لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 124
فصل 1
1: موضوع تحقیق
2: اهمیت موضوع
3: دلیل انتخاب موضوع
4: مواد و ملزومات مورد نیاز برای تحقیق
موضوع تحقیق :
1) تاثیر سود هر سهم بر بازده سهام :
از آنجا که سود هر سهم و بازده سهام از مهمترین معیارهایی هستند که در ارزیابی عملکرد شرکت نقش بیشتری را ایفا می کنند:
هر شرکتی می تواند با سرمایه گذاری در پروژه هایی با بازده کم ، سود هر سهم خود را افزایش دهد .مادامی که بازده سرمایه یک پروژه جدید، بیش از هزینه بدهی بلند مدت بعد از مالیات آن باشد ، باعث افزایش سود هر سهم خواهد شد .
اما اگر بازده پروژه به اندازه کافی بالا نباشد که به سهامداران بازده مناسبی روی سرمایه آنان بدهد ، باعث کاهش قیمت سهام و ضریب قیمت سهام و ضریب قیمت به سود خواهد شد .
جذابیت ظاهری سود هر سهم آن است که این روش مبتنی بر چیزی است که می توان آن را مدل حسابداری ارزش نامید .
در این مدل ، که قیمت سهام شرکت مساوی حاصل ضرب سود هر سهم در ضریب قیمت به سود می باشد .
ضریب قیمت به سود× سود هرسهم = قیمت سهام شرکت
معمولاً مهمترین معیار ارزیابی عملکرد مؤسسات در حال حاضر نرخ بازده سهام است .
این معیار به تنهایی دارای محتوای اطلاعاتی برای سرمایه گذاران بوده و برای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار می گیرد .
وقتی این معیار کاهش یابد زنگ خطری برای شرکت است و عملکرد شرکت را مناسب نشان نمی دهد .
شاید این معیار دارای محتوای اطلاعاتی بیشتری در مقایسه با معیارهای عملکرد بر مبنای حسابداری باشد . چون ارزیابی عملکرد بر مبنای ارزش بازار ، اطلاعات سرمایه گذاران را به خوبی منعکس می کند .
بازده عبارت است از نسبت تغییرات قیمت سهام
(ما به التفاوت قیمت سهام در پایان و ابتدای سال ) به علاوه سود سهام تقسیم بر قیمت سهام ابتدای سال .
برای آشنا شدن با این موضوع تحقیق حاضر سعی دارد تا اثر سود هر سهم را بر بازده سهام بررسی و عوامل مرتبط با میزان اثر جنبه های مجهول را شناسایی کند .
اهمیت موضوع :
برخی بر این باورند که ثروت جز مقدار معینی پول چیز دیگری نیست . زیرا پول وسیله بازرگانی و سوداگری است . جمعی دیگر در مخالفت با این نظر برآنند که پول چیزی بر ساخته و اعتباری است . زیرا اگر کسانی که آن را به کارمی برند از رواجش بیندازند دیگر ارزشی نخواهد داشت .
ارسطو- کتاب سیاست قرن چهارم پیش از میلاد
بازار سرمایه در ایران یک بازار ناشناخته است و در این بازار روزانه هزاران سرمایه گذار پول خود را به امید دستیابی به ثروت بیشتر سرمایه گذاری می نمایند در این میان برخی به هدف خود دست می یابند و برخی دیگر سرمایه خود را از دست می دهند.
بازده سهام یکی از فاکتورهای مهم در انتخاب بهترین سرمایه گذاری است .
افراد حقیقی و حقوقی با انگیزه های مختلف سرمایه گذاری می کنند ، اما به دست آوردن سود و افزایش ثروت در نهایت هدف مشترک تمامی سرمایه گذاریها می باشد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
و هر آنچه می بینید و می شنوید حاصل دیده ها و شنیده ها و پرس و جو و سئوال های بنده بود که در طول کارآموزی از کارگران مهندسین و تکنسین ها سئوال کرده ام . حال این مسائل ممکن است صرفاً مربوط به رشته برق نباشد.
در روزی که رفتم ابتدا موتوری که قبلاً باز شده بود بسته شد ـ که ابتدا در محل اتصال چسب می زنند سپس پیچ ها را که مهره سرخود بود بستیم ، در مورد دومی که پیش آمده بود یک دستگاه printer روی پاکت بود و روی پاکت تاریخ و ساعت و قیمت می زد برای تعمیر آورده شد ، این دستگاه متعلق به شرکت Domino بود ، آقای توکلی به عنوان نماینده شرکت در ایران برای تعمیر آمد که این دستگاه یک فیش سنسور داشت و سپس آن قسمتی که تاریخ می زد را باز کردند و با آب شستند . این دستگاه سه چراغ داشت قرمز ( وقتی دستگاه از نظر مداری مشکل داشته باشد) و زرد ( وقتی جوهر آن کم باشد ) و سبز ( در حالت عادی روشن است) . برای تست چراغ ها برنامه Advance service را که وقتی دو دگمه Service و O سبز رنگ با هم فشار داده شود حاصل می شود و سپس قرمز آن را که maigre+ بود وارد کرده و از دکمه های جهت نما استفاده می کنیم.
در روز بعد ابتدا تلفنی را باز کردیم ، تلفن بوق داشت و از آن فهمیدیم که برق درست است و سیمی که از پریز تلفن به تلفن می رفت را دست زدیم و سپس دیدیم که وقتی به جایی زنگ می زنیم صدای ما را نمی شنوند ولی ما صدای آنها را می شنویم ، سپس گوشی درست بود دهنی خراب بود سپس دیدیم از سیم فنری مانندی که از تلفن به دهنی و گوشی می رفت چهار سیم خارج شده و دو سیم به دهنی و دو سیم دیگر به گوشی رفته اند، سپس به دو سر سیم اهم متر وصل کردیم تا ببینیم که سیم ها قطعی دارند یا خیر و دیدیم که ندارند سپس یک دهنی دیگر آوردیم اگر وقتی در دهنی فوت کنیم و از گوشی بشنویم یعنی دهنی ما درست است. ما دهنی دیگری را گذاشتیم و دیدیم درست است. موقع آزمایش دیدیم کار نمی کند سیم را تکان دادیم و کار کرد سپس متوجه شدیم یکی از چهار سیمی که به گوشی و دهنی می رفت زدگی داشت و در نتیجه جریان در محل اتصال سیم ها می چرخد و صدا را منتقل نمی کند.
حال دو روز بعد رفتم پیش سیم پیچ ـ در مورد سیم پیچی ما یک گام سیم پیچی داریم گام سیم پیچی فاصله دو کلاف است . کلاف مجموعه ای از سیم ها را گویند. گام سیم بندی یعنی فاصله بین جایی که سیم بیرون آمده و سپس داخل شیار موتور رفته است را گویند . از موتور 6 سر بیرون می آید 3 تا wوvو u و 3 تا z و y و x فرقی نمی کند فازهایT و Sو R را بهw و v و u بدهیم یا به zو yو x فقط تنها فرقش این است که اگر مثلاً به z وy و x بدهیم دورش 2800 دور بر دقیقه و اگر به w – v – u بدهیم 1400 دور بر دقیقه می چرخد. U و x وv وy و w و z به هم راه می دهند . چون دو سر سه بوبین هستند و اگر شش بوبین داشتیم بوبین های دیگر به این سه بوبین به طور موازی و یا سری وصل می شوند . وقتی سیم پیچ برقدار شد انرژی الکتریکی تبدیل به انرژی مغناطیسی شده و سپس رتر را که در داخل سیم پیچ قرار دارد می چرخاند و رتر هم پروانه را که به یک سر آن متصل است می چرخاند و آن را خنک می کند می چرخاند و هم پمپ و … را در سر دیگرش می چرخاند. دور موتورها معمولاً 960 (760) ـ 1400 (1500) ـ 2800 (3000) دور بر دقیقه است. اتصال کلاف ها می تواند سر به سر باشد و نوع سیم پیچی می تواند متحدالمرکز باشد. در موتورهای آسنکرون شیارهای روی رتر مورب است ولی در سنکرون یا شیاری نیست و اگر هم باشد صاف است ، بعد از اتمام سیم پیچی دور آن لاک می زنند که هم آن را محکم می کند و هم برای آن عایقی باشد. دستگاهی هم برای محکم کردن سیم پیچ ها است که موتور را در داخل آن گذاشته و سپس آن را می بندند تا سیم ها محکم شود.
حال مختصری در مورد کنتاکتور
در کنتاکتور که 8 سر دارد 6 سر ورودی و خروجی سه فاز است اگر بخواهیم NO (نرمال اپن) و یا نرمال کلوز (NC)در مدار داشته باشیم از یک کنتاکتور کمکی که به صورت کشویی روی کنتاکتور اصلی جا می خورد استفاده می کنیم که 8 سر دارد که چهار سر ورودی نرمالها و چهار سر خروجی نرمال ها است که ممکن است از کد هم استفاده شود مثلاً کد 13 ورودی و مثلاً NO و 14 خروجی (NO) است .
در بازدید از کارخانه در روز اول وارد اتاقی شدیم که کلید داشت کلید دژنکتور را در آنجا دیدم که در این کلید قطع و وصل به وسیله یک دسته وقتی که می چرخد فنر را فشرده کرده و با آزاد کردن ضامنی با فشار و قدرت فنر پلاتین را چسبانده و جریان وصل می شود و قطع هم بوسیله ضامنی صورت می گیرد. بر خلاف کلیدها (شستی های) فشار ضعیف که با فشار دادن یک شستی قطع یا وصل می گردد. در موتور کولر اگر 12 کلاف داشته باشد 4 تا راه اندازی است برای دور کند 4 تا راه اندازی با چهار تا فرعی وارد مدار می شوند و برای دور تند چهار فرعی و چهار اصلی وارد مدار می شوند.
وینتوری نام مخترع سیستم است که خنک کردن آب به وسیله بخار ْ110 است . بخار ْ110 (چون آب در دمای ْ110 می جوشد)هوای بالای آب در اثر فشار زیاد بخار هوای بالای آب مکیده شده و در نتیجه دمای آب کم می شود.
در 5 فاز v 380 سه تار T – S – R است بالایی فاز شهرداری برای روشن کردن چراغهای خیابانها در اثر پدیده فتوسل و بعد از آن نول است .
در داخل موتور برای اینکه سیم ها به هم وصل شود (سر بندی موتور) از سر سیم استفاده می شود ـ و سر سیم ها در پیچ ها فرو می روند .
در دستگاه پرس 000/10 مگنت و سوکت آن را دیدیم که اهم را نشان داد و نوع سالم آن 20 بود که با عوض کردن مگنت و سوکت آن باز هم پیستون جلو نرفت و اشکال مکانیکی بود ـ در مگنت سه پایه بود که دو پایه فاز و نول و یکی هم برای زمین بود که این مگنت چون vDC 24 بود ، نیازی به زمین نداشت . ولی این پایه اگر بخواهیم از v 220 استفاده کنیم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
بطنهای طرفی که هر کدام در یکی از نیمکرههای مخ قرار دارند، دارایمایع مغزی-نخاعی هستند که این مایع ازطریق شبکه کوروئید بطن طرفی ایجاد میگردد. در ابتدا مایع مغزی-نخاعی در بطن طرفی انباشته شده و ازطریق سوراخ مونرو (سوراخ بین بطنی) به بطن سوم، سپس از راه مجرای سیلویوس به بطن چهارم انتقال مییابد. درنهایت، ازطریق بطن چهارم است که مایع مغزی-نخاعی از دستگاه بطنی خارج میگردد. یک سوراخ بین بطنی (سوراخ مونرو) به ندرت مسدود میگردد.
هر بطن طرفی از سه قسمت تشکیل شدهاست:
-شاخ جلویی (Anterior horn) که به داخل لوب پیشانی کشیده میشود
-شاخ پشتی (Posterior horn) که به داخل لوب پس سری راه مییابد
-شاخ تحتانی (Inferior horn) که به داخل لوب گیجگاهی میرود
بطن سوم یا بطن میانی یکی از بطنهای مغزی حاوی مایع مغزی-نخاعی در دیانسفالون است. تالاموسها در طرفین بطن سوم قرار میگیرند. این بطن از یک طرف با بطنهای طرفی و از طرف دیگر با بطن چهارم ارتباط دارد. بطن سوم ازطریق سوراخ مونرو با بطن طرفی و توسط مجرای سیلویوس (مجرای مغزی) با بطن چهارم مرتبط است. مسیر مایع مغزی-نخاعی از بطنهای طرفی به بطن سوم و سپس بطن چهارم است. مایع مغزی-نخاعی از شبکه کوروئیدی (که تودهای مویرگی است) هر یک از بطنها ترشح میگردد.انسداد هر یک از بطنها یک عامل مهم افزایش حجم مایع مغزی-نخاعی است که باعث هیدروسفالی میگردد. مجرای سیلویوس ممکن است به علت تنگی مادرزادی، وجود یک کیست در بطن سوم و یا عوامل دیگری مسدود شود.
بطن چهارم یکی از بطنهای مغزی است که همانند بطنهای طرفی وبطن سوم حاوی مایع مغزی-نخاعی بوده که این مایع توسط شبکه کوروئیدی هر یک از بطنها ترشح میگردد. این بطن لوزی شکل بوده که در مغز خلفی قرار دارد. بطن چهارم ازطریق یک سوراخ ماژندی و دو سوراخ لوشکا، با فضای زیر عنکبوتیه ارتباط دارد. بیشتر مایع مغزی-نخاعی از این سوراخها به فضای زیر عنکبوتیه منتقل میشود، ولی مقدار کمتری از مایع مغزی-نخاعی به مجرای اپاندیم (مجرای مرکزی طناب نخاعی) جریان مییابد. انسداد در بطنهای مغزی باعث تجمع مایع مغزی-نخاعی در بطنها میگردد که نتیجه آن هیدروسفالی است.فضای زیر عنکبوتیه (فضای ساب آراکنوئید) (Subarachnoid space):
به فضای بین عنکبوتیه و نرم شامه که حاوی مایع مغزی-نخاعی (CSF) است، گفته می شود. در سیستم عصبی مرکزی، فضای زیر عنکبوتیه، همچنین موسوم به حفره زیر عنکبوتیه، این منطقه را در بین غشای عنکبوتیه است که وسط سه غشاهای پوشش سطح از مغز، و ام الرقیق ، مغز است که عمیق ترین پوشش غشاء محافظ مغز. تقویت میله مانند فیبرهای شناخته شده به عنوان لیفی trabeculae متقابل را از طریق فضای زیر عنکبوتیه برای اتصال غشاء عنکبوتیه به ام الدماغ، و مایع مغزی نخاعی پر حفره به جریان در اطراف مغز است. فضای زیر عنکبوتیه نیز حاوی رگ های خونی که مغز و نخاع را با خون و اکسیژن را عرضه می دارد. این حفره کمک می کند تا به کوسن مغز به آن را از آسیب محافظت می کند، و همچنان ستون فقرات همراه با غشاء عنکبوتیه.
به عنوان بخشی از سد خون مغز، فضای زیر عنکبوتیه کمک می کند تا برای حفاظت از مغز را از بسیاری از عفونت های منتقله از راه خون و برخی از نوروتوکسین است. اکثر ویروس ها و برخی از باکتری ها قادر به نفوذ این سد، با این حال، و برای درمان این عفونت ها بسیار دشوار است به عنوان آنتی بادی ها و دارو اغلب قادر به از طریق سد منتقل می کند برای مبارزه با عفونت، التهاب و فشار خون بالا، و همچنین قرار گرفتن در معرض به تابش، به نظر می رسد به سد خونی مغزی را بیشتر نفوذپذیر، و گاهی اوقات می تواند مفید باشد در درمان عفونت های مغزی است. فناوری نانو ممکن است کلیدی برای درمان عفونتهای مغز و بیماریهای مغز دیگر در آینده، با نگهداشتن داروها ممکن است با ذرات به اندازه کافی کوچک برای عبور از مانع توسعه است.
خونریزی زیر عنکبوتیه نوع خاصی از آسیب مغزی است که در آن خون وارد فضای زیر عنکبوتیه است. این است که معمولا ناشی از ضربه سر ، آنوریسم پاره شده یا پاره مالفورماسیون شریانی (AVM). است که به طور کلی به عنوان بدترین سردرد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
عید قربان یا روز قربانی کردن هرغیرخدا
لکم دینکم ولی دین1
« بگو : نه من می توانم در عبادت بتها با شما همگام شوم وپندارهای شما را بپذیرم ونه شما توفیق پرستش خدای حقیقی را دارید وخواهید داشت پس دین شما برای خودتان ودین من برای خودم » .
این سوره مبارکه مسلمانها را از مداهنه با دشمنان دین منع کرده ودستور صراحت ودرس شجاعت وقاطعیت می دهد . به همه آنها می آموزد که با کافران سازش وهمکاری در امر دین نکنند بلکه با کردار خود به مخالفت بپردازند ودر گفتار از آنها بیزاری جویند. مثال بارز آن اجتماعات عمومی مسلمانان در مراسم برائت از مشرکین در ایام حج می باشد.
هیچ ملتی به اندازه ملت مسلمان نسبت به مخالفانشان وسعت نظر وگذشت نداشته است وهیچ دینی مثل اسلام تا این حد با پیروان ا دیان دیگر مدارا کننده وبی آزار نیست وبه اصطلاح تساهل مذهبی ندارد. قران به صراحت بیان می دارد که خداوند شما را از نیکی کردن وعدالت نمودن در حق کفاری که با شما مقاتله نکرده اند وشما را از دیارتان خارج- نکرده اند نهی نمی کند ولی دوستی وهمکاری وسازش امر دیگری است ومحبت ونیکی وعدالت با آنها چیزی دیگر. قران به صراحت می فرماید: یهود ونصاری را دوست خود نگیرید که هرکس چنین کند از آنهاست نه از مسلمانها .
اقلیتهای دینی که در پناه حکومت اسلامی زندگی می کنند ، در صورتی که نظام اسلامی را محترم شمرده، وعلیه رهبری وحکومت ومردم مسلمان توطئه نکنند، مورد احترام بوده، ودارای حقوق ویژه ای هستند، قران مجید با صراحت تمام به حقوق طبیعی آنان اعتراف کرده، وآنان را از عدل وقسط بهره مند می داند .
لا ینهاکم عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم وتقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین2
خدای متعال شما را منع نمی کند از اینکه نسبت به کفاری که با شما برسر دین نمی جنگند، واز وطنتان بیرونتان نمی کنند، نیکی کرده وعادلانه رفتار کنید، همانا خداوند دادگران را دوست دارد .
آری قران مسلمین را به معاشرت وارتباط دوستانه وعادلانه با اقلیتها فرمان می دهد :
«انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین واخرجوکم من دیارکم وظاهروا علی اخرجوکم ان تولوهم ومن یتولهم فاولئک هم الظالمون » 3
خداوند شمارافقط از دوستی وپیوند صمیمانه با کسانی که بخاطردینتان جنگیده وازوطن بیرونتان کرده اند بازمی دارد وآنها که با آنان دوستی کنند از ستمگران می باشند.
اهل کتاب یعنی مسیحیان ویهودیان ، در صورتی که حقوق اکثریت مسلمان را محترم شمرده وضدیت ومبارزه با اسلام نداشته باشند می توانند در رفاه وآسایش کامل بسر برده واز امن وآسایش واقعی برخوردار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
صدای ناله عارف بگوش هر که رسید چو دف به سر زد و چون چنگ در خروش آمد
"ابوالقاسم عارف" فرزند "ملا هادی وکیل" است که در شهر قزوین به وکالت اشتغال داشته است. مولد عارف قزوین، تاریخ تولدش در حدود سال 1259 خورشیدی و 1300 هجری قمری بوده است. عارف صرف و نحو عربی و فارسی و علوم متداوله را در قزوین فرا گرفته و در ادبیات ممارست کرده و نزد سه معلم خوش خط، تحصیل خط نمود؛ به طوری که شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می نوشت و علاوه بر اینها به فراگرفتن علم موسیقی پرداخته و در این فن مهارتی تام پیدا می نماید و بعدها از این راه به خدمات ملی قیام کرده، اشتهاری تمام به هم می رساند. چون عارف دارای "حنجره داوودی" بوده و آواز بسیار خوشی داشته است، پدرش (ملا هادی وکیل) او را وادار ساخت در پای منبر یکی از وعاظ قزوین به نوحه خوانی بپردازد و روی این اصل جشنی ترتیب داد و عارف را معمم ساخته و بدین ترتیب او را در زمره روضه خوان های قزوین وارد کرد.
عارف هم راجع به مصائب خانواده اطهار اشعاری سرود که با آواز روح بخش خود در بالای منبر به خواندن آنها مبادرت می کرد، ولی پس از مرگ پدر، عمامه را برداشته و ترک روضه خوانی کرده و مکلا گردید. عارف در 17 سالگی به دختری عشق و علاقه پیدا می نماید، ولی پدر دختر او را برای دامادی خود مناسب ندانسته و رضایت به ازدواج نمی دهد. اقدامات و تلاش های عارف هم نتیجه ای نمی بخشد، لذا عارف در خفا دختر را به عقد خود در می آورد، پدر دختر بعد از مطلع شدن از اینکه عارف، دختر را عقد کرده است در صدد ایذاء دختر خود برآمده و خود و کسانش از هر طرف عارف را تهدید کرده و اصرار می نمایند که او را طلاق دهد، عارف هم ناچار از قزوین فراری شده مدت یکسال در رشت توقف می نماید و سپس به قزوین مراجعت نموده و به تهران می رود. بالاخره پس از یکسال اقامت در تهران به قزوین آمده و با وجود عشق و علاقه ای که بین دختر و عارف حکمفرما بوده است به علت ناراضی بودن دختر، عارف او را طلاق داده و دیگر تا آخر عمر تاهل اختیار نمی نماید.
عارف در سال 1316 هجری قمری برای اولین بار وارد تهران می شود و چون، هم موسیقی می دانسته و هم آوازی خوش داشته است با شاهزادگان قاجار و دربار مظفرالدین شاه رابطه پیدا کرده، به ندیمی وثوق الدوله و میرزا علی اصغر خان اتابک در می آید. با آنکه در نهضت جمهوری، عارف به نفع جمهوری خواهان قیام کرده و به طرفداری آن "کنسرت" داده و افکار مردم را تا اندازه ای برای قبول رژیم مزبور آماده ساخته بود و طبعاً می بایستی سردار سپه از او راضی باشد، بر عکس بنا به عللی، پهلوی نظر خوبی به عارف نداشته است. سردار سپه به سلطنت ایران رسید و به تدریج اغلب اشخاص که وجهه ملی داشته و صاحب نفوذ بودند را یا از بین بردند، یا خانه نشین ساختند، زیرا او از آن می ترسید که آنان همان طوری که امروز به نفع او و به ضرر قاجاریه، دست به اقداماتی زدند ممکن است فردا هم به ضرر او و نفع دیگری وارد عمل شوند، بنابراین عارف را هم که ترانه هایش تا اعماق قلب هر ایرانی نفوذ کرده بود را به همدان فرستاده و دست او را از اجتماعات و فعالیت های سیاسی کوتاه ساختند.
عارف در همدان به سختی روزگار می گذرانید، برای آنکه در تمام مدت عمر خود عادت به جمع آوری مال و منال نداشته و به مادیات بی علاقه بوده و غالباً زندگی او را یا دوستانش اداره می کردند یا از درآمد نمایش هایش تامین می گردید و روی این اصل هیچوقت از خود چیزی نداشته است. بنابراین عارف در اواخر عمر خود غالباً در مضیقه بوده، حتی اثاث منزل او را دوستانش فراهم آورده بودند؛ بقول خودش:
بود رختخوابم ز"حاجی وکیل"
که خصمش زبون باد و عمرش طویل
اگر پهن فرشم به ایوان بود
سپاسم زالطاف "کیوان" بود
اگر میز و هم یک دو تا صندلی ست
ز"دکتر بدیع" است، از بنده نیست
من این زندگانی ناپایدار
به زحمت از آن کرده ام اختیار
که از هر بداندیش، بد نشنوم
زبدگوی و بدخواه، راحت شوم
و حال برای آشنایی بیشتر با عارف، مناسب است از نامه هایی که عارف از همدان به دوستان نوشته است، مطالی را انتخاب کرده و اینجا نقل نماییم:
در موقعی که بعضی از مخالفین عارف در روزنامه ها بر علیه او مقالاتی انتشار می دادند در نامه ای که برای دکتر شفق فرستاده است چنین می نویسد: "من ایرانیم، من وطنم را دوست می دارم. گمان می کردم در قلب و دل این مردمان جا گرفته ام، من از همه چیز چشم پوشیده و تن به زحمت بی چیزی و خانه بدوشی و فلاکت و بدبختی دادم که حیثیتم محفوظ بماند، ولی افسوس که حال فهمیدم تمام عمر به خطا رفته و تمام امیدهای خیالی مبدل به یاس و نومیدی شده است."
عارف در نامه ای برای محمدرضای هزار نوشته:
"آریالای محمدرضا خان، من ایرانی پاک و بی آلایش هستم که به هیچ چیز جز وطنم علاقه ندارم، من کسی هستم که آرزو می کنم در خاکستر درون حمام بخوابم، ولی ملتم شریف و بزرگوار و مملکتم آباد باشد. من اگر علاقه به خودم داشتم کارم به اینجا نمی کشید که با سه تا سگ و یک زن بدبخت که کارهای داخلی و خارجی مرا تنها او بایستی اداره کند در یک گوشه همدان به سختی روزگار بگذرانم. مبادا خدا نکرده تصور کنید دلتنگی من از این است که چرا مانند همه وطن خواهان یک زندگانی مرتب و آرزومندی فراهم نکردم، یا اینکه چرا پول و ملک و باغ و خانه و زن ندارم یا لااقل برای خاتمه دادن خانه بدوشی خود چرا در تمام این کشور پهناور یک اطاق گلی برای چنین روز بدبختی خود تدارک ندادم، خیر، از هیچ یک از اینها کدر و دلتنگ نیستمو چون همیشه روزگار با روی خوش و آغوش باز به طرف من آمد و من همیشه پشت پا به او زده روی خوش به او ننموده به سخت ترین زندگانی، ساخته و قانع ام."
عارف شاعر خوش ذوقی بود به طوری که کلمات اشعارش را موافق نغمه، و نغمه را مناسب کلمه انتخاب می کند که گویی از بدو خلقت این دو برای همدیگر آفریده شده اند و در این خصوص می توان گفت اگر عارف از موسیقی علمی مغرب زمین نیز بهره ای داشت شاید یم "شوپن" یا "شومان" ایرانی می شد. حافظه موسیقی عارف که چگونه تصنیف های پرپیچ و خم خود را بدون یاری نت در ابتدا در خاطره نگه می دارد شایان ملاحظه است. دقت او در "وزن و آهنگ"، استادان تار که با وی بوده اند بهتر می دانند و بر او لک الفضل گویند. اگر حسن صوت و خنای موثر او را نیز داخل حساب کنیم، خواهیم دید که هنوز شخص دومی در ایران به هنرمندی این آدم در این فن نیست و قیمت این شاعر به مراتب زیاد تر از شهرت اوست، و بسی مایه تاسف است که در ایران که صدها عارف لازم دارد و هنوز بازار معرفت از این قبیل میوه های صنعت چندان پر نیست که کار به رقابت بکشد، باز حسودان و بدگویانی در هر فرصت احساسات او را از رعشه و پیچ و تاب نیش های قلم و زبان آسوده نگذاشته اند! از حسرت های بسیار عمیق عارف یکی رایج نبودن اشارات نت در ایران است. عارف مانند هر موسیقی پرداز در آرزوی آن است که سرودهای او را مطابق واقع بخوانند و بنوازند و تحریف ننمایند، ولی بدبختانه تنها در محیط تهران نیز به این آرزوی خود نرسیده است و با خواندن تصانیف او گاهی از هر دهنی، آوازی درآید. عارف اگرچه در تمام دوره زندگی خود از رفتار پدر خود گله و شکایت می کند ولی از زبان خود چنین می گوید: "پدرم به اندازه استعداد دماغ من از تربیت من غفلت کرد ولی به قدر گنجایش کله خود و تربیت آن زمان گوتاهی نکرد و در دو چیز بیشتر ساعی بود: یکی در خصوص خط که آن اوقات می گفتند "حسن الخط کمال المرء (نیکوبی خط از کمال مرد است)" و دیگر در باب موسیقی. در سن سیزده سالگی به اولین معلم موسیقی مرحوم حاجی صادق خرازی که در شمار محترمین قزویم شمرده می شد، مرا سپرد. چهارده ماه در خدمت استاد بزرگوار خود به تحصیل این علم کوشیدم. اگر تحصیلات آن وقت را به همان ترتیب که نوشته بودم یعنی آن کتابچه ای را که به دستور معلم خود به مناسبت هر آوازی شعری داشت، امروز داشتم خیلی چیزها از آن فهمیده می شد، چون دارای حنجره داوودی بودم که می توان گفت معجز یا سحری بود. همین اسبا شد که پدر به طمع افتاد از برای خطاهای خود که در دوره زندگی به واسطه شغل وکالت مرتکب آنها شده بود، جلوگیری از آنها کرده باشد، هیچ بهتر از این ندی که مرا به شغل روضه خوانی وادار کند..."
تصنیف «گریه را به مستی...» از عارف قزوینی :با صدای محمدرضا شجریان . مقدمه و تنظیم از فرامرز پایور
نت تصنیف «گریه را به مستی...» (از کتاب ردیف آوازی و تصنیف های قدیمی به روایت استاد دوامی)
عارف در جایی دیگر از خاطرات سفر به تهران می گوید: "تا آن وقت تهران ندیده بودم که ای کاش هیچ وقت نمی دیدم. از آن به بعد در واقع تهرانی شدم. گمان می کنم این مسافرت در سال هزار و سیصد و شانزده بود. بعد از چند روز توقف در تهران صدورالممالک (همسفر عارف به تهران) چون با اغلب درباری هایی که از تبریز با مظفرالدین شاه به تهران آمده بودند ارتباط کلی داشت، شبی که از ایشان یعنی از درباریها دعوت کرده بود، به من هم فرمود که آن شب را به منزل ایشان بروم و من چون این اولین مجلسی بود که بایستی اشخاص مهم این مملکت را ببینم با اینکه خیلی برای من دیدن چنین مجلسی زحمت داشت، ناچار بودم از اینکه فرمایش ایشان را قبول کنم. حسب الامر اطاعت کردم و به منزل صدر رفتم. در آنجا اشخاص مهمی حضور داشتند، از جمله امیر بهادر سلطان علیخان که آن وقت وزیر دربار بود، شاهزاده موثق الدوله که پسرش داماد مظفرالدین شاه بود و خانسالاری را هم که در آن وقت کار مهمی بود به پسرش واگذار کرده بود. از آنجایی که کار موسیقی در ایران به واسطه نادانی و جهالت راهنمایان نادان و عوام فریب به منتهی درجه افتضاح رسیده بود هیچ وقت میل نداشتم به داشتن این صفت مفتضح معرفی شوم، ولی بدبختانه برخلاف میل خود معرفی شدم. آن شب هم از شبهای تاریخی خواندن من محسوب می شد. وقتی کع شروع به خواندن کردم شاید تا یک ساعت از احدی نفس بیرون نیامد، همین طور مات و مبهوت همچون مجسمه گوش بودند. قفل سکوت وقتی شکست که من ساکت ماندم. آن وقت همگی به حرف آمدند و همه حرفها در تعریف من بود. اول کسی که به سخن آمد موثق الدوله بود. اول حرفی هم که زد این بود که شیخ باید از این به بعد با من باشد. حتی هر چه کردم شب به منزل رفته صبح شرفیابی حاصل کنم قبول نفرمودند. فرمودند شب را همین جا باشد صبح به اتفاق به دربار برویم!"
عارف ماجرای آشنایی خود با درویش خان را چنین بیان می کند که : "درویش خان تار زن معروف را هم ندیده بودم چون با هر جمعیت و جرگه ای آمیزش نمی کردم. درویش هم در خدمت شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه بود. شعاع السلطنه هم فارس را تیول داشت و سلطنت کوچکی، ولی از سلطنت پدرش مقتدرتر تشکیل داده بود. اغلب درویش در رکاب او بود تا اینکه از دست ظلم و استبداد او، به جان آمده در یکی از سفارتخانه ها متحصن شده و خود را از خدمت شعاع السلطنه خارج کرد. این همان اوقاتی بود که خود را به این زحمت از چنگ شعاع السلطنه راحت کرده بود. ورود بی نظم و ترتیب آقایان تا غروب خاتمه پیدا کرد و نزدیک غروب وقت سخن سرایی و زمینه سازی فراهم آمد.
اغلب آقایان اسم من را شنیده بودند ولی از دور، درویش از همه جا بی خبر، خودی کوک کرد و برای اینکه ساز خود را هم کوک کرده باشد، دستش برای گوشمالی به گوشه تار رفت. من چون هیچ وقت از خود معرفی به خواندن نکرده و نمی خواستم به اسم خواننده معرفی شده باشم به همین جهت کسی هم قدرت اینکه به من تکلیف خواندن کند نداشت.
درویش بنا به عادتی که در ساز زدن داشت چشم ها را روی هم گذاشته، از آواز بوسلیک که مقدمه شور است داخل دستگاه شور نشده بود که من دیدم حقیقتاً:
این شور که در سر است ما را
روزی برود که سر نباشد
شور کله من یکدفعه عنان متانت و سنگینی را از دست من گرفت. زمام گسیخته بنا کردم به خواندن. مستمعین زن و مرد با یک حالت بهت و سکوتی هوش را تبدیل به گوش کرده بودند..."
عارف در انتهای خاطرات خود چنین می نویسد: "در مدت بیست روز در منتها درجه کسالت و ناخوشی بودم، اینها در کردستان به نظرم آمد و تا این مساعدت که تا بیست و نهم شهر رمضان 1341 است از خوشی دنیا، خود را محروم و از همه چیز صرف نظر کردم. خواب خوش نکرده، آب راحت از گلوی من پایین نرفت. در این مدت آخر هم فقط به واسطه طرفداری سید ضیاء به سزای خود رسیده و الان پشیمانم که چرا من هم مانند سایرین نباشم که راحت زندگانی کنم و از آن می ترسم که در آخر زندگانی از دست این مردم کارم به انتحار بکشد. اگر توانستم، در عریضه خود شرح بدبختی های خود را خواهم نوشت، در صورتی که حالت قلم روی کاغذ گذاشتن را از کثرت پریشانی ندارم."
اشکم از سر، گذشت در غم هجر
یکی از سرگذشت من این است
عارف در سرودن غزلیات نیز طبعی قوی و بیانی رسا داشت تا آنجا که خود می نویسد: "باری هجده سال قبل شبی در خانه مرحوم حاجی نائب الصدر سرایی به من گفته شد: "عارف من از عرفان تو تاکنون چیزی نفهمیدم، امروز بیتی شنیدم، اگر راست می گویی آن را غزل کن." آن شعر این بود:
چه آشنا نگهی داری ای رمیده غزل
خدا نگاه تو را با کس آشنا نکند
قبل از شام بود که امیر این امر را داد و تا موقع خواب غزل را تمام کرده، صبح برابش خواندم. گفت منتظر بودم این غزل را از شیخ بشنوم و فقط ایرادی که کرد در مقطع آن بود.
دلم زکف سر زلف تو را رها نکند
دل از کمند تو وارستگی خدا نکند
اگر چه خون مرا بیگناه ریخت و لیک
کسی مطالبه از یار خون بها نکند
هر آنکه از کف معشوق جام می گیرد
نظر به جانب جام حهان نما نکند
بسوخت سینه ندیدم اثر از آه سحر
زمن گذشت کسی بعد از این دعا نکند
به بلبلان چمن از زبان من گویید
به خواب ناز گلم رفته کس صدا نکند
تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد
کسی معامله بهتر از این دو تا نکند
بگفتمش که دلت جای عارفست بگفت
کسی به دیر شهان بوریا نکند"
ترانه ملی عارف در شب 28 ذیحجه 1333 در تهران، تیاتر باقراف در یک کنسرت که از اولین کنسرتهای ایرانی محسوب می شود خوانده است. می توان گفت، بنای کنسرت را در تهران عارف و بعد درویش خان نهادند.
دور نیست که این در سفر عارف به استانبول فعلیت پیدا نموده باشد. در افتتاح نمایش، عارف این غزل مهیج خود را که در آن بدبختی مملکت، بیچارگی ملت، بی کفایتی دولت و از طرف دیگر فتنه روس و انگلیس را در ایران نشان می دهد در ابوعطا خوانده است:
لباس مرگ بر اندام عالمی زیبا
چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست