لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
در تعلیق میان بودن و نبودن
گربه شرودینگر
طبق قواعد مکانیک کوانتوم گربه تا زمانی که کسی در جعبه را باز نکرده و مشاهده ای انجام نداده است در حال زنده و مرده قرار دارد
جیم ویلسون
محققین گمان می برند به زودی می توانند راه حلی برای یکی از غامض ترین مسائل فیزیک جدید بیابند: یافتن راهی برای اعدام گربه شرودینگر. گربه خیالی شرودینگر از سال ۱۹۳۵ تاکنون با دانشمندان لجبازی کرد و آنان را سردرگم کرده است. هیچ کس تنفر گربه دوستان را در سال ۱۹۳۵ از یاد نمی برد چرا که در آن سال از یک گربه برای انجام آزمایشی جهت بیان وضعیت های دشواری که در تئوری کوانتوم به وجود می آید استفاده شد. اروین شرودینگر (Schrodinger Erwin) فیزیکدان اتریشی تئوری کوانتوم را ارائه کرد و در توسعه آن نقش بسیار موثری ایفا کرد. تئوری کوانتوم که اغلب از آن به عنوان یکی از موفق ترین تئوری های علمی نام می برند ـ چرا که بدون آن فاقد لیزر، سلاح های هسته ای و بسیاری از اختراعات دیگر بودیم ـ برای ما توضیح می دهد که طبیعت در سطوح زیر اتمی چگونه رفتار می کند. در سطوح زیراتمی قواعد فیزیک کلاسیک که هر روزه آن ها را تجربه می کنیم، اعتبار و کارآیی خود را از دست می دهند. برای مثال می توان گفت ذرات زیر اتمی در یک آن می توانند در دو مکان مختلف باشند، دیگر آنکه به نظر می رسد می توان اطلاعات را سریع تر از سرعت نور منتقل کرد.
قواعد حاکم بر دنیای کوانتوم آنچنان عجیب است که حتی آلبرت اینشتین هم دست هایش را به علامت تسلیم بالا برد و گفت: «اگر فیزیک کوانتوم، صحیح باشد، آن وقت باید اذعان کرد قوانین جهان بسیار عجیب است. » حتی خود شرودینگر هم از تفسیر یافته های خود ناخرسند بود و با تاسف بسیار به یکی از همکاران خود گفته است: «از این که در مورد تئوری کوانتوم کار می کند چندان راضی نیست. »مسئله ای که اینشتین، شرودینگر و فیزیکدانان پس از آن ها را تا این حد متحیر کرد تقابل این مشاهدات با واقعیت ها بود.
مطابق تئوری کوانتوم، ذرات فقط وقتی وجود دارند که بتوان آن ها را «مشاهده» کرد. هر چند که تجربیات هر روزه ما چیزی خلاف این را بیان می کند. در ابتدای کار توصیف شرودینگر از تابع موج ـ مفهومی ریاضی که موقعیت و حرکت های ممکن ذرات را بیان می کند ـ بسیار عجیب به نظر می رسید. نه سال بعد وی آزمایش گربه را طراحی کرد تا بتواند توسط این آزمایش اختلاف بین واقعیت های ملموس توسط انسان و واقعیت های دنیای کوانتوم را که خود خالق آن بود بیان کند. در این «آزمایش ذهنی» که گاهی اوقات از آن به عنوان آزمایشی خیالی نیز نام می برند، شرودینگر گربه ای را درون یک جعبه در بسته قرار داد. در این جعبه اسلحه ای کشنده که ماشه ای حساس دارد و یک اتم رادیواکتیو هم قرار دارند. احتمال آنکه اتم رادیواکتیو طی مدت یک ساعت از خود پرتوی ساطع کند ۵۰ درصد است. اگر اتم رادیواکتیو تجزیه شود، انرژی آزاد شده طی این فرآیند، ماشه اسلحه را خواهد کشید. می توان گفت بعد از گذشت یک ساعت با برداشتن در جعبه می توان دریافت آیا گربه زنده است یا مرده.
اما شرودینگر نظر دیگری دارد. وی می گوید عجله نکنید. طبق قواعد مکانیک کوانتوم، گربه تا زمانی که کسی در جعبه را باز نکرده و مشاهده ای انجام نداده است، در حال زنده و مرده قرار دارد.
این مفهوم در مکانیک کوانتوم به عنوان اصل بر هم نهی کوانتومی quantum) (SuperPosition نامیده می شود.
این امر با نحوه عملکرد جهان در مقیاسی که برای بشر قابل درک است، مغایرت دارد. شاید احمقانه به نظر برسد اما شرودینگر خاطرنشان می سازد، وجود اصل بر هم نهی از لحاظ ریاضی ضروری است، تا تئوری کوانتوم بتواند پیش گویی های دقیق خود را از عملکرد جهان در سطح زیراتمی ارائه دهد و طی بیش از نیم قرن گربه مرده و زنده شرودینگر با فیزیکدان لجبازی می کرد و بنابراین لازم بود به طور دقیق دریابیم که چگونه حوزه کوانتوم با جهان قابل درک توسط انسان مرتبط می شود.
شخص غیرمطلع و کم حوصله ممکن است در مورد سرنوشت نهایی گربه شرودینگر بگوید: «ساده است، در جعبه را بردارید و نگاهی به داخل آن بیاندازید تا دریابید گربه هنوز زنده است یا مرده. » اما فیزیکدانان معتقدند این کار هم نمی تواند جواب نهایی را در اختیار ما قرار دهد، چرا که مطابق قواعد مکانیک کوانتوم خود عمل «مشاهده» باعث می شود که گربه به یکی از حالت های «زنده» یا «مرده» تبدیل شود.
در بهار سال ۱۹۹۶ تیمی از دانشمندان فرانسوی «ENS» در پاریس گام های بلندی را برای نزدیک کردن حوزه های بزرگ مقیاس که برای بشر قابل درک است با سیستم های در مقیاس کوانتومی برداشتند. آنان روشی را پیشنهاد کردند که توسط آن بتوان بدون برداشتن در جعبه از سرنوشت گربه مطلع شد. در طرح آنان ذره ای زیر اتمی که نقش موش را بازی خواهد کرد از مقابل گربه عبور می کند و آنان می توانند نتیجه این عمل را مشاهده کنند. جعبه ای که گربه در آن قرار دارد حفره کوچکی در خود دارد که از جنس آینه ابررسانا است. در شروع آزمایش یک اتم از میان میدان انرژی با فرکانس ریزموج عبور می کند. در نتیجه اتم ضربه ای به گربه داخل جعبه وارد می سازد. اتم دومی که پس از آن وارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
فتنه در میان مفاهیم قرآنی از اهمیتی ویژه برخوردار است. در آیات قرآنی از جمله فلسفه نهایی، رفع فتنه دانسته شده است. در نگاهی گذرا روشن خواهد شد که مفسران در تفسیر فتنه نظر واحدی ندارند. برخی آن را شرک دانسته، عده ای کفر تلقی کرده اند و مفسرانی جزّ خفقان و فضایی ؟ ناک را مراد کرده اند. گوناگونی این دیدگاهها از کجا سرچشمه گرفته است؟ در این تحقیق برآنیم تا با بررسی معنای فتنه و کاربرد اصطلاحی آن مفهوم فتنه را آشکار کنیم.
فتنه در فرهنگهای واژگانی، معانی مختلفی برای واژه فتنه آورده اند. خلیل بن احمد فراهیدی نخستین نگارنده معجم لغات نوشته است. فَتن سوزاندن چیزی در آتش را گویند مثلاً الورق المحَدق چنانکه خداوند می فرماید: «یوم هم علی النار یُفتنونَ» (العین ج 8، 127)
ابن فارس ذیل این ماده می نویسد: الَفاء التاء و النون اصلی است واحد که بر اختیار و آزمایش دلالت دارد. گفته می شود: «فتنتَ الذّهبَ بالنار» هنگامی که آن را بیازمایی و شی آزموده شده «مفتون» و «فتین» خوانده می شود. (مقئیس الّغه ج 4، 472)
راغب اصفهانی واژه شناس و مفسر ارجمند می نویسد:
فتن، داخل کردن طلا در آتش است تا خالصی وناخالصی آن آشکار گردد و در مورد به آتش افکندن انسان نیز به کاربرده می شود. (مفردات، 623)
در این میان نگارنده «التحقیق» نظر دیگری دارد. او در تبیین این واژه چنین می نویسد:
آنچه موجب اختلال و اضطراب گردد فتنه نامیده می شود که دارای مصادیقی است. مانند اموال و اولاد، اختلاف در دیدگاهها، عذاب، کفر، جنون، آزمایش و هر آنچه موجب اضطراب و پریشانی گردد. (التحقیق فی کلمات القران الکریم ج9، 24)
در منابع واژه شناسی قرآنی نیز «فتنه» با توجه به کاربرد قرآنی آن معنا شده است. کهن ترین این منابع کتاب «الوجوه و النظائر» نگارش «هارون بن موسی» است. او معانی «فتنه» در قرآن را ده وجه دانسته است. این وجوه عبارتند از: شرک، کفر، امتحان، عذاب در دنیا، به آتش سوزاندن، قتل، بازداشتن و مانع شدن گمراه ساختن، عذر آوردن وعبرت گرفتن.(الوجوه انظائر، 78)
«ابوالفضل ؟ بن ابراهیم» افزون بر ده وجهی که هارون بر شمرده به پنج قسم دیگر نیز اشاره کرده است: فتنه به معنای شوروشر، گناه، دیوان شدن، لغزانیدن و خواسته ؟ (وجوه قرآن، 225)
از آنچه تاکنون بیان شدهچنین بر می آید که واژه شناسان و میدان داران علم لغت، معنای اصلی فتنه را «اختبار و آزمایش»، «گدازاندن در آتش» و «اضطراب و اختلال در نظم» دانسته اند. این واژه در کاربرد قرآنی – چنانکه اشاره شد – از گسترهء معنایی وسیعتری برخوردار است.
مفسران و قرآن پژوهان در آیاتی که به رویارویی مسلمانان با مشرکان و کافران اشاره دارد از واژه «فتنه» تلقّی به کفر یا شرک کرده و آن را موجب نابودی وهلاکت انسان دانسته اند. به عنوان مثال بیشتر مفسران در ذیل آیه «و قاتلو هم حتّی لا تکدنَ فتنهٌ ...» با این معنا اشاره کرده امد(جامع البیان ج 2، 265 التبیان ج 2، 147، مجمع البیان، ج 2، 700 قوطبی ج2، 345)
مفسران از دیر باز با استناد به روایاتی از برخی صحابه و گروهی از تابعین فتنه را در این آیه به شرک یا کفر تفسیر نموده اند. از این روی نبرد با مشرکان و کافران تا نابودی آنان یا پذیرش دین اسلام و گردن نهادن به احکام آن حکم داده اند
اکنون با توجه به تفسیری که اینگونه مفسران از «فتنه» ارائه نموده اند و با در نظر گرفتن آنچه در معنای اصطلاحی فتنه بیان گردید باید به تبیین این مسأله پرداخت که هدف نهایی و فلسفه نهایی جهاد چیست؟ آیا مراد خداوند از امر به جهاد، کشتن مشرکان است تا زمانی که به سرکشی و عصیان در برابر دستورات الهی پایان داده و اسلام بیاورند و در صورت عدم پذیرش اسلام همگی از دم تیغ گذرانده شوند یا نه، وجود شرایط و زمینه هایی دیگر موجب تحقق چنین امری است؟
فلسفه نهایی جهاد چیست؟
مفسران در تفسیر فتنه به شرک یا کفر و کشتن مشرکان تا نابودی یا پذیرش اسلام غالباً به سه دلیل استناد کرده اند.
دسته ای از مفسران با استناد به روایاتی از برخی صحابه و تابعین فتنه را به شرک تفسیر کرده و عبارت «فِانْ انتَهَو» را به معنای پایان بخشیدن به شرک و اسلام آوردن مشرکان دانسته اند.
پاره ای از مفسران با توجه به سیاق ایات بر این باورند که اگر چه خداوند در آیات کشتار مشرکان را به وجود شرایط و زمینه هایی محدود ساخته است، امّا این آیات و شرایط ذکر شده در آنها با آیاتی از سوره توبه نسخ گردیده است و خداوند در آیات ناسخ امر به کشتن مشرکان داده تا زمانی که نماز به پا داشته و زکات بپردازند. (ابن کثیر ج1، 524)
گاه مفسران در تفسیری اینگونه از آیه به روایتی از پیامبر اکرم استناد جسته اند که فرموده است.
«و اُمرتُ اَنْ اُقاتلَ حتّی یقولوا لا اله الّا الله فاذا قالوها عصموا منّی دماءُهم و اموالُهم إلّا بحقّها و حسابُهم علی اللهِ»
مأمور شدم با آنان بجنگم تا اینکه بگویند لا اله الّا الله. پس اگر ایمان آوردند خونها و اموالشان نزد من محفوظ است مگر خون و مالی که ریختنشان به حق باشد حسابشان با خدا ست.
تفاسیری چون جامع ابیان ج 2، 266 و تفسیر القرآن العظیم ج 1، 526 به این روایت استناد جسته اند امّا دلایل مذکور هر سه نا استوار و خدشه پذیرند.
الف: در ردّ دلیل نخست همین کافی است که پیوستگی و مضمون آیات و محتوای بسیاری از آیات دیگر قرآن و همچنین واقعیتهای عینی جامعه در تاریخ حیات اسلام با چنین تفسیری همخوانی ندارد و مفسرانی که تفسیر اینگونه از آیه ارائه نموده اند آیه را به گونه ای مستقل از آیات دیگر تفسیر کرده اند.
خداوند در آیات پیشین و پس از آن مسلمانان را به کشتن کسانی فرمان می دهد که ستیزه جو و جنگ طلب هستند. همچنین به مسلمانان امر می کند که در جنگیدن از حدّ اعتدال در نگرند و از پیکار در کنار مسجدالحرام و در ماههای حرام بپرهیزند جز اینکه مسلمانان در چنین مواقعی مورد هجوم دشمن قرار گیرند. بیان چنین حدود و شرایطی گواه آن است که مسلمانان به استمرار در کشتار تا گردن نهادن مشرکان به دین اسلام مأمور نشده اند و این مطلب با آیات فروانی از قرآن کریم تأئید شده است. خداوند آیه 90 سوره نساء می فرماید: «مگر کسانی که با گروهی که میان شما و میان آنان پیمانی است، پیوند داشته باشند. یا نزد شما بیایند در حالیکه سینه آنان از جنگیدن با شما یا جنگیدن با قوم خود به تنگ آمده باشد و اگر خدا می خواست قطعاً آنان را بر شما چیره می کرد و حتماً با شما می جنگیدند پس اگر از شما کناره گیری کردند و با شما جنگیدند و با شما طرح صلح افکندند دیگر خدا برای شما راهی برای تجاوز بر آنان قرار نداده است.»
سوره نساء مدنی است و این حکم بر اساس ترتیب نزول پس از سوره بقره نازل شده است. همچنین خداوند در سوره آل عمران می فرماید: پس اگر با تو به محاسبه برخاستند، بگو من خود را تسلیم خدا نموده ام هر که مرا پیروی کرده }نیز خود را تسلیم خدا نموده است{ و به کسانی که اهل کتابند و به مشرکان بگو آیا اسلام آورده اید؟ پس اگر اسلام آوردند قطعاً هدایت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 54
میان افزود ها: بدل یا معترضه؟
مقدمه
این مقاله از پنج بخش تشکیل شده است . پس از مقدمه ، در بخش دوم ، دو اصطلاح میان افزایی و میان افزود معرفی می شوند ؛ میان افزایی پدیده ای است که در آن میان افزود ها (بدلها و معترضه ها ) با ایجاد وقفه ای کوتاه ، در جمله جا خوش کرده و سخنگو برای لحظه ای در دنیای دیگر سیر می کند . در این بخش ، این سؤال مطرح می شود که آیا به گفتة برخی دستور نویسان صفت می تواند بدل باشد یا خیر . در بخش سوم ، معناشناسی انتساب و شالوده های آن معرفی خواهند شد یعنی : قاعدة خلق دنیا ، قائدة استمرار دنیا ، قائدة تخصیص دنیای اشاره ای و قائدة تفسیر اشاره ای . در بخش چهارم ، شیوه های تلویجی خلق دنیای زبانی و تغیر زاویه دید معرفی می شوند ، یعنی ، زمان گردانی ، سبک گردانی ، میان افزایی ، آیرونی و تعامل های کاربرد شناختی . در بخش پنجم ، خواهیم دید می توان معیاری از درون مباحث مربوط به معنا شناسی انتساب به دست آورد تا بر اساس آن بتوان دو نوع ساخت میان افزایی ، یعنی بدل و معترضه ، را از هم تمیز داد ؛ اعمال این معیار مارا سرانجام به این نتیجه خواهند رساند که صفتی که برخی دستور نویسان نام بدل بر آن می نهند ، در واقع لفظی است معترضه .
میان افزودها
میان افزودها نامی است که ما به مجموعه ساخت های بدلی و ممعترضه داده ایم . به نظر می رسد در تعاریفی که دستور نویسان از این دو گروه ساخت دستوری ارائه می کنند ، نیز نوعی اشتراک به چشم می خورد و آن مفهوم وقفة ای است که در طرح جملة اصلی پیش می آید . فرشید ورد (1375: 229) عبارت درنگی خاصی را به کار می برد . در هنگام کاربرد ساخت های بدلی ، به این دلیل وقفه پیش می آید تا توضیحات بیشتری در بارة هسته ارائه شود ، هر چند برخی دستور نویسان از عبارت دیگری همچون توصیف اسم دیگری ، نام دیگر شخص ، شغل یا موقعیت اجتماعی وی بهره گرفته اند (باغینی پور 1376: 17) . اما جمله معترضه ، جمله ای است که در ضمن جمله اصلی می آید و مفهومی چون دعا و نفرین و تذکر و توضیح و جز آنها را می رساند ، اما در مفهوم جمله اصلی نقش ندارد ؛ از این رو حذف آن ، خللی در معنی و پیام جملة اصلی پدید نمی آورد ، مانند دو جمله روانش شاد باد و بر خلاف آن چه معروف شده در دو مثال زیر :
استادم ، روانش شاد باد ، در فلسفه و عرفان کم نظیر بود .
مزد کیان ، بر خلاف آنچه معروف شده ، زندگی زاهدانه ای داشتند . (احمدی گیوی و انوری 1374: 206)
اما احمد گیوی و انوری در دستور زبان فارسی (2) خود دو مثال دیگر هم آورده اند :
بابک ، خدا حفظش کند ، بچة مؤدبی است .
مطابق روایت مسیحیان -- و این روایت با قرآن کریم تطبیق نمی کند -- عیسی (ع) به دست مخالفان کشته شد .
ریچارد ای اسپیرز(1373: 56- 155) بین لفظ معترضه و بند معترضه فرق می گذارد و بند معترضه را نوعی مشخص از لفظ معترضه به شمار می آورد . از نظروی لفظ معترضه ساختاری است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می کند و این نوع لفظ را می توان بدون لطمه خوردن به دستوری بودن یا معنای بنیادی سایربخشهای جمله حذف کرد :
Granted, I was late.
I hope to be early- very early – next time.
Keeping track of our investment, as we must do from time to time, is much easier with a computer.
We all arrived on time, of course.
و بند معترضه بندی غیر اساسی است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می دهد :
Jim , the man you just met, is my brother .
Our cat, the one we just bought, is getting to be annoying.
My Uncle George ,who became a farmer ,just adores our cat.
We gave another one to Mellissa, the one who had the curly hair, because she looked so much like Shirley Temple.
مک آرتور(1992) نیز در توضیح parenthesis در فرهنگ زبان انگلیسی خود آورده است :کلمه، عبارت ، بند یا جمله ای توصیفی ،توضیحی یا بدلی که ساختار را به گونه ای با وقفه مواجه می سازد که برآن تأثیری ندارد . در مورد این که آیا صفت می تواند در نقش بدل ظاهر شود یا خیر نیز توافق چندانی بین دستور نویسان دیده نمی شود. تنها صادقی (1357) ، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) بر این باورند که صفت را می توان در نقش بدلی به کار برد . انوری و احمدی گیوی (1374: 128) در توضیح نقش بدلی ، تبصره ای آورده اند بدین شرح که صفت نیز می تواند نقش بدلی داشته باشد ، همان گونه که در مثال های بالا برخی از بدلها در اصل ، صفت بوده اند . از آنجا که ایشان نقش بدلی را در بخش اسم آورده اند می توان به این نتیجه رسید که این کلمات که در اصل صفت بوده اند ، اکنون اسم اند و بدل . مثالهای ایشان عبارتند از :
گاندی ، منجی و پیشوای محبوب هند ، از چهره های درخشان قرن بیستم است .
از شیراز ، شهر ادب پرور فارس ، مردان نامدار و بزرگی برخاسته اند.
دهخدا، علامه و محقق نامی ، به زبان و ادب فارسی خدمتی بزرگ کرده است .
به نظر می رسد توضیح ایشان گرهی از کار فروبستة این سؤال نمی گشاید که آیا صفت در نقش بدل بکار می رود یا خیر . کافی است مثال های ایشان را با مثال های صادقی (1375)، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) مقایسه کنیم ؛ ما در این جا تنها مثال ارژنگ (ص 81) را می آوریم :
دختر کوچکم بیچاره امروز بیمار شد .
نگارنده بر این باور است که مباحث مطرح شده در این مقاله می تواند گره از کار بدل واقع شدن یا بدل واقع نشدن صفت بگشاید . در واقع شاید بتوان گفت که این مقاله بر آن است که دلیل استفاده از میان افزودها (بدلها و معترضه ها ) را در زبان های بشری توضیح دهد و این خود نتایج مثبت دیگری نیز به بار خواهد آورد.
معنا شناسی انتساب
پالاکاز (1993: 77 - 239) در مقاله ای تحت عنوان معنا شناسی انتساب :دنیاهای زبانی و زاویه دید به طرح مسائلی پرداخته است که بررسی آنها می تواند دلیل استفاده از ساخت های بدلی و معترضه را در زبان های بشری شرح دهد . بخش سوم مقاله حاضر عمدتا بر اساس مقاله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 54
میان افزود ها: بدل یا معترضه؟
مقدمه
این مقاله از پنج بخش تشکیل شده است . پس از مقدمه ، در بخش دوم ، دو اصطلاح میان افزایی و میان افزود معرفی می شوند ؛ میان افزایی پدیده ای است که در آن میان افزود ها (بدلها و معترضه ها ) با ایجاد وقفه ای کوتاه ، در جمله جا خوش کرده و سخنگو برای لحظه ای در دنیای دیگر سیر می کند . در این بخش ، این سؤال مطرح می شود که آیا به گفتة برخی دستور نویسان صفت می تواند بدل باشد یا خیر . در بخش سوم ، معناشناسی انتساب و شالوده های آن معرفی خواهند شد یعنی : قاعدة خلق دنیا ، قائدة استمرار دنیا ، قائدة تخصیص دنیای اشاره ای و قائدة تفسیر اشاره ای . در بخش چهارم ، شیوه های تلویجی خلق دنیای زبانی و تغیر زاویه دید معرفی می شوند ، یعنی ، زمان گردانی ، سبک گردانی ، میان افزایی ، آیرونی و تعامل های کاربرد شناختی . در بخش پنجم ، خواهیم دید می توان معیاری از درون مباحث مربوط به معنا شناسی انتساب به دست آورد تا بر اساس آن بتوان دو نوع ساخت میان افزایی ، یعنی بدل و معترضه ، را از هم تمیز داد ؛ اعمال این معیار مارا سرانجام به این نتیجه خواهند رساند که صفتی که برخی دستور نویسان نام بدل بر آن می نهند ، در واقع لفظی است معترضه .
میان افزودها
میان افزودها نامی است که ما به مجموعه ساخت های بدلی و ممعترضه داده ایم . به نظر می رسد در تعاریفی که دستور نویسان از این دو گروه ساخت دستوری ارائه می کنند ، نیز نوعی اشتراک به چشم می خورد و آن مفهوم وقفة ای است که در طرح جملة اصلی پیش می آید . فرشید ورد (1375: 229) عبارت درنگی خاصی را به کار می برد . در هنگام کاربرد ساخت های بدلی ، به این دلیل وقفه پیش می آید تا توضیحات بیشتری در بارة هسته ارائه شود ، هر چند برخی دستور نویسان از عبارت دیگری همچون توصیف اسم دیگری ، نام دیگر شخص ، شغل یا موقعیت اجتماعی وی بهره گرفته اند (باغینی پور 1376: 17) . اما جمله معترضه ، جمله ای است که در ضمن جمله اصلی می آید و مفهومی چون دعا و نفرین و تذکر و توضیح و جز آنها را می رساند ، اما در مفهوم جمله اصلی نقش ندارد ؛ از این رو حذف آن ، خللی در معنی و پیام جملة اصلی پدید نمی آورد ، مانند دو جمله روانش شاد باد و بر خلاف آن چه معروف شده در دو مثال زیر :
استادم ، روانش شاد باد ، در فلسفه و عرفان کم نظیر بود .
مزد کیان ، بر خلاف آنچه معروف شده ، زندگی زاهدانه ای داشتند . (احمدی گیوی و انوری 1374: 206)
اما احمد گیوی و انوری در دستور زبان فارسی (2) خود دو مثال دیگر هم آورده اند :
بابک ، خدا حفظش کند ، بچة مؤدبی است .
مطابق روایت مسیحیان -- و این روایت با قرآن کریم تطبیق نمی کند -- عیسی (ع) به دست مخالفان کشته شد .
ریچارد ای اسپیرز(1373: 56- 155) بین لفظ معترضه و بند معترضه فرق می گذارد و بند معترضه را نوعی مشخص از لفظ معترضه به شمار می آورد . از نظروی لفظ معترضه ساختاری است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می کند و این نوع لفظ را می توان بدون لطمه خوردن به دستوری بودن یا معنای بنیادی سایربخشهای جمله حذف کرد :
Granted, I was late.
I hope to be early- very early – next time.
Keeping track of our investment, as we must do from time to time, is much easier with a computer.
We all arrived on time, of course.
و بند معترضه بندی غیر اساسی است که اطلاعات اضافی یا تکمیلی ارائه می دهد :
Jim , the man you just met, is my brother .
Our cat, the one we just bought, is getting to be annoying.
My Uncle George ,who became a farmer ,just adores our cat.
We gave another one to Mellissa, the one who had the curly hair, because she looked so much like Shirley Temple.
مک آرتور(1992) نیز در توضیح parenthesis در فرهنگ زبان انگلیسی خود آورده است :کلمه، عبارت ، بند یا جمله ای توصیفی ،توضیحی یا بدلی که ساختار را به گونه ای با وقفه مواجه می سازد که برآن تأثیری ندارد . در مورد این که آیا صفت می تواند در نقش بدل ظاهر شود یا خیر نیز توافق چندانی بین دستور نویسان دیده نمی شود. تنها صادقی (1357) ، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) بر این باورند که صفت را می توان در نقش بدلی به کار برد . انوری و احمدی گیوی (1374: 128) در توضیح نقش بدلی ، تبصره ای آورده اند بدین شرح که صفت نیز می تواند نقش بدلی داشته باشد ، همان گونه که در مثال های بالا برخی از بدلها در اصل ، صفت بوده اند . از آنجا که ایشان نقش بدلی را در بخش اسم آورده اند می توان به این نتیجه رسید که این کلمات که در اصل صفت بوده اند ، اکنون اسم اند و بدل . مثالهای ایشان عبارتند از :
گاندی ، منجی و پیشوای محبوب هند ، از چهره های درخشان قرن بیستم است .
از شیراز ، شهر ادب پرور فارس ، مردان نامدار و بزرگی برخاسته اند.
دهخدا، علامه و محقق نامی ، به زبان و ادب فارسی خدمتی بزرگ کرده است .
به نظر می رسد توضیح ایشان گرهی از کار فروبستة این سؤال نمی گشاید که آیا صفت در نقش بدل بکار می رود یا خیر . کافی است مثال های ایشان را با مثال های صادقی (1375)، مشکوه الدینی (1373) و ارژنگ(1374) مقایسه کنیم ؛ ما در این جا تنها مثال ارژنگ (ص 81) را می آوریم :
دختر کوچکم بیچاره امروز بیمار شد .
نگارنده بر این باور است که مباحث مطرح شده در این مقاله می تواند گره از کار بدل واقع شدن یا بدل واقع نشدن صفت بگشاید . در واقع شاید بتوان گفت که این مقاله بر آن است که دلیل استفاده از میان افزودها (بدلها و معترضه ها ) را در زبان های بشری توضیح دهد و این خود نتایج مثبت دیگری نیز به بار خواهد آورد.
معنا شناسی انتساب
پالاکاز (1993: 77 - 239) در مقاله ای تحت عنوان معنا شناسی انتساب :دنیاهای زبانی و زاویه دید به طرح مسائلی پرداخته است که بررسی آنها می تواند دلیل استفاده از ساخت های بدلی و معترضه را در زبان های بشری شرح دهد . بخش سوم مقاله حاضر عمدتا بر اساس مقاله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
عوامل زمینه ساز در ایجاد روابط سالم و نا سالم میان دختر و پسر
ابتدا بایستی مراد و منظور از واژه رابطه فهمیده شود و سپس معیار و ملاک ما از اینکه به مجموعهای از روابط سالم و به مجموعهای دیگر ناسالم میگوییم چیست؟رابطه واژهای عربی است که در معنای تماس و وصل شدن به کار میرود و در گفتار روزمره به مجموعهای از رفتارهایی اطلاق میشود که در تماس با یکدیگر ابراز میکنیم. رابطه و برقراری آن با دیگران فی نفسه محکوم به فساد و تباهی نیست و این، هدف و مقصود نهایی و غایی طرفین است که صفت سالم یا ناسالم بودن را به همراه خواهد داشت. این نکته را هم باید متذکر شد که در جوامع مختلف، بنا به نوع فرهنگ و آداب و رسوم و آموزههای ملی، تعاریف مختلفی از روابط سالم و ناسالم ارائه میشود. در این نوشتار سعی بر این است تا عوامل زمینه ساز در ایجاد روابط ناسالم میان دختر و پسر مورد بررسی قرار گیرد. این عوامل را میتوان در چهار بخش طبقهبندی کرد: 1- عوامل درونی و روانی: این عوامل به شرط وجود سایر عوامل، میتواند موجبات برقراری روابط ناسالم را فراهم نماید. تفاوت در حالات روحی و روانی و اخلاقی دختران و پسران و علایق و خواستههای آنان میتواند باعث بروز روابط ناسالم میان این دو شود. تفاوت درونی دیگری که میتوان نام برد قوه شهوت نهفته در نهاد آدمی است که فینفسه نیروی محرک مثبتی است به این جهت که باعث جذب دو جنس میشود و دلیلی است برای رابطه مثبت و زندگی مشترک؛ اما همین نیروی مثبت اگر در جهت نیل به هوسرانی قرار گیرد، تبدیل به بلایی خانمانسوز میگردد که نمونه آن در همه جوامع یافت میشود. 2- عوامل اجتماعی: عوامل اجتماعی را به دلیل اهمیت خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک و مهمترین اجتماع در رشد و تربیت افراد به دو بخش تقسیم می کنیم: الف) عوامل خانوادگی ب) سایر عوامل اجتماعی الف) عوامل خانوادگی: خانواده به عنوان اولین کانون رشد و تعالی جوانان در سعادت و شقاوت دختران و پسران نقش کلیدی دارد. اگر خانواده دارای شرایط و احوال خوبی باشد، در امر تعلیم و تربیت فرزند خود موفق خواهد بود. عواملی نظیر بیسوادی، نداشتن آگاهی کافی از روشهای تعلیم و تربیت و عدم ارتباط مناسب والدین با یکدیگر می تواند
دلیلی برای بروز روابط ناسالم میان دختران و پسران باشد.ب) سایر عوامل اجتماعی: علاوه بر عوامل خانوادگی تاثیرگذار بر روابط دختر و پسر، سایر عوامل اجتماعی نیز در سطحی فراتر بر روند رفتار و روابط آنان تاثیر می گذارد. بافت جامعه از لحاظ آداب و رسوم و عادات غالب مردم در قومیتهای مختلف و همچنین روابط مردم در طبقات مختلف جامعه، باعث ایجاد تفاوتها و چالشهای میان افراد شده و زمینه ایجاد یک روابط ناسالم را بوجود می آورد.3- عوامل اقتصادی: عوامل اقتصادی را اگر به صورت یک طیف در نظر بگیریم، دو سر این طیف از یک سو فقر و در سوی دیگر ثروت می باشد. هر دوی این اوضاع در تجربیات گوناگون نشان داده که در بیشتر مواقع، دارای عدم روابط سالم است. البته استثنائاتی هم وجود دارد، امّا آنچه مسلّم است، این است که در همه جوامع، از جمله عوامل مهمی که باعث ترویج فساد و فحشا می شود، فقر است. و همچنین گروهی از افراد که دارای ثروت و توانایی مالی زیادند، در صورت وجود سایر عوامل، دارای روابط ناسالمی خواهند بود.4- عوامل فرهنگی: با دقت در فرهنگ حاکم بر جوامع مختلف در می یابیم که تفاوتهای زیادی میان این فرهنگ ها وجود دارد و هر کدام از آنها تعریفی از رابطه سالم و ناسالم ارائه داده اند، اما آیا تعریف سالم بودن یک رابطه دلیل بر عدم وجود رابطه ناسالم است؟ مثلا در جواعی که حتی داشتن روابط جنسی میان دختران و پسران به شرط وجود رضایت دختر، یک امر عادی و غیر جرم محسوب می شود، آیا به صرف جرم نبودن این روابط، می توان بر سالم بودن آن صحه گذاشت؟ از سوی دیگر جوامعی که این روابط در آنها جرم محسوب می شود و قطعا از نظر فرهنگی، عملی ناشایست است، راه های جایگزینی را برای ایجاد رابطه صحیح و سالم میان دختران و پسران بوجود می آورد؟ در مجموع می توان گفت برای اینکه بتوان از ایجاد روابط ناسالم جلوگیری کرد، باید عوامل فرهنگی تاثیرگذار را تشخیص داده و البته باید نوع و تفاوت فرهنگ ها را در این راه مد نظر قرار داد.
الگویی از رفتار معقول در جنس مخالف
نوشتار حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است :الف ) مدخل بحث ب ) طرح آیات مربوطهج) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر د) جمع بندی و نتیجه گیری
الف) مدخل بحث :در مقدمه نوشتار ، برای ورود به بحث تأمل بر روی نکاتی چند در رابطه با مفهوم الگو ضروری می نماید :
1- واژه الگو را مرحوم دهخدا در لغت نامه ، در معانی سر مشق ، مقتدی ، اسوه ، قدوه ، مثال ، نمونه آورده است . و در اصطلاح ، "آلن بیرو" ، الگو" را بدین نحو تعریف نموده است : الگو آن چیزی است که شکل گرفته و در یک گروه اجتماعی به این منظور که به عنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار می آید ، حضور می یابد . از دیدگاهی هم کارکردی و هم _ روانی _ اجتماعی باید گفت الگو ها آن شیوه های زندگانی هستند که از صوری فرهنگی منشأ می گیرند . افراد بهنگام عمل بطور طبیعی با این الگو ها سروکار دارند و اعمال آنها با این الگوها تطابق می یابند .
2- واژه الگو ( pattern ) که کاربردی در علوم اجتماعی و تربیتی دارد ، از سوی بعضی محققین معادل و مترادف واژه "اسوه" گرفته شده که در فرهنگ دینی و اسلامی مستعمل است .