لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
رابطه انسان و خدا
نوشتهء معروف آزاد
مقدمه:
اولین و شاید مهمترین سوالی که درذهن شما خطور می کند، اینست که چرا ما نیاز به بحث و گفتگو و تحلیل مسئله ( رابطه خدا و انسان) درقرن حاضر داریم؟! دلایل زیادی را می توان نام برد، اما ٣ دلیلی را که شاید پررنگ تر نسبت به دلایل دیگر به نظر می رسند در اینجا یادآور می شویم. لازم به ذکر است که دراین بحث تا حد ممکن سعی شده است مطالب بصورت ساده و خلاصه بیان شود
الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی
ب ـ سو استفاده از ادیان
ج ـ پیشرفت علم
پس از شرح و توضیح مختصری درباره سه دلیلی که در بالا نام برده شده است، به مسئله اثبات خدا و برهان ها و دلایل وجود خدا می پردازیم. سپس به مسئله جبر و اختیار انسان در ادیان پرداخته و تا حد مختصری آن را تحلیل می کنیم. امید انکه این مقاله برای شما مفید واقع شود.
الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی
همانطور که می دانیم قرن 21 ، قرن فضا ، قرن علم و قرن مشینیزم می باشد ، که در آن احساسات ، عواطف ومعنویات جای خود را به سیستم های کامپیوتری و انسان های آهنی داده اند و هـرروز این مسئله پررنگ تر می شود.
مکتبهای فلسفی نو با طرح ریزی ایدیالوژی و راه و رسم زندگی بشر سعی کرده اند تا مسیر زنده گی انسان را به سوی ایده آلها سمت و سو بدهند. سوال اینست که آیا براستی نوع بشر می تواند برای موجودی همسان خود راه و روش زنده گی را طرح ریزی کند و او را به کمال برساند یا نه؟ آیا انسان می تواند به جای ‹ من › کل تصمیم بگیرد و هنجارها و ناهنجارها را معین ساخته و تمام خواسته های بشر را کشف کرده و آن را درسیستمی قانون مند ارائه کند؟!
در واقیعت هیچ علمی نتوانسته است ثابت کند که امکان حدس زدن لحظه بعدی انسان وجود دارد یا چه عملی از بشرسر خواهد زد و چه تصمیمی دارد. درعصر امروز همچنان که می بینیم به علت فقدان معنویت ، روابط انسانی و عاطفی روز به روز سرد تر شده و رو به زوا ل می باشد. این زوا ل و کاستی نتیجه توجه بیش از حد مکتب های فلسفی به مادی گرایی و یا بهتر بگوییم مکتب متریالزیم است.
اغلب این مکتبها با کشیدن خط بطلانی برمسائل الهی و وجود ادیان و یا ایجاد سفسطه و نقد نادرست ادیان، بشر را به ترک معنویات دعوت کرده و او را به زرق و برق دنیوی و ماده گرایی علاقه مند می کنند. گاهی بشرچنان غرق دراین مسائل می شود که حتی فرصت فکر کردن درباره زنده گی خویش را نیزپیدا نمی کند و پیوسته در این تلاش است که مبادا چیزی ازاین دنیا را از دست بدهد و به همین علت است که گاهی حاضر می شود هر عملی را برای رسیدن به اهداف دنیای خود انجام دهد و ذهن مشوش خود را تسکین بخشد. بنابراین برای بشر امروزی ، معنویت و اعتقاد به وجود نیروئی ماورای ذهن بشری، فکتوری مهم و ضروری به شمارمی رود.
ب ـ سؤ استفاده از ادیان و تبلیغ نادرست
موضوع دیگری که امروزه متأسفانه باعث پیدایش نگرشی منفی به ادیان شده است مسئله سوءاستفاده از ادیان است. در زمانی که اروپا به نام اروپای سیاه (دوران پیش از رنسانس) یاد می شد، کشیشان مسیحی به مردم قطعه های بهشت را می فروختند. در آن دوران کسی حق اکتشاف و اختراع نداشت و پیشرفت علم را مبارزه با نیروی خداوندی تبلیغ می کردند.
امروزه نیز بهره برداری های سیاسی – شخصی و اجتماعی از ادیان می شود و چهره ای نا خوشایند را از معنویات و الهیات ترسیم می کند که باعث بد بینی و به کناری گزاردن ادیان می شود.
در اسلام، اغلب ملّا ها، چهره ای عبوس از اسلام طرح می کنند، گویی که اسلام فقط دین نفی کردن است. در حالیکه اگر منافع شخصی و سیاسی را از میان برداریم و با نگاهی دقیق تر و بازتر به تحلیل اسلام بپردازیم می بینیم که خداوند در همه جای کتاب آسمانی اش «قرآن» از عطوفت و مهربانی گفته است و هر جایی که چیزی را نفی کرده است، به جای آن راهی را که در لیاقت و شأن انسان است پیش پای او گزارده است. برای نمونه عمل زنا در اسلام نفی شده است و از منفورترین عمل ها به حساب می آید که اکثر عالمان دینی آن را مکررآ اعلام می کنند. اما سوال اینست که آیا به همان مقدار که این عمل زشت را نفی می کند، عمل ازدواج و عروسی را نیز تبلیغ می کنند یا نه؟
خداوند در سورۀ بقره، آیه 187 در مورد زن و شوهر فرموده است:
هُنَّ لِبَاسٌ لَکُم و اَنتُم لباس لَهُن
«آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها»
به این معنی که هر دو زینت و سبب حفظ یکدیگرند.
امروزه، بخصوص طبقه جوان نوعی بدبینی به مبلغان دین (شاید بهتر باشد که بگوییم با روش تبلیغ آنها) پیدا کرده اند که فاجعه بزرگی است! بنا بر این طبقه روشنفکر (البته باید یادآور شویم که مسئله روشنفکری خود بحث بزرگی است که از بحث این مقاله خارج است، چون امروزه بسیاری از مردم روشنفکر مأب ها را با روشنفکران به اشتباه می گیرند) وظیفه دارند که با تبلیغی علمی و روشی روشن تر به تحلیل مسائل معنوی و فلسفی ادیان بپردازند.
ج ـ پیشرفت علم
چندین صد سال پیش چه کسی می توانست قبول کند روزی فراخواهد رسید که چند تن فلز بتواند در هوا معلق بماند؟ اما امروز برای ما انسانهای امروزی قبول کردن این موضوع امری بدیهی به شمار می رود. واضح است که بشر امروزی چه در زمینه علم و چه در زمینه های دیگر پیشرفت های عظیمی کرده است. فرزندی که در دنیای امروزی متولد می شود برای سوالهای خود، پاسخی منطقی با دلیل و مدرک و شواهد می خواهد.
امروزه دیگر نمی توانیم بزور چیزی را به کسی بقبولانیم یا بگوئیم چون پدرت فلان کار را کرده است تو هم آن را باید انجام بدهی. بنا بر دلایلی که ذکر شد، امروزه برای ترویج مسائل الهی، احتیاج به بیانی روشن و دلایلی عقلانی داریم که بتوانیم نسل امروزه را به ضرورت و اهمیت این مسئله آگاه کنیم و آنها نیز بتوانند مروج نسل های آینده بشوند.
اثبات وجود خدا
همانطور که در مقدمه یادآور شدیم، با پیشرفت روزافزون علم بشری، برای توضیح و تحلیل ادیان احتیاج به اثبات وجود خدا از طریق علمی داریم تا بتوانیم برای آنان که دست به ا نکار قادر مطلق می زنند دلیل و شواهد متعدد بیاوریم. ما در این قسمت شماری از استدلالها و براهین اثبات خدا را نام برده و مختصری درباره آنها توضیح می دهیم.
1. برهان انتظام هستی (The Cosmological Argument)
اگر بخواهیم با بیانی ساده به تعریف این استدلال بپردازیم شاید بتوان گفت: «که وجود جهان هستی بهترین و محکمترین گواه برای وجود داشتن خداوند است.»
دو روش مختلف از برهان انتظام هستی عبارتند از:
1. استدلال علت اولیه
2. استدلال از احتمال وقوع
برای اینکه بدانیم تفاوت این دو روش چیست، پس از تعریف کلی برهان انتظام هستی خواهیم دید که این دو روش چگونه توانسته اند با نقد و اعتراض به استدلال انتظام هستی روبرو شوند و در واقع اعتراضهای وارده را رد بنمایند.
تعریف کلی برهان انتظام هستی بصورت استدلالی عبارتست از:
1. هر چیزی برای وجود داشتن نیاز به علتی دارد.
2. دنیا وجود دارد.
بنابراین:
3. دنیا نیاز به علتی برای وجود داشتن دارد.
4. اگر دنیا علتی برای وجود داشتن دارد، پس آن علت خدا می باشد.
5. خدا وجود دارد.
کسانی که به این استدلال اعتراض کرده اند و آن را رد نمودند، اعتراض خود را با سـؤالی اینگونه بیان می کنند:
«آیا خدا هم علتی برای وجود داشتن دارد؟»
اگر با نگاهی سطحی به این سؤال بنگریم، مطمئنآ فکر خواهیم کرد که این اعتراض ساده سبب از بین بردن کل استدلال ما خواهد شد. همانطور که در چند سطر بالاتر عنوان شد استدلال اولیه و استدلال از احتمال وقوع با روشی منطقی به بحث با سوال اعتراض کنندگان مبنی بر علت به وجود آمدن خدا پرداخته اند.
نخست استدلال بر پایه علت اولیه:
تفاوت بزرگی که بین دنیا و خدا وجود دارد اینست که دنیا در زمانی خاص به معنای فیزیکی آن به وجود آمده است. طبق استدلال بر پایه علت اولیه، می توان گفت هر چیزی که شروع و آغازی در بعد زمان دارد، نیاز به علتی برای بوجود آمدن دارد.
برای اینکه بتوان این مسئله را ساده تر بیان کرد در اینجا مثالی می آوریم.
یک میز چوبی را نجار در زمانی مشخص درست می کند که خود آن نجار هم در زمانی مشخص (که همان تاریخ تولد اوست) متولد شده است.
بنابراین باعث بوجود آمدن آن میز چوبی، نجار بوده است و خود نجار هم بوسیله والدین خود متولد شده است. چه میز چوبی و چه نجار هر دو آغازی در زمان داشته اند. بنابراین باید باعث و علتی برای بوجود آمدن داشته باشند. بنا بر گفته های بالا، خداوند چون آغازی در بعد زمان ندارد، احتیاجی نیز به علتی برای پیدایش ندارد. در قالبی ساده تر و کامل تر «لم یلد و لم یولد»، نه زاده شده است و نه می زاید.
دوم استدلال از احتمال وقوع:
این استدلال را اینطور بیان می کنیم که تفاوت بین وجود داشتن دنیا و خدا اینست که ما به راحتی می توانیم بگوئیم چنین احتمالی می توانست وجود داشته باشد که اصلا دنیا به وجود نمی آمد. طبق «استدلال از احتمال وقوع»، هر چیزی که بتوان احتمال وقوعش را پیش بینی یا نفی کرد، علتی برای پیدایش و به وجود آمدن دارد. بنابراین در بحث موجودیت خدا یا وجود داشتن او بصورت احتمالی یک واقعه نبوده بلکه لازم بوده است، پس می توان گفت که خداوند بدون هیچ علتی و باعثی موجودیت دارد. چنانچه به مثال میز و نجار دوباره توجه کنیم، در نظر داشتن به استدلال احتمال وقوع می توان آنرا به صورت زیر بیان کرد:
ما می توانیم بگویم که امکان به وجود نیامدن و ساخته نشدن میز چوبی به دست نجار وجود داشت، شاید نجار به جای آن میز چوبی وسیله ای دیگر می ساخت، همین تئوری برای خود نجار نیز صدق می کند. والدین او می توانند اصلا چنین فرزندی را نداشته باشند و یا فرزند آنها شخص نجار مذکور نباشد.
استدلال هدف دار بودن جهان (The Teleological Argument)
در جهانی که ما در آن زندگی می کنیم همه چیز به سوی هدفی در حرکت است، همچون تیری که از کمان رها شده و به سوی نشان خود در حال حرکت است. در حقیقت هدف دار بودن جهان از برهان نظم جهان استدلال می شود. در مثال تیر و کمان که بالاتر در جمله ای ذکر کردیم، ما نیاز به کسی داریم که تیر را به سوی هدف یا نشان هدایت کند. اگر همین مثال بسیار کوچک را در دامنه ای بزرگتر بخواهیم بررسی کنیم، خواهیم دید که این جهان بزرگ هم نیاز به نیرویی مافوق طبیعت دارد تا بتواند همه چیز را به سوی هدف و نشان خود هدایت کند.
بنابراین این موجود کامل و مطلق کسی جز خدا نمی تواند باشد. ویلیام پَلی، یکی از اساتید الهیات انگلیس دنیا را به ساعتی تشبیه کرده است که همه قسمتهای آن با نظم و ترتیب در کنار هم کار می کنند تا به آن هدف نهایی که نشان دادن زمان است برسند. پس با توجه به مثال ساعت، می توانیم دنیا را نیز به همین طریق در بعد وسیعتری مشاهده کنیم. تمام جانداران و غیرجانداران در نظمی شگفت انگیز به سوی هدفی در حال حرکت هستند.
برهان اخلاق (The Moral Argument)
اینکه اخلاق چیست و شامل چه چیزهایی می شود، خود بحثی بزرگ است. اندیشمندان بزرگی در این باره مطلب نوشته اند، اما تعاریف و بیانها اغلب با هم فرق دارند. در برهان اخلاق اینگونه استدلال می شود که با توجه به اینکه اخلاق وجود دارد، بنابراین خدا هم وجود دارد.
شاید بتوان گفت که اخلاق متشکل از مجموعه ای از احکام و فرامین است. این احکام توضیحی درباره دنیا به قسمی که وجود دارد نمی دهند بلکه آنها چگونه باید بودن دنیا را توضیح می دهند. اینکه ما چگونه باید عمل کنیم و به چه صورتی به سوی کمال حرکت کنیم.
این امریست بدیهی که برای هر حکم فرمانی ما نیاز به حاکم (کسی که آن احکام را صادر می کند) داریم. قلمرو هر حکمی آنقدر می باشد که قلمرو حاکم آن حکم است. اما قلمرو اخلاق مطمئنآ از قلمرو نوع بشر بسیار اضافه تر است. بنابراین انسان نمی تواند حاکم اینگونه احکام باشد زیرا برای اخلاق ما احتیاج به کسی داریم که قلمرو او بی نهایت و نا محدود باشد، بنابراین چنین کسی فقط خدا می تواند باشد.
اگر با زبانی منطقی تر و با تعریفی کلاسیک تر بخواهیم این برهان را بیان کنیم، باید آنرا بصورت زیر ارائه کنیم.
1. اخلاق شامل مجموعه ای از احکام و فرامین است.
2. برای هر حکم و فرمانی ما نیاز به حاکم و فرمانده داریم.
بنابراین
3. حاکمی وجود دارد که اخلاق را حکم کرده است.
4. قلمرو احکام بستگی به قلمرو حاکم آن احکام دارد، یعنی این دو مقدار با هم برابر است.
5. قلمرو اخلاق نا محدود است.
بنابراین:
6. حاکمی که احکام اخلاقی را صادر می کند دارای قلمرویی نامحدود است.
7. تنها خداوند می تواند چنین قلمرو نا محدودی را داشته باشد.
بنابراین:
8. حاکمی که احکام و اخلاق را صادر می کند خداوند است.
بنابراین:
9. خداوند وجود دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 50 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زندگی انسان بعد از دنیا
خدای تعالی برای ما خیر میدهد که انسان از این دنیا که محل حیات اجتماعی اوست، به عام دیگری به نام برزخ و سپس به عالم آخرت کوچ میکند، ولی روش زندگانیش بعد از این دنیا، انفرادی است، یعنی ارتباطی با تعاون اجتماعی ندارد و به کمک و همکاری دیگران نیازمند نیست و تنها وجود خودش در تمام شوون حیاتی موثر خواهد بود.
اگر این نظام طبیعی و نوامیس مادی که در در این عالم مشاهده میشود، در عوالم بعدی نیز حکمفرما بود، ناچار باید زندگانی برزخی و اخروی هم مانند حیات دنیوی بر اساس اجتماع و تعاون استوار باشد، ولی انسان همینکه از این عالم رخت بربست، دیگر این جریانات را پشت سر انداخته و متوجه پروردگارش میشود. دیگر اثری از علوم عملی که ویژهی محیط اجتماع و کار است، نمیماند، دیگر لزوم استخدام و تصرف و مدنیت و اجتماع تعاونی و سایر احکام و قضاوتهایی که در دنیا دارد، بیمورد خواهد بود، تنها انسان است و اعمالی که انجام داده و نتایج نیک و بد آنها.
از این پس چهرهی حقایق بیپرده جلوهگر شده و خیر باعظمتی که مورد اختلاف بود، ظاهر میشود. در آیهی 80 سورهی مریم میفرماید:
«و نرثه ما یقول و یاتینا فردا» و در آیهی 94 از سوره انعام میفرماید: «و لقد جئتمونا فرادی کما خلقنا کم اول مره ترکتم ما خولنا کم و اظهور کم و ما نری معکم شفاء کم الذین کنتم زعمتم انهم فیکم شرکاء لقد تقطع ینکم و ضل عنکم ما کنتم تزعمون»
و امثال این آیات زیاد است و چنانکه میبینید از اینها استفاده میشود که روش زندگانی انسان بعد از دنیا عوض شده و دیگر بطور اجتماع و همکاری زیست نمیکند و علومی را که در این عالم اختراع کرده، بکار نمیبندد و جز از میوهی علم و نتیجهی کار و کوشش خود بهرهای نمیبرد، حقیقت اعمالش در آن عالم ظاهر میشود و به پاداش آنها میرسد.
کان الناس امه واحده
«ناس» یعنی تعدادی انسان که گرد هم جمع شدهاند. «امه» یعنی گروه انسانها و گاهی به مناسبتی بر یک نفر هم اطلاق میشود. در آیهی 120 از سورهی نحل میفرماید: «کان ابراهیم امه قنتالله» و گاهی بر زمان نسبتاً طولانی اطلاق میشود. در آیهی 45 از سورهی یوسف میفرماید: «و ادکر بعدامه» یعنی بعد از سالها، به یادش آمد و در آیهی 8 از سورهی هود میفرماید: «و لئن اخرنا عنهم العذاب الی امه معدوده لیقولن ما یحبسه» یعنی اگر عذاب را از ایشان چند سال به تاخیر اندازیم، خواهند گفت چه مانع آن شده،
گاهی بر ملت و آیین نیز اطلاق میشود و چنان که بعضی در معنای آیهی 92 از سورهی انبیا، «ان هذه امتکم امه واحد و انا ربکم فانقون» گفتهاند: اصل این کلمه از «ام» به فتح همزه به معنای قصد است و لذا به هر گروهی از مردم گفته نمیشود، بلکه به جمعیتی گفته میشود که دارای مقصد واحدی بوده و به واسطهی آن با یکدیگر مربوط و متحد شده باشند و به همین مناسبت بر یک فرد انسان و سایر معانی اطلاق میشود.
در هر حال، ظاهر آیه دلالت دارد بر اینکه دورانی بر بشر گذشته که افراد با یکدیگر متحد و متفق بودند و بیسروصدا زندگی میکردند، نه در امور زندگی با یکدیگر نزاع و جنگی داشتند و نه در امور دینی و عقاید مذهبی اختلاف و تفرقهای بین ایشان وجود داشت. دلیل بر اینکه در امور دنیوی نزاعی نداشتند، این است که در آیهی شریفه، بعثت پیغمبران و قضاوت کتاب در موارد اختلاف، بعد از وحدت امت و در رتبه دوم قرار داده شده، میفرماید: «کان الناس امه واحد فبعث الله ...» یعنی مردم گروه واحدی بودند، پس خدا پیغمبرانی فرستاد و بر ایشان کتاب نازل کرد تا در اختلافات ایشان حکم کند.
بنابراین اختلاف در امور زندگی، بعد از دوران وحدت و اتحاد ایشان بوده و دلیل بر اینکه در امور دینی با هم اختلافی نداشتند، این است که میفرماید: «و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه بغیابینهم» دربارهی کتاب اختلافی نکردند، مگر کسانی که حامل آن بودند که از روی بغی و تعدی ایجاد اختلاف نمودند.
قاعدتاً هم باید همینطور باشد، زیرا ما عیناً میبینیم که انسان روز به روز در فکر و دانش ترقی میکند و در راه علم و فرهنگ پیش میرود و در هر عصری، پایههای اجتماع، بواسطهی ترقیات علمی از عصر سابق محکمتر میشود و بشر برای رفع احتیاجات دقیقتر و استفاده از مزایای حیاتی آمادهتر میگردد و در قبال مزاحمات طبیعی بیشتر میشود، برعکس هرچه به عقب برگردیم، خواهیم دید که آشنایی انسان به رموز زندگی و اسرار طبیعت، کمتر بوده تا اینکه به دوران ابتدایی زندگی انسان برسیم. در آن عصر، مسلماً انسان فوقالعاده ساده میزیسته و از شوون زندگی و مزایای حیاتی، جز اندکی برخوردار نبوده و گویا از معلومات، تنها علوم بدیهی و پارهای از مطالب نظری و فکری را که برای ادامهی حیات آن روزی لازم بوده، داشته است.
برای خوردن به طور ساده به پارهای از گیاهان پناه میبرده و برای دفاع از دشمن، به سنگ و چوب متوسل میشده است. البته جمعیتی که زندگیشان بدین منوال باشد، چندان اختلاف و فساد قابل اهمیت در میان ایشان پیدا نمیشود، بلکه حالشان، حال گوسفندی است که دور هم جمع میشوند و در مسکنی آرام میگیرند و در چراگاهی چرا میکنند و از چشمه آبی سیراب میشوند و اگر احیاناً اختلافی میانشان روی دهد، بسیار ناچیز خواهد بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
تأثیر محیط زیست سالم بر انسان
به طور قطع یکى از امورى که زمینهساز سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت است، داشتن محیطى سالم و امن است، که انسان بتواند در پناه آن، به تربیت جسم و جان خویش بپردازد و اصولاً یکى از وظائف مهم بشر که حفظ جان است، جز با زیستن در محیط سالم و زیبا امکانپذیر نیست. بدین سبب شرط اولیه داشتن روحى سالم، جسم سالم است و جسم سالم نیز فقط زمانى حاصل مىشود که انسان از محیط زیست طبیعى سالم و دلگشا بهرهمند باشد.
محیط زیست طبیعى سالم تأثیر شگرفى بر روح و روان آدمى دارد. محیط پاک و آراسته و خرّم، زندگى را شاداب و معطر مىسازد. شنیدن آواز روحبخش پرندگان، ترنم لطیف جویباران، آهنگ دلرباى چشمهساران، صفاى سبز سبزهزاران، نسیم لطیف کوهستان، رقص دلنشین درختان و زیبایى شهر و دیار، همه و همه تأثیر اعجابانگیزى بر زندگى و حیات انسان دارند. هر کسى از تماشاى چنین منظرههاى زیبایى احساس آرامش و نشاط کرده و امنیت و آسایش را در حیات خویش لمس مىکند. بر عکس، آسیب رساندن به محیط زیست و نابودى طبیعت باعث وارد آمدن صدمات و زیانهاى جبرانناپذیرى به بشریت مىشود.
افسردگى و افزایش بیمارىهاى روحى و روانى انسان امروز بدون ارتباط به آسیب رساندن به محیط زیست نیست. هیچ کس نمىتواند منکر بشود که تخریب محیط زیست تأثیر منفى بر شیوه رفتار آدمیان مىنهد، و اثرات ویرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مىگذارد.
آب و هوا، درختان و گیاهان، غذاها و میوهها و به طور کلى طبیعت و محیط زیست نقش عظیمى در زندگى بشر دارند.
سلامت محیط زیست بر هوش و استعداد و لیاقتهاى فردى اثر مىگذارد و میانهروى در اخلاق و منش متأثر از میانهروى در محیط زیست است.
ساکنان مناطق معتدل کره زمین، داراى ویژگىها و روحیههاى خاص هستند که مقایسه با جوامع ساکن در مناطق گرمسیر و سردسیر، از تفاوت بسیارى برخوردارند.
محیط زیست افزون بر تأثیر در قد و قامت و چگونگى اندام ظاهرى، بر فکر و اندیشه و اعمال و رفتار انسان داراى تأثیر شگرف است.(1)
قرآنکریم و روایات اسلامى فوائد بسیار آب، هوا، گیاهان و درختان را با تعبیرهاى بسیار دقیق و گاهى شگفتانگیز برشمردهاند و از تأثیر به سزاى آنها بر تن و روان آدمى سخن گفتهاند.
دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نیز با توجه به طبیعت، از تأثیر حیرتآور آن بر جسم و جان انسان سخنها گفته و در مقایسه با جامعههاى مختلف بشرى تأثیر فراوان طبیعت را بر اعمال و رفتار و فکر و اندیشه و نیز خصوصیات ظاهرى انسان، تبیین و تشریح کردهاند. از اینرو، در این نوشتار برآنیم تا با ذکر برخى از آیات و روایات و گفتار دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان تأثیر محیط زیست طبیعى سالم بر انسان را مورد بررسى قرار دهیم.
آثار روانى آب و هوا بر انسان از دیدگاه قرآن و روایات
در آموزههاى اسلامى از تأثیر طبیعت در انسان به گونههاى مختلف، سخن به میان آمده است، چنانکه قرآنکریم درباره اثر محیط زیست مىفرماید: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربّه و الذى خبث لایخرج الاّ نکدا...؛(2) سرزمین پاکیزه، گیاهش به فرمان پروردگار مىروید؛ اما سرزمینهاى بدطینت و شورهزار، جز گیاه ناچیز و بىارزش، از آن نمىروید.»
از این آیه شریفه استفاده مىشود همان طور که طبیعت و سرزمین پاک در رشد و پرورش بهینه گیاهان مؤثر است، در رشد و تکامل انسان نیز مؤثر مىباشد، و همانگونه که از زمینهاى شوره زار، جز گیاهان بى ارزش نمىروید، محیط آلوده نیز تأثیر منفى و اثرات زیانبارى بر تربیت انسان دارد.
براین اساس، امام على(ع) در مذمت اهل بصره مىفرماید: «اخلاق شما پست، پیمانهاى شما سست، سیره و روشتان دورویى و آب شهرتان شور(بدطعم) است.»(3) و در بیانى دیگر فرمود: خاک سرزمین شما بدبوترین خاکهاست؛ از همه جا به آب(سطح دریا) نزدیکتر و از آسمان دورتر است (منطقه پست و پایین) که 9دهم بدیها در محیط شماست.(4)
آب تأثیر شگرفى بر جسم و روح انسان دارد، به تعبیر قرآنکریم «مایه حیات» همه چیز آب است.(5) و به بیان امام صادق (ع) طعم آب، طعم زندگى است: از امام صادق (ع) در باره طعم آب پرسیدند، حضرت فرمود: «براى یادگرفتن بپرس، نه براى به دشوارى انداختن؛ طعم آب، طعم زندگى است.»(6)
علامه مجلسى (ره) در تشریح این حدیث مىنویسد: «مراد از (طعم زندگى) این است که طعم آب با سایر مزهها قابل مقایسه نیست و از بالاترین وسایل براى ایجاد و بقاى حیات است؛ پس مزه آب، مزه حیات است.»(7)
نگاه مسلمانان به آب، نگاهى سرشار از قداست و پاکیزگى و عظمت است، آب وسیلهاى است که زمینه ارتباط آنان با معبودشان را فراهم مىسازد. در شریعت اسلام هیچکس نمىتواند به راز و نیاز با خدا بپردازد و در آستان مقدس او به نماز ایستد، مگر این که با آب خود را شستشو دهد(8) و این شستشو با آب داراى خصوصیات ویژگىهاى است که اگر درست انجام شود، نام وضو و غسل به خود مىگیرد.
هیچ مسلمانى نمىتواند به طواف خانه خدا بپردازد، جز آن که زمینه آن را با آب فراهم آورده باشد و نیز تماس با خطوط قرآنکریم جایز نیست، مگر این که قبلاً زلال آب تماس گرفته باشد.
آب نه تنها جسم ظاهرى را شستشو مىدهد، بلکه حالتى روحى و روانى در انسان ایجاد مىکند و به او تقدس مىبخشد.(9) و زمینهساز راهیافتن به حریم مقدسات دینى مىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «و انزلنا من السماء ماءً طهوراً؛(10) ما از آسمان، آبى طهور فرو فرستادیم.»
مفسران در تشریح طهور گفتهاند: طهور یعنى، بسیار پاکیزه که خود به خود پاک است و غیر خود را پاکیزه مىکند، چرک را از جسم شستشو مىدهد و پلیدىهاى روحى را از روان مىزداید.»(11)
در روایات اسلامى به مسلمانان توصیه شده است که هرگاه براى تطهیر یا وضو نگاهشان به آب افتاد بگویند: «الحمدلله الذى جعل الماء طهوراً و لم یجعله نجساً؛(12) سپاس خداى را که آب را (طهور) قرار داد (پاک و پاک کننده) و آن را پلید قرار نداده است.» بدین سان، آب با وصف پاککنندگى، چهرهاى مقدس به خود مىگیرد که رفتن به حضور خالق یکتا بدون آن میسر نمىشود و (و آنگاه که آب یافت نشود و یا به دلیلى براى شخص مضر باشد، باید به جاى آن بر خاک پاک تیمم کرد.)(13) و تماشاى آب، شکر و سپاس الهى را مىطلبد. افزون بر این، در روایات نگاه به آب جارى توصیه شده و آن را سبب جلاى چشم و افزودن روشنایى آن دانستهاند. چنان که از امام صادق (ع) نقل شده است: «چهار چیز چهره را روشن و نورانى مىکند که یکى از آنها نگاه کردن به آب جارى است.»(14)و نیز امام کاظم (ع) فرمود: نگاه به آب جارى چشم را جلا داده و به روشنایى آن مىافزاید.(15) بر اساس این روایات نگاه کردن به آب جارى، خود نقشى به سزا در شادى و انبساط روحى داشته و علاوه بر روشن کردن چشم دل و افزایش بصیرت انسان، داراى تأثیر قابل توجهى در تقویت نور چشم ظاهرى است.
افزون براینها، برخى آبها، مانند آب باران، آب جوشیده، آب زمزم، آب فرات و ...مورد تمجید بیشترى قرار گرفته و از آثار شگرف آنان بر جسم و روح آدمى اشاره شده است.
نقش تربیتى هوا
هوا نیز همانند آب یکى از عوامل فوالعاده مهم حیاتى برای زندگى انسان است؛ عامل حیاتى که بدون آن حتى لحظهاى زندگى امکانپذیر نیست. این عامل حیاتى اطراف زمین را فرا گرفته است و ما اکسیژن مورد نیاز خود را به وسیله تنفس از هوا مىگیریم. در هوا مقادیر زیادى اکسیژن وجود دارد و گیاهان نیز پیوسته این موجود را تجدید مىکنند و نمىگذارند این ماده حیاتى از اندازه لازم کسر شود. در بیانات معصومان (س) از تأپیر شگرف هوا بر جسم و جان سخن رفته و آثار مخصوص هواى هر فصل بیان شده است.
در منابع روایى اسلام به منافع فراوان گرما و سرما در طول سال اشاره شده و نیز در قرآن و روایات «بادها» با اهمیت تلقى شدهاند. پیداست که باد چیزى جز هوا نیست و اگر هوا حالت وزش به خود گیرد، باد نامیده مىشود.(16)
امام على (ع) درباره اثر هواى هر فصل بر انسان فرموده است: «از سرما در آغاز آن (فصل خزان) پرهیز کنید و در پایان آن (فصل بهار) به اسقبال آن بشتابید (در پاییز خود را بپوشانید و در آغاز بهار از لباسهاى خود کم کنید)؛ زیرا تأثیر سرما بر بدنها و درختان یکسان است. اوّل سرما درختان را مىسوزاند (باعث ریزش برگها و خشکاندن درختان مىشود و پایان آن مىرویاند درختان را به برگ و بار مىآورد).»(17)
کلام امام درباره تأثیر طبیعت بر جسم و جان آدمى بسیار روشن و صریح است و همانگونه که طبیعت بر جسم و بدن اثرگذار است، بر روح و روان بشر نیز اثرگذار مىباشد؛ حضرت در این بیان حکیمانه به مقایسه بین سرماى پاییز و سرماى بهار پرداختهاند گر چه به ظاهر، سرماى ابتداى پاییز و سرماى ابتداى بهار از جهت درجه برودت یکسان مىنماید و هر دو فصل را فصل اعتدال هوا به شمار مىآورند، ولى تأثیر این دو کاملاً متضاد بوده و اثرى مخالف یکدیگر دارند.
ابن میثم بحرانى در شرح این مطلب مىنویسد: پرهیز از اول سرما که ابتداى پاییز است به این دلیل است که تابستان و پاییز هر دو از جهت خشکى (یبوست) مشترک هستند و بدنها با حرارت تابستان خو کردهاند؛ از این رو، هنگامى که با سرما مواجه شوند، به سرعت از آن متأثر شده و دو نیروى برودت و یبوست که طبیعت ضعف و فناست در بدن قوى مىشود و به همین دلیل درختان خشک شده و برگهاى آنها مىسوزد و بدنها ضعیف و لاغر مىشود... امّا سرما در آخر زمستان و طلیعه بهار اثرى به عکس دارد؛ زیرا زمستان و بهار در طبیعت رطوبت، اشتراک دارند، ولى زمستان سرد است و بهار گرم و از اینرو سرماى آخر زمستان با حرارت بهارى ممزوج شده و از شدت سرما کاسته مىشود و این اعتدال حرارت همراه با رطوبت زمینه مناسبى براى ایجاد طبیعت حیات و زندگى است و سبب رشد گیاهان و به برگ و بار آمدن درختان و تقویت بدن انسانها مىشود.(18) ابن ابى الحدید نیز ضمن تأیید سخن بالا، مواجه شدن بدن را با سرماى ابتداى پاییز به انسانى تشبیه مىکند که ناگهان از مکان بسیار گرم به خانه بسیار سرد وارد شود، ولى مواجهه با سرماى طلیعه بهار، موجب ضرر نیست؛ زیرا بدن با سرماى شدیدترى در زمستان خود گرفته است.(19)
امام صادق (ع) در گفتگو با «مفضل بن عمر» به سودمندى بسیار در وجود سرما و گرما (در طول سال) اشاره فرموده و آن راسبب عبرت بشر و دلیل محکمى بر تدبیر حکیمانه الهى دانستهاند.
«(اى مفضل) به گرما و سرما با دیده عبرت بنگر که پیاپى بر این عالم وارد مى شوند؛ این دو دما، با فزونى و کاستى و تعادل باعث شدهاند که فصول و تنوع هوا در سال پدید آید و مصالح فراوان را در پى داشته باشند؛ این دو (گرما و سرما) بدنها را دباغى کرده و باعث پایدارى و استحکام آنها مىگردند؛ تأمل کن که چگونه یکى از آن دو به تدریج وارد دیگرى مىشود و آن دیگرى اندک اندک کم مىشود و دیگرى آرام آرام افزوده مىشود تا هر یک به منتهى درجه خود در فزونى و کاستى برسند؛ اگر یکى از آن دو، ناگهان وارد دیگرى مىشد، باعث بیمارى و زیان بدنها مىشد....»(20)
در قرآن و روایات اسلامى از تأپیر مهم بادها در زندگى انسان و نقش عظیم آن در عدم تعفن اشیاى روى زمین سخن به میان آمده است. خداوند متعال در سوره مبارکه ذاریات، سوره را با سوگند به بادها آغاز مىکند: «و الذاریات ذرواً» که همه مفسران قرآن مراد از آن را بادها دانستهاند(21) و دلیل آن را بیان پیامبر اکرم(ص)(22)و حدیث امام على (ع)(23) در پاسخ سوال ابن کوا و... دانستهاند.
شیخ طوسى (ره) پس از بیان این که شاید مراد قسم به پروردگار بادها باشد، مىگوید: اگر قسم به خود بادها باشد دلیل آن، عظمت مهمى است که در سکون و وزش بادها، براى پراکندن ابرها و گردافشانى میوهها و غذاها نهفته است.(24) مرحوم طبرسى دلیل قسم به بادها را دو چیز دانسته است: نخست سودمندىهاى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
نگاهی به دیدگاههاو سیر تاریخی کالبدشناسی انسان
انسان به فاصله کوتاهی از شروع خلقت با مسأله مرگ مواجه شد. به روایت قرآن کریم، زمانی که هدیه هابیل و قابیل به پیشگاه خداوند تقدیم گشت، یکی قبول و دیگری رد شد و آتش کینه وحسد در سینه قابیل شعله ورگشت و برادرش را کشت. وقتی قابیل با جسد او روبرو شد وحشت وجودش را فراگرفت و نمی دانست با پیکر بیجان برادر چه کند؟ در این حال کلاغی را دید که با پنجه اش خاک را کنار می زند. به خود نهیب زد «کمتر از کلاغ نیستم» وجسد برادر را در حفره ای از خاک دفن کرد وروی آن را پوشاند ( سوره مائده ـ آیه۳۱).از آن زمان تاکنون بشر شیوه های گوناگونی را به کار برده است تاکالبد نزدیکان خودرا پس از مرگ در کمترین زمان و قبل از آنکه فاسد ومتلاشی شوند به جایگاه ابدی خود بسپارد.اقوام مختلف بسته به سنت ها وعقاید مذهبی خود برای این کار روش های متفاوتی به کار می برند. عده ای جسد را می سوزانند تا خاکستر شود و آن را به آب یا باد می سپارند. گروهی دیگر جسد را در نقاطی رفیع و دور، به دست طبیعت می سپارند تا در سکوت و تنهایی با آرامش از بین برود. اکثریتی نیز به همان سنت تاریخی و روش قابیل عمل می کنند و در اینجا هم کار به یکسان صورت نمی گیرد. جمع کثیری جسم مردگان خود را مومیایی می کنند و به خاک می سپارند و یا اجساد آنان را در تابوتهای مجللی قرار می دهند که در آن از جواهرات و ثروت متوفی تا وسائل مدرن امروزه نیز دیده می شود.آنچه مسلم است، عقل حکم می کند برای این کار چنداصل مهم در نظر گرفته شود:۱ـ جسد که غالباً آلوده و گاهی بسیار خطرناک (آلودگی به بیماریهای مسری از قبیل وبا و حصبه است) با روشی بهداشتی ضدعفونی شود.۲ ـ در محلی قرارداده شود که از محیط زندگی انسان و گزند جانوران به کلی دور باشد.۳ ـ حرمت وقداست پیکر انسان حفظ شود.۴ ـ انسان با حفظ امانت ، ودیعه طبیعت را به آن بازگرداند.بدون تعصب، شیوه ای که مسلمانان به کار می برند بیش از روش های دیگر باعقل و منطق و اداره اجتماع سازگار و همه اصول فوق نیز به بهترین وجه در آن منظور شده است.جسد با آب و مواد ضدعفونی و معطر شسته و پاک می شود و در کتانی ارزان قیمت و به رنگ سفید که نماد پاکی است و پلیدی و آلودگی را نمی پذیرد، پیچیده و در عمقی از خاک، دور از دسترس حیوانات، از محیط زندگی برای همیشه دور می گردد و به تدریج به خاک که از آن به وجود آمده است، تبدیل می شود ودر چرخه ابدی طبیعت خللی ایجاد نمی کند. تنها احترام و یاد از دست رفته در ذهن ها باقی می ماند و گوری که در آن آرام گرفته است، میعادگاه اوقات تنهایی دوستداران او می شود.صرف نظر از شیوه خلاصی از جسد مردگان ، آنچه بیش از همه پیوسته رعایت شده احترامی ترس آلود نسبت به پیکر بی جان انسان است که زمانی طولانی قفس روح ابرآفریده خداوند بوده و هر نوع بی حرمتی و ناسپاسی به پیکر مردگان حتی دشمن، بی حرمتی به ساحت هستی و تقدس روح و بر خلاف اصول اخلاقی و جوانمردی قلمداد شده است.اگر از سروصدای پنهان و خفه در گلوی هیومن کلونینگ (۱) که شبیه سازی انسان است، بگذریم، صحبت از پوست کندن، لایه لایه کردن و برش دادن عرضی و طولی کالبد (امانت و دیعه داده شده به انسان) او و به معرض نمایش عموم گذاردن آن مطرح است...قبل از ورود به مطلب برخود فرض می دانم چند سطری از ابتدا و پیدایش علم تشریح را بازگو کنم.اولین مطالعات و تجربیات تشریحی بر روی موجودات در یونان و مصر انجام گرفته است. حدود پانصد سال قبل از میلاد مسیح یونانیان در مدرسه های پزشکی که در کروتونا(۲) (جنوب ایتالیا) و سرینه(۳) (آفریقا) دایر کرده بودند، به تشریح اعضای حیوانات می پرداختند و حتی با انجام آزمایشاتی بر روی مغز به نکات بسیار ظریفی مانند مرکز تعادل بدن در مغز پی بردند.«ارسطو» فیلسوف بزرگ، شاگرد افلاطون و استاد السکاندر کبیر، اولین استاد تشریح، تنه های اعصاب محیطی را از تاندون عضلات و همچنین شاخه دادن شاهرگها و تقسیم بندی آنها را به رگهای کوچکتر تمیز و تشخیص داد.«افلاطون» با فرضیه دوالیزیمه(۴) خود چنین عنوان کرد: جسم فقط قفسی موقت برای محاط کردن روح است و پس از مرگ که روح آزادمی شود، باز کردن و تشریح کالبد یعنی خانه روح مجاز است... آنچه افلاطون در بیش از دو هزار و چهارصدسال قبل بیان کرد، بعدها در کتاب مقدس مسیحیان (انجیل) اینچنین مطرح شد:در روز رستاخیز مردگان چگونه برمی خیزند؟در چه قالب و فرمی انسان دوباره بازمی گردد؟و پاسخ چنین بود:«این بار خداوند، انسان را در کالبدی که شایسته اوست، بازمی گرداند» ((cor. 1/15:35-38).تشریح اعضای جسد و حتی نقاشی تشریحی اعضای بدن انسان تقریباً تا قرن پانزدهم مطرود و ناقص ماند تا آنکه تحول فکری در خصوص استفاده از علم تشریح به منظور کسب اطلاعات بیشتر در جهت یادگیری و پیشرفت علم انسان شناسی با پی گیریها و نیازمندیهای هنرمندان وقت (قرن پانزدهم) برای دانستن حقایق (سایز و اندازه حقیقی) از اسکلت انسان اتفاق افتاد.لئوناردو داوینچی(۵) نقاش معروف (۱۵۱۹ تا ۱۴۵۲) خود شخصاً به طور خصوصی به تشریح اعضای جسد انسان می پرداخت. تجربیات وتحقیقات وی سبب شد بتواند به کمک ذهن خلاق خویش برای اولین بار اعضای بدن انسان را در اندازه و مقیاس طبیعی و صحیح آن ترسیم کند (در اصل می توان گفت او به هندسه خارجی و داخلی انسان دست یافت).تحقیقات و تصاویر لئوناردو داوینچی در تأیید و قبول افکارعمومی جامعه آن روز در خصوص پذیرش تشریح اجسادانسانی نقش مهمی ایفا کرد.مایکل آنجلو(۶) مجمسه ساز معروف نیز از هنرمندان آن ایام است که خود شخصاً به علم تشریح می پرداخت.(شکل۱)کمی پس از آن، آندریاس ویسالیوس(۷) (۱۵۶۴ ـ ۱۵۱۴) که در اصل طراح علم تشریح لقب گرفته است نیز در همین زمینه به فعالیت و تبلیغ پرداخت. او اولین فردی است که از در کنار هم گذاردن استخوانهای جسدانسان، «اسکلت» واقعی انسان را برپا و محلی به نام تئاترخانه تشریح ایجاد کرد (Skeleton After Skeletos) که به زبان یونانی معنای آن dried up (مرده خشکیده) است.در قرن شانزدهم، «بدن انسان» مرکز و مبدأ توجه واقع می شود و تاریخ هنر را به خود اختصاص می دهد واین دقیقاً مترادف با زمان رنسانس است. زیبایی شناختی و قدردانی از جایگاه رفیع «زیبایی حقیقی» که همانا محتوا است به درون انسان معطوف می شود و تعریف آن بستگی به درجه فهم و شعور هنری پیدا می کند و در چنین شرایطی است که هنرمندان به طراحی داخلی بدن انسان و امعاء و احشاء او گرایش افراطی پیدا می کنند. پس پا را از دیدن آناتومی انسان فراتر می گذارند و خود چاقوی بریدن به دست می گیرند و به تکه تکه کردن جسد انسان مشغول می شوند.در ایتالیا و هلند، جامعه پزشکان، هنرمندان و داروسازان برای اولین بار در این امر با هم ادغام می شوند و در اتاقهای تشریح با یکدیگر دست می شویند.پس از بررسی و مطالعه روی استخوانها و اسکلت انسانی و دسترسی به ماهیچه ها، تحول عظیمی در طراحی، نقاشی، مجسمه سازی و نهایتاً در تاریخ هنر روی می دهد. زمانی که ابتکار، استعداد و فکر خلاق هنرمند با دانش پزشکی و علم آناتومی درهم می آمیزد، حاصل آن در تاریخ کالبد شناسی انسان بی سابقه و مجسمه های اسکلتی آن دوران منحصر به فرد می شوند اما به علت نداشتن اطلاعات و علم کافی جهت دوام و حفظ این اجساد، بیشتر آنها از بین رفته و فقط تعدادی باقی مانده اند که در موزه آناتومی ایتالیا در فلورانس و مودنا نگهداری می شوند.به طور کلی هنر آناتومی این ابزار تحقیقاتی ـ علمی که تا به امروز در جهت تدریس، تحقیق و یا تشخیص از آن استفاده می شود، راهی بس طولانی را پشت سر گذارده است. ولی پس از گذشت چهارصدسال از زمان رنسانس، این بار با همدست شدن سرمایه داران، طبیبان و هنرمندان، متأسفانه از هدف مقدس خود دور افتاده و حاصل آن اجساد متحرک کامل انسانی پوست کنده ای است که با چشمها، دندانها و ناخنهایشان، بدون مو در این جا و آنجا به نمایش عموم گذارده می شوند!!!«Preservation by Plastination» (۸) روش جدید و غیرعادی است که به وسیله آن آب و چربی بافتهای جسد انسان با چندبار حمام آستون منهای ۳۰ درجه سانتیگراد تخلیه می گردد و کالبد کامل این محبوب الهی همچون ورقه شیشه ای رنگی به قطر میلی متر (مانند عکس برگردان) خشک می شود. سپس موادی از قبیل پولیستر با رزین (۹) (طبیعی آن همانا صمغ کاج است) و یا مایع سیلیکون (۱۰) مخلوط با لاستیک، دربافتهای گوناگون آن تزریق می گردد. مایع در اندام ها (شش، کلیه و قلب و غیره) می دود و ماهیچه ها و تمامی بافتها را پرمی کند. این تکنیک دارای چهار مرحله است ( از توضیحات کامل آن به جهت اطاله کلام خودداری می شود) و پس از آن که نمونه های کامل اجساد حقیقی انسان به پا ایستادند، بدون هیچگونه تغییر رنگ، بو و یا فسادی برای همیشه حفظ می شوند. طراح این روش قدردانی از خالق، سپاس از تندرستی و بالابردن دانش عمومی را دلایل عمده ایجاد چنین نمایشگاهی ابراز می کند!!!پرواضح است که این تکنیک با روش «تاکسیدرمی» (۱۱) یعنی صنعت پرکردن پوست جانوران با موادی همچون کاه و غیره به طوری که حیوان زنده به نظر بیاید، کاملاً متفاوت است.پروفسور «گونتر فون هاگنز» (۱۲) مبتکر این تحول، متخصص در امور آناتومی و پاتولوژی است. او تحقیق پیرامون این زمینه را از سال ۱۹۷۷ در بخش آناتومی و بیولوژی دانشگاه هایلدبرگ آغاز کرد و در سال ۱۹۸۸ در شهر فورتس هایم (۱۳) اولین «نمایشگاه آثار اجساد کامل انسانی» خود را به معرض تماشای عموم گذارد و از سال ۱۹۹۵ به بعد نیز در ژاپن نمایشگاههای سیاری دایر کرد که مجموعاً ۲/۵۰۰/۰۰۰ نفر به بازدید «مردگان عریان» شتافتند.در این نمایشگاه هیچ اثری از آثار هنری ساخته و پرداخته فکر خلاق و دست هنرمند وجود ندارد، بلکه این بار، این خود انسان و آفریده پروردگار است که بدون حجاب و عریان (انسان از ابتدای خلقت و در رحم، در پرده ودر حجاب جهت حفاظت آفریده شد). دراین سلاخ خانه به نمایش عمومی گذارده شده است!نمایش (شو) اجساد کامل و عریان انسانی (ایستاده، خوابیده ونشسته) در اواخر سال ۱۹۹۷ تا اوایل ۱۹۹۸ در منهایم (۱۴) نیز حدود ۷۸۰۰۰۰نفر بیننده داشت واخیراً برگزاری آن در گالری بزرگ نیویورک معرکه ای به پا کرده است.بخشندگان وفروشندگان کالبد خویشتن (سالم و یا بیماران وخیم احوالی که واپسین روزهای عمر را پشت سر می گذارند) براساس قراردادی فی مابین، میان خود وتیم مسؤول «نمایشگاه مردگان متحرک» (جمعی از سرمایه داران، هنرمندان وطبیبان) یاخود را می فروشند که در ازای آن پول دریافت می کنند وجسد ایشان پس از مرگ توسط قیم به این تیم تحویل داده می شود تا به هرشکل ونوعی که صلاح می دانند از آن در راه…؟… استفاده کنندو یا آنکه خود را پس از مرگ وقف یا هدیه می کنند که البته در ازای آن چیزی دریافت نمی کنند.آیا قرارداد فی مابین انسان فروشنده ویا هدیه دهنده خویشتن، با سرمایه دارانی که ادعای طبابت نیز دارند و «کمی » هم علم پزشکی می دانند ودراین مقوله از «کیف » آن غافل مانده اند، به آنان این اجازه را می دهد که اجساد حقیقی انسان (این ودیعه الهی ) را برسرهرکوی وبرزن، به صورت کالایی نمایشی به عرضه عموم بگذارند؟مایه حیرت چندان نیست که با پیشرفت این رویه بزودی شاهد هزاران جسد حقیقی انسانهایی باشیم که درحالات گوناگون همچون اشیای مصرفی روزمره ، مورداستفاده ونمایش قرار گیرند وسراز گوشه وکنار سالن های پذیرایی و یا بوفه های مجلل این بشر خیره خودباخته دربیاورند!!!وتعجبی نیست که پس از «هنربازاری» شاهد «علم بازاری» هم باشیم!به راستی جامعه اطلاعاتی امروز تاچه حد به خود اجازه داده است ؟!آیا به نمایش گذاردن بسیار دقیق وتخصصی آناتومی اجساد مردگان پوست کنده در انظار عموم ، به اطلاعات و دانش توده جامعه می افزاید؟!واگر چنین است ، حاصل آن چیست؟!چگونه علم برتر و دانش گهربار «پزشکی » که پایه واساس آن برمحور رازداری ومعرفت شناسی استوار است ، با «هنر» این سرچشمه آگاهی وعرفان، درهم آمیخت واز ادغام آن چنین معرکه بازاری به پا گشت؟!پانوشت ها در روزنامه موجود است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
سرچشمه تمامی نیروهای انسان، تفکر است. با این وجود هرگز نمی توانیم ادعا کنیم که در این مهارت انسانی که پر ارزش ترین توانایی ماست، کامل شده ایم.
هرقدر که در آن متبحر شده باشیم، باز هم باید بخواهیم بهتر و بهتر بیندیشیم.
این اثر ناچیز را با بضاعت اندک و اندیشة پاک و قلب مهربان، معرفت تقدیم می کنم.
تلاش ما در زندگی، چونان قصة ماهیگیر پیری است که – در ازای امیدهای خوش و فعالیت در راه آن – نتیجه ای جز یک لنگه کفش فرسوده عایدش نشده است.
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
نقش تغذیه در بیماری گواتر:
- مقدمه
- ید
- نمک یددار
- اهمیت ید
- ید مورد نیاز از کجا تأمین می شود
- کمبود ید
- گواتر چیست
- گواتر ساده یا آندمیک
- کرتینیسم
اختلالات ناشی از کمبود ید در چه منطقی از کشور شایع است
- راههای پیشگیری
- منابع غذایی
سمینار والدین:
- هپاتیت B
- مقدمه
- عامل هپاتیت B
- مهمترین منبع ویروس هپاتیت B
- محل زندگی و افزایش ویروس هپاتیت B
- مهمترین نشانه های هپاتیت B
- مهمترین راههای شناسایی ناقلین هپاتیت B
- راههای انتقال هپاتیت B
- راههای عمومی انتقال هپاتیت B
- دورة نهفتگی بیماری هپاتیت B
- خطر افرادی که بطور مزمن به هپاتیت B آلوده اند
- انتقال هپاتیت B در محل کار
- فعالیتهای ورزشی روزانه برای مبتلایان
- به هپاتیت B
- واکسن هپاتیت B
- برنامه غذایی بیماران مبتلا به هپاتیت B
- مهمترین راههای پیشگیری از بروز هپاتیت B
سمینار کودکان: