لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رابطه انسان با خود در قرآن
گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
مسئولیت دین در زندگی انسان، تنظیم روابط انسانی است و روابطی که دین در زندگی انسان به تنظیم آنها میپردازد چهار نوع است:
۱) رابطه انسان با خدا
۲) رابطه انسان با خود
۳) رابطه انسان با دیگران
۴) رابطه انسان با اشیاء و افکار
این روابط جنبه مثبت و منفی دارند. رابطه انسان با خدا گاهی به بندگی، توبه، تضرغ، اخلاص، حسن ظن، شکر و یقین متصف میشود و گاهی به کفر، انکار، استکبار و سوءظن. رابطه انسان با دیگران گاهی به تندی، زورگویی، ملامت، دشمنی، جنگ، بغض، خیانت و تنفر متصف میشود و گاهی به نرمی، بخشش، آسانگیری، تسامح، خدمت، دوستی، نیکی و امانت. رابطه انسان با اشیاء و افکار گاهی به افساد، تبذیر، تخریب و اهمال متصف میشود و گاهی به اصلاح، آبادانی، رشد و حفظ رابطه انسان با خود بعد از رابطه با خدا از مهمترین، پیچیدهترین، ظریفترین و دقیقترین این روابط بشمار میآید. گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید:
ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
جاهل به خود و به ارزشهای خود، ظالم به خود است و گاهی انسان از کسانی است که خداوند خودش را به آنها نشان داده و آنها را به ارزشهای خویش واقف ساخته و به آیات خود آگاه نموده است.
چنانکه خداوند میفرماید:
«به زودی نشانههای خود را در افقها [ی گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است» (فصلت: / ۵۴). گاهی انسان ارزش خویش را شناخته به آن احترام میگذارد، و گاهی نفس خود و مواهبی را که خداوند در آن قرار داده کوچک شمرده و آن را حقیر میشمارد. گاهی از خود فرار میکند و به انواع کارهای بیهودهای که باعث دوری وی از خود میگردد، روی میآورد، به مواد مخدر و خودکشی پناه میبرد. گاهی میداند که چگونه با جدیتبا واقعیت مواجه شود. گاهی با خود هماهنگ است و گاهی در رابطهاش با خود دچار آشفتگی و پریشانی است. گاهی دوست دار خود است و گاهی دشمن خود، گاهی به یاد خویش است و گاهی خود را فراموش میکند. گاهی بر خویشتن مسلط است و گاهی نفس بر او غالب است، گاهی در خود فرو میرود و گاهی عکس این حالت را دارد، گاهی خود را هلاک میکند و گاهی باعث احیاء خود میشود، خداوند میفرماید: «و جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند» (انعام: ۲۴)
گاهی با خود صادقانه رفتار میکند و گاهی به آن خدعه میزند، خداوند میفرماید: «ببین چگونه به خود دروغ میگویند و آنچه بر میبافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴) گاهی به خطای خویش اعتراف نموده و خود را مورد انتقاد قرار میدهد، گاهی مغالطه میکند و خطاهای خود و هواهای نفسانی را نیکو جلوه میدهد، گاهی عنان نفس را در شهوترانی رها میکند و گاهی با تمام نیرو آن را تحتسلطه خویش قرار میدهد و از حدود الهی تجاوز نمیکند. گاهی در طلب راحتی و غرق در شهوات عنان نفس را رها میکند و گاهی با تحمل زحمت و مشقت در رشد و کمال آن میکوشد. گاهی خود را بالا میبرد و گاهی خود را کوچک میشمارد، گاهی به حالت از خود بیگانگی دچار میشود، گاهی با آن مانوس و در خلوت تنهائی با تامل در خود لذت میبرد و از این قبیل روابط مثبت و منفی با خود. از آنجا که رابطه انسان با خود غالبا ازظرافتخاصی برخوردار است، هنگامی که این رابطه منفی استخسارت آن را درک نمیکند. گاهی انسان در تجارت مال (کم یا زیاد) ضرر میبیند اما آن را احساس میکند و درصدد جبران بر میآید، لکن گاهی به خودش زیان میرساند - که از بزرگترین نوع خسارت به شمار میآید - و این خسارت پیوسته زیاد میشود تا همه وجودش را فرا میگیرد، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (و العصر) و باز میفرماید: «خودباختگان کسانیاند که ایمان نمیآورند.» (انعام: ۱۲) گاهی انسان به فرد دیگری غیر از خودش ظلم میکند در این صورت آن را احساس میکند و میکوشد از طریق نیکی و عدل آن را جبران کند، لکن گاهی به خود ظلم میکند اما آن را احساس نمیکند گاهی انسان بیگناهی را از بین میبرد و به بزرگی گناه خود پی میبرد، و گاهی خودش را هلاک میکند اما این گناه را درک نمیکند.
خداوند میفرماید: «از بین نمیبرند جز خودشان را». ضرر ناشی از رابطه منفی انسان با خود، شبیه ضرری است که از رابطه منفی وی با خداوند به او میرسد. امروزه رابطه انسان با خود ضمن تحلیلهای روانی در دایره محدودی بررسی میشود. در حالی که اولین بار قران به این رابطه و اهمیت و ارزش آن در زندگی انسان اهتمام ورزید و انسان را به آن آگاه نمود، بررسیهای روانی و انسانی تا کنون قادر به گشودن پیچیدگی این رابطه نشدهاند. و قران این افق گسترده از روابط انسانی را گشود.
● نمونههایی از رابطه انسان با خود در قران
روش قران در این مساله این است که در ضمن مفاهیم متعدد، موارد این رابطه را بیان میکند و با لطافت از آنها میگذرد، به نحوی که انسان به سادگی متوجه تصور و فهم جدید از روابط انسان نمیگردد، اما وقتی مجموع آیات را در نظر بگیریم و بعضی را با بعضی دیگر ضمیمه کنیم، در مییابیم که قران فهم و تصور جدیدی از روابط انسانی را برای ما بیان نموده است و افق تازهای را که در تاریخ تفکر بشر بیسابقه بوده به روی ما گشوده است. در اینجا ابتدا مواردی از آیاتی که رابطه با خود را بیان میکند، ذکر میکنیم و آنگاه به بررسی آنها مینشینیم.
۱) گاهی انسان برای بدست آوردن خشنودی خداوند خودش را به خدا میفروشد «و در عوض خشنودی خداوند را بدست میآورد» و این از بهترین معاملات در زندگی انسان به حساب میآید، خداوند میفرماید: «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبتبه [این] بندگان مهربان است. (بقره: ۲۰۷)
۲) گاهیخود را بهسفاهت میزند کهاین از زشتترین نوع سبک مغزی بشمار میرود، خداوند میفرماید: «وچه کسی - جز آنکه به سبک مغزی گراید - از آیین ابراهیم روی بر میتابد؟ و ما او را در این دنیا بر گزیدیم; و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.» (بقره: ۱۳۰)
۳) گاهی به خود ظلم میکند; هر چند این مطلب عجیب به نظر میرسد لکن در زندگی انسان وجود دارد، خداوند میفرماید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
مغز انسان قادر به تولید سلولهای جدید است
نتایج مطالعه جدیدی که میتواند به بهبود روشهای درمان آسیبهای مغزی و بیماریهای مرتبط با مغز منجر شود نشان میدهد مغز انسان قادر به تولید سلولهای عصبی جدید است.
نتایج مطالعه جدیدی که میتواند به بهبود روشهای درمان آسیبهای مغزی و بیماریهای مرتبط با مغز منجر شود نشان میدهد مغز انسان قادر به تولید سلولهای عصبی جدید است. به گزارش خبرگزاری رویترز، محققان در گذشته متوجه شده بودند برخی دیگر حیوانات از قبیل موشها در طول حیات خود سلولهای مغزی جدیدی تولید میکنند و شواهد غیر مستقیمی بدست آمده بود که نشان میداد انسانها نیز قادر به تولید سلولهای جدید در مغز خود هستند. هماکنون محققان دانشگاه "آکلند" در نیوزیلند و آکادمی "ساهلگرنسکا" در "گوتنبرگ" سوئد با استفاده از اسکن "امآرآی" و نیز تصاویر تهیه شده با میکروسکوپهای الکترونی از بافتهای مغزی اهدایی افرادی که دچار مرگ مغزی شدهاند، برای نخستین بار موفق به مشاهده تولد سلولهای جدید در مغز شدهاند. این سلولهای بنیادی درست همانطور که در مغز موشها رخ میدهد، پس از متولد شدن در مغز به بخش مربوط به حس بویایی مغز مهاجرت میکنند و در خلال این جابهجایی به سلولهای عصبی تبدیل میشوند. این محققان در گزارشی که در شماره روز جمعه نشریه "ساینس" به چاپ رسیده است اعلام کردند در حیوانات آسیب مغزی سبب تولد سلولهای مغزی جدید میشود و مطالعه جدید از وجود شواهدی مهم از وضعیتی مشابه در مغز انسانهای بالغ خبر میدهد. از آنجا که مغز انسان بسیار پیچیدهتر از مغز حیوانات است، در گذشته جستجوی این قبیل سلولهای جدید در مغز انسانها به نتیجه نرسیده بود. پیش از این ثابت شده بود که سلولهای جدید در بخش جلویی مغز موشها متولد شده و سپس به بخش مربوط به حس بویایی مغز منتقل میشوند و بدین ترتیب این حیوانات میتوانند انواع بوهای جدید را شناخته و خود را با آنها سازگار کنند. هرچند حس بویایی در انسانها در مقایسه با موشها از اهمیت کمتری برخوردار است، اما به هرحال این حس برای مواردی نظیر شناسایی بوی دود و نیز بوی مواد غذایی فاسد برای انسانها مهم است و تحقیقات قبلی نشان داده است کاهش حس بویایی میتواند نشانه اولیه ظهور برخی بیماریهای مغزی نظیر پارکینسون باشد. به گفته دکتر "مارک بکستر" محقق دانشگاه آکسفورد انگلیس که در این مطالعه حضور نداشته، کشف جدید میتواند به شناسایی روشهای جدید برای ترمیم آسیبهای مغزی در انسان بینجامد و به علاوه نشاندهنده اهمیت تحقیقات انجام گرفته روی حیوانات در هدایت یافتههای پزشکی در انسانهاست. "سباستین برندنر" محقق عصبشناسی دانشگاه کالج لندن نیز در زمینه کشف اخیر اعلام کرد درک زیستشناسی سلولهای بنیادی برای مطالعه ترمیم آسیبهای مغزی در بیماریهایی نظیر آلزایمر اهمیت زیادی دارد و ممکن است حتی سلولهای بنیادی در پیدایش برخی تومورهای مغزی نیز نقش داشته باشند و به همین علت کشف توانایی ایجاد سلولهای جدید در مغز انسان دارای اهمیت زیادی است.
درباره مغز انسان
مغز انسان
مغر انسان در تمامی فعالیت های ارادی و غیر ارادی در گیر میباشد. احساسی که الان دارید، کاری که الان در حال انجام آن هستید و ... شاید باور نکنید اما مغز انسان حتی در شکل گیری شخصیت شما نیز موثر می باشد. بنابراین اگر مغز درست کار کند شما می توانید زندگی خوب و متعادلی داشته باشد و اگر مشکلی در عملکرد آن باشد طبیعتا" نخواهید توانست زندگی خوبی داشته باشید.
پیچیده ترین عضو بدن انساناین عضو بسیار پیچیده حدود 2 درصد وزن بدن شما را دارا می باشد، بنابراین یک انسان 75 کیلوگرمی مغزی در حدود 1.5 کیلوگرم دارد. با وجود آنکه تنها 2 درصد از وزن بدن شما را شامل می شود بین 20 تا 30 درصد از انرژی شما را مصرف می کند. به بیان دیگر 20 تا 30 درصد کالری که از مصرف غذا به بدن شما می رسد توسط مغز مصرف می شود. دقت کنید که نسبت وزن مغز به وزن کل بدن در انسان از همه موجودات زنده بیشتر می باشد. در مغز شما حدود 100 بیلیون سلول مغزی وجود دارد که بصورت یک شبکه بسیار پیپچیده با یکدیگر در ارتباط هستند. محاسبات نشان می دهد که در حدود 1,000,000 بیلیون ارتباط نقطه به نقطه میان سلولهای مغزی در مغز انسان وجود دارد. برای بدست آورده ایده از بزرگی این عدد، همین قدر بدانید که از تعداد ستاره کائنات بیشتر می باشد. بنابراین جای تعجب نیست اگر مغز را پیچیده تر از بزرگترین کامپیوتر های جهان فرض کنیم. دانشمندان نسبت توانایی قویترین کامپیوتر های جهان را به مغز انسان، در حد مغز یک موش می دانند. مراقب مغز خود باشیدمغز انسان بسیار نرم می باشد و ماهیت فیزیکی آن چیزی شبیه به کره نرم یا تخم مرغ خام می باشد. خلقت انسان بگونه ای است که جمجمه از این ماده نرم محافظت می کند. اما کوچکترین ضربه ای که به جمجمه وارد شود و آنرا خدشه دار کند ممکن است صدمات جبران ناپذیری به مغز وارد کند. پس مواطب جمجمه خود باشید. رابطه میزان دانش انسان به حجم مغزمشاهدات دانشمندان نشان می دهد که ارتباط خاصی میان میزان توانایی مغزی انسان با حجم یا وزن آن ندارد. یک مغز بزرگ بالقوه توانایی آنرا دارد که سلولهای بیشتر و ارتباطات بین سلولی بیشتری را پذیرا باشد اما هیچ دلیلی ندارد که یک دانشمند، مغز بزرگتری از یک فرد عادی داشته باشد. همانگونه که مطالعه انجام شده روی مغز آلبرت اینشتین نشان می دهد ابعاد و وزن مغز او کمتر از حد متوسط بوده است.
ساختار مغز انسان
قرنها مغز را یک توده خاکستری به وزن حدود 1/5 کیلوگرم می پنداشتند. با تکامل میکروسکوپ کشف شد که رویه خارجی چین خورده مغز بسیارپیچیده تر از آن است که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مطالعه بر روی اندامهای بالایی انسان
مولی برای حرکت ظاهری
خلاصه: این مول شامل نمونه هایی از ارتقاء خصوصیات مولها و پدیده هایی می باشد که هدف آن تحلیل آنها می باشد در این مقاله ، روندی که دنبال می شود در ارتباط با اندامهای بالایی انسان است به صورت مدلهایی با ابزار و ظاهر بدن نمود پیدا می کند. به طور عینی درک منشاء حرکات انسانی به صورت مدل اجازه می دهد تا حرکات ظاهر انسان مانند قطعات نامحدود بافتهای نرم و ماهیچهایی را ببینیم. به طور کل این مدلها بر اساس فرضیات معتبر طراحی شده است. ملاحظات قبلی که باعث این فرضیات می شوند تقریباً تمام جزئیات را شامل می شوند. در اینجا هدف از تشکیل این فرضیات ساختن آنها می باشد. تجزیة آنها بر اساس روشهای کلی مدل سازی و مطالعات اندامهای بالایی انسان می باشد.
کلید کلمات: اندامهای بالایی، شانه، اسکلت ماهیچه ایی، اندامهای متحرک قابل رویت
مقدمه:
بر اساس تئوری مدل سازی، یک مدل به عنوان نمونه ای فرض می شود که یا ظاهری وجود دارد یا به صورت تصوری هستند که بر اساس بورک ها اطلاعاتی را از مدلهای واقعی و پدیده های مشترک می باشند. بنابر این مدل سازی شامل ارتقاء خصوصیات نمونه ها برای هدف تحلیل و بررسی می باشد. مدل فیزیکی اولین ضرورت می باشد. که نیاز وارد به ایجاد نشانه های داخل یا خارجی و قوانین فیزیکی برای تولید خصوصیات مدلها.
خصوصیات کیفی و فرضی هر دو در یک مدل گنجانده می شوند. در مهندسی مکانیک، این مرطه به طور کل با طراحی گرافیکی اعضاء آغاز می شود که به وسیلة منحنی های واسط صورت می گیرد. به منظور آسان کردن تحلیل، سیستمهای زیرین شناسایی می شوند و مدلهای مجزا با تبدیل نمدشان به یکدیگر، فعالیتهای خارجی را بررسی می کنند. از زمانی که یک مدل فیزیکی نمونه ایی از یک مدل واقعی شد، تفاوتها تنا در رفتار می باشد. به همین منظور تعیین خصوصیات کلیتی مولها بایستی با دقت زیادی صورت گیرد و با آگاهی از تفاوت انتخابات و فرضیات متناوب باشد.
مدل فیزیکی که بر اساس فرمولهای ریاضی، تعریف می شود در مرحله دوم از مدل سازی باز هم پیشرفت می کند. به طور معمول از یک سوی برابری هایی با شرایط محدود تشکیل می شود. و ممکن است مستقیماً با رجوع به قوانین تئوری فیزیکی و یا تجربی باشد که روند اجرای آن بر اساس مقادیر تجربی نشانه های داخلی و خارجی است. در مرحلة نهایی تلاش برای اثبات مدل و تغییر تبدیل فرضیات است که تئوری ها رفتارهای بنیادی به یکدیگر مقایسه می شود. در مورد ناهسازی مدل فیزیکی به تغییراتی نیاز است. پروژة عینی چارم انیشتن انسانی را با توجه به داده ها ارتقاء داده و یک سری از نرم افزارها امکان ترکیب مدل انسانی اسکلت ماهیچه ای و فرضیات متحرک را ایجاد می کنند که شامل محدودیت های موجود در فرضیات بافت نرم و ماهیچه های انقباضی می شد. در اینجا پایگاه داده ها یعنی اعداد سه گسترة از سیستم اجزای اسکلت ماهیچه ای می باشد. تکمیل پارامترها و خصوصیات قوانین فیزیکی، خصوصیات مکانیکی میکروسکوپی را نتیجه می دهد. برای دست یافتن به چنین پیشرفتی ع علم آناتومی و بیو مکانیکیزم نیاز است. یک مدل تئوری بیو مکانیزمی از سیستم اسکلات ماهیچه ای انسان بر اساس وسایل و اطلاعات ساختاری مکمل طراحی می شود. برای این منظور ؟ اروپایی چارم بر روی اندامهای بالایی متمرکز شدند و ترکیب ساختار اسکلت ماهیچه ای انسان را مورد توجه قرار دادند. بنابر این ما مدل تئوری اندامهای بالایی را به طور پیشرفته داریم که شامل خصوصیات بیومکانیزمی استخوانها، مفاصل و ماهیچه ها می باشد. در پی مقالة ما (37 – 8) بخشهای سخت استوانه ایی اندامهای بالایی فعالیت ماهیچه ای متصل به استخوانها و تمام مفاصل به جز مفصل استخوان کتف را مورد بررسی قرار می دهیم مفصل استخوان کتف به عنوان مدلی چرخان به استخوان بیضی می باشد. با کمک ابزارع فعا و انفعال های داخلی را ویرایش می کنیم. این مدلهای تئوری در تری دی چپ بازوی انسان تعبیه شده اند که در کتابخانة ملی پزشکی وجود دارند. به طور کلی بررسی های بیو مکانیکی بر اساس ایده های فیزیکی می باشند. با ملاحظه این فرضیات برای آینده اثبات هایی بوجود می آید. در روش ما نیاز به دقت و سهولت برای مدلهایبیو مکانیکی وجود دارد و پارامترها به خوبی فعل و انفعالات مناسب و متناسب رعایت می شوند. بنابر این این مدلها برای تحلیل و بررسی مناسب هستند و در این مقاله مدلهایی که دنبال می کنیم و ملاحظه می نمائیم به عنوان مدلهای کامل و ظاهری برای پروژه های محدود می باشد. به منظور طبیعت و ویژگی خاص آنها، مطالعاتی بروی بافت های نرم مورد نیاز انجام داده ایم که بر اساس فرضیه های ماوراء این مقاله می باشند. برای اطلاعات بیشتر از این مقاله، باز بینی گسترده ایی از مدلهای بیو مکانیکی ماهیچه ای، تاندوم و پوست توسط مورل و مو تهیه شده است که جنبه های علمی و تئوری یکی از مکملهای محدود را در کارهای مارتین و پیمرز می توان یافت.
روشهای کلی:
با ملاحظة سیستمهای فیزیکی و مکانیکی در روندهای فیزیولوژیکی متحرک، اجزایی که تحلیل می شوند ممکن است به اجزای آناتومیکی میکروسکوپی تنزل بیابند که رفتارهای مکانیکی استخوانها، ماهیچه ها، تاندونها، رباطها، ارکانه و پوست را دار می باشد. یک رابط استخوان به استخوان مفصل نام کرد، بافت به بافت اتصال و استخوان به بافت پیوست نام دارد. علائم داخلی و خارجی به عنوان فعالیتهای ماهیچه ایی شناسایی می شوند. تحت سخت بدن و مکانیزمهای آن در این مرحله به صورت هندسی و تصاویر مکانیکی شناسایی می شوند که ساختار آناتومی و ماکانیکی نیز شامل آن می شود. فرضیات احتمالاً در سطح مکانیکی، و مشکلات و تجزیة آنها شکل می گیرد. دقیق ترین روش که برای هر جزء متحرک می باشد شکل نقص پذیر است گر چه بدست آوردن خصوصیات اجزاء در روندهای فیریولوژیکی مهم است مانند نرمی بافت نرم و سختی استخوان و این باعث جداسازی سیستم اسکلتی بافت نرم از رابط های آنها با استخوانها می شوند. تجزیة دینامیکی جسم سخت اسکلت و تجزیة دینامیکی زنجیرة بافت نرم به طور ظاهری می تواند نمود پیدا کند. این روشها می توانند شامل اجزاء متحرک نیز شوند که تجزیة دینامیکی زنجیرة بافت نرم برای فعالیتهای ماهیچه ای و اسکلتی و فعالیتهای روی استخوانها را نیز شامل می شوند. حرکات طبیعی همیشه شامل چندین ماهیچه و ترکیبی از ماهیچه های عصبی می شود که هنوز نامشخص هستند. شناسایی یک طرح هماهنگ دینامیکی ماهیچه ایی داخلی به صورت خارجی و در قلمرو تواناییی ها مورد مطالعه قرار می گیرد مگر آنک فرضیات غیر قابل تعیین باشند یک روش برای دستیابی به این هدف روش معکوس می باشد. کهدر ان به طور همزمان جسم سخت و تجزیة دینامیکی بافت نرم و متقارن با فشار ماهیچه ها برسی می شود. این مسئله در صورت پراکندگی فشار مفاصل و فیزیک ماهیچه های مختلف تحقق می یابد.
تهیة ترکیبی از اسکلت ماهیچه ای و با بافت نرم مکانیکی احتمالاً با صرف وقت قابل ؟؟ است استقلال بین اسکلت جسم سخت و زنجیرة تجزیة دینامیکی بافت نرم مانعی برای کنترل سادة ظاهر مدل می باشد. تجزیة دینامیکی جسم سخت مستقل از تجزیة دینامیکی زنجیره ای است و ممکن است زمان خاصی را به خود اختصاص دهد. به همین منظور وقتی اجزای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مطالعه بر روی اندامهای بالایی انسان
مولی برای حرکت ظاهری
خلاصه: این مول شامل نمونه هایی از ارتقاء خصوصیات مولها و پدیده هایی می باشد که هدف آن تحلیل آنها می باشد در این مقاله ، روندی که دنبال می شود در ارتباط با اندامهای بالایی انسان است به صورت مدلهایی با ابزار و ظاهر بدن نمود پیدا می کند. به طور عینی درک منشاء حرکات انسانی به صورت مدل اجازه می دهد تا حرکات ظاهر انسان مانند قطعات نامحدود بافتهای نرم و ماهیچهایی را ببینیم. به طور کل این مدلها بر اساس فرضیات معتبر طراحی شده است. ملاحظات قبلی که باعث این فرضیات می شوند تقریباً تمام جزئیات را شامل می شوند. در اینجا هدف از تشکیل این فرضیات ساختن آنها می باشد. تجزیة آنها بر اساس روشهای کلی مدل سازی و مطالعات اندامهای بالایی انسان می باشد.
کلید کلمات: اندامهای بالایی، شانه، اسکلت ماهیچه ایی، اندامهای متحرک قابل رویت
مقدمه:
بر اساس تئوری مدل سازی، یک مدل به عنوان نمونه ای فرض می شود که یا ظاهری وجود دارد یا به صورت تصوری هستند که بر اساس بورک ها اطلاعاتی را از مدلهای واقعی و پدیده های مشترک می باشند. بنابر این مدل سازی شامل ارتقاء خصوصیات نمونه ها برای هدف تحلیل و بررسی می باشد. مدل فیزیکی اولین ضرورت می باشد. که نیاز وارد به ایجاد نشانه های داخل یا خارجی و قوانین فیزیکی برای تولید خصوصیات مدلها.
خصوصیات کیفی و فرضی هر دو در یک مدل گنجانده می شوند. در مهندسی مکانیک، این مرطه به طور کل با طراحی گرافیکی اعضاء آغاز می شود که به وسیلة منحنی های واسط صورت می گیرد. به منظور آسان کردن تحلیل، سیستمهای زیرین شناسایی می شوند و مدلهای مجزا با تبدیل نمدشان به یکدیگر، فعالیتهای خارجی را بررسی می کنند. از زمانی که یک مدل فیزیکی نمونه ایی از یک مدل واقعی شد، تفاوتها تنا در رفتار می باشد. به همین منظور تعیین خصوصیات کلیتی مولها بایستی با دقت زیادی صورت گیرد و با آگاهی از تفاوت انتخابات و فرضیات متناوب باشد.
مدل فیزیکی که بر اساس فرمولهای ریاضی، تعریف می شود در مرحله دوم از مدل سازی باز هم پیشرفت می کند. به طور معمول از یک سوی برابری هایی با شرایط محدود تشکیل می شود. و ممکن است مستقیماً با رجوع به قوانین تئوری فیزیکی و یا تجربی باشد که روند اجرای آن بر اساس مقادیر تجربی نشانه های داخلی و خارجی است. در مرحلة نهایی تلاش برای اثبات مدل و تغییر تبدیل فرضیات است که تئوری ها رفتارهای بنیادی به یکدیگر مقایسه می شود. در مورد ناهسازی مدل فیزیکی به تغییراتی نیاز است. پروژة عینی چارم انیشتن انسانی را با توجه به داده ها ارتقاء داده و یک سری از نرم افزارها امکان ترکیب مدل انسانی اسکلت ماهیچه ای و فرضیات متحرک را ایجاد می کنند که شامل محدودیت های موجود در فرضیات بافت نرم و ماهیچه های انقباضی می شد. در اینجا پایگاه داده ها یعنی اعداد سه گسترة از سیستم اجزای اسکلت ماهیچه ای می باشد. تکمیل پارامترها و خصوصیات قوانین فیزیکی، خصوصیات مکانیکی میکروسکوپی را نتیجه می دهد. برای دست یافتن به چنین پیشرفتی ع علم آناتومی و بیو مکانیکیزم نیاز است. یک مدل تئوری بیو مکانیزمی از سیستم اسکلات ماهیچه ای انسان بر اساس وسایل و اطلاعات ساختاری مکمل طراحی می شود. برای این منظور ؟ اروپایی چارم بر روی اندامهای بالایی متمرکز شدند و ترکیب ساختار اسکلت ماهیچه ای انسان را مورد توجه قرار دادند. بنابر این ما مدل تئوری اندامهای بالایی را به طور پیشرفته داریم که شامل خصوصیات بیومکانیزمی استخوانها، مفاصل و ماهیچه ها می باشد. در پی مقالة ما (37 – 8) بخشهای سخت استوانه ایی اندامهای بالایی فعالیت ماهیچه ای متصل به استخوانها و تمام مفاصل به جز مفصل استخوان کتف را مورد بررسی قرار می دهیم مفصل استخوان کتف به عنوان مدلی چرخان به استخوان بیضی می باشد. با کمک ابزارع فعا و انفعال های داخلی را ویرایش می کنیم. این مدلهای تئوری در تری دی چپ بازوی انسان تعبیه شده اند که در کتابخانة ملی پزشکی وجود دارند. به طور کلی بررسی های بیو مکانیکی بر اساس ایده های فیزیکی می باشند. با ملاحظه این فرضیات برای آینده اثبات هایی بوجود می آید. در روش ما نیاز به دقت و سهولت برای مدلهایبیو مکانیکی وجود دارد و پارامترها به خوبی فعل و انفعالات مناسب و متناسب رعایت می شوند. بنابر این این مدلها برای تحلیل و بررسی مناسب هستند و در این مقاله مدلهایی که دنبال می کنیم و ملاحظه می نمائیم به عنوان مدلهای کامل و ظاهری برای پروژه های محدود می باشد. به منظور طبیعت و ویژگی خاص آنها، مطالعاتی بروی بافت های نرم مورد نیاز انجام داده ایم که بر اساس فرضیه های ماوراء این مقاله می باشند. برای اطلاعات بیشتر از این مقاله، باز بینی گسترده ایی از مدلهای بیو مکانیکی ماهیچه ای، تاندوم و پوست توسط مورل و مو تهیه شده است که جنبه های علمی و تئوری یکی از مکملهای محدود را در کارهای مارتین و پیمرز می توان یافت.
روشهای کلی:
با ملاحظة سیستمهای فیزیکی و مکانیکی در روندهای فیزیولوژیکی متحرک، اجزایی که تحلیل می شوند ممکن است به اجزای آناتومیکی میکروسکوپی تنزل بیابند که رفتارهای مکانیکی استخوانها، ماهیچه ها، تاندونها، رباطها، ارکانه و پوست را دار می باشد. یک رابط استخوان به استخوان مفصل نام کرد، بافت به بافت اتصال و استخوان به بافت پیوست نام دارد. علائم داخلی و خارجی به عنوان فعالیتهای ماهیچه ایی شناسایی می شوند. تحت سخت بدن و مکانیزمهای آن در این مرحله به صورت هندسی و تصاویر مکانیکی شناسایی می شوند که ساختار آناتومی و ماکانیکی نیز شامل آن می شود. فرضیات احتمالاً در سطح مکانیکی، و مشکلات و تجزیة آنها شکل می گیرد. دقیق ترین روش که برای هر جزء متحرک می باشد شکل نقص پذیر است گر چه بدست آوردن خصوصیات اجزاء در روندهای فیریولوژیکی مهم است مانند نرمی بافت نرم و سختی استخوان و این باعث جداسازی سیستم اسکلتی بافت نرم از رابط های آنها با استخوانها می شوند. تجزیة دینامیکی جسم سخت اسکلت و تجزیة دینامیکی زنجیرة بافت نرم به طور ظاهری می تواند نمود پیدا کند. این روشها می توانند شامل اجزاء متحرک نیز شوند که تجزیة دینامیکی زنجیرة بافت نرم برای فعالیتهای ماهیچه ای و اسکلتی و فعالیتهای روی استخوانها را نیز شامل می شوند. حرکات طبیعی همیشه شامل چندین ماهیچه و ترکیبی از ماهیچه های عصبی می شود که هنوز نامشخص هستند. شناسایی یک طرح هماهنگ دینامیکی ماهیچه ایی داخلی به صورت خارجی و در قلمرو تواناییی ها مورد مطالعه قرار می گیرد مگر آنک فرضیات غیر قابل تعیین باشند یک روش برای دستیابی به این هدف روش معکوس می باشد. کهدر ان به طور همزمان جسم سخت و تجزیة دینامیکی بافت نرم و متقارن با فشار ماهیچه ها برسی می شود. این مسئله در صورت پراکندگی فشار مفاصل و فیزیک ماهیچه های مختلف تحقق می یابد.
تهیة ترکیبی از اسکلت ماهیچه ای و با بافت نرم مکانیکی احتمالاً با صرف وقت قابل ؟؟ است استقلال بین اسکلت جسم سخت و زنجیرة تجزیة دینامیکی بافت نرم مانعی برای کنترل سادة ظاهر مدل می باشد. تجزیة دینامیکی جسم سخت مستقل از تجزیة دینامیکی زنجیره ای است و ممکن است زمان خاصی را به خود اختصاص دهد. به همین منظور وقتی اجزای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
انسان و کرامت او
آفریده ها ، همه کریم هستند ( 1 ) . کرامت هر پدیده به برخاستن از هستی و اتصال به هستی هوشمند است . (2 ) بنا بر این اتصال، هر پدیده ای آزاد است و تا وقتی از ، خدا، از آزادی خویش، غافل نمی شود، کریم است . صفت کریم که انسان جسته است، به ورود در ابتلی (3 ) و به تسلیم حکم زور نشدن است (4 ) ، به همه پدیده های هستی را کریم دانستن و کرامت هر آفریده را رعایت کردن است ( 5 ) . انسان کریم می ماند و اکرم می شود به تقوی (6 ) . و تقوی تحقق پیدا می کند به « آزاد و آزادتر شدن از راه رشد » ( 7) ، به پیشی گرفتن در علم ، در دادگری، در خدمتگزاری ، در دوستی و... و به عمل به همه حقوق انسان (8 ) و افزودن بر کرامت خویش به تکریم همه پدیده ها و بر انگیختن آفریده ها بر افزودن بر کرامت ، تحقق پیدا می کند. از آن رو فرمود « در دین اکراه نیست » که هم دین روش زور و خشونت زدائی است و هم بکار بردن هر اکراهی ، کرامت را با خواری جانشین کردن است. به سخن دیگر، کریم صفت خداوند است و همچون صفات دیگرش، در انسان ، هست ׃ حقوق و استعدادها ذاتی انسانند. اما چنان نیست که اگر آدمی از آنها غافل شد، اگر راه رشد را باز گذاشت و در بیراهه ویرانگری افتاد، استعدادهای او تباه نشوند و زندگی که نه عمل به حقوق شد، ویرانی بر ویرانی نیفزاید و زندگی انسان و محیط زیست او را تباه نگرداند.
کرم خداوند در حق انسان و همه آفریده ها ، آزاد و کریم آفریدن آنها است : او، داستان آفرینش انسان را در قرآن ، این سان آغاز می کند : به فرشتگان می گوید قصد دارد بر روی زمین خلیفه ای قرار دهد . فرشتگان می پرسند آیا می خواهی کسی را قرار بدهی که در آن فساد کند و خونها را بریزد ؟ خداوند به آنها پاسخ می دهد آنچه را من می دانم شما نمی دانید (9) بدین سان انسان با حق خلیفة اللهی آفریده شد و بر زمین قرار گرفت :
خلیفة الله :
تاریخ از دیدگاه قرآن ، یک رشته جانشین شدنها است : هر نوبت قومی از خود بیگانه می شود و به بیراهه تخریب خود و طبیعت می افتد . قومی دیگر به حق خلافت خویش عارف می شود و ، به بعثت، انسان را از بیراهه مرگ و ویرانی . به راه زندگی و رشد در آزادی باز می آورد . بدین قرار ، جریان تاریخ هستی ، جریان رشد است. کرامت انسان به ایفای نقش رهبری در این جریان است. اما، بسا انسانها از فطرت خویش غافل و، در روابط قوا ، از خود بیگانه و آلت قدرت ویرانگر می شوند. با وجود این ، بنا بر فطرتی که انسان را است ، جریان تاریخ گذار از انحطاط به رشد است . چنانکه اگر قومی به بیراهه انحطاط افتاد ، قوم دیگری به انقلاب روی می آورد و راه رشد را بر انسانیت می گشاید . ( 10 ) حتی وقتی تمامت یک قوم به بیراهه ستم می روند ، اندک شماری از آنها که راه هدایت جسته اند و به راه زیستن در آزادی و کرامت افزائی از رهگذر رشد بازآمده اند ، برحق و مقام خلیفة اللهی بر روی زمین ، عارف ( 11 ) و بانی انقلاب می شوند و حیات انسانها در آزادی و رشد ادامه می یابد:
جدا کننده راه زندگی از بیراهه مرگ در ویرانگری چیست ؟ تکرار کنیم که انسان آزاد کریم است. پس کرامت او در گرو تکریم خود و همه پدیده های هستی است . غفلت از کرامت هر پدیده ای غفلت از کرامت خویش است. اما این غفلت فرآورده تسلیم شدن به حکم زور است . وقتی غفلت همگانی می شود، فساد جهان شمول می گردد (12 ) . به سخن دیگر ، قهر و فقر زندگی اکثریت بزرگ انسانها و محیط زیست آفریده ها را تباه می کند. انسانها نه تنها هستی را شئی می گردانند که خود نیز جریان شئی شدن را شتابان به پیش می روند. بارز ترین نشانه آن جانشین کردن کرامت فطری با کرامت صوری است. ضابطه تکریم قدرت مداری است . لذا، هر استکباری با استضعافی و هر بزرگ نمائی با تحقیری همراه می شوند. چون بدون تخریب قدرت نیست ، پس بدون تحقیر ، تکبیر نیست . نه تنها در این معنی که هرکس بزرگی جستن خویش را در گرو خوار کردن دیگری می بیند که، وخامت بارتر ، او در نمی یابد که گم کردن کرامت از بیمقدار شدن در جریان اینهمانی جستن با قدرت و آلت آن گشتن است . او تجسم خواری گشته و می پندارد بزرگی جسته است. رها شدن از خواری همگانی و از قهر و فقر بر خود افزا، موکول به باز شناختن فطرت خویش یا پیروی از قاعده « تغییر کن تا تغییر دهی » است. (13 )
بدین انقلاب ، انسان کرامتی را باز می یابد که ویژه او است : امانت خداوندی به همه آفریده ها پیشنهاد شد و تنها انسان بود که آن را پذیرفت ( 14 ) . این امانت مسئولیت امامت رشد در آزادی است ( 15 ) . نه تنها تصدی رشد خویش که رهبری رشد آفریده ها و عمران طبیعت . بدین قرار، رشد انسان و آفریده ها در آزادی - نه چون رشد قدرت که خشونت بر خشونت و ویرانی بر ویرانی و فقر بر فقر و نابرابری برنابرابری می افزاید - واقعیت پیدا می کند : جریان رشد تمامی پدیده های هستی ، یک جریان است. اگر بخشی غنی شد و بخشی دیگر فقیر گشت ، اگر انسانها گمان بردند ثروت بر ثروت می افزایند اما طبیعت ویران شد، جریان ، جریان رشد نیست، جریان بندگی قدرت را به پیش رفتن است . پس، جدا کننده مشی زندگی در آزادی ، از مشی مرگ در ویرانگری، لااکراه است :
در حقیقت، برای آنکه همه پدیده ها کرامت خویش را از دست ندهند و در جریان رشد، بر آن بیفزایند، بر انسان است که نقش خویش را ، بعنوان خلیفه خدا ، ایفا کند. غفلت از این حق و نقش، انسان را رهبر مشی مرگ در ویرانگری همه پدیده ها می کند. در جهان، خواری بر خواری افزوده می شود . لحظه مرگ، لحظه تهی شدن از کرامت می گردد ׃ انسانها بر فطرت آفریده می شوند و با صفت و حق خلیفة اللهی آفریده می شوند . اما آنکس که توحید را بمثابه اصل راهنما گم می کند و بر این یا آن ثنویت در بیراههِ قدرتمداری می شود ، از فطرت بیرون می رود ، خلیفه اللهی را از دست می دهد و آلت کفر یا باورهایی می شود که ترجمان اصالت زور هستند. او کرامت از دست می دهد و خواری می یابد ( 16 )
" او شما را خلیفه بر روی زمین قرار داد . هر کس کفر می ورزد ، به کفر خویش تباه می شود ...کفر کافران تنها زیانهای آنها را افزون می کند "
بدین قرار، هشدار خداوند صریح است ׃ کفر ورزیدن ، خلیفة اللهی را از یاد بردن ، از آزادی خویش غافل شدن ، صفت کریم را از دست دادن و خوار شدن و زیان دیدن و زیان رساندن است ( 17 )
تاریخ با پیروزی زورپرستان پایان نمی پذیرد :
جریان تاریخ ادامه می یابد . در پی هر انحطاطی ، قیامی به حق و برای حق روی می دهد . سر انجام توحید اصل راهنمای همه انسانها می شود . حق می آید و باطل می رود . و اهل توحید ، خلیفه های خدا بر روی زمین می شوند : ( 18 )
" و خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح می کنند ، وعده کرده است آنها را خلیفه های روی زمین بگرداند . "
این قاعده عمومی تنها ترجمان تجربهِ تاریخ نیست : هر چند قاعده نسبت به گذشته صدق می کند . توضیح اینکه اقوامی از میان رفته اند . اما انسانها ، به یمن بعثت ها ، به حیات خویش ادامه داده اند . حیات ادامه یافته است اما از کجا بدانیم که قاعده نسبت به آینده نیز صدق می کند . به سخن دیگر از کجا آدمیان طبیعت و انسانها بر جا بمانند ، تا مؤمنان نیکوکار خلیفه های خدا بگردند ؟
سرنوشت انسان و مسئولیت امانتی که پذیرفته است ؟ :
انسان از گلی سرشته شد که مجموعه حیات پذیر کاملی بود . روح خدا در او دمیده شد ( 19 ) و فطرتی پیدا کرد که خدائی است ( 20 ) در متناسب ترین اندازه ها ساخت گرفت و زیباترین صورت را یافت ( 21 ) و خدا آفرینش او را به خود تبریک گفت ( 22 ) او را بر فطرت آفرید ، چرا که فطرت توحید است ( 23 ) و حیات بدون توحید در وجود نمی آید . در بهترین اندازه ها آفرید و آفرینش او را بخود تبریک گفت . زیرا تمامی هستی را در وجود کوچک او خلاصه کرد ( 24 ) و خلیفه خود بر روی زمین گرداند و هدایت شدن را در عهده خود او نهاد . او و همه پدیده ها را کریم آفرید و او را به تکریم خویش و همه پدیده ها خواند. انسان خود داوطلب این مسئولیت شد. پدیده های دیگر تن به این مسئولیت ندادند ׃
اما اگر قرار باشد در جریان زمان ، زمین از خلیفه های خدا - کسانی که به حق خلیفة اللهی عارف هستند - خالی نشود ، باید آفریده ها یی مسئولیت این امانت را بپذیرند . خدا امانت را به همه آفریده ها پیشنهاد کرد و انسان بود که آن را پذیرفت :
" همانا امانت را به آسمانها و زمین و کوه ها پیشنهاد کرد . همه بیم کردند و از بر دوش گرفتن آن خود داری کردند . انسان بر دوش گرفت و همانا با نادانی و ستم "
این " امانت " نوعی رهبری ( امامت ) ، به یمن عقل ﺁزاد، است. رهبری بیانگر خلیفة اللهی و تضمین کننده تداوم آن است . از آنجا که انسان عهده دار این رهبری و با تمام اعضای خویش مسئول ﺁن می شود ( 25 ) پس باید صفات خدائی و بعد معنوی داشته باشد . توانائی های خویش را بپرورد و موجودی نسبی و فعال باشد که در پهنه ای گسترده تا بی نهایت ، در صیرورت است . در این پهنه گسترده ، نقش امامت را برای همه پدیده ها بر عهده گرفتن، نیاز به داشتن استعدادها و حقوق دارد. استعدادهای او، صفات ثبوتیه خداوندند :
خدا به انسان اسماء آموخت ( 26 ) بدو آنچه نمی دانست و بیان و کتابت آموخت ( 27 ) استعداد دانش جویی داد . به او هوش و عقل داد و صاحب بصیرت بر خویشتن گرداند و قوه تمیز عمل نیک از عمل زشت داد. نشانه های خود را بر او بنمود تا عقل را بکار اندازد ( 18 ) . او را قوه ابداع و خلاقیت و صنعت و استعدادهای دیگر بخشید . اما از انسان ها، یکی کار پذیر ، دیگری فعال شدند . یکی استعدادها را در رشد بکار برد و دیگری، به ساختن دروغ و زور، استعدادهای خویش را تباه گرداند ( 29 ) . به انسان فطرت عدالت جو داد او را به عدالت و قسط خواند . ( 30 ) بدو، استعداد رهبری داد و او را امام و آزاد و هدف دار آفرید . ( 31 ) راه رشد را از راه سرکشی جدا کرد ( 32 ) و هدایت خویش را به مؤمن و کافر داد . به انسان هشدار داد اگر از راه رشد بیرون برود ، به بیراههِ زیادت طلبی ( 33 ) می افتد و آن را تا مرگ و ویرانی پیش میرود .
با اینهمه این انسان کامل نیست . او می تواند از فطرت خویش بدر رود . انسانی است که ضعیف و بی قرار آفریده شده است ( 34 ) . اگر بر فطرت بماند از ضعف به قوت می رسد و بر کرامت خویش می افزاید . اما اگر، در پندار و گفتار و کردار توحید را با ثنویت جانشین کند، عقل او از ﺁزادی که دارد غافل می شود و با راهنما کردن ثنویت ، قدرتمدار می شود و نیروهای حیاتی را به زور مرگ آور بدل می کند و ستمکار می شود و بیراههِ ضعف را تا مرگ و ویرانی می رود .
قرآن در تشریح چگونگی از خود بیگانه شدن انسان ، واقعیتی را خاطر نشان می کند که انسانها همچنان از آن غفلت می کنند :
حقوق انسان ذاتی او و سلب نکردنی هستند :
هر انسانی خلیفهِ خدا ، امام و آزاد بدنیا می آید . پیش از آنکه به دینی یا مرامی در آید ، صاحب حقوق و مسئول دفاع از حقوق خویش و حقوق هر فرد دیگری با هر دین و مرام و هر نژاد و رنگ و ملت و قوم و قبیله و مسئول کرامت خویش و تمامی پدیده ها است . به سخن دیگر حقوقی که او دارد ، اعطائی نیستند . تابع در آمدن او به این یا آن دین نیستند . بهر دینی در آید ، این حقوق را از دست نمی دهد . چرا که در دین اکراه نیست ( 35 ) و گرویدن به دین ، حقی از حقوق او است . همانطور که در حقوق بشر در قرآن می خوانید ، شرط برخورداری از این حقوق این نیست که مسلمان بشود و نیز نمی گوید اگر اسلام نپذیرفت یا بدان در آمد و سپس آن را ترک گفت ، حقوق خود را از دست می دهد .
اما آن واقعیت که قرآن می آموزد و این آموزش را انسان ها از یاد میبرند ، اینست : تا وقتی انسانها بخواهند آزاد بمانند، هیچ قدرتی پدید نمی آید تا بتواند آزادی و حقوق آنها را سلب کند . زمانی هم که بیشتر انسانها از خود بیگانه می شوند و آزادی و حقوق و بنا بر این کرامت خویش را از یاد می برند و قدرت را پدید می آورند، این قدرت نمی تواند کسانی را از آزادی و حقوق خویش محروم کند که آنها را از یاد نمی برند . کرامت هر انسان را هیچ موجود دیگری، هیچ قدرتی نمی تواند از او بستاند. تنها خود او است که می تواند کرامت خویش را از یاد ببرد و خواری گزیند. انسان خلیفهِ خدا و امام خلق شده است . وقتی از توحید بدر می رود ، خلیفه زور و امامِ شرک می شود و حقوق خویش و انسانهای دیگر را از یاد می برد ׃ خوار می شود و خوار می کند.
بدین قرار هیچ انسانی نمی تواند خود را از مسئولیت رعایت نشدن حقوق خویش مبری کند . و نیز ، به این عذر که تنها است و بر جهان قدرتهای ستمگر حاکمند ، نمی تواند وظیفهِ خویش را در دفاع از حقوق خود و حقوق فرد فرد انسانها و همه پدیده های هستی بر زمین بگذارد .( 36 ) وقتی انسانی به دفاع از حقوق بر می خیزد ، خلیفهِ خدا در روی زمین می شود و چون فطرت انسان را باز می گوید ، بگونه ابراهیم ( 37 ) ، سخنگوی تمامی انسانیت می شود . و چون خلیفهِ خدا است ، تنها نیست ، خدا با اوست و سر انجام پیروز می شود . خدا با او است وقتی او از بیان آزادی غافل نشود و بدین غفلت، بیان آزادی را در بیان قدرت از خود بیگانه نکند و راهبر عقل خود نگرداند و پندار و گفتار و کردار خویش ترجمان قدرت نسازد .
اما چرا آزادی و حقوق ذاتی انسان هستند ؟ زیرا آزادی و حق را جز بر اصل توحید نمی توان در تصور آورد و تعریف کرد . بر اصل ثنویت ، حق و آزادی به لباس باطل در می آیند . برای مثال بر اصل ثنویت می گویند : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که، از ﺁنجا، آزادی دیگری شروع می شود . اما آیا دانش هر کس هم آنجا تمام می شود که دانش دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا ابداع و خلاقیت هر کس هم جائی تمام می شود که ابداع و خلاقیت دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... هر کس هم آنجا تمام می شود که خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... دیگری، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ پس تعریف آزادی باید در برگیرنده زور و بکار بردن آن نیز باشد ، تا بتوان گفت : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که آزادی دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود . اما زور نبود آزادی است و با جبر ملازمه دارد . اگر آزادی عبارت شود از بکار بردن زور ، پس هر فرد در زندانی که «آزادی» فردهای دیگر است ، زندانی می شود . رابطه ها ، رابطه قوا می گردند و بدیهی است ، که قوی ترها وارد قلمرو "آزادی " ضعیف ترها می شوند . بر اصل روابط قوا ، آزادی و حقوق انسانی و حیات انسان و طبیعت هستند که قربانی می شوند .
آزادی و حقوق بر اصل توحید تعریف دقیق خویش را پیدا می کنند : آن آزادی که به تعریف نمی آید اما چون نسیم می توان حسش کرد، آزادی است که عقل ، در لحظه خلق، در لحظه اینهمانی جستن به هستی ، می یابد. از این رو، اندیشه و عمل خالی از زور ، صفت آزاد می جویند ( 38 ) . از این رو، آزادی حدگذار نیست ، حد و مرز بردار است : آزای هرکس مرز آزادی دیگری نیست ، فراخنای آزادی دیگر است. بدین قرار ، وقتی هستی بر