دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تأثیر صورخیال ادبی برنگارگری مکتب شیراز 21 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

تأثیر صورخیال ادبی برنگارگری مکتب شیراز

دکتر محمّد جعفر یاحقّی

فاطمه ماه وان

قطب علمی فردوسی‏شناسی و ادبیات خراسان

دانشگاه فردوسی مشهد

چکیده:

خیال از عناصراساسی شکل گیری یک اثرهنری است.صورت های خیالی که هنرمندان برای بیان مقاصد واندیشه های خود به کار می گیرندعموما ریشه در باورهای اساطیری وفرهنگی دارد.ازاین رو میان صورت های خیالی هنرهای مختلف نوعی قرابت وخویشاوندی برقراراست وغالبا هنرهای مختلف دربکارگیری صورت های خیالی تحت تاثیر یکدیگر هستند.

ادبیات ونگارگری از دیرباز در خدمت یکدیگر بوده اند.در حاشیه ی نسخ خطی برای بیان روشن تر متن ادبی از تصاویرنگارگری استفاده می شدودر حقیقیت نگارگری بیان تجسمی متن ادبی بوده ومفاهیم ادبی را با زبان خط ورنگ به تصویر می کشیده است.در مقابل ادبیات نیز بیان ذهنی وانتزاعی صورت نگاری بوده است.

در مکتب شیراز این نمود عینی تر می شود وهنرمندان شیراز به منظور ایجاد ارتباط بیشتر بین متن ادبی وتصویر،شعررادر چهارطرف یابالا وپاین تصاویر می نوشتند.

کلید واژه‌ها: ادبیات ـ نگارگرـ صورخیال ـ نماد

پیوند کتابت و نگارگری از دیرباز:

مینیاتور (miniature ) را اروپائیان عموماً در مورد تک چهره های کوچکی که در سده ی 18 روی عاج با آبرنگ نقاشی می شد به کار می بردند که در این صورت از ریشه ی لاتین minor به معنای کاستن و کوچک کردن مشتق شده است. لیکن در اصل این واژه را به تصاویر کتب خطی اطلاق می کردند که در اینصورت، از کلمه ی لاتینی miniare یعنی رنگ کردن با سرنج ریشه گرفته است. (مقدم اشرفی،19:1367 ).

ارزش زینتی نسخ خطی با کیفیت نگاره های آن برآورد می شد.کتابت ونگارگری پیوندی دیرینه دارند به این معنی که بااتمام کتابت ،کار نقاش آغاز می شد. او در سلسله مراتب تهیه کنندگان نسخه خطی بعد از خوشنویس قرار داشت. نگارگری ایرانی در عرصه هنر کتاب آرایی رشدکرده، و از اینرو با نگارشگری پیوند بی واسطه داشته است. در آن روزگار به منظور انتشار آثار منظوم و منثور سخنوران بزرگ، متون را باخط خوش می نگاشتند، و سپس این وظیفه را برعهده نقاش می گذاشتند که او بنابر انتخاب خود و یا طبق سنت معمول بخش هایی از متن را به تصویر درآورد و برکتاب بیفزاید.

 

از آنجاییکه نقّاشان غالباً خطّاط هم بودند با جوهر و روح کار خوشنویس آشنایی کامل داشتند.نقاش وخوشنویس هر دودر جهت انتقال اندیشه سخنور می کوشیدند ودر این راستا نقش وخط مکمّل یکدیگر بودنداز این رو همبستگی وارتباطی ریشه ای بین نقش وخط برقرار گردید. ارتباط بنیادی بین عمل نوشتن و عمل نقش کردن آنچنان بود که در زبان فارسی، فعل نگاریدن یا نگاشتن – و لغات و کلمات مشتق از آن ها – هر دو معنا را می رساند . وظیفه ی نگارگر ترسیم وتجسم نگاشته های کاتب بود.اما از آنجایی که کلام ادیبان عموما آمیخته به انواع استعارات وصورت های خیالی وانتزاعی بود،ترسیم این عقایددر قالبی تجسمی دشوار می نمود با اینهمه نگارگران توانستند بازبان خط ورنگ صور ذهنی را به صور عینی تبدیل کنند.از آنجایی که شاعران ونگارگران دیدگاه های زیبایی شناسی،اعتقادی وفکری مشترک داشتندزبان خط ورنگ توانست ترجمان خوبی برای ترسیم افکار واندیشه های شاعران باشد.

 

تصویری از یک نسخه خطی همراه با نگارگری

(استفاده از نگاره ها به منظور تجسّم اشعار)

لزوم به کارگیری نماد در ادبیّات و نگارگری:

هدف از آفرینش ادبی وهنری عینیّت بخشیدن به زیبایی است.درنگاه شاعروهنرمند قلمروزیبایی باجهان معنی قرین است .

درادبیات عرفانی زیبایی صفتی وابسته به جهان مادی نیست و به تن آدمی بستگی ندارد بلکه جمال خاصیّتی است روحانی و مربوط به روح و جز باسلاح روشنایی درونی آن را نمی توان دریافت. نگارگران نیززیبایی راامری روحانی می دانستند.برحسب نظر عموم نگارگری ایران از مانیگری سرچشمه می گیرد.زیرا مانی از تصاویری برای مصوّر ساختن کتب دینی سود می جست که این تصاویر شباهتی تام با صور نگارگری دارد از این روعموما منشا این هنر را نزد مانی می جویند. مانویان آسیای مرکزی هرچه را زیبا و جمیل بودمورد پرستش قرار می دادند. درمیان مانویان هنر نقاشی جنبه ی تربیتی قوی داشته است: «وظیفه ی این هنر آن بوده است که توجه را به عوالم بالا جلب نماید: عشق و ستایش را به سوی «فرزندان نور» متوجه سازد و نسبت به «زاده های تاریکی»ایجاد نفرت نماید. تذهیب کاری کتاب های مذهبی که نزد مانویان رواج بسیار داشته در حقیقت صحنه ای از نمایش «آزادکردن نور و روشنایی» به شمار می رفته است. در این راه مانویان برای نمایش روشنایی درآثارخوداز فلزات گرانبها بهره جویی می کردند».موضوع به کاربردن فلزاتی چون طلا و نقره که به فراوانی در مینیاتور ایرانی متداول گردید دنباله ی مستقیم همان سنت هنر مانوی به شمارمی رود. استعمال این فلزات همانطور که اشاره شد برای منعکس کردن نور و ایجاد پرتوهایی است که با روح بیننده وارد تبادل معنوی خاص می گردند. بنابراین اگر وضع سایه و روشن در نقّاشی های ایرانی از آغاز کنار گذاشته شده است در مقابل هنرمند ایرانی هرگز از نمایش روشنایی و نور محض که در بیان هنرمندان نقّاش بدان از رنگ تعبیر شده است غافل نبوده است.(تجویدی، 41:1352).

باتوجه به آموزه های دین مانوی ،نگارگری زیبایی رادرامورقدسی می جوید.آن هنگام که هنردر پی بیان مفاهیم عمیق درونی و قدسی است نمی تواند به زبانی واقع گرایانه متوسّل گردد دراین هنگام گویاترین زبان برای بیان امور معنوی،زبان نماد ونشانه است. درهنراسلامی تقلید یا توصیف طبیعت هدف هنرمندنیست بلکه هنرمند برآن است تاتصویری خیال انگیز، شاعرانه و نمادین ازانسان و محیط اوترسیم کند.در نگارگری نمونه آفرینی آرمانی موردتوجّه نگارگر بوده واوهرچیز را درهیاتی نمادین به نمایش می گذارد.

نگاره های ایرانی در فضایی مثالی ترسیم می شوند.عالم مثال از این جهت که علّت عالم مادی است همواره موردتوجه هنرمند ایرانی بوده است. این عالم به این جهت که بین دو



خرید و دانلود  تأثیر صورخیال ادبی برنگارگری مکتب  شیراز 21 ص


مقاله آرایه های ادبی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

آرایه های ادبی

آرایه های ادبی (صنایع بدیعی) این "صنایع بدیعی"، عنوانی قدیمی است برای بخشی از هنرمندیهای شاعران که خارج از قلمرو وزن و قافیه بوده و به عنوان آرایشهایی برای کلام به کار می رفته است.   ادبای قدیم ما کوشیده اند هر چه از این هنرمندیها در کار شاعران به چشم شان می خورد، مدوّن کنند و در شاخه هایی از صنایع بدیع بگنجانند و یا در صورت نیاز، شاخه های جدیدی برای آنها بتراشند. علم بدیع نیز عنوان دانشی بوده که برای دسته بندی این صنایع و نشان دادن آنها در شعر به کار می رفته است. شاید آنگاه که علم بدیع تدوین شد، ادبا پنداشتند که خدمتی بزرگ انجام شده و آنان می توانند به کمک این دانش، شگردها و هنرمندیهای لفظی و معنوی شعرها را قانونمند و مدوّن کنند و در اختیار شاعران قرار دهند.   مثلاً وقتی شاعری گفته بود صندوق خود و کاسه درویشان را خالی کن و پر کن که همین می ماند عالِم بدیع می توانست به او توضیح دهد که در این بیت، حداقل دو صنعت به کار رفته; نخست آوردن دو مفهوم متضاد "خالی" و "پر" در یک بیت که "طباق" نام دارد و دوّم ترتیب خاصی که در "صندوق و کاسه" مصراع اوّل و "خالی و پر" مصراع دوّم است; یعنی صندوق خود را خالی کن و کاسه درویشان را پُر. این صنعت را هم ادبا "لفّ و نشر" نام نهاده بودند. تا این جا، مشکلی در کار نبود; شاعران هنرمندی می کردند و ادبا، نامگذاری و دسته بندی آن هنرمندیها را بر عهده داشتند. ولی وضع به این منوال باقی نماند. کم کم پای کارهایی به میان آمد که هر چند سخت بود، ولی ارزشی نداشت و کمکی به زیبایی شعر نمی کرد.    مثلاً شاعری قطعه ای می گفت بدون حرف الف یا بدون نقطه یا مصراعی می ساخت که از هر دو سو یکسان خوانده می شد یا غزلی می ساخت که از حروف نخستین مصراعهای آن، اسم فلان کس یا فلان واقعه تاریخی استخراج می شد. در این جا هم همانند شعر کانکریت، اشتباهی در سبک و سنگین کردن عناصر شعر رخ داده بود و شاعران، یک هنرمندی فرعی و کم خاصیت را کانون توجّه خویش ساخته بودند. اصولاً این اولویت بندی های واژگون، از خواص دورانهای رکود و انحطاط است که شاعران، سلیقه هایی بیمارگونه پیدا می کنند و شعرهایی بیمارگونه می سرایند. ادبا نیز به جای پرهیزدادن شاعران از این کارهای بیهوده، برای هر یک از این تفنّن ها نامی تراشیدند و در داخل صنایع بدیع، جایش دادند. کم کم صنعتگری و آن هم بدون توجه به تأثیر هنری این صنایع، یک ارزش تلقّی شد و بعضی تصوّر کردند که قوّت شاعری شان، به میزان برخورداری از این صنایع عجیب و غریب وابسته است. از سویی دیگر، ادبا نیز چنین پنداشتند که هر چه دامنه تقسیم بندی را بیشتر گسترش بدهند، به شعر کمک بیشتری کرده اند.    مثلاً جناس، یکی از صنایع مهم بدیع بود یعنی آوردن دو کلمه ای که در لفظ یکسان و در معنی متفاوت باشند نظیر "شانه" در این بیت امیر خسرو دهلوی امیر خسرو دهلوی، : تار زلفت را جدا مشّاطه گر از شانه کرد دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد می شد جناس را عنوانی گسترده گرفت برای انواع گوناگون این تناسب، ولی قدمای ما چنین نکردند و شاخه هایی نیز در داخل جناس پدید آوردند مثل جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مرکّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مکرّر. در این میان مثلاً جناس خط آن بوده است که ارکان جناس در کتابت یکی و در تلفظ و نقطه گذاری متفاوت باشند مثل "درشت" و "درست" و در مقابل، جناس لفظ آن بوده است که کلمات متجانس در تلفّظ یکسان و در کتابت متفاوت باشند مثل "خوار" و "خار". باری این توهّم که قوت شاعر در استفاده از صنایع نهفته است و این پندار که هر چه تقسیم بندیها را ریزتر کنیم، خدمت بیشتری کرده ایم، دست به دست هم دادند و باعث افزایش حیرت انگیز صنعتهای شعری شدند

به گونه ای که در طی چند قرن، تعداد صنایع که روزی کمتر از بیست بود، به بیش از دویست رسید و افسوس که بیشتر اینها از سر تفنّن و بیکاری بود و نشانه انحطاط ذوق جامعه شعری ما. در این میان ما چه می توانیم کرد؟ باید دست به پالایش بزنیم و از میان انبوه صنعتهایی که در کتابها آمده، آنها را که واقعاً به زیبایی و رسایی سخن کمک می کنند، بیرون بکشیم و به کار ببریم.   بسیاری از صنایع، واقعاً بیهوده اند و باعث اتلاف وقت و توان شاعر مثل انواع معمّا و موشّح و ماده تاریخ و التزام به حروف یا حذف حروف. بعضی دیگر مبنای هنری دارند، ولی ارزش و حضورشان در شعر، در این حد نیست که برایشان اسم و عنوانی داشته باشیم و در غیر این صورت، ضرر کنیم; مثل لف و نشر یا ردالمطلع. تعداد دیگری از صنایع، در یکدیگر قابل ادغام هستند و نیازی به دسته بندی مستقل آنها نیست; مثل انواع جناس. پس از این غربال کردن بیرحمانه ولی لازم و ضروری، فقط تعدادی انگشت شمار از این صنعتها باقی مانند که هم ارزش استفاده دارند و هم جای بحث و ارزیابی. ما بعضی از اینها را با عنوانهایی دیگر، در ضمن مباحث خویش مطرح کرده ایم; یعنی با تقسیم بندی ای که ما داشته ایم، انواع جناس، اشتقاق، قلب و دیگر صنایعی که مبنای شان تناسب لفظی است در مجموعه کلّی "موسیقی داخلی" می گنجند و بسیاری از صنایع معنوی مثل مراعات النظیر، تضاد و... در مجموعه "موسیقی معنوی" جای می گیرند. تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و اغراق هم که جزو صور خیال مطرح شده اند. بنابراین آن چه در میدان باقی مانده، ایهام است و تضمین و تلمیح و چند صنعت جزئی دیگر.

در اینجا در خصوص آرایه های ادبی به اختصار مطالبی آورده میشود:

1- تشبیه : نشان دادن همانندی بین دو یا چند پدیده است .هرتشبیهی در اصل 4رکن و پایه دارد:

ارکان تشبیه : مشبّه و مشبّهٌ به – ادات تشبیه – وجه تشبیه

مثال:

بلم آرام چون قویی سبکبال // به نرمی بر سر کارون همی رفت

بلم=: مشبّه / چون= ادات تشبیه / قویی سبکبال = مشبّهٌ به / نرم و آرام پیش رفتن = وجه تشبیه

1- تشبیه انواع مختلف دارد:

تشبیه بلیغ : دو رکن ادات تشبیه و وجه تشبیه حذف می شود .

تشبیح بلیغ اسنادی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه نشده اند : علم ، نور است – قدش ، سرو است .

تشبیه بلیغ اضافی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه شده اند : نورِعلم – درختِ دوستی – قدِ سرو .



خرید و دانلود مقاله آرایه های ادبی


مقاله درباره آثار ادبی سهراب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

آثار ادبی

سهراب در آغاز کار شاعری تحت تأثیر شعرهای نیما بود و این تأثیر در «مرگ رنگ» به خوبی مشهود است. بعدها سبک او دستخوش تغییراتی می‌شود و شعرش با دیگر شاعران هم دورهٔ خویش متمایز می‌گردد. از جمله مجموعه شعرهای دیگر سهراب سپهری می‌توان به این عنوان‌ها اشاره نمود:

آوار آفتاب (۱۳۴۰)؛

شرق اندوه (۱۳۴۰)؛

حجم سبز (۱۳۴۶)؛

هشت کتاب (۱۳۵۶).

برخی از اشعار وی در سال‌های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ در فصلنامهٔ آرش به چاپ رسید.

استادان و مربیان : معلم نقاشی سهراب ابراهیم بنی احمد بود . سهراب در مورد این معلم چنین می گوید: که روز اول که به کلاس آمد خواست این شعر را در صفحه ی نخست دفتر نقاشی بنویسد : ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ، موجیم که آسودگی ما عدم ماست ( صائب ) . در دفتر نقاشی سهراب همه نمره ها بیست بود و معلم او آینده ی درخشانی را برای شاگرد پیش بینی می کرد . سهراب طرز تهیه ی رنگ نقاشی را از معلمی به نام آقازاده که در خانه به او تعلیم می داد ، آموخت . [هنر نامه ، شماره 7 ، سال سوم ، تابستان 1379 [

آرا و گرایشهای خاص : سهراب در آغاز کار شاعری تحت تاثیر شعر های نیما بود و این تاثیر در « مرگ رنگ » او به خوبی مشهود است و در آثار بعدی اش کم کم کارش شکل می گرفت ، به طوری که اشعارش با دیگر شاعران زمان خود متمایز می گردید . سپهری به حرفه نقاشی نیز تسلط داشته است . [سخنوران نامی معاصر ایران ، تالیف سید محمد باقر برقعی ، ج 3 ، ص 27و 1826[

 جوائز و نشانها : سهراب سپهری در خردادماه 1332 دوره ی لیسانس دانشکده هنرهای زیبای تهران را در رشته نقاشی به پایان رساند وبا کسب رتبه اول این مقطع ، موفق به دریافت نشان درجه اول علمی نایل گشت . سهراب پس از بازگشت از پاریس در سال 1339 در دوسالانه ی ( بی ینال ) دوم تهران موفق به دریافت جایزه ی اول هنرهای زیبا شد .[ زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف : لیلا صوفی ،ص340 ؛ هنر نامه ، شماره 7 ، سال سوم ، تابستان 1379 [

 چگونگی عرضه آثار : سهراب سپهری در اسفند ماه 1341 در تالار فرهنگ تهران نمایشگاه انفرادی برگزار نمود . وی در سال 1349 به آمریکا سفر کرد و در لانگ آیلند اقامت گزید و در یک نمایشگاه گروهی در شهر ( بریچ همپتن ) شرکت نمود و پس از هفت ماه اقامت به ایران بازگشت ، اما مجددا در سال 1350 به امریکا رفته و در گالری نبس نیویورک یک نمایشگاه انفرادی برگزار نمود .[ زندگی نامه شاعران ایران ، تالیف : لیلا صوفی ،ص346 [

سهراب سپهری و سبک جدید در شعر معاصر

1     : معنی سبک

      سبک در ادبیات عبارت است از شیوه ی بیا ن هر گوینده و یا نویسنده و یا به عبارتی دیگر ( سبک در شعر یا بیان هر گوینده چیزی هست که وی را از شعر دیگران ممتاز میکند چیزی که خاص اوست و آن را در کلام شاعران دیگر نمیتوان یافت.

     سبک معادل کلمه STYLE است که از کلمه استیلوس یونانی گرفته شده است . استیلوس قلم فولادی بوده است که در حجاری یا نقش زنی به کار میرفت و عربی بیشتر کلمه اسلوب را به کار میبرند ...

      در ادبیات فارسی پیش از استخدام کلمه ی سبک بعنوان معادل استیل و کلمه اسلوب شیوه و طرز کار بکار رفته است.

2 : ویژگی های شعری سهراب سپهری

بکار گیری عوامل سبکی در شعر سپهری شامل چند مقوله ی زیر است :

الف: کاربرد تشبیهات تازه و بررسی آن :

      تشبیه یعنی مانند کردن یک چیز به چیز دیگر یا یک چیز به چند چیز دیگر .

تشبیه از چهار جزء تشکیل شده است که عبارتند از مشبه - مشبه به - وجه شبه وادات تشبیه.

      تشبیهات سپهری به خاطر اینکه نقاش است و با طبیعت سر و کار دارد بسیار زیبا هستند . دیگر چیزی که علاقه ی سپهری را در کاربرد تشبیه زیاد کرده است علاقه ی خود شاعر به طبیعت به رنگ آن و به دگرگونی هایی که در آن قرار دارد است. اکثر این تشبیهات به خود شاعر بیشتر نزدیک هستند تا به طبیعت به خاطر همین مسئله است که شعر سپهری گاه گاه مشکل جلوه میکند .

     در آمارگیری که از شعر وی انجام گردید با این نکته مواجه میشویم که تمام اشعار سپهری با تشبیه آغاز و با تشبیه پایان میرسند :

رنگ خاموشی در طرح لب است ؛ دیوار سایه ها ویران شده ؛ سکوت بند گسسته است ؛ چو مار روی تن کوه میخزد راهی   ؛ برگی روی فراموشی دستم افتاد برگ اقاقیا ترانه ای گمشده میدهد بوی لالایی که روی چهره ی مادرم نوسان میکرد   .

    ب: تشخیص های نو :

     تشخیص یا شخصیت پردازی نمونه بسیار شیفته ی تشبیه است که در آن مشبه به موجود زنده یا انسان تشبیه میشود و یکی از اعضای آن مورد خطاب و توجه قرار میگیرد . تشخیص از کهنترین دورانها یعنی در آثاری مثل اوستا و متون قبل از اسلام بکار رفته است و در تمام زبانها رایج است . تشخیص همانند تشبیه میتواند به راحتی یکی از ارکان سبکی شعر قرار گیرد .



خرید و دانلود مقاله درباره آثار ادبی سهراب


تحقیق در مورد تایپ پوشه 4 مناقب ادبی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 112 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

که آسمان و زمین خود را خلق کنم با آنچه در ایشان خلق کرده ام از ملائکه و این به علت آن است که مطلع و عالم به قلب هر کس می باشم و هر کس را به نیک می شناسم پس نگاه کرد ابراهیم و دید که دوازده نور است که تلألو دارد شکل ایشان به نیکی و بهار شکفتگی بعد از آن گفت: خداوندا! مرا طالع سازبر اسامی این صورتها که مقرون به صورت محمد و علی می باشند فرمود که یکی از اینها کنیزک صدیقه من میباشد که دختر محمد است و یازده شکل دیکربقیه و یادکار پیغمبراند از ذریه فاطمه، و فاطمه را به علی تزویج کردم و آنها را ریشة آن درخت قرار دادم وذریه که از ایشان هم برسد اغصان و شاخهای آن درخت قرار دادم و آنها را حسن و حسین و علی بن الحسین و فلان فلان تا قائم آل محمد می باشند واو را کلمه خود قرار دادم تا نشر رحمت خود را به او کنم در بلاد و بعد از آنکه مأیوس شدند از رحمت و هدایت من دین خود را به او ظاهر سازم و بندکان خود را به او هدایت کنم. پس هر وقت بر محمد صلوات بفرستی بر آنها نیز بفرست پس کفت ابراهیم: رب صل علی محمد و آل محمد کما احیّهم و اخاصیتهم لنفسک علی العالمین پس وحی کرد به او خدای تعالی که کود را باد به تو کرامت من بر تو و فضل من بر تو که محمد و وصی محمد و ذریه ایشان را از صلب تو قرار دادم و از پشت فرزند تو اسمعیل، پس بشارت تورا ای ابراهیم که وصل میکنم صلوات بر تورا بصلوت بر ایشان و ترحم و تحنن وبرکت خود را بر ایشان به ترحم و تحنن و برکت خود را بر بر ایشان به ترحم و تحنن و برکت بر تو تا روز قیامت که آسمان و زمین خود را به ارث دهم به ایشان و خلق خود را مبعوث نمایم به فضل قضا وزیرس فضل و عدل من و چون صلوات ابراهیم را دیدند طلپیدند تورات موسی را و خواستند و خواستند مطلع شوند بر آنچه نازل شده است بر او در خصوص محمد و اهل بیت او صلواه الله علیهم و بعد از تفحص و تأمل در آن در سفر دویم از تورات دیدند که نوشته است:که من می فرستم در امیین از اولاد اسمعیل رسولی که کتاب خود را بر او نازل کنم و او را به شریعت راست مستقیم بفرستم بر جمیع خلق، حکمت خود را به او عطا کنم،امداد کنم او را به ملائکه خود و دزیه او از دختر مبارکه خواهد بود که مبارک کردانیدم او را بعد ازان از دوشبل آن که مثل دو شبل ابراهیم و اسمعیل و اسحاق می مانند یعنی چنانچه هر دو هصل اند و دو شعبه عظیم از ایشان بر پا کردیده و ایشان را بسیار عزیز خواهیم کرد و از ایشان نیز دوازده نفر بر پا خواهند کردید و بسیار عزیز خواهند و کامل می کنم دین خود را به محمد و به آنچه فرستاده شده است بر او از حکمت بالغه خود وختم پیغمبران خود را ابا میکنم و قیام قیامت به محمد و آل او خواهد شد حارثه کفت حال صبح ظاهر شد برای کسی که چشم بینا داشته باشد و واضح شد حق آن برای کسی که راضی شود در دین خود پس به سید و عاقب کفت دیکر درد و مرضی از برای شما باقی نمانده که شفا یابید ازان سید و عاقب در جواب هیچ نکفتند ابو حارثه کفت یکی دیکرکه اصل و عمده است مانده است و اعتبار و امتحان او را نیز نمائید از قول مسیح پس رفتند انجیلها و کتابهائی که عیسی آورده بود حاضر ساختند و در مفتاح چهارم از وحی هایی که به مسیح شده بود دیدند که نوشته است ای عیسی ای بسر بتول بشنو سخن مرا و در امر من جد جهد کن که من تو را پی پدر خلق کرده ام و آیه از آیات خود قرار دادم پس مرا عبادت کن و بر من توکل کن و کتاب را بقوت بکیر و تفسیر کن از برای اهل سور باو خبر ده به ایشان که منم خدای حی که تغییری و زوالی از برای من نیست پس ایمان بیارید به من و به آن رسول امی یعنی آنکه مسقط الرأس او از ام القرا یعنی مکه می باشد که در آخرالزمان بهم رسد و نبی رحمت است وملحمه اول و آخر است و اول پیغمبر آن است به حسب خلق و آخر ایشان به حسب بعثت است و اوست عاقب و عاشر. پس بشارت بده به او بنی اسرائیل را عیسی عرض کرد ای مالک وهورای علام الغیوب کیست این بنده صالح تو که چون نام او را شنیدم دلم دوست داشت او را با آنکه چشم ندیده است او را؟ فرمود: خالصه من است یعنی کسی که او را خالص کرده ام از هر غلی و غشی و نقیصی و رسول من است که به دست خود جهاد کند و در راه من قول با فعلش مطابق باشد و پنهانی با آشکارش مساوی باشد نازل کنم بر او نور حدیث کلام و مواعظ و احکام را باز نمایم و باو چشم های نابینا را و دلهای کور شده را از تاریکی های جهالت و حدیث نورانی و کلام حقانی او باشد چشم ها معرفت و علم وحکمت تازه شود باو دلهای مثل سبزه که در بهار میروید از باران بهاری خوشا به حال او و امت او ایاذریه و نسلی ازو باقی می ماند فرمود: که تمام آنها را به تو خبر می دهم نام او احمد است و منتخب از ذریه ابراهیم و برکزیده از سلاله اسمعیل صاحب روی چون ماه جبین شکفته روشنایی بخش هر تاریکی سوار بر شتر شود چشمان بخوابد و دل او نخوابد خدای تعالی او را مبعوث کند بر امتش تا شب و روز باقی باشد محل ولادت او در شهر محل توطن پدرش اسمعیل است یعنی مکه زن بسیار کند و اولاد کم ازو بماند و نسل او باقی بماند از یک زنی مبارکه میمونه صدیقه که بجهت او دو پسر همبرسد که هر دو سید و بزرک امت خود باشند و شهید شوند و نسل احمد را از آن دو طفل قرار دهم خوشا به حال ایشان و کسانی که متابعت کنند و دوست دارند ایشان را در روزکار یاری کنند ایشان را از برای ایشان طوبی باشد عیسی عرض کرد که طوبی چیست فرمود: درختی است در بهشت که ساق آن درخت و شاخهای آن از طلاست و برکهای آن از زیور و طلاهای و مکلل به جواهر آبداراست و بار میوه آن مثل پستان دختران باکره است از عسل شیرین تر است و از کره نرم تر است و آب آن از شبنم است اکر کلاغی پرواز کند از چوجکی و پیر شود پر و بال او بریزد یک شاخ آن درخت را پرواز نه نموده باشد در بهشت خانه نیست که شاخه ازان درخت دران سایه نینداخته باشد و چون حضار مجلس از وعده هائی که در کتب سماوی بر پیغمبران صادق خود راه بود مطلع شدند همه سر در پیش انداخته و آن علما سکوت کردند و منکوب و ملزوم حارثه کردیدند و ممکن نشد از برای ایشان که مشتبه کنند و تحریف عبارات عبارات آن ها را به دلخواه خود کنند تلبیس بر قوم خود نموده و تأویلات فاسده به کار بردندو دانستند که درین مشورت اجتماع غلط کردند پس متفرق شدند و در نهایت دلتنکی که در تامل و فکری نمایند و نصاری به نجران رفتند نزد ایشان و سوال از ایشان که رأی شما چیست و چه چیز در نظر دارید کفتند هنوز چیزی درست حالی ما نشده به همان دینی که داریم متمسک هستیم تا منکشف شود امر محمد بر ما و ما خود می رویم به یثرب تا ببینیم که این شخص کیست و چه ادعا میکند که مردم را به چه چیز می خواند و چون سید و عاقب تدارک سفر مدینه را کرفتند چهارده سوار از بزرکان نصارای نجران به حسب علم و فضل و هفتاد نفر از اشراف و اعیان بنی الحرث ابن کعب و قیص بن الحصین و یزید بن مدان از بلاد حضرموت سوار اسبان و شتران خود شدند و طی منازل نموده وارد مدینه کردیدند و چون جناب رسول خدا مطلع کردید از آمدن ایشان اصحاب خود خالدبن ولید را با جمعی فرستادند به استقبال ایشان که ببینند ایشان در چه کارند و به چه سبب آمدند و چون رسیدند به ایشان و یافتند که خدمت رسول خدا آمده اند با جمعی از اهل بخردان به اتفاق ایشان آمدند و چون نزدیک به مدینه رسیدند نصارا خواستند خود نمائی کنند در خارج مدینه از مراکب خود فرود آمدند و خود را شسته لباسهائی فاخره و دیبای در بر نموده و عنبر و مشک بسیار بر خود افشاندند و سوار شده بانتهای خوش و صورتی دلکش وارد مدینه کردیدند چون اهل مدینه ایشان را دیدند به یکدیکر کفتند: که ما در عرب ازین جماعت خوش صورت تر ندیده ایم تا به حال و همراه ایشان آمدند تا به مسجد و وقت نماز ایشان بود برخاستند و رو به مشرق نماز کردند اصحاب خواستند که منع کنند و آزار کنند ایشان را آن حضرت مانع شد بعد ازان تا سه روز آن جناب مهلت داد ایشان را تا آنکه تأمل در رفتار و کفتار او نمایند و او را امتحان کنند بعد از انقضای سه روز ایشان را دعوت کرده به اسلام، ایشان کفتند با جمیع آنچه از علامات از برای ظهور پیغمبر مبعوث موعود بعد از روح الله که عیسی باشد در کتابهای خود داشتیم و دیدیم همه در تو متحقق تو مکر یک علامت که از همه علامات واضح تر و جلی تر است پرسیدند کدام علامت است آن صفت و علامت کفتند: در در کتابهای خود ندیده ایم که آن پیغمبر تصدیق کند مسیح را و ایمان آورد به او و تو او را تکذیب و بد کوئی میکنی و میکوئی او بنده است فرمود: تکذیب نمی کنم بلک تصدیق می کنم و ایمان می آورم به او و به او کواهی میدهم که پیغمبر مرسل از جانب پروردکار عزوجل می باشد اما بنده ایست ازو و پی اذن او مالک نفع و ضرر و خیری و شری نیست کفتند: به غیر از خدای کسی این کار نکند و ازو صادر شده یا آنکه پسر خداست که غلو بسیار دربارة بزرکوار کفتند فرمود مجموع این کارها که شما کوئید که ازو صادر شده از احیای موتی و کور و بینش شفا دادن و خبر دادن از امورات بخفیه و مغیبه راست است لیکن باذن حق تعالی و بندکی و اطاعت او را می نمود خود نیز سر پیچی از اینها ندارد و راضی نیست از کسی که این نسبت ها را به او دهد و چه عیسی کوشت و مو و استخوان و رک وپی بوده و کرسنه می شد و طعام می خورد و آب می نوشید و عبادت می کرد خدای خود را، و خدای او یکتا و بر حق است و مثل او چیزی نیست از برای او بدیعی معاندی و معارضی نیست. کفتند: بنما به ما مثل آن را که پی پدر به وجود آمده باشد کفت: آدم که خلقتش ازو عجیب تر و غریب تر است به جهت آنکه نه پدر داشت نه مادر هیچ قسم خلقی در حب قدرت الهی دشوار نیست بلک امر او بدین طریق ست چیزی که ایجاد می فرماید می کوید کن دفعته موجود می شوند این آیه را خواندند: «ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون» ما هر قدر با تو مقالمه می کنیم که شاید منجر به موافقت شود ممانیت بیشتر ظاهر می شود این سخنی است که ما قرار به او نخواهیم کرد پس بیا تا با هم ملاعنه و مباهله کنیم هر کدام ما و تو را سخن حق باشد لعنت خدای را بر دروغکو قرار دهم که این علامت و دلیلی است که به زود به ظهور می رسد و معلوم می شود پس آیه مباهله نازل شد که: «فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین» پس فرمود رسول خدا به ایشان که خدای تعالی مرا امر فرموده که التماس شما را قبول کنم و اکر اصرار داشته باشید بر قول خود با شما مباهله کنم در جواب کفتند بلی این علامت و آیه ایست میان ما و تو فردا مباهله کنیم و چون برخواستند با اصحاب خود دور شدند از آن جناب و منزل ایشان در صره بود به یکدیکر رو نمودند کفتند حال با شما به امری قاطع و حجتی ظاهر فصل داد حال نکاه کنید که فردا که را خواهد آورد با شما به مباهله یا همه متابعان خود را خواهد آورد یا دولتمندهای از اصحاب خود می آورد یا فقرا و صلحا و زهاد وقوم خود را می آورد یا با عدد کم می آید یا بسیار اکر شجاعان و صاحبان مکنت و صاحبان یاس و شدت سد همراه آورد و بسیار آورد ظاهر شود که قصد او اظهار سلطنت و اعتبار است و مباهات بر ما و افتخار است چنانچه داب و عادت ملوک و صاحبان اقتدار است و رستکاری و غلبه شما را خواهد بود نه اکر کم آورد فقیر و صلحا وزهاد و صاحبان تواضع و خشوع را آورد معلوم شود که پیغمبر است چه این شیوه پیغمبران است و برکزیدکان خدا مبادا درین هنکام باو مباهله کنید که این علامت است ظاهر و حجتی است قاهر و فکردرستی به حجت خود کنید و جناب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود تا دو درخت که در آنجا بود



خرید و دانلود تحقیق در مورد تایپ پوشه 4 مناقب ادبی


تحقیق در مورد ذوق ادبی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

ذوق ادبی "میران تالپر" حیدرآباد (سند)

نوشتۀ:دکتر شهلا سلیم نوری

تهیه و تنظیم:خانه فرهنگ سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران – حیدرآباد

به اهتمام:  مـهـدی ربـانـی

سرزمین سند یکی از مهمترین مرکز ترویج زبان و ادب فارسی بود و نه تنها گفتگو ها در این زبان انجام می گرفت بلکه تالیف و تصنیف و سرودن شعر نیز در این زبان رواج یافته بود. به سبب تشویق فرمانروایانِ اینجا، شعرا و نویسندگان بزرگ در اینجا اقامت داشتند و عموم مردم هم به طرف ادب و شعرگویی رغبت می کردند. شاهان، خود با ذوق ادبی بهرۀ کافی داشتند. این حکمرانان از خانواده های مختلف بوده که معروف ترین آنها به قرار زیراند:

1. سومره2. سمه3. کوکلتاش و ارغون4. ترخانیان5. کلهوره / عباسیان6. تالپران (1)

از خانوادۀ سمه گرفته تا تالپران تمام فرمانروایان علم دوست و علم پرور بودند. البته تالپران از این نظر بر دیگران فوقیت دارند که تقریباً تمامی آنها صاحب کتاب و دیوان هستند. قبل از اینکه ذوق ادبی آنان را ذکر کنیم، کمی از احوال سیاسی آنان را توضیح می دهیم.

تالپران یکی از قبایل "بلوچان" است که در زمان "کلهوران" بر صحنۀ سیاست نمودار شد. در زمان "میان سرفراز خان کلهوره"، "میر بهرام خان" و پسرش "میر صوبدار خان تالپر" بقتل رسیدند. (2)

در زمان "میان عبدالنبی کلهوره"، میرفتح علی خان تالپر، یکی از چهار پسر میر صوبدار خان مرحوم همراه عموی خود "میر سهراب خان بن چاکر خان تالپر" و "میر تهاره خان بن مانک خان" برای انتقام قتل پدر و بزرگ خود، عَلَمِ بغاوت بلند کرد. در جنگ، عباسیان شکست خوردند و حکمرانی سند به دست (3) تالپران رسید.

"میر فتح علی خان تالپر" برای امور سلطنت، "سند" را در سه قسمت منقسم کرد:

قسمت اول را به عموی خود "میر سهراب خان تالپر" سپرد. کرسی آن قسمت، شهر "خیرپور" بود.

قسمت دومی به "میرتهاره خان بن مانک خان تالپر" داد و میرپورخاص مرکز آن قسمت قرار گرفت.

قسمت سومی برای خود و برادران خود نگهداشت، دارالحکومت این قسمت "حیدرآباد" (4) بود.

"میر فتح علی خان" امیرِحیدرآباد شد. اما چون "فتح علی" مردِ دلیر، با هوش و دور اندیش بود برای همین، سه برادر دیگر خود یعنی میر غلام علی خان، میر کرم علی خان و میر مراد علی خان را نیز در امور اداری قسمت حیدرآباد شریک کرد. به این ترتیب هر برادرش بر قسمتی فرمانروائی می کرد. این چهار برادر معروف به چهار یار هستند.(5) و روش آنان این بود که وقتی برادری فوت می شد اولادش را در کار مملکت شریک می کردند، در این صورت در یک زمان چهار امیر فرمانروایی می کردند و یکی از آنان مراقبت کار می کرد.

میران تالپور به قرار زیراند:

1. میر فتح علی خان تالپر   (1199-1217 هجری قمری)

2. میر غلام علی خان تالپر   (1217-1227 هجری قمری)

3. میر کرم علی خان تالپر   (1227-1244 هجری قمری)

4. میر مراد علی خان تالپر   (1244-1249 هجری قمری)

5. میرنور محمد خان بن مراد علی خان (1249-1255 هجری قمری)

6. میر نصیر خان بن مراد علی خان تالپر (1249-1260 هجری قمری)

7. میر محمد خان بن میر غلام علی خان تالپر (1249-1260 هجری قمری)

8. میر صوبدار خان بن میر فتح علی خان تالپر (1249-1260 هجری قمری)

9. میر شهداد خان بن میرنور محمد خان تالپر (1249-1260 هجری قمری)

بعض از آنان که کارهای ادبی را به طور نمایان انجام داده در زیر ذکر می شوند:

1. میر کرم علی خان تالپر: (متوفی 1244 هجری قمری)میر کرم علی خان بن میر صوبدار خان تالپر بعد از وفات میر غلام علی تالپر به امیری حیدرآباد رسید. لقبش "سرکار عظمت مدار" و "کرم" تخلص وی بود. میر کرم مرد دلیر، دانشمند و هنر پرور بود. مرد فاضل و از تحصیلات عالی بهره مند بود. در روزگارش به سبب تشویق، شاعران، نقاشان و نویسندگان زیاد از خراسان به حیدرآباد آمده بودند. شاعران و نویسندگان دربار وی خیلی زیاد هستند. معروفترین آنها "نواب ولی محمد لغاری"، "میرزا خسرو چرکس"، "عظیم الدین عظیم"، "میر مایل" وغیره بودند به تاریخ 1244 هجری قمری فوت شد و در مقابر تالپران حیدرآباد در گنبد خاص دفن شد. او فرزندی نداشت. (7)

تالیفات:1. دیوان کرم: به چاپ نرسیده است، چند شعر به طور نمونه اینست.

یار شیرین زبان چه خوش باشددلبر خوش بیان چه خوش باشد

بر رخ دلکشت نقاب مکشمه چو گردد عیان چه خوش باشد

گل رخم درمیان لاله و گلگر بگردد چمان چه خوش باشد

گر بیایی شبی به خلوت منکام جانم از آن چه خوش باشد

نگهت خنجر و مژه ناوکابروانت کمان چه خوش باشد

"کرما" "بیگلر" چه خوش گفته:"دلبر مهربان چه خوش باشد" (8)

2. مجموعۀ دلگشا: کتابی است که در آن اشعار شاعران مختلف را جمع آوری کرده است. (9)

میر مراد علی خان تالپر: (متوفی 1249 هجری قمری)

میر مراد علی خان پسرِ میر صوبدار خان تالپر و چهارمین برادر میر فتح علی خان تالپر بود. در سال 1244 هجری اختیارات کل به دست آورد. لقبش "سرکار جهان مدار" و "سرکار بلند اقتدار" بود. "علی" تخلص می کرد. مراد علی مردی علم دوست و ادب پرور، سخن سنج، شاعر و ادیب بود. وی شاعران دیگر مانند محمد عارف و عظیم تتوی را تشویق می کرد. تاریخ وفات 1249 هجری قمری است. (10) در حیدرآباد نزد کرم علی خان دفن شده است. مراد علی چهار پسر به اسم، میر نور محمد خان، میر محمد نصیرخان، میرحاجی محمد خان و میریار محمد خان تالپر داشت.

تالیفات:1. دیوان فارسی  

2. طب مراد (11) وغیره

نمونه شعر مراد علی خان اینست:

ز دل صبر برداشت آرام راچه گویم من آن نازک اندام را

به جز لعل شیرین نخواهم شکربگویید آن یار خوش نام را

ز رخ زلف مشکین به هاله فکنمپوشان مه روی گلفام را (12)

بعد از وفات میر مراد علی خان تالپر دورۀ فرمانروایی چهار یار به پایان می رسد و دورۀ دوم آغاز   می شود. فرمانروایان این دوره میرنورمحمدخان و میرمحمدنصیرخان تالپر هستند که با شراکت همدیگر آغاز حکمرانی بر حیدرآباد کردند. هر کدام آنها بر قسمت خود حاکم بود امّا امیر کل ولایت حیدرآباد میرنورمحمدخان تالپر بود.(13) در این دوره ذوق ادبی تالپران حیدرآباد، بیش از پیش شد و کتابهای گران قیمت در شعر و ادب به وجود آمدند.

میرمحمدنصیرخان تالپر: (متوفی 1261 هچری قمری)اسم کامل وی میر محمد نصیر خان تالپر، لقب وی "سرکار فیض مدار" (14) و "جعفری" تخلص  می کرد. در دوران زندگی برادر خود میر نور محمد خان، در فرمانروایی حیدرآباد سهیم شد و بعد از وفات او امیری قسمت خود را در دست داشت و چون انگلیسیان بر سند تسلط کردند، همراه امیران دیگر به اسارت در آمد و اول به بمبئی و بعد به کلکته برده شد. در سال 1261 هجری قمری / 1845 میلادی (15) در کلکته فوت شد.

"میر نصیر خان تالپر"، سخی، کریم، علم دوست و علم پرور بود. شعر گفتن را دوست داشت و شاعران را بسیار می نواخت. به همین سبب دانشمندان بزرگ آنزمان در دربارش بودند. معروفترین آنها "آخوند محمد بچل"، "میان محمد یوسف"، "میرزا فریدون بیگ قانع"، "آخوند غلام حیدر" وغیره هستند. (16)

تالیفات:میرنصیرخان جعفری تالیفات زیاد دارد که در زیرند:

1. دیوان فارسی 

2. دیوان اردو

3. مثنوی مختارنامه

4. مکاتیب جعفری

5. مثنوی میرزا و صاحبان

6. سفرنامۀ جعفری (17)

مثنوی میرزا و صاحبان با این شعر آغاز می شود:

بنام خداوند هر دو جهانکزو هست برپا زمین و زمان

در آخر این مثنوی سال تالیف و تعداد شعر را بیان می کند:

هزار و دو صد بود و سی سال و پنجکه آمد به هم این گران مایه گنج

من این سلک گوهر میان دو ماهبسفتم به توفیق لطف اله

چون ابیات این نسخه کردم شمارهزار و دو صد بیت و هم بیست و چار

"سفرنامۀ جعفری" مبنی بر دو مثنوی است. در مثنوی اول احوال سفر از حیدرآباد تا بمبئی و پونه و ساسور نوشته است و در مثنوی دوم احوال سفر کلکته نوشته است. چند شعر این هست:



خرید و دانلود تحقیق در مورد ذوق ادبی