لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 158
با وجودی که معمولاً مورفین اولین دارویی است که برای دردهای شدید سرطانی تجویز میشود، بدون در نظر گرفتن سن بیمار، این ترجیح در اثر برتری و یا مزیت دارویی خاصی نمیباشد. مانند بسیاری مخدرها، مورفین نیمه عمر نسبتاً کوتاهی دارد (2 تا 4 ساعت). البته این خصوصیت میتواند در افراد سالخورده مفید باشد. مدت زمان چهار تا پنج نیمه عمری که طول میکشد تا مورفین به غلظت ثابت خونی برسد زمانی است که در طی آن غلظت پلاسمایی دارو در حال افزایش است. در چنین زمانی نتیجة بالینی نهایی ناشی از دارو را نمیتوان با قطعیت مشخص نمود و باید بیمار را بطور دقیق تحت نظر گرفت تا غلظت دارو به دامنهای که همراه با عوارض جانبی است افزایش پیدا نکند. در جوامعی مانند سالخوردگان که مستعد مسمومیت با مخدرها هستند، استفاده از دارویی با نیمه عمر کوتاه باعث کاهش مدت زمان بیاطمینانی شده و تنظیم دُز سریع را امکانپذیر میسازد.
یافتههای جدید در رابطه با متابولیتهای مورفین ممکن است در بعضی شرایط سیر و نحوه درمان را تحت تأثیر قرار دهند.
متابولیتهای گلوکورونیدی، یعنی مورفین –3- گلوکورونید (M3G) و مورفین –6- گلوکورونید (M6G) توسط کلیهها دفع شده و در بیماران دچار نارسایی کلیوی تجمع مییابند. M6G به گزیدههای مخدر متصل میشود و ممکن است در بیدردی و یا مسمومیت با مورفین نقش داشته باشد، در حالی که M3G احتمالاً آثار آنتاگونیتی مخدر داشته و در رابطه با دردهایی که بسیار سخت به مورفین جواب میدهند دخیل شناخته شده است. احتمالاً با وجودی که مطالعهای که اخیراً بر روی بیماران مبتلا به دردهای سرطانی انجام شده ارتباطی بین انواع منحنی از مسمومیت با مخدرها و غلظتهای خونی M6G پیدا نکرده است، گاهاً بیمارانی یافت شدهاند که در آنها افزایش غلظت M6G به عنوان یک فاکتور مؤثر در ایجاد عوارض ناخواسته عمل کرده است.
بیماران سالخورده به علت وجود درجات مختلفی از نارسایی کلیه بسیار مستعد به تجمع متابولیتهای مورفین هستند. با توجه به شواهد موجود، این توانایی تجمع بالقوه خطر قابل توجهی که باعث تغییر در نحوه تجویز شود ایجاد نمینماید. با این وجود در صورتی که بیماران دچار مسمومیت با مخدرها شوند، تجمع متابولیتها نیز میتواند یکی از علل آن باشد و بهمین دلیل تغییر به مخدری دیگر قابل توجیه است.
در بعضی شرایط، تغییر از یک مخدر به مخدری دیگر حتی بدون توجه به درمان در جریان بیمار نیز میتواند استراتژی مفید و مؤثری باشد. تفاوتهای بسیار متنوعی در پاسخ به اگونیستهای مختلف مخدرها در یک فرد وجود دارد و اکثراً مشاهده میشود که بیماران، از جمله بیماران سالخورده، تعادل بین تسکین درد و عوارض جانبی بهتری با بعضی مخدرها در مقایسه با بعضی دیگر پیدا مینمایند.
متأسفانه هیچ گونه مطالعه تجربی مقایسهای در سالخوردگان انجام نشده و انتخاب مخدرهای جایگزین همچنان بر اساس آزمایش و خطا صورت میپذیرد. هیدرومورفون نیمه عمر نسبتاً کوتاهی داشته و احتمال تجمع متابولیتها نیز با آن بسیار کم است. این دارو معمولاً به عنوان مخدر خط اول و یا دوم برای درمان دردهای شدید در سالخوردگان استفاده میشود. اکسی کدون نیز انتخاب دیگری است که شواهد و مدارک قدیمی و اخیر در رابطه با آن نشان دهنده حداقل تغییر در فارماکوکنیتیک آن در اثر افزایش سن میباشند.
جدول I: اگونیستهای خالص مخدرها که برای درمان درد شدید مصرف میشوند.
دارو
مقدار خوراکی (P.O.)
مقدار عضلانی (I.M.)
نیمه عمر
(ساعت)
مدت زمان
(ساعت)
توضیح
مورفین
30-20
10
3-2
4-2
استاندارد مقایسه
مورفین با ترشح کنترل شده
30-20
-
3-2
12-8
فرمولاسیونهای مختلف برابری بیولوژیکی یکسانی ندارند.
اکسی کدون
20
-
3-2
4-3
همراه با استامینوفن یا آسپرین برای دردهای متوسط، به تنهایی برای دردهای شدید
اکسی کدون با ترشح کنترل شده
20
-
3-2
12-8
هیدرومورفون
5/7
5/1
3-2
4-2
در فرمولاسیون تزریقی با پتانسیل بالا قابل استفاده برای انفوزیون زیر جلدی
متادون
20
10
190-12
12-4
نیمه عمر طولانی میتواند منجر به مسمومیت تأخیری پس از شروع درمان و یا تنظیم دُز شود. اطلاعات مربوط به دُزهای برابر معمولاً پتانسیل دارو را نادیده میگیرند. دُزهای کوچکی که بصورت (prn) مصرف شوند برای سالخوردگان بهترین روش میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
مغز انسان قادر به تولید سلولهای جدید است
نتایج مطالعه جدیدی که میتواند به بهبود روشهای درمان آسیبهای مغزی و بیماریهای مرتبط با مغز منجر شود نشان میدهد مغز انسان قادر به تولید سلولهای عصبی جدید است.
نتایج مطالعه جدیدی که میتواند به بهبود روشهای درمان آسیبهای مغزی و بیماریهای مرتبط با مغز منجر شود نشان میدهد مغز انسان قادر به تولید سلولهای عصبی جدید است. به گزارش خبرگزاری رویترز، محققان در گذشته متوجه شده بودند برخی دیگر حیوانات از قبیل موشها در طول حیات خود سلولهای مغزی جدیدی تولید میکنند و شواهد غیر مستقیمی بدست آمده بود که نشان میداد انسانها نیز قادر به تولید سلولهای جدید در مغز خود هستند. هماکنون محققان دانشگاه "آکلند" در نیوزیلند و آکادمی "ساهلگرنسکا" در "گوتنبرگ" سوئد با استفاده از اسکن "امآرآی" و نیز تصاویر تهیه شده با میکروسکوپهای الکترونی از بافتهای مغزی اهدایی افرادی که دچار مرگ مغزی شدهاند، برای نخستین بار موفق به مشاهده تولد سلولهای جدید در مغز شدهاند. این سلولهای بنیادی درست همانطور که در مغز موشها رخ میدهد، پس از متولد شدن در مغز به بخش مربوط به حس بویایی مغز مهاجرت میکنند و در خلال این جابهجایی به سلولهای عصبی تبدیل میشوند. این محققان در گزارشی که در شماره روز جمعه نشریه "ساینس" به چاپ رسیده است اعلام کردند در حیوانات آسیب مغزی سبب تولد سلولهای مغزی جدید میشود و مطالعه جدید از وجود شواهدی مهم از وضعیتی مشابه در مغز انسانهای بالغ خبر میدهد. از آنجا که مغز انسان بسیار پیچیدهتر از مغز حیوانات است، در گذشته جستجوی این قبیل سلولهای جدید در مغز انسانها به نتیجه نرسیده بود. پیش از این ثابت شده بود که سلولهای جدید در بخش جلویی مغز موشها متولد شده و سپس به بخش مربوط به حس بویایی مغز منتقل میشوند و بدین ترتیب این حیوانات میتوانند انواع بوهای جدید را شناخته و خود را با آنها سازگار کنند. هرچند حس بویایی در انسانها در مقایسه با موشها از اهمیت کمتری برخوردار است، اما به هرحال این حس برای مواردی نظیر شناسایی بوی دود و نیز بوی مواد غذایی فاسد برای انسانها مهم است و تحقیقات قبلی نشان داده است کاهش حس بویایی میتواند نشانه اولیه ظهور برخی بیماریهای مغزی نظیر پارکینسون باشد. به گفته دکتر "مارک بکستر" محقق دانشگاه آکسفورد انگلیس که در این مطالعه حضور نداشته، کشف جدید میتواند به شناسایی روشهای جدید برای ترمیم آسیبهای مغزی در انسان بینجامد و به علاوه نشاندهنده اهمیت تحقیقات انجام گرفته روی حیوانات در هدایت یافتههای پزشکی در انسانهاست. "سباستین برندنر" محقق عصبشناسی دانشگاه کالج لندن نیز در زمینه کشف اخیر اعلام کرد درک زیستشناسی سلولهای بنیادی برای مطالعه ترمیم آسیبهای مغزی در بیماریهایی نظیر آلزایمر اهمیت زیادی دارد و ممکن است حتی سلولهای بنیادی در پیدایش برخی تومورهای مغزی نیز نقش داشته باشند و به همین علت کشف توانایی ایجاد سلولهای جدید در مغز انسان دارای اهمیت زیادی است.
درباره مغز انسان
مغز انسان
مغر انسان در تمامی فعالیت های ارادی و غیر ارادی در گیر میباشد. احساسی که الان دارید، کاری که الان در حال انجام آن هستید و ... شاید باور نکنید اما مغز انسان حتی در شکل گیری شخصیت شما نیز موثر می باشد. بنابراین اگر مغز درست کار کند شما می توانید زندگی خوب و متعادلی داشته باشد و اگر مشکلی در عملکرد آن باشد طبیعتا" نخواهید توانست زندگی خوبی داشته باشید.
پیچیده ترین عضو بدن انساناین عضو بسیار پیچیده حدود 2 درصد وزن بدن شما را دارا می باشد، بنابراین یک انسان 75 کیلوگرمی مغزی در حدود 1.5 کیلوگرم دارد. با وجود آنکه تنها 2 درصد از وزن بدن شما را شامل می شود بین 20 تا 30 درصد از انرژی شما را مصرف می کند. به بیان دیگر 20 تا 30 درصد کالری که از مصرف غذا به بدن شما می رسد توسط مغز مصرف می شود. دقت کنید که نسبت وزن مغز به وزن کل بدن در انسان از همه موجودات زنده بیشتر می باشد. در مغز شما حدود 100 بیلیون سلول مغزی وجود دارد که بصورت یک شبکه بسیار پیپچیده با یکدیگر در ارتباط هستند. محاسبات نشان می دهد که در حدود 1,000,000 بیلیون ارتباط نقطه به نقطه میان سلولهای مغزی در مغز انسان وجود دارد. برای بدست آورده ایده از بزرگی این عدد، همین قدر بدانید که از تعداد ستاره کائنات بیشتر می باشد. بنابراین جای تعجب نیست اگر مغز را پیچیده تر از بزرگترین کامپیوتر های جهان فرض کنیم. دانشمندان نسبت توانایی قویترین کامپیوتر های جهان را به مغز انسان، در حد مغز یک موش می دانند. مراقب مغز خود باشیدمغز انسان بسیار نرم می باشد و ماهیت فیزیکی آن چیزی شبیه به کره نرم یا تخم مرغ خام می باشد. خلقت انسان بگونه ای است که جمجمه از این ماده نرم محافظت می کند. اما کوچکترین ضربه ای که به جمجمه وارد شود و آنرا خدشه دار کند ممکن است صدمات جبران ناپذیری به مغز وارد کند. پس مواطب جمجمه خود باشید. رابطه میزان دانش انسان به حجم مغزمشاهدات دانشمندان نشان می دهد که ارتباط خاصی میان میزان توانایی مغزی انسان با حجم یا وزن آن ندارد. یک مغز بزرگ بالقوه توانایی آنرا دارد که سلولهای بیشتر و ارتباطات بین سلولی بیشتری را پذیرا باشد اما هیچ دلیلی ندارد که یک دانشمند، مغز بزرگتری از یک فرد عادی داشته باشد. همانگونه که مطالعه انجام شده روی مغز آلبرت اینشتین نشان می دهد ابعاد و وزن مغز او کمتر از حد متوسط بوده است.
ساختار مغز انسان
قرنها مغز را یک توده خاکستری به وزن حدود 1/5 کیلوگرم می پنداشتند. با تکامل میکروسکوپ کشف شد که رویه خارجی چین خورده مغز بسیارپیچیده تر از آن است که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
معنویت مهمترین نیاز بشر است
دین آیین نامه زندگی انسان است / اسلام هدایتگر انسان در مسیر سعادت است
خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: عصر ما، عصر بازنگرى و برگشت به دین است. امروزه دین پژوهى به شیوه علمى از پیشرفته ترین تحقیقات و رشته هاى آکادمیک است. به موازات این تغییرات، آثار دینى و دین پژوهى که در غرب منتشر می شوند حجم و تنوع داشته و به زبانهای مختلفی چون انگلیسی و آلمانی سالانه هزاران عنوان کتاب، اعم از مرجع و عادى در این زمینه منتشر مى شود .
به گزارش خبرگزاری مهر به اعتقاد اندیشمندان الهی و روانشناسان دیندار ، سرچشمه دین گرایى انسان، عقل و فطرت او است چرا که انسان در نخستین مراحل آگاهى خویش، از واقعیت خود و اطراف، رابطه خود را با اشیا و رابطه بین اشیا را درک مى کند و این ادراک اندیشه نیازمندى عمومى واقعیتهایى را که شناخته است، ایجاد کرده و همین امر ذهن انسان را متوجه نقطه اتکالی می کند که برآورنده نیاز موجودات است .
امروزه همواره بحث از تغییر و تحول است. تحولى فراگیر که به عقیده عده اى، در ثابت ترین معیارهاى بشرى رسوخ کرده است معتقدان این گروه بر این باور هستند که هیچکدام از معارف بشرى در برابر این تغییرات، مقاومت نکرده، ارزش هاى مقدس و پایه هاى مذهبى و علمى نیز دستخوش تغییرات عظیم خواهند شد.
در چنین محیطى که همه چیز در برابر فطرت انسان قرار گرفته بود، فطرت خفته بشر، خواستار تعدیل نظامهاى فکرى و اجتماعى حاکم بر محیط خویش شد .
این انقلاب روحى با بازنگرى مبادى فکرى مادیگرایى و بازگشت به عقاید گذشته همراه شد و انسان قرن بیستم دریافت که حرکتى خطرناک را آغاز کرده است، ازاین رو این قرن را باید قرن زنده شدن دوباره معنویت دانست.
دین اسلام هدایتگر انسان در مسیر سعادت است
حجت الاسلام خاتمی عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران گفت: دین اسلام با ارائه مبانی مشخص به ابعاد مختلف زندگی انسان توجه داشته و پاسخگوی تمامی نیازهای فطری وی است به همین دلیل دین، مسیر اصلی زندگی انسان را مشخص و آن را برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی هدایت و راهنمایی می کند.
وی با اشاره به مسئله اجتهاد اظهار داشت: دین تمام پرسشهای بشر را تا روز قیامت پاسخ می دهد از این رو امام خمینی (ره) فقه را تئوری زندگی از ولادت تا وفات می دانند، اما ممکن است افرادی به عمق اسلام پی نبرند و در این مرحله است که بحث اجتهاد مطرح می شود .
حجت الاسلام خاتمی افزود: مجتهدان شیعه، دین را با زندگی امروز بشر تطبیق و با تکیه بر مبانی استوار دینی به برآوردن نیاز او می پردازند.
دین بسیاری از ناگفته های انسان و زندگی را مطرح می کند
دکتر قاسم پور حسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه دین باطل کننده عقل نیست، افزود: دین، بر عقل خط بطلان نمی کشد تنها تعادل را به انسان می آموزد و این همان چیزی است که اخلاق اسلامی که مبتنی بر دین خاتم است به آن سفارش می کند.
وی بحث در زمینه اخلاق را جزئی از علوم عقلی عنوان کرد و اظهار داشت: سخن پیرامون اخلاق از ارسطو آغاز شده و اخلاقیون بحث خانواده و علم الاجتماع را در برابر اخلاق فردی مطرح کردند و این دو مورد را پیرو فرد و عقل فردی دانستند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به تأثیر بسیاری امور بر معرفت انسان و تکامل شناخت بشر نسبت به مسائل مختلف در طول زمان، ارزش های عقلی را قابل تغییر اعلام کرد و افزود: چون عقل جمعی تحول می یابد پس ارزشهای برخاسته از آن نیز متحول می شوند، اما ارزشهایی که بر مبنای دین استوار هستند تغییر نمی کنند چون با فطرت انسان همخوانی دارند و فطرت تبدیل ناپذیر است.
دین آیین نامه زندگی انسان است
حجت الاسلام دکتر محمد جواد اسکندرلو عضو هیئت علمی مرکز جهانی علوم اسلامی نیز با استناد به گفته شهید مطهری ، دین را آیین نامه زندگی انسانها عنوان کرد و گفت: انسانها موجودات اجتماعی هستند و نمی توانند به صورت انفرادی زندگی کنند به همین دلیل به قواعد و اصولی نیاز دارند که بر اساس آن تصمیم گیری کرده و به ارتباط با یکدیگر بپردازند که بهترین راهنما و دستورالعمل برای آنها، توجه به دین و دستورات آن است.
حجت الاسلام اسکندرلو اسلام را کاملترین آیین و شریعت برای پاسخگویی به نیازهای فردی و اجتماعی انسان معرفی کرد و گفت: اسلام مصالح زندگی فرد را در نظرگرفته، تمام روشهای لازم برای جذب منافع و دور کردن مفاسد را بیان می کند و ازعقل انسان برای رسیدن به این مرحله کمک می گیرد.
وی عقل را مهمترین عامل پس از کتاب و سنت در استنباط احکام دینی عنوان و تأکید کرد: برای بهره گیری صحیح از کتاب و سنت باید به عقل پناه برد که پیامبر درونی انسان است، اگر چه به همه معرفتها از طریق عقل نمی توان دست یافت، برای مثال اینکه انسان چه کند و چه نکند را عقل پاسخ نمی دهد بلکه وحی ، جوابگوی آن است.
دین زندگی انسان را هدفمند می کند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
پیامبر اکرم (ص) نماد اخلاق است
پیامبر اکرم(ص) در شرایطی به بعثت رسید که انواع فسادهای اخلاقی فراگیر شده بود، آن حضرت با بهره گیری از اخلاق ویژه خود، مکارم اخلاقی را به گونه ای اعجاب انگیز گسترش داد و امروز نیز برای جهانیان نماد اخلاق است .
حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به لزوم بعثت نبی اکرم (ص) اظهار داشت: در عصر جاهلیت مبعوث شدن حضرت محمد (ص) بسیار لازم و ضروری بود، چرا که در این دوران اعراب می بایست صفات زشت و ناپسند را در خود کشته و صفات مثبت و پسندیده را طراحی کنند و آن را به کار گیرند.
وی با اشاره به ویژگیهای سعه صدر، دلسوزی و رأفت حضرت محمد (ص) گفت: قرآن بارها به این ویژگیهای حضرت محمد(ص) اشاره کرده و بر اصرار نبی اکرم بر هدایت مردم شهادت داده است .
رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم یاد آور شد: پیامبر اکرم (ص) زمانی که تفاخر، غرور، تکبر، حیله، نیرنگ و انواع فسادهای اخلاقی و تکثر طلبی فزونی گرفته بود، زمانی که دختران را زنده به گور می کردند، به بعثت رسید و تحولاتی اساسی و بسیار چشمگیر ایجاد کرد.
حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب با بیان اینکه پیامبر مبارزات خود را با صفات منفی شروع کرد، افزود: پیامبر چنان در این زمینه از اخلاق بهره گرفت که وقتی عرب از در می آمد، نمی دانست کدامیک از حاضران پیامبر است و کدامیک یار او . پیامبر با رفتار خود به گونه ای فوق العاده با تفاخر و غرور مبارزه و همه را به تعجب وا می داشت .
وی گفت: با مطالعه اخلاق جاهلیت می توان دریافت که پیامبر(ص) صفات بد را رفع و در مقابل صفات خوب را جایگزین و بنیانگذاری کرد، حضرت محمد(ص) مکارم اخلاقی را به گونه ای اعجاب انگیز گسترش داد.
رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم اظهارداشت: اخلاق پیامبر از آن جهت اعجاب انگیز بود که در شرایطی که اعراب در عصر جاهلیت در اوج فساد و زشتی زندگی می کردند حضرت محمد (ص) دست دخترش را می بوسد.
ویژگیهای اخلاقی رسول خدا(ص)
گروه دین و اندیشه: رسول اکرم(ص) به عنوان خاتم پیامبران از ویژگیهای خاصی برخوردار هستند که آگاهی از آنها برای هر انسان مسلمانی ضروری بوده، شناخت بهتر پیامبر اسلام و ویژگیهای بارز مسلمانی را موجب شده، عشق به آموزه های اسلام را افزایش داده و چهره واقعی اسلام و مسلمان را تبیین خواهد کرد .
به گزارش خبرگزاری مهر، در میان ویژگیهای رسول خدا (ص) هیچ چیزی مهمتر از اخلاق آن حضرت نیست. این ویژگی همان چیزی است که خداوند، رسول خود را به دان ستوده و فرموده است: « انک لعلی خلق عظیم »، تو بهترین خلق و خو را داری. و خود رسول (ص) هم فرموده است که برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث گشته است و تازه مسلمانان نیز وقتی وصف آن حضرت را برای دیگران می گفتند، مهمترین ویژگی دعوتش را همین می دانستند که: «و یأمر بمکارم الاخلاق».
حضرت بعدها هم در آموزههای خود روی اخلاق تکیه بسیاری داشت و می فرمود: خداوند کریم است، کرامت و ارزشهای اخلاقی (معالی الاخلاق) را دوست دارد و جای دیگر هم فرمود: سنگین ترین چیز در ترازوی مؤمن در روز قیامت «حسن خلق» است و فرمود: بهترین دوست من از میان شما، کسی است که بیشترین دوستی را با مردم دارد و به همین قیاس رابطه غیر دوستانه .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
آیا دیانت بهائی دینی ایرانی است؟
بهائیان بر این باور استوارند که دیانت بهائی از ایران برخاسته و دینی ایرانی است ولی جهان شمول است، تعالیمش مردم و گروه خاصی را در نظر ندارد، هدفش برتری یک نژاد و کشور نیست بلکه خواستار دنیائی است که همهء انسانها، با هر دین و باوری، در آن با بهروزی و خوشبختی زیست نمایند.
با این تفکّر باید به بی خبری برخی از هموطنان اندوه خورد وقتی میگویند دین بهائی به خاطر سابقهء اسلامی بنیانگزارانش و داشتن آثاری به زبان عربی، دینی ایرانی نیست بلکه دنبالهء دین اسلام و در ردیف دیگر ادیان سامی است.
این ادعا یکی دو ماه پیش در یک برنامهء تلویزیونی که از امریکا پخش میشد و شامل مناظرهای بین نمایندگان سه دیانت اسلام، بهائی و زردشتی بود تکرار گردید. در این برنامه آقای هومر آبرامیان، شخصی که از جامعهء زردشتی دعوت داشت، گفته بود که دین بهائی را یک دین ایرانی نمیداند زیرا بنیانگزارانش از آیین اسلام بودهاند و بخشی از آثار ایشان به زبان عربی است.
من این برنامه را ندیدم و نمیدانم پاسخ دکتر افنانی - که معمولا میهمان چنین برنامههایی است - به این ادعا چه بوده. ولی با بردباری و ملایمتی که از او سراغ دارم بعید میدانم در پاسخ گفته باشد اگر بنیانگزاران دین بهائی، که یکی شیرازی و دیگری از مازندران بودند نتوانند دینی ایرانی بیاورند آیا باید منتظر باشیم یک چینی یا کلمبیایی به آوردن دینی از ایران برخیزد؟
بر اساس استدلال آقای آبرامیان، که از قوم کهن آشوریان ایران، و ظاهراً از مسیحیت به دیانت زردشتی گرائیدهاند، میتوان تصور نمود که ایشان هفتاد میلیون مردم ایران را نیز ایرانی نمیدانند زیرا مسلمانند، به آداب اسلام عربی پایبندند، بسیاری از ایشان هر روزه پنج بار نماز به زبان عربی میخوانند و قانون و روش زندگانیشان بر اساس قرآن عربی است که در عربستان سعودی توسط پیامبری عرب تبار آن هم چهارده قرن پیش نازل شده است.
به دیگر اقلیتهای قومی و دینی ایران که هر یک به باوری پایبند هستند و برخی لهجه و زبان مخصوص خود را دارند نمیپردازیم و تصمیم اینکه آنان ایرانی هستند یا نه، به آقای آبرامیان و همفکرانشان وامیگذاریم.
زبان پیامبر ایرانی چه باید باشد؟
ادعای آقای آبرامیان و جمعی دیگر که دربارهء دیانت بهائی به چنین داوری میپردازند پرسشی پیش میآورد و آن اینکه پیامبری که از ایران بر میخیزد باید به فارسی سخن گوید یا به زبان اوستایی که زبان آثار مقدس زردشتی دین کهن ایران است.
فارسی امروز دارای انبوهی از لغات عربی است و اگر بخواهیم به آن زبان دربارهء دین و مفاهیم ماوراءالطبیعه چیزی بنویسیم ناچار نوشتهء ما با زبان روزنامهای فرق خواهد داشت. و واژههای عربی آن به ضرورت افزونی خواهد گرفت. زیرا دین و فلسفه و علم هر یک زبان و لحن گفتار مخصوص خود را میطلبد. اگر هم بخواهیم فارسی را از واژههای عربی بپیراییم آنگاه باید مثل کسروی و دیگران به اختراع واژههای تازه بپردازیم و زبانی مصنوعی ارائه داریم که آن نیز برای همگان قابل فهم نیست.
فارسی از زبان پهلوی رایج در دوران ساسانیان میآید، و پهلوی با زبان اوستایی که زبان آثار زردشتی است ارتباطی ندارد. اما در زبان پهلوی نیز با مقادیری لغات آرامی، از شاخهء زبانهای سامی روبرو هستیم که با عربی از یک ریشهاند. یعنی آنجا نیز دوستان ناسیونالیست ضد عرب ما همین مشکل فارسی امروز را خواهند داشت.
حال اگر به زبان اوستایی که از شاخهء شرقی زبانهای ایرانی و ظاهرا زبان زردشت بوده بیاویزیم باید از این نکته غافل نباشیم که زبان اوستایی امروزه حتی مفهوم زردشتیان نیست. زبان اوستائی همان هنگام که در دورترین اعصار تاریخی همراه با قوم آریایی از نواحی جنوب شرقی روسیه کنونی و حدود دریاچه آرال به جنوب آمد زبانی مرده بود و فقط موبدان و مغان زردشتی آن را درک میکردند. امروز جز نیایشهای زردشتی که در آتشکدهها، و یا در مراسم مخصوص، توسط موبدان خوانده میشود تصور نمیرود دیگر زردشتیان با متون اوستایی انس و الفتی داشته باشند. از یک قرن پیش با کوشش دانشمندان زبان شناس غرب و دانشمندان پارسی هند، و با بهرهگیری از زبان سانسکریت (خواهر زبان اوستایی)، متون اوستا و گاتها (سرودههای منتسب به خود زردشت) به زبانهای گوناگون برگردانده شد. ولی هیچ یک از مترجمین این آثار نمیتوانند ادعا نمایند مفهوم صحیحی از آن به دست دادهاند. سوای افتادگیهای فراوان در متون اصلی، معنای بسیاری از واژهها شناخته نیست (به ویژه در گاتها، که لهجهای کهنتر از اوستائی است)، و نمیتوان دو ترجمه یافت که با هم تا حدّی یکسان باشند. ترجمههای فارسی این متون توسط ایرانیان بیش از آنکه حاصل دانش اوستایی ایشان باشد بر ترجمههای آنچنانی انگلیسی یا فرانسه، و اغلب همراه با تصورات آرمانی مترجم از آیین زردشت تکیه دارد.
حتی اگر فرض را بر این نهیم که پیامبر ایرانی با یک معجزه بتواند به اوستایی سخن گوید مشکل بعدی ما مخاطبان او یعنی مردم ایران هستند که به هیچ وجه به معنای سخنان پیامبر پی نخواهند برد. آیا هدف پیامبر زنده کردن زبانی مرده است یا آوردن رهنمودهایی برای بشریّت؟ چه حاصل که بهترین درسهای زندگی مانند رازی سر به مُهر، تا ابد در متون زبانی که قابل فهم نیست مدفون بماند و ما دلخوش باشیم که پیامبرمان به زبان اصیلی از شاخهء ایرانی زبانهای هندواروپایی سخن گفته است.
هدف ما از بیان این مطالب بحثی جدلی با هممیهنانی که با این دستاویزها (یا بهانهها) با دیانت بهائی مخالفت میکنند نیست. بلکه با دادن این زمینهء تاریخی میخواهیم توجه ایشان را به این نکته جلب نماییم که در موضوع دین آنچه سزاوار توجه است زبان آثارش نیست بلکه مفهوم و معنای پیامی است که آن دین با خود دارد.
اما آثاری که از قلم بنیانگزاران دیانت بهائی صادر شده هم فارسی است (حتی برخی نزدیک به فارسی سره)، هم عربی است، و هم فارسی همراه با جملات و استعارات عربی که به اعتقاد بهائیان هر یک از زیبائی کلام و معنی هر دو بهرهمند است.
از صدها اثر بهائی به زبان فارسی که بگذریم، باید بدانیم در زمانی که این دیانت ظهور نمود، یعنی قرن نوزدهم، آشنایی طبقهء کتابخوان و با سواد ایران با زبان عربی بیش از آن بود که امروز هست. فارسی و عربی قرنها چنان در هم جوش خورده بود که در خواندن یک متن کسی توجه نمیکرد کجا زبان عوض شد و از فارسی به عربی و یا بر عکس از عربی به فارسی گرایید. بسیاری از آثار ادبی مشهور ایران از جمله شاهکار سعدی گلستان، زیبائیش در بکار بردن استادانه همین سبک است: "خطیبی کریهالصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نغیب غراب البیّن در پردهء الحان اوست یا آیت انّ انکرالاصوات در شان او." و یا در جای دیگر میفرماید: "عالِم ناپرهیزگار کوریست مشعلهدار. یهدی به و هو لایهتدی." و از حافظ یاد کنیم:
"الا یا ایّهاالساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"1
نه تنها زبان ادبی چنین بود بلکه زبان دینی ایران فقط عربی بود و اگر مطلبی دینی به فارسی نگاشته میشد از سندیّت و ارزش میافتاد.2 بسیاری از مخاطبان دیانت بهائی در ایران و عراق این دو زبان را به طور یکسان میدانستند. علماء و روحانیونی که در ابتدای ظهور دیانت بهائی به آن ایمان آوردند و به نوبهء خود آن را در میان تودهء مردم ایران رواج دادند، به زبان عربی و مفاهیم و مضامین دینی آن آشنائی کامل داشتند و برخی خود به آن زبان کتاب تالیف مینمودند. بنا بر این عجبی نیست که برای انتقال رهنمودها و تعالیم این دیانت به آن گروه، زبان مانوس دینی ایشان یعنی عربی به کار رفته باشد.
اما آنچه در این دیانت انقلابی و نو بشمار میآید آنست که بنیانگزارانش با نگارش آثاری دینی به زبان فارسی و بیان اندیشههای خود به این زبان، دین را از انحصار ملّایان و عربی دانان در آوردند و برای تودههای مردم قابل فهم ساختند. نه تنها به فارسی آثاری آوردند بلکه به ترجمهء آثار عربی خود به فارسی پرداختند مانند کتاب بیان فارسی از قلم حضرت باب، و برخی آثار که حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی آن را به فارسی نیز ترجمه فرمودهاند.
در یک مطالعهء تطبیقی در آثار بهائی به عربی و فارسی میبینیم مهم آن نبوده که این آثار به چه زبانی گفته و نوشته شود، بلکه هدف آن بوده که پیام جدید هر چه زودتر و راحتتر به وسیلهء زبانی که با آن آشناتر هستند به آگاهی همهء مردم برسد. صدور بسیاری الواح از ساحت حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به زبانی نزدیک به فارسی سره، و یا با واژههای اندک عربی، که گیرندگان آن زردشتیان و پارسیان بودهاند، نشان این مدعا است. زبان در آثار بهائی چنین نقشی دارد نه آن که بخواهد نشان گرایش به سمت یا جهتی و یا طرفداری از یک زبان یا زبان دیگر باشد. حضرت عبدالبهاء در این مورد میفرمایند: