لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 61
نگاهى به مبانى نظرى انرژى هسته اى
دل هر ذره را که بشکافى...
اتم در زبان یونانى به معنى تقسیم ناپذیر است. این ایده، زاده تفکر دموکریتوس فیلسوف یونانى در ۲۳۰۰ سال پیش است. براى او این تصور محال بود که اجسام مادى بتوانند بى حد و حصر تقسیم شوند. اما «جان دالتون» شیمیدان بود که نخستین نظریه اتمى نوین را ارائه کرد. دالتون که کارش پژوهش در مورد هواشناسى بود، به ترکیب گازها علاقه مند شد و خیلى زود ایده تشکیل گازها از واحدهاى کوچک غیرقابل تقسیم در ذهنش شکل گرفت. او این نظریه را در سال ۱۸۰۸ تحت عنوان «سیستم جدید فلسفه شیمى» منتشر کرد. تا دهه پایانى قرن نوزدهم دو جنبه اساسى فیزیک کلاسیک یعنى مکانیک کلاسیک و الکترومغناطیس به خوبى شناخته شده بود و دانشمندان گمان مى کردند که طبیعت براساس دو نیروى گرانشى و الکترومغناطیسى ساخته شده است. درست در همین زمان بود که پدیده هایى مشاهده شد که طى دهه هاى ابتدایى قرن بیستم منجر به بزرگترین انقلاب هاى تاریخ علم یعنى نسبیت عام و مکانیک کوانتومى شدند.
•رادیواکتیویته
در سال ۱۸۹۶ آنتوان هانرى بکرل (Becquerel) فیزیکدان فرانسوى که از کشف اشعه X به وسیله رونتگن مطلع شده بود، به دنبال یک رشته آزمایش روى سنگ معدنى به نام اورانیل، فعالیت هاى پرتوافشانى خود به خودى خاصى را کشف کرد و آن را «رادیواکتیویته» نام گذاشت. پس از او مارى و پى یر کورى هم دو عنصر رادیوم و پولونیوم را کشف کردند که خاصیت رادیواکتیویته بسیار بیشترى داشتند. اما بیشتر پژوهش ها روى رادیواکتیویته به وسیله لرد رادرفورد انجام شد. او کشف کرد که خاصیت رادیواکتیویته ناشى از پراکنش سه نوع اشعه است:۱- اشعه آلفا که توسط یک برگ کاغذ متوقف مى شود. بار آن مثبت است و در حقیقت همان یون هاى هلیوم دو بار مثبت یا هسته اتم هلیوم است.۲- اشعه بتا که از ورقه چند میلى مترى آلومینیوم رد مى شود. بار آن منفى است. ماهیت این اشعه الکترون هاى پرانرژى است.
۳- اشعه گاما که از صفحات سربى به ضخامت ده ها سانتى متر هم عبور مى کند، از لحاظ الکتریکى خنثى است. این اشعه فوتون هاى پرانرژى با طول موج بسیار کوتاه است.دانشمندان با توجه به مجموعه آزمایش هاى رادرفورد به این نتیجه رسیدند که اتم ها برخلاف نامشان از اجزاى کوچکترى هم تشکیل شده اند.
• هسته
افتخار کشف هسته اتم نیز از آن رادرفورد است. او با کمک دو دانشجویش به نام گایگر و مارسدن با انجام آزمایشى که «پراکندگى» نام دارد، به وجود هسته پى برد. رادرفورد فکر مى کرد که اتم ها مثل مدل کیک کشمشى تامسون از تعدادى الکترون تشکیل شده اند که در یک فضاى پیوسته با بار مثبت قرار دارند. به همین دلیل ذرات آلفا را به سمت ورقه نازکى از طلا پرتاب کرد. اما پراکندگى این ذرات از هسته طلا نشان داد که بارهاى مثبت در ناحیه بسیار کوچکى در وسط اتم متمرکز شده اند. شعاع اتم حدود یک آنگسترم (۱۰-۱۰ متر) است ولى اندازه هسته حدود ۱۰ فرمى (۱۴ -۱۰ متر) است.
• نیمه عمر
پس از اینکه رادرفورد ماهیت تشعشع رادیواکتیو را کشف کرد، دانشمندان پى بردند که رادیواکتیویته به علت تلاشى خودبه خود هسته هاى سنگین و تبدیل آنها به هسته هاى سبک تر است. در حین این تبدیل، ذرات آلفا، بتا و گاما ساطع مى شود. در حقیقت پس از خارج شدن این ذرات از هسته، ماهیت آن تغییر مى کند. تعداد هسته هایى که در هر لحظه متلاشى مى شوند با تعداد هسته ها در آن لحظه نسبت مستقیم دارد. زمانى را که نیمى از هسته هاى ماده ابتدایى متلاشى مى شوند، نیمه عمر ماده مى گویند. یعنى اگر در ابتدا یک گرم ماده رادیواکتیو داشته باشیم، پس از یک نیمه عمر نصف و پس از دو نیمه عمر، یک چهارم و پس از سه نیمه عمر، یک هشتم مقدار اولیه را خواهیم داشت. نیمه عمر مواد مختلف متفاوت است و از چند میلیاردیوم ثانیه تا چندین میلیارد سال تغییر مى کند. معمولاً هرچه نیمه عمر بیشتر باشد، انرژى ساطع شده از تلاشى رادیواکتیویته کمتر است. نیمه عمر اورانیوم ۵/۴ میلیارد سال است. نیمه عمر رادیوم ۱۵۹۰ سال و نیم عمر راکتانیوم کمتر از ۱۰ هزارم ثانیه است.
• درون هسته
مدل اتمى رادرفورد بیانگر این مطلب بود که هسته در وسط اتم داراى بار مثبت است و الکترون ها با بار منفى در اطراف آن قرار دارند. مدل اتمى بور هم مدل رادرفورد را کامل کرد و سازوکار منظمى را براى استقرار الکترون ها در اطراف هسته تدوین کرد. اما تفسیر و توجیه رادیواکتیویته تردیدى به جاى نمى گذارد که هسته ها خود مجموعه مکانیکى پیچیده اى هستند که از اجراى سازنده متفاوتى تشکیل شده اند. این واقعیت که وزن اتمى ایزوتوپ هاى اتم هاى مختلف (بعضى از اتم ها درحالى که جرم اندکى متفاوت با هم دارند، خواص شیمیایى کاملاً یکسانى دارند، به این اتم ها ایزوتوپ مى گویند.) با اعداد صحیح (یا لااقل بسیار نزدیک به عدد صحیح) بیان مى شوند، نشان مى دهد که پروتون ها (حاملان بار مثبت) باید نقش یکى از اجزاى اصلى سازنده هسته را داشته باشند. ابتدا فرض مى کردند که درون هر هسته علاوه بر پروتون، الکترون هم هست. یعنى مثلاً کربن که جرم ۱۲ و بار ۶+ دارد، درون هسته خود ۱۲ پروتون و ۶ الکترون دارد و علاوه بر آن در بیرون هسته هم ۶ الکترون به دور آن مى چرخند اما این راه حل از لحاظ نظرى مشکلات عدیده اى را به همراه داشت. اما رادرفورد و بور پیشنهاد کردند که علاوه بر پروتون ذره دیگرى هم جرم آن ولى بدون بار درون هسته است. آنها نام نوترون را براى آن انتخاب کردند و این ذره در سال ۱۹۳۲ توسط چادویک کشف شد.
• اسپین
اتم ها در اثر گرفتن انرژى، تابش مى کنند. این تابش ناشى از این است که الکترون هاى اطراف هسته، انرژى مى گیرند و بعد این انرژى را به صورت یک فوتون با طول موج معین بازمى تابانند. اما خود این طیف در مجاورت میدان الکترومغناطیسى، به چند طول موج جدا از هم تفکیک مى شود. علت این است که الکترون ها در اتم، اندازه حرکت زاویه اى هم دارند. اشترن و گرلاخ نشان دادند که الکترون ها علاوه بر این اندازه حرکت زاویه اى، خاصیت دیگرى هم دارند که فقط در حضور میدان مغناطیسى آن را بروز مى دهند. به دلیل شباهت این خاصیت به اندازه حرکت زاویه اى، نام آن را «اندازه حرکت زاویه اى ذاتى» یا اسپین نهادند. بعدها ثابت شد که علاوه بر الکترون، باقى ذرات بنیادى هم اسپین دارند. مهمترین ویژگى اسپین این است که یک خاصیت کاملاً کوانتومى است و مشابه کلاسیک ندارد. ذراتى که اسپین نیم صحیح دارند (یک دوم، سه دوم، ...) فرمیون مى نامند، مثل الکترون، پروتون، نوترون و... این ذرات تشکیل دهنده ماده هستند. در مقابل ذراتى که اسپین صحیح دارند(صفر، ۱ ، ۲ و...) بوزون گفته مى شوند، مثل فوتون، مزون، گلوتون و... این ذرات حامل نیروها هستند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
نگاهی به مبانی نظری صورتهای مالی تلفیقی
حدود یک قرن ونیم پیش جریان تشکیل شرکتهای اصلی برای خرید و تملک شرکتهای فرعی، به عنوان ابتکاری نوین در عرصه فعالیتهای اقتصادی ظاهرشد. اما فکر تهیه صورتهای مالی تلفیقی با تاخیر زمانی و به تقریب، از اوایل قرن بیستم و همزمان با جنگ جهانی اول مطرح شد. شرکت انگلیسی نابل (Noble) اولین شرکتی بود که در سال 1920 ترازنامه تلفیقی تهیه کرد. استحکام این فکر باعث ترویج سریع صورتهای مالی تلفیقی شد، به گونهای که در سال 1939 بورس اوراق بهادار انگلستان آن را الزامی کرد. در آمریکا نیز کار تهیه صورتهای مالی تلفیقی از سال 1940 آغازشد. هم اکنون صورتهای مالی تلفیقی، حتی برای دورههای مالی میانی، در سطح گستردهای تهیه میشود ولی ما در کشورمان هنوز در مراحل ابتدایی این امر ماندهایم و شاید بتوان گفت تاکنون حتی یک صورت مالی تلفیقی بدون اشکال عمده تهیه نشده است و آنچه هم تهیه میشود، بهطور معمول بیموقع منتشر میشود. در استاندارد حسابداری شماره 18 تهیه صورتهای مالی تلفیقی و ارائه آن همراه با صورتهای مالی جداگانه اجباری شناخته شده است و لازم است شرکتها برای ارائه اطلاعات شفاف، مفاد بند 6 این استاندارد را به شرح زیر اجرا کنند:“هر واحد تجاری اصلی که مشمول تهیه صورتهای مالی تلفیقی است باید این صورتهای مالی را تهیه و صورتهای مالی جداگانه خود را همراه آن ارائه کند.”
مبانی نظری تهیه صورتهای مالی تلفیقیهدف صورتهای مالی تلفیقی ارائه اطلاعات درباره وضعیت مالی و عملکرد مالی واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی آن به استفادهکنندگان است. صورتهای مالی تلفیقی مرزهای قانونی بین واحد تجاری اصلی و واحدهای تجاری فرعی را کنار میگذارد و آنها را به عنوان یک واحد اقتصادی یگانه میبیند. وقتی واحد تجاری اصلی یک یا چند واحد تجاری فرعی را کنترل میکند با ترکیب اطلاعات مالی و تهیه صورتهای مالی تلفیقی برای گروه، اطلاعات ارزشمندی درباره عملکرد و وضعیت مالی این مجموعه واحد بهدست میآید.در بند 8 استاندارد حسابداری شماره 18، اهمیت صورتهای مالی تلفیقی اینگونه برجسته شده است:“ استفادهکنندگان صورتهای مالی واحد تجاری اصلی برای تصمیمگیریهای اقتصادی به اطلاعاتی درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و جریانهای نقدی گروه نیاز دارند. این نیاز از طریق صورتهای مالی تلفیقی که اطلاعات مالی مربوط به گروه را به عنوان یک شخصیت اقتصادی منفرد و بدون توجه به مرزهای قانونی شخصیتهای حقوقی جداگانه ارائه میکند، برآورده میشود.”بهرغم اهمیت شخصیت واحد گروه، برای گزارشگری مالی، باید توجه داشت که گروه شخصیت قانونی ندارد و قادر به صدور سهام، تملک دارایی و تحمل بدهی نیست. گروه شخصیتی ندارد که بتوان آن را به دادگاه احضار وعلیه آن اقامه دعویکرد. گروه به لحاظ نداشتن شخصیت قانونی نمیتواند تقسیم سودکند. افزون براین، اعتباردهندگان نمیتوانندبرای ارزیابی توان پرداخت بدهی به منابع سایر شرکتهای گروه، به غیراز شرکتی که به آن وام دادهاند، اشاره کنند. اما رشته روابط اقتصادی و ماهیت کنترل شرکت اصلی برشرکتهای فرعی، توجیه پایداری برای تلقی این مجموعه به عنوان یک مجموعه اقتصادی واحد است.گزارشگری مالی این مجموعه اقتصادی از نظر تئوری بحث انگیز است؛ آیا باید به مسئله مالکیت توجه کرد و آن را محور قرارداد ،یا اینکه مجموعه واحد اقتصادی به عنوان بنیاد تلفیق پذیرفته شود؟ پاسخ به این دو سئوال در دامنه تئوری مالکیت و تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه متفاوت است. درتئوری مالکیت تأکید برمالکیت صاحبان بر واحد اقتصادی است. در گروهی که متشکل از چند شخصیت قانونی است، صاحب همان گروه سهامدار کنترلکننده استکه بهطور معمول سهامداران شرکت اصلی میباشند. بنابراین براساس تئوری مالکیت منافع سهامداران اقلیت از صورتهای مالی تلفیقی خارج میشود و صورتهای مالی تلفیقی اساسا" برای سهامداران شرکت اصلی تهیه میشود. در تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه، داراییها و بدهیهای کل مجموعه اقتصادی مورد تأکید است و منافع سهامداران بهعنوان بخشی از حقوق صاحبان سهام تلقی میشود. در صورتهای مالی تلفیقی مبتنی بر تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه، همه افراد ذینفع در واحد اقتصادی در نظر گرفته میشوند.در حال حاضر، صورتهای مالی تلفیقی براساس ترکیبی از این دو تئوری تهیه میشود. یکی از ساختارهای نظری که ضمن دو رگه بودن با شیوه کنونی تلفیق سازگارتر به نظر میآید، مفهوم شرکت اصلی است. از این دیدگاه صورتهای مالی تلفیقی به نوعی گسترش دامنه صورتهای مالی شرکت اصلی برای گزارش اطلاعات بهتر درباره مجموعههای زیر کنترل شرکت اصلی است. در مفهوم شرکت اصلی، داراییهای تلفیقی شامل مجموعه داراییهای شرکت اصلی و شرکتهای فرعی است و سهم سهامداران اقلیت مستثنی نمیشود. این شیوه عمل با تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه سازگار است اما با تئوری مالکیت مطابقت ندارد. اگر تئوری مالکیت بهطور کامل پیاده شود در این صورت سهم اقلیت از داراییها و بدهیها نباید در ترازنامه منعکس شود _ یعنی همان کاری که در مورد سرقفلی صورت میگیرد. سهم اقلیت از حقوق صاحبان سهام دربعضی از کشورها دربین بدهیها و حقوق صاحبان سهام گزارش میشود. این نحوه گزارشگری به تئوری مالکیت نزدیک است اما درایران براساس تئوری شخصیت اقتصادی جداگانه، سهم اقلیت از خالص داراییها در بخش حقوق صاحبان سهام گزارش میشود.اگربخواهیم تئوری مالکیت را بهطور مطلق پیاده کنیم، باید سهم اقلیت از داراییها و بدهیها را در ترازنامه تلفیقی نشان ندهیم. این تفسیر مطلق از تئوری مالکیت را مفهوم تلفیق نسبی مینامند که معمولا" در مشارکتهای خاص اعمال میگردد. یک تفسیر مطلق در تئوری شخصیت نیز به مفهوم واحد اقتصادی منتهی میشود که براساس این مفهوم همه داراییها و بدهیهای قابل شناسایی براساس ارزش منصفانه منعکس میشود. شمای کلی این تئوریها و مفاهیم در شکل 1 و تفاوتهای آنها در شکل 2 ارائه شده است.
شرایط لازم برای تهیه صورتهای مالی تلفیقیمعیار اصلی برای تهیه صورتهای مالیتلفیقی، کنترل واحد تجاری اصلی بر واحد تجاری فرعی است. براساس استاندارد حسابداری شماره 18، کنترل عبارت است از توانایی هدایت سیاستهای مالی و عملیاتی یک واحد تجاری به منظورکسب منافع اقتصادی از فعالیتهای آن. هنگامی که واحد تجاری اصلی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم (از طریق واحدهای تجاری فرعی دیگر خود) مالکیت بیش از نصف سهام دارای حق رای یک واحد تجاری را در اختیار دارد فرض بر وجود کنترل بر آن واحد تجاری است مگر در مواردی که بتوان آشکارا نشان داد که چنین مالکیتی سبب کنترل آن واحد تجاری نمی شود. در این رابطه استاندارد حسابداری شماره 18 با استانداردهای بینالمللی، انگلستان و آمریکا (به استثنای یک مورد که مربوط به آمریکاست) مطابقت دارد. طبق استاندارد آمریکا کنترل همراه با مالکیت بیش از 50 درصد، شرط لازم است. یعنی اگر کنترل باشد اما مالکیت زیر 50 درصد باشد، شرکت فرعی از تلفیق مستثنی میشود.در موارد زیر، بهرغم مالکیت بیش از 50 درصد، شرکت فرعی (یا واحد تجاری فرعی) از تلفیق مستثنی میشود: • کنترل جنبه موقتی داشته باشد،• محدودیهای درازمدت و شدید بر عملیات واحد تجاری فرعی حاکم باشد بهطوری که توان انتقال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 206
کلیات
تعریف تکنولوژی آموزشی
تکنولوژی آموزش در طول سالهایی که کارشناسان آن را به کار بردهاند، دستخوش تغییراتی شده است ک علاوه بر تغییر در جنبههای ظاهری، در محتوا و معنای آن نیز تغییرات رخ داده است. برای درک بهتر تعریف و معنای اصطلاح تکنولوژی آموزشی، لازم است به معنای هر یک از واژههای تشکیل دهنده آن توجه کنیم.
الف) تعریف تکنولوژی
شناخت دقیق تعریف، موضوع و قلمرو رشته تکنولوژی آموزشی تا حدود زیادی به ریشهیابی کلمه تکنولوژی بستگی دارد. این واژه از کلمه تکنولوژیا در یونانی به معنای انجام دادن سیستماتیک یک هنر یا حرفه گرفته شده است. بخش اول این کلمه (techno) تلفیقی از معنای یک هنر و یک فن مشتمل بر دانش مربوط به اصول و توانایی دستیابی به نتایج مورد نظر است. به عبارت دیگر فن به معنای مهارتهای عملی مانند دانستن و انجام دادن است. ریشه کلمه (logos) نیز به معنای استدلال، تبیین، اصل و ارائه دلیل است. بنابراین تکنولوژی به معنای بکارگیری مستدل با منطقی دانش خواهد بود.
بنابراین تکنولوژی به معنی هر گونه مهارت عملی است که در آن از نتایج و یافتههای علمی استفاده میشود. به عبارت دیگر، تکنولوژی به معنی دانش کاربردی در مقابل علم محض است. این کلمه در اصل از دو کلمه «تکنیک و لوژی» تشکیل شده است. «تکنیک» به معنای انجام دادن ماهرانه هر کار و «لوژی» - معادل پسوند «شناسی» و به معنای «علم و دانش» است. بنابراین، تکنولوژی را میتوان روش شناسی یا دانش و علم به روشهای ماهرانه انجام دادن امور دانست، این معنای دوم چیزی است که واژه تکنولوژی بیشتر برای بیان آن به کار رفته است.
دانش تکنولوژی دارای مفاهیم، قواعد و ساختار و تغییرات خاص خود است که برخاسته از، و نهفته در فعالیت انسانی است. در مقابل دانش محض یا دانش علمی که به بیان جهان طبیعی و پدیدههای موجود در آن میپردازد، دانش تکنولوژیک درباره روشهای انجام دادن امور است، که از طریق فعالیت تعریف میشود و با فعالیت به وجود میآید و به کار گرفته میشود.
ب) تعریف آموزش از دیدگاههای مختلف
کلمه «آموزش» و اضافه شدن آن به تکنولوژی به توضیح بیشتری نیاز دارد، آموزش چیست؟ آیا توضیحات شفاهی فرد به فرد یا افراد یا گروهش از شاگردان را میتوان آموزش نامید؟ آیا اینکه معلم کتاب یا جزوهای در اختیار شاگرد قرار دهد معنای آموزش میدهد؟
آموزش از دیدگاههای مختلف تعاریف گوناگونی دارد. در اینجا به بررسی نظریههای چند تن از صاحبنظران تعلیم و تربیت پرداخته و پس از جمع بندی این نظریهها تعریف جامعی از آموزش ارائه خواهیم داد.
دوبوا، آموزش را «مرتب و منظم کردن دقیق محیط فراگیر به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر در وضعیتهای مشخص» تعریف کرده است. این تعریف گرچه بسیار کلی است، به نکات متعددی مانند دانشهای قبلی او یا انگیزه و نیاز او به یادگیری، منظور نشده است.
برونر معتقد است در آموزش باید به چهار سوال مهم پاسخ داده شود:
1- پیش فرضها و پیش دانستههای فراگیر کدامند؟
2- برای یادگیری بیشتر، ساختار و ترکیب موضوع یادگیری باید به چه صورت باشد؟
3- ترتیب و توالی مواد یادگیری برای تسهیل در یادگیری چگونه است؟
4- کاربرد تشویق، تنبیه و بازخورد برای دستیابی به اهداف آموزش به چه نحو است؟
برونر در واقع جزء اولین کسانی است که با طرح سوالاتی مانند سوالات مذکور، دستاندرکاران امور آموزشی را در مسائلی مانند پیش دانستههای فراگیر، ساختار موضوع تدریس، ترتیب و توالی موضوع و زمان و شرایط، به تفکر واداشت و بکارگیری عواملی مانند تشویق، تنبیه، ارائه بازخورد و طرح سوال را مطرح کرد.
طرح این گونه سوالات بعد از برونر نیز ادامه یافت و تکامل کمیت و کیفیت سوالات، باعث دستیابی به تعریفی جامع و همه جانبه از آموزش شد. برای مثال، گلیسر سوالات زیر را در زمینه آموزش مطرح کرد:
1- تجزیه و تحلیل موضوع تدریس را معلم یا طراح آموزشی چگونه باید انجام دهد؟ به عبارت دیگر، تعیین تواناییهای لازم برای یادگیری یک موضوع پیچید درسی چگونه صورت میگیرد؟
2- در تجزیه و تحلیل تواناییهای فراگیر به چه عواملی باید توجه شود، یعنی به کدامیک از تواناییهای فراگیر باید بیشتر دقت شود؟
3- به منظور افزایش میزان یادگیری باید چه شرایط محیطی هنگام ارائه آموزش فراهم باشد؟
4- بهترین راه برای اندازهگیری یادگیری فراگیر کدام است؟
بدین ترتیب سوالات فرق در سه مورد، مشابه پیشنهادات برونر است، ولی اندازهگیری میزان یادگیری به آن اضافه شده است که در فهرست سوالات برونر وجود ندارد. در همین زمینه آندرسون عوامل موثر در آموزش را به دو دسته تقسیم کرده است:
الف) عوامل آموزشی. عوامل آموزشی شامل نحوه ارائه و نمایش محتوای آموزشی و مدت زمان اختصاص یافته به یادگیری هر موضوع از سوی معلم است.
ب) عامل تفاوتهای فردی. عامل تفاوتهای فردی شامل توانایی عمومی فراگیر برای یادگیری است که میزان درک و فهم شاگرد را از دستورالعملها و توضیحات معلم تعیین میکند و همچنین زمان یادگیری که برای فراگیران مختلف متفاوت است. عامل زمانی را مشخص میکند که هر فراگیر عملاً آن را صرف یادگیری میکند.
آندرسون همچنین کیفیت آموزش را منوط به رعایت نکاتی میداند که عبارت است از:
1- مطلع کردن فراگیر از آنچه در حال آموختن آن است؛
2- ایجاد ارتباط حسی بین فراگیر و مواد آموزشی؛
3- ارائه آموزش به نحوی که هر مرحله آموزش، زمینه ساز مراحل بعدی باشد؛
4- هماهنگ کردن آموزش با خصوصیات و احتیاجات ویژه فراگیران.
لازم است ذکر شود که هر یک از فهرستها، زاویههای جدیدی از آموزش را مطرح میکند. برای مثال، در فهرست مذکور، مساله زمان اختصاص یافته به یادگیری هر موضوع از سوی معلم، زمان لازم برای یادگیری شاگرد و زمان عملی صرف شده برای یادگیری هر فراگیر مشخص شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
فصل دوم
مبانی نظری
مقدمه
این فصل حاوی چکیدهای از مطالعهای عمیق و وسیع از آنچه که درباره موضوع مورد تحقیق و موضوعات مشابه در کتابها و مقالات، استانداردهای متداول و تحقیقات حسابرسی وجود داشته است، میباشد.
سیر بیان مطالب از تاریخچهای از متدولوژیهای مختلف حسابرسی شروع، بعد از بیان متدولوژی مبتنی بر ریسک نحوه کلی اجراء آن ذکر شده است و در انتها روشهای ریاضی جهت انتخاب نمونه از میان جامعه مورد رسیدگی بعنوان متمم فصل ارائه گردیده است.
سیر تحول تاریخی در متدولوژی حسابرسی
پیرو رشد کمی و پیچیدگی روز افزون فعالیتهای تجاری، صنعتی در دهههای اخیر، متدولوژی حسابرسی نیز الزاماً یک مسیر تکاملی را پیموده و اشکال مختلفی به خود گرفته است. تغییرات کیفی در متدولوژی حسابرسی اغلب در مقاطعی صورت گرفته است که نارساییهای روشهای موجود در محافل حرفهای و یا محاکم قضائی کشورها مورد سوال قرار گرفته و دستاندرکاران این حرفه را به چارهجویی جهت رفع نارساییها و نهایتاً تکمیل و اصلاح نحوه کلی حسابرسی واداشته است. این فرآیند تکامل در واقع فرآیند تطبیق متدولوژی با نیازهای جوامع در حال پیشرفت است که هنگام با رشد و پیچیدگی روابط و فعالیتهای تجاری و صنعتی صورت گرفته است.
در این مسیر تکاملی بطور مشخص چهار نحوه کلی عمل را بشرح زیر میتوان یافت:
الف) حسابرسی مبتنی بر سندرسی یا حسابرسی رویدادهای مالی
همانطور که از نام این روش بر می آید سندرسی مبنای اصلی کار حسابرس است و معاملات بطور نمونه یا کامل از نقطه نظر مستندات، شواهد، اعتبار و دقت حسابداری مورد سندرسی قرار میگیرد. کنترل محاسبات، بررسی طبقه بندی رویدادهای مالی و تطبیق صورتهای مالی با دفاتر بخشی از بررسیهای این نحوه عمل است.
در این نحوه عمل، مواردی از قبیل سیستم حسابداری، معقول بودن اقلام صورتهای مالی و یا اثبات وجود داراییها مورد توجه خاص قرار نمیگیرد. و در واقع تنها مدارک و سوابق ارائه شده به حسابرسان مورد بررسی واقع میگردد.
ب) حسابرسی ترازنامه
در این نحوه عمل حسابرسی، حسابرس کوشش خود را بر اثبات اقلام مندرج در ترازنامه متمرکز نموده و معمولاً توجهی به دفاتر ثبت اولیه معاملات نمینماید. در این روش، فرض بر این است که وجود داراییها و بدهیها مؤید وقوع معاملات و نقل و انتقالات مالی مربوط است.
مزیت این نحوه عمل، صرفهجوی در مدت زمان حسابرسی و انجام کار حسابرسی در یک مرحله بعد از پایان سال مالی است. این روش هر چند وجود داراییها و بدهیها را اثبات می کند، لیکن شواهدی حاکی از اعتبار معاملات ثبت شده بدست نمیدهد. مضافاً حسابرس قادر به کسب اطمینان لازم در رابطه با عدم وقوع موارد مهم اشتباه و تقلب نخواهد بود.
ج) حسابرسی مبتنی بر سیستم
حسابرسی مبتنی بر سیستم از آمریکا شروع شد. چارچوب اولیه آن مبتنی بر پیشنهاداتی بود که کمیسیون اوراق بهادار و بورس آمریکا، در سال 1940 پس از افشای تقلب در شرکت MC Kesson & Robbin' s ارائه نمود. استفاده از روشهای حسابرسی اخیرالذکر موجب گردیده بود حسابرسان به واهی بودن اقلامی که از داراییهای شرکت فوق پی نبرده و آنها را کشف ننمایند. کمیسیون مزبور در بررسیهای خود به این نتیجه رسید که غیر مؤثر بودن روشهای حسابرسی منجر به وقوع چنین اشتباهی شده است. بدین جهت پیشنهاداتی در خصوص اثبات وجود داراییها از طریق مشاهده عینی، ارسال تاییدیه، بررسی صلاحیت مدیریت و ارزیابی کنترلهای داخلی را ارائه نمود.
نحوه عمل حسابرسی مبتنی بر سیستم
ویژگی اصلی این نحوه عمل، اتکا بر سیستم کنترل داخلی به عنوان مبنایی جهت حصول اطمینان از قابلیت اعتماد اطلاعات منعکسه در حسابها میباشد. فرآیند حسابرسی در متدولوژی فوق بطور کلی، در بر گیرنده مراحل زیر است. (نمودار شماره 1- 2):
مرحله اول؛ برنامهریزی
برای اینکه عملیات حسابرسی به نحوی موثر و به موقع و با کارایی انجام گردد، یک برنامهریزی که مستلزم تعیین استراتژی یا برنامه کلی حسابرسی و مبتنی بر درک صحیح فعالیت تجاری صاحبکار و شناخت عوامل مؤثر در عملکرد تجاری باشد، ضروری است.
مرحله دوم؛ شناخت، ثبت و ارزیابی کنترلهای داخلی
در این مرحله ابتدا سیستم کنترل داخلی شناسایی و ثبت میگردد و آنگاه با اجرای آزمون شناخت سیستم، برداشت حسابرس از آن مورد تایید قرار میگیرد. سپس حسابرس سیستم را از این جنبه که آیا مبنای قابل اعتمادی برای تهیه صورتهای مالی است مورد ارزیابی اولیه قرار میدهد. هرگاه ارزیابی اولیه از کنترلهای داخلی قابلیت اتکا به آنها را مورد تایید قرار دهد، آزمونهای رعایت روشها جهت تعیین میزان تاثیر آنها در عمل اجرا میگردد.
هدف اصلی از ارزیابی سیستم کنترل داخلی و انجام آزمونهای رعایت روشها، تعیین میزان قابلیت اتکا به سیستم و نتیجتاً تعیین نوع، زمان بندی و میزان آزمونهای محتوا است. بدین ترتیب در صورت عدم وجود کنترلهای داخلی مطلوب، نیازی به اجرای آزمونهای رعایت روشها نبوده و باید نسبت به طراحی و اجرای گسترده آزمونهای محتوای مناسب اقدام گردد.
مرحله سوم؛ اجرای آزمونهای محتوا
هدف از اجرای آزمونهای محتوا، کسب شواهد لازم در رابطه با کامل بودن، دقت و اعتبار دفاتر و سوابق حسابداری است که به طرق گوناگون از قبیل بازرسی، تحقیق، بررسی تحلیلی، کنترل محاسبات و ...... انجام میگردد.
مرحله چهارم؛ اظهار نظر
پس از انجام مراحل فوقالذکر حسابرس باید در رابطه با مطلوب بودن کلیت صورتهای مالی قضاوت نماید. بنابراین، وی باید علاوه بر بررسی کاربرگهای حسابرسی و نتیجهگیریهای مربوط، صورتهای مالی را از یک نگاه منتقدانه مورد بررسی قرار دهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
موضوع تحقیق:
نقش رسانه در تصمیم گیری سیاست خارجی: یک چارچوب نظری
فهرست مطالب
عنوان:
چکیده
مقدمه
تصمیم گیری سیاست خارجی
رسانه به مثابة محیط
رسانه به مثابة ایجادکنندة محیط سیاست خارجی
رسانه در مقام محیط خارجی
نتیجه گیری
منابع
چکیده نگاهی اجمالی به این مقاله نشان می دهد ؛ رسانه ها در تمام مراحل فرایند شکل گیری سیاست خارجی نقش دارند و رهبران سیاسی رسانه ها را از جنبه های ملی و بین المللی مورد توجه قرار می دهند. بر اساس یافته های این مقاله محیط رسانه ای دوسویه به صورت اساسی در مطبوعات یا در صحنة مدیریت یا در مدیریت رسانه مورد توجه واقع می شود.نقش رسانه ها در فرایند تصمیم گیری پیچیده است. زمانیکه رویدادی در صحنة بین المللی اتفاق میافتد، رهبران سیاسی آن واقعه را از طریق رسانه ها دنبال می کنند. این اطلاعات از طریق ترکیب تصاویر مختلف پردازش میشوند و از طریق سیاست یا فرایند ساخت تصمیم دنبال میشود. مشاوران رسانه ای و کارشناسان روابط عمومی در این جریانات دخالت کرده و مشارکت می کنند؛ مقامات رسمی با آنها مشورت نموده و نظرات و عقاید آنان را مورد رسیدگی قرار می دهند. در نهایت، زمانیکه آنها سیاستشان را تعریف کرده و آن سیاستها را با ابزارهای رسانه ای مناسب تطبیق می دهند، به اهمیت رسانه ها پی میبرند.در مطالعات قبلی از نقش پیچیدة رسانه ها در تصمیم گیری سیاست خارجی غفلت شده است. آنها رسانه ها را به عنوان یکی از کانال های اطلاعاتی رهبران از وقایع و رویدادهای بین المللی توصیف می کنند که به مثابة ورودی فرایندِ تصمیم گیری محسوب میشد. واقعیتهای مطرح شده نشان دهنده آن است که این دیدگاه ها موضع رسانه را تضعیف کرده و باید از لحاظ نظری بر تحقیقات و مطالعات کاربردی با رویکرد پیچیدة نقش قاطع رسانه ها در سیاست خارجی تاکید شود. این مقاله چارچوب تحلیل تصمیم گیری سیاست خارجی را توسعه داده و سعی میکند تا بعضی از نواقص و موانع موجود در این گونه مدلها را مرتفع کرده، ترکیب فرایندهای پیچیدة رسانه ای را در تصمیم گیری وارد کرده و همچنین نقش مطبوعات و تلویزیون را در ساخت سیاستگذاری منعکس کند.کلید واژه: فرمول بندی سیاست خارجی، رسانه ها، محیط رسانه ای دوسویه، مدیریت رسانه، تصمیم سازیمقدمهدر شب 20 آگوست 1993، یوری ساویر و ابوعلا اصول اعلامیه اسراییل ـ فلسطین را در یکی از اتاقه ای رسمی مهمانسرای نروژ در نزدیکی اُسلو ، امضا کردند. محتوای یکی از این توافقنامه ها به مطبوعات درز کرد و دو روز بعد برای نخستین بار در روزنامة اسراییلیِ یدیوت آهارونوت منتشر شد. انتشار این اخبار، افکار عمومی اسراییل را دربارة توافقنامه برانگیخت و باعث واکنش های بین المللی دربارة این مساله شد. مورد مذکور اولین گام دیپلماتیک در “ فرایند صلح اُسلو ” بود، و این نوشته بر آن است تا نشان دهد این یک مورد منحصر به فرد نبوده و