لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
مقدمه :
اساسی ترین کاربرد ترمودینامیک در متالوژی فیزیکی پیش بینی حالت تعادل برای یک آلیاژ است .
در بررسی های مربوط به دگرگونی های فازی ما همیشه با تغییر سیستم به سمت تعادل روبه رو هستیم. بنابراین ترمودینامیک به صورت یک ابزار بسیار سودمند می تواند عمل کند. باید توجه داشت که ترمودینامیک به تنهایی نمی تواند سرعت رسیدن به حالت تعادل را تعیین کند .
1-تعادل :
یک فاز به عنوان بخشی از یک سیستم تعریف می شود که دارای خصوصیات و ترکیب شیمیایی یکنواخت و همگنی بوده و از نظر فیزیکی از دیگر بخشهای سیستم جداشدنی است . اجزای تشکیل دهنده یک سیستم خاص عناصر مختلف یا ترکیب های شیمیایی است که سیستم را بوجود می آورد و ترکیب شیمیایی یک فاز یا یک سیستم را می توان با مشخص کردن مقدار نسبی هر جزء تشکیل دهنده تعیین کرد .
به طور کلی دلیل رخداد یک دگرگونی این است که حالت اولیه یک آلیاژ نسبت به حالت نهایی ناپایدارتر است اما پایداری یک فاز چگونه تعیین می شود ؟ این پرسش به وسیله ترمودینامیک پاسخ داده می شود . برای دگرگونی هایی که در دما و فشار ثابت رخ می دهد پایداری نسبی یک سیستم از انرژی آزاد گیبس G آن سیستم مشخص می شود .
انرژی آزاد گیبس یک سیستم به صورت زیر تعریف می شود :
( 1-1 ) G=H-TS
که H آنتالپی T دمای مطلق و S آنتروپی سیستم است . آنتالپی میزان گنجایش حرارتی سیستم مورد نظر است و به وسیله رابطه زیر بیان می شود.
( 2-1 ) H=E+PV
که E انرژی درونی سیستم P فشار و V حجم سیستم است . انرژی درونی مجموع انرژی های پتانسیل و جنبشی اتم های درون یک سیستم است. در جامدات انرژی جنبشی تنها ناشی از حرکت ارتعاشی اتم ها است در حالی که در مایعات و گاز ها انرژی جنبشی افزون بر حرکت ارتعاشی اتم ها انرژی انتقالی و انرژی دورانی اتم ها و مولکول ها و گاز ها انرژی جنبشی افزون بر حرکت ارتعاشی اتم ها انرژی انتقالی و انرژی دورانی اتم ها و مولکول های داخل یک مایع یا گاز را نیز در برمیگیرد . انرژی پتانسیل نیز بر اثر اندرکنش ها یا پیوند بین اتم های درون یک سیستم به وجود می آید . هنگامی که یک دگرگونی یا واکنش رخ می دهد حرارت جذب شده یا حرارت آزاد شده به تغییرات در انرژی درونی سیستم ارتباط پیدا می کند اما تغییرات حرارت تابعی از تغییر حجم سیستم نیز بوده و عبارت PV نمایانگر این موضوع است بنابراین در فشار ثابت تغییرات H نشانگر حرارت جذب شده یا آزاد شده است.
هنگامی که یک فاز متراکم (جامد یا مایع) را بررسی می کنیم و عبارت PV در مقایسه با E مقدار بسیار کوچکی است که آن را نادیده می گیرند و .
عبارت دیگری که در رابطه مربوط به G پدیدار می شود آنتروپی ( S ) بوده که بیانگر میزان بی نظمی سیستم است .
هنگامی یک سیستم را در ( حالت ) تعادل می دانند که در پایدارترین حالت خود قرار گرفته باشد یعنی با گذشت زمان هیچ تغییری در سیستم ایجاد نشود . یک نتیجه مهم از قوانین ترمودینامیک کلاسیک این است که در دما و فشار ثابت یک سیستم بسته ( یعنی سیستمی که جرم و ترکیب شیمیایی آن ثابت است ) هنگامی در تعادل پایدار قرار دارد که انرژی آزاد گیپس آن کمترین مقدار ممکن را داشته باشد یا به شکل ریاضی :
( 3-1 ) dG=O
با توجه به تعریف G ( معادله 1-1 ) ملاحظه می شود که پایدارترین حالت هنگامی رخ می دهد که سیستم کمترین آنتالپی و بیشترین آنتروپی را دارا باشد . بنابراین در دماهای پایین فازهای جامد پایدارتر است چون قویترین اتصال بین اتمی را داشته بنابراین کمترین انرژی درونی ( آنتالپی ) را دارد . در دماهای بالا چون عبارت TS - عبارت غالب است بنابراین فازهایی با بی نظمی بیشتر همچون مایعات و گازها که اتم های آنها به آسانی حرکت کرده و جابه جا می شود پایدارتر است .
تعادل که به وسیله معادله 3-1 تعریف می شود را می توان به صورت ترسیمی نیز نشان داد . اگر انرژی آزاد تمام حالت های فرضی ممکن یک سیستم را محاسبه کنیم آرایش پایدار حالتی خواهد بود که انرژی آزاد آن کمترین مقدار است . این موضوع در شکل یک نشان داده شده است و با این فرض که انرژی مربوط به هر یک از آرایش های اتمی مختلف به صورت نقطه ای روی منحنی موجود قرار می گیرد آرایش یا نظم A نشانگر وجود تعادل پایدار است . در این نقطه تغییرات کوچک در ترتیب اتم ها با یک تقریب مرتبه اول تغییری در G ایجاد نمی کند یعنی معادله 3-1 برقرار است . اگر چه همیشه آرایش ها و نظم های دیگری مانند B وجود دارد که در آن نقاط انرژی آزاد به طور موضعی کمینه است و معادله 3-1 را نیز تصدیق می کند ولی کمترین مقدار ممکن G را ندارد . چنین حالت ها یا آرایش هایی را به منظور جدا کردن از حالت پایدار حالت تعادل نیمه پایدار می نامند . حالت های میانی که را حالت ناپایدار می نامند و فقط در کارهای عملی و به طور لحظه ای هنگام انتقال از یک حالت پایدار به حالت دیگر به وجود می آید . اگر بر اثر نوسان های دمایی اتم ها یک نظم یا آرایش حالت میانی بیاید این نظم بسرعت تغییر می کند و اتم ها دوباره نظم یکی از حالت های دارای انرژی آزاد کمینه را به خود می گیرند . اگر بواسطه تغییری در دما یا فشار برای مثال یک سیستم از حالت پایدار به حالت نیمه پایدار حرکت کند با گذشت زمان سیستم به حالت تعادل پایدار جدیدی تغییر حالت می دهد .
شکل یک : تغییرات شماتیک انرژی آزاد گیبس نسبت به نظم و وضعیت اتمها . آرایش یا نظم A کمترین انرژی آزاد را دارد . بنابراین هنگامی که سیستم در تعادل پایدار است دارای چنین نظمی خواهد بود . آرایش B یک تعادل نیمه پایدار است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
مقدمه :
بویلرهای سیکل ترکیبی : Heat Recovery Generation ( H . R . S . G )
این بویلر ها ساخت شرکت Faster Wheelen با جریان طبیعی که هر کدام از بویلر ها برای تولید t/n) ) 78. 147
بخار HP با فشار ( kg/ m ) 90.24 و دمای (C ) 513 و در قسمت بخار IP ( t / h ) 38.94 با فشار ( kg / m ) 8 . 1 و دمای ( c ) 235 طراحی شده است ، که در زمان بهره برداری نرمال می بایست هر دو بویلر جهت بار کامل بصورت پارا لل باشند .
شرایط کار کرد : دمای آب کندانس ( c ) 45 ، در دمای محیط ( c ) 15 و رطوبت نسبی % 80 - % 20 و سوخت توربین گاز ( GT ) می بایست گاز باشد .
توجه شود که در حالت نرمال بار تولیدی بویلر حدود % 100 - % 50 می باشد که با توجه به شرایط sliding pressure
توربین گاز که حدوداً % 100 - % 65 است . بار بویلر % 100 - % 60 خواهد بود .
این بویلر ها در محدوده درجه حرارت محیط بین ( c ) -24 و ( c ) 42 عمل می کنند که با توجه به شرایط محیط بخار تولیدی متفاوت خواهد بود .
تجهیزاتی که توسط شرکت F . W . I . S . A نصب شده عبارتند از :
سه واحد که هر کدام شامل دو بویلر که بوسیله هدر مشترک بخار به هم متصل شده اند .
مسیر هایی که از بویلر به هدر مشترک و از آنجا به توربین بخار ( فشار قوی و فشار ضعیف ) متصل شده اند .
سیستم آب تغذیه از storage tank دی اریتور به درام های HP و IP که شامل دو پمپ در هر بویلر می باشد .
سیستم کندانس از کندانسور توربین بخار تا دی اریتور ، به انظمام سیستم polishing plant ، اجکتور ها ف کندانسور بخار آب بندی
e r) gland steam condens ) .
سیستم اتمپراتور ( Attemperator ) .
سیستم کنترل
سیستم دوزینگ شیمیایی
سیستم های سیر کوله اکو نو مایزر و فلاش تانک
سیستم بلودان تانک
تولید بخار : ( steam generation )
وقتی بخار در یک فشار معین شروع به تولید شدن می کند ، انتقال حرارت بیشتر سبب جدا شدن بیشتر بخار از آب می گردد تا اینکه درجه حرارت ثابت شود . اگر آب اضافه نشود ، این عمل ادامه خواهد داشت تا اینکه تمام آب بخار شود ، در آن لحظه دمای بخار تولید شده افزایش می یابد .
بنابراین بصورت تکنیکی و اکنومیکی ، تولید پیوسته بخار بوسیله لوله های جذب کننده حرارت ( finned tube ) به چرخش آب به راندمان بیشتری می رسد .
روی دیواره لوله ها بینهایت حباب بخار تر تشکیل می شود که می بایست توسط جریان آب حمل شوند . این موضوع خیلی مهم است که حباب های بخار جهت اجتناب لز تشکیل فیلم بخار روی سطح لوله ها ، حمل شوند . در غیر اینصورت تشکیل این فیلم باعث کاهش انتقال حرارت و افزایش دمای لوله می شود که می تواند باعث ایجاد ترک در لوله ها گردد . این پدیده به نام " Nucleation " شناخته شده است .
جهت تولید پیوسته بخار می توان آب را به دو روش در طول لوله سیر کوله نمود :
1 . سیر کوله طبیعی
2 . سیر کوله اجباری ( با استفاده از پمپ ) .
بویلر های شرکت foster wheeler بصورت سیر کوله طبیعی کار می کنند .
سیر کوله طبیعی بویلر شامل یک درام بخار ، لوله های داون کامر که حرارتی نیستند و لوله های سطوح حرارتی پره دار که بخار در اثر تبادل حرارت در این لوله ها تشکیل می شود . این سیستم بصورت یک مدار بسته عمل می کند . سیر کوله در اثر دانسیته آب درون داون کامر که بیشتر از دانسیته مخلوط آب و بخار درون لوله های سطوح حرارتی می باشد ، انجام می شود . این اختلاف دانسیته سبب جریان رو به پایین در لوله های داون کامر و جریان رو به بالا درون لوله های سطوح حرارتی می گردد .
این چرخش طبیعی به چهار فاکتور اصلی بستگی دارد :
1 . ارتفاع بویلر
2 . فشار کاری
3 . انتقال حرارت
4 . سطح مقطع لوله ها .
مشخصات فیزیکی آب :
تأثیر فشار روی درجه حرارت بویلر :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
مقدمه
با توجه به خصوصیات متفاوت اقتصادی، اجتماعی کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته، در ادبیات مربوط به بودجهریزی به این دو گروه از کشورها جداگانه اشاره شده است. کاربرد سیاست مالی در کشورهای صنعتی با کاهش بیکاری به وسیله ایجاد تحرک در تقاضا از طریق کسری بودجه بوده است. در دورههایی که تقاضا در سطح پایینی قرار دارد. کشورهای صنعتی با منابع تولیدی عاطل از جمله تجهیزات سرمایهای و نیروی انسانی روبرو هستند. در این گونه مواقع سیاست مالی با ایجاد تحرک لازم در تقاضا میتواند اثرات دوری را به حداقل برساند.
در کشورهای در حال توسعه مشکل حادتر است. در این کشورها بیکاری دوری نبوده بلکه ساختاری است، و استفاده از سیاستهای مالی برای ایجاد قدرت خرید بیشتر موجب افزایش قیمت و واردات خواهد شد. علاوه بر این کشورهای در حال توسعه با مشکل عدم ثبات کوتاه مدت ناشی از عواملی چون کشت نامطلوب در بخش کشاورزی، کاهش قیمت کالاهای صادراتی و نظایر آن روبرو هستند. لذا، نقش سیاست مالی در این کشورها علاوه بر نقش متعارف آن، ایجاد رشد اقتصادی و افزایش نرخ بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود تولیدی است. در این کشورها به دلیل ضعف بازارهای مالی، وجود بخشهای غیرپولی در اقتصاد و همچنین نقش عمده دولت در فرآیند تولید، از سیاستهای پولی استفاده کمتری میشود.
تفاوتهای مربوط به کاربرد سیاستهای مالی لزوماً ارتباطی با کاربرد نظامهای بودجهریزی ندارد. شمار زیادی از کشورهای در حال توسعه از نظام بودجهریزی کشورهای استعماری سابق (انگلیس و فرانسه) و همچنین نظامهای بودجهریزی کشورهای آمریکای لاتین (که مخلوطی از نظام بودجهریزی فرانسه و انگلیس است) استفاده میکنند. به همین دلیل است که بررسیهای بعمل آمده در زمینه نظام بودجهریزی به جای اشکالهای فنی، بیشتر اشاره به عوامل اداری- تشکیلاتی داشتهاند. "کایدن و وایلدافسکی" در بررسی که در این زمینه کردهاند، کشورهای فقیر را کشورهایی با مشکلات بودجهای خاص تلقی کردهاند. آنها کشورهای فقیر را کشورهای با درآمد سرانه کمتر از 900 دلار، سطح پایین تجهیز منابع، بدون حساب بودن هزینهها و نظام اداری ضعیف دانستهاند. بررسیهای تجربی که در این زمینه بعمل آمده است، نشان داده که تفکیک فوق در بسیاری موارد قابل تعمیم نیست و شمار زیادی از کشورها علیرغم داشتن درآمد سرانه کمتر از 900 دلار، از نظر بودجهای ضعیف نیستند و حتی بعضی از آنها با مازاد بودجه مواجه هستند. از دیدگاه تجهیز منابع نیز در بعضی از کشورهای موسوم به فقیر، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی بیشتر از 20 درصد میباشد. تجزیه شوکهای اول و دوم نفتی نیز نشان داده است که تورم، وابستگی و افزایش مستمر کسری بودجه مشکلاتی است که در بین تمامی کشورها مشترک میباشد و اختصاص به گروه خاصی از کشورها ندارد. لذا، برای قایل شدن تفکیک بین کشورها باید به دنبال ضوابط دیگری بود. یکی از ضوابطی که در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است، نوع هزینههای بودجه و برخی از وجوه نهادی آنها است. بدین منظور هزینهها به 4 گروه تقسیم شده است: (1) فعالیتهای عمومی سنتی و برخی امور حاکمیتی (دفاع، آموزش، بهداشت و...)، (2) فعالیتهای صنعتی و بازرگانی دولت، (3) پرداختهای انتفاعی به بخشهای تولیدی (صنایع و کشاورزی و...) و (4) پرداختهای انتقالی به خانوارها و افراد، نقش هر یک از اقلام فوق بستگی به بینش سیاسی دولت و جایگاه ساز و کار بازار در اقتصاد دارد. ویژگیهای خاص زیر را میتوان برای کشورهای مختلف در ارتباط با معیارهای فوق بیان کرد:
به دلیل وجود نظام مستقر تأمین اجتماعی، در کشورهای صنعتی و بعضی از کشورهای در حال توسعه آمریکای لاتین، سهم هزینههای انتقالی به خانوارها و افراد بیشتر از سایر کشورها است.
نسبت مخارج مربوط به فعالیتهای بازرگانی و صنعتی به کل هزینهها در کشورهای در حال توسعه بیشتر است، زیرا در این کشورها دولت نقش عمده را در توسعه اقتصادی دارد.
به دلیل دخالت مستقیم دولت در ارایه خدمات اجتماعی، سهم هزینههای آموزشی و بهداشتی در کشورهای در حال توسعه بیشتر است.
در مورد هزینههای دفاعی، با توجه به ماهیت آن تفکیک خاصی را نمیتوان بین کشورها قایل شد. تفاوتهای نهادی بین کشورها عمدتاً در ارتباط با تدوین برنامههای توسعه است. بیشتر کشورهای در حال توسعه اقدام به تهیه برنامههای میان مدتی کردهاند که سیاستهای مالی آنها در چارچوب این برنامه تهیه میگردد. کشورهای صنعتی عموماً دارای برنامههای عمرانی نیستند، ولی هزینههای خود را از طریق روشهای پیشرفته بودجهبندی و استفاده از الگوهای خاص هزینهای برآورد میکنند.
روند اصلاحات
اصلاحات بودجهبندی در اوایل قرون نوزدهم میلادی عمدتاً به منظور افزایش توان حسابدهی حکومتهای پیرو دموکراسی اجتماعی و یا اعمال کنترل بیشتر در رژیم های شبه پادشاهی اعمال میشد. توجه قانونگذاران به تدریج از مالیاتبندی به تخصیص هزینههای عمومی معطوف شد. کوششهای اولیه در کشور بریتانیای کبیر در راستای هدف تهیه چارچوبی برای افزایش توان پاسخگویی مالی دولت بود. انضباط مالی و صرفه جویی از طریق دستورالعملهایی که توسط دستگاه مرکزی اعلام میشد، باید رعایت میگردید. دستگاه مرکزی فعالیت خاصی که نیاز به هزینه داشته باشد نداشت و فقط باید کنترل میکرد وجوه تعیین شده در محل اصلی خود به مصرف برسد. از سوی دیگر دستگاههای مصرف کننده، فعالیتهای خاصی داشتند که آنها را میبایست در چارچوب ضوابط تعیین شده توسط دستگاه مرکزی انجام میدادند. چندی بعد وظایف حسابداری و حسابرسی ضروری تشخیص داده شد و دستگاههای خاصی بدین منظور مشغول به کار شدند.
نظام بودجهریزی فرانسوی با درجه تمرکز بیشتری توسعه یافت. واحد خزانهداری دارای مسئولیت تمامی امور مربوط به نظارت، ممیزی، بازرسی، راهنماییهای مستقیم و غیرمستقیم و تهیه ضوابط و مقررات بود. در این نظام، ذیحسابانی در هر یک از دستگاههای اجرایی و گروهی از حسابداران مسئول رسیدگی به عملکرد درآمدها و انجام هزینهها و بازرسانی برای رسیدگی به اجرای تمامی فعالیتها، پیشبینی شده بود.
توسعه نظامهای فوق دو نتیجه مهم و ماندگار داشت. اول، ایجاد یک دستگاه مالی مرکزی در داخل دولت و دوم رشد خدمات مالی دولتی. البته تمرکز امور در یک دستگاه مرکزی منجر به مشکلاتی میشد که مهمترین آن ممانعت از رشد و توسعه مدیریت مالی در دستگاههای اجرایی بود. وجود یک دستگاه مرکزی مالی پرقدرت در جریان جنگ اول جهانی بطور جدی مورد سوال قرار گرفت. این مشکل به خصوص در کشورهایی که نقش برابری برای قوای مجریه و قانونگذاری قایل بودند قابل مشاهده بود. تلاشهایی که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
مقدمه
در نهم مارس 1923، Friteze Schiess سوئیسی اختراعی را به ثبت رساند که طبق آن یک روش دقیق برای برش فلزات توسط پرس هیدرولیک معرفی شد. در این اختراع که به شماره 3710004 ثبت شد، هنگا برش، با مهار ورق در دو طرف خط برش از فرار ماده جلوگیری می شد. این مهار توسط رینگی دندانه دار یا زبانه دار بنام ورق گیر انجام می گرفت. اولین نوع ماشین مخصوص که بعنوان پرس برش دقیق شناخته شد بوسیله آقای H.Schmid طراحی و توسعه شرکتش در سال 1952 ساخته شد. 10 سال بعد نیز سازنده دیگری بنام شرکت Feintool بوسیله آقای F.Bsch موفق به ساخت پرس برش دقیق برای تمام قالبهای دقیق مورد نیاز شد. معرفی و پخش تئوری برش دقیق توسط Guidi در اولیل دهه 60 صورت گرفت. کشورهای دیگری چون ایالات متحده، ایتالیا، ژاپن و چین نیز جهت توسعه تکنولوژی برش دقیق کار می کنند.
قطعات تولید شده توسط برش معمولی سنبه- ماتریس، دارای سطوح برش به اندازه ضخامت صاف و ضخامت شکسته شده و خشن می باشند؛ که از این نوع قطعات بدون عملیات تکمیلی نظیر سوراخکاری، سنگ زنی، خان کشی و فرز کاری و.............نمی توان برای کاربردهای بعدی استفاده کرد. در فرایند برش دقیق، قطعه کار در یک مرحله برش خورده و تکمیل می شود؛ به طوری که قطعه سطوح صاف و صیقلی داشته و فاقد هر گونه پارگی و شکست در سطوح برش بوده و نیز پرداخت سطح مناسبی دارد. (شکل 1-1)
ابعاد و اندازه دراین روش نسبت به روش سنبه و ماتریس معمولی از دقت بسیار بالایی برخوردار است به طوری که عملیات ثانویه حذف می شود در این فراینذ علاوه بر عملیات برش صاف و دقیق، عملیات خم، اکستروژن سرد، فلنج زنی و.........قابل انجام است. در این فرایند عملیات سوراخکاری کوچکتر از ضخامت ورق نیز می تواند ایجاد شود ( 60% ضخامت ) و قطعات تولید شده با این فرایند به علت کار سختی حاصل از شکستن و خرد شدن کریستالها در لبه برش از سختی بالایی برخوردار بوده و قطعاتی حداکثر تا ضخامت mm20، بسته به استحکام آنها قابل تولید می باشند.
این فرایند احتیاج به یک پرس سه کاره دارد که باید از دقت بالایی برخوردار باشد. سرعت تولید قطعات نسبتاً زیاد است. این فرایند یک روش بسیار اقتصادی و مهم در تولید قطعات دقیق و صاف بشمار می رود.
شکل 1-1 مقایسه بین برش معمولی و برش دقیق
1-2 اصول برش دقیق:
فناوری برش دقیق یک روش شکل دهی پرسکاری است که امکان تولید یک مرحله ای قطعات دقیق وصاف همراه با برش تمیز تمام ضخامت ورق و تلرانس ابعادی بسته و بدون هر گونه شکست و ترک در نواحی برش را فراهم می سازد و بدین ترتیب عملیات ثانویه نظیر فرزکاری، سنگ زنی و خان کشی و سوراخکاری حذف می شود.
امروزه قطعاتی با ضخماتهای 5/0 الی 15 میلیمتر از جنس فولاد، مس و آلیاژهای آلومینیوم به صورت تولید انبوه و با صرفه اقتصادی مناسب تولید می شوند. به منظور انجام موفقیت آمیز برشکاری دقیق لازم است که تکنولوژی برش دقیق گسترش بیشتری پیدا کند. تکنولوژی برش دقیق شامل بخشهای زیر است:
پرسهای برش دقیق
ابزار وسایل جنبی برش دقیق
مواد برش دقیق
روغنکاری برش دقیق
بنابراین فرایند برش دقیق با پیشرفت علم در زمینه های فوق گسترش بیشتری خواهد یافت و کاربردهای بیشتری نیز پیدا خواهد کرد. امروزه تجربه های مفید در زمینه مواد، روغنکاری و ابزار به کمک تکنولوژی برش دقیق آمده و باعث پیشرفت آن شده است. به منظور استفاده مفید از برش دقیق برای بالاترین سطح تولید ممکن بین مراحل سنگ زنی، زمینه های زیر بایستی تقویت شوند این بخشها در شکل (1-2) نمایش داده شده اند.
عوامل مهم در تولید قطعه به روش برش دقیق
با افزایش مقاومت برشی، مقدار درصد کربن، مقدار عناصر الیاژی و با کاهش ساختار سمنتیت کروی و تمیزی سطح ورق، شرایط برش دقیق سختتر می گردد.
مقایسه برش معمولی وبرش دقیق:
برش معمولی همانطور که در شکل (1-3) دیده می شود. با یک پرس تک عمله تولید می شود و نوار ماده خام و قطعه در طول عمل برش مناسب نگه داشته نمی شود، بنابراین قطعه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
مقدمه
در صنایع ، انتقال اطلاعات از محصول تولید شده به شخصی که معمولاً کیفیت محصول را تعیین می کند بازرسی می شود . در سیستمهای تولیدی مداوم غالباً بهمنظورکاهش ضایعات و همچنین اجتناب از پیچیده شدن عمل بازرسی ، بازرسی محصول در چندین مرحله انجام می شود . در بعضی از مراحل مونتاژ ، بازرسی جزء وظایف فرد محسوب می شود . بدین ترتیب که شخص ابتدا کیفیت کار نفر قبل را ارزیابی و کنترل می کند سپس وظیفة اصلی خودراانجام می دهد .
روش های مورد استفاده در بازرسی و کنترل محصول ممکن است به صورت مشاهدة مستقیم ، اندازه گیری دستی و یا ماشینی باشد . با استفاده از دستگاههای کامپیوتری می توان بازرسی های یکنواخت رابه طور خودکار انجام داد و البته آزمون های متغیر و یا بازرسی محصولات با حجم تولید پائین هنوز باید به صورت دستی انجام پذیرند . در بسیاری از سیستم های تولیدی صنعتی مشاهدة مستقیم کالا به منظور تعیین کیفیت آن و یافتن نواقص احتمالی ،از راه های اصلی بازرسی است . در این روش محصولی که باید مورد بازرسی و کنترل قرار گیرد اغلب بر روی نوار نقاله حرکت می کند در چنین مواردی شخص معمولاٌ مجبور است در یک مدت زمان معین نواقص را تشخیص دهد و ثبت کند ، از این رو هر چه سرعت تولید بالاتر باشد مدت زمانی که شخص جهت بازرسی در اختیار دارد کمتر خواهد بود .
عوامل مؤثر در انجام عمل بازرسی
عوامل فردی
تیزبینی از جمله عواملی است که روی نحوة انجام بازرسی محصولات چه به صورت ایستا و چه به صورت پویا و یا توانایی های بینایی محیطی تإثیر زیادی دارد ( منظور از بازرسی ایستا و پویا این است در نوع اول محصول ثابت است و فرد پس از کنترل آن به سراغ قطعة دیگر می رود ، اما نوع دوم قطعات از جلوی چشمان فرد عبور می کنند و در صورت وجود عیب یا نقص در یکی از آن ها ، قطعة ناقص تشخیص داده شده و کنار زده میشود قبل از اینکه بتواند وجود نقص در قطعه را تشخیص دهد ابتدا باید خود نقص را مشاهده کند . ضعف بینایی از هر نوع که باشد نظیر آب مروارید ، کاهش غیر قابل جبران تیزبینی و یا تار شدن بینایی باعث می شود که وجود نواقص در محصولات تشخیص داده نشوند . اگر در بازرسی احتیاج به تمایز و شخیص رنگ وجود داشته باشد ، شخص مبتلا به کوررنگی و یا تغییرات چشمی که در آن قوة درک رنگ ها تغییر می کند ( مثلاٌ زرد رنگ شدن عدسی یا کدر شدن مایعات چشم ) قادر نخواهد بود که قطعة سالم را از ناقص تمیز دهد .
هنگامی که باید چند نقص بطور همزمان مشاهده و آشکار شوند ، به ویژه در عملیات کنترل روندی که محصول یا قطعه با سرعتی ثابت از جلوی پست بازرسی در حرکت است ، بازدهی با زرسی تا حد زیادی تحت تإثیر توانایی فرد در به خاطر سپردن تمام عیوب مورد نظر و جستجوی دقیق برای شناسایی هر یک از آن ها قرار دارد. این توانایی به طور پیچیده ای با شخصیت و ذکاوت فردی آمیخته