لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
تاثیر و اینترنت بر تحول بازارکار
چکیده
از شگفتانگیزترین پدیدههای دهه اخیر، میتوان رشد فوق جهشی ICT و به ویژه اینترنت را نام برد به نحوی که تمام عرصههای فعالیت اقتصادی را به تسخیر خود درآورده است. اقتصاد جدید اصطلاحی است که برای توصیف این وضعیت بکار میرود. بازارکار نیز دائماً تأثیرات بیشتری از این ابزار جدید اطلاعاتی و ارتباطی میپذیرد به طوری که جنبههای گوناگون آن از قبیل جستجو و انطباق شغلی را متحول میسازد. مقاله حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که آیا با گسترش اینترنت، انطباق شغلی بهتر شده و نرخ بیکاری اصطکاکی کاهش مییابد. پژوهشهایی که به بررسی این پدیده بر بازارکار پرداختهاند در مورد کاهش هزینه جستجو، انطباق بهتر شغلی و افزایش کارایی اقتصادی متفقالقول هستند، اگر چه مشکل گزینش نامناسب نیز به همراه آنها میآید، اما تأثیر آن بر نرخ بیکاری اصطکاکی نامشخص است
۱- مقدمه
با پذیرش تغییرات شگرف فناوری در اقتصاد جدید، سایر عرصهها از جمله بازارکار نیز از جهات گوناگون دچار تغییر میشود. جهاتی نظیر: نوع، چگونگی و سرعت انطباق عرضه و تقاضای کار، بهرهوری نیروی کار، نرخ بیکاری طبیعی، بیکاری اصطکاکی، نرخ جستوجوی شغلی کارگران و کارفرمایان، نابرابری دستمزدها، گسترش بازارکار به مناطق دوردست، کار از راه دور(Teleworking) و... که در بخشهای بعدی مقاله تغییرات برخی از آنها را مورد بررسی قرار میدهیم. نظرسنجیهای انجام گرفته درباره استفاده از اینترنت برای اهداف شغلی نشان میدهد که تعداد رو به افزایشی از کارگران در هنگام جستوجوی شغل از اینترنت استفاده میکنند و کارفرمایان نیز مشاغل مورد نیاز را به سایتهای استخدام اینترنتی ارسال داشته یا در سایتهای شرکتی خود اعلام میدارند. از آنجا که اینترنت یک وسیله کم هزینه برای انتقال اطلاعات است، کسب وکار استخدام اینترنتی، یکی از رشتههای سود آورِ دات کام در اینترنت شده است. باتوجه به عمر کوتاه و نوپای این رشته از فعالیت، لاجرم تجربه دو کشور ایالات متحده و انگلستان که در این عرصهها پیشتاز هستند را مورد بررسی قرار دادهایم.
ما این احتمال را بررسی میکنیم که آیا با تغییر جستوجوی شغل و استخدام به سمت اینترنت، انطباق شغلی بهتر شده و نرخ بیکاری اصطکاکی کاهش مییابد. قویترین پیشبینی درباره اثر اقتصاد کلان اینترنت که به وسیلهای برای کاریابی و استخدام تبدیل شده، این است که باعث انطباقهای بهتر خواهد شد. اما استدلال این است که تأثیر آن بر بیکاری اصطکاکی نامشخص است چرا که کاهش هزینه جستجو باعث میشود تا کارگران به جستجوی تعداد مشاغل بیشتری پرداخته، بنگاهها نیز مجبور به بازنگری و غربال در بین تعداد متقاضیان بیشتری شوند و در نهایت حتی کارگران شاغل هم به جستجوی مشاغل جدید تمایل پیدا کنند که مجموع این عوامل، زمان جستوجو را افزایش میدهد.
بخشهای بعدی مقاله به شرح زیر تهیه شدهاند. ابتدا به ویژگیهای اقتصاد جدید و محوریت ICT و به ویژه اینترنت در آن اشاره کرده، سپس در بخش 3 به تاریخچه انطباق در اقتصاد میپردازیم و در بخش 4 علل بیکاری اصطکاکی که ناشی از اطلاعات ناقص و هزینه جستوجو است را شرح میدهیم. بخش 5 به نقش اینترنت در مراحل مختلف کار اختصاص دارد. بخش 6 و 7 پتانسیلهای اینترنت در مرحله کاریابی و استخدام را تشریح کرده و تأثیر اینترنت بر انطباق بهتر کارگر و کارفرما را نشان میدهد. بخش 8 عوارض و مشکلات کاریابی اینترنتی را از حیث گزینش نامناسب متقاضیان کار توضیح میدهد و در بخش 9 نقش نهادهای واسطهای در حل این مشکلات تشریح میگردد. در بخش نتیجهگیری نیز با استناد به مباحث مطروحه در مقاله، نکات پیشنهادی برای بازارکار ایران ارائه میشود.
2- اقتصاد جدید، ICT و اینترنت
اصطلاح «اقتصاد جدید» بتدریج رواج یافته و چشمانداز جدیدی را ترسیم میکند که با گسترش فناوری اطلاعات همراه است. یک تعریف کلی از اقتصاد جدید به عملکرد اقتصاد در عصر اطلاعات اشاره دارد. در چنین اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT-Information and Communication Technology) گسترش و اهمیت فزایندهای پیدا میکند. جامعه انسانی طی قرون گذشته تأثیرات قابلتوجهی از تغییرات فناوری پذیرفته است. ICT به ارضای نیازهای ارتباطی و اطلاعاتی که به ایجاد دانایی و بنابراین به همه اشکال توسعه کمک مینمایند، مربوط است. ICT امکانات جدیدی برای تبادل اطلاعات ایجاد مینماید و توان بالقوه بالایی دارد تا به قابلیت انسان برای ایجاد دانش جدید، بیافزاید. چنین دگرگونیهایی باعث رشد بهرهوری نیروی کار شده و با بهرهبرداری بهتر از منابع، نرخ بیکاری سازگار با تورم غیرشتابان (NAIRU- Non-Accelerating Rate of Unemployment) را کاهش میدهد (نوردهاوس 2001).
یک تعریف محدود از اقتصاد جدید به جنبه اینترنتی اقتصاد اشاره دارد به نحوی که تولید کالاها و خدمات جامعه شدیداً به اینترنت وابسته میشود. اصطلاح مرتبط با آن «اقتصاد عریان» (Nude Economy) است به این معنا که با گسترش اینترنت، اقتصاد شکل شفافتر و در معرض دیدتری پیدا میکند (ریزک 2002). به این ترتیب شاهد اقتصادهایی خواهیم بود که مقایسه قیمتها (از جمله دستمزد) برای خریدار و فروشنده بسیار آسانتر شده، نقش برخی واسطهها کمرنگ گشته و هزینههای مبادلاتی و موانع ورود کاهش مییابد (اکونومیست 2000). پس اقتصاد جدید در برگیرنده مقولاتی از قبیل اطلاعات، اینترنت، نوآوری و رشد جدید است. در اقتصاد جدید با پیشرفتهای خیرهکننده در پردازش، نگهداری و انتقال اطلاعات، میتوان کاربرد فناوریهای اطلاعاتی را در تمامی زوایای حیات اجتماعی مشاهده کرد. بطوریکه ”ریزپردازنده توانمند“ پیشقراول یک ”تمدن سیلیکونی“ خواهد بود (وبستر1380). شاخصهای اصلی توسعه اینترنت، نرخ رشد بسیار بالایی را نشان میدهند، اما فاصله بین کشورهای پیشرفته صنعتی و بقیه جهان همچنان بسیار بالا است. بطور مثال شکاف دیجیتالی کشورهای پیشرفته و توسعه نیافته در زمینه کاربران اینترنتی و توزیع میزبانان اینترنتی کاملاًُ محسوس است.
فرانک وبستر در کتاب نظریههای جامعه اطلاعاتی بیان میدارد که نخستین تعریف از اطلاعات که به ذهن خطور میکند تعریفی معناشناختی است: اطلاعات معنادار بوده، دارای یک موضوع است و آگاهی یا دستوری درباره چیزی یا کسی است. اما کنت ارو معتقد است که معنای اطلاعات بطور مختصر و کوتاه عبارتست از کاهش در عدم قطعیت (ارو، 1979).
اطلاعات، کاربر را قادر میسازد تا درمورد چیزی شناخت پیدا کند و از آن دانایی برای برقراری ارتباط، یادگیری، فکر کردن و تصمیمگیری در مواقع نیاز استفاده نماید. اطلاعات مواد اولیه برای دانایی است درست بمانند چوب که مادهای اولیه برای میز است. دانایی یک شکل از سرمایه است، و فناوری یک کاربرد از دانایی برای کار است (ماسودا، 1990).
افزایش در اطلاعات منجر به بهبود ساختار دانایی موجود میشود، که بدنبال آن موجب ترقی و انتقال به ساختار جدید دانایی میگردد، و ساختار قدیمی توسط دانایی جدید بهبود مییابد (نمودار زیر).
دانایی جدید = افزایش اطلاعات + دانایی قدیمی
اهمیت اطلاعات چنان است که در کنار زمین، کار و سرمایه به عامل چهارم و مجزای تولید تبدیل شده است. اما ارزش اطلاعات رابطه معکوسی با کمیت آن دارد. اطلاعات بیش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
پیدایش و تحول زبان
چکیده
آنچه در این مقاله تحت عنوان پیدایش و تحول گفتار ارائه شده نظریه ای بنیادی در گستره زبان است. بسیاری از نظریاتی که تاکنون در مورد علل پیدایش زبان در نزد نوع انسان ارائه شده اند، این فرض را پیشاپیش یدک می کشند که گفتار وسیله ای جهت انتقال پیام است که بشر آن را برای ارتباط با همنوع آفریده است. ولی نظریه ای که در این مقاله گرد آمده است ادعا می کند که در بسیاری موارد گفتار تنها پاسخی به برانگیختگی حاصل از برنامه ای تحت عنوان الگوی کلمه ای در مغز است. آن چه در بسیاری از موارد مکالمه ای دو یا چند نفره به حساب می آید، رفتاری است که هر فرد در جهت پاسخگویی به برانگیختگی حاصل از برنامه ای در مغز خود داده است که متقابلا برنامه ای را در مغز افراد برانگیخته می سازد. این نوع گفت و شنودها، مکالماتی نیستند که ضرورتا منظور از آن، انتقال پیام باشد. این نظریه برای تحول زبان که گفتار تنها بخشی از آن است، روندی قائل است که از شیوه ارتباط افراد با محیط نشات گرفته است، به طوری که انواع تعاملات افراد با جامعه یا اجتماع (که از تعاریف متفاوت برخوردارند) می تواند به الگوهای متفاوتی از گفتار منجر شود. همچنین، با پیگیری چگونگی شکل گیری گفتار در نزد کودکان، نشان داده شده که چارچوب گفتار در نزد افراد در جوامع ابتدایی و کودکان یکسان است و تنها پس از تعاملات افراد در جوامع باستان و جوامع امروزی است که مفاهیم و معانی در مغزها جای گرفته و گفتار چارچوبی جدید در نزد بزرگسالان در جوامع امروزی یافته، به طوری که مغز و گفتار، مفاهیم و معانی را به کار می برند. نظریه ای که از یک طرف تشریح کننده گفتاری است که از واژه ها، نه به مثابه نشانه هایی دلالت کننده بر موضوعها و معانی، بلکه همچون ״خود موضوعها״ استفاده می کند و از طرف دیگر تعیین کننده گفتاری که کلمات، نشانه های موضوع ها و مفاهیم و دلالت کننده بر آنها به حساب می آیند. همچنین، بر طبق نظریات مذکور تبیین شده است که بسیاری از خصایص موجود در زبان (به تعدادی که در این اثر تشریح شده است) ، نه آن گونه که تجربه گرایان، رفتار گرایان و تداعی گرایان پنداشته اند از طریق یادگیری آگاهانه کسب می شود و نه آن گونه که ساختگرایان تصور کرده اند، از ویژگی های ذاتی مغز است، بلکه از طریق درون سازی ناآگاهانه در مغز تثبیت شده و پس از برانگیختگی در قالب زبان ریخته می شود. نظریه ای که ״تعاملی״ لقب گرفته است.
مقدمه
نخستین کلمات ادا شده توسط انسانهای ابتدایی، در حقیقت، دلالت کننده بر موضوع ها نبوده، بلکه بیان کننده خود موضوع های به زبان آورده شده به شمار می رفتند. به بیان دیگر، واژگان مورد استفاده در گفتار به هیچ وجه نماد یا نشانه موضوعها به شمار نمی رفتند، از این روی بین واژگان و تعریف آنها فاصله ای که تحت عنوان دال و مدلول ذکر می شود وجود نداشت. زبان و گفتار در ابتدا به هیچ وجه خصلت انتقال دهنده پیام و مفاهیم را نداشت، بلکه به زبان آوردن هر موضوع مساوی با خلق آن موضوع بود. این شکل از زبان هنوز در جوامع ابتدایی قابل مشاهده است. اسکیموها عقیده دارند انسان از سه جزء تشکیل شده است: جان، روح و نام و برای آنکه دوباره جوان شوند نام خود را تغییر می دهند. کافرها آنقدر برای نام،موجودیت خارجی قایل لودند که تصور می کردند، اگر نام فردی را در برابر دیگ آب جوش به زبان آورند،اسم فرد همچون موضوعی موجودیت دارد و در آب جوشیده و تصفیه می شود. مصریان قدیم نیز با نامیدن مردگان به نام خدایان،آنها را زنده و جاوید می ساختند. چون به زبان آوردن نام چیزی، یعنی وجود بخشیدن به موضوع مورد نظر،سرخپوستان چروکی نیز بر این باورند که موفقیت در شکار به کاربرد واژه های مناسب بستگی دارد. به عقیده اعضای قبیله تولام پورا،ساکن در جزیره سولاوسی،اگر نام کسی ضبط شود می توان روح او را به چنگ آورد. در نزد کاراد جری ها، بومیان استرالیا، افسانه ای مرسوم است که می گوید: دو اسطوره از زمین بیرون آمده در حالی که تا آن موقع هیچ چیز وجود نداشت و پس از آن که اسطوره ها به روی جانوران، گیاهان، ماه و ستارگان نامگذاری کردند آنها حقیقتا به وجود آمدند. در قبایل شمال آفریقا، در یافتن نام دشمن مانند آن بود که فرد به ابزاری دست یافته که می تواند بر دشمن مستولی شود. در طایفه اوجیبوی، نام خود را به بیگانگان نمی گویند; چرا که اسم هر فرد را قسمتی از وجود وی می پندارند و می ترسند با به زبان آوردن نام خویش از وجود خود بکاهند. بومیان سولکا برای آنکه دشمنان خود را در جنگ ضعیف و ناتوان کنند، آنها را به نام درخت پوسیده صدا می کنند و عقیده دارند آنها با به زبان آوردن این کلمه واقعا ضعیف و ناتوان می شوند مالینوفسکی از معدود مردم شناسائی است که در طی تحقیقات خود با بسیاری از بومیان زندگی کرده و زبان و گفتار ایشان را فرا گرفته بود، از این رو به خوبی نسبت به تمایز آشکار زبان در نزد بدویان با آن چه در جوامع امروزی از پدیده ای به نام گفتار استنباط می شود، آگاهی داشت. وی طی تحقیقاتش پی برد که گفتار در جوامع ابتدایی خصلت پیام رسانی ندارد. او اذعان می دارد: در جوامع ابتدایی، زبان به عنوان یک پیوند در فعالیت های انسانی سنجیده شده و جزئی از رفتار انسانی شناخته می شود. او، نام ارتباط احساس برانگیز بر آن می نهد و از خود می پرسد: آیا در این نوع ارتباط، کلمات در مرتبه اول به جهت انتقال معنی، معنایی که از نظر نمادین از آن آنان است، به کار رفته است؟ و پاسخ می دهد: مسلما خیر، و ادامه می دهد، زبان در این جوامع به عنوان وسیله ای برای انتقال اندیشه ( آن چنان که ما بدان می نگریم) به کار نمی آید. او اذعان می کند که زبان در این جوامع نشات گرفاه از شیوه تفکر نیست، بلکه باید آن را نوعی تبادل احساس بین افراد ارزیابی کرد که کارکرد اجتماعی دارد. از طرفی ما با نوع دیگری از زبان در جوامع امروزی مواجه ایم که در آن واژگان به مثابه نشانه هایی هستند که بر مفاهیمی دلالت می کنند که از بیان آنها مقاصدی دنبال می شود. به بیان دیگر، در زبانی که در جوامع امروزی متداول است و بیشتر این نوع از زبان مورد توجه زبان شناسان قرار گرفته است، کلمات به کار رفته، نه به عنوان خود موضوع ها، بلکه به مثابه نماینده های آنها، معانی و مقاصد معینی را به دیگران انتقال میدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
سیر تحول و تطور زبان پارسی در گذر زمان
در حقیقت زبان فارسی یک شاخه از تنه ی السنه ی ( زبانهای ) آریایی است که در نتیجه ی تبادلات و تغییرات سیاسی و اجتماعی که در سرزمین ما روی داده است به تدریج ساخته شده و به شکل فعلی درآمده است .
قدیمی ترین آثار ادبی که از زبان مردم در دست است، گاتاهای زردشت می باشد که با قدیمی ترین آثار سانسکریت که در کتب اربعه ی ویدای هند دیده می شود قرابت نزدیک دارد و در واقع مانند دو لهجه ی نزدیک از یک زبان محسوب می گردد.
بعد ازگاتاها که کهنه ترین یادگارزبان فارسی دری،است، به زبان دوره ی بعد که زبان « پارسی باستان» است می رسیم. این زبان به وسیله فرمانروایان هخامنشی و ازطریق کتیبه های بیستون ، پاسارگاد، تخت جمشید ، شوش ، الوند و غیره به عصر ما رسیده است .زبان پارسی، که آن را امروزه « پارسی باستان» می نامند ، در ضمن سومین تطور زبان گاتاها به وجود آمده است. دومین تطور آن مربوط به دوره دولت مادی باشد و اولین تطور مربوط به زبان اوستایی است .
از زبان مادی ها که قهراً به زمان قدیمی تری مربوط بوده است، نشانی باقی نمانده که از چگونگی آن ما را مطلع سازد، مگر اینکه بعدها کتیبه هایی از آن پادشاهان و قوم بزرگ به دست آید. تنها هرودوت به ما گفته است که نام دایه کوروش کبیر در مملکت مدی،» اسپاکو «بوده است.
این قول هرودوت را روایات دیگری تایید کرده است. یکی آنکه حمزه ( به نقل ازیاقو ت حموی) می گوید که اسپهان و سجستان ( سگستان ) دارای یک معنی است. و «اسپا» و « سج یا سگ» را هر دو به معنیسپاهی و شجاع گرفته و گوید:
" اسپهان و سجستان، یعنی مملکت لشکریان و شجعان )کتاب معجم البلدان" (
می دانیم واژه سپاه در اصل» اسپا« است، که از اصل قدیمی تری برخاسته که همانا» اسپاد« باشد و «اسپاد» و «اسپا» معنایی جز باوفا و شجاع ندارند. و لذا مردان جنگجوی لشکر نظر به وفاداری و سربازی و دلیری به آن نام نامیده می شده اند، در همین راستا حیوانی باوفا و شجاع که نزد آریاها محترم بوده ( بدلیل اهمیت فوق العاده ای که در جامعه دامپرور و کشاورز آنروز داشته است) وجایگاه خاص آن نزد اجتماع انسانی آنروز، به نحو غیر قابل قیاسی با جایگاه امروزین آن بوده است ، نیز به این نام ( سک یا سج یا سگ که ریشه در لغت اسپاد دارد ) متصف شده است ( بمعنای با وفا و شجاع )
از طرف دیگر لغت« سج یا سگ» و «سکا» و «سکه» هم نام طایفه بزرگی از آریاییهای مشرق بود، که »سکستا« به نام آنان لقب داده بودند . و بعید نیست که معنی این «سگ» یا «سکه» به فتح الف، هم به معنی مردمانی باوفا و شجاع و دلیر به زبان مادی باشد.
پس در نتیجه، قول حمزه و قول هرودوت در اینجا به هم می رسند که « سج یا سگ» و «اسپاکو» که مصغر و مؤنث اسپا باشد، به معنی باوفا و شجاع است، و سربازان را که دارای آن صفات بوده اند اسپا و اسپاد و اسپاه گفته اند، یعنی بعدها حرف دال اسپاد، به هاء بدل گردیده است، مانند ماد که ماه شده است. و سگ را هم به مدلول تجمع این صفات در وی، خاصه میان مردمی چوپان منش و صحراگرد قدیم، «اسپا» گفته و مؤنث آن را چنانکه هرودوت گوید، اسپاکو خوانده اند .
از قضا در تاریخ سیستان نیز وجه تسمیه ای است که باز ما را در این فرضیات قریب به یقین کمک می نماید، در این کتاب آمده است : گرشاسب به ضحاک گفت این مملکت را سیوستان گویند، و سیو به معنیمرد مرد، یعنی »اشجع شجعان» است. گرچه در این که سیستان در اصل سیوستان باشد خیلی تردید است، ولی قرابت معنی این روایت با معنی که ما در مورد سگ و یا سکه کردیم، اینجا یک حقیقتی را روشن می سازد .
اتفاقاً از قرار معلوم در حدود ییلاقات هم لغتی شبیه به اسپا، در مورد این جاندار، استعمال می شود و امکنه ای هم به نام اسفه سپه، در سیستان دیده شده است که از همان ماده ی اسپا، مشتق آمده است .
این بحث فقط برای نمونه بود و غیر از این از زبان مادی ها اطلاعی در دست نیست، و شک نداریم که زبان مادی هم لهجه ای از زبان پارسی بوده است .
در همان زمان که زبان پارس باستان رایج بوده است، زبان های دیگری از قبیل خوارزمی، سغدی، سکزی، هراتی، خوزی، و غیره موجود بوده که همه شاخه هایی از تنه ی زبان قدیم تری شمرده می شده، که شاید همان زبان گاتاها، یا سانسکریت، یا پدر آن دو زبان بوده است .
به هر صورت بعد از دو زبان اوستی و پارسی باستان، آسیب بزرگی به این مملکت وارد شد و آن فتنه اسکندر بود. پس از آنکه یونانیان رانده شدند و مملکت به دست دولتمردان پهلوی افتاد یک زبان دیگری شروع به نمود و رشد نهاد، و آن زبان «فارسی میانه» بود که امروز ما آن را زبان پهلوی می گوییم .
شکی نیست که زبان پهلوی از زبان های مملکت «پرث» بوده، و آن سرزمینی است که خراسان که مجموعه شهرهای بجنورد و قوچان و نیشابور و مشهد و سرخس و تربت حیدریه و سبزوار و طبس و تا حدودی سیستان را شامل بوده، و حد غربی آن تا قاموس می کشیده، یادگار آن می باشد .خط پهلوی نیز خط علمی فضلا و خط مخصوص کتیبه ها وسکه های اشکانیان و ساسانیان گردید .
پس می توان گفت چهارمین تطوری که ما در این زبان مشاهده می کنیم، زبان پهلوی است. بعد از اوستی، مادی، پارسی باستان، برای بار چهارم زبان پهلوی پا به عرصه بروز می گذارد. و آغاز رسمیت آن هم چنانکه اشاره شد، از اوقاتی است که اشکانیان (پهلویان) یونانیان را رانده و پایتخت خود را مرکزیت دادند، این حوادث از دو قرن قبل از میلاد مسیح شروع شده و در دو قرن بعد از میلاد که نزدیک طلوع دولت ساسانیان باشد، نضج گرفته و به صورت یک تطور و تکامل صحیحی بیرون آمد .
ادبیات ازسالهای اولیه میلادی تا اواخر دولت ساسانیان بی هیچ شکی در این تطور چهارمین که به زبان پهلوی نامیده شده است نگاشته می شده، چه کتبی که از آن ادوار باقی مانده و چه کتیبه هایی که از ساسانیان خوانده شده، و چه سکه های اشکانی و ساسانی همه این معنی را تأیید می کنند.
اگر چه در خط پهلوی اشکال مختلفه دیده می شود، لیکن بنظر نمی رسد که در زبان مزبور اختلاف زیادی باشد، و حتی کشفیاتی که از «تورفان» واقع در ترکستان چین و ملک ختا به دست آمده، و مربوط به مانوی ،کیش عصر ساسانیان است، با وجود تفاوتی که در خط آنها هست، در زبان تفاوت بسیار فاحشی با زبان فارسی و پهلوی آ ن عصر در آن دیده نمی شود. معلوم می شود این تطور خیلی قوی بوده و در تمام قلمرو استقلال و اقتدار ساسانیان نشر و سرایت کرده است .
آثار پهلوی: از زبان پهلوی چند کتیبه، یک سلسله سکه، یک دوره کتاب و رساله و چند دوبیتی موجود است. علاوه بر کتبی که از «مانی» به دست آمده که اگر آنها را در ردیف ادبیات فارسی میانه (پهلوی) بشماریم، باید بر این سلسله چند شعر و یک دو کتاب و اوراق دینی نیز افزوده گردد .
در کتب تواریخ عربی، بعضا قدیمی ترین جملات فارسی به نحو چشم گیری خود نمایی می کند.در رأس همه آن تواریخ، تاریخ طبری است. در این تاریخ و سایر تواریخ، جملاتی دیده می شود که تعداد اندکی از آنها پهلوی و بیشتر فارسی دری است، زیرا غالب آن جملات نقل قول مردم خراسان است .
مثلاً درموقع تسمیه جندی شاپور ، طبری و حمزه می گویند: وجه تسمیه آن » ویه اژاتنیوشابور« است. یعنی« به ازانتا کیه شاپور» و این جمله پهلوی است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
پیدایش و تحول زبان
چکیده
آنچه در این مقاله تحت عنوان پیدایش و تحول گفتار ارائه شده نظریه ای بنیادی در گستره زبان است. بسیاری از نظریاتی که تاکنون در مورد علل پیدایش زبان در نزد نوع انسان ارائه شده اند، این فرض را پیشاپیش یدک می کشند که گفتار وسیله ای جهت انتقال پیام است که بشر آن را برای ارتباط با همنوع آفریده است. ولی نظریه ای که در این مقاله گرد آمده است ادعا می کند که در بسیاری موارد گفتار تنها پاسخی به برانگیختگی حاصل از برنامه ای تحت عنوان الگوی کلمه ای در مغز است. آن چه در بسیاری از موارد مکالمه ای دو یا چند نفره به حساب می آید، رفتاری است که هر فرد در جهت پاسخگویی به برانگیختگی حاصل از برنامه ای در مغز خود داده است که متقابلا برنامه ای را در مغز افراد برانگیخته می سازد. این نوع گفت و شنودها، مکالماتی نیستند که ضرورتا منظور از آن، انتقال پیام باشد. این نظریه برای تحول زبان که گفتار تنها بخشی از آن است، روندی قائل است که از شیوه ارتباط افراد با محیط نشات گرفته است، به طوری که انواع تعاملات افراد با جامعه یا اجتماع (که از تعاریف متفاوت برخوردارند) می تواند به الگوهای متفاوتی از گفتار منجر شود. همچنین، با پیگیری چگونگی شکل گیری گفتار در نزد کودکان، نشان داده شده که چارچوب گفتار در نزد افراد در جوامع ابتدایی و کودکان یکسان است و تنها پس از تعاملات افراد در جوامع باستان و جوامع امروزی است که مفاهیم و معانی در مغزها جای گرفته و گفتار چارچوبی جدید در نزد بزرگسالان در جوامع امروزی یافته، به طوری که مغز و گفتار، مفاهیم و معانی را به کار می برند. نظریه ای که از یک طرف تشریح کننده گفتاری است که از واژه ها، نه به مثابه نشانه هایی دلالت کننده بر موضوعها و معانی، بلکه همچون ״خود موضوعها״ استفاده می کند و از طرف دیگر تعیین کننده گفتاری که کلمات، نشانه های موضوع ها و مفاهیم و دلالت کننده بر آنها به حساب می آیند. همچنین، بر طبق نظریات مذکور تبیین شده است که بسیاری از خصایص موجود در زبان (به تعدادی که در این اثر تشریح شده است) ، نه آن گونه که تجربه گرایان، رفتار گرایان و تداعی گرایان پنداشته اند از طریق یادگیری آگاهانه کسب می شود و نه آن گونه که ساختگرایان تصور کرده اند، از ویژگی های ذاتی مغز است، بلکه از طریق درون سازی ناآگاهانه در مغز تثبیت شده و پس از برانگیختگی در قالب زبان ریخته می شود. نظریه ای که ״تعاملی״ لقب گرفته است.
مقدمه
نخستین کلمات ادا شده توسط انسانهای ابتدایی، در حقیقت، دلالت کننده بر موضوع ها نبوده، بلکه بیان کننده خود موضوع های به زبان آورده شده به شمار می رفتند. به بیان دیگر، واژگان مورد استفاده در گفتار به هیچ وجه نماد یا نشانه موضوعها به شمار نمی رفتند، از این روی بین واژگان و تعریف آنها فاصله ای که تحت عنوان دال و مدلول ذکر می شود وجود نداشت. زبان و گفتار در ابتدا به هیچ وجه خصلت انتقال دهنده پیام و مفاهیم را نداشت، بلکه به زبان آوردن هر موضوع مساوی با خلق آن موضوع بود. این شکل از زبان هنوز در جوامع ابتدایی قابل مشاهده است. اسکیموها عقیده دارند انسان از سه جزء تشکیل شده است: جان، روح و نام و برای آنکه دوباره جوان شوند نام خود را تغییر می دهند. کافرها آنقدر برای نام،موجودیت خارجی قایل لودند که تصور می کردند، اگر نام فردی را در برابر دیگ آب جوش به زبان آورند،اسم فرد همچون موضوعی موجودیت دارد و در آب جوشیده و تصفیه می شود. مصریان قدیم نیز با نامیدن مردگان به نام خدایان،آنها را زنده و جاوید می ساختند. چون به زبان آوردن نام چیزی، یعنی وجود بخشیدن به موضوع مورد نظر،سرخپوستان چروکی نیز بر این باورند که موفقیت در شکار به کاربرد واژه های مناسب بستگی دارد. به عقیده اعضای قبیله تولام پورا،ساکن در جزیره سولاوسی،اگر نام کسی ضبط شود می توان روح او را به چنگ آورد. در نزد کاراد جری ها، بومیان استرالیا، افسانه ای مرسوم است که می گوید: دو اسطوره از زمین بیرون آمده در حالی که تا آن موقع هیچ چیز وجود نداشت و پس از آن که اسطوره ها به روی جانوران، گیاهان، ماه و ستارگان نامگذاری کردند آنها حقیقتا به وجود آمدند. در قبایل شمال آفریقا، در یافتن نام دشمن مانند آن بود که فرد به ابزاری دست یافته که می تواند بر دشمن مستولی شود. در طایفه اوجیبوی، نام خود را به بیگانگان نمی گویند; چرا که اسم هر فرد را قسمتی از وجود وی می پندارند و می ترسند با به زبان آوردن نام خویش از وجود خود بکاهند. بومیان سولکا برای آنکه دشمنان خود را در جنگ ضعیف و ناتوان کنند، آنها را به نام درخت پوسیده صدا می کنند و عقیده دارند آنها با به زبان آوردن این کلمه واقعا ضعیف و ناتوان می شوند مالینوفسکی از معدود مردم شناسائی است که در طی تحقیقات خود با بسیاری از بومیان زندگی کرده و زبان و گفتار ایشان را فرا گرفته بود، از این رو به خوبی نسبت به تمایز آشکار زبان در نزد بدویان با آن چه در جوامع امروزی از پدیده ای به نام گفتار استنباط می شود، آگاهی داشت. وی طی تحقیقاتش پی برد که گفتار در جوامع ابتدایی خصلت پیام رسانی ندارد. او اذعان می دارد: در جوامع ابتدایی، زبان به عنوان یک پیوند در فعالیت های انسانی سنجیده شده و جزئی از رفتار انسانی شناخته می شود. او، نام ارتباط احساس برانگیز بر آن می نهد و از خود می پرسد: آیا در این نوع ارتباط، کلمات در مرتبه اول به جهت انتقال معنی، معنایی که از نظر نمادین از آن آنان است، به کار رفته است؟ و پاسخ می دهد: مسلما خیر، و ادامه می دهد، زبان در این جوامع به عنوان وسیله ای برای انتقال اندیشه ( آن چنان که ما بدان می نگریم) به کار نمی آید. او اذعان می کند که زبان در این جوامع نشات گرفاه از شیوه تفکر نیست، بلکه باید آن را نوعی تبادل احساس بین افراد ارزیابی کرد که کارکرد اجتماعی دارد. از طرفی ما با نوع دیگری از زبان در جوامع امروزی مواجه ایم که در آن واژگان به مثابه نشانه هایی هستند که بر مفاهیمی دلالت می کنند که از بیان آنها مقاصدی دنبال می شود. به بیان دیگر، در زبانی که در جوامع امروزی متداول است و بیشتر این نوع از زبان مورد توجه زبان شناسان قرار گرفته است، کلمات به کار رفته، نه به عنوان خود موضوع ها، بلکه به مثابه نماینده های آنها، معانی و مقاصد معینی را به دیگران انتقال میدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
پیشگفتار:
دیرزمانی است که مردم جهان به اهمیت پیدایش خط والفبای آن پی برده، خواسته اندبدانند،کی وکجاوچگونه اختراع شده است.ولی باوجودتحقیقات وآراء مختلف این بحث هنوزبه مرتبه قطعیت نرسیده وتحقیقات همچنان ادامه دارد.
باشگفتی مشاهده می کنیم علیرغم دگرگونی ورشدوتحولات خط درطول تاریخ بازهم امروزدرزندگی روزمره ازانواع سیاق های موجوددرطول تاریخ خط،استفاده می شود. سرزمین پهناورایران نیزکه ازدوران باستان مصرتمدن های گوناگون ونقطه تلاقی فرهنگ های مختلف ودرنتیجه جایگاه زبانهای مختلف منسوب به شاخه های مستعدوباخطوط متنوع بوده است،ازاین قاعده مستثنی نیست،لیکن تحقیقات وپژوهشهای ما دراین زمینه بسیارناقص ومختصراست وکفاف سطح معاصراین علم را نمی دهد از این روجای پژوهش که حاوی تاریخچه خطوط اسلامی می باشد، همواره خالی بوده است.
گردآوری این تحقیق انگیزه هایی چون جلوگیری ازفراموشی وازمیان رفتن زحمات هنرمندان پیشین، دردسترس نبودن کتب وتحقیقات برای بهره جویی هنرجویان وعلاقه مندان وآگاه شدن اساتیدودانشجویان و علاقه شخصی به پیدایش وسیه تحول خط می باشد و اینکه بدانیم منشأخط نوشتاری امروزه ازکجاست.
مقدمه:
در روایت است که پیامبر(ص) فرمودند:«نخستین خط خداقلم بود و بفرمود تا همه بودنیهارا به رستاخیز بنویسند.»بدین ترتیب،نوشتن دارای منشأ الهی است.
سرنوشت انسان از همان روز ازل نوشته شده و تغییرناپذیری اش درحدیث پیامبر(ص) بیان شده است آنجاکه می فرماید:«قدرفع القلم».
نعمت داشتن "زبان واندیشه"وبه دنبال این دو،دستیابی انسان به«خط وکتابت» بارزترین ویژگی برتری انسان نسبت به سایرموجودات است.خط ونوشته را شاید بتوان مهمترین اختراع بشر در طول تاریخ دانست چراکه نوشته ها، مجرای انتقال اطلاعات،ثبت وضبط تاریخ هستند.
درمیان ملل متمدنه،خط منحصراًوسیله ی نمایش وضبط و تفهیم مقاصد و افکار است و استثناء ذوق لطیف ایرانی توانسته است ازآن، مانندسایرآثارصنایع ظریفه نیزاستفاده کند و اینک قرنهاست که خط ایرانی یکی ازمظاهرهنری ظریف ملی میباشد. ابن خلدون محقق تونسی تعریف جامع وکاملی ازخط نموده است. او می نویسد: خط عبارتست ازنشانه هاواشکالی از حروف که این شکلها کلمات شنیدنی رانشان میدهد و دلالت برنیات درونی انسان دارد. بنابراین خط نسبت به کلمات یانشانه های لغوی درمرتبه دوم قرارداردواین فن ازهنرهای شریف است.
قبل ازظهوراسلام زبان وخط ایرانی،پهلوی بودوکتب علمی،سیاسی وادبی باآن نوشته می شدوفقط کتابهای دینی به خط اوستایی نگاشته می شد.ولی پس ازظهوراسلام،شهرهای ایران یکی پس ازدیگری خط عربی را (که دراوایل اسلام خط کوفی بود)اقتباس کردند و ازآن پس ایرانیان به خط کوفی وسپس به خط نسخ می نوشتند. دراین رهگذرزبان فارسی نیز با برخی ازلغات عربی درآمیخت،درنتیجه زبانی موسوم به فارسی دری به وجودآمد.
قابل ذکراست که این دگرگونی به دلیل وسعت خاک ایران،درهمه جابه یک گونه ویک زمان صورت نگرفت.
چنانکه دربرخی ازنقاط ایران نظیرناحیه ی طبرستان که تعصب ویژه ای نسبت به حفظ شعایرملی خویش داشتند،درقرن دوم وسوم هجری نیزحتی ازخط پهلوی استفاده میکردند.بزرگترین سنداین دوران سکه های اسپهدان طبرستان است.آنها خط پهلوی را برروی سکه های خودضرب میکردند. آثاردیگری نیز وجود داردکه بیانگر استفاده ازخط پهلوی درقرن چهارم ه.ق است.مثل کتیبه های برجهای لاجیم و رسکت در مازندران که به خط پهلوی می باشد.
این نکته مسلم است که خط ازآغازپیدایش خوددرطی قرون واعصاربتدریج تحولات ودگرگونی های پیاپی دیده وراهای صعب ودشوارپیموده تابصورتهای کنونی درآمده است واین موضوع بستگی به تحولات وپیچ وخمهای تاریخ بشری واحتیاجات ورویدادهای مهم داشته است،ازقبیل تأسیس تمدنها،روی کارآمدن سلسله ها و انقراض سلسله های دیگر، مهاجرتهای اقوام،روابط بین آنها و ظهورادیان کتب مقدسه.
محققان، سیرتکاملی خط رابه صورت زیرتقسیم بندی کرده اند:
خط تصویری
2- خط صوتی یامفهوم نگار
3- خط هجایی یاسیلابی
4- خط الفبایی
دراین تحقیق به بررسی چگونگی پیدایش خط درایران خواهیم پرداخت.