نظام اقتصادی مختلط:مابین نظامهای اقتصادی سرمایه داری سوسیالیستی و برنامه ریزی شده اقتصادی که در آن افراد از نظامهای سرمایه داری و برنامه ریزی شده با هم استفاده کرده اند.
اقتصاد بسته:نظامی قدیمی است که هسته آن خانواده است.
تقاضا عرضه و قیمتهای نسبی و مطلق:
تقاضاوعرضه:از مفاهیم اصلی و پایه ای یک اقتصادی یک تحلیل اقتصادی الگوی ساده عرضه و تقاضا است خواسته ها شکل ظاهری تامین نیاز است.
تقاضا:تقاضا با قیمت ارتباط مستقیم دارد هر چه کالا بیشتر باشد قیمت پایین می رود ولی اگر تقاضا زیاد باشد قیمت کالا بیشتر می شود بین قیمت و مقدار تقاضا رابطه معکوس وجود دارد در بررسی میزان تقاضا باید سایر عوامل را ثابت نگه داریم در بررسی تقاضا و عرضه قیمت را ثابت نگه می داریم اگر قیمت بالا برود تقاضا پایین می رود.
قیمتهای نسبی و مطلق:قیمت نسبی:یک کالا در مقایسه با کالای دیگر تامین می شود که به این نوع قیمتها قیمتهای نسبی می گویند.قیمت مطلق:یک کالا به یک قیمت فروخته می شود.
منحنی تقاضا و عوامل مربوط به آن:
قیمت مقدار تقاضا ترکیب
50ریال 2 A
40 ریال 4 B
30 ریال 6 C
20 ریال 8 D
10 ریال 10 E
منحنی تقاضا از چپ به راست نزولی است یک رابطه معکوس بین قیمت و تقاضا وجود دارد.
سایر عوامل:1:درآمد یکی از عواملی است که ما ثابت نگه داشته بودیم 2:سلیقه و رجهانات
جمعیت:هر چقدرجمعیت بالا باشد تقاضا بیشتر و هر چقدر جمعیت پایین باشد میزان تقاضا کمتر خواهد بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
تاریخ دانش یا تاریخ علم رشتهای از تاریخ است که به بررسی چند و چون تغییر درک انسان از دانش و فناوری در درازنای هزارهها میپردازد. و اینکه چگونه این درک دستیابی به فناوریهای نوین تر را برای ما ممکن ساخته است. از جمله زمینههای پژوهش در این رشته میتوان به تأثیرات فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی نوآوریهای دانشی اشارهکرد.
نوآوریهای دانش و فناوری در بسیاری از نقاط جهان پیشینه دارند و هند، ایران، یونان، چین و مصر در این زمینه سهم بسزایی دارند.
تاریخ علم دانشی است در راستای بررسی و بیان چگونگی وقایع علمی و نیز، تبیین چرایی وقوع آنها. در اینکه علم و دانش بعلت عجین بودن با نطق بشری عمری تقریباْ به اندازه نوع بشر دارد شکی نیست. خاستگاه علم بشر مطابق با حضور او در هر نقطهٔ کره زمین بوده است. اما آنچه میتوانیم به آن استناد کنیم مکتوباتی است که تاریخ ثبت بسیاری از وقایع علمی را از سدههای ۶ قبل از میلاد مسیح در مناطق مصر و بابل و در میان فنیقیها گزارش مینماید. ما به منظور نظم دهی به مطالعات تاریخی، بررسی خود را به چهار دوره اساسی پیشرفت علمی تقسیم مینماییم. این دورهها خود به دورههای دیگری منقسم میشوند که عبارتاند از:
۱) دوره یونیانیان - اسکندرانی ۲) دوره انقلاب علمی در سده ۱۷ ۳) دوره مادیگرایی در سده ۱۹ ۴) دوره نوین
علم
واژۀ علم معانی گوناگون و متعدّدی را در طی تاریخ طولانی تمدّن و علم در خود جایداده است. نوشتن پیرامون علم در حوزۀ زبان فارسی از امور دشوار بوده، و انجام آن به ظرافت و توجه ویژهای نیازمند است. به منظور آشکارایی و وضوح مفاهیم مربوطه، بررسی سیر تاریخی استفاده از واژههای علم و دانش در هرکدام از دو حوزۀ فلسفه غرب، و نیز حکمت و فلسفۀ شرق، و سپس مطالعۀ اجمالی فرایند و دینامیک پیچیدۀ تعامل و درهمآمیزی آنها با یکدیگر از جملۀ گامهای ضروری آغازین در این مسیر است.
یکی از اهداف رشتهی فلسفه علم تشخیص نظریات و روشهای عملی از روشهای غیر علمی میباشد. برای مثال برخی از نظریهپردازان حوزهی فلسفهی علم مانند کارل پوپر اعتقاد دارند که یکی از معیارهای تمییز علم از شبه علم، ابطالپذیری ادعاهای مطرحشده میباشد. گزارههای شبه علم معمولاً ابطالناپذیر هستند، در حالی که ادعاهای علمی ابطالپذیرند.
تقسیم بندی
در حوزۀ زبان فارسی، کلمهٔ علم برای بیان دو معنای متفاوت، ولی کاملا مرتبط به کار گرفته می شود:
۱. معنای عام، اصلی، بلندتراز، و نخستین علم که به زبان ساده دانستن در برابر ندانستن است.
از این منظر کلاننگر، به همهٔ دانستنیهای انسان صرف نظر از طبیعت و نوع آنها علم گفته شده، و مطابق آن، اخلاق، هنر، فرهنگ، زبان، ریاضیات، زیستشناسی، ستارهشناسی، فیزیک، و نظائر آنها، همه و همه علماند.
کلمات Knowledge در زبان انگلیسی و Connaissance در زبان فرانسوی معادل این معنای عام از کلمهٔ علم در زبان فارسی میباشند.
۲. معنای خاص، انحصاری، و کوتاهتراز علم که منحصراً به دانستنیهایی اطلاق میشود که بر تجارب مستقیم حسی مبتنی بوده، به طوری که تکرار آن تجارب و آزمونها در عمل نتیجه واحد داشته باشد.
عاماندیشیدن، و فراگیر انگاشتن این تعریف خاص و محدود از علم میتواند این شبهه را سبب شود که علم در این معنا در مقابل سایر دانستنیهایی قرار میگیرد که عینی و آزمونپذیر نیستند.
کلمات Science در زبان انگلیسی و Science (با تلفظ سیانس) در زبان فرانسوی معادل این معنای خاص از کلمهٔ علم در زبان فارسی میباشند.
نگاهی به تاریخچه اینترنت
در سال 1990 ، ان اس اف نت* جای ارپانت را به عنوان ستون اصلی اینترنت گرفت . دیگر ارپانتی وجود نداشت .از ان موقع تا به حال کلمه " شبکه " به طور رسمی نمایانگر اینترنت شد.
در این سال اوّلین سرور وب* و کلاینت* ها در ازمایشگاه سرن ساخته شد. اولین موتور جستجو گر با نام آرچ ای برای پیدا کردن فایل های کامپیوتری در دانشگاه مک گیل ساخته شد.
در این سال اینترنت دارای 300،000 میزبان و 1،000 گروه خبری بود. ( در این زمان 92 میلیون کامپیوتر در امریکا وجود داشت)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مغلوب علم خویش
چه درد بوده است در جانهای ایشان که چنین کارها و از این شیوه سخن ها از دل ایشان به صحرا آمده است... تذکره الاولیاء عطار
مقدمه
بزرگان قلمرو معرفت، به واسطه طنین وجودی که در تاریخ زمانه خویش و بعد از آن دارند همواره در معرض قضاوت قرار دارند ، آنان را هرکسی به اندازه وسع روزن خویش می نگرد، و شگفتا که گاه در هنگامه این قضاوت ها ، خفاشان نیز جرأت می یابند و در مسند داوری خورشید می نشینند و با توصیفات خود، قدرت دید و بینش خود را ابراز می دارند و آنچه می بینند و می کنند چیزی جز قدر بینایی خویش نیست.
مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است
طیف قضاوت کنندگان
بررسی تاریخ گذشته و معاصر نشان می دهد که پیرامون آراء و احوال بزرگان سه دسته افراد قضاوت کرده و می کنند:
الف) عوامان و مردم عادی کوچه و بازار که به نوعی اندیشه های بزرگان با زندگی آنها پیوند می خورد و نوعی چالش درونی را برای آنها بوجود می آورد و آنها را دچار سؤال می کند.
ب) صاحبان قدرت و سیاست ورزانی که آراء و عملکرد بزرگان حوزه معرفت با ایدئولوژی مورد تأکید آنها رابطه پیدا می کند، خواه نسبتی تأکید کننده یا تضعیف کننده.
ج) صاحبان آراء و اندیشه ورزانی که با آن بزرگان معاصرند یا سالها بعد از طریق آثار و اقوال، نسبت به آنها آگاهی پیدا می کنند و اعلام موضع می نمایند.
معیارهایی برای فهم دقیق قضاوت های بزرگان
بزرگان قلمرو علم و عرفان را از سه منظر می توان مورد قضاوت قرار داد:
الف) تاریخچه زندگی پر فراز و نشیب آنها
ب) بررسی آثار به جا مانده از آنان و گزارش های دیگران از آراء افکار و احوال آنها
ج) حدیث نفس ها، گلایه ها، و گفتگوهای تنهایی آنها با خویش
پیداست هر یک از این منظرها، ما را با ابعادی از شخصیت بزرگان آشنا می کند و قلمروهای ناشناخته روحی و ابعاد حقیقی تری از حیات آنها را آشکار می سازد.
گاه در متون بزرگان قضاوت هایی نسبت به همدیگر دیده می شود که از دو دیدگاه پذیرش آنها مشکل می نماید:
1) هم را ستایی نوع نگاه آن بزرگان به جهان
گاه مشاهده می شود بزرگی چیزهایی را نفی کرده است که خود او هم کم و بیش دارای همان افکار و نظرات بوده است ، لذا این تردید را پیش می آورد که آیا این بزرگان با توجه به محدودیتهای جهان گذشته با تمام احوال و آثار همدیگر آشنا بوده اند که اینگونه قضاوت کرده اند؟ مبادا که این آراء مربوط به مقطعی از عمر آن بزرگان باشد و سخن های نهایی آنها نباشد؟....
2) تشابه در سرنوشت و زندگی بزرگان
بررسی شیوه زندگی، نوع تعاملات و پیامدهای زندگی بزرگان، ما را در جهت حدس هایی پیرامون آنها هدایت می کند، هر چه نوع زندگی و سبک و سیاق زندگی بزرگان با هم تشابه بیشتری داشته باشد ، می توان آراء آنها را نسبت به همدیگر در فضای مفهومی نزدیک تری مورد بررسی قرار داد.
پیداست که این تشابه را تنها می توان در خطوط کلان زندگی بزرگان پی گرفت و باور داشت که آنها سلیقه ها و شیوه های تفسیر و تأویل های ویژه ای برای فهم پدیده های جهان داشته اند.
این قضاوت ها گاه به نقد و نظر شفاهی آراء و اندیشه ها محدود می شده است و گاه به مناظره ها و جدالهای قلمی علمی نیز کشانده می شده و گاه که مواضع این بزرگان با قدرت و اندیشه های تبلیغی آنها تعارض می یافته است دادگاههای فرمایشی برای محکومیت این بزرگان بر پا می شده است تا قلم بدستان مداح بتوانند از عدالت حاکمان در برخورد آزاد اندیشانه با آراء مخالفان سخن بگویند.
شمس تبریزی و داوریهای او در رابطه با بزرگان
شمس تبریزی که به تعبیر «خرقه پوش صحبت» است ، قلندری بی محابا و تند و تیز، کم حوصله، تندخو، یک دنده، پرخاشگر، سخت گیر و انعطاف ناپذیر است... اما همین مرد خشن هنگام تنبیه در دل آرزو دارد کاش او را از خطای دیگران آگاه نمیساختند. در کتاب مقالات شمس که گفتارهای شفاهی او به مناسبت های گوناگون است گاه در مسند داوری و قضاوت پیرامون بزرگان می نشیند، ظاهر این قضاوتهای صریح و بریده و بی پرده نشان می دهد که این قضاوت ها گاه در پاسخ به سؤالاتی که مطرح شده اند،آمده اند و یا در لابلای کلام به آنها اشاراتی رفته است. جنس این قضاوت ها از نوع تحلیل علمی و موشکافانه مستند به آثار این بزرگان نیست، بلکه غالبا نتیجه تعاملات ، دیدارها ، شنیده ها، و محک زنیهای تجربه های فردی شمس با این بزرگان است. گاه ظاهر اظهار نظرهای او به قول خودش آمیخته به « نخوت درویشی » است که « محمد رسول ا...» نیز در این ایام مهار او را رها کرده است تا هر چه می کند بکند، گاه خود او گلایه می کند « آنها که با اولیاء حق عداوت می کنند پندارند در حق ایشان ، بدی می کنند»
و در تحلیل آنچه که خلق با بزرگان می کنند می گوید:
عیب از این بزرگان است و گرنه این خلق چه سگانند که در طعن در این بزرگان زنند؟
شمس در رهگذار قضاوت های نقادانه خود که آمیخته به طعنه و طنز است بسیاری از بزرگان را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد، و به تعبیر خودش « برهنه می کند» . گاه از منصور حلاج بیزاری می جوید و می گوید که دیروز از فلان زن بیرون آمده است و ادعای خدایی [انا الحق] می کند... با اذعان به فایده هایی که از محی الدین ابن عربی برده و علی رغم اینکه نیکو مؤمنی و همدردی اش ، را قبول داشته است ، او را (با وجود این که ابن عربی فرزند می خوانده) تازیانه می زده است . و بر خلاف ابن عربی که شمس را «اهل شرع» می دانست اما، او آشکارا می گفته که شیخ محمد متابعت دین محمد نمی کرده است... به فخر رازی طعنه می زد که تو چه زهره داری که می گویی محمد تازی چنین می گوید و محمد رازی فلان... و آنگاه که سخنان نقل شده از عین القضات را می شنود، می گوید یخ از آن می بارید.... و آنکه او را سلطان العارفین ]بایزید بسطامی] می خوانند بی خبر می داند و استدلال می کند « ابا یزید را اگر خبری بودی، هرگز « انا » ( من ) نگفتی و نتیجه می گیرد «هرگز حق نگوید که انا الحق ،هرگز حق نگوید: سبحانی. از عارفان که بگذریم برخی فیلسوفان چون ابن