لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
زبان شناسی (1)
زبان چیست؟
بنابر گواهی تاریخ، بشر از دیرباز به صورت اجتماعی می زیسته و یکی از مهم ترین نیازهای آدمی در زندگی اجتماعی برقراری ارتباط با همنوعان و ایجاد تفهیم و تفاهم است. بشر همواره برای برقراری ارتباط در جوامع خود از وسایل و ابزارهای مختلفی سود می جسته که در این میان «زبان» مهم ترین ابزار او به شمار می آید.
بنابر آن زبان یک نهاد اجتماعی است. بدین معنی که افراد یک اجتماع به منظور آگاهی از مقاصد و نیات یکدیگر و برای برقراری یا یکدیگر عناصر آنرا برقرار کرده اند. زبان نه تنها مهم ترین وسیله ارتباطی بشر بلکه پایه اغلب نهادهای دیگر اجتماعی نیز می باشد و به دلیل سرشت اجتماعی خود هماهنگ با اختلاف اجتماعات، مختلف است. به سخن دیگر، با اینکه این نهاد در همه اجتماعات بشری وجود دارد و وظیفه و نقش آن در همه جا یکسان است، ولی شکل آن بنابر نیازهای اجتماعات بشری در همه جوامع یکسان نیست و نحوه عمل آن در هر اجتماع با اجتماع دیگر آشکارا تفاوت دارد. به طوری که هر شکلی از زبان فقط در میان افراد جامعه معین می تواند وظیفه برقراری ارتباط و تفاهم را به جای آورد.
پیدایش زبان: بیان این نکته که بحث در منشأ زبان از جمله مباحث زبانشناسی نیست ممکن است مورد سوال قرار گیرد اما این معنی که عین حقیقت است و توجه نکردن به این نکته سبب شده است که همه کسانی که از صد سال پیش تا کنون درباره پیدایش زبان گفتگو کرده اند یکسره به خطا بروند. نقص عمده کار ایشان آن بوده است که این معنی را از جنبه زبانشناسی مورد بحث قرار داده و پنداشته که مسأله پیدایش زبان با مبحث اصلی و مبنای زبانها یکی است.
زبانشناسان درباره زبانهایی که اقوام مختلف به آنها سخن می گویند یا به آنها می نویسند بحث می کنند و تاریخ این زبانها را از روی قدیمی ترین سندهایی که به دست آمده است مورد تحقیق قرار می دهند. اما هر چه در مسیر این تاریخ به عقب بروند باز با زبانهای کامل سروکار می یابند که خود آنها سابقه ممتد دارند و ما به آن سابقه دسترسی نداریم و این یکی از مشکلات بسیار مغلق و پیچیده در کار تحقیق علمی است.
البته زبانهایی هست که از وجود آنها در زمانهای قدیمی تر از زبانهای دیگر اطلاعاتی داریم. بعضی از زبانهای امروزی را در صورت تاریخی بودن که مربوط به بیست قرن قبل است می شناسیم. اما زبانهایی که آثار آنها را از قدیمی ترین زمان در دست داریم، یا چنانکه گاهی در اصطلاح گفته می شود «زبان مادری» هیچ صفت بدوی ندارند، اختلاف اینگونه زبانها با زبانهای امروزی تنها اطلاعاتی درباره چگونگی تحول زبان به دست می دهد، اما از چگونگی پیدایش زبان نمی توان به این وسیله، خبری یافت.
مطالعه در زبان اقوام وحشی و بشر ابتدایی هم نمی تواند کمکی در این زمینه نماید. مطالعه زبانهای اقوام وحشی ممکن است اطلاعات سودمندی را در رابطه با اندیشه و گفتار به دست آورد، اما از صورت اصلی و ابتدایی زبان از آن اطلاعی حاصل نمی شود.
ببینیم بشر چه نوع نشانه هایی در اختیار داشته و چگونه توانسته است آنان را به کار برد. مراد از دلالت یا (نشانه) در اینجا هر نوع علامتی است که در روابط میان افراد بشر به کار بیاید و چون علامت ها انواع مختلف دارد، انواع زبان نیز مختلف است همه حواس ظاهر ما ممکن است وسیله ایجاد زبان بشود. پس زبان بوییدنی، زبان بسودنی (لمس)، زبان دیدنی، زبان شنیدنی و زبان حرکتی هست.
با این حال میان همه انواع زبانهایی که وجود آنها ممکن بوده است یکی از آن ها که از جهت تنوع وسایل بیان، بر زبان های دیگر مزیت بسیار دارد و آن زبان شنیدنی (زبان گفتاری) است و موضوع زبان شناسی تنها همین نوع زبان است.
زبان شنیدنی همواره با زبان دیدنی همراه است و گاهی این، جانشین آن می شود. در تمام ملتهای جهان کم یا بیش حرکت های دست و چهره با سخن مطابقت دارد و وضع چهره، همراه صوتهای گفتار، حالت ها و اندیشه ها را بیان می کند. حرکت های چهره یک نوع زبان دیدنی است. اما خط و به طور عام همه نقش ها نیز از مقوله این زبان به شمار می آیند.
زبان دیدنی آشکارا به اندازه زبان گفتار، قدیمی است، هیچ دلیلی در دست نداریم که بتوان اثبات کرد که کدام یک پیشتر است. همین مشکل برای تعیین قدیمی ترین مجموعه نشانه ها (علایم) نیز وجود دارد. مثلا علامت های دریایی، هر یک معادل یک کلمه یا یک جمله ی زبان های موجود است.
حرکاتی که ناشنوایان و گنگ ها برای بیان معانی خود انجام می دهند نیز از روی زبان گفتار ساخته شده است، به این طریق دیگران همان اصول گفتار را به وسیله حرکات این مردم ناقص می آموزند و ایشان آن را تقلید می کنند. در اینجا حسی جانشین دیگری شده است، اما اصول کار یکی است.
مسلم است که زبان در اجتماع ساخته و پرداخته شده است. در همان زمان که افراد بشر احتیاج به ارتباط یافتن با یکدیگر را حس کرده اند، زبان به وجود آمده است پس زبان عبارت از ارتباط چند وجود، که دارای اعضای حس باشند و برای این ارتباط از وسایلی که طبیعت در اختیارشان گذاشته است استفاده کنند. اگر وسیله گفتار نداشته باشند با حرکات و اگر حرکت کافی نباشد با نگاه مقصود را بیان می کنند.
با انجام دادن یک تجربه می توان نکات بالا را راجع به ایجاد و پیدایش زبان بهتر ثابت ساخت: دو یا چند کودکی را که تحت هیچ گونه تربیتی قرار نگرفته باشند و اصلا ندانند که زبان چیست پهلوی هم قرار دهیم. این کودکان از هر نژادی که باشند و قطع نظر از استعدادهای موروثی، بی شک، خود به خود زبانی را برای ایجاد ارتباط با هم ابداع خواهند کرد. احتیاج، ناچار اعضای حسی را به کار وا میدارد. در آغاز امر نیز باید چنین امری رخ داده باشد. زبان، که امری کاملا اجتماعی است، از روابط اجتماعی ناشی می شود. اما همین که پدید آمد محکم ترین پیوندی است که اجتماعات را با هم ارتباط می دهد و تکامل زبان خود نتیجه وجود و دوام جامعه است.
زبان شناسی اهمیت و وظایف آن:
زبان شناسی دانش درباره زبان است. در همه دوره های تاریخی زبان شناسان بسیاری موجود بودند، اما آنها دانش زبانشناسی را به میان نیاوردند. زبانشناسی همچون دانش آزاد تنها در سده (19) به میدان آمد.
زبان شناسی مقدماتی (مبادی زبانشناسی): درباره زبان، موقعیت آن در بین پدیده های دیگر اجتماعی، درباره ساختمان، بخش های گوناگون و قوانین تحولات تاریخی آن سخن می زند. از آنجایی که این گونه زبان شناسی مقدمه ای بر سلسله دانش های زبانی است، از رشته ها و قانون مندی های آن به گونه ی کوتاه و فشرده سخن به میان می آورد.
زبان شناسی عمومی (همگانی): در اساس به طور علمی آموختن زبان های جداگانه یا گروه زبانها را با روش دسته بندی، نتایج پژوهش ها درباره آنها را مورد مطالعه قرار می دهد. زبان شناسی عمومی به پرسش های زیر پاسخ می دهد:
1ـ زبان چیست؟ ماهیت و پیشرفت های آن عبارت از چیست؟ زبان چگونه ترقی می کند؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
گروه های مذهبی نوظهور در غرب (1)
نویسنده : حیدر رضا ضابط
اشاره :
جهان غرب از قرن 17میلادی و حتی پیش از آن، از دورة «رنسانس» به این سو، در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردم و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمرة آنان تلاش کرده است. غرب در این دوران به نام « اومانیسم » و « فردگرایی » (Individualism) به طور کامل درصدد مخالفت با استیلای دین برآمد. پس از جنگ جهانی دوم و خصوصاً از دهة 1960 به این سو، گروههای مذهبی غیرمتداول بسیاری، خارج از چهارچوب ادیان رایج، در غرب، ایجاد شده است که هدف آنها سکولاریزه کردن دین میباشد؛ هرچند پایهگذاران این جنبشها خود را به عنوان معلمان روحانی و دینی معرفی کردهاند. در این مقاله، نویسندة محترم به بررسی علل پیدایش، اعتقادات، و دیگر ویژگیهای برجستة گروههای فوق پرداخته است که آنها را با هم میخوانیم.این گروهها را گاه، کشیشهایی که از یک کلیسای سنتی، گسسته و به دنبال ایجاد و راهاندازی «ادیان» خاصی برای خودشان بودهاند، تأسیس نمودهاند. بروز این پدیده در غرب، تا حد زیادی، برخاسته از ترویج مرموزات و کارهایی غریبه، همچون سحر و جادو بوده که از سوی کلیساهای قدیمی نیز تحریم شده است و طی دهههای اخیر مجدداً رشد یافته است. طرفداران سحر و جادو در آمریکا و اروپا، ادیان پیش از مسیحیت اروپا، همچون «سلتها» (Celts) و «درویدها» (Druids) را ترویج میکنند. مروجان این آیینها، که به عنوان «جنبشهای جدید دینی» (New Religious Movements) به خصوص در آمریکا، کانادا و اروپای شمالی معروف شدهاند، با تضعیف ادیان سنتی در این کشورها نفوذ میکنند.1 در آمریکا و اروپا از این آیینهای جدید با عنوان گروههای مذهبی بیگانه و غیررایج یاد میکنند. تنها در انگلستان، بعداز جنگ جهانی دوم تا سال 1987 بیش از 400 گروه از این نوع گروهها بهوجود آمده است که تعداد آنها در ایالات متحده، بیش از انگلستان میباشد.2رهبران این گروهها ترویج میکنند که هیچ کتاب مقدسی، در جهان، ابدی نیست، و انسان این شایستگی را دارد که دین جدیدی را خلق نماید. از نگاه آنها، روشهای عقلی، مانع کشف و حصول حقایق دینی میباشد و رستگاری بشر، با کنارگذاردن روشهای عقلی و پیروی مطلق از پایهگذاران این فرقهها حاصل خواهد گردید. این فرقههای مذهبی بر محور شخصیت رهبران و مؤسسان خود استوارند و از این رو بیشتر آنها با مرگ بنیانگذارانشان، محو و نابود میگردند.3اکثر بنیانگذاران این گروهها ترویج میکنند که انسان با پیروی مطلق از آنان، میتواند «خدا» شود. بیشتر بنیانگذاران این گروهها از ایجاد تحولات نهایی در هزارة سوم سخن میگویند و اینچنین تبلیغ میکنند که دنیا به پایان خود رسیده است و آنان منجی جامعة بشری در آخرالزمان هستند و انسانیت با پیروی از آنها به رستگاری خواهد رسید.4
علل پیدایش این گروهها
امروزه، در غرب، نسبت به گذشته، رویکرد به دین، رشد قابل توجهی یافته است و این اتفاق عمدتاً برخاسته از درهم شکستن و فرو ریختن بسیاری از ایدئولوژیهای ذهنی جهان غرب است که متأثر از تفکرات قرون 18 و 19 در اروپا، سربرداشته و جایگاه دین را در تمدن مدرن غرب، گرفته بود. آن ایدئولوژیها به تدریج، رنگ باخت و خطر و قدرت تخریبیشان، به طرز بیسابقهای هویدا گشت.امروزه در جهان غرب، با برچیده شدن بساط مکاتب فلسفی مدرن (Philosophical Modern Schools) که تحت شالودهشکنی و پست مدرنیسم (Post-Modernism Deconstructionalism) و منهدم ساختن همة ساختارهای معنایی موجود از پیش، مکتبهای فلسفی جدید غرب را به پایان خود رسانده است. بیشتر فلاسفة معاصر غربی، معتقدند که دوران مشغلة فلسفی، به آن معنایی که تاکنون در غرب، فهمیده میشد، پایان یافته و دیگر مکاتب فلسفة جدید نمیتوانند گرهی از کار غرب و انسانهای تشنه و نیازمند هدایت معنوی در آن سامان بگشایند.تمدن غرب، برای مردم جهان، تناقضات بیشماری را پدید آورده است که ایجاد انواع بیعدالتیها در جوامع و تخریب محیطزیست از آن جمله است. زندگی، برای جوانان، در غرب، معنای خود را از دست داده است و آنان را به بیراهة لذتهای آنی جسمانی از طریق روابط غیرانسانی و یا استفادة مدام از مواد مخدر و یا خشونت و جنایت کشانده است.از اینرو، پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه، در ربع قرن گذشته، جنبشی آمریکایی و اروپایی، با هدف کسب تجارت روحانی و معرفت دینی به وجود آمده است. قدرتهای سکولار در جهان غرب که تاکنون، با عنوان «تجدد» و رنسانس، با دین مبارزه میکردند و در همین راستا به ایجاد اومانیسم، لیبرالیسم و فردگرایی دست زدند، احساس خطر کردند که ساکنان غرب برای رهایی خود به دین مبین اسلام گرایش پیدا میکنند، چرا که درون مسیحیت معنویتی وجود ندارد و مسیحیت در مقابل هجوم گرایشهای دنیاگرایانة سکولار عقبنشینی کرد. و حتی آموزههای مسیحیت که اساس تلقی دینی آن را تشکیل میدهد، براثر اصلاحات و نوسازی به وجود آمده در آن، به تدریج به آموزههایی غیردینی تبدیل شده است. برای جلوگیری از گرایش مردم تشنة حقیقت و معنویت در غرب، به دین اسلام، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در ربع قرن گذشته، نزدیک به 2500 گروه غیراصیل با عنوان گروههای مذهبی در آمریکا و اروپا به وجود آمده است.5 بیشتر این گروهها تحت عنوان معنویت و رستگاری، پیروان خود را به انجام کارهای مبتذل و غیراخلاقی، وادار ساختهاند و در حقیقت، در مسیر حفظ و امتداد اباحهگری و سکولاریسم، گام برداشتهاند.در همین راستا، در ربع قرن گذشته، افرادی از هند، به نام «گورو» (Guru) تبلیغاتی گسترده را در آمریکا و اروپا انجام دادهاند و تحت عنوان ترویج عرفان «هندویسم» پیروانی را به سوی خود جذب کردهاند. همچنین تعدادی از مرشدهای «صوفیه» نیز از کشورهای اسلامی، به ترویج تعالیم افراطی صوفیانه در غرب پرداختهاند، که آنان نیز از سوی دولتها و رسانههای گروهی آن مورد حمایت قرار گرفتهاند. قدرتهای استعماری و استعمارگران جدید برای جلوگیری از نفوذ اسلام در جهان غرب، از این گروهها بهره گرفتهاند، زیرا اسلام، امروز، سریعترین رشد را در میان سایر ادیان در جهان غرب، آفریقا و دیگر نقاط شناخته شدة جهان دارد.همانطور که بیان شد، گروههای مذهبی مذکور بنیانهای اعتقادی و رفتاری خود را، به اشکال گوناگون از ادیان بزرگ اقتباس کردهاند و آنرا به شکل تحریف شدهای، عرضه میدارند. به این گروهها در انگلیس «میکس پیک» (Mixpick) یا مختلط گفته میشود، که ویژگیهای نسبیگرایی، هیچ انگاری، شالودهشکنی، فردگرایی، سکولاریسم و اباحیگری را، که حاکم بر جوامع مدرن غرب میباشد، با پوششی از مسائل معنوی و عرفانی معرفی کرده و آنرا به عنوان معنویت فردگرا و یک مذهب خصوصی، عرضه میکنند.6طالعبینی، جادوگری، غیبگویی، ورزشهایی معنوی ارتباط با ارواح و موجودات سایر سیارات، روشهای درمانی و معالجة بیماریها با داروهای طبیعی یا اعمال با مواد بلورین، کارکردهای این گروههای غیرمتداول مذهبی را شکل میدهد.7این گروهها شماری از مؤسسات فرهنگی و تجاری را در جهان غرب تأسیس کرده، کتب و مجلات متعددی را منتشر میکنند. بیشتر این گروهها با مرگ بنیانگذاران آنها منقرض میگردند و با گذشت زمان تضعیف و محو میشوند. تمامی افعال و مناسک ظاهراً مذهبی آنها در جهان غرب توسط روانشناسان و جامعهشناسان برجسته و علمای مسیحیت شدیداً تکذیب و ابطال گردیده است.بیشتر رهبران این گروهها وابسته به تشکیلات فراماسونها «لژهای فراماسونری»8 (Fereemasons) هستند. برطبق آمار، در جهان 33700 فراماسون وجود دارد. پیش از دهة 1980 فراماسونها این ایده را ترویج میکردند که: «خدا مرده است.» اما در ربع قرن گذشته و با آغاز جنبش احیای دینی در سراسر جهان، فراماسونها، که با صهیونیستها و به خصوص با گروهی مرموز از آنها با نام «قباله» (Kabbaleh) (یا کابالا) رابطهای نزدیک دارند، در راستای اهداف گروههای مذهبی مذکور، این ایده را تبلیغ میکنند که: پیروان این گروهها با اطاعت از رهبرانشان میتوانند خدا شوند.9 عقاید این گروهها، درون خود، دارای رموز و اسراری است، و آنان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مقدمه :تاریخ حقوق (1)
فصل اول: ماهیت حقوقی وصیت
آیا وصیت عقد است یا ایقاع
تعریف وصیت به طور عام
فقه و قانون مدنی
گفتار نخست :وصیتنامه خود نوشت
تعریف و فواید
شرایط تنظیم وصیتنامه
تنظیم وصیتنامه
ضمانت اجرای تشریفات
حدود اعتبار وصیتنامه خود نوشت
تشریفات مربوطه به ارائه وصیتنامه
فصل دوم :وصیتنامه رسمی
فواید و معایب
تشریفات تنظیم
اعتبار وصیتنامه
قواعد عمومی تنظیم وصیت
فصل سوم:
مقاله :وصیت و رجوع از آن با تکیه بر قانون مدنی و قانون امور حسبی
مقدمه:
تاریخ حقوق
از نظر تاریخی، آراء و عقاید در مورد وصیت تملیکی همیشه سیر یکسان نداشته است در قرون اولیه حقوق اسلام طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی فراوان بوده اند و شاید اکثریت همه داشته اند از قرآن هم ایقاع بودن آن دانسته می شود کم کم طرفداران عقد بودن وصیت تملیکی ، پیروز شدند و از طرفداران ایقاع بودن آن کاسته شد . اما در قرن اخیر بار دیگر طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی رو به فزونی نهاده اند .
ماهیت حقوقی وصیت آیا وصیت عقد است یا ایقاع:
ایقاع به صورت وصیت تملیکی چه اثری ببار می آورد ؟ نظریه ایقاع بودن وصیت تملیکی پنج تصور اجرای طرفداران این نظریه پدید آورده است تنها نظری که تقریبا" با عبارات قانون مدنی موافق است «نظریه حق تقدم » است به موجب این نظر با فوت مومی مومی که در تملک مومی به حق تقدم دارد .
این حق نظیر حق تقدم تحجیر است و ما میدانیم که تحجیر موجب مالکیت نمی شود فقط برای تحجیر کننده ،ایجاد حق تقدم و اولویت ، در احیا که سبب تملک است می کند بنابراین نظر پس از فوت مومی ورثه او مالک متزلزل مومی به هستند و ماده 868 ق ـم با این نظر وفق می دهد از طرفی اگر مومی که بخواهد در استفاده از این حق تقدم تاخیر غیر معقول کند موجب ادامه حالت تزلزل مالکیت ورثه مومی در مومی به خواهد شد و همین امر تضرر ورثه است . مقصود از عبارت «تضرر ورثه» در ماده 833 ق ـم همین معنی است زیرا در ملک متزلزل نمی توان دقیقا تصمیم گیری های لازم راکد و از نظر اقتصادی این تزلزل نه تنها برای ورثه بلکه برای جامعه هم مضر است پس باید به ورثه حق داد که این بلا تکلیفی را از راه دادگاه بر طرف کنند از طرف دیگر چون حق تقدم یک اثر حقوقی است که با اراده یک جانبه مومی پدید آمده است پس معیار ایقاع بودن در مورد وصیت تملیکی وجود دارد .همین حق تقدم است که در فرض فوت مومی که پیش از قبول وصیت به ورث مومی به ارث می رسد ایراداتی که در این نظر شده درست نیست با وجود این حق تقدم تصور صحیحی می توانیم از وصیت تملیکی به صورت یک ایقاع داشته باشیم به این معنی که مومی در چنین حالتی که هنوز قبول مومی ابراز نشده است در معرفی تهاجم امیال ورثه مومی ومومی است که یکی مالکیت متزلزل دارد و منتظر زوال سبب تزلزل «حق تقدم مومی » است و دیگری منتظر است که با اعلان قبول خود مالکیت متزلزل طرف دیگر را به سود خود ساقط کند بعداّ خواهیم دید که اثر وصیت یک حق آلی به سود مومی است که در غالب موارد این حق آلی با حق تقدم مذکور همراه است نه همیشه این نظر جدیدی است.
22تبصره :قانون مدنی در ماده 827ـ833ـ868 بحث بالا را اساس کارقرار داده است اما نسبت با این اساس کار مستثنایی دیده شده است که از قرار ذیل است :
اول :وصیت به ابراء در مورد حق تقدم معنی ندارد مومی که فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل ، حق او خود به خود صورت خارجی پیدا می کند و به حق اصالی مبدل می شود .
الف :موت مومی
ب: وجود تر که که در حین موت با وجود این دو شرط ، ذمه مومی خود به خود، ساقط می شود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمی شود (ماده 868) .
دوم: وصیت تملیکی به وقف شدن ملک یعنی در این مورد هم حق تقدم تصور نمی شود به محض فوت مومی آن ملک وقف خواهد شد.
سوم: وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که در قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در اول گفتیم تملیک صورت می گیرد قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق آلی مومی است که با اراده یک جانبه مومی به صرف رضای او پدید می آید و با فوت مومی این حق آلی مبدل به حق اصالی می شود اما لازم نیست که همراه این حق آلی حق تقدم مذکور هم باشد چنانکه در مورد مستثینات مذکور در شماره 22 دیدید به هر حال درباره حق آلی بعدا توضیح خواهیم داد.
تعریف وصیت به طور عام و در قانون مدنی:
به نظرم در تعریف وصیت می توان چنین گفت : وصیت عبارت است از استیفاء حق که تعلق به فوت استیفاء کننده باشد شخص از نظر حقوق مدنی ممکن است دارای حقوقی باشد که اگر محجور نباشد شخصا می توانید از آن حقوق بهره برداری کند این بهره برداری را اصطلاحا استیفاء حق نامیده اند معمولا وقتی که از استیفاء حق سخن می گویند زمان حیات استیفاء کننده را در نظر می گیرند لکن باید بدانیم که شخص حقوقی را که دارد به دو صورت ذیل مورد استیفاء قرار می دهد استیفاء حق در زمان حیات خود مثلا حق مالکیتی که به خانه مورد سکونت خود دارد از آن حق در زمان حیات خود استیفاء می کند یعنی یا شخصا در آن سکونت می نماید یا آن را اجاره می دهد و یا از راه عقد همه ی بهره برداری از آن را به دیگری واگذار می کند همه این مثالها استیفاء حق در زمان حیات مالک است انسان که حقوقی دارد می تواند از یا ره ای از آن حقوق ، به صورت معلق به فوت خود استیفاء حق نماید یعنی از حق مالکیتی که به خانه خود دارد برای بعد از وفات خود استیفاء حق کند این استیفاء را وصیت می نامند طبعا این استیفاء حق معلق به فوت استیفاء کننده می باشد معنی تفضیلی تعریف وصیت که در بالا آورده شد این است قانون مدنی در ماده 825 بعد از دادن تعریف برای وصیت به طور عام خود داری کرده بدون اینکه آن را تعریف کند مورد تقسیم قرار داده است تقسیم قبل از تعریف که قانون مدنی در چند مورد آن را صورت داده است کار درست نیست .
فقه و قانون مدنی (302):
اثبات وصیت ـ وصیتنامه :
در فقه اثبات وصیت تابع قواعد عمومی و گاه آسان تر است .اثبات وصیت با دو شاهد عادل از مسلمانان انجام می پذیرد مگر اینکه شاهد مسلمانی نباشد(1) که به هنگام ضرورت شهادت دو عادل از دیگران (اهل ذمه ) نیز کافی است نوشته موصی نیز در صورتی مـؤثر است که دو شاهد وقوع وصیت را تایید کنند یا موصی به صحت وصیتنامه نزد آنان اقرار کند . باید افزوده که اثبات وصیت به مال آسان تر از وصیت به ولایت است. چنانکه در مال ، شهادت یک نفر همراه با سوگند و شهادت یک مرد و دو زن و شهادت انفرادی چهار1 زن ، و هر کدام برای اثبات یک چهارم از موصی به پذیرفته می شود .
ولی ، در مورد ولایت ، شهادت دو مرد عادل ضروری است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مقدمه :تاریخ حقوق (1)
فصل اول: ماهیت حقوقی وصیت
آیا وصیت عقد است یا ایقاع
تعریف وصیت به طور عام
فقه و قانون مدنی
گفتار نخست :وصیتنامه خود نوشت
تعریف و فواید
شرایط تنظیم وصیتنامه
تنظیم وصیتنامه
ضمانت اجرای تشریفات
حدود اعتبار وصیتنامه خود نوشت
تشریفات مربوطه به ارائه وصیتنامه
فصل دوم :وصیتنامه رسمی
فواید و معایب
تشریفات تنظیم
اعتبار وصیتنامه
قواعد عمومی تنظیم وصیت
فصل سوم:
مقاله :وصیت و رجوع از آن با تکیه بر قانون مدنی و قانون امور حسبی
مقدمه:
تاریخ حقوق
از نظر تاریخی، آراء و عقاید در مورد وصیت تملیکی همیشه سیر یکسان نداشته است در قرون اولیه حقوق اسلام طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی فراوان بوده اند و شاید اکثریت همه داشته اند از قرآن هم ایقاع بودن آن دانسته می شود کم کم طرفداران عقد بودن وصیت تملیکی ، پیروز شدند و از طرفداران ایقاع بودن آن کاسته شد . اما در قرن اخیر بار دیگر طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی رو به فزونی نهاده اند .
ماهیت حقوقی وصیت آیا وصیت عقد است یا ایقاع:
ایقاع به صورت وصیت تملیکی چه اثری ببار می آورد ؟ نظریه ایقاع بودن وصیت تملیکی پنج تصور اجرای طرفداران این نظریه پدید آورده است تنها نظری که تقریبا" با عبارات قانون مدنی موافق است «نظریه حق تقدم » است به موجب این نظر با فوت مومی مومی که در تملک مومی به حق تقدم دارد .
این حق نظیر حق تقدم تحجیر است و ما میدانیم که تحجیر موجب مالکیت نمی شود فقط برای تحجیر کننده ،ایجاد حق تقدم و اولویت ، در احیا که سبب تملک است می کند بنابراین نظر پس از فوت مومی ورثه او مالک متزلزل مومی به هستند و ماده 868 ق ـم با این نظر وفق می دهد از طرفی اگر مومی که بخواهد در استفاده از این حق تقدم تاخیر غیر معقول کند موجب ادامه حالت تزلزل مالکیت ورثه مومی در مومی به خواهد شد و همین امر تضرر ورثه است . مقصود از عبارت «تضرر ورثه» در ماده 833 ق ـم همین معنی است زیرا در ملک متزلزل نمی توان دقیقا تصمیم گیری های لازم راکد و از نظر اقتصادی این تزلزل نه تنها برای ورثه بلکه برای جامعه هم مضر است پس باید به ورثه حق داد که این بلا تکلیفی را از راه دادگاه بر طرف کنند از طرف دیگر چون حق تقدم یک اثر حقوقی است که با اراده یک جانبه مومی پدید آمده است پس معیار ایقاع بودن در مورد وصیت تملیکی وجود دارد .همین حق تقدم است که در فرض فوت مومی که پیش از قبول وصیت به ورث مومی به ارث می رسد ایراداتی که در این نظر شده درست نیست با وجود این حق تقدم تصور صحیحی می توانیم از وصیت تملیکی به صورت یک ایقاع داشته باشیم به این معنی که مومی در چنین حالتی که هنوز قبول مومی ابراز نشده است در معرفی تهاجم امیال ورثه مومی ومومی است که یکی مالکیت متزلزل دارد و منتظر زوال سبب تزلزل «حق تقدم مومی » است و دیگری منتظر است که با اعلان قبول خود مالکیت متزلزل طرف دیگر را به سود خود ساقط کند بعداّ خواهیم دید که اثر وصیت یک حق آلی به سود مومی است که در غالب موارد این حق آلی با حق تقدم مذکور همراه است نه همیشه این نظر جدیدی است.
22تبصره :قانون مدنی در ماده 827ـ833ـ868 بحث بالا را اساس کارقرار داده است اما نسبت با این اساس کار مستثنایی دیده شده است که از قرار ذیل است :
اول :وصیت به ابراء در مورد حق تقدم معنی ندارد مومی که فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل ، حق او خود به خود صورت خارجی پیدا می کند و به حق اصالی مبدل می شود .
الف :موت مومی
ب: وجود تر که که در حین موت با وجود این دو شرط ، ذمه مومی خود به خود، ساقط می شود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمی شود (ماده 868) .
دوم: وصیت تملیکی به وقف شدن ملک یعنی در این مورد هم حق تقدم تصور نمی شود به محض فوت مومی آن ملک وقف خواهد شد.
سوم: وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که در قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در اول گفتیم تملیک صورت می گیرد قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق آلی مومی است که با اراده یک جانبه مومی به صرف رضای او پدید می آید و با فوت مومی این حق آلی مبدل به حق اصالی می شود اما لازم نیست که همراه این حق آلی حق تقدم مذکور هم باشد چنانکه در مورد مستثینات مذکور در شماره 22 دیدید به هر حال درباره حق آلی بعدا توضیح خواهیم داد.
تعریف وصیت به طور عام و در قانون مدنی:
به نظرم در تعریف وصیت می توان چنین گفت : وصیت عبارت است از استیفاء حق که تعلق به فوت استیفاء کننده باشد شخص از نظر حقوق مدنی ممکن است دارای حقوقی باشد که اگر محجور نباشد شخصا می توانید از آن حقوق بهره برداری کند این بهره برداری را اصطلاحا استیفاء حق نامیده اند معمولا وقتی که از استیفاء حق سخن می گویند زمان حیات استیفاء کننده را در نظر می گیرند لکن باید بدانیم که شخص حقوقی را که دارد به دو صورت ذیل مورد استیفاء قرار می دهد استیفاء حق در زمان حیات خود مثلا حق مالکیتی که به خانه مورد سکونت خود دارد از آن حق در زمان حیات خود استیفاء می کند یعنی یا شخصا در آن سکونت می نماید یا آن را اجاره می دهد و یا از راه عقد همه ی بهره برداری از آن را به دیگری واگذار می کند همه این مثالها استیفاء حق در زمان حیات مالک است انسان که حقوقی دارد می تواند از یا ره ای از آن حقوق ، به صورت معلق به فوت خود استیفاء حق نماید یعنی از حق مالکیتی که به خانه خود دارد برای بعد از وفات خود استیفاء حق کند این استیفاء را وصیت می نامند طبعا این استیفاء حق معلق به فوت استیفاء کننده می باشد معنی تفضیلی تعریف وصیت که در بالا آورده شد این است قانون مدنی در ماده 825 بعد از دادن تعریف برای وصیت به طور عام خود داری کرده بدون اینکه آن را تعریف کند مورد تقسیم قرار داده است تقسیم قبل از تعریف که قانون مدنی در چند مورد آن را صورت داده است کار درست نیست .
فقه و قانون مدنی (302):
اثبات وصیت ـ وصیتنامه :
در فقه اثبات وصیت تابع قواعد عمومی و گاه آسان تر است .اثبات وصیت با دو شاهد عادل از مسلمانان انجام می پذیرد مگر اینکه شاهد مسلمانی نباشد(1) که به هنگام ضرورت شهادت دو عادل از دیگران (اهل ذمه ) نیز کافی است نوشته موصی نیز در صورتی مـؤثر است که دو شاهد وقوع وصیت را تایید کنند یا موصی به صحت وصیتنامه نزد آنان اقرار کند . باید افزوده که اثبات وصیت به مال آسان تر از وصیت به ولایت است. چنانکه در مال ، شهادت یک نفر همراه با سوگند و شهادت یک مرد و دو زن و شهادت انفرادی چهار1 زن ، و هر کدام برای اثبات یک چهارم از موصی به پذیرفته می شود .
ولی ، در مورد ولایت ، شهادت دو مرد عادل ضروری است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مقدمه :تاریخ حقوق (1)
فصل اول: ماهیت حقوقی وصیت
آیا وصیت عقد است یا ایقاع
تعریف وصیت به طور عام
فقه و قانون مدنی
گفتار نخست :وصیتنامه خود نوشت
تعریف و فواید
شرایط تنظیم وصیتنامه
تنظیم وصیتنامه
ضمانت اجرای تشریفات
حدود اعتبار وصیتنامه خود نوشت
تشریفات مربوطه به ارائه وصیتنامه
فصل دوم :وصیتنامه رسمی
فواید و معایب
تشریفات تنظیم
اعتبار وصیتنامه
قواعد عمومی تنظیم وصیت
فصل سوم:
مقاله :وصیت و رجوع از آن با تکیه بر قانون مدنی و قانون امور حسبی
مقدمه:
تاریخ حقوق
از نظر تاریخی، آراء و عقاید در مورد وصیت تملیکی همیشه سیر یکسان نداشته است در قرون اولیه حقوق اسلام طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی فراوان بوده اند و شاید اکثریت همه داشته اند از قرآن هم ایقاع بودن آن دانسته می شود کم کم طرفداران عقد بودن وصیت تملیکی ، پیروز شدند و از طرفداران ایقاع بودن آن کاسته شد . اما در قرن اخیر بار دیگر طرفداران ایقاع بودن وصیت تملیکی رو به فزونی نهاده اند .
ماهیت حقوقی وصیت آیا وصیت عقد است یا ایقاع:
ایقاع به صورت وصیت تملیکی چه اثری ببار می آورد ؟ نظریه ایقاع بودن وصیت تملیکی پنج تصور اجرای طرفداران این نظریه پدید آورده است تنها نظری که تقریبا" با عبارات قانون مدنی موافق است «نظریه حق تقدم » است به موجب این نظر با فوت مومی مومی که در تملک مومی به حق تقدم دارد .
این حق نظیر حق تقدم تحجیر است و ما میدانیم که تحجیر موجب مالکیت نمی شود فقط برای تحجیر کننده ،ایجاد حق تقدم و اولویت ، در احیا که سبب تملک است می کند بنابراین نظر پس از فوت مومی ورثه او مالک متزلزل مومی به هستند و ماده 868 ق ـم با این نظر وفق می دهد از طرفی اگر مومی که بخواهد در استفاده از این حق تقدم تاخیر غیر معقول کند موجب ادامه حالت تزلزل مالکیت ورثه مومی در مومی به خواهد شد و همین امر تضرر ورثه است . مقصود از عبارت «تضرر ورثه» در ماده 833 ق ـم همین معنی است زیرا در ملک متزلزل نمی توان دقیقا تصمیم گیری های لازم راکد و از نظر اقتصادی این تزلزل نه تنها برای ورثه بلکه برای جامعه هم مضر است پس باید به ورثه حق داد که این بلا تکلیفی را از راه دادگاه بر طرف کنند از طرف دیگر چون حق تقدم یک اثر حقوقی است که با اراده یک جانبه مومی پدید آمده است پس معیار ایقاع بودن در مورد وصیت تملیکی وجود دارد .همین حق تقدم است که در فرض فوت مومی که پیش از قبول وصیت به ورث مومی به ارث می رسد ایراداتی که در این نظر شده درست نیست با وجود این حق تقدم تصور صحیحی می توانیم از وصیت تملیکی به صورت یک ایقاع داشته باشیم به این معنی که مومی در چنین حالتی که هنوز قبول مومی ابراز نشده است در معرفی تهاجم امیال ورثه مومی ومومی است که یکی مالکیت متزلزل دارد و منتظر زوال سبب تزلزل «حق تقدم مومی » است و دیگری منتظر است که با اعلان قبول خود مالکیت متزلزل طرف دیگر را به سود خود ساقط کند بعداّ خواهیم دید که اثر وصیت یک حق آلی به سود مومی است که در غالب موارد این حق آلی با حق تقدم مذکور همراه است نه همیشه این نظر جدیدی است.
22تبصره :قانون مدنی در ماده 827ـ833ـ868 بحث بالا را اساس کارقرار داده است اما نسبت با این اساس کار مستثنایی دیده شده است که از قرار ذیل است :
اول :وصیت به ابراء در مورد حق تقدم معنی ندارد مومی که فقط یک حق دارد که با دو شرط ذیل ، حق او خود به خود صورت خارجی پیدا می کند و به حق اصالی مبدل می شود .
الف :موت مومی
ب: وجود تر که که در حین موت با وجود این دو شرط ، ذمه مومی خود به خود، ساقط می شود و فرض مالکیت متزلزل هم برای ورثه تصور نمی شود (ماده 868) .
دوم: وصیت تملیکی به وقف شدن ملک یعنی در این مورد هم حق تقدم تصور نمی شود به محض فوت مومی آن ملک وقف خواهد شد.
سوم: وصیت تملیکی به نفع غیر محصور که در قبول در آن لازم نیست حق تقدم در این مورد وجود ندارد و با همان دو شرط که در اول گفتیم تملیک صورت می گیرد قدر مشترک بین جمیع اقسام وصایای تملیکی حق آلی مومی است که با اراده یک جانبه مومی به صرف رضای او پدید می آید و با فوت مومی این حق آلی مبدل به حق اصالی می شود اما لازم نیست که همراه این حق آلی حق تقدم مذکور هم باشد چنانکه در مورد مستثینات مذکور در شماره 22 دیدید به هر حال درباره حق آلی بعدا توضیح خواهیم داد.
تعریف وصیت به طور عام و در قانون مدنی:
به نظرم در تعریف وصیت می توان چنین گفت : وصیت عبارت است از استیفاء حق که تعلق به فوت استیفاء کننده باشد شخص از نظر حقوق مدنی ممکن است دارای حقوقی باشد که اگر محجور نباشد شخصا می توانید از آن حقوق بهره برداری کند این بهره برداری را اصطلاحا استیفاء حق نامیده اند معمولا وقتی که از استیفاء حق سخن می گویند زمان حیات استیفاء کننده را در نظر می گیرند لکن باید بدانیم که شخص حقوقی را که دارد به دو صورت ذیل مورد استیفاء قرار می دهد استیفاء حق در زمان حیات خود مثلا حق مالکیتی که به خانه مورد سکونت خود دارد از آن حق در زمان حیات خود استیفاء می کند یعنی یا شخصا در آن سکونت می نماید یا آن را اجاره می دهد و یا از راه عقد همه ی بهره برداری از آن را به دیگری واگذار می کند همه این مثالها استیفاء حق در زمان حیات مالک است انسان که حقوقی دارد می تواند از یا ره ای از آن حقوق ، به صورت معلق به فوت خود استیفاء حق نماید یعنی از حق مالکیتی که به خانه خود دارد برای بعد از وفات خود استیفاء حق کند این استیفاء را وصیت می نامند طبعا این استیفاء حق معلق به فوت استیفاء کننده می باشد معنی تفضیلی تعریف وصیت که در بالا آورده شد این است قانون مدنی در ماده 825 بعد از دادن تعریف برای وصیت به طور عام خود داری کرده بدون اینکه آن را تعریف کند مورد تقسیم قرار داده است تقسیم قبل از تعریف که قانون مدنی در چند مورد آن را صورت داده است کار درست نیست .
فقه و قانون مدنی (302):
اثبات وصیت ـ وصیتنامه :
در فقه اثبات وصیت تابع قواعد عمومی و گاه آسان تر است .اثبات وصیت با دو شاهد عادل از مسلمانان انجام می پذیرد مگر اینکه شاهد مسلمانی نباشد(1) که به هنگام ضرورت شهادت دو عادل از دیگران (اهل ذمه ) نیز کافی است نوشته موصی نیز در صورتی مـؤثر است که دو شاهد وقوع وصیت را تایید کنند یا موصی به صحت وصیتنامه نزد آنان اقرار کند . باید افزوده که اثبات وصیت به مال آسان تر از وصیت به ولایت است. چنانکه در مال ، شهادت یک نفر همراه با سوگند و شهادت یک مرد و دو زن و شهادت انفرادی چهار1 زن ، و هر کدام برای اثبات یک چهارم از موصی به پذیرفته می شود .
ولی ، در مورد ولایت ، شهادت دو مرد عادل ضروری است.