دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود مقاله کامل درباره قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان

فصل اول- تعاریف :

ماده 1- اصطلاحات زیر در معانی مربوط به کار می‌روند:

دفتر مهندسی: هر گونه محل انجام خدمات مهندسی ساختمان که طبق ماده (9) آیین‌نامه اجرایی قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان مجوز فعالیت دریافت نموده باشد.

شخص حقیقی: مهندسان دارای پروانه اشتغال به کار مهندسی ، کاردانهای فنی و معماران تجربی دارای پروانه اشتغال بکار کاردانی یا تجربی می‌باشند.

شخص حقوقی: شرکت، موسسه، سازمان و نهاد عمومی یا خصوصی که برای انجام خدمات مهندسی، دارای پروانه اشتغال بکار مهندسی شخص حقوقی معتبر از وزارت مسکن و شهرسازی باشد.

فصل دوم ـ مقررات ملی ساختمان

ماده 2ـ مقررات ملی ساختمان، مجموعه اصول و قواعد فنی و ترتیب کنترل اجرای آنهاست که باید در طراحی، محاسبه، اجرا، بهره‌برداری و نگهداری ساختمانها در جهت تأمین ایمنی، بهداشت، بهره‌دهی مناسب، آسایش، صرفه اقتصادی، حفاظت محیط‌زیست و صرفه‌جویی در مصرف انرژی و حفظ سرمایه‌های ملی رعایت شود.

ماده 3 ـ مقررات ملی ساختمان دارای اصول مشترک و یکسان لازم‌الاجرا در سراسر کشور است و بر هرگونه عملیات ساختمانی نظیر تخریب، احداث بنا، تغییر در کاربری بنای موجود، توسعه بنا، تعمیراساسی و تقویت بنا حاکم می‌باشد.

ماده 4 ـ مقررات ملی ساختمان به عنوان تنها مرجع فنی و اصل حاکم در تشخیص صحت طراحی، محاسبه، اجرا، بهره‌برداری و نگهداری ساختمانها اعم از مسکونی، اداری، تجاری، عمومی، آموزشی، بهداشتی و نظایر آن است.

تبصره: در مباحثی که مقررات ملی ساختمان تدوین نگردیده باشد، تا زمان تصویب، منابع معتبر(به طور ترجیحی منتشر شده توسط مراجع ملی ذی‌ربط) ملاک عمل خواهند بود.

فصل سوم : اشخاص حقوقی و دفاتر مهندسی طراحی ساختمان

ماده 5-به منظور تنسیق امور صنفی و شغلی مهندسان متخصص در رشته‌های هفتگانه ساختمان و در جهت ارائه خدمات مهندسی کارآمد، کلیه طراحی‌ها از جمله معماری، سازه، تأسیسات برقی و مکانیکی باید توسط اشخاص حقوقی یا دفاتر مهندسی طراحی ساختمانی صلاحیتدار دارای پروانه اشتغال، بعنوان طراح تهیه گردد.

تبصره1: برای تعیین فعالیتهای اشخاص حقیقی دارای پروانه اشتغال، وزارت مسکن وشهرسازی نسبت به تهیه و ابلاغ دستورالعمل لازم اقدام خواهد نمود.

تبصره2: اشخاص حقیقی دارنده پروانه اشتغال به کار مهندسی می‌توانند دفتر مهندسی طراحی تشکیل دهند مشروط به آن که برای دفتر یادشده از وزارت مسکن و شهرسازی مجوز فعالیت دریافت نمایند و در محل اشتغال به این فعالیت تابلوی دفتر مهندسی نصب کنند.

ماده 6- اشخاص حقوقی، موسس یا موسسین دفاتر مهندسی طراحی ساختمان باید دارای پروانه اشتغال به کار مهندسی معتبر از وزارت مسکن و شهرسازی باشند و مطابق با قراردادی که با مالک منعقد می‌نمایند عهده‌دار انجام خدمات براساس دستورالعمل ابلاغی از طرف وزارت مسکن و شهرسازی خواهند بود.

ماده 7- شهرداریها و سایر مراجع صدور پروانه ساختمانی مکلفند تنها نقشه‌هایی را بپذیرند که توسط اشخاص حقوقی، یا مسئولین دفاتر مهندسی طراحی ساختمان و طراح آن در حدود صلاحیت و ظرفیت مربوط امضاء و مهر شده است.

ماده 8- سازمان نظام مهندسی استان موظف به نظارت بر حسن انجام خدمات اشخاص حقوقی و دفاتر مهندسی طراحی ساختمان می‌باشد و در صورت مشاهده تخلف باید مراتب را حسب مورد برای رسیدگی و اتخاذ تصمیم به شورای انتظامی استان، سازمان مسکن و شهرسازی استان و سایر مراجع قانونی ذیربط اعلام نمایند. در صورت احراز هرگونه تخلف، برخورد انضباطی تا حد ابطال پروانه اشتغال صورت خواهد پذیرفت.

فصل چهارم – اشخاص حقوقی و دفاتر مهندسی اجرای ساختمان

ماده 9- کلیه عملیات اجرایی ساختمان باید توسط اشخاص حقوقی و دفاتر مهندسی اجرای ساختمان به عنوان مجری، طبق دستورالعمل ابلاغی از طرف وزارت مسکن و شهرسازی انجام شود و مالکان برای انجام امور ساختمانی خود مکلفند از اینگونه مجریان استفاده نمایند.

ماده10ـ مجری ساختمان در زمینه اجرا، دارای پروانه اشتغال به کار از وزارت مسکن و شهرسازی است و مطابق با قراردادهای همسان که با صاحبان کار منعقد می‌نماید اجرای عملیات ساختمان را براساس نقشه‌های مصوب و کلیه مدارک منضم به قرارداد بر عهده دارد. مجری ساختمان نماینده فنی صاحب کار در اجرای ساختمان بوده و پاسخگوی کلیه مراحل اجرای کار به ناظر و دیگر مراجع کنترل ساختمان می‌باشد.

تبصره: شهرداریها و سایر مراجع صدور پروانه ساختمانی موظفند نام و مشخصات مجری واجد شرایط را که توسط صاحب کار معرفی شده و نسخه‌ای از قرارداد منعقد شده با او را که در اختیار شهرداری و سازمان نظام مهندسی ساختمان استان قرار داده است، در پروانه مربوطه قید نمایند. مالکانی که دارای پروانه اشتغال به کار در زمینه اجرا می‌باشند نیازی به ارائه قرارداد ندارند.

ماده 11ـ مجری ساختمان مسئولیت صحت انجام کلیه عملیات اجرایی ساختمان را برعهده دارد و در اجرای این عملیات باید مقررات ملی ساختمان، ضوابط و مقررات شهرسازی، محتوای پروانه ساختمان و نقشه‌های مصوب مرجع صدور پروانه را رعایت نماید.

ماده 12ـ رعایت اصول ایمنی و حفاظت کارگاه و مسائل زیست‌محیطی به عهده مجری می‌باشد.

ماده 13 ـ مجری موظف است برنامه زمانبندی کارهای اجرایی را به اطلاع ناظر برساند و کلیه عملیات اجرایی به ویژه قسمتهایی از ساختمان که پوشیده خواهند شد با هماهنگی ناظر انجام داده و شرایط نظارت در چهارچوب وظایف ناظر (ناظرین) در محدوده کارگاه را فراهم سازد.

ماده 14ـ مجری موظف است قبل از اجرا، کلیه نقشه‌ها را بررسی و در صورت مشاهده اشکال، نظرات پیشنهادی خود را برای اصلاح به طور کتبی به طراح اعلام نماید.



خرید و دانلود دانلود مقاله کامل درباره قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان 28 ص


تحقیق در مورد قلب چیست 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 28 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

قلب چیست؟

کلمه «قلب» در فیزیولوژى و نیز در عرف عام معناى روشنى دارد و در فارسى به «دل» تعبیر مى‏شود و در سایر زبانها نیز مرادفات این واژه به همین عضو نامبرده اطلاق مى‏شود؛ ولى، در هنگامى که همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسى «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به کار مى‏گیرند؛ قطعا، چنین مفهومى منظور نظر گوینده نیست. و منظور ما نیز از طرح پرسش فوق روشن شدن همین معناى پیچده و اخلاقى آن و نیز اصطلاح قرآنى و روایى این واژه خواهد بود.

البته، مفسرین و فقهاء الحدیث، در مقام تبیین آیات و روایات و توضیح این واژه در زمینه اینکه در اصل براى چه معنایى وضع شده و به چه مناسبت در معنى دوم به کار مى‏رود مطالبى اظهار داشته‏اند و لغت شناسان نیز در بیان تناسب دو مفهوم قلب و رابطه آن دو گفته‏اند که کلمه «قلب» با تقلب و قلب و انقلاب که به معنى تغییر و تحول و زیر رو شدن است هم خانواده بوده و وجه مشترک بین معناى لغوى و اصطلاح اخلاقى آن نیز همین است زیرا در قلب به معنى اندام بدنى که دائما در آن، خون در حال زیر و رو شدن است و قلب به معناى اخلاقى و قرآنیش هم داراى حالات متغیر و دگرگون شونده است پس این واژه در این دو مورد به مناسبت همان نکته انقلاب و تقلب و تحول به کار رفته است.

این گونه بحثها در ارتباط با پاسخ پرسش فوق نمى‏تواند چندان مفید باشد. و ناگزیر لازم است براى روشن شدن مفهوم قلب در علم اخلاق و اصطلاح قرآنى و روایى آن فکر دیگرى بکنیم. قطعا اکنون که کلمه قلب در این دو مفهوم مختلف فیزیکى و اخلاقى به کار مى‏رود حکم مشترک لفظى را دارد و در هر یک از دو معناى فوق، بدون توجه بمعنى دیگرش و بدون آنکه رابطه میان آن دو در نظر گرفته شود، به کار خواهد رفت. یک علم طبیعى هنگامى که کلمه قلب را به کار مى‏برد منظورش به روشنى همان اندام خاص است و کمترین توجهى به معنى اخلاقى آن ندارد؛ چنانکه، یک عالم و دانشمند اخلاقى نیز از به کار گرفتن این کلمه جز همان مفهوم اصطلاحى ویژه اخلاق چیزى دیگرى در نظر ندارد و توجهى به مفهوم فیزیکى آن نمى‏کند. بنابراین، کلمه قلب به صورت مشترک لفظى در این دو معنا به کار مى‏رود و لازم نیست در بیان رابطه میان این دو معنا یا تشخیص مفهوم اصلى از فرعى از میان این دو مفهوم و توضیح آنکه در کدام نخست وضع و سپس به دیگرى نقل گردیده است، فکر خویش را به کار اندازیم؛ چرا که، این گونه مطالب هیچ تاثیرى در زمینه درک مفهوم اخلاقى کلمه قلب که مورد نظر ماست نخواهد داشت گرچه براى لغت شناسان بحثهایى شیرین به حساب آیند و گرچه در حد خودش از ارزشهایى نیز برخوردار باشند؛ چنانکه در تفسیر شریف المیزان نیز بحثى مستقل زیر عنوان «قلب در قرآن» عنوان شده و وجهى در بیان ارتباط این دو مفهوم قلب ارائه گردیده است به این صورت که حیات و زندگى انسان در نخستین مرحله‏اش به قلب تعلق مى‏گیرد و در آخرین مراحل نیز از قلب جدا مى‏شود یعنى آخرین عضوى که مى‏میرد و یا زندگى و حیات از آن جدا مى‏شود «قلب» است و در این زمینه به کلماتى از اطباء قدیم چون ابن سینا و تجربیات و اکتشافاتى از طب جدید که مؤید سخن ایشان در تناسب دو معناى قلب است استشهاد کرده‏اند. بنابراین، بکار بردن واژه قلب در روح و صفات روحى به این مناسبت است که «قلب» بمعناى اندامى از بدن تجلیگاه روح است و نخستین عضوى است که روح به آن تعلق مى‏گیرد و به یک معنى، واسطه ارتباط روح با بدن است.

البته، مطلب فوق یک مطلب تجربى است و اثبات صحت آن بر عهده علماى طبیعى خواهد بود و محتمل است که مطلب صحیحى باشد، ولى، سخن در این است که آیا به کار رفتن کلمه قلب در چنین معنا و مفهومى بدین لحاظ بوده که روح نخست به قلب تعلق مى‏گیرد و در آخر نیز از قلب خارج مى‏شود؟ آیا این که قلب اولین عضوى است که زنده مى‏شود و آخرین عضوى است که مى‏میرد باعث‏شده تا کلمه قلب را به معناى قوه مدرکه و مرکز عواطف به کار گیرند. شاید مناسبتر بود که روح به این معنا به کار مى‏رفت. روح است که معنى حیات را تداعى مى‏کند. و به هر حال به نظر ما اینکه لحاظ فوق منشا اطلاق کلمه «قلب» بر قوه مدرکه و مرکز عواطف شده باشد، دور از ذهن است.

همچنین، مى‏توان گفت: که حالات روحى و منسوب به قلب و روح نظیر شادى، اضطراب، تشویش و غیر آن بیشتر و نیز پیشتر از هر عضو دیگر در قلب و ناحیه قلب احساس مى‏شوند و انسان در بدن خویش «قلب» را به عنوان عضو مرتبط با این حالات مى‏شناسد. در حالت غم و اندوه این سینه است که تنگ مى‏شود و قلب است که مى‏طپد نبض است که به سختى مى‏زند و منشا حرکات نبض، قلب است. چنانکه در قرآن هم تعبیر «ضیق صدر» در چنین مواردى به کار رفته است که انسان احساس دلتنگى مى‏کند؛ چنانکه، در موارد احساس شادى و نشاط نیز کلمه «شرح صدر» را به کار مى‏برد. و اگر قرار باشد وجهى در بیان رابطه میان قلب به معناى اندام خاص با قلب به معناى قوه مدرکه و مرکز عواطف ارائه دهیم این وجه، وجیه‏تر و جالبتر به نظر مى‏رسد؛ گرچه همانطور که در بالا گفته شد هیچ یک از این گونه مباحث‏براى ما کارگشا نیست و در پاسخ به چیستى مفهوم قلب در قرآن نمى‏تواند به ما کمک کند. بنابراین، این سؤال طرح مى‏شود که پس راه شناخت مفهوم قلب و مصداق آن در قرآن چیست؟ که لازم است در اینجا به پاسخ آن بپردازیم.

راه شناخت حقیقت قلب

تنها راهى که ما براى شناخت معناى «قلب» در قرآن پیدا کرده‏ایم این است که در قرآن جستجو کنیم ببینیم چه کارهایى قلب نسبت داده شده و چه آثارى دارد و از راه مطالعه آثارش قلب را بشناسیم. ما هنگامى که با چنین دیدى به موارد کاربرد واژه قلب در قرآن مى‏پردازیم در مى‏یابیم که حالات گوناگون و صفات مختلفى به قلب و فؤاد نسبت داده شده است که مهمترین آنها از این قرار است:

یکى از آثارى که به «قلب» نسبت داده شده عبارت است از «ادارک» اعم از ادراک حصولى و ادراک حضورى که با تعابیر مختلف در قرآن مجید نشان داده مى‏شود که فهمیدن و درک کردن از شؤون «قلب» و به تعبیر دیگرى «فؤاد» است؛ از این رو است که مى بینیم قرآن با تعابیر مختلف و با استفاده از کلماتى از خانواده عقل و فهم و تدبر و ... کار ادراک و عم ادراک را به قلب نسبت مى‏دهد؛ یعنى، حتى در آنجا نیز که ادراک را از قلب نفى مى‏کند مى‏خواهد این حقیقت را القاء کند که قلب کار خودش را انجام نمى‏دهد و سالم نیست؛ یعنى، شان قلب این است که ادراک کند پس اگر ادراک نمى‏کند بخاطر عدم سلامت آن است که اگر سالم مى‏بود ناگزیر عمل ادراک را انجام مى‏داد.

در قرآن ما به آیاتى بر مى‏خوریم نظیر آیه:

«ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها». [1]



خرید و دانلود تحقیق در مورد قلب چیست 28 ص


مقاله درباره اعتقادات مسیحیت 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

آیین مسیحیت یکی از دین‌های بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینه‌ای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشه‌دار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» می‌باشد که با تجلیات خاص الوهی‌اش مانند «عیسی مسیح» و «روح‌القدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهان‌بینی مسیحیت امری مهم و کلیدی به‌شمار می‌رود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف‌ یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن می‌گوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهان‌بینی مسیحیت می‌باشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)

نام خدای مسیحیت

مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) می‌خوانند. این لفظ واژه‌ای «آرامی» است و به معنی پدر می‌باشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر به‌کرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیه‌السلام نقل شده است؛ به گونه‌ای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسان‌های مومن می‌خواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژه‌ای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعی‌کننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان می‌باشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیان‌کننده وجود رابطه‌ای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان می‌باشد، تناسب بیش‌تری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعی‌کننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز می‌باشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)

ابا و یهوه

بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیه‌السلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسه‌ای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودی‌بودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شده‌ام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)

بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونه‌ای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاح‌گری (رفرم) در یهودیت قلمداد می‌شده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازه‌ای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیده‌اش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شده‌اند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.

بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیه‌السلام از خداوند، گویایی بیش‌تری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند این‌گونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسب‌بودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر می‌آمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کم‌رنگ می‌نماید.

البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلال‌طلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.

اصل تجسد

دومین اصل اعتقادی مسیحیت را می‌توان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا می‌سازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح می‌دهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)

اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»‌ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.

-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور می‌دهد. زندگی او نوری است که در تاریکی می‌درخشد و تاریکی هرگز نمی‌تواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانون‌هایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)

این نگرش، شخصیت عیسی علیه‌السلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطوره‌ای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایه‌گذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.

- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستی‌ها در آسمان و زمین به وجود آمد.



خرید و دانلود مقاله درباره اعتقادات مسیحیت 28 ص


تحقیق در مورد فلسفه تعلیم وتربیت 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 28 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه

فلسفه تعلیم وتربیت

ابتدا باید فلسفه را تعریف کنیم.در واقع تعریف واحدی از فلسفه که مورد اتفاق همه صاحب نظران باشد وجود ندارد.دلیل آن وجود دیدگاههای متفاوت از فلسفه است.نظرات ما راجع به زندگی،جهان،ومسایلی از این قبیل از نوع فلسفی خواهد بود.هر پاسخی که به مسایل فوق داده شود در حقیقت فلسفه مارا نسبت به آنها بیان داشته است.هر فردی خواه نا خواه دیدی کلی در باره زندگی،جهان،و...دارد،یعنی دارای فلسفه است.نوع این فلسفه بستگی به عوامل بیشماری از جمله چگونگی شناخت،نحوه و میزان تجارب ونوع فرهنگی که ما در آن زندگی کرده ایم،دارد . بنابراین انتظار ما از فلسفه حل مسایل و مشکلات زندگی است.

هر چند که تعریف واحدی از فلسفه وجود ندارد.ولی ناگزیریم تعریفی از فلسفه داشته باشیم.فلسفه را اینگونه تعریف می کنیم:

فلسفه عبارت است از بررسی،شناخت و پاسخ به مسایل و مشکلات زندگی انسان به گونه ای که این مسایل و مشکلات را نتوان از طریق علمی و تجربی حل کرد.

بنابراین با توجه به تعریف فوق اهمیت فلسفه دراین است که به هرحال مسایلی در زندگی وجود دارد که پاسخ دادن به آنها از طریق علمی میسر نیست،بلکه تنها از طریق تفکر و اندیشیدن قابل حل می باشند.مسایلی از قبیل :آیا انسان آزاد است یا مجبور؟چرا انسان به وجود آمده است؟

در آموزش و پرورش هم مسایلی وجود دارد که برای پاسخگویی به آنها به فلسفه روی می آوریم وچون هر کسی دارای فلسفه ای است بنابراین در طول تاریخ مکاتب فلسفی گوناگونی پایه گذاری شده است.

افلاطون، جنسیت و تعلیم و تربیت

 پیشگفتار

گزانتیپ همسر سقراط_ منهای اینکه وجود تاریخی داشته باشد یا نه_ شمای کاریکاتورگونه ای است که یونانیان باستان از زن به تصویر کشیده اند. منهای داستانهای گوناگونی که از ماجراهای سقراط و همسر تندخو، نادان و بهانه جویش گزانتیپ نقل میکنند. در میان اثار شاعران، نمایشنامه نویسان و متفکران یونانی نیز جملات فروانی در نکوهش زنان وجود دارد.[1] افلاطون در این میانه استثنایی عجیب به شمار می آید چنانکه بلافاصله پس ازاو، گفته هایش توسط ارسطو  مورد انتقاد واقع شد. ارسطو نه تنها به دفاع از اندیشه ها و عقاید گذشته گان میپردازد، که گوی سبقت را از آنان می رباید چنانکه  نکوهش و تحقیر زنان  در سراسر تاریخ تفکر فلسفی همانندعادتی تکرار شده است. اما آنچه در این جا منظور نظر ماست پرداختن به اندیشه های افلاطون در باب جایگاه  زنان بعنوان اعضای اجتماعی است که افلاطون بعنوان آرمانشهر خود مطرح میکند. افلاطون در کتاب مفصل جمهوری و پس از آن، با جرح و تعدیلهایی در کتاب قوانین از آرمانشهر خود و قوانینی که باید بر آن حاکم باشد سخن میگوید و در این میانه به زنان جامعه آرمانی خود نگاهی متفاوت از اندیشه رایج در میان یونانیان دارد.

این تفاوت به قدری شگفت انگیز است که:«بسیاری از خوانندگان جمهوری افلاطون را به این نتیجه رسانده که شاهد استثنایی نادر در تارخ طولانی فلسفه غرب، در مورد بدنامی جنسی زنان هستند و برخی از آنان به این نتیجه رسیده اند که تمایل افلاطون برای اجازه دادن به زنان برای آموزش بهتر و مشاغل بالاتر نشان دهنده نوعی فمنیسم وی میباشد [2]

 در مقابل، نظریات دیگری هم وجود دارد که با استناد به برخی سخنان سقراط در جمهوری و سایرآثار افلاطون چنین نتیجه گیری را افراطی  و نادرست میدانند.مقصود این نوشتار بررسی آرا افلاطون درباره نقش و جایگاه اجتماعی زنان ، با توجه به دو رساله جمهوری و قوانین است.

بی مناسبت نیست اگر در ابتدای امر نگاه کوتاهی به وضعیت دو گروه از زنان یونانی که بطور خاص در اندیشه افلاطون موثر بوده اند داشته باشیم. گروه اول زنان آتنی هستند، انتقادات صریح افلاطون بیشتر متوجه آنان است که البته متناسب با وضعیت عمومی زنان یونانی است. گروه دوم زنان اسپارتی هستند که حضور آنان در نزدیکی آتن تا حدود زیادی بر اندیشه افلاطون برای پیگیری طرح جامعه ارمانی اش موثر بوده است.

 زنان یونانی

اینطور که از شواهد تاریخی بر می آید آتن قدیم بیش از آنکه به غرب متمایل باشد شرقی است و این امر را میتوان در آداب و رسوم، قیود اخلاقی و خلق و خوی مردمانش بازیافت. دختران آتنی در خانه به تحصیل می پرداختند و، بیشتر، خانه داری و علوم مربوط به آن را فرامیگرفتند. دختران در ورزشهای عمومی شرکت نمیکردند ؛ خواندن نوشتن، محاسبه رقص آواز موسیقی ریسندگی و بافندگی را در خانه و نزد مادر یا دایه خود می آموختند . در یونان فقط عده معدودی از زنان به تحصیلات کامل نایل میشدند، و اینان بیشتر فاحشه های ممتازبودند. برای زنان محترم از تحصیلات ابتدایی بالاتر ممکن نبوده است.[3]

در آتن همه قوانین و رسوم مربوط به امور جنسی – ازدواج،طلاق،حزانت فرزندان و..._ ساخته و پرداخته مردان و نماینده نوعی سیر قهقرایی است.[4]



خرید و دانلود تحقیق در مورد فلسفه تعلیم وتربیت 28 ص


تحقیق در مورد فضا و شگفتی هایش 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 45 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

منظومة شمسی چیست؟

زمینی که ما بر روی آن زندگی می کنیم سیاره ای است که همراه با هشت سیارة دیگر پیوسته در حال گردش به دور خورشید است . هشت سیارة دیگری که با سیارة زمین منظومة شمسی را تشکیل می دهند عبارتند از : عطارد - زهره (ناهید) - مریخ - مشتری - زحل (کیوان) - اورانوس - نپتون و پلوتون .

در فضای کیهانی اجرام دیگری هم به صورت معلق وجود دارند که ستاره های دنباله‌دار . سیارکها - شهاب‌سنگها و قمرها از آن جمله اند .

زمین شبانه روز به دور خورشید در چرخش است و ماه نیز در مداری به دور زمین می چرخد . گاهی اوقات ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد به طوری که ما از روی زمین قادر به دیدن خورشید نخواهیم بود . بروز چنین حالتی را خورشید گرفتگی یا خسوف می نامند .

خورشید ستاره ای سوزان :

خورشیدی که روزها در آسمان مشاهده می‌کنیم یک ستارة بسیار بزرگ است . تفاوت ستاره با سیاره آن است که ستاره در جای خود ثابت است اما سیاره ها در مدارهای معینی می رخند . خورشید که چون گلوله ای آتشین در فضای کیهانی قرار دارد نزدیکترین ستاره به کره زمین است .

خورشید دارای اشعه هایی است که نگاه کردن مستقیم به آن با چشم غیرمسلح بدون دوربین و تلسکوپهای نجومی برای چشم انسان خطرناک است ، تا حدی که باعث نابینایی شود .

در نظر ساکنان زمین خورشید هر بامداد از نقطه ای در مشرق بالا می آید و پس از طی آسمان بالای سرما ، هنگام غروب در نقطه ای از مغرب پایین می رود .در حالی که واقعیت چنین نیست و در واقع این زمین است که با چرخش دایمی خود چنین حالتی را بوجود می آورد .هنگامی که نیمی از کرة زمین مقابل خورشید قرار می گیرد روز است و با رسیدن شب ، روز در نیمة دیگر کرة زمین آغاز می شود .فراموش نکنیم که خورشید همواره می درخشد و خاموشی ندارد .

خورشید یکصد بار از کرة زمین بزرگتر است . اگر خورشید به اندازة یک توپ فوتبال در نظر بگیریم ، کرة زمین در مقایسة با آن به اندازة ته یک سنجاق است .

توده های گاز از سطح خورشید متصاعد است . حرارت این گاز از حرارت جسم خورشید کمتر است و تصاعد دایمی این گازها سبب می شود که سطح کرة خورشید آماس کرده و متورم بنظر بیاید .

سیارة عطارد :

عطارد نزدیکترین سیارة منظومة شمسی به کرة خورشید است . سطح این سیاره به سبب نزدیکی به کرة خورشید گرم و سوزان است و به همین سبب هیچ جانداری قادر به زندگی در آن نیست .

سفینة کیهان نورد «مارینر» چند سال پیش با عبور از نزدیکیهای عطارد توانست عکسهایی از سطح این سیاره بگیرد . سطح عطاردشباهت زیادی به کرة ماه دارد . سطح این سیاره پوشیده از دهانه های آتشفشانی است و اثری از هوا در آن مشاهده نمی شود .

عطارد کوچکترین سیارة منظومة شمسی است . کرة زمین سه برابر از سیارة عطارد بزرگتر است .



خرید و دانلود تحقیق در مورد فضا و شگفتی هایش 28 ص