لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مقدمه :تاریخ حقوق (1)
فصل اول: ماهیت حقوقی وصیت
آیا وصیت عقد است یا ایقاع
تعریف وصیت به طور عام
فقه و قانون مدنی
گفتار نخست :وصیتنامه خود نوشت
تعریف و فواید
شرایط تنظیم وصیتنامه
تنظیم وصیتنامه
ضمانت اجرای تشریفات
حدود اعتبار وصیتنامه خود نوشت
تشریفات مربوطه به ارائه وصیتنامه
فصل دوم :وصیتنامه رسمی
فواید و معایب
تشریفات تنظیم
اعتبار وصیتنامه
قواعد عمومی تنظیم وصیت
فصل سوم:
مقاله :وصیت و رجوع از آن با تکیه بر قانون مدنی و قانون امور حسبی
مقدمه:
تاریخ حقوق
از نظر تاریخی، آراء و عقاید در مورد وصیت تملیکی همیشه سیر یکسان نداشته است در قرون اولیه حقوق اسلام طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی فراوان بوده اند و شاید اکثریت همه داشته اند از قرآن هم ایقاع بودن آن دانسته می شود کم کم طرفداران عقد بودن وصیت تملیکی ، پیروز شدند و از طرفداران ایقاع بودن آن کاسته شد . اما در قرن اخیر بار دیگر طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی رو به فزونی نهاده اند .
ماهیت حقوقی وصیت آیا وصیت عقد است یا ایقاع:
ایقاع به صورت وصیت تملیکی چه اثری ببار می آورد ؟ نظریه ایقاع بودن وصیت تملیکی پنج تصور اجرای طرفداران این نظریه پدید آورده است تنها نظری که تقریبا" با عبارات قانون مدنی موافق است «نظریه حق تقدم » است به موجب این نظر با فوت مومی مومی که در تملک مومی به حق تقدم دارد .
این حق نظیر حق تقدم تحجیر است و ما میدانیم که تحجیر موجب مالکیت نمی شود فقط برای تحجیر کننده ،ایجاد حق تقدم و اولویت ، در احیا که سبب تملک است می کند بنابراین نظر پس از فوت مومی ورثه او مالک متزلزل مومی به هستند و ماده 868 ق ـم با این نظر وفق می دهد از طرفی اگر مومی که بخواهد در استفاده از این حق تقدم تاخیر غیر معقول کند موجب ادامه حالت تزلزل مالکیت ورثه مومی در مومی به خواهد شد و همین امر تضرر ورثه است . مقصود از عبارت «تضرر ورثه» در ماده 833 ق ـم همین معنی است زیرا در ملک متزلزل نمی توان دقیقا تصمیم گیری های لازم راکد و از نظر اقتصادی این تزلزل نه تنها برای ورثه بلکه برای جامعه هم مضر است پس باید به ورثه حق داد که این بلا تکلیفی را از راه دادگاه بر طرف کنند از طرف دیگر چون حق تقدم یک اثر حقوقی است که با اراده یک جانبه مومی پدید آمده است پس معیار ایقاع بودن در مورد وصیت تملیکی وجود دارد .همین حق تقدم است که در فرض فوت مومی که پیش از قبول وصیت به ورث مومی به ارث می رسد ایراداتی که در این نظر شده درست نیست با وجود این حق تقدم تصور صحیحی می توانیم از وصیت تملیکی به صورت یک ایقاع داشته باشیم به این معنی که مومی در چنین حالتی که هنوز قبول مومی ابراز نشده است در معرفی تهاجم امیال ورثه مومی ومومی است که یکی مالکیت متزلزل دارد و منتظر زوال سبب تزلزل «حق تقدم مومی » است و دیگری منتظر است که با اعلان قبول خود مالکیت متزلزل طرف دیگر را به سود خود ساقط کند بعداّ خواهیم دید که اثر وصیت یک حق آلی به سود مومی است که در غالب موارد این حق آلی با حق تقدم مذکور همراه است نه همیشه این نظر جدیدی است.
22تبصره :قانون مدنی در ماده 827ـ833ـ868 بحث بالا را اساس کارقرار داده است اما نسبت با این اساس کار مستثنایی دیده شده است که از قرار ذیل است :
اول :وصیت به ابراء در مورد حق تقدم معنی ندارد مومی که فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل ، حق او خود به خود صورت خارجی پیدا می کند و به حق اصالی مبدل می شود .
الف :موت مومی
ب: وجود تر که که در حین موت با وجود این دو شرط ، ذمه مومی خود به خود، ساقط می شود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمی شود (ماده 868) .
دوم: وصیت تملیکی به وقف شدن ملک یعنی در این مورد هم حق تقدم تصور نمی شود به محض فوت مومی آن ملک وقف خواهد شد.
سوم: وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که در قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در اول گفتیم تملیک صورت می گیرد قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق آلی مومی است که با اراده یک جانبه مومی به صرف رضای او پدید می آید و با فوت مومی این حق آلی مبدل به حق اصالی می شود اما لازم نیست که همراه این حق آلی حق تقدم مذکور هم باشد چنانکه در مورد مستثینات مذکور در شماره 22 دیدید به هر حال درباره حق آلی بعدا توضیح خواهیم داد.
تعریف وصیت به طور عام و در قانون مدنی:
به نظرم در تعریف وصیت می توان چنین گفت : وصیت عبارت است از استیفاء حق که تعلق به فوت استیفاء کننده باشد شخص از نظر حقوق مدنی ممکن است دارای حقوقی باشد که اگر محجور نباشد شخصا می توانید از آن حقوق بهره برداری کند این بهره برداری را اصطلاحا استیفاء حق نامیده اند معمولا وقتی که از استیفاء حق سخن می گویند زمان حیات استیفاء کننده را در نظر می گیرند لکن باید بدانیم که شخص حقوقی را که دارد به دو صورت ذیل مورد استیفاء قرار می دهد استیفاء حق در زمان حیات خود مثلا حق مالکیتی که به خانه مورد سکونت خود دارد از آن حق در زمان حیات خود استیفاء می کند یعنی یا شخصا در آن سکونت می نماید یا آن را اجاره می دهد و یا از راه عقد همه ی بهره برداری از آن را به دیگری واگذار می کند همه این مثالها استیفاء حق در زمان حیات مالک است انسان که حقوقی دارد می تواند از یا ره ای از آن حقوق ، به صورت معلق به فوت خود استیفاء حق نماید یعنی از حق مالکیتی که به خانه خود دارد برای بعد از وفات خود استیفاء حق کند این استیفاء را وصیت می نامند طبعا این استیفاء حق معلق به فوت استیفاء کننده می باشد معنی تفضیلی تعریف وصیت که در بالا آورده شد این است قانون مدنی در ماده 825 بعد از دادن تعریف برای وصیت به طور عام خود داری کرده بدون اینکه آن را تعریف کند مورد تقسیم قرار داده است تقسیم قبل از تعریف که قانون مدنی در چند مورد آن را صورت داده است کار درست نیست .
فقه و قانون مدنی (302):
اثبات وصیت ـ وصیتنامه :
در فقه اثبات وصیت تابع قواعد عمومی و گاه آسان تر است .اثبات وصیت با دو شاهد عادل از مسلمانان انجام می پذیرد مگر اینکه شاهد مسلمانی نباشد(1) که به هنگام ضرورت شهادت دو عادل از دیگران (اهل ذمه ) نیز کافی است نوشته موصی نیز در صورتی مـؤثر است که دو شاهد وقوع وصیت را تایید کنند یا موصی به صحت وصیتنامه نزد آنان اقرار کند . باید افزوده که اثبات وصیت به مال آسان تر از وصیت به ولایت است. چنانکه در مال ، شهادت یک نفر همراه با سوگند و شهادت یک مرد و دو زن و شهادت انفرادی چهار1 زن ، و هر کدام برای اثبات یک چهارم از موصی به پذیرفته می شود .
ولی ، در مورد ولایت ، شهادت دو مرد عادل ضروری است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
گروه های مذهبی نوظهور در غرب (1)
نویسنده : حیدر رضا ضابط
اشاره :
جهان غرب از قرن 17میلادی و حتی پیش از آن، از دورة «رنسانس» به این سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در این دوران به نام « اومانیسم » و « فردگرایی » (Individualism) به طور کامل درصدد مخالفت با استیلای دین برآمد. پس از جنگ جهانی دوم و خصوصاً از دهة 1960 به این سو، گروههای مذهبی غیرمتداول بسیاری، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب، ایجاد شده است که هدف آنها سکولاریزه کردن دین میباشد؛ هرچند پایهگذاران این جنبشها خود را به عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی کردهاند. در این مقاله، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگیهای برجستة گروههای فوق پرداخته است که آنها را با هم میخوانیم.این گروهها را گاه، کشیشهایی که از یک کلیسای سنتی، گسسته و به دنبال ایجاد و راهاندازی «ادیان» خاصی برای خودشان بودهاند، تأسیس نمودهاند. بروز این پدیده در غرب، تا حد زیادی، برخاسته از ترویج مرموزات و کارهایی غریبه، همچون سحر و جادو بوده که از سوی کلیساهای قدیمی نیز تحریم شده است و طی دهههای اخیر مجدداً رشد یافته است. طرفداران سحر و جادو در آمریکا و اروپا، ادیان پیش از مسیحیت اروپا، همچون «سلتها» (Celts) و «درویدها» (Druids) را ترویج میکنند. مروجان این آیینها، که به عنوان «جنبشهای جدید دینی» (New Religious Movements) به خصوص در آمریکا، کانادا و اروپای شمالی معروف شدهاند، با تضعیف ادیان سنتی در این کشورها نفوذ میکنند.1 در آمریکا و اروپا از این آیینهای جدید با عنوان گروههای مذهبی بیگانه و غیررایج یاد میکنند. تنها در انگلستان، بعداز جنگ جهانی دوم تا سال 1987 بیش از 400 گروه از این نوع گروهها بهوجود آمده است که تعداد آنها در ایالات متحده، بیش از انگلستان میباشد.2رهبران این گروهها ترویج میکنند که هیچ کتاب مقدسی، در جهان، ابدی نیست، و انسان این شایستگی را دارد که دین جدیدی را خلق نماید. از نگاه آنها، روشهای عقلی، مانع کشف و حصول حقایق دینی میباشد و رستگاری بشر، با کنارگذاردن روشهای عقلی و پیروی مطلق از پایهگذاران این فرقهها حاصل خواهد گردید. این فرقههای مذهبی بر محور شخصیت رهبران و مؤسسان خود استوارند و از این رو بیشتر آنها با مرگ بنیانگذارانشان، محو و نابود میگردند.3اکثر بنیانگذاران این گروهها ترویج میکنند که انسان با پیروی مطلق از آنان، میتواند «خدا» شود. بیشتر بنیانگذاران این گروهها از ایجاد تحولات نهایی در هزارة سوم سخن میگویند و اینچنین تبلیغ میکنند که دنیا به پایان خود رسیده است و آنان منجی جامعة بشری در آخرالزمان هستند و انسانیت با پیروی از آنها به رستگاری خواهد رسید.4
علل پیدایش این گروهها
امروزه، در غرب، نسبت به گذشته، رویکرد به دین، رشد قابل توجهی یافته است و این اتفاق عمدتاً برخاسته از درهم شکستن و فرو ریختن بسیاری از ایدئولوژیهای ذهنی جهان غرب است که متأثر از تفکرات قرون 18 و 19 در اروپا، سربرداشته و جایگاه دین را در تمدن مدرن غرب، گرفته بود. آن ایدئولوژیها به تدریج، رنگ باخت و خطر و قدرت تخریبیشان، به طرز بیسابقهای هویدا گشت.امروزه در جهان غرب، با برچیده شدن بساط مکاتب فلسفی مدرن (Philosophical Modern Schools) که تحت شالودهشکنی و پست مدرنیسم (Post-Modernism Deconstructionalism) و منهدم ساختن همة ساختارهای معنایی موجود از پیش، مکتبهای فلسفی جدید غرب را به پایان خود رسانده است. بیشتر فلاسفة معاصر غربی، معتقدند که دوران مشغلة فلسفی، به آن معنایی که تاکنون در غرب، فهمیده میشد، پایان یافته و دیگر مکاتب فلسفة جدید نمیتوانند گرهی از کار غرب و انسانهای تشنه و نیازمند هدایت معنوی در آن سامان بگشایند.تمدن غرب، برای مردم جهان، تناقضات بیشماری را پدید آورده است که ایجاد انواع بیعدالتیها در جوامع و تخریب محیطزیست از آن جمله است. زندگی، برای جوانان، در غرب، معنای خود را از دست داده است و آنان را به بیراهة لذتهای آنی جسمانی از طریق روابط غیرانسانی و یا استفادة مدام از مواد مخدر و یا خشونت و جنایت کشانده است.از اینرو، پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه، در ربع قرن گذشته، جنبشی آمریکایی و اروپایی، با هدف کسب تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است. قدرتهای سکولار در جهان غرب که تاکنون، با عنوان «تجدد» و رنسانس، با دین مبارزه میکردند و در همین راستا به ایجاد اومانیسم، لیبرالیسم و فردگرایی دست زدند، احساس خطر کردند که ساکنان غرب برای رهایی خود به دین مبین اسلام گرایش پیدا میکنند، چرا که درون مسیحیت معنویتی وجود ندارد و مسیحیت در مقابل هجوم گرایشهای دنیاگرایانة سکولار عقبنشینی کرد. و حتی آموزههای مسیحیت که اساس تلقی دینی آن را تشکیل میدهد، براثر اصلاحات و نوسازی به وجود آمده در آن، به تدریج به آموزههایی غیردینی تبدیل شده است. برای جلوگیری از گرایش مردم تشنة حقیقت و معنویت در غرب، به دین اسلام، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه غیراصیل با عنوان گروههای مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمده است.5 بیشتر این گروهها تحت عنوان معنویت و رستگاری، پیروان خود را به انجام کارهای مبتذل و غیراخلاقی، وادار ساختهاند و در حقیقت، در مسیر حفظ و امتداد اباحهگری و سکولاریسم، گام برداشتهاند.در همین راستا، در ربع قرن گذشته، افرادی از هند، به نام «گورو» (Guru) تبلیغاتی گسترده را در آمریکا و اروپا انجام دادهاند و تحت عنوان ترویج عرفان «هندویسم» پیروانی را به سوی خود جذب کردهاند. همچنین تعدادی از مرشدهای «صوفیه» نیز از کشورهای اسلامی، به ترویج تعالیم افراطی صوفیانه در غرب پرداختهاند، که آنان نیز از سوی دولتها و رسانههای گروهی آن مورد حمایت قرار گرفتهاند. قدرتهای استعماری و استعمارگران جدید برای جلوگیری از نفوذ اسلام در جهان غرب، از این گروهها بهره گرفتهاند، زیرا اسلام، امروز، سریعترین رشد را در میان سایر ادیان در جهان غرب، آفریقا و دیگر نقاط شناخته شدة جهان دارد.همانطور که بیان شد، گروههای مذهبی مذکور بنیانهای اعتقادی و رفتاری خود را، به اشکال گوناگون از ادیان بزرگ اقتباس کردهاند و آنرا به شکل تحریف شدهای، عرضه میدارند. به این گروهها در انگلیس «میکس پیک» (Mixpick) یا مختلط گفته میشود، که ویژگیهای نسبیگرایی، هیچ انگاری، شالودهشکنی، فردگرایی، سکولاریسم و اباحیگری را، که حاکم بر جوامع مدرن غرب میباشد، با پوششی از مسائل معنوی و عرفانی معرفی کرده و آنرا به عنوان معنویت فردگرا و یک مذهب خصوصی، عرضه میکنند.6طالعبینی، جادوگری، غیبگویی، ورزشهایی معنوی ارتباط با ارواح و موجودات سایر سیارات، روشهای درمانی و معالجة بیماریها با داروهای طبیعی یا اعمال با مواد بلورین، کارکردهای این گروههای غیرمتداول مذهبی را شکل میدهد.7این گروهها شماری از مؤسسات فرهنگی و تجاری را در جهان غرب تأسیس کرده، کتب و مجلات متعددی را منتشر میکنند. بیشتر این گروهها با مرگ بنیانگذاران آنها منقرض میگردند و با گذشت زمان تضعیف و محو میشوند. تمامی افعال و مناسک ظاهراً مذهبی آنها در جهان غرب توسط روانشناسان و جامعهشناسان برجسته و علمای مسیحیت شدیداً تکذیب و ابطال گردیده است.بیشتر رهبران این گروهها وابسته به تشکیلات فراماسونها «لژهای فراماسونری»8 (Fereemasons) هستند. برطبق آمار، در جهان 33700 فراماسون وجود دارد. پیش از دهة 1980 فراماسونها این ایده را ترویج میکردند که: «خدا مرده است.» اما در ربع قرن گذشته و با آغاز جنبش احیای دینی در سراسر جهان، فراماسونها، که با صهیونیستها و به خصوص با گروهی مرموز از آنها با نام «قباله» (Kabbaleh) (یا کابالا) رابطهای نزدیک دارند، در راستای اهداف گروههای مذهبی مذکور، این ایده را تبلیغ میکنند که: پیروان این گروهها با اطاعت از رهبرانشان میتوانند خدا شوند.9 عقاید این گروهها، درون خود، دارای رموز و اسراری است، و آنان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
گروه های مذهبی نوظهور در غرب (1)
نویسنده : حیدر رضا ضابط
اشاره :
جهان غرب از قرن 17میلادی و حتی پیش از آن، از دورة «رنسانس» به این سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در این دوران به نام « اومانیسم » و « فردگرایی » (Individualism) به طور کامل درصدد مخالفت با استیلای دین برآمد. پس از جنگ جهانی دوم و خصوصاً از دهة 1960 به این سو، گروههای مذهبی غیرمتداول بسیاری، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب، ایجاد شده است که هدف آنها سکولاریزه کردن دین میباشد؛ هرچند پایهگذاران این جنبشها خود را به عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی کردهاند. در این مقاله، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگیهای برجستة گروههای فوق پرداخته است که آنها را با هم میخوانیم.این گروهها را گاه، کشیشهایی که از یک کلیسای سنتی، گسسته و به دنبال ایجاد و راهاندازی «ادیان» خاصی برای خودشان بودهاند، تأسیس نمودهاند. بروز این پدیده در غرب، تا حد زیادی، برخاسته از ترویج مرموزات و کارهایی غریبه، همچون سحر و جادو بوده که از سوی کلیساهای قدیمی نیز تحریم شده است و طی دهههای اخیر مجدداً رشد یافته است. طرفداران سحر و جادو در آمریکا و اروپا، ادیان پیش از مسیحیت اروپا، همچون «سلتها» (Celts) و «درویدها» (Druids) را ترویج میکنند. مروجان این آیینها، که به عنوان «جنبشهای جدید دینی» (New Religious Movements) به خصوص در آمریکا، کانادا و اروپای شمالی معروف شدهاند، با تضعیف ادیان سنتی در این کشورها نفوذ میکنند.1 در آمریکا و اروپا از این آیینهای جدید با عنوان گروههای مذهبی بیگانه و غیررایج یاد میکنند. تنها در انگلستان، بعداز جنگ جهانی دوم تا سال 1987 بیش از 400 گروه از این نوع گروهها بهوجود آمده است که تعداد آنها در ایالات متحده، بیش از انگلستان میباشد.2رهبران این گروهها ترویج میکنند که هیچ کتاب مقدسی، در جهان، ابدی نیست، و انسان این شایستگی را دارد که دین جدیدی را خلق نماید. از نگاه آنها، روشهای عقلی، مانع کشف و حصول حقایق دینی میباشد و رستگاری بشر، با کنارگذاردن روشهای عقلی و پیروی مطلق از پایهگذاران این فرقهها حاصل خواهد گردید. این فرقههای مذهبی بر محور شخصیت رهبران و مؤسسان خود استوارند و از این رو بیشتر آنها با مرگ بنیانگذارانشان، محو و نابود میگردند.3اکثر بنیانگذاران این گروهها ترویج میکنند که انسان با پیروی مطلق از آنان، میتواند «خدا» شود. بیشتر بنیانگذاران این گروهها از ایجاد تحولات نهایی در هزارة سوم سخن میگویند و اینچنین تبلیغ میکنند که دنیا به پایان خود رسیده است و آنان منجی جامعة بشری در آخرالزمان هستند و انسانیت با پیروی از آنها به رستگاری خواهد رسید.4
علل پیدایش این گروهها
امروزه، در غرب، نسبت به گذشته، رویکرد به دین، رشد قابل توجهی یافته است و این اتفاق عمدتاً برخاسته از درهم شکستن و فرو ریختن بسیاری از ایدئولوژیهای ذهنی جهان غرب است که متأثر از تفکرات قرون 18 و 19 در اروپا، سربرداشته و جایگاه دین را در تمدن مدرن غرب، گرفته بود. آن ایدئولوژیها به تدریج، رنگ باخت و خطر و قدرت تخریبیشان، به طرز بیسابقهای هویدا گشت.امروزه در جهان غرب، با برچیده شدن بساط مکاتب فلسفی مدرن (Philosophical Modern Schools) که تحت شالودهشکنی و پست مدرنیسم (Post-Modernism Deconstructionalism) و منهدم ساختن همة ساختارهای معنایی موجود از پیش، مکتبهای فلسفی جدید غرب را به پایان خود رسانده است. بیشتر فلاسفة معاصر غربی، معتقدند که دوران مشغلة فلسفی، به آن معنایی که تاکنون در غرب، فهمیده میشد، پایان یافته و دیگر مکاتب فلسفة جدید نمیتوانند گرهی از کار غرب و انسانهای تشنه و نیازمند هدایت معنوی در آن سامان بگشایند.تمدن غرب، برای مردم جهان، تناقضات بیشماری را پدید آورده است که ایجاد انواع بیعدالتیها در جوامع و تخریب محیطزیست از آن جمله است. زندگی، برای جوانان، در غرب، معنای خود را از دست داده است و آنان را به بیراهة لذتهای آنی جسمانی از طریق روابط غیرانسانی و یا استفادة مدام از مواد مخدر و یا خشونت و جنایت کشانده است.از اینرو، پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه، در ربع قرن گذشته، جنبشی آمریکایی و اروپایی، با هدف کسب تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است. قدرتهای سکولار در جهان غرب که تاکنون، با عنوان «تجدد» و رنسانس، با دین مبارزه میکردند و در همین راستا به ایجاد اومانیسم، لیبرالیسم و فردگرایی دست زدند، احساس خطر کردند که ساکنان غرب برای رهایی خود به دین مبین اسلام گرایش پیدا میکنند، چرا که درون مسیحیت معنویتی وجود ندارد و مسیحیت در مقابل هجوم گرایشهای دنیاگرایانة سکولار عقبنشینی کرد. و حتی آموزههای مسیحیت که اساس تلقی دینی آن را تشکیل میدهد، براثر اصلاحات و نوسازی به وجود آمده در آن، به تدریج به آموزههایی غیردینی تبدیل شده است. برای جلوگیری از گرایش مردم تشنة حقیقت و معنویت در غرب، به دین اسلام، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه غیراصیل با عنوان گروههای مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمده است.5 بیشتر این گروهها تحت عنوان معنویت و رستگاری، پیروان خود را به انجام کارهای مبتذل و غیراخلاقی، وادار ساختهاند و در حقیقت، در مسیر حفظ و امتداد اباحهگری و سکولاریسم، گام برداشتهاند.در همین راستا، در ربع قرن گذشته، افرادی از هند، به نام «گورو» (Guru) تبلیغاتی گسترده را در آمریکا و اروپا انجام دادهاند و تحت عنوان ترویج عرفان «هندویسم» پیروانی را به سوی خود جذب کردهاند. همچنین تعدادی از مرشدهای «صوفیه» نیز از کشورهای اسلامی، به ترویج تعالیم افراطی صوفیانه در غرب پرداختهاند، که آنان نیز از سوی دولتها و رسانههای گروهی آن مورد حمایت قرار گرفتهاند. قدرتهای استعماری و استعمارگران جدید برای جلوگیری از نفوذ اسلام در جهان غرب، از این گروهها بهره گرفتهاند، زیرا اسلام، امروز، سریعترین رشد را در میان سایر ادیان در جهان غرب، آفریقا و دیگر نقاط شناخته شدة جهان دارد.همانطور که بیان شد، گروههای مذهبی مذکور بنیانهای اعتقادی و رفتاری خود را، به اشکال گوناگون از ادیان بزرگ اقتباس کردهاند و آنرا به شکل تحریف شدهای، عرضه میدارند. به این گروهها در انگلیس «میکس پیک» (Mixpick) یا مختلط گفته میشود، که ویژگیهای نسبیگرایی، هیچ انگاری، شالودهشکنی، فردگرایی، سکولاریسم و اباحیگری را، که حاکم بر جوامع مدرن غرب میباشد، با پوششی از مسائل معنوی و عرفانی معرفی کرده و آنرا به عنوان معنویت فردگرا و یک مذهب خصوصی، عرضه میکنند.6طالعبینی، جادوگری، غیبگویی، ورزشهایی معنوی ارتباط با ارواح و موجودات سایر سیارات، روشهای درمانی و معالجة بیماریها با داروهای طبیعی یا اعمال با مواد بلورین، کارکردهای این گروههای غیرمتداول مذهبی را شکل میدهد.7این گروهها شماری از مؤسسات فرهنگی و تجاری را در جهان غرب تأسیس کرده، کتب و مجلات متعددی را منتشر میکنند. بیشتر این گروهها با مرگ بنیانگذاران آنها منقرض میگردند و با گذشت زمان تضعیف و محو میشوند. تمامی افعال و مناسک ظاهراً مذهبی آنها در جهان غرب توسط روانشناسان و جامعهشناسان برجسته و علمای مسیحیت شدیداً تکذیب و ابطال گردیده است.بیشتر رهبران این گروهها وابسته به تشکیلات فراماسونها «لژهای فراماسونری»8 (Fereemasons) هستند. برطبق آمار، در جهان 33700 فراماسون وجود دارد. پیش از دهة 1980 فراماسونها این ایده را ترویج میکردند که: «خدا مرده است.» اما در ربع قرن گذشته و با آغاز جنبش احیای دینی در سراسر جهان، فراماسونها، که با صهیونیستها و به خصوص با گروهی مرموز از آنها با نام «قباله» (Kabbaleh) (یا کابالا) رابطهای نزدیک دارند، در راستای اهداف گروههای مذهبی مذکور، این ایده را تبلیغ میکنند که: پیروان این گروهها با اطاعت از رهبرانشان میتوانند خدا شوند.9 عقاید این گروهها، درون خود، دارای رموز و اسراری است، و آنان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
عینک آفتابی و همه چیز راجع به آن (1)
تهیه کننده : محمود کریمی شرودانیمنبع : راسخون
نتایج چندین مطالعه ده ساله اخیر نشان میدهد که ساعتها اقامت در شرایط آفتابی و بدون حفاظ کافی در مقابل چشم شانس بروز بیماریهای چشم را افزایش میدهد.در سال 1988، گروهی از چشم پزشکان مطالعهای را بر روی 838 ماهیگیر خلیج Chesapeake انجام دادند که سالها عمر خود را بر روی آب گذرانده بودند. ماهیگیرانی که هیچگونه حفاظ چشمی نداشتند در مقابل کسانی که از عینک آفتابی یا کلاه لبهدار استفاده میکردند 3 برابر بیشتر به کاتاراکت (آب مروارید) مبتلاشده بودند. کاتاراکت درواقع کدورت عدسی چشم طبیعی است .براساس این مطالعه و مطالعات دیگر، درحال حاضر چشم پزشکان توصیه میکنند که هرگاه تا حدی درمقابل آفتاب قرار میگیرید که احتمال برنزه شدن پوست و یا سوختگی ناشی از آفتاب نیز بالا میرود، از عینکهای آفتابی جاذب اشعه ماورا بنفش استفاده نمایید، بویژه اگر در ارتفاعات و یا در نزدیکی استوا زندگی میکنید.استفاده از عینکهای آفتابی برای حفاظت از چشمها در برابر نور شدید مخصوصاً در روزهای آفتابی تابستان و اشعههای نامرئی خورشید مانند اشعه فرا بنفش برای تمام افراد کاملاً ضروری است. در حالیکه دستهای از افراد عینک آفتابی را وسیلهای غیر ضروری و تزئینی میدانند. مهمترین دلیل برای انتخاب عینک آفتابی زیباتر کردن چهره ما نیست، بلکه وظیفه اصلی عینک آفتابی محافظت از چشمان ما در مقابل اشعه های مضر آفتاب است. اگر شما می خواهید که چشمان خود و فرزندانتان را در مقابل اشعه خیره کننده خورشید که موجب آب مروارید در آینده می شود مراقبت کنید، برای انتخاب عینک آفتابی باید به دلایل دیگری غیر از زیبایی ظاهری توجه کنید. اگر چه بدن انسان سلول های آسیب دیده خود را بخوبی جایگزین می کند، اما سلول های عدسی چشم در صورت آسیب دیدگی جایگزین نمی شوند. آسیب ناشی از اشعه ماورا بنفش و به میزان کمتری مادون قرمز در طول زمان تجمع یافته و موجب ایجاد نواحی تار روی قرنیه می شود. با وجود آب مروارید دید فرد ضعیف شده و نیاز به عمل جراحی پیدا می شود. تخریب ماکولا که یک بیماری دیگر چشمی ناشی از آسیب شبکیه است نیز با برخورد مستقیم اشعه آفتاب به شبکیه تسریع می شود.
اشعه خورشید و آسیب چشم
نور منعکس شده از برف یا سطوح صاف مانند سطح آب به شبکیه چشم صدمه زده و دید فرد را مختل میکند. لنز عینک آفتابی با پخش کردن و شکست نور، تمرکز و انعکاس نور آفتاب از سطوح صاف را از بین میبرد و درخشندگی را متعادل میکند. دکتر مدرس زاده متخصص چشم در مورد تابش نور شدید به چشم میگوید: در یک روز آفتابی مخصوصاً در فصل تابستان میزان نوری که به چشم میرسد ۵۰ برابر بیشتر از نور داخل اتاق است. این میزان نور برای سلولهای مخروطی دریافت کننده نور و سلولهای تشکیل دهنده تصویر در شبکیه ضرر دارد. اشعه ماوراء بنفش یا همان (UV) دارای سه نوع طول موج UVA ،UVB و UVC است که اشعه «UVC» در لایه ازن جذب شده و به زمین نمیرسد و آن قسمتی که برای چشم مضر است UVB است که موجب سوختگی پوست و اثرات مضر روی چشم است. مثلا وقتی UVB به روی برف تابیده میشود، میتواند موجب کوری برگشتپذیر شود و برای ۱۲ تا ۴۸ ساعت بینایی خود را از دست دهید.دانشمندان بر این اعتقادند که تماس زیاد با اشعه UVB میتواند در مدت زیاد بیماریهای برگشتناپذیر، مانند: آب مروارید، تغییر در مرکز دید و ناخنک چشم را فراهم آورد.اشعه «UVA» بیشتر توسط عدسی چشم جذب میشود و مدرکی برای ضرر چشم وجود ندارد. اشعهای که باید چشم را از آن مصون نگه داشت UVB است.عینکها باید حداقل ۹۸ درصد از UVA و UVB را جذب کنند چون عینکی که استاندارد نیست، بسیار مضرتر از نزدنش است، چراکه عینک آفتابی باعث میشود مردمک چشم باز شود و حال اگر UV را جذب نکند، تمام اشعههای مضر به داخل چشم نفوذ میکنند.استفاده از عینکهای آفتابی به عنوان یک ضرورت و حفظ سلامت چشمها مطرح شده است . محافظت چشم در مقابل نور شدید آفتاب و اشعه فرابنفش موجود در آن بسیار مهم است. استفاده از عینک آفتابی مناسب در شرایطی که نور آفتاب شدید است، باعث بهتر شدن دید و پیشگیری از صدمه به عدسی و شبکیه چشم میشود. استفاده از عینکهای تقلبی نه تنها این خاصیت را ندارند بلکه سبب بسیاری از عوارض چشمیمیشوند که از آن جمله میتوان، کاهش بینایی، آب مروارید و بیماری شبکیه را نام برد.در نور شدید، چشم احساس خستگی و کاهش دید رنگی میکند. در صورتی که چشمها بدون محافظ هر روز برای ساعات طولانی در نور آفتاب به سر برد احتمال ابتلا به آب مروارید بسیار افزایش مییابد.
بیماریهای چشمی با عینکهای غیراستاندارد
متخصصان چشمپزشک معتقدند تابیدن نور شدید آفتاب به مدت طولانی باعث ایجاد بیماریهای چشمی متعددی میشود که همراه با علائمی چون سوزش، خارش و التهاب در چشم و پلکها بروز میکند. دکتر منصوری چشمپزشک در مورد بیماریهای مربوط به اثر نور شدید آفتاب بر چشم میگوید: از جمله این بیماریها میتوان به ناخنک اشاره کرد. در این بیماری لکه سفیدی روی قرنیه فرد ایجاد میشود. دکتر منصوری چشمپزشک میگوید: نور زیاد و اشعه فرابنفش باعث میشود لکه زرد شبکیه تغییرات پیگمانی داشته باشد که باعث افت دید میشود و از طرفی موجب پیری شبکیه خواهد شد. همچنین تابش نور زیاد به چشم میتواند در تشدید آب مروارید مؤثر باشد. علاوه بر بیماریهای فوق تبخیر شدن اشک چشم و خشکی چشم نیز از عوارض محافظت نکردن چشم در برابر نور است. محفوظ نگهنداشتن چشم در فصل بهار در دستهای از افراد حساسیت بهاره ایجاد میکند که همراه با خارش و سوزش در چشم و اطراف آن است.
توصیه های لازم در مورد انتخاب عینک آفتابی
دکتر جعفرزاده پور متخصص بیناییسنجی در مورد انتخاب عینک مناسب میگوید: برای تهیه عینک آفتابی مناسب با شرایط بینایی و فیزیک صورت احتیاج به تجویز چشمپزشک یا اپتومتریست است و خرید خودسرانه عینک تنها با توجه به شکل ظاهری آن میتواند برای سلامت چشم مضر باشد. در تجویز عینک آفتابی باید نیازهای بینایی، مشخصات چشمی و آناتومیکی و همچنین ابعاد صورت فرد را مد نظر قرار داد. مثلاً فردی که جراحی چشم داشته و میخواهد عینکی متناسب برای زمان رانندگی تهیه کند به عینکی کاملاً متفاوت با یک راننده عادی نیاز دارد. وی خاطرنشان میکند آنچه که برای خرید عینک آفتابی بسیار حائز اهمیت است محیطی است که میخواهیم از عینک استفاده کنیم، باید دقت کرد کجا، چه زمان و برای انجام چه کاری از عینک آفتابی میخواهید استفاده کنید. باید توجه داشت شرایط طیف نور محیط چگونه است و حساسیت چشم ما نسبت به آن در چه حدی است. 1- افرادی که در حال اسکی کردن و کوهنوردی در ارتفاعات هستند باید حتماً از عینک آفتابی استفاده کنند. برای اینگونه محیطها عینکهایی لازمند که فقط ۱۲ ـ ۸ درصد نور را از خود عبور دهند.۲ ـ عینکهای رنگی متمایل به سبز و قهوه ای به علت مختل کردن طیف رنگ ، مضر هستند . البته برای افرادی که میخواهند به مدت طولانی رانندگی کنند ، توصیه میشود از عینکهای قهوه ای استفاده کنند ، چرا که این عینکها نور آبی آسمان را کاهش وحدت بینایی را افزایش میدهند، لذا برای مصارف روزمره توصیه به استفاده از این رنگ نمیشود .۳ -اگر پشت فرمان مینشینید توصیه میشود که از عینکهای آفتابی سبز رنگ استفاده نکنید چرا که تشخیص نور قرمز و زرد را مختل میکند و از این نظر مناسب نیستند. به عنوان یک اصل بدانید که بهترین رنگ برای عینکهای آفتابی در وهله اول خاکستری و پس از آن قهوه ای است.۴ـ شیشههای عینک آفتابی باید مقاومت کافی داشته باشد. پلی کربنات از همه مواد مقاوم تر است.
۵ ـ قاب عینک باید بزرگ باشد تا محافظت کامل در این خصوص صورت گیرد .۶ – یک عینک آفتابی استاندارد عینکی است که وقتی آن را در مقابل یک صفحه طرح دار تکان میدهیم نباید صفحه موجدار تار و کج و معوج دیده شود .۷ – اگر میخواهید بدانید که تیرگی عینک آفتابی شما مناسب است یا نه، در یک اتاق با نور معمولی با عینک آفتابی به آینه نگاه کنید اگر عینک آفتابی شما مناسب باشد نباید چشمان خود را ببینید .۸ – کودکانی که برای ساعتهای طولانی در زیر نور آفتاب در حال بازی کردن هستند باید از عینکهای مخصوص خودشان استفاده کنند .۹ – اگر در محل کار خود با اشعههای زیاد در تماس هستید، عینک آفتابی جوابگو نخواهد بود لذا توصیه میشود عینکهای متفاوت و مخصوص استفاده نمایید (برای مثال در جوشکاری ویا کار با وسائلی که تولید اشعه میکند عینک ویا محافظ های خاصی لازم است )۱۰ – افرادی که تحت عمل آب مروارید یا لیزیک یا لازک قرار گرفتهاند باید در مواجهه با آفتاب از عینکهای آفتابی مجاز استفاده کنند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
تفسیر سوره صف (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام على عبد الله و رسوله و حبیبهو صفیه سیدنا و نبینا و مولانا ابى القاسم محمد صلى الله علیه و آله و على آلهالطیبین الطاهرین المعصومین اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:
و اذ قال عیسى ابن مریم یا بنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لمابین یدى من التوراة و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد فلماجاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین×و من اظلم ممن افترى على اللهالکذب و هو یدعى الى الاسلام و الله لا یهدى القوم الظالمین×یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون×هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون (1) .
دو رکن رسالت عیسى علیه السلام
درباره این آیات کریمه بحث مىکردیم (2) و گفتیم که حضرت عیسىبن مریم،عیساى مسیح، پیامى که براى مردم آورد دو نکته بیشتر نبود.یکىتایید تورات بود;مىفرمود:من نیامدهام که چیزى از تورات کم کنم یا زیادکنم.همانطور که قرآن مجید نقل کرده،حضرت عیساى مسیح قسمتخیلى کمى از احکام شریعتحضرت موسى را تغییر داد،یعنى ایشانپیغمبر صاحب شریعتبود نه اینکه صاحب شریعت نبود،ولى شریعتاو اختلاف کمى با شریعت موسى داشت و لهذا خود را مصدق تورات،کسى که براى تایید تورات آمده است،یعنى براى این نیامده است که اینکتاب را به کلى نفى کند[معرفى کرد].نکته دیگر اینکه مىفرمود به عنوانمبشر آمده،یعنى خود بشارت،رسالتحضرت عیساى مسیح بوده است.
توضیح اینکه یک وقت است که پیغمبرى در ضمن تعلیماتش،مبشرهم هست،یعنى بشارت هم مىدهد به پیغمبرى که بعد از او مىآید یا مثلابا اسلام نبوت پایان یافته است،ولى مساله بشارت ظهور حضرتمهدى عجل الله تعالى فرجه مطرح شده است.البته جزء تعلیمات اسلامى،این مطلب هم هست،اما نه این است که پیغمبر ما آمده استبراى دادناین بشارت، که اصلا رکن رسالت پیغمبر این بشارت باشد.حضرتمسیح رکن رسالتش بشارت بوده،یعنى در واقع عیساى مسیح یک رکنرسالتش جنبه پیشقراولى و جنبه مقدمى بوده استبراى پیغمبرى که بعداز او مىآید و اوست که جهان باید منتظر او باشد و اوست که آن شریعترا مىآورد.این مطلبى است که قرآن با یک لطافت مخصوص بیان کردهاست و ما به حکم اینکه قرآن براى حضرت عیساى مسیح عظمت وجلالت قائل است،براى ایشان جلالت قائل هستیم و او را یکى از پنجپیغمبر بسیار بزرگ عالم مىشماریم ولى در عین حال این نکته بایدمشخص باشد که عیسى علیه السلام همین دو جنبه را داشت:مصدق و مؤیدتورات بود با تغییرات بسیار کمى: «و لاحل لکم بعض الذی حرم علیکم» (3) ودیگر اینکه مبشر بود;آمدهام براى اینکه به شما آمدن پیامبرى را که بعد ازمن خواهد آمد نوید دهم و لهذا تواریخ در این جهت اتفاق دارند وفرنگیها هم این مطلب را قبول دارند که دوره ماموریتحضرت عیساىمسیح براى ابلاغ رسالت،بسیار کوتاه بوده است.حضرت عیسىهمانطور که خود مسیحیها هم اعتراف دارند تا سى سالگى رسالتخودرا هیچ ابراز نکرد و در سى سالگى رسالتخود را ابراز کرد.بعد یا در سىو سه سالگى به قول بعضى و یا در سى و شش سالگى و حداکثر سى وهفتسالگى،عیسى به قول آنها کشته شد;مىگویند بعد از سه سال و یاشش سال و یا هفتسال کشته شد.عیساى مسیح دوره زیادى نداشت،علتش این است که تعلیمات زیادى نداشت که دوره زیادى بخواهد;آمدهبود براى تصدیق و تایید تورات و براى اصلاح مردم بر اساس شریعتموسى و بعد هم براى همین بشارت،و لهذا نام کتاب عیسى علیه السلام(انجیل) (4) در اصل افاده معناى بشارت مىکند.از اینجا مىتوان فهمید کهچقدر مساله بشارت در رسالت عیسى علیه السلام الهى بوده و رکن رسالتایشان بوده که اصلا اسم کتاب ایشان«بشارت»است که همان جنبهمقدمیت را مىرساند.
آیه هم درست همین مطلب را مىفهماند که حضرت عیسى علیه السلام کهآمد اساس تعلیماتش این دو امر بود:احیاى شریعت موسى علیه السلام و تاییدتورات و اصلاح بنى اسرائیل بر اساس تعلیمات تورات،و دیگر بشارتخاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله.
«و اذ قال» یاد کن یا ذکر کن آنگاه که عیسى پسر مریم خطاب بهبنى اسرائیل گفت: «انى رسول الله الیکم» من فرستاده خدا هستم به سوىشما،در حالى که «مصدقا لما بین یدى من التوراة» تایید و تصدیق مىکنمکتابى که قبل از من آمده است که آن تورات است;کتاب موسى و شریعتاو را تصدیق و تایید مىکنم در حالى که مبشر و نوید دهنده به پیامبرىهستم که بعد از من مىآید و نام او احمد صلى الله علیه و آله است.
اینجا گفتار حضرت عیسى علیه السلام تمام مىشود و دیگر کلام خود قرآناست: «فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین» .با این همه بشارتى که عیسىبه بنى اسرائیل یعنى یهودیها داده بود،وقتى که احمد صلى الله علیه و آله با دلایل بسیارروشن آمد،گفتند:گفتار این فرد یک جادوى آشکار است.