لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
چشمانداز اقتصاد ایران در سال 1387 از منظر لایحه بودجه
۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۷
دکتر فرشاد مومنی (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی)این جلسه اولی است که در سال جدید برگزار میشود و من صمیمانهترین تبریکات را خدمت همه ارائه میکنم و امیدوارم سال جدید سرشار از برکات و عنایات خداوندی برای همة مردم باشد. تا آنجا که به چشمانداز اقتصاد ایران در این سال مربوط میشود عموماً پیشبینیها ناظر بر این است که ما آهنگ فزایندة رشد اقتصادی نخواهیم داشت و حداکثر رشدی که در سال 86 اتفاق افتاده با تغییرات قهقرایی اندکی در بهترین حالت در سال 1387 هم اتفاق خواهد افتاد. عموماً تصور پیشبینیها بر این است که ما روند پیشروندة رکود تورمی را دنبال خواهیم کرد ضمن اینکه به اعتبار شرایط خاص اقتصاد سیاسی ایران در سال 1387 پیشبینیها ناظر بر این است که دولت کاهشهای چشمگیرتری در زمینة تعرفهها اعمال خواهد کرد که این مسئله به نوبة خود میتواند ضربههای جدید و قابل توجهی به فعالیتهای تولیدی و نیروی کار شاغل وارد کند.اینها مواردی است که همه دربارة آن صحبت کردهاند. در مورد تحلیل آنچه که به اعتبار رویههای انبساطی مالی طی 3 سالة گذشته اقتصاد ایران در ابعادی فراتر از گذشته با آنها روبروست به نظر میرسد ما با سه مسئلة مهم روبرو بودیم که – این سه مسئله که از متن لایحه بودجه دولت استنباط میشود – متأسفانه به اندازة اهمیتی که داشته مورد توجه قرار نگرفته است و در ادامه تلاش بر این است که اشارههایی درباره آنها البته بر محور لایحه بودجه تقدیمی دولت داشته باشیم. سه مسئله حیاتی برای آینده ایران1- تمایل به شخص محوری در تخصیص منابع یکی از آن مسائل گرایش غیرمتعارف رویکرد شخصمحور در تنظیم لایحة بودجه است. این مسئله از منظر اقتصاد سیاسی بسیار حائز اهمیت است و امیدوارم دوستان به اندازة اهمیتش به آن توجه کنند. چرا که از جنبه نظری نهادگرایان اهمیت مراجعه به تاریخ را صرفاً از این ناحیه نمیدانند که میتوانیم به تاریخ مراجعه کنیم و درسهایی از آن برای آینده بگیریم از نظر آنها اهمیت تاریخ بیشتر از این ناحیه است که در هر دورة تاریخی وقتی انتخابهایی صورت میگیرد این انتخابها گسترة انتخابهای آتی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را محدود میکند. به عبارت دیگر، انتخابهای امروزی ما به شدت روی انتخابهای آتی تأثیر میگذارد و از این زاویه نهادگراها معتقدند از هیچ پدیدةتاریخی مهمی سهلانگارانه عبور نکنیم. براساس آنچه در لایحة بودجه 1387 توسط دولت ارائه شده تقریباً 45 درصد کل منابع بودجة عمومی کشور در اختیار جناب رئیس جمهور، معاونان برنامهریزی و علمی فناوری ایشان و تعداد اندکی از وزرا قرار گرفته بود این یک مسئله تاریخی بسیار مهم است. دوستان میدانند مجلس در این مورد تعدیلهای جدی اعمال کرد و این نسبت را تا حدود زیادی تغییر داد. اما از آنجا که لایحة بودجة کشور بیش از هر چیز از این زاویه حائز اهمیت است که بیانکنندة نسبتاً شفاف تمایلات دولت میباشد و طبیعتاً دولت تا آنجا که امکان دارد تلاش میکند که این تمایلات را با ظرفیتهایی که به لحاظ قانونی در اختیار دارد به اجرا درآورد. نفس به وجود آمدن چنین تمایلی برای تمرکز تصمیمگیریها و تخصیص منابع حائز اهمیت است و قطعاً آثار مهمی برای آینده کشور دارد.براساس مفاد لایحة بودجه 87 نهاد ریاست جمهوری به تنهایی 6 درصد از کل منابع بودجة عمومی، معاونت برنامهریزی 4 درصد، معاونت علمی و فناوری 7 درصد و در مجموع 17 درصد از کل منابع بودجة عمومی به طور مستقیم قابل تصمیمگیری توسط این سه فرد است و از آنجا که سهم ردیفهای متفرقه اعم از هزینهای و تملک داراییهای سرمایهای هم به طور متوسط حدود 28 درصد بوده در مجموع امکان تصمیمگیری در گسترهای محدود توسط اشخاص دربارة 45 درصد از کل منابع بودجة عمومی پیشبینی شده بود. ضمن آن که تجمیع ردیفها ذیل 39 ردیف نیز در راستای همین رویکرد قابل تحلیل است. یک وجه دیگر اهمیت این مسئله علیرغم تغییراتی که مجلس محترم در مورد آن صورت داده این است که به واسطة ضعف نسبی نهادهای نظارتی در ایران معمولاً دولت نسبت به هر قوة دیگری توانایی بیشتری برای پیشبرد تمایلات خود دارد. 2- روند افول قدرت اجرایی دولتنکتة دومی که به نظر من مسئلهای حیاتی بود و متأسفانه آن هم به اندازة اهمیتی که داشت مورد توجه قرار نگرفت، روند بسیار نگرانکنندة افت تواناییهای اجرایی کشور در طی سه سالة گذشته است. اهمیت این مسئله از این ناحیه است که این سه سال دورانی است که از نظر وضعیت درآمدی اقتصاد ایران بیسابقهترین و شکوفاترین شرایط تاریخی خود را تجربه کرده یعنی این افت توان اجرایی در شرایطی اتفاق افتاده که هیچ تنگنای ریالی و ارزی فراروی دولت نبوده و واکاوی این مسئله مهم است به خصوص با توجه به این جنبه از نظر کارشناسان که در شرایط بیماری هلندی اتخاذ رویه سیاست انبساط مالی، انگیزههای کارایی و بهرهوری را به شدت کاهش داده و تمایلات رانتجویانه را به جای آن مینشاند.برای نشان دادن روند نگرانکنندة کاهش توانائی اجرایی ملی شاخصی که در نظر گرفتهام روند انجام پروژههای عمرانی ملی است. دوستان میدانند که دولت در اولین لایحة بودجهای که در ماههای پایانی سال 84 تقدیم مجلس کرد با چالشی جدی روبرو شد، براساس این تصور نادرست که هر کمبودی با تزریق ارز و ریال قابل برطرف شدن است دولت منابع مالی سنگینی دولت تقاضا کرده بود که مجلس نسبت به آن موضع منفی گرفت که این منشأ مجادلاتی شد و در چارچوب این مجادلهها رئیسجمهور محترم نامهای تاریخی به مجلس فرستادند که در آن ادعا کرده بودند اگر منابع مالی و ارزی مورد تقاضای دولت تأمین شود دولت تعهد میکند که کل پروژههای معوقة عمرانی را در همین دورة ریاست جمهوری به پایان رساند.البته در همان زمان به سهم خود مصاحبهای کردم و گفتم امیدوارم مشاوران محترمی که چنین ادعایی را قابل عمل دانستند ابعاد مسئله را برای رئیس جمهور محترم به خوبی روشن کرده باشند. در آنجا عرض کردم وقتی در سال 1384 ما حدود 9 هزار پروژة عمرانی ملی معوقه داریم نگاشتن این نامه و به عهده گرفتن چنین مسئولیتی به معنای این است که دولت ادعا کرده تقریباً سالی 3 هزار پروژه عمرانی را به اتمام رساند. اما آنچه در عمل مشاهده کردیم روندی را نشان میدهد که در چارچوب ملاحظات توسعه ملی و صرفنظر از بحثهای جناحی باید مورد واکاوی جدی قرار گیرد. براساس مفاد لایحه بودجة تقدیمی دولت برای سال 1385 معلوم شد که با گذشت تنها یک سال از نامه رئیس جمهور محترم از کل پروژههای عمرانی ملی که قرار بوده در سال 1384 خاتمه پیدا کند که مجموعاً 125 پروژة ملی بوده در سند لایحةبودجة 85 برای 73 تا از آنها مجدداً بودجه گذاشته شده بود معنای این اقدام این بود که کل ظرفیت اجرائی کشور برای انجام پروژههای ملی در سال 1384، 52 پروژه بوده یعنی نامة رئیس جمهور که انجام سالی 3 هزار پروژه ملی را تعهد کرده بود در حالی بوده که در سال 84 کل ظرفیتمان برای اجرای پروژههای ملی 52 تا بوده. در سال 1385 قرار بود که علیرغم نامه و تعهد رئیس جمهور تنها 149 پروژة ملی خاتمه پیدا کند. اما زمانی که لایحه بودجة 1386 تقدیم مجلس شد، معلوم شد که برای 107
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چشمانداز اقتصادی ایران
چکیده: به هرحال آن چه که در شبکه کنونی اقتصادی کشور هست که اگر ما از اول جنگ تا الان را بررسی کنیم، باید ببینیم چقدر از هدف ها و اصول پایه ای قانون اساسی اجرا شده. نقدهای زیادی وجود دارد. بعضی ها ناجوانمردانه، بعضی ها نیمه منصفانه بعضی ها هم تلاش کردند منصفانه بگویند. اول این که از اول انقلاب تا الان که بررسی می کنیم می بینیم عدالت اجتماعی در ایران دچار اختلال شده و در خیلی از جاها تحقق پیدا نکرده...
من در ابتدا علاقه مند بودم که بحثی تحت عنوان مبانی نظری یا مبانی تئوریک عدالت مطرح در دنیا پیرامون تئوریهای اقتصادی – بخصوص اقتصاد توسعه – داشته باشیم. در مورد مبانی نظری به صورت فشرده ای اشاره می کنم. بعد از جنگ دوم جهانی یعنی از 1950، به تعبیری شکوفایی شاخه تخصصی از علم اقتصاد به اسم اقتصاد توسه مطرح بود. مقطعی در تاریخ جهان صورت گرفت که دو قطب غرب و شرق روبروی هم قرارگرفت. یکی از الگوهای سوسیالیستی و کمونیستی را تحت عنوان الگوهای مطلوب و برتر، برای رسیدن به هدف مطلوب خودشان – که فرآیند توسه عمومی شان بود- معرفی میگردند. وضعیت مطلوب، هدف استراتژیک یک فرایند توسعه است، که خود این مطلوب از جامعه ای به جامعه دیگر تعریفی متفاوت دارد. و در فرایند بهبود، یکسری الگوهای سوسیالیستی حاکم بود و یکسری الگوهای سرمایه داری. هردوی این الگوها، می خواستند، کشورهای در حال توسعه یا اصلاحاً کم توسعه یافته را در حیطه مدار نظری خودشان و شیوه های عملی خودشان قرار بدهند. بنابراین یکی از مقوله هایی که خیلی روی آن بحث شده بود، بحث عدالت بود. از این رو ما در تئوری ها و نظریات مطروحه و تبین شده در 5 قرن گذشته، مباحث اقتصاد را، مباحث عدالت را، یکی از مباحث بغرنج می بینیم. آن چه که در این فرآیند مهم است این است که هردوی این الگو ها تلاششان این است که بهبود سطح زندگی یا ارتقاء سطح رفاه را در جامعهی خودشان بالا ببرند و در وضع مطلوب یک شاخصهایی برای خودشان تعیین می کنند. که جهت گیری هردو الگو بستگی داشت به تکاملی که این کشورها داشتند. شاخص الگوهای غربی که در کشورهای جهان سوم بیشتر مسلط شد، این بود که باید سطح تولید کالا و خدمات در ابتدا افزایش پیدا کند. یعنی تولید ثروت و درآمد، به عنوان یک هدف استراتژیک قرار گیرد که این افزایش تولید ثروت و درآمد – که بعداً تحقق اهداف بعدی از جمله عدالت را در بردارد- مفهومش این بود که تولید ناخالص ملی افزایش پیدا کند که این افزایش تولید کالا و خدمات را اگر ارزش پولی برایش بگذارند همان درآمد ملی می شود. خوب این جهت گیری به ظاهر منطقی هم است، همهی تلاش دولتمردان و برنامه ریزان این است که سطح تولید کالا و خدمات بخش های مختلف اقتصادی را افزایش دهند. متعاقباً با افزایش تولید درآمد و ثروت معتقد بودند که رفاه عمومی ارتقاء پیدا می کند. و شاخصی را تحت عنوان تقسیم این درآمد ملی به جمعیت، یک شاخص سوری به نام درآمد سرانه مطرح می کنند. بنابراین اگر درآمد سرانه یک کشور بالارود، معتقد بودند که به سمت افزایش سطح رفاه منجر می شود. از این رو تجربه ی دهه های 1950و1960وحتی تا اوایل دهه 1970نشان داد که این جهت گیری ها برای تحقق عدالت، از طریق افزایش سطح رفاه عمومی در عمل ناکام بود. یعنی در خیلی از کشورها علی رغم این که تولید و درآمد بالا رفت، ولی بهبود عمومی و رفاه عمومی حاصل نشد. خوب پاسخش خیلی ساده است و به سرعت می شود به آن رسید. درست است ثروت و درآمد تولید شده است، ولی این به طور مناسب در سطح جامعه توزیع نشده، یعنی اکثریت مردم از منافع حاصل از رشد اقتصادی و تولید درآمد و ثروت در یک جامعه کم بهره یا بی بهره بودند. مثلاً 20درصد جمعیت چیزی حدود 80درصد ثروت و درآمد را متوجه خودشان کرده بودند و این پدیده ای است که الان هم در ارزیابی ها در سطح جهانی مشهود است. مفهوم این، توزیع وگسترش خط فقر است و اختلافات طبقاتی. بنابراین این تئوری ها که تحت عنوان رشد اقتصادی مطرح بود و با شعار عدالت اجتماعی هم مطرح شد، در عمل در دل خودش ضدعدالت عمل می کرد. این مشکل در سازمان ملل مورد مداوعه و بررسی و بحث های مختلف قرار گرفت. سازمان های زیربنای سازمان ملل مثل«آپنیتاد» و سایر سازمان ها که به نحوی فرآیند توسعه را در کشورها بررسی می کردند، این موضوع را مورد نقد و بررسی قراردادند و حرفشان این بود که جهت گیری، جهت گیری درستی نیست ولذا بحث رشد اقتصادی خودش را دردهه1970به بعد به توسعه اقتصادی تغییر داد. مفهوم توسعه فراتر از رشد بود، یعنی در بردارنده رشد. ضمن این که رشد تغییرات کمی بود، شاخص های عددی بالامی رفت، توسعه یعنی هم تغییرات کمی و هم کیفی، یعنی تغییرات کمی و کیفی را تلفیقاً می گویندتوسعه. بعداً سازمان ملل با 73 شاخص سعی کرد آن را تبیین بکند و درجه توسعه یافتگی را تعیین بکند. مثلاً شاخص های اجتماعی تعیین کرد، شاخص های بهداشتی تعیین کرد، افزایش متوسط عمر،امید به زندگی، میزان مرگ و میر، میزان سرانه پروتئین، کالری و... در نهادهای اجتماعی میزان مشارکت مردم در عرصه های سیاست داخلی و خارجی، عرصه هایی که در حقیقت به منافع آن ها بر می گردد. درصد باسوادها، سرانه پزشک، میزان درصد انرژی مصرف شده دریک کشور، این ها را مجموعه ای از شاخص ها قرارداد، تحت عنوان توسعه. باز هم آن اختلالات در این