دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد نقد ادبی 15 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه

نقد ادبی در دوره ما ضعیف و بیمار گونه است . آئین روزنامه نویسی رنگی از سبکسری و شتابزدگی بدان بخشیده است. حتی ،پاره ای از واقفان اهل نظر نیز در روزگار ما گمان دارند که در نقادی آنچه بیش از هر چیز ، مایه کار منتقدست ،دلیریست و آنجا که اهل نظر را چنین گمان افتد آن گزافه گویان و لاف زنان که گستاخی و بی شرمی را مایه دلیری می شمارند ،پیداست که از این پندار چه مایه بهره خواهند برد و کدام دلیر گستاخی هست که در نفس خود آن قوت نبیند که بی هیچ بیم و هراسی دعوی دانش و مروت بکند. عجب آن است که امروز در همه کاری تخصصی و تبحری را لازم می شمارند و هیچ کاری نیست که کس در آن بی هیچ صلاحیت به دعوی برخیزد. شاعری جز طبع روان،ذوق آفریننده میخواهد؛و نویسندگی مایه فراوان. آنکه سر پزشکی دارد،بی وقوفی دست به درمان نمی زند و آنکس که می خواهد به معماری دست بیازد قواعد و رموز آن را بدرست می آموزد.

انتقاد را حربه عاجزان نام نهاده اند و جایی که منتقد در آنچه از آن سخن می گوید شناسا و دانا نیست بی شک این نام بر کار او سزاست. زیرا وقتی منتقد در آنچه از آن سخن می گوید خبرت و بصیرت ندارد، جز رشک و بدسگالی برای او چه محرک دیگر می توان شناخت؟ درست است که منتقد باید بر آنچه از عیب و زشتی در یک اثر هست انگشت نهد و نیک و بد را باید از یکدیگر باز شناسد لیکن منتقد راستین آن نیست که در نظر اول زشتیها و ناراستیها را تمیز دهد; منتقد واقعی آن است که نیکیها را نیز کشف کند و زیباییها را بدرست ادراک نماید و این کار البته ذوق همت می خواهد و تنها با دلیری و بیشرمی این کار بر نمی آید و همه پریشانی و بی سامانی که در کار نقد ادبی در روزگار ما هست از همین جاست.

 

چون نقادی بیک تعبیر لازمه اش قضاوت دربارهآثارادبی است ،و قضاوت درباره آثار ادبی هم بستگی دارد به معرفت و شناخت درست و واقعی آن آثار،ناچار باید اصول و موازینی هم در کار باشد تا این داوری و قضاوت امکان بیابد. اما این موازین و اصول را به آسانی نمی توان به دست آورد و بر آنچه بدست میتوان آورد نیز اعتماد قطعی و کلی نمی توان کرد. سبب این امر نیز این است که هیچ منتقدی از حب و بغض و میل و هوی به کلی خالی و برکنار نیست ازین رو بسا که گزافه گویی و تعصب به خرج دهد و نیک و بد را به میزان دیگر بسنجد چنانکه اگر خود شاعر و ادیب سخن آفرین است طریقه و شیوه خود را بر شیوه ها و طریقه های دیگر ترجیح بدهد و اگر خود ادیب و شاعر سخن آفرین نیست بسا که آن شور و شوق و جذبه و الهام را که در سخن شاعرو نویسنده هست ادراک نکند و ارج و بهای واقعی نبوغ و قریحه خلاق معانی را ناچیز و اندک بشمرد. از این گذشته،آن امری هم که موضوع حکم و قضاوت منتقد سخن سنج هست امری مادی و جسمانی که محدودبه حیز زمان و مکان باشد،و آن را فی المثل مانند اهرام مصری یا ظروف عتیق بابلی بتوان لمس کرد،نیست بلکه آنچه موضوع قضاوت و مورد حکم اوست فقط عبارتست از تاثیری که قرائت اثر ادبی،در طول زمان،در ذهن و خاطر آن باقی نهاده است.

 

نقد و نقادی که عبارت از شناخت نیک و بد و تمیز بین سره و ناسره است، در همه فنون هنر و در بسیاری از شقوق علوم و معارف بشری هست و اختصاص به آثار ادبی ندارد. معهذا، نقد آثار ادبی این مزیت را بر نقد سایر فنون هنر دارد که به یک تعبیر، از همه آنها مفهومتر و روشنترست. زیرا سایر فنون هنر،چون حجاری و نقاشی امروز برای بسیاری از مردم تا حدی مشکل و نامفهوم می باشند در صورتیکه آثار



خرید و دانلود تحقیق در مورد نقد ادبی 15 ص


تحقیق در مورد آرایه های ادبی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

آرایه‌های لفظی

به آن دسته از آرایه‌های ادبی که از تناسب های آوایی و لفظی میان واژه ها پدید می‌آید می‌گو یند.

واج آرایی (نغمه حروف)

به تکرار یک واج صامت یا مصوت در یک بیت یا عبارت گفته می‌شود به گونه‌ای طنین آن در گوش بر جای بماند و باعث پیدایش موسیقی آوایی در آن بخش از سخن شود

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

سجع

هر گاه واژه‌های پایانی دو قرینه کلام در واج آخر مشترک باشند آرایه سجع پدید می‌آید و آن دو جمله را مسجع می‌خوانند. معمولا هر قرینه از یک جمله تشکیل می‌شود.اما گاهی نیز یک قرینه از دو یا چند جمله کوتاه پدید آمده است. همچنین در اغلب نمونه‌های نثر مسجع واژه‌های پایانی دو جمله در بیش از یک حرف مشترکند و در واقع هم قافیه می‌باشند. هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات (سجع در بین حیات و ذات است)

ترصیع

هر گاه اجرای دو بخش از یک بیت یا عبارت، نظیر به نظیر، هم وزن و در حرف آخر مشترک باشند. ای منور به تو نجوم جلال وی مقرر به تو رسوم کمال

آرایه جناس را باید به دو نوع اصلی تقسیم کرد

جناس تام

هر گاه واژه‌ای دو بار در یک بیت یا عبارت به کار رود و هر بار معنایی متفاوت از آن برداشت شود. خرامان بشد سوی آب روان چنان چون شده باز یابد روان

جناس غیر تام(ناقص)

هر گاه دو واژه در یکی از موارد آوایی زیر با هم اختلافی جزیی داشته باشند و در یک بیت یا عبارت به کار روند.

آرایه‌های معنوی

به آن دسته ازآرایه‌هایی که برپایه تناسبهای معنایی واژه‌هاشکل می‌گیرند آرایه معنوی گویند.

مراعات نظیر

آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که در خارج از آن بیت یا عبارت نیز رابطه‌ای آشنا و خاص میان آنها برقرار باشد. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

(ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی جز عناصر و پدیده‌های طبیعت هستند.)

تضاد

هر گاه دو واژه با معنای متضاد در یک بیت یا عبارت به کار رود آرایه تضاد پدید می‌آید.

در نومیدی بسی امید است.

متناقض‌نما (پارادوکس)

هر گاه دو مفهوم متضاد رابه هم نسبت دهیم یا آن دو را در یک چیز جمع کنیم آرایه متناقض‌نما شکل می‌گیردو معمولا معنایی عمیق و پر مغز در پس آن نهفته است. جامه‌اش شولای عریانی است. (عریانی به شولا نسبت داده شده اما شولا نوعی جامه است وضدعریانی)

عکس (قلب)

هر گاه در یک بیت یا عبارت بین دو مورد (مثل ا«الف»و«ب»)رابطه‌ای برقرار کنیم و مثلا بگوییم«الف»، «ب» است یا «الف»، «ب» را آورد و آن را در بخش دیگری از همان بیت یا عبارت بین آن در مورد همان رابطه را برقرار کرده اما جای ان دو را با هم عوض کنیم آرایه عکس شکل میگیرد.

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

لف و نشر

هر گاه دو یا چند جزء از کلام بدون توضیحی در پی هم بیایند (لف) و آن گاه توضیحات مربوط به هر یک در پی هم آورده شوند (نشر)آرایه لف و نشر شکل می‌گیرند.

افروختن و سوختن و جامه دریدن پروانه زمن، شمع زمن، گل زمن آموخت

(پروانه از من سوختن را، شمع از من افروختن را و گل از من جامه دریدن را آموخت.)

تلمیح (اشاره)

هر گاه با شنیدن بیت یه عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادی تاریخی و مذهبی یا آیه و حدیثی بیفتیم، بدون آنکه آن موضوع مستقیماً تعریف شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم

(اشاره به داستان حضرت آدم و رانده شدن او به خاطر خوردن گندم.)

تضمین

هر گاه شاعر یا نویسنده‌ای، بخشی از نوشته فردی دیگر را در میان اثر خود جای دهد، آن شعر یا نوشته راتضمین نموده است. دراین دو بیت سعدی بیتی معروف از فردوسی را در میان شعر خود عیناً نقل کرده است. چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمت برآن تربت پاک باد

میازار موری که دانه کش است که جان داردو جان شیرین خوش است

اغراق

هنگامی که شاعر یا نویسنده، صفتی را در فرد یا پدیده‌ای آنچنان برجسته نشان دهد که در عالم واقع امکان دستیابی به آن صفت در آن حد و اندازه وجود نداشته باشد، آرایه اغراق آفریده می‌شود. البته این ادعای غیر ممکن باید به گونه‌ای بیان شده باشد که باعث افزایش گیرایی سخن گردد وشعار گونه وغیر واقعی جلوه نکند. بخواهد هم از تو پدر کین من و بیند که خشت است بالین من

(اغراق در ممکن نبودن رهایی از انتقام پدر)

حسن تعلیل

هر گاه شاعر و نویسنده برای موضوعی، دلیلی غیر واقعی وتخیلی، اما دلپذیر و قانع کننده ارایه دهد به حسن تعلیل دست می‌یابد. تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر چهر دلبند

(شاعر علت ابر پوش بودن قله دماوند را برای ندیدن او بیان کرده است.)

مثل

هر گاه شاعر یا نویسنده درسخن خود از «ضرب المثلی» استفاده کند و یا بخشی از سخن او آنقدر معروف باشد که به عنوان ضرب المثل به کار رود، آن بخش از کلام دارای آرایه مثل است.

بی گمان دیوار طبع پست خاک‌آلود ماست گر بود کوتاهتر دیواری از دیوار بود

تمثیل

هر گاه برای تاًیید یا روشن شدن مطلبی (معمولاً پیچیده) آن را به موضوعی ساده تر تشبیه کنیم یا برای اثبات موضوعی نمونه‌ای بیاوریم آرایه تمثیل را به کار گرفته اییم.

ایهام

هر گاه واژه یا ترکیبی که دارای دو معنی است به گونه ای در کلام به کار رود که هر دو معنا از ان قابل برداشت باشد آرایه ایهام شکل می گیرد.گاهی منظور اصلی تنها یکی از ان دو معنا است و گاهی هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.



خرید و دانلود تحقیق در مورد آرایه های ادبی


تخقیق در مورد آرایه های ادبی 16 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

آرایه های ادبی

آرایه های ادبی (صنایع بدیعی) این "صنایع بدیعی"، عنوانی قدیمی است برای بخشی از هنرمندیهای شاعران که خارج از قلمرو وزن و قافیه بوده و به عنوان آرایشهایی برای کلام به کار می رفته است.   ادبای قدیم ما کوشیده اند هر چه از این هنرمندیها در کار شاعران به چشم شان می خورد، مدوّن کنند و در شاخه هایی از صنایع بدیع بگنجانند و یا در صورت نیاز، شاخه های جدیدی برای آنها بتراشند. علم بدیع نیز عنوان دانشی بوده که برای دسته بندی این صنایع و نشان دادن آنها در شعر به کار می رفته است. شاید آنگاه که علم بدیع تدوین شد، ادبا پنداشتند که خدمتی بزرگ انجام شده و آنان می توانند به کمک این دانش، شگردها و هنرمندیهای لفظی و معنوی شعرها را قانونمند و مدوّن کنند و در اختیار شاعران قرار دهند.   مثلاً وقتی شاعری گفته بود صندوق خود و کاسه درویشان را خالی کن و پر کن که همین می ماند عالِم بدیع می توانست به او توضیح دهد که در این بیت، حداقل دو صنعت به کار رفته; نخست آوردن دو مفهوم متضاد "خالی" و "پر" در یک بیت که "طباق" نام دارد و دوّم ترتیب خاصی که در "صندوق و کاسه" مصراع اوّل و "خالی و پر" مصراع دوّم است; یعنی صندوق خود را خالی کن و کاسه درویشان را پُر. این صنعت را هم ادبا "لفّ و نشر" نام نهاده بودند. تا این جا، مشکلی در کار نبود; شاعران هنرمندی می کردند و ادبا، نامگذاری و دسته بندی آن هنرمندیها را بر عهده داشتند. ولی وضع به این منوال باقی نماند. کم کم پای کارهایی به میان آمد که هر چند سخت بود، ولی ارزشی نداشت و کمکی به زیبایی شعر نمی کرد.    مثلاً شاعری قطعه ای می گفت بدون حرف الف یا بدون نقطه یا مصراعی می ساخت که از هر دو سو یکسان خوانده می شد یا غزلی می ساخت که از حروف نخستین مصراعهای آن، اسم فلان کس یا فلان واقعه تاریخی استخراج می شد. در این جا هم همانند شعر کانکریت، اشتباهی در سبک و سنگین کردن عناصر شعر رخ داده بود و شاعران، یک هنرمندی فرعی و کم خاصیت را کانون توجّه خویش ساخته بودند. اصولاً این اولویت بندی های واژگون، از خواص دورانهای رکود و انحطاط است که شاعران، سلیقه هایی بیمارگونه پیدا می کنند و شعرهایی بیمارگونه می سرایند. ادبا نیز به جای پرهیزدادن شاعران از این کارهای بیهوده، برای هر یک از این تفنّن ها نامی تراشیدند و در داخل صنایع بدیع، جایش دادند. کم کم صنعتگری و آن هم بدون توجه به تأثیر هنری این صنایع، یک ارزش تلقّی شد و بعضی تصوّر کردند که قوّت شاعری شان، به میزان برخورداری از این صنایع عجیب و غریب وابسته است. از سویی دیگر، ادبا نیز چنین پنداشتند که هر چه دامنه تقسیم بندی را بیشتر گسترش بدهند، به شعر کمک بیشتری کرده اند.    مثلاً جناس، یکی از صنایع مهم بدیع بود یعنی آوردن دو کلمه ای که در لفظ یکسان و در معنی متفاوت باشند نظیر "شانه" در این بیت امیر خسرو دهلوی امیر خسرو دهلوی، : تار زلفت را جدا مشّاطه گر از شانه کرد دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد می شد جناس را عنوانی گسترده گرفت برای انواع گوناگون این تناسب، ولی قدمای ما چنین نکردند و شاخه هایی نیز در داخل جناس پدید آوردند مثل جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مرکّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مکرّر. در این میان مثلاً جناس خط آن بوده است که ارکان جناس در کتابت یکی و در تلفظ و نقطه گذاری متفاوت باشند مثل "درشت" و "درست" و در مقابل، جناس لفظ آن بوده است که کلمات متجانس در تلفّظ یکسان و در کتابت متفاوت باشند مثل "خوار" و "خار". باری این توهّم که قوت شاعر در استفاده از صنایع نهفته است و این پندار که هر چه تقسیم بندیها را ریزتر کنیم، خدمت بیشتری کرده ایم، دست به دست هم دادند و باعث افزایش حیرت انگیز صنعتهای شعری شدند

به گونه ای که در طی چند قرن، تعداد صنایع که روزی کمتر از بیست بود، به بیش از دویست رسید و افسوس که بیشتر اینها از سر تفنّن و بیکاری بود و نشانه انحطاط ذوق جامعه شعری ما. در این میان ما چه می توانیم کرد؟ باید دست به پالایش بزنیم و از میان انبوه صنعتهایی که در کتابها آمده، آنها را که واقعاً به زیبایی و رسایی سخن کمک می کنند، بیرون بکشیم و به کار ببریم.   بسیاری از صنایع، واقعاً بیهوده اند و باعث اتلاف وقت و توان شاعر مثل انواع معمّا و موشّح و ماده تاریخ و التزام به حروف یا حذف حروف. بعضی دیگر مبنای هنری دارند، ولی ارزش و حضورشان در شعر، در این حد نیست که برایشان اسم و عنوانی داشته باشیم و در غیر این صورت، ضرر کنیم; مثل لف و نشر یا ردالمطلع. تعداد دیگری از صنایع، در یکدیگر قابل ادغام هستند و نیازی به دسته بندی مستقل آنها نیست; مثل انواع جناس. پس از این غربال کردن بیرحمانه ولی لازم و ضروری، فقط تعدادی انگشت شمار از این صنعتها باقی مانند که هم ارزش استفاده دارند و هم جای بحث و ارزیابی. ما بعضی از اینها را با عنوانهایی دیگر، در ضمن مباحث خویش مطرح کرده ایم; یعنی با تقسیم بندی ای که ما داشته ایم، انواع جناس، اشتقاق، قلب و دیگر صنایعی که مبنای شان تناسب لفظی است در مجموعه کلّی "موسیقی داخلی" می گنجند و بسیاری از صنایع معنوی مثل مراعات النظیر، تضاد و... در مجموعه "موسیقی معنوی" جای می گیرند. تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و اغراق هم که جزو صور خیال مطرح شده اند. بنابراین آن چه در میدان باقی مانده، ایهام است و تضمین و تلمیح و چند صنعت جزئی دیگر.

در اینجا در خصوص آرایه های ادبی به اختصار مطالبی آورده میشود:

1- تشبیه : نشان دادن همانندی بین دو یا چند پدیده است .هرتشبیهی در اصل 4رکن و پایه دارد:

ارکان تشبیه : مشبّه و مشبّهٌ به – ادات تشبیه – وجه تشبیه

مثال:

بلم آرام چون قویی سبکبال // به نرمی بر سر کارون همی رفت

بلم=: مشبّه / چون= ادات تشبیه / قویی سبکبال = مشبّهٌ به / نرم و آرام پیش رفتن = وجه تشبیه

1- تشبیه انواع مختلف دارد:

تشبیه بلیغ : دو رکن ادات تشبیه و وجه تشبیه حذف می شود .

تشبیح بلیغ اسنادی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه نشده اند : علم ، نور است – قدش ، سرو است .

تشبیه بلیغ اضافی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه شده اند : نورِعلم – درختِ دوستی – قدِ سرو .



خرید و دانلود تخقیق در مورد آرایه های ادبی  16 ص


تحقیق در مورد آرایه های ادبی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

آرایه های ادبی

آرایه های ادبی (صنایع بدیعی) این "صنایع بدیعی"، عنوانی قدیمی است برای بخشی از هنرمندیهای شاعران که خارج از قلمرو وزن و قافیه بوده و به عنوان آرایشهایی برای کلام به کار می رفته است.   ادبای قدیم ما کوشیده اند هر چه از این هنرمندیها در کار شاعران به چشم شان می خورد، مدوّن کنند و در شاخه هایی از صنایع بدیع بگنجانند و یا در صورت نیاز، شاخه های جدیدی برای آنها بتراشند. علم بدیع نیز عنوان دانشی بوده که برای دسته بندی این صنایع و نشان دادن آنها در شعر به کار می رفته است. شاید آنگاه که علم بدیع تدوین شد، ادبا پنداشتند که خدمتی بزرگ انجام شده و آنان می توانند به کمک این دانش، شگردها و هنرمندیهای لفظی و معنوی شعرها را قانونمند و مدوّن کنند و در اختیار شاعران قرار دهند.   مثلاً وقتی شاعری گفته بود صندوق خود و کاسه درویشان را خالی کن و پر کن که همین می ماند عالِم بدیع می توانست به او توضیح دهد که در این بیت، حداقل دو صنعت به کار رفته; نخست آوردن دو مفهوم متضاد "خالی" و "پر" در یک بیت که "طباق" نام دارد و دوّم ترتیب خاصی که در "صندوق و کاسه" مصراع اوّل و "خالی و پر" مصراع دوّم است; یعنی صندوق خود را خالی کن و کاسه درویشان را پُر. این صنعت را هم ادبا "لفّ و نشر" نام نهاده بودند. تا این جا، مشکلی در کار نبود; شاعران هنرمندی می کردند و ادبا، نامگذاری و دسته بندی آن هنرمندیها را بر عهده داشتند. ولی وضع به این منوال باقی نماند. کم کم پای کارهایی به میان آمد که هر چند سخت بود، ولی ارزشی نداشت و کمکی به زیبایی شعر نمی کرد.    مثلاً شاعری قطعه ای می گفت بدون حرف الف یا بدون نقطه یا مصراعی می ساخت که از هر دو سو یکسان خوانده می شد یا غزلی می ساخت که از حروف نخستین مصراعهای آن، اسم فلان کس یا فلان واقعه تاریخی استخراج می شد. در این جا هم همانند شعر کانکریت، اشتباهی در سبک و سنگین کردن عناصر شعر رخ داده بود و شاعران، یک هنرمندی فرعی و کم خاصیت را کانون توجّه خویش ساخته بودند. اصولاً این اولویت بندی های واژگون، از خواص دورانهای رکود و انحطاط است که شاعران، سلیقه هایی بیمارگونه پیدا می کنند و شعرهایی بیمارگونه می سرایند. ادبا نیز به جای پرهیزدادن شاعران از این کارهای بیهوده، برای هر یک از این تفنّن ها نامی تراشیدند و در داخل صنایع بدیع، جایش دادند. کم کم صنعتگری و آن هم بدون توجه به تأثیر هنری این صنایع، یک ارزش تلقّی شد و بعضی تصوّر کردند که قوّت شاعری شان، به میزان برخورداری از این صنایع عجیب و غریب وابسته است. از سویی دیگر، ادبا نیز چنین پنداشتند که هر چه دامنه تقسیم بندی را بیشتر گسترش بدهند، به شعر کمک بیشتری کرده اند.    مثلاً جناس، یکی از صنایع مهم بدیع بود یعنی آوردن دو کلمه ای که در لفظ یکسان و در معنی متفاوت باشند نظیر "شانه" در این بیت امیر خسرو دهلوی امیر خسرو دهلوی، : تار زلفت را جدا مشّاطه گر از شانه کرد دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد می شد جناس را عنوانی گسترده گرفت برای انواع گوناگون این تناسب، ولی قدمای ما چنین نکردند و شاخه هایی نیز در داخل جناس پدید آوردند مثل جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مرکّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مکرّر. در این میان مثلاً جناس خط آن بوده است که ارکان جناس در کتابت یکی و در تلفظ و نقطه گذاری متفاوت باشند مثل "درشت" و "درست" و در مقابل، جناس لفظ آن بوده است که کلمات متجانس در تلفّظ یکسان و در کتابت متفاوت باشند مثل "خوار" و "خار". باری این توهّم که قوت شاعر در استفاده از صنایع نهفته است و این پندار که هر چه تقسیم بندیها را ریزتر کنیم، خدمت بیشتری کرده ایم، دست به دست هم دادند و باعث افزایش حیرت انگیز صنعتهای شعری شدند

به گونه ای که در طی چند قرن، تعداد صنایع که روزی کمتر از بیست بود، به بیش از دویست رسید و افسوس که بیشتر اینها از سر تفنّن و بیکاری بود و نشانه انحطاط ذوق جامعه شعری ما. در این میان ما چه می توانیم کرد؟ باید دست به پالایش بزنیم و از میان انبوه صنعتهایی که در کتابها آمده، آنها را که واقعاً به زیبایی و رسایی سخن کمک می کنند، بیرون بکشیم و به کار ببریم.   بسیاری از صنایع، واقعاً بیهوده اند و باعث اتلاف وقت و توان شاعر مثل انواع معمّا و موشّح و ماده تاریخ و التزام به حروف یا حذف حروف. بعضی دیگر مبنای هنری دارند، ولی ارزش و حضورشان در شعر، در این حد نیست که برایشان اسم و عنوانی داشته باشیم و در غیر این صورت، ضرر کنیم; مثل لف و نشر یا ردالمطلع. تعداد دیگری از صنایع، در یکدیگر قابل ادغام هستند و نیازی به دسته بندی مستقل آنها نیست; مثل انواع جناس. پس از این غربال کردن بیرحمانه ولی لازم و ضروری، فقط تعدادی انگشت شمار از این صنعتها باقی مانند که هم ارزش استفاده دارند و هم جای بحث و ارزیابی. ما بعضی از اینها را با عنوانهایی دیگر، در ضمن مباحث خویش مطرح کرده ایم; یعنی با تقسیم بندی ای که ما داشته ایم، انواع جناس، اشتقاق، قلب و دیگر صنایعی که مبنای شان تناسب لفظی است در مجموعه کلّی "موسیقی داخلی" می گنجند و بسیاری از صنایع معنوی مثل مراعات النظیر، تضاد و... در مجموعه "موسیقی معنوی" جای می گیرند. تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و اغراق هم که جزو صور خیال مطرح شده اند. بنابراین آن چه در میدان باقی مانده، ایهام است و تضمین و تلمیح و چند صنعت جزئی دیگر.



خرید و دانلود تحقیق در مورد آرایه های ادبی


تحقیق در مورد بررسی برخی از صنایع ادبی در درس ششم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

گفتاری در صنعت

تعریف صنعت:

به ابزاری که موسیقی کلام را بوجود می آورند یا افزون می کنند و بین اجزاء کلام روابط هنری بوجود می آورند اصطلاحاً ((صنعت بدیعی ))گویند این ابزار گاهی جنبه ی لفظی دارند و موسیقی کلام را از نظر روابط آوایی افزون می کنند و گاهی جنبه ی معنایی دارند و از طریق تناسب و روابط معنایی کلام را منسجم تر می کنند.مانند تقابل دو واژه ی شکست و پیروزی و آوردن لفظ شکست به دو معنی در بیت زیر:

شکست زلف تو صد دل اسیر خویش کند که هست نعمت پیروزی از شکست ترا

روش تسجیع:

روش تسجیع بوجود آوردن یا افزون کردن موسیقی کلام بوسیله ی هماهنگ کردن کامل یا نسبی کلمات و جملات است.

سجع:

1-سجع در کلمه:سجع به معنی آهنگ است به کلامی که بین کلمات آن هماهنگی باشد کلام مسجّع گویند.سجع بر سه گونه است:

1-1-سجع متوازی:آن تقابل کلمات هم هجایی است که دارای حرف پایانی مشترک هم باشند:

دست/بست/مست/است-------توان/گمان

2-1-سجع مطرّف:آن تقابل دو کلمه است که یکی نسبت به دیگری هجایی در آغاز بیشترداشته باشد و حرف پایانی آن ها یکسان باشد:

دار/شکار----- راز/جواز ----- اطوار/وقار

3-1-سجع متوازن:تقابل کلمات هم هجایی است که فقط هم هجا بوده و حروف پایانی آن- ها حتماً متفاوت باشد:

کام/کار----- نظم/راز----- موّاج/نقّاد

الف)سجع

سجع متوازی:

-یکی در صورت درویشان نه بر صفت ایشان در محفلی دیدم نشسته و شنعتی در پیوسته.

بین واژه های ((صورت/صفت/نشسته/پیوسته))سجع متوازی است.

-قوّت طاعت در لقمه ی لطیف است و صحّت عبادت در کسوت نظیف.

بین واژه های((قوّت/صحّت/کسوت و هم چنین لطیف/نظیف))سجع متوازی است.

-اسب فصاحت در میدان وقاحت جهانید و هم تصوّر کند که توانگران تریاق اند یا کلید خزانه ی ارزاق.

کلمات((فصاحت/وقاحت و تریاق/ارزاق))سجع متوازی است.

-حرفی نگویند الّا به سفاهت و نظر نکنند الّا به کراهت.

واژه های ((سفاهت/کراهت))سجع متوازی است.

-به غرّت مالی که دارند و عزّت جاهی که پندارند برتر از همه نشینند ، غرّت و عزّت ، سجع متوازی است.

-چو ابر آذارند و نمی بارند و چشمه ی آفتاب اند و برکس نمی تابند بر مرکب استطاعت سوارند و نمی رانند قدمی بهر خدا ننهند و درمی بی منّ و أذی ندهند.

بین واژه های نمی بارند،نمی تابند،نمی رانند،و همچنین واژه های قدمی و درمی،و ننهند و ندهند ،سجع متوازی است.

-تا بار عزیزان ندهند و دست جفا برسینه ی صاحب تمیزان نهند.عزیزان ،تمیزان سجع متوازی اند.

-هر کجا سختی کشیده ای تلخی دیده ای را بینی خود را به شره در کارهای مخوف اندازد و از توابع آن نپرهیزد و از عقوبت ایزد نهراسد و حلال از حرام نشناسد.

بین واژه های ((سختی و تلخی،کشیده ای و دیده ای،نهراسد و نشناسد))سجع متوازی است.

-صاحب دنیا به عین عنایت حق ملحوظ است و به حلال از حرام محفوظ .

واژه های ملحوظ و محفوظ سجع متوازی است.

-گفت:نه ،که من بر حال ایشان رحمت می برم گفتم:نه، که بر مال ایشان حسرت می خوری.

بین واژه های ((حال و مال –رحمت و حسرت))سجع متوازی است.

-تا عاقبه الامر دلیلش نماند و ذلیلش کردم.دلیلش و ذلیلش سجع متوازی است.

-مرافعه ی این سخن پیش قاضی بردیم و به حکومت عدل راضی شدیم تا حاکم مصلحتی بجوید و میان توانگران و درویشان فرقی بگوید.

بین واژه های ((قاضی با راضی و بجوید با بگوید ))سجع متوازی است.

-ای که توانگران را ثنا گفتی و بر درویشان جفا رو داشتی.ثنا و جفا سجع متوازی

-هر جا که گل است خارست و با خَمر خُمارست و بر سرگنج مارست آنجا که دْرّ شاهسوارست نهنگ مردم خوارست.بین واژه های ((خار،مار و خوار))سجع متوازی است.

-نظر نکنی در بستان که بیدمشک است و چوب خشک؟همچنین در زمره ی توانگران شاکراند و کفور و در حلقه ی درویشان صابراند و صنجور.

بین کلمات((مشک و خشک-شاکرو صابر-کفور و صنجور))سجع متوازی است.

-مقرّبان حضرت حق توانگران اند درویش سیرت و درویشان اند توانگر همّت و مهین توانگران آن است که غم درویش خورد و بهین درویشان آن است که کم توانگر گیرد.

بین واژه های((حضرت،سیرت و همت و هم چنین واژه های مهین و بهین))سجع متوازی است.

-طایفه ای هستند براین صفت که بیان کردی:قاصر همّت،کافر نعمت که ببرند و بنهند و نخورند و ندهند .بین واژه های ((قاصر و کافر،همت و نعمت،ببرند و بنهند و نخورند و ندهند))سجع متوازی است.

-طایفه ای خوان نِعم نهاده و دست کرم گشاده و طالب نام اند و مغفرت و صاحب دنیا و آخرت.بین واژه های ((نعم و کرم،نهاده و گشاده،طالب و صاحب،مغفرت و آخرت))سجع متوازی است.

-به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما معنی درگذشتیم بعد از مجارا طریق مدارا گرفتیم.بین واژه های (( قضا و رضا و معنی ،مجارا و مدارا))سجع متوازی است.

سجع مطرّف:آن نوع سجع است که واژه های متقابل دارای حرف پایانی یکسان باشند ولی در دو واژه ی متقابل یکی نسبت به دیگری هجایی بیشتر داشته باشد.

-درویش را دست قدرت بسته و پای ارادت شکسته. قدرت ،ارادت/بسته،شکسته

ارادت یک هجا نسبت به قدرت و شکسته نیز یک هجا نسبت به بسته زیاد دارد.

-توانگران محتمل بارگران از بهر دگران اند:گران و دگران سجع مطرّف می باشد.



خرید و دانلود تحقیق در مورد بررسی برخی از صنایع ادبی در درس ششم