لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد مرودشت
موضوع:
رابطه بین هوش هیجانی و کارآفرینی
نام استاد:
جناب آقای شفیع آبادی
دانشجو:
حق جو
خرداد 88
هوش هیجانی
با توجه به پیشرفت روز افزون دانش و فن آوری، و همچنین اهمیت فراوان یادگیری و توانایی حل مسائل و مشکلات پیچیده عصر فن آوری، شناخت همه جانبه توانمندی های روان شناختی، اهمیت ویژه ای یافته است. دراین میان عواملی که درموفقیت فردی در ابعاد تحصیلی، شغلی، زناشوئی دخیل هستند بیش از پیش مورد توجه ومطالعه قرار گرفتند. نکته شایان ذکر است که هوش بهریا IQ به تنهایی درموفقیت افراد درابعاد ذکر شده نقش چندانی ایفا نمی کند.
درکشورهای پیشرفته بحث بهره هیجانی و هوش هیجان مطرح شده است. این مفهوم در مؤسسات، سازمانها و مراکز صنعتی و به خصوص درمصاحبه های استخدامی کابرد فراوان دارد. زیرا هوش هیجانی بالا درموفقیت افراد تأثیر فراوان دارد. البته مشروط بر آن که فرد از یک بهره هوشی نرمال برخوردار باشد.
تعریف هوش هیجانی (EQ)
اصطلاح هوش هیجانی درسال 1995 توسط دانیل گلمن مطرح شد. گلمن هوش هیجانی را چنین تعریف می کند: هوش هیجانی یعنی توانایی مهارتمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوصی ترین احساسات دیگران، رفتار آرام سنجیده درروابط انسانی، به عبارت دیگر، فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، به خوبی می تواند احساسات خود را مهار کند و آنها را به شکل مناسب بیان کند.
مفهوم هوش هیجانی از دیدگاه بار- آن
بار- هوش هیجانی را عامل مهمی درشکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت درزندگی تلقی می کند و آنرا با سلامت عاطفی و درمجموع، سلامت روانی مرتبط میداند.
گلمن بامطرح ساختن پژوهش های خارق العاده ای که درزمینه مغز و رفتار انجام شده است. نشان می دهد که عوامل دیگری دست اندرکارند که موجب می شوند افرادی که هوشبهر بالایی دارند درزندگی موفقیت های چندانی به دست نیاورند، اما کسانی که هوش متوسطی دارند، درمسیر موفقیت قرار بگیرند این عامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل می شوند که گلمن آن را هوش هیجانی می خواند.
این ویژگی ها، مشخصه افرادی است که درزندگی واقعی، موفق و کارآمدند. و درمحیط کارخود، نظر همه را به خود جلب می کنند.
هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است: یعنی اینکه چه چیزی موجب برانگیختن آنان می شود. چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنان کاری مشترک انجام داد.
بازاریاب های موفق، ساستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران مذهبی احتمالاً درزمره افرادی هستند که از درجات بالایی از هوش میان فردی برخوردارند.
تعریف قابلیت هیجانی از دیدگاه « کارولین سازی»
صلاحیت یا قابلیت هیجان عبارت است از تجلی کفایت خود، درمبادلات اجتماعی که هیجانها را برمی انگیزد. کفایت خود یعنی فرد عقیده دارد وی دارای ظرفیت و مهارت برای رسیدن به نتیجه مطلوب می باشد. هوش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
رابطه بین کسورات بودجه وورودیهای سرمایه ای:شواهد اقتصادی بیشتر
این تحقیق اکثر فدرال را روی وردریهای سرماه ای ایالات متحده گزارش می کند .با توسعه کارهای قبلی بهمنی- اسکویی وپایسته (1994)مابر منطقی بودن حداکثر احتمال جدید عرضه شده بوسیله جانسن (1988)وجانسن ژولیوس (1990)برای انجام آزمایشات Cointegrationتاکید می کنیم .نتایج یک رابطه بلند مدت رابین کسورات بودجه و وردریهای سرمایه نشان می دهد .بعلاوه یافته های حاصل از مدلسازی خطا –اصلاح نشان می دهد که ناتعادلهای موقتی (کوتاه مدت )در بازارهای مالی به سرعت اصلاح میشوند وبنابراین مشخص میشود که بازارهاکارآمد هستند .
I . مقدمه:
دریکی از نسخه های این مجله بهمنی –اسکویی وپاسته (1994)نشان داده اند که کسورات بودجه در ایالات متحده باعث جریانات ورودی سرمایه ای در دوره 88-1973شده است .با استفاده از روش انتگرال گیری مضاعف دو مرحله ای براساس باقیمانده انجل –گانگر (1987)ومدل خطا اصلاح آنها کشف کردند که کسورات بودجه وجریانات ورودی هم انباشته هستند .آنها رابطه بین کسورات بودجه وجریانات ورودی سرمایه را براساس نرخ بهره افزایش یافته حاصل از وام گیری عمومی وبهبود انتظارات را براساس رشد اقتصادی یافته حاصل از محرکهای بودجه ،مشخص کنند. شواهد ارائه شده بوسیله بهمنی- اسکویی وپاسته (که بعد از این به آنها BPگفته میشود)سهم قابل توجهی در شناخت ما از اثر کسورات بودجه در اقتصادایفا می کنند .هدف از این یادداشت آن است که شواهد بیشتری را روی رابطه بین کسورات بودجه وجریانهای ورودی با استفاده از آزمایش اطلاعات به کمک روش Cointegrationجدیدی که بوسیله جانسن (1988)وجانسن وژولیوس(1990)ارائه شده است ،مطرح کنند .تحلیلهای بعدی نشان داده اند که تکنیک Cointegrationانجل – گارنگر با برخی نواقص اقتصادی مواجه است .نتایج ما همچنین وجود یک ارتباط طولانی مدت بین کسورات بودجه جریانهای داخلی سرمایه را نشان می دهد که بازارهای جهانی سرمایه بسیار کارآمد هستند .
IIمتدولوژی
روش Cointegrationانجل وگارنگر (که بعد از این EGنامیده می شوند)که بوسیله BPمورد استفاده قرار گرفته است با چندین نفص اقتصادی مواجه است .اول ،با نرجی ،دولادو،گالبرایت وهندری(1993)داوید سون وماکینون(1993)واستوک(1987)نشان داده اند که در برآوردهای حاصل از دستورالعمل EGیک نوع تعصب ،جانبداری برای نمونه کوچک وجود دارد .بعلاوه ،داویدسون وماکنیون خاطر نشان کردند که یک 2Rنسبتا کم ارزش از رگرسیون Cointegrationبایستی بعنوان یک اخطار در نظر گرفته شود .که براساس آن روش دو مرحله ای ممکن است خوب کار نکند .همچنین به وسیله با نرجی ،هندری ،اسمیت (1986)وبا نرجی وهمکارانش (1993)نشان داده شده است که اندازه کوچک نمونه در رگرسیون Cointegrationمبینی برباقی مانده EGبا مقدار 2 Rنسبت عکس دارد .از آنجایی که مجموعه اطلاعات BPشامل فقط 64 مشاهده است این مقدار می تواند درمعرض تغییر قرار گیرد نتایج Cointegration که در جدول 2 نشان داده شده است .دارای مقادیر کم R 2هستند . (32./.و54./.)BPهشدار دادن که این نتایج به صورت پیوسته بایستی اصلاح شوند نقطه ضعف روش EGنادیده گرفتن احتمال وجود رابطه Cointegratingچند گانه است .متغییرهای اقتصادی می توانند دارای بیش از یک رابطه بلند مدت در یک فضای متعادل یک پارچه شده باشند .سومین نقطه ضعف روش EG آن است که به شدت روی یک نتیجه کاملا همگرا تکیه دارد .
واز برآوردحداقل مبعات فرعی (که ازاین به بعد به آن OLSمی نامیم )برای بدست آوردن پارامتربرآوردی از معادله بلند مدت یا یک پارچه استفاده می کند .با این حال برآوردهای OLSبه شدت به نرمال کردن اختیاری که در آن متغییر سمت چپ معادله رگرسیون یک پارچه انتخاب می شود حساس است .این مطلب نشان می دهد که نرمال کردن های اختیاری مختلف می تواند باعث نتایج تجربی متفاوتی گردد. چهارمین مشکل در رابطه با روش EG آن است که این روش در رگرسیون یک پارچه کننده دینامیک های کوتاه مدت را در نظر نمی گیرد .در نظر نگرفتن دینامیک های کوتاه مدت باعث افزایش انحراف ،فقدان اطلاعات شده وبنابراین کارآیی پارامترهای مورد توجه در روابط یک پارچه شده را کاهش می دهد .سرانجام ومهمترین نکته آن است که روش EGمحقق را قادر نمی سازد تا انواع محدودیتها یا استثناعات مربوط به عناصر خاصی از بردارهای یک پارچه شده مشاهده شده را آزمایش کند .در آزمایش فرضیه های مرتبط با روابط بلند مدت اقتصادی این نقطه ضعف روش EGیک ضعف جدی محشوب می شود.
روش حداکثر احتمال جانسن (1988)وجانسن وژولیوس(1990)(که از این به بعد به ترتیب به آنها J وJJ می گویم قادرمی سازد که به نواقص
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
رابطه انسان و خدا
نوشتهء معروف آزاد
مقدمه:
اولین و شاید مهمترین سوالی که درذهن شما خطور می کند، اینست که چرا ما نیاز به بحث و گفتگو و تحلیل مسئله ( رابطه خدا و انسان) درقرن حاضر داریم؟! دلایل زیادی را می توان نام برد، اما ٣ دلیلی را که شاید پررنگ تر نسبت به دلایل دیگر به نظر می رسند در اینجا یادآور می شویم. لازم به ذکر است که دراین بحث تا حد ممکن سعی شده است مطالب بصورت ساده و خلاصه بیان شود
الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی
ب ـ سو استفاده از ادیان
ج ـ پیشرفت علم
پس از شرح و توضیح مختصری درباره سه دلیلی که در بالا نام برده شده است، به مسئله اثبات خدا و برهان ها و دلایل وجود خدا می پردازیم. سپس به مسئله جبر و اختیار انسان در ادیان پرداخته و تا حد مختصری آن را تحلیل می کنیم. امید انکه این مقاله برای شما مفید واقع شود.
الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی
همانطور که می دانیم قرن 21 ، قرن فضا ، قرن علم و قرن مشینیزم می باشد ، که در آن احساسات ، عواطف ومعنویات جای خود را به سیستم های کامپیوتری و انسان های آهنی داده اند و هـرروز این مسئله پررنگ تر می شود.
مکتبهای فلسفی نو با طرح ریزی ایدیالوژی و راه و رسم زندگی بشر سعی کرده اند تا مسیر زنده گی انسان را به سوی ایده آلها سمت و سو بدهند. سوال اینست که آیا براستی نوع بشر می تواند برای موجودی همسان خود راه و روش زنده گی را طرح ریزی کند و او را به کمال برساند یا نه؟ آیا انسان می تواند به جای ‹ من › کل تصمیم بگیرد و هنجارها و ناهنجارها را معین ساخته و تمام خواسته های بشر را کشف کرده و آن را درسیستمی قانون مند ارائه کند؟!
در واقیعت هیچ علمی نتوانسته است ثابت کند که امکان حدس زدن لحظه بعدی انسان وجود دارد یا چه عملی از بشرسر خواهد زد و چه تصمیمی دارد. درعصر امروز همچنان که می بینیم به علت فقدان معنویت ، روابط انسانی و عاطفی روز به روز سرد تر شده و رو به زوا ل می باشد. این زوا ل و کاستی نتیجه توجه بیش از حد مکتب های فلسفی به مادی گرایی و یا بهتر بگوییم مکتب متریالزیم است.
اغلب این مکتبها با کشیدن خط بطلانی برمسائل الهی و وجود ادیان و یا ایجاد سفسطه و نقد نادرست ادیان، بشر را به ترک معنویات دعوت کرده و او را به زرق و برق دنیوی و ماده گرایی علاقه مند می کنند. گاهی بشرچنان غرق دراین مسائل می شود که حتی فرصت فکر کردن درباره زنده گی خویش را نیزپیدا نمی کند و پیوسته در این تلاش است که مبادا چیزی ازاین دنیا را از دست بدهد و به همین علت است که گاهی حاضر می شود هر عملی را برای رسیدن به اهداف دنیای خود انجام دهد و ذهن مشوش خود را تسکین بخشد. بنابراین برای بشر امروزی ، معنویت و اعتقاد به وجود نیروئی ماورای ذهن بشری، فکتوری مهم و ضروری به شمارمی رود.
ب ـ سؤ استفاده از ادیان و تبلیغ نادرست
موضوع دیگری که امروزه متأسفانه باعث پیدایش نگرشی منفی به ادیان شده است مسئله سوءاستفاده از ادیان است. در زمانی که اروپا به نام اروپای سیاه (دوران پیش از رنسانس) یاد می شد، کشیشان مسیحی به مردم قطعه های بهشت را می فروختند. در آن دوران کسی حق اکتشاف و اختراع نداشت و پیشرفت علم را مبارزه با نیروی خداوندی تبلیغ می کردند.
امروزه نیز بهره برداری های سیاسی – شخصی و اجتماعی از ادیان می شود و چهره ای نا خوشایند را از معنویات و الهیات ترسیم می کند که باعث بد بینی و به کناری گزاردن ادیان می شود.
در اسلام، اغلب ملّا ها، چهره ای عبوس از اسلام طرح می کنند، گویی که اسلام فقط دین نفی کردن است. در حالیکه اگر منافع شخصی و سیاسی را از میان برداریم و با نگاهی دقیق تر و بازتر به تحلیل اسلام بپردازیم می بینیم که خداوند در همه جای کتاب آسمانی اش «قرآن» از عطوفت و مهربانی گفته است و هر جایی که چیزی را نفی کرده است، به جای آن راهی را که در لیاقت و شأن انسان است پیش پای او گزارده است. برای نمونه عمل زنا در اسلام نفی شده است و از منفورترین عمل ها به حساب می آید که اکثر عالمان دینی آن را مکررآ اعلام می کنند. اما سوال اینست که آیا به همان مقدار که این عمل زشت را نفی می کند، عمل ازدواج و عروسی را نیز تبلیغ می کنند یا نه؟
خداوند در سورۀ بقره، آیه 187 در مورد زن و شوهر فرموده است:
هُنَّ لِبَاسٌ لَکُم و اَنتُم لباس لَهُن
«آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها»
به این معنی که هر دو زینت و سبب حفظ یکدیگرند.
امروزه، بخصوص طبقه جوان نوعی بدبینی به مبلغان دین (شاید بهتر باشد که بگوییم با روش تبلیغ آنها) پیدا کرده اند که فاجعه بزرگی است! بنا بر این طبقه روشنفکر (البته باید یادآور شویم که مسئله روشنفکری خود بحث بزرگی است که از بحث این مقاله خارج است، چون امروزه بسیاری از مردم روشنفکر مأب ها را با روشنفکران به اشتباه می گیرند) وظیفه دارند که با تبلیغی علمی و روشی روشن تر به تحلیل مسائل معنوی و فلسفی ادیان بپردازند.
ج ـ پیشرفت علم
چندین صد سال پیش چه کسی می توانست قبول کند روزی فراخواهد رسید که چند تن فلز بتواند در هوا معلق بماند؟ اما امروز برای ما انسانهای امروزی قبول کردن این موضوع امری بدیهی به شمار می رود. واضح است که بشر امروزی چه در زمینه علم و چه در زمینه های دیگر پیشرفت های عظیمی کرده است. فرزندی که در دنیای امروزی متولد می شود برای سوالهای خود، پاسخی منطقی با دلیل و مدرک و شواهد می خواهد.
امروزه دیگر نمی توانیم بزور چیزی را به کسی بقبولانیم یا بگوئیم چون پدرت فلان کار را کرده است تو هم آن را باید انجام بدهی. بنا بر دلایلی که ذکر شد، امروزه برای ترویج مسائل الهی، احتیاج به بیانی روشن و دلایلی عقلانی داریم که بتوانیم نسل امروزه را به ضرورت و اهمیت این مسئله آگاه کنیم و آنها نیز بتوانند مروج نسل های آینده بشوند.
اثبات وجود خدا
همانطور که در مقدمه یادآور شدیم، با پیشرفت روزافزون علم بشری، برای توضیح و تحلیل ادیان احتیاج به اثبات وجود خدا از طریق علمی داریم تا بتوانیم برای آنان که دست به ا نکار قادر مطلق می زنند دلیل و شواهد متعدد بیاوریم. ما در این قسمت شماری از استدلالها و براهین اثبات خدا را نام برده و مختصری درباره آنها توضیح می دهیم.
1. برهان انتظام هستی (The Cosmological Argument)
اگر بخواهیم با بیانی ساده به تعریف این استدلال بپردازیم شاید بتوان گفت: «که وجود جهان هستی بهترین و محکمترین گواه برای وجود داشتن خداوند است.»
دو روش مختلف از برهان انتظام هستی عبارتند از:
1. استدلال علت اولیه
2. استدلال از احتمال وقوع
برای اینکه بدانیم تفاوت این دو روش چیست، پس از تعریف کلی برهان انتظام هستی خواهیم دید که این دو روش چگونه توانسته اند با نقد و اعتراض به استدلال انتظام هستی روبرو شوند و در واقع اعتراضهای وارده را رد بنمایند.
تعریف کلی برهان انتظام هستی بصورت استدلالی عبارتست از:
1. هر چیزی برای وجود داشتن نیاز به علتی دارد.
2. دنیا وجود دارد.
بنابراین:
3. دنیا نیاز به علتی برای وجود داشتن دارد.
4. اگر دنیا علتی برای وجود داشتن دارد، پس آن علت خدا می باشد.
5. خدا وجود دارد.
کسانی که به این استدلال اعتراض کرده اند و آن را رد نمودند، اعتراض خود را با سـؤالی اینگونه بیان می کنند:
«آیا خدا هم علتی برای وجود داشتن دارد؟»
اگر با نگاهی سطحی به این سؤال بنگریم، مطمئنآ فکر خواهیم کرد که این اعتراض ساده سبب از بین بردن کل استدلال ما خواهد شد. همانطور که در چند سطر بالاتر عنوان شد استدلال اولیه و استدلال از احتمال وقوع با روشی منطقی به بحث با سوال اعتراض کنندگان مبنی بر علت به وجود آمدن خدا پرداخته اند.
نخست استدلال بر پایه علت اولیه:
تفاوت بزرگی که بین دنیا و خدا وجود دارد اینست که دنیا در زمانی خاص به معنای فیزیکی آن به وجود آمده است. طبق استدلال بر پایه علت اولیه، می توان گفت هر چیزی که شروع و آغازی در بعد زمان دارد، نیاز به علتی برای بوجود آمدن دارد.
برای اینکه بتوان این مسئله را ساده تر بیان کرد در اینجا مثالی می آوریم.
یک میز چوبی را نجار در زمانی مشخص درست می کند که خود آن نجار هم در زمانی مشخص (که همان تاریخ تولد اوست) متولد شده است.
بنابراین باعث بوجود آمدن آن میز چوبی، نجار بوده است و خود نجار هم بوسیله والدین خود متولد شده است. چه میز چوبی و چه نجار هر دو آغازی در زمان داشته اند. بنابراین باید باعث و علتی برای بوجود آمدن داشته باشند. بنا بر گفته های بالا، خداوند چون آغازی در بعد زمان ندارد، احتیاجی نیز به علتی برای پیدایش ندارد. در قالبی ساده تر و کامل تر «لم یلد و لم یولد»، نه زاده شده است و نه می زاید.
دوم استدلال از احتمال وقوع:
این استدلال را اینطور بیان می کنیم که تفاوت بین وجود داشتن دنیا و خدا اینست که ما به راحتی می توانیم بگوئیم چنین احتمالی می توانست وجود داشته باشد که اصلا دنیا به وجود نمی آمد. طبق «استدلال از احتمال وقوع»، هر چیزی که بتوان احتمال وقوعش را پیش بینی یا نفی کرد، علتی برای پیدایش و به وجود آمدن دارد. بنابراین در بحث موجودیت خدا یا وجود داشتن او بصورت احتمالی یک واقعه نبوده بلکه لازم بوده است، پس می توان گفت که خداوند بدون هیچ علتی و باعثی موجودیت دارد. چنانچه به مثال میز و نجار دوباره توجه کنیم، در نظر داشتن به استدلال احتمال وقوع می توان آنرا به صورت زیر بیان کرد:
ما می توانیم بگویم که امکان به وجود نیامدن و ساخته نشدن میز چوبی به دست نجار وجود داشت، شاید نجار به جای آن میز چوبی وسیله ای دیگر می ساخت، همین تئوری برای خود نجار نیز صدق می کند. والدین او می توانند اصلا چنین فرزندی را نداشته باشند و یا فرزند آنها شخص نجار مذکور نباشد.
استدلال هدف دار بودن جهان (The Teleological Argument)
در جهانی که ما در آن زندگی می کنیم همه چیز به سوی هدفی در حرکت است، همچون تیری که از کمان رها شده و به سوی نشان خود در حال حرکت است. در حقیقت هدف دار بودن جهان از برهان نظم جهان استدلال می شود. در مثال تیر و کمان که بالاتر در جمله ای ذکر کردیم، ما نیاز به کسی داریم که تیر را به سوی هدف یا نشان هدایت کند. اگر همین مثال بسیار کوچک را در دامنه ای بزرگتر بخواهیم بررسی کنیم، خواهیم دید که این جهان بزرگ هم نیاز به نیرویی مافوق طبیعت دارد تا بتواند همه چیز را به سوی هدف و نشان خود هدایت کند.
بنابراین این موجود کامل و مطلق کسی جز خدا نمی تواند باشد. ویلیام پَلی، یکی از اساتید الهیات انگلیس دنیا را به ساعتی تشبیه کرده است که همه قسمتهای آن با نظم و ترتیب در کنار هم کار می کنند تا به آن هدف نهایی که نشان دادن زمان است برسند. پس با توجه به مثال ساعت، می توانیم دنیا را نیز به همین طریق در بعد وسیعتری مشاهده کنیم. تمام جانداران و غیرجانداران در نظمی شگفت انگیز به سوی هدفی در حال حرکت هستند.
برهان اخلاق (The Moral Argument)
اینکه اخلاق چیست و شامل چه چیزهایی می شود، خود بحثی بزرگ است. اندیشمندان بزرگی در این باره مطلب نوشته اند، اما تعاریف و بیانها اغلب با هم فرق دارند. در برهان اخلاق اینگونه استدلال می شود که با توجه به اینکه اخلاق وجود دارد، بنابراین خدا هم وجود دارد.
شاید بتوان گفت که اخلاق متشکل از مجموعه ای از احکام و فرامین است. این احکام توضیحی درباره دنیا به قسمی که وجود دارد نمی دهند بلکه آنها چگونه باید بودن دنیا را توضیح می دهند. اینکه ما چگونه باید عمل کنیم و به چه صورتی به سوی کمال حرکت کنیم.
این امریست بدیهی که برای هر حکم فرمانی ما نیاز به حاکم (کسی که آن احکام را صادر می کند) داریم. قلمرو هر حکمی آنقدر می باشد که قلمرو حاکم آن حکم است. اما قلمرو اخلاق مطمئنآ از قلمرو نوع بشر بسیار اضافه تر است. بنابراین انسان نمی تواند حاکم اینگونه احکام باشد زیرا برای اخلاق ما احتیاج به کسی داریم که قلمرو او بی نهایت و نا محدود باشد، بنابراین چنین کسی فقط خدا می تواند باشد.
اگر با زبانی منطقی تر و با تعریفی کلاسیک تر بخواهیم این برهان را بیان کنیم، باید آنرا بصورت زیر ارائه کنیم.
1. اخلاق شامل مجموعه ای از احکام و فرامین است.
2. برای هر حکم و فرمانی ما نیاز به حاکم و فرمانده داریم.
بنابراین
3. حاکمی وجود دارد که اخلاق را حکم کرده است.
4. قلمرو احکام بستگی به قلمرو حاکم آن احکام دارد، یعنی این دو مقدار با هم برابر است.
5. قلمرو اخلاق نا محدود است.
بنابراین:
6. حاکمی که احکام اخلاقی را صادر می کند دارای قلمرویی نامحدود است.
7. تنها خداوند می تواند چنین قلمرو نا محدودی را داشته باشد.
بنابراین:
8. حاکمی که احکام و اخلاق را صادر می کند خداوند است.
بنابراین:
9. خداوند وجود دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
رابطه اقتصاد با بیکاری
امروزه جهت ایجاد بستر مناسب برای رشد و توسعه فعالیتهای اقتصادی اقتصاددانان برجسته مهار تورم را اصلی اساسی تلقی نموده اند حتی در رابطه با کاهش نرخ بیکاری در اثر افزایش تورم بر اساس نظریه ارائه شده در منحنی فلیپس نیز این نظریه مورد اصلاح قرار گرفته و گفته می شود در بلند مدت تورم و بیکاری نه اینکه رابطه معکوس ندارند که رابطه آنها رابطه ایی مستقیم است یعنی در بلند مدت در اثر افزایش قیمتها بیکاری نیز افزایش خواهد یافت و دیگر نمی توان با افزایش قیمتها منتظر بود تا فعالیتهای اقتصادی گسترش یابد زیرا مردم فقط یکبار فریب خواهند خورد و بعد از افزایش قیمتها بدنبال افزایش فعالیتهای اقتصادی خود می افتند و این پروسه در کوتاه مدت امکان پذیری معکوس عمل نمودن تورم و بیکاری را قابل انجام می سازد در میان مدت در اثر آگاه شدن مردم و فعالان اقتصادی در اثر افزایش قیمتها بعلت عدم ثبات در بخش تولید ُ تجارت و بازرگانی و خدمات بیکاری فعالان اقتصادی و حتی ورشکستگی فعالان در بخش های مختلف اقتصادی شدت می یابد اقتصاد ایران در دهه اخیر از جمله مورادی است که به عنوان نمونه می توان برای ثابت شدن ااین تفسیر جدید از منحنی فلیپس به ان اضاره ننمود یا اقتصاد آرزانتین در دهه منتهی به سال ۲۰۰۰ که در حالی که تورم نزدیک صفر درصد بود با توجه به سیاستهای ریاضت طلبانه صندوق بین المللی پول بیکاری در این کشور در این دوره افزایش یافت در سالهای اخیر کشورهای زادی با اهمیت قائل شدن برای مهار تورم توانسته اند بر بسیاری از مشکلات خود فائق آیند از جمله تجربه برزیل یا ترکیه که تورم ۶۰ درصدی اینک به کمتر از ۶ درصد کاهش یافته و با این سیاست جدید ضمن رشد صاردات و افزایش تولیدات و صادرات این کشور در ابعاد گونا این کشور شاهد شکوفایی اقتصادی در بخش مختلف اقتصادی خود می باشد متاسفانه در کشور عزیزمان ایران در دو دهه گذشته علیرغم تاکمیدات برنامه های دوم ُ سوم و چهارم توسعه مهار تورم بصورت مقطعی و حاشیه ایی مد نظر قرار گرفت و در هیچ دوره ایی به عنوان یک هدف اصلی برای رشد و توسعه اقتصادی هدف گذاری نشد موضوعی که در ان نقش سیاستمدارن برجسته تر از اقتصاددانان بود به همین علت در یک دهه گذشته علیرغم افزایش در آمدهای نفتی تخصیص بهینه منابع در کشور صورت نگرفته است و حتی این موضوعه باعث شده است علیرغم افزایش در آمدهای نفتی و تورم دو رقمی کشور نرخ رشداقتصادی کشور به این میزان افزایش نیافته و با توجه به پرداخت یارانه های سنگین بخصوص در بخش انرزی توسط دولت بصورت عملی عدم تخصیص بهینه مختلف در بخش های مختلف اقتصادی نمو.د یابد و با تو جه به عدم توجه دولت به عواقب عدم تعدیل قیمت انرزی و تولید خودروهایی با مصرف بالای سوخت در کشور و با افزایش تسهیلات خرید خودرو و افزایش تولید خودرو در کشور مسابقه افزاش مصرف سوخت در کشور کار رابجایی برساند که در سال اخیر به سیاق دهه ۶۰ باید منتظر کوپنی شدن بنزین باشیم به هر حال عدم توجه به سازو کار بازار یکی از عواقبش هنمین مصرف بی رویه انرزی در کشور است . به لحاظ اهمیت کنتر ل تورم در کشور شاید مهمترین هدف دولت بایستی کنترل تورم باشد زیرا در صورتیکه این شاخص مهم اقتصادی در کشور ما با سابقه دو دهه تورم دو رقمی مورد هدفگداری قرار نگیرد و مهار آن تنها برای کنترل اعتراضات مردمی ناشی از فشار هزینه زندگی باشد و دولت با گسترش اعطای تسهیلات بانمکی و افزایش هزنه های جاری و عمرانی خود تنا بخواهد با چاپ اوراق مشارکت توسط بانک مرکزی تورم را مهار نماید این موضوع در میان مدت امری محال خواهد بود موردی که در اسل گذشته توسط دولت محترم مورد توجه جدی بوده و با تکالیفی که دولت برای اعطای تسهیلات به کارگاههای زود بازده ( نه کارگاههای پر بازده ) برای بانکها در نظر گرفته است علیبرغم انکه بنابر گفته مدیران این بانکها به علت بدهکار بودن حساب این بانکها نزد بانک مرکزی آنها قادر به اعطای این تسهیلات از طریق منابع داخلی خود نبوده و بدهکار شدن حساب این بانکها نزد بانک مرکزی نیز با افازاش منابع پایه پولی مالا افزایش نقدینگی و تورم را بدنبال خواهد داشت .این رشد پایهخ پولی منجر به آن شد که در سال ۱۳۸۴ نرخ رشد نقدینگی به عد ۳۶.۸ درصد برسد رشدی که بایستی تورمی جدقل ۲۰ درصدی را به اقتصاد کشور تحمیل می کرد اما دولت از طریق چاپ اوراق مشارکت - فروش موبایل و گسترش واردات توانست تا حدودی از نرخ تورم و رشد آن بکاهد و نرخ آن را در حد ۱۲ درصد نگه دارد اما بطور قطع اتخاذ سیاستهای متناقض توسط دولت می تواند در بلند مدت تورمی لجام گسیخته را در کشور ایجاد نماید دولت باید با کاهش اتکای خود به نفت نخو.اهد هر مشکلی را با اکسیر دلارهای نفتی برطرف کند با افزایش در آمدهای نفتی دولت بایستی با پرهیز از افزایش مصارف و هزینه های خود و با پرداخت بدهییهای خود به بانکها و بانک مرکزی از افزایش هزینهای دولتی و بذل و بخشش منابع مالی دولت بصورت پرداخت یارانه های غیر هدفمند در جامعه بشدت پرهیز نماید بدیهی است توزیع نامناسب یارانه بخصوص در بخش انرژی یا توسعه تسهیلات بانکی بدون توجه به اثار تورمی آن در نهایت باعث رانتی در جامعه خواهد شد که در نهایت زیان ان به کارکردها ی اقتصادی دولت برگشت می کند در این راه حتی توسعه و باسازی و سرمایه گذاری در توسعه بخش های مختلف نیز باید بر اساس اصل هزینه و فایده ژی ریزی شود هنوز خاطره ساخت دهها درمانگاه و مدارس در مناطق روستایی کشور از خاطره ها زدوده نشده که اینک بلا استفاده و محلی برای ذخیره محصولات کشاورزی شده است خدمت رسانی در گستره عظیم روستایی کشور بدون توجه به اصل تجمیع روستا های پراکنده و کم جمعیت در نهایت باعث حیف و میل منابع بیت المال خواهد شد مسلم است هر گونه هزینه در اقتصاد و در مناطق مختلف بایستی با نگاهی عمقی به این اصل اساسی در سرمایه گذاری باشد زیرا اول آنکه ؛ : منابع ما آنقدر زیاد نیست که آنرا به هر نحو می خواهیم هزینه کنیم و دوم آنکه :هزینه کردن بی رویه منابع مالی بدون توجه به اصل هزینه فایده منجر به افزایش هزینه های دولتی بدون بازدهی مناسب و در نهایت تورم خواهد شد .به هرحال بنظر می رسد ف دولت نهم بایستی قبل از شعار توسعه اشتغال مهار تورم را به عنوان شعار اصلی خود قرار دهد زیرا توجه به این مهم بزرگترین خدمت را به حفظ اشتغال موجود و در میان مدت ایجاد اشتغال جدید خواهد کرد .رشد نقدینگی و تبعات ان بر روی افزایش شاخص بهای کارلاها و خدمات مصرفی امری انکار ناپذیر است هر چند وزیر اقتصاد و مدیر اداره برسیهای بانک مرکزی با اندکی تفاوت اعلام نموده اند رابطه یک به یک نقدینگی و تورم اینک در کشور موجود نیست زیرا در حالی که در سال ۸۴ نرخ رشد نقدینگی به رقم ۳۴.۳ درصد رسید تورم در حدود ۱۲.۱ درصد بوده است رشد نقدینگی ۳۴.۳ درصد گزارش شده است موضوعی که توسط سایر اقتصاددانان در کشور پذیرفته نشده و انها معتقدند رشد قیمتها در اثر چاپ اوراق مشارکت -فروش موبایل و واردات سنگین در سال ۸۴ رشد واقعی خود را همپای تورم نداشت و این کارکردی است که نمی تواند طی سالیان متمادی ادامه یابد و ادامه این روند در نهایت منجر به افزایش بی رویه قیمتها برابر تجربه سالهای ۱۳۷۲-۱۳۷۴ خواهد شد که تورم در این سال به ترتیب برابر ۲۲.۹-۳۵.۲و۴۹.۴ درصد ثبت گردید .امید آن می رود که دولت و بانک مرکزی مهار تورم را از طریق شاخصه های واقعی اقتصاد جدی بگیرند در غیر اینصورت علاوه بر آنکه امید چندانی به ایجاد اشتغال جدید نخواهد بود در صورت کاهش یارانه های دولتی اشتغال فعلی نیز دچار مشکل خواهد شد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
رابطه اخلاق و آزادی
مقدمه: طرح مسأله پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفتشناختی مطرح ساخت. از این رو پرسشهای متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطهای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزشهای اخلاقی در دستیابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی میتواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسانها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع میکند؟ مبانی و معیارهای مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی میتواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟در نسبتی دیگر و از منظری دیگر میتوان پرسشهای مذکور را به گونهای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار مینشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب مینماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی میتوان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیشدانستهها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی میتواند ارزشهای اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزشهای اخلاقی در جامعه میشود و چه بسا اخلاق را از میان میبرد؟این مقاله با این هدف نگارش شده است تا به تبیین رابطه و سنجش دو مفهوم آزادی و اخلاق، با تأکید بر اندیشة آیتالله مرتضی مطهری، بپردازد و تأثیر هر یک بر دیگری را بکاود. به عبارت روشنتر تقدم و یا تأخر آزادی یا اخلاق را بر دیگری تبیین نماید. در این رابطه نگارنده بر این باور است که برخلاف آنچه در رابطه اخلاق و سیاست در نزد اندیشمندان مسلمان معروف شده است ـ که همانا تقدم اخلاق بر سیاست است و به همین نسبت این بحث به رابطه اخلاق و آزادی نیز کشیده میشود و اخلاق مقدم بر آزادی فرض میشود ـ نوشته حاضر این فرضیه را طرح مینماید که در اندیشة آیتالله مطهری، آزادی، به لحاظ رتبی و زمانی، مقدم بر اخلاق است. از این رو میبایست برای چیدن میوههای اخلاقی و سر برآوردن و رشد نمودن اخلاق در جامعه از آزادی عبور نمود و تحقق اخلاق در جامعه منوط به تحقق حد اقلی از آزادی در حوزه جمعی است. البته هم اخلاق و هم آزادی از ضروریات زندگی فردی و به ویژه زیست جمعی و برای رسیدن به هدفهای خاصی مورد نیاز آدمی است، گرچه این هدفها از منظرهای مختلف که به آنها نگاه شود ناهمگون جلوه نماید.در جامعهای که استبداد در آن حاکم است و شیوههای استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و انسانشناختی و هستیشناختی معتبر باشد تنها در جامعهای رخ مینماید که بهرهای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزشهای اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و حل و فصل شود و حاکمان از انتقاد و اعتراض و صداقت و صراحت استقبال نکنند چگونه میتوان از اخلاق و ارزشهای اخلاقی سخنی به میان آورد و ارزشهای اخلاقی را ستود؟ و چگونه میتوان از آزادی سخن گفت و برای تحقق و نهادینه شدن آن تلاش نمود؟مباحثی که در پی میآید به تقدم آزادی بر اخلاق اشاره دارد و در طی مباحثی همچون مفهوم آزادی، دلایل ضرورت آزادی، آزادی چونان روش و ارزش و موانع و محدودیتها به اثبات این مسأله با تأکید بر اندیشه و آرای آیت الله مرتضی مطهری میپردازد. لازم به یادآوری است که در بحث حاضر، اخلاق و آزادی در مقابل و ضد یکدیگر نیستند، بلکه اساساً آزادی یک فضیلت اخلاقی و بلکه مهمترین و اساسیترین فضیلت اخلاقی شمرده میشود. از این رو از پژوهش فرا روی و پرسشهای طرح شده، نمیتوان این گونه تلقی کرد که آزادی و اخلاق از یکدیگر جدا بوده و در مقابل یکدیگر صفآرایی کردهاند، که در این صورت دیگر نمیتوان از رابطه و نسبت آنان با یکدیگر گفتوگو نمود؛ زیرا حکم به تقابل آنان و در نتیجه فقدان رابطه میان آنان صادر شده است. همین طور می توان گفت که آزادی در مقابل عدالت نیز صفآرایی نمیکند، که آزادی خود در شمار مصادیق عدالت است.نکته دیگر قابل اشاره این است که نقطه تمرکز مباحث بیش از آنکه بر اخلاق مبتنی باشد، بر آزادی مبتنی است. از این رو مباحث بیش از آنکه به اخلاق بپردازد ـ بجز مفهوم اخلاق ـ به بحث آزادی میپردازد و مباحث مربوط به آزادی در مقاله حاضر بر مباحث اخلاقی میچربد. به دیگر سخن، پارهای از مباحث اخلاقی همانند مشروعیت اخلاق و معیار بودن اخلاق در زندگی و مباحثی از این دست، که عمدتاً در فلسفه اخلاق از آنها گفتوگو میشود، مفروض گرفته شده است و از آنها بحثی به میان نخواهد آمد.
مفهوم اخلاقاخلاق معادل دو اصطلاح شمرده شده است. نخست اینکه این واژه ریشه یونانی دارد و از اصطلاح Ethic گرفته شده است، و دیگر اینکه این واژه ریشة لاتینی دارد و ازMoral اخذ شده است. به گفتة محمد عابد الجابری، پارهای از نویسندگان عرب واژة اخلاق را در معنایMoral و اخلاقیات را در معنای Ethic به کار بردهاند. از سوی دیگر و در تفکیکی که میان این دو انجام شده است میتوان گفت Moral اشاره به رفتار فردی دارد. در این معنا اخلاق، فضای فضیلت فردی را سامان میبخشد. از دیگر سوی Ethic اشاره به ارزشهای خاص جامعه دارد و در این معنا اخلاقیات، فضای ارزشهای اجتماعی را سامان میدهد.[1] طبیعی است که در مقالة حاضر هر دو معنا مراد مراد و منظور است و از این رو اخلاق هم در حوزة فردی و هم در حوزة جمعی دارای تأثیر و تأثّر خواهد بود.در یک برداشت دیگر، به طور کلی دو گونه از اخلاق را میتوان مورد اشاره قرار داد: نخست، اخلاق مطلق و استعلایی و معطوف به نفس عمل و دیگری، حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم. اخلاق، در برداشت نخست به معنای «تفحص درباره کردار و رفتار درست و نادرست و ملاکهای تشخیص عمل نیک و کردار درست از عمل بد و کردار نادرست»[2] است. این تعریف در حوزة مباحث کانت جاری است. به این معنا که کانت معتقد بود عملی اخلاقی است که عامل آن دربارة نتایج عمل خود فکر نکند، یعنی سود و زیان آن عمل، مورد نظر کنشگر قرار نگیرد و در واقع معطوف به نفس عمل باشد. کانت همچنین معتقد بود عملی اخلاقی است که عمل کننده بتواند آن عمل را به عنوان یک اصل عام و بشری معرفی کند. سنت کانت در بحث اخلاق قویترین سنت است و آموزة مطلق بودن اخلاق، که از سوی وی مطرح شده است، از سوی پارهای از اندیشمندان مسلمان مورد نقادی قرار گرفته است.[3]در باب گونة دوم، میتوان به مباحث هابز اشاره نمود که وی قائل است که تنها نقطة اتکای معرفت که دربارة آن نمیتوان تردید کرد، همانا حفظ و صیانت ذات و امنیت انسانها است. به نظر وی اخلاقیات ما نهایتاً اموری هستند که در جهت حفظ و بقای بشر مساعدت میکنند. امور غیر اخلاقی، چیزهایی است که به از بین بردن وجود و هستی انسان و جلوگیری از ادامه حیات او منجر میشوند یا به آن صدمه میزنند. هابز معتقد است انسانها در قرارداد اجتماعی، که مربوط به حفظ ذات آدمی و صیانت نفس او است، اخلاق را تأسیس میکنند و معتقدند که آنچه به زیان جامعه است غیر اخلاقی است و آنچه برای حفظ و بقای انسان لازم است اخلاقی است.[4]همین دیدگاه دربارة ارتباط بین اخلاق و سیاست بر این باور است که اخلاق استعلایی مطلق و معطوف به نفس عمل، کاربردی در زندگی سیاسی به مفهوم متعارف ندارد، اما تعبیر دیگر از اخلاق که به معنای حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم است با سیاست ارتباط پیدا میکند و شاید بتوان گفت که در حوزه سیاست، عمل اخلاقی سیاسی، آن عملی است که صرفاً منفعت خود تصمیم گیرنده، گروه و جناح پیرامون و یا عصر و زمانه خاصی را در نظر نگیرد، بلکه آیندگان را نیز در نظر بگیرد و به نحوی باشد که بتواند مانند دایرهای متحدالمرکز هر چه بیشتر تشعشع پیدا کند و دربر گیرنده و مؤثر بر عموم مردم باشد. این میتواند حد اعلای اخلاق در حوزه سیاست باشد. البته در تلقی اخیر از اخلاق، که همانا حفظ و صیانت ذات آدمی باشد و در فوق به آن اشاره شد، پارهای موارد، برشمرده شده است که اخلاق را تا اندازهای به سمت استعلایی و مطلق بودن سوق میدهد. از این رو به نظر میرسد نتوان به جدایی کامل میان این دو دیدگاه حکم نمود.بحث اخلاق البته در نزد پارهای از اندیشمندان مسلمان وجوه گوناگونی مییابد. همان گونه که میتوان به جمع میان دو دیدگاه مذکور اشاره کرد و اخلاق را نه صرفاً استعلایی و مطلق و نه صرفاً حافظ ذات آدمی به شمار آورد، از سویی میتوان میان ارزشهای خادم و مخدوم تفکیک نمود. ارزشهای مخدوم ارزشهایی است که زندگی برای آنها است. این ارزشها فرامعیشتی، فراملی، فراتاریخی، ثابت و جاودانیاند. همانند نیکی عدالت، آزادی، شجاعت و ... . در مقابل ارزشهای خادم، ارزشهایی به شمار میروند که آنها برای زندگی آدمی هستند. همانند نیکی راستگویی، صله ارحام، رازپوشی، احترام به قانون، قناعت، انصاف و بدی دروغگویی، سرقت، قتل، زنا، غضب، خبرچینی، استبداد، افزونطلبی، کم فروشی و ... .[5]به هر حال صرف نظر از انتقاداتی که به برداشت استعلایی و صیانت ذات بودن اخلاق وارد است میتوان دیدگاه پارهای از اندیشمندان مسلمان را نیز در این زمینه یادآور شد و رابطة اخلاق و سیاست را از منظر آنها نیز به پرسش گرفت. اهمیت بحث رابطة اخلاق و سیاست در این است که از منظری گسترده و وسیع به بحث مینگرد و چشماندازی کلی را فراروی پژوهشگر میگشاید. اما بحث رابطة اخلاق و آزادی در نسبتی محدود و عینی مسأله را مورد سنجش و بررسی قرار میدهد و زوایای موضوع را میشکافد. علامه محمد تقی جعفری مفهوم اخلاق را از زوایای مختلفی مورد بحث قرار داده است. این تعریفها دایرة گستردهای از «مقید شدن به عاملی درونی که انسان را به نیکیها سوق داده و از بدیها برکنار مینماید» و «شکوفایی همة ابعاد مثبت انسانی در مسیری که رو به هدف