لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مسیحیت و یهودیت
آیین مسیحی
یکی از دینهای بزرگ جهان است و پیروان این دین را مسیحی مینامند.
دین و گرایش های مسیحی
مسیحیت بهطور کلی به سه گرایش بزرگ کاتولیک "Catholic" ارتودوکس "Orthodox" و پروتستان"Protestant" تقسیم شدهاست که گرایشهای کوچک و زیادی نیز از آنها شاخه می گیرند.
مسیحیت آغازین
تعدادی از مذاهب در طول سدههای دوم و سوم میلادی در سراسر امپراتوری روم، پیروانی را برای خود جلب کردهاند. مراسم نیایش ایسوس و میتراپرستی طرفداران زیادی داشت، اما مهارت سنت پل (پل مقدس) در تبلیغ کمک کرد تا مسیحیت به صورت مذهب اصلی مردم روم، در دوران او در آید. مسیحیان غالباً توسط امپراتوران رومی مورد شکنجه شدیدی قرار میگرفتند، اما سرانجام مسیحیت به عنوان دین رسمی این امپراتوری پذیرفته شد. [نیاز به ذکر منبع]
امپراتوری روم در مقابل دین های که با آیین رسمی و خدایان رومی در جنگ نبودند و یا تقدیس امپراتور را به زیر سؤال نمیبردند، با آزاد اندیشی و تحمل برخورد میکرد. دین ملی رومیها قدری سرد و بی جان بود و تعجبی ندارد که دین های دارای جنبههای روحانی و احساسی بیشتربودند، محبوبیت بیشتری پیدا کردند.
دینهای دیگر
دین میترا الههٔ ایرانی نور، روی عشق و برادری و اهمیت آن تکیه میکرد. این دین بهویژه در بین سربازان رومی محبوبیت داشت. آیین لیموس، الههای مصری، بسیاری از زنان رومی را جلب نمود. مسیحیت به سرعت در میان قشرهای مختلف جامعه محبوبیت پیدا کرد.سخنان مسیح که برای تمام مردم بسیار نو و تازه بود، تصویری متفاوت از مفاهیم اصلی زندگی ارائه می داد. مفاهیمی همچون مرگ، زندگی، گناه، دنیای پس از مرگ و از همه مهمتر این سخنان چهره متفاوتی از خداوند ارائه می داد که با بسیاری از تعالیم خرافی و غلطی که در آن دوران خداوند را به شکل یک جبّار همیشه خشمگین معرفی می کردند، تفاوت اساسی داشت. در «انجیل»(لغتی یونانی به معنای مژده)که «عهد جدید» نیز خوانده شده و کتاب مقدس مسیحیان است؛ برای نخستین بار از خداوند،با عبارات «خدای محبت» و «پدر آسمانی» نام برده می شود.
مخالفان
اولین گروه مسیحیان از دیدگاه پاگانها (افرادی که خدایان متعددرا میپرستیدند) مورد تردید بودند. دلیل این مسئله آن بود که آنها تصور میکردند مسیحیان برای برگزاری «جشنهای انس» و آدمخواری، جلسات سری تشکیل میدهند. چرا که گوشت حیوانات قربانی شده در معبد پاگانها (کافران بت پرست) را خریداری نکرده و همچنین در تفریحات عمومی وحشیانه، شرکت نمیکردند. یهودیان و به ویژه روحانیون یهودی، از مخالفین درجه اول مسیحیت و گسترش آن به شمار می رفتند. روحانیون یهودی در منطقه یهودیه و سایر مناطق یهودی نشین آن زمان تنها قدرت های رسمی و پذیرفته شده سیاسی به شمار می آمدند. تعالیم مسیح و اقدامات عملی او، در ابتدا این صاحبان قدرت را شگفت زده می نمود. این تعالیم به طور کلی و ریشه ای مذهب مورد قبول و پذیرفته شده ای را که سالها در میان مردم آن منطقه رواج داشت و اصولاً پایه قدرت سیاسی روحانیون به شمار می آمد، مورد تردید قرار می داد. به علاوه این تعالیم بسیاری از رسوم و قوانینی را که روحانیون یهودی صرفاً برای حفظ و تثبیت قدرت و همچنین توجیه لزوم وجود خود با آیین یهودممزوج ساخته بودند را از اعتبار ساقط می نمود. نگرانی هایی که این مسائل در میان قدرتمندان یهود ایجاد می نمود، سبب شد که به مقابله با این حرکت برخیزند. دولت حاکمه بر منطقه در آن زمان،(که توسط امپراطور قیصر روم تعیین می گردید)به خاطر مسائلی از قبیل نفوذ بیشتر در میان مردم، حفظ انسجام منطقه و جلوگیری از ایجاد آشوب و مسایلی از این دست، با روحانیون یهود که در میان مردم صاحب قدرت سیاسی و معنوی بودند؛ گونه ای رابطه دو طرفه و مسالمت آمیز داشت. مأموران دولتی به خاطر حفظ مصالح امنیتی، با مشورت روحانیون هر چند وقت یکبار مسیحیان را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. بسیاری از مسیحیان شکنجه شده و مردند. اما به هر حال، علی رغم شکنجه و آزار فراوان، مسیحیت به گسترش خود ادامه داد.
دوران آشوب
در دوران آشوب بزرگ، که امپراتوری روم مورد تهدید حملهٔ بربرها و امپراتوری ایران قرار داشت، همه امپراتورها درجستجوی خدایی قدرتمند برای کمک به دفع بلا از روم، بودند امپراتور دیوکلتیانوس (۲۴۵ ـ ۳۱۳ میلادی)، میترا،الههٔ نور ایرانیان را به عنوان خدای خود اعلام کرد، که از امپراتوری حمایت و حفاظت کند. امپراتور کنستانتین (۲۸۰ ـ ۳۳۷)خدای مسیحیت را گزینش نمود.
کنستانتین
در سال ۳۱۲، کنستانتین در حالی که به طرف روم میرفت تا آن را از رقیب پس بگیرد، اعلام کرد که نشان مسیحی را روی خورشید دیدهاست و جملهٔ «شما با این علامت پیروز خواهید شد»، را به لاتین روی آن خواندهاست. روی پل میلویان بر روی رودخانهٔ تیبر، ارتش کنستانتین، به پیروزی رسید. در مدت کوتاهی، مسیحیت به عنوان مذهب رسمی امپراتوری روم، جایگاه خود را تثبیت کرد.[نیاز به ذکر منبع]
گروه(فرقه) های گوناگون ترسایی
گنوستی سیسم،مارسیون،مونتانوس،سابلیوس،ترتولیان،آنکراتیت ها،دناتیست ها،باور سه خدایی،آریوس،آریانیسم بنمایه:تاریخ قرون وسطا
تاریخشمار ابتدای مسحیت
۳۰ میلادی
در این سال عیسی مسیح از سوی مقامات رومی که آموزههای او را تهدیدی علیه خود میپنداشتند، مورد محاکمه قرار گرفته و مصلوب گردید.
۳۷ میلادی
پولس اهل تارسوس(از شهرهای یونان قدیم)، با دیدن صحنهای در جادهٔ دمشق، به دین مسیحیت میگرود و مأموریت خود را برای تبلیغ و مسیحی کردن غیر یهودیان، آغاز میکند.
۴۲ میلادی
شمعون ملقب به پطرس(از حواریون مسیح)که برای قرنهای متمادی به عنوان اولین پاپ، مقام او را جشن میگیرند، اولین جامعهٔ مسیحی را در رم بنیانگذاری میکند.
۶۴ میلادی
مسیحیان به خاطر آتش سوزی شهر رم مورد اتهام قرار گرفتند. امپراتور نرون طی تلاشی برای بدست آوردن مجدد محبوبیت خود، آنها را مورد شکنجه و آزار قرار میدهد. پطرس قدیس(سنت پیتر)در این زمان کشته میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
مقدمه :
مسیحیت یکی از ادیان بزرگ ابراهیمی است که با پیشینه ای نزدیک بیست قرن هنوز در گوشه در کنار جهان پیروان پرشماری داشته و از مقبولیت فراوانی برخوردار است . مهمترین عامل بقاء این دین بنیادهای الهی و آموزه های حیاتی آنان است پس از ظهور اسلام تامین مسیحیت در زمره ادیان رسمی قرار گرفت و مسیحیان به عنوان اهل کتاب پذیرفته شدند خاتمیت دین مبین اسلام هرگز معنای نفی مبانی وریشه های اصلی مسیحیت نمی باشد بلکه اسلام خود را متمم و مکمل تامین مسیح و قرآن را مصدق و ؟؟؟؟ بر انجیل معرفی کرده است با گذشت بیش از چهارصد سده از عمر مشترک اسلام و مسیحیت هنوز شمار زیادی از پیروان ایندو آیین نسبت به آموزه های دینی یکدیگر نام آشنا و بی خبر می باشند با توجه به رخدادهای جهان معاصر ضرورت هم سخنی این پیروان ادیان الهی بیش از پیش احساس می شود امروزه کافران با بهره گری از تکنولوژی نوین و با خلق انواع مکاتب فریبنده درصدد ریشه کن ساختن بنیادهای اصیل اعتقادی و ارزش های اخلاقی خداباوران و تهی ساختن انسان معاصر از معنویت هستند. لذا انسان های دین دار برای مقابله با این سیل ویرانگر چاره ای ندارند جز اینکه بر محور اصول و باورهای مشترک گردآوده ودژ محکمی را بنیان دهند و از آرمان های مشترک خود پاسداری کنند.
افزودن بر این پدیده ها و مقولات نوظهور دیگر ضرورت همدلی تمام متالهان راستین جهان را دو چندان می کند در دنیای معاصر در سایه گسترش منفعت ارتباطات تنها دانش کلام نمیتواندخود را در چارچوب آموزه های یک دین خاص محدود گرداند از این رو متکلمان معاصر بیش از آنان که به بررسی نزاع های این مذاهب مختلف یک دین بپردازند به مسائل ومباحث بین الادیان مشغول هستند و از وظایف اصلی خود غافل هستند . لذا آشنایی با تاریخ و اعتقادات دیگر ادیان مهم همچون مسیحیت میتواند سودمند واقع شده و زمینه گفتگوی علمی متکلمان مسلمانان و مسیحی را آماده سازند .
عیسی (ع): مسیحیت عیسی را شخصیتی دارای دوذات الهی وبشری میداند کهایندوذات هر کدام آثار مخصوص به خود را دارا می باشند ودر شخصیت مسیح باهم ترکیب یافته و هماهنگ شده اند و به تبع وجود دوذات عیسی دارای دو اراده است که از هماهنگی با یکدیگر فعالیت های الهی و بشری اورا سازماندهی می کنند .
قوم یهود به انتظار مصلح جهانی بودندو بهاعتقاد آنها این شخص می بایست از نسل داود و از فرزندان اسحاق باشد . کتاب اشعیا(ع) این مصلح را چنین معرفی می کند و نهالی از تنه ؟؟؟ بیرون آمده شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت . لذا مسیحیان اصرار دارند که مسیح (ع) را از نسل داود معرفی کنند تا پیشگویی های عهد عتیق بر روی قابل انطباق باشد . بنابراین درمواضع متعددی از انجیل ها از وی به عنوان پسر داود (ع) نام برده شده است .
عیسی (ع) به سه نام عیسی , مسیح و یسوع شهرت یافته است سیوع مخفف اسیوع و اصل آن اشیوع و اسم خاص حضرت مسیح (ع) است . بنابر انجیل جهتسمیه مسیح به سیوع آن است که خلایق از آتش جهنم میباشد لفظ مسیح از کلمه عبری ماشیاح (مسیاح) به مفهوم توهین شده اخذ شده است .
در منابع ما عیسی (ع) یکی از پنج پیامبر اولوالعزم الهی است این پیامبران علاوه بر ؟؟؟ که پرمنزلت ترین پیامبران هستند از خصوصیت صبریش از دیگران برخوردار هستند عیسی (ع) در خصوصیاتی چون زهد و ورع و کثرت عبادت در میان پیامبران الهی مثال زدنی بوده است . و به گفته آیه قرآنی رفتاری بسیار نیک نسبت به پدر ومادر خود داشته است و به مقای رسیده است که خداوند احدی از پیامبران ما در قرآن این چنین وصف نکرده است وجیهاً فی الدنیا و الاخره .
داستان صلیب : در انجیل های چهارگانه به تفصیل دررابطه با جریان دستگری مسیح و مصلوب شدن و مرگ وی بحث شده است . در پی معجزات فراوان (پرسرو صدای عیسی و مخالفت های صریح وی با علمای مفاسد یهود و محبوبیت دربین مردم روسای کهنه وکاتبان درصدد برآمدن تا اورا دستگیر نموده و به قتل برسانند . رومسای کهنه عیسی (ع) او را به کفر متهم کردندو اورا مستوجب مرگ دانستند لذا جامه قرمز بر اوپوشانده و تاجی از خار بر سرش گذاشتند ؟؟؟؟ بر سر وی زده آب دهان بر او انداختند و او را از شهر بیرون بردند تا مصلوب نمایند و رهگذری به نام شمعون قیروانی را مجبور کردند تا صلیب او را بردارد چون او را مصلوب کردند و ساعت ششم فرا رسید از این ساعت تا ساعت نهم تاریکی تمام زمین را فرا گرفت و در ساعت نهم عیسی (ع) بلند آواز داد خدایا خدایا چرا مرا واگذاردی ؟ پس آوازی بلند بر او آمد وجان داد اما بر منابع اسلامی به گونه ای دیگر با این قضیه برخورد شده است . و بر اساس روایات اسلامی عیسی(ع) از دنیا نرفته و مرگ را درک نکرده است و از ملاحظه آیات و روایات نتایجی حاصل می گردد که تمامی شبهات را دراین رابطه ؟؟؟ می برد . در منابع اسلامی مطرح شده است که مشخص دیگری به جای عیسی (ع) مصلوب گردیده که بر طبق روایات این شخص داوطلب شده بود تا خداوند چهره او را به عیسی شبیه ساخته خود را فدایی عیسی کند تا از قیامت , عیسی در بهشت باشد . و همچنین اینکه عیسی از دنیا نرفته ودر آخرالزمان بازخواهد گشت ودر واقع او به آسمان عروج کرده است .
مریم (س) در انجیل های ؟؟؟؟ مطالب زیادی در رابطه با شخصیت حضرت مریم به چشم نمی خورد و بیشترین ذکری که از وی به میان آمده است در جریان تولد عیسی می باشد به گفته کتاب مقدس مریم (س) درعقد مردی به نام یوسف بوده و قبل از تاخیرش با او عیسی را به دنیا آورده است پس از تولد نکاح آن دو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مسیحیت در ایران باستان
اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی از بسیاری جهات قابل توجه است. جامعۀ ایرانی در آن زمان به راستی آکنده از تضادها و چالش های بزرگ بود. ثروت و قدرت بیکران امپراتوری از یک سو مایۀ آزمندی و حسادت کشورهای همسایه بود و از سوی دیگر اختلاف طبقاتی بسیار شدید در درون جامعۀ ایرانی ، نفوذ و قدرت بی حساب موبدان زرتشتی و حضور مکتب های گوناگون فلسفی و باورهای دینی دیگر که خواهان دگرگون کردن جامعۀ به شدت طبقاتی و متعصب ایران بود ، جامعۀ ایرانی را از درون شکننده کرده بود.
ولی هرگونه دگرگونی و نوآوری که نفوذ موبدان و اربابان بزرگ را تهدید می کرد. با خشونت بسیار سرکوب می شد و برای دستیابی به این منظور ، موبدان و مالکان بزرگ حتی از به چالش کشیدن قدرت شاهنشاه نیز خودداری نمی کردند. زد و بند های درباری و فساد فزایندۀ درون دربار و دستگاه اشرافی همه و همه نشانه های یک امپراتوری بزرگ و بیمار بود.
واقعیت این است که شماری از پادشاهان ساسانی همچون یزدگرد یکم و قباد به لزوم انجام اصلاحات بنیادی در جامعۀ ایرانی پی برده بودند ولی نفوذ بیش از اندارۀ مالکان بزرک و همچنین موبدان و هیربدان که خود نیز در شمار مالکان بزرگ بودند مانع از انجام این اصلاحات می شد. و سرانجام نیز همین کارشکنی ها زمینۀ تاریخی برای شکست ایرانیان از عرب ها را فراهم کرد .هرمزد چهارم فرزند انوشیروان و پدر خسروپرویز به مسیحیان نسطوری توجه ویژه ای داشت و گویا این سبب شده بود تا موبدان و هیربدان زرتشتی از وی برنجند . نزدیکی روابط هرمزد چهارم با مسیحیان تا «جا پیش رفت که وی در سال 585 میلادی اجازه داد تا شورای اسقف ها ی مسیحی در ایران برگزار شود و از این روست که پذیرۀ پایانی این شورا از هرمزد چهارم به عنوان شاهنشاهی نیکوکار ، پیروزمند ، آشتی پذیر و انسان دوست نام می برد . شاید ماجرای زهردادن به موبدان موبد که در شاهنامه آمده و در زیر به آن اشاره خواهیم کرد ، نشانۀ ترس هرمزد از نفوذ فزاینده روحانیون زرتشتی بوده است . در شاهنامه آمده است که هرمزد نسبت به موبدان موبد بدگمان می شود و از این رو تصمیم می گیرد تا با خوراندن زهر او را از میان بردارد. چون موبدان موبد به پیشگاه هرمزد بار می یابد ، هرمزد او را مورد محبت قرار می دهد و می گوید تا از خوراکی که فرهم است ، بخورد . موبد که نسبت به شاه بدگمان است ، بهانه می آورد که سیر است و خوراک خورده است . هرمزد پافشاری کرده و با دست خود لقمه ای گرفته و می گوید دلم را نشکن و این لقمه را بخور
چو آن کاسۀ زهر پیش آوریدنگه کرد موبد ، بدان بنگریدبدان بیگمان دل پاک اویکه زهر است بر کاسه تریاک اویچو هرمز نگه کرد لب را ببستبدان کاسۀ زهر یازید دستبدان سان که شاهان نوازش کنندبدان بندگان نیز نازش کنندچو یازید دست گرامی به خوان از آن کاسه برداشت ، مغز استخوانبه موبد چنین گفت کای پاک مغزتو را کردم این لقمۀ خوب و نغزدهان باز کن تا خوری زین خورشازین پس چنین بایدت پرورشبدو گفت موبد ، به جان و سرتکه جاوید بادا سر و افسرتکزین نوشه خوردن نفرمائیم به سیری رسیدم ، نیافزائیمبدو گفت هرمز ، به خورشید و ماهبه پاکی روان جهاندار شاهکه بستانی این نوشه زانگشت منبدین آرزو نشکنی پشت منبدو گفت موبد که فرمان شاهبیامد ، نماند مرا رای و راه موبدان موبد در می یابد که چاره ای جز خوردن خوراک ندارد ، در حالی که می داند هرمزد در صدد زهر دادن به اوست . پس خوراک را می خورد و با تن زار و پیچان به خانه می رود و پادزهر می خواهد. از سوی دیگر هرمزد ، کسی را می فرستد تا از اثر زهر در موبد اطمینان یابد. موبد که فرستاده را می بیند ، اشک از دیدگانش روان می شود و به او می گوید که به هرمزد پیام دهد که بخت از او خواهد برگشت . در جهان بازپسین ، آن زمان که به طور برابر در پیشگاه داوری خداوند قرار گیریم ، من داد خود را از خدا خواهم گرفت . آنگاه می افزاید از این پس آسوده نخواهی خفت و سزای بدی را بدی خواه دید. فرستاده گریان به پیشگاه هرمزد باز می گردد و آنچه را که شنیده بود بازگو می کند . هرمزد از کار خویش پشیمان می شود ولی کار از کار گذشته و موبدان موبد می میرد. هرمزد پس از آن به خون ریزی های بیشتر دست می زند و بزرگانی را می کشد . پس از چند سال با خواندن پندی از پدرش ، به خود می آید و از خون ریزی دست بر می دارد. به هر حال دوران هرمزد چهارم ، دورانی سخت است . به روایت شاهنامه، مادر هرمزد چهارم دختر پادشاه چین است و یکی از سرداران ایران به نام بهرام آذرمهان که به فرمان هرمزد کشته می شود . این موضوع را پیش از کشته شده به وی یادآور می گردد .بدو گفت بهرام ، کای ترک زادبه خون ریختن تا نباشی تو شادتو خاقان نژادی ، نه از کیقبادکه کسری تو را تاج بر سر نهاد آن چنان که در تاریخ طبری آمده ، سلوک هرمزد با مسیحیان و سختگیرى او با اشراف و روحانیان موجب شد که هیربدان؛ یعنى روحانیان زرتشتى، نامه اى به هرمزد نوشتند و از او خواستند که به ترسایان بتازد، هرمزد نوشت: چنان که تخت پادشاهى ما تنها به دو پایه پیشین و بى دو پایه پسین باز نایستد، پادشاهى ما نیز با تباه ساختن ترسایان و پیروان کیش هاى دیگر به جز کیش ما، استوار و پایدار نباشد. پس دست از ترسایان کوتاه کنید و به کارهاى نیک روى آورید تا ترسایان و پیروان کیش هاى دیگر آن را ببینند و شما را بر آن بستایند و از جان، هواخواه کیش شما باشند.بر پایۀ قوانین ایران زمان ساسانی کیفر بیرون شدن از آئین مزدائی (زرتشتی) مرگ بود. درست مانند آنچه که امروز در اسلام برقرار است . واژه هائی چون " مفسد فی الارض" و " محارب با خدا" که امروز در رژیم اسلامی به کار می رود ترجمۀ دقیق " آلوده کنندۀ زمین" و "
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
آیین مسیحیت یکی از دینهای بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینهای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشهدار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» میباشد که با تجلیات خاص الوهیاش مانند «عیسی مسیح» و «روحالقدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهانبینی مسیحیت امری مهم و کلیدی بهشمار میرود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن میگوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهانبینی مسیحیت میباشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)
نام خدای مسیحیت
مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) میخوانند. این لفظ واژهای «آرامی» است و به معنی پدر میباشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر بهکرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیهالسلام نقل شده است؛ به گونهای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسانهای مومن میخواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژهای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعیکننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان میباشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیانکننده وجود رابطهای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان میباشد، تناسب بیشتری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعیکننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز میباشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)
ابا و یهوه
بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیهالسلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسهای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودیبودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شدهام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)
بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونهای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاحگری (رفرم) در یهودیت قلمداد میشده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازهای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیدهاش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شدهاند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.
بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیهالسلام از خداوند، گویایی بیشتری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند اینگونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسببودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر میآمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کمرنگ مینماید.
البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلالطلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.
اصل تجسد
دومین اصل اعتقادی مسیحیت را میتوان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا میسازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح میدهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)
اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.
-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور میدهد. زندگی او نوری است که در تاریکی میدرخشد و تاریکی هرگز نمیتواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانونهایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)
این نگرش، شخصیت عیسی علیهالسلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطورهای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایهگذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.
- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستیها در آسمان و زمین به وجود آمد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مسیحیت در ایران باستان
اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی از بسیاری جهات قابل توجه است. جامعۀ ایرانی در آن زمان به راستی آکنده از تضادها و چالش های بزرگ بود. ثروت و قدرت بیکران امپراتوری از یک سو مایۀ آزمندی و حسادت کشورهای همسایه بود و از سوی دیگر اختلاف طبقاتی بسیار شدید در درون جامعۀ ایرانی ، نفوذ و قدرت بی حساب موبدان زرتشتی و حضور مکتب های گوناگون فلسفی و باورهای دینی دیگر که خواهان دگرگون کردن جامعۀ به شدت طبقاتی و متعصب ایران بود ، جامعۀ ایرانی را از درون شکننده کرده بود.
ولی هرگونه دگرگونی و نوآوری که نفوذ موبدان و اربابان بزرگ را تهدید می کرد. با خشونت بسیار سرکوب می شد و برای دستیابی به این منظور ، موبدان و مالکان بزرگ حتی از به چالش کشیدن قدرت شاهنشاه نیز خودداری نمی کردند. زد و بند های درباری و فساد فزایندۀ درون دربار و دستگاه اشرافی همه و همه نشانه های یک امپراتوری بزرگ و بیمار بود.
واقعیت این است که شماری از پادشاهان ساسانی همچون یزدگرد یکم و قباد به لزوم انجام اصلاحات بنیادی در جامعۀ ایرانی پی برده بودند ولی نفوذ بیش از اندارۀ مالکان بزرک و همچنین موبدان و هیربدان که خود نیز در شمار مالکان بزرگ بودند مانع از انجام این اصلاحات می شد. و سرانجام نیز همین کارشکنی ها زمینۀ تاریخی برای شکست ایرانیان از عرب ها را فراهم کرد .هرمزد چهارم فرزند انوشیروان و پدر خسروپرویز به مسیحیان نسطوری توجه ویژه ای داشت و گویا این سبب شده بود تا موبدان و هیربدان زرتشتی از وی برنجند . نزدیکی روابط هرمزد چهارم با مسیحیان تا «جا پیش رفت که وی در سال 585 میلادی اجازه داد تا شورای اسقف ها ی مسیحی در ایران برگزار شود و از این روست که پذیرۀ پایانی این شورا از هرمزد چهارم به عنوان شاهنشاهی نیکوکار ، پیروزمند ، آشتی پذیر و انسان دوست نام می برد . شاید ماجرای زهردادن به موبدان موبد که در شاهنامه آمده و در زیر به آن اشاره خواهیم کرد ، نشانۀ ترس هرمزد از نفوذ فزاینده روحانیون زرتشتی بوده است . در شاهنامه آمده است که هرمزد نسبت به موبدان موبد بدگمان می شود و از این رو تصمیم می گیرد تا با خوراندن زهر او را از میان بردارد. چون موبدان موبد به پیشگاه هرمزد بار می یابد ، هرمزد او را مورد محبت قرار می دهد و می گوید تا از خوراکی که فرهم است ، بخورد . موبد که نسبت به شاه بدگمان است ، بهانه می آورد که سیر است و خوراک خورده است . هرمزد پافشاری کرده و با دست خود لقمه ای گرفته و می گوید دلم را نشکن و این لقمه را بخور
چو آن کاسۀ زهر پیش آوریدنگه کرد موبد ، بدان بنگریدبدان بیگمان دل پاک اویکه زهر است بر کاسه تریاک اویچو هرمز نگه کرد لب را ببستبدان کاسۀ زهر یازید دستبدان سان که شاهان نوازش کنندبدان بندگان نیز نازش کنندچو یازید دست گرامی به خوان از آن کاسه برداشت ، مغز استخوانبه موبد چنین گفت کای پاک مغزتو را کردم این لقمۀ خوب و نغزدهان باز کن تا خوری زین خورشازین پس چنین بایدت پرورشبدو گفت موبد ، به جان و سرتکه جاوید بادا سر و افسرتکزین نوشه خوردن نفرمائیم به سیری رسیدم ، نیافزائیمبدو گفت هرمز ، به خورشید و ماهبه پاکی روان جهاندار شاهکه بستانی این نوشه زانگشت منبدین آرزو نشکنی پشت منبدو گفت موبد که فرمان شاهبیامد ، نماند مرا رای و راه موبدان موبد در می یابد که چاره ای جز خوردن خوراک ندارد ، در حالی که می داند هرمزد در صدد زهر دادن به اوست . پس خوراک را می خورد و با تن زار و پیچان به خانه می رود و پادزهر می خواهد. از سوی دیگر هرمزد ، کسی را می فرستد تا از اثر زهر در موبد اطمینان یابد. موبد که فرستاده را می بیند ، اشک از دیدگانش روان می شود و به او می گوید که به هرمزد پیام دهد که بخت از او خواهد برگشت . در جهان بازپسین ، آن زمان که به طور برابر در پیشگاه داوری خداوند قرار گیریم ، من داد خود را از خدا خواهم گرفت . آنگاه می افزاید از این پس آسوده نخواهی خفت و سزای بدی را بدی خواه دید. فرستاده گریان به پیشگاه هرمزد باز می گردد و آنچه را که شنیده بود بازگو می کند . هرمزد از کار خویش پشیمان می شود ولی کار از کار گذشته و موبدان موبد می میرد. هرمزد پس از آن به خون ریزی های بیشتر دست می زند و بزرگانی را می کشد . پس از چند سال با خواندن پندی از پدرش ، به خود می آید و از خون ریزی دست بر می دارد. به هر حال دوران هرمزد چهارم ، دورانی سخت است . به روایت شاهنامه، مادر هرمزد چهارم دختر پادشاه چین است و یکی از سرداران ایران به نام بهرام آذرمهان که به فرمان هرمزد کشته می شود . این موضوع را پیش از کشته شده به وی یادآور می گردد .بدو گفت بهرام ، کای ترک زادبه خون ریختن تا نباشی تو شادتو خاقان نژادی ، نه از کیقبادکه کسری تو را تاج بر سر نهاد آن چنان که در تاریخ طبری آمده ، سلوک هرمزد با مسیحیان و سختگیرى او با اشراف و روحانیان موجب شد که هیربدان؛ یعنى روحانیان زرتشتى، نامه اى به هرمزد نوشتند و از او خواستند که به ترسایان بتازد، هرمزد نوشت: چنان که تخت پادشاهى ما تنها به دو پایه پیشین و بى دو پایه پسین باز نایستد، پادشاهى ما نیز با تباه ساختن ترسایان و پیروان کیش هاى دیگر به جز کیش ما، استوار و پایدار نباشد. پس دست از ترسایان کوتاه کنید و به کارهاى نیک روى آورید تا ترسایان و پیروان کیش هاى دیگر آن را ببینند و شما را بر آن بستایند و از جان، هواخواه کیش شما باشند.بر پایۀ قوانین ایران زمان ساسانی کیفر بیرون شدن از آئین مزدائی (زرتشتی) مرگ بود. درست مانند آنچه که امروز در اسلام برقرار است . واژه هائی چون " مفسد فی الارض" و " محارب با خدا" که امروز در رژیم اسلامی به کار می رود ترجمۀ دقیق " آلوده کنندۀ زمین" و "