لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
عنوان:
چرا در تغییر گونه ها رنگ قرمز خون برای بیشتر جانداران ثابت ماند
مقدمه:
سوره حشر: آیه 23 و 24
فارسی: او است خدایی که جز او معبودی نیست- همان فرمانروای پاک، سلامت، مؤمن نگهبان، عزیز، جبار، متکبر، پاک است- خدا از آنچه شریک می گردانند او است خدای خالق نوساز صورتگر بهترین نامها از آن اوست. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می گویند و او عزیز و حکیم است.
از این آیه پی می بریم که آفرینش هیچ چیزی بیهوده و عبث نیست. و هر چیزی دلیلی برای خلقتش دارد. حال هزاران سال می گذرد و تنها عده ای هستند که به ذره های اطراف خود می نگرند در زندگی ما چیزهای بسیاری وجود دارد که به آن توجه نمی کنیم و آن را بدون آنکه دلیلش را بدانیم پذیرفته ایم. برای مثال:
چرا باید آسمان ما آبی باشد؟ چرا انسان از خاکی آفریده شده است که رنگ آن ثابت است ولی برخی سفید، سیاه و زرد هستند در حالی که مادهی خلقت آن خاک و یک رنگ میباشد؟ چرا رنگ گیاهان نیمی از طبیعت سبز میباشد؟ چرا خاک قهوه ای؟
خداوند تبارک و تعالی چه دلیلی داشته است که گیاهان را سبز! (کلروفیل آن را سبز آفرید) او قادر است به تمامی بایدها و نبایدها، ممکن ها و غیرممکن ها بی شک دلیلی دارد. که آن را برای طبیعت و گیاهان برگزید. پس دلیلی هم دارد که رنگ خون ما قرمز باشد. سرخی آن چه تاثیری بر سلوها و بدن ما دارد. امروزه با پیشرفت علم روانشناسی و علم زیست شناسی میتوان تا حدودی به دلیل آن پی برد. از دیدگاه زیست شناسی خون بیشتر جانداران بعد از اشتقاق از نیای اولیه تغییر کرده و قرمز شده ولی پیشرفت علوم و شاخه های مختلف آن به ما میگوید که کائنات و جهان هستی آنگونه تصور می کنیم تنها در سه بعد محدود و محصور و فرهنگ آنها نبوده و مانند ماشینی نیست که از جزئیات و قطعات آن هر کدام تنها وظیفهی خویش را انجام دهند بلکه هر کدام از عوامل موجود در طبیعت و جهان هستی دارای قواعد خاص خودش است. و با تأثیرپذیری از سایر عوامل و جزئیات کائناتی خود بر دیگر عوامل تأثیر می گذارد و می دانیم که همهی علوم با هم در ارتباطند. علم پزشکی تنها به عوامل آزمایشگاهی و دیده بسته نیست بلکه علوم دیگر همچون روانشناسی، متافیزیک و … با آن در ارتباط است.
ولی در اینجا من فقط به توضیح کوتاهی در مورد فلسفه آن اشاره میکنم و موضوع اصلی را از دیدگاه علم زیست شناسی مورد بررسی قرار میدهیم.
اهداف:
از طریق پیدا کردن اینکه چرا رنگ قرمز برای خون در بیشتر جانداران انتخاب شده است میتوان ویژگی های ناگفتههای بسیاری را برای خون انسان کشف کرد.
میتوان فهمید که دیدگاه تکاملی در مورد موجودات دارای نقص و کاستی است.
فرضیه ما را در مورد ویژگی مشترک تمامی بیماری ها میتواند به اثبات برساند.
البته این موضوع را در این تحقیق بررسی نخواهیم کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
فطرى بودن پوشش
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، داراى جایگاه خاصّى است، و یکى از دلایل اساسى آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطرى است.
داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطرى بودن پوشش را اثبات مىکند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که براى مسیحیان نیز مقدّس است)، مىخوانیم: «و چون زن دید که آن درخت براى خوراک نیکوست و به نظر، خوشنما و درختى دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوهاش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد*آنگاه چشمان هر دوى ایشان باز شد و فهمیدند که عریاناند؛ پس برگهاى انجیر بههم دوخته، سترها براى خویشتن ساختند. . » بعد ادامه مىدهد: «و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رختها براى آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید». (1)
بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسى نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریاناند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسى از پوست بدیشان ارزانى داشت. در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است: فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّةِ؛(2)
آنگاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید). و به سرعت، با برگ درختان بهشتى خود را پوشاندند. طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه داراى لباس بودهاند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغواى شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگى (خواه طبق نقل تورات قبل از آن داراى لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم داراى لباس بودهاند) بلافاصله خود را با برگهاى درختان بهشتى پوشاندند. این احساس شرم از برهنگى، حتى بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگها (ولو به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانى از جانب خداوند یا فرشته وحى و یا تذکّر هر یک به دیگرى صورت گرفته است، بیانگر فطرى بودن پوشش در انسان است و ثابت مىکند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدنها ایجاد نشده است؛ بلکه انسانهاى نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسانها، به طور فطرى بدان گرایش داشتهاند. و بنا به گواهى متون تاریخى، در اکثر قریب به اتفاق ملتها و آیینهاى جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیبهاى زیادى را طى کرده و گاهى با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولى هیچگاه بهطور کامل از بین نرفته است. اگر به لباس ملّى کشورهاى جهان بنگریم، به خوبى حجاب و پوشش زن را در آن مىبینیم. دقّت در لباس ملى کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخى براى یافتن ملل و اقوامى که زنان آنها داراى حجاب بودهاند، بىنیاز مىسازد و به خوبى اثبات مىکند که حجاب در میان اکثر ملتهاى جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصى نداشته است. تمام ادیان آسمانى، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشرى را به سوى آن دعوت کردهاند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعى در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهاى ادیان الهى هماهنگ و همسو با فطرت انسانى تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهى پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امرى لازم بوده است. کتابهاى مقدس مذهبى، دستورها و احکام دینى، آداب و مراسم و سیره عملى پیروان این ادیان الهى، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست.
حجاب در شریعت زرتشت
«اَشو زرتشت» با توصیهها و اندرزهاى خود، کوشیده است تا پایههاى حجابى را که زنان ایرانى به عنوان یک فرهنگ ملّى در ظاهر عرف خود رعایت مىکنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجراى قانون حجاب را در آینده نیز تأمین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحرافهاى اخلاقى پنهان، بیمه کند. قسمتى از پند و اندرزهایى که «اَشو زرتشت» به پیروان خود توصیه نموده را نقل مىکنیم، تا این اقدام مهم «اشو زرتشت» بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالى و آموزش ریشههاى «حفظ حجاب» و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهرى با عفّت باطن، روشنتر شود. او مىفرماید: * اى نوعروسان و دامادان! روى سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پى زندگانى پاک مَنشى برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزى، بر دیگرى پیشدستى جوید تا آن زندگانى مقدس زناشویى، با خوشى و خرّمى همراه باشد. * اى مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروى کنید. هیچگاه گرد دروغ و خوشىهاى زودگذرى که تباه کننده زندگىاند، نگردید؛ زیرا لذّتى که با بدنامى و گناه همراه باشد، همچون زهر کشندهاى است که با شیرینى درآمیخته و همانند خودش دوزخى است. با اینگونه کارها زندگانى گیتى خود را تباه مسازید. * پاداش رهروان نیکى، به کسى مىرسد که هوا، هوس، خودخواهى و آرزوهاى باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهى و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگرى نخواهد بود. * فریبخوردگانى که دست به کردار زشت مىزنند، گرفتار بدبختى و نیستى خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است؛ ولى زنان و مردانى که به اندرز و راهنمایى من گوش فرا مىدهند، آرامش و خوشى زندگى بهرهشان خواهد بود و سختى و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیکنامى جاودانى خواهند رسید. (3)
و در کتاب «وَنْدى داد» این جمله به طور مکرّر آمده است: «کلام ایزدى است که کردار زشت را نابود مىکند: از تو - اى مرد! - خواهش مىکنم پیدایش و فزونى را پاک و پاکیزه ساز! از تو - اى زن! - خواهش مىکنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشى و شیر تو فراوان شود!». (4)در کتاب پوشاک باستانى ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیتهاى میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتى چنین مىخوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتى از آن استفاده مىکنند، شباهتى بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنانکه روسرى آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسرى بانوان بختیارى است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربى است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندرى است». دین زرتشت، بر سه اصل اساسىِ، «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» استوار گشته است. موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک مىگویند: «یک زرتشتى مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دورى جوید». در اندرز «آذرباد مار اسپند» موبد موبدان آمده است: «مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن». (5)
حجاب در شریعت یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبى نیست که کسى بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورّخین، نهتنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفتهاند، بلکه به افراطها و سختگیرىهاى بىشمار آنان نیز در این زمینه تصریح کردهاند. در کتاب «حجاب در اسلام»، آمده است: «گرچه پوشش، در بین عرب مرسوم نبود و اسلام، آن را بهوجود آورد، ولى در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللى که از فکر یهود پیروى مىکردند، حجاب، به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام مىخواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفّین (=
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
صفت اصلی انسان واجد بودن عقل است و مهمترین خواص او ازهمین عقل سرچشمه میگیرد. (ارسطو)
جامعه ما به علل بسیار گرفتار نوعی ناکارایی ملی است . علل ناکارایی فرهنگی ، قدیمی ، ریشه دار و متعدد است . از آنجا که کشورهای پیشرفتهجهان با تمام امکانات و سرعت به سوی بیشترین کارایی پیش می روند، در ارتباط جهانی ابعاد این ناکارایی وسیع تر و آثار آن عمیق تر می شود. برای نجات از این گرفتاری باید از همان راهی رفت که دیگران رفته و مکرراً آنرا تجربه کرده اند وآن راه فقط تفکر عملی است .
به کار گیری تفکر عملی و هدایت جامعه به سوی آن از طریق سازمان و مدیریت سرعت فزاینده به خود می گیرد و از این جهت دانش مدیریت به عنوان ارائه دهنده الگو ، روش و اندیشه یا نرم افزار پیشرفت معرفی گردیده است.(مدیریت دولتی/1368)
نگاهی به تاریخ فلسفه و توجه به سیر اندیشه دانشمندان در پیدا کردن تعریفی جامع و مانع برای شناساندن انسان نشان می دهد که فلاسفه جهان در غالب موارد نطق و بیان را یکی از امتیازات آدمی دانسته و در کوتاهترین کلام گفته اند : «انسان حیوانی است ناطق» اما این بدان معنی نیست که تنها مایه برتری آدمی بر دیگر حیوانات سخن گفتن است. آنچه انسان را در بالاترین درجات آفریده شدگان قرار می دهد و از دیگر موجودات متمایز می سازد ، قدرت اندیشه و نیروی تفکر است. انسان اندیشمند تفکر می کند ، مدل می سازد و مدل خود را پیاده می کند . انسان اولیه برای کندن خاک فکر کرد و مدلی از وسیله انگاشت بعد کوشش کرد این مدل را از سنگ بسازد و نهایتاً کلنگی سنگی یا سخت افزار مربوط را تهیه کرد. انسان امروزی نیز همین طور است . می اندیشد و بر اساس اندیشه خود مثلاً مدلی از ابزار به کارگیری اشعه لیزر را در فکر خود خلق می کند و سس می کوشد این تصور فکری خود را عینیت بخشد .(محمد علی طوسی/1369)
نکته قابل توجه در این جریان آن است که بین مدل یا الگو سازی جهت ساخت یک ابزار سنگی در ده هزار سال قبل و مدل سازی جهت ابداع یک دستگاه جراحی با اشعه لیزر تفاوت چندانی نداردو تنها اختلاف اساسی مربوط به الگوهای مقدماتی است که از طریق کسب دانش در اندیشه خطور می کند و بر مبنای این مقدمات مدل پیچیده تر از گذشته ساخته می شود و مجدداً مجموعه مدلهای فکری بصورت اطلاعات منظم و سازمان یافته یا دانش به دیگری منتقل می گرددو زمینه فکری جهت مدل سازی کاملتر از قبل میگردد.مجموعه اندیشه ها ، الگوها ، نظریه ها و روشها انسان یا جامعه را نرم افزار فرد یا جامعه می نامیم. یک جراح قلب مجموعه اندیشه ها ، الگوها، نظریه ها و ورشهای خاص یا نرم افزار کاری را قبلاً می آموزدو سپس تمرین میکند تا مهارت یابد و جهت عمل واقعی آماده گردد. برعکس یک کارگر ساده نیازی به یادیگری این نوع نرم افزار ندارد بلکه جهت کار خود به اندیشه و آموزشی ساده نیازمند است. همانطوری که هر فرد به تنهایی دارای نرم افزار خاص خود است و این نرم افزار سیستم شخصی خاص به فرد می دهد . هر گروه و هر جمعیتی نیز یک سیستم نرم افزاری خاص دارد . بر اساس این نرم افزار است که الگوهای مختلف از جوامع یا از فرد می یابیم. فردی اقتصادی است ، دیگری اجتماعی ، انسانی متدین است و دیگری بی دین.
همچنین بر اساس این نرم افزار است که جامعه ای پیشرفته و جامعه ای دیگر عقب افتاده محسوب می شود. سیستم نرم افزاری جامعه ژاپن است که ژاپن را به این صورت درآورده و یا مردم دانمارک است که با دارا بودن وضع آب و هوایی شبیه مازندران و با همان وسعت سه برابر نیاز غذایی خود تولیدات دارد. آیا اگر امکانات سخت افزاری مردم دانمارک را عیناً در اختیار مردم مازندران قرار دهیمبه همان درجه از تولیدات می رسند؟ به طور قطع خیر.
مورد جالب دیگر اینکه نرم افزار راستگوشه ای که هم اکنون در تمام تقسیمات کشوری و شهری در ایالات متحده امریکا مشهود است در سال 1785 میلادی یعنی در زمانی که در ایران بین علی مراد خان برادرزادن کریم خان زند و دیگر مدعیان حکومت جنگ خونین خانمان برانداز جریان داشت به صورت مقررات تفصیلی تقسیمات کشوری و شهری تصویب و به اجرا گذاشته شدو به همین علت است که در این کشور پهناور غیر از مناطقی که توسط سلسله جبال و یا رودخانه ای از یکدیگر جدا شده و تقریباً خط کجی وجود ندارد . نتایج و آثار پیشبینی شده و پیش بینی نشده ، آشکار و پنهان یک چنین تفکری از جهت منافع ملی و آسایش عموم غیر قابل باور است.
از جهت دیگر ازدید منفی در کشورهای صنعتی نیز مشکلات اخلاقی و اجتماعی بعد از اشاعه افکار غیر اخلاقی ظاهر گردید. مثلاً گرفتاریهای وسیع اجتماعی و اخلاقی امروز امریکا مولد اندیشه هایی بود که در دهه 1960 رواج یافت. در این دوره بود که عده ای به این فکر افتادند که در مفهوم ازدواج و خانواده تجدید نظر به عمل آورند و یا ضرورت وجود این نهاد اجتماعی را مورد تردید قرار دهند. این افکار باعث گردید که روابط خانواده سست شود و در بسیاری موارد از هم بگسلد. هم اکنون ما شاهد آن هستیم و البته این جریان به همین جا ختم نخواهد شد و احتمالاً آثار ناگوار بسیاری از خود به جا خواهد گذاشت.
بدیهی است به منظور اصلاح این جزء سیستم می باید از طریق اشاعه نرم افزار یا اندیشه های مناسب اقدام کرد. از دیدی دیگر ، نرم افزار جوامع بشر به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود . نرم افزار فیزیکی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
فطرى بودن پوشش
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، داراى جایگاه خاصّى است، و یکى از دلایل اساسى آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطرى است.
داستان حضرت آدم و حوّا نیز فطرى بودن پوشش را اثبات مىکند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که براى مسیحیان نیز مقدّس است)، مىخوانیم: «و چون زن دید که آن درخت براى خوراک نیکوست و به نظر، خوشنما و درختى دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوهاش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد*آنگاه چشمان هر دوى ایشان باز شد و فهمیدند که عریاناند؛ پس برگهاى انجیر بههم دوخته، سترها براى خویشتن ساختند. . » بعد ادامه مىدهد: «و آدم، زن خود را حوّا نام نهاد؛ زیرا که او مادر جمیع زندگان است * و خداوندْ خدا رختها براى آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید». (1)
بر طبق این متن، آدم و حوّا لباسى نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریاناند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباسى از پوست بدیشان ارزانى داشت. در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوّا چنین آمده است: فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءتَهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الجَنَّةِ؛(2)
آنگاه که آدم و حوّا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید). و به سرعت، با برگ درختان بهشتى خود را پوشاندند. طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوّا قبل از چشیدن درخت ممنوعه داراى لباس بودهاند؛ امّا با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغواى شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگى (خواه طبق نقل تورات قبل از آن داراى لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم داراى لباس بودهاند) بلافاصله خود را با برگهاى درختان بهشتى پوشاندند. این احساس شرم از برهنگى، حتى بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگها (ولو به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانى از جانب خداوند یا فرشته وحى و یا تذکّر هر یک به دیگرى صورت گرفته است، بیانگر فطرى بودن پوشش در انسان است و ثابت مىکند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدنها ایجاد نشده است؛ بلکه انسانهاى نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسانها، به طور فطرى بدان گرایش داشتهاند. و بنا به گواهى متون تاریخى، در اکثر قریب به اتفاق ملتها و آیینهاى جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هرچند حجاب در طور تاریخ، فراز و نشیبهاى زیادى را طى کرده و گاهى با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولى هیچگاه بهطور کامل از بین نرفته است. اگر به لباس ملّى کشورهاى جهان بنگریم، به خوبى حجاب و پوشش زن را در آن مىبینیم. دقّت در لباس ملى کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخى براى یافتن ملل و اقوامى که زنان آنها داراى حجاب بودهاند، بىنیاز مىسازد و به خوبى اثبات مىکند که حجاب در میان اکثر ملتهاى جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملّت خاصى نداشته است. تمام ادیان آسمانى، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشرى را به سوى آن دعوت کردهاند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعى در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهاى ادیان الهى هماهنگ و همسو با فطرت انسانى تشریع شده است؛ پس در همه ادیان الهى پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امرى لازم بوده است. کتابهاى مقدس مذهبى، دستورها و احکام دینى، آداب و مراسم و سیره عملى پیروان این ادیان الهى، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدّعاست.
حجاب در شریعت زرتشت
«اَشو زرتشت» با توصیهها و اندرزهاى خود، کوشیده است تا پایههاى حجابى را که زنان ایرانى به عنوان یک فرهنگ ملّى در ظاهر عرف خود رعایت مىکنند، در عمق روح آنان متحکّم نماید و از این راه، ضمانت اجراى قانون حجاب را در آینده نیز تأمین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحرافهاى اخلاقى پنهان، بیمه کند. قسمتى از پند و اندرزهایى که «اَشو زرتشت» به پیروان خود توصیه نموده را نقل مىکنیم، تا این اقدام مهم «اشو زرتشت» بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالى و آموزش ریشههاى «حفظ حجاب» و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهرى با عفّت باطن، روشنتر شود. او مىفرماید: * اى نوعروسان و دامادان! روى سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پى زندگانى پاک مَنشى برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزى، بر دیگرى پیشدستى جوید تا آن زندگانى مقدس زناشویى، با خوشى و خرّمى همراه باشد. * اى مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروى کنید. هیچگاه گرد دروغ و خوشىهاى زودگذرى که تباه کننده زندگىاند، نگردید؛ زیرا لذّتى که با بدنامى و گناه همراه باشد، همچون زهر کشندهاى است که با شیرینى درآمیخته و همانند خودش دوزخى است. با اینگونه کارها زندگانى گیتى خود را تباه مسازید. * پاداش رهروان نیکى، به کسى مىرسد که هوا، هوس، خودخواهى و آرزوهاى باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهى و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگرى نخواهد بود. * فریبخوردگانى که دست به کردار زشت مىزنند، گرفتار بدبختى و نیستى خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است؛ ولى زنان و مردانى که به اندرز و راهنمایى من گوش فرا مىدهند، آرامش و خوشى زندگى بهرهشان خواهد بود و سختى و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیکنامى جاودانى خواهند رسید. (3)
و در کتاب «وَنْدى داد» این جمله به طور مکرّر آمده است: «کلام ایزدى است که کردار زشت را نابود مىکند: از تو - اى مرد! - خواهش مىکنم پیدایش و فزونى را پاک و پاکیزه ساز! از تو - اى زن! - خواهش مىکنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشى و شیر تو فراوان شود!». (4)در کتاب پوشاک باستانى ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیتهاى میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتى چنین مىخوانیم: «این پوشاک که بانوان زرتشتى از آن استفاده مىکنند، شباهتى بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد؛ چنانکه روسرى آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسرى بانوان بختیارى است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لُر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و بُرش، همان شلوار بانوان کُرد آذربایجان غربى است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندرى است». دین زرتشت، بر سه اصل اساسىِ، «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» استوار گشته است. موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک مىگویند: «یک زرتشتى مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دورى جوید». در اندرز «آذرباد مار اسپند» موبد موبدان آمده است: «مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن». (5)
حجاب در شریعت یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبى نیست که کسى بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورّخین، نهتنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفتهاند، بلکه به افراطها و سختگیرىهاى بىشمار آنان نیز در این زمینه تصریح کردهاند. در کتاب «حجاب در اسلام»، آمده است: «گرچه پوشش، در بین عرب مرسوم نبود و اسلام، آن را بهوجود آورد، ولى در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللى که از فکر یهود پیروى مىکردند، حجاب، به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام مىخواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفّین (=
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
معنای « اخلاقی بودن » یک فعل چیست و چگونه است که یک کار انسان « اخلاقی » می شود ؟
مابجای آنکه اول ملاک های « اخلاقی بودن » را در « مکتبهای اخبلاقی » بیان کنیم . مواد بسیار ساده و روشنی را ذکر می کنیم و سپس به تفسیر می پردازیم چون قبل از آنکه موارد « فعل اخلاقی » روشن بشود ، تفسیر کردن آن صواب نیست .
فرق فعل اخلاقی با دیگر کارها این است که کارهای اخلاقی قابل ستایش و تحسین است و بشر یرای آن کارهال ارزش قائل است . کارهای اخلاقی دارای ارزش و قیمت گرانبهائی است ، ارزشی که در ذهن بشر نمی گنجد و چون نوع ارزش متفاوت است ما هرچه مقیاس بالا هم بگیریم نمی توانیم ارزش های اخلاقی را با مقیاس های مادی سنجش کنیم .
عفو و گذشت
خطاء و جنحه ای که یک شخص مرتکب می شود دو نوع است :
الف – آنکه به شخص مربوط می شود .
ب – خطایی که قسمتی از آن مربوط به شخص می شود و قمسمتی از آن مربوط به جامعه که هم جنبه حیاتی دارد و هم جنبهاجتماعی
متل قاتای که انسانی را می کشد و این دو جمله را دارد :
قسمتی از آن مربوط به اجتماع است و قسمتی از آن مربوط به شخص . در این صورت نسبت به حق شخصی آن شخصی که دربارة او جنایت شده است می تواند اغماز و گذشت کرد یعنی اگر قاتل تقاضای عفو کردو صاحب حق ( پدر و مادر یا فرزند مقتول ) هم او را بخشید این یک عمل اخلاقی و یک نوع عمل قهرمانانه تلقی می شود که مافوق عمل عادی است .
حق شناسی و وفا
عکس العمل انسان در برابر شخصی که به او احساس و نیکی کرده است دو گونه می تواند باشد ، بعضی اشخاص اینطورند که پس از آن که فهمیدند کارشان انجام شده و دیگر احتیاجی به لآن شخص احسان کننده ندارد اصلا اعتناء نمی کند و فراموش می کند ، بعضی دیگر در مقابل احسان ها و نیکی هاءی که به آنها شده است تا آخر عمر حق شناسی می کنند و هرگز آن نیکی ها را فراموش نمی کنند و پس از گذشت سالها هم اگر یک وقتی پیش بیاید که آن انسان احسان کننده احتیاجی داشته باشد فورادر مقام پاداش او بر می آیند که این یک اصل اخلاقی فکری است .
ترحم بر حیوانات
ترحم به حیوانات حتی حیواناتی که از یک نظر پلیدند یک کار اخلاقی است زیرا پلید بودن آن حیوان از یک جهت منافت با ترحم کردن به او ندارد .
در میان مردم ، اصلاح برقرار کردن و خوبی ها را افشاء کردنو بدی ها و عیب های مردم را پوشاندن همة اینها در مسائل اخلاقی است ، شامل مسائل اجتماعی که حق عموم در آنجا پیدا می شود نیست زیرا در آنجا دستورهای دیگری است .
کسانی که دوست دارند زشتی ها دربارة مؤمنین اشاعه پیدا کند برای آنها عذابی دردناک ایت این برای ان زشتی ها و گناهانی است که از انسان های مؤمن صادر شده است .