لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
تاثیر تنش خشکی برمراحل مختلف جوانه زنی ارقام رایج کلزا
با توجه به نیاز غذایی کشور به روغن های خوراکی و اهمیت گیاه روغنی کلزا (Brassica napus L.) در تامین کمی و کیفی این نیاز، بررسی عوامل موثر بر جوانه زنی بذر این گیاه که نقش مهمی در استقرار، رشد و عملکرد نهایی دارد، لازم به نظر می رسد . محدودیت های خاک، تحت عنوان تنش های محیطی به گیاه صدمه می زنند و تنش خشکی یکی از تنش های محیطی رایج در کشور است که بر مراحل مختلف رشد و متابولیزم گیاه اثر می گذارد . اثر تنش خشکی بر جوانه زنی بذر؛ به رقم گیاهی، پتانسیل اسمزی آب، مدت زمان تنش و مرحله زمانی اثر تنش بستگی دارد نظر به ضرورت مطالعه شرایط تنش خشکی در اکثر مناطق زراعی کشور و علم بر اینکه مراحل مختلف جوانه زنی، حساسیت های متفاوتی به خشکی دارند، این مطالعه با هدف یافتن زمان دقیق تر تاثیر تنش خشکی در مراحل مختلف جوانه زنی بذر ارقام رایج کلزا که در مناطق مختلف استان فارس ( سردسیری، گرمسیری و معتدله ) کشت می شوند، انجام گردیده است .
معرفی سه رقم انگور متحمل به تنش خشکی در استان قزوین
مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی قزوین
چکیده:
خسارت ناشی از گرما و کمبود آب، بر محصولات زراعی و باغی بر کسی پوشیده نیست. بنابراین در گیاهان زراعی و باغی،مخصوصاً درختان انگور( Vitis vinifera) که دچار شرایط نامطلوب تنشهای آبی میشوند، مقاومت به خشکی از نظر جلوگیری از کاهش عملکرد بسیار مهم خواهد بود. لذا شناسایی، انتخاب و استفاده از ارقام انگور متحمل در برابر تنشهای خشکی از موارد بسیار مهم و ضروری در برنامههای بهنژادی انگور میباشد. این طرح در بهار 1381 با بررسی ارقام بومی انگور استان قزوین شروع شد، که انتخاب بصورت غیر مستقیم و غربال ارقام متحمل به تنش خشکی بر اساس صفات مورفولوژیک بود. یعنی اینکه کلیه ارقام موجود از نظر صفات سازگار با تنش خشکی موردیررسی قرار گرفته و ارقام دارای صفات سازگار به تنش خشکی گزینش شدند. بدین منظور طرحی در قالب بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار طراحی و به مرحله اجرا در آمد، که ارقامی چون بیدانه سفید، بیدانه قرمز، میشپستان، شاهانی سیاه، چفته، گوهری، یزندایی، شاهانی پیکانی، یاقوتی، احمدی، سیاه انگور، ملایی سفید، ملایی قرمز، فخری، شاهرودی، صاحبی، مثقالی، شصت عروس، طلایی، عسگری و شلانگور شناسایی و یاداشتبرداری و مطالعات اولیه انجام گرفت که صفاتی چون ظرفیت نسبی آب برگ، قطر برگ، نسبت طول برگ به عرض آن،کرکدار بودن برگ و زمان رسیدن آنها اندازهگیری شده و مشاهدات بدست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که ارقام چفته، سیاه انگور و ملایی از نظر مورفولوژیکی متحمل به تنش خشکی شناخته شدند.که این ارقام می تواند جهت کشت وکار در مناطق کم آب مورد استفاده قرار گیرد.
واژههای کلیدی: استرس خشکی، متحمل به خشکی، انگور، Vitis vinifera
مقدمه:
خسارت ناشی از گرما و کمبود آب، بر محصولات زراعی و باغی بر کسی پوشیده نیست. بنابراین در گیاهان زراعی و باغی،مخصوصاً درختان انگور( Vitis vinifera) که دچار شرایط نامطلوب تنشهای آبی میشوند، مقاومت به خشکی از نظر جلوگیری از کاهش عملکرد بسیار مهم خواهد بود. لذا شناسایی، انتخاب و استفاده از ارقام انگور متحمل در برابر تنشهای خشکی از موارد بسیار مهم و ضروری در برنامههای بهنژادی انگور میباشد. اهداف این بررسی عبارتند از:
بررسی مقدماتی وضعیت مقاومت ارقام بومی انگور استان قزوین به تنش خشکی.
انتخاب غیر مستقیم و مورفولوژیک ارقام انگور مقاوم به تنش خشکی
تعیین مقاومترین ارقام انگور به تنش خشکی تحت شرایط تنش
زیلجیوان و همکاران(1981) اولین تحقیق را در مورد تیمارهای آبی انگور انجام دادند. آنها دریافتند که در رقم چنین، حداکثر ریشه دهی در منطقه 300 الی 400 میلیمتری عمق خاک بوده و 90% تراکم ریشه از عمقی کمتر از 900 میلیمتری خاک وجود داشت و حداکثر نیاز آبی در مرحله گلدهی و سبزی حبهها بود.
مریآکس(1981) رقم انگور گریناچی را توسط 200 لیتر آب آبیاری نمود و طی 6 مرحله از مراحل مختلف رشد، مورد تنش خشکی قرار داد. تجزیه دادههای حاصل از اندازهگیری تعداد برگ، وزن و مقدار قند حبهها نشان داد که 73% شاخهها و برگها در مراحل اولیه رشد تشکیل میشوند.میزان قند حبهها کاهش یافته و اندازه حبهها کچکتر گردید. این نتیج در آزمایشهای تأثیر تنشهای خشکی بر فشار اسمزی ارقام هسلینگ و سیلوانر نیز بدست آمد(دیورینگ، 1984).
ریکیآردی و همکاران(1989) واکنش به دمای کانوپی در کلتیوارهای مختلف انگور را در شرایط آب قابل دسترس و بدون آب قابل دسترس بررسی کردند. دمای تاج پوشه (کانوپی) بوسیله دماسنج مادون قرمز اندازهگیری شد. نتایج حاصله نشان داد که بین شرایط تنش خشکی و عدم تنش خشکی از نظر دمای تاج پوشه اختلاف معنیدار وجود داشت ولی بین کولتیوارها از نظر تاج پوشه اختلاف معنیداری مشاهده نگردید.
نوری )1989) مشاهده نمود که در بعضی از شرایط استرس خشکی، میزان نسبت فتوسنتز ، وزن مخصوص برگها، مساحت برگ و توده ماده خشک آن کاهش مییابد که ارقام ترامینر، پینوتو مولدووا بسیار مقاوم به استرس خشکی بوده در حالیکه رقم موسکات گامبریسکی خیلی حساس به تنش خشکی بود.
بارابال (1990)از روش واکنش الکتریکی برگ (electerical respons) در آزمایش های تنش خشکی استفاده نمودند . آنها واکنش برگ را قبل و بعد از تنش خشکی اندازه گیری نمود که رقم کیشمیش مقاوم به تنشهای خشکی بود ه ومیزان واکنش الکتریکی از 9/71%
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
موضوع بحث:
تنش شوری در گیاهان زراعی
دانشجو:
پوریا جمالی راد
استاد:
مهندس علیرضا نوری
مقدمه:
شوری عامل مهم در تاریخ بشر و سیستم های کشاورزی بوده که بشر بر آنها تکیه داشته است.تمدنهای بسیاری در اثر عدم اعمال مدیریت صحیح در امر آبیاری و در نتیجه آن تجمع نمک در سطح خاک از بین رفته اند.
مدارک تاریخی 6000 سال قبل نشان می دهد که انسان به دلیل تخریب پایه های منابع جدید شونده در مناطق خاص هیچ گاه نتوانسته بیش از 2000 – 800 سال در یک تمدن پیشرفته در یک مکان معین توسعه یابد.
مثال: عملکرد گیاهان در طول یک دوره 700 ساله 65% کاهش یافته است.
وسعت اراضی شور در سطح دنیا:
مطالعات انجام شده زمین های دارای مشکل شوری را عددی بین 340000000 تا 950000000 هکتار را ثبت نموده اند.
این براورد همچنان در حال افزایش است. گفته میشود 6% از سطح زمینهای دنیا دارای پتانسیل تولید محصول زراعی میباشند.
بعضی از کشورها نسبت به شوری از اراضی بیشتری برخوردارند:
1- ایران
2- پاکستان
3- هندوستان
وسعت شوری در اراضی ایران:
حدود 12% از کل مساحت ایران به صورت کشت آیش و به منظور تولیدات کشاورزی استفاده می شود. که نزدیک 50% این سطح زیر کشت به درجات مختلف با مشکل شوری – قلیایی بودن – غرقابی بودن رو به رو می باشد. پیش بینی می شود این مشکل تا 75% از کل زمینهای فاریاب کشور پیشروی کند.
بخشهای وسیعی از کشور مانند: دشتهای حاصلخیز قزوین و مغان – گرگان و گنبد – ورامین تا گرمسار – سیستان و فارس تا نوار حاشیه ای جنوب کشور و اراضی حاصلخیز اطراف زاینده رود به نحوی متاثر از تنش شوری هستند.
تنش شوری:
اصطلاح شوری زمانی به کار میرود که غلضت بعضی املاح مثل کلسیم – کلر – بی کربنات –و به طور کلی میکروالمانتها در خاک بالا باشد.
تنش شوری به دو صورت میباشد:
1- تنش شوری اولیه:
سمیت یونی ویژه
2- تنش شوری ثانویه:
تنش کمبود مواد غذایی
القای تنش آب
تنش اسمزی
اثرات شوری بر گیاه:
1- اثر شوری بر جوانه زنی
2- اثر شوری بر سایر مراحل رشد
3- اثر شوری بر مرحله زایشی گیاه
4- اثر شوری بر ساختمان گیاه
1- اثر شوری بر جوانه زنی:
تنش شوری در این مرحله می تواند بصورت تحریک کننده – بازدارنده – یا خنثی کننده در جوانه زنی عمل کند.
اثرات تنش شوری بر جوانه زنی گیاه عبارتند از:
الف – تاخیر در جوانه زنی ب- کاهش درصد جوانه زنی
پ- کاهش سرعت جوانه زنی ت- کاهش رشد گیاهچه
2- اثر شوری بر سایر مراحل رشد:
نتایج آزمایشهای گلخانه ای روی گیاه سورگوم و گندم نشان می دهد که مرحله رویشی و مراحل اولیه زایشی مراحل بسیار حساس بوده بطوری که مرحله گلدهی و مرحله پرشدن دانه به ترتیب کمترین حساسیت را دارند. شوری بعضی مواقع روی زمان مراحل گلدهی برخی غلات تاثیر می گذارد به گونه ای که جوانه زنی – ظهور خوشه – گلدهی و رسیدگی دانه زودتر اتفاق می افتد.
3- اثر شوری بر مرحله زایشی گیاه:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
مقدمه:
در زمانهای قدیم واکنشهای شدید گیاهان به عوامل محیطی ذهن انسان را به خود مشغول کرده بود. تا قبل از آن که علم بیولوژی به وجود آید، کشاورزان فکر میکردند گیاهانی که در محیطهای خشن و خشک زندگی میکنند، گیاهانی خشن، غیرلطیف و غیرحساس هستند و گیاهانی که در مناطق مرطوب و خوش آب و هوا زندگی میکنند، گیاهان لطیف و حساس هستند.
به هر حال با گسترش علم و افزایش معلومات علمی دانشمندان به دنبال یک اصطلاح جامع و کامل برای این نوع عوامل محیطی هستند. در سالهای اخیر دانشمندان عبارت تنش را برای این عوامل محیطی نامطلوب برگزیدند و مقاومت تنش را برای توانایی گیاه برای زنده ماندن در برابر این فاکتورهای محیطی نامطلوب در نظر گرفتند.
البته عبارت تنش، فقط در علم مکانیک تعریف شده بود. بنابراین باید قبل از به کار بردن این اصطلاح، محل کاربرد آن را مشخص نمود. برای بهتر مشخص شدن تنش بیولوژی، ابتدا تفاوتهای این دو را توضیح میدهیم.
تنش مکانیکی:
بر طبق قانون اندازه حرکت نیوتن، هرگاه به جسمس نیرو وارد شود، آن جسم نیز، نیرویی مساوی و برابر و مخالف با نیروی اول به جسم دوم وارد میکند. این دو نیرو کنش و واکنش نامیده میشوند.
وقتی به جسمی نیروی خارجی وارد میشود، این نیروی خارجی، نیروهای خارجی در جسم به وجود میآورد، که این نیرو بر سطوح خارجی جسم که در تماس با همدیگر هستند، وارد می شود. این نیروهای داخلی موجب تغییراتی در شکل و فرم جسم میشوند که به آن کرنش گوییم.
ابعاد تنش نیروی داخلی در واحد سطح می باشد و کرنش بدون بعد است.
=
: تنش بر حسب
P : نیروی داخلی که از نظر مقدار برابر نیروی خارجی است.
A : سطوح داخلی جسم که نیرو بر آنها وارد می شود.
کرنش: در اثر نیروهای داخلی، یک سری تغییرات طولی و فرمی در جسم به وجود میآید. ابعاد کرنش عبارت است از تغییرات در واحد طول یا حجم هر جسمی و مقدار کرنش بدون بعد است.
: کرنش، که مقداری بدون بعد می باشد.
: میزان تغییرات طولی یا حجمی.
L : طول یا حجم اولیه.
قانون هوک:
=
E : مقدار الاستیسیته یا مدول الاستیکی: این مدول در اجسام مختلف متفاوت است و هر چه جسم بیشتر الاستیک باشد مقدار این مدول بیشتر خواهد بود.
کرنش بر دو نوع است: 1. کرنش الاستیک
2. کرنش پلاستیک
کرنش الاستیک: کرنشی میباشد که تا آن حد نیرو، به جسم وارد شود و سپس نیرو از روی جسم حذف شود. جسم به حالت اولیه خود از لحاظ شکل و فرم اولیه برمیگردد (شکل 1).
کرنش پلاستیک: در این نوع کرنش، اگر نیروی وارده بر جسم حذف شود، جسم به حالت اولیه خود برنخواهد گشت و تغییر فرم در آن بوجود خواهد آمد که به این کرنش، کرنش پلاستیک میگویند (شکل 1).
میزان کرنش پلاستیک میتواند بستگی داشته باشد به زمان، یعنی هرچه زمانی که جسم تحت تاثیر نیرو قرار میگیرد، بیشتر باشد، میزان کرنش نیز میتواند بیشتر شود. حد نهایی کنش وارد شده گسیختگی جسم میباشد که در این حالت دیگر مدولی نخواهیم داشت.
تنش بیولوژیکی:
تنشهای بیولوژیکی در دو جهت اصلی با تنشهای مکانیکی متفاوت است:
اولاً گیاه قادر است یک سری موانع بین جسم خود و تنشهای محیطی ایجاد نماید و ثانیاً تنش وارده بر حسب نیرو نمیباشد، بلکه بر حسب انرژی میباشد.
تنش بیولوژیکی همیشه دلالت بر امکان صدمه دیدن و آسیب دارد و بیشتر کرنشهای پلاستیک مدنظر میباشد تا کرنشهای الاستیک و بیشتر اندازهگیریهای کرنش در گیاهان، کرنش پلاستیکی میباشد.
بنابراین تنشهای بیولوژیکی الزاماً نیرو نیستند و کرنشهای بیولوژیکی نیز الزاماً یک تغییر در ابعاد و حجم جسم نیستند.
موجود زنده به هرحال شاید نشان دهد یک کرنش فیزیکی مانند توقف حرکت (جریان) سیتوپلاسم یا یک کرنش شیمیایی مانند تحولی در متابولیسم.
بعضی اوقات یک کرنش، احتمال دارد آنقدر شدید باشد که یک قسمت از گیاه را از بین برد.
A:
B:
Fig. 1.1. Elastic (A) and plastic (B) strains in a simple physical system.
شکل 1
مقاومت الاستیکی در گیاهان را میتوان به مقاومت گیاه در مقابل بیماریها و عوامل نامطلوب اطلاق نمود. در گیاهان، مقاومت پلاستیکی به اندازه وسیعی اندازهگیری میشود، نسبت به مقاومت الاستیکی.
کرنشهای پلاستیکی به احتمال زیاد، وابستگی شدیدی به زمان دارد. بنابراین مقاومت تنشی عبارت است از:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب
شعر کوتاه «نشانی» در زمرهی معروفترین سرودههای سهراب سپهری است و از بسیاری جهات میتوان آن را در زمرهی شعرهای شاخص و خصیصهنمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر نخستین بار در سال 1346 در مجموعهای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پختهتری نوشت که هم بهلحاظ پیچیدگیِ اندیشههای مطرح شده در آنها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، در مقایسه با شعرهای اولیهی او (مثلاً در مجموعهی مرگ رنگ یا زندگی خوابها) در مرتبهای عالیتر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحلهای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام شاعری صاحب سبک نائل شده بود
از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در زمرهی اشعار مهم سپهری دانستهاند و بعضاً قرائتهای نقادانهای از آن به دست دادهاند. برای مثال، رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد میکند (514) و در تحلیل نقادانهی آن بهمنزلهی « یک اسطورهی جست وجو» (515) مینویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح جویندهی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب سپهری اشاره میکند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانستهاند»، هرچند که شمیسا خود با این انتخاب موافق نیست (263).
صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» بهعنوان بهترین شعر سپهری برشمردهاند، نکتهی مهم تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست دادهاند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانهی دوست کجاست؟») استدلال میکند که «خانه وسیلهی نجات از دربه دری و بی هدفی است؛ و دوست، عارفانهاش معبود، عاشقانهاش معشوق، و دوستانهاش همان خود دوست است. و یا شاید تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات میدهد» (همانجا) و « گل تنهایی » میتواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت میکند. از نظر او، « در این شعر، دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی منازل هفتگانه میتوان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است که در پرتو آموزههای عرفانی میتوان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، شمیسا هفت نشانیای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانهی دوست برشمرده است برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل سازی میکند:« درخت سپیدار = طلب، کوچهباغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فوارهی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانهی نور = فقر و فنا» (264).
وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینهی نظری برای یافتن معنا در متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن اصول و مفاهیمی فلسفی میدانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب عرفان باید جست. قصد من در مقالهی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکلمبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر تشکیل میدهد و لاغیر. لذا در اینجا ابتدا آراء فرمالیستها («منتقدان نو») را دربارهی اهمیت شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانهای از « نشانی» به دست خواهم داد که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالودهی بحث دربارهی آن محسوب میکند، با این هدف که از این طریق نمونهای از توانمندیهای نقد فرمالیستی در ادبیات ارائه کرده باشم.
الف- نحلهی موسوم به « نقد نو» در دههی 1930 توسط محققان برجستهای پایهگذاری شد که برخی از مشهورترین آنها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و رابرت پن وارن. شالودهی آراء این نظریه پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامهی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمیدانست. ادبیات مجموعهای از متون محسوب میگردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم میساخت. این « امر دیگر» می توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال میشد که عمده ترین فایدهی خواندن ادبیات، تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینهی تمام نمای ذهنیت مؤلف میدانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را دربارهی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم میکرد. پیداست که در همهی این رویکردها، آنچه اهمیت می یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیینکنندهی بیرونی محسوب میگردید، عواملی مانند مکاتب فلسفی یا نظامهای اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیستها به مطالعات نقادانهی ادبی این بود که با محوری ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزهای قائم به ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت.
بنابر دیدگاه فرمالیستها، شکل ترجمان یا تجلی محتواست. لذا نقد فرمالیستی به معنای بی اعتنایی به محتوا یا حتی ثانوی پنداشتنِ اهمیت محتوا نیست، بلکه فرمالیستها برای راه بردن به محتوا شیوهی متفاوتی را در پیش میگیرند، شیوهای که عوامل برونمتنی ( تاریخ، زندگینامه و امثال آن ) را در تفسیر متن نامربوط محسوب میکند. نمونهای از این عوامل برونمتنی، قصد شاعر و تأثیر شعر در خواننده است. به استدلال ویمست و بیردزلی (دو تن از نظریهپردازان فرمالیست)، مقصود هر شاعری از سرودن شعر فقط تا آنجا که در متن تجلی پیدا کرده است اهمیت دارد. به این دلیل، منتقدی که شعر را برای یافتن «منظور» شاعر («محتوای پنهانشده در شعر») نقد میکند، راه عبثی را در پیش گرفته است. اولاً در میراث ادبیِ هر ملتی بسیاری از شعرها هستند که هویت سرایندگان آنها یا نامعلوم است و یا محل مناقشه و اختلاف نظر؛ همین موضوع هرگونه بحث دربارهی قصد سرایندگان این اشعار را به کاری ناممکن تبدیل میکند. ثانیاً حتی اگر فرض کنیم که شاعر در سرودن شعر « منظور» یا معنای خاصی را در ذهن داشته است، باز هم می توان گفت که این لزوماً به معنای توفیق در آن منظور نیست و لذا یافتن یک « پیام » در شعر اغلب مترادف انتساب یک « پیام » به آن شعر است. به طریق اولی، تأثیر شعر در خواننده نیز در نقد فرمالیستی موضوعی بی ربط تلقی میشود، زیرا خوانندگان مختلف با خواندن شعری واحد ممکن است واکنشها یا استنباط های متفاوتی داشته باشند. از این رو، کانون توجه منتقدان فرمالیست صناعات و فنونی هستند که در خود متن شعر به کار رفتهاند. این صناعات صبغه ای عینی دارند، حال آن که « نیّت » شاعر یا تأثیر شعر در خواننده صبغهای ذهنی دارد. نقد ادبی از نظر « منتقدان نو » باید عینیتمبنا باشد و نه ذهنیت مبنا. به همین سبب، فرمالیستها به جای تلاش برای روانشناسیِ نویسنده یا خواننده، میکوشند تا متن شعر را (بهمنزلهی ساختاری عینی و متشکل از واژه) موشکافانه تحلیل کنند تا به معنای آن برسند. معنا و ساختار و صورت در شعر چنان با یکدیگر درمیآمیزند و چنان متقابلاً در یکدیگر تأثیر میگذارند که نمیتوان این عناصر را از هم متمایز کرد. پس شکل و محتوا دو روی یک سکهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی» سروده سهراب
شعر کوتاه «نشانی» در زمرهی معروفترین سرودههای سهراب سپهری است و از بسیاری جهات میتوان آن را در زمرهی شعرهای شاخص و خصیصهنمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر نخستین بار در سال 1346 در مجموعهای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران، سپهری با گذشت زمان اشعار پختهتری نوشت که هم بهلحاظ پیچیدگیِ اندیشههای مطرح شده در آنها و هم از نظر فُرم و صناعات ادبی، در مقایسه با شعرهای اولیهی او (مثلاً در مجموعهی مرگ رنگ یا زندگی خوابها) در مرتبهای عالیتر قرار دارند. لذا « نشانی» را باید حاصل مرحلهای از شعرسراییِ سپهری دانست که او به مقام شاعری صاحب سبک نائل شده بود
از جمله به دلیلی که ذکر شد، بسیاری از منتقدان ادبی و محققانِ شعر معاصر « نشانی» را در زمرهی اشعار مهم سپهری دانستهاند و بعضاً قرائتهای نقادانهای از آن به دست دادهاند. برای مثال، رضا براهنی در کتاب طلا در مس به منظور ارزیابی جایگاه سپهری در شعر معاصر ایران از «نشانی» با عبارت « بهترین شعر کوتاه سپهری» یاد میکند (514) و در تحلیل نقادانهی آن بهمنزلهی « یک اسطورهی جست وجو» (515) مینویسد: «”نشانی“ از نظر تصویرگری و از نظر نشان دادن روح جویندهی بشر، یک شاهکار است» (519). ایضاً سیروس شمیسا هم در کتاب نقد شعر سهراب سپهری اشاره میکند که: « یکی از شعرهای سپهری که شهرت بسیار یافته است، شعر ”نشانی“ از کتاب حجم سبز است که برخی آن را بهترین شعر او دانستهاند»، هرچند که شمیسا خود با این انتخاب موافق نیست (263).
صَرف نظر از دلایل متفاوتی که منتقدان و محققان برای برگزیدن «نشانی» بهعنوان بهترین شعر سپهری برشمردهاند، نکتهی مهم تر این است که همگیِ ایشان تفسیری عرفانی (یا متکی به مفاهیم عرفانی) از این شعر به دست دادهاند. برای مثال، براهنی در تبیین سطر اول شعر («خانهی دوست کجاست؟») استدلال میکند که «خانه وسیلهی نجات از دربه دری و بی هدفی است؛ و دوست، عارفانهاش معبود، عاشقانهاش معشوق، و دوستانهاش همان خود دوست است. و یا شاید تلفیقی از سه: یعنی هم معبود و معشوق و هم محبوب» (516). لذا « رهگذر» در این شعر « راهبر است و نوعی پیر مغان است که رازها را از تیرگی نجات میدهد» (همانجا) و « گل تنهایی » میتواند « گل اشراق و گل خلوت کردن معنوی و روحی » باشد (518). شمیسا نیز با استناد به مفاهیم و مصطلحات عرفانی و با شاهد آوردن از آیات قرآن و متون ادبیِ عرفانی از قبیل مثنوی و گلشن راز و منطق الطیر و اشعار حافظ و صائب، « نشانی » را قرائت میکند. از نظر او، « در این شعر، دوست رمز خداوند است . . . نشانی، نشانیِ همین دوست است که در عرفان سنّتی بعد از طی منازل هفتگانه میتوان به او رسید» (4-263). مطابق قرائت شمیسا، این شعر واجد رمزگانی است که در پرتو آموزههای عرفانی میتوان از آن رمزگشایی کرد. در تلاش برای همین رمزگشایی، شمیسا هفت نشانیای را که سپهری در شعر خود برای رسیدن به خانهی دوست برشمرده است برحسب هفت منزل یا هفت وادیِ عرفان چنین معادل سازی میکند:« درخت سپیدار = طلب، کوچهباغ = عشق، گل تنهایی = استغنا، فوارهی اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت، صمیمیت سیّال فضا = توحید، کودک روی کاج = حیرت، لانهی نور = فقر و فنا» (264).
وجه اشتراک هر دو قرائتی که اشاره شد، استفاده از یک زمینهی نظری برای یافتن معنا در متن این شعر است. به عبارتی، هم براهنی و هم شمیسا فهم معنای شعر سپهری را در گرو دانستن اصول و مفاهیمی فلسفی میدانند که خارج از متن این شعر و از راه تحقیقی تاریخی در کتب عرفان باید جست. قصد من در مقالهی حاضر این است که رهیافت متفاوتی را برای فهم معنای این شعر اِعمال کنم. در این رهیافتِ فرمالیستی (یا شکلمبنایانه)، اُسِ اساس نقد را خود متنِ شعر تشکیل میدهد و لاغیر. لذا در اینجا ابتدا آراء فرمالیستها («منتقدان نو») را دربارهی اهمیت شکل در شعر به اجمال مرور خواهم کرد و در پایان قرائت نقادانهای از « نشانی» به دست خواهم داد که ــ برخلاف تفسیرهایی که اشاره شد ــ متن شعر سپهری را یگانه شالودهی بحث دربارهی آن محسوب میکند، با این هدف که از این طریق نمونهای از توانمندیهای نقد فرمالیستی در ادبیات ارائه کرده باشم.
الف- نحلهی موسوم به « نقد نو» در دههی 1930 توسط محققان برجستهای پایهگذاری شد که برخی از مشهورترین آنها عبارت بودند از کلینت بروکس، جان کرو رنسم، ویلیام ک. ویمست، الن تِیت و رابرت پن وارن. شالودهی آراء این نظریه پردازان این بود که ادبیات را نباید محمل تبیین مکاتب فلسفی یا راهی برای شناخت رویدادهای تاریخی یا بازتاب زندگینامهی مؤلف پنداشت. دیدگاه غالب در نقد ادبی تا آن زمان، آثار ادبی را واجد موجودیتی قائم به ذات نمیدانست. ادبیات مجموعهای از متون محسوب میگردید که امکان شناخت امری دیگر را فراهم میساخت. این « امر دیگر» می توانست یک نظام اخلاقی باشد و لذا استدلال میشد که عمده ترین فایدهی خواندن ادبیات، تهذیب اخلاق است. از نظر گروهی دیگر از منتقدانِ سنتی که ادبیات را آینهی تمام نمای ذهنیت مؤلف میدانستند، خواندن هر اثر ادبی حقایقی را دربارهی احوال شخصیِ نویسنده بر خواننده معلوم میکرد. پیداست که در همهی این رویکردها، آنچه اهمیت می یافت محتوای آثار ادبی بود، اما خود آن محتوا نیز در نهایت تابعی از عوامل تعیینکنندهی بیرونی محسوب میگردید، عواملی مانند مکاتب فلسفی یا نظامهای اخلاقی یا روانشناسیِ نویسنده. خدمت بزرگ فرمالیستها به مطالعات نقادانهی ادبی این بود که با محوری ساختن جایگاه شکل در نقد ادبی، ادبیات را به حوزهای قائم به ذات تبدیل کردند و آن را از جایگاهی برخوردار ساختند که تا پیش از آن زمان نداشت.
بنابر دیدگاه فرمالیستها، شکل ترجمان یا تجلی محتواست. لذا نقد فرمالیستی به معنای بی اعتنایی به محتوا یا حتی ثانوی پنداشتنِ اهمیت محتوا نیست، بلکه فرمالیستها برای راه بردن به محتوا شیوهی متفاوتی را در پیش میگیرند، شیوهای که عوامل برونمتنی ( تاریخ، زندگینامه و امثال آن ) را در تفسیر متن نامربوط محسوب میکند. نمونهای از این عوامل برونمتنی، قصد شاعر و تأثیر شعر در خواننده است. به استدلال ویمست و بیردزلی (دو تن از نظریهپردازان فرمالیست)، مقصود هر شاعری از سرودن شعر فقط تا آنجا که در متن تجلی پیدا کرده است اهمیت دارد. به این دلیل، منتقدی که شعر را برای یافتن «منظور» شاعر («محتوای پنهانشده در شعر») نقد میکند، راه عبثی را در پیش گرفته است. اولاً در میراث ادبیِ هر ملتی بسیاری از شعرها هستند که هویت سرایندگان آنها یا نامعلوم است و یا محل مناقشه و اختلاف نظر؛ همین موضوع هرگونه بحث دربارهی قصد سرایندگان این اشعار را به کاری ناممکن تبدیل میکند. ثانیاً حتی اگر فرض کنیم که شاعر در سرودن شعر « منظور» یا معنای خاصی را در ذهن داشته است، باز هم می توان گفت که این لزوماً به معنای توفیق در آن منظور نیست و لذا یافتن یک « پیام » در شعر اغلب مترادف انتساب یک « پیام » به آن شعر است. به طریق اولی، تأثیر شعر در خواننده نیز در نقد فرمالیستی موضوعی بی ربط تلقی میشود، زیرا خوانندگان مختلف با خواندن شعری واحد ممکن است واکنشها یا استنباط های متفاوتی داشته باشند. از این رو، کانون توجه منتقدان فرمالیست صناعات و فنونی هستند که در خود متن شعر به کار رفتهاند. این صناعات صبغه ای عینی دارند، حال آن که « نیّت » شاعر یا تأثیر شعر در خواننده صبغهای ذهنی دارد. نقد ادبی از نظر « منتقدان نو » باید عینیتمبنا باشد و نه ذهنیت مبنا. به همین سبب، فرمالیستها به جای تلاش برای روانشناسیِ نویسنده یا خواننده، میکوشند تا متن شعر را (بهمنزلهی ساختاری عینی و متشکل از واژه) موشکافانه تحلیل کنند تا به معنای آن برسند. معنا و ساختار و صورت در شعر چنان با یکدیگر درمیآمیزند و چنان متقابلاً در یکدیگر تأثیر میگذارند که نمیتوان این عناصر را از هم متمایز کرد. پس شکل و محتوا دو روی یک سکهاند.