لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
گفتاری در صنعت
تعریف صنعت:
به ابزاری که موسیقی کلام را بوجود می آورند یا افزون می کنند و بین اجزاء کلام روابط هنری بوجود می آورند اصطلاحاً ((صنعت بدیعی ))گویند این ابزار گاهی جنبه ی لفظی دارند و موسیقی کلام را از نظر روابط آوایی افزون می کنند و گاهی جنبه ی معنایی دارند و از طریق تناسب و روابط معنایی کلام را منسجم تر می کنند.مانند تقابل دو واژه ی شکست و پیروزی و آوردن لفظ شکست به دو معنی در بیت زیر:
شکست زلف تو صد دل اسیر خویش کند که هست نعمت پیروزی از شکست ترا
روش تسجیع:
روش تسجیع بوجود آوردن یا افزون کردن موسیقی کلام بوسیله ی هماهنگ کردن کامل یا نسبی کلمات و جملات است.
سجع:
1-سجع در کلمه:سجع به معنی آهنگ است به کلامی که بین کلمات آن هماهنگی باشد کلام مسجّع گویند.سجع بر سه گونه است:
1-1-سجع متوازی:آن تقابل کلمات هم هجایی است که دارای حرف پایانی مشترک هم باشند:
دست/بست/مست/است-------توان/گمان
2-1-سجع مطرّف:آن تقابل دو کلمه است که یکی نسبت به دیگری هجایی در آغاز بیشترداشته باشد و حرف پایانی آن ها یکسان باشد:
دار/شکار----- راز/جواز ----- اطوار/وقار
3-1-سجع متوازن:تقابل کلمات هم هجایی است که فقط هم هجا بوده و حروف پایانی آن- ها حتماً متفاوت باشد:
کام/کار----- نظم/راز----- موّاج/نقّاد
الف)سجع
سجع متوازی:
-یکی در صورت درویشان نه بر صفت ایشان در محفلی دیدم نشسته و شنعتی در پیوسته.
بین واژه های ((صورت/صفت/نشسته/پیوسته))سجع متوازی است.
-قوّت طاعت در لقمه ی لطیف است و صحّت عبادت در کسوت نظیف.
بین واژه های((قوّت/صحّت/کسوت و هم چنین لطیف/نظیف))سجع متوازی است.
-اسب فصاحت در میدان وقاحت جهانید و هم تصوّر کند که توانگران تریاق اند یا کلید خزانه ی ارزاق.
کلمات((فصاحت/وقاحت و تریاق/ارزاق))سجع متوازی است.
-حرفی نگویند الّا به سفاهت و نظر نکنند الّا به کراهت.
واژه های ((سفاهت/کراهت))سجع متوازی است.
-به غرّت مالی که دارند و عزّت جاهی که پندارند برتر از همه نشینند ، غرّت و عزّت ، سجع متوازی است.
-چو ابر آذارند و نمی بارند و چشمه ی آفتاب اند و برکس نمی تابند بر مرکب استطاعت سوارند و نمی رانند قدمی بهر خدا ننهند و درمی بی منّ و أذی ندهند.
بین واژه های نمی بارند،نمی تابند،نمی رانند،و همچنین واژه های قدمی و درمی،و ننهند و ندهند ،سجع متوازی است.
-تا بار عزیزان ندهند و دست جفا برسینه ی صاحب تمیزان نهند.عزیزان ،تمیزان سجع متوازی اند.
-هر کجا سختی کشیده ای تلخی دیده ای را بینی خود را به شره در کارهای مخوف اندازد و از توابع آن نپرهیزد و از عقوبت ایزد نهراسد و حلال از حرام نشناسد.
بین واژه های ((سختی و تلخی،کشیده ای و دیده ای،نهراسد و نشناسد))سجع متوازی است.
-صاحب دنیا به عین عنایت حق ملحوظ است و به حلال از حرام محفوظ .
واژه های ملحوظ و محفوظ سجع متوازی است.
-گفت:نه ،که من بر حال ایشان رحمت می برم گفتم:نه، که بر مال ایشان حسرت می خوری.
بین واژه های ((حال و مال –رحمت و حسرت))سجع متوازی است.
-تا عاقبه الامر دلیلش نماند و ذلیلش کردم.دلیلش و ذلیلش سجع متوازی است.
-مرافعه ی این سخن پیش قاضی بردیم و به حکومت عدل راضی شدیم تا حاکم مصلحتی بجوید و میان توانگران و درویشان فرقی بگوید.
بین واژه های ((قاضی با راضی و بجوید با بگوید ))سجع متوازی است.
-ای که توانگران را ثنا گفتی و بر درویشان جفا رو داشتی.ثنا و جفا سجع متوازی
-هر جا که گل است خارست و با خَمر خُمارست و بر سرگنج مارست آنجا که دْرّ شاهسوارست نهنگ مردم خوارست.بین واژه های ((خار،مار و خوار))سجع متوازی است.
-نظر نکنی در بستان که بیدمشک است و چوب خشک؟همچنین در زمره ی توانگران شاکراند و کفور و در حلقه ی درویشان صابراند و صنجور.
بین کلمات((مشک و خشک-شاکرو صابر-کفور و صنجور))سجع متوازی است.
-مقرّبان حضرت حق توانگران اند درویش سیرت و درویشان اند توانگر همّت و مهین توانگران آن است که غم درویش خورد و بهین درویشان آن است که کم توانگر گیرد.
بین واژه های((حضرت،سیرت و همت و هم چنین واژه های مهین و بهین))سجع متوازی است.
-طایفه ای هستند براین صفت که بیان کردی:قاصر همّت،کافر نعمت که ببرند و بنهند و نخورند و ندهند .بین واژه های ((قاصر و کافر،همت و نعمت،ببرند و بنهند و نخورند و ندهند))سجع متوازی است.
-طایفه ای خوان نِعم نهاده و دست کرم گشاده و طالب نام اند و مغفرت و صاحب دنیا و آخرت.بین واژه های ((نعم و کرم،نهاده و گشاده،طالب و صاحب،مغفرت و آخرت))سجع متوازی است.
-به مقتضای حکم قضا رضا دادیم و از ما معنی درگذشتیم بعد از مجارا طریق مدارا گرفتیم.بین واژه های (( قضا و رضا و معنی ،مجارا و مدارا))سجع متوازی است.
سجع مطرّف:آن نوع سجع است که واژه های متقابل دارای حرف پایانی یکسان باشند ولی در دو واژه ی متقابل یکی نسبت به دیگری هجایی بیشتر داشته باشد.
-درویش را دست قدرت بسته و پای ارادت شکسته. قدرت ،ارادت/بسته،شکسته
ارادت یک هجا نسبت به قدرت و شکسته نیز یک هجا نسبت به بسته زیاد دارد.
-توانگران محتمل بارگران از بهر دگران اند:گران و دگران سجع مطرّف می باشد.