دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درمورد جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

جناس مرکب ( آرایه های ادبی )

 

جناس مرکب

جناس مرکب یا مرفو (رفو شده) از فروع جناس تام است و بر دو نوع است:

الف: دو کلمه متجانس، هم هجا (هم وزن) هستند، اما اختلاف در تکیه دارند، یعنی - به قول دستودانان- یکی بسیط یا در حکم بسیط و دیگری مرکب است:

کمند (تکیه در آخر)/ کمند (تکیه در اول)، سلامت (صحت) / سلامت (سلام بر تو)

گفتمش باید بری ناممزیاد

گفت آری می برم نامتزیاد

(فرصت شیرا زی)

زیاد اول کثرت را می رساند و زیاد دوم مخفف «از یاد» است .

بنگر و امروز بین کز آنکیان است

ملک که دی و پریر از آنکیان بود

(سیف فرغانی)

منظور از کیان اول سئوال پرسشی «از آن چه کسانی» است و منظور از کیان دوم دوران پادشاهی کیانیان است.

تا قیامت هر که جنس آن بدان

در وجود آید، بود رویش بدان

مولوی

قوافی منظومه سحر حلال اهلی شیرازی تماما ا این دست است :

خواجه در ابریشم و ما درگلیم

عاقبت ای دل همه یکسر گلیم

از گلیم اول زیرانداز (نامرغوب) و از گلیم دوم عبارت «در گـِل هستیم» اراده می شود.

تبصره : در برخی از کتب بدیعی متأخر در مورد جناس مرکب، دقت هایی کرده اند که در واقع خارج از حوزه بحث های بدیعی (موسیقیائی) است. مثلاً گفته اند که اگر طرز نگارش واژه ها یکسان باشد جناس مرکب مقرون است: کمند/ کمند و اگر شکل املایی به یک گونه نباشد جناس مرکب مفروق است: دلبری/ دل بری

شاهان زمانه خصم بردار کشند

و آن نرگس بیدار تو بی دار کشد

(مولانا)

ب: هر دو کلمه متجانس مرکب باشند، در این صورت بدان جناس ملفق یا متشابه گویند.

چون نای بی نوایم از این نای بی نوا

شادی ندید هیچکس از نای بی نوا

(مسعود سعد سلمان)

نای بی نوا در آخر مصراع اول به معنی زندان «نای» بی ساز و برگ و مفلوک و در آخر مصراع دوم به معنی نای بی آهنگ است.

زان شده در پیش شاهان دور باش

کی شده نزدیک شاهان، دور باش

(منطق الطیر عطار)

تبصره یک : گاهی کلمه جناس را (چه مرکب باشد و چه مفرد) به دو قسمت معنی دار تقسیم می کنند و هر قسمت را جداگانه و در معنی مستقل به کار می برند.

قوم گفتندش که ای خر! گوش دار

خویش را اندازه خرگوش دار

(دفتر اول مثنوی)

یکی شاهدی در سمرقند داشت

که گفتی به جای سمر، قند داشت

(بوستان)

از بس مکان که داده و تمکین که کرده اند

خشنودم از کیای ری و از کیای ری

(خاقانی)

مفروشید کمان و زره و تیغ، نان را

که سزا نیست سلح ها به جز از تیغ زنان را

(مولوی)

تبصره 2: در کتب سنتی شهریار



خرید و دانلود مقاله درمورد جناس مرکب ( آرایه های ادبی )


دانلود تخقیق در مورد نقد ادبی 15 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

مقدمه

نقد ادبی در دوره ما ضعیف و بیمار گونه است . آئین روزنامه نویسی رنگی از سبکسری و شتابزدگی بدان بخشیده است. حتی ،پاره ای از واقفان اهل نظر نیز در روزگار ما گمان دارند که در نقادی آنچه بیش از هر چیز ، مایه کار منتقدست ،دلیریست و آنجا که اهل نظر را چنین گمان افتد آن گزافه گویان و لاف زنان که گستاخی و بی شرمی را مایه دلیری می شمارند ،پیداست که از این پندار چه مایه بهره خواهند برد و کدام دلیر گستاخی هست که در نفس خود آن قوت نبیند که بی هیچ بیم و هراسی دعوی دانش و مروت بکند. عجب آن است که امروز در همه کاری تخصصی و تبحری را لازم می شمارند و هیچ کاری نیست که کس در آن بی هیچ صلاحیت به دعوی برخیزد. شاعری جز طبع روان،ذوق آفریننده میخواهد؛و نویسندگی مایه فراوان. آنکه سر پزشکی دارد،بی وقوفی دست به درمان نمی زند و آنکس که می خواهد به معماری دست بیازد قواعد و رموز آن را بدرست می آموزد.

انتقاد را حربه عاجزان نام نهاده اند و جایی که منتقد در آنچه از آن سخن می گوید شناسا و دانا نیست بی شک این نام بر کار او سزاست. زیرا وقتی منتقد در آنچه از آن سخن می گوید خبرت و بصیرت ندارد، جز رشک و بدسگالی برای او چه محرک دیگر می توان شناخت؟ درست است که منتقد باید بر آنچه از عیب و زشتی در یک اثر هست انگشت نهد و نیک و بد را باید از یکدیگر باز شناسد لیکن منتقد راستین آن نیست که در نظر اول زشتیها و ناراستیها را تمیز دهد; منتقد واقعی آن است که نیکیها را نیز کشف کند و زیباییها را بدرست ادراک نماید و این کار البته ذوق همت می خواهد و تنها با دلیری و بیشرمی این کار بر نمی آید و همه پریشانی و بی سامانی که در کار نقد ادبی در روزگار ما هست از همین جاست.

 

چون نقادی بیک تعبیر لازمه اش قضاوت دربارهآثارادبی است ،و قضاوت درباره آثار ادبی هم بستگی دارد به معرفت و شناخت درست و واقعی آن آثار،ناچار باید اصول و موازینی هم در کار باشد تا این داوری و قضاوت امکان بیابد. اما این موازین و اصول را به آسانی نمی توان به دست آورد و بر آنچه بدست میتوان آورد نیز اعتماد قطعی و کلی نمی توان کرد. سبب این امر نیز این است که هیچ منتقدی از حب و بغض و میل و هوی به کلی خالی و برکنار نیست ازین رو بسا که گزافه گویی و تعصب به خرج دهد و نیک و بد را به میزان دیگر بسنجد چنانکه اگر خود شاعر و ادیب سخن آفرین است طریقه و شیوه خود را بر شیوه ها و طریقه های دیگر ترجیح بدهد و اگر خود ادیب و شاعر سخن آفرین نیست بسا که آن شور و شوق و جذبه و الهام را که در سخن شاعرو نویسنده هست ادراک نکند و ارج و بهای واقعی نبوغ و قریحه خلاق معانی را ناچیز و اندک بشمرد. از این گذشته،آن امری هم که موضوع حکم و قضاوت منتقد سخن سنج هست امری مادی و جسمانی که محدودبه حیز زمان و مکان باشد،و آن را فی المثل مانند اهرام مصری یا ظروف عتیق بابلی بتوان لمس کرد،نیست بلکه آنچه موضوع قضاوت و مورد حکم اوست فقط عبارتست از تاثیری که قرائت اثر ادبی،در طول زمان،در ذهن و خاطر آن باقی نهاده است.

 

نقد و نقادی که عبارت از شناخت نیک و بد و تمیز بین سره و ناسره است، در همه فنون هنر و در بسیاری از شقوق علوم و معارف بشری هست و اختصاص به آثار ادبی ندارد. معهذا، نقد آثار ادبی این مزیت را بر نقد سایر فنون هنر دارد که به یک تعبیر، از همه آنها مفهومتر و روشنترست. زیرا سایر فنون هنر،چون حجاری و نقاشی امروز برای بسیاری از مردم تا حدی مشکل و نامفهوم می باشند در صورتیکه آثار



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد نقد ادبی 15 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد نقد ادبی 16 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

پیشگفتار

ادبیات هر قومی یکی از ارکان عمده‌ی فرهنگ آن قوم است. ادبیات نیز بدون نقد و ارزیابی پیشرفت لازم را نمی‌کند و چنانکه باید راه تکامل را نمی‌پیماید و چه بسا دچار سکون و رکود و توقف می‌شود، زیرا وقتی سخنوران و شاعران و نویسندگان ملتی از راه و رسم ابداع و ابتکار بازماندند و از نقد و سنجش بی‌خبر باشند، یا در سراشیب افراط می‌افتند یا در پرتگاه تفریط و یا به تقلید آثار دیگران می‌پردازند و یا به نوآوری‌های پوچ و بی‌ارزش دست می‌زنند. ملکی که ادب و هنر و پویایی داشته‌اند از نقدی پویا و بارور برخودار بوده‌اند و چه بسا نوآوری‌های هنری و ادبی که حاصل موشکافی‌ها و راهنمایی‌های هنرشناسان و سخن‌سنجان بوده است. بنابراین نقد و نقادی در عرصه‌ی ادبیات و نوشته‌های مختلف تاثیر بسزایی بر نویسنده و شاعر دارد تا سبب اعتلاء و ترقی نویسنده در کارش گردد و سبب پیشرفت جامعه شود.

نقد ادبی

نقد ادبی که از آن می‌توان به سخن و سخن‌شناسی تعبیر کرد، عبارت است از شناخت ارزش و بهای آثار ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی که معلوم می‌شود نیک و بد آن آثار چیست و منشاء آنها کدام است.

در زمان ما، غایت و فایده نقد ادبی به این نکته هم نظری دارد که قواعد و اصول یا علل و اسبابی را نیز که سبب شده است، اثری درجه قبول یابد و یا داغ رد بر پیشانی آن نهاده شود، تا حدی که ممکن و میسر باشد، تحقیق بنماید. بنابراین واجب است که نقد ادبی، تا جایی که ممکن است، از امور جزئی به احکام کلی نیز توجه کند.

از اینجاست که برای نقد ادبی، مفهومی وسیعتر و تعریفی جامعتر قائل شده‌اند و آن را شناخت آثار ادبی از روی بصیرت گفته‌اند.

آثار ادبی چیست؟

حقیقت این است که آن مفهوم و معنایی که به سبب فقدان لفظ مناسب دیگر، از آن به لفظ «ادب» تعبیر می‌کنند، عبارت است از مجموعه آثار مکتوبی که بلندترین و بهترین افکار و خیال‌ها را در عالیترین و بهترین صورت‌ها تعبیر کرده باشد و البته به اقتضای احوال و طبایع اقوام و افراد و هم به سبب مقتضیات و مناسبات سیاسی و اجتماعی، فنون و انواع مختلفی از این گونه آثار بوجود آمده است.

اما نقد و نقادی که عبارت است از سنجش و ارزیابی و حکم و داوری درباره امور، البته اختصاص به ادبیات ندارد. در سایر امور نیز بسا که مورد حاجت و ضرورت واقع می‌شود، چنانچه در فلسفه و تاریخ و انساب و لغت نیز نقد و نقادی است. فیلسوف در باب ارزش و اعتبار معرفت نقادی می‌کند.

در هرحال، نقد و نقادی که عبارت است از شناخت نیک و بد و تمیز بین سره و ناسره، در همه فنون هنر و در بسیاری از شاخه علوم و معارف بشری است و اختصاص به آثار ادبی ندارد. بنابراین نقد آثار ادبی، این مزیت را بر نقد سایر فنون هنر دارد که به یک تعبیر، از همه آنها مفیدتر و روشن‌تر است.

به هرحال، نقاد آثار ادبی کارش عبارت از این است که بین نویسنده اثر ادبی با خواننده عادی واسطه بشود و لطائف و دقایقی را که در آثار ادبی است و عامه مردم را اگر کسی توجه ندهد، بسا که از آن غافل و بی‌نصیب بماند، معلوم کند و آنها را بدان لطائف و بدایع متوجه نماید و اگر هم معایب و نقایصی در آن آثار است که عامه مردم اکثر ملتفت آنها نیستند و به همین جهت راجع به آن آثار بیهوده در خوشبینی مبالغه می‌کنند، آن معایب و نقایص را نیز آشکار بنماید و از پرده بیرون اندازد تا قیمت حقیقی و بهای واقعی هر یک از آثار ادبی معلوم و معین باشد.

باری، چون نقادی به یک تعبیر لازمه‌اش قضاوت درباره آثار ادبی است و قضاوت درباره آثار ادبی هم بستگی دارد، به معرفت و شناخت درست و واقعی آن آثار، ناچار باید اصول و موازینی هم در کار باشد تا این داوری و قضاوت امکان بیابد، ‌اما این موازین و اصول را به آسانی نمی‌توان بدست آورد و بر آنچه به دست می‌توان آورد، نیز اعتماد قطعی و کلی نمی‌توان کرد. سبب این امر نیز این است که هیچ منتقدی از حب و بغض و میل و هوی به کلی خالی و برکنار نیست. از این رو، بسا که گزافه‌گویی و تعصب به خرج دهد و نیک و بد را به میزان دیگر بسنجد، چنانکه اگر خود شاعر و ادیب سخن آفرین است، طریقه و شیوه خود را بر شیوه‌ها و طریقه‌های دیگر ترجیح بدهد و اگر خود ادیب و شاعر سخن‌آفرین نیست، بسا که آن شور و شوق و جذبه و الهام را که در سخن شاعر و نویسنده است، ادراک نکند و ارج و بهای واقعی نبوغ و قریحه خلاق معانی را ناچیز و اندک بشمارد.

اما کسانی که انتقاد را بدینگونه خوارمایه پنداشته‌اند، از اهمیت آن غافل بوده‌اند. در واقع نقد ادبی جز بحث و تحقیق درباره اوصاف و ارزش آثار منظوم و منثور چیزی نیست و از این قرار می‌توان آن را «شناساندن لطائف آثار ذوقی» شمرد.

در این صورت، نقد ادبی، برخلاف آنچه در وادی امر به ذهن بعضی متبادر می‌شود با آنکه در بعضی موارد با عیب‌جویی همراه می‌باشد، در حقیقت از آن جداست. آنچه در عالم ادبیات می‌تواند در معرض انتقاد قرار گیرد، اثری است که واجد مرحله‌ای از کمال باشد. می‌توان گفت کتابی یا شعری فرود انتقاد است، یعنی بحثو فحص درباره آن مایه اتلاف عمر و وقت است، اما هرگز هیچ اثری هرقدر عالی و ارزنده باشد، برتر از انتقاد قرار نمی‌گیرد و آنرا نمی‌توان از دسترس نقادی برتر شمرد، زیرا اثر ادبی و هنری هرقدر بیشتر با کمال و جهان مقرون باشد، بیشتر درخور عنایت و علاقه است و هرچه کمتر از لطف و جمال بهره داشته باشد، کمتر مورد توجه و نظر واقع می‌شود.

باری هدف منتقد آن نیست که چیز تازه‌ای بوجود بیاورد، بلکه می‌خواهد چیزی را که وجود دارد، تجلیل و توصیف کند. عناصر و اجزاء آن را بشناسد و معلوم نماید که ارتباط بین عناصر و اجزاء مزبور با امور و عوامل دیگر از قبیل دین و محیط و ذوق و غیره چگونه و از چه قرار است. در هرحال، برای آنکه بتوان در باب اثر هنری به درستی قضاوت کرد، لازم نیست که بتوان مانند هنرمند یا بهتر از او اثری ایجاد نمود. بی‌آنکه انسان شاعری بزرگ باشد، می‌تواند منتقدی بصیر باشد.

غور و تحقیق در تاریخ نقد، این نکته را ثابن می‌کند که آنچه امروز نقد ادبی می‌گویند، با آنچه در قدیم از نقد ادبی اراده می‌کرده‌اند، تفاوت چندانی ندارد، بلکه فقط صورت توسعه یافته و تکامل پذیرفته آن می‌باشد. این مطلبی است که مطالعه در تاریخ نقد آن را روشن می‌کند و در واقع بدون مطالعه تاریخ نه فقط مفهوم درستی از نقد نمی‌توان یافت، بلکه باید گفت که فن نقد به تمامه در تاریخ ادب و هنر مندرج و



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد نقد ادبی  16 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

دانش های زبانی و ادبی

دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود . که هر قسمت چهار مصراع داشت . با کمی دقّت در می یابیم که مصراع های زوج هم قافیه هستند . مثلاً در قسمت اول « سال » و « خوشحال » هم قافیه بودند و در قسمت دوم « غوغا » و « انشا » هم قافیه و « بود » و « بود » ردیف هستند . به این نوع شعر « چارپاره » می گویند چون هر قسمت آن چهار پاره (مصراع ) دارد . نکته دومبه این قسمت توجّه کنید : « شبنم از روی برگ گل برخاست       گفت می خواهم آفتاب شوم . »می دانیم که برخاستن و سخن گفتن ، ویژگی انسان و برای شبنم امکان پذیر نیست . در این سروده شبنم به انسان تشبیه شده است که می تواند برخیزد و سخن بگوید . هر گاه ویژگی های انسان را به غیر انسان نسبت دهیم به آن « شخصیت بخشی » و یا « تشخیص » می گویند . که از زیبایی های ادبی شخصیت بخشی به اشیاست . دانش های زبانی و ادبینکته اولـ گل زیبا را خداوند آفریده است .ـ گل ، یک تابلوی نقّاشی قشنگ است که خداوند در برابر چشمان ما قرار داده است . ـ با اندکی دقّت در می یابیم که هر دو جمله پیام یکسانی دارند امّا جمله ی دوم زیباتر و دل پذیرتر است . دلیل زیبایی جمله دوم چیست ؟ـ هر گاه بخواهیم مقصود خود را بیان کنیم از « زبان » استفاده می کنیم امّا وقتی بخواهیم همان مقصود و منظور ، زیباتر و تأثیر گذار باشد از « ادبیات » بهره می گیریم . نکته ی دومـ نکته مانند مادری مهربان است . ـ در این جمله نسیم به چه چیزی تشبیه شده است ؟ آیا هر چیزی را به هر چیز دیگر می توان تشبیه کرد ؟ در هر تشبیه می شود و آن چه بدان تشبیه می کنیم شباهت ها و مشترکاتی وجود دارد . با توجه به درس حالا بگویید و ویژگی مشترک نسیم و ومادر مهربان چیست ؟ شما نسیم را به چه چیزهایی تشبیه می کنید ؟ از تشبیه برای زیبایی و تأثیرگذاری سخن و نوشته استفاده می شود .  

 دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این جمله ها توجّه کنید :1ـ امیرالمؤمنین علی ّبن ابی طالب ، دست مرا گرفت .2ـ چرا گل زیباست .3ـ ای دوست ، درس را دوباره بخوان . 4ـ چه سخنان دلی نشینی !جمله ی اول ، خبری را به ما می دهد ، به این جمله ، « جمله ی خبری » می گویند . جمله ی دوم پرسشی را مطرح می کند ، به این جمله « جمله ی پرسشی » یا « سؤالی » می گویند . جمله ی سوم ، امر به انجام کاری ، یا درخواست انجام کاری را مطرح می کند ، به این جمله « جمله ی امری » می گویند . آخرین جمله ، احساس ما را نسبت به چیزی یا کسی نشان می دهد ، به این جمله « جمله ی عاطفی » می گویند .نکته دومبه این جمله توجّه کنید :                     « مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید .»می بینید که نوسنده کلماتی هماهنگ مانند « آید » و « بیفزاید » را در نوشته ی خود آورده است که سخن او را زیباتر و دلنشین تر ساخته است درست مثل قافیه در شعر که آهنگ شعر را زیباتر می کند . وقتی در نثر کلمات هماهنگ بیاید به ان « سجع » می گویند و آن نوشته را « مسجّع » می خوانند . از سجع معمولاً در نوشته های ادبی استفاده می شود . دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این واژه ها توجّه کنید :شاخ + ــَـ ک = شاخک  !شاخه ی کوچک                         شهر + ــَـ ک = شهرک !  شهر کوچکبام + ــَـ ک = بامک   !بام کوچک                                       اتاق + ــَـ ک =  ............ ! ......................  + ــَـ ک =  ............   !   ..............افزودن « ــَـ ک » به پایان بعضی از کلمات معنی آن ها را تغییر می دهد . در نمونه های بالا کلمات معنای کوچکی وخُردی گرفته اند . نکته ی دومبه این بیت توجّه کنید :

( 2 )

« نمودش بس که دور آن راه نزدیک      شدش گیتی به پیش چشم تاریک » اگر شعر را به نثر برگردانید احتمالاً این گونه خواهید نوشت :آن راه نزدیک آن قدر دور به نظرش رسید که گیتی (دنیا) پیش چشم او تاریک شد .در برگرداندن به نثر چه اتفاقی می افتد ؟می بینید که قسمت های مختلف شعر وقتی به نثر تبدیل می گردند جابه جا می شوند . در جمله ی « گیتی (دنیا) پیش چشم او تاریک شد . » فعل در پایان جمله قار می گیرد امّا در شعر به اول بیت منتقل شده است . این جا به جایی در شعر و نثر ادبی بر زیبایی سخن می افزاید .آیا همه ی اجزای جمله را می توان به دل خواه (در شعر و نثر ) جا به جا کرد ؟ دانش های زبانی و ادبینکته اولـ اصل داستان چاره اندیشی از کلیله و دمنه است . کلیله و دمنه کتابی است که حدود نهصد سال پیش نوشته شده است در آن کتاب داستانها از زبان حیوانات بیان می شود .آن چه در این جا خواندید بازنویسی داستان کلیله و دمنه به زبان امروزی است . در بازنویسی اصل داستان حفظ می شود و جملات و کلمات امروزی جایگزین زبان گذشته می گردد . نکته دومـ همانگونه که در دوره ی ابتدایی خواندید جمله از دو قسمت اصلی تشکیل می شود : نهاد وگزاره . اکنون به این جملات توجّه کنید .

نهاد

گزاره

مارتومردم آبادی

از درخت بالا می رفت .به آرزویت می رسی .لانه ی مار را خواهند دید .

 گزاره از چند جزء تشکیل می شود . مهم ترین جزء گزاره « فعل » است . فعل در یکی از زمانهای گذشته ، حال یا آینده اتّفاق می افتد که به ترتیب به آن ماضی ، مضارع و مستقبل می گویند . اکنون زمان جمله های جدول را مشخص کنید . دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این دوجمله توجّه کنید :ـ من سفرنامه ام را نوشتم .ـ من سفرنامه ام  را می نویسم .

چه شباهت و چه تفاوتی در این جمله می بینید ؟ زمان هر دو جمله ماضی است ، یعنی به انجام کار در گذشته اشاره دارند . هر دو از بُن ماضی (نوشت) ساخته شده اند . امّا فعل جمله ی دوم با « می » همراه است . همین تفاوت ، باعث تفاوت معنی می شود . می نوشتم نشان دهنده ی کاری است که در گذشته تکرار و استمرار داشته است . فعل جمله ی اول را ماضی ساده و فعل جمله ی دوم را « ماضی استمراری » می گویند . نکته دومـ سفرنامه ی اصفهان را خواندید . نویسنده در سفر نامه همه ی دیده ها ، شنیده ها و رویدادهای سفر را به دقت توصیف کرده است حتّی بیش از سفر به مطالعه ی اصفهان پرداخته است . از هر موقعیتی برای نوشتن استفاده کرده است . گاه احساسات خود را در جای جای سفرنامه آورده است . گاه نیز گفته های خود و دیگران را به زبان محاوره بیان کرده است . سفرنامه ها اطلاعات بسیار ازشمندی از آداب و رسوم و جغرافیا و تاریخ سرزمین ها را نشان می دهند . دانش های زبانی و ادبینکته اولدر سال گذشته با نشانه ی « ! » آشنا شدید . این نشانه را در پایان جمله های تعجّبی دیده اید ، یکی دیگر از کاربردهای این شنانه در پایان جمله های دعایی است . مثلاً می گوییم خدا یارتان ! در پایان جمله این نشانه را می گذاریم .در این شعر ، این نشانه هم برای تعجّب به کار رفته است و هم برای دعا ، آیا می توانید آن ها را پیدا کنید ؟نکته دوماین دو قسمت را با هم مقایسه کنید :

« ای نام توبهترین سرآغاز          بی نام تو نامه کی کنم باز »

« ای یاد تو مونس روانم             جز نام تو نیست بر زبانم                                                                                                                          نظامی گنجوی آب را گل نکیم در فرودست انگار / کفتری می خورد آب یا در آبادی / کوزه ای پُر می گردد . در شعر نخستین مصراع ها کاملاً از نظر اندازه با هم برابر هستند و شاعر به طور منظّم از قافیه بهره گرفته است امّا در شعر دوم مصراع ها با سطرها با هم برابر نیستند و شاعر خود را موظّف به استفاده از قافیه و ردیف نکرده است . به شعر اول ، سنتّی و به شعر دوم ، شعر نو نیمایی می گویند .  

دانش های زبانی و ادبینکته اولزبان نیز مثل انسان ، شناسنامه ای دارد . روزی به دنیا آمده است ، رشد و نمو کرده و اگر از آن مراقبت نشود ممکن است دچار بیماری ها و آفت ها ی فراوانی بشود . اگر به عکس هایتان نگاه کنید متوجّه می شوید که از گذشته تا به امروز خیلی فرق کرده اید . کتاب ها و آثار کهن ، تصویرهایی از زبان و ادبیات گذشته اند که با زبان و ادبیات امروز فرق دارند . برای حفظ سلامت زبان و ادبیات فارسی چه باید کرد ؟ چه کسانی در این زمینه مسئولیت دارند ؟ وظیفه ی ما چیست ؟ فرهنگستان زبان و ادب فارسی ، یکی از مهم ترین نهادهایی است که در حفظ و گسترش زبان فارسی می کوشد.نکته ی دوم

جزء مشترک و ثابت

 به این فعل ها توجه کنید :  دسته اول 1ـ رفتم / می رفتی / رفته است / رفته بودیم / رفته باشند /                                   رفت

جزء مشترک و ثابت

دسته دوم 1ـ می روم / بروی /                                    رو .فعل های دسته اول ماضی هستند یعنی انجام کار را در گذشته نشان می دهند . در این فعل ها جزء مشترک و ثابت « رفت » است که به آن « بُن فعل » می گویند و چون فعل ماضی است به آن « بُن ماضی » می گویند . فعل های دسته دوم مضارع هستند که انجام کار را در حال نشان می دهند . جزء مشترک فعل ها « رو » است که به آن « بُن مضارع » می گویند . آیا می توانید در فعل های « بخوانیم ، می خوانی ، خواندم و خوانده بودم » بُن ماضی و بُن مضارع را مشخص کنید ؟ دانش های زبانی و ادبینکته اولتاکنون با این نشانه ها ( ! ـ ؟ ـ : ـ «   » ـ ( ) ـ ، ـ . ـ [ ] و ... ) آشنا شده اید . چرا از این نشانه ها استفاده می کنیم ؟این نشانه های نگارشی به ما کمک می کنند تا متن را بهتر و صحیح تر بخوانیم و معنای جمله ها را در ک کنیم . کدام نشانه را برای اولین بار در این درس می بینید ؟ نکته دومبه فعل جمله های زیر توجه کنید :ـ گیاه شناسان و طبیبان نیز از گل ، یک جهان دانش آموخته اند .ـ نوجوانان نیز به جبهه رفته بودند . ـ شاید قبلاً این سخنان را از رهبر شنیده باشند .

هر سه فعل ، ماضی هستند . به ساخت آنها توجه کنید :

بن ماضی

پسوند

جزءصرفی ماضی

فعل

آموخترفتشنید

ـهـهه

ام ، ای ، است ، ایم ، اید ، اندبودم، بودی، بود، بودیم، بودید، بودندباشم ، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند

ماضی نقلیماضی بعیدماضی التزامی

 دانش های زبانی و ادبینکته اولبه فعل جمله های زیر توجه کنید :نوجوانی به تو خوش آمد می گوید .کاش همیشه حقیقیت را بگوییم !هر دو فعل از بُن مضارع (گوی) ساخته شده اند و هر دو انجام کار در زمان حال را نشان می دهند .به ساخت فعل ها در جدول نگاه کنید .

پسوندی

بُن مضارع

جزءصرفی مضارع

فعل

میب

گویگوی

ـَـ م ، ی ، شود ، یم ، ید ، ـَـ ند ـَـ م ، ی ، ـَـ د ، یم ، ید ، ـَـ ند

مضارع اخباریمضارع التزامی

 مضارع التزامی را وقتی به کار می بریم که فعل با شک و ترید یا شروط و آرزو و ... همراه باشد .نکته دوموقتی می گوییم « بهار » به یاد چه چیزهایی می افتید ؟ درخت ، گل ، شکوفه ، جوانه ، شکفتن ، و ... از چیزهایی هستند که در ذهن می رسند و به صورت یک مجموعه یا شبکه با هم می آیند . به این شبکه ها یا مجموعه ها در ادبیات فارسی « مراعات نظیر » می گویند . مراعات نظیر باعث زیبایی سخن می شود . خالا بگویید « نوجوانی » چه چیزهایی را به یاد شما می آورد ؟دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این جمله توجه کنید :ـ دلم می خواهد تمام تمام این قلب کوچولوی کوچولو را ، مثل یک خانه ی قشنگ کوچولو به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم .

می بینید که نویسنده بعضی کلمه ها را تکرار کرده است . چه وقت تکرا زیباست ؟ آیا همه ی تکراها زیبا هستند؟ هر گاه نویسنده ، بخواهد بر چیزی تأکید کند آن را تکرار می کند . این تکرار آگاهانه بر تأثیر سخن می افزاید. شاعران ، از « تکرار » برای زیباسازی و تأثیر گذاری شعر استفاده می کنند . حتّی گاه تکرار یک بیت در شعر می پردازند .

نکته دومدرسی که خواندیم با این جمله شروع می شود : من قلب کوچولویی دارم . ... یعنی ماجرا و داستان از زبان من (اول شخص ) گفته می شود . بیان داستان از زبان اول شخص یکی از شیوه های داستان گویی است . اگر داستان این گونه شروع می شود : او قلب کوچولویی داشت . (دارد) . داستان از زبان سوم شخص گفته می شد . بسیاری از داستانها از زبان اول شخص یا سوم شخص گفته می شوند . به این شیوه ی بیان داستان ، « زاویه ی دید » می گویند . زاویه ی دید « قلب کوچکم را به چه کسی بدهم » اول شخص است . دانش های زبانی و ادبینکته اولبه این جمله ها توجه کنید :الف ـ مدّتی است دارم فکر می کنم .                     ب ـ یواش یواش داشتم می



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد شاعر (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

(بر گرفته از: «شوکران. دوماهه ادبی، اطلاع رسانی و تحلیلی، آموزشی و پژوهشی» سال اول، شهریور تا آذر 1381، ص 37)

هاتیف جنابی، زاده 1952 در حوالی قادسیه است و قادسیه در گوش ما چه زنگ و طنینی دارد: قادسیه. خواه نقطه عطفی در تاریخ این خاکستر بدانی و خواه آغازی بر انحطاطش، اما در هجای قادسیه چیزی پنهان نشسته است – جامه کلام نمی پوشد. باری، پدرش بازرگانی بود که علیرغم بیسوادی عمری را در عشق به فقه و حقوق سپری کرده بود. مادرش اما زنی خانه دار بود که اشعار فولکلوریک زیادی از بر داشت و آنها را به فرزندانش می آموخت و هاتیف عشق و شیدایی خود به وزن و شعر را مدیون اوست.

در سال 1963 قتلی در دهکده زادگاهش دامنگیر خانواده او شد – مرگ یکی از کارگران پدر – در شبی که صاحبان دم برای قصاص به خانه آنها هجوم آوردند، مادر او را به آن سوی فرات فرار داد و چندی بعد تمام خانواده در بغداد گرد هم آمدند. چند ماه بعدتر، راهی نجف شدند و پدر تجارت خود را از سر گرفت. اما خانواده دیگر، هرگز به دهکده خویش بازنگشت. این نخستین جلای وطن جنابی بود.   نجف با مراسم و آئین های گوناگون شیعی بر هاتیف نوجوان بسیار تاثیر گذاشت. او که در آن شهر در محیطی شیعی پرورش یافت به مطالعه و نجوم دل بست. در آن روزها به مطالعه شاعران جاهلیت، گیلگمش، اشعار صوفیانه، مولانا، دانته، سروانتس، داستایوسکی، و کافکا پرداخت. پانزده ساله بود که نخستین اشعارش را سرود. پس از پایان دبیرستان هنگامی که با مخالفت پدر برای ورود به دانشکده هنرهای زیبا – برای تحصیل نقاشی – رو به رو شد، دل به شعر داد و به تحصیل ادبیات عرب در دانشکده ادبیات دانشگاه بغداد پرداخت.

بعد از دانشگاه به خدمت وظیفه عمومی رفت و در نیروی دریایی در مرزهای جنوبی عراق خدمت کرد. سپس شغلی آموزشی در کرکوک یافت. کرکوکی که تا بغداد و خانواده اش فرسنگ ها فاصله داشت، برایش بسیار آموزنده بود. کرکوک یک تجمع چند فرهنگی بود که در آن اقوام عرب، ایرانی، کرد و ترکمن و مذاهب یهود، مسیحیت، زردشتی و فرق اسلامی زندگی می کردند. کرکوک وجوب گفتار میان فرهنگها و همزیستی را به او آموخت. اما پس از سه سال که دولت عراق دگر بار دست به کشتار زد، او بر آن شد تا در هوایی دیگر تنفس زند و در سال 1976 موفق به دریافت روادید از شش کشور اروپایی شد و تنها با چند صد دلار به سوی شمال غربی عراق راهی گشت.

در سفرش ترکیه، بلغارستان و رومانی را طی کرد. در پست مرزی شوروی غلیرغم باورش وی را به رومانی باز گرداندند و او راهی دیگر، به سوی لهستان جُست. سرانجام با بورسی که از دولت لهستان در دست داشت به کراکو رسید. آموختن زبان لهستانی را آغاز کرد. اما در فکر رفتن به اروبا غربی بود. ولی مشکلات سفر که هفته ها او را گرفتار خویش کرده بود او را به ماندن در لهستان علاقمند کرد. فوق لیسانس ادبیات لهستانی و دکترای ادبیات نمایشی را از دانشگاه ورشو گرفت. حس کرد زمان بازگشت به جهان اعراب رسیده. از این رو به الجزایر رفت و مدتی در دانشگاهی به کار تدریس پرداخت. در سال 1990 به لهستان برگشت تا در دانشگاه ورشو به تدریس بپردازد. در همان سال تابعیت لهستان را نیز به دست آورد.

جنابی مترجم اشعار شیمبورسکا به زبان عربی است و در ملاقات و گفت و گویی که با وی در دانشکده شرق شناسی ورشو داشتیم، دریافتیم که شعر بلند «صدای پای آب» سپهری را نیز به زبان عربی ترجمه کرده که در نشریه معتبر عرب زبان نزوی در سلطان نشین عمان نشر یافته است. اشعار زیر همه از زبان لهستانی – با نگاه متن عربی آنها – ترجمه شده است.



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد شاعر (با فرمت word)