لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
تغذیه از نظر قرآن کریم
خداوند کریم در قرآن مجید برای بهتر و سالم ماندن جسم انسان ها دستوراتی فرموده و بوسیله پیامبر گرامی اش محمد مصطفی (ص) به بشریت ارزانی شده است.
قرآن کریم در سوره عبس آیه 24 چنین می فرماید:
« فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ »
یعنی آدمی باید به غذایش، خوراکش و به آنچه می خورد توجه داشته باشد که از هر نظر پاک و تمیز ، حلال، مباح و قابل خوردن باشد و از نظر بهداشت و سلامتی بایستی دقت کافی مبذول دارد که آنچه می خورد سالم باشد و چه از نظر ظاهر و چه از نظر باطن آلوده نباشد. حق کسی را نخورد و توجه داشته باشد که چه می خورد و به اندازه کافی بخورد و آیا آنچه می خورد، خوردنی است؟
و نیز بنگرد که آفرینش چقدر در به وجود آمدن این غذا از عناصر و عوامل مختلف استفاده کرده است و چه نیروهایی بکار رفته تا این غذا به صورت کنونی درآمده است.
و نیز در سوره اعراف آیه 31 می فرماید:
« یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ »
ای فرزندان آدم زینت و آرایش خود را نزد هر مسجدی (در هر نمازی) فرا گیرید (بهترین و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوشید) و بخورید و بیاشامید و در خوردن و آشامیدن زیاده روی نکنید که خدا آنان را که اسراف و زیاده روی می کنند دوست ندارد.
باز قرآن کریم برای برقراری بهداشت و محیط سالم در آیه 168 سوره بقره چنین می فرماید:
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»
ای مردم از آنچه خدا در روی زمین از حلال ها و پاکیزه ها آفریده، بخورید و از گام ها (آثار و نشانه ها)ی شیطان پیروی نکنید.
در آیه 172 سوره بقره باز چنین می فرماید:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ »
این آیه نیز دستور می دهد که از غذاهای پاک و پاکیزه و حلال ها و قابل خوردنی ها استفاده کنید و شکر نعمت های خدا را به جای آورید.
آیات قرآنی انسان را از تصرف خائنانه در غذاها، خراب کردن مواد غذایی مردم و آلوده کردن آنها، مواد خوب و بد را مخلوط کردن برای سودجویی شخصی، گران فروشی و ظلم و ستم بر مردم بازداشته و نهی فرموده است و آن را از زشتی ها و پلیدی ها می داند که در این باره آیه 81 سوره طه چنین می فرماید:
« کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى»
یعنی از غذاهای پاکیزه که روزی اتان کردیم بخورید و در آن طغیان نکنید و از حد و اندازه تجاوز ننمایید (حلال آن را به حرام مبدل نکنید). سپاس گزار باشید و اسراف و زیاده روی نکنید که غضب و خشم من بر شما فرود می آید و غضب و خشم من بر هر که فرود آید محققاً هلاک و تباه خواهد شد.
برای به دست آوردن غذاهای پاکیزه و برای بدست آوردن سالم ترین غذاها در محل سکونت انسان ها (هم از نظر پاکی ظاهری و هم از نظر پاکی معنوی) آیه 19 سوره کهف چنین می فرماید:
«... فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ...»
یعنی با این پول هایتان که دارید، یکی را از میان خود به شهر بفرستید تا دقت کند و خوب بنگرد که غذای کدامیک از فروشندگان پاکیزه تر است و از آن غذای پاکیزه برای شما بیاورد.
از این آیات قرآنی چنین بر می آید که خداوند متعال و اسلام مبین برای بهداشت و سلامتی آدمیان دستورات بس گرانبهایی داده و خاطر نشان ساخته است که انسان ها بایستی از آلودگی های غذایی ، خوراکی، زندگی، آموزشی و به طور کلی از همه زشتی ها و پلیدی ها دوری گزینند و دور ناروایی ها نگردند.
از رسول گرامی و ائمه اطهار دستورات بهداشتی زیادی رسیده است. از جمله کتاب های بهداشتی پزشکی ائمه، کتاب طب النبی، طب الصادق و طب الرضا را می توان نام برد.
غذای انسان در قرآن کریم
خداوند متعال در قرآن کریم برای بندگان خود از سر لطف نعمت های پاک و طیب خود را ارزانی داشته است.
چرا از نعمت های خوب خدا بهرمند نمی شوید؟ چرا این همه به غذاهای غربی روی آورده اید؟ مگر در قرآن کریم سوره مبارک مومنون آیه (51) مطالعه نکردید که اعمال و کردار پیامبر اکرم در گرو غذائی است که می خورد!
پس شما چرا از او پیروی و اطاعت نمی کنید؟ آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا ائمه اطهار صلوات الله علیهم قرآن ناطق هستند، برای اینکه از ضایعات و خبائث تناول نمی کنند و از پاکان قرآن هستند! خداوند اراده کرده است که پاک شوند! ما نباید دنباله رو آنان شویم؟ این مساله را می توانید در سوره مبارک احزاب آیه (33) مورد مطالعه قرار دهید.
با توجه به قرآن کریم و استفاده از آن بصیرت ما باز خواهد شد و به حقایق آفرینش پی خواهیم برد.
خداوند رحمان و رحیم در قرآن کریم این نوع مواد غذائی را برای انسان تعیین کرده اند که به اختصار بیان می شود.
مهمترین و بیشترین مواد غذائی انسان را گیاه می شمارد. (بسیاری از مواد غذائی).
دو آیه در مورد غذاهای در یائی بیان می کند. (سوره فاطر 12 و نحل 14).
گوشت قرمز که در این مورد (6) آیه داریم. (سوره حج 28، 34 و 36) (یس 72) (غافر 79) (مومنون 21).
توجه: خداوند تبارک و تعالی بیشترین اهمیت را به غذاهای گیاهی در قرآن کریم اختصاص داده است، از جمله کرامت را به غذاهای گیاهی داده، بعنوان مثال:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
فهرست مطالب:
مقدمه........................................................................................................................................2
تعلیم و تعلم ............................................................................................................................7
فضیلت علم .............................................................................................................................7
ارزش علم ...............................................................................................................................14
تربیت در نهج البلاغه ..............................................................................................................18
نهج البلاغه یک کتاب تربیتى ...............................................................................................18
ابعاد اساسى شخصیت على علیه السلام .............................................................................. 19
بعد شناخت.......................................................................................................................... 20
بعد جامعیت ..........................................................................................................................20
بعد وحدت............................................................................................................................21
نکتههاى تربیتى در نهج البلاغه جنبه عقلانى در شخصیّت آدمى ........................................23
عقل و تفکر در نهج البلاغه .................................................................................................24
علم و تفکر ..........................................................................................................................27
تربیت و عادت .....................................................................................................................29
تنبیه و پاداش ......................................................................................................................30
تقوا و تربیت .......................................................................................................................31
نتیجه ...................................................................................................................................34
مقدمه:
الحمدلله رب العالمین وصلیالله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیة الله فیالارضین واللعنة علی اعدائهم اجمعین الییوم الدین.
قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاتهویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین;
خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنان برانگیخت که بر آنهاآیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنان احکام شریعت وحقایق حکمتبیاموزد، هر چند که قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.
موضوع تعلیم و تربیت «انسان» است و طراحی نظام صحیح و جامعی برای تعلیم وتربیت انسان، تنها از ناحیه وحی ممکن خواهد بود. قرآن کتاب انسان سازی و علیعلیه السلامترجمان و مبین قرآن است.
چه کسی غیر از آن حضرت میتواند مفسر کتاب خدا باشد؟ همو که اعلم به وحی وسنت و سیره نبوی و اسبق به ایمان و اقرب به پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله است.
در قسمتی از خطبه قاصعه در معرفی خود میفرماید:
من در دوران نوجوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخههای بلند درختقبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم; شما به خوبی موقعیت مرا از نظر خویشاوندی و قرابت ومنزلت و مقام ویژه نسبتبه رسول خدا میدانید: او مرا در دامن خویش پرورش داد; من کودک بودم،او همچون فرزندش مرا در آغوش خویش میفشرد و در استراحتگاه مخصوصش جای میداد،بدنش به بدنم میچسبید و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم; غذا را میجوید و در دهانممیگذاشت. هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در کردارم پیدا ننمود ... .
من همچون سایهای به دنبال آن حضرت حرکت میکردم و او هر روز نکته تازهایاز اخلاق نیک برای من آشکار میساخت و مرا فرمان میداد که به او اقتدا کنم. مدتی از سال،مجاور کوه حرا میشد، تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمیدید. در آن روزغیر از خانه رسول خدا، خانهای که اسلام در آن راه یافته باشد وجود نداشت. تنها خانهآن حضرت بود که او و خدیجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذیرفته بودیم. من نور وحی و رسالت رامیدیدم و نسیم نبوت را استشمام میکردم. به هنگام نزول وحی بر رسول خدا، صدای نالهایرا شنیدم; از آن حضرت پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش خویشمایوس گردیده; تو آنچه را که من میشنوم میشنوی و آنچه را میبینم میبینی، تنها فرق میانمن و تو این است که تو پیغمبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق و جاده خیر قرار داری; من هموارهبا او بودم ...
در جای دیگر میفرماید:
یا کمیل ان رسول اللهصلی الله علیه وآله ادبه الله وهو ادبنی وانا اؤدب المؤمنین و اورث ادب المکرمین;
ای کمیل! پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله را خدا تربیت کرد و آن حضرت مرا تربیت نمود و من نیز اهل ایمانرا تربیت نموده و آداب پسندیده را به آنها یاد میدهم.
پس در وادی حیرت و سرگردانی انسانها بین مذاهب و مکاتب گوناگون، گوش جان بهفرمان مطاع مبارکش میسپاریم که فرمود:
فاستمعوا من ربانیکم واحضروه قلوبکم واستیقظوا ان هتف بکم;
به سخن مرد خدا و مربی الهی خویش گوش فرا دهید و دلهای خود را در پیشگاه او حاضرسازید و هنگامی که به خاطر احساس خطر فریاد میکشد، بیدار شوید.
برای بررسی صحیح و مفید مبحث «تعلیم و تربیت»، از دریای بیکران معارف الهینهجالبلاغه بهرهمند خواهیم گشت و گرچه غور در این بحر عظیم و استخراج مرواریدهایدرخشان آن غواص ماهری را باید، لکن:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری دربارة علم جدید، دین، خدا و جهان طبیعت، نشان میدهد که در نظر او علم و دین نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی بلکه در تعامل با یکدیگرند. آن هم از آنرو که وی معتقد است قرآن برخلاف تصور رایج عمده تکیهاش نه بر نظرورزی و توجه به امور انتزاعی و ذهنی بلکه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراین علوم جدید ـ که با تکیه بر خرد استقرایی شکل گرفتهاند ـ هیچ تعارضی با روح تعالیم قرآنی و اسلامی ندارند و حتی جالب توجه اینکه از تعالیم قرآن بهره بردهاند. از جانب دیگر اقبال لاهوری، واقعیت را یک کل تصور مینماید که دارای سطوح و ابعاد مختلف و متعددی است که هر یک از علم و دین با روشهای خاص خویش میتوانند ابعادی از این واقعیت کل را معلوم و آشکار سازند. بنابراین لازمه ارائه تفسیری جامع از واقعیت، تعامل علم و دین با یکدیگر است.
منبع: فصل نامه - ذهن - شماره 22
هنگامی که به تاریخ اندیشهها مینگریم، گاه با پرسشهایی روبه رو هستیم که میتوان آنها را پرسشهایی دغدغهبرانگیز نامید. چرا که پاسخهای این پرسشها بسی مناقشات و منازعات را برانگیخته است. یکی از این پرسشها، پرسش از نسبت علم و دین است. این پرسش اگر چه در طی قرون اخیر و ابتدا هم در غرب مطرح شد ولیکن دامنه آن به جهان اسلام نیز گسترش یافت و اذهان اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول نمود.
درواقع از هنگامی که علوم جدید توانست در سایه نگرش ریاضیوار، پرده از رازهای طبیعت برداشته و حتی دست تصرف در آن بگشاید، این تصور در اذهان برخی از متفکران پیدا شد که گویی یگانه تکیهگاه معرفتی بشر فقط علم است. این تصور که با تحولاتی ژرف در حوزههای مختلف حیات بشر تقویت میشد ناگزیر به اصلاح و تعدیل تصورات دینداران نسبت به خدا، انسان و جهان طبیعت انجامید. بدینسان صحنهای در طی قرن هفدهم میلادی به وقوع پیوست که اولین میدان رویارویی جدی علم و دین گشت. بهطوری که شاید بتوان رابطه میان علم و دین را در قالب سه رویکرد مطرح کرد:1
1- تعارض: باور به اینکه علم و دین از حیث موضوع، روش و غایت در مخالفت و تضاد با یکدیگر قرار داشته و آشتیناپذیرند.
2- تمایز: قول به اینکه علم و دین به قلمروهای جداگانهای تعلق داشته و از اینرو دارای مدعیاتی با شیوههایی کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. هر یک از عالم دینی و دانشمند علمی باید از ورود و اظهار نظر در قلمرو دیگری خودداری نمایند.
3- تعامل: رویکردی که بنابر آن، میان علم و دین نه تضاد و نه تمایز بلکه هماهنگی و تعامل وجود دارد که میتواند به گفتگو و همکاری میان علم و دین بینجامد. مطابق چنین رویکردی،اگرچه علم و دین از حیث موضوع، روش و غایت، تفاوتهایی با یکدیگر داشته، ولی علم و دین با هماهنگی و تکمیل یکدیگر میتوانند از جهان به منزلة یک کل تفسیر و تبیینی جامع ارائه دهند. به سخن دیگر در این رویکرد علم میتواند افق ایمان دینی را وسعت بخشد و دیدگاه ایمان دینی میتواند شناخت ما را از جهان عمیقتر سازد.2
اما داستان نسبت علم و دین در جهان اسلام به گونهای دیگر است. به واقع از حدود قرن هجدهم و نوزدهم میلادی است که جهان اسلام با علوم جدید و دستاوردهای عملی و نظری آن مواجهه پیدا میکند. این مواجهه البته تا حدود زیادی حاصل جنگهایی بود که دامنگیر جهان اسلام شده بود؛ جنگهایی که عموماً با شکست جوامع مسلمان همراه بود. بدینترتیب تلاش برای برخورداری از توانمندیهای نظامی و غلبه بر عقبماندگی در عرصه فنّاوری عمدهترین عاملی بود که جهان اسلام را به سمت بهرهگیری از علوم جدید و دستاوردهای آن سوق داد. گویی در چنین فضایی،علم جدید به منزله ابزار قدرت تصور میگشت و همین تصور بود که تأثیر عمیقی بر رابطه میان جهان اسلام و جهان مدرن و به ویژه علوم جدید نهاد.
همین نیاز به ابزارها و توانمندیهای تکنولوژیک که مایة استقبال مسلمانان از علوم جدید گشت در سطحی دیگر سبب گردید تا مواجهه میان جوامع مسلمان و علوم جدید در قالب پرسش از چگونگی رابطه میان باورهای دینی و علوم جدید، شکل گیرد. در پاسخ به این پرسش بود که:
1- عدهای با معرفی باورهای دینی به عنوان مهمترین عامل عقبماندگی جوامع اسلامی، عمده دغدغه شان چگونه غربیشدن بود
2- برخی دیگر با پشت کردن به علم جدید و دستاوردهای آن عمده دغدغهشان این بود که چگونه میتوان غربزدایی کرد
3- اما در این میان جریانی دیگر هم شکل گرفت که به اخذ گزینشی علوم جدید و دستاوردهای آن باور داشتند و بر آن بودند که علوم جدید نه تنها سر ناسازگاری با دین اسلام ندارد، بلکه برعکس علوم جدید ریشه در فرهنگ و تمدنی اسلامی دارد. مهمترین دغدغه این جریان را میتوان چگونه مسلمان بودن در دنیای مدرن دانست. این جریان سوم که در آغاز بیش از همه مدیون تلاشهای سید جمالالدین اسدآبادی بود به جریانی توانمند و گسترده در جهان اسلام تبدیل گشت و از سوی متفکران و اندیشمندان بعدی دنبال گردید که یکی از برجستهترین ایشان محمد اقبال لاهوری است. نوشتار حاضر به تبیین رابطه میان علم و دین از دیدگاه این متفکر بزرگ مسلمان میپردازد.
بازسازی اندیشه دینی در پرتو هماهنگی علم و دین
اقبال لاهوری با توجه به تحصیلات و تاملاتی که در معارف و علوم جدید - به ویژه فلسفه - داشت، حرکتی را آغاز نمود که الگوی بسیاری از متفکران مسلمان در ژرفنگری نسبت به فرهنگ و تمدن غرب گشت. او هوشیارانه و نقادانه به مبانی و لایههای زیرین فرهنگ و تمدن اسلامی از یک سو و فرهنگ و تمدن غرب از سوی دیگر نظر داشت و میدانست که رمز به سلامت عبور کردن از گذرگاههای خطرزایی که به عقبماندگی جهان اسلام انجامیده، نه در پذیرش مطلق و بیچون و چرای فرهنگ غرب است و نه در پشت کردن به آن. لازمه غلبه بر مصایب و مشکلات دامنگیر جهان اسلام، نوسازی و تصفیه و بازسازی جدی تفکر دینی اسلامی آن هم در پرتو نگرشهای علمی جدید است. به قول ماجد فخری "مهمترین کوشش، اگر نگوییم تنها کوشش در به دست دادن تعبیری از اسلام به حسب مصطلحات فلسفی جدید،از آن {...} محمد اقبال لاهوری است که شاعری با حساسیت عمیق و عالمی با فرهنگ وسیع فلسفی بود. او در کوشش خود برای تقریر دوباره جهان بینی اسلامی با مصطلحات جدید، در عوض رو کردن به تاریخ، به طوری که سید امیر علی انجام داده بود، بیهیچ ملاحظهای به میراث فلسفی غرب روی میکند. البته در این کار غرض او نشان دادن و اثبات صحت جهانبینی غربی نیست بلکه انطباق اساسی آن با جهانبینی قرآنی مقصود است".3
به گمان اقبال، زمانهای نو در جهان طلوع کرده که در پرتو آن تحولات ژرف و عمیقی در ابعاد مختلف حیات بشر و نیز در حوزههای مختلف معرفت بشر به وقوع پیوسته که جهان اسلام نمیتواند نسبت به آنها بیتفاوت باشد. جهان اسلام اگر بخواهد از رخوت و رکودی که بر جسم و جان مسلمانان سنگینی مینماید، رها شود، بایستی همراه و همگام با علوم جدید، طرحهایی نو در عرصه معرفت قرآنی و دینی خویش درافکند. او در این باب چنین میآورد: "گسترش قدرت آدمی بر طبیعت به وی ایمانی تازه و احساس لذتبخش چیرگی بر نیروهایی که محیط او را میسازند بخشیده است. دیدگاههایی طرحریزی شده و مسائل کهن در پرتو آزمایشهای تازه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
خطبهاى از آن حضرت ( ع ) آن را خطبه غرّاء نامیدهاند که از خطبههاى شگفتانگیز آن حضرت ( ع ) است .
حمد خدایى را که به قدرت خود برتر است و پیروز و ، به فضل و بخشایش خود بر همگان نزدیک . بخشنده هر فایدتى است و دفع کننده هر سختى و بلایى است .
سپاس مىگویم او را ، به سبب بخششهاى عطوفتآمیزش و نعمتهاى او که همگان را از آن نصیب است . ایمان مىآورم به او ، که مبدأ همه چیزها و آغاز کننده آفرینش است و از او هدایت مىطلبم ، که هم نزدیک است و هم راه نماینده . از او یارى مىخواهم ، که هم قاهر است و هم قادر و بر او توکل مىکنم ، که هم کفایتکننده است و هم یارى دهنده و شهادت مىدهم ، که محمد ( ص ) بنده و رسول اوست ، او را فرستاده است تا فرمانهایش را روان دارد و حجت را بر همه تمام کند و مردمان را از عذاب او بترساند ، پیش از آنکه روز رستاخیز فرا رسد .
اى بندگان خدا ، شما را به ترس از خدا سفارش مىکنم . خداوندى که برایتان مثلها آورده و مدت عمر هر یک از شما را معین کرده است . آنکه پیکرهاى شما به جامهها بیاراسته و اسباب معیشتتان فراهم ساخته و به کردارهایتان احاطه دارد و پاداش هر یک از شما را بر سر راه مهیا داشته . خداوندى که نعمتهاى فراوان و عطایاى بىشمار خود را خاص شما گردانید و به حجتهاى آشکارتان هشدار داد . یک یک شما را بر شمرد و براى هر یک مدت عمرى مقرر داشت . بدانید ، که شما را در این جهان که سراى آزمایش و عبرت است مىآزمایند و به حساب آنچه گفتهاید یا کردهاید خواهند رسید . دنیا آبشخورى تیره است و گل آلود . ظاهرش دلفریب است و باطنش هلاک کننده . فریبى است زودگذر و فروغى است غروبکننده و سایهاى است ناپایدار و زوال یابنده و تکیهگاهى است فرو ریزنده . فریبندگى کند تا انس گیرد به او ، کسى که از آن گریزان است و دل بندد به او ، آنکه او را ناخوش دارد . آنگاه چموشى کند و لگد پراکند و دامهاى خود بگسترد و تیرهاى خود در کمان راند و آدمى را در کمند مرگ افکند و به خوابگاهى تنگ و بازگشتگاهى دهشتآورش کشد تا به عیان پاداش اعمال نیک و کیفر کردارهاى بد خویش بنگرد . و اینچنیناند کسانى
[ 155 ]
که پس از این مىآیند و جانشین گذشتگان مىشوند ، زیرا مرگ از هلاک کردنشان باز نایستد و بازماندگان نیز از ارتکاب گناه دست باز ندارند و از کرده پشیمان نشوند ، بلکه از رفتار پیشینیان پیروى کنند و پى در پى مىگذرند و مىروند تا به سر منزل فنا رسند .
چون رشته کارها از هم گسست و روزگاران سپرى شد و رستاخیز مردم فرا رسید ،
خداوند آنها را از درون گورها یا آشیانههاى پرندگان یا کنام درندگان یا هر جاى دیگر که مرگ بر زمینشان زده است ، بیرون آورد ، در حالى ، که در انجام فرمانهاى خداوندى شتاباناند و بیدرنگ به سوى بازگشتگاه او به پیش مىروند و خاموش ، صف در صف ، در منظر الهى ایستاده . آنگاه بانگ منادى حق به گوششان رسد . جامه خضوع و فروتنى و فرمانبردارى و ذلّت و خوارى بر آنان پوشیده شود . در آن روز ، هیچ حیلهاى به کار نیاید و آرزوها منقطع شود و دلها غمگین و از حرکت ایستاده ، آوازها به خشوع آمیخته و به پستى گراییده ، سر و روى غرق عرق ، وحشت بر آنها چیره .
بانگ مهیب آن منادى که تمیز دهنده حق از باطل است و آنان را فرا مىخواند که براى گرفتن جزاى اعمال خویش از ثواب یا عقاب در حرکت آیند ، لرزه بر اندامها اندازد . بندگانى هستند ، آفریده شده به قدرت قاهره او و پرورش یافته در تحت سیطره او نه به دلخواه خود . در چنگال مرگ گرفتار آمده در گورها جاى گرفته .
پیکرهایشان پوسیده گردیده ، تنها و بىکس از گورها بیرونشان آورند تا پاداش عمل خود ببینند و آن وام ، که به گردن دارند ، بگزارند و چون به حسابشان برسند ، نیکان و بدانشان از یکدیگر جدا شوند . در این جهان ، مهلتشان دادند تا راه رهایى خویش بیابند و از گمراهى به در آیند همانگونه که کسانى را که خواستار خشنودى و آشتى آنان باشند مهلت دهند و ظلمت شبهات از آنان زدودهاند . به حال خود رهایشان کردهاند تا خود را مهیا کنند همانند اسبانى که خواهند به میدان مسابقت روند . و بیندیشند که چسان حقیقت را بازجویند و اعمال نیک را بشناسند و در ایام زندگى و فرصتى که حاصل کردهاند از نور معرفت پرتوى برگیرند . چه زیبا و شگفتانگیز است این مثلهاى راست و درست و این اندرزهاى شفابخش ، اگر به دلهاى پاک و گوشهاى شنوا و رأیهاى ثابت و خردهاى دوراندیش راه یابند .
پس از خداى بترسید همانند کسى که شنید و خاشع شد و چون از روى نادانى گناهى کرد به گناه خویش اعتراف نمود و از سرانجام کار خود بیمناک گردید و عمل
[ 157 ]
کرد و از عقوبت پروردگار به هراس افتاد و به اطاعت شتافت و به مرحله یقین رسید و کارهاى نیکو کرد . چون اندرزش دادند ، اندرزها را پذیرا آمد و چون بر حذرش داشتند ، حذر نمود و باز گردید و توبه کرد و به خدا روى آورد و به دوستان خدا اقتدا کرد که بر مثال ایشان رود . چون راه راست را به او نشان دادند او نیز بدید و بشناخت و چابک وار قدم در راه طلب نهاد . و تا در گناهان نیفتد ، از هر گناه بگریخت . اندوخته سراى آخرت به دست آورد و باطن خویش پاکیزه ساخت و سراى آخرت بیاراست ،
براى روزى که از این جهان رخت برمىبندد و بدان راه پرخطر گام مىنهد و براى هنگام نیازمندى و جاى تنگدستى ، تا سبب پشتگرمى او شود ، زاد راه مهیا ساخت و براى آن سراى ، که جاى اقامت ابدى اوست ، پیشاپیش بفرستاد . پس اى بندگان خداى ، از خداى بترسید و آن کنید که شما را براى آن آفریده است و از او بیمناک باشید بدان حد که شما را از خود بیم داده است . تا شایسته آن نعمت جاوید شوید ،
که براى شما مهیا کرده است تا وعدهاى که به بندگان خود داده برآورد ، که وعده او همواره راست است ، و از بیم رستاخیز او دور باشید .
و از این خطبه خداوند شما را گوش عطا کرد ، تا آنچه را که درخور شنیدن و نگهداشتن است بشنوید و نگه دارید . و چشم داد تا ظلمت نابینایى را فروغ بینایى بخشد . و اندامهایى بخشید که خود اجزایى در بر دارند و هر یک از اندامها را در جاى مناسب خود قرار داد ، در ترکیب خاص خود و بر دوام . و کالبدى در رسانیدن منافع خود همچنان بر پاى . و دلهایى که روزى خود مىطلبند . همه در نعمتهاى او غرقهاند و رهین منت او هستند . و ارزانى داشت ، آنچه عافیت را عطا کند و بلا را مانع آید .
خداوند براى هر یک از شما زمانى معین کرده که پایان آن بر شما پوشیده داشته . و برایتان از آثار گذشتگان عبرتها بر جاى نهاده ، چیزهایى که از آنها بهره مىیافتند و نصیب خویش بر مىگرفتند . بسى مهلتشان داد تا بهره خویش برگرفتند و مرگ شتابان بر سرشان تاخت و میان آنها و آرزوهایشان جدایى افکند در حالى که ، در ایام تندرستى براى روز بازپسین توشهاى فراهم نکردند و در اوان جوانى در اندیشه
[ 159 ]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
به نام خدا
عنوان تحقیق:
تبیین ابعاد توسعه در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی
زیر نظر استاد ارجمند:
جناب آقای دکتر رزمی
گرد آورنده:
الهه سلیمانی
رشته:اقتصاد-ورودی 83
چکیده ............................................................................3
روش تحقیق .....................................................................4
مقدمه .............................................................................5
1.امام خمینی و توسعه .......................................................8
1ـ1. اهداف توسعه از دیدگاه امام(ره).....................................11
1ـ1ـ1. امام، توسعه و انسان ..............................................11
2ـ1ـ1. امام، توسعه و دین (توسعه معنوی)............................14
3ـ1ـ1. توسعه فرهنگی ......................................................16
1ـ3ـ1ـ1. تعلیم و تربیت اسلامی ..........................................16
2ـ3ـ1ـ1. استقلال فرهنگی .................................................17
3ـ3ـ1ـ1. علم، تخصص، خلاقیت و فنآوری .............................18
4ـ1ـ1. توسعه سیاسی ....................................................21
1ـ4ـ1ـ1. استقرار حکومت اسلامی ......................................23
2ـ4ـ1ـ1. برقراری نظم .......................................................24
3ـ4ـ1ـ1. ایجاد امنیت ........................................................25
4ـ4ـ1ـ1. حاکمیت قانون.....................................................26
5ـ4ـ1ـ1. نظارت و مشارکت مردم ........................................27
6ـ4ـ1ـ1. استقلال ملی و همهجانبه ....................................28
7ـ4ـ1ـ1. وحدت نیروهای درون نظام و
اتحاد امت اسلامی(تشکیل امت واحده اسلامی.....................30
8ـ4ـ1ـ1. اخوت کارگزاران و مردم .........................................32
9ـ4ـ1ـ1. آزادی ................................................................33
5ـ1ـ1. توسعه اقتصادی ....................................................34
2ـ1. نتیجه .....................................................................42
3-1.فهرست...................................................................43
چکیده
جایگاه توسعه در اندیشه امام خمینی(ره) فراتر از تعاریف نظری توسعه میباشد که غالباً معطوف به مفاهیم اقتصادی و بعضاً سیاسی است. نگرش ایشان به توسعه، متأثر از دیدگاه مذهبی او میباشد که نشأت یافته از جهانبینی دینی است. در این دیدگاه با آنکه توسعه متوازن در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده اما این فرآیند باید در مجموع به استحکام پایههای دین و تقویت مبانی اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهی گردد.
در اندیشه امام، توسعه در ابعاد مختلف خود میبایستی اهدافی بلند و متعالی را برآورده سازد که آن اهداف از درون اندیشه دینی ناشی میشوند. هدف عمده از این مقاله بررسی اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) است که این اهداف در ابعاد توسعه و انسان، توسعه معنوی، توسعه سیاسی، توسعه علمی و فرهنگی و توسعه اقتصادی با بهرهگیری از سخنان ایشان تبیین شده است.
روش تحقیق
روشی که در این بررسی به کار گرفته شده، روش "تحلیل متن" یا تحلیل درونی متن است که عملی فکری بوده و بر پایههای عقلانی استوار میباشد. یعنی برای تفسیر، توضیح و بازنمایی موضوع از عقل و روش ذهنی استفاده میشود. به منظور نیل به عینیت بیشتر در این بررسی، تکیه اصلی بر سخنان امام خمینی بوده که در متون مختلفی به ویژه صحیفه نور، ولایت فقیه و ... آمده است. بنابراین روش کار، پژوهش کتابخانهای بوده که طی آن برای جمعآوری اطلاعات به منابع مربوطه مراجعه شده و مطالب مورد نیاز از آنها استخراج و مورد استفاده و تحلیل قرار گرفته است.