لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مقالة:
سیر تحول پلان معماری و تزئینات در بناهای اسلامی
زمستان 1387
فهرست:
چکیده
معماری بناهای دورة اسلامی
سیر تحول پلانها در معماری معاصر
منبع:
www.pajoheshedini.com
چکیده:
هنر اسلامی در تمام جنبه های خود ، مبتنی بر حکمت اسلامی است و این یعنی درک این حقیقت که هر اثر هنری باید طبق قوانینی آشکار ، ساخته و پرداخته شود و اینکه این حقایق ، کتمان نشود و در حجاب مستور نماند. بنابراین اصل توحید که پایه نظرگاه اسلامی است با تکیه براین اصل ، در پی وحدت بخشیدن بر پیکر عناصر گوناگون هنری است . در معماری مساجد نیز تجلی کرده و روح وحدت را در معماری مساجد سراسر جهان اسلام به منصه ظهور می رساند.
معماری بناهای دورة اسلامی
هنر اسلامی را باید از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار داد . در اسلام ، هنر و ایمان ، پیوندی نا گسستنی دارند . اسلام ، نخستین دین آسمانی است که نظر انسان را به گستره زیبایی و زینت در آفریده ها جلب می کند و به او می نمایاند که پدیده ها دارای دو جنبه هستند . یکی ، جنبه سود بخشی و دیگری، جنبه زیبایی . بعبارت دیگر ، جنبه ایکه زندگی را برای انسان ، سهل و آسان می نماید و جنبه ایکه غذای روح و روان آدمی را مهیا می کند. هنر اسلامی به یک معنا ، هنری است تجریدی و عرفانی و جوهر آن در قرینه سازی متجلی می گردد . تمامی نظم تجریدی این معماری قدسی ، باز تابی است از محتوای عارفانه ای که بر پایه ایدئولوژی اسلامی بنا شده است . در هنرهای تزئینی اسلام ، رعایت اصل « پرهیز از بیهودگی » وجود دارد یعنی اینکه در هنر اسلامی نه تنها از مسائل منفی خودداری می شود بلکه از امور بیهوده و عبث نیز پرهیز می شود . بعبارت دیگر ، در هنر اسلامی آنچه که ضروری و بایسته است به شکلی زیبا و دلپسندارائه می گردد . یعنی در هنر اسلامی هم به جنبه کاربردی و هم به جنبه تزئینی یک پدیده و اثر هنری توجه می شود . جنبه کاربردی، بدین لحاظ که آثار هنری ، عبث و بیهوده نباشند و جنبه تزیینی هم بدین جهت که به حس جمال طلبی و زیبایی خواهی انسان ، پاسخ مثبت داده شود . در واقع مسجد ، مجموعه ایست که از هنرهای گوناگون که بر روی هم فضا و مکان مقدسی را پدید می آورند . فضا و مکانی که برای ایجاد رابطه میان خداوند و خلق متناسب باشد . فضا و مکانی که در عین شکوه و جلال ، آراستگی و تزئین آن ، ذهن انسان را به جای توجه به خداوند به خود مشغول ندارد و از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان
در حقیقت زبان فارسی یک شاخه از تنه ی السنه ی ( زبانهای ) آریایی است که در نتیجه ی تبادلات و تغییرات سیاسی و اجتماعی که در سرزمین ما روی داده است به تدریج ساخته شده و به شکل فعلی درآمده است .
قدیمی ترین آثار ادبی که از زبان مردم در دست است، گاتاهای زردشت می باشد که با قدیمی ترین آثار سانسکریت که در کتب اربعه ی ویدای هند دیده می شود قرابت نزدیک دارد و در واقع مانند دو لهجه ی نزدیک از یک زبان محسوب می گردد.
بعد ازگاتاها که کهنه ترین یادگارزبان فارسی دری،است، به زبان دوره ی بعد که زبان « پارسی باستان» است می رسیم. این زبان به وسیله فرمانروایان هخامنشی و ازطریق کتیبه های بیستون ، پاسارگاد، تخت جمشید ، شوش ، الوند و غیره به عصر ما رسیده است .زبان پارسی، که آن را امروزه « پارسی باستان» می نامند ، در ضمن سومین تطور زبان گاتاها به وجود آمده است. دومین تطور آن مربوط به دوره دولت مادی باشد و اولین تطور مربوط به زبان اوستایی است .
از زبان مادی ها که قهراً به زمان قدیمی تری مربوط بوده است، نشانی باقی نمانده که از چگونگی آن ما را مطلع سازد، مگر اینکه بعدها کتیبه هایی از آن پادشاهان و قوم بزرگ به دست آید. تنها هرودوت به ما گفته است که نام دایه کوروش کبیر در مملکت مدی،» اسپاکو «بوده است.
این قول هرودوت را روایات دیگری تایید کرده است. یکی آنکه حمزه ( به نقل ازیاقو ت حموی) می گوید که اسپهان و سجستان ( سگستان ) دارای یک معنی است. و «اسپا» و « سج یا سگ» را هر دو به معنیسپاهی و شجاع گرفته و گوید:
" اسپهان و سجستان، یعنی مملکت لشکریان و شجعان )کتاب معجم البلدان" (
می دانیم واژه سپاه در اصل» اسپا« است، که از اصل قدیمی تری برخاسته که همانا» اسپاد« باشد و «اسپاد» و «اسپا» معنایی جز باوفا و شجاع ندارند. و لذا مردان جنگجوی لشکر نظر به وفاداری و سربازی و دلیری به آن نام نامیده می شده اند، در همین راستا حیوانی باوفا و شجاع که نزد آریاها محترم بوده ( بدلیل اهمیت فوق العاده ای که در جامعه دامپرور و کشاورز آنروز داشته است) وجایگاه خاص آن نزد اجتماع انسانی آنروز، به نحو غیر قابل قیاسی با جایگاه امروزین آن بوده است ، نیز به این نام ( سک یا سج یا سگ که ریشه در لغت اسپاد دارد ) متصف شده است ( بمعنای با وفا و شجاع )
از طرف دیگر لغت« سج یا سگ» و «سکا» و «سکه» هم نام طایفه بزرگی از آریاییهای مشرق بود، که »سکستا« به نام آنان لقب داده بودند . و بعید نیست که معنی این «سگ» یا «سکه» به فتح الف، هم به معنی مردمانی باوفا و شجاع و دلیر به زبان مادی باشد.
پس در نتیجه، قول حمزه و قول هرودوت در اینجا به هم می رسند که « سج یا سگ» و «اسپاکو» که مصغر و مؤنث اسپا باشد، به معنی باوفا و شجاع است، و سربازان را که دارای آن صفات بوده اند اسپا و اسپاد و اسپاه گفته اند، یعنی بعدها حرف دال اسپاد، به هاء بدل گردیده است، مانند ماد که ماه شده است. و سگ را هم به مدلول تجمع این صفات در وی، خاصه میان مردمی چوپان منش و صحراگرد قدیم، «اسپا» گفته و مؤنث آن را چنانکه هرودوت گوید، اسپاکو خوانده اند .
از قضا در تاریخ سیستان نیز وجه تسمیه ای است که باز ما را در این فرضیات قریب به یقین کمک می نماید، در این کتاب آمده است : گرشاسب به ضحاک گفت این مملکت را سیوستان گویند، و سیو به معنیمرد مرد، یعنی »اشجع شجعان» است. گرچه در این که سیستان در اصل سیوستان باشد خیلی تردید است، ولی قرابت معنی این روایت با معنی که ما در مورد سگ و یا سکه کردیم، اینجا یک حقیقتی را روشن می سازد .
اتفاقاً از قرار معلوم در حدود ییلاقات هم لغتی شبیه به اسپا، در مورد این جاندار، استعمال می شود و امکنه ای هم به نام اسفه سپه، در سیستان دیده شده است که از همان ماده ی اسپا، مشتق آمده است .
این بحث فقط برای نمونه بود و غیر از این از زبان مادی ها اطلاعی در دست نیست، و شک نداریم که زبان مادی هم لهجه ای از زبان پارسی بوده است .
در همان زمان که زبان پارس باستان رایج بوده است، زبان های دیگری از قبیل خوارزمی، سغدی، سکزی، هراتی، خوزی، و غیره موجود بوده که همه شاخه هایی از تنه ی زبان قدیم تری شمرده می شده، که شاید همان زبان گاتاها، یا سانسکریت، یا پدر آن دو زبان بوده است .
به هر صورت بعد از دو زبان اوستی و پارسی باستان، آسیب بزرگی به این مملکت وارد شد و آن فتنه اسکندر بود. پس از آنکه یونانیان رانده شدند و مملکت به دست دولتمردان پهلوی افتاد یک زبان دیگری شروع به نمود و رشد نهاد، و آن زبان «فارسی میانه» بود که امروز ما آن را زبان پهلوی می گوییم .
شکی نیست که زبان پهلوی از زبان های مملکت «پرث» بوده، و آن سرزمینی است که خراسان که مجموعه شهرهای بجنورد و قوچان و نیشابور و مشهد و سرخس و تربت حیدریه و سبزوار و طبس و تا حدودی سیستان را شامل بوده، و حد غربی آن تا قاموس می کشیده، یادگار آن می باشد .خط پهلوی نیز خط علمی فضلا و خط مخصوص کتیبه ها وسکه های اشکانیان و ساسانیان گردید .
پس می توان گفت چهارمین تطوری که ما در این زبان مشاهده می کنیم، زبان پهلوی است. بعد از اوستی، مادی، پارسی باستان، برای بار چهارم زبان پهلوی پا به عرصه بروز می گذارد. و آغاز رسمیت آن هم چنانکه اشاره شد، از اوقاتی است که اشکانیان (پهلویان) یونانیان را رانده و پایتخت خود را مرکزیت دادند، این حوادث از دو قرن قبل از میلاد مسیح شروع شده و در دو قرن بعد از میلاد که نزدیک طلوع دولت ساسانیان باشد، نضج گرفته و به صورت یک تطور و تکامل صحیحی بیرون آمد .
ادبیات ازسالهای اولیه میلادی تا اواخر دولت ساسانیان بی هیچ شکی در این تطور چهارمین که به زبان پهلوی نامیده شده است نگاشته می شده، چه کتبی که از آن ادوار باقی مانده و چه کتیبه هایی که از ساسانیان خوانده شده، و چه سکه های اشکانی و ساسانی همه این معنی را تأیید می کنند.
اگر چه در خط پهلوی اشکال مختلفه دیده می شود، لیکن بنظر نمی رسد که در زبان مزبور اختلاف زیادی باشد، و حتی کشفیاتی که از «تورفان» واقع در ترکستان چین و ملک ختا به دست آمده، و مربوط به مانوی ،کیش عصر ساسانیان است، با وجود تفاوتی که در خط آنها هست، در زبان تفاوت بسیار فاحشی با زبان فارسی و پهلوی آ ن عصر در آن دیده نمی شود. معلوم می شود این تطور خیلی قوی بوده و در تمام قلمرو استقلال و اقتدار ساسانیان نشر و سرایت کرده است .
آثار پهلوی: از زبان پهلوی چند کتیبه، یک سلسله سکه، یک دوره کتاب و رساله و چند دوبیتی موجود است. علاوه بر کتبی که از «مانی» به دست آمده که اگر آنها را در ردیف ادبیات فارسی میانه (پهلوی) بشماریم، باید بر این سلسله چند شعر و یک دو کتاب و اوراق دینی نیز افزوده گردد .
در کتب تواریخ عربی، بعضا قدیمی ترین جملات فارسی به نحو چشم گیری خود نمایی می کند.در رأس همه آن تواریخ، تاریخ طبری است. در این تاریخ و سایر تواریخ، جملاتی دیده می شود که تعداد اندکی از آنها پهلوی و بیشتر فارسی دری است، زیرا غالب آن جملات نقل قول مردم خراسان است .
مثلاً درموقع تسمیه جندی شاپور ، طبری و حمزه می گویند: وجه تسمیه آن » ویه اژاتنیوشابور« است. یعنی« به ازانتا کیه شاپور» و این جمله پهلوی است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
تحول مفهوم اوقات فراغت ، نظام های تولیدی و بازار کار
هدف اصلی این مقاله بررسی تحول مفهوم اوقات فراغت در دو دوره بعد از صنعتی شدن در اواخر قرن نوزدهم و قرن بیستم و بعد از دهه 1980 است.
مروری کلی بر تحول مفهوم اوقات فراغت
هدف اصلی این مقاله بررسی تحولات مفهوم اوقات فراغت در دو دوره صنعتی شدن و گسترش سرمایه داری در اواخر قرن نوزدهم و قرن بیستم و تحولات بعد از دهه 1980 آنطور که در نظریات جامعه شناسان و بررسیهای جامعه شناسی اوقات فراغت منعکس شده است. تحولاتی که در ساخت اقتصادی و بازار کار در این دو دوره رخ داد ماهیت اوقات فراغت را دگرگون کرد. رشد صنعتی شدن بر پایه نظام سرمایه داری نگرش به اوقات فراغت را از آنچه در دوره کهن و جامعه ماقبل سرمایه داری با آن مواجه بوده تغییر داد. رشد جنبش کارگری و بالا گرفتن عرصه ستیز اتحادیه های کارگری و کارفرمایی و تحول در مدیریت علمی واحدهای صنعتی در جهت ظهور مفهوم جدیدی از اوقات فراغت بود که به کلی متفاوت از تعریف آن در دوره باستان است. اگر واژه اوقات فراغت را ریشه شناسی کنیم از ریشه لاتین به معنی "اجازه دادن" می آید لذا فراغت به معنی رخصت دادن معنی می دهد.( تامیلسون، 1993، 329 -330) حتی در اندیشه یونانی نیز واژه فراغت هم ذوج کار و یا نیروی کار بوده است. در میان متفکران گذشته ارسطو فراغت را به مثابه پیشه ای جدی می دانسته است: " ما حرفه و کار و شغلی را در پیش می گیریم تا فراغتی داشته باشیم". در نظر اول این طور استنباط می شود که به نظر ارسطو فراغت وضع ایده آلی است که هر شهروند به دنبال و در آرزویش است. لذا صرف اوقات فراغت لازمه زندگی است. ( مارت، 1989، ص 14) اما آنطور که بعدا در بررسی قضاوت مسلط در باره دیدگاه اندیشمندان باستان در خصوص اوقات فراغت خواهیم پرداخت برخلاف نظر بارت آنچه ارسطو از اوقات فراغت منظور نظر داشته است هم ذوج بودن آن با کار است و نه در مقابل کاربودن. این درست در مقابل مفهومی از اوقات فراغت قرار می گیرد که مربوط به تحولات بعد از صنعتی شدن و رشد نظام سرمایه داری است. بنابر این فراغت در دوره مدرن بتدریج در مقابل کار قرار می گیرد. یعنی ما در مقابل دستمزد فعالیتی می کنیم تا فراغتی داشته باشیم. بنابر این فرق است بین تلقی ما از اوقات فراغت در دوره مدرن که در بیشتر نوشته جات مربوط به اوقات فراغت در علوم اجتماعی آمده است : یعنی قراغت به معنی " فرصتی برای وقت آزاد " . ( ویلیامز ، 1976) در چنین تلقی، کار فعالیتی است که یه شما برای انجام آن پرداختی صورت می گیرد اما فراغت صرف زمانی است که اجباری در انجامش نیست و پولی هم در قبال آن دریاقت نمی کنید. بعدا نشان خواهیم داد که در دوره جدید تا چه حد چنین تعریفی از اوقات فراغت تنها ساده انگاری بیش نیست و بررسی های تجربی را از عینیت دور می کند. به عبارت دیگر رابطه کار و فراغت براحتی رابطه ای متجانس محسوب نمی شود و براحتی نیز غیر متجانس نیست. بلکه رابطه ای است که با تحولات اجتماعی و اقتصادی در حال تحول بوده است. آنچه که این مقاله بطور مشخص دنبال می کند بررسی تحول مفهوم اوقات فراغت در سه مرحله ماقبل مدرن ( دوران باستان ) ، دوره مدرن ( انقلاب صنعتی و صنعتی شدن ) و دوره مدرنیته متاخر ( دوران جهانی شدن ) است. در هر یک از این دوره ها نگرش گروه های مختلف مردم در جوامع گوناگون به اوقات فراغت متفاوت بوده است که این ناشی از تحولات در عرصه ساخت اقتصادی است. در دوره مافبل مدرن اوقات فراغت بخشی از زندکی فرهنگی بوده است. اما در دوره صنعتی فراغت به واقع مشکل جامعه صنعتی تلقی می شده است چون بطور مشخص فعالیت های فراغتی ماقبل مدرن فعالیت هایی غیر مولد تلقی شدند. نظم توسعه صنعتی اولیه در بیشتر جوامع فراغت را بالقوه مشکل جامعه صنعتی می پنداشت و لذا گسترش آن را بر نمی تابید. آنطور که در بخش بعد بررسی خواهد شد چنین نگرشی به اوقات فراغت بر اساس تفسیری خاص از اوقات فراغت در جامعه ماقبل مدرن بود. یعنی اینکه اگر کارگر صنعتی به مانند جامعه و فرهنگ ماقبل سرمایه داری و صنعتی زمانی را به اوقات فراغت بپردازد نظم نیروی کار و تولید در خطر قرار خواهد گرفت. برای همین بود که فرهنگ اوقات فراغت و تفریح سنتی مورد حمله قرار گرفت تا به حاشیه رود. ( تامسون ؛ 1967) در حقیقت می توان گفت فعالیت فراغتی در اوایل رشد دوره صنعتی مدرن حوزه تضادهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بود که به شکل ستیزاتحادیه های کارگری و مدیریت کارخانه ها و کارفرماها تجلی می یافت. اما به تدریج که ساخت اقتصادی تغییر کرد و بازارهای مصرفی تشکیل شد حوزه های فراغتی برای اقشار مختلف شکل یافت. بنابر این می توان تحول در مفهوم اوقات فراغت را همگام در تحول در ساخت های اقتصادی که پیامد ظهور حوزه ستیز است نیز جستجو کرد. بر این اساس در جامعه مصرفی امروز نمی توان همان تعریفی را از اوقات فراغت بکار برد که در آغاز جامعه صنعتی و یا در جامعه کهن و باستانی بکار می رفت ، چون ویژگیهای جامعه مصرفی ماهیتا با انواع جوامع گذشته متفاوت است.
اوقات فراغت در عصر باستان : تصحیح یک قضاوت تاریخی
با گسترش انقلاب صنعتی بخشی از اهداف طبقه کارگر و جنبش کارگری حق برخورداری از اوقات فراغت و رفتن به تعطیلات بود که از طریق اتحادیه های کارگری تحت عنوان مرخصی با استفاده از حقوق و دستمزد دنبال می شد. به قول آدرنو اصطلاح اوقات فراغت یا داشتن وقت آزاد در همین دوران باب شد یعنی فراغت خاطر و داشتن زندگی راحت و بی دغدغه. (آدرنو، 1379 ، ص 27) البته جنبش طبقه کارگر یا جنبش کارگری در ابتدا بیشتر اوقات فراغت را با پول در تنش می دیده است ( کراس ، 1986) . لذا در تاریخ کارگری مساله گرفتن استفاده از تعطیلات و داشتن اوقات فراغت با دریافت پول در دستور کار این جنبش قرار گرفت. کاهش ساعات کار و حق استفاده از مرخصی با حقوق از دستاوردهای اتحادیه های کارگری در غرب در اوایل دهه 1930 در غرب بود. این مساله با رشد جنبشی همزمان است که با زبان کمبل به آن می توان جنبش رشد اخلاق مصرفی نام داد. ( کمبل ، 1983 و 1987 ) کمبل با استفاده از واژه های وبر در کتاب " اخلاق پروتستانتیسم و روح سرمایه داری " اخلاق مصرف را در مقابل اخلاق تولید می گذارد، یعنی اینکه مصرف زمان دیگر ضد ارزش تلقی نگردد. بهر حال تمامی حقوقی که کارگران مطالبه کردند در پی جنبش اوقات فراغت تقاضا شد. به عبارت دیگر افزایش استفاده از مرخصی همراه با حقوق برابر است با رشد صنعت فراغت. یعنی سیطره جادویی که در آن مردم ، خود حداقل تصور می کنند که بر اساس اراده آزاد خود عمل می کنند. در نقد صنعت فراغت به عنوان توطئه کالائی شدن فراغت در دینای سرمایه داری آ درنو این استدلال را مطرح می کند که خود این اراده توسط همان نیروهایی شکل می گیرد که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیشگفتار:
دیرزمانی است که مردم جهان به اهمیت پیدایش خط والفبای آن پی برده، خواسته اندبدانند،کی وکجاوچگونه اختراع شده است.ولی باوجودتحقیقات وآراء مختلف این بحث هنوزبه مرتبه قطعیت نرسیده وتحقیقات همچنان ادامه دارد.
باشگفتی مشاهده می کنیم علیرغم دگرگونی ورشدوتحولات خط درطول تاریخ بازهم امروزدرزندگی روزمره ازانواع سیاق های موجوددرطول تاریخ خط،استفاده می شود. سرزمین پهناورایران نیزکه ازدوران باستان مصرتمدن های گوناگون ونقطه تلاقی فرهنگ های مختلف ودرنتیجه جایگاه زبانهای مختلف منسوب به شاخه های مستعدوباخطوط متنوع بوده است،ازاین قاعده مستثنی نیست،لیکن تحقیقات وپژوهشهای ما دراین زمینه بسیارناقص ومختصراست وکفاف سطح معاصراین علم را نمی دهد از این روجای پژوهش که حاوی تاریخچه خطوط اسلامی می باشد، همواره خالی بوده است.
گردآوری این تحقیق انگیزه هایی چون جلوگیری ازفراموشی وازمیان رفتن زحمات هنرمندان پیشین، دردسترس نبودن کتب وتحقیقات برای بهره جویی هنرجویان وعلاقه مندان وآگاه شدن اساتیدودانشجویان و علاقه شخصی به پیدایش وسیه تحول خط می باشد و اینکه بدانیم منشأخط نوشتاری امروزه ازکجاست.
مقدمه:
در روایت است که پیامبر(ص) فرمودند:«نخستین خط خداقلم بود و بفرمود تا همه بودنیهارا به رستاخیز بنویسند.»بدین ترتیب،نوشتن دارای منشأ الهی است.
سرنوشت انسان از همان روز ازل نوشته شده و تغییرناپذیری اش درحدیث پیامبر(ص) بیان شده است آنجاکه می فرماید:«قدرفع القلم».
نعمت داشتن "زبان واندیشه"وبه دنبال این دو،دستیابی انسان به«خط وکتابت» بارزترین ویژگی برتری انسان نسبت به سایرموجودات است.خط ونوشته را شاید بتوان مهمترین اختراع بشر در طول تاریخ دانست چراکه نوشته ها، مجرای انتقال اطلاعات،ثبت وضبط تاریخ هستند.
درمیان ملل متمدنه،خط منحصراًوسیله ی نمایش وضبط و تفهیم مقاصد و افکار است و استثناء ذوق لطیف ایرانی توانسته است ازآن، مانندسایرآثارصنایع ظریفه نیزاستفاده کند و اینک قرنهاست که خط ایرانی یکی ازمظاهرهنری ظریف ملی میباشد. ابن خلدون محقق تونسی تعریف جامع وکاملی ازخط نموده است. او می نویسد: خط عبارتست ازنشانه هاواشکالی از حروف که این شکلها کلمات شنیدنی رانشان میدهد و دلالت برنیات درونی انسان دارد. بنابراین خط نسبت به کلمات یانشانه های لغوی درمرتبه دوم قرارداردواین فن ازهنرهای شریف است.
قبل ازظهوراسلام زبان وخط ایرانی،پهلوی بودوکتب علمی،سیاسی وادبی باآن نوشته می شدوفقط کتابهای دینی به خط اوستایی نگاشته می شد.ولی پس ازظهوراسلام،شهرهای ایران یکی پس ازدیگری خط عربی را (که دراوایل اسلام خط کوفی بود)اقتباس کردند و ازآن پس ایرانیان به خط کوفی وسپس به خط نسخ می نوشتند. دراین رهگذرزبان فارسی نیز با برخی ازلغات عربی درآمیخت،درنتیجه زبانی موسوم به فارسی دری به وجودآمد.
قابل ذکراست که این دگرگونی به دلیل وسعت خاک ایران،درهمه جابه یک گونه ویک زمان صورت نگرفت.
چنانکه دربرخی ازنقاط ایران نظیرناحیه ی طبرستان که تعصب ویژه ای نسبت به حفظ شعایرملی خویش داشتند،درقرن دوم وسوم هجری نیزحتی ازخط پهلوی استفاده میکردند.بزرگترین سنداین دوران سکه های اسپهدان طبرستان است.آنها خط پهلوی را برروی سکه های خودضرب میکردند. آثاردیگری نیز وجود داردکه بیانگر استفاده ازخط پهلوی درقرن چهارم ه.ق است.مثل کتیبه های برجهای لاجیم و رسکت در مازندران که به خط پهلوی می باشد.
این نکته مسلم است که خط ازآغازپیدایش خوددرطی قرون واعصاربتدریج تحولات ودگرگونی های پیاپی دیده وراهای صعب ودشوارپیموده تابصورتهای کنونی درآمده است واین موضوع بستگی به تحولات وپیچ وخمهای تاریخ بشری واحتیاجات ورویدادهای مهم داشته است،ازقبیل تأسیس تمدنها،روی کارآمدن سلسله ها و انقراض سلسله های دیگر، مهاجرتهای اقوام،روابط بین آنها و ظهورادیان کتب مقدسه.
محققان، سیرتکاملی خط رابه صورت زیرتقسیم بندی کرده اند:
خط تصویری
2- خط صوتی یامفهوم نگار
3- خط هجایی یاسیلابی
4- خط الفبایی
دراین تحقیق به بررسی چگونگی پیدایش خط درایران خواهیم پرداخت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
اشاره ای مختصر به تحول باستان شناسی در ایران
دکتر صادق ملک شهمیرزادی
مقدمه
از زمان تشکیل اداره کل باستان شناسی که خود تغییر نام یافته اداره عتیقات بوده است و امروز به عنوان «مرکز باستان شناسی ایران» یکی از سازمان های تابع وزارت فرهنگ و آموزش عالی است بیش از نیم قرن نمی گذرد.
قدمت تأسیس گروه آموزشی باستانشناسی در دانشگاه تهران حتی به نیم قرن هم نمی رسد. این دو نهاد فرهنگی، تحقیقاتی و پژوهشی به عنوان دو تشکیلات سازمان یافته ایرانی به آن اندازه جدید هستند که احتمالاً تدوین تاریخ چگونگی تغییرات و تحولات آن نیاز به زمان بیشتری دارد تا مدارک و اسناد رویدادهای درون سازمانی آنها را بتوان به راحتی در اختیار داشت. به همین جهت می توان عنوان اشاره مختصر بر تحول تشکیلات باستان شناسی در ایران را برای این بررسی انتخاب نمود و هدف از چنین بررسی را نظری بر فعالیت های تحقیقاتی و پژوهشی در زمینه مطالعات باستان شناسی و تشیلاتی آن در ایران و توسط ایرانیان دانست. جدید بودن تشکیلات باستان شناسی در ایران با نهادهای مشابه در سایر نقاط جهان را با یک مقایسه ساده می توان روشن نمود. مثلاً «با مقایسه با موطه لوور (Luvro) در پاریس که در سال 1793 میلادی (برابر 1172هـ.ش) 4 سال بعد از پیروزی انقلاب کبیر فرانسه از طرف انقلابیون به ملت فرانسه اهدا شد و رسماً» موزه جمهوری فرانسه که گاهی نیز به نام موزه ملی فرانسه نامیده می شد افتتاح گردید، در ایران فکر تأسیس یک موزه ملی 123 سال بعد از آن پدید آمد. اگر در کشور انگلستان در سال 1882 میلادی لایحه حفظ میراث فرهنگی توسط یک بانکدار عضو پارلمان به نام جان لوباک به مجلس ارائه و از تصویب مجلس انگلستان گذشت در ایران مجلس شورای ملی در سال 1306 هـ . ش (برابر 1927 میلادی) موفق شد امتیاز انحصار حفاری و کاوش های باستانی در تمام ایران را که رسماً در سال 1900 میلادی (1279 هـ . ش) به دولت فرانسه واگذار شده بود فقط به طور مشروط لغو نماید (به این موضوع در آینده بیشتر خواهیم پرداخت).
در 1750 میلادی جان وینکلمن آلمانی وقتی کتاب معروف خود به عنوان «تاریخ هنر قدیم» را نوشت در آن میزان و ملاکی برای تغییر سبک های مختلف هنری ارائه نمود. به عنوان پدر علم باستانشناسی نامیده شد و یا هنگامی که جنس جاکوب آسموسن وارسا درس سال 1884 میلادی کتاب معروف خود را تحت عنوان «ادوارد باستانی دانمارک» منتشر نمود و در آن درباره تقسیم ادوار مختلف باستانی به سه گروه سنگ و برنز و آهن که قبلاً توسط استادش کریستین جورگنسن تامسن پیشنهاد ارائه شده بود مفصلاً توضیحاتی داد و ضمن آن برای جلوگیری از انهدام میراث فرهنگی ترقی را ارائه نمود رسماً به عنوان اولین باستانشناس در تاریخ مطالعات باستانی شناخته شد و بعدها به مقام استادی بخش باستان شناسی در دانشگاه دانمارک در کپنهاک رسید و همچنین مدرسه مطالعات و تحقیقات باستانی در پاریس که قسمتی از تشکیلات موزه لوور بود وبه نام مدرسه لوور در سال 1882 میلادی رسماً به کار آموزش باستانی و تربیت باستان شناسان پرداخت. اولین گروه دانشجویان باستانی دانشگاه تهران حدود سال 50 - 1949 میلادی فارق التحصیل شناخته شدند.
برای پیگیری چگونگی تکوین و تطور تکاملی تشکیلات باستان شناسی در ایران که گاهی با وقفه و سکته همراه بوده و زمانی نیز به طور طبیعی و جبری مسیر خود را طی می نموده است ابتدا به خلاصه ای از جدول زمان بندی تحولات سازمانی تشکیلات باستان شناسی نظر می افکنیم و سپس به شرح مختصری از نکات برجسته آن بسنده می نماییم.
توجه ایرانیان به میراث فرهنگی
قبل از ورود به بحث اصلی که چگونگی تکوین و تکامل تشکیلات باستانشناسی در ایران است، چگونه توجه ایرانیان را در ابتدای امر نسبت به میراث فرهنگی و آثار باستانی باید به اختصار مورد مطالعه قرار داد. بر اساس مدارک موجود چنین به نظر می رسد که در ابتدای توجه ایرانیان به آثار باستانی از حد یک تفنن زودگذر و موقت که اکثر اوقات با انهدام و ویرانی آنها نیز همراه بوده است تجاوز نمی شود. 1) در این باره بهترین شاهد مدعای اعترافات محمد حسن خان اعتماد السلطنه است که ضمن خاطرات روز شنبه 12 جمادی الاول سال 1303 هـ . ق که مطابق است با بهمن ماه 1264 هـ .ش چنین نوشته شده است:
« ... بعد از نهار خانه آمدم. تا عصر مشغول خواندن مسکوکات کهنه شدم. تازه به این خیال افتادم. سکه کهنه جمع می کنم» (اعتماد السلطنه 407)
« ضمن خاطرات روز دوشنبه 24 جمادی الاول همان سال می نویسد «صبح خواستم لباس نپوشم تمام روز خانه باشم، مشغول خواندن سکه کهنه که حالا به این خیال افتادم سکه کهنه جمع می کنم شوم باز نشد. خانه ظل السلطان رفتم. خیلی صحبت شد. به خانه آمدم. کاغذ سختی به نایب السلطنه (نوشتم) استعفا از احتساب نمودم. بعد تا عصر با شیخ مهدی و عارفخان سکه های قدیم را که تازه خریده ام خواندیم ... ) اعتماد السلطنه 413 .
این تفنن خرید و فروش آثار باستانی بیشتر در میان طبقه اعیان و اشراف جامعه در اواخر عهد ناصری رواج بوده است . آثار فرهنگ ایران به مرور و طریق مختلف وارد مجموعه های خصوصی می شده است. یکی از این راه های ورود اشیا به مجموعه های خصوصی به صورت هدیه بوده است که بهترین شاهد آن نوشته دکتر فووریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه قاجار است که بین سال های 1360 تا 1309 هـ . ق در ایران به سر می برد. خاطرات خود را در این مدت می نوشته است. دکتر فووریه می نویسد:
«اعتماد السلطنه در یکی از امامزاده های آهنگران کاشی های زیبایی به دست آورد که اگرچه جلای کاشی های طلایی را نداشتند ولی باز بی اهمیت نبودند سه عدد از آنها رابرداشت و به من هدیه داد ... (دکتر فووریه - 388) و ...
تأسیس نخستین موزه در ایران
شواهد ارائه شده فوق دال بر وجود آثار باستانی واشیاء عتیقه درمجموعه های تماماً ویا قسمتی از آنها دریک موزه عمومی حفاظت می شده اند هیچ گونه اطلاعی دردست نیست اما دراینکه